خیارشنبر
بکسر خا و فتح یاء مثناه تحتانیه و الف و راء مهمله و فتح شین
معجمه و سکون نون و فتح باء موحده و سکون راء مهمله معرب از خیارچنبر فارسی است و
بهندی املتاس و کرماله و کرواله و سیال لاتهی نامند
ماهیت آن
ثمر
درختی است در بزرکی تا بقدر درخت کردکان و برک آن کوچکتر از ان
و اطراف آن تند و چوب آن خالدار و کل آن زرد شبیه بکل یاسمین و ثمر آن دراز تا
بقدر ذرعی و باریک بسطبری ابهامی و زیاده بر آن و در جوف آن پردهای خشبی و بران
رطوبت سیاه چسپندۀ منجمد که آن را عسل خیارشنبر نامند و پردها را فلوس آن و در بین
هر پرده تخمی اندک پهن صنوبری شکل سفید مائل بزردی و مستعمل عسل آنست و آن شیرین
طعم بدمزه اندک بدبو است بهترین ان سیاه براق رقیق القشر رسیده قوی بسیار عسل
شیرین کم بوی آنست و باید که در هنکام احتیاج قلم آن را اندک بآتش کرم کرده شکسته
عسل آن را از ان جدا نمایند و با روغن بادام چرب کرده استعمال کنند بهر نحو که
خواهند زیرا که اکر پیشتر اخذ نمایند ضعیف می کردد قوت آن
طبیعت آن
در اول کرم و تر و کویند معتدل در کرمی و تری
افعال و خواص آن
ملین سینه و طبع و مسکن حدت خون و منقی عصب و محلل اورام حاره
دهان و حلق و احشا و غیرها و مسهل برفق و بیغائله حتی زنان حامله و اطفال را مناسب
و مجوز است و اسهال آن بجذب و لزوجتی است که دارد و با ادویۀ مناسبه هر خلطی مسهل
آن و لیکن بطئ العمل و با تمر هندی مسهل صفرای سوخته و با تربد مسهل بلغم و با
بسفایج و آب کاسنی و آب برک بید و آب شاهتره مسهل سودا و با العبه مانند لعاب ریشۀ
خطمی و بهدانه و بزر قطونا و روغن بادام جهت تفتیح سدۀ امعا و زحیر و مغص و با
ادویۀ مناسبه و آب برک کاسنی و عنب الثعلب و کشوث جهت تفتیح سدۀ جکر و درد آن و
یرقان و رفع تپهای حاره و غرغرۀ آن با آب کشنیز تازه رادع خناق صعب و محلل آن و
بدستور با شیر بز و با آب انجیر و شیر منفجرکننده و محلل آن در انتها و طلای آن
جهت درد مفاصل و نقرس و تلیین اورام و همه صلابات حاره خصوصا با آب برک عنب الثعلب
نافع مضر معده و مغثی مصلح آن مصطکی و انیسون و مورث مغص و سحج بسبب چسپیدن آن
بامعا و مصلح و مانع چسپیدن آن روغن بادام است که بدان چرب کرده و یا بران چکانیده
بنوشند مقدار شربت آن از پنج مثقال تا بیست مثقال بدل آن سه وزن آن مویز بیدانه با
اندک تر بدو نیم وزن آن ترنجبین است و کویند جوشانیدن عسل آن باعث رفع قوت آن و
شدت التزاق آن بروده می شود و استعمال تازۀ آنکه یک سال بران نکذشته باشد مورث بول
الدم و کل آن نیز ملین طبع چون طبخ نمایند و با روغن بخورند و مربای کل آنکه
بدستور کل بنفشه و ورد احمر ترتیب دهند یعنی کل انکبین آن نیز ملین و برک نورستۀ
آن نیز ملین است و همچنین خام نارس ثمر آنکه ورق کرده پخته با روغن اندک بریان
نموده بمقدار ده مثقال تا بیست مثقال آن را بخورند و دانۀ آن از پنج عدد تا هفت
عدد که کوبیده باشند مقئ قوی و خوردن پوست سیاه مسحوق آن با زعفران و شکر و کلاب
جهت عسر ولادت و اخراج مشیمه مجرب دانسته اند و ضماد آن رافع قوبا و حب خیارشنبر و
شراب و لعوقات و نقوعات و مطبوخ و معاجین آن در قرابادین ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
فلوس . [ ف ُ ] (ع اِ)ج ِ فلس . (منتهی
الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فلس شود. || مغز خیارشنبر را گویند که به فلسهای
برهم نهاده ماند. (از یادداشت مولف ) : بگیرند فلوس خیارشنبر و مویز دانه برون کرده
. (ذخیره خوارزمشاهی ). اندر شربتی هفت درم
سنگ فلوس خیارشنبرو ده درم سنگ ترنگبین بدهند. (ذخیره خوارزمشاهی ).
- فلوس . [ ف ُ ] (ع اِ) درختی است به ارتفاع 10 تا 15 متر از تیره سبزی آساها که به حالت وحشی در افریقا و هند و برزیل
و جزایر آنتیل و مصر و جنوب ایران میروید. برگهایش بزرگ به طول 30 سانتیمتر و شامل
8 تا 16 برگچه سبز روشن است . گل آذینش خوشه
ای و گلهایش زرد شفاف و میوه اش نیام و دراز است .قسمت مورد استفاده این گیاه مغز میوه ناشکوفای آن است . میوه فلوس به طول 30 تا 40 و گاهی 60 سانتیمتر و به قطر
2 تا 3 سانتیمتر است . پوسته خارجیش نسبةً
سخت و به رنگ تیره است . بعلاوه در یکی از دو انتهای آن اثر پایه مادگی و در انتهای دیگر اثر پایه گل باقی میماند. اگر در میوه فلوس شکاف طولی ایجاد شودتیغه های متعدد و نازکی
در عرض میوه ظاهر میگردد که داخل آن را به حجرات چندی (25 تا 100) تقسیم میکند. در
هر یک از این حجرات یک هسته در درون مغز تیره رنگ جای دارد. دانه فلوس سخت و شفاف و به رنگ بلوطی است . مغز فلوس
طعمی شیرین ولی ناپسند دارد و تنها قسمت مورد استفاده میوه است . در مغز فلوس مقداری قند و صمغ و مقداری
مواد موسیلاژ موجود است . مغز فلوس ملین ومسهل است و چون مصرفش ناراحتی و عوارض سوء
ایجاد نمیکند برای اطفال و اشخاص مسن مناسب است . مغز فلوس جهت مسهل به مقدار 30 تا
60 گرم و جهت لینت به مقدار 18 این مقدار مصرف میشود. بهترین نوع فلوس گونه ای است
که در هند و مصر و ایران میروید. خرنوب هندی . خروب هندی . خیارشنبر. خیارچنبر. قثاء
هندی . بکبر هندی . شنبر. شنبار. خیارجنبر. خیارشنبرآغاجی . درخت فلوس . خیارشنبه
. کرباله . کرواله . املتاس . سیال لاتهی . بگیر. بکبر. چونتور. چیمکانی . چمکانی
. (فرهنگ فارسی معین ).
- فلوس برزیل ؛ گونه ای فلوس که دارای
میوه ای بزرگ به طول 50 تا 80 سانتیمتر و عرضش 9 تا 4 سانتیمتر است . مغزمیوه اش سیاه
و طعمش تلخ و نامطبوع می باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
/////////////
|
فلوس و
خرنوب
44. چن تسان ـ كی در Pen
ts‛ao ši i كه در نیمه نخست سده هشتم
نگاشته، اطلاعات زیر را دربــاره گیاهی بیگانه به دســــــــــت داده است:’’ a-lo-p‛o (*a-lak-bwut) در
ســـــــــــــــرزمــــــــــین فوـ لین (سوریه) میروید، میـــــــــــــوه آن به tsao kia (Gleditschia ]لیلكی[ یا Gymnocladus sinensis) می
ماند اما گردتر و درازتر؛ شیرین است و خوشمزه."1
در Čen
lei pen ts‛ao2 آمده است: ’’a-lo-p‛o در سرزمین فوـ شی (Fu-ši) میروید‘‘؛ یعنی بوجا (Bhoja)،
سوماترا. سپس همان باز نمود بالا را بر
پایه نوشته چن تسان ـ كی،
و p‛o-lo-men tsao kia را
هم همبرابرش آورده است. به گفته لی شی ـ چن3
در اینجا پوـ لو من (P‛o-lo-men) نام
سرزمینی در ســی ـ یو (Si-yü) (’’سرزمین های
باختری ‘‘) و پوـ سه نام
سرزمین بربرهای جنوبباختری، یعنی پوـسه مالایاست. وی نام p‛o-lo-men tsao kia را كه بدین ترتیب به معنای ’’Gleditschia ی سرزمین پوـلوـمن‘‘ است به چن تسان ـ كی نسبت
داده، اما در متنی كه از این نویسنده آورده
است چنین نامی نیست. این سرزمین پوـلوـ
منِ همان است كه در Man šu
آمده است. 4
تعریفی کمابیش كاملتر از این درخت بیگانه در Yu yan tsa tsu5 آمده است: ’’زیستگاه tsao kia (Gleditschia)ی ایرانی در سرزمین پوـ سه
(ایران) است و در آنجا آن را hu-ye-yen-mo مینامند، حال آنكه در فوـ لین a-li-k‛ü-fa نامیده میشود. 6 بلندای درخت بین ده
تا دوازده متر است و دورتنه آن یك تا یكونیم
متر با برگهای چـــــون Citrus medica ]لیموترش[ (kou yüan )
اما كوچكتر و كوتاهتر. در فصل سرد خزان نمیكند. 7 گل نمی دهد، اما
میوه میآورد. 8 درازای نیام آن حدود شصت سانتیمتر است. درون نیام پوستههایی (ko ko )
هست . درون هر یك از این پوستهها دانه سرخ و بسیار
سخت یك انگشتی هست. قسمت داخلی ]گوشت آن[ به سیاهی مركب ]چین[ و به شیرینی نبات است. خوردنی است و آن را
در قرابادین نیز کنند."
