[1]
- نوشادر. [ دُ ] (اِ) نشادر. ملحی است جامد و متبلور و بی رنگ وبو که
از ترکیب جوهر نمک (اسید کلریدریک ) و آمونیاک به دست می آید و نام علمیش کلرور آمونیوم
است . طعم آن زننده است و در آب گرم به خوبی حل میشود. در سفیدگری و لحیم کاری مورد
استعمال دارد ودر صنایع مختلف و پزشکی نیز از آن استفاده میکنند. (فرهنگ فارسی معین
). یکی از عقاقیر ارباب صنعت کیمیاست و آن بر دو نوع است ، معدنی و مصنوعی . (از مفاتیح
). لغت فارسی است و آن معدنی و مائی و مصنوعی می باشد و معدن او در بلاد حاره مثل حبشه
و قطعات آن مانند شوره یافت می شود، و مائی از آن آبی است که چون به دست حرکت بسیار
دهند کف می کند و از جوشاندن آن آب قطعات سفید بر روی آن بسته میشود. و انطاکی گوید
در نواحی اصفهان آب مذکور موجود است و گویند در جبال خراسان نیز می باشد و معدنی و
مائی عزیزالوجودند، و مصنوعی آن از دودهای کثیف حمام به هم میرسد و رنگ آن اغبر است
و از دود تصعید میشود. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). معدن آن کوهی است در نواحی سمرقند
و نیز کوهی است در نزدیکی دمندان که از توابع کرمان است و در آن کوه غاری است و از
غار بخاری برمی آید و منجمد می شود و این قسم بهترین اقسام است . و قسم دیگر از داش
خشت پزی و گلخن حمام حاصل میشود و آن راارباب صنعت عقاب و نسر طایر و مشاطه گویند و
عربان ملح بوتیه خوانند. (از برهان قاطع). و نیز رجوع به ترجمه ٔ صیدنه و عقار شود
: و اندر کوههای وی [ ماوراءالنهر ] همه داروهاست که از کوه خیزد چون زاک و زرنیخ و
گوگرد و نوشادر. (حدود العالم ). و اندرکوههای وی معدن نوشادر بسیار است . (حدود العالم
).
/////////////
نوشادر. معدنی بود و عملی بود و ابن تلمیذ گوید نیکوترین
آن طبیعی خراسانی بود مانند بلور صافی بود غافقی گوید گرم و خشک بود در آخر سیم ملطف
بود سفیدی چشم ببرد و ملازه افتاده را محکم گرداند چون در حلق دمند با ادویه دیگر و
خناق بلغمی را نافع بود و ملطف حواس بود و چون در آب کنند و در خانه بیفشانند مار گرد
آنجا نگردد و اگر در سوراخ ایشان بریزند بمیرند و چون سحق کنند به آب سداب و بیاشامند
علق که در حلق چسبیده بود بکشد و شریف گوید چون بروغن پرورند و بر جرب سوداوی مالند
در حمام زایل کند و چون بروغن گل بیامیزند و بر برص مالند بعد از تنقیه برص زایل کند
خاصه چون بدان ادمان کنند و رازی گوید بدل آن بوزن آن شب و بوزن آن بوره و بوزن آن
نمک اندرانی بود
صاحب مخزن الادویه مینویسد: نوشادر بضم
نون لغت فارسی است و بهندی نوسادر و بفرنگی سالارمونیک نامند و نزد اهل صنعت موسوم
به عقاب و کبریت الدخان و ملح النار و سلسالیوس نیز است
ابو ریحان مینویسد: بلغت رومی نوشادر
را دارمونیقون گویند و باز مینویسد بین جیرفت و خواش (در جنوب ایران) کوهی است که
در آن معدن نوشادر است
لاتینSAL AMMONIACUM فرانسهSEL AMMONIAQUE
-MURIATE D ,AMMONIAQUE
انگلیسیSALT AMMONIAC
/////////////
79. رابطه واژه چینی نو-شا، nao-ša (كلرور آمونیوم، كلرور سدیم)7 با نشادر، nušādir یا نوشادر****، naušādir فارسی كمابیش روشن است؛ با اینهمه این را
هم گفتهاند كه واژه فارسی خود بر گرفته از چینی است. استدلال مِلی1 چنین است كه nao-ša به شیوه معنانگاری نوشته شده و در متن Pen ts‛ao kan mu این هم افزوده شده است :
"II
vient de la province de Chen-si; on le tire d'une montagne d'ou il sort continuellement
des vapeurs rouges et dangereuses et très difficile aborder par rapport a ces
mêmes vapeurs. II en vient aussi de la Tartarie, on le tire des plaines ou il y
a beaucoup de troupeaux, de la même façon que le salpêtre de houssage; les
Tartares et gens d'au d'e au de la Chine salent les viandes avec ce sel."
