دردار
بفتح اول و سکون را و فتح دال و الف و راء مهملات لغت فارسی
است و آن را دارون و سفیددار و درخت پشه نیز نامند جهت آنکه در جوف ثمر آن پشه
متکون می کردد و نوعی از غرب است
طبیعت آن
در اول سرد و خشک
افعال و خواص آن
قابض و با قوت جالیه اکتحال عصارۀ برک آن با عسل جهت ظلمت بصر
و قطور آن نیمکرم در کوش جهت ورم آن و قطور آبی که از سر چوب بیخ تر آن در حین
سوختن برمی آید جهت رفع کری که از امتداد امراض بهم رسیده باشد و برک تازۀ آن مقوی
دندان و لثه و قاطع اسهال و پختۀ آن ملین طبع و ضماد آن جهت التیام جراحات تازه و
جبر کسر عظام و با سرکه جهت جرب رطب و پوست بیخ آن در افعال قویتر و یک مثقال آن
با شراب و یا آب مسهل بلغم بعصر و طلای آن با سرکه جهت تغییر دادن رنک برص مؤثر و
رطوبت ثمر آن جالی جلد بشره و جهت تپ دق و سرفۀ مزمن مجرب و آب خیسانیدۀ خشک آن
قائم مقام رطوبت آن المضار محرق خون و مولد سودا مصلح آن شکر مقدار شربت آن تا یک
مثقال بدل آن و خشیزک است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
دردار. [ دَ ] (اِ) ۞ درختی است که پشه بار می آورد و به عربی شجرةالبق
خوانند و بعضی گویند سفیددار همانست . (برهان ). آنرا دارون گویند و نام دیگرش سپیددار
است و آنرا پشه دار نیز گویند. (از آنندراج ). شجرالبق خوانند و در پارسی درخت پشه
خوانند و به شیرازی سفیدار. (از اختیارات بدیعی ). لغت فارسی است و او را درخت پشه
و نارون نیز گویند چه ثمر او چون خشک گردد از جوف او پشه متکون می گردد، و نوعی «غرب
» است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). درخت خوش سایه را گویند، و او را شجرةالبق نیز گویند.
(از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). قزاونه وزو خوانند، درختی بزرگ است ثمره اش مانند
نار طرفی بربسته بود. (نزهة القلوب ). درختی است که پشه غال گویند و به عربی شجرالبق
خوانند. (رشیدی ). شجرالبق . نارون . (بحرالجواهر). لسان العصافیر. بوقیصا. نارون
. نشم الاسود. و بیشتر پیوندی آنرا نارون و پیوندنشده ٔ آن را سیاه درخت نامند. (یادداشت
مرحوم دهخدا).
///////////////
نارون
اشاره
به فارسی
«نارون» و «پشگال» و در مناطق مختلف جنگلهای شمال ایران که به طور جنگلی میروید انواع
آن با نامهای مختلف محلی نامیده میشود که برای هر نوع ذکر خواهد شد. در کتب طب سنتی
در ایران با نامهای «دارون»، «دروار»، «سفیددار»، «پشهدار» و «درخت پشه» نامبرده میشود.
به فرانسوی بهطور کلیOrme وArbre de moucheron و به انگلیسیElm -tree گفته میشود. گیاهی است از خانوادهUlmaceae و دارای گونههای مختلفی است که
به شرح چند گونه از آن میپردازیم:
1. اوجا؛
نارون جنگلی که در شمال ایران و در سایر مناطق کشور با نامهای محلی مختلفی نامیده میشود
از جمله در نور و کجور و مازندران و گرگان «اوجا»، در رودسر و لاهیجان «لی» و «له»،
در رامسر و شهسوار «لو»، در اطراف رشت و طوالش «گل پردار»، «سمد» و «سمت»، در کرج،
تهران، آستارا، ارسباران و همدان «قرهآغاج» و «قرهغاج»، در شیراز «درخت شاهاشرفی»،
در شیرینسو قزوین و سردشت «وزم»، در اصفهان و بختیاری «بسک»، «وسک» و «وزک» و در مشهد
«گرزم» نامیده میشود. در کتب قدیم با نامهای «غرغار» و «غرغاج» آمده است. به فرانسویOrme champetre ،Orme rouge
وOrme وOrme petites feuilles و به انگلیسیCommon elm ،Red elm
وEnglish elm وSmall leaved elm گفته میشود. نام علمی آنUlmus carpinifolia
معارف
گیاهی، ج6، ص: 473
Borkh.
یاUlmus campestris L . و مترادفهای آنU .procera Salisb .،U
.vulgaris Pall .،U .Sativa
Mill . وU .minor
Mill .،U
.foliacea Gilib . و ...
میباشد.
مشخصات
اوجا
درختی است بزرگ بلندی آن تا 30 متر. برگهای آن متناوب، کوچک، بیضی، نوکتیز، پهن، دندانهدار
و دندانههای آن مضاعف است. طول هر برگ 10- 4 سانتیمتر میباشد. برگها در تماس با
دست خشن و ناصاف است. گلهای آن خیلی زود در بهار قبل از برگها ظاهر میشود. میوه آن
با یک بال بیضی شکل یا دایرهای احاطه شده است. درخت اوجا بومی جنگلهای اروپاست و در
جنگلهای شمال ایران نیز انتشار دارد.
2.
«ملچ» یا «نارون کوهی» و نامهای محلی آن در کلاردشت و کلارستاق و نور و کجور مازندران
«ملج» و «ملچ»، در کتول و رامیان «ملیج»، در لاهیجان و رودسر «سرخه» و «لوروت»، در
مینودشت «شلدار»، در رامسر و شهسوار «لونگا»، در آستارا و طوالش «وزم»، در ارسباران
«قرهغاج» و در کتب قدیم طب سنتی «غرغارجبلی» و «پشهخوار» و «پشهخام» آمده است. به
فرانسویOrme Blanc وOrme de campagne و به انگلیسیMountain elm وBroad leaved elm گفته میشود. نام علمی آنUlmus glabra Huds .(non Mill .) و مترادفهای آنU .montana Smith . وU .major
sm . وU
.latifolia Moench . وU
.corylifolia Borcau . میباشد.
مشخصات
بلندی
درخت نارون کوهی یا ملچ در حدود اوجا است. برگهای آن درشت، بیضی یا تخممرغی، نوکتیز،
دندانهدار، و طول هر برگ 16- 5 سانتیمتر است. میوه آن بیضی و دارای بال میباشد و
شبیه میوه اوجا است. ملچ بومی جنگلهای اروپا، آسیای شمالی و ژاپن است و در جنگلهای
شمال ایران در ارتفاعات میانبند از ارسباران تا گرگان انتشار دارد.
علاوه
بر دو گونه فوق گونه معروف دیگری نیز در ایران به عنوان درخت نارون زینتی در باغها
کاشته میشود که به آن «نارون چتری» گویند نام علمی آن
معارف
گیاهی، ج6، ص: 474
U. carpinifolia var umbraculifera Rehd.
و مترادف
آنU .campestris var densa Litw . وU .densa litw . میباشد.
3. گونه
دیگری که در شرق و شمال چین در ترکستان میروید و در سایر مناطق دنیا کاشته میشود
و از نظر دارویی مصارف وسیعی در چین دارد، نارونی است با نام علمیUlmus pumila L . و مترادف آن
U. campestris sensu Stuart, sensu Roi, non, L.
میباشد
که در اینجا خواص دارویی آن ذکر خواهد شد.
تکثیر
نارون از طریق کاشت تخم آن صورت میگیرد. نارون در سنین 20- 15 سال به بعد، هر سال
مقدار زیادی تخم میدهد و معمولا کاشت تخم نارون در محل اصلی نتیجه خوب نمیدهد و معمول
این است که تخمهای آن را پس از برداشت در خزانه در خاک مناسبی میکارند و در حدود یک
سانتیمتر خاک نرم و خوب روی آنها میریزند. همینکه نهالها کمی رشد کردند چون جای
آنها تنگ است به خزانه دیگری منتقل و با فاصله بیشتری میکارند و پس از 3- 2 سال نهالها
را که رشد کافی کردهاند به محل کاشت اصلی منتقل مینمایند. در مصارف پزشکی و دارویی
برگ و بیشتر پوست داخلی نارون یعنی قسمتی از پوست که به چوب متصل است مصرف دارد که
به شکل تسمههای باریک آنها را بستهبندی و لوله کرده در بازار عرضه مینمایند.
ترکیبات
شیمیایی
در پوست
داخلی درخت نارون گونهU .pumila که در چین
بیشتر مصرف پزشکی دارد، وجود مقداری تانن و مواد نشاستهای و مواد چربی و فیتوسترول،
سیتوسترول 594]، فلوبافن 595]، هکزیلن آلدئید[596]، بوتیریک اسید، کاپریک اسید[597]،
لیپاز[598] و لعاب وجود دارد. [روا]. پوست داخلی درخت اوجا نیز دارای تانن، لعاب و
فیتوسترین همراه با استیگماسترین 599]، سیتوسترین 600] و فلوبافن میباشد.
معارف
گیاهی، ج6، ص: 475
نارون
A
- شاخه
با گل و جوانهA - شاخه
با برگ و میوه
B
- گل
کاملC - مادگیD - دانه
1 و
2 و 3- میوه ارقام مختلفه نارون
معارف
گیاهی، ج6، ص: 476
خواص-
کاربرد
در چین
برگهای نارون برای معالجه سنگ مثانه تجویز میشود [رید]. برگ نارون مدّر و معرّق است
[روا]. برگ نارون را معمولا مانند اسفناج میپزند و پخته آن را میخورند که ضد سمّ
و ضد سنگ کلیه است و از جوشانده 20 گرم برگ خشک در 1000 گرم آب برای رفع ناراحتیهای
صفراوی میخورند [استوارت . پوست داخلی درخت نارون که خشک کرده و خردشده باشد احتمالا
مؤثرترین قسمت دارویی درخت و داروی فوقالعاده مؤثر است. گرد آن را با روغن خوراکی
و سرکه مخلوط و روی تاول، تبخال، جوش، کورک و همچنین به صورت ضماد روی آبسهها، ورمها
و ورم پستان میاندازند، بسیار مفید است. جوشانده پوست داخلی نارون مدّر و تببر است
اسهال را بند میآورد و برای رفع ناراحتیهای مجاری ادرار و تناسلی بسیار مفید است
[استوارت . همچنین برای قطع عرق شبانه، پشتدرد و طنین صدا در گوش نیز مفید میباشد
[لویی .
نارون
از نظر طبیعت طبق رأی حکمای طب سنتی سرد و خشک است و برگ و پوست درخت خصوصا پوست درخت
دارای خواص مقوی، معرّق و مدّر، قابض، نرمکننده ورم و التیامدهنده ناراحتیهای جلدی
است. مالیدن عصاره برگ آن برای افزایش دید چشم و ریختن قطره عصاره آن در گوش برای نرم
کردن و کاهش ورم آن مفید است. برگ تازه آن اگر جویده شود مقوی دندان و سفتکننده لثه
است و جوشانده پوست درخت اسهال ساده را بند میآورد و برای نقرس و روماتیسم نافع است.
ضماد پوست داخلی آن و همچنین ریختن جوشانده پوست و برگ آن روی زخمها اثر التیامبخش
دارد و در موارد ترمیم تسریع شکستگی استخوانها مفید است.
جوشانده
پوست داخلی نارون مخلوط با سرکه برای رفع ناراحتیهای پوست نظیر جرب تر نافع است و
در مورد جذام نیز مفید است و در موارد ناراحتیهای جلدی پوست ریشه آن نیز مفید است.
تخم آن برای جلای پوست و رفع سرفه مزمن مجرّب است. مضار آن این است که سوزاننده خون
و مولد سودا میباشد از این نظر باید با شکر خورده شود. مقدار خوراک از تخم آن حدود
5 گرم است که به صورت جوشانده خورده میشود.
تهیه
جوشانده پوست نارون: 30 گرم پوست خشک داخلی نارون (قسمت پوست چسبیده به چوب) را در
1250 گرم آب آنقدر بجوشانند که 1000 گرم بماند. با فشار صاف کنند و در مصارف داخلی
استعمال نمایند و یا با شربت ساده
معارف
گیاهی، ج6، ص: 477
مخلوط
کرده بخورند. اگر با عسل خورده شود برای رفع عوارض جانبی آن بهتر است.
جوشانده
پوست نارون برای رفع ناراحتیهای جلدی خشک ریشه که اسکار[601] یا پوسته پوسته شدن جلدی
قانقرایایی 602] نامند مفید است. پوست خشک نارون 100 گرم، آب 3000 گرم، آنقدر بجوشانند
که نصف شود و در موارد رفع ناراحتیهای خشک ریشه روزی 3- 2 فنجان بخورند.
معارف
گیاهی، ج6، ص: 478
///////////////
2. هو
كیائو دیده گر دقیق گیاهان سرزمین های
شمال بود و یادداشتهای او برای جغرافیای گیاهی اهمیتی ویژه دارد. او در پی
اشاره به هندوانه چنین میگوید:’’ با پیشروی
بیشتر به سمت شرق، به نیائوـتان (Niao-t‛an) رسیدیم، كه نخستین جایی است كه با درختان بید suxei] به زبان جورچی (Jurči) [روبهرو میشویم، همینطور با ترتیزكهای آبی
مرغوب و پرپشت كه مرغوبترین آنها si-ki است كه برگهای تیغهای بزرگ دارد. ده تا از این
برگها برای سیركردن اسبی را بس است. از نیائوـ تان به سوی كوههای بلند به پیش
رفتیم كه ده روز در گذر از آنها بودیم. سپس از بیشه ای بزرگ به درازای دو یا سه لی
پوشیده از درختان نارون، wu-i (Ulmus macrocarpa) با شاخ و برگهایی خاردار همچون
پر پیكان گذر كردیم بر خاك آن هیچ علفی دیده نمیشد.‘‘ گویا si-ki آوانگاشت واژهای ختنی است. سه
گونه نارون در منطقه آمور میرویند ـ Ulmus
montana ]نارونک وهی[، U. campestris ]اوجا[، و U.suberosa (Grum-Gržimailo, Opisanie
Amurskoi Oblasti, p. 316). هو كیائو درباره
سرزمین تان ـ چن ـ تی ین (T‛an-čen-tien) چنین گزارش كرده است: ’’هوای آنجا بسیار معتدل است، طوریكه وقتی
اهالی ختن از سرمای شدید به ستوه میآیند برای گرمشدن
بدانجا میروند. آب چاهها پاكیزه و خنك است؛ علفهای نرم همچون کرك دارد كه بستر
بسیار راحتی برای آسودن است. گلهای شگفت انگیر در آنجا فراوان یافت میشود كه دوگونه
آنها شایان ذكر است ــ یكی
بنام han-kin به اندازه كف دست است و به رنگ طلایی بسیار
براق، طوری كه چشم را میزند؛ گل دیگر بنام ts‛in žan همچون kin
t‛en (Orithia edulis) است و به رنگ Indigofera ]نیل[ (lan ) و بسیار دلنشین.» گویا نام han-kin آوانگاشت واژهای ختنی باشد؛ احتمالاً
ts‛in žan نیز چنین است، هر چند، به گفته استوارت (Chinese
Materia Medica, p. 404)
این نامِ برگهای Sesamum (كنجد) است؛ در هر حال اینجا نمیشود كه مراد كنجد باشد.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان
(ساینو-ایرانیکا)
/////////////
نارون (در متون طب سنتی دردار) (نام علمی:
Ulmus) نام یک سرده از تیره
نارونیان است که برگریز یا نیمهبرگریز هستند. این گونه ابتدا در دوره میوسن در حدود
۲۰ میلیون سال پیش، در جایی که امروزه آسیای مرکزی قرار دارد پدید آمد و به مرور در
سراسر نیمکره شمالی گسترده شد.
گونههای نارون[ویرایش]
برخی از گونههای نارون چنیناند:
اوجا, Ulmus minor: این گونه در شمال
ایران میروید.
مَلَچ, Ulmus glabra: گونهای که در استانهای
گلستان، مازندران، گیلان و آذربایجان میروید.
نارون چتری, Ulmus Umbraculifera: گونهای از نارون
که در ایران و افغانستان میروید.
نارون برگریز یا نارون گلپشهای, Ulmus boissieri: گونهای از نارون
که تنها در کشور ایران میروید.
نارون سفید, Ulmus laevis
نارون قرمز, Ulmus rubra
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Elm»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۳ فوریه
۲۰۱۴).
////////////
به عربی دردار دردار، البوقيصا:
الدردار أو البوقيصا[1] (بالإنجليزية:
Elm) (الاسم العلمي:Ulmus) هو جنس نباتي يتبع
فصيلة الدردارية من رتبة الورديات.[2][3][4][5] وهو جنس من الأشجار النفضية ظهرت في
الميوسين منذ نحو 40 مليون سنة في ما يقابل آسيا الوسطى المعاصرة.
محتويات [أخف]
1 من
أنواعه في الوطن العربي
2 من
أنواعه الأخرى
3 أنظر
أيضاً
4 مراجع
من أنواعه في الوطن العربي[عدل]
الدردار الأجرد (باللاتينية: Ulmus glabra) في بلاد الشام وأوروبا
الدردار الأصغر (باللاتينية: Ulmus minor) ويتبعه الدردار الأصغر
نويع الرمادي (باللاتينية: Ulmus minor subsp. canescens) في بلاد الشام والمغرب العربي وبعض مناطق أوروبا
الدردار الطويل (باللاتينية: Ulmus procera) في المغرب العربي
والبلقان وبعض مناطق أوروبا
من أنواعه الأخرى[عدل]
الدردار الأحمر (باللاتينية: Ulmus rubra)
الدردار الإسماعيلي (باللاتينية: Ulmus ismaelis)
الدردار التوماسي (باللاتينية: Ulmus thomasii)
الدردار الخفيف (باللاتينية: Ulmus laevis)
الدردار الصغير (باللاتينية: Ulmus nana)
الدردار صغير الثمار (باللاتينية: Ulmus microcarpa)
الدردار العالي (باللاتينية: Ulmus alata)
الدردار كبير الثمار (باللاتينية: Ulmus macrocarpa)
الدردار المتطاول (باللاتينية: Ulmus elongata)
أنظر أيضاً[عدل]
قائمة أنواع الدردار
مراجع[عدل]
^ موسوعة شبكة المعرفة الريفية. الدردار.
تاريخ الولوج 30 أيلول 2011.
^ موقع لائحة النباتات أنواع الدردار تاريخ
الولوج 16 ديسمبر 2012
^ موقع زيبكودزو جنس الدردار تاريخ الولوج
16 ديسمبر 2012
^ المركز الوطني للمعلومات التقنية الحيوية
جنس الدردار تاريخ الولوج 16 ديسمبر 2012
^ موقع تاكسونوميكون جنس الدردار تاريخ
الولوج 16 ديسمبر 2012
////////////
به آذری و ترکی استانبولی قره آقاج:
///////////
به عبری:
אולמוס או בוקיצה (שם
מדעי: Ulmus) הוא עץ
נשיר ממשפחת המישיים. ישנם בין 30 ל-40 מינים של העץ, תשעה מהם ניתן למצוא בצפון אמריקה
וכן מספר קטן יותר באירופה. את המגוון הגדול ביותר ניתן למצוא בסין. בישראל צומח עץ
ממשפחת האולמוס בשם בוקיצה שעירה (לשעבר: אולמוס שעיר).
///////////
به ازبکی قیراق اوچ:
Qayragʻoch — qayragʻochdoshlar oilasiga mansub barg toʻkuvchi daraxtlar turkumi, manzarali oʻsimlik. Asosan, Oʻrta Osiyo va Ozarbayjonda oʻsadi. 80120 (400–500) yil yashaydi. Q. yorugsevar,
qurgʻoqchilikka chidamli, sovuqqa chidamsiz. Togʻlarning 1500 m gacha baland yerlarida ham uchraydi. Oʻzbekistonda Q.ning poʻkak Q., pakana Q., maydabarg Q., silliq Q.,
bujun Q., dala Q.i, ayniqsa, sada Q. va asl Q. (gujum) yoki androsov Qayragʻoch
keng tarqalgan. Bu Q.ning boʻyi 10–15 m, shoxshabbasi qalin, sharsimon, barglari ketmaket joylashgan, tuxumsimon. Martapr. oylarida
gullab urugʻlaydi. Gullariikki jinsli. Urugʻi yongʻoqcha (danakcha). Quyuq soya berishi va chiroyli koʻrinishi tufayli Gʻarbiy va Oʻrta Osiyoda, Zakavkazyeda hovli, bogʻlarda, xiyobonlarda oʻstiriladi. Q.ning
hamma turlari oʻrmonlar, parklar, ihota daraxtzorlari barpo etish uchun
ekiladi. Yogʻochi duradgorlikda turli buyumlar yasashda, asbobsozlik,
uskunasozlik va mashinasozlikda ishlatiladi. Urugʻi va ildiz bachkisidan
koʻpaytiriladi.
/////////////
به ترکی استانبولی قره آقاچ:
Karaağaç, karaağaçgiller (Ulmaceae)
familyasının Ulmus cinsinden ağaç türlerine verilen
ad
Dünya üzerinde ılıman
iklim bölgelerinde Kuzey Amerika, Avrupa ve Asya'da yayılış
gösterirler.
Karaağaçlar yapraklarını döken
boylu orman ağaçlarıdır. Tomurcuklar kiremitvari
olarak dizilmiş olan çok sayıda pullarla örtülüdür. Sürgünler pseudoterminal tomurcukludur
ve sürgünlere iki sıralı sarmal dizilmişlerdir. Yaprak ve çiçek tomurcukları
farklı şekil ve büyüklüktedir. Yaprak tomurcukları küçük dar yumurtamsı konik
biçimde olmalarına karşın çiçek tomurcukları büyük ve hemen hemen küreseldir.
Yapraklar sade (basit), kısa saplı, dip tarafları az veya çok çarpık
(asimetrik), kenarları çift dişlidir. Çiçekler erdişidir.
Çiçeğin çan biçimindeki çanağı 4-9 lopludur ve lop sayısı kadar etamini vardır. Yumurtalık basıktır, derin parçalanmış
iki stigması vardır. Erdişiçiçeklerin
birçoğu birarada yan durumlu olarak yaprak koltuğundan demet oluştururlar.
Çiçekler ilkbaharda yapraklardan önce açarlar veya bazı taksonlarda ise
çiçekleri sonbaharda görülür. Meyve basık bir nustur. Nusun etrafı,
damarları belirgin, zarsı bir kanatla çevrilmiştir. Çiçek açmasından bir kaç
hafta sonra olgunlaşır.
Karaağaçların yaşlı
gövdelerinde kabuklar çoğunlukla kalın boyuna oluklu çatlaklıdır; birkaç taksonda ise
gövde kabukları uzun yıllar çatlamadan, düz ve parlak kalır. Amerika'daki
kızıldereliler bir zamanlar bazı karaağaç kabukları liflerinden ip ve halat
yapmışlardır. İç kabuğu ilaç olarak kullanmışlardır.
Odunları koyu, diri
odunları açık renkli olan ve güzel cila kabul eder. Odunları büyük
halkalı traheli gruba
dahildir. İlkbahar odununda büyük traheler bir veya iki sıra halinde yan yana
gelerek halka şeklinde düzenli bir diziliş gösterir. Yaz odununda ise dar lümenli küçük
traheler, birbirine paralel uzanan, dalgalı bantlar üzerinde bir araya gelerek
devamlı şeritler halinde görülürler. Odunları sert, ağır, yüksek şok
mukavemetine haiz ve elastikidir; kolay yarılmaz.
Kullanış yerleri
mobilyacılık ve kaplamacılıktır. Karaağaç tomrukları su
borusu olarak kullanılmışlardır.
Genellikle sıcak
severler; sulak yerlerde, nehir ve dere kenarlarında yetişirler. 1919
yılında Hollanda'da
görülen ve kısa zamanda Avrupa'ya yayılan karaağaç kurumalarına neden olan bir mantar hastalığı
vardır. Bu mantar Ophiostoma ulmi adındaki
bir mantardır.
////////////
Elm
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Elms" redirects here. For the
racing series, see European Le Mans Series.
For other uses, see Elm (disambiguation).
Elm
|
|
Ulmus minor,
East Coker, Somerset, UK.
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
See
|
Elms are deciduous and semi-deciduous trees comprising
the flowering plantgenus Ulmus in
the plant family Ulmaceae. The genus first appeared in the Miocene
geological period about 20 million years ago, originating in
what is now central Asia.[1] These trees
flourished and spread over most of the Northern Hemisphere, inhabiting the
temperate and tropical-montane regions of North America and Eurasia,
presently ranging southward across the Equator into Indonesia.
Elms
are components of many kinds of natural forests. Moreover, during the 19th and
early 20th centuries many species and cultivars were also planted as ornamental
street, garden, and park trees in Europe,
North America, and parts of the Southern Hemisphere, notably Australasia.
Some individual elms reached great size and age. However, in recent decades,
most mature elms of European or North American origin have died from Dutch elm
disease, caused by a microfungus dispersed
by bark beetles. In response, disease-resistant cultivarshave
been developed, capable of restoring the elm to forestry and landscaping.
همچنین:
نارون قرمز (در متون
طب سنتی دردار و شجرة البق) (نام علمی: Ulmus rubra) نام یک گونه از سرده نارون است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا،
«Ulmus rubra»، ویکیپدیای
انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۳ فوریه ۲۰۱۴).
//////////
به عربی دردار
احمر:
دردار أحمر (الاسم العلمي:Ulmus rubra) هو نوع
من النباتات يتبع جنس الدردار من الفصيلة الدردارية[1] .
محتويات [أظهر]
الموئل والانتشار[عدل]
موطنه النصف الشرقي
للولايات المتحدة[2].
الوصف النباتي[عدل]
ورق الدردر الأحمر
انظر أيضاً[عدل]
الدردار
قائمة أنواع الدردار
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات
(بالإنكليزية) The Plant List
دردار أحمر تاريخ الولوج 09 كانون الثاني 2014
^ المرفق العالمي لمعلومات
التنوع الحيوي. الدردار الأحمر (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 30 أيلول 2011.
//////////
Ulmus rubra
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Red Elm" redirects here. For the
community in the United States, see Red Elm, South Dakota.
Ulmus rubra
|
|
Mature cultivated slippery elm (Ulmus rubra)
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
U. rubra
|
Natural range of Ulmus rubra
|
|
·
Ulmus americana L. var. rubraAiton
·
Ulmus crispa Willd.
·
Ulmus dimidiata Raf.
·
Ulmus fulva Michx., Loudon,
Bentley & Trimen, Sarg.
·
Ulmus Heyderi Späth
·
Ulmus pinguis Raf.
·
Ulmus pubescens Walter?, Sudworth, Pinchot
|
Ulmus
rubra,
the slippery elm, is a species of elm native to eastern North America,
ranging from southeast North Dakota, east to Maine and southern Quebec,
south to northernmost Florida, and west to eastern Texas, where it thrives in
moist uplands, although it will also grow in dry, intermediate soils.[3]
Muhlenberg. Portrait by Peale, 1810.
Other
common names include red elm, gray elm, soft elm, moose elm, and Indian elm.
The tree was first named as part of Ulmus americana in
1753,[4] but identified as a
separate species, Ulmus rubra, in 1793 by Pennsylvaniabotanist Gotthilf Muhlenberg. The
slightly later name U. fulva, published by French botanist André Michaux in
1803,[5] is still widely
used in dietary-supplement and alternative-medicine information.
The
species superficially resembles American elm U.
americana, but is more closely related to the Europeanwych elm U.
glabra, which has a very similar flower structure, though lacks
the pubescence over the seed.[6] U. rubra was
introduced to Europe in 1830.[4]