این درخت هنوز شناسایی نشده است، یا دستكم در
منابع چینشناسی چنین نشده است. 1 نام a-lo-p‛o
سنسكریت است؛ و صورت باستـــــــــــانی (bud)-bwut (rak , rag) *a-lakآوانگاشت درست
و منطقی aragbadha ، aragvadha ، āragvadha یا ārgvadha ، است؛
همان Cassia یا Cathartocarpus fistula (Leguminosae) كه پیشتر كركه (Caraka) حكیم
از آن نام برده و آن را suvarnaka (’’زرین‘‘) و rājataru
(’’درخت شاه‘‘) نیز نامیدهاند. 2 این درخت، كه آن را آبنوس دروغین هند
(Indian laburnum) یا
فلوس (purging cassia یا pudding pipe tree) مینامند؛ بخاطر مادهای كه از غلافهای خاص آن به دست میآید
(در فرانسه canéficier)، بومی هند، سیلان و مجمعالجزایر3 (سوماترا
و پوـ سه مالایا در نزد چینیها) است
كه ’’وقتی به گل مینشیند زیبایی شگفت انگیزی دارد و اندكاند درختانی كه در
زیبایی به پای انبوه خوشههای بلند و آویخته گلهای زرد روشن در میان شاخ و برگهای نورسیده سبز شاداب آن برسند. 4‘‘
میوه، كه در بیشتر بازارهای هند یافت میشود، نیامی است قهوهای به درازای نزدیک
به شصت و قطر دو سانتیمتر. این نیام به شمار ی بیش از چهل خانه بخش شده و در هر یك از آنها یك دانه خاگی
براق و صیقلی جای دارد. ازیراست که چینیها آن را چون نیام Gleditschia
دانستهاند كه كاملاً بجاست. این نیامها را غلاف فلوس میشناسند. در كــــــــــــتاب ’’گنجیـــــــــــنه گیاهشناسی‘‘
[Treasury &
Botany] غلاف فلوس
را چنین خوانده اند: ’’استوانهای، سیاهرنگ، چوبی، به درازای سی تا شصت سانتیمتر،
بی چاك اما دارای سه چین دراز، درونه آن
با تیغههایی عرضی بیرون زده از نهنج به چندین خانه تقسیم شده است. هر خانه میوه
دانه ای دارد كه در گوشت میوه جای گرفته و به عنوان مسهلی ملایم بکار رود."
از كشت این درخت در آسیا خبری ندارم؛ گارسیا
دا اورتا تأكید كرده كه تنها خودروی آنرا دیده است. 1 بازنمود
درخت و میوه آن در Yu yan tsa tsu کمابیش درست است. بلندای Cassia fistula ]فلوس[ براستی
بین شش تا نه متر است (در جامائیكا بلندای آن حتی به پانزده متر میرسد).
همانطور كه در این مرجع گفته شده، دانه آن قهوهای
سرخ فام و گوشتش سیاهرنگ و لزج است.
وقتی شناسائی نام سنسكریت بالا برایم قطعی شد،
كاملاً طبیعی بود كه به "Shokubutsu
mei-i" نوشته ماتسومورا مراجعه كنم و در شمار ه 754 پی Cassia fistula بگردم: با شگفتی و خشنودی
دیدم كه همانجا آمده است: "Cassia
fistula namban-saikachi". معنای
واژه به واژه ی این نام ژاپنی این است:
"Gleditschia
japonica (saikači
برابر است با همان tsao kia-tse
چینی) از بربرهای جنوبی" (همان نان فان/Nan Fan چینی). بدین ترتیب گیاهشناسان ژاپنی توانسته بودند از
روی باز نمود این گیاه به تشخیصی مشابه برسند، هر چند همانگونه که از پیروی آنها
از صورت نادرست a-p‛o-lo كه
در pen ts‛ao kan mu
تأیید شده بر می آید برابری لغتشناختی
این نام با نام سنسكریت درخت را ندیدهاند. این مورد از نظر روششناسی جالب است، زیرا نشان میدهد
كه پژوهشهای گیاهشناختی و زبانشناختی چگونه
مكمل و موید یكدیگر توانند بود: پس نتیجه این شناسایی چون و چرا نمی پذیرد؛
فرایند ردّ a-p‛o-lo كامل میشود، و
نشاندن a-lo-p‛o به
جای آن، چنان كه در Čen lei pen ts‛ao
آمده، دیگر تنها حدس یا تصحیح لغتشناسی نیست بلكه قطعیت یك حقیقت مسلم را مییابد.
اعراب میوه این درخت را xarnub hindi ]خرنوب هندی[ (’’indian carob‘‘)2
و xiyār šanbār ]خیار شنبر[ (’’خیار گردنبند دار‘‘ به دلیل رشتههای دراز گلهای طلایی آن) مینامند.
3 ابوالعباس ملقب به النّباتی
(’’گیاهشناس‘‘)، كه به سال 1239 در اشبیلیه (سِویل) در گذشت و معلم ابنبیطار بود
كه قسمتهایی از كتاب از دست رفته وی ]استاد خود[ به نام رحله (’’سفر‘‘) را حفظ كرده میگوید Cassia fistula در مصر، بویژه
در اسكندریه و اطراف آن بسیار یافت میشود و میوه آن از آنجا به سوریه صادر؛4
این درخت در بصره نیز بسیار روید و از آنجا به خاور طالع و عراق صادر میشود. وی شكل درخت فلوس را به گردو و میوه آن را به
خرنوب مانند كرده است. اسحاقبنعمران* نیز همین شباهتها را یافته و در برگردان لوكلر از قول او میخوانیم:
ایرانیان این میوه را از اعراب و نیز صفحات شمال باختری هند دریافت كردند. آنها نام عربی xiyār-šanbār ]خیار شنبر[1 را اختیار و آن را به صورت xiyār-čambar ]خیار چمبر[ وارد زبان خود كردند (بسنجید با xiar-šamb ارمنی و ، یونانی بیزانسی)؛ و گونه فارسی میانه این الگو
را میتوان در این آوانگاری’’فارسی‘‘ مندرج در Yu yan tsa tsu یافت: hu-ye-yen-mo كه در دوران باستان آوایش (bäk, bäx) -m'wäk (dzem) -ya-džem (xur) *xut داشته است. سرنمونی كه میتوان بازسازی كرد
احتمالاً *xaryadžambax بوده است. برای همین درخت و میوه واژه فارسی امروزی بکبر bakbar نیز هست. همچنین آن را کابلی، kābuli
نیز می گویند.
نام فوـ لینی این گیاه a-li-k‛ü-fa ، -go-vaδ (ri) *a-li است. لوو2 نام آرامی Cassia fistula را نیاورده و
اشارهای هم به این درخت نكرده است و من هم نتوانستم در فرهنگهای آرامی نامش بیابم. باید توجه داشت كه این درخت بومی سرزمین
های باختر آسیا و مصر نیست و اعراب آن را
از هند
بدانجا بردند. (نک نامهای عربی پیشگفته، ’’خروب هندی‘‘ و ’’خیار هندی‘‘). واژه فوـ لینی گویا وام واژهای از
زبان هندی است، زیرا آوانگاشت *a-ri-go-vaδ درست با واژه
سنسكریت ārgvadha
همخوانی دارد كه خود با صورت آرامی گمانه ای *arigbada یا *arigfada همبرابر است. در بعضی نسخههای Yu yan tsa tsu ، واژه فو ـ لینی به صورت a-li یا a-li-fa، *a-ri-vaδ فرونگاشته شده است. اینها نیز صورتهای محتملی هستند، زیرا
گونه سنسكریت ārevata و
صورتی در زبانهای بومی هند (گویش پنجابی) یعنی واژه ali نیز هست .
