۱۳۹۵ تیر ۶, یکشنبه

نحاس، مس، مسن، نحاسا، خلقوس، تانبه

نحاس[ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (ع اِ)مس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسما) (مفاتیح ). به فارسی مس نامند و نوعی که در معدن متکون می شود مس رست گویند و روی عبارت از اوست ، و به عربی صفر و به یونانی طالیقون نامند و آن زرد و درخشنده است و نوعی که از گداختن سنگ خاص به هم رسد بعضی از آن مایل به زردی و اکثرآن سرخ می باشد و از نحاس مراد همین نوع است و چون آن را با عشر آن روی توتیا بگدازند زرد می شود و به فارسی برنج و به عربی صفر مصنوع گویند و چون صفر مخلوق قلیل الوجود است بنابرآن مصنوع آن را بدین اسم شایع کرده اند و چون مس را با قلعی بگدازند به فارسی سفیدروی و مفرغ نامند. (از تحفه ٔ حکیم مومن ).
////////////
 نحاس‌.  بپارسی مس گویند و آن انواع است یک نوع سرخ بود که بزردی زند و معدن آن قبرس بود و آن فاضل‌ترین انواع سرخ بود روشن و یک نوع بسیاهی مایل بود و به صنعت زرد کنند و یک نوع طالیقون است و گفته شد و مس را چون سوزانند روسختج بود و وی حریف بود و در وی قبضی بود و چون بشویند نافع بود و نیکوترین آن شبهی رقیق سرخ بود از هر طرف و طبیعت آن گرم و خشک است در سیم و در وی حدت و قبض بود و شرب کردن در ظرفهای مسین مسهل بود و باید که حذر کنند از آنکه چیزها در وی رها کنند از شوری و تلخی و ترشی و شیرینی و چربی و گوشت و اولی آن بود که چون چیزی در وی پزند چون گرم بود از وی بیرون کنند و رها نکنند که در وی سرد شود که مضر بود و زنجار وی سیم است و گفته شد در زا
نحاس محترق‌
روسختج است و گفته شد
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: نحاس بضم نون لغت عربیست و بفارسی مسن و بهندی تانبه نامند
بیرونی در صیدنه می‌نویسد: نحاس بلغت سریانی نحاسا گویند و برومی خلقوس و مس گداخته را بلغت تازی قطر گویند و نویسد روی سختج معرب است از روی سوخته
لاتین‌CUPRUM فرانسه‌CUIVRE انگلیسی‌COPPER

اختیارات بدیعی