- مشمش . [
م ِ م ِ / م
َ م َ ] (ع اِ) زردآلو... و بعضی «آلو» را مشمش گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
درختی است بلند و گاه تا به اندازه ٔ گردو بالا میرود و دارای شاخ و برگ فراوان و
مغز و میوه آن اگر تلخ باشد «گلابی » و اگر شیرین باشد «لوزی » نامند و واحد آن
مشمشة و برخی آلو را مشمش نامند. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). زردآلو و یا
آلو. (از ناظم الاطباء). زردآلو. (دهار) (الفاظالادویه ) (مهذب الأسماء). زردآلو
و آن را خوبانی نیز گویند و آن میوه ای است شیرین . (غیاث ) تفاح ارمینی . برقوق .
زردآلو . (یادداشت مؤلف ). نوعی زردآلو که در افریقا و سوریه فراوان است ، این
میوه بسیار ناسازگار و مضر است و در دوران جنگهای صلیبی «مزافرانشی » بمعنی
«فرنگیان را می کشد» شهرت یافته است . دوران رسیدن بار درخت مشمش بیش از پانزده
روز نمی پاید و به همین دلیل «دولت المشمش » مثلی است و بدان دولت و قدرت زودگذری
را تعبیر کنند. (از السنه ٔ ترکیه و فرانسویه نکت لغتی ). ابوالعباس گوید اهل کوفه
او را به فتح هر دو میم گویند و اهل شام او را آلو دانند... مسیح گوید زردآلو را
برقوق گویند و به رومی اصافو گویند و معلوم نیست که هرقوق از کدام لغت است ...
(ترجمه ٔصیدنه ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ٔ دهخدا). به فارسی زردآلو و به
ترکی ارک و اقسام می باشد و بهترین او شیرین و پرآب و کم جرم وخشک او بهتر از تازه
است ... (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی و اختیارات
بدیعی والابنیه عن حقایق الادویه و فهرست مخزن الادویه شود.
/////////////
مشمش
بپارسی زردآلو
گویند و قیصی خوانند و بیونانی ارمینافن و نیکوترین آن ارمنی بود و طبیعت آن سرد و
تر بود در دویم و
اختیارات بدیعی،
ص: 419
دیسقوریدوس گوید
خوشطعمتر از شفتالو بود و بمعده نیکوتر از وی بود و خوزی گوید مسهل صفرا بود و
مولد خلط غلیظ بود و خشک وی چون بجوشانند و نقیع آن بیاشامند مسکن تشنگی بود و
مبرد بود معده بغایت و تبهای حاره را نافع بود و اگر در معده طعامی بود فاسد کند و
بگذرد و اولی آن بود که اگر در معده بقیتی طعام بود بخورند از پی آن سکنجبین
بخورند و گویند نیم درم مصطلی و نیم درم انیسون با میعه ممسک خورند اگر مغز
استخوان آن خورند غثیان آورد و مداوای وی بقی کنند پس بربوب فواکه ترش غوره و اترج
و لیمو روغن مغز استخوان وی بواسیر را نافع بود
______________________________
صاحب مخزن
الادویه مینویسد: مشمش بکسر دو میم لغت عربیست و بیونانی ارمینافن و برومی اصافو
و بپارسی زردآلو و خشککرده آن را قیسی و خوبانی نیز نامند و بترکی ارک
ابو ریحان مینویسد:
مسیح گوید زردآلو را برقوق گویند و برومی ارمیناقون
لاتینPRUNUS ARMENIACA فرانسهABRICOT انگلیسیAPRICOT
اختیارات بدیعی
////////////
3 و 4. در میان میوهها، باختر زمین بیش از همه
بابت شفتالو (Amygdalus persica) و زردآلو (Prunus armeniace) وامدار چین است. دور نیست این دو رهاورد را
بازرگانان ابریشم نخست به ایران (در سده دوم یا نخست پیش از میلاد) و از آنجا
به ارمنستان، یونان و روم (در سده نخست ترسائی) برده باشند. خیلی دیرتر، در نخستین سده امپراطوری، از یافت
شدن این دو درخت در رم سخن رفته؛ پلینی2 و کولوملا (Columella) از
آنها به نام Persica arbor و Armeniaca arbor یاد کرده اند.
تئوفراستوس از هیچ یک از این دو درخت نامی نبرده، بدین معنی که هیئت همراه اسکندر در اردوکشی وی به آسیا متوجه آنها
نشدهاند. 3 دوکاندول با تمام توان از این نگر پشتیبانی کرده که چین
خاستگاه شفتالو و زردآلوست، و انگلر4 نیز بر همین می رود. میتوان گفت زردآلوی خود رو از ترکستانِ روسیه
گرفته تا سونگاریا، جنوب خاوری مغولستان، و کوههای هیمالیا میروید، اما
این واقعیت تاریخی همچنان پا برجاست که چینیها نخستین مردمی بودهاند که از دوران باستان درخت این میوه را
کاشته اند. نویسندگان پیشین بدرستی رخت
کشیدن شفتالو و زردآلو را به سمت باختر را به داد و ستدهای بسیار میان چین و باختر
آسیا در پی مأموریت چان کیین نسبت دادهاند. 5 در زبان پارسی برای این
دو میوه تنها نامهای باز نمودی هست؛
پارسیان هلو "peach" را
شفتالو، šaft-ālu ("آلوی فربه") و "apricot"
را zard-ālu
("آلوی زرد") مینامند. 6 در نوشته های پهلوی از هر دو میوه
یاد شده (صص 192 و 193 کتاب پیش رو).
در مورد
رسیدن کشت شفتالوی چینی به هند اطلاعات جالبی در روزنامه هوان تسان، زائر چینی، هست. [1] در فرمانروائی کنیشکه (kaniska) ، پادشاه
بزرگ هند و ایشغوز، که در تمام کشورهای همسایه آوازه ای فرا گیر داشت، قبایل باختر
رودخانه زرد (رود هو ـ سی / Ho-si در کان ـ سو / Kan-su) از
قدرت وی هراسان بودند و گروگانهایی به دربارش میفرستادند. کنیشکه آنان را بزرگ داشته خان و مانی ویژه
داده پاسدارانی بر ایشان می گمارد.
