خبیص البیض
بفارسی خاکینه نامند و با سبزیها کوکو کویند کثیر الغذا و
دیرهضم و مولد خلط غلیظ و با دارچینی و خولنجان و ادویۀ باهیه مقوی باه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&
خثا
بثای مثلثه سرکین است و از مطلق آن مراد سرکین کاو است و در
اخثاء البقر مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&
خثو
بفتح خاء معجمه و ضم ثاء مثلثه و واو و بتاء دو نقطه از بالا
که مخفف خاتون ترکی و بلغت اهل خطا بمعنی بزرک آمده است مانند لفظ خان و هر دو مرادف
هم اند
ماهیت آن
کفته اند نام مرغی است که بفارسی رخ نامند بقدر کرکدنی و از
ان بزرکتر و طعمۀ آن اکثر اوقات می کویند که فیل است و در بلاد چین و زنج و ترک یافت
می شود و از استخوان پیشانی آن جهت ملوک قدح می سازند و از خاصیت آن آنست که چون بر
بالای آن طعام مسموم کذارند عرق کند و همچنین است سائر استخوان بدن آن و امین الدوله
کفته که شاخ آهوی مشک دار است و همین اثر برای آن بیان کرده و کویند جهت اسهال نیز
بغایت نافع است و صاحب تحفه نوشته که مؤلف تذکره کوید که در سر اندیب یافت می شود و
خوردن بیضۀ آن بقدر ده درهم جهت حکه و جرب و سدۀ جکر نافع و بخور استخوان آن باعث افاقۀ
مصروع و زبل آن جهت رفع آثار و سنکدان آن جهت بواسیر ضمادا مفید و صاحب حیوه الحیوان
نوشته که ارسطاطالیس کفته در نعوت که آن طائری است عظیم الجثه و در بلاد چین و بابل
و ترک بهم می رسد و کسی زنده آن را ندیده مکر استخوان مردۀ آنکه کوشتهای آن جدا شده
و ریخته استخوان خالی مانده و از خاصیت آن حیوان آنست که چون بوی سم بشنود حذر کند
و بکریزد و عرق کند و حس او برطرف شود و دیکران کفته اند جایی که بهم می رسد در زمستان
و تابستان در راه آن سموم بسیار است و چون بوی سم را بشنود حذر کند و بمیرد پس استخوان
آن را بکیرند و از ان ظروف و قبضۀ کارد و خنجر و غیرها سازند و چون بدان استخوان بوی
سم رسد از ان عرق ترشح نماید و طعام مسموم را چون در ان کذارند و یا بران نهند عرق
کند و بدان علامت معلوم کردد که مسموم است و مغز استخوان آن طائر سم کل حیوانات است
و مار از استخوان آن بکریزد و نزدیک آن نرود مترجم صیدانه ابو ریحان کفته که یکی از
رسولان ملوک چین کفت که استخوان پیشانی حیوانی است که در هیآت شبیه بکاو نر است و سبب
رغبت آدمیان بدان آنست که چون نزدیک زهر برند جرم آن عرق کند ابراهیم سندی چنین حکایت
کند که یکی از ثقات که باطراف بلاد چین کشته بود چنان کفت که با طایفۀ در سفر چین رفیق
بودم تا روزی از روزها در وقت استوای آفتاب جرم خورشید از چشم ما غائب شد و عالم تاریک
کشت و یکدیکر را نمی دیدیم چون اهل چین آن حال مشاهده کردند بسجده افتادند و سر از
سجده برنداشتند تا آفتاب پدید نشد و جهان روشن نکشت چون سر از سجده برداشتند از ایشان
سوال کردم که سبب تاریک شدن عالم ناکاه و سجده نمودن شما چه بود کفتند آنچه بر روی
آفتاب پدید آمد بان عظمت خدای ایشان است و آن سجده خداوند خود را کردند چون معتقد ایشان
معلوم شد از صفت آن سوال کردم چنان تقریر کردند که او مرغی است بغایت بزرک و با هیبت
و مسکن آن بیابانها میان چین و بلاد زنج است و در ان بیابانها فیلان وحشی می باشند
که بهیچ طریق اهل نمی شوند طعام آن مرغ آن فیلان می باشند و آن حیوان را ختو کویند
بطریق تعظیم چنانچه خاتون و خان و چنانست که کوئی خاتون در اصل ختون بوده است در لغت
ایشان که در لغت پارسی متداول شده است مؤلف کوید که اکثر این سخنان اصلی ندارد و آنچه
دیده و شنیده شده که از بلاد چین استخوانی شبیه بکلۀ مرغی می آورند سفید و سرخ حنائی
رنک خالدار و از ان زهکیر می سازند و می کویند برای دفع سموم نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
31. یکی از گیرا ترین وامواژههای چینی
در زبان پارسی ختو[1] (khutu) xutu
بر گرفته از واژۀ چینی ku-tu (با نگارشهای گوناگون) است که در اصل نام دندان [عاج] فیل دریایی
است. دردو جستار از آن گفته ام.. فولرز هفت تعریف برای این واژۀ پارسی آورده
است:
1. Cournu bovis cuiusdam
Sinensis; 2. Secundum alios cornu rhinocerotis; 3. Secundum alios cornu avis
cuiusdam permagnae in regno vastato, quod inter Chinam et Aethiopiam situm
estm, degentis, e que conficiunt anulos ossecos et manubria cultri et que res
venenatae dignosci possunt; 4. Secundum alios cornu serpentism quod mille annos
natus profert; 5. Secundum alios cornu viperae; 6. Secundum alios cornu piscis
annosi; 7. Secundum alios dentes animalis cuiusdam.
از این میان شمار ۀ 3 همان تـــــــــعریف
الاکفائی (al-Akfāī)
و پرنده بوقیر** (bucerus)
است. شمار ۀ 4 بازگوئی تعریف ku-tu-si در سالنامۀ لیائو ("شاخ گرزه مارهزارساله") است. اینکه ایرانیان و عربها چگونه به تعاریف دیگر
رسیدند به آسانی از گفتار پیشینم در این موضوع روشن میشود. در ترجمۀ حبشی
اسکندرنامه، در میان پیشکشهایی که شاه چین برای اسکندر فرستاده از بیست (در ترجمۀ
سریانی، ده) شاخ گرزه مار، هر یک بدرازای یک ارش سخن رفته است. 1
در این بین توانستم تعریف چینی تازه ای
برای ku-tu
بیابیم. چو می (Čou
Mi)
(1320ـ1230) در کتاب خویش Či ya t‛antsa č‛ao2 گفته است، "به
گفته پو ـ کی (po-ki)3 آنچه اینک ku-tu-si نامیده میشود شاخ زمین (ti kio ، "شاخی که زیر زمین یافت میشود") است. وی
باری دیگر خنثی کردن سم و ساخت دستۀ چاقو از این ماده اشاره میکند.
در چاپ Ko ku yao lun4، نوشته مربوط بـــــــــه
ku-tu-si کمابیش
با آنـــــچه درT‛oung
Pao (1973, 9. 325) آمده ناساز است. در آنجا ku-tu-si، برخلاف
آنچه از متن P‛ei
wen yün fu و pen ts‛ao
kon mu برمیآید، با pi-si یکسان دانسته نشده، و pi-si یک رقم ku-tu-si است که ارزش بسیار زیادی دارد.
فرهنگ جغرافیایی ماکائو به زبان چینی[2] دربارۀ فیل دریایی (hai ma) چنین آورده است: "دندانش سخت و سفید ناب و درخشان است ،بارگههایی به
نازکی نخ ابریشم یا تار مو. میتوان برای
سوراخ کردن مهرههای عاج یا چیزهای دیگر کار گرفت. "
سرانجام سند دیگری یافتهام
که در آن ماهیِ روسها همان عاج فیل دریایی دانسته شده است. در کتاب فلچر که به سال 1591 در لندن منتشر شد
چنین آمده2: " فزون بر اینها (که همه کالاهایی خوب و اساسی اند)،
انواع گوناگون دیگری هم دارند که کوچکتر و طبیعی و ویژه آن سرزمیناند: به صورت
دندان ماهی (که آن را ribazuba مینامند) و خود، و همچنین ایرانیان و مردم بخارا آنرا کار گیرند؛ اینان آن را برای ساخت
مهره و دستۀ چاقو و شمشیر بزرگان و نژادگان و کاربردهای گوناگون دیگر از روسه میآورند.
برخی سائیده اش را همچون گَردِ عاج تک شاخ پادزهر کنند. آن ماهی که چنین عاجی دارد مورس [فیل دریایی] نام دارد و آن را
در حوالی پچورا (Pechora)
صید میکنند. درازای بعضی از این عاجها
کمابیش به شصت سانتیمتر و وزن آنها به
پنج تا شش کیلو میرسد". 3
پلیو[3]
و خود من2 دربارۀ ps-si به کوتاهی سخن گفته ایم. بر پایه آنچه تا به امروز روشن شده تاکنون آن
را تنها یک گونۀ گفتاری مدرن میدانتسند. پلیو اصرار داشت تا نشانی از آن در نوشته ها
بیابد. اکنون بجائی رسیده ام که میتوانم این خواسته را بر آورم. تان تسویی
(T‛an
Ts‛ui) در کتاب خویش Tien hai yü henči،3
که به سال 1799 منتشر شد، شرحی بلند دربارۀ استان یون ـ نان، منابع معدنی، گیا و زیا و جمعیت بومی آن به دست داده
و گفته است که pi-hia-si یا pi-hia-si یا pi-si همه در شمار سنگهای گرانبها که از مون ـ می توـ سه Mon-mi -t‛u-se در یون ـ نان خیزند. 4 روشن است که این واژهها همه آوانگاشت نامی نا چینی است و اگر روشن
شود در اصل از یون ـ نان آمده
، دور نیست که از یکی از زبانهای بومی تایی (T‛ai) یا شانی (Shan) برخاسته باشد. تان تسویی میافزاید بهترین گونه های pi-si سرخ سیر است
و آنها که با ترکیب رنگهای ارغوانی، زرد و سبز وجود دارند و آنها که سفیدرنگاند
در مرتبۀ دوم قرار میگیرند، و آنهایی که نیمۀ سیاه و نیمۀ سفیدند در مرتبۀ سوم. پس با ردهای ویژه از سنگهای گرانبها سروکار داریم که نیاز است نظر کانیشناسی شوند.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
////////////
رخ . [ رُ ] (اِخ ) ۞ مرغی است عظیم
. (رشیدی ). نام مرغی است عظیم که فیل و کرگدن را می رباید و بالا می برد و به مشابهت
آن نام مهره شطرنج است که از دور مهره را می
زند. (غیاث اللغات ). مرغ عظیم که در هند می باشد. (فرهنگ سروری ). نام مرغی موهوم
مانند سیمرغ و عنقا. (آنندراج ) (انجمن آرا). نام جانوری است که او نیز مانند عنقا
در خارج وجود ندارد و آنچه گویند که فیل و کرگدن را طعمه بچه های خود می کند غلط و دروغ است و یک مهره از
مهره های شطرنج بنام او موسوم است . (برهان ). در هندوستان مرغی است بغایت عظمت و قوت
و آنرا رخ گویند. (فرهنگ اوبهی ). نام جانوری است بی وجود مانند عنقا. (لغت محلی شوشتر).