نوشته های برگرفته از چن تسانک ی و توان چنـ شی، نویسنده Yu
yan tsa tsu كه پیشتر یاد شد شد، فرصتی برای اظهارنظر بیشتر پیش میگذارند.
پلیو3 عقیده داشت نویسنده دومی
كه در اواخر سده نهم میزیست اغلب اطلاعات خود را از نویسنده اولی گرفته است كه در نیمه نخست سده هشتم مینوشت؛1 پلیو، بر این
پایه كه چن در بسیاری موارد نام بیگانه
گیاهان بیگانه را می آورد، به این برداشت
کشانده شده كه توان نام فوـ لینی گیاهان را نیز از وی گرفته است. این
برداشت بهیچ روی درست نیست. کمابیش تمامی نوشته هائی را كه زیر نام چن حفظ شده (یا كتاب وی،
Pen ts‛ao ši i) در Čen lei pen ts‛ao و Pen ts‛ao kan mu و همه مطالب توان درباره گیاهان را به دقت
خواندهام و به این نتیجه رسیدهام كه توان، بجز چند استثنای انگشتشمار ، مستقل
از چن نوشته است. در مورد نامهای فوـلینی
بای گفت، چن هیچ نام فوـ لینی را ثبت نكرده و متن بالا تنها متنی است كه نام سرزمین فوـلین در آن
آمده، ضمن آنكه تنها صورت سنسكریت نام این
گیاه را آورده است. در واقع، تمامی نامهای بیگانه كه چن فرونگاشته از سرزمین هند و مالایا است. این نمونه بروشنی نشان میدهد كه اطلاعات توان
بهیچ روی بر پایه آنچه در كتاب چن آمده
نیست: دو متن هم از نظر باز نمود و هم از نظر نامگذاریها با یكدیگر متفاوتاند. در مورد اطلاعات توان درباره سرزمین فوـ لین، عقیده هیرت2
سراسر درست است: این اطلاعات را راهب وان كه
یکراست از فوـ لین آمده بود در دسترس وی گذاشته بود. 3 روشن
نیست كه این راهب کی میزیسته اما به احتمال زیاد هم روزگار توان بوده است. بدین
ترتیب، نامهای فوـ لینی نه از سده هشتم بلكه از نیمه دوم سده نهم
اند.
در این قضیه نكته جالب این است كه هم پوـ سه
ایران و هم پوـ سه مالایا در مورد این درخت و میوه نقشی بازی كردهاند. تا آنجا كه من میدانم، این تنها مورد از این
دست است. خوشبختانه وضعیت در هر دو سوی قضیه كاملاً روشن است. این حقیقت كه مراد توان چنـ شی پوـ سه ایرانی (ایران) است به روشنی
پیداست، زیرا نام ایرانی را اضافه كرده است؛ در حالی كه خود درخت در ایران یافت نمیشد
وتنها میوه آن را از سوریه یا هند به ایران میآوردند. مراد از پوـ سهای كه در Čen lei pen ts‛ao بدان اشاره و گمان شده كه خاستگاه آن كتاب چن تسانـ كی بوده است، بروشنی پوـ سه
مالایا است: این نام در كنار نام سوماترا و پوـ
لوـ من (P‛o-lo-men) آمده است؛ و
گفته شده كه Cassia fistula در
آنجا میروید و در واقع هم این درخت درمنطقه مالایا میروید. از این گذشته، لیـ شیـ چن تعریفی چنان روشن از
موقعیت این پوـ سه به دست داده كه هیچ شك و شبههای در مورد
چیستی آن بر جای نمیماند.
45. از شباهت غلاف سنا به غلاف خرنوب یاد شده و
دور نیست که چینیها نام ’’لیلكی ایرانی‘‘ را شامل خرنوب نیز دانسته باشند. درخت
خرنوب، Ceratonia siliqua، به
بلندای نه متر، نیز جنسی از تیره Leguminósae ]پروانهواران[ است و نوعاً درمنطقه مدیترانه كشت میشود. در غلافهای آن، كه غلاف
خرنوب یا لوبیای خرنوب یا گاه غلاف شكر نامیده میشوند، مقدار زیادی ماده قندی
چسبناك هست كه معمولاً در جنوب اروپا خوراک چهار پایان میشود و گاه در كمبود
خوراک، مردم را نیـــز آن کار آید. نامهـــــای
عامــــــــــــــیانه locust-pods ]غلافهای اقاقیا/ ملخ[ یا ’’نانِ قدیس جانِ ‘‘ بر این برداشت استوار است كه غلافها در
بادیه خوراك جانِ قدیس بوده است (لوقا، باب پانزدهم، آیه شانزدهم)؛ اما دلایلی
قانعكنندهتر نشان می دهد Locustهای قدیس جان ملخ بوده و نه
گیاه، و هنوز هم در خاور زمین این ملخها خوراك شوند. نام سامی رایج
برای این درخت و میوه آن xarūbu
آشوری، xārūbā
آرامی، xarrūb و xarnub عربی است1 واژه
xurnūb یا xarnūb ،
و نیز xarrūb فارسی امروز كه واژه تركی عثمانی xarúp،2 واژه یونانی نو، carrobo یا carrubo ایتالیایی، algarrobo اسپانیایی، caroube یا carouge فرانسوی از آن
گرفته شدهاند) بر پایه نام سامی است. به گفته شلمیر،3 Leleki ]للكی[ نام فارسی دیگر این درخت تنها در سرزمینهای گیلان است.
اعراب سه نوع خرنوب میشناسند كه دو نوع آنها saidalāni و šābuni نام دارند. 4
روشن است اعراب كه در انتقال این درخت به باختر دست داشتند آن را به ایران نیز
منتقل كردهاند. دوكاندول از وجود خرنوب
در ایران سخنی نمی گوید. به هر روی
نویسندگان مسلمان كه در مورد ایران نوشتهاند از آن یاد كردهاند. مقدسی5 و یاقوت6 به كشت
آن در ولایت Sābūr ]سابور[* اشاره كردهاند. ابومنصور در دارونامه خویش از خواص دارویی میوه
این درخت گفته و از خرنوب سوری و نبطی سخن می راند. 7 شلمیر8
می گوید این درخت در جنگل گیلان فراوان است؛ غلاف آن خوراك گاوهاست و نیز شربتی
شیرین و دلچسب از آن سازند. این درخت هیچ نام سنسكریتی ندارد و در در هند باستان
نبوده است. 1
از نظر گیاهشناسی یك مسئله در مورد Cassia fistula حلناشده باقیمانده
است. دوهالد2 از وجود درختان كاسیا (Cassia fistula) در ولایت یونـ نان در
جانب قلمرو آوا (Ava) یاد میكند: این درختان کمابیش بلندند و غلافهای دراز میآورند و از همین رو
چینیها آن را Chang-ko-tse-shu ، درختِ میوه دراز ( ) مینامند؛
غلافهای آن از آنچه در اروپا میبینیم درازتر است و همچون حبوبات رسمی از دو پوسته کاو ساخته نشده بلكه به صورت چند
لوله میانتهی است كه تیغههایی آنها را به خانههایی تقسیم كرده و داخل این خانهها
مادهای چون مغز میوه قرار دارد كه از هر لحاظ شبیه به فلوسی است كه ما بکار می
گیریم. ویلیامز3 چنین نوشته
است:’’ Cassia fistula hwai hwa ts‛in، نام غلافهای دراز و استوانهای
درخت سنا (Cathartocarpus) است
كه چینیها آن را به نام č‛an kwo- tse šu، یا درخت میوه
دراز، میشناسند. در كوانـ سی (Kwan-si)
این میوهها را برای گوشت و دانهشان كه خواص دارویی دارند گرد می آورند. گوشت میوه سرخرنگ و شیرین است اما به اندازه
نوع امریكایی مؤثر نیست؛ چنانچه پیش از رسیدن دانهها آن را بچینند، مزه کمابیش
تندی دارد. میزان صدور آن در باختر دماغه
چندان زیاد نیست." اسمیت4
در برابر این گفته ویلیامز تصریح میكند كه این دارو را در مركز چین نمیشناسند و
در صفحات گیاهنامهها یافت نشده است. استوارت5 نیز درباره آنچه دوهالد و
ویلیامز گفتهاند میگوید: ’’هیچ منبع دیگری بهوجود این گیاه در چین اشاره نكرده
و در گیاهنامهها هم نامی از آن نیست. در
سیاهه گمركات نیز؛ پس ، چنانچهبرپایه ادعای ویلیامز صادر میشده از راه زمین بوده
است. موضوع شایان تحقیق است." در كتاب فوربز و همزلی نامی از Cassia fistula
برده نشده است.
