۱۳۹۵ آبان ۱۱, سه‌شنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (بیست و هفتم) 7

حمار الوحش
بفتح واو و سکون حاء مهمله و شین معجمه بفارسی کورخر نامند و معروف بخرکور است
ماهیت آن
حیوانی است معروف
طبیعت آن
کرم و خشک تر از حمار اهلی
افعال و خواص آن
کوشت آن غلیظ و مولد سودا چون خواهند که استعمال نمایند باید که با نمک و شبت و دارچینی و زنجبیل مهرا پخته تناول نمایند امراض الراس و العین و الصدر تعلیق پوست پیشانی آن بر سر و پا بر بازو جهت رفع صرع مجرب دانسته اند و بعضی کفته اند باید که مقدار یک شبر باشد و پوشیدن انکشتری مصنوع از سم آن در خنصر چپ جهت رفع صرع مجرب اما باید که هر ماه آن انکشتری را تجدید و تغییر نمایند و طلای پیه آن با شیر مرضعه جهت رفع کریۀ اطفال و پیوسته نکاه کردن در چشم آن باعث صحت بصر و مانع نزول آب و آشامیدن رئۀ خشک کردۀ آن با عسل و کثیرا جهت ربو و سرفه و ضیق النفس امراض کرده و مثانه و ظهر و باه و کلف و داء الثعلب و دوالی و غیرها آشامیدن مغز سر آن جهت رفع بول در فراش و چهار قیراط زهرۀ آن با خولنجان و آب کرنب جهت تفتیت سنک مثانه و پیه آن با روغن قسط جهت درد کرده و کمر و خصیه و قضیب آن بغایت مقوی باه و طلای زهرۀ آن جهت رفع داء الثعلب و دوالی و پیه آن جهت کلف و قوبا و آشامیدن مرق کوشت ان و پیه آن جهت درد مفاصل و تحلیل ریاح غلیظه و جکر و سم آن در افعال مانند حمار اهلی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////

گورخر

گورخر معمولی (Equus quagga)
طبقه‌بندی علمی
فرمانرو:  جانوران
شاخه:     طنابداران
رده:       پستانداران
راسته:     فردسُمان
تیره:       اسبیان
سرده:     Equus
زیرسرده: Hippotigris
Dolichohippus
گونه‌ها
گورخر کوهی
گورخر دشتی
گورخر گروی

گور خر آفریقایی (در متون طب سنتی با نام عربی آن حمار الوحش) (به انگلیسی زِبرا Zebra از ریشه کنگویی) جانوری از خانواده اسب و بومی آفریقای مرکزی و جنوبی است. این جانور به خاطر خطوط سیاه و سفید روی بدنش معروف است. این خطوط معمولاً بر روی سر گردن و تنه به صورت عمودی وجود دارد. این نوارهای سیاه و سفید در پنهان شدن گورخر از دید صیادان موثراند.

نوارهای راه‌راه هیچ دو گورخری شبیه به هم نیست. هر گله گورخر صحرایی، از خانواده‌های زیادی تشکیل شده است و هر گورخر اعضای خانواده خود و اطرافیانش را از روی خط‌های بدنشان تشخیص می‌دهد. هر خانواده گورخر در موقع حرکت٬ نظم خاصی دارد. اگر گورخر ضعیف یا آسیب‌دیده‌ای در خانواده وجود داشته باشد٬ همه اعضای خانواده از او مراقبت می‌کنند و آهسته حرکت می‌کنند تا عقب نماند.[1]

گر چه در فارسی امروز اغلب به این حیوان گورخر می‌گویند اما گوری که در ایران و برخی نقاط دیگر آسیا یافت می‌شود و بهرام گور، مطابق افسانه‌های ایرانی، صید می‌کرد از این نوع گورخرهای آفریقایی نیست و پوستی ساده و به رنگ زرد اخرایی دارد و به گورخر ایرانی مشهور است.

پژوهش‌های جدید در سال ۲۰۱۲ نشان می‌دهد که نوع بازتاب نور از بدن مخطط گورخر جذابیت کمتری برای خرمگسها دارد و خرمگس‌ها بدن چارپایان سیاه را برای نیش زدن به بدن راه‌راه گورخر ترجیح می‌دهند. این پژوهش نشان می‌دهد احتمال این‌که راه‌راه شدن بدن گورخرها در مسیر تکامل ژنتیکی به خاطر دفع خرمگس‌ها بوده‌باشد زیاد است.[2]

دیگر دلیل‌هایی که برای راه‌راه بودن گورخر ذکر شده این است که این امر به تنظیم دمای بدن آن‌ها کمک می‌کند، به بازشناختن گورخرها توسط یکدیگر کمک می‌کند و درندگانی را که می‌خواهند به گله گورخرها حمله کنند گیج می‌کند.[2]


گورخر
درج بند

گورخرها در حال نوشیدن آب از برکه
اهلی کردن
گورخرها هیچگاه تا کنون به طور کامل اهلی نشده اند. [3]تلاشهایی در اهلی کردن گورخر انجام گرفته‌است. از آن میان می‌توان به ایجاد نوعی قاطر از نسل گورخر اشاره نمود[نیازمند منبع].




هم خانواده
علاوه بر اینکه اسب و خر بعنوان اسبیان با گورخر هم خانواده‌اند. گونه زانکی نزدیک به گونه گورخر نیز وجود دارد که ترکیبی از گورخر نر با دیگر گونه هاست. ترکیب گورخر نر با خر ماده ایپو نام دارد که در ایتالیا یافت می‌شود و ترکیب گورخر نر با اسب ماده زورس (Zorse) می‌باشد.[4]


ایپو (ترکیب گورخر نر با خر ماده)
درج بند

زوروس (ترکیب گورخر نر با اسب ماده)
پانویس
دانشنامه آکسفورد. چاپ چهارم. تهران: نشر نی، ۱۳۸۵. ISBN 964-312-313-8 (جلد دوم).
Zebra stripes evolved to keep biting flies at bay, By Victoria Gill Science reporter, BBC Nature. 9 February 2012.
https://en.wikipedia.org/wiki/Zebra
تصاویری از یک حیوان بسیار نادر به نام «زانکی» تابناک
منابع
«منبع جعبه‌زیست» (انگلیسی). ویکی‌پدیای انگلیسی. بازبینی‌شده در ۲۳ نوامبر ۲۰۰
ویکی
//////////
به عربی حمار الزرد، الحمار المخطط، حمار الوحش:
حمار الزرد[بحاجة لمصدر] (بالإنجليزية: Zebra) أو الحمار المخطط أو حمار الوحش[1] وهو من الحيوانات التي تلد وترضع صغارها كبقية الحيوانات اللبونة. فهو حيوان يشبه الحصان ومن فصيلة الخيليات يعيش على شكل قطعان بريّة في المناطق الحارّة الجافّة شبه الصحراويّة، والمناطق الجبليّة من أفريقيا الشرقيّة والجنوبيّة، يتميّز جلده الأبيض المائل إلى الصفرة بخطوطه البنيّة الواضحة. يتغذّى على الأعشاب والشجيرات الغضّة.
تلد أتان الوحش وهي أنثى حمار الوحش في أي وقت من أيّام السنة، وترضع مولودها نحو عام كامل، بالإضافة إلى تناوله الأعشاب الغضّة بعد عدّة أيّام من ولادته، ويتضاعف وزنه خلال عدّة أسابيع من ولادته، وينضمّ إلى القطيع الذي يؤمّن له الحماية من الحيوانات المفترسة.
حمار الزرد فريسة سهلة للحيوانات المفترسة، مع أنه سريع في الجري ويستخدم قدميه الخلفيتين بالرفس دفاعا عن نفسه، ألا انه يصبح فريسة سهلة عند طلبه للماء قرب الغدران. وتتعرّض قطعان حمار الوحش للانقراض بسبب نقص المياه الحاصل في أماكن وجوده، وبسبب الصيد الجائر للاستفادة من جلده الجميل، ولحمه أحياناً.
وهناك دراسات تبين أن " الحمار الوحشي " الذي كان يصطاده العرب ويشبهون معشوقاتهم به غير هذا الحمار المخطط الذي يعيش في سهول أفريقيا !
فقد ذكرت الصُحف الكويتية ومنها " صحيفة الوطن " قول للباحث النسابة أحمد بن سليمان بن صباح ابوبكرة الترباني ، بأن الحمار الوحشي الذي تعرفه العرب قد انقرض ولم يبق له وجود الآن، وهو يختلف عن الحمار المخطط الذي في سهول أفريقيا ! وذكر النسابة أحمد ابوبكرة الترباني أن شكل الحمار الوحشي الذي تعرفه العرب هو " أبيض اللون على نحره سواد " وهناك أيضاً نوع " أبيض على متنه خط أسود " اما هذه الحمير المخططة التي في سهول أفريقيا فلا تعرفها العرب !
إقرأ كذلك[عدل المصدر]
حمار زرد غريفي
حمار زرد غرانت
حمار الزرد الجبلي
حمار الزرد السهلي
مراجع[عدل المصدر]
^ BBC Arabic - علوم وتكنولوجيا - دراسة: خطوط الحمار الوحشي تطورت لكي تدفع عنه لدغات الذباب
صور حمار الزرد من ناشيونال جيوغرافيك العربية
ع ن ت
أنواع مفردات الأصابع (وتريات الأصابع) الحالية وفقا لطبقاتها
ع ن ت
أنواع وهجائن جنس الحصان، الباقية و المنقرضة
أيقونة بوابةبوابة علم الأحياء أيقونة بوابةبوابة ثدييات أيقونة بوابةبوابة خيول
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: حمار الزرد
ضبط استنادي      
NDL: 00575351
تصنيفات: صورة كائن كما في ويكي بياناتأحصنةحيوانات ضخمة في أفريقياثدييات أفريقياجنس الحصانحمر الزردحيوانات عاشبة
///////////
به آذری زبر:
Zebr (lat. Hippotigris) — Atlar fəsiləsinin atlar cinsinin Dağ zebri (Equus (Hippotigris) zebra), Səhra zebri(Equus (Hippotigris) grevyi) və Düzənlik zebri (Equus (Hippotigris) quagga) növlərini əhatə edən yarımcins. Zebr və əhliləşdirilmiş atların hibridindən alınan zebrlər zebroid, eşşəklərlə hibridindən alınan zebrlər isə zebrul adlanır.
///////////
به عبری زبرا:
זברה היא שם כולל לשלושה מינים של פרסתנים השייכים לשני תת-סוגים (Hippotigris וDolichohippus) בסוג סוס.
/////////
به سواحلی پوندا میریا:
Pundamilia ni wanyama wa familia ya ‘equidae’ wa Afrika wanaofahamika sana kwa rangi yao ya pekee ya michirizi myeupe na myeusi. Michirizi yao huwa na mpangilio tofauti kwa kila pundamilia mmoja.
Ni wanyama wenye kuchangamana sana na huonekana mara nyingi kwenye makundi madogo na hata makubwa. Mbali na michirizi yao, pundamilia wana nywele shingoni.
Tofauti na ndugu zao wa jirani, farasi na punda, pundamilia hajawahi kufugwa kwa mafanikio.
Kuna spishi tatu za pundamilia: plains zebra, Grévy's zebra na mountain zebra. Plains zebra na mountain zebra wapo kwenye jenasi ndogo ya ‘'Hippotigris'’ lakini Grévy’s zebra yupo kwenye Delichohippus. Huyu wa mwisho anafanana na punda huku wale wawili wa mwanzo wakifanana zaidi na farasi.
Hata hivyo, chembe asili na data za molekyuli zinaonyesha kuwa pundamilia hasa wana asili ya “monophyletic”. Wote watatu wako kwenye jenasi ya Equus pamoja na wanafamiia wa ‘equidae’. Katika maeneo fulani ya huko Kenya, plains zebra na Grévy’s zebra wapo pamoja.
Upekee wa michirizi na tabia za pundamilia unawafanya kuwa miongoni mwa wanyama wanaofahamika sana kwa binadamu.
Pundamilia hupatikana katika maeneo mbalimbali, kama vile ukanda wa mbugasavana, ukanda wa misitu, kwenye vichaka vya miiba, milimani na kwenye vilima vya pwani.
Hata hivyo sababu mbalimbali za muingiliano wa jamii na tamaduni huleta athari kubwa katika idadi ya pundamilia, hasa kutafuta ngozi na uharibifu wa makazi. Grévy’s zebra na mountain zebra wapo hatarini kutoweka. Huku plains zebra wakizidi kuwa wengi, nususpishi moja, quagga, ilitoweka kabisa mwishoni mwa karne ya 19.
Jina la ‘zebra’ limetokana na neno la Kireno cha zamani, lisemalo ‘zeura’ likimaanisha punda wa porini.
/////////
به ازبکی زبرالر:
Zebralar, Afrika yovvoyi otlari (Equus) — otlar kenja urugʻi. Tanasining uz. 200—240 sm, boʻyi yagʻrinidan 120—140 sm, dumi — 47— 54 sm, vazni 350 kg gacha. Tanasining rangi — oq va qora koʻndalang yoʻlyoʻl chizikdi (himoya rangi). Yoli kalta va tik, dumining uchida uzun qillardan iborat popugi bor. Ochiq dashtlarda 10—30 tadan poda boʻlib yuradi. Juda ehtiyotkor, tez yuguradi. 1—1,5 yoshida voyaga yetadi. Homiladorlik davri 346—390 kun. Qoʻlga oʻrganadi, tutqinlikda koʻpayadi. Ot va eshak bilan chatishadi. Z.ning 4 turi bor. Togʻ zebrasi (Ye. zebra) Jan.Gʻarbiy Afrikada tarqalgan, koʻrinishi eshakka oʻxshaydi, 3. orasida eng kichigi. Burchellov zebrasi (Ye. burchelli) Sharqiy va Markaziy Afrikada tarqalgan. Grevi zebrasi (Ye. grevyi) Sharqiy Afrika (Jan. Efiopiya, Somali, Keniya)da tarqalgan, ancha yirik, toychasining yelkasidan dumigacha tik va toʻq qizil juni boʻladi. Bu belgi otlar qad. ajdodlarining yoli faqat boʻynida emas, orqasida ham boʻlganligini koʻrsatadi. Hoz. qirib yuborilgan kvaggi zebrasi Jan.Sharqiy Afrikada yashagan, koʻrinishi otga oʻxshagan. Qimmatli terisi uchun koʻplab ovlanishi tufayli 3. soni keskin kamayib ketgan. Togʻ va grevi Z.i Tabiatni muhofaza qilish xalqaro ittifoqi Qizil kitobiga kiritilgan (yana q. Toq tuyoqlilar).[1]