پرنده افسانه ای که می تواند فیل را از جا
بردارد. در این معنی مخفف رُخ ّ عربی است . قصه
مرغ رخ در کتب افسانه بخصوص کتاب الف لیلة و لیلة مفصل آمده که مرغ سواحل چین
است . در نقاشیهای عصر صفوی رخ بشکل مرغی که دم و تاج بلندی دارد بسیار کشیده شده
. در آن عصر اول تصویرهای چینی کشیده می شده و بعد مکتبی پیدا شد مرکب از چینی و ایرانی
که بهترین مصور آن علیرضای عباسی بود و در نقاشیهای او هم تصویر رخ بسیار است . در
هر صورت رخ یک مرغ چینی است و شاید در چین چنین مرغی باشد که در افسانه بزرگ جلوه داده
شده . باید ریشه رخ را در زبان چینی پیدا کرد.
(فرهنگ نظام ). و رجوع به تذکره داود ضریر
انطاکی ص 172 شود. جانوری است مشهور که مانند عنقا وجود خارجی ندارد و مهره ای از مهره
های شطرنج بنام اوست . (فرهنگ نظام ). || (اِ) جانوری است مانندشتر و آنرا دو کوهان
باشد و دندانهای پیشین او تیز بود و هیچ حیوانی از او خلاص نتواند یافت . پس از این
معلوم شد که چهارپایی باشد. (غیاث اللغات ) (از نفایس الفنون ). حیوانی شبیه شتر ولی
بسیار موذی . (منتهی الارب ). || نام مهره ای از مهره های شطرنج . (آنندراج ) (انجمن
آرا). نام مهره ای است از شطرنج که بشکل رخ (مرغ موهوم ) ساخته می شده . (از فرهنگ
نظام ). مهره ای از مهره های شطرنج که بشکل برج است . (ناظم الاطباء). مهره ای از مهره
های شطرنج بنام او [مرغ موهوم ] موسوم است و بعضی گویند به این معنی عربی است . (از
برهان ) (از لغت محلی شوشتر). به مشابهت آن [ رخ به معنی مرغ افسانه ای ] نام مهره شطرنج است که از دور مهره را می زند. (غیاث اللغات
) (از رشیدی ) (از شعوری ج 2 ص 22). مهره ای از مهره های شطرنج و آن در اصل به تشدید
است و پارسیان به تخفیف استعمال کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رخ شطرنج . (فرهنگ
اوبهی ) (لغت فرس اسدی )(فرهنگ سروری ). مهره ای است از مهره های شطرنج و به دو انتهای
صف اول نهند و به چهار سوی رقعه تا همه جا راست روند. دو مهره سیاه و دو مهره سفید در شطرنج که شکل استوانه دارند. (یادداشت مولف
) :
پیاده بدانند و پیل و سپاه
رخ و اسب و رفتار فرزین و شاه .
فردوسی .
شطرنج کمال را تو شاهی با رخ
مر اسب جمال را رکابی با رخ .
عنصری .
کعبتین از رخ و از پیل ندانم بصفت
نردبازی و شطرنج ندانم ز ندب .
سنایی .
شاه شطرنج کفایت را یک بیدق او
لعب کمتر ز دو اسب و رخ و فرزین نکند.
سوزنی .
رخ دولت است و فرزین صدر است و شاه شاه
فیل و فرس نجوم و سپهر از تهی دوی .
خاقانی .
گر نه عشق تو بود لعب فلک
هر رخی را فرسی داشتمی .
خاقانی .
از خسان همت کسان مطلب
که رخ و فیل کار شه نکنند.
خاقانی .
فرس بفکند جوش من نیل را
رخ من پیاده نهد پیل را.
نظامی .
برخیز و نقاب رخ برانداز
شاهی دو سه را به رخ برانداز.
نظامی .
و گر گوید نهم رخ بر رخ شاه
بگو با رخ برابر چون شود شاه .
نظامی .
یک قدم چون رخ ز بالا تا بشیب
یک قدم چون پیل رفته در اریب .
مولوی .
کس با رخ ۞ تو نباخت عشقی
تا جان چو پیاده درنینداخت .
سعدی .
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان
را مجال شاه نیست .
حافظ.
- شهرخ ؛ شاهرخ :
مبارک بود فال فرخ زدن
نه بر رخ زدن بلکه شهرخ زدن .
نظامی .
رجوع بدین کلمه شود.
- ختو. [ خ ُ ](اِ) شاخ گاوی است که در ملک چین میباشد و بعضی
گویند شاخ کرگدن است و جمع دیگر گفته اند که در مابین ملک چین و زنگبار ملکی است و
در آنجا مرغی میشود بغایت بزرگ و این شاخ آن مرغ است و از آن زهگیر تراشند و دسته کارد نیز سازند. گویند خاصیتش آنست که اگر در جایی
چیزی مسموم یا طعامی بزهر آغشته بیاورند از آن شاخ علامتی ظاهر میشود و بعضی گفته اند
شاخ مار است و هرگاه از عمر مار هزار سال بگذرد شاخ بر می آورد و بعضی گویند شاخ افعی
است و بعضی دیگر گویند شاخ ماهی وال است و بعضی دیگر گفته اند دندان جانوری است . اﷲ
اعلم . (برهان قاطع). در «انجمن آرای ناصری » و «آنندراج » همین شرح از «برهان قاطع»
نقل شده و علاوه بر آن آمده : صاحب مخزن الادویه شرحی مبسوط در باب رخ ، که مرغی قوی
هیکل است و پیل را صید کند، نوشته و گفته از استخوان آن ظرف و قبضه شمشیر و کارد سازند. در ترجمه کتاب صیدنه از قول بیرونی چنین آمده است : «ابوریحان
گوید یکی از رسولان ملوک ختا چنین گفت که ختو استخوان پیشانی حیوانی است در هیات ببرزه
گاو ماند و خاصیت وی آن بود که چون نزدیک زهری رسد عرق کند و این چون در زمین خرخیز
باشد و بعضی گویند ختو پیشانی کرگدن است و کرگدن فیل آبی را گویند و چنین گویند که
این چون در جزایر بزرگ میباشد و گرفتن او معتذر است و عادت آنست که چون عمر او بنهایت
رسد در آن جزایر بمیرد و استخوان او را در آنجا بیابند چون عبور تجار بدان موضع رسد
از آن بردارند. و ابراهیم سندی چنین حکایت کند که یکی از ثقات که در بلاد چین رسیده
بود چنین گفت که با طایفه ای در سفر چین رفیق بودم روزی از روزهادر وقت پیشین جرم آفتاب
غایب شد و هوا تاریک و تیره گردید چون اهل چین آن حال مشاهده کردند، از ستوران پیاده
شده در سجده افتادند و سر از سجده بر نداشتند تا جهان منجملة گردید از ایشان سوال کردم
که سبب تاریکی جهان چه بود و سجده شما برچیست
گفتند آنچه بر روی آفتاب آمد و او را پوشانید خدای است و سجده جهت ستایش او بود چون
معتقد ایشان را معلوم کردم صفت آن پرسیدم گفتند آن مرغی است در غایت بزرگی و مسکن او
دربیابانها باشد میان بلاد چین و زنگبار باشد و چنین گفتند که در آن بیابانها فیلان
وحشی باشند و طعمه آن مرغ آن فیلان باشند و
چنان گفت که آن مرغ را ختو گویند از روی تعظیم چنانچه در اصل ختون بوده است و به لغت
ایشان و چون به فارسی نقل کرده اند الف اضافه کردند ۞ » : کسیم ،
نام قومی است از خرخیز ببرا کوه نشسته اند با خرگاهها و صید آهوی مشک و ختو آنچه بدین
ماند کنند. (حدود العالم ). و از این ناحیت [ چین ] زر بسیار خیزد و حریر پرند و خاوجیز
چینی دیبا و غضاره و دارچینی و ختو که ازاو دسته های کارد کنند. (حدود العالم ). و
از این ناحیت [ ناحیت تغز غز ] مشک بسیار خیزد و روباه سیاه و سرخ و ملمع و موی سنجاب
و سمور و قاقم و فنک و سبیجه و ختو و غژ غاو... (حدود العالم ). و در این ناحیت [یعنی
خرخیز ] مشک بسیار افتد و مویها بسیار و چوب خدنگ و چوب خنج و دسته کارد و ختو. (حدود العالم ).
ختو هشتصد پاره کز زهر بوی
چو آید فتد هر زمان خوی در اوی .
اسدی .
چهل تنگ بار از ملمعختو
ز گوهر ده افسر ز گنج بهو
سعدی .