سرزمینی که گروگانها در زمستان در آنجا می زیستند (در پنجاب خاوری)، سینابوکتی (Cīnabhukti)
("در اجاره چین") نام گرفت. در این سرزمین و در سرتاسر هند نه گلابی بود
و نه شفتالو. این درختها را همان گروگانها در هند کاشتند. از همینرو شفتالو cīnanī
("میوه چینی") و گلابی cīnarājaputra ("ولیعهد
چین") نام گرفت. این نامها هنوز هم
رایج اند. 2 گرچه هوان تــــــسان (Hüan
Tsan) در
سال 630 میلادی داستانی گفتاری را که در هند به گوشش خورده بود و به روزگاری بیش
از پانسد سال پیش مربوط میشد نگاشته است، نمیتوان در امانتداری او که همیشه
استوار بوده در این مورد چون و چرا کرد: این داستان به همین ترتیب در هند بوده و
در واقع میتوان خاستگاه آن را رویدادی
دانست که در فرمانروائی کنیشکه رخ داد که تاریخ درست آن هنوز در چون و چراست است. 3
دو دلیل استوار مرا برآن میدارد تا داستان هوان تسان را بپذیرم. از دید گیاهشناسی،
شفتالو بومی هند نیست. شفتالو در هند تنها
به شکل بستانی یافت میشود و حتی بستانیش هم بار چندان خوبی نمیدهد و میوه اش
کیفیتی متوسط داشته ترش است. [1]
هیچ نام سنسکریت کهنی برای این درخت نیست و بر خلاف چین هیچ نقشی هم در فرهنگ مردم
هند ندارد. از این گذشته، در مورد تاریخ ورود این گیاه به هند نیز باید گفت خواه
آن را در پادشاهی کنیشکه، یک سده پیش یا
پس از میلاد مسیح بدانیم، بروشنی با تاریخ آغاز ورود و کشت این درخت در باختر آسیا
همزمان است.
* در زبانهای پامیری نام مشترکی
برای زردآلو هست ، čerí در زبان مینجانی (Minjan) čiwān در زبان واخیایی (Waxi) (اما nōš در زبان ساریقلی، naž در زبان شیگنیایی). همین سنخ واژه را میتوان
در زبانهای دردویی (Dardu) (Jui یا ji برای درخت، jarote یا jorote برای میوه، و juru برای میوه رسیده) و در زبان کاچمیریایی (Kāçmīrī) (tser ، tser-kul)
←
←
←
یافت، دورتر، در زبان تبتی باختر ی ču-li یا čo-li ، در بالتی su-ri و در زبان کانائوری Čul (دیگر واژههای تبتی برای زردآلو چنین اند: k‛am-bu، a-šu و ša-rag که آخری نام گونه
ای زردآلوی خشک است با گوشت ناچیز و
سخت چون سنگ). کلاپروت (Journal
asiatique, Vol. II, 1823, p. 159) در بخارا واژهای برای نامیدن زردآلو را به صورت tserduli فرو نگاشته
است. تعیین چگونگی مهاجرت این دست واژه ها ساده نیست. توماشک (Pamir-Dialekte,
p. 791) بر
آن است که شاید این واژه در اصل تبتی بوده، چرا که بهترین زردآلو در بَلتستان (Baltistan) به دست میآید.
واژه تبتی را مشتق از زبانهای پامیری میدانم (T‛oung Pao,
1916, p. 82). روشن است که این واژه تبتی
نیست، و وقتی پای خاستگاه آن به میان میآید، تنهامیتوانم بپذیرم که یا از
زبانهای پامیری آمده یا از زبانهای دردویی.
ساینو-ایرانیکا
//////////////
زردآلو
اشاره
به فارسی انواع آن
را «زردآلو»، «شکرپاره»، «قیسی» و در کردستان «مشمش» نامند و خشک کرده آن را برگه زردآلو
و برگه قیسی و خوبانی گویند. در کتب طب سنتی قدیم با نام «مشمش» آمده است.
میوه درختی است که
درخت آن را به فرانسویAbricotier و به انگلیسیApricot tree گویند. گیاهی است از خانوادهRosaceae ، نام علمی آنPrunus armeniaca L . و مترادف آنArmeniaca vuglaris Lam . است.
مشخصات
درخت زردآلو به بلندی
6- 4 متر با تاج کروی است. پوست تنه آن در جوانی ظریف به رنگ سبز مایل به قهوهای پس
از آن در سنین پیری و در درختان کهن به رنگ مایل به قرمز درآمده و ترکهای محسوسی میخورد.
برگهای آن ساده قلبیشکل، لیز به رنگ سبز درخشان و زیبا که کناره آن دندانهدار است
و دمبرگ درازی دارد. گلهای آن در اوایل بهار به رنگ سفید یا صورتی بدون دم گل بهطور
منفرد یا دوتایی ظاهر میشود. میوه آن که در گونههای وحشی کوچک است در انواع پرورش
یافته نسبتا درشت، خوش طعم، شیرین، کرویشکل کمی تخممرغی و گوشت آن به رنگ زرد روشن
و در داخل آن هستهای قرار دارد که دارای پوست سخت خشبی ولی برخلاف هلو صاف است و معمولا
در اغلب ارقام به گوشت نمیچسبد.
معارف گیاهی، ج2،
ص: 134
در داخل هسته، مغزی
به شکل بادام با پوست نازک وجود دارد که طعم آن شیرین و در برخی موارد تلخ است. میوه
زردآلو معمولا در اقلیم مناطق معتدله ایران در تیر و مرداد میرسد.
زردآلو بومی منچوری،
مغولستان و شمال چین است و ابتدا آن را بومی ارمنستان میدانستند و به همین علت نام
آن را منسوب به ارمنستان گذاردهاند. در ایران در مناطق استپی کشت میشود و انواع متنوعی
دارد. تکثیر زردآلو از طریق پیوند آن انجام میگیرد و هسته زردآلو فقط به منظور به
دست آوردن پایه برای پیوند کاشته میشود. پیوند زردآلو شکمی و پایههایی که بیشتر برای
پیوند انتخاب میشوند عبارتاند از: برای خاکهای عمیق و مناطق گرم و آفتابی معمولا
از پایه حاصله از هسته زردآلو استفاده میشود و در مناطقی با خاکهای آهکی، بادام به
عنوان پایه زردآلو به کار میرود.
در بعضی مناطق پایه
هلوی وحشی را برای پیوند زردآلو انتخاب میکنند که متأسفانه اغلب پاجوشهای غیر پیوندی
میدهد. پیوند زردآلو را معمولا در ارتفاع 10- 8 سانتیمتر از سطح خاک میزنند.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی
در مغز هسته زردآلو وجود روغن چرب و روغن اتری یا اتریالاویل 228] و چند انزیم و آمیگدالین
گزارش شده است و در میوه زردآلو لیکوپن و آلفا- کاروتن 229] و ویتامینA یافت میشود]G .I .M .P[ .
