۱۳۹۵ خرداد ۲۱, جمعه

لسان الحمل، زبان بره، آذان الجدی، بارهنگ، بارتنگ، خرقوله ، بردوسلام، ذنب الفارة، ارنوغلوسن

[1] - لسان الحمل[ ل ِ نُل ْ ح َ م َ ] (ع اِ مرکب ) زبان بره . آذان الجدی . (بحرالجواهر). نباتی است دوائی ، ای سری قوم . (مهذب الاسماء). نباتی است قابض و مجفف . بارتنگ . بارهنگ . گیاهی است برگش مشابه به زبان بره . تخمش را به فارسی بارتنگ گویند. برای دفع اسهال نافع است . (غیاث ). بردوسلام . خرقوله . (بحر الجواهر). ذنب الفارة :
ریزش سوهان اوست داروی اطلاق از آنک
هست لسان الحمل صورت سوهان او.

خاقانی .

صاحب اختیارات بدیعی گوید: نباتی است مانند زبان بره به شیرازی آن را ورق بارتنگ خوانند وآن دو نوع بود بزرگ و کوچک و ورق نوع کبیر بزرگتر بود و جوهر وی مرکب بود از مائیة و ارضیة. بمائیة مبرد بود و با رضیه قابض و سودمندتر آن بزرگ تر بود که تازه بود طبیعت آن سرد و خشک است در دوم ورق وی قابض و رادع بود، منع سیلان خون بکند و خشکی وی نه لذاع بود اصل وی چون از گردن صاحب خنازیر بیاویزند نافع بودو وی ورمهای گرم و شری و خنازیر و آتش فارسی و دأالفیل و صرع و نملة و سوختگی آتش را نافع بود و آب ورق وی قلاع را مفید بود و شیافات چشم را چون بوی بگدازند سودمند بود گویند که تب غب را نافع بود و آب ورق وی چون بیاشامند از اصل وی سه عدد در چهل و پنج درم شراب ممزوج کرده و گویند در تب ربع چهار عدد. اصل وی بر گزیدگی سگ دیوانه نهادن نافع بود و گویند مضر بود به سپرز و مصلح آن مصطکی و سلیخه بود و بدل آن ورق حماض بستانی بود. حکیم مؤمن در تحفه گوید: به فارسی بارتنگ و به ترکی «باغ یرپاغی » نامند و از جنس مرماخور است و صغیر و کبیر میباشد صغیر او را برگ کوچک و باریک و ملاست بیشتر و ساقش پراکنده و مایل به طرف زمین و گلش در طرف ساق و زرد و تخمش سیاه و کوچک و ساق قسم کبیر او به دستور (؟) پراکنده و مایل بسرخی وقریب به ذرعی میشود و تخمش ریزه تر از تخم صغیر و گلش مانند او و بیخ هر دو سست و با زغبت و نهایت سطبری آن تا بقدر انگشتی و منافع کبیر زیاده بر صغیر و ازمطلق آن مراد صغیر است . در دوم سرد و خشک و برگ و تخم او الطف و جالی و رادع و قابض و مقوی جگر و مفتح و حابس نزف الدم جمیع اعضاء و پخته ٔ برگ و بیخ او با نمک و سرکه و عدس رافع اسهال دموی و عصاره ٔ او مسکن تشنگی و جهت فساد هضم و دق و سل و نفث الدم و سده ٔ سپرز و جگر و ضعف آن و سدر و صرع و تبهای حاره و ربو و جوشش دهان و لثه و قرحه ٔ ریه و قئی الدم و سدّه ٔ گرده و حرقةالبول و سیلان حیض و خون بواسیر و ضماد و ذرور او جهت التیام زخمها و ورم آن و سوختگی آتش و داءالفیل و قروح خبیثه و ساعیه و آکله و نار فارسی و قطور آب او جهت درد گوش حار و امراض چشم و حمول او جهت درد رحم و اختناق آن و نواصیر و ضماد برگ او منقی چرک زخمها و التیام دهنده ٔ تازه ٔ آن و رادع اورام حارّه و شری و با نمک رافع سمیت زخم سگ دیوانه گزیده و با سفیداب جهت باد سرخ و مضمضه ٔ طبیخ او و طبیخ بیخ آن جهت امراض دهان نافع و گویند مضر ریه است و مصلحش عسل و عصاره ٔ او مضر سپرز و مصلحش مصطکی و قدر شربت از آب او ده مثقال تا نیم رطل و بدلش حماض بستانی است و گویند بالخاصیة سه عدد بیخ چون او را با چهار وقیه شراب ممزوج به آب بنوشند رافع تب غب و چهار عدد آن رافع ربع است و تخم او در افعال مانند عصاره ٔ آن و بوداده ٔ او قابض و مغری (؟) و مقوی امعا و رافع زحیر و قدر شربتش تا سه درهم است و عرق بارتنگ در تقویت قوّت ماسکه بیعدیل و در سایر افعال خفیف تر از عصاره ٔ اوست - انتهی . ابوریحان بیرونی در صیدنه آرد: لسان الحمل «اورباسیوس » گوید به لغت رومی ارنغلوسن و اوروطوس و بلاطنین هم گویند و بسریانی لسانا امرا و به پارسی هرگوش و خرگوش خوانند و در منقول آورده که به یونانی ارتوغلوس گویند و گویند که ارنو به لغت ایشان بره را گویند و غلوس زبان را و به زبان لطینی اورا بلنطینی گویند و آن نوعی است از انواع نبات اسبغول جز آنکه برگ او از برگ اسبغول درازتر بود. «دوس » گویدآن دو نوع است آنچه مقدار او بزرگتر است نفع او بیشتر. طبری اذن الحمل ذکر کرده است و ظاهر است که مراد نبات اذن الحمل یا نبات اسبغول است . «ص اونی » گوید سرد و خشک است در دوم و اورام حاد را بنشاند و سوختگی آتش را نافع بود درد گوش گرم را سود دارد و قروح امعا را مفید بود و این منافع در تخم او زیاده بود اسهال صفراوی را دفع کند و نزف الدم را مفید بود و نواصیرو قروح خبیثه را نافع بود و اگر بیخ او را در آب بپزند و به آن مضمضه کنند درد دندان را تسکین دهد و بیخی که پخته باشد در معالجه ٔ گرده و جگر سودمند بود. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ) . ضریر انطاکی در تذکرة گوید: نبت معروف و کانه فی الحقیقة ضرب من المرماخور کبیر و صغیر کلاهما اصفرالزهر حبه کالحماض غض عریض الورق لطیف الزغب بارد یابس فی الثانیة ینفع من الدق والسل والربو و نفث الدم و قروح الفم و الرئة واللثة و الطحال و الکلی وحرقه البول والنزف شربا والاورام طلاء و القروح ضماداً و ذروراًو یلحم و یجلو و یمنع الصرع و حرق النار و داءالفیل و سعی النملة و انتشار الاواکل والنار الفارسیة و الحمیات و مطلق السدد و ضعف الکبد مطلقاً و اوجاع الاذن قطوراً والعین مع ادویتها و النواصیر و الارحام فرزجةو هو یضرالرئة و یصلحه العسل قیل و الطحال و یصلحه المصطکی و شربته من اوقیة و نصف الی نصف رطل و من بزره مثقال . و من خواصه ان تعلیقه ینفع الخنازیر و شرب ثلاثة اضلاع (؟) منه لحمی الغب و اربع و للربع - انتهی . لسان الحمل الصغیر، آذان الشاة. (ابن البیطار). لسان الحمل الکبیر. بارتنگ . بارهنگ . آذان الجدی .
//////////
لسان الحمل‌.  نباتی است مانند زبان بره و به شیرازی آن را ورق بارتنک خوانند و آن دو نوع بود بزرگ و کوچک و ورق بزرگ بزرگتر بود و جوهر وی مرکب بود از مائیه و ارضیه بمائیه سرد بود و بارضیه قابض و سودمندتر بزرگ تازه بود و طبیعت آن سرد و خشک بود در دویم و ورق آن رادع و قابض بود منع سیلان خون بکند و خشکی وی نه لذاع بود و چون اصل وی بر گردن صاحب خنازیر بیاویزند نافع بود و وی ورمهای گرم و شری و خنازیر و آتش فارسی و داء الفیل و صرع و نمله و سوختگی آتش را نافع بود و آب ورق وی قلاع را نافع بود و شیافات چشم را چون بوی بگدازانند نافع بود و آب ورق وی قلاع را نافع بود و گویند تب عنب را نافع بود چون بیاشامند از اصل وی سه عدد در چهل و پنج درم شراب ممزوج کرده و چهار اصل وی بر گزندگی سگ دیوانه نهادن نافع بود و گویند مضر بود به سپرز و مصلح وی مصطکی و سلیخه بود و بدل ورق آن ورق حماض بستانی بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: بفتح حا لغت عربیست دیسقوریدوس آن را کثیرة الاضلاع و ذو سبعة الاضلاع نامیده بفارسی بارتنک و بترکی باغ پرباغ گویند
///////////
عصاره لسان الحمل: به لغت رومی لسان الحمل را «ارنوغلوسن» گویند و به پارسی زهرگوش و خرگوش خوانند و به یونانی «بره» را گویند. «ارنو»، «غلوس» زبان را گویند و به لغت لاتینی او را «بلطیریمون» گویند و گویند لسان الحمل دو نوع است و آنچه بزرگتر است به مقدار منفعت در وی بیش است. (صیدنه ص 628). نباتی است مانند زبان بره و به شیرازی آن را ورق بارتنک خوانند و آن دو نوع بود بزرگ و کوچک و ورق بزرگ بزرگتر بود. (اختیارات ص 396).
یادگار، در دانش پزشکی و داروسازی، متن، ص: 339
/////////////
بارهنگ
  
o        نام فارسیگیاه و تخم آن «بارهنگ»
o        نام عربیلسان‌الحمل کبیر
o        نام انگلیسی: Plantain و Larger plantain
o        نام محلیدر برخی مناطق ایران «بارتنگ» و در تبریز «تخم بیزوشا»
o        نام فرانسوی: Plantain، Plantain majeur و Grand plantain
o        نام علمی: Plantago major L.
o        نام در کتب طب سنّتیدر کتب طب سنتی با نام‌های «بارتنگ» و یا عربی آن «لسان‌الحمل کبیر» نام برده می‌شود.
o        مترادفگونۀ دیگری به نام Plantago asiatica L. در برخی مدارک علمی به‌عنوان مترادف بارهنگ یا لسان‌الحمل کبیر ذکر شده است.
o        خانواده: Plantaginaceae
o        جنس:
/////////////
بادرنگ
  
o        نام فارسیبادرنگ
o        نام عربی: ---
o        نام انگلیسی: Citron
o        نام محلی: ---
o        نام فرانسوی: Cedrat
o        نام علمی: Citrus medica L.
o        نام در کتب طب سنّتی: «بادرنج»، «بادزنج» و «اترج صغیر»
o        مترادف: C. medic var medica Proper
o        خانواده: ---
o        جنس: ---