&&&&&
خراطین
بفتح خا و را و الف و کسر طاء مشاله هر سه مهمله و سکون یاء
مثناه تحتانیه و نون امعاء الارض و حمر الارض نیز و بهندی کیچوه بکسر کاف نامند
ماهیت آن
کرمهای سرخ طولانی است که در زمینهای نمناک خصوصا مانند باغچها
و در سرکینها در کرما که بارش شود و در اوائل سرما نیز بهم می رسد
طبیعت آن
در اول کرم و تر و با رطوبت غریبه
افعال و خواص آن
آلات البول آشامیدن سه درهم سائیدۀ آن یا دوشاب انکوری جهت
ادرار بول و با آب کوشت جهت قوت باه بسیار مجرب الحلق و الصدر و آلات الغذاء و غیرها
جوشانیدۀ آن در روغن کنجد جهت خناق و سرفۀ کهنه بغایت آزموده و مسحوق آن با روغن بادام
بالخاصیه جهت فتق امعا و التیام آن مجرب دانسته اند و جهت عسر ولادت و رفع سنک کرده
و مثانه و با شراب مغیر رنک بدن یرقانی در همان ساعت الاذن قطور مطبوخ آن با پیه مرغابی
جهت تسکین درد کوش و بازیت در کوش مخالف نیز مسکن وجع آن و چون بران نمک پاشند و آبی
که از ان بهم رسد در کوش بچکانند جهت تسکین درد کوش نافع الحلق و غیره ضماد آن جهت
ورم حلق و لهاه و منع نزلات و طلای تازۀ آن جهت التیام عصب مقطوع مجرب بشرط آنکه تا
سه شبانه روز بندند و نکشایند و بدستور جهت جراحت اعضای عصبانی مؤثر و با غبار آسیا
جهت استحکام مفصلی که از جای خود حرکت کرده باشد و جهت ضربه و سقطه و تسکین اورام حاره
و با روغن دانۀ زردآلو جهت بواسیر و مطبوخ آن بازیت و طلای آن با زفت و برک کدو جهت
بزرک کردن قضیب بغایت موثر و مطبوخ آن با قضیب حمار زنده اکلا و ضمادا درین باب مجرب
دانسته اند و چون با جعل و بنات وردان طبخ نمایند طلای آن جهت بواسیر و نزف الدم و
شقاق مقعده بیعدیل و در جائی یا در موسمی که خراطین نباشند و خواهند بهم رسانند باید
که برک جیل که شجری است که در هند و بنکاله کثیر الوجود است قدر معتدی از ان برک را
در کردی کرده خاک و آب برآن بریزند بزودی تکون می یابد و از خراطین مسی بعمل می آورند
و آن چیزی شبیه باهن و حدید صینی است اندک سرخرنک بدین قسم که خراطین بسیار را جمع
می نمایند و می سوزانند تا خاکستر کردد و خاکستر آن را جمع نموده می شویند و در میان
آن دانها که برمی آید یک جا کرده می کذارند و دو دانک سائیدۀ ان با آب تریاق سم بیش
و افیون است و چون در طعام مسموم اندازند و جوش دهند قوت و سورت آن را می شکند و کم
می نماید و نکاهداشتن آن در دهان نیز جهت سم مار و اکثر سموم نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
خراطین . [ خ َ ] (ع اِ) معرب خراتین است و آن کرمی باشد که
در گل نرم تکون پیدا کند و بعربی حمرالارض گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از غیاث
اللغات ). شاسه . (منتهی الارب ). گلخواره . غاک کرمه .خاک کرمه . کرم خاکی . (یادداشت
مولف ). خواص طبی آن :کرمهای سرخ است که در زمین نمناک بهم رسد در اول گرم و تر و در
دوم گرم و در سوم خشک و سه درهم از خشک کرده باشند با رب انگور مدربول و جوشانیده او
در روغن کنجد جهت خناق و سرخه کهنه بغایت آزموده
و مسحوق او با روغن بادام بالخاصیه جهت فتق امعاء و التیام آن مجرب دانسته اند و جهت
عسر ولادت و رفع سنگ مثانه و گرده و با شراب مغیر رنگ بدن یرقانی در همان ساعت و ضماد
او جهت ورم حلق و لهاة و منع نزلات و طلای تازه او بقدر سه شبانه روز جهت التیام عصب
مقطوع مجرب و بدستور جهت جراحات اعضای عصبانی موثر و با غبار آسیا استحکام مفصلی که
از جای خود حرکت کرده باشد و جهت ضربه و سقطه و تسکین اورام حاره و با روغن دانه زردآلوجهت
بواسیر و طلای مطبوخ او با روغن زیتون و ضماد کردن او بزفت برگ کدو جهت بزرگ کردن قضیب
بغایت موثر و قطور او با پیه مرغابی و روغن زیتون جهت درد گوش نافع است و چون با جعل
و نبات وردان طبیخ نمایند، طلای او جهت بواسیر و نزف الدم و شقاق مقعد بیعدیل است
.
/////////////
کرمخاکی ( در متون طب سنتی خراطین از خراتین فارسی) یا کرمشک
جانوری است با بدن نرم که به بند هایی تقسیم شده است. کرم ها استخوان ندارند و معمولاً
دراز و پوستی اند. کرمها از گوناگونی زیادی برخوردارند. آنها در زمین می خزند. کرمهای
خاکی در هر جایی یافت میشوند و طول آنها معمولاً بیشتر از ۳ سانتیمتر است. آنها
بیشتر به رنگ صورت قهوهای یا صورتی تیره هستند.
ویکی
/////////
به آذری: یئرقوردو یوخسا سولوجان، بیر نوع حیواندیر.
/////////
به عربی خرطون، دودة الأرض:
تسمى أيضا: الخرطون[3], وتعتبر دودة الأرض أكثر الديدان الحلقية
انتشارا حيث توجد في الأرض الرطبة الغنية بالمواد العضوية وتعيش كذلك في أنفاق عمودية
أو مائلة تبطنها الدودة بمادة مخاطية تفرزها غدد خاصة في الجلد تتراوح طول الدودة
1 سم-إلى اربعة امتار تتواجد اطولها في أفريقيا واوستراليا.
///////
به عبری آداما، تپواخ آداما، ایگوز آداما:
שִׁלְשׁוּלִים[1] (באנגלית: Earthworms, כלומר תולעי אדמה) משויכים למשפחת הדל זיפיות והם תת-סדרה השייכת לקבוצת התולעים. תת-סדרה זו כוללת כ־4,000 מינים מזוהים ברחבי העולם. רוב המינים אנדמיים לאזורים גאוגרפיים, אך מבחינת התפוצה והשימוש המבוקר לצורכי האדם מספרם אינו עולה על 50 (בישראל מזוהים 34 מינים מתוכם רק כ־10 ניתן למצוא גם באזורים גאוגרפיים אחרים). בשפת הילדים בישראל, נקראת תולעת אדמה בשם שלשול.
////////////
به پنجابی:
گنڈویا چوڑیاں یا گنڈاں وج ونڈیا نلکی ورگا
اک جانور اے جیہڑا زمین وچ ریندا
اے۔ ایہدا گزارہ جیوندیاں یا مریاں شیواں تے اے۔ ایہدا ہاظمہ پربندھ پورے پنڈے چوں لنگھدا تے۔ ایہ اپنی کھل نال سا لیندا
اے۔ اک گنڈوۓ وچ نر مادھ انگ دونویں ہوندے نیں۔
گنڈویاں دیاں 6000 دے نیڑے ونڈاں نیں۔
////////////
به اردو کیچوا:
کیچوا، (انگریزی زبان میں: Earthworm)
لغت کے مطابق ایک قسم کے لمبے اور سُرخ رنگ
کے کیڑے کو کہتے ہیں، جو عام طور
پر برسات میں نم ناک زمین میں پیدا ہوتا ہے اور اس کے پیٹ کی مٹی رات میں چمکتی ہے۔ یہ عام طور پر
مچھلی پکڑنے کے چارہ کے لیے استعمال ہوتا ہے۔[1]
اس کو کشمیری زبان میں بوم سینی کہتے ہیں ۔ کیچوا پیٹ میں پرورش پانے والے کیڑے یعنی کرم شکم
کو بھی کہتے ہیں اور اس کو کشمیری
زبان میں آم کہا جاتا ہے ۔ کیچوے کو اول الذّکر
معنوں میں لیں یا ثانی الذکر
معنوں میں ، حقیت یہ ہے کہ یہ دونوں قسم کے کیڑے انتہائی حقیر ہوتے ہیں۔
////////////
Earthworm
From Wikipedia, the
free encyclopedia
"The
Earthworm" and "Nightcrawlers" redirect here. For other uses,
see Earthworm
(disambiguation) and Nightcrawlers
(disambiguation).
Earthworm
|
|
Amynthas sp., a common
Asian earthworm often cosmopolitan and introduced around the world
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Subclass:
|
|
Order:
|
Megadrilacea
|
Suborder:
|
|
An earthworm is a
tube-shaped, segmented worm found in the phylum Annelida. Earthworms are commonly found
living in soil, feeding on live and dead organic matter. An earthworm's
digestive system runs through the length of its body. It conducts respiration
through its skin. It has a double transport system composed of coelomic fluid that moves
within the fluid-filled coelom and a simple, closed blood
circulatory system. It has a central and a peripheral nervous system. The
central nervous system consists of two ganglia above the mouth, one on either
side, connected to a nerve cord running back along its length to motor neurons
and sensory cells in each segment. Large numbers of chemoreceptors are
concentrated near its mouth. Circumferential and longitudinal muscles on the
periphery of each segment enable the worm to move. Similar sets of muscles line
the gut, and their actions move the digesting food toward the worm's anus.[2] (Persian
Kharratin:خراطین از
خراتین فارسی)(Arabic :Khartun,
dudat'ol'arz:خرطون, دودة
الأرض)
Earthworms are hermaphrodites—each individual
carries both male and female sex organs. They lack either an internal skeleton or exoskeleton, but maintain
their structure with fluid-filled coelom chambers that function as a hydrostatic skeleton.
"Earthworm" is the common name
for the largest members of Oligochaeta(which is either
a class or a subclass depending on the author). In classical systems, they were
placed in the order Opisthopora, on the basis of the male pores opening
posterior to the female pores, though the internal male segments are anterior
to the female. Theoretical cladistic studies
have placed them, instead, in the suborder Lumbricina of the order Haplotaxida,
but this may again soon change. Folk names for the earthworm include
"dew-worm", "rainworm", "night crawler", and
"angleworm" (due to its use as fishing bait).
Larger terrestrial earthworms are also
called megadriles (literally, "big worms"), as
opposed to the microdriles ("small worms") in the semiaquatic
families Tubificidae, Lumbricidae, and Enchytraeidae, among others.
The megadriles are characterized by having a distinct clitellum (which is
more extensive than that of microdriles) and a vascular system with true
capillaries.
Earthworms are far less abundant in
disturbed environments and are typically active only if water is present.[3]
Contents
[show]
Earthworm head
Depending on the species, an adult
earthworm can be from 10 mm (0.39 in) long and 1 mm
(0.039 in) wide to 3 m (9.8 ft) long and over 25 mm
(0.98 in) wide, but the typical Lumbricus terrestris grows
to about 360 mm (14 in) long.[4]
From front to back, the basic shape of the
earthworm is a cylindrical tube, divided into a series of segments
(called metamerisms) that compartmentalize the body. Grooves called "furrows" are
generally[5] externally
visible on the body demarking the segments; dorsal pores and nephridiopores
exude a fluid that moistens and protects the worm's surface, allowing it to
breathe. Except for the mouth and anal segments, each segment carries
bristle-like hairs called lateral setae[6] used to
anchor parts of the body during movement;[7] species
may have four pairs of setae on each segment or more than eight sometimes
forming a complete circle of setae per segment.[6] Special
ventral setae are used to anchor mating earthworms by their penetration into
the bodies of their mates.[citation needed]
Generally, within a species, the number of
segments found is consistent across specimens, and individuals are born with
the number of segments they will have throughout their lives. The first body
segment (segment number 1) features both the earthworm's mouth and, overhanging
the mouth, a fleshy lobe called the prostomium, which seals
the entrance when the worm is at rest, but is also used to feel and chemically
sense the worm's surroundings. Some species of earthworm can even use the
prehensile prostomium to grab and drag items such as grasses and leaves into
their burrow.
An adult earthworm develops a belt-like
glandular swelling, called the clitellum, which covers
several segments toward the front part of the animal. This is part of the
reproductive system and produces egg capsules. The posterior is most commonly cylindrical like the rest of the body, but depending
on the species, may also be quadrangular, octagonal, trapezoidal, or flattened.