در سند و گزارش علمی
دیگری آمده است که در مغز هسته زردآلو، روغن چرب و پروتئین 230]، قند آرابینوز، خاکستر،
اسانس روغنی فرّار، آمیگدالوزید[231]، امولسین، لاکتاز سلوبیاز[232] و ویتامینA وC وجود دارد [روا*].
گلوکوزید آمیگدالین
تحت تأثیر انزیمها و آب به گلوکوز و سیانیک اسید[233] و
معارف گیاهی، ج2،
ص: 135
بنزآلدئید[234] تجزیه
میشود [چیو* و کاریونه و کیمورا*]. سیانیک اسید به فرمولHOCN یک ترکیب سمّی است.
در هریک صد گرم گوشت
شیرین زردآلو مواد زیر وجود دارد:
آب 85 گرم، هیدراتهای
کربن 12 گرم، پروتئین 1 گرم، خاکستر 7/ 0 گرم، کلسیم 17 میلیگرم، فسفر 23 میلیگرم،
آهن 5/ 0 میلیگرم، سدیم 1 میلیگرم، پتاسیم 281 میلیگرم، ویتامینA 2700 واحد بینالمللی، ویتامینC 10 میلیگرم، تیامین 03/ 0 میلیگرم،
رایبوفلاوین 04/ 0 میلیگرم، نیاسین 6/ 0 میلیگرم و مقدار زیادی منیزیم.
خواص- کاربرد
کاربرد زردآلو در
مناطق خاور دور، طبق آنچه که در مدارک علمی طب سنتی منتشره در مغرب زمین آمده است:
در کره از مغز هسته آن به عنوان داروی سینه و معالجه خشکی حلق و گلو استفاده میشود
[چونگ**]. و برای بیماریهای ورم حنجره (لارنژیت) و بیماریهای ریه و آبسهها به کار
میرود [ایشیدویا]. در چین و ژاپن به عنوان تصفیهکننده خون و ضد سرفه [روا*]، مسکّن
ناراحتیهای مرکز تنفسی [چیو*]، و مقوی و ضد تشنج و برای سرماخوردگیهای سخت و آسمهای
برونشیتی 235] [ایچیمورا]، روماتیسم، ورمهای پا و یبوست تجویز میشود [لوئی**]. جوشانده
برگ پخته زردآلو اشتهاآور است [هو]. روغنی که از مغز هسته آن گرفته میشود به ترکیبات
دارویی ضد سرفه اضافه میشود [کاریونه و کیمورا*]. در هند و چین مرسوم است که لهشده
زردآلو را میجوند ولی بلع نمیکنند و به این ترتیب معتقدند که لولههای برونشی از
سرما در دوران زمستان محافظت میشود و آسیب نمیبیند [کروست و پتلو**]. [استوارت معتقد
است که گل و برگ و مغز هسته و خلاصه تمام قسمتهای هوایی گیاه در موارد فوق مؤثر است.
زردآلو از نظر طبیعت
طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و تر است و شیرین آن کمی گرم میباشد. از نظر خواص آن بازکننده
گرفتگیهای مجاری عروق و نرمکننده سفتیها میباشد. زردآلوی شیرین ملین مزاج است و
برای گرممزاجان مفید است و موجب رفع بدبویی دهان میشود. خوردن آب پخته یا خیسکرده
برگه آن مسهل
معارف گیاهی، ج2،
ص: 136
شاخه زردآلو با گل
صفرا و ملین مزاج
است. تشنگی و غلیان خون و صفرا و التهاب معده را فرومینشاند.
آروغ را قطع میکند.
اگر شخص تبدار که تب گرم صفراوی دارد آن را بخورد و روی آن آب گرم و عسل بنوشد و قی
کند تب او قطع میشود. زردآلو خیلی زود فاسد و متعفن میشود، نفاخ است و در این صورت
آروغ ترش ایجاد میکند و ممکن است تب بیاورد، برای سردمزاجان و معده ضعیف اشخاص کهنسال
نیز مضر است. از این نظر برای عدم مواجهه با این ضررهای آن باید با شکر، مصطکی و انیسون،
زیره و کندر خورده شود. اگر روی آن آب خورده شود خصوصا اگر آب سرد خورده شود و یا اینکه
زردآلو را بعد از غذای سنگین بخورند، بسیار مضر است و در این قبیل موارد برای اصلاح
باید سعی کرد قی کنند و با تنقیه با هلیله یا تخم رازیانه چند روز پیدرپی و یا سکنجبین
خوردن رفع ناراحتیها شود. ناشتا خوردن زردآلو بسیار بد است و مداومت در خوردن آن باعث
دلدرد میشود و برای رفع آن باید شکر و انیسون خورد.
معارف گیاهی، ج2،
ص: 137
مغز هسته زردآلو اگر
تلخ باشد گرم و خشک است و اگر شیرین باشد کمتر گرم و خشک است و از نظر خواص مقوی نیروی
جنسی و دیرهضم است. از این نظر باید با نمک بو داده و خورده شود. روغن مغز هسته آن
اعم از تلخ و شیرین بازکننده گرفتگیهاست و خشونت حلق و زبری پوست را رفع میکند. خوردن
5 گرم از روغن مغز تلخ آن کشنده کرم معده و مسهل قوی است و ورم مقعده را تحلیل میبرد
و سنگ مثانه را خرد میکند و برای شکم روش سرد مفید است. ریختن چند قطره آن در گوش
برای تسکین درد گوش و رفع سنگینی شنوایی نافع است و در سایر خواص خیلی شبیه روغن بادام
تلخ است.
مقدار خوراک آن تا
15 گرم و روغن مغز شیرین آن ضعیفتر از تلخ آن است.
خوردن مغز تلخ هسته
زردآلو ممکن است ایجاد مسمومیت نموده و باعث آشفتگی شود و علاج آن قی کردن آن است و
با خوردن ربهای میوههای ترش رفع میشود.
برگ و شکوفه زردآلو
از نظر طبیعت سرد و خشک است. و خوردن دمکرده برگ آن دافع کرم معده و مدرّ است و ریختن
آن روی ورمها موجب تحلیل ورمها میشود. اگر برگ خشک آن به قدر 10 گرم با آب سرد خورده
شود اسهال را قطع میکند و بند میآورد و اگر چند قطره از آب برگ آن در گوش ریخته شود،
مسکن درد گوش است.