/////////////

بارهنگ
اشاره
به فارسی گیاه و تخم آن را «بارهنگ» و در برخی مناطق ایران «بارتنگ» و در تبریز «تخم بیزوشا» گویند. در کتب طب سنتی با نامهای «بارتنگ» و یا عربی آن «لسان الحمل کبیر» نامبرده می‌شود. به فرانسوی آن راPlantain ،Plantain majeur وGrand plantain و به انگلیسی‌Plantain وLarger plantain نامند. در هند در ایالت بمبئی نیز آن را «بارتنگ» می‌نامند. گیاهی است از خانواده‌Palntaginaceae نام علمی آن‌Plantago major L . است. گونه دیگری به نام‌Plantago asiatica L . در برخی مدارک به عنوان مترادف بارهنگ یا لسان الحمل کبیر ذکر شده است.
مشخصات
گیاهی است چندساله به بلندی 45- 10 سانتی‌متر بدون ساقه. برگها تخم‌مرغی پهن، ضخیم، دراز و دارای 9- 3 رگبرگ کاملا مشخص صاف یا پوشیده از کرک که به شکل گروهی مستقیما از ریشه از محل یقه از خاک بیرون آمده‌اند. گلها خوشه‌ای و در انتهای یک پایه گل‌دهنده گرز مانند ظاهر می‌شوند. میوه آن دارای دو خانه است و در هر خانه 8- 4 دانه تخم‌مرغی کوچک وجود دارد. اغلب قسمتهای اندام گیاه نظیر برگ، ریشه و تخم آن مصارف دارویی دارد.
تکثیر بارهنگ از طریق کشت تخم آن در زمین اصلی صورت می‌گیرد و روش کاشت آن شبیه اسفرزه است که در آن بخش ذکر شده است.
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 334
بارهنگ در اطراف تهران، ری، کرج و در گیلان در لاهیجان، در آذربایجان در تبریز، سراب، سهند، و در کردستان، خراسان، اصفهان، بلوچستان دیده می‌شود. این گونه بارهنگ در اروپا، شمال افریقا، امریکای شمالی و هند انتشار دارد. چندگونه از خانواده بارهنگ در ایران می‌رویند که از نظر خواص دارویی بسیار مشابه بارهنگ هستند. نامهای علمی آنها عبارت است از:
1.Plantago lanceolata L .. این‌گونه در کتب طب سنتی با نام «لسان الحمل صغیر» ذکر می‌شود. و فارسی آن «بارهنگ نیزه‌ای» است. به فرانسوی‌Plantain lanceole وHerbe cinq coutures وOreille de Lievre گفته می‌شود.
این گیاه چندساله است و بدون ساقه می‌باشد. برگهای آن دراز نیزه‌ای نوک‌تیز که دارای 5- 3 رگبرگ مشخص است. میوه آن به شکل کپسول و کمی دراز است که در آن 2 دانه قرار دارد. دانه‌ها کمی دراز، و لیز است و در طرف داخل دانه دارای شیاری می‌باشد. این گیاه در ایران در منطقه تهران، کرج، شمیرانات و در گیلان در رشت، لاهیجان، و در ساحل آستارا و در آذربایجان در تبریز در کنار شهرها و در اطراف اردبیل، خوی و در خراسان در مناطق مرزی حریرود و در اراک و تفرش، لرستان، خرم‌آباد، ملایر، مسجدسلیمان، شیراز، کرمان، بلوچستان، زابل و سیستان دیده می‌شود در اروپا و همچنین در هند نیز انتشار دارد.
2.Plantago media L . که به فرانسوی‌Plantain moyen گفته می‌شود. گیاهی است چندساله بدون ساقه برگها همه از ریشه خارج شده‌اند و در هر دو سطح پوشیده از کرک، تخم‌مرغی و دارای 9- 5 رگبرگ مشخص هستند. این گیاه در آذربایجان و اطراف رشت می‌روید.
دو گونه فوق از نظر خواص خیلی شبیه بارهنگ رسمی و از نظر شکل بوته نیز با کمی اختلالات مشابه می‌باشند.
گونه دیگری از گیاهان این خانواده که از نظر خواص مشابه بارهنگ است ولی از نظر شکل کمی متفاوت است به نام‌Plantago coronopus L . می‌باشد. به فرانسوی‌Pied de corbeau وPlantain corne de cerf و به انگلیسی‌Crow foot وHart's horn گفته می‌شود. این‌گونه در کتب طب سنتی با نام «اوذینه» آمده است.
گیاهی است یکساله و دو ساله و در برخی مناطق چندساله بدون ساقه و کم‌وبیش پوشیده از کرک. برگها دراز، مثلثی، با بریدگی که همه از ناحیه یقه ریشه بیرون
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 335
آمده‌اند. این گیاه در ایران در مراتع و چمنزارهای بوشهر، در آبادان، مسجد سلیمان و بلوچستان دیده می‌شود [از فلورا ایرانیکا].
فلورا ایرانیکا معتقد است که دو گونه فرعی از این گیاه یکی به نام علمی‌Plantago coronopus Sub coronopus در گرگان، لرستان (پشت‌کوه)، مهران، بختیاری، قصرشیرین، اهواز، بوشهر، برازجان بلوچستان و جزیره هرمز می‌روید و دومی به نام علمی‌Plantago coronopus sub commutata (Guss .) Pilger در لرستان، پشت‌کوه، ایلام مهران، بین دهلران و شوش و در فارس، بوشهر، دشت ارژن، کازرون، لار، جزیره قشم و حاجی‌آباد نزدیک طارم انتشار دارد.
4.Plantago crassifolia Forsk . که مترادف آن‌P .maritima L . می‌باشد.
نام اصلی این‌گونه سابقاP .maritima گفته می‌شد. این‌گونه به فرانسوی‌Plantain maritime گفته می‌شود. و از نظر شکل کم‌وبیش شبیه سایر گونه‌هاست.
این گیاه بیشتر در سواحل شنزار می‌روید. در ایران در غرب تهران در مردآباد کرج، در آذربایجان غربی در ساحل دریاچه در نقاط شور ساحلی، در افشار در کنار آبهای معدنی احمدآباد، در مرکز در کوه قهرود و در مناطق مرزی هریرود در شرق دیده می‌شود.