//////////
به ترکمنی: Chala maqolalar
/////////////
به تاتاری:
Зе́бралар (лат. Hippotigris) — атлар ыругының асыругы. Бу асыруг эченә Бурчелла зебрасы (Equus quagga), Греви зебрасы (Equus grevyi) һәм тау зебрасы (Equus zebra) керә. Зебралар белән йорт атлары арасындагы гибридлар — зеброидлар, ә зебралар белән ишәкләр арасындагы гибридлар зебруллар дип атала. Зебралар төркемнәре зур түгел:ана зебралар, балалар һәм бер ата зебрадан тора.
//////////
به تاجیکی:
Гӯр, гурхар, хари вахши, кулан ҳайвони токасум, Ю аз оилаи аспзотхо. Дарозии танаш 2м ва баландии кадаш 1м 25см. Сараш нисбати сари аспкалонтар, гушаш дароз, пойхояш борик, сумаш хурд. Рангаш ашхабии зардчатоб, шикам ва пойхояш сафед, дар тахтапушташ рахҳои сиёҳ дорад.
//////////
به ترکی زبرا:
Zebra, atgiller (Equidae) familyasını oluşturan tek cins Equus'un Hippotigris alt cinsinde sınıflanan canlı türlerinin ortak adıdır.

Atın yakın akrabalarından olan zebralar siyah ve beyaz çizgili postlarından ötürü kolayca tanınırlar. Yalnız Afrika'da bulunan bu hayvanlar seyrek ağaçlı ve otlarla kaplı açık alanlarda yaşarlar ve sık sık antiloplarla birlikte sürüler oluştururlar. Zebralar, tıpkı atlarda olduğu gibi, yele denilen saçlara sahiptirler; vücut yapıları da atlara benzer ve en az onlar kadar hızlı koşarlar.

Tüm zebraların çizgilerinin yapısı ve sayısı birbirinden farklıdır. Zebraların dikey çizgileri aynı zamanda önemli bir savunma unsurudur. Bir arada durdukları zaman kendilerini avlamak isteyen aslan gibi yırtıcılara karşı bu çizgilerden dolayı sürüyü bir bütün olarak algılarlar. Bu durumda avcı, avlayacağı zebrayı seçmekte güçlük çeker, bu da zebralar için bir korunma yoludur. Zebralar, yaşamlarını sürdürebilmek için su ve ot ile beslenirler. Bazen yiyecek bulmak için 50 km yürürler, sonrasında yaşadıkları ortama geri dönüp, alıştıkları yaşam ortamlarında yaşarlar. Zebralarda ortalama boy 1-2 metre arasındadır.