چند رقم زردآلو
مقطع میوه
معارف گیاهی، ج2،
ص: 138
خوردن شکوفه زردآلو
خواصی نظیر برگ آن دارد. شکوفههای خشکشده زردآلو خونریزی داخلی و بیرونی را بند میآورد.
نظری به تحقیقات جدید
در مورد خواص درمانی زردآلو
طبق تحقیقات علمی
جدید زردآلو در ردیف بالای لیست میوهها و سبزیهای ضد سرطان بخصوص ضد سرطان ریه و
شاید هم سرطان لوز المعده جای دارد. هر دو نوع سرطان یاد شده در ارتباط با سیگار کشیدن
هستند. علت این اثر مفید وجود مقدار زیادی ماده شیمیایی بتاکاروتن 236] یا پروویتامینA [237] در زردآلو و سایر میوهها و
سبزیهای نارنجی و سبز تیره میباشد که برای پیشگیری و تا حدودی نیز کنترل انواعی از
سرطانها بخصوص سرطان ریه و پوست بسیار مؤثر است. توصیه دانشمندان این است که برای داشتن
بیشترین نتیجه، بهتر است برگه زردآلو خورده شود زیرا تراکم و غلظت بتاکاروتن در آن
خیلی بیشتر از زردآلوی تازه است.
طبق بررسیهای جدید
روشن شده است که در مغز هسته زردآلو، نظیر مغز هسته هلو و گیلاس و آلبالو و سیب و آلو
و بادام تلخ، ماده شیمیایی به نام لتریل 238] یافت میشود. لتریل یا ویتامینB 71 ? از نظر شیمیایی از دو مولکول
قندی یکی بنزآلدئید[239] و دیگری سیانید[240] تشکیل شده که نام آن آمیگدالین 241] است،
که با مقدار کم و در حد مجاز و با نظر پزشک به عنوان دارویی از گروه نیتریلوزیدها[242]
معمول میباشد. لتریل از موادی است که مصرف در حد مجاز آن ممکن است ضد سرطان باشد ولی
به علت داشتن ماده سمّی سیانید معمولا توصیه نمیشود. مصرف آن جز در چند ایالت در غالب
ایالات امریکا طبق قانون ممنوع است. طبق آزمایشهایی که شده اگر 30- 5 مغز هسته زردآلو
بهطور پراکنده در تمام ساعات روز به تدریج خورده شود ممکن است اثر ضد سرطانی داشته
باشد ولی اگر یکجا و در یک نشست خورده شود مسمومکننده است. اما استعمال خارجی بادام
تلخ و مغز هسته زردآلو برای تعداد زیادی از
معارف گیاهی، ج2،
ص: 139
بیماریها مفید و
معمول میباشد. لتریل یکی از انواع ویتامینهایB است که در مخمّر آبجو وجود ندارد.
توجه: مغز هسته زردآلو
به سبب داشتن آمیگدالین یا لتریل سمّی است و اگر مقدار زیادی در یک نشست خورده شود
بخصوص در اطفال ممکن است ایجاد مسمومیت نماید.
معارف گیاهی، ج2،
ص: 140
/////////////
زرد آلو (نام علمی: Prunus armeniaca)
یک گونه از خانواده گلسرخیان است. این درخت کوچک
که میوه آن خوراکی است از دوران پیشاتاریخی کشت میشدهاست.
محتویات
زرد آلو در زبان
ارمنی «دزیران»، در ترکی آذربایجانی اریک (ərik) و در ترکی
استانبولی قیسی (Kayısı) نامیده میشود.
ارزش غذایی و
خواص درمانی[ویرایش]
هسته زرد آلو
(همچون بسیاری از گیاهان دیگر) حاوی مقدار کمی سیانور به شکل سیانید
هیدروژن است اما مصرف آن در مقادیر معمول خطری ندارد.[۲]
هسته زردآلو حاوی آمیگدالین (معروف به ویتامین
ب ۱۷) است که به عنوان یک داروی ضد سرطان شهرت دارد و از
سال ۱۸۴۵ در روسیه و از ۱۹۲۰ در آمریکا برای درمان سرطان استفاده شدهاست اما هیج
مدرک علمی که تاثیرگذاری آمیگدالین را در درمان سرطان یا هر بیماری دیگری تایید
کند به دست نیامده است. یک تحقیق جانوری نشان داده که آمیگدالین رشد سرطان در
جانوران را کاهش میدهد و گسترش تومور در ریه را متوقف میکند اما تحقیقهای متعدد
پس از آن چنین چیزی را نشان ندادهاست. با توجه به نبود مدرک در مورد اثر درمانی و
عوارض جانبی جدی در اتحادیه اروپا و ایالات متحده فروش آمیگدالین ممنوع است.[۳] در یک آزمایش
کلینیکی بر روی ۱۷۸ بیمار سرطانی که با آمیگدالین مورد درمان قرار گرفتند اندازه
تومور سرطانی در تمامی آنها به جز یک نفر بزرگتر شد و برخی از آنها نیز دچار
عوارض جانبی خطرناک نزدیک مرگ به دلیل بالا رفتن سطح سیانور در خون شدند [۴]
//////////////
المِشْمِش هي شجرة مثمرة ذات حجم
متوسط يتراوح طولها بين 2 و3 مترا، وتصل الأشجار المعمرة منها مايزيد عن ثمانية
أمتار، أوراقها ذات شكل قلبي مع أطراف مدببة. طول الأوراق يصل لـ10 سم وعرضها بين
الـ3 و4 سم. تسقط أوراقها في الخريف وتزهر في الربيع وفي الصيف تنضج ثمار المشمش.
أزهارها ذات لون أبيض مائل إلى الوردي. تبدو ثمارها شبيهة بثمار الخوخ والنكتارين حيث لون المشمش
يكون أصفرا أو برتقالى عليه مسحة حمراء. لثمرة المشمش نواة واحدة. وتختلف كمية
طرحها وانتاجها من شجرة لإخرى
.
محتويات
لمحة تاريخية[عدل]
الموطن الأصلي
للمِشْمِش هو الصين حيث كان ينبت
بريا على الحدود مع ما يعرف الآن بروسيا وقد عرف في الصين
قبل ميلاد المسيح ب3 آلاف عام، ثم انتقل إلى بلدان أخرى مثل أرمينيا ولم يدخل
المِشْمِش أوروبا إلا بعد ميلاد المسيح ثم انتشرت زراعته في أغلب دول العالم وخاصة
الباردة والمعتدلة منها، يزرع على نطاق واسع في بلاد الشام تحديدا سورية وتشتهر
بالمِشْمِش الحموي وكذلك في تركيا والمناطق
الجنوبية المرتفعة من السعودية ومصر. حاليا تصدر تركيا
85% من الإنتاج العالمي للمِشْمِش المجفف. بعكس الخوخ يتحمل المِشْمِش درجات حرارة
منخفضة جدا تصل إلى 30 درجة مئوية تحت الصفر. تصلح زراعة المِشْمِش في الجو البارد
ومناخ المتوسط إلا أن أفضل بيئة له هي البيئة الجافة.