روشن است
که
درختانی كه دوهالد و ویلیامز دیدهاند وجود دارند، اما باید روشن شود درست شناسای كردهاند یا نه. نام hwai كه
ویلیامز به كار برده ترجیحاً نام نوعی Sophora ]هُر[
است كه آن نیز غلافی دراز دارد که پذیرای یك تا پنج دانه است و اینكه گوشت میوه را سرخ خوانده با Cassia fistula نمیخواند. برخلاف نظر اسمیت و استوارت، در Pen ts‛ao kan mu گونه ای که
ویلیامز نام برده آمده است. 1
لیشیـ چن در تكمله بر مطلع a-p‛o-lo (به جای a-lo-p‛o) به دانـــههای
گـــــــــــــــیاهی بنام lo-wan-tse پرداخته و به نقل
از Kwei hai yü henči
نوشته فان چنـتا (Fan č‛en-ta)
(93ـ1126) آورده است: ’’زیستگاه آن كوانـسی است. درازای غلافهای آن به چندین سانتیمتر میرسد و
به غلافهای fei
tsao (Gleditschia یا
Gymnocladus sinensis) و tao tou (Canavallia ensiformis) میماند.
رنگ ]گوشت میوه[ سرخ استانده است.
درونش دو یا سه دانه دارد كه وقتی بو
دهنــــد خوردنی شوند، شیرین وخوشمزه."2 این lo-wan را Tamarindus indica ]تمر
هندی[ دانستهاند،3 و به نظر من، گیاهی
که ویلیامز یاد کرده نیز باید همین باشد، و جدای از Cassia fistula ؛
زیرا لیشیـ چن گیاه دومی را گیاهی
كاملاً بیگانه می نماید اما نمیگوید كه در چین هست ؛ او lo-wan را هم
بابت غلافهای خاص آن تنها گیاه خویشاوند میداند: هرچند نه بدین معنی كه درختانی
كه چنین غلافهایی میآورند گونههای هم خانواده اند. میوه Tamarindus indica ]تمر هندی[ غلافی است بزرگ و بر
آمده به درازای ده تا دوازده سانتیمتر وآکنده از گوشتی ترشمزه در درون. در هند آن چاشنی خوراكهای كاری و ترشیهایشان و
فرآوردن ماهی کنند. با تمر هندی نوشیدنی
یا شربتی خنک نیز سازند.4
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
////////////
فلوس یا خیار شنبر یا خرنوب هندی (نام
علمی: 'Cassia
fistula
') درخت برگریز و بلندی است که جهت ساخت دارو، الوار چوبی و دیدن کاشته میشود. طول
درخت آن حدود ۱۲ متر است.[۴]
فلوس گل ملی کشور تایلند است.[۵] فلوس
دارای طبیعت سرد و تر است در اکثر امراض گرم مزاج و یا صفراوی میتوان از این مسهل استفاده
نمود ضمنا ملین سینه و دفع کننده فضولات و رطوبت زیادی اطراف اعصاب و از بین برنده
ورم های گرم دهان و حلق و چنانچه با تمبر هندی مصرف شود مسهل صفرا خواهد بود.[۶]
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Angiosperms
پرش به بالا ↑ Eudicots
پرش به بالا ↑ Rosids
پرش به بالا ↑ 1986 و Furusato、ILLUSTRATED
FLORA OF THE WORLD IN COLOUR、 593。
پرش به بالا ↑ «ASEAN National Flowers» (انگلیسی). ASEAN. بازبینیشده در
۳۰ مارس ۲۰۱۲.
پرش به بالا ↑ خسروی، سید مهدی. گیاهان داروئی
و نحوه کاربرد آنها برای بیماری های مختلف در طب سنتی. نشر محمد، 1376.
منابع[ویرایش]
Hayashi, yasaka and Kazuo
Furusato. ILLUSTRATED FLORA OF THE WORLD IN COLOUR. Hokuryukan co., LTD, 1986.
ویکی
/////////////
به عربی خیار شمبر:
خيار شنبر أو كاسيا فستيولا (الإسم العلمي
(باللاتينية) Cassia fistula) كما نعرف أيضا بالخروب الهندي.ويسميها البعض خطأ ب عود الصليب. أزهار
خيار شمبر هي الرمز الوطني لمملكة تايلندة.
محتويات [أظهر]
الوصف النباتي[عدل]
شجرة نصف متساقطة الأوراق تصل الي ارتفاع 10 امتار. الأوراق ريشية طولها 30
- 40 سم، الوريقات
من 4 - 8 أزواج بيضاوية حادة القمة ذات
عنق قصير، الأزهار صفراء ذهبية تخرج قبل الأوراق في مايو
في نورة راسيمية مدلاة طولها 33 - 45 سم.
الثمار قرون أسطوانية غير متفتحة طولها حوالي 60 سم،تكون سوداء عند النضج.
تتكاثر النبات بالبذور بعد نقعها في حمض كبريتيك 90% لمدة 15 دقيقة أو تنفع
البذور
في الماء لمدة 12 ساعة ثم توضع بين طبقتين
من الخيش المبلل حتى تبدأ في الأنبات كذلك يمكن خدش البذور ونقعها ثم زراعتها.
الموطن الأصلي و الإنتشار[عدل]
الموطن الأصلي للنبات هو حنوب آسيا لا
سيما باكستان ، الهند، بورما و سريلانكا. يزرع نبات خيار شمبر كشجرة زينة في المناطق
المدارية و شبه المدارية، حيث يزهر في نهاية الربيع (شهر مايو ) في نصف الكرة الأرضية
الضمالي.
الإستعمالات[عدل]
يستخدم قلف الشجرة مصدر هام لمادة التانينات
(لون احمر)التي تستخدم في الدباغة.كما تستخدم القرون في الطب الشعبي.
محاذير : البذور سامة جدا.
تفاصيل زهرة الخيار شنبر
انظر أيضا[عدل]
كاسيا نودوزا
بونسيانا
جاكراندا
انترولوبيم
سنط
مراجع[عدل]
أطلس حدائق القاهرة والجيزة، الجزء الأول،
الهيئة المصرية العامة للكتاب.
معجم الألفاظ الزراعية (الطبعة الثانية)،الأمير
مصطفى الشهابي. نشر مكتبة لبنان.1957
المعتمد في الأدوية المفردة، يوسف بن عمر
بن رسول الغساني التركماني.نشر مكتبة جزيرة الورد- المنصورة.
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
خيار شمبر
أيقونة بوابةبوابة علم النبات أيقونة بوابةبوابة
آسيا أيقونة بوابةبوابة الهند
Treestub.jpg هذه بذرة مقالة عن
شجرة بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
تصنيفات: أشجارنباتات آسيانباتات الهندنباتات
تايلاندنباتات طبيةنباتات طبية في آسيانباتات مستخدمة في الأيورفيدانباتات نيبالنباتات
وصفت في 1753رموز تايلاند الوطنية
//////////
به آذری:
Borucuqlu səna
Vikipediya, açıq
ensiklopediya
?Borucuqlu səna
|
||||||||||||||||
|
||||||||||||||||
Elmi adı
|
||||||||||||||||
Cassia fistula L.
|
||||||||||||||||
Sinonimlər[redaktə | əsas redaktə]
- Bactyrilobium
fistula' Willd.
- Cassia bonplandiana DC.
- Cassia excelsa Kunth
Cassia excelsa Schrad. is
a synonym of Senna spectabilis var. excelsa
- Cassia fistuloides Collad.
- Cassia rhombifolia Roxb.
- Cathartocarpus excelsus G. Don
- Cathartocarpus fistula Pers.
- Cathartocarpus fistuloides (Collad.) G. Don
//////////
به پنجابی املتاس:
املتاس پھلیاں ٹبر دا اک سوہنا رکھ اے۔ ایہنوں "کِنجل" وی آکھی دا اے۔ ایہ دکھنی ایشیاء تے چڑھدے ایشیاء دا واسی اے۔ ایہ سجاوٹی رکھ اے تے دوائیاں وچ وی ورتیا جاندا اے۔
////////////
به سندی املتاس:
املداس املتاس: هڪ قسم جو وڻ آهي، جيڪو سُهڻائيءَ جي ڪري گهرن جي اڳيان ۽ رستن تي پوکيو ويندو آهي. هن
وڻ جي ڦري آڱر کان قدري ٿلهي ۽ هڪ فوٽ کن يا اُن کان -ٿوري- وڏي ٿيندي آهي، ڦري -اول- سائي ٿيندي آهي، پوءِ ڪارسري رنگ تي ٿيندي آهي. ڦريءَ کي سڪڻ کان پوءِ ”ڇمڪڻي“ چيو ويندو آهي. ڇمڪڻيءَ کي ڀڃڻ کان پوءِ -ان- مان -ٻج- ۽ گول ٽڪليون نڪرنديون آهن. -ٻج- پسارڪي وکر طور ڪم نه ايندو آهي، باقي ٽڪليون ۽ انهن تي لڳل ڳر دوا طور ڪم ايندي آهي. طبي لحاظ کان اها
ڳر پاڻيءَ ۾ مهٽي پيئڻ سان هلڪي جلاب جو اثر ڏيکاريندي آهي. طبيبن جي چوڻ موجب ڪيترين بيمارين ۾ فائدو ڏيندي آهي. چوندا آهن ته اها ڳر گلاب جي پاڻيءَ ۾ مهٽي گرڙيون ڪبيون ته وات جا ڦٽ ڇٽي ويندا. املتاس، شاعرن جو پسنديده
وڻ آهي. شيخ اياز جي غزل جون سٽون آهن: ٿي -املتاس- -تان-، ڪُوڪَ ڪويل ڪري، هو پري آ، پري آ، پري آ پري![1]
//////////
به اردو املتاس:
املتاس جنوبی ایشیا میں پایا جانے والا ایک درخت ہے۔ پاکستان کے اکثر باغات میں اپنے خوبصورت پھولوں کی وجہ سے لگایا جاتا ہے۔ یہ تھائی لینڈ کا قومی درخت اور قومی پھول ہے۔ اس کا پھول بھارتی ریاست کیرالا کا بھی ریاستی پھول ہے۔
////////////
Cassia fistula
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Canafistula" redirects here.