ملی بر
این پایه بدین برداشت می رسد كه ایرانیها خود واژه nao-ša را از چینیها وام گرفته و پایانه dzer را به آن افزوده اند، همانطور كه زهرمهره bezoar ] سنگ پادزهر[ را در فارسی، پادزهر، badzeher میگویند. 2
با این همه ماجرا یکسره دیگر است. نخست اینکه واژه nao-ša به شیوه آوایی نوشته شده نه معنانگاری و این را از آوانگاشت باستانی در
سالنامه سویی (نک صفحات پیش رو ) و گونه دیگر آن یعنی (كه
درستش نو-شا، nun-ša است اما آن را با آوایش nao-ša نشان میدهند) در می یابیم؛3 همبرابرهای
دیگر، یعــــــنی ti yen (’’نمك اقوام بربر‘‘) و Pei-t‛in ša (’’سنگ معدن پیـتین‘‘
در تركستان) كه پیش از این در دوره سونگ در T‛u ki pen ts‛ao متعلق به سوسون آمده، نیز نمایانگر
خاستگاه بیگانه این فرآورده است. ازیراست
که در Pen ts‛ao kan mu بروشنی وامگرفته
از زبان بیگانه دانسته شده است. تاریخچه
این موضوع نیز همین گوید. این نام در هیچ یك از اسناد باستانی چین نیامده. نخستین بار
چینیها در سده ششم میلادی در سغد و كوچه (Kuča) از وجود nao-ša آگاه شدند. گیاهنامه ای از دوره تانگ کهن ترین دارو نامه
ای است كه از آن نام برده است. سو كون (Su Kun) كه در این
کتاب بازنگری كرده و خود نویسنده Čen lei pen ts‛ao است، از وجود این ماده بطور عمده تنها در یك
نقطه خبر میدهد: سرزمین ژون باختری (همان ’’تاتارستان‘‘ Tartary كه دو مِلی
گفته است). تنها سو سون
از دوره سونگ است كه در كتاب خود، T‛u kin pen ts‛ao میگوید: ’’ این ماده اینــــــــــــک
در سیـ لیان (Si-lian) و سرزمیـــــن
هیا (Hia) ] كان ـ سو/ [Kan-su و نیز در هوـ تون (Ho-tun) ]شان ـ سی[ ، شِنـ سی و در بخشهایی از سرزمین های همسایه
یافت میشود."
" "
] به افزودن قید های ’’اینک‘‘ و
’’نیز‘‘، توجه كنید[. وی در جا می افزاید
"به هر روی ( ) قطعاتی كه از سرزمین ژون باختری میآید شفاف
و رخشان است و بزرگترین این قطعهها به
اندازه یك مشت مردم میرسد، با وزنی بین
نود تا سد و پنجاه گرم، و كوچكترین آنها به اندازه یك انگشت است و کاربردهای
درمانی دارد."1 این را هم باید افزود که دیرباز چینیها بر این
بوده اند كه به محض آشنایی با یك فرآورده
بیگانه ، در سرزمین خود به جستجوی آن میپرداختند؛ یا آن را در خاك خود
پیدا میكردند یا جانشینی مناسب برایش مییافتند. سو سون در این مورد بروشنی گفته جایگزین داخلی
كیفیتی پست دارد؛ و روشن است كه این ماده نشادر كه در چین یافت نمیشود نبوده،
بلكه همانطور كه هانبری نشان داده، كلرور2 سدیم بوده است. كولا3
در همان سده هجدهم گوید هیچیک از فرآورده هائی
كه در پكن nao-ša نامیده میشوند
شباهتی به نشادر ما ندارد.