مشمش مجفف
الإنتاج العالمي[عدل]
إنتاج المشمش في
2012
أكثر عشرة دول
إنتاجا للمشمش — 2009
(1,000 طن) |
|
695
|
|
398
|
|
290
|
|
234
|
|
203
|
|
194
|
|
190
|
|
123
|
|
116
|
|
115
|
|
100
|
|
99
|
|
مجموع الإنتاج
العالمي
|
3800
|
الظروف المناخية[عدل]
أشجار المشمش من
الأشجار التي تتأثر بالظروف الجوية خصوصا خلال فترة التزهير والعقد الحديث حيث أن
ارتفاع درجات الحرارة في فترة ما بعد العقد ونمو الثمارثؤثر تأثيرا سلبيا على
المحصول وعلى صفات الثمار. كما أن زيادة الرطوبة الجوية خلال هذه الفترة تساعد على
زيادة انتشار الأمراض الفطرية خصوصا أمراض البياض التي تسبب تدهور في الصفات
التجارية للثمار
علاوة على ذلك
فإن عدم توفر درجات الحرارة المنخفضة والبرودة خلال فصلى الخريف والشتاء تسبب عدم
انتهاء فترة السكون وبالتالى التأخر في تفتح البراعم الزهرية والخضرية وعدم
الانتظار في تفتحها
وفترة السكون أو
الراحة في أشجار المشمش قصيرة نسبيا إذا ما قورنت بأشجار الفاكهة ذات النواة
الحجرية الأخرى أو التفاحيات ولا تحتاج إلى برودة عالية لإنهاء طور الراحة فتكفيها
ساعات قليلة من درجات الحرارة المنخفضة
الإكثار[عدل]
يتم إكثار المشمش
عن طريق التطعيم.ويعتبر التطعيم من أفضل الطرق لإكثار المشمش لمزاياه التي أهمها
إنتاج أشجارمتجانسة في النمو وفى مواعيد الإزهار والإثمار مما يسهل عمليات الخدمة
والجمع والتسويق
ويتم تطعيم
الأصناف المطلوبة على الأصول البذرية التي يتم إنتاجها بزراعة بذور المشمش الطازجة
الناتجة من نفس الموسم عندما تكون صالحة للتطعيم
وتزرع البذرة
لإنتاج الأصول التي يتم التطعيم عليها في خلال شهر أكتوير في المشتل حيث تأخذ
البذور احتياجاتها من البرودة اللازمة لكسر طور الراحة بها خلال فترة الشتاء وتنبت
البذور في بداية موسم النمو في أوائل فبراير تم تطعم الشتلات البذرية الناتجة خلال
الصيف التالى بأحد الطرق الآتية التطعيم بالعين خلال الفترة من يونيو حتى سبتمبر.
التطعيم بالكشط بأخذ العين بجزء من الخشب خلال الفترة من شهر فبراير ومارس أو خلال
فترة الصيف التطعيم بالقلم خلال شهر يناير وفبراير وقبل سريان العصارة ولا تفضل
هذه الطريقة في إكثار أشجار المشمش نظرا لسهولة انفصال الطعم عن الأصل في حالة
وجود رياح شديدة وعدم الالتحام الجيد بين الأصل والطعم ولا يفضل زراعة المشمش عن
طريق البذور حيث يعتقد وأصحاب المشاتل والزراع أن زراعة البذور الناتجة من ثمار
الأصناف الممتازة يعطى أشجارا تعطى ثمارا متشابهة تماما مع ثمار الأشجار الأم
ونظرا لعدم تماثل الأشجار الناتجة من حيث صفاتها مع الأشجار الأم لوجود انعزالات
وراثية للإكثار عن طريق البذور
الاستعمالات
الطبية[عدل]
المشمش فاكهة
غنية بفيتامين أ (حوالي 18% من
حاجة الإنسان اليومية) كما أنه غني بفيتامين ج والحديد والبوتاسيوم.
ونظراً
لكثرة إنتاجه عالمياً وقصر مدة بقاء الثمار بعد نضجها فإنه عادة ما يجفف أو يعلب
كما في سوريا. والقيمة الغذائية للمشمش المجفف أعلى من المشمش غير المجفف. المشمش
يقوي النظر وينشط وظائف الكبد. أفادت دراسة علمية حديثة بأن المشمش يفيد في علاج
حالات فقر الدم ويقوي البصر، وينشط وظائف الكبد، ويقلل من مستويات الكوليسترول في
الدم، كما أنه يحمي القلب والشرايين من الأمراض ويرجع ذلك لاحتوائه على
مركبات" الكاروتينويد" التي تتحول في جسم الإنسان إلى فيتامين "أ"
الذي تحتاجه العين للتخلص من المركبات الضارة التي تؤذيها.
وأوضحت الدراسة
أن ثمار المشمش قد تكون أفضل العلاجات على الإطلاق في وقاية النساء من الأمراض
الجلدية وبثور الشباب وذلك لأن فيتامين "أ" يوجد بكثرة في هذه الفاكهة
يجعلها تتميز بمفعول مقاوم للتجاعيد.[3]
الفوائد[عدل]
يحتوي على
الفيتامينات أ وب1 وب2 وث، وهو مغذ منشط وملين وسريع الهضم عند الأصحاء ويفيد المصابين بانحطاط
قواهم الجسدية ، ويهدئ الأعصاب ويزيل الأرق ويفتح الشهية
ويزيد القوة الدفاعية في الجسم. كما أنه ينشّط نمو الأطفال ويحارب الإمساك، وله أهمية
كبيرة عند المسنين والمصابين بفقر الدم والحوامل.د
- الوقاية من السرطان:
أظهرت دراسة
حديثة في معهد سرطان شنغهاي بالصين على أن تناول الأغذية الغنية بفيتامين ه مثل
المشمش يمكن أن تقي من سرطان الكبد.