This can also refer to Albizia inundata (Maloxo).
This article contains special
characters.Without
proper rendering support,
you may see question marks,
boxes, or other symbols.
|
Raintree
|
|
Golden shower tree in bloom
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. fistula
|
·
Bactyrilobium fistula Willd.
·
Cassia bonplandiana DC.
·
Cassia excelsa Kunth
·
Cassia fistuloides Collad.
·
Cassia rhombifolia Roxb.
·
Cathartocarpus excelsus G.Don
·
Cathartocarpus fistula Pers.
·
Cathartocarpus fistuloides (Collad.) G.Don
·
Cathartocarpus rhombifolius G.Don
|
Cassia
fistula,
known as the golden rain tree, canafistula and
by other names, is a flowering plant in the family Fabaceae. The species is native to the Indian subcontinent and
adjacent regions of Southeast Asia.
It ranges from southern Pakistan eastward
throughout India to Myanmar and Thailand and south to Sri Lanka. In ancient Tamil literature, it is
called கொன்றை (kondrai)
and is closely associated with the Mullai (forest) region of Sangam landscape. It is the national tree
of Thailand, and its flower is Thailand's
national flower. It is also the state flower of Kerala in India and of immense importance
amongst the Malayalipopulation. It is
a popular ornamental plant and
is also used in herbal medicine.
Contents
[show]
Cassia fistula flower detail
Cassia Fistula (Golden Shower tree /
Konnappoo) inside forest in eastern parts of Kerala state in India
The
golden shower tree is a medium-sized tree,
growing to 10–20 m (33–66 ft) tall with fast growth. The leaves are deciduous, 15–60 cm (5.9–23.6 in)
long, and pinnate with three to eight pairs of leaflets, each leaflet
7–21 cm (2.8–8.3 in) long and 4–9 cm (1.6–3.5 in) broad.
The flowers are produced in pendulous racemes 20–40 cm (7.9–15.7 in)
long, each flower 4–7 cm (1.6–2.8 in) diameter with five yellow
petals of equal size and shape. The fruit is
a legume, 30–60 cm (12–24 in) long and
1.5–2.5 centimetres (0.59–0.98 in) broad, with a pungent odor and
containing several seeds. The tree has strong
and very durable wood, and has been used to construct "Ahala Kanuwa",
a place at Adams Peak, Sri Lanka, which is made of Cassia
fistula(ahala, ehela, or aehaela, ඇහැල in
Sinhala [2]) heartwood.
A flower in Chandigarh, India
Cassia fistula from Bangalore
Cassia
fistula is
widely grown as an ornamental plant in
tropical and subtropical areas. It blooms in late spring. Flowering is profuse,
with trees being covered with yellow flowers, many times with almost no leaf
being seen. It will grow well in dry climates. Growth for this tree is best in
full sun on well-drained soil; it is relatively drought-tolerant and slightly
salt-tolerant. It will tolerate light brief frost, but can get damaged if the
cold persists. It can be subject to mildew or leaf spot, especially during the second half
of the growing season. The tree will bloom better where there is pronounced
difference between summer and winter temperatures.[3]
Various
species of bees and butterflies are known to be pollinators of Cassia
fistulaflowers, especially carpenter bees (Xylocopa sp.).[4] In 1911, Robert Scott Troupconducted
an experiment to determine how the seeds of C. fistula are
dispersed. He found that golden jackals feed on the fruits and
help in seed dispersal.[5]
In Ayurvedic medicine,
the golden shower tree is known as aragvadha, meaning "disease
killer". The fruit pulp is considered a purgative,[6][7] and self-medication or any use without medical
supervision is strongly advised against in Ayurvedic texts. Though it has been
used in herbalism for millennia, little research
has been conducted in modern times.
Fruit
The
golden shower tree is the state flower of Kerala in India.
The flowers are of ritual importance in the Vishu festival
of Kerala, and the tree was depicted on a 20-rupees stamp. The golden rain tree is
the national flower of Thailand; its yellow flowers symbolize Thai royalty. A 2006–2007 flower festival,
the Royal Flora
Ratchaphruek, was named after the tree, which is known in Thai as
Ratchaphruek (Thai: ราชพฤกษ์) and
the blossoms commonly referred to as dok khuen (Thai: ดอกคูน). C. fistula is
also featured on a 2003 joint Canadian-Thai design for a 48-centstamp, part of a series featuring national emblems.[3] Cassia acutifolia, the pudding-pipe tree,
furnishes the cassia pods of commerce.[8]
Amaltās inflorescences, Kolkata, West Bengal, India
Being
so conspicuous and widely planted, this tree has a number of common names. In
English, it is known as the golden shower,[9]purging cassia,[10] Indian laburnum or golden shower
cassia. It is known in Spanish-speaking countries as caña fistula.
·
Indonesian: tengguli
·
Javanese: trengguli (ꦠꦽꦁꦒꦸꦭꦶ)
·
Malayalam: kanikkonna (or kani
konna കണിക്കൊന്ന), Vishu
konna(വിഷുക്കൊന്ന) also Ophirpponnu (ഓഫീർപ്പൊന്ന്) or Karnikaram(കർണ്ണികാരം) and Konnappoo (കൊന്നപ്പൂ).
·
Meitei (Manipuri): chahui
3.
^ Jump up to:a b "Cassia Fistula (aburnum, Purging Fistula, Golden
Shower, Amaltas)", Ayurveda - Herbs, 4 to 40,
retrieved 2011-01-20
4.
Jump up^ Murali, KS (1993) Differential
reproductive success in Cassia fistula in different habitants-A case of
pollinator limitations? In: Current Science (Bangalore), 65 (3). pp. 270-272.
5.
Jump up^ Troup, R.S. (1911).Silviculture of
Indian Trees. Published under the authority of His Majesty’s Secretary of State
for India in Council. Oxford Clarendon Press
6.
Jump up^ Pole, Sebastian (2012). Ayurvedic Medicine: The Principles of Traditional
Practice. Singing Dragon. p. 129. ISBN 1848191138.
Retrieved November 10, 2012.
7.
Jump up^ Bhagwan Dash, Vaidya (2002). Materia Medica Of Ayurveda. India: B. Jain. pp. 41–42.
Retrieved November 10, 2012.
8.
Jump up^ U. S. Department of Agriculture,
William Saunders; Catalogue of Economic Plants in the Collection of the U. S.
Department of Agriculture; Washington D. C.; June 5, 1891
9.
Jump up^ "Cassia fistula". Natural
Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA.
Retrieved 11 January 2016.
10.
Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society
of Britain and Ireland. Archived from the
original (xls) on 2015-02-25.
Retrieved 2014-10-17.
11.
Jump up^ Multilingual
Multiscript Plant Name Database (MMPND) (2005): Cassia fistula L..