The last segment is called the periproct; the
earthworm's anus, a short vertical slit, is found on this segment.[6]
The exterior of an individual segment is a
thin cuticle over skin, commonly pigmented
red to brown, which has specialized cells that secrete mucus over the cuticle
to keep the body moist and ease movement through soil. Under the skin is a
layer of nerve tissue, and two layers of muscles—a thin outer layer of circular
muscle, and a much thicker inner layer of longitudinal muscle.[8] Interior
to the muscle layer is a fluid-filled chamber called a coelom[9] that by
its pressurization provides structure to the worm's boneless body. The segments
are separated from each other by transverse dividing walls called
"septa" (singular "septum")[10] that are
perforated, allowing the coelomic fluid to pass between segments.[11] A pair of
structures called nephrostomes are
located at the back of each septum; a nephric tubule leads from each
nephrostome through the septum and into the following segment. This tubule then
leads to the main body fluid filtering organ, the nephridium or
metanephridium, which removes metabolic waste from the coelomic fluid and expels
it through pores called nephridiopores on the worm's sides; usually two
nephridia (sometimes more) are found in most segments.[12] At the
center of a worm is the digestive tract, which runs
straight through from mouth to anus without coiling, and is flanked above and
below by blood vessels (the dorsal blood vessel and the ventral blood vessel as
well as a subneural blood vessel) and the ventral nerve cord, and is surrounded in each segment by a pair of pallial blood vessels that
connect the dorsal to the subneural blood vessels.
Many earthworms can eject coelomic fluid
through pores in the back in response to stress; Australian Didymogaster
sylvaticus (known as the "blue squirter earthworm") can
squirt fluid as high as 30 cm (12 in).[11]
Nervous system
of the anterior end of an earthworm
The earthworm's nervous system has three
parts: the central nervous
system (CNS), peripheral
nervous system and
the sympathetic
nervous system.[13][14]
The CNS consists of a bilobed brain (cerebral ganglia, or supra-pharyngeal ganglia),
sub-pharyngeal ganglia, circum-pharyngeal connectives and a ventral nerve cord.
Earthworms' brains consist of a pair of
pear-shaped cerebral ganglia. These are located in the dorsal side of the alimentary canal in the
third segment, in a groove between the buccal cavity and pharynx.
A pair of circum-pharyngeal connectives
from the brain encircle the pharynx and then connect with a pair of
sub-pharyngeal ganglia located below the pharynx in the fourth segment. This
arrangement means the brain, sub-pharyngeal ganglia and the circum-pharyngeal
connectives form a nerve ring around the pharynx.
The ventral nerve cord (formed by nerve
cells and nerve fibres) begins at the sub-pharyngeal ganglia and extends below
the alimentary canal to the most posterior body segment. The ventral nerve cord
has a swelling, or ganglion, in each segment, i.e. a segmental ganglion, which
occurs from the fifth to the last segment of the body. There are also
three giant axons, one medial
giant axon (MGA) and two lateral giant axons (LGAs) on the mid-dorsal side of
the ventral nerve cord. The MGA is 0.07 mm in diameter and transmits in an
anterior-posterior direction at a rate of 32.2 m/s. The LGAs are slightly
wider at 0.05 mm in diameter and transmit in a posterior-anterior
direction at 12.6 m/s. The two LGAs are connected at regular intervals
along the body and are therefore considered one giant axon.[15][16]
·
Eight to ten nerves arise from the cerebral ganglia to supply the
prostomium, buccal chamber and pharynx.
·
Three pairs of nerves arise from the subpharyangeal ganglia to supply the
2nd, 3rd and 4th segment.
·
Three pairs of nerves extend from each segmental ganglia to supply various
structures of the segment.
The sympathetic nervous system consists of
nerve plexuses in the epidermis and alimentary canal. (A plexus a web of nerve
cells connected together in a two dimensional grid.) The nerves that run along
the body wall pass between the outer circular and inner longitudinal muscle
layers of the wall. They give off branches that form the intermuscular plexus
and the subepidermal plexus. These nerves connect with the circumpharyngeal
connective.
On the surface, crawling speed varies both
within and among individuals. Earthworms crawl faster primarily by taking
longer "strides" and a greater frequency of strides. Larger Lumbricus
terrestris worms crawl at a greater absolute speed than smaller worms.
They achieve this by taking slightly longer strides but with slightly lower
stride frequencies.[17]
Touching an earthworm, which causes a
"pressure" response as well as (often) a response to the dehydrating
quality of the salt on human skin (toxic to earthworms), stimulates the
subepidermal nerve plexus which connects to the intermuscular plexus and causes
the longitudinal muscles to contact, thereby the writhing movements when we
pick up an earthworm. This behaviour is a reflex and does not require the CNS;
it occurs even if the nerve cord is removed. Each segment of the earthworm has
its own nerve plexus. The plexus of one segment is not connected directly to
that of adjacent segments. The nerve cord is required to connect the nervous
systems of the segments.[18]
The giant axons carry the fastest signals
along the nerve cord. These are emergency signals that initiate reflex escape
behaviours. The larger dorsal giant axon conducts signals the fastest, from the
rear to the front of the animal. If the rear of the worm is touched, a signal
is rapidly sent forwards causing the longitudinal muscles in each segment to
contract. This causes the worm shorten very quickly as an attempt to escape
from a predator or other potential threat. The two medial giant axons connect
with each other and send signals from the front to the rear. Stimulation of
these causes the earthworm to very quickly retreat (perhaps contracting into
its burrow to escape a bird).
The presence of a nervous system is
essential for an animal to be able to experience nociception or pain. However, other physiological capacities are also required such as opioid
sensitivity and central modulation of responses by analgesics.[19]Enkephalin and α-endorphin-like substances
have been found in earthworms. Injections of nalaxone (an opioid antagonist) inhibit
the escape responses of earthworms. This indicates that opioid substances play
a role in sensory modulation, similar to that found in many vertebrates.[20]
Earthworms do not have eyes (although some
worms do), however, they do have specialised photosensitive cells called
"light cells of Hess". These photoreceptor cells have a central
intracellular cavity (phaosome) filled with microvilli. As well as the
microvilli, there are several sensory cilia in the phaosome which are
structurally independent of the microvilli.[21] The
photoreceptors are distributed in most parts of the epidermis but are more
concentrated on the back and sides of the worm. A relatively small number occur
on the ventral surface of the 1st segment. They are most numerous in the
prostomium and reduce in density in the first three segments; they are very few
in number past the third segment.[18]
The gut of the earthworm is a straight tube which extends from the worm's
mouth to its anus. It is differentiated into a buccal cavity (generally running
through the first one or two segments of the earthworm), pharynx (running
generally about four segments in length), esophagus, crop, gizzard (usually)
and intestine.[22]
Food enters in the mouth. The pharynx acts
as a suction pump; its muscular walls draw in food. In the pharynx, the
pharyngeal glands secrete mucus. Food moves into the esophagus, where calcium
(from the blood and ingested from previous meals) is pumped in to maintain
proper blood calcium levels in the blood and food pH. From there the food
passes into the crop and gizzard. In the gizzard, strong muscular contractions
grind the food with the help of mineral particles ingested along with the food.
Once through the gizzard, food continues through the intestine for digestion.
The intestine secretes Pepsin to digest proteins, Amylase to digest
polysaccharides, Cellulase to digest
cellulose, and lipase to digest fats.[2] Earthworms
use in addition to the digestive proteins a class of surface active compounds
called drilodefensins, which help
digest plant material.[23] Instead of
being coiled like a mammalian intestine, an earthworm's intestine increases
surface area to increase nutrient absorption by having many folds running along
its length. The intestine has its own pair of muscle layers like the body, but
in reverse order—an inner circular layer within an outer longitudinal layer.[24]
The earthworm has a dual circulatory system
in which both the coelomic fluid and a closed circulatory system carry the
food, waste, and respiratory gases. The closed circulatory system has five main
blood vessels: the dorsal (top) vessel, which runs above the digestive tract;
the ventral (bottom) vessel, which runs below the digestive tract; the subneural
vessel, which runs below the ventral nerve cord; and two lateroneural vessels
on either side of the nerve cord.[25] The dorsal
vessel moves the blood forward, while the other four longitudinal vessels carry
the blood rearward. In segments seven through eleven, a pair of aortic arches
rings the coelom and acts as hearts, pumping the blood to the ventral vessel
that acts as the aorta. The blood consists of ameboid cells and hemoglobin
dissolved in the plasma. The second circulatory system derives from the cells
of the digestive system that line the coelom. As the digestive cells become
full, they release non-living cells of fat into the fluid-filled coelom, where
they float freely but can pass through the walls separating each segment,
moving food to other parts and assist in wound healing.[26]
The excretory system contains a pair
of nephridia in every
segment, except for the first three and the last ones.[27] The three
types of nephridia are: integumentary, septal, and pharyngeal. The
integumentary nephridia lie attached to the inner side of the body wall in all
segments except the first two. The septal nephridia are attached to both sides
of the septa behind the 15th segment. The pharyngeal nephridia are attached to
fourth, fifth and sixth segments.[27] The waste
in the coelom fluid from a forward segment is drawn in by the beating of cilia of the nephrostome. From there it
is carried through the septum (wall) via a tube which forms a series of loops
entwined by blood capillaries that also transfer waste into the tubule of the
nephrostome. The excretory wastes are then finally discharged through a pore on
the worm's side.[28]
Earthworms have no special respiratory
organs. Gases are exchanged through the moist skin and capillaries, where the
oxygen is picked up by the hemoglobin dissolved in the blood plasma and carbon
dioxide is released. Water, as well as salts, can also be moved through the
skin by active transport.
Earthworm
reproduction
Earthworm
cocoons from L. terrestris
An earthworm
cocoon from L. rubellus
Mating occurs on the surface, most often at
night. Earthworms are hermaphrodites; that is, they
have both male and female sexual organs. The sexual organs are located in
segments 9 to 15. Earthworms have one or two pairs of testes contained within sacs. The two
or four pairs of seminal vesicles produce,
store and release the sperm via the male pores. Ovaries and oviducts in segment
13 release eggs via female pores on segment 14, while sperm is expelled from
segment 15. One or more pairs of spermathecae are
present in segments 9 and 10 (depending on the species) which are internal sacs
that receive and store sperm from the other worm during copulation. As a
result, segment 15 of one worm exudes sperm into segments 9 and 10 with its
storage vesicles of its mate. Some species use external spermatophores for sperm
transfer.
In Hormogaster samnitica and Hormogaster
elisae transcriptome DNA
libraries were sequenced and two sex pheromones, Attractin and
Temptin, were detected in all tissue samples of both species.[29] Sex pheromones
are probably important in earthworms because they live in an environment where
chemical signaling may play a crucial role in attracting a partner and in
facilitating outcrossing. Outcrossing would provide the benefit of masking the
expression of deleterious recessive mutations in progeny.[30] (Also
see complemenation.)
