حضض هندی
بهندی رسوت نامند
ماهیت آن
بعضی کفته اند که عصارۀ فیل زهرج است و تحقیق آنست که غیر آنست
صاحب دستور الاطبا نوشته بهترین آن آنست که در نکرکوت و نواح لاهور از شیرۀ هلیلۀ تازه
سازند و صاف باشد و در کتاب دیکر دیده شده که در نواح لاهور و نکرکوت از شیرۀ هلیله
تازه و شیر می سازند و حکیم عبد الحمید در حاشیۀ تحفه نوشته که آنچه از حکمای هند و
کتب معتبرۀ ایشان تحقیق شده آنست که عصارۀ دارهُلد است که دار هُلد تازه را نیم کوفته
در آب می جوشانند تا تمام قوت آن در آب باز داده شود پس صاف نموده مساوی آن شیر کاو
داخل کرده می جوشانند تا غلیظ و منعقد کردد و باطراف می برند و بعضی کفته اند معنی
رسوت بهندی رس اوتهه است زیرا که رس بمعنی عصاره و اوته بمعنی جوشانیدن است و چون آن
عصاره است و بطبخ مرتب می نمایند لهذا مسمی بدان کشته و آن عصاره برک چند نباتی است
بعضی شبیه ببرک حلبه و خاردار و بعضی شبیه بخرفۀ خرد و ضخیم تر از ان و بعضی شبیه بحندقوقی
که بهندی کده پورناوبس کهپره نامند در هاونهای چوبی بزرک کوبیده آب آن را کرفته صاف
کرده طبخ می دهند تا بسرحد انعقاد رسد و بر برکهای عریض طولانی سبز پستئ رنک ریخته
خشک می نمایند و باطراف می برند و آن برک یحتمل که برک دار هلد باشد و رنک رسوت تازه
خالص زرد می باشد
طبیعت آن
قریب بطبیعت مکی است و کفته اند سرد و خشک است
افعال و خواص آن
نیز قریب بدانست و جهت امراض چشم و تقویت باصره و تحلیل اورام حاره
و بثور و تسکین حدت خون و صفرا و قئ و فواق و اسهال بواسیری و ورم طحال و دفع سموم
نافع و آشامیدن محلول مقدار نیم درهم آن با آب برک ککرونده که کیاه هندی است مقدار
پنج شش مثقال خصوصا که شب در ان بخیسانند و صبح مالیده صاف کرده نیم کرم بیاشامند جهت
حبس خون بواسیر و اسهال بواسیری و اسهال الدم و سحج امعا و طلای محلول آن در آب نیم
کرم جهت وجع بین الکتفین و تحلیل اورام حاره و بثور مجرب و اهل هند جهت سحج اطفال در
ادویۀ ایشان داخل می نمایند و می خورانند و حبوب رسوت در قرابادین مذکور شد و فتیلۀ
آنکه یک وزن آن را باهم وزن آن ثمر نیم که بهندی نمولی کویند با ربع وزن آن زرنباد
کوفته در آب برک ککروندۀ سفید خوب حل کرده فتیله ها سازند بقدر بند انکشت خنصر و خشک
نموده در شیشه کرده سر آن را محکم بسته نکاهدارند عند الحاجت یکی بردارند بدبر جهت
تسکین وجع بواسیر و حبس خون مجرب است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
Berberis asiatica - Roxb. ex DC.
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
Physical Characteristics
|
Berberis asiatica is an evergreen Shrub growing to 3.5 m (11ft 6in) at a medium rate. It is hardy to zone (UK) 8 and is not frost tender. It is in leaf 12-Jan It is in flower in May. The flowers are hermaphrodite (have both male and female organs) and are pollinated by Insects, self.The plant is self-fertile. Suitable for: light (sandy), medium (loamy) and heavy (clay) soils and can grow in heavy clay and nutritionally poor soils. Suitable pH: acid, neutral and basic (alkaline) soils. It can grow in full shade (deep woodland) semi-shade (light woodland) or no shade. It prefers dry or moist soil. |
Synonyms
|
Habitats
|
Woodland Garden Dappled Shade; Shady
Edge; not Deep Shade;
|
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
&&&&&&&
حلاب
بضم حاء مهمله و فتح لام و الف و باء موحده
ماهیت آن
کیاهی است بقدر شبری برک و شاخهای آن بسیار باریک و کل آن بسیار
ریزه سفید و تخم آن بقدر خردلی منبت آن اکثر امکنه خصوصا اطراف عمارات و خرابها
طبیعت آن
در سوم سرد و خشک
افعال و خواص آن
ضماد آب آن با آرد کندم جهت استحکام عضو مکسور و کوفته و بدررفته
و مانده و سست شده و با حنا جهت خارش کف دست اطفال و غیر اطفال و مانع زیاده شدن آن
و جهت سیلان زردآب از ان مفید
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
حلاب:
الشریف: حشیشۀ صغیرة تنبت فی أطراف العمارات
و الأرضین الحرشا و ورقها دقیق و لها قضبان دقاق و لها زهر دقیق أبیض و طول
هذه الحشیشۀ مقدار شبر لا أزید قوتها باردة
یابسۀ عصارتها إذا خلط معها دقیق حواري و ضمد بها بقایا الکسور و الفکوك و الوهن
و الوثی نفع منها، و إذا خلطت بالحناء
و یخضب بها أیدي الصبیان الصغار نفعت من الحکۀ العارضۀ لها و الماء السائل منها.
الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه، ابن بیطار
/////////
گوش خرگوش چتر گندمي برگ گرد
Bupleurum
rotundifolium L
·
Bupleurum
rotundifolium 'Green Gold'
Bupleurum rotundifolium 'Green Gold'
Thorow-Wax, Common Hare's Ear
Hardy Annual
This
useful hardy annual adds zingy spring freshness to borders and cut flower
arrangements later on in the season. Euphorbia-like, citrus green flowers bloom
on tall stems from July to September. The foliage is reminiscent of Eucalyptus,
with intriguing stems that appear to grow through the leaf. Versatile and easy
to grow, Bupleurum riotundifolium 'Green Gold' makes a superb filler for summer
borders. Sow it alongside tall Ageratum, such as 'Timeless' for beautiful cut
flowers, or interplanted with wildflowers for a stylish Cottage Garden look. If
you like the look then let it set seed in late summer for drifts of fresh
seedlings next year. Height: 80cm (31"). Spread: 40cm (16").