نویسنده استیپلتن4،که تحقیقی بسیار گیرا درباره کارگیری
نشادر در شیمی دوران باستان دارد در مورد ریشه نام nao-ša گمانی بی باکانه را پیش گذارده است. به نظر وی، nūšādur فارسی همان nau-ša چینی است كه پسوند dārū (’’دارو‘‘) فارسی بدان افزوده شده است5
و navasāra سنسكریت نیز به نظر وی
همان نام چینی با اندكی تغییر است. استیپلتن شیمیدان است نه لغتشناس؛ پس همین
بس كه بگوییم این گمانهزنیها، و نیز این باور او كه ’’هجاهای nau-ša را میتوان تا به آخر
تجزیه كرد و به ریشههای چینی آنها رسید‘‘6 بهیچ روی پذیرفتنی نیست.
نام هندوستانی نشادر را بهیچ روی نمیتوان آن طور كه اسمیت7
و واترز8 پیشنهاد كردهاند سرنمون نام چینی به حساب آورد، چرا كه
آوانگاشت چینی در سده ششم میلادی شكل گرفته، یعنی در روزگاری كه زبان هندوستانی
هنوز به وجود نیامده بود. واژه هندوستانی تنها واژهای است كه در دورههای واپسین
از فارسی وام گرفته شده است، مثل واژه naiçadala در سنسكریت نو؛ در حالیكه خاستگاه واژه سنسكریت navasāra ، navasādara یا narasāra را، كه دست نوشتهای گونه
گون آن وامواژه بودنش را آشـــــــکار میكند، مــــــیتوان در صورتی كهنتر در زبــــــــــــان
ایرانی یافـــــــت (نک. صفحات پیش رو).
در Sui šu1 این نام را بهصورت nao-ša مییابیم، و همانجا گفته شده از كان (K‛an)
(سغد) و كوچه خیزد. 2 با توجه به مطلبی مشابه در Pei ši3 كه این آوانگاشت در آن به كار رفته، در می
یابیم كه بی کم و کاست همان است. در متن سالنامه سویی در اشاره به سرزمین
های ایرانی چندین فرونگاشت نابهنجار از این واژه به دست داده شده، درحالیكه در Pei ši گونه های
سادهای كه بعدها به عنوان فرونگاشت استانده گزیده شد به دست داده شده است. به هر روی فرونگاشت های متفاوت در سالنامه سویی
نشان میدهد كه پای بازسازی واژهای بیگانه در میان است؛ و چون خاستگاه واژه سغد
است، روشن است كه این واژه از زبان سغدی و از گونه *navša یا *nafša بوده است (بسنجید با navasāra سنسكریت، navt‛ ارمنی، یونانی)؛ واژههای فارسی našādir ، و nušādir ، naušādir ، naušādur ، nōšādur زان پس شكل گرفتهاند. همین واژه خاستگاه واژه روسی nušatyr نیز بوده است. از دید من واژه سغدی با واژه
فارسی نفت، neft (’’نفتا‘‘) ارتباط دارد
كه چه بسا با napta اوستایی (’’نم‘‘) مربوط
باشد. 4
در سالنامههای چینی بارها از فرستادن nao-ša به چین به رسم
پیشكش و خراج یاد شده است.
از جمله چیزهائی كه ون ژن ـ می (Wan
Žen-mei) ،
خان اویغورها، در سال 932 میلادی به چین فرستاد، ta-p‛en ša (’’بوره‘‘)[1] و نشادر (kan ša)2 بود. در سال 938 میلادی، لی شنـ ون (Li
Šen-wen) ،
شاه ختن، nao-ša و ta-p‛en
ša
(’’بوره‘‘) به دربار پیشكش كرد؛ و در سال 959 میلادی نیز اویغورها یشم و nao-ša به دربار فرستادند. 3 این رخداد
در Kiu Wu Tai ši4 نیز آمده است و در آنجا این واژه به صورت ،
با آوایش
kan-ša فرونگاشته
شده ولی گویا تنها گونه نگارشی دیگری از nao-ša در نگر بوده
است. 5 در همـــــــین كتاب نشادر (با همین دست نوشت ) به توـ فان (T‛u-fan) (تبتیها) و
تانـ هیان (Tan-hian) (قبیلهای
تبّتی در منطقه كوكونور / Kukunōr) نسبت داده شده
است. 6 در دوره تانگ این ماده را بهخوبی میشناختند. Ši yao er ya7 چند همبرابر
با خاستگاه چینی آورده، همـــــچون
kin tsei ، č‛i ša (’’ریــــــــــگ ســــــــرخ‘‘)، pai hai tsin (’’جوهر دریای سفید‘‘).