Version of 12/01/2005. Retrieved 2007-DEC-20
Media related
to Cassia
fistula at Wikimedia Commons Database on state of environment, Kerala (2008): Kerala Symbols
·
Cassia
&&&&&&
خیری
بفتح خا و سکون یاء مثناه تحتانیه و کسر راء مهمله و یا آخر
حرف لغت یونانی است بفارسی شب بوی نامند جهت آنکه بوی آن در شب ظاهر می شود و در
عراق عرب منثور خوانند
ماهیت آن
از جملۀ کلهای خوش بو است و اصناف از بری و بستانی و سفید و
زرد و سرخ و بنفش می باشد و از مطلق آن مراد زرد آنست و مراد از بری قسم سرخ آنست
و غیر خزامی است چنانچه کذشت و شب بو نام کلی است که در هند می شود و در حرف الشین
ان شاء اللّه تعالی مذکور خواهد شد
طبیعت مجموع آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل و ملطف و جالی و مدر و جذاب از عمق بدن و مسکن فواق و
آشامیدن سه درم از آب آن بدستور سائیدۀ آن مدر حیض و مفسد جنین و مخرج مردۀ آن و
مشیمه و تخم و بیخ آن را نیز همین اثر است و اکتحال آن جهت بیاض چشم و بوئیدن کل
آن محلل بلغم از دماغ و ریاح غلیظه و روغن آنکه بطریق روغن کل ترتیب دهند بسیار
کرم و محلل و سعوط آن جهت تفتیح سدۀ دماغی و آشامیدن و حمول آن مدر حیض و مخرج
جنین و طلای آن جهت ورم رحم و مفاصل و تقویت موی و طلای آن با عاقر قرحا و تخم
نجره بر کمر جهت تقویت باه مقدار شربت آن تا چهار درهم و بیخ آن با سرکه جهت صلابت
سپرز طلاء نافع و چون داخل مرهم کنند جهت ورم صلب و مفاصل و رحم و کشودن حیض و با
موم روغن جهت شقاق انکشتان و مقعده و ضماد مطبوخ آن جهت درد دندان بارد و جلوس در
طبیخ خشک آن و همچنین حمول آن جهت ادرار حیض و اخراج جنین میت و مشیمه نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
12. در بازنمائی گل خیرا (خیرو**) guli xairā (xairū) در زبان پارسی گفتهاند
همان ختمیِ گل سرخی (Althaea rosea) چینی و ایرانی است. 3 این گیاه همان šu k‛wei چینی ("پنیرک سه ـ چوان") است که žun k‛wei ("پنیرک مردمان
ژون") نیز نامیده میشود. همان ختمیِ گل سرخیِ رسمی است که از دید استوارت4 شاید
نخست از سرزمینی باختری به چین رفته باشد.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////
خیری . (اِ) خبازی . (از ناظم الاطباء).
خیرو. (برهان ). گل زرد خوشبوی بود. (صحاح الفرس ). گلی است زردرنگ و میان آن سیاه
. (براهین العجم ). گلی است زردرنگ که میان آن سیاه باشد و آنرا همیشه بهار گویند.
گلی است و انواع آن بسیار است یکی از آنها سیاه رنگ است و آنرا خیری خطایی می گویند
و دیگری بنفش است و آنرا خیری میردینی و خیری هفت رنگ نامند و یکی دیگر سفید و سرخ
و صحرایی است و خیری خزامی گویند و نوع دیگر زرد است و آنرا خیری شیرازی نامند و گل
همیشه بهار همان است . (از برهان قاطع). مرحوم دهخدا می گویند امروز در تبریز و شهرهای
دیگر آذربایجان خیری بفتح خاء به یاء زده و راء مکسوره به یاء کشیده شب بوی زرد را
گویند که برگ بی پرز دارد برخلاف شب بوهای سرخ و الوان دیگر که برگش کرک دارد. در ترجمه
صیدله آمده است : در بعضی مواضع او را شب بوی گویند زیرا که در شب بوی او قوی بود و
اهل عراق انواع او را منثور گویند. (از ترجمه
صیدله ). خیرو.خجسته . عصیفر منثور. هبس . نمام . (یادداشت مولف ). رجوع به
«خیری » در تحفه حکیم مومن شود
- خبازی . [ خ ُب ْ با ] (ع اِ) گیاهی است شبیه به خطمی و آنرا «خطمی
کوچک » و «دبوسک » و «دبوکی » و «باب سنجاب » و «خبیز» نیز میگویند ۞ . (از ناظم الاطباء). نوعی از
خطمی باشد و آنرا شیرازیان خطمی کوچک خوانند معتدل است . بر گزیدگی زنبور ضماد کنند
نافع باشد. (از برهان قاطع). نوعی از خطمی باشد و آن عربی است و گلی سرخ رنگ دارد و
در دواها بکار آید بفارسی خرد گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). خرده سفره
(مهذب الاسماء). بقله ٔ یهودیه . (بحرالجواهر). نان کلاغ ، پنیرک خورپرست ، ملوکیه ، آفتاب
گردک ، پنیره ، دبوسک ، توکه ، خیلو، خیرو، خروج ، ملوخیا، خرو ۞ ورتاج ، درتاج ، هشت دهان ، خبز
الغراب ، ملخج ، باب سنجاب ۞ : خبازی پنیرک ملوکیه نیز گویند. (از نزهةالقلوب ). خبازی
نباتی است دشتی و او را ساق بلند نیست و شاخها بسیار دارد از یک اصل ، و بر هر شاخی
برگی است چون برگ خطمی لیکن خردتر از برگ خطمی ، نوعی از ملوخیات ، و گروهی گفته اند:
خبازی دشتی است و ملوخیا بیابانی است . و نوعی از ملوخیا هست آنرا ملوخیا الشجرةگویند
و آن خطمی است ، و اگر بقلة الیهود را گویند نوعی از ملوخیاست ، بس دور نباشد. اما
دشتی محلل است ونرم کننده است و بستانی بسبب آنکه آب بیشتر و تخم (کذا) هر دو قوی تر
از برگ خطمی باشد و ملوخیا الشجرة،از هر دو تحلیل کننده تر است . بولس گوید: خبازی
دشتی را که با آفتاب همی گردد قوتی گرم و خشک و پاک کننده است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خبازی بپارسی خرو
خوانند و بشیرازی نان کلاغ گویند و آن نوعی از ملوکیه است و گویند ملوخیاء بستانی است
و ملوکیه بری و نوعی ازملوخیا بقلةالیهودیه خوانند و ملوکیه گویند و آن خطمی است ،
و بری لطیف تر و خشک تر از بستانی بود و طبیعت آن سرد و تر بود در اول ، و گویند معتدل
بود در گرمی و سردی و گویند تلیین در وی هست و معتدل بود، و فولس گوید گرم و خشک است
و این قول دور است . ورق وی چون بر گزندگی عقرب و زنبور و نحل ضماد کنند نیکو بود وقتی
که خام بود خاصه با زیت ، و ورق بری نافع بود با زیتون بر سوختگی آتش چون بر وی طلا
کنند، طبیخ وی چون زنان در آن نشینند صلابت رحم و مقعد نرم گرداند. ورق وی با بیخ وی
بجوشانند نافع بود جهت زهرها و ادویه های کشنده و بر گزندگی رتیلا ضماد کردن نافع بود
و بول براند و تخم وی چون خلط کنند با تخم حندقوقا بری و باشراب بیاشامند درد مثانه
ساکن گرداند و چون ورق وی بپزند و بر دمامیل نهند ورمها که احتیاج بر شکافتن دارد بگشاید
و ماده بیرون آورد و بدان حقنه کردن گزندگی روده و مقعد و رحم سودمند بود، و آنچه بستانی
بود معده را بد بود و چون تر بود مثانه را نافع بود و تخم وی جهت خشونتی که در سینه
و شش و مثانه حادث شودنافع بود و اگر با روغن بپزند و ضماد کنند بر ورمهای گرم ساکن
گرداند، و وی نافع بود جهت سرفه که از خشکی بود خشونت ببرد و بول براند و شکم . و ورق
وی چون بخایند همچنان خام با اندکی نمک ضماد کنند بر ناصور که در چشم بود پاک گرداند
و گوشت برویاند و ضماد کنند خاصه چون با زیت بود و گل وی نافع بود جهت قرحه گرده و
مثانه و آشامیدن و ضماد کردن قضبان وی نافع بودجهت روده و مثانه و شکم نرم دارد و نوعی
از خبازی بری بود که مسهل مره ٔ خام بود تا حدی که گاهگاه باشد که خون بیاید. (از اختیارات
بدیعی ). و حکیم مؤمن گوید: خبازی از جنس خطمی است و بفارسی نانکلاغ و پنیرک و به
ترکی ابم کماجی نامند و بستانی او ملوخیاست و بری او را بفارسی خیرو گویند و از مطلق
او مراد بری است . برگش مستدیر و بیمزه و گلش کوچک و سرخ و مایل به تیرگی و تخمش مایل
به سیاهی مدور و پهن و در وسط اوتقعیری و نبات او کوچکتر از خطمی در اول سرد و تر،
گویند در دوم و با بورقیة و قوه متضاده و ملین طبع ولطیفتر از ملوخیا و مدر بول و منضج
و رادع و مفتح سده و نیم رطل از طبیخ شاخ او با شکر جهت جرب و قرحه ٔامعاء و زحیر و قرحه مثانه و بول
و درد سپرز و یرقان و طبیخ برگ و بیخ او جهت ادویه ٔ قتاله و درد گرده و ضماد او جهت
اورام حاره و شکستگی اعضاء و با نمک جهت تنقیه ٔ نواصیر چشم و بی نمک جهت التیام
آن و گزیدن زنبور و مگس عسل و با روغن زیتون جهت سوختگی آتش و باد سرخ و ضماد خشک او
با بول جهت قروح سر و رفع نخاله نافع و تخم او سرد و تر و کثیر اللعاب و مزلق و ملین
و جهت سرفه ٔ گرم و خشک و قرحه ٔ گرده و مثانه و سجح و گرفتگی
آواز و تقویت امعاء و رفع لدغ ادویه حاره و گزیدن رتیلا و رفع نزله و با تخم حند قوقی
بری بالسویه جهت درد مثانه و حقنه ٔ او جهت سوزش امعاء و رحم و مقعد و با عسل جهت درد جگر و
ضماد او جهت اورام حاره نافع و مضر معده ٔ ضعیف و مصلحش ربوب فواکه ، و قدر شربتش
از آب خبازی تا پنج درهم ، و او مولد ریاح ومصلحش پختن با گوشت مرغ و ادویه حاره است
و خبازی بستانی برگش دراز و گلش زرد و کوچکتر از گل خیار و درپنبه زار بسیار می روید
و بقدر گیاه پنبه می شود و تخمش سیاه و دراز شبیه بشونیز و بسیار تلخ و غلاف او شبیه
بکرم و مایل به سبزی و برودت و رطوبت او زیاده از بری و ملین طبع و سینه و مهیج حرارت
بسبب لطافت و جهت خشونت سینه و تبهای حاره و تصفیه ٔ صوت نافع و مضر معده بارده و
مصلحش ادویه ٔ حاره است و تخم او مسهل قوی اخلاط
غلیظه و مفتح سده و جهت عرق النساء و آب او با شکر جهت تحلیل اورام و تسکین درد گزیدن
عقرب نافعو قدر شربتش دو درهم است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- شب بو. [ ش َ ] (اِ مرکب ) شب انبوی . شب بوی . منثور. گلی که در
شب بو میدهد و در روز بو ندارد و آن اقسام دارد. (فرهنگ نظام ). گیاهی است از تیره
ٔ صلیبیان که زینتی است و ارتفاعش
بین 30 تا 70 سانتیمتر است و بسبب دارا بودن گلهای معطر و زیبا غالباً در باغچه ها
کشت میشود برگهایش سبز روشن و گلش معطر و زرد و به الوان دیگر نیز میباشد. میوه اش
خورجین و پوشیده از کرکهای کوتاه است . در این گیاه «آلکالوئیدی » به نام «کری ئین
» و «گلوکزیدی » به نام «کرانتین » یافت میشود که به مقدار فراوان در دانه ٔ گیاه موجود است . دانه ٔ شب بو دارای روغنی است به مقدار
زیاد که شامل اسیدهای : «اروسیک » و «لینولئیک » و «لینولنیک » میباشد. سابقاً در پزشکی
این گیاه را در مورد سقط جنین بکار میبردند. شقاری . شمشم . خمخم . خیرو. خیری . شب
بوی . توضیح آنکه بیخ شب بو را که به نام علف مریم نیز خوانده میشود، با این گیاه نباید
اشتباه کرد. (فرهنگ فارسی معین ). و نیز رجوع به گیاهشناسی گل گلاب ج 1 ص 207 شود.