Copulation and reproduction are
separate processes in earthworms. The mating pair overlap front ends ventrally and each
exchanges sperm with the other. The clitellum becomes
very reddish to pinkish in color. Some time after copulation, long after the
worms have separated, the clitellum (behind the spermathecae) secretes material
which forms a ring around the worm. The worm then backs out of the ring, and as
it does so, it injects its own eggs and the other worm's sperm into it. As the
worm slips out of the ring, the ends of the cocoon seal to form a vaguely
lemon-shaped incubator (cocoon) in which the embryonic worms
develop. They emerge as small, but fully formed earthworms, but lack their sex
structures, which develop in about 60 to 90 days. They attain full size in
about one year. Scientists predict that the average lifespan under field
conditions is four to eight years, while most garden varieties live only one to
two years. Several common earthworm species are mostly parthenogenetic.
Among lumbricid earthworms, parthenogenesis arose from
sexual relatives many times.[31] Parthenogenesis
in some Aporrectodea trapezoides lineages arose 6.4 to 1.1
million years ago from sexual ancestors.[32]
Earthworms have the ability to regenerate
lost segments, but this ability varies between species and depends on the
extent of the damage. Stephenson (1930) devoted a chapter of his monograph to
this topic, while G.E. Gates spent 20 years studying regeneration in a variety
of species, but “because little interest was shown”, Gates (1972) only
published a few of his findings that, nevertheless, show it is theoretically
possible to grow two whole worms from a bisected specimen in certain species.
Gates’s reports included:
·
Eisenia fetida (Savigny, 1826) with head regeneration, in an anterior direction,
possible at each intersegmental level back to and including 23/24, while tails
were regenerated at any levels behind 20/21, i.e., two worms may grow from one.[33]
·
Lumbricus terrestris Linnaeus, 1758 replacing anterior segments
from as far back as 13/14 and 16/17 but tail regeneration was never found.
·
Perionyx excavatus Perrier,
1872 readily regenerated lost parts of the body, in an anterior direction from
as far back as 17/18, and in a posterior direction as far forward as 20/21.
·
Lampito mauritii Kinberg,
1867 with regeneration in anterior direction at all levels back to 25/26 and
tail regeneration from 30/31; head regeneration was sometimes believed to be
caused by internal amputation resulting from Sarcophagasp. larval
infestation.
·
Criodrilus lacuum Hoffmeister,
1845 also has prodigious regenerative capacity with ‘head’ regeneration from as
far back as 40/41.[34]
Close up of an
earthworm in garden soil
Earthworms travel underground by the means
of waves of muscular contractions which alternately shorten and lengthen the
body (peristalsis). The shortened
part is anchored to the surrounding soil by tiny claw-like bristles (setae) set along its segmented length. In all the body segments except the
first, last and clitellum, there is a ring of S-shaped setae embedded in the
epidermal pit of each segment (perichaetine). The whole burrowing process is
aided by the secretion of lubricating mucus. Worms can make gurgling noises underground
when disturbed as a result of their movement through their lubricated tunnels.
Earthworms move through soil by expanding crevices with force; when forces are
measured according to body weight, hatchlings can push 500 times their own body
weight whereas large adults can push only 10 times their own body weight.[36]
Earthworms work as biological "pistons" forcing air through the
tunnels as they move. Thus earthworm activity aerates and mixes the soil, and
is conducive to mineralization of nutrients and their uptake by vegetation.
Certain species of earthworm come to the surface and graze on the higher
concentrations of organic matter present there, mixing it with the mineral
soil. Because a high level of organic matter mixing is associated with soil
fertility, an abundance of earthworms is generally considered beneficial by
the organic gardener.[citation needed] In fact, as long ago as 1881 Charles Darwin wrote:
"It may be doubted whether there are many other animals which have played
so important a part in the history of the world, as have these lowly organized
creatures."[37]
The major benefits of earthworm activities
to soil fertility can be summarized as:
·
Biological: In many soils, earthworms play a
major role in the conversion of large pieces of organic matter into rich humus, thus improving soil fertility. This is achieved by the worm's actions of
pulling below the surface deposited organic matter such as leaf fall or manure,
either for food or to plug its burrow. Once in the burrow, the worm will shred
the leaf and partially digest it and mingle it with the earth. Worm casts (see
below) can contain 40 percent more humus than the top 9" (23 cm) of
soil in which the worm is living.[3]
Faeces in form of casts
·
Chemical: In addition to dead organic matter, the earthworm
also ingests any other soil particles that are small enough—including sand grains
up to 1/20 of an inch (1.25 mm)—into its gizzard, wherein those minute
fragments of grit grind everything into a fine paste which is then digested in
the intestine. When the worm excretes this in the form of casts, deposited on
the surface or deeper in the soil, minerals and plant nutrients are changed to
an accessible form for plants to use. Investigations in the United States show
that fresh earthworm casts are five times richer in available nitrogen, seven times richer in
available phosphates, and 11 times
richer in available potassium than the
surrounding upper 6 inches (150 mm) of soil. In conditions where
humus is plentiful, the weight of casts produced may be greater than
4.5 kg (10 lb) per worm per year.[3]
·
Physical: The earthworm's burrowing creates a
multitude of channels through the soil and is of great value in maintaining
the soil structure, enabling
processes of aeration and drainage. Permaculture co-founder Bill Mollison points out
that by sliding in their tunnels, earthworms "act as an innumerable army
of pistons pumping air in and out of the soils on a 24-hour cycle (more rapidly
at night)".[38] Thus, the
earthworm not only creates passages for air and water to traverse the soil, but
also modifies the vital organic component that makes a soil healthy (see Bioturbation). Earthworms
promote the formation of nutrient-rich casts (globules of soil, stable in soil
[mucus]) that have high soil aggregation and soil fertility and quality.[3]
Earthworms accelerate nutrient cycling in
the soil-plant system through fragmentation & mixing of plant debris –
physical grinding & chemical digestion.[3] The
earthworm's existence cannot be taken for granted. Dr. W. E. Shewell-Cooperobserved "tremendous numerical differences between adjacent
gardens", and worm populations are affected by a host of environmental
factors, many of which can be influenced by good management practices on the
part of the gardener or farmer.[39]
Darwin estimated that arable land contains
up to 53,000 worms per acre (13/m2), but more recent research
from Rothamsted
Experimental Station has
produced figures suggesting that even poor soil may support 250,000/acre (62/m2),
whilst rich fertile farmland may have up to 1,750,000/acre (432/m2),
meaning that the weight of earthworms beneath a farmer's soil could be greater
than that of the livestock upon its surface.
The ability to break down organic materials
and excrete concentrated nutrients makes the earthworm a functional contributor
in restoration projects. In response to ecosystem disturbances, some opencast
mining sites have utilized earthworms to prepare soil for the return of native
flora. Sites using this method have observed advances in the return of
ecosystem services that previously took much longer to re-establish.[40] Research
from the Station d'écologie Tropicale de Lamto asserts that the earthworms positively influence the rate of
macroaggregate formation, an important feature for soil structure.[41] The
stability of aggregates in response to water was also found to be improved when
constructed by earthworms.[41]
From a total of around 6,000 species, only
about 150 species are widely distributed around the world. These are the
peregrine or cosmopolitan earthworms.[42]
Permanent
vertical burrow
Devil's coach
horse beetlepreying on Lumbricus sp.
While, as the name earthworm suggests, the
main habitat of earthworms is in soil, the situation is more complicated than
that. The brandling worm Eisenia fetida lives in
decaying plant matter and manure. Arctiostrotus vancouverensis from Vancouver Island and
the Olympic Peninsula is
generally found in decaying conifer logs. Aporrectodea limicola, Sparganophilus spp., and
several others are found in mud in streams. Some species are arboreal, some
aquatic and some euryhaline (salt-water tolerant) and littoral (living on the
sea-shore, e.g. Pontodrilus litoralis). Even in the soil
species, special habitats, such as soils derived from serpentine, have an
earthworm fauna of their own.
Earthworms are classified into three main
ecophysiological categories: (1) leaf litter- or compost-dwelling worms that
are nonburrowing, live at soil-litter interface and eat decomposing OM (called
Epigeic) e.g. Eisenia fetida; (2) topsoil- or subsoil-dwelling
worms that feed (on soil), burrow and cast within soil, creating horizontal
burrows in upper 10–30 cm of soil (called Endogeics); and (3) worms that
construct permanent deep vertical burrows which they use to visit the surface
to obtain plant material for food, such as leaves (called Anecic (meaning
"reaching up")), e.g. Lumbricus terrestris.[43]
Earthworm populations depend on both
physical and chemical properties of the soil, such as temperature, moisture,
pH, salts, aeration, and texture, as well as available food, and the ability of
the species to reproduce and disperse. One of the most important environmental
factors is pH, but earthworms vary in their preferences.
Most favor neutral to slightly acidic soils. Lumbricus terrestris is
still present in a pH of 5.4 and Dendrobaena octaedra at a pH of
4.3 and some Megascolecidae are
present in extremely acidic humic soils. Soil pH may also influence the numbers
of worms that go into diapause. The more acidic the soil, the
sooner worms go into diapause and the longer they remain in diapause at a pH of
6.4.
Earthworms form the base of many food chains. They are
preyed upon by many species of birds (e.g. starlings, thrushes, gulls, crows, European robins and American robins), snakes,
mammals (e.g. bears, foxes, hedgehogs, pigs, moles) and invertebrates (e.g. ground beetles and
other beetles, snails, slugs). Earthworms have many
internal parasites,
including protozoa, platyhelminthes, and nematodes; they can be
found in the worms' blood, seminal vesicles, coelom, or intestine, or in
their cocoons.
Nitrogenous fertilizers tend to
create acidic conditions, which are
fatal to the worms, and dead specimens are often found on the surface following
the application of substances such as DDT, lime sulphur, and lead arsenate. In Australia, changes in
farming practices such as the application of superphosphates on pastures and a switch from pastoral farming to arable farming had a
devastating effect on populations of the giant Gippsland earthworm, leading to their classification as a protected species.
The addition of organic matter, preferably
as a surface mulch, on a regular basis will provide earthworms with their food
and nutrient requirements, and will create the optimum conditions of temperature
and moisture that will stimulate their activity.
Various species of worms are used in vermiculture, the practice
of feeding organic waste to earthworms to decompose food waste. These are
usually Eisenia fetida(or its close
relative Eisenia andrei) or the
Brandling worm, commonly known as the tiger worm or red wiggler. They are
distinct from soil-dwelling earthworms. In the tropics, the African
nightcrawler Eudrilus eugeniae and the
Indian blue Perionyx excavatus are used.
Earthworms are sold all over the world; the
market is sizable. According to Doug Collicut, "In 1980, 370 million worms
were exported from Canada, with a Canadian export value of $13 million and an
American retail value of $54 million."
Earthworms are also sold as food for human
consumption. Noke is a culinary term used by
the Māori of New Zealand, and refers to
earthworms which are considered delicacies for their chiefs.