- البشرة:
يؤكد الدكتور عز
الدين الدنشاري أستاذ الأدوية والسموم بصيدلة القاهرة على أن المشمش خاصة المجفف
يحتوي على نسبة عالية من فيتامين ج وهو الذي يعمل على حماية الجلد من التجاعيد.
بجانب احتوائه على فيتامين أ الذي يدخل في الكثير من العمليات الحيوية للجسم.
المعلومات
الغذائية[عدل]
تحتوي كل حبة
مشمش (35 غ) بحسب وزارة الزراعة الأميركية على المعلومات الغذائية التالية :
- السعرات الحرارية: 17
- الدهون: 0.14
- الدهون المشبعة: 0
- الكاربوهيدرات: 3.89
- الألياف: 0.7
- البروتينات: 0.49
- الكولسترول: 0
عصير المشمش[عدل]
يمكن أن يخلط
المشمش مع السكر والماء في الخلاط الكهربائي للحصول على عصير المشمش. إن هذا
العصير غني بالفيتامينات والألياف وقليل السعرات الحرارية.[4] ويمكن صناعة قمر الدين من المشمش بعد
عصره وتجفيفه في شكل رقائق ويصنع منه المشمشية.
في الثقافة[عدل]
يقول ابن منظور في لسان العرب «المِشْمِش
والمَشْمَش شجر يطول حتى يقارب الجوز سبط العود والورق ومخ ثمره إما مر ويعرف
بالكلابي أو حلو ويعرف باللوزي الواحدة مشمشة وبعضهم يسمي الأجاص مشمشا». الاسم الإفرنجي (Apricot) مشتق من كلمة البرقوق العربية.
تغنى العديد من
شراء العربية بالمشمش فقال ابن الرومي:
قشر من الذهب
المصفى حشوه
|
شهد لذيذ طعمه
للجاني
|
ظلنا لديه ندير
في كأساتنا
|
خمرا تشعشع
كالعقيق القاني
|
وقال ابن سينا عنه «المشمش يسكن
العطش، وإذا أكل يجب أن يؤخذ مع اليانسون والمصطكى، لأنه يولد الحميات بسرعة تعفنه
ودهن نواه ينفع من البواسير، ونقيع المقدد من المشمش ينفع من الحميات الحارة» وأما ابن البيطار «هي ثمرة رطبة
تجانس الخوخ إلا أنه أفضل من الخوخ، وهو يسهل الصفراء ويولد خلطا غليظا، يذهب
بالبخر من حر المعدة ويبردها تبريدا شديدا، ويلطفها ويقمع الصفراء والدم وينبغي أن
يتجنبه من يعتريه الرياح ومن يسرع اليه الجشاء الحامض. وأما اصحاب المعدة الحارة
والعطش فينتفعون به»
من المعروف في الوطن العربي أنه لما كان موسم
ظهور فاكهة المشمش قصير الأمد، فقد ضرب العامة مثلاً للأمور التي تكون في عداد
المعدوم فقالوا عن المستحيل حدوثه في المشمش.
انظر أيضًا[عدل]
مراجع[عدل]
- ^
- ^ منظمة الأغذية والزراعة (الفاو) '[1]
- ^ باب.كوم
- ^ طريقة تحضير عصير المشمش
/////////
به ترکی
آذربایجان اریک:
اریک، گولچیچکلر
خانوادهسیندن بیتکی نوعو. اریک یاخیندان شفتالی، بادام، گاوالی و گیلانار ایله باغلانتیسی
وار. اریک چینده اولارمیش و اورادان جنوب قوطبوندان سونرا بوتون قارّهلره
یاییلیب. ان بؤیوک اریک حاصیل ائدن اؤلکهلر ۲۰۱۱جی میلادی ایلده تورکیه، ایران،
اؤزبکیستان، ایتالیا و الجزایر ایمیش.[۱] اریک یایین
اورتالاریندا یئتیشر.[۲]
قایناق[دَییشدیر]
- پرش به بالا↑ apricot، Encyclopedia Britannica
- پرش به بالا↑ زردآلو؛ طلای تابستان،
تبیان
/////////////
به کردی سورانی
قه یسی:
قەیسی بڕێكی زۆری لە ڤیتامین
A تێدایە، بە تایبەتی كە وشككراوەتەوە. خواردنی سێ دانە قەیسی قەبارە مام ناوەندی نزیكەی 45% ی پێویستی رۆژانەی ئەم ڤیتامینە دابین دەكات. هەروەها قەیسی بڕێكی باشی لە ڤیتامین C و پۆتاسیۆم تێدایە، لەگەڵ ئەوەی كە كۆلیستیرۆلی تێدانییە.
یەك دانە قەیسی تەنها 20 كالۆری وزەی تێدایە. قەیسی وشككراوە بۆ چارەسەركردنی قەبزی سوودی لێ وەردەگیرێت. زەیتی تۆی قەسی بەكاردێت لە ئاوێتەكانی جوانكاری و پیشەسازی سابون و گەلێك لە ئاوێتەكانی پێست.
بۆ ئەو كەسانەی كە هەستەوەریان بە خواردنی بە قەیسی هەیە، قەیسی وشك بە گازی دووەم ئۆكسیدی گۆگرد مامەڵەی لەگەڵدا دەكرێت وەكو پارێزەری رەنگ و كومكردنەوەی ئەگەری هەستەوەری. ناوكە تاڵەكەی قەیسی بڕێك لە مادەی سایانیدی تێدایە، كە مادەیەكی ژەهراوییە، بۆیە ئامۆژگاری ناكرێت كە ناوكی قەیسی بخورێت بەتایبەتی لە لایەن منداڵانەوە.
قەیسی قوتووكراو، هەمان تامی قەیسی تازەی هەیە، لەبەر ئەوەی كە تا بە تەواوی پێدەگات، تام و رەنگی تەواو وەردەگرێت ئینجا قوتووبەند دەكرێت. لە رووی بەهای خۆركیشەوە، ئەوندە جیاوازی نییە لەگەڵ قەیسی تازەدا
//////////////////
به عبری میشمِش:
//////////////
به پنجابی
خوبانی:
خوبانی اک فروٹ تے ایہدےرکھ دا ناں اے۔ ایہ گلاب ٹبر توں اے۔
خوبانی اک نکا رکھ اے جیہڑا 8 توں 12 میٹر تک اچا جاندا اے۔ ایہدی ٹیسی گھنی تے پھیلی ہوندی اے۔ ایہدے پتے انڈے ورگے 5 توں 9 سینٹی میٹر لمے تے 4 توں 8 سینٹی میٹر تک چوڑے ہوندے نیں جنہاں دا شروع گول تے انت چنجوالہ تے چنگیاں کناریاں ہوندیاں نیں پھل 2،4 تے 5 سینٹی میٹر دے گھییر دے جنہاں دیاں 5 چٹیاں تے گلابی پتیاں ہوندیاں نیں۔ پھل بسنت وچ پتیاں توں پہلے کلے یا جوڑیاں وچ کھڑدے نیں۔
//////////////
به پشتو معمولی
مندته:
معمولي مندته (په لاتين:Prunus
armenica ) د آلوگانو څخه یوه مېوه ده چی د آسيا څخه نړۍ ته پراخه شوه. په
اوس وخت کی معمولی مندته د نړۍ په بیلا بیلو سیمو
کی کرل کېږي.