Ideal For:
cottage gardens, cut flower garden
Flowering Period:
July, August, September
Sowing Months:
March, April, May
Position:
full sun
&&&&&&
حلبه
بضم حاء مهمله و سکون لام و فتح باء موحده و ها و فریقه نیز خوانند
و در کیلان خلبه بخای معجمه و باصفهان شنبلیله و در شیراز شملیز و بهندی میتهی نامند
ماهیت آن
از حبوب معروفه است و کیاه آن تا بقدر ذرعی و شاخهای آن باریک و
برکهای آن ریزه صنوبری شکل زاویۀ آن متصل بشاخ و قاعدۀ آن بالا و طعم آن مائل بتلخی
و بوی آن تند و تخم آن لعابی و بوی آن نیز شبیه ببوی برک آن و در غلافی شبیه بغلاف
تخم ترب و اندک پهن و کوچکتر از ان و اندک زرد رنک و ریزه مربع اندک پهن و غیر املس
و غیر مستوی و ماکول و برک آن را نیز پخته می خورند و با کوشت لذیذ می باشد و بعضی
برای حدت طعم و کم شدن تلخی و رائحۀ آن اولا برک آن را اندکی در آب جوش داده و آن آب
را ریخته پس با دو پیازۀ کوشت بریان کرده می خورند
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک و با رطوبت فضلیه
افعال و خواص آن
برک آن منضج و ملین و محلل و مدر بول و حیض و جهت امراض بارده و
سوء القنیه و استسقا و سرفۀ بارد و ورم طحال و درد کمر و جکر و رحم و برودت مثانه و
تقطیر البول و ضماد آن جهت تقویت موی نافع و خوردن آن با نان مانع تلیین آنست و تخم
آن ملین و منضج و محلل و مبهی و مدر حیض و مقوی رئۀ الصدر و المعده مطبوخ آن با عسل
مسهل و جهت مواد محتبسه بسینه و سرفه و ربو و عسر النفس و بواسیر و اورام باطنی و کسر
ریاح و دفع بلغم لزج از سینه و تنقیۀ امعا و مطبوخ آن با تمر هندی و مویز و انجیر که
آب آن را بعد طبخ صاف نموده با عسل بقوام آورده باشند جهت ضیق النفس و تصفیۀ صوت و
قروح سینه و درد آنکه مزمن شده باشد با آب پرسیاوشان مجرب خوردن آن با مری پیش از طعام
و بدستور با عسل شکم براند و اخلاط ردیه دفع کند اعضاء النفض طبیخ آن بتنهائی و یا
با ادویۀ مناسبه جهت تسهیل ولادت و ادرار بول و حیض و مداومت خوردن آن بآرد کندم و
شکر و عسل سرشته جهت تسمین بدن و اصلاح حال کرده مؤثر و آب طبیخ آن با پنج درم فوه
جهت نیکوئی رائحۀ براز و تلیین طبیعت و رفع سستی و شکستکی اعضا و ادرار حیض و لیکن
مفسد رائحۀ عرق و بول است الاورام و غیرها ضماد آن جهت اورام صلبۀ ظاهری و باطنی و
سعفه و سبوسه کلف و سوختکی آتش و شقاق بارد و کجی ناخن و ورم سپرز و رحم و رفع اسقاط
موی و سائر آثار جلدیه و ضماد آرد آن با بورۀ ارمنی جهت تحلیل طحال و با انجیر جهت
کشودن دمل و با آرد جو و روغن کل سرخ و سرکه جهت اورام حاره و با عسل جهت بارده و طلای
آن جهت رفع چرک و نیکوئی رنک رخسار و با مویزج جهت منع تولد قمل و قطور نقیع آن در
آب جهت دمعه و سلاق و حمره و بقایای ورم چشم و نطول طبیخ آن و بدستور جلوس در ان جهت
تسهیل ولادت و اسقاط مشیمه و تنقیۀ رحم و فرزجۀ آن با پیه قاز جهت تلیین صلابت رحم
و تفتیح فم آن و شستن سر به آب طبیخ آن جهت جعودت موی و زوال حزاز و قروح رطبه نافع
و اکثار آن مصدع و مغثی و مضر انثیان مصلح آن سکنجبین حامض و انیسون و مکیدن انار میخوش
و محرور المزاج را استعمال برک آن بدون کاسنی جائز نیست و طبیخ برک آن با برک اسفناج
و یا برک خرفه و یا با زردک نیکو مصلح است آن را از برای محرو المزاج و روغن تخم آن
کرم و تند و محلل و ملطف و ملین صلابات و منضج دبیله و جهت زحیر و اسهال و نخالۀ ردی
و موی و قرحۀ رخسار و با موم جهت شقاق و با ادویه کلف جهت جلای بشره موثر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
حلبة. [ ح ُ ل ُ ب َ ] (ع اِ) شنبلید.
(منتهی الارب ). شملید. (نصاب ). حلبه بپارسی شمبلید، گرم و خشک است در دوم سینه نرم
دارد و سرفه را دفع کند و ضیق نفس را سودمند آید و باه برانگیزاند و چون ده مثقال از
او بکوبند و بپزند و به آبی که دو مثقال بوره ارمنی در او حل کرده باشند سرشته طلا
کنند، صلابت سپرزرا ببرد و چون در طبخش نشینند حیض بگشاید و درد رحم را زایل گرداند.
(تحفه حکیم مومن ). رجوع به حُلبَة شود.
|| نوعی از طعام لزجه که از دانه شنبلید و
خرما یا دیگر دانه ها پزند. (منتهی الارب ).
////////////
شنبلیله
اشاره
به فارسی بهطور کلی «شنبلیله»، در گیلان
«خلبه» و در کتب طب سنتی با نام (حلبه) نامبرده شده است. به فرانسویTrigonelle وFenugrec و به انگلیسیFenugreck گفته میشود. گیاهی
است از خانوادهLeguminosae
نام علمی آنTrigonella foenum -graecum L . میباشد.
مشخصات گیاه
گیاهی است یکساله کوتاه که ارتفاع آن از
5/ 0 متر تجاوز نمینماید، دارای برگهای متناوب مرکب شامل 3 برگچه که قسمت انتهایی
هر برگچه دندانهدار است. گلهای آن از نظر شکل مانند گیاهان تیره پروانهواران و برنگهای
مختلف سفید، سفید مایل به زرد و حتی بنفش دیده میشوند. میوه آن به شکل غلاف دراز تا
10 سانتیمتر طول که داخل آن 20- 10 دانه تخم شنبلیله قرار دارد. رنگ تخم شنبلیله قهوهای
بوی آن قوی معطر و طعمش تلخ است. شنبلیله بهطور کلی دو نوع دارد یکی گونه زینتی و
معطر آن است و دومی گونه خوردنی آن است که همان حلبه باشد.
شنبلیله بهطوری که در تاریخ انتشار گیاهان
بحث میشود از ایران و از غرب آسیا برخاسته به سایر نقاط دنیا برده شده است. در حال
حاضر در اغلب کشورهای اروپا، آسیا و افریقا پرورش مییابد. در ایران نیز کاشته میشود.
معارف گیاهی، ج1، ص: 146
تکثیر شنبلیله از طریق بذر انجام میگیرد
بذر در زمین اصلی با در نظر گرفتن فاصله بین خطوط 40 سانتیمتر و فاصله بین بوتهها
روی خطوط 8 سانتیمتر پاشیده میشود و 4- 3 ماه پس از کاشت معمولا در شرایط اقلیمی
مناطق معتدل ایران دانه آن میرسد. مصرف بذر در حدود 25 کیلوگرم در هکتار است و از
برداشت آن 800- 600 کیلوگرم در هکتار تخم شنبلیله به دست میآید. پس از رسیدن میوهها
گیاه به کلی با ریشه خارج شده و میگذارند خشک شود که با کوبیدن دانه آن به سادگی جدا
شود. چون از خانواده لگومینوز است و ریشه آن ازت در زمین تثبیت میکند، معمول است در
باغهای میوه مرکبات نیز بین درختان کاشته میشود.
شنبلیله از گیاهان بسیار قدیم طبی است
از نوشته کاغذهایی که از قبور کهن مصریها به دست آمده چنین برمیآید که در دوران کهن
قبل از میلاد مسیح به عنوان خوراک و به عنوان گیاهی برای کاهش تب مصرف میشده است.
در طب سنتی قدیم مصریها، رومیها و دانشمندان طب سنتی ایرانی از تخم شنبلیله در طب
گیاهی بسیار مصرف میکردهاند.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیب مواد مؤثر، تخم شنبلیله دارای
الکالوئیدی به نام تریگونلین و کولین و اسانس روغنی و ماده ساپونین و پرولامین
228] است.
الکالوئید تریگونلین اثر توکسیک قوی روی
نوروموسکولار پرپاریشن 229] دارد و به علاوه شامل روغن ثابت و اسانس فرار و مقدار زیادی
لعاب و مواد نشاستهای و چربی و مواد ازته (پروتئین) و یک عصاره تلخ و یک ماده رنگی
زرد میباشد.
از تخم شنبلیلهای که در هوای آزاد خشک
شده 38/ 0 درصد تریگونلین و 3 میلیگرم در صد گرم نیکوتینیک اسید جدا شده است. در
گزارش دیگری آمده است که در تخم شنبلیله چهار ترکیب متبلور تریاکونتان 230] و بتاسیتوسترول
231] و الکالوئیدهای کولین و بتائین وجود دارد]S .G .I .M .P[ .
معارف گیاهی، ج1، ص: 147
خواص- کاربرد
شنبلیله طبق نظر حکمای طب سنتی از نظر
طبیعت گرم و خشک است و از نظر خواص آن معتقدند که برگ آن ملین و منضج است یعنی اعتدالدهنده
اخلاط میباشد. مدر است و ترشح ادرار و حیض را افزایش میدهد و برای سرفههای سرد و
استسقا و ورم طحال و کبد و درد کمر و برودت مثانه و قطرهقطره ادرار کردن مفید است.
برای تقویت مو نافع است. تخم آنکه قسمت اساسی گیاه از نظر طبی است ملین و منضج است،
قوه باه را زیاد میکند و مقوی ریه است. دمکرده آن با عسل خروج مواد و اخلاطی که در
سینه حبس شده است را تسهیل میکند و برای سرفه و تنگینفس و سختی تنفس و بواسیر و ورمهای
داخلی مفید است و بادشکن و مسهل امعا نیز میباشد.
دمکرده آن با تمر هندی و مویز و انجیر
که پس از دم کردن صاف نموده و آب آن را با عسل قوام آورند برای تنگینفس و صاف کردن
صدا و قرحههای سینه و دمکرده آن به تنهایی و یا با گیاهان متناسب برای تسهیل ولادت
و زایمان و ازدیاد و ترشح ادرار و حیض نافع است. ضماد آن برای ورمهای سخت و سفت خارجی
و داخلی و اگزما و لکههای سرخ روی صورت و دست انسان و سوختگی آتش و ورم سپرز و رحم
و جلوگیری از ریزش مو و سایر آثار مربوط به پوست نافع است. مالیدن آب دم کرده آن و
نشستن در دمکرده آن برای تسهیل زایمان و تنقیه رحم و شیاف آنکه با پیه غاز تهیه شده
باشد در مهبل برای نرم کردن سفتی رحم و باز نمودن دهانه آن و شستن سر با آب دمکرده
آن برای مجعد شدن موی سر و از بین رفتن خارش سر ناشی از یبوست و زخمهای سرد مفید است.
اسراف در خوردن آن آشفتگی و دل به هم خوردگی ایجاد میکند و سردرد میآورد و مضر بیضهها
میباشد و از این نظر باید با سکنجبین ترش و انیسون خورده شود. اشخاص گرممزاج حتما
باید با آب کافی بخورند پخته برگ آن با هویج یا اسفناج و یا خرفه خیلی مفید است.
به سبب مواد مغذی که دارد دانه شنبلیله
برای تقویت خیلی مؤثر است و برای بیماران مسلول از نظر رفع ضعف نتیجه خوبی داده است،
عدهای از حکما از تخم شنبلیله در بیماریهای قند استفاده میکردهاند و برای جلوگیری
از لاغر شدن مبتلایان به بیماری قند بسیار مؤثر است. جوشانده 40- 30 گرم تخم شنبلیله
نیمکوب که در 1000 گرم آب مدت نسبتا زیادی بجوشد جوشانده خوبی میدهد.
آرد دانه خشک آن را نیز 3- 2 قاشق قهوهخوری
مخلوط با عسل و کمی مواد معطر دیگری که رفع بوی آن را بکند، نظیر چند قطره اسانس نعنا
و یا مربا میتوان خورد.
معارف گیاهی، ج1، ص: 148
در استعمال خارجی مقدار بیشتری میتوان
مصرف کرد و جوشانده 10 درصد (یعنی 100 گرم دانه نیمکوب در 1000 گرم آب) برای مصارف
خارجی کمپرس یا شستن موی سریا اکزما و یا سوختگی آتش و شستن ورمها به کار میرود. در
مورد خواص شنبلیله در مدارک فنی طب سنتی منتشره در امریکا چنین آمده است:
شنبلیله از مدیترانه تا چین کاشته میشود
و در سرتاسر منطقه به عنوان گیاهی دارویی مصرف دارد. تخم شنبلیله از هند به شبهجزیره
مالایا و اندونزی صادر میشود. در چین از تخم شنبلیله برای معالجه ناراحتیهای مثانه
و کلیه و اختلالات از نوع هایپوگاستریک از جمله برای فتق و دردهای کمر تجویز میشود.
[استوارت، روا، شنبلیله رید و چیو]. و به علاوه مصرف آن در موارد ضعف نیروی جنسی و
تب و ورمهای دست و پا در اثر سرما (چیلبلین)[232] نیز توصیه میشود [ابرت . و برای
روماتیسم نیز نافع است [ایشیدویا]. در شبهجزیره مالایا تخم شنبلیله به عنوان ملین
و مسهل ملایم، مدر، قاعدهآور، مفید و برای استسقا و سرفههای مزمن و در موارد بزرگ
شدن طحال و کبد مورد توجه است و تجویز میشود. از ضماد آن برای معالجه سوختگی استفاده
میشود [برکیل . گیاه شنبلیله به عنوان لعابزا و تونیک مصرف دارد [موزینگ و شرام .
معارف گیاهی، ج1، ص: 149
تجربیات حکما نشان داده است که شنبلیله
داروی مؤثری برای کنترل بیماری اوستئومییلیتیس 233] و سل استخوانی اطفال است و در
مواردی که احتیاج بدن به مواد آهندار و فسفردار باشد خوردن شنبلیله اثر مفیدی نشان
میدهد و در بیماریهای نرمی استخوان، قند، سل ریوی و سل استخوانی آثار خوبی دارد.
//////////////
50 . در مورد شنبلیله Trigonella foenum-graecum)، در فرانسوی (fenugrec، در
چینی، hu-lu-pa (در ژاپنی، koroha) ، استوارت1 تنها میگوید تخم این گیاهِ تیره پروانهواران از كشوری بیگانه
وارد جنوب چین شد. اما برتشنایدر2
نام چینی را بدرستی همان حلبه (xulba) hulba عرب دانسته
است: نخستین بار از این گیاه در گیاهنامه دوره كیاـیو (Kia-yu) (64ـ1056م. ) از دودمان سونگ نام برده شده و در آنجا چان یوـ سی (Čan Yü-si) ،
نویسنده كتاب، میگوید این گیاه در استانهای كوان ـ تون
(Kwan-tun) و كوایـچو (Kwei-čou) میروید
و عدهای بر آنند نوعی كه که از لینـ نان (Lin-nan) خیزد و محصول تخم lo-po (Raphanus
sativus) ]تربچه[ بیگانه است، هرچند هنوز در این مورد پژوهشهای بایسته نشده است. سو سون (Su sun) در كتابش، T‛u
kin pen ts‛ao، میگوید: ’’ زیستگاه امروزیش كوانـتون است و برخی بر آنند كه
تخمش از هاییـ نان (Hai-nan) و اقوام بربر دیگر گرفته شده؛ مسافرانی كه با كشتی می آمدند در
كوان ـ تون (لین ـ وایی Lin-wai) كاشتند و این گیاه از همانجا
خیزد ، اما كیفیت تخمی كه از آن گیرند یارای برابری با تخم بیگانه ندارد؛ تخم هایی كه از خارج به چین آرند
براستی خوباند." سپس به کاربرد آن
در قرابادین پرداخته است. 3 نام دارو در Pen ts‛ao yen i نیز آمده است. 4
آوانگاشتِ hu-lu-pa بسیار جالب است، زیرا
جزء hu بخشی از این آوانگاشت را می سازد اما همزمان
اشارهای به نام مردمان هو هم می تواند در آن نهفته باشد. صورتش می نماید كه سپسِ دوره ی تانگ ساخته شده زیرا در آن دوره همبرابر آوایی نویسه هنوز صوت پسكامی آغازین را نگاه داشته بود و
باید جزء بیگانه xu را با
نویسهای كاملاً متفاوت نشان میدادند.
ویژگی های پزشکی این گیاه را ابومنصور در دارونامه
فارسی خود زیر حلبه، hulbat
آورده است. 5 فارسیش شنبلید، šanbalīd ، در اصفهان شنبلیله، šanbalīle و در شیراز شملیز، šamlīz است
كه در هندوستان شملی، šamli شده. گویند در كشمیر، پنجاب و دربخش بالای دشت گنگ خودروست و در بسیاری
نقاط هند، بویژه استانهای كوهستانی دور از دریا كشت میشود. سنسكریتش میتهی، methī ، متهیکه، methika ، یا متهینی، methinī
است. 1 در یونانی (شاخ ورزاو؟ ، ox-horn)،2
در یونانی میانه (بر گرفته از عربی)، و در یونانی امروز گویند؛ لاتینی اش foenum graecum است. 3
دوكاندول4 گوید، این گونه در دشتهای میانرودان و ایران، و در هرُم (فزون بر پنجاب و كشمیر) خودروست. جان فرایر5 از فرآورده های ایرانش شمرده.
6
گیاه دیگرِ باختر آسیا كه اعراب در دوره سونگ وارد چین كردند ya-pu-lu است
كه نخستین بار چو می (Čou Mi) (1320ـ1230) آن را گیاهی زهری شمرده كه در
فاصله چند هزار لی باختر سرزمینهای مسلمانان میروید:
Kwei sin tsa ši, sü tsi A, p. 38, ed. of Pai hai; Či ya t‛an tsa
č‛ao, ch. A, p. 40b, ed. of Yüe ya t‛an ts‛un šu.
این نام بر
پایه بر نام عربی یبروح yabruh یا abruk (jabrūh فارسی)، مهر
گیاه mandrake) یا (mandragōra اســـــــت. در
تــــــكنــــــگاشـــــــــــت خــــــود، ’’La Mandragore‘‘ (به زبـــــــــان
فرانسه) در ایـــــــــــن بــــــــاره بسیار گفته ام: T‛oung Pao, 1917, pp. 1-30.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
/////////////
شَنبَلیله یا شنبلید (در متون طب سنتی
با نام عربی آن حلبه) (نام علمی: Trigonella foenum-graecum) گیاهی است از تیره باقلائیان (Fabaceae) و به همین دلیل توانایی
همزیستی با باکتریهای تثبیت کننده ازت را داشته و میتواند بخش زیادی از از نیتروژن
مورد استفاده خود را تولید کند.
گیاهی است علفی به ارتفاع ۱۰ تا ۵۰ سانتیمتر
با گلهایی منفرد و به رنگ روشن که رنگ میوههای آن زرد تا قهوهای است.
این گیاه بومی ایران بوده و در بیشتر نواحی
ایران از جمله آذربایجان، اصفهان، فارس، خراسان، سمنان و دامغان میروید و به عنوان
سبزی خوراکی کاشته شده و مصرف میشود.
شنبلیله در کنار راهها نیز میروید و
به این خاطر در قدیم به آن گل راهرو هم میگفتند.[1]
خواص دارویی
شنبلیله دارای خواص اثر تقویتی، ملین،
اشتهاآور، خلط آور و ضدتب، محرک جریان شیر و کاهنده قندخون است. همچنین این گیاه حاوی
مقادیر زیادی آهن، فسفر و ویتامین دی است. شنبلیله یک داروی گوارشی تلخ است و میتوان
آن را در بیماری قند و به صورت موضعی در التهابات پوستی مصرف کرد. جوشانده دانههای
این گیاه برای نرمی پوست و همچنین رفع تحریکات جلدی به کار میرود. به این منظور میتوان
جوشانده آن را به شکل کمپرس به کار برد. دانههای شنبلیله به لحاظ دارا بودن برخی عناصر
همچون آهن در درمان ضعف عمومی بدن بسیار مؤثر است. جوشانده دانههای این گیاه اگر به
صورت غرغره مصرف شود و در رفع ورم لوزهها بسیار مفید و مؤثر است، همچنین از جوشانده
آن برای افزایش میزان شیر در دوران شیردهی میتوان استفاده کرد. پودر گیاه را میتوان
به صورت خمیر درآورده و روی کورک و دُملهای چرکی پوست قرار داد.
دانههای شنبلیله که مهمترین قسمت دارویی
این گیاه است با بازکردن مجاری عروق خون، از بروز سکته قلبی جلوگیری میکند. این گیاه
سرشار از آهن است. پزشکان مصرف این گیاه را به افرادی که مبتلا به کم خونی، کمبود آهن
و کمبود هموگلوبین خون اند، توصیه میکنند این گیاه علاوه بر ایران در هند ایتالیا
و اسپانیا کشت میشود.
شنبلیله را بعد از شستن خشک کرده خرد کنید
روزی ۳ بار به مقدار یک قاشق مربا خوری با ماست مخلوط کرده میل نمایید برای پایین آوردن
قند خون بسیار مؤثر میباشد. شنبلیله از زمانهای دور به عنوان بزرگ کننده سینه شناخته
شده و حاوی دایوسگنین است که به استروژن مصنوعی نیز معروف است.[2]
کاربردهای خوراکی
شنبلیله بعنوان یکی از سبزیها در تهیه
خوراکهای ایرانی مثل قرمه سبزی و کوفته برنجی استفاده میشود.
منابع
دهخدا: شنبلید.
، خواص دارویی شنبلیله
ماهنامه ترویجی سبزینه - شماره هفتم
ویکی
/////////////
به عربی حلبه:
الحلبة التبنية اليونانية أو اختصارا الحلبة
(باللاتينية: Trigonella foenum-graecum) نوع نباتي من جنس الحلبة يتبع الفصيلة البقولية.
محتويات [أظهر]
الوصف النباتي[عدل]
الحلبة عشب حولي يتراوح ارتفاعه ما بين
20- 60 سم. لها ساق جوفاء وتتشعب منه فروع صغيرة يحمل كل منها في نهايتها ثلاث أوراق
مسننة طويلة، ومن قاعدة ساق الأوراق تظهر الأزهار الصفراء الصغيرة التي تتحول إلى ثمار
على شكل قرون معقوفة طول كل قرن حوالي 10 سم وتحتوي على بذور تشبه إلى حد ما في شكلها
الكلية وهي ذات لون أصفر مائل إلى الخضار. يوجد نوعان من الحلبة وهي الحلبة البلدية
العادية ذات اللون المصفر والحلبة الحمراء والمعروفة بحلبة الخيل وهما يختلفان اختلافاً
كثيراً. والحلبة المعنية هنا هي الحلبة العادية الصفراء.
واسم الحلبة جاء من اسم "حلبا"
وهو من أصل هيروغليفي ولها أسماء أخرى مثل "أعنون غاريفا" و"فريقه"
وفريكه وحليب ودرجراج وقزيفه وحمايت وفي صعيد مصر يسمونها "الحياجه".
الجزء المستعمل طبيا من نبات الحلبة هو
البذور والبذور المنبتة.
فوائد الحلبة عند العرب والمسلمين[عدل]
لقد قيل في الحلبة " لو علم الناس
بما فيها من فوائد لاشتروها بوزنها ذهباً". كما قال العالم الإنجليزي كليبر
"لو وضعت جميع الأدوية في كفة ميزان ووضعت الحلبة في الكفة الأخرى لرجحت كفة الحلبة.
وفي الطب النبوي لإبن القيم :
حلبة : يذكر عن النبي صلى الله عليه وسلم،
" أنه عاد سعد بن أبي وقاص بمكة، فقال : ادعوا له طبيباً، فدعي الحارث بن كلدة،
فنظر إليه، فقال : ليس عليه بأس، فاتخذوا له فريقة، وهي الحلبة مع تمر عجوة رطب يطبخان،
فيحساهما، ففعل ذلك، فبرئ".
وقوة الحلبة من الحرارة في الدرجة الثانية،
ومن اليبوسة في الأولى، وإذا طبخت بالماء، لينت الحلق والصدر والبطن، وتسكن السعال
والخشونة والربو، وعسر النفس، وتزيد في الباه، وهي جيدة للريح والبلغم والبواسير، محدرة
الكيموسات المرتبكة في الأمعاء، وتحلل البلغم اللزج من الصدر، وتنفع من الدبيلات وأمراض
الرئة، وتستعمل لهذه الأدواء في الأحشاء مع السمن والفانيذ. وإذا شربت مع وزن خمسة
دراهم فوة، أدرت الحيض، وإذا طبخت، وغسل بها الشعر جعدته، وأذهبت الحزاز.
ودقيقها إذا خلط بالنطرون والخل، وضمد
به، حلل ورم الطحال، وقد تجلس المرأة في الماء الذي طبخت فيه الحلبة، فتنتفع به من
وجع الرحم العارض من ورم فيه. وإذا ضمد به الأورام الصلبة القليلة الحرارة، نفعتها
وحللتها، وإذا[[ملف:شرب ماؤها، نفع من المغص العارض من الرياح، وأزلق الأمعاء.
وإذا أكلت مطبوخة بالتمر، أو العسل، أو
التين على الريق، حللت البلغم اللزج العارض في الصدر والمعدة، ونفعت من السعال المتطاول
منه.
وهي نافعة من الحصر، مطلقة للبطن، وإذا
وضعت على الظفر المتشنج أصلحته، ودهنها ينفع إذا خلط بالشمع من الشقاق العارض من البرد،
ومنافعها أضعاف ما ذكرنا.ويذكر عن القاسم بن عبد الرحمن، أنه قال : قال رسول الله صلى
الله عليه وسلم : " استشفوا بالحلبة " وقال بعض الأطباء : لو علم الناس منافعها،
لاشتروها بوزنها ذهباً أ.هـ.
عرف العرب الحلبة منذ القدم وقد جاء في
(قاموس الغذاء والتداوي بالنبات) أن الأطباء العرب كانوا ينصحون بطبخ الحلبة بالماء
لتليـيـن الحلق والصدر والبطن ولتسكين السعال وعسر النفس والربو كما تفيد للأمعاء والبواسير......
وكذلك إذا طبخت وغسل بها الشعر جعلته مجعدا وجميلا، ونظرا لفوائدها العديدة فقد قال
فيها الأطباء (لو علم الناس منافعها لاشتروها بوزنها ذهبا) !!
وفي الطب الحديث تبـيـن من تحليل الحلبة
أنها غنية بالمواد البروتينية والفسفور والمواد النشوية وهي تماثل في ذلك زيت كبد الحوت،
كما تحوي أيضا مادتي الكولين والتريكو نيلين وهما يقاربان في تركيبهما حمض النيكوتينيك
وهو أحد فيتامينات (ب)، كما تحتوي بذورها على مادة صمغية وزيوت ثابتة وزيت طيار يشبه
زيت اليانسون.
الحلبة عشب حولي يتراوح ارتفاعها ما بين
20- 60 سم، لها ساق أجوف ويتفرع منه سيقان صغيرة يحمل كل منها في نهايتها ثلاث أوراق
مسننة طويلة، ومن قاعدة ساق الأوراق تظهر الأزهار الصفراء الصغيرة التي تتحول إلى ثمار
على شكل قرون معكوفة طول كل قرن حوالي 10 سم وتحتوي على بذور تشبه إلى حد ما في شكلها
الكلية وهي ذات لون أصفر تميل إلى الخضار. ونبات الحبة عبارة عن نبات عشبي حولي صغير
يحمل ثماراً على هيئة قرون تحمل كل ثمرة عدداً من البذور ويوجد نوعان من الحلبة وهي
الحلبة البلدي العادية ذات اللون المصفر والحلبة الحمراء والمعروفة بحلبة الخيل وهما
يختلفان اختلافاً كثيراً. والحلبة المعنية هنا هي الحلبة العادية الصفراء.
واسم الحلبة جاء من اسم "حلبا"
وهو من أصل هيروغليفي ولها أسماء أخرى مثل "أعنون غاريفا" و"فريقه"
وفريكه وحليب ودرجراج وقزيفه وحمايت وتعرف الحلبة علميا باسم Trigonella foenum -
graecum من الفصيلة البقولية.
الجزء المستعمل من نبات الحلبة: البذور
والبذور المنبتة نحو هو
المحتويات الكيميائية للحلبة[عدل]
بسيسة حلبة
تحتوي الحلبة على زيت طيار الذي يتكون
من سيسكوتربينات هيدروكربونية ولاكتونات والكانات. كما أن الحلبة تحتوي على كمية كبيرة
من البروتين بنسبة 28.91% ومواد دهنية ونشا. كما تحتوي أهم المعادن وهو الفوسفور وهو
يماثل زيت كبد الحوت وقلويدات مثل الكولين والترايجونيلين ومواد صمغية وزيوت ثابتة
ومواد صابونية وستيرولات ومواد سكرية ذائبة مثل الجلاكتوز والمانوز. كما تعتبر الحلبة
مصدرا أساسيا للسبوجنين والتي تعتبر أساسية في تشييد ال ستيرويدز، كما أن الحلبة تحتوي
على مركب الدايزوجنين والياموجنين.
الموطن الأصلي للحلبة[عدل]
الموطن الأصلي للحلبة شمال أفريقيا والبلدان
التي تحد شرقي البحر الأبيض المتوسط وهي تزرع حاليا في أغلب مناطق العالم وكذلك في
صحراء نيفادا.
مرادفات للاسم العلمي[عدل]
(باللاتينية: Trigonella tibetana (Alef.)
Vassilcz.)
المصادر[عدل]
////////////
به زبان آچه حالوبا:
Haleuba
nakeuh saboh peunula nyang ôn ngön aneukjih geungui keu ubat. Kayêm cit aneuk
haleuba geungui keu dabeuëh maguën kuwah kari. Haleuba le jitimoh di Asia
Tunong, Afrika ngon Amérika Tunong. Peunula nyoë geuyakin phôn that nèjih di
nanggroë Arab. Nan haleuba jiteuka nibak bahsa Arab hilbeh (حلبة). Nanggroë nyang paléng le hasé haleuba nakeuh
India. Sidumna 80% haleuba nyang jimeukat di dônya jiteuka nibak nanggroë
Rajashtan. La'én nibak nyan haleuba jiteuka nibak nanggroë Argentina, Meusé,
Peurancih, Seupanyo, Turuki, Maghribi ngön Cina.
////////////
به آذری
Yem güldəfnəsi,
samanlıq güldəfnəsi (lat. Trigonella foenum-graecum) - (lat. Trigonella foenum-graecum)[1] - güldəfnə cinsinə
aid bitki növü.[2]
Vətənı Yaxın Şərq,
Xüsusən Suriya, Cənubi-Qərbi Avropa, Hindistan və Çindir.
Çindən Aralıq
dəniziniə qədər geniş sahəyə yayılıb. Toxumları və bəzi ölkələrdə yaşıl
yarpaqları göyərti kimi istifadə olunmaqdadır. Dadı acıtəhər və ətirlidir.
Efirində 40 növ maddə tapılır. Qədimdən Orta Şərq ve Hind mətbəxində istifadə
olunmaqdadır.
///////////
به دیوهی (مالدیوی):
އޯބަތް(ސައިންޓިފިކް ނަން: Trigonella
foenum-graecum)ނުވަތަ
(އިނގިރޭސި ބަހުން: Fenugreek) އަކީ މިނާ ބޭހުގެ ބާވަތެކެވެ. މިއީ ފެނަށްލީމާ މަސްލާ ކުދިއޮށެކެވެ.
ބައެއް މީހުން އޯބަތް ރިހަ ކެއްކުމުގެ ތެރޭގައި ރިހައަށް ލައިވެސް އުޅެއެވެ. އެހެން
ކަމުން އޯބަތް އަކީ ބޭސް ފަތްޕިލާވެއްޔެއްގެ ގޮތުގައި ވެސް އަދި ހަވާދުގެ ބާވަތެއްގެ
ގޮތުގައި ވެސް ބޭނުންކުރެވޭ އެއްޗެކެވެ.
އޯބަތް އޮށަކީ ހަވާދު ހެދުމަށާއި، އަސާރަ ފަދަ
ތަކެތި ހެދުމަށް އަދި ހަވާދު ފުނޑާއިރު އެޅުމަށް ބޭނުންކުރާ އެއްޗެކެވެ. އާންމު ގޮތެއްގައި
އޯބަތް ބޭނުންކުރަނީ ދެކުނު އޭޝިޔާގެ ގައުމުގެ ކެއުންތައް ތައްޔާރު ކުރުމަށެވެ. އޯބަތް
ގަހުގެ ފަތާއި ތަނޑުގަނޑު ފަދަ ތަކެތި ރޯ ތަރުކާރީގެ ގޮތުގައި ކައިއުޅެއެވެ. ޚާއްޞަކޮށް
ތަފާތު ކެއުންތަކުގައި ރަހަ ޖެއްސުމަށް އޯބަތް ފަތް ބޭނުންކޮށް އުޅެއެވެ.
/////////////
به عبری یِوانیت:
גַּרְגְּרָנִית יְוָנִית
(שם מדעי: Trigonella foenum-graecum) או גַּרְגְּרָנִית חִילְבָּה ובשמה העממי חִילְבָּה, היא מין צמח
חד-שנתי מתת-משפחת הפרפרניים.
פרחי הצמח לבנים, הגבעולים
זקופים ומעט שעירים, הזרעים צהובים ותרמיליהם מאורכים. סוג הגרגרנית כולל כ-130 מינים
ומוצאו בדרום מזרח אירופה ובמערב אסיה. הגרגרנית היוונית נפוצה בעיקר במערב אסיה, בצפון
אפריקה ובמזרח התיכון.
///////////////
به بهاسای جاوه ای کبالات:
Klabet utawi Fenugreek ( /ˈfɛnjʉɡriːk/; Trigonella foenum-graecum) kalebet
tuwuhan saking kulawarga Fabaceae. Klabet saged
dipunginakaken kanggé obat herbal herb (godhongipun)
lan dados rempah (wijinipun). Klabet ugi kondhang minangka methi).
Tuwuhan punika dipunbudi dayakaken kanthi global minangka semi-arid
crop lan kalebet bumbu umum kanggé damel kari utawi karé.
///////////
به کردی شِمبلیک:
Şembelîk yan xencelîsk (Trigonella
foenum-graecum) (nebatek ji famîleya
baqilan (fabaceae) tê hesibandin.
////////
به پشتو مَلخوزه
/////////////
به ترکی استانبولی چمن اوتو:
Çemen otu ya da buyotu bir ottur.
En sık kullanıldığı bölge olan Yozgat ve Kayseri'deki yerel ismi çaman
otudur. (Trigonella foenum-graecum/tıbbi tanım: Semen
Foenugraeci), baklagiller familyasına ait bir ot türü. Anavatanı Yakın
Doğu, özellikle Lübnan ve Suriye, Güneybatı Avrupa, Hindistan ve Çin'dir.
Çin'den Akdeniz'e
kadar geniş bir alana yaygındır. Tohumları ve bazı ülkelerde yeşil yaprakları
da ıspanakgibi
tüketilmektedir. Tadı acımsı ve aromatiktir. Esansında 40 çeşit madde bulunur.
Kullanımı çok eskilere dayanmakta olup günümüzde Orta Doğu ve Hint mutfağında kullanılmaktadır. Türk mutfağında özellikle çemen tozu
şeklinde bilinir. Bu toz bol salçaya ve birkaç diğer içeriklere katılarak
kahvaltılarda yenilen macun yapılı çemen üretilir.
/////////////
Fenugreek
From Wikipedia, the free encyclopedia
Fenugreek
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
T. foenum-graecum
|
Fenugreek greens
Fenugreek (/ˈfɛnjᵿɡriːk/; Trigonella
foenum-graecum) is an annual plant in the family Fabaceae, with leaves consisting of three
small obovate to oblong leaflets. It is cultivated worldwide as a semiarid
crop, and its seeds are a common ingredient in dishes from the Indian subcontinent.
Contents
[show]
Fenugreek
is believed to have been brought into cultivation in the Near East. While Zohary and Hopf are uncertain
which wild strain of the genus Trigonella gave rise to
domesticated fenugreek, charred fenugreek seeds have been recovered from Tell
Halal, Iraq, (carbon dated to
4000 BC) and Bronze Age levels
of Lachish and desiccated seeds from
the tomb of Tutankhamen.[2] Cato the Elder lists fenugreek with clover and vetch as
crops grown to feed cattle.[3] In the 1st century
AD, in Galilee, it was grown as a food staple,
as Josephus mentions it in his book,
the Wars of the Jews.[4] A compendium of
Jewish oral law known as the Mishnah(compiled in the 2nd century) mentions
the plant under its Hebrew name, tiltan.[5]
Major
fenugreek-producing countries are Afghanistan, Pakistan, India, Iran, Nepal, Bangladesh, Argentina, Egypt, France, Spain, Turkey, and Morocco. The largest producer is India. Fenugreek
production in India is concentrated in the states of Rajasthan, Gujarat, Uttarakhand, Uttar Pradesh, Madhya Pradesh, Maharashtra, Haryana, and Punjab. Rajasthan accounts for over 80% of
India's output.[6]
Fenugreek seeds
Fenugreek
is used as an herb (dried or fresh leaves), spice (seeds),
and vegetable (fresh leaves, sprouts, and microgreens). Sotolon is the chemical responsible for
fenugreek's distinctive sweet smell. Cuboid-shaped, yellow- to amber-colored
fenugreek seeds are frequently encountered in the cuisines of the Indian subcontinent, used
both whole and powdered in the preparation of pickles, vegetable dishes, daals,
and spice mixes such as panch phoron and sambarpowder. They are often roasted to
reduce bitterness and enhance flavour.[7]
Fresh
fenugreek leaves are an ingredient in some Indian curries. Sprouted seeds and
microgreens are used in salads. When harvested as microgreens, fenugreek is
known as samudra methi in Maharashtra, especially in and around Mumbai,
where it is often grown near the sea in the sandy tracts, hence the name samudra, "ocean" in Sanskrit. Samudra methi is
also grown in dry river beds in the Gangetic plains. When sold as a vegetable in
India, the young plants are harvested with their roots still attached and sold
in small bundles in the markets and bazaars. Any remaining soil is washed off to
extend their shelf life.
In Turkish cuisine, fenugreek seeds are used for
making a paste known as çemen. Cumin, black pepper, and other
spices are added into it, especially to make pastırma.
In
Persian cuisine, fenugreek leaves are called شنبلیله (shanbalile). They are the key
ingredient and one of several greens incorporated into ghormeh sabzi and eshkeneh,
often said to be the Iranian national dishes.
In Egyptian cuisine, peasants in Upper Egypt add fenugreek seeds and maize to
their pita bread to produce aish merahrah, a staple of their diet.
Fenugreek
is used in Eritrean and Ethiopian cuisine.[8] The word for fenugreek
in Amharic is abesh (or abish),
and the seed is used in Ethiopia as a natural herbal medicine in the treatment
of diabetes.[8]
Yemenite Jews following the
interpretation of Rabbi Shelomo Yitzchak (Rashi) believe
fenugreek, which they call hilbeh, hilba, helba, or halba (חילבה), to be the Talmudic rubia (רוביא). When the seed kernels are ground and mixed with water they
greatly expand; hot spices, turmeric and lemon juice are added
to produce a frothy relish eaten with a sop. The relish is also called hilbeh;[9] it is reminiscent
of curry. It is eaten daily and ceremonially during the meal of the first
and/or second night of the Jewish New Year, Rosh Hashana.[10]
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
|
|
205 kJ
(49 kcal)
|
|
6 g
|
|
0.9 g
|
|
4.4 g
|
|
(40%)
395 mg
|
|
(15%)
1.93 mg
|
|
(7%)
51 mg
|
|
Other constituents
|
|
Water
|
88.7 g
|
·
Units
·
μg = micrograms • mg
= milligrams
·
IU = International units
|
|
Percentages are roughly approximated
using US recommendations for
adults.
|
Per
100g, fenugreek leaves provide 49 calories and contain 89% water, 6% carbohydrates, 4% protein and less than 1% fat,
with calcium at 40% of the Daily Value (DV,
table).[11]
Fenugreek
seeds (per 100 g) are rich sources of protein (46% of DV), dietary fiber (98% DV), B vitamins, iron (186%
DV) and several other dietary minerals.[12]
Fenugreek
sprouts, cultivated from a single specific batch of seeds imported from Egypt
into Germany in 2009, were implicated as the source of the 2011
outbreak of Escherichia
coli O104:H4 in
Germany and France. [13]Identification of a
common producer and a single batch of fenugreek seeds supports the
epidemiologic evidence implicating them as the source of the outbreaks.[14]
Some
people are allergic to fenugreek, and people who have peanut allergyand chickpea allergy may have a
reaction to fenugreek.[15]
There
is a risk of hypoglycemia particularly in people with diabetes; it may also
interfere with the activity of anti-diabetic drugs.[15]
Because
of the high content of coumarin-like compounds
in fenugreek, it may interfere with the activity and dosing of anticoagulants and antiplatelet drugs.[15]
It
causes birth defects in animals and there are reports that it also causes birth
defects in humans, and that it can pass through the placenta; it also appears
to negatively affect male fertility, female fertility, and the ability of an
embryo in animals and humans.[15]
Constituents
of fenugreek seeds include flavonoids, alkaloids, coumarins, vitamins and saponins; the most prevalent alkaloid is trigonelline and coumarins include cinnamic acid and scopoletin.[15]
A
2016 meta-analysis combining the results of 12 small studies, of which only
three were high quality, found that fenugreek may reduce some biomarkers in people with diabetes and with pre-diabetic
conditions, but that better quality research would be required in order to draw
conclusions.[16]
As
of 2016, there was no high-quality evidence for whether fenugreek is safe and
effective to relieve dysmenorrhea.[17]
1.
Jump up^ "Trigonella foenum-graecum information from NPGS/GRIN".
www.ars-grin.gov. Retrieved 2008-03-13.
2.
Jump up^ Daniel Zohary and Maria Hopf
(2000). Domestication of plants in the Old World (Third ed.). Oxford University
Press. p. 122.
4.
Jump up^ Josephus, De Bello Judaico,
book 3, chapter 7, vs. 29. The prepared relish made from ground fenugreek seeds
is very slimy and slippery, and was therefore poured over ladders as a
stratagem to prevent the enemy's ascent.
5.
Jump up^ Thus explained by Maimonides in his commentary on the
Mishnah (Kilaim 2:5; Terumot 10:5; Orlah 3:6; Niddah 2:6, et.
al), although not to be confused with the Modern Hebrew word, tiltan,
which is now used for clover (Trifolium).
6.
Jump up^ V. A. Parthasarathy, K. Kandinnan
and V. Srinivasan (ed.). "Fenugreek". Organic Spices. New India
Publishing Agencies. p. 694.
8.
^ Jump up to:a b Gall,
Alevtina; Zerihun Shenkute (November 3, 2009). "Ethiopian Traditional and Herbal Medications and
their Interactions with Conventional Drugs". EthnoMed. University of
Washington. Retrieved January 27, 2011.
10.
Jump up^ This is based on the assumption that
the Aramaic name רוביא
corresponds to it. (Karetot 6a; Horiyot 12a) Rabbenu Nissim at the end of Rosh
Hashana, citing the custom of R Hai Gaon. This follows Rashi's translation of רוביא, cited as authoritative by Tur and Shulchan Aruch OC 583:1.
But Abudirham interprets רוביא as black-eyed peas.
11.
^ Jump up to:a b C.Gopalan,
B.V. Ramasastri and S.C. Balasubramaniyam. Nutritive value of Indian food.
National Institute of Nutrition, ICMR Hydrabad.
12.
Jump up^ "Fenugreek seed per 100 g". Conde
Nast Nutritiondata.com from the USDA National Nutrient Database, release SR-21.
2014. Retrieved 7 May 2016.
13.
Jump up^ McKenna, Maryn (2011-07-07). "E. coli: A Risk for 3 More Years From Who Knows
Where". Wired.
14.
Jump up^ King, L. A.; Nogareda, F.; Weill,
F.-X.; Mariani-Kurkdjian, P.; Loukiadis, E.; Gault, G.; Jourdan-DaSilva, N.;
Bingen, E.; Mace, M.; Thevenot, D.; Ong, N.; Castor, C.; Noel, H.; Van
Cauteren, D.; Charron, M.; Vaillant, V.; Aldabe, B.; Goulet, V.; Delmas, G.;
Couturier, E.; Le Strat, Y.; Combe, C.; Delmas, Y.; Terrier, F.; Vendrely, B.;
Rolland, P.; de Valk, H. (2012). "Outbreak of Shiga Toxin-Producing
Escherichia coli O104:H4 Associated With Organic Fenugreek Sprouts, France,
June 2011". Clinical
Infectious Diseases. 54 (11): 1588–1594. doi:10.1093/cid/cis255. ISSN 1058-4838.
15.
^ Jump up to:a b c d e f Ouzir,
M; El Bairi, K; Amzazi, S (2016). "Toxicological properties of fenugreek
(Trigonella foenum graecum)". Food and Chemical Toxicology. 96:
145–54. doi:10.1016/j.fct.2016.08.003. PMID 27498339.
16.
Jump up^ Gong, J; Fang, K; Dong, H; Wang,
D; Hu, M; Lu, F (2 August 2016). "Effect of Fenugreek on Hyperglycaemia
and Hyperlipidemia in Diabetes and Prediabetes: a
Meta-analysis". Journal of Ethnopharmacology. 194:
260. doi:10.1016/j.jep.2016.08.003. PMID 27496582.
17.
Jump up^ Pattanittum, Porjai; Kunyanone,
Naowarat; Brown, Julie; Sangkomkamhang, Ussanee S; Barnes, Joanne; Seyfoddin,
Vahid; Marjoribanks, Jane (2016). "Dietary supplements for
dysmenorrhoea". Cochrane Database of Systematic Reviews. Mar 22 (3):
CD002124. doi:10.1002/14651858.CD002124.pub2. PMID 27000311.
Look up fenugreek in
Wiktionary, the free dictionary.
|
·
Spices
&&&&&&
حلبیب
بفتح حای مهمله و سکون
لام و کسر بای موحده و سکون یای مثناه تحتانیه و بای موحده کویند سورنجان هندی است
ماهیت آن
دوائی است هندی خشبی شبیه بسورنجان مصری
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک و کویند در سوم
افعال و خواص آن
آشامیدن آن جهت نقرس و درد مفاصل و زانو و تقویت بدن و اخراج بلغم
خام و اخلاط غلیظه و اقسام کرم معده و امعا و اسهال بلغم خام مفید مقدار شربت آن تا
سه درهم مضر سپرز و مغلظ آن مصلح آن کثیرا و کاسنی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
حلبیب . [ ح َ ] (ع اِ) ببای موحده ، دوائی
است هندی و حبشی شبیه بسورنجان ، در دوم گرم و خشک ومسهل بلغم خام و اقسام کرم و خلاط
غلیظه و مقوی بدن و جهت نقرس و درد مفاصل نافع و قدر شربتش تا سه مثقال و مضر سپرز
و مصلحش کتیرا و کاسنی است . (تحفه حکیم مومن
). نام دوایی است هندی شبیه بسورنجان سپید. (بحر الجواهر). دارویی است هندی که به اصابع
هرمس ماننده است . (ابن البیطار). و رجوع به برهان قاطع شود.
//////////
حلبیب:
بیاءین منقوطتین کل واحدة منهما بواحدة من أسفلها
بینهما یاء منقوطة باثنتین ساکنة. ابن سینا: دواء هندی یشبه السورنجان حار یابس فی
الثانیة یسهل البلغم و النخام و الدیدان و حب القرع و الأخلاط الغلیظة، و ینفع من النقرس
و أوجاع المفاصل شرباً.
الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة، ج2،
ص: 283
&&&&&&
حلبوب
بفتح حای مهمله و سکون لام و ضم بای موحده و سکون واو و بای موحده
لغت نبطی است و باندلس حریف الاملس بحای مهمله و در بلاد دیکر عصا هرمس و خصی هرمس
بخای معجمه و صاد مهمله و دیسقوریدوس در رابعه نوشته که آن را لیثورسطس و بعضی برسانیون
و بعضی اربوطانون نامند
ماهیت آن
کیاهی است بقدر شبری و پرشاخ و بسیار کره و شعبهای آن از کرههای
آن رسته و برک آن کوچکتر از بادروج و مفروش بر روی زمین و یکروی آن مزغب و دو نوع می
باشد نر و ماده و ثمر نوع ماده آن خوشه دار با تخم و تخم آن از بطم کوچکتر و برک نر
آن و ثمر آن نیز کوچکتر از ماده و مستدیر و یک تخم بر بالای تخم دیکر و پیوسته بهم
شبیه بخصیۀ حیوان و بیخ آن دو عدد و مستدیر بقدر تخم کبوتر یکی سست و دیکری صلب نیز
بهم پیوسته مانند خصیه
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص آن
محلل اورام بارده و ملین طبع و آشامیدن سی مثقال از آب مطبوخ آن
مسهل رطوبات مائیه و مرت صفرا و ضماد آن محلل قوی و کفته اند حمول برک مادۀ آن بعد
از طهر و خوردن بیخ صلب آن باعث حمل بدختر و آشامیدن برک نر آن و حمول بیخ سست آن باعث
حمل بپسر است بالخاصیت و کفته اند سست آن مضعف باه و صلب آن مقوی آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
حلبوب . [ ح َ ] (نبطی ، اِ) لغت نبطی
است و به اندلس حریف الاملس بحای مهمله و در بلاد دیگر عصا هرمس و خصی هرمس بخای معجمه
و صاد مهمله و دیسقوریدوس در رابعه نوشته که آنرا الیثور رسطس و بعضی برسانیون و بعضی
اربوطانون نامند. و آنرا خواصی طبی است . (از مخزن الادویه ص 231). و رجوع به سلمة
و رجوع به تحفه حکیم مومن و تذکره ضریر انطاکی شود.
///////////
شَنگَرفی ( در متون طب سنتی با نام عربی
آن حلبوب) سردهای (جنسی) از گیاهان تیره فرفریون است.
این سرده در ایران دو گونه گیاه جنگلروی
دارد که تنها در مناطق شمالی میرویند.
گونهها:
شنگرفی یکساله - شنگرفی یکساله
Mercurialis huetii
Mercurialis corsica
Mercurialis canariensis
Mercurialis elliptica
Mercurialis reverchonii
Mercurialis tomentosa
مرکوریالیس پرنیس - شنگرفی معمولی
Mercurialis ovata
Mercurialis leiocarpa
منابع[ویرایش]
مظفریان، ولیالله، فرهنگ نامهای گیاهان
ایران: لاتینی، انگلیسی، فارسی تهران: فرهنگ معاصر ۱۳۷۵.
ویکی
/////////////
به عربی حلبوب:
الحَلبوب جنس نباتي ينتمي إلى الفصيلة
اللبنية ويضم 8-10 أنواع معظمها من النباتات العشبية.
من أنواعه الواطنة في الوطن العربي[عدل]
الحَلبُوب الإهليلجي (باللاتينية: Mercurialis
elliptica)
في المغرب العربي وإسبانيا والبرتغال
الحَلبُوب البيضوي (باللاتينية: Mercurialis ovata) في بلاد الشام وتركيا
وشرق أوروبا
الحلبوب الحولي (باللاتينية: Mercurialis annua) في مناطق الوطن العربي
المتوسطية وأوروبا
الحلبوب الريفرشوني (باللاتينية: Mercurialis
reverchonii)
في المغرب العربي
من أنواعه الأخرى[عدل]
الحَلبُوب الزغبي (باللاتينية: Mercurialis
tomentosa)
الحَلبوب المعمر (باللاتينية: Mercurialis perennis)
الحَلبوب الملتبس (باللاتينية: Mercurialis ambigua)
الحَلبوب الهويتي (باللاتينية: Mercurialis huetii) نسبة إلى هويتي في
إسبانيا
///////////
به آذری زهره اوتو:
Zöhrəotu,
zümrüdçiçəyi, meşəçiçəyi (lat. Mercurialis)[1] — südləyənkimilər fəsiləsinə aid
bitki cinsi.[2]
///////////
Mercurialis (plant)
From Wikipedia, the free encyclopedia
For the Italian philologist and physician
known also by his Latin name Hieronymus Mercurialis, see Geronimo Mercuriali.
mercuries
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Subtribe:
|
|
Genus:
|
|
Mercurialis /mərˌkjʊəriˈælᵻs/ is
a genus of plants in the family Euphorbiaceae, the spurges, known commonly as
the mercuries. These are slender herbs (forbs), rhizomatious perennials and woody perennials, native
to Europe, North Africa, and Asia.[3][4][5]
1.
Mercurialis annua L. - most of Europe, North
Africa, the Middle East (from Turkey to Iran and Qatar), and islands of the
eastern Atlantic (Canary Islands, Azores, Madeira, etc.)
6.
Mercurialis
leiocarpa Siebold & Zucc. - China, Japan,
Korea, Ryukyu Islands, Thailand, Assam, Bhutan, Nepal
8.
Mercurialis
ovata Sternb. & Hoppe - C + E Europe and
SW Asia from Germany + Italy to Russia + Syria
transferred
to other genera (Acalypha Adenocline Claoxylon Leidesia MicrococcaSeidelia Speranskia )
1.
Jump up^ lectotype designated by J. K. Small
in N. L. Britton et A. Brown, Ill. Fl. N. U.S. ed. 2. 2: 460 (1913).
4.
Jump up^ Altervista Flora Italiana, genere Mercurialis includes
photos and European distribution maps
5.
Jump up^ Flora of China Vol. 11 Page 247 山靛属 shan dian
shu Mercurialis Linnaeus,
Sp. Pl. 2: 1035. 1753.
This Euphorbiaceae-related article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
|
* شنبلیله .
[ شَم
ْ ب َ لی ل َ / ل
ِ ] (اِ))شملیز. شملید. شنبلید. شنبلیت . بمعنی شنبلید است و آن رستنیی باشد
که به عربی حلبه و به
هندی میتهی و به یونانی فریقه خوانند. (برهان ). شملیز. به
تازی حلبه . (از
جهانگیری ). سبزیی است خوشبو، تند، خوراکی ، از سبزی ها که در طعام
پزند. لغت نامه دهخدا.
1.
Chinese Materia Medica, p. 442.
2. Bot. Sin., pt. I, p. 65.
3.استوارت (همان) به خطا از کاربرد داروئی تخم شنبلیله از روزگار دودمان تانگ گوید، حال آنكه تنها از دوره سونگ
چنین بوده. هیچ جا اشارهای به وجود این گیاه در چین دوره تانگ ندیدهام. نبود گواهان
مستند در این زمینه را آوانگاشت این نام در زبان چینی تأیید میكند؛ این آوانگاشت
نمی تواند ساخته دوره تانگ باشد.
4. Ch. 12, p. 4b (ed. of Lu
Sin-yüan).
5 . آخوندف، ابومنصور، ص 47. نام فارسی دیگر آن حلیه، hulya است. در زبان ارمنی حلبه hulbā یا hulbe نام
دارد (E. Seidel, Mechithar, p. 183)
نیز، نك: Leclerc,
Traité des simples, Vol. I. p. 443 .
شلیمر (Terminologie, p. 547) میگوید:
"L'infusion de la
semence est un remède favori des médecins indigènes dans les blennorragies
urethriques chroniques."
1.
برای مثال در یكی ازداستانهای هندی
شاه ویكرمادیتیه (Vikramāditya) چاشـــنی شمرده شده است (A.
Weber, Abh. Berl. Akad., 1877, p. 67).
2. Hippocrates; Theophrastus, Hist.
plant., IV, iv, 10;
یا :ibid., III, xvi, 2; Dioscorides, II, 124.
3. Pliny, xxiv, 120.
4. Origin of Cultivated
Plants, p. 112.
5. John Fryer, New Account of East India and Persia,
Vol. I, p. 311.
6. برای اطلاعات بیشتر، نک :
Flückiger and Hanbury, Pharmacographia,
p. 172 .