نشادر در دمندان استان كرمان یافت میشود. یاقوت (1229ـ 1179) در
پیروی از ابن فقیه (سده دهم) شرحی در چگونگی بدست آوردن نشادر در آنجا به دست داده
كه در برگردان باربیه دومنار8
به شكل زیر آمده است:
"Cette
substance se trouve principalement dans une montagne
nommée Donbawend, dont la hauteur est
évaluée a 3 farsakhs. Cette
montagne est à 7 farsakhs de la ville
de Guwasir. On y voit une caverne profonde d'oti. S'chappent des mugissements
semblables a ceux des vagues et une fumée épaisse. Lorsque cette vapeur, qui
est le principe du sel ammoniac, s'est attachée aux parois de 1'orifice, et
qu'une certaine quantité s'est solidifiee, les habitants de la ville et des
environs viennent la recueillir, une fois par mois ou tous les deux mois. Le
sultan y envoie des agents qui, la récolte faite, en perl évent le cinquième
pour le trésor; les habitants se partagent le reste par la voie du sort. Ce sel
est celui qu'on expédie dans tous les pays."
ابنحوقل کانهای ستروشته* (Setrušteh)[چنین
در متن!] را چنین بازنموده است9: ’’کانهای نشادر در كوههاست، در
آنجا مُغارهای هست كه بخاری از آن برخیزد كه روزها دود را ماند و شبها آتش. برفراز خاستگاه بخار خانهای ساخته اند با در و
پنجرههایی بسته و گِلگرفته چنان كه بخار بهیچ روی از آن در نرود. در بخش بالائی
این خانه زاج سبز میگذارند. گاه باز كردن
درها که می رسد تیزتك مردی گزیده با تنی گِل اندود در را باز میكند؛ هر چه تواند
زاج سبز برمیدارد و با شتاب بیرون میشود؛ اندک درنگ سوختگی آرد. این بخار گهگاه
اینجا و آنجا از زمین بر آید؛ وقتیبر آمدن بخار می ایستد، سوراخی دیگر میكنند بیرون
شدنش را؛ سپس خانهای همسان بر فرازش سازند؛ جز این، بخار سوخته یا به هوا میرود."
هنوز هم در این سرزمین به جای مالیات نشادر می دهند. ابومنصور خواص دارویی آن را بر شمرده است. 1
گویا نشادر از هندیان به تبتیها رسیده باشد و این دستكم از روی نام
تبّتی نشادر، rgya ts‛wa (’’نمك هندی‘‘) بر می
آید كه در زبان مغولی هم نام به نام
برگردان شده است Änätkäk dabusu . Änätkäk مغولی، بازسازی *In-duk-kwok چینی (’’سرزمین
هند‘‘) است. منابع اطلاعاتی كولا2 گفته بودند nao-ša ای كه در فروشگاههای پكن به فروش میرسد از تبّت یا سرزمین
های همسایه آن آورده میشود. لاكهارت در
پكن اطلاعاتی بدست آورد که نشان می دهد نشادر را از برخی چشمههای آتشفشانی در سه
ـ چوان و تبّت به دست میآورند. 3
80. mi-t‛o-sen ، *m′it (m′ir)-da-sa ، و mu-to-sen ، *mut (mur)-ta-san)، مردارسنگ، لیتارژ*، ریم
سرب، بازسازی دقیق واژه فارسی مِرداسنگ، mirdāsang یا
مُرداسنگ**، murdāsang با معنائی
یکسان است. 4 هردو آوانگاشت
در گیاهنامه از دوره فرمانروائی دودمان
تانگ، كه میانه های سده هفتم نوشته شده، آمده است. 1 پس میتوان این
واژه را به فارسی میانه نسبت داد. سو كون، (Su Kun) ، كه T‛an pen ts‛ao را باز
بینی کرده است، بروشنی میگوید كه mi-t‛o و mu-to هر دو واژههایی
بر گرفته از زبان مردمان هو یا ایرانیان (
)اند و خود ماده محصول ایران است یا آن را از
ایران میآورند و شكل ظاهری آن چون دندانهای مار زرد است اما سختتر و سنگینتر،
همچنین نوع سفیدرنگ رگهدار آن هم هست كه
به سنـــــگ مرمر یون ـ نان میمانَد. ســو
ســـــون (Su Sun) از دوره سونگ میگوید در آن روزگار (’’اینک
‘‘) این ماده در كارگاههای ریختهگری سیم
و مس در كوان ـ تون و فوـكیین نیز یافت میشد. در Pen ts‛ao yen i از سال 1116
2 نیز کوتاه یادی از آن شده و افزوده طلاییرنگش از همه بهتر است.
به گفته یاقوت، کانهای
آنتیموان*، كه رازی، razi نامیده میشده، مردارسنگ، سرب و زاج در حوالی دُنباوند (Donbawend) یا دماوند (Demawend) ]چنین در متن![ ]دمندان؟[ در استان كرمان قرار داشتند. 3 در دارونامه فارسی ابومنصور، خواص دارویی مردار سنگ
زیر مستعربش مرداسنج، murdāsanj آمده و ابومنصور همبرابر مُرتک، murtak را نیز برایش آورده است. 4
پگولتی (Pegoletti) در سده چهاردهم این واژه
را با ریشه عامیانه آن به صورت morda sangue به دست داده است. 5 در فرهنگ چهارزبانه6، mi-t‛o-sen چینی با gser-zil تبتی (به معنای واژه به
واژه ی ’’درخشش زرین‘‘)7، čirčan مانچویی، و jildunur مغولی وابسته دانسته شدهاند.
8
بهشناخت دو سویه
ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
/////////////
آمونیوم کلرید یا نِشادُر
با فرمول شیمیایی NH4Cl
یک ترکیب غیر آلی است. نمک سفید بلوری با قابلیت بالای حل شدن در آب،
محلول آمونیوم کلرید یک اسید ملایم است. فرم طبیعی و معدنی آن سال آمونیاک نام دارد.
نوع معدنی آن از سوزاندن ناکامل زغال سنگ تراکم گازهای مشتق از آن و همچنین از برخی
از آتشفشان ها بدست میآید. این محصول حاصل واکنش هیدروکلریک اسید و آمونیاک است.
کریستال آمونیوم کلرید
منابع[ویرایش]
↑ پرش به بالا به:
۱٫۰ ۱٫۱ Solid state data from Ammonium chloride in
Linstrom, P.J.; Mallard, W.G. (eds.) NIST Chemistry WebBook, NIST Standard
Reference Database Number 69. National Institute of Standards and Technology,
Gaithersburg MD. http://webbook.nist.gov (retrieved 2008-10-22)
↑ پرش به
بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ Online Sigma Catalogue ,
accessdate: June 16, 2011.
دادههای کتابخانهای
NDL: 00575697
//////////////////
به عربی:
كلوريد الأمونيوم أو
النُشَادُر[2] أو النُوشَادُر[2][3] (من الفارسية: نُوشَادُر، من نُوشْ آذُرْ،[4] من
نُوشْ:[5] شراب وآذُرْ:[6] نار) يكون على شكل مسحوق بلوري أبيض.
محتويات [أظهر]
الخواص[عدل]
يتبلور كلوريد الأمونيوم
بالشبكة البلورية ليوديد السيزيوم، لكنه عند 184°س يتحول إلى الشبكة البلورية الخاصة
بكلوريد الصوديوم.
ينحل مركب كلوريد الأمونيوم
بالماء بشكل جيد مع حدوث تبريد للمحلول الناتج، لكنه بالكاد ينحل بالمحلات العضوية.
يمكن تخزينه بسهولة
حيث أن بلوراته لا تتكتل على بعضها ولا يتسيل.
محاليل كلوريد الأمونيوم
المائية لها صفة حمضـية (محلول 1% له pH مقدارها 5.3).
بالتسخين إلى 338°س
يتصعد كلوريد الأمونيوم، حيث يتفكك البخار الناتج إلى الأمونياك وكلوريد الهيدروجين.
التحضير[عدل]
يعد كلوريد الأمونيوم
من أحد أهم أملاح الأمونيوم.يحضر صناعياً كناتج ثانوي من عملية سولفاي لتحضير كربونات
الصوديوم. أما مخبرياً فيحضر كلوريد الأمونيوم من تبخير المحلول الناتج من تفاعل الأمونياك
مع كلوريد الهيدروجين إما بالمحلول أو من تفاعل الأبخرة في الطور الغازي.
- NH3 + HCl → NH4 + Cl
الاستخدامات[عدل]
يستخدم بشكل واسع كوسط
شاردي ناقل في البطارية الجافة.