Within the world of taxonomy, the stable
'Classical System' of Michaelsen (1900) and Stephenson (1930) was gradually
eroded by the controversy over how to classify earthworms, such that Fender and
McKey-Fender (1990) went so far as to say, "The family-level
classification of the megascolecid earthworms is in chaos."[44] Over the
years, many scientists developed their own classification systems for
earthworms, which led to confusion, and these systems have been and still
continue to be revised and updated. The classification system used here,
developed by Blakemore (2000), is a modern reversion to the Classical System
that is historically proven and widely accepted.[45]
Categorization of a megadrile earthworm
into one of its taxonomic families under suborders Lumbricina and
Moniligastrida is based on such features as the makeup of the clitellum, the
location and disposition of the sex features (pores, prostatic glands, etc.),
number of gizzards, and body shape.[45] Currently,
over 6,000 species of terrestrial earthworms are named, as provided in a
species name database,[46] but the
number of synonyms is unknown.
·
Criodrilidae –
southwestern Palaearctic: Europe, Middle East, Russia and Siberia to Pacific
coast; Japan (Biwadrilus); mainly aquatic
1. Jump up^ "ITIS Report for Lumbricina, Taxonomic Serial No.: 69069". ITIS. Retrieved May 14, 2012.
2. ^ Jump up to:a b Cleveland
P. Hickman Jr., Larry S. Roberts, Frances M Hickman (1984). Integrated
Principles of Zoology (7th ed.). Times Mirror/Mosby College Publishing.
p. 344. ISBN 0-8016-2173-9.
3. ^ Jump up to:a b c d e Nyle C.
Brady; Ray R. Weil (2009). Elements of the Nature and Properties of Soils
(3rd Edition). Prentice Hall. ISBN 978-0-13-501433-2.
13.
Jump up^ "Brain – Invertebrate Brain – Ganglia, Nervous, System, and Head". HSBE. Retrieved April 3, 2015.
14.
Jump up^ Priyadarshini, S. "Different parts of nervous system of earthworm (with diagram)". Biology Discussion. Retrieved April 3, 2015.
15.
Jump up^ "Experiment: Comparing speeds of two nerve fiber sizes". BackyardBrains. Retrieved April 4, 2015.
16.
Jump up^ Drewes, C.D., Landa, K.B.
and McFall, J.L. (1978). "Giant nerve fibre activity in intact, freely
moving earthworms". The Journal of Experimental Biology. 72:
217–227. PMID 624897.
17.
Jump up^ Quillin, K.J. (1999).
"Kinematic scaling of locomotion by hydrostatic animals: ontogeny of
peristaltic crawling by the earthworm lumbricus terrestris". Journal
of Experimental Biology. 202: 661–674. PMID 10021320.
19.
Jump up^ Elwood, R.W. (2011).
"Pain and suffering in invertebrates?". ILAR Journal. 52 (2):
175–84. PMID 21709310.
20.
Jump up^ Smith, J.A. "A question of pain in invertebrates". ILAR Journal. 33 (1–2): 25–31. Retrieved April
3, 2015.
21.
Jump up^ Röhlich, P., Aros, B. and
Virágh, Sz. (1970). "Fine structure of photoreceptor cells in the earthworm, Lumbricus terrestris". Zeitschrift für Zellforschung und Mikroskopische Anatomie. 104 (3):
345–357. doi:10.1007/BF00335687.
23.
Jump up^ Liebeke, Manuel;
Strittmatter, Nicole; Fearn, Sarah; Morgan, A. John; Kille, Peter; Fuchser,
Jens; Wallis, David; Palchykov, Vitalii; Robertson, Jeremy (2015-08-04). "Unique metabolites protect earthworms against plant polyphenols". Nature Communications. 6: 7869. doi:10.1038/ncomms8869. PMC 4532835. PMID 26241769.
26.
Jump up^ Cleveland P. Hickman Jr.,
Larry S. Roberts, Frances M Hickman (1984). Integrated Principles of
Zoology (7th ed.). Times Mirror/Mosby College Publishing.
pp. 344–345. ISBN 0-8016-2173-9.
28.
Jump up^ Cleveland P. Hickman Jr.,
Larry S. Roberts, Frances M Hickman (1984). Integrated Principles of
Zoology (7th ed.). Times Mirror/Mosby College Publishing.
pp. 345–346. ISBN 0-8016-2173-9.
29.
Jump up^ Novo M, Riesgo A,
Fernández-Guerra A, Giribet G (2013). "Pheromone evolution, reproductive
genes, and comparative transcriptomics in mediterranean earthworms (annelida,
oligochaeta, hormogastridae)". Mol. Biol. Evol. 30(7):
1614–29. doi:10.1093/molbev/mst074. PMID 23596327.
30.
Jump up^ Bernstein H, Hopf FA, Michod
RE (1987). "The molecular basis of the evolution of sex". Adv.
Genet. Advances in Genetics. 24: 323–70. doi:10.1016/S0065-2660(08)60012-7. ISBN 978-0-12-017624-3. PMID 3324702.
31.
Jump up^ Domínguez J, Aira M, Breinholt
JW, Stojanovic M, James SW, Pérez-Losada M (2015). "Underground evolution: New roots for the old tree of lumbricid
earthworms". Mol.
Phylogenet. Evol. 83: 7–19. doi:10.1016/j.ympev.2014.10.024. PMC 4766815. PMID 25463017.
32.
Jump up^ Fernández R, Almodóvar A,
Novo M, Simancas B, Díaz Cosín DJ (2012). "Adding complexity to the
complex: new insights into the phylogeny, diversification and origin of
parthenogenesis in the Aporrectodea caliginosa species complex (Oligochaeta,
Lumbricidae)". Mol. Phylogenet. Evol. 64 (2):
368–79. doi:10.1016/j.ympev.2012.04.011. PMID 22542691.
34.
Jump up^ Gates, G. E. (1 January
1953). "On
Regenerative Capacity of Earthworms of the Family Lumbricidae". The American Midland Naturalist. 50 (2):
414–419. doi:10.2307/2422100.
36.
Jump up^ Quillan, K.J. (2000). "Ontogenetic scaling of burrowing forces in the earthworm Lumbricus
terrestris" (PDF). Journal
of Experimental Biology. 203 (Pt 18): 2757–2770. PMID 10952876.
Retrieved April 4, 2015.
37.
Jump up^ Darwin, Charles, The formation of vegetable mould through the action of worms,
with observations on their habits. Found at Project
Gutenberg Etext Formation of Vegetable Mould, by Darwin
40.
Jump up^ Boyer, Stephane; Wratten,
Stephen D. (2010-05-01). "The potential of earthworms to restore ecosystem services after
opencast mining – A review". Basic and Applied Ecology. 11 (3): 196–203. doi:10.1016/j.baae.2009.12.005.
41.
^ Jump up to:a b Blanchart,
Eric (1992-12-01). "Restoration by earthworms (megascolecidae) of the macroaggregate
structure of a destructured savanna soil under field conditions". Soil Biology and Biochemistry. 24 (12):
1587–1594. doi:10.1016/0038-0717(92)90155-Q.
44.
Jump up^ Fender & McKey-Fender
(1990). Soil Biology Guide. Wiley-Interscience. ISBN 0-471-04551-9.
45.
^ Jump up to:a b c Blakemore,
Robert J. (March 2006). "Revised Key to Worldwide Earthworm Families from Blakemore plus
Reviews of Criodrilidae (including Biwadrilidae) and Octochaetidae" (PDF). A Series of Searchable Texts on Earthworm Biodiversity,
Ecology and Systematics from Various Regions of the World. annelida.net.
Retrieved May 15, 2012.
·
Blakemore, Robert J. (2012). Cosmopolitan Earthworms – an
Eco-Taxonomic Guide to the Peregrine Species of the World. (5th Ed). Yokohama,
Japan: VermEcology So(i)lutions.
·
Sims, Reginald William; Gerard, B (1985). Earthworms: Keys and Notes
for the Identification and Study of the Species. London: Published for The Linnean
Society of London and the
Estuarine and Brackish-Water Sciences Association by E. J. Brill/Dr. W.
Backhuys.
·
Edwards, Clive Arthur; Bohlen, Patrick J. (1996). Biology and Ecology
of Earthworms, 3rd Ed. Springer.
·
Edwards, Clive A., Bohlen, P.J. (Eds.) Biology and Ecology of
Earthworms. Springer, 2005. 3rd edition.
·
Edwards, Clive A. (Ed.) Earthworm Ecology. Boca Raton: CRC
Press, 2004. Second revised edition. ISBN 0-8493-1819-X
·
Lee, Keneth E. Earthworms: Their Ecology and Relationships with
Soils and Land Use. Academic Press. Sydney, 1985. ISBN 0-12-440860-5
·
Stewart, Amy. The Earth Moved: On the Remarkable Achievements of
Earthworms. Chapel Hill, N.C.: Algonquin Books, 2004. ISBN 1-56512-337-9
·
A Series of Searchable Texts on Earthworm Biodiversity, Ecology and
Systematics from Various Regions of the World—maintained by Rob Blakemore, Ph.D., an earthworm taxonomy specialist
&&&&&&&
خرامقان
بفتح خا و راء مهمله و الف و فتح میم و قاف و الف و نون
ماهیت آن
کیاهی است در شکل و بو مانند سنبل الطیب و رنک آن سبز و طعم
آن مائل بشیرینی
طبیعت آن
در اول کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل و مجفف و در افعال مانند سنبل الطیب و از ان ضعیف تر
است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
خرامقان . [خ َ م َ ] (اِ) خرامغان . رستنی باشد مانند سنبل
الطیب اما رنگ آن بسبزی مایل است و بیخ آن هم بسنبل می ماندو بوی سنبل نیز دارد و طبیعت
آن هم نزدیک است بسنبل و در طعم وی اندک حلاوتی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). گیاهی
خوشبو شبیه بسنبل الطیب . (ناظم الاطباء). بشکل سنبل است اما برگها و اصلش از سنبل
گشاده تر و طبعو فعلش بسنبل مانند است . (از نزهة القلوب «کلمه خرامغان »). خرامغان ، نباتی است که بسنبل الطیب
ماند، اما رنگ وی بسبزی مایل بود و بیخ او مانند سنبل بود و بوی او هم بسنبل ماند و
در طبیعت و خاصیت بسنبل نزدیک بود. (اختیارات بدیعی ). رازی گوید: نبات و به شکل سنبل
است و در طعم او اندک شیرینی بود. (ترجمه صیدنه ابوریحان بیرونی ). گیاهی است در شکل و بو مثل سنبل
الطیب و خشک ، رنگ او سبز مایل به شیرینی در اول گرم و محلل و مجفف و در افعال مثل
او و از آن ضعیفتر.