///////////
به اویغوری: ئۆرۈك
////////////////
به تاگالوگی
(فیلیپینی):
Ang albarikoke, aprikot, Prunus
armeniaca o Armeniaca vulgaris Lam.
(Ingles: apricot o Armenian plum) ay isang uri
ng prutas.[1][2] Isa
itong uri ng Prunus na kinaklasipikang kasama sa mga plum sa loob
ng sub-saring Prunus. Hindi
matiyak ang katutubong nasasakupang pook nito dahil sa ekstensibong kultibasyon
bago pa ang nasusulat na kasaysayan, ngunit higit na maaaring sa India.[3]
////////
به آذری اریک:
Adi ərik
mart-apreldə çiçəkləyir. Çiçəkləri ağ və ya açıq çəhrayıdır, yarpaqlarından çox
əvvəl açılırlar. Çiçək saplaqları qısadır. Meyvələri iyun-avqustda yetişir.
Meyvələri birçəyirdəkli olub, rəngi ağ, sarı və qırmızı-narıncı olur. Meyvəsinin
ağırlığı 3-18 q, forması isə müxtəlifdir. Ətliyi şirəli, şirin və ya
turşa-şirindir. Adi ərik təzə halda istehlak edilir. Ondan kompot, şirə, mürəbbə,
cem, marmelad, pat, pastila, jele, povidlo, sukat, karamel üçün içlik və şərab
hazırlanır, həmçinin qurudulur. Çəyirdəyi ilə birlikdə qurudulduqda uryuk, çəyirdəksiz
bütöv qurudulduqda qaysı, iki yerə bölünüb qurudulduqda isə kuraqa adlanır.
Qurudulmuş ərikdən tamlı qatqı kimi bir çox xörəklərin hazırlanmasında istifadə
olunur. Çəyirdəyinin qabığından aktivləşdirilmiş kömür, budaqlarının ifraz
etdiyi qətranlardan isə kley hazırlanır. Balverən bitki kimi az məşhurdur.
Çünki çox qısa müddətdə çiçəkləyir. Yabanı ərik qiymətli calaq materialı hesab
edilir. Mədəni sortların yetişdirilməsində onun böyük əhəmiyyəti vardır.
////////////
Prunus armeniaca
From Wikipedia, the free encyclopedia
Prunus armeniaca
|
|
Apricot fruits
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Subgenus:
|
|
Section:
|
Armeniaca
|
Species:
|
P. armeniaca
|
·
Armeniaca ansu (Maxim.) Kostina
·
Prunus ansu (Maxim.) Kom.
·
Armeniaca holosericea (Batalin) Kostina
·
Armeniaca armeniaca (L.) Huth
|
Prunus
armeniaca ("Armenian
plum"),[3] the most commonly
cultivated apricot species, also called ansu
apricot,[1] Siberian apricot,[1] Tibetan apricot,[1] is a species of Prunus, classified with the plum in
the subgenus Prunus. The native range
is somewhat uncertain due to its extensive prehistoric cultivation, though
almost certainly somewhere in Asia. It is extensively cultivated in many
countries and has escaped into the wild in many places.[4][5][6]
Contents
Apricot tree in centralCappadocia, Turkey
Apricot flowers in the village of
Benhama, Kashmir
Prunus
armeniaca is
a small tree, 8–12 m (26–39 ft) tall, with a trunk up to 40 cm
(16 in) in diameter and a dense, spreading canopy. The leaves are ovate, 5–9 cm (2.0–3.5 in) long and
4–8 cm (1.6–3.1 in) wide, with a rounded base, a pointed tip and a
finely serrated margin. The flowers are 2–4.5 cm
(0.8–1.8 in) in diameter, with five white to pinkish petals; they are
produced singly or in pairs in early spring before the leaves. The fruit is
a drupe similar to a small peach,
1.5–2.5 cm (0.6–1.0 in) diameter (larger in some modern cultivars), from yellow to orange, often
tinged red on the side most exposed to the sun; its surface can be smooth
(botanically described as: glabrous) or velvety with very short hairs
(botanically: pubescent). The
flesh is usually firm and not very juicy. Its taste can range from sweet to
tart. The single seed is enclosed in a hard, stony shell,
often called a "stone", with a grainy, smooth texture except for
three ridges running down one side.[7][8]
Apricot and its cross-section
Apricots drying on the ground in Turkey
The
origin of the species is disputed. It was known inArmenia during ancient times, and has
been cultivated there for so long, it is often thought to have originated
there.[9][10] Its scientific
name Prunus armeniaca (Armenian plum) derives from that
assumption. For example, De Poerderlé, writing in the 18th century, asserted,
"Cet arbre tire son nom de l'Arménie, province d'Asie, d'où il est
originaire et d'où il fut porté en Europe ..." ("this tree takes
its name from Armenia, province of Asia, where it is native, and whence it was
brought to Europe ...").[11] An archaeological
excavation at Garni in Armenia found apricot seeds in
an Eneolithic-era site.[12] Despite the great
number of varieties of apricots that are grown in Armenia today (about 50),[10] according to Vavilov itscenter of origin would
be the Chinese region, where the domestication of apricot would have taken
place. Other sources say that the apricot was first cultivated in India in
about 3000 BC.[13]
Its
introduction to Greece is attributed
to Alexander the Great;[13] later, the Roman
GeneralLucullus (106–57 B.C.) also would
have imported some trees – the cherry, white heart cherry, and apricot – from
Armenia to Rome[citation needed]. Subsequent sources were
often confused about the origin of the species. Loudon (1838)
believed it had a wide native range including Armenia, Caucasus, the Himalaya, China,
and Japan.[14]
Apricots
have been cultivated in Persia since
antiquity, and dried ones were
an important commodity on Persian trade routes.
More
recently, English
settlers brought the apricot to the English colonies in the New World. Most
of modern American production of apricots comes from the seedlings carried to
the west coast by Spanish missionaries.
Today,
apricot cultivation has spread to all parts of the globe with climates that
support it.
Main article: Apricot
Seeds
or kernels of the apricot grown in central Asia and around the Mediterranean are
so sweet, they may be substituted foralmonds.[citation needed] The Italian
liqueur amaretto and amaretti biscotti are flavoured with extract of
apricot kernels rather than almonds.[citation needed] Oil pressed from these cultivar kernels,
and known as oil of almond, has been used as cooking oil. Kernels contain between 2.05% and
2.40% hydrogen cyanide,
but normal consumption is insufficient to produce serious effects.[15][clarification
needed]
The
scientific name armeniaca was first used by Gaspard Bauhin in his Pinax
Theatri Botanici (page 442), referring to the species asMala
armeniaca "Armenian apple". It is sometimes stated that this
came from Pliny the Elder,
but it was not used by Pliny. Linnaeustook up Bauhin's epithet in the first
edition of his Species Plantarum in
1753.[16]
The
name apricot is probably derived from a tree mentioned
as praecocia by Pliny. Pliny says "We give the name of
apples (mala) ... to peaches (persica) and pomegranates (granata)
..."[17] Later in the same
section he states "The Asiatic peach ripens at the end of autumn, though
an early variety (praecocia) ripens in summer – these were discovered
within the last thirty years ...".
The
classical authors connected Greek armeniaca with Latin praecocia:[18] Pedanius Dioscorides'
" ... Ἀρμενιακὰ, Ῥωμαιστὶ δὲ βρεκόκκια"[19] and Martial's "Armeniaca, et
praecocia latine dicuntur".[20] Putting together
the Armeniaca and the Mala obtains the well-known
epithet, but there is no evidence the ancients did it; Armeniaca alone
meant the apricot. Nonetheless, the 12th century Andalusian agronomist Ibn al-'Awwam refers to the species in
the title of chapter 40 of his Kitab al-Filaha as والتفاح
الارمني, "apple from Armenia", stating that it is
the same as المشمش or البرقوق ("al-mishmish" or
"al-barqūq").
Accordingly,
the American
Heritage Dictionary under apricot derives praecocia from praecoquus,
"cooked or ripened beforehand" [in this case meaning early
ripening], becoming Greek πραικόκιον praikókion "apricot"
and Arabic البرقوق al-barqūq, a term that has been used for a variety
of different members of the genus Prunus (it currently refers
primarily to the plum in most varieties of Arabic,
but some writers use it as a catchall term for Prunus fruit).
The
English name comes from earlier "abrecock" in turn from
the Middle French abricot,
from Catalan abercoc.[21] Both the Catalan
and the Spanish albaricoque were
adaptations of the Arabic, dating
from the Moorish rule of Spain.
However,
in Argentina, Chile,
and Peru, the word for "apricot"
is damasco, which could indicate that, to the Spanish settlers of
Argentina, the fruit was associated with Damascus in Syria.[22] The word damasco is
also the word for "apricot" in Portuguese (both
European and Brazilian, though in Portugal the word alperce is
also used).
An Armenian stamp featuringPrunus
armeniaca.
The Chinese associate
the apricot with education and medicine. For instance, the classical word 杏壇 (literally: 'apricot altar')
which means "educational circle", is still widely used in written
language. Chuang Tzu, a
Chinese philosopher in 4th century BCE, told a story thatConfucius taught his students in a forum
surrounded by the wood of apricot trees.[23] The association
with medicine in turn comes from the common use of apricot kernels as a
component in traditional
Chinese medicine, and from the story of Dong Feng (董奉), a physician during the Three Kingdoms period,
who required no payment from his patients except that they plant apricot trees
in his orchard on recovering from their illnesses, resulting in a large grove
of apricot trees and a steady supply of medicinal ingredients. The term
"Expert of the Apricot Grove" (杏林高手) is still used as a poetic reference to
physicians.
In
Armenia, the wood of the apricot tree is used for making wood carvings such as
theduduk, which is a popular wind instrument
in Armenia and is also called the apricot pipe. Several hand-made souvenirs are
also made from the apricot wood.
·
Pluot,
various apricot-plum hybrids, mostly involving P. armeniaca
·
Peacotum, peach-apricot-plum hybrids
1.
^ Jump up to:a b c d John
H. Wiersema. "USDA Germplasm Resources Information Network
(GRIN)". Ars-grin.gov. Retrieved2012-06-22.
3.
Jump up^ "apricot". The Oxford Companion to
Food (2nd ed.). Oxford:Oxford University
Press. 2006. ISBN 9780191018251. External link in |chapter= (help)
6.
Jump up^ Altervista Flora Italiana, Albicocco, Prunus armeniaca L.includes
photos and European distribution map
10.
^ Jump up to:a b "VII
Symposium on Apricot Culture and Decline". Actahort.org.
Retrieved 2012-06-22.
11.
Jump up^ De Poerderlé, M. le Baron
(MDCCLXXXVIII (1788)). Manuel de l'Arboriste et du Forestier Belgiques:
Seconde Édition: Tome Premier. à Bruxelles: Emmanuel Flon. p. 682. Check date values
in: |date= (help) Downloadable Google
Books.
12.
Jump up^ B. Arakelyan, "Excavations at
Garni, 1949–50" inContributions to the Archaeology of Armenia, (Henry Field,
ed.), Cambridge, 1968, page 29.
13.
^ Jump up to:a b Huxley,
A., ed. (1992). New RHS Dictionary of Gardening1: 203–205.
Macmillan ISBN 0-333-47494-5.
14.
Jump up^ Loudon, J.C.
(1838). Arboretum Et Fruticetum Britannicum. Vol. II. London: Longman,
Orme, Brown, Green and Longmans. pp. 681–684. The genus is given
as Armeniaca. Downloadable at Google Books.
15.
Jump up^ Medicinal and Poisonous Plants of
Southern and Eastern Africa - Watt & Breyer-Brandwijk (1962)
18.
Jump up^ Holland, Philemon (1601). "The XV. Booke of the Historie of Nature, Written by
Plinius Secundus: Chap. XIII". James Eason at
penelope.uchicago.edu. pp. Note 31 by Eason relates some scholarship
of Jean Hardouin making
the connection.Holland's chapter enumeration varies from Pliny's.
External identifiers for Prunus armeniaca
|
|
Also found in: Wikispecies
|
|
Wikimedia Commons has media
related to Prunus
armeniaca.
|
|