يستخدم كلوريد الأمونيوم
في عمليات لحام المعادن، حيث يتفكك كلوريد الأمونيوم عند الطرف الساخن لقضيب اللاحم
فيتحرر كلوريد الهيدروجين الذي يكون فعالاً ضد أكاسيد المعادن والشوائب الأخرى الموجودة
على سطح المعدن، خاصة بوجود الأمونياك مما يؤدي إلى عملية لحام أفضل.
يستخدم في المجال الطبي
في مستحضرات حل البلغم.
المصادر[عدل]
Taschenbuch chemische
Substanzen, Willmes, Verlag Harri Deutsch, ISBN 3-8171-1662-4
المراجع[عدل]
^ بوب كيم — رخصة: محتوى
حر
^ تعدى إلى الأعلى ل:
أ ب (فارسية) النوشادر على موقع لغت نامه الفارسي.
^ «نُوشَادُر: الاختيار:
أجوده البيكالي الصافي البلوري. الطبع: حار يابس في آخر الثالثة. الأفعال والخواص:
ملطف مذيب (...)» (ابن سينا. القانون في الطب).
^ ترجمة كلمة نُوشادر
الفارسية على موقع المعجم الفارسي الإنكليزي الشامل A
Comprehensive Persian-English Dictionary (وُصل لهذا المسار في 11 ديسمبر 2015).
^ ترجمة كلمة نُوش الفارسية
على موقع المعجم الفارسي الإنكليزي الشامل A
Comprehensive Persian-English Dictionary (وُصل لهذا المسار في 11 ديسمبر 2015).
^ ترجمة كلمة آذُر الفارسية
على موقع المعجم الفارسي الإنكليزي الشامل A
Comprehensive Persian-English Dictionary (وُصل لهذا المسار في 11 ديسمبر 2015).
//////////////
به عبری:
אמוניום כלוריד הוא תרכובת אנאורגנית שנוסחתה הכימית היא NH4Cl. זהו מלח גבישי לבן שנמס בקלות במים. החומר מופיע בטבע בסביבת הרי
געש כמינרל נדיר הקרוי Sal ammoniac, שמסיסותו הגבוהה גורמת להיעלמותו
המהירה.
/////////////////
به اردو نشادر:
نشادر
آزاد دائرۃ المعارف،
ویکیپیڈیا سے
نشادر
اسم نظامی
Ammonium chloride
شناختساز
کاس عدد
[12125-02-9]
خـواص
سالماتی_صیغہ
NH4Cl
مولرکمیت
53.49 g/mol
ظہور White solid
کثافت
1.527 g/cm3
نقطۂ_پگھلاؤ
338 °C (sublimes)
حل پذیری
پانی میں
29.7 g/100 g water at 0 °C
ماسواۓ کسی خصوصی بیان
کے، تمام مادی معطیات
معیاری درجہ حرات و
دباؤ یعنی 25°C, 100 kPa
پر دیۓ گۓ ہیں۔
لاتعلقیتِ معلوماتی
خانہ و حوالہ جات
انگریزی نام : Ammonium chloride
//////////////
Amonyum klorür formülü NH4Cl olan bir kimyasal
bileşiktir. Suda yüksek oranda
çözünen, beyaz kristallere sahip bir tuzdur,. Amonyum klorür çözeltileri hafif asidiktir. Mineral halde bazı
volkan bacalarının etrafında bulunur. Amonyum klorür bazı tür meyan ballarında bir aroma maddesi olarak kullanılır. Amonyum
klorür, hidroklorik asit veamonyak arasında gerçekleşen reaksiyonla üretilir.
///////////////
Ammonium chloride
From Wikipedia, the free encyclopedia
Ammonium chloride
|
|
Names
|
|
Ammonium chloride
|
|
Other names
Sal ammoniac, Salmiac,
Nushadir salt, Sal armagnac, Salt armoniack
|
|
Identifiers
|
|
235-186-4
|
|
Jmol 3D
model
|
|
BP4550000
|
|
Properties
|
|
ClH4N
|
|
53.49 g·mol−1
|
|
Appearance
|
White solid, hygroscopic
|
Odorless
|
|
338 °C
(640 °F; 611 K) decomposes, sublimes
|
|
520 °C
(968 °F; 793 K)
|
|
Soluble in liquid ammonia,hydrazine, alcohol,methanol, glycerol
Slightly soluble in acetone Insoluble in diethyl ether,ethyl acetate[2] |
|
9.24
|
|
Thermochemistry
|
|
Pharmacology
|
|
Hazards
|
|
Warning
|
|
EU classification(DSD)
|
|
|
|
Non-flammable
|
|
Lethal dose or
concentration (LD, LC):
|
|
1650 mg/kg (rats,
oral)
|
|
US health exposure
limits (NIOSH):
|
|
PEL(Permissible)
|
|
REL(Recommended)
|
|
IDLH(Immediate
danger)
|
|
Related compounds
|
|
Other anions
|
|
Other cations
|
|
Except where otherwise
noted, data are given for materials in their standard state (at 25 °C
[77 °F], 100 kPa).
|
|
Ammonium
chloride is
an inorganic compound with
the formula NH4Cl and a white crystalline saltthat is highly soluble in water. Solutions
of ammonium chloride are mildly acidic. Sal ammoniac is a name of the natural,
mineralogical form of ammonium chloride. The mineral is commonly formed on
burning coal dumps from condensation of
coal-derived gases. It is also found around some types of volcanic vents. It is
mainly used as fertilizer and a flavouring agent in some types of liquorice. It is the product from the reaction
of hydrochloric acid and ammonia.
Contents
CO2 + 2 NH3 + 2 NaCl + H2O → 2 NH4Cl + Na2CO3
In
addition to being the principal method for the manufacture of ammonium
chloride, that method is used to minimize ammonia release in some industrial
operations.
Ammonium
chloride is prepared commercially by combining ammonia (NH3) with either hydrogen chloride (gas) or hydrochloric acid (water solution):[3]
NH3 + HCl → NH4Cl
Ammonium
chloride occurs naturally in volcanic regions, forming on volcanic
rocks near fume-releasing vents (fumaroles). The crystals deposit directly from
the gaseous state and tend to be short-lived, as they dissolve easily in water.[8]
Ammonium
chloride appears to sublime upon
heating but actually decomposes into ammonia andhydrogen chloride gas.[3]
NH4Cl → NH3 + HCl
Ammonium
chloride reacts with a strong base, like sodium hydroxide, to release ammonia gas:
NH4Cl + NaOH → NH3 + NaCl + H2O
Similarly,
ammonium chloride also reacts with alkali metal carbonates at elevated
temperatures, giving ammonia and alkali metal chloride:
2
NH4Cl + Na2CO3 → 2 NaCl + CO2 + H2O + 2 NH3
Some
of ammonium chloride's reactions with other chemicals are endothermic like its reaction with barium
hydroxide and its dissolving in water.
Ammonium chloride
crystal(s)
The
main application of ammonium chloride is as a nitrogen source in fertilizers
(corresponding to 90% of the world production of ammonium chloride) such as
chloroammonium phosphate. The main crops are rice and wheat in Asia.[10]
Ammonium
chloride was used in pyrotechnics in the 18th century but was superseded by
safer and less hygroscopicchemicals.
Its purpose was to provide a chlorine donor to enhance the green and blue
colours from copper ions in the flame.
It
had a secondary use to provide white smoke, but its ready double decomposition
reaction withpotassium chlorate producing
the highly unstable ammonium chlorate made its use very suspect.[11][12][13]
Ammonium
chloride is used as a flux in preparing metals to be tin
coated, galvanized or soldered. It works as a flux by cleaning the surface of
workpieces by reacting with the metal oxides at the surface to form a volatile
metal chloride. For that purpose, it is sold in blocks at hardware stores for
use in cleaning the tip of a soldering iron, and it can also be included in
solder as flux.
Ammonium
chloride is used as an expectorant in
cough medicine. Its expectorant action is caused by irritative action on the
bronchial mucosa, which causes the production of excess respiratory tract
fluid, which presumably is easier to cough up. Ammonium salts are an irritant
to the gastric mucosa and may induce nausea and vomiting.
Ammonium
chloride is used as a systemic acidifying agent in treatment of severe
metabolicalkalosis, in oral acid loading test to
diagnose distal renal tubular acidosis, to maintain the urine at
an acid pH in the treatment of some urinary-tract disorders.
In
several countries, ammonium chloride, under the name sal ammoniac or
colloquially salmiak is used as food additive under the E number E510, commonly as a yeast
nutrient in breadmaking. It is a feed supplement for cattle and an ingredient
in nutritive media for yeasts and many microorganisms.