&&&&&
خربق
بفتح خا و سکون راء مهمله و فتح باء موحده و سکون قاف
ماهیت آن
دو نوع می باشد ابیض و اسود ابیض آن بیخ کیاهی است برک آن
شبیه ببرک بارتنک و از ان عریضتر و کل آن سرخ و ساق آن بقدر چهار انکشت مضموم و مجوف
و چون خشک شود پوست آن مقشر کردد و بیخ آن شبیه بپیاز مستطیل و با ریشهای باریک و سفید
مائل بزردی و تلخ و از شکستن آن غباری ظاهر می شود و در جوف آن مانند دام عنکبوت چیزی
می باشد و منبت آن مواضع جبلیه و بهترین آن منبسط السطح معتدل الانبساط سفید سست آن
است که بآسانی مفتت کردد و لحیم لعابی و از اراضی مرتفعه خشک باشد و چون بچشند اول
زبان را اندک بکزد پس کزندکی آن بیشتر ظاهر کردد و آنچه مدور و اطراف آن نیز شبیه باذخر
و چون بشکنند از ان کردی برآید و کم کوشت باشد ردی و غیر مستعمل زیرا که حناق آورد
طبیعت آن
در وسط سوم کرم و خشک
افعال خواص ان
مسهل بلغم و صفرای غلیظ و اخلاط لزجه و مخاطیه و مفتح سدد
و منقی معده و جهت فالج و سرسام و صرع بلغمی و لیثرغس و سائر امراض باردۀ دماغیه و
مفاصل و تفتیت حصاه و ادرار حیض و قتل جنین و اخراج آن نافع الدماغ سعوط آن مهیج عطسه
العین اکتحال آن در شیافات جهت جلای غشاوه و حدت بصر الفم و غیره طلای آن با سرکه جهت
قلع دندان متاکل و قوبا و جرب و برص و بهق بتنهائی و با ایرسا نیز و فرزجۀ آن مدر حیض
و قاتل جنین چون با سویق و عسل بسرشند و بموش بخورانند بمیرد و سم کلاب و خنازیر باشد
و چون با کوشت طبخ دهند کوشت را مهرا سازد و چون ارادۀ استعمال آن نمایند باید که اصلاح
آن نمایند به پختن آن در جوف خمیر و با مخلوط بحسو جو و روغن بادام و یا مخلوط با اندک
حاشا و مصطکی نمایند و بهتر آنست که ناشتا نخورند بلکه بر بالای اندک طعامی و زیاده
از مقدار شربت آنکه از نیم مثقال تا یک مثقال است نباشد زیرا که زیاده آن کشنده است
بقئ و خناق و تشنج و کشندۀ سک و خنزیر است و مداوای کسی که زیاده از مقدار شربت آن
خورده و او را اعراض مذکوره طاری شده تبربد و تطفیه و اسهال است اکر طبیعت او محتبس
باشد و نشستن در آب کرم و مسکۀ کاو بر بدن مالیدن و آشامیدن امراق دسمه مانند مرق دجاج
و بوئیدن بویهای خوش و کفته اند که خوردن جرم مسحوق آن محدث تشنج است و مقئ و بهتر
آن است که پنج مثقال آن را در نه اوقیۀ آب باران سه شبانه روز بخیسانند پس صاف کنند
و بیاشامند و با آنکه مقدار یک رطل آن را پارچه پارچه نموده در دو قسط آب باران سه
روز بخیسانند پس جوش دهند تا دو ثلث آن برود و یک ثلث بماند پس صاف نموده جرم آن را
دور کرده با دو رطل عسل صافی جید بقوام آورند و کف آن را بکیرند و یک ملعقه آن بتنهائی
و یا با آب کرم بیاشامند و کفته اند که چون مقئ قوی بلغم است باید کسی که شاق و یا
دشوار باشد برو قئ کردن و عادی نباشد بدان و نیز پیش از عادت بقئ استعمال ننمایند بلکه
عادت بتدریج و بهترین استعمال آن از برای قئ آنست که تربی را سوراخ کنند و ریشهای باریک
خربق را بریده در ان ترب فرو برند و یک شب بکذارند و صبح ریشهای خربق را برآورده دور
نمایند و علیل غذای رقیقی مانند شله بخورد و بعد از ان آن ترب را با سکنجبین بیاشامد
و بعد دو ساعت بتکلیف قئ نماید و کفته اند چون کسی آن را خورده باشد و براز او را مرغ
بخورد آن مرغ بمیرد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
خربق ابیض
بیخی است که پوست وی مستعمل است و به بیخ
کبر ماند و گیاهش به لسان الحمل ماند و درازی ساق وی چهار انگشت و مجوف بود بطعم از
خربق سیاه تلختر بود و از بیخ وی ریشهای بسیار رسته باشد مانند اسارون و نوعی هست
که ریشه ندارد و املس بود و بغایت صلب بود و بهترین آن بود که سفید بود و زود متفتت
شود و لعاب داشته باشد و در حال زبان را نگزد و بعد از آن بگزد سخت طبیعت آن گرم و
خشک است در دوم فالج و صرع و درد مفاصل را سود دهد معیی بلغم و اخلاط سرد بد بود و
معده را پاک کند از اخلاط مختلف مثل بلغم و صفرا و سودا و چون زن بخود برگیرد حیض براند
و بچه بکشد و لبن وی بر بهق و جرب و قوبا طلا کردن نافع بود و از خواص وی آنست که چون
با سویق و عسل بسرشند و موش بخورد بمیرد و وی سم کلاب و خنازیر بود و در شیافات جهت
دفع تاریکی چشم و روشنایی آن مستعمل کنند و روشنی بیفزاید و اولی آن بود که یک رطل
از وی پاره کنند و در سه رطل آب باران بجوشانند سه روز بعد از آن بپزند تا دو دانگ
بماند و صافی کنند و دو رطل عسل مصفی بر سران آب کنند و بجوشانند و کف آن بگیرند و
چون بقوام اشربه برسد فروگیرند و شربتی از او ملعقه بود به آب گرم و این سالم بود و
ایمن کسی که بیاشامد و اگر سحق کرده بوی وی بدماغ رسد معطس بود و سعال پیدا کند و اگر
سحق کرده بیاشامند خطر بود تشنج و کزاز پیدا کند و قی آورد بقوت و خناق بازدید کند
و افراط کردن آدمی بکشد و مقدار مستعمل از وی پنج طسو بود و کسی که وی خورده باشد براز
وی چون مرغ بخورد بمیرد و صاحب تقویم گوید مصلح وی دوغ تازه و جلید بود و صاحب منهاج
گوید مصلح وی مصطکی بود
اختیارات بدیعی
/////////////
وراتروم آلبوم
وراتروم آلبوم، Veratrum album
طبقهبندی علمی
فرمانرو: گیاهان
راسته: سوسنسانان
گونه: V. album
نام علمی
Veratrum album
وراتروم آلبوم (در متون طب سنتی خربق ابیض)
(نام علمی: Veratrum album) نام یک گونه از رده رده دماسبی است.
منابع
پانویس
درج بند
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Veratrum album»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۳۰ ژانویه ۲
ویکی
////////////
به آذری آق اسیرکال:
Ağ
asırqal (lat. Veratrum album)[1] - asırqal cinsinə aid bitki növü.[2]
/////////
Veratrum album
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Veratrum album
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
V. album
|
Veratrum album, commonly known as false helleborine, white hellebore, European
white hellebore, or white veratrum; syn. Veratrum lobelianumBernh.,[1] is a
poisonous medicinal plant[2][3] of
the Liliaceae (lily
family) or Melanthiaceae. It is native
to Europe and parts of western Asia
(western Siberia, Turkey, Caucasus).[4]
(Persian and Arabic name in traditional
medicine: خربق ابیض)
Contents
[show]
The plant is a perennial herb with a stout vertical rhizome covered with remnants of old
leaf sheaths. The stout, simple stems are 50 to 175 cm tall. They have
been mistaken for yellow gentian, Gentiana lutea, which is used in beverages, resulting in poisoning.[5][6][7]
Protoveratrine is the name of an alkaloid extracted from Veratrum album that has
been claimed to have use in the treatment of hypertension.[10]
The root is very poisonous, with a
paralyzing effect on the nervous system.[1] In two
cases of fatal poisoning from eating the seeds, the toxins veratridine and cevadinewere present in the blood. In 1983 sneezing powders produced from the herb in West Germany were
reported to have caused severe intoxications in Scandinavia.[11]
In 2014 it was claimed that Alexander the Great could have been poisoned by a wine made from Veratrum album.[12][13]Previously it
was believed that poisoning due to arsenic or (a mythical belief) the water of
the river Styx may have led to the death of the King of Macedon.
In antiquity, an effective emetic based on white hellebore and a
bitter oval seed (which Hahneman believed was the seed of Erigeron or Senecio) was mixed by
the physicians of Antikyra, a city of Phocis in Greece.[14]
Leaves
ssp. oxysepalum
2.
Jump up^ Felter, Harvey Wickes. (1922) The Eclectic
Materia Medica, Pharmacology and Therapeutics.
5.
Jump up^ Zagler, B.; Zelger, A.;
Salvatore, C.; Pechlaner, C.; De Giorgi, F.; Wiedermann, C. (2005).
"Dietary poisoning with Veratrum album--a report of two
cases". Wiener klinische Wochenschrift. 117 (3):
106–108. doi:10.1007/s00508-004-0291-x. PMID 15773425.
6.
Jump up^ Rauber-Lüthy, C.; Halbsguth,
U.; Kupferschmidt, H.; König, N.; Mégevand, C.; Zihlmann, K.; Ceschi, A.
(2010). "Low-Dose Exposure to Veratrum album in Children Causes
Mild Effects -- A Case Series". Clinical Toxicology. 48 (3):
234–237. doi:10.3109/15563650903575243. PMID 20170391.
7.
Jump up^ Verovnik F. (1999).
"Naključna zastrupitev z belo čmeriko" [Accidental Poisoning with
White Hellebore]. Zdravniški Vestnik (in Slovenian). 68 (3):
157–160.
8.
Jump up^ Delmas, D.; et al.
(2006). "Resveratrol as a chemopreventive agent: A promising molecule for
fighting cancer" (PDF). Current
Drug Targets. 7 (3): 423–442. doi:10.2174/138945006776359331. PMID 16611030.
9.
Jump up^ Takaoka, M., 1939.
[Resveratrol, a new phenolic compound, from Veratrum grandiflorum] (Title in
Japanese). Nippon Kagaku Kaishi 60, 1090-1100.
10.
Jump up^ Kupchan, S. Morris; Ayres,
C. Ian (1960). "Veratrum Alkaloids. XXXIX.1The Structures of Protoveratrine
A and Protoveratrine B2,3". Journal of the American Chemical
Society. 82 (9): 2252–2258. doi:10.1021/ja01494a039. ISSN 0002-7863.
11.
Jump up^ Fogh, A.; Kulling, P.;
Wickstrom, E. (1983). "Veratrum Alkaloids in Sneezing-Powder a Potential
Danger". Clinical Toxicology. 20(2): 175–179. doi:10.3109/15563658308990062. PMID 6887310.
12.