Zebralar atlar gibi otçullardır. Zebra ile at çiftleştiğinde doğan yavruya zebrat adı verilir
//////////
Zebra
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Zebra (disambiguation).
Zebra
Plains Zebra Equus quagga.jpg
A herd of plains zebra (Equus quagga)
Kingdom:
Phylum:
Class:
Order:
Family:
Genus:
Subgenus:
Hippotigris and
Dolichohippus
Equus zebra
Equus quagga
Equus grevyi
See here for subspecies.
Zebras (/ˈzɛbrə/ zeb-rə or /ˈziːbrə/ zee-brə)[1] are several species of African equids(horse family) united by their distinctive black and white striped coats. Their stripes come in different patterns, unique to each individual. They are generally social animals that live in small harems to large herds. Unlike their closest relatives, horses and donkeys, zebras have never been truly domesticated.
There are three species of zebras: the plains zebra, the Grévy's zebra and the mountain zebra. The plains zebra and the mountain zebra belong to the subgenus Hippotigris, but Grévy's zebra is the sole species of subgenus Dolichohippus. The latter resembles an ass, to which it is closely related, while the former two are more horse-like. All three belong to the genus Equus, along with other living equids.
The unique stripes of zebras make them one of the animals most familiar to people. They occur in a variety of habitats, such as grasslandssavannaswoodlands, thorny scrublandsmountains, and coastal hills. However, various anthropogenic factors have had a severe impact on zebra populations, in particular hunting for skins and habitat destruction. Grévy's zebra and the mountain zebra are endangered. While plains zebras are much more plentiful, one subspecies, the quagga, became extinct in the late 19th century – though there is currently a plan, called the Quagga Project, that aims to breed zebras that are phenotypically similar to the quagga in a process called breeding back.
Contents
  [show] 
Etymology
The name "zebra" in English dates back to c. 1600, from Italian zebra, perhaps from Portuguese,[2] which in turn is said to be Congolese (as stated in the Oxford English Dictionary). The Encarta Dictionary says its ultimate origin is uncertain, but perhaps it may come from Latin equiferus meaning "wild horse"; from equus("horse") and ferus ("wild, untamed"). The word was traditionally pronounced with a long initial vowel, but over the course of the 20th century, the pronunciation with the short initial vowel became the usual one in the UK and Commonwealth.[3] The pronunciation with a long initial vowel remains standard in the United States.
&&&&&&
حماض
بفتح حاء مهمله و میم مشدده و الف و ضاد معجمه بیونانی طوطاق اغریون و بشیرازی ترشه و بهندی چوکا نامند و بزبان فرنکی بستانی آن را اشلیه کیاتم و بری آن را اشلیه پاتم کویند و قسمی دیکر که کوچک می شود برک آن شبیه بسه برکه است آن را اطریفلین یعنی حماض سه برکه و بعربی حمضیض و بهندی امروله کویند
ماهیت آن
بری و مائی و بستانی می باشد بستانی آن دو نوعی است نوع عریض الورق و تفه و آن را سلق بری و بترکی قوزی غلافی و بهندی چوکا و بلغت اهل یمن بتعل و نوعی دیکر رقیق الورق ترش و آن را حماض بستانی نامند و بیخ همه مائل بسرخی و ثمر آن خوشه دار و متراکم و تخم آن سیاه و براق و در غلافی ریزه مثلث شکل و سرخرنک و نوعی را تخم بدون کل تکون می یابد و این هر دو نوع ترش و بهترین انواع اند
طبیعت آن
در اول سرد و در دوم خشک و در اوائل او دوم نیز سرد و خشک کفته اند و با قوت قابضه
افعال و خواص آن
امراض الفم مضمضه بعصارۀ آن جهت تسکین درد دندان و اکلۀ دهان امراض دماغ و معده و کبد خوردن آن رافع خمار و قئ و غثیان صفراوی و خواهش کل خوردن و امثال آن از خواهش ردیۀ فاسده است و جهت یرقان و تقویت جکر و التهاب و تشنکی و آوردن اشتهای طعام و رفع سمیت عقرب کزیده نافع و پختۀ آن تلیین طبع کند و جهت جراحت امعا و سحج با سماق مفید و آشامیدن مطبوخ آن با شراب جهت یرقان نافع و چون بپزند و با روغن زیت بریان نمایند و کشنیز و اندکی زیره و آب انار دانه بر ان بریزند و تناول کنند حبس شکم نماید و ضماد پختۀ آن با شراب جهت خنازیر و ورمهای بناکوش و جرب و برص و قوبا و با سرکه جهت سپرز بغایت نافع و ضماد آن با روغن کل و زعفران جهت قروح شهدیه مفید مضر باه مصلح آن شربتها مقدار شربت آن تا هیجده درهم بدل آن حماض اترج و تخم آن در اول سرد و در دوم خشک و قابض
افعال و خواص آن
امراض قلب و معده و کبد و امعا و سموم و غیرها جهت خفقان حار و التهاب معده و یرقان و قرحۀ امعا بسبب تغریۀ آن و کزیدن عقرب بجهت قوت تریاقیۀ آن و بریان کردۀ آن جهت اسهال دموی و صفراوی و کبدی و بسیار بریان کردۀ آن حابس بطن و تعلیق بزر حماض بر بازوی چپ مانع آبستنی و کفته اند جهت سم عقرب بمرتبۀ مؤثر است چون کسی آن را آشامیده باشد و عقرب آن را بکزد متضرر نکردد مضر کرده و سپرز مصلح آن رازیانه و قند مقدار شربت آن تا دو درهم و بیخ آن جهت اسهال دموی و سحج و یرقان و سیلان رحم و قطع خون حیض و ضماد آن جهت جرب متقرح و قوبا و داخس و شقاق ناخن و با آرد جو جهت خارش بدن و مطبوخ آن با سرکه جهت ورم طحال و تعلیق آن بر کردن جهت خنازیر و آشامیدن طبیخ آن جهت یرقان سدی و تفتیت سنک کرده و مثانه و احتباس حیض و بری آن عریض الورق شبیه ببارتنک در طعم و شبیه ببرک چغندر در شکل و آن را سلق جبلی نامند و بیخ آن را در اصفهان حلیمونا خوانند و آشامیدن آب کیاه آن و خوردن برک پختۀ آن جهت سحج صفراوی و یبسی مفید و بیخ آن در افعال قویتر از بیخ بستانی است و خوردن آن با نبات جهت سرفه و آشامیدن یک مثقال آن با آب خبث الحدید جهت بواسیر مجرب و ضماد آن جهت وجع مفاصل و کوفتکی اعضا و نقرس حار و بخور آن با بیخ کبر جهت خشک کردن و انداختن دانۀ بواسیر ظاهری و فتیلۀ آن با مقل ازرق و موم روغن و تخم کتان جهت بواسیر باطنی نافع و مائی آنکه در کنار آبها می روید برک آن با صلابت و شبیه بکاسنی است و نبات آن شبیه به نیلوفر و بیخ آن شبیه بچغندر و تخم آن سیاه رنک اندک مائل بسرخی و طعم آن مانند بستانی و آن را حماض البقر و سلق مائی نامند جهت آنکه منبت آن کنار آبها است
طبیعت آن
سرد و خشک و قابض
افعال و خواص آن
قریب به بستانی است و جهت خفقان و غثیان نافع و با شراب جهت ازالۀ غم و توحش و استرخای مقعده و تفریح آورد و طبع را خوش دارد و ضماد آن جهت جرب و جراحات و قروح خبیثه و اورام حاره و منع ازدیاد زخمها مفید و تخم و برک آن را چون بخایند درد دندان را ساکن کند و بن آن را محکم سازد و ادمان اکل آن یرقان را زائل کرداند بدل آن بطباط است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
حماض . [ ح ُم ْ ما ] (ع اِ) ترشک . تروشه . (انصاب ). و گویند چگری .(مهذب الاسماء). گیاهی است که گل سرخ دارد و بفارسی ترشه گویند. برگش مانند برگ کاسنی است . قسمی از آن ترش و قسمی تلخ و هر دو مسکن تشنگی و صفرا و غثیان و خفقان حار و درد دندان و یرقان است و تعلیق تخم آن بر بازوی چپ زنان مانع آبستنی . (منتهی الارب ). گیاهی است که برگ آن چون هندباء است قسمی ترش و خوب و قسمی تلخ دارد. (اقرب الموارد). حماضة یکی آن . (منتهی الارب ). بری و بستانی و مائی میباشد. نوع بستانی قسمی رابرگ رقیق و ترش و نرم و بیخ ساقش سرخ و خوشه  او متراکم و تخمش سیاه و براق و در غلافهای ریزه  مثلث سرخ و بترکی غوزی غلاغی و بفارسی ترشه نامند و قسمی را تخمش بدون گل متکون می شود و هر دو قسم ترش و بهترین انواع اند در دوم سرد و خشک و با قوه  قابضه و مسکن قی و غثیان صفراوی و مشهی و جهت رفع خمار و خواهش گل خوردن و امثال آن و یرقان و تقویت جگر و التهاب نافع،و پخته  او ملین طبع و ضماد او با روغن گل و زعفران جهت قروح شهدیه و خوردن مطبوخ او جهت جراحت امعا و سجح مفید و مضر باه و مصلحش شیرینیها و قدر شربتش تاهیجده مثقال و بدلش ترش ترنج و تخم او در اول سرد ودر دوم خشک و قابض و جهت قرحه  امعا وخفقان حار و یرقان و التهاب گزیدن عقرب و برشته  او جهت اسهال کبدی و دموی و صفراوی و تعلیق او بر بازوی چپ زنان مانعآبستنی ، و مضر گرده و سپرز و مصلحش رازیانه و قند وقدر شربتش دو مثقال و بیخ او جهت سیلان رحم و یرقان و اسهال دموی و سجح و قطع خون حیض و ضماد او جهت جرب متقرح و قوبا و شقاق ناخن و با آرد جو جهت خارش بدن و طلای پخته او با سرکه جهت ورم سپرز و تعلیق او بر گردن جهت خنازیر و آشامیدن طبیخ او جهت تفتیت سنگ مثانه و احتباس حیض و یرقان سددی نافع است . و قسم برّی عریض الورق شبیه به بارتنگ در مزه و در شکل شبیه به برگ چغندر و سلقی جبلی نامند. و بیخ او را در اصفهان حلیمو گویند و در افعال قوی تر از بیخ بستانی و با نبات جهت سرفه و ضماد او جهت مفاصل و کوفتگی اعضا و نقرس حار نافع و خوردن آب گیاه او و برگ پخته  او جهت سجح صفراوی و یبسی مفید و بیخ او بقدر یک مثقال با آب خبث الحدید جهت بواسیر مجرب و فتیله  او با مقل ارزق و موم روغن تخم کتان جهت بواسیر باطنی و بخور او با بیخ کبه جهت خشک کردن و انداختن بواسیر ظاهری مفید. و قسم مائی که در کنار آبها میروید برگش با صلابت و شبیه به کاسنی است و نباتش شبیه به نیلوفر و بیخش شبیه بچغندر و سرد و خشک و قابض و حماض البقر نامند در قوت و فعل نزدیک به بستانی و جهت خفقان و غثیان نافع است و جهت جرب و جراحات و قروح خبیثه و اورام حاره و منع زیاده شدن زخمها مفید و بدلش بطباط است . (تحفه  حکیم مومن ). || ریواس . ریواج . (یادداشت مرحوم دهخدا). || اقسام حماض : حماض الاترج . حماض الارنب ، و آن کشوث است . حماض البقر، و آن حماض بری است . حماض الجبلی ، و آن بری است . حماض السواقی . حماض الماء. حماض بستانی . حماض تفه ، و آن سلق بری است . حماض سوانی ، و آن حماض مائی است . حماض حامض . حماض نهری ؛ و آن حماض بستانی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
/////////
حماض‌
ترشک خوانند بری بود و بستانی و نهری و نهری را کسولایاتون خوانند و حماض الماء نیز گویند و گفته شود و بری را سلق بری خوانند و حماض البقر گویند و آن بیشتر جبلی بود اما در خاک‌ریز و زمین سست بود و آن را بیونانی طوطاق اقریون گویند و بشیرازی ترشک خوانند و بیخ آن را حلیمو گویند و در نقرس و درد مفاصل طلا کردن نافع بود و سرفه صفراوی را سود دهد و بستانی آن مانند کاسنی بود ورق آن و در وی حموضتی بود و رطوبت فضلی لزج و بهترین بستانی بود و ترش و طبیعت آن سرد و خشک بود در دوم و تخم آن سرد بود در اول و در وی قبضی بود در باب با در صفت بزور گفته شود و اگر تخم وی پیش از گزندگی عقرب بیاشامند و عقرب بگزد هیچ زحمتی بوی نرسد و ورق آن چون بپزند و با زیت بریان کنند و کشنیز خشک و اندک زیره و آب اناردانه بر وی ریزند شکم ببندد و غیر بریان کرده سحج که از روده و مره صفرا بود را نافع بود و تشنگی بنشاند و قطع قی بکند و غثیان صفراوی ساکن گرداند خار دفع کند و آرزوی گل خوردن ببرد و گزندگی عقرب را نافع بود و چون با شراب بپزند و بطیخ آن مضمضه کنند درد دندان ساکن گرداند و چون با شراب بپزند و بر خنازیر ضماد کنند و بر ورمها که در بن گوش بود سود دهد و اگر با سرکه بپزند و بر سپرز ضماد کنند بغایت نافع بد و چون بر جرب مالند نیکو بود و اگر بیخ وی در گردن بندند خنازیر دفع کند و چون سحق کنند و زن بخود برگیرد قطع سیلان رطوبت کهن از رحم بکند و اگر با شراب بپزند و بیاشامند یرقان زایل کند و سنگ مثانه بریزاند و حیض براند و اگر یک مثقال بیخ وی بکوبند و با رب سیب بسرشند و به لیسند سجح و اسهال و موی را بغایت مفید بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: حماض به فتح حا بیونانی طوطان اغریون و بشیرازی ترشه و بهندی چوکا نامند و بزبان فرنگی بستانی آن را اشلیه کیاتم و بری آن را اشلیه پاتم گویند و قسمی دیگر که کوچک می‌شود برگ آن شبیه به سه‌برگه است آن را اطریفیلن یعنی حماض سه‌برگه و بعربی حمضیض و بهندی امروله گویند و آن بری و بستانی و مائی بود بستانی آن دو نوع است نوع عریض الورق که آن را سلق‌بری و بترکی قوزی غلافی و بهندی چوکا و نوعی دیگر رقیق الورق ترش و آن را حماض بستانی نامند و نوع همه بیخ مایل بسرخی و ثمر خوشه‌دار و متراکم و تخم سیاه و براق دارد
لاتین‌OXALIS ASETOSELLA فرانسه‌OSEILLE انگلیسی‌WILD SORREL
اختیارات بدیعی، ص: 128
//////////////
ترشکها
اشاره
به‌طور کلی گیاهان جنس‌Rumex که ترشکها از آن هستند و در کتب طب سنتی «حمّاض» نامبرده می‌شود دو گروه می‌باشند. گروه اول گونه‌هایی از گیاهان با برگهای ترش‌مزه که معروف‌ترین آنها که از نظر طبی و خوراکی مورد توجه هستند با نام ترشک در این کتاب آمده است. به فرانسوی‌Oseille و به انگلیسی‌dock sorrel وSheep sorrel گفته می‌شود.
گروه دوم گونه‌هایی هستند که به فارسی آنها را «ترشک اسفناجی» می‌نامند به فرانسوی به‌طور کلی‌Patience و به انگلیسی‌Spinach -dock گویند و در کتب سنتی با نامهای «حماض البقر» و «حماض الماء» نامبرده شده است این گروه در حقیقت حماض یعنی ترش نیستند و جزء گروه حماضهای شیرین قرار دارند، ولی نظر به اینکه با ترشکها در یک جنس قرار دارند در کتب طب سنتی آنها را نیز نوعی حماض گفته‌اند.
در هریک صد گرم برگ خام ترشکهای ترش مواد زیر یافت می‌شود. آب 90 گرم، پروتئین 2 گرم، چربی 3/ 0 گرم، نشاسته و مواد ازته 5/ 4 گرم، کلسیم 66 میلی‌گرم، فسفر 41 میلی‌گرم، آهن 6/ 1 میلی‌گرم، سدیم 5 میلی‌گرم، پتاسیم 338 میلی‌گرم، ویتامین‌A 12900 واحد بین المللی، تیامین 09/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 22/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 5/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 119 میلی‌گرم.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 38
ترشک کوچک
اشاره
گیاهی است از گروه ترشک‌های با برگ ترش به فارسی ترشه و ترشک و در کتب طب سنتی با نام حماض صغیر نامبرده شده است. به فرانسوی‌Vinette وOseillette وPetite oseille وOseille de brebis و به انگلیسی‌Sheep sorrel وDock Sorrel گفته می‌شود.
گیاهی است از خانواده‌Polygonaceae نام علمی آن‌Rumex acetosella L . است.
دو نوع ترشک 1. ترشک کبیر یا حماض الماء با برگ شیرین
2. ترشک کوچک با برگ ترش
مشخصات
گیاهی است چندساله از نظر شکل گیاه شبیه به ترشک درشت است با این اختلاف که بلندی آن کمتر است (10- 50 سانتی‌متر) و گوشه‌های قاعده برگ آن نیز به طرف بالا برگشته است در صورتی که در مورد ترشک درشت که در جای خود شرح
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 39
داده شده گوشه‌های قاعده برگ به طرف دمبرگ برگشته است. تخم آن کوچک، براق، مثلثی سیاه‌رنگ تکثیر آن از طریق کاشت بذر یا کاشت قسمتی از بوته آن انجام می‌شود. شکل برگ و گل و رنگ آنها مانند ترشک درشت است، این گیاه به حالت وحشی در چمنزارها و زمینهای سیلیسی و اراضی حاصلخیز می‌روید. در ایران در مناطق شمال غربی در قره‌داغ دیده می‌شود. در هندوستان در ارتفاعات 3- 2 هزار متری هیمالیا می‌روید.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در گیاه وجود اسید پتاسیم اکسالات 81] و تارتاریک اسید[82] تأیید شده است. این گیاه در مراتعی که وجود دارد مورد علاقه گوسفند است و اگر زیاد باشد و تعلیف شدیدی توسط گوسفند انجام شود به علت املاح اکسالات زیادی که در آن هست، موجب بروز اسهال در گوسفندان می‌شود.
خواص- کاربرد
عصاره تازه گیاه خنک‌کننده، معرق، مدر و برای جبران کاهش ویتامین‌C مفید است، چون تمام ترشکها دارای ویتامین‌C زیاد هستند. در اروپا از این گیاه برای رفع ناراحتی‌های ادرار و کلیه استفاده می‌شود.
گونه دیگری از ترشکهای کوچک که در ایران می‌روید نام علمی آن‌Rumex scutatus L . می‌باشد. گیاهی است چندساله به بلندی حد اکثر تا 50 سانتی‌متر و ساقه‌های آن نسبتا چوبی، به انگلیسی‌French Sorrel گفته می‌شود. این گیاه در اراضی سنگلاخ و اماکن متروک دامنه‌های البرز و شمیرانات، پشند، گچسر و در شمال ایران بین لنگرود و قزوین و آذربایجان در میشوداغ می‌روید. از نظر خواص و کاربرد خنک‌کننده و قابض است و در مورد اسهال خونی خورده می‌شود و مفید می‌باشد.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 40
ترشک درشت
اشاره
از ترشکهای با برگهای ترش است به فارسی «ترشک» و در کتب طب سنتی با نام «حمّاض» نام برده شده است. به فرانسوی‌Grande oseille وOseille وL'oseille Commune و به انگلیسی،Common sorrel وSorrel وDock sorrel وSour grass گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Polygonaceae نام علمی آن‌Rumex acetosa L . می‌باشد.
مشخصات
گیاهی است چندساله ارتفاع ساقه آن 100- 50 سانتی‌متر برگهای آن به شکل مثلث دراز یا تیرکمانی که قاعده آن به طرف دم‌برگ و نوک آن به طرف بالا و گوشه‌های قاعده برگ به طرف دمبرگ برگشته است. گلهای آن کوچک به رنگ سبز کثیف یا سبز مایل قرمز در امتداد محور قسمت فوقانی شاخه گل‌دهنده در بهار ظاهر می‌شود. تخم آن سیاه کوچک براق مثلثی شکل و ریشه آن ضخیم به رنگ قرمز. این گیاه در چمنزارها و اراضی حاصلخیز و کنار مسیر آبهای جاری می‌روید. در سبزیکاری آن را اهلی کرده و ارقامی از آن را به دست آورده و می‌کارند که برگ پهن آنها تنها و یا با اسفناج مصرف غذایی دارد. تکثیر آن از طریق بذر و یا کاشت قسمتی از بوته گیاه می‌باشد.
این گیاه در مناطق مختلف اروپا و آسیا وجود دارد. در ایران نیز به‌طور خودرو
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 41
در اطراف تهران در باغها و در غرب ایران در قصرشیرین و رزاب و در شمال ایران در گیلان، منجیل دیده می‌شود.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در این گیاه وجود املاح اکسالات و اسید اکسالیک آزاد گزارش شده است و همچنین در گیاه وجود اسید پتاسیم اکسالات و تارتاریک اسید و پتاسیم بینوکسالات 83] و در برگ و ریشه گیاه اکسی متیل انتراکینون 84] تأیید شده است [مورن . از برگهای خشک آن در حدود 05/ 0 درصد کوئرستین- 3- دی گالاکتوزید[85] (هایپروزید) می‌توان گرفت در بررسی‌های دیگر آزمایشگاهی وجود مواد هایپرین 86] و کریزوفانیک اسید[87] و ویتامین‌C وA در گیاه گونه‌R .acetosa گزارش شده است. از نظر مقدار ویتامینها به ابتدای بخش ترشک مراجعه شود.
خواص- کاربرد
از برگ و ریشه گیاه برای مقابله با بیماری‌های کمی ویتامین‌C استفاده می‌شود. از برگهای آن در اروپا به عنوان مدر و خنک‌کننده و برای قطع تب استفاده می‌شود. از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی این گیاه سرد و خشک است و قابض، برگهای آن دارای طعمی ترش است که مربوط به وجود اسید پتاسیم اکسالات در آن است.
خوردن برگ آن بخصوص اگر به‌طور مستمر تا مدتی انجام شود برای یرقان و تقویت معده و کبد و تسکین التهاب و تشنگی و آوردن اشتهای طعام و رفع سمیت گزیدگی عقرب نافع است. پخته آن ملین است و با سماق برای درد معده و زخم روده‌ها مفید است. اگر برگ آن را پخته و با روغن زیتون سرخ نموده و کمی گشنیز و زیره و آب انار در آن بریزند و بخورند شکم را بند می‌آورد. ضماد پخته آن با سرکه برای سپرز نافع است. ترشک درشت مضر باه است و از این نظر باید با شربت شیرین خورده شود، به علاوه برای اشخاص مبتلا به درد مفاصل، نقرس، سنگهای صفراوی، مسلولین و مبتلایان به سوءهاضمه مضر است و باید از خوردن آن پرهیز شود. در سایر
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 42
موارد مقدار خوراک آن تا 70 گرم است.
تخم ترشک درشت نیز سرد و خشک است و برای بیماری‌های قلب و معده و کبد و روده‌ها مفید است و ضد سم می‌باشد و برای التهاب معده و یرقان و زخم روده و گزیدن عقرب نافع است و کمی سرخ‌کرده آن برای اسهال خونی و صفراوی مفید است و خیلی سرخ‌کرده آن بکلی شکم را بند می‌آورد. در مورد مقابله با سم عقرب تا آن حد مفید است که گفته‌اند اگر کسی آن را بخورد و عقرب او را بگزد سم عقرب بی‌تأثیر خواهد بود. برای کلیه و سپرز مضر است و از این نظر باید با رازیانه و قند خورده شود مقدار خوراک آن تا 8 گرم است.
ریشه ترشک نیز سرد و خشک است و از عوامل مدر می‌باشد و برای این کار 20 گرم از آن را در 1000 گرم آب‌جوش دم‌کرده مصرف می‌کنند.
گونه دیگری به نام ترشک در ایران می‌روید که به فرانسوی‌Oseille d'Amerique و به انگلیسی به‌طور کلی مانند سایر ترشک‌هاSorrel گفته می‌شود. به هندی آن را «چوکا» می‌نامند نام علمی آن‌Rumex vesicariusl L . است.
نوع پرورشی ترشک برگ درشت ترش 88]
معارف گیاهی ؛ ج‌1 ؛ ص42
R. acetosa
مشخصات
گیاهی است یکساله خیلی کوچک به بلندی یک وجب، برگها سبز روشن، تخم‌مرغی نوک‌تیز نیزه‌ای که دو زائده افقی در قاعده برگ دیده می‌شود. گلها خوشه‌ای در انتهای شاخه گل‌دهنده، میوه آن به رنگ سفید مایل به صورتی در ابعاد یک سانتی‌متر. این گیاه در هندوستان در غرب پنجاب به‌طور وحشی و در سایر
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 43
مناطق هند کاشته می‌شود در افغانستان نیز به‌طور خودرو می‌روید در ایران در مناطق وسیعی به‌طور خودرو انتشار دارد در فارس بین شیراز و بوشهر- دالکی- کازرون- در کرمان جبال بارز، جیرفت، لار، بندرعباس، در بلوچستان در خاش بین خاش و ایرانشهر و تیس دیده می‌شود.
خواص- کاربرد
در هندوستان از برگهای این گیاه به عنوان خنک‌کننده، مدر، قابض و در موارد گزش مار استفاده می‌شود تخم آن خنک‌کننده است و از بو داده آن در موارد اسهال خونی می‌خورند. شیره گیاه خنک‌کننده است و برای رفع و تسکین التهاب معده و درد دندان مفید است و چون قابض است برای تسکین و فرونشاندن آشفتگی و تهوع می‌خورند.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 44
ترشکهای شیرین- پاسیانسها
اشاره
ترشکهای شیرین ترشکهایی هستند از جنس‌Rumex ولی برگهای آن شیرین و ریشه آنها تلخ است. سه‌گونه از این گروه که در ایران نیز می‌رویند و در طب سنتی مصرف دارند، شرح داده می‌شود:
1. در کتب طب سنتی با نام حماض الماء آمده است، به فرانسوی‌Patience وPatience officinale وGrande Patience وOseille epinard و به انگلیسی‌Patience وSpinach -dock گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Polygonaceae جنس‌Rumex نام علمی آن‌Rumex patientia L . و مترادف آن‌Rumex olympicus Boiss . می‌باشد.
این گیاه در ایران در مناطق مختلف در اراک، تفرش، اشتران‌کوه، قلعه رستم، و در آذربایجان و افشار به‌طور خودرو می‌روید.
2. نوع دیگری از حماض شیرین که به فرانسوی‌Patience وRumex crepu و به انگلیسی‌Curled dock وNarrow dock وGarden Patience وSour dock وYellow dock نامیده می‌شود گیاهی است از خانواده‌Polygonaceae جنس‌Rumex نام علمی آن‌Rumex crispus L . می‌باشد.
این گیاه در ایران در دامنه‌های البرز، کندوان، سواحل بندر گز، آذربایجان در اردبیل، اراک، کردستان و مناطق جنوب غرب در ازنا می‌روید.
3. نوع دیگری از حماض شیرین به فرانسوی‌La parelle وRumex a feuilles obtuses
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 45
و به انگلیسی‌Bitter dock گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Polygonaceae جنس‌Rumex نام علمی آن‌Rumex obtusifolius L . و مترادف آن‌Rumes syriacus Meisn .DC . می‌باشد.
این گیاه در ایران در اطراف تهران، کنار چشمه‌های دربند، گچسر، کرج در شمال ایران و در مناطق مرکزی در قم و در آذربایجان به‌طور خودرو می‌روید.
مشخصات
پاسیانسها یعنی 3 گونه فوق الذکر عموما از ترشکهای برگ شیرین هستند و همه آنها دارای ریشه‌های عمودی کمی ضخیم در حد ضخامت یک انگشت و یا کمی بیشتر و درازای 40- 15 سانتی‌متر، عموما تلخ و تونیک و مقوی و ملین هستند.
بلندی ساقه آنها 2- 5/ 1 متر عموما علفی چند ساله برگهای آنها دراز، تخم‌مرغی، نوک‌تیز و موج‌دار هستند. گلها به رنگ سبز مایل به قرمز به‌طور گروهی در امتداد قسمت فوقانی شاخه گل‌دهنده ظاهر می‌شود. معمولا در نقاط سایه‌دار در جنگلها و زیر سایه درختان و در دشتها و گودالها و گونه پاسیانس کبیریاRumex Patientia در کنار جریانهای آب و نقاط بسیار مرطوب می‌روید.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در ریشه گونه‌Rumex Crispus مقداری املاح آهن و امودین 89] و کریزوفانیک اسید و اسانس روغنی فرار وجود دارد.
خواص- کاربرد
از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی به‌طور کلی سرد و خشک هستند.
خوردن آب گیاه و خوردن برگ پخته آنکه خیلی شبیه برگ چغندر است برای ناراحتی‌های معده صفراوی و رفع یبوست مفید است. ریشه آن قوی‌تر از ریشه ترشکهای برگ ترش است. خوردن گرد ریشه آن با نبات برای سرفه نافع است و ضماد آن برای درد مفاصل و کوفتگی اعضا و نقرس حاد مفید می‌باشد.
حماض مائی که نام علمی آن(Rumex Patientia) است، برگ آن شبیه برگ کاسنی و ریشه آن شبیه چغندر و باریکتر، تخم آن سیاه کمی مایل به سرخ است، برای خفقان و آشفتگی و به‌هم‌خوردگی حال نافع است. ضماد آن برای جرب و زخمهای بد و (کذا در متن)
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 46
انواع ترشکها (پاسیانس‌ها)
1. رومکس کرپو یا ترشک شیرین
2. پاسیانس درشت
3.Rumex a feuilles obtuses نوع دیگری از ترشکهای شیرین
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 47
ورمهای گرم نافع است و اگر تخم و برگ آن در دهان جویده شود درد دندان را ساکت می‌کند و لثه‌ها را محکم می‌سازد.
جوشانده 50 گرم ریشه پاسیانس کبیر در هزار گرم آب معرق است و ضد کمبود ویتامین‌C عمل می‌کند.
گونه‌R .Crispus به علت آهن بیشتری که در ریشه دارد از گرد ریشه آن برای رفع کم‌خونی استفاده می‌شود و خوردن روزانه تا 3 گرم آن در این‌باره مفید است. در تایوان و چین از بخور دم‌کرده گیاه برای رفع ناراحتی چشم استفاده می‌شود [لیو] و برای التیام زخم نیز مفید است [استوارت . در چین در استعمال داخلی ازR .Crispus به عنوان ملین [هو] و تب‌بر [استوارت و بادشکن استفاده می‌شود. در استعمال داخلی باید احتیاط شود زیرا گونه‌R .Crispus پوست و همچنین غشای مخاطی سیستم را تحریک می‌کند.
ریشه تمام پاسیانسها به‌طور کلی مدر، قابض، ملین و اشتهاآور است. در رفع اسهال و خون‌روی از رحم، قطع اخلاط خونی، بواسیر، قطع ترشحات رحمی مؤثر است.
دم‌کرده پاسیانسها: مقدار 20 گرم پاسیانس را در هزار گرم آب‌جوش دم‌کرده صاف نمایند. این دم‌کرده در رفع انواع بیماری‌های پوستی نوع پسوریازیس 90] و جرب و سیفیلیس نافع است.
جوشانده ضد هرپس 91]: ریشه فیل‌گوش 4 گرم، ریشه پاسیانس 4 گرم، ریشه اشنان 4 گرم، پوست نارون 4 گرم، ساقه یاسمن بری 4 گرم، آب هزار گرم بجوشانند تا یک پنجم آن تبخیر شود بعد صاف کنند و به آن 100 گرم شربت شاهتره بیفزایند و در مورد بیماری‌های جلدی در یک شبانه‌روز فنجان فنجان بخورند.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 48
/////////
اکسالیس اکتسلا (در متون طب سنتی با نام عربی آن حماض و ترشه و ترشک فارسی) (نام علمی: Oxalis acetosella) نام یک گونه از سرده شبدرترشک است.
ویکی
///////////
به عربی أقصليس حامض، اقصليس الصغير، حماض الزهور:
أقصليس حامض أو الأقصليس الصغير أو حماض الزهور (الاسم العلمي:Oxalis acetosella) نوع من النباتات يتبع جنس الأقصليس من الفصيلة الحماضية.[2] النَعْت (بالإنجليزية: epithet) (ويعني حُمَيْضي أو حامض) الموجود في الاسم العلمي لهذا النبات مأخوذ من اللاتينية وهو صفة تصغير من (باللاتينية: acetosus) التي تشير إلى النباتات ذات الصفة الحمضية (بالإنجليزية: acidic) أو الحامضة.

أوراق وأزهار الأقصليس الصغير
انظر أيضاً[عدل]
الأقصليس
قائمة أنواع الأقصليس
مراجع[عدل]
^ تعديل قيمة معرف موسوعة الحياة (P830) في ويكي بيانات"معرف Oxalis acetosella في موسوعة الحياة". eol.org. اطلع عليه بتاريخ 1 نوفمبر 2016.
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List أقصليس حامض تاريخ الولوج 01 أذار 2014
//////////////
به آذری عادی تُرشِنگ:
Adi turşəng (lat. Oxalis acetosella)[1] - turşəng cinsinə aid bitki növü.[2]
///////////
به پنجابی: کاسنی کھٹی پتی پھلوالے بوٹیاں دے اک ٹبر کھٹی پتی دی اک ونڈ اے۔
/////////
Oxalis acetosella
From Wikipedia, the free encyclopedia
Common wood sorrel
Oxalis acetosella LC0190.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
O. acetosella
Oxalis acetosella
L.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f7/Oxalis_acetosella_1885_crop.jpg/220px-Oxalis_acetosella_1885_crop.jpg
Oxalis acetosellaOtto Wilhelm Thomé Flora von Deutschland Österreich und der Schweiz (1885)
Oxalis acetosella (wood sorrel or common wood sorrel) is a rhizomatousplant from the genus Oxalis, common in most of Europe and parts of Asia. The binomial name is Oxalis acetosella, because of its sour taste. The common name wood sorrel is often used for other plants in the genus Oxalis. In much of its range it is the only member of its genusand hence simply known as "the" wood sorrel. While common wood sorrel may be used to differentiate it from most other species of Oxalis, in North America, Oxalis montana is also called common wood sorrel. It is also known as Alleluia because it blossoms between Easter and Pentecost, when the Psalms which end with Hallelujahwere sung.
The plant has trifoliate compound leaves, the leaflets heart-shaped and folded through the middle, that occur in groups of three on petioles up to 10cm long. It flowers from spring to midsummer with small white chasmogamous flowers with pink streaks. Red or violet flowers also occur rarely.[citation needed] During the night or when it rains the flowers close and the leaves fold.
As with other species of wood sorrel, the leaves are sometimes eaten. An oxalate called "sal acetosella" was formerly extracted from the plant, through boiling.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/02/Oxalis_sp._leaves_-_20020616.jpg/220px-Oxalis_sp._leaves_-_20020616.jpg
Oxalis acetosella growing at Phoenix ParkDublin, Ireland.
The common wood sorrel is sometimes referred to as a shamrock and given as a gift on St. Patrick's Day. This is due to its trifoliate clover-like leaf, and to early references to shamrock being eaten. Despite this, it is generally accepted that the plant described as shamrock is a species of clover, usually white clover (Trifolium repens).
References[edit]

External links[edit]
·         Den virtuella floran: Oxalis acetosella (Swedish)
·         Giftpflanzen.com — Waldsauerklee (German)
·         oxalis-acetosella.com — Oxalis acetosella (German)
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Oxalis acetosella.
·         Oxalis
·         Flora of Asia
·         Flora of Europe
·         Hardwood forest plants
·         Plants described in 1753
·         Medicinal plants
·         Garden plants of Asia
·         Garden plants of Europe
·         Groundcovers
&&&&&&
حمام
بفتح حاء مهمله و میم و الف و میم بفارسی کبوتر و بهندی نیز مشهور بدان است
ماهیت آن
مرغی است معروف صحرائی و خانکی می باشد صحرائی آن اکثر خاکستری رنک مائل بسبزی و خانکی آن ملون بالوان و انواع و خوشرنکتر و خوش منظرتر می باشد
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و در اول خشک و صحرائی آن کرم تر و خشک تر و لطیفتر از خانکی و هر دو با رطوبت فضلیه
افعال و خواص آن
بچۀ اهلی آن بهتر خصوصا تازه پر و بال برآوردۀ آن امراض سر و چشم و معده و کبد و کرده و باه خوردن کوشت آن جهت فالج و لقوه و رعشه و خدر و استرخا و تولید خون صالح و رفع استسقای زقی و طبلی و تسمین بدن و تقویت کرده و باه و تولید منی و چون سنکدان آن را که تازه برآورده باشند و آلایش جوف آن را دور کرده سائیده بخورند جهت رفع سمیت کزیدکی مار نافع و خوردن بچۀ کبوتر در روغن کنجد بدون آب و نمک طبخ نموده جهت تفتیت حصاه کرده و مثانه و اخراج آن در ساعت مفید و طلای خون آن بر پیشانی جهت قطع رعاف که از حجب دماغ باشد و بدستور آشامیدن قدر باقلائی از خون خشک شدۀ آن و ریختن خون کرماکرم آن بر جراحات سر که باستخوان رسیده باشد و اکتحال خون کرماکرم آن خصوصا که پر نورسته بچۀ آن را بکنند که خون از ان برآید و در چشم بچکانند جهت جراحت چشم و کمنه و غشاوه و طرفه و شب کوری نافع و فضلۀ آن در سوم کرم و خشک و جالی و مقرح آشامیدن آن از یکدرهم تا سه درهم جهت استسقای بارد و سه درهم آن با دو درهم دارچینی جهت تفتیت حصاه مجرب و طلای سرکین سوختۀ آن بر اطراف بینی جهت رعاف بیعدیل و چون سرکین آن را بسوزانند و ملح آن را بکیرند و با آب ترب بیاشامند تفتیت حصاه نماید و دفع کند و ضماد آن با حرف و خردل جهت صداع مزمن و شقیقه و درد پهلو و مفاصل و نقرس و با آرد جو جهت تحلیل اورام صلبه و با روغن زیتون جهت سوختکی آتش و با سرکه جهت تحلیل خنازیر و با تخم کتان جهت کشودن دمل و قلع خشک ریشۀ زخمها و چون با آرد کندم و آب کرم و قدری قطران مرهم ساخته سه شبانروز بر برص ضماد نمایند پس بشویند و باز تجدید کنند در ازالۀ برص بغایت مؤثر و با سرکه جهت سعفه و اقسام استسقا و جلوس در طبیخ آن جهت عسر بول و تمریخ پیه آن جهت رفع آثار قروح نافع و سر آن را که با پر و موی سوخته باشند جهت غشاوه و ظلمت بصر و شبکوری اکتحالا مفید و چون شکم بچۀ کبوتر را بشکافند و کرماکرم بر موضع عقرب کزیده بندند جهت جذب سمیت آن مفید و بیضۀ آن بسیار کرم آشامیدن خام آن جهت رفع خشونت سینه و نیکوئی رنک رخسار و چون اطفال با عسل تناول نمایند بزودی بسخن آیند و طلای پنج عدد آن با پیه خوک بر احلیل جهت تحریک باه بغایت مؤثر و زهرۀ آن را چون در چشم کشند جهت نزول آب و بیاض و غشاوه نافع و استخوان ساق آن را چون بسوزانند و فرزجه نمایند جهت اعادۀ بکارت از اسرار است و مداومت خوردن بچۀ کبوتر مورث برص و مجموع کبوتر صحرائی و اهلی مضر محرورین و مصدع و محرق خون و اکثار خوردن کباب بچۀ کبوتر با ادویۀ حاره مورث احتراق دم و حدوث جذام است مصلح آن پختن آن به آب غوره و سرکه و کشنیز و خوردن کاسنی و خیار تازه بعد از ان و سکون صاحب آبله در جایی که کبوتران در ان باشند در زیر یا بالا بالخاصیت مورث شفای آن و مجاورت آن سبب امن از امراض دماغی و عصبانی و عفونی مانند فالج و سکته و سبات و ام الصبیان و خدر و طاعون و ازالۀ وحشت و فساد هوا است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
حمام . [ ح َ ] (ع اِ) کبوتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هر نوع مرغ طوق دار. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مثل فاخته و قمری و مرغ سنگخوار ومرغ ساق جر. (اقرب الموارد). حمامة یکی آن . و مذکر ومونث در حمامه یکسان است . مانند حیه . (منتهی الارب ). و تاء در آن برای دلالت بر وحدت است نه بر تانیث . (اقرب الموارد). کسایی گوید: حمام کبوتر بری است و یمام کبوتر خانگی و اصمعی گوید: یمام کبوتر وحشی است و آن نوعی از پرندگان صحرایی است . (اقرب الموارد).
- بیض الحمام ؛ نوعی است از انگور پردانه . (اقرب الموارد).
- حمام الحرم ؛ کبوتری که در حرم مکه خانه و لانه و مسکن دارد و این مثل است در احترام و مصونیت ، زیرا شکار چنین کبوتری حرام است . (اقرب الموارد).
- حمام الرسل ؛ کبوترانی که به آنها رسالت و پیغام بری را آموخته اند و نامه  پیغام را بگردن آنها آویزند و بهر کسی که خواهند پرواز دهند و آن ها میروند و با پاسخ برمیگردند. (اقرب الموارد).
- حمام مطوقه ؛ مجازاً شرم مرد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
//////////
حمامه‌
بپارسی کبوتر خوانند طبیعت وی جالینوس گوید گرم است و رطوبت بسیار دارد و گوشت وی گرده را نیک بود و منی بیفزاید و فالج و لقوه و خدر و استرخا را نافع بود شریف گوید چون همچنان زنده پرهای وی مجموع بکشند و پاک گردانند و بر موضع گزندگی عقرب نهند بغایت نافع بود و سر وی همچنان با پر بسوزانند و سحق کرده در چشم کشند تاریکی و شبکوری ببرد و در خواص ابن زهر آورده که در هر خانه که کبوتر بود از خدر و فالج و سکته و جمود و سبات ایمن باشند و این خاصیت در وی بود و ابن مؤلف گوید که زهره کبوتر سفید در چشم کشند تاریکی و غشاوه زایل کند و اگر مداومت بر اکل گوشت کبوتر کنند ذکا آورد و دیسقوریدوس گوید که خون و رشان و ثعابین و حمام گرم در چشم کشند جراحتی که در وی بود زایل گرداند و خون حمام خاصه قطع رعاف که از حجب دماغ بود بکند و بیضه وی بغایت گرم بود و کبوتر بچه سبکتر بود و اولی آن بود که به آب غوره و گشنیز و سرکه بپزند و چون بخورند بعد از آن مغز خیار بخورند یا تخم خیارین
______________________________
لاتین‌COLUMBA DOMESTICA فرانسه‌COLOMBE ,PIGEON انگلیسی‌DOVE ,PIGEON
اختیارات بدیعی، ص: 130
///////////
کبوتر (در متون طب سنتی با نام عربی آن حمامه و حمام)(سرده) (نام علمی: Columba) نام یک سرده از تیره کبوتر است.
ویکی
//////////
به عربی حمامه:
حمامه جنس الحمام كولومبا (باللاتينية: Columba) هو جنس من الطيور المنتشرة على نطاق واسع وتضم مجموعة من الحمام ذو جسم سمين متوسط إلى كبير الجحم، وغالباً ما يشار إلي تلك المجموعة باسم الحمام النموذجي. في الغالب يستخدم مصطلح "يمامة" و "حمامة"، على التوالي، لوصف الطيور "الصغيرة" و "الكبيرة" من فصيلة الحماميات بدون تمييز باستثناء حجم الطائر. و لكن جنس الكولومبا - و هى تلك الأنواع التي في أقل تقدير تدخل ضمن الحس الدقيق لمعنى كلمة كولومبا Columba باللاتينية - يطلق عليها عموماً "حمام" ("Pigeons")، وفي كثير من الحالات يطلق عليه قى الغرب اسم حمام الغابة (Wood-pigeons). وكذلك كثيراً ما يشار إلى النوع المعروف باسم الحمامة الجبلية أو البرية المستأنسة (باللاتينية: Columba livia domestica) فقط بكلمة "الحمامة". والاسم اللاتينى لذلك النوع مشتق من اسم نوع آخر هو (باللاتينية: Columba livia) و لكن أضيفت له صفة "domestica" و تعنى "المستأنس". وذلك النوع الأخير Columba livia الذي يعرف أيضاً باسم حمامة الجبال (بالإنجليزية: Rock Pigeon)، أستُمِدَ منه في اللاتينية أسماء أغلبية سلالات الحمام المستأنس، مثل زاجل السباق (بالإنجليزية:Racing Homer). وجدير بالذكر، ان اسم "حمامة الغابة" أو "Wood pigeon" في حد ذاته عادة ما يطلق في الغرب على نوع حمام الغابة الشائع (بالإنجليزية:Common Wood-pigeon) (باللاتينية: Columba palumbus) وهو نوع من الحمام المطوق عرفه العرب بأسم الفاخته (المتبخترة) لأنه إذا مشى توسع في مشيه وباعد بين جناحيه وإبطيه وتمايل.
و كما يُفهَم في الوقت الحاضر، فان جنس الكولومبا هذا موطنه الأصلي هو العالم القديم، ولكن بعض أنواعه - ولاسيما حمام الصخور المستأنس والبري - قد تم اقحامه لمواطن جديدة خارج نطاقه الطبيعي، مثل الأمريكتين على سبيل المثال.
محتويات  [أظهر]
أصل كلمة كولومبا Columba[عدل]
مصطلح كولومبا Columba يأتي من اللغة اللاتينية، وتعنى "dove" بالإنجليزية[3]، بمعنى "الحمامة أو اليمامة" بالعربية. وهى الشكل المؤنث من كلمة كولومبوس columbus، وهو يعنى "الحمامة/اليمامة الذكر"،[4] و المصطلح نفسه هو صبغ لكلمة κόλυμβος (كولومبوس) اليونانية بصبغة لاتينية و هى تعنى "غواص" باليونانية[5]. وهى كلمة مستمدة من الفعل κολυμβάω (كولومباو)، بمعنى "يغوص، ويغطس بتهور، ويسبح".[6] و كان الشكل المؤنث κολυμβίς (كولوبيس) من الكلمة اليونانية كولومبوس، ويعنى بالعربية "الغواصة"،[7] هو الاسم الذي استعمله أريستوفانيس وآخرون لوصف الحمام الجبلي الشائع في اليونان، وذلك بسبب حركة أجنحتها عندما تحلق والتي تشبه حركة الإنسان أثناء "السباحة".[8]
مناهج حيوية[عدل]
الآن تم فصل الحمام الأمريكي الذي كان سابقاً ضمن جنس الكولومبا باعتباره جنس منفصل (جنس الباتاجيوناس) "Patagioenas" مرة أخرى. وذلك لأن الإشعاع التطوري الأمريكي يشكل نسل متميز بحد ذاته وتؤكد الأدلة الجزيئية على ذلك، ففي الواقع، "حمام الباتاجيوناس" هو جنس قاعدي بالنسبة للانقسام الواقع بين حمام "الكولومبا" وحمائم (يمام/حمام) "الستريبتوبيليا" "Streptopelia". جدير بالذكر أن الحمام النموذجي (الكولومبا) يُشكِل مع الستريبتوبيليا و الأنسال الصغيرة النيسويناس "Nesoenas" و الستيجماتوبيليا "Stigmatopelia" الإشعاع التطوري السائد في فصيلة الحماميات في أوراسيا المعتدلة، على الرغم من أنه يتواجد أيضاً في المناطق الاستوائية. الحالة التصنيفية لبعض الحمام الأفريقي الذي تم وضعه في هذة المقالة في الوقت الحاضر في حاجة إلى المزيد من الدراسة؛ وذلك لأنه أصغر حجماً من الكولومبا المعتادة (وبالتالي غالباً ما يسمى بال"حمائم" - "حمام/يمام")، كما يختلف عنها في بعض الجوانب الأخرى. قد يكون ممكناً أن تُفصل تلك المجموعة في جنس بذاته يطلق عليه جنس الأبلوبيليا Aplopelia. هذا ويجدر بالذكر أن نسل الحمام نموذجي ربما يكون قد تباعد عن أقرب أقاربه في أواخر عصر الميوسين، ربما منذ 8-7 مليون سنة مضت (مسم).[9]
الأنواع[عدل]

حمامة الزيتون الأفريقية (C. arquatrix)

حمامة غابة نيلجري (C. elphinstonii)

حمامة اللورد هاو المنقرضة (C. vitiensis godmanae) والمعروفة فقط من خلال تقارير بعض المسافرين
الأنواع المتبقية في جنس الكولومبا هى:
حمام الجبال، Columba livia
الحمام البري والمحلي (الحمامة المنزلية أو المدجنة)، Columba livia domestica
حمامة ذات الطوق الأخضر، Columba oenas
حمامة التروكاز، Columba trocaz
حمامة بولي، Columba bollii
حمامة لوريل بيضاء الذيل، Columba junoniae
حمامة هيل، Columba rupestris
حمامة الثلوج، Columba leuconota
الحمامة المرقطة، Columba guinea
الحمامة ذات الطوق الأبيض، Columba albitorques
الحمامة صفراء العين، Columba eversmanni
الحمامة الصومالية البرية، Columba oliviae
حمامة الغابة أو حمام الغابات الشائع، Columba palumbus
حمامة غابات ماديرن، Columba palumbus maderensis؛ منقرضة (أوائل القرن العشرين)
حمامة أفب الأفريقية، حمامة الغابات الأفريقية او حمامة الغابات الرمادية Columba unicincta
حمام زيتوني أفريقي، Columba arquatrix
حمام زيتوني كميرونى، Columba sjostedti
حمام زيتوني ساو تومي، Columba thomensis
حمام زيتوني جزر القمر، Columba polleni
حمامة الغابات المرقطة، Columba hodgsonii
حمامة الفاكهة ذات القبعة البيضاء، Columba albinucha
حمامة الخشب الرمادية، Columba pulchricollis
حمامة الغابات نيلجيري، Columba elphinstonii
حمامة غابات سري لانكا، Columba torringtoniae
الحمامة الشاحبة بيضاء الراس، Columba punicea
حمامة الغابات الفضية، Columba argentina؛ (كان يعتقد أنها أنقرضت، اعيد اكتشافها في 2008)
حمامة غابات اندامان، Columba palumboides
حمامة الغابات اليابانية، أو حمامة الخشب اليابانية Columba janthina
حمامة غابات أوجاساوارا، Columba janthina nitens؛ منقرضة (1980s)
حمامة غابات بونين، Columba versicolor؛ منقرضة (c.1890)
حمامة غابات رايوكيو، Columba jouyi؛ منقرضة (أواخر 1930s)
الحمامة اللامعة أو الحمامة بيضاء الحنجرة، Columba vitiensis
حمامة اللورد هاو اللامعة، Columba vitiensis godmanae؛ منقرضة (1853)
الحمامة التونجية اللامعة، Columba vitiensis ssp؛ منقرضة (أواخر القرن الثامن عشر)؛ مشكوك في صحة تحصيل المعلومة
الحمامة ذات الرأس الأبيض، Columba leucomela
الحمامة صفراء الارجل، Columba pallidiceps
الحمامة البرونزية بيضاء الرقبة، أو الحمامة ذات القبعة البرونزية الشرقية Columba delegorguei
الحمامة ذات القبعة البرونزية الغربية، Columba iriditorques
حمامة الجزر ذات ذات القبعة البرونزية، Columba malherbii
حمامة الليمون، Columba larvata؛ وأحيانا توضع في مجموعة الأبلوبيليا Aplopelia
حمامة ليمون ساو تومي، Columba (larvata) simplex؛ وأحيانا توضع في مجموعة الأبلوبيليا Aplopelia
حمامة الغابات الموريتانية، Columba thiriouxi؛ منقرضة
وقد وصف نوع أحفوري، يطلق عليه C. omnisanctorum، ويرجع إلى العصر الحديث المبكر (5.3-3.6 مسم) في شبه جزيرة غارغانو والمناطق المحيطة بها، في إيطاليا. كما توجد حفرية مفترض أنها ل"صقر" من مواقع ترجع لقرب العصر البليوسينى الأوسط و المعاصر (3.6-2.6 مسم) قد تكون إما من نفس الجنس أو لجنس آخر من الحمام؛ ولكن اسم Columba pisana قد ينطبق عليه أو (اذا أخذنا التناوع في الاعتبار) قد ينطبق علي الاثنان معاً. أيضاً C. melitensis هى حمامة أحفورية من العصر البلستوسيني المتأخر في مالطا. وهو معروف فقط من عظام غدافيه وصفها ريتشارد ليديكر في عام 1891، و لكن قد تكون مختلفه في الواقع عن الأنواع الحية وليست مجرد نويع تطوري يحتاج إلى دراسة، نظراً لعمرها المتأخر. كما تم العثور على رفات غير محدد من جنس الكولومبا أيضاً في رواسب ترجع إلى أواخر البلستوسين/أوائل البليوسين (عصر الثدييات البرية الأوروبية MN 17) في فارشيتز (بلغاريا) وصاندالجا (كرواتيا).[10]
وقد وصفت حمامة أخرى في عصور ما قبل التاريخ، C. congi، من بقايا ترجع إلى أوائل عصر البلستوسين وجدت في كهوف تشوكوديان الشهيرة في الصين. هذا، أيضاً، يحتاج إلى دراسة بشأن ما إذا كانت ليست مجرد تجمعات سلفية للأنواع التي لا تزال حية.
الحواشي[عدل]
^ مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة وصلة : http://www.itis.gov/servlet/SingleRpt/SingleRpt?search_topic=TSN&search_value=177062 تاريخ النشر: 2005 تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2013
^ تعديل قيمة معرف موسوعة الحياة (P830) في ويكي بيانات"معرف Columba في موسوعة الحياة". eol.org. اطلع عليه بتاريخ 1 نوفمبر 2016.
^ columba, Charlton T. Lewis, Charles Short, A Latin Dictionary, on Perseus
^ columbus, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
^ κόλυμβος, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
^ κολυμβάω, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
^ κολυμβίς, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
^ Aristophanes, Birds, 304, on Perseus
^ Johnson et al. (2001), Cheke (2005)
^ Mlíkovský (2002): pp.221-222.
مراجع[عدل]
Cheke, Anthony S. (2005): Naming segregates from the Columba–Streptopelia pigeons following DNA studies on phylogeny. Bull. B.O.C. 125(4): 293-295. PDF fulltext
Johnson, Kevin P.; de Kort, Selvino; Dinwoodey, Karen, Mateman, A. C.; ten Cate, Carel; Lessells, C. M. & Clayton, Dale H. (2001): A molecular phylogeny of the dove genera Streptopelia and Columba. Auk 118(4): 874-887. معرف الوثيقة الرقمي:10.1642/0004-8038(2001)118[0874:AMPOTD]2.0.CO;2 PDF fulltext
Mlíkovský, Jirí (2002): Cenozoic Birds of the World, Part 1: Europe. Ninox Press, Prague. ISBN 80-901105-3-8 PDF fulltext
أنظر أيضاً[عدل]
تطور الطيور
تربية الحمام
ع ن ت
طيور برية
الأدرج الرماني القمري الحجل الدراج الصفرد بلبل التمر بلبل احمر العجز هدهد حميراء دبساء الحمام حمام البري المطوق الأسرد المدقي شقراقية القوبعة قطويات أم سالم الخضيري صعوة السلحوت العصفورالدوري فرخ السمن حصد القطا آكل العسل أوزة سوداء الحجل الرملي الديك الرومي البري فاختة النخيل حمامة الغابة القبرة الصحراوية حبارى دجاجة تركية طائرة عوسق الكروان الصحراوي ملهى الرعيان الدخيخلة الذبابي صقرقع السمنة الشيانية السمنة الزيانية اسويد اباط فقاقة زيانية أبلق مدقي مراعيد الحطيبي يمام طويل الذنب البالوم
أيقونة بوابةبوابة طيور
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: حمامة
معرفات الأصنوفة  
موسوعة الحياة: 19149  ITIS: 177062  ncbi: 8931  Fossilworks: 39354  السجل الدولي للأنواع البحرية: 558544
ضبط استنادي      
NDL: 00563017
تصنيفات: مقالات تستخدم تنوع تصنيف كائنأجناس الطيورحمام (جنس)حمامطيور بريةطيور تظهر على شعارات النبالةطيور داجنةطيور كوخرد
//////////
به آذری قویرچین:
Göyərçin (lat. Columba) - göyərçinlər fəsiləsinə aid heyvan cinsi. Orta böyüklükdə, kiçik başlı, qısa boyunlu və qısa qıçlı quşlardır. Dimdikləri qısa, zəif quruluşlu, ucu yüngülcə aşağı əyilmişdir. Qanadları orta uzunluqdadır. Olduqca sürətli uçarlar. Ayaqları yaxşı inkişaf etmişdir və arxa barmaq yerə dəyir. Ağaclarda və qayalıq yerlərdə olur. Meyvələr, dənəli və ya tumlu toxumlarla bəslənərlər. Ümumiyyətlə iki dənə yumurta qoyurlar. Erkək və dişi birlikdə kürt yatarlar, balaları birlikdə böyüdərlər. Hər iki cinsin kürt yatma zamanı kursalarından südə bənzər bir maye ifraz olur ki, ilk dövrdə də bu maye ilə balalarını bəsləyərlər. Balalar yumurtadan gözləri bağlı və çılpaq vəziyyətdə çıxar.
//////////
به عبری یوناه، فاول یوناه؟:
יונה (שם מדעי: Columba) היא סוג של ציפור ממשפחת היוניים.
//////////
به سواحلی نجیوا:
Njiwa ni ndege wakubwa kadiri wa jenasi Columba na Patagioenas katika familia Columbidae. Spishi nyingine huitwa kunda pia. Wana rangi kijivu na nyupe na pengine kuna rangi ing'aayo ya buluu au zambarau. Wanatokea mazingira yote yenye miti. Njiwa hula mbegu, matunda na mimea. Hujenga tago lao la vijiti kwa miti au miwamba. Jike hutaga mayai mawili kwa kawaida na makinda wapewa dutu inayofanana na maziwa. Dutu hii itungwa katika gole la ndege.
//////////
به ترکی استانبولی:
Columba (cins)
Vikipedi, özgür ansiklopedi
Vikipedi:Taksokutu
Columba
Kaya güvercini (Columba livia)
Kaya güvercini (Columba livia)
Alem:
Animalia (Hayvanlar)
Şube:
Chordata (Kordalılar)
Sınıf:
Aves (Kuşlar)
Takım:
Familya:
Cins:
Columba
Linnaeus1758
Aplopelia Bonaparte1855
Columba büyük bir kuş cinsi.
Alttaksonları[değiştir | kaynağı değiştir]
Asağı yukarı 0-35 tür.
Şimdiki türler[değiştir | kaynağı değiştir]
·         Columba livia,
·         Columba livia domestica
·         Columba oenas
·         Columba trocaz
·         Columba bollii
·         Columba junoniae
·         Columba rupestris
·         Columba leuconota
·         Columba guinea
·         Columba albitorques
·         Columba eversmanni
·         Columba oliviae
·         Columba palumbus
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/15/Wood_Pigeon_600.jpg/190px-Wood_Pigeon_600.jpg
Columba palumbus
·         Columba unicincta
·         Columba arquatrix
·         Columba sjostedti
·         Columba thomensis
·         Columba polleni
·         Columba hodgsonii
·         Columba albinucha
·         Columba pulchricollis
·         Columba elphinstonii
·         Columba torringtoni
·         Columba punicea
·         Columba argentina mümkün : nesli tükenen tür
·         Columba palumboides
·         Columba janthina
·         Columba versicolor : nesli tükenen tür (Asağı yukarı 1890)
·         Columba jouyi : nesli tükenen tür
·         Columba vitiensis
·         Columba vitiensis ssp. : nesli tükenen tür
·         Columba leucomela
·         Columba pallidiceps
·         Columba delegorguei
·         Columba iriditorques
·         Columba malherbii
·         Columba larvata
·         Columba simplex
·         Columba omnisanctorum
·         Columba pisana
·         Columba
///////////
Columba (genus)
From Wikipedia, the free encyclopedia
Columba
Wood pigeon (male).jpg
Kingdom:
Phylum:
Class:
Order:
Family:
Subfamily:
Genus:
Columba
Linnaeus1758
Aplopelia Bonaparte, 1855 (but see text)
Trocaza 
Bonaparte, 1854
The large bird genus Columba comprises a group of medium to large stout-bodied pigeons, often referred to as the typical pigeons. The terms "dove" and "pigeon" are used indiscriminately for smaller and larger Columbidae, respectively. Columbaspecies – at least those of Columba sensu stricto – are generally termed "pigeons", and in many cases wood-pigeons. The species commonly referred to just as "the pigeon" is the feral pigeon (C. livia domestica). It is derived from the rock pigeon (C. livia), which also has given rise to the majority of domesticated pigeon breeds, such as the racing pigeon. Meanwhile, "wood pigeon" by itself usually means the common wood pigeon (C. palumbus).
This genus as understood today is native to the Old World, but some – notably the domestic and feral rock pigeon – have been introduced outside their natural range, for example in the Americas.
Contents
  [show] 
Etymology[edit]
The term columba comes from the Latin columba, "a dove",[1] the feminine form of columbus, "a male dove",[2] itself the latinisation of the Greek κόλυμβος (kolumbos), "diver",[3] which derives from the verb κολυμβάω (kolumbaō), "to dive, plunge headlong, swim".[4] The feminine form of kolumbos, κολυμβίς (kolumbis), "diver",[5]was the name applied by Aristophanes and others to the common rock pigeons of Greece, because of the "swimming" motion made by their wings when flying.[6]
Systematics[edit]
The American pigeons formerly in Columba are now split off as a separate genus Patagioenas again. That the American radiation constitutes a distinct lineage is borne out by molecular evidence; in fact, the Patagioenas "pigeons" are basal to the split between the Columba "pigeons" and the Streptopelia "doves". The typical pigeons together with Streptopelia and the minor Nesoenas and Stigmatopelialineages constitute the dominant evolutionary radiation of Columbidae in temperate Eurasia, though they also occur in tropical regions. The taxonomic status of some African pigeons presently placed here is in need of further study; they are smaller than the usual Columba (and hence often called "doves"), and differ in some other aspects. They might be separable as genus Aplopelia. That notwithstanding, the lineage of the typical pigeons probably diverged from its closest relatives in the Late Miocene, perhaps some 7-8 million years ago (Ma).[7]
Species[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/39/African_Olive_Pigeon.jpg/220px-African_Olive_Pigeon.jpg
African olive pigeon (C. arquatrix)
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/66/Columba_elphinstonii.jpg/220px-Columba_elphinstonii.jpg
Nilgiri wood pigeon (C. elphinstonii)
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/e9/LordHoweIslandPigeonByGeorgeRaper.jpg/220px-LordHoweIslandPigeonByGeorgeRaper.jpg
The extinct Lord Howe pigeon (C. vitiensis godmanae) is known only from some travellers' reports
Species remaining in Columba are:
·         Rock pigeonColumba livia
·         Domestic and feral pigeonsColumba livia domestica
·         Stock doveColumba oenas
·         Trocaz pigeonColumba trocaz
·         Bolle's pigeonColumba bollii
·         Laurel pigeonColumba junoniae
·         Hill pigeonColumba rupestris
·         Snow pigeonColumba leuconota
·         Speckled pigeonColumba guinea
·         White-collared pigeonColumba albitorques
·         Yellow-eyed pigeonColumba eversmanni
·         Somali pigeonColumba oliviae
·         Common wood pigeon or wood pigeon, Columba palumbus
·         Madeiran wood pigeonColumba palumbus maderensis – extinct (early 20th century)
·         Afep pigeonColumba unicincta
·         African olive pigeonColumba arquatrix
·         Cameroon olive pigeonColumba sjostedti
·         São Tomé olive pigeonColumba thomensis
·         Comoros olive pigeonColumba polleni
·         Speckled wood pigeonColumba hodgsonii
·         White-naped pigeonColumba albinucha
·         Ashy wood pigeonColumba pulchricollis
·         Nilgiri wood pigeonColumba elphinstonii
·         Sri Lanka wood pigeonColumba torringtoniae
·         Pale-capped pigeonColumba punicea
·         Silvery pigeonColumba argentina – (thought to be extinct, rediscovered in 2008)
·         Andaman wood pigeonColumba palumboides
·         Japanese wood pigeonColumba janthina
·         Ogasawara wood pigeon, Columba janthina nitens – extinct (1980s)
·         Bonin wood pigeonColumba versicolor – extinct (c.1890)
·         Ryukyu wood pigeonColumba jouyi – extinct (late 1930s)
·         Metallic pigeon or white-throated pigeon, Columba vitiensis
·         Lord Howe metallic pigeon, Columba vitiensis godmanae – extinct (1853)
·         Tongan metallic pigeon, Columba vitiensis ssp. – extinct (late 18th century); validity doubtful
·         White-headed pigeonColumba leucomela
·         Yellow-legged pigeonColumba pallidiceps
·         Eastern bronze-naped pigeonColumba delegorguei
·         Western bronze-naped pigeonColumba iriditorques
·         Island bronze-naped pigeonColumba malherbii
·         Lemon doveColumba larvata – sometimes placed in Aplopelia
·         São Tomé lemon dove, Columba (larvata) simplex – sometimes placed in Aplopelia
·         Mauritian wood pigeonColumba thiriouxi – extinct
fossil species, C. omnisanctorum, was described from the Early Pliocene (5.3-3.6 Ma) of the Gargano Peninsula and surroundings, Italy. A supposed "falcon" fossil from nearby contemporary and Middle Pliocene (3.6-2.6 Ma) sites may either be of the same species or another pigeon; the name Columba pisana would apply for it or (if conspecific) for both. C. melitensis is a fossil pigeon from the Late Pleistocene of Malta. Only known from a coracoid described by Richard Lydekkerin 1891, whether it is indeed distinct from the living species and not just a paleosubspecies needs to be studied, given its late age. Indeterminate remains of a Columba were also found in Late Pliocene/Early Pleistocene (ELMMZ MN 17) deposits at Varshets (Bulgaria) and Šandalja (Croatia).[8]
Another prehistoric pigeon, C. congi, was described from Early Pleistocene remains found in the famous Zhoukoudiancaves in China. This, too, needs to be studied regarding whether it is not just an ancestral population of a still-living species.
Footnotes[edit]
1.     Jump up^ columba, Charlton T. Lewis, Charles Short, A Latin Dictionary, on Perseus
2.     Jump up^ columbus, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
3.     Jump up^ κόλυμβος, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
4.     Jump up^ κολυμβάω, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
5.     Jump up^ κολυμβίς, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
6.     Jump up^ Aristophanes, Birds, 304, on Perseus
7.     Jump up^ Johnson et al. (2001), Cheke (2005)
8.     Jump up^ Mlíkovský (2002): pp.221-222.
References[edit]
·         Cheke, Anthony S. (2005): Naming segregates from the Columba–Streptopelia pigeons following DNA studies on phylogeny. Bull. B.O.C. 125(4): 293-295. PDF fulltext
·         Johnson, Kevin P.; de Kort, Selvino; Dinwoodey, Karen, Mateman, A. C.; ten Cate, Carel; Lessells, C. M. & Clayton, Dale H. (2001): A molecular phylogeny of the dove genera Streptopelia and ColumbaAuk 118(4): 874-887. DOI:10.1642/0004-8038(2001)118[0874:AMPOTD]2.0.CO;2 PDF fulltext
·         Mlíkovský, Jirí (2002): Cenozoic Birds of the World, Part 1: Europe. Ninox Press, Prague. ISBN 80-901105-3-8 PDF fulltext
·         NDL00563017
·         Columba (genus)
·         Bird genera
&&&&&&
حماما
بفتح حاء مهمله و فتح دو میم و دو الف لغت نبطی است و امامون و امومن نیز کویند
ماهیت آن
چند نوع می باشد نوعی نباتی است شجری مشبک از شاخهای سرخ یاقوتی رنک و با صلابت و شبیه بخوشه و کل آن ریزه مانند کل خیری و سرخ رنک و برک آن شبیه ببرک فاشرا و تند و خوشبوی و کل آن را بیونانی لوفاین و بشیرازی ماهلو نامند و تخم آن بسیار لذاع و منبت آن ارمنیه و طرسوس و این بهترین انواع است و نوع دیکر مائی که در آبها می روید و در شام یافت می شود و مائل بسبزی و نرم و چون بدست بمالند بوی آن شبیه بسداب باشد و نوعی دیکر نبطی و آن غیر مشبک و مستطیل و پرتخم و تندبوی و سفید مائل بسرخی و کل آن زرد مائل بسرخی و بعد رسیدن سرخ می کردد و در آب ماه رومی می رسد و اکر پیش از رسیدن بکمال تخم آن را اخذ نمایند بزودی فاسد می کردد و قوت آن تا هفت سال باقی می ماند و صاحب تحفه نوشته که بهترین آن مائی است
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک و بعضی در دوم خشک کفته اند
افعال و خواص آن
امراض الراس و الاورام و السموم و اعضاء الغذاء و النفض و غیرها ضماد آن بر پیشانی جهت صداع و تفتیح و تحلیل اورام حاره و بتنهائی و یا با بادروج جهت کزیدن عقرب و با مویز جهت ورم احشا و آشامیدن آن مسکر و منوم و مورث سرور و منقی معده و جهت تقویت جکر و تفتیح سدۀ آن و سدۀ سپرز و تحلیل صلابت آن و رفع مغص و پراکنده نمودن ریاح الکبد آشامیدن طبیخ آن جهت ورم جکر مزمن و ورم رحم و سائر اورام و حبس بول و طمث و نقرس و حمول و فرزجۀ آن جهت ورم مقعده و رحم و بدستور جلوس در طبیخ آن و کذاشتن پا در طبیخ آن و طلای آن جهت نقرس و طلای آن با بادروج جهت عقرب کزیده مفید و داخل اکتحال می نمایند مقدار شربت آن تا دو درهم بدل آن بوزن آن اسارون یا عود یا قرنفل یا وج و نصف آن زیرۀ سفید مضر معده مصلح آن تخم کرفس و مصدع و منوم و کسالت آورد مصلح آن صندل و کلاب و دارچینی و چون آن را با سدس آن دارچینی عرق کشند و با عسل بیامیزند و در آفتاب کذارند در تفریح و جمیع افعال قویتر از خمر است و آشامیدن یکدرهم آن با نیم درهم زجاج مکلس جهت ادرار بول و تفتیت حصاه در همان روز مفید
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
حماما. [ ] (نبطی ، اِ) از جمله  درختهای آزاد است . (نزهةالقلوب ). آمومن ۞ . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تحفه  حکیم مومن و ضریر انطاکی شود.
- امامون . [ اَ ] (از یونانی ، اِ) ۞ دوایی است که آن را بفارسی ماهلو و بعربی حماما خوانند. گرم و خشک است در دوم ، بول را براند. (از برهان قاطع). نوعاً در زبان یونانی چندین قسم دارو از قبیل هیل و خولنجان و زردچوبه و زنجبیل را امامون گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به حماما و ماهلو و تحفه  حکیم مومن شود.
- امومن . [ اَ م ُ ] (اِ) ۞ آمومن . حماما. (یادداشت مولف ). در مفردات ابن بیطار فقط بصورت آمومن آمده . (جامعالمفردات ابن بیطار ج 1، ذیل حماما). و رجوع به حماما شود.
- ماهلو. (اِ) نام دوایی است که آن را به عربی حمامه گویند. گرم و خشک است در دویم و سیم وخواص آن بسیار است . بهترین آن زرد به سرخی مایل است و برگ آن سبز و کوچک است و گل آن زرد و خرد. (برهان ) (آنندراج ). گیاهی معطر در هند ۞ . حماما و آن درختی است مشبک از شاخه های سرخ یاقوتی مانند خوشه و با صلابت و گلش ریزه مثل خیری سرخ و برگش شبیه به برگ فاشرا و تند و خوشبو و تخمش بسیار لذاع . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تحفه  حکیم مومن و تذکره  داود ضریر انطاکی شود.
//////////
حماما
امامون و امومن گویند و بشیرازی ماهلو خوانند و طبیعت آن گرم و خشک است در دوم و گویند در سیم و آن دو نوع است یک نوع مشهور است که به شیرازی ماهلو خوانند و نوعی دیگر مانند پرسیاوشان بود اما چوب وی زردی بود که بسرخی مایل بود و برگ آن سبز بود و خرد و گل وی زرد بود و کوچک و نبات وی بمقدار یک وجب بود و بهترین آن زهی‌رنگ بود ارمنی خوشبوی منضج ورمهای گرم بود و چون به پیشانی ضماد کنند درد سر زایل کند و چون با بادروج بر گزندگی عقرب ضماد کنند نافع بود ورم چشم که از گرمی بود و ورم احشا چون با زیت ضماد کنند نافع بود و درد رحم چون فرزجه‌ای از وی بخود برگیرند و در طبیخ وی نشینند سود دهد و نقرس را نافع بود و کسی که گرده و جگر وی معلول بود چون طبیخ آن بیاشامند نافع بود و سده جگر بگشاید و بول براند و مقدار مستعمل از وی دو درم بود لیکن مصدع بود و منوم و مسکر و از جمله مسکرات قوی بود و صاحب تقویم گوید مصلح آن صندل و گلاب بود و اسحق گوید مضر بود بمعده و مصلح آن تخم کرفس بود و تیادق گوید بدل آن بوزن آن اسارون یا بوزن آن وج یا بوزن آن چوب قرنفل و گویند بوزن آن زیره سبز بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: حماما بفتح حا لغت نبطی است و امامومن و امومن نیز گویند و گل آن را بیونانی لوفاین و بشیرازی ماهلو نامند و تخم آن بسیار لذاع و انواع دارد و صاحب تحفه نوشته بهترین آن مائی است‌
اختیارات بدیعی
///////////
به عربی حماما:
الحَمَامَا (من اليونانية: آمُومُنْ) جنس نبات اسمه العلمي (باللاتينية: Amomum).
المراجع[عدل]
^ تعديل قيمة معرف موسوعة الحياة (P830) في ويكي بيانات"معرف Amomum في موسوعة الحياة". eol.org. اطلع عليه بتاريخ 2 نوفمبر 2016.
تفسير كتاب دياسقوريدوس في الأدوية المفردة - ابن البيطار المالقي.
////////////
به آذری هل (بیتکی):
Hil (lat. Amomum)[1] - zəncəfilkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2] Hilin vətəni Hindistandır. Ancaq Hindistanla yanaşı, Şri-LankadaÇində, Afrikada və Amerikada da becərilir. Hilin istifadə edilən əsas hissəsi onun toxumudur. Ancaq toxumları qabığından ayrıldıqdan sonra ətrini tez itirdiyi üçün qabığı ilə bir yerdə yığılır. Hilin toxumunda olan efir yağlarının əsasını alfa terpineol, delta limonen, sineol, terpenilasetat təşkil edir. Hil meyvəsinin qabığında efir yağı az (təqribən 0,1-0,7 %), sellüloza isə çoxdur (təqribən 28-31 %).
///////////
Amomum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Amomum
Amomum magnificum (1832).jpg
Amomum magnificum
1832 illustration
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Amomum
Roxb.
·         Meistera Giseke
·         Paludana Giseke
·         Wurfbainia Giseke
·         Torymenes Salisb., without description
·         Zedoaria Raf.
·         Geocallis Horan.
·         Cardamomum Rumph. ex Kuntze
·         Conamomum Ridl.
·         Paramomum S.Q.Tong
Amomum is a genus of plant native to China, the Indian SubcontinentSoutheast AsiaNew Guinea, and Queensland.[1][2] It includes several species of cardamom, especially black cardamom. Plants of this genus are remarkable for their pungency and aromatic properties.[3][4]
Among ancient writers, the name amomum was ascribed to various odoriferous plants that cannot be positively identified today. The word derives from Latinamomum,[5] which is the latinisation of the Greek ἄμωμον (amomon), a kind of an Indian spice plant.[6] Edmund Roberts noted on his 1834 trip to China that amomumwas utilized as a spice to "season sweet dishes," in culinary practice.[7]
Selected species[edit]
See List of Amomum species for a complete list.
·         Amomum aculeatum
·         Amomum aromaticum
·         Amomum austrosinense
·         Amomum costatum (black cardamom)
·         Amomum dallachyi
·         Amomum dealbatum
·         Amomum foetens
·         Amomum gracile
·         Amomum longiligulare
·         Amomum longipes
·         Amomum ovoideum
·         Amomum magnificum
·         Amomum odontocarpum
·         Amomum sahyadricum
·         Amomum subulatum (black cardamom)
·         Amomum testaceum
·         Amomum truncatum
·         Amomum tsaoko
·         Amomum villosum
·         Amomum xanthioides (black cardamom seed)
References[edit]
3.     Jump up^ Govaerts, R. (1995). World Checklist of Seed Plants 1(1, 2): 1-483, 1-529. MIM, Deurne.
4.     Jump up^ Lamxay, V. & Newman, M.F. (2012). A revision of Amomum (Zingiberaceae) in Cambodia, Laos and Vietnam. Edinburgh Journal of Botany 69: 99-206.
5.     Jump up^ amomum, Charlton T. Lewis, Charles Short, A Latin Dictionary, on Perseus Digital Library
6.     Jump up^ ἄμωμον, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus Digital Library
7.     Jump up^ Roberts, Edmund (1837). Embassy to the Eastern Courts of Cochin-China, Siam, and Muscat. New York: Harper & Brothers. p. 138.
·         GBIF entry
Stub icon
This Zingiberales-related article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
·         Zingiberaceae

·         Zingiberales stubs