Ammonium
chloride is used to spice up dark sweets called salty liquorice (very popular in Nordic
countries, especially in Finland[citation needed]), in baking to give cookies
a very crisp texture, and in the vodka Salmiakki Koskenkorva for
flavouring. In India and Pakistan, it is called "Noshader" and is
used to improve the crispness of snacks such as samosas and jalebi.
Ammonium
chloride is used to produce low temperatures in cooling baths.[14] Ammonium chloride
solutions with ammonia are used as buffer solutions.
In paleontology, ammonium chloride vapor is deposited on fossils, where the substance forms a brilliant
white, easily removed and fairly harmless and inert layer of tiny crystals.
That covers up any coloration the fossil may have, and if lighted at an angle
highly enhances contrast in photographic documentation of three-dimensional
specimens.[1] The same technique is applied inarchaeology to eliminate reflection on
glass and similar specimens for photography.[2]
Giant squid and some other large squid
species maintain neutral buoyancy in seawater through an ammonium chloride
solution which is found throughout their bodies and is lighter than seawater.[citation needed] This differs from
the method of flotation used by most fish, which involves a gas-filled swim
bladder. The solution tastes somewhat like salmiakki and makes giant squid
unattractive for general human consumption.
Ammonium
chloride is used in a ~5% aqueous solution to work on oil wells with clay
swelling problems. It is also used as electrolyte in zinc–carbon batteries.
Other uses include in hair shampoo, in the glue that bonds plywood, and in
cleaning products. In hair shampoo, it is used as a thickening agent in
ammonium-based surfactant systems such as ammonium lauryl
sulfate. Ammonium chloride is used in the textile and leather
industry, in dyeing, tanning, textile printing and cotton clustering.
1. ^ Jump up to:a b c d e f g Pradyot,
Patnaik (2003). Handbook of Inorganic Chemicals. The McGraw-Hill
Companies, Inc. ISBN 0-07-049439-8.
3. ^ Jump up to:a b c d Wiberg,
Egon; Wiberg, Nils (2001). Inorganic Chemistry (illustrated ed.).
Academic Press. p. 614. ISBN 0-12-352651-5.
4. Jump up^ Seidell, Atherton; Linke, William
F. (1919). Solubilities of Inorganic and Organic Compounds (2nd ed.).
D. Van Nostrand Company.
Results here are multiplied by water's density at temperature of solution for unit conversion.
Results here are multiplied by water's density at temperature of solution for unit conversion.
6. ^ Jump up to:a b c d Sigma-Aldrich Co., Ammonium chloride. Retrieved on 2014-06-11.
7. ^ Jump up to:a b c "NIOSH
Pocket Guide to Chemical Hazards #0029". National Institute for Occupational Safety and Health (NIOSH).
8. Jump up^ Rowley, Steven P. (2011). General
Chemistry I Laboratory Manual (Second ed.). Kendall
Hunt.ISBN 978-0-7575-8942-3.
9. Jump up^ Dr. K. G. Bothara (7 October
2008). Inorganic Pharmaceutical Chemistry. Pragati
Books Pvt. Ltd. pp. 13–. ISBN 978-81-85790-05-3.
Retrieved12 October 2011.
10. Jump up^ Karl-Heinz Zapp "Ammonium
Compounds" in Ullmann's Encyclopedia of Industrial Chemistry 2012,
Wiley-VCH, Weinheim.doi:10.1002/14356007.a02_243
11. Jump up^ John A. Conkling; Christopher J.
Mocella (2010). Chemistry of Pyrotechnics (2nd ed.). CRC Press. ISBN 978-1574447408.
12. Jump up^ Tenney L Davis (2012). Chemistry
of Powder and Explosives. Angriff Press. ISBN 978-0945001171.
13. Jump up^ K. L. Kosanke; B. J. Kosanke;
Barry T. Sturman; Robert M. Winokur (2012). Encyclopedic Dictionary of
Pyrotechnics (and Related Subjects). Journal of Pyrotechnics. ISBN 978-1889526195.
14. Jump up^ "A New Frigorifick Experiment Shewing, How a
Considerable Degree of Cold May be Suddenly Produced without the Help of Snow,
Ice, Haile, Wind, or Niter, and That at Any Time of the Year" (PDF). Philosophical
Transactions 1: 255–261. 18 July 1666.
External
links
|
Wikimedia Commons has media
related to Ammonium
chloride.
|
·
Calculators: surface tensions, and densities, molarities and molalities of
aqueous ammonium chloride
|