Jump up^ Schep LJ, Slaughter RJ, Vale
JA, Wheatley P (January 2014). "Was the death of Alexander the Great due
to poisoning? Was it Veratrum album?". Clinical
Toxicology. 52 (1):
72–7. doi:10.3109/15563650.2013.870341. PMID 24369045.
13.
Jump up^ Bennett-Smith, Meredith (14
January 2014). "Was Alexander The Great Poisoned By Toxic Wine?". The Huffington Post. Retrieved 15 January 2014.
14.
Jump up^ Hahnemann, S. (1852),
"A Medical Historical Dissertation on the Helleborism of the Ancients", The Lesser writings of Samuel Hahnemann, William Radde, p. 604, para. 117
////////////
Also:
Veratrum viride
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Not to be
confused with Phytolacca acinosa (also
called Indian poke), or other pokeweeds (genus Phytolacca)
Veratrum viride
|
|
Veratrum viride var. viride in
flower
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
V. viride
|
Veratrum viride, known as Indian poke, Indian hellebore, false
hellebore, green false hellebore[2] or giant
false-helleborine,[3] is a
species of Veratrum native to
eastern and western (but not central) North America.[4][2][5] It is
extremely toxic, and is considered a pest plant by
farmers with livestock. The species has acquired a large number of other common
names within its native range, including American false hellebore, American
white hellebore, bear corn, big hellebore, corn lily, devils bite, duck retten,
itch-weed, itchweed, poor Annie, blue hellebore and tickleweed.
Contents
[show]
V. viride is a herbaceous perennial plantreaching 0.7 to
2 metres (2.3 to 6.6 ft) tall, with a solid green stem. The leaves are spirally arranged, 10 to 35 cm (4 to 14 in) long and 5
to 20 cm (2 to 8 in) broad, elliptic to broad lanceolate ending in a
short point, heavily ribbed and hairy on the underside. The flowers are numerous, produced in a
large branched inflorescence30 to 70 cm
(1.0 to 2.3 ft) tall; each flower is 5 to 12 mm (0.2 to 0.5 in)
long, with six green to yellow-green tepals. The fruit is a capsule 1.5 to 3 cm (0.6 to
1.2 in) long, which splits into three sections at maturity to release the
numerous flat 8 to 10 mm (0.3 to 0.4 in) diameter seeds. The plant reproduces through rhizome growth as well as seeds.[4][6][7][8]
·
Veratrum viride var. viride is found in eastern North America. It is differentiated by the erect
or spreading side branches of the inflorescence.
·
Veratrum viride var. eschscholzianum is found in western North America. It is differentiated by the
drooping side branches of the inflorescence.
The related western North American Veratrum
californicum (white
false hellebore, corn lily) can be distinguished from sympatric var. eschscholzianum by
its whiter flowers and the erect side branches of the inflorescence.[8]
In eastern North America, var. viride occurs
from southwestern Labrador and southern Quebec south to northern Georgia. In the west, var. eschscholzianum occurs from Alaska and Northwest Territory south through Yukon, British Columbia, Alberta, Washington, Idaho, Montana, and Oregon to northwestern California (Del
Norte, Siskiyou, Trinity, and Humboldt Counties).[4][5][9][10]
It is found in wet soils in meadows, sunny
streambanks, and open forests, occurring from sea level in the north of its
range up to 1,600 metres (5,200 ft) in the southeast and 2,500 metres
(8,200 ft) in the southwest.[4][6][7]
The plant is highly toxic, causing nausea
and vomiting. If the poison is not evacuated, cold sweat and vertigo
appear. Respiration slows, while cardiac rhythm and blood pressure fall, eventually leading to death. The toxic effects of veratrum
alkaloids are directly induced by antagonism of adrenergic receptors.
It is used externally by several Native
American nations. Although is rarely ever used in modern herbalism due to its
concentration of various alkaloids, it has been
used in the past against high blood pressure and rapid heartbeat; a standardized
extract of V. viride alkaloids known as alkavervir was
used in the 1950s and 1960s as an antihypertensive.[11][12] The root
contains even higher concentrations than the aerial parts.[13]
The plant was used by some tribes to elect
a new leader. All the candidates would eat the root, and the last to start
vomiting would become the new leader.[14]
3.
Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society of Britain and Ireland. Archived from the original (xls) on
2015-02-25. Retrieved 2014-10-17.
10.
Jump up^ Calflora taxon report, University of California, Veratrum viride Aiton American false hellebore, White false
hellebore, green false hellebore
11.
Jump up^ Council on Drugs (American Medical
Association) (1964). New and Nonofficial Drugs. J. B. Lippincott. pp. 297–9.
12.
Jump up^ "alkavervir". Online Medical Dictionary. University of
Newcastle upon Tyne Centre for
Cancer Education. n.d. Retrieved 2008-08-31.
14.
Jump up^ Fleurbec Group (ed),
1981, Plantes cauvages comestibles. Saint-henri-de-Lévis, Quebec,
Canada. ISBN 2-920174-03-7
[1] - ختو. [ خ َ] (اِ) نوعی از قطاس ذات الثدیه است در دریاهای شمالی .
(یادداشت بخط مؤلف ).ماهی زال . ذوالقرن : و یرتفع من الصغانیان
الی و اشجرد من الزعفران ما ینقل الی الافاق ... و الختو و البزاه و غیر ذلک .
(صور الاقالیم اصطخری ). || نام دو استخوانی که طول استخوان چپ آن گاه به سه گز
رسد و در قرون وسطی گمان میبردند که از حضور سم در جایی این استخوان متأثر شود.
(یادداشت بخط مؤلف ). || تک شاخ (یادداشت بخط مؤلف .( لغت نامه دهخدا.
2. G. Fletcher, The Russe Common Wealth, ed. of E.
A, Bond, p. 13 (Hakluyt Society, 1856).
3.
مورد زیر از آن رو گیراست که نشان میدهد چگونه عاج نروال [گونه ای وال کوچک قطبی] یکراست از سرزمین های قطبی بــــــــــــــه هنـــــــــــد
رسیــــــــــده. پیترو دلاواله (Pitero
dello Valle, Vol. I, p. 4, Hakluyt Soc. ed)
که در سال 1623 با کشتی از خلیج فارس به هند
سفر کرده داستان ذیل را نقل میکند: «روز دوشنبه که دریام آرام بود با ناخدا روی
عرشۀ کشتی خود ایستاده از هر دری سخن می راندیم و او با بهره گیری از فرصت تکهای
از شاخی را به من نشان داد و گفت در سال 1611 که با کشتی به سرزمین شمالی واقع در
عرض جغرافیایی هفتاد و شش درجه و موسوم به گرین لند رفته خود آن را در آنجا یافته
است. نقل کرد چگونه این شاخ را در خشکی یافته و چه بساشاخ حیوانی بوه که در آنجا
مرده و پیش از خردشدن صدوپنجاه تا صدوهشتاد سانتیمتر درازای داشته و محیط قاعده
یعنی ضخیمترین بخش آن به هفده سانتیمتر میرسیده است. آن تکهای که من دیدم (چرا
که شاخ را خرد کرده و قطعات آن را در جاهای مختلف فروخته بودند) کمی بیش از نیم
وجب و اندکی کمتر از دوازده سانتیمتر ضخامت داشت؛ رنگ آن سفید زردفام بود، مثل
رنگ عاج کهنه؛ توخالی با سطح داخلی صیقلی، اما سطح خارجی آن حلقهحلقه بود. ناخدا
خود حیوان را ندیده و نمیدانست جانوری است بری یا بحری، زیرا بهدلیل محل پیدا
شدن شاخ هر دو احتمال وجود داشت؛ اما او یقین دانست که شاخ تکشاخ است، هم به دلیل
اینکه پادزهری بسیار موثر بود که دربارهاش بسیار گفتهاند و هم از آن رو که
دریافته بود نشانههایی که نویسندگان برای شاخ تکشاخ قائل شدهاند با آن می
خواند. اما در این مورد با وی همداستان نیستم، زیرا اگر حافظۀ من بیراه نرفته
باشد، شاخ تکشاخ که یونیان آن را مونوسروس مینامند، بگفتۀ پلینی سیاه است نه
سفید. ناخدا گفت بر پایه داستانی، تکشاخ در برخی نقاط شمالی امریکا نه چندان دور
از سرزمین گرینلند شود و دور نیست که شماری از آنها نیز در سرزمین گرینلند که
سرزمین همسایه است و هنوز معلوم نیست که قاره است یا جزیره یافت شوند؛ و چنانچه
گرینلند جزیره نباشد، ممکن است تکشاخها از بخشهایی از خاک امریکا که در همسایگی
گرینلند است به آنجا آمده باشند ..... شاخی که وی پیدا کرده بود از آن شرکت
بازرگانان انگلیسی گرینلند بود، زیرا ناخداهای کشتیها حقوق بگیر شرکت هستند و نباید افزوده برحقوق هیچ درآمد دیگری از سفرهای خود
داشته باشند، و هر آنچه بدست
←
آورند پا بیابند، چنانچه معلوم باشد و
مخفی نکنند، همه به شرکت کارفرما بر می گردد. شاخ دست نخورده را برای فروش به
قسطنطنیه فرستادند و در آنجا دوهزار لیره استرلینگ برای آن پیشنهاد شد، اما شرکت
انگلیسی که امیدوار بود آن را به بهایی بیشتر بفروشد، عاج را در قسطنطنیه نفروخت و
آن را به مسکو فرستاد و در آنجا نیز بهائی پیشنهاد شد و پس از اینکه این نرخ نیز
پذیرفته نشد آن را به ترکیه برگرداندند و بهایش کاهش یافت زیرا اینک نرخ پیشنهادی کمتر بود. در اینجا بود که شرکت به
این نتیجه رسید که اگر عاج را خرد کند آسانتر فروخته خواهد شد، زیرا کمتر کسی پیدا
میشود که چنین بهای گزافی برای تمام آن بپردازد. بدین ترتیب عاج را خرد کردند در جای
جای به فروش رساندند، با این همه تمام پولی که بدست آمد پیرامون هزارودویست لیرۀ استرلینگ شد. و ازتکه های شاخ
یکی هم به ناخدایی داده شد، همان که به من
نشان داد.»
1. T‛oung Pao, 1913, p. 365.
2. Ibid., 1916, p. 375.
3. Ch. 1. p. 6 (ed.
of wen yin lou yü ti ts eun šu) فرنام و شیوه بررسی موضوع گرته برداری است از روی Kwei hai yü hen či از فان چن ـ تا (Fan
Če‛n-ta) از سده دوازدهم.
4. T‛u-se
سرزمین هائی را گویند زیر فرمانروائی یک رئیس بومی که خود کمابیش پیرو فرمانروائی
چینیان است.
5.
Cf. J. J Modi, References to China in the Ancient Books of the Parsees, Reprinted
in Asiatic Papers, pp. 241 el seq.
6. Hübschmann, Armen, Gram.,
p. 49.