ترکیبات شیمیایی
در گیاه بارهنگ و اکثر سایر گونه‌های مشابه بارهنگ گلی‌کوزید اوکوبین 403] یافت می‌شود [کوبوتا]. و بعلاوه دارای ماده پلانتاژین 404] می‌باشند [چونگ کوئوتو نونگ یائوچی . در تخم یا دانه‌های آنها مقدار زیادی مواد گلوتینی و بعلاوه پلانته نولیک اسید[405]، سوکسی نیک اسید[406]، آدنین 407] [کاریونه و کیمورا]، کولین، اوکوبین وجود دارد [اوگاتا نیشی اوجی .
در گزارش تحقیقات دیگری آمده است که در گیاه وجود گلی کوزید اوکوبین
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 336
تأیید شده و در تخمهای آن در حدود 183/ 0 درصد ماده هولوزید پلانتئوز[408] وجود دارد. در برگهای آن تعدادی گلوکوزید، ساپونین و ترکیبات تلخ 409] یافت می‌شود]G .I .M .P[ .
خواص- کاربرد
معمولا در بازار زیر عنوان بارهنگ مخلوطی از چندگونه و عمدتاP .major وP .lanceolata و مقداری نیز از سایر گونه‌های فوق عرضه می‌شود. از نظر ترکیبات شیمیایی و خواص گونه‌های فوق کم‌وبیش شبیه هستند و همه آنها از نظر زراعی علف هرز مراتع محسوب می‌شوند ولی از نظر دارویی دارای خواص مفیدی می‌باشند. در هند برگهای تازه بارهنگ بخصوص گونه‌P .lanceolata دارای خاصیت ضد باکتری است و روی زخمها و جراحتها و نقاط ملتهب می‌گذارند، خیلی مفید است G .I .M .P[ . این کار را مرسوم است که در گیلان، شمال ایران نیز می‌کنند و از له شده برگ بارهنگ برای التیام زخم استفاده می‌کنند. آقای دکترH .Leclerc نیز در تجربیاتی نشان داده است که اگر برگ تازه بارهنگ را چند ساعت در آب جوشیده گذارند و قطعات آن را روی زخمها بیندازند در التیام زخم تسریع می‌شود. در هند از برگهای گونه‌P .major نیز به همین ترتیب استفاده می‌شود و از دانه‌های بارهنگ به عنوان تونیک و محرک و برای معالجه اسهال خونی تجویز می‌شود، بعلاوه از برگها و ریشه بارهنگ نیز به عنوان تب‌بر مصرف می‌شود. در فرانسه مرسوم است از برگها یا ریشه بارهنگ 100- 50 گرم گرفته در یک لیتر آب جوشانده و برای قطع اسهال 3 فنجان در روز می‌خورند قابض و آرام‌بخش است.
در مناطق مختلف کشورهای خاور دور از تخم، برگ، ریشه و خلاصه از تمام قسمتهای بارهنگ به عنوان دارو استفاده می‌شود و مصرف آن تا حدی توسعه دارد که در اغلب مناطق به‌طور پرورشی نیز تولید می‌شود و در مزارع بزرگ کاشته می‌شود. تخم بارهنگ که در آب ریخته شود، لعاب تولید می‌کند و برای نرم کردن سینه [هوپر] و به عنوان تب‌بر [چونگ ، معرّق [کاریونه و کیمورا]، مدّر [لوئی ،
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 337
ضد اسهال خونی [جرمل ، ضد روماتیسم [کوئی زمبینگ . استفاده می‌شود [ایچی مورا]. و برای رفع اختلالات کلیه [لیو] به کار می‌رود و از گیاه بارهنگ برای معالجه کولیک، مالاریا، سرفه و آسم برونشیتی استفاده می‌شود [ایچی مورا]. و برای رفع اختلالات کلیه [لیو]. و قطع خونریزی [استوارت و در موارد بیماری‌های مثانه و سوزاک [مک کلور هوانگ مفید است. در استعمال خارجی از برگهای آن برای التیام زخم، قطع خونریزی، التیام زخمهای مزمن، معالجه ویتلا[410] به کار می‌رود [هین .
توضیح:Whitlow ورمهای چرکین است که در انتهای یکی از انگشتان دست و یا پا ایجاد می‌شود. گاهی عمیق است که به استخوان می‌رسد ولی اغلب سطحی است و قسمتی از ناخن را می‌گیرد. به فرانسوی این بیماری گفته می‌شود و در کتب طب سنتی نام این بیماری «داخس» آمده است و درد ناخن هم می‌گویند و نوعی از آن را «عقربک» نیز می‌نامند. برگهای له شده بارهنگ را روی جوشها و ناراحتی‌های جلدی و ورم صورت که در اثر آبسه لثه و پیله دندان ایجاد شده می‌گذارند فروکش می‌کند [والنزوئلا و دیگانگ کو]. از عصاره برگهای گیاه که داغ شده باشد برای پاک کردن برفک دهان بچه‌ها استفاده می‌شود [ریدلی .Ch'iu در صفحات 135 و 137 کتابش ذکر کرده است و همچنین در کتابش می‌نویسد که «طبق یک گزارش در شوروی سابق پس از اینکه برگهای بارهنگ چند روز در سرما و یخچال نگهداری شد، تولید ماده محرّک می‌کند که با تزریق زیرجلدی عصاره برگها در معالجه زخمهای غدّه‌ای در لوله‌های برونش و در موارد خنازیر و سایر بیماری‌هایی که در اثرTubercule bacillus ایجاد می‌شوند و همچنین برای معالجه انواعی از بیماری‌های چشم آثار مفید دارد.
طبق رأی حکمای طب سنتی ایران بارهنگ از نظر طبیعت سرد و خشک است و از نظر خواص معتقدند که تخم آن موجب قطع خونریزی می‌شود و خوردن عصاره آن برای سل و خونریزی سینه، قرحه ریه و تنگی نفس مفید و مؤثر است. خوردن عدس پخته با برگ بارهنگ به جای برگ چغندر برای استسقای گرم و برگ پخته آن با نمک، سرکه و عدس برای اسهال خونی و خوردن یا تنقیه عصاره تخم آن و یا لعاب تخم آن برای زخمهای روده و قطع خون بواسیر و خوردن عصاره ریشه آن برای
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 338
تخفیف تبهای گرم نافع است.
ریشه و برگ و تخم بارهنگ به‌طور کلی قابض است و اثر نرم‌کننده دارد. خون را تصفیه می‌کند و برای اسهالهای ساده اثر مفید دارد. در مورد تحریکات در نزله‌های مزمن و ناراحتی‌های آسم مرطوب اثر آرام‌بخش دارد. مضمضه کردن دم‌کرده ریشه آن با آب برگ آن برای کاهش ورم مخاط دهان و تسکین درد دندان مفید است و از قطره آن برای کاهش درد گوش که از حرارت باشد استفاده می‌شود. آشامیدن فرآورده‌های دارویی بارهنگ بخصوص تخم آن در موارد خونرویهای ریوی، وجود خون در اخلاط، بیماری کبدی، زردی و برگرداندن غذا و جوشانده تخم بارهنگ در رفع بیماری‌های التهاب کلیه، مثانه و مخصوصا وجود خون در ادرار مفید است. مقدار خوراک از تخم آن تا 12 گرم است. برگهای له شده تازه بارهنگ اگر جوشانیده و روی ناراحتی‌های جلدی پوست قرار داده شود و مرتبا تجدید شود اثر معالج در رفع سوداهای دردناک دارد، حتی اگر چرکین شده باشد.
جوشانده برگ بارهنگ مخلوط با گل نفله 411] و گل گندم 412] به صورت مایع شست‌وشوی حمام چشم در رفع ورم ملتحمه بسیار مؤثر است.
برای تهیه مایع شست‌وشوی حمام چشم 10 گرم برگ بارهنگ را در 150 گرم آب جوش دم می‌کنند و اگر گل نفله و گل گندم نیز اضافه شود مؤثرتر است.
برای بیماری‌های سینه برگ بارهنگ را گرفته خوب شسته روی یک پارچه تمیزی پهن می‌کنند، تا خشک شود بعد آن را خرد کرده و شیره آن را می‌گیرند و هموزن آن عسل اضافه کرده مدت 20 دقیقه دم می‌کنند. مصرف این دم‌کرده برای بیماری‌های سینه بسیار مفید است.
اگر برگ بارهنگ را کوبیده و با وازلین به نسبت 10 درصد برگ بارهنگ بقیه وازلین مخلوط شود پمادی درست می‌شود که مالیدن آن برای زخمهای چرک‌زا و دردناک مفید است و به سرعت از تشکیل چرک جلوگیری می‌شود.
برای تهیه جوشانده ریشه بارهنگ حدود 100- 80 گرم ریشه را گرفته تمیز کرده در یک لیتر آب می‌جوشانند و پس از صاف کردن روزی 4- 3 فنجان
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 339
می‌خورند. ممکن است به جای ریشه 100 گرم برگ بارهنگ مصرف شود. اگر به جای آب برای جوشانیدن ریشه یا برگ بارهنگ سرکه رقیق مخلوط با آب مصرف شود می‌توان در هر ساعت یک قاشق سوپ‌خوری و یا یک فنجان در موقع خون آمدن از سینه خورد.
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 340
////////////////////
بارهنگ (نام علمیPlantago) نام یک سرده از تیره بارهنگیان است.
///////////////
لسان الحمل[عدل]

لِسَان الحَمَل[2][3]
 أو بَرْد وسَلاَم[2][3] أو المَصَّاصَة[2][3] أو ذَنَب الفَأْر[2] أو ذَنَب الفَأْرَة[3] أو لِسَان الخَرُوف[4] أو الربل[5] جنس نباتي اسمه العلمي (.Plantago spp)، وهو يضم عدة أنواع.
محتويات
  [أخف] 
·         3الاستعمالات
·         4معرض الصور
·         5المراجع
من أنواعه الواطنة في الوطن العربي[عدل]
·         لسان الحمل أحادي الزهرة (باللاتينية: Plantago uniflora) في المغرب العربي وأوروبا
·         الربل الأسطواني (باللاتينية: Plantago cylindrica) في مصر وبلاد الشام
·         لسان الحمل الأطلسي (باللاتينية: Plantago atlantica) في المغرب العربي
·         لسان الحمل الإفريقي (باللاتينية: Plantago afra) أو البَرْغُوثِيّ[2][3] أو البَزَرْقَطُونَا[2][3] أو البَزَرْقَطُونَاء أو البَذَرْقَطُونَا، اسمه العلمي (.Plantago afra L أو Plantago psyllium) في المغرب العربي ومصر وبلاد الشام وكل حوض البحر الأبيض المتوسط
·         لسان الحمل البيضوي أو لُقْمَة النَّعْجَة[6]، اسمه العلمي (Plantago ovata).
·         لِسَان الحَمَل الكَبِير[2][3][6] أو آذَان الجَدْي[2][3]، اسمه العلمي (.Plantago major L).
·         لِسَان الحَمَل الصَغِير[2][3] أو آذَان الشَاة[3] أو أُذُن الشَاة[2] أو آذَان الغَزَال[3]، اسمه العلمي (.Plantago media L).
·         لسان الحمل القرني أو رِجْل الزَّاغ[2] أو رِجْل الغُرَاب[2][3] أو رِجْل الزُّرْزُور[3] أو رِجْل العَقْعَق[3] أو رِجْل العُقَاب[3] أو قَرْن الأَيِّل[4]، اسمه العلمي (.Plantago coronopus L).
·         لِسَان الحَمَل السهمي أو لسان الفرد[4] أو [6]، اسمه العلمي (.Plantago lanceolata L).
·         لسان الحمل المهدب، اسمه العلمي (Plantago ciliata).
·         لسان الحمل متعانق الساق أو خُنَانَة النَّعْجَة[6] أو الرَبْلَة[7] أو الرَبْل[3]، اسمه العلمي (Plantago amplexicaulis).
·         لسان الحمل البحري (باللاتينية: Plantago maritima) في المغرب العربي وبلاد الشام وشمال حوض البحر الأبيض المتوسط
·         لسان الحمل الرملي (باللاتينية: Plantago arenaria) في المغرب العربي ومصر وبلاد الشام ومعظم مناطق أوروبا
·         لسان الحمل القلبي (باللاتينية: Plantago cordata)
·         لسان الحمل الكريتي (باللاتينية: Plantago cretica) في بلاد الشام وقبرص وتركيا واليونان
·         لسان الحمل الموريتاني (باللاتينية: Plantago mauritanica) في المغرب العربي
·         لسان الحمل ؟؟؟ (باللاتينية: Plantago akkensis) في المغرب العربي
من أنواعه الأخرى[عدل]
·         لسان الحمل الآسيوي (باللاتينية: Plantago asiatica)
·         لسان الحمل الألبي (باللاتينية: Plantago alpina)

الاستعمالات[عدل]
لسان الحمل غني بالألياف الملينة ولذلك فهو يخفف الوزن. وهو مفيد لمرضى السكري ويخفض الكوليسترول. ومن مميزاته أنه فعال في علاج الإمساك، البواسير والقولون العصبي.[8]

معرض الصور[عدل]
·        
Plantago alpina

·        
Ribwort plantain (لِسَان الفَرْد)

·        
Ribwort Plantain (لِسَان الفَرْد)

·        
Plantago nivalis

·        
Ribwort Plantain flower spike

·        
Buckshorn Plantain (رِجْل الغُرَاب)
·        
Plantago media stepposa

·        
Plantago maritima
المراجع[عدل]
1.      ^  "معرف Plantago في موسوعة الحياة". eol.org. اطلع عليه بتاريخ 8 يونيو 2016.
5.      ^ الجمعية الجغرافية السعودية. معلومات عن المملكة تاريخ الولوج 17 كانون الثاني 2013.
8.      ^ منتدى أمير الظلام. العلاج بلسان الحمل

في كومنز صور وملفات عن: لسان الحمل
·         موسوعة الحياة40956

·         GBIF3189695

·         Tropicos40010301

·         ITIS32870

·         ncbi26867

·         Fossilworks251999

·         IPNO32115-1

·         FOC125735

·         PLANTSPLANT

·         AFPD: 193784
·         ملينات
·         خضراوات ورقية
·         حملية
·         أجناس نباتية
·         نباتات طبية
//////////
לחך (שם מדעיPlantago) הוא סוג במשפחת הלחכייםצמח מרפא בעל תכונות טבעיות, אשר בעזרתו ניתן לרפא פצעים פתוחים. מקליפות הזרעים של הצמח מפיקים מוצר הקרוי פסיליום.
///////////////
به آذری:
Bağayarpağı (lat. Plantago) - bağayarpağıkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.
Bütün Yer kürəsinə yayılmış 200-ə yaxın növü məlumdur. Onların çoxu alaq otudur. Azərbaycanda 14 növü yayılmışdır, bunlardan təbabətdə ən çox böyük bağayarpağından istifadə olunurbağayarpağı adi alaq bitkisi kimi Azərbaycanın bütün rayonlarında bitir.
////////
Plantago
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the plant genus. For the fruit also called plantain, see Cooking plantain. For other uses, see Plantain (disambiguation).
Plantago
Greater Plantain (Plantago major)
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Subfamily:
Genus:
Plantago
L.
Subgenera
Plantago
Coronopus
Bougeria
Psyllium
Littorella
Psyllium Mill.[1]
Plantago is a genus of about 200 species of small, inconspicuous plants commonly calledplantains or fleaworts. They share this name with the very dissimilar plantain, a kind of banana. Most are herbaceous plants, though a few are subshrubs growing to 60 cm (24 in) tall. The leavesare sessile, but have a narrow part near the stem which is a pseudo-petiole. They have three or five parallel veins that diverge in the wider part of the leaf. Leaves are broad or narrow, depending on the species. The inflorescences are borne on stalks typically 5–40 cm (2.0–15.7 in) tall, and can be a short cone or a long spike, with numerous tiny wind-pollinated flowers.
Plantains are used as food plants by the larvae of some species of Lepidoptera (butterfly andmoth) - see list of Lepidoptera that feed on plantains.
They are found all over the world, including AmericaAsiaAustraliaNew ZealandAfrica andEurope. Many species in the genus are cosmopolitan weeds. They are found in many differenthabitats, most commonly in wet areas like seepages or bogs. They can also be found in alpine and semi-alpine or coastal areas. The cosmopolitan weeds can be frequently seen at the side of roads.
Contents
  [show
Uses[edit]
This article needs additional citations for verification. Please helpimprove this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (April 2008) (Learn how and when to remove this template message)
Plantago species have been used since prehistoric times as herbal remedies. The herb isastringent, anti-toxicantimicrobialanti-inflammatoryanti-histamine, as well as demulcent,expectorantstyptic and diuretic.[2] Externally, a poultice of the leaves is useful for insect bites,poison-ivy rashes, minor sores, and boils. In folklore it is even claimed to be able to cure snakebite. Internally, it is used for coughs and bronchitis, as a teatincture, or syrup. The broad-leaved varieties are sometimes used as a leaf vegetable for saladsgreen sauce, et cetera.
Plantain seed husks expand and become mucilaginous when wet, especially those of P. psyllium, which is used in common over-the-counter bulk laxative and fiber supplement products such asMetamucilP. psyllium seed is useful for constipationirritable bowel syndrome, dietary fiber supplementation, and diverticular disease. Plantain has been consumed as human food since prehistory. For example, archaeological recovery along California's Central Coast has demonstrated use of this species as a food since the Millingstone Horizon.[3]
Psyllium supplements are typically used in powder form, along with adequate amounts of fluids. A dose of at least 7 grams daily taken with adequate amounts of fluid (water, juice) is used by some for management of elevated cholesterol. There are a number of psyllium products used for constipation. The usual dose is about 3.5 grams twice a day. Psyllium is also a component of several ready-to-eat cereals.
Mucilage from Desert Indianwheat (Plantago ovata) is obtained by grinding off the husk. This mucilage, also known as Psyllium, is commonly sold as Isabgol, a laxative which is used to control irregular bowel syndrome and constipation.[4] It has been used as anindigenous Ayurvedic and Unani medicine for a whole range of bowel problems.
As Old English Wegbrade the plantago is one of the nine plants invoked in the pagan Anglo-Saxon Nine Herbs Charm, recorded in the 10th century. In Serbia, Romania, and Bulgaria, leaves from Plantago major are used as a folk remedy to preventing infection on cuts and scratches because of its antiseptic properties. In Slovenia and other Central European regions, the leaves were traditionally used topically as a cure for blisters resulting from friction (such as caused by tight shoes etc.) and as relief on mosquito bites in eastern Westphalia as well as western Eastphalia.
There may also be a use for plantains in the abatement of enteric methane from ruminants,[5] as the natural compounds present (e.g. condensed tannins; ~14g/kg DM), affect the acetate-propionate ratio in the rumen which is a primary mechanism by whichmethanogenesis is restricted.[6] Currently this is not a viable option in any significant scale due to agronomic difficulties.
Species[edit]
The boundaries of the genus Plantago have been fairly stable, with the main question being whether to include Bougueria (one species from the Andes) and Littorella (2–3 species of aquatic plants).[7]
There are about 200 species of Plantago, including:
·         Plantago afra
·         Plantago africana
·         Plantago aitchisonii
·         Plantago alpina
·         Plantago amplexicaulis
·         Plantago arborescens
·         Plantago arenaria - Branched Plantain
·         Plantago argentea
·         Plantago aristata
·         Plantago asiatica
·         Plantago aucklandica
·         Plantago bigelovii
·         Plantago canescens
·         Plantago coreana
·         Plantago cordata
·         Plantago coronopus - Buckshorn Plantain
·         Plantago cornuti
·         Plantago cretica
·         Plantago cynops
·         Plantago elongata
·         Plantago erecta
·         Plantago eriopoda
·         Plantago erosa
·         Plantago fernandezia
·         Plantago fischeri
·         Plantago gentianoides
·         Plantago glabrifolia
·         Plantago grayana
·         Plantago hawaiensis
·         Plantago hedleyi
·         Plantago helleri - Heller's Plantain
·         Plantago heterophylla
·         Plantago hillebrandii
·         Plantago himalaica
·         Plantago holosteum
·         Plantago hookeriana
·         Plantago incisa
·         Plantago krajinai
·         Plantago lanceolata - Ribwort Plantain
·         Plantago lanigera
·         Plantago leiopetala - Madeira Plantain
·         Plantago longissima
·         Plantago macrocarpa
·         Plantago major - Greater Plantain, Common Plantain
·         Plantago maritima - Sea Plantain
·         Plantago maxima
·         Plantago media - Hoary Plantain
·         Plantago melanochrous
·         Plantago moorei - Moore's Plantain
·         Plantago musicola
·         Plantago nivalis
·         Plantago nubicola (also known asBougueria nubicola)
·         Plantago obconica
·         Plantago ovata - Indian wheat, blond psyllium
·         Plantago pachyphylla
·         Plantago palmata
·         Plantago patagonica
·         Plantago polysperma
·         Plantago princeps
·         Plantago purshii - Woolly Plantain
·         Plantago pusilla
·         Plantago psyllium - Sand Plantain, French or Dark Psyllium
·         Plantago raoulii
·         Plantago rapensis
·         Plantago remota
·         Plantago reniformis
·         Plantago rhodosperma
·         Plantago rigida
·         Plantago robusta
·         Plantago rugelii - Blackseed Plantain
·         Plantago rupicola
·         Plantago schneideri
·         Plantago sempervirens
·         Plantago sparsiflora
·         Plantago spathulata
·         Plantago subnuda
·         Plantago tanalensis
·         Plantago taqueti
·         Plantago tenuiflora
·         Plantago triandra
·         Plantago triantha
·         Plantago tweedyi
·         Plantago wrightiana - Wright's Plantain
The genus name Plantago descends from the classical Latin name plantago which in classical Latin meant some Plantago species, including Plantago major and Plantago media. In Latin the name was formed from the classical Latin word planta = "sole of the foot". The name was so formed in Latin because the leaves of these species grow out near flat at ground level. The suffix -ago in Latin means "a sort of".[8]
Gallery[edit]
·        
Plantago alpina

·        
Ribwort plantain (Plantago lanceolata)

·        
Ribwort Plantain (Plantago lanceolata)

·        
Plantago nivalis

·        
Ribwort Plantain flower spike

·        
Buckshorn Plantain (Plantago coronopus)

·        
Plantago media stepposa

·        
Plantago maritima
References[edit]
1.     Jump up^ "Genus: Plantago L.". Germplasm Resources Information Network. United States Department of Agriculture. 2006-04-20. Retrieved2011-03-04.
2.     Jump up^ Samuelsen, Anne Berit (July 2000). "The traditional uses, chemical constituents and biological activities of Plantago major L. A review".Journal of Ethnopharmacology 77 (1-2): 1. doi:10.1016/S0378-8741(00)00212-9ISSN 0378-8741.
4.     Jump up^ Sangwan et al. (2011). Mucilages and their Pharmaceutical Applications: an Overview. Pharmacology Online 2: 1265-1271.
5.     Jump up^ Ramírez-Restrepo, C. and T. Barry (2005) 'Alternative temperate forages containing secondary compounds for improving sustainable productivity in grazing ruminants', Animal Feed Science and Technology, 120(3-4), 179-201.
6.     Jump up^ Lourenço, M., G. Van Ranst, B. Vlaeminck, S. De Smet, and V. Fievez (2008) 'Influence of different dietary forages on the fatty acid composition of rumen digesta as well as ruminant meat and milk', Animal Feed Science and Technology, 145(1-4), 418-437.
7.     Jump up^ Albach, D. C., Meudt, H. M. & Oxelman, B. 2005. Piecing together the "new" PlantaginaceaeAmerican Journal of Botany 92: 297–315.
8.     Jump up^ "Plantago" in The Names of Plants, by David Gledhill, year 2008. Compare the definitions of "planta", "plantago" and "plantarium" in Lewis and Short's Latin-English Dictionary. Cf "planta" at Latin-Dictionary.net.
External links[edit]
Wikimedia Commons has media related to Plantago.

Wikispecies has information related to: Plantago
·         Edibility of Plantago: Visual identification and edible parts of wild plantago.
·         Plantago

·         Laxatives
·         Leaf vegetables
·         Medicinal plants
·         Lawn weeds