- شب بوی انگلیسی ؛ گیاهی است از تیره
ٔ صلیبیان که آن راعلف سیر نیز
گویند. ارتفاعش بین 30 تا 50 سانتیمتر و قسمتهای تحتانی آن کمی کرک دارد. ریشه و برگ
این گیاه اگر در بین انگشتان فشرده شود بوی سیر از آن استشمام میشود و در اکثر نقاط
ایران میروید. سیرک . حشیشه القثوم . سیرج . صارمساق اوتی . (فرهنگ فارسی معین ).
- شب بوی باغی ؛ گیاهی است که آن را شب
بوی سلطانی نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
- شب بوی خانمی ؛ گیاهی است که آن را شب
بوی هراتی نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شب بوی هراتی شود.
- شب بوی درختی ؛ یا شب بوی سلطانی .
(فرهنگ فارسی معین ).
- شب بوی دریایی ؛ گونه ای شب بو که دارای
گلهای نسبتاً درشت بنفش قرمزرنگ است و تکثیرش بوسیله ٔ تخم به عمل می آید. (فرهنگ فارسی
معین ). رجوع به شب بوی سلطانی شود.
- شب بوی زرد ؛ نوعی شب بو که دارای گل
زرد است و بعلت زیبایی گلهایش بیشتر از انواع دیگر مورد توجه است . خیری اصفر. منثور
اصفر. توضیح : منظور از گل خیری که در ضمن اشعار گویندگان ادوار مختلف پارسی زبان آمده
، همین گل است زیرا گلهایش دارای رنگ طلایی و تلألؤ خاصی است . (فرهنگ فارسی معین
).
- شب بوی سلطانی ؛ گونه ای شب بو که دارای
گلهای زرد یا بنفش است و برگهایش دانه یی میباشد و ارتفاعش بالغ بر یک متر میشود و
پایا است . شب بوی باغی . شب بوی درختی . منثور بری . خیری اصفر.(فرهنگ فارسی معین
).
- شب بوی هراتی ؛ گونه ای شب بو که دارای
برگهای دراز و گلهای خوشه یی ارغوانی است عطر گلهای این گونه شب بو از دیگر انواع بیشتر
است . تکثیر این گیاه بوسیله ٔ پاجوش و گاهی بوسیله ٔ تخم است . منسور. منثور. منسوب
. گل عروسان . گل عروسون . شب بوی خانمی . (فرهنگ فارسی معین ).
//////////////
خیری
انواع
است یک نوع خیری سیاه است و آن را خیری خطایی گویند و یک نوع بنفش است و آن را خیری
میروینی گویند و هفت رنگ گویند یک نوع سفید و یک نوع سرخ و آن بری بود و آن خزامی بود
و گفته شد و یک نوع زرد بود و بهترین آن زرد بود که بپارسی خبری گویند و در بغداد و
موصل آن را عصیفره خوانند طبیعت آن گرم بود و گویند گرم و خشک بود در اول و گویند در
دویم و بوئیدن گل وی محلل بادهای غلیظ بود از دماغ و سردی دماغ و رطوبت آن را نافع
بود و گل وی چون خشک شود قوت وی زیاده بود از تر و طبیخ وی حیض براند و ورم رحم را
سود دهد چون در آن نشینند بچه مرده و مشیمه بیرون آورد و اگر بیاشامند مضر بود بچه
را در مشیمه به سبب حرارتی که در وی هست و قوت تخم وی و گل وی یکسان بود و اگر دو مثقال
از تخم وی بیاشامند حیض براند و باد معده و امعاء را نافع بود و فواق را سود دهد و
اگر با عسل زن آبستن بخود برگیرد بچه زنده بکشد و مرده بیرون آورد بیخ وی در قوت مانند
ایشان بود لیکن غلیظتر و به طبیعت زمین نزدیک بود و چون ویرا خشک کرده با سرکه بر سپرز
سختشده ضماد کنند نافع بود و نقرس و ورمی که در مفاصل پیدا شود و بغایت صلب بود چون
ضماد کنند سودمند بود و طبیخ وی بسرکه درد دندان را سود دهد و گل وی چون در موم روغن
کنند شقاق مقعد و انگشتان را نافع بود و چون با عسل بیامیزند قلاع زایل کند و خیری
سیاه که آن را بشیرازی خطایی خوانند طبیعت وی معتدل است و نافع بود جهت بادی که در
سر باشد و غیر از نوع زرد و سرخ که منفعت آن گفته شد انواع دیگر خیری چندان منفعتی
که مشهور بود که آن را یاد کنیم ندارند مگر کسی چیزی به تجربه معلوم کرده باشد
______________________________
لاتینVESICARIA GUAPHALOIDES
اختیارات بدیعی
//////////////
شب بوی خیری(نام علمی: Erysimum cheiri) نام یک گونه از تیره
شببویان است.
توضیحات [edit]
گیاهی چند ساله، اغلب تا دوسال دوام دارد
.
ساقه اش یک تنه داشته یا به چند شاخه منشعب
شده و به ارتفاع 15 تا 80 سانتی متر مي رسد .
برگ آن به طور کلی باریک و نوک تیز است
و طولش ممکن است تا 20 سانتی متر (8 اینچ) هم برسد.
گل بالای ساقه است که به شكل گل آذین
(مجموعه اي از چند گل كنار هم) درآمده و به شدت معطر است . هر گل دارای کاسبرگ متمایل
به رنگ ارغوانی سبز و گلبرگ های گرد که دو تا سه سانتی متر طول و در سایه زرد روشن
به قرمز و بنفش می باشد. گلبرگها پس از افتادن تخمهاي باریک داخل غلاف (شبيه لوبيا)
يا siliques مودار چند سانتی
متري به جا مي گذارند .
کشت [edit]
این گیاه زینتی محبوب، به طور گسترده ای
به عنوان گل معطر در بهار کشت می شود.
بسیاری از گونه هاي توسعه یافته و در رنگ
های زرد، نارنجی، قرمز، مارون، بنفش، قهوه ای، سفید و کرم يافت مي شود . مورد مهم حساسیت
آن به بیماری های عفونی مانند Clubroot
است.
