لک
. [ ل ُ / ل َ / ل َک ک
] (اِ) صمغ حشیشة یلزق به السکین ، حارّ یابس فی الاولی . (بحر الجواهر). صمغ
گیاهی است که به مرو شباهتی دارد و سرخ میباشد. (برهان ). آن دارو باشد که کارد بدان
در دسته استوار کنند. (اوبهی ). لکا (توسعاً). دوز. دوژ. دوزه . دوژه . بن لاک .
چیزی است که بن کارد بدو در دسته محکم کنند. (حاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی ). بن لاک
باشد و لکا باشد که باز پس مانده بود و در دسته های کارد به کار برند. (حاشیه ٔ
لغت نامه ٔ اسدی ) :
هیچ نایم همی ز خانه برون
گوییم درنشاختند به لک .
هیچ نایم همی ز خانه برون
گوییم درنشاختند به لک .
آغاجی .
رنگی مشهور که در هندوستان سازند و ساختن آن چنان است که آن شبنمی که در بر درخت کنار و غیر آن نشیند و منجمد گردد آن را گرفته و بکوبند و بپزند و از آن سرخی حاصل شود و با ثفل و نخاله ٔ آن کارد و خنجر و شمشیر را در دسته محکم کنند و به کارهای دیگر هم می آید. (برهان ). دارویی باشد و آن شبنمی است که به سبب برودت هوا بر شاخ درخت کنار و چند درخت دیگر که مخصوص ملک هندوستان است منجمد گردد و آن را کوفته و بپزندو از آن رنگ سرخی حاصل شود که جامهای ابریشمی و پشمی و ریسمانی را بدان رنگ کنند و آن رنگ قراری باشد وبه شستن زایل نگردد و مصوران و نقاشان در تصویر و نقاشی به کار برند و به نخاله و ثفل آن خنجر و شمشیر و کارد و امثال آن را در دسته محکم کنند و جز این نیز در بسیار جا به کار آید... و آن را لاک و لُکا نیز خوانند. (جهانگیری ). رنگ لاک . (بحر الجواهر) . بعضی گویند هوائی است (یعنی سنگ هوائی است ). و برخی گویند صمغ درختی است . (نزهة القلوب ). حکیم مؤمن گوید: به فارسی رنگ لاک نامند. صمغ نباتی است شبیه به مر. ساق گیاه او پر شاخ و گلش زرد و تخمش قریب به قرطم و گویند شبنمی است که بر آن نبات می نشیند و در آخر میزان جمع میکنند و بهترین او سرخ و قوتش تا ده سال باقی است و در دوم گرم و در سوم خشک و مستعمل در طب مغسول اوست و طریق شستن آن در دستور اول مذکور است و او مقوی جگر و احشاء و منقح سده ٔ سپرز و جگر و جالی آثار و محلل اورام و منقح اخلاط بارده و بالخاصیة لاغرکننده ٔ بدن و جهت استسقای لحمی وزقی و فالج و یرقان و خفقان و سرفه و ربو و ضعف گرده و سایر اعضاء نافع و مضر سپرز و مصلحش مصطکی و قدرشربتش تا یک مثقال و بدلش در تفتیح دو ثلث اوریوند و نیم وزن او اسارون و ربع او طباشیر است و از خواص اوست که چون هر روز یک دانگ او را سرکه تا سی چهل یوم بنوشند به غایت لاغرکننده و چیزی در این امر به او نمی رسد و اگر سه چهار مثقال او را در سه چهار روز باسرکه بنوشند به دستور همین اثر دارد و رنگ او مخصوص ابریشم و پشم است به خلاف پنبه و غیر آن که رنگ نمی کند و باید ابریشم و پشم را در آب مطبوخ او باطر طیر که صاف کرده باشند یک شب به آتشی نرم بجوشانند و طرطیر باید پنج جزو و از لاک صد جزو باشد و الا بدون طرطیر تأثیر ندارد و چون اشنان سبز را یک شبانه روز در آب بخیسانند، پس لک را اضافه نموده به آتش نرم بجوشانند تا درد و صاف او جدا شده ، آب اشنان سرخ و درخشنده گردد، پس لطیف صاف او را با صمغ عربی جمع نمایند ودر نوشتن امثال آن بهتر از شنجرف است و ثفل او را زرگران در استحکام چیزها استعمال می نمایند و معروف به رموز زرگری است در غایت قبض و شرب او در قطع حیض ازمجریات است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بیرونی در صیدنه گوید: لیث گوید نوعی است از صمغ که رنگ او سرخ باشد ودر سجستان پوست بز را بدان رنگ کنند و آن لفظ معرب است در حاوی از «لس » نقل میکند که آن صمغ نباتی است که به مر مشابهت دارد و خوشبوی بود او را در بخورات استعمال کنند. زه گوید: او را به فارسی فریکانزد گویند و آن صمغ درختی است که در بلاد آراتیا بود و خوشبوی بود. او را در بخورات [به کار آید] و به مر مشابهت دارد. نیفه گوید: صمغ درختی است که چوب درخت خود راتمام فروگیرد و هیچ موضع از چوب خالی نبود و مانند پوست چوب را فروگرفته بود طریق تحصیل او چنان است که صمغ را از او جدا کنند و بپزند و رنگ از او بیرون کنند و تا چنین نکنند او را لک نگویند و به رومی او را لاخاس گویند. ص اونی گوید: گرم است در اول ، خشک است در دوم و سده ٔ جگر بگشاید و یرقان و استسقا و بیماریهای جگر و خفقان را مفید است . (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). صاحب اختیارات گوید: صمغی است که از طرف دریا آورند و مؤلف کتاب گوید آن را به شیرازی رنگ لاک خوانند و رنگ لکا خوانند و از وی کناو سازند جهت سرخی زنان و بعضی گویند ثفل آن است و خلاف ثفل ، آن را به شیرازی و روش خوانند و لک باید که مغسول کنند که غیرمغسول نشاید که استعمال کنند و صفت غسل وی چنان است که بگیرند لک منقی از چوب و سنگ پاک کرده بکوبند و آبی که به ریوند چینی و بیخ اذخر در آن جوشانیده باشنداندک اندک بر آن ریزند و به دسته ٔ هاون تحریک میدهند. بعد از آن به حریری تنک صافی کنند و آنچه در منخل مانده باشد دوم بار همچنان کنند مانند اول و صافی کنند و درهم کنند و رها نکنند تا در بن آب نشینند آهسته آب از وی میریزند تا لک بماند و خشک گردانند. بعد از آن دیگر بار سحق کنند و استعمال کنند و طبیعت آن گرم و خشک بود در اول و اسحاق بن عمران گوید: گرم و خشک بود در دوم ، خفقان و یرقان و استسقا را نافع بود و درد جگر را عظیم سودمند بود و قوت آن بدهد و سده ٔ آن بگشاید و معده را سودمند بود و مقدار مأخوذ از وی یک درم بود تا یک مثقال و چون با سرکه بیاشامند هرروز یک درم پیاپی تا یک مثقال به ناشتا بدن را لاغر گرداند و وی مضر بود به بدنهای لاغر بقوة و گویند مضراست به سر و مصلح وی مصطکی بود بدل وی . رازی گوید: در تفتیح سده و ضعف جگر چهار دانگ وزن آن ریوند و نیم وزن آن اسارون و چهار دانگ وزن آن طباشیر سفید بود. (اختیارات بدیعی ). ضریر انطاکی در تذکره آرد: صمغ نبات هندی یقوم علی ساق و یتفرع و له زهر اصفر یخلف بزراً یقرب من القرطم و منه یستنبت و اللک صمغه فی الصحیح او هو طل یسقط علیه و یستحصل کل سنة عند زوال المیزان و اجوده الرزین الاحمر الحدیث الشبیه بالملح المجلوب من کنبایه و یلیه الشمطری و ماعداهما ردی ٔ والشمطری للحریر انسب و غیره للصوف و تبقی قوة اللک عشر سنین و هو حار فی الثانیة یابس فی الثالثة ینفع من الربو و السعال و الاستسقاء و الفالج و الیرقان و ضعف الکبد و الکلی شرباً و یحلل الاورام و الخفقان مطلقاً و یجلو الاَّثار طلاءً و ملازمة شربه بالخل یهزل تهزیلاً عن تجربة و یفتح السدد و ینقی الاخلاط الباردة و هو یضر الطحال و یصلحه ان ینقی من عیدانه و یقلی فی ماء طبخ فیه الزراوند و الاذخر بالغاً و یصفی و یرمی ثفله فاذا رکد جفف و استعمل و شربته الی مثقال (و من خواصه ) انه لایصبغ الا ما اصله روح کالصوف و الحریر دون نحو القطن و الکتان و انه لایصبغ الا بالطرطیر لکل مأته خمسة و یصبغ ثفله خاصة بعد ان یسحق و یصفی و یطبخ المصبوغ مع المذکور فیه لیلة علی نار هادیة و ان ثفله یلصق السیوف و نحوها و انه اذا طبخ فی ماء الاشنان الاخضر محکما کان حبرا احمر غایة. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). صمغ درختی است که بدان رنگ سرخ نمایند نه گیاه هندی که لاک است . شرب مقدار درهم آن نافع است جهت خفقان و یرقان و استسقاء و درد جگر و معده و سپرز و سنگ مثانه و لاغرکننده ٔ اندام است . (منتهی الارب ). «قال ابن البلوی فی کتاب الف با: «اللک » مثقلا فهذاالذی یصبغ به ولکن قال ابن درید: لیس بعربی صحیح »... و الذی فی اللسان : «اللیث : اللک یعنی بالفتح : صبغ احمر یصبغبه جلود المغزی للخفاف و غیرها و هو معروف و الک بالضم : ثفله ، یرکب به النصل فی النصاب . قال ابن سیده : اللکة و اللک بضمهما: عصارته التی یصبغ بها. (المعرب جوالیقی متن و حاشیه ٔ ص 300).
//////////////
لکا. [
ل َ ] ۞ (اِ) رنگ لاک
و آن رنگی باشد سرخ که در هندوستان سازند و با ثفل آن کارد و شمشیر را در دسته
محکم کنند. (برهان ). لاک . (حاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی نخجوانی ). لک :
نار چون در حقه ٔ زرین نگینهای عقیق
سیب چون بر مهره ٔ سیمین نشانهای لکا.
نار چون در حقه ٔ زرین نگینهای عقیق
سیب چون بر مهره ٔ سیمین نشانهای لکا.
قطران .
صاحب انجمن آرا گوید:
در مخزن الادویه گفته که آن صمغ نباتی است که در هند و بنگاله از سرشاخهای کنار و بعض اشجار برمی آید و منعقد میگردد و سرخ رنگ شبیه به توت سرخ است و حب های آن به قدر نارنج و لیمو میشود. این را لاک خام میگویند و آنچه از درخت سدر که به پارسی کنار گویند به عمل آید از امثال دیگر بهتر است و از طبخ لک خام در آب و اخذ آب آن انواع رنگهای سرخ به عمل می آید و هر یک را به نامی و آنچه آب آن را در پنبه گرفته اقراص نازک ساخته خشک نمایند به فارسی کتا و به هندی التا و مهاور نیز گویند. ثفل لاک مطبوخ آب گرفته را ورقهای نازک سازند و آن را به هندی چپرا و به شیرازی دوس مینامند و بهترین آن سرخ صافی شفاف است که لوله کرده سر کاغذها بدان چسبانند. (انجمن آرا). || زمین و ولایت و الکا. به لغت ژند و پاژند نیز به معنی بوم و زمین و ولایت باشد. || دریچه . (برهان(
//////////////
لاك ، در واقع
نام صمغی سرخ رنگ ، یا خرمایی ، یا قهوه ای است كه از دو منشاء گیاهی و حیوانی به
دست می آید و دارای برق و جلای مطبوعی است . فرمول شیمیایی لاك C HO است . در تحفه المؤمنین تألیف محمد حسینی طبیب ابن
محمدزمان دیلمی چنین آمده است : (( لك كه به فارسی آن را لاك نامند صمغی است نباتی
كه در مملكت هند و بنگاله بهم می رسد . آن سرخ رنگ شبیه به توت سرخ و بعضی حب های
آن تابقدر لیموئی و نارنجی می باشد (( .
لاك در فرهنگ آنندراج چنین معنی شده است : (( و آن شبنمی است كه به سبب برودت هوا بر شاخ درخت كنار و چند درخت دیگر كه مخصوص مملكت هندوستان است منجمد گردد و آن را گرفته و بپزند و از آن رنگ سرخی حاصل شود كه جامه ها بدان رنگ كنند و آن رنگ به شستن زائل نشود و مصوران و نقاشان در تصویر نقاشی بكار برند . ((
لك ، لاك ، لكا ، لالكا در مضامین شعر فارسی تماماً به معنی رنگ سرخ به كار رفته اند ؛ گلهای سرخ را نیز لكا می خوانند . در اشعار حكیم سنائی واژهٔ لكا و لاك هر دو به معنی رنگ سرخ به كار رفته است . از تشبیهاتی كه در مورد سرخی لاك در مضامین ادب فارسی به كار رفته است تاج سرخرنگ خروس است كه (( لاك )) یا ((لالكا )) نامیده می شده است . همان گونه كه رودكی شاعر نامدار قرن چهارم ، رنگ سرخ خون را به سرخی تاج خروس تشبیه می كند :
(( تیر از بسكه زد به دشمن كوس
سرخ شد همچو لالكای خروس))
● تعاریف دیگری كه از لاك در كتب علمی شده است به این قرار است :
▪ عقیلی خراسانی در مخزن الادویه چنین توصیف می كند :
)) لاك ، و آن صمغ نباتی است كه در مملكت هند و بنگال به هم می رسد و از سرشاخهای برخی اشجار بر می آید و منعقد می گردد ، سرخ رنگ شبیه توت سرخ و برخی لیموئی و نارنجی رنگ می باشد و آنچه از درخت سدر كه به فارسی كنار می نامند به عمل می آید بهتر است . ((
▪ در مباحث العلائیه چنین آمده است :
)) از طبخ لك خام در آب و اخذ آب آن انواع رنگهای سرخ به عمل می آید و هر یك را نامی و آنچه از آب مطبوخ آن به انعقاد به عمل می آورند به هندی لاك و آنچه آب آن را در پنبه گرفته اقراض نازك ساخته خشك می نمایند به فارسی كتاد نامند و ثقل لاك مطبوخ آب گرفته را ورقهای نازك می سازند و آن را به هندی (( چپرا )) و به فارسی شیرازی (( دوس )) می نامند و بهترین نوع مطبوخ آن سرخ و شفاف و صافی تازهٔ آن است و قوت آن تا ده سال باقی می ماند((.
▪ محمد مؤمن حسینی ، طبیب ابن محمد زمان دیلمی در تحفه المؤمنین می نویسد :
(( لاك )) صمغ نباتی است شبیه مُر . ساق گیاه او پر شاخ و گلشن زرد و تخمش قریب به قرطم و گویند شبنمی است كه بر آن نبات می نشیند و در آخر میزان جمع می كنند و بهترین او سرخ باشد و قوتش تا ده سال است .
لاك در فرهنگ آنندراج چنین معنی شده است : (( و آن شبنمی است كه به سبب برودت هوا بر شاخ درخت كنار و چند درخت دیگر كه مخصوص مملكت هندوستان است منجمد گردد و آن را گرفته و بپزند و از آن رنگ سرخی حاصل شود كه جامه ها بدان رنگ كنند و آن رنگ به شستن زائل نشود و مصوران و نقاشان در تصویر نقاشی بكار برند . ((
لك ، لاك ، لكا ، لالكا در مضامین شعر فارسی تماماً به معنی رنگ سرخ به كار رفته اند ؛ گلهای سرخ را نیز لكا می خوانند . در اشعار حكیم سنائی واژهٔ لكا و لاك هر دو به معنی رنگ سرخ به كار رفته است . از تشبیهاتی كه در مورد سرخی لاك در مضامین ادب فارسی به كار رفته است تاج سرخرنگ خروس است كه (( لاك )) یا ((لالكا )) نامیده می شده است . همان گونه كه رودكی شاعر نامدار قرن چهارم ، رنگ سرخ خون را به سرخی تاج خروس تشبیه می كند :
(( تیر از بسكه زد به دشمن كوس
سرخ شد همچو لالكای خروس))
● تعاریف دیگری كه از لاك در كتب علمی شده است به این قرار است :
▪ عقیلی خراسانی در مخزن الادویه چنین توصیف می كند :
)) لاك ، و آن صمغ نباتی است كه در مملكت هند و بنگال به هم می رسد و از سرشاخهای برخی اشجار بر می آید و منعقد می گردد ، سرخ رنگ شبیه توت سرخ و برخی لیموئی و نارنجی رنگ می باشد و آنچه از درخت سدر كه به فارسی كنار می نامند به عمل می آید بهتر است . ((
▪ در مباحث العلائیه چنین آمده است :
)) از طبخ لك خام در آب و اخذ آب آن انواع رنگهای سرخ به عمل می آید و هر یك را نامی و آنچه از آب مطبوخ آن به انعقاد به عمل می آورند به هندی لاك و آنچه آب آن را در پنبه گرفته اقراض نازك ساخته خشك می نمایند به فارسی كتاد نامند و ثقل لاك مطبوخ آب گرفته را ورقهای نازك می سازند و آن را به هندی (( چپرا )) و به فارسی شیرازی (( دوس )) می نامند و بهترین نوع مطبوخ آن سرخ و شفاف و صافی تازهٔ آن است و قوت آن تا ده سال باقی می ماند((.
▪ محمد مؤمن حسینی ، طبیب ابن محمد زمان دیلمی در تحفه المؤمنین می نویسد :
(( لاك )) صمغ نباتی است شبیه مُر . ساق گیاه او پر شاخ و گلشن زرد و تخمش قریب به قرطم و گویند شبنمی است كه بر آن نبات می نشیند و در آخر میزان جمع می كنند و بهترین او سرخ باشد و قوتش تا ده سال است .
//////////////
61. در Wu lu
نوشته چان پو (Čan
Po)
در سر آغازهای سده چهارم، متن زیر درباره موضوع ’’مورچه لاك‘‘ )
(yi tsi آمده است:8 ’’در سرزمین كوـ فون (Kü-fun)
(در كیوـچن Kiu-čen ، تون ـ كینگ / Ton-king)
1 مورچههایی هست كه روی گیاهان
خزنده زمخت زندگی میكنند. مردم با بررسی داخل خاك پس از دیدن خاكی كه تازه
شكافته شده باشد به وجود این مورچهها پیمیبرند؛ آنها شاخههای درخت را در این
نقاط فرو میكنند و مورچهها از روی آنها بالا میآیند
و لاكی تولید میكنند كه به تودهای جامد بدل میشود." اگر یادداشتهای واهی و
خیالپردازانه آئلیان را نادیده بگیریم،2 این کهن ترین اشاره به حشره
مولد لاك است كه آن را در زبان آنامی con môi، در زبان خمری
kandîer،
در زبان چامی mū، mur ، یا muor مینامند. 3
گفته نیمهافسانهای چینیها4
با آنچه گارسیا از دانستههای تجربی خاورزمینیان درباره این شگفتی طبیعت گزارش
كرده است سخت همخوانی دارد: ’’مدتها بر
خطا بودم. آخِر به من گفته بودند در پگو (Pegu) رودها رسوباتی
از گلولای بر جای میگذارند و مردم تركهها را در این گِل فرو میكنند. روی این تركهها مورچههای بالدار بسیار بزرگ به
وجود میآیند و آن طور كه میگویند این مورچهها مقادیر فراوانی لاك (Lacre)5 روی شاخهها به جای میگذارند.
از كسانی كه این اطلاعات را در دسترس من گذاشتند پرسیدم آیا به چشم خود این را
دیدهاند. از آنجا كه درآمدشان ازخرید یاقوت و فروش پارچههای پالئام (Paleam) و بنگال بود،
پاسخ دادند تا بدین پایه بیکار بیكار نیستند كه وقت خود را صرف چنین اموری كنند؛
وانگهی همه میگویند كه چنین است. بعدتر
با مردی محترم كه ذهنی جستجوگر داشت گفتگو كردم و او به من گفت درخت مولد لاك
درختی است بزرگ با برگهایی شبیه به درخت آلو، و مورچههای بزرگ بر شاخههای كوچك
آن لاك باقی میگذارند. این مورچهها در
گلولای یا درجای دیگر به وجود میآیند. آنها
شاخهها را غرق در ماده صمغ میكنند،
همانطور كه زنبورعسل سازد، و این عین حقیقت است. شاخهها را از درخت جدا میكنند و در سایه میگذارند
تا خشك شود، سپس صمغ را از شاخه میكنند و
در بندهای خیزران میگذارند؛ بعضی مواقع ساقه را همراه با لاک کار گیرند."6
در Yu yan tsa tsu7 چنـــــــــــین آمــــــــده اســـــــت:’’زیستگاه
درخـــــــــــــت tse-kun
8
كامبوج (چنـلا/ Čen-la) است
و در آنجا آن را
lo-k‛ia ، *lak-ka (یعنی
lakka ، lac) مینامند.
1 این مـــاده در پوـ سه
نیز تولید میشود. بلندای درخت به بیش از سه متر میرسد، و شاخههای
آن انبوه و پربار است. برگهایش به برگ
مركبات ماند و در زمستان میریزد. در ماه
سوم سال گل میآورد شكوفهها سفید رنگاند و میوه نمیآورد. وقتی مه غلیظ، شبنم، و باران شاخهها را مرطوب
میكند، tse-kun تولید میشود: گفتههای فرستادگان سرزمین پوـ سه، به نامهای ووـ هایی (Wu-hai)
و شاـ لیـ شن (Ša-li-šen)
با گفتههای فرستادگان سرزمین كامبوج، یك če č‛un tu wei
2 و چــــــــــــرامانایِ (çramana)
شی ـ شا ـ نی ـ پا ـ تو (Ši-ša-ni-pa-t‛o) (چیچانیبادرا Çiçanibhadra؟)، می
خواند. اینان گفتند: ’مورچهها خاك را به پای این درخت کشیده در آن برای خود لانه میسازند؛ وقتی این تپه
مورچهها از باران و ژاله نم گیرد سخت و tse-kun شود. 3 tse-kun
سرزمین كونـ لون برترین كیفیت را
دارد و tse-kun سرزمین پوـ سه در جایگاه دوم قرار میگیرد. ‘"4
در اینجا سخن از لاكِ رزینی
یا لاك باتومی Gummi lacca) ؛ در فرانسوی، (laque en bâtons است كه آن را كینو (kino) نیز میگویند و حشرهای بنام
كوكوس (Coccus) یا Tachardia lacca سازد كه بر درختان گوناگون می زید و در چینی آن را
یا
tse-kun یا tse-ken گویند. چو تاـكوان در رسوم كامبوج این لاك را با نام دوم آورده؛2 و در Pen ts‛ao yen i از آن با نام نخست یاد شده است. 3 در روزگاری پیشتر از این، در
T‛an hui yao در یادداشت مربوط به پیائو (P‛iao)
(برمه)، از لاك با نام
یاد و گفته شده كه در آن سرزمین تالارهای نیایشگاهها
را با آن میپوشانند. بسا که این واژه
آوانگاشت واژهای بیگانه باشد؛ لیشیـ چن
آن را به بربرهای جنوب می بندد.
نمیتوان گفت پوـ سهای كه در متن Yu yan tsa tsu آمده، ایران
است؛ گواه این مدعا همین بس كه فرستادگان سرزمینهای پوـ سه و كامبوج با هم بار می یابند،
و
محصول پوـ سه با كون ـ لون (K‛un-lun) مالایا برابر هم گذارده میشود. بس روشن است كه در اینجا مراد پوـ سه مالایاست. خود محصول نیز از ایران نیست و حشره لاك را در
ایران نمی شناسند. 4 باید این را نیز افزود كه در Yu yan tsa tsu این فرآورده پوـ سه همراه گیاهان پوـ سه ایرانی كه در صفحات پیش آمد شرح داده شده؛ و هیچ نشانه ای نیست که
نویسنده، كوان چنـ شی، تمایزی میان این دو نام هماوا می گذارده
است. 1
ساینو-ایرانیکا،
برتولد لوفر
//////////////
47 (512). لاک، lāk ، رنگ لاک، ränglāk، لاک (Gummi laccae). بسنجید
با ص 476 کتاب پیش رو.
ساینو-ایرانیکا،
برتولد لوفر
////////////
Lac
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Lac (disambiguation) .
Lac tubes created by Kerria lacca
Resin secreted by the female lac bug on
trees is processed and sold as dry flakes.
Lac is the scarlet
resinous secretion of a number of species of lac insects , of
Which the most Commonly cultivated species is Kerria lacca .
Cultivation
begins When a farmer gets a stick (broodlac) did contains eggs
ready to hatch and ties it to the tree to be infested. [1] Thousands of lac
insects colonize the branches of the host trees and secrete the resinous
pigment.The coated branches of the host trees are cut and harvested as sticklac.
The
harvested sticklac is crushed and sieved to remove Impurities. The sieved
material is then washed to remove Repeatedly insect parts and other soluble
material. The Resulting product is known as seedlac. The
prefix seedRefers To its pellet shape. Seedlac Which tranquil
contains 3-5% Impurities is processed into shellac by heat
treatment or solvent extraction .
The
leading producer of lac is Jharkhand ,
Followed by the Chhattisgarh , West Bengal ,
and Maharashtra states
of India. Lac production is therefore found in Bangladesh , Myanmar , Thailand , Laos , Vietnam , parts of China , andMexico .
Contents
[show]
See also: Lacquer
The
word is derived from the lac Sanskrit word Laksh ā '(लाक्षा) , Which darstellt the number
100,000. It was used for Both the lac insect (Because of Their enormous
number) and the scarlet resinous secretion it Produces. This resin has
been used as woodfinish, skin cosmetic and dye for wool and silk in ancient
India and Neighbouring areas. [2] [3] Lac resin which
once imported in sizeable quantity into Europe from India alongwith Eastern
woods. [4] [5]
Pongam or Honge (Millettia pinnata )
is a native of India and grows in profusion, gene rally planted as avenue trees
by the forest department.It's renowned for its shade and is well known in
traditional uses for its medicinal properties. It is therefore grown as a
host plant for lac insects. The tree is therefore one of the food plants
for Common Cerulean ( Jamides celeno ).
Kerria
lacca can
be cultivated on Either cultivated or wild host trees.
·
In India the most common
host trees are
·
Dhak ( Butea monosperma )
·
Ber ( Ziziphus mauritiana )
·
In Thailand the most
common host trees are
·
Rain tree ( Samanea saman )
·
Pigeon pea ( Cajanus cajan )
·
In China the common host
trees include
·
Pigeon pea ( Cajanus cajan )
·
Hibiscus species
·
In Mexico
·
Barbados nut ( Jatropha curcas )
Estimated
yields per tree in India are 6-10 kg for kusum , 1.5-6 kg for about ,
and 1-4 kg for dhak . [7] The bugs' life
cycles can produce two sticklac yields per year, though it may be better to
rest for six months to let the host tree recover. [8]
Lac
is harvested by cutting the tree branches did hold sticklac. If dye is
being produced, the insects are kept in the sticklac Because The dye color
comes from the insects rather than Their resin. They may be killed by
exposure to the sun. [7]
On
the otherhand, if seedlac or shellac is being produced, most insects can escape
Because less colored pale lac is gene rally more Desired. [7]
The
use of lac dye goes back to ancient
times. It was used in ancient India and Neighboring areas as woodfinish,
skin cosmetic and dye for wool and silk.[2] [3] [7] In China it is a
traditional dye for leather goods. Lac for dye has been somewhat Replaced
by the emergence of synthetic dyes, [7] though it remains
in use, and some juices, carbonated drinks, wine, jam, sauce, and candy are
colored using it. [9]
Lac
is used in folk medicine as
a hepatoprotective and anti-obesity drug . [ Citation needed ] It is used in violin and other varnish and is
soluble in alcohol . This
type of lac which used in the finishing of 18th-century fowling guns in the
United States.
India
exported significant Amounts of sticklac derivatives, love especially lac dye,
from the 1700s to the late 1800s. Production DECLINED as synthetic dyes
emerged, and after the late 1940s, production of seedlac and therefore shellac
DECLINED due to replacement. [7]
In
the mid-1950s, India annually produced about 50,000 tons of sticklac and
exported about 29,000 tons of lac; by the late 1980s the figures were
about 12,000 tons and 7,000 tons, respectively. By 1992-93, India's
exports fell lac Further to 4,500 tons. In the same period, Thailand's
production Increased somewhat, with annual exports of lac around 7,000 tons in
the 1990s, Mainly of seedlac. China exported only about 500 tons of
shellac per year in the 1990s but produced more lac internally: 4.000 to 5.000
tons of sticklac and 2,000-3,000 tons of shellac in Yunnan province, with
additional, smaller production in Fujian province. While
India, Thailand, and China are the major producers lac, Bangladesh, Myanmar,
Vietnam, and Sri Lanka therefore play small roles. [7]
·
Carmine (E120) -
Another pigment Extracted from an insect.
·
Lacquer - A
productsthat which at one time made from lac, but in modern common usage now
Refers To a separate product with similar properties.
·
Shellac - A
protective coating.
1.
Jump up^ Derry, Juliane (2012). "Investigating Shellac: Documenting the Process,
Defining the Product" (PDF). Project-Based
Masters Thesis, University of Oslo. p. 27th Retrieved July
3, 2014.
2.
^ Jump up to:A b Franco
Brunello (1973), The art of dyeing in the history of mankind ,
AATCC, 1973 ... The word lacquer derives, in fact, from the Sanskrit
'Laksha' and has the same meaning as the Hindi word ' lakh 'which signifies
one-hundred thousand ... enormous number of Those parasitical insects Which
infest the plants Acacia catecu, Ficus and Butea frondosa ... great quantity of
reddish colored resinous substance ... used in ancient times in India and other
parts of Asia ...
3.
^ Jump up to:A b Ulrich
Meier-Westhues (November 2007), Polyurethanes: Coatings, Adhesives and sealants ,
Vincentz Network GmbH & Co KG, 2007 ISBN 978-3-87870-334-1 , ...
Shellac, a natural resin secreted by the scaly lac insect, has been used in
India for centuries as a decorative coating for surfaces. The word
lacquer in English is derived from the Sanskrit word laksha. Which
Means one hundred thousand ...
4.
Jump up^ Donald Frederick Lach; Edwin
J. Van Kley (1994-02-04), Asia in the making of Europe, Volume 2, Book 1 ,
University of Chicago Press, 1971, ISBN 978-0-226-46730-6 , ...
Along with valuable woods from the East, the ancients imported lac, a resinous
incrustation produced on Certain trees by the puncture of the lac insect.In
India, lac what used as sealing wax, dye and varnish ... Sanskrit, laksha; Hindi,
lakh; Persian, lak; Latin, lacca. The
Western word "lacquer" is derived from this term ...
5.
Jump up^ Thomas Brock; Michael
Grote Klaes; Peter Mischke (2000), European coatings Handbook , Vincentz
Network GmbH & Co KG, 2000, ISBN 978-3-87870-559-8 ,...
The word "lacquer" itself stems from the term "Laksha",
from the pre -Christian, sacred Indian language Sanskrit, and originally
referred by to shellac, a resin produced by special insects ( "lac
insects") from the sap of an Indian fig tree ...
6.
Jump up^ Iwasa, S, 1997. Schleichera oleosa
(Lour.) Oken. In Faridah Hanum, I. & van der Maesen, LJG (Eds.): Plant
Resources of South-East Asia No. 11. Auxiliary Plants.PROSEA Foundation,
Bogor, Indonesia. pp. 227-229.
7.
^ Jump up to:A b c d e f g Green,
CL (1995). "5: Insect
Dyes". Non-Wood Forest Products 4: Natural colourants and
dyestuffs . Rome: Food and Agriculture
Organization of the United Nations. Retrieved July 3, 2014.
8.
Jump up^ Derry, Juliane (2012). "Investigating Shellac: Documenting the Process,
Defining the Product" (PDF). Project-Based
Masters Thesis, University of Oslo. p. 28th Retrieved July
3, 2014.
9.
Jump up^ Flinn, Angel (15 Aug 2011). "Shellac & Food Glaze" . Gentle World. Retrieved July
3, 2014.
·
Indian Institute of Natural Resins and Gums - IINRG,
formerly Indian Lac Research Institute - ILRI