شب بوی زرد مینیاتوری دو گلبرگي توسط کشیش
هنری هارپر-کرو (قبل از 1883) کشف شد و در حال حاضر به نام "هارپر کرو" معروف
است . دیگر انواع پرورشي ممکن است کمی در ظاهر از گیاه وحشی متفاوت تر باشند . یک گونه
موسوم به 'ژاکت چلسی، برنده جایزه انجمن باغبانی سلطنتی انگلستان شده است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Erysimum cheiri»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۹ ژوئیه
۲۰۱۴).
ویکی
/////////////
به آذری:
Bağ
sarıbənövşəsi (lat. Cheiranthus cheiri)[1] - sarıbənövşə cinsinə aid bitki
növü.[2]
///////////
Erysimum cheiri
From Wikipedia, the free encyclopedia
Erysimum cheiri
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
E. cheiri
|
Cheiranthus cheiri
|
Erysimum
cheiri syn. Cheiranthus
cheiri (common name "wallflower")
is a speciesof flowering plant in the family Brassicaceae (Cruciferae), native to Europe but widespread as
an introduced species elsewhere.
It is also widely cultivated as a garden plant. It is known as giroflée and ravenelle in
French, Goldlack in German, alhelí in Spanish
and violacciocca in Italian.[1]
Contents
[show]
The
common name "wallflower" attaches to all cultivars of this plant, as
well as other species within the genus Erysimum and
the former genus Cheiranthus.
Erysimum cheiri in Paris, France
This
is a herbaceous perennial, often grown as a biennial, with one or more highly branching
stems reaching heights of 15–80 cm (6–31 in). The leaves are
generally narrow and pointed and may be up to 20 cm (8 in) long. The
top of the stem is occupied by a club-shaped inflorescence of strongly scented
flowers. Each flower has purplish-green sepals and
rounded petals which are two to three centimeters long and in shades of bright
yellows to reds and purples. The flowers fall away to leave long fruits which
are narrow, hairy siliques several
centimeters in length.
This
is a popular ornamental plant,
widely cultivated for its abundant, fragrant flowers in spring. Many cultivars have been developed, in shades
of yellow, orange, red, maroon, purple, brown, white and cream. It associates
well in beddingschemes
with other spring flowers such as tulips and forget-me-nots. It is usually grown as a
biennial, sown one year to flower the next, and then discarded. This is partly
because of its tendency to grow spindly and leggy during its second year, but
more importantly its susceptibility to infections such as clubroot.[2]
A
miniature yellow double leafed wallflower was rediscovered by Rev. Henry Harpur-Crewe (before
1883) and is now named "Harpur Crewe".[3] Other bred
varieties may vary quite a bit in appearance from the wild plant. One cultivar, 'Chelsea Jacket',
is a winner of the Royal
Horticultural Society's Award of Garden Merit.
Other varieties such as 'Blood Red Covent Garden' are easy to grow and often
benefit from being sown and left to their own devices, growing on patches of
empty land with little effort required to maintain them, providing
aesthetically sound blooms which produce heady scents.
2.
Jump up^ RHS A-Z encyclopedia of garden
plants. United Kingdom: Dorling Kindersley. 2008. p. 1136. ISBN 1405332964.
3.
Jump up^ Cornett, Peggy (January
2000). "In the Company of Gardeners: The Flower Diaries of
Jefferson, Skipwith, and Faris". Twinleaf Journal.
Retrieved 2 December 2010.
Wikimedia Commons has media
related to Erysimum
cheiri.
|
This Brassicales article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
|
·
Erysimum
&&&&&&
خیزران
بکسر خا و سکون یای مثناه تحتانیه و سکون زای معجمه و فتح راء
مهمله و الف و نون بفارسی خزران و بهندی بیت نامند
ماهیت آن
نباتی است برک آن شبیه ببرک نخل و کوتاه تر از ان و ثمر آن نیز
شبیه بثمر آن را کوچک و مدور و چاشنی دار با عفوصت و در خوشۀ بزرکی و بعضی مردم می
خورند آن را و سه نوع می باشد یکی شاخهای آن راست و قوی بسطبری ابهامی و زیاده
بران و بندهای بعضی بسیار طولانی و خوشرنک و خوش جوهر و در زیربادات هند خوب می
شود و نصاری از ان چوب دستی می سازند و بقیمت اعلی می فروشند و نوعدوم آن بیاره
دار و بسطبری انکشتی و طولانی و خاردار و از پوست آن سطح کرسی و پالکی و چهار پایه
و دروازه و پنجره و غیرها می بافند و این نوع در هند و بنکاله و زیربادات بسیار می
شود و لیکن در زیربادات بهتر و پوست آن جوهردار و در بعضی دیهات بجای ریسمان همین
را مستعمل دارند در بستن کشتیها و خانهای کاهی و غیرها و نوع سوم باریکتر از نوع
دوم و بی خار و بی ثمر و بندهای آن طولانی و کرههای آن از هم دور و این نوع در
سلهت که بسمت شمال و شرق مرشدآباد و پانزده شانزده منزل فاصله از ان واقع است بهم
می رسد و در کنار آبها می روید و بجای دیکر نمی شود و مردم آنجا پوست این نوع را
بطول جدا کرده و تراشیده از ان فرشی می بافند که سیتل پاتی می نامند یعنی فرش سرد
خنک زیرا که سیتل بلغت هندی بمعنی سردی و پاتی بمعنی فرش است و بعضی از ان بسیار
باریک و تنک می سازند به حدی که می کویند بسبب باریکی و املسی مار نمی تواند بدان
راه رود و بالجمله بهترین فرشها است از برای ایام کرما و لیکن سوای بلادی که هوای
آن مرطوب باشد مانند سلهت و بنکاله و مانند اینها نمی ماند و زود شکسته و برطرف می
کردد مانند بلاد حارۀ یابسه و در غیر سلهت دیکر جا فرش آن را بدان خوبی نمی بافند
و نمی شود و مخصوص بدانجا است
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
آشامیدن سائیدۀ آن جهت قطع نزف الدم و طلای آن رادع و محلل
اورام و مورچه کزیده و از اخواص آنست که چون در جامه کذارند ارضه بآن ضرر نمی
رساند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
خیزران . [ خ َ زُ / زَ ] ۞ (ع اِ) ریشه های دراز در زمین
از درخت هندی و نی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || نوعی از
چوب و نی باشد که بخم شدن نشکند و از آن تازیانه سازند. (برهان قاطع). نوعی از نی هندی
که بخم شدن نشکند و از آن تازیانه سازند. (ناظم الاطباء). درخت بید که بهندی بینت گویند.
(غیاث اللغة). درخت خیزران از گندمیان و صنعتی از دسته ای غلات است که دارای ساقه های
نازک و بلند و محکم می باشد. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 296). چوب مورد. چوب آس . بامبو.
درختی است ریشه دار که از ریشه آن حصیر و جز آن بافند و از چوب آن عصا و جز آن سازند.
(یادداشت مؤلف )
///////////
1. برخی
از فرآورده های چین مدتها پیش از آنکه کسی از آنان پایش به خاک ایران رسد به ملل
ایرانی رســـــیده بود. وقتی چان کیین (Čan
K‛ien) در
سال 128پ م به تا ـ هیا (Ta-hia)
(باکتریا) رسید، از دیدن چوبدست یا عصاهای ساخته شده از خـــیزرانِ کیون (Kiun) [1] و پارچه شو
(Šu) (در سه ـ چوان)
شگفتزده شد. درست نمیدانیم این پارچه چه بوده است. 2 هر دو کالا از منطقهای که سه ـ چوان امروزی است
به ایران آمده بود؛ کیون در ژون چو (Žun čou) در
بخش کیا ـ تین (Kia-tin) در بخش جنوبی استان واقع
است. وقتی فرستاده چینی از مردم تا ـ هیا پرسید این کالاهای ساخت کشور وی را
چگونه به دست آوردهاند، پاسخ خرید در هند بود. از اینجا چان کیین دریافت هند
نباید چندان دور از سو ـ چوان باشد. همه میدانند چگونه این دریافت
تازه جغرافیایی دیرتر زمینه ساز آگاه شدن چینیان
ازیون ـ نان شد. پس یک راه بازرگانی باستانی داشتند که از سه ـ چوان آغاز میشد و پس از گذر از یون ـ نان
به شمال خاوری هند میرسید، و از آنجا که هند
در مرز شمال باختر خاک خود با سرزمینهای ایرانی در تماس بوده، رسیدن
کالاهای چینی به ایران امکان پذیر بوده است. چینیها خیزران کیون را، که نیز
نامیده میشود، همان خیزران موسوم به چهارگوش Bambusa) یا (Phyllostachys quadrangularis
دانستهاند. 3 شکل استوانهایِ خیزران ویژگی کلی خیزران نزد همگان شمرده میشود تا بدانجا که چون
خبر وجود گونه ای خیزران با ساقه چهارگوش
در چین و ژاپن به اروپا رسید، نخست آن را افسانه یا نابهنجاری بیمارگونه این گیاه
قلمداد کردند. اکنون روشن است که این خیزران گونهای است عادی و بهنجار، خودروی بخش شمال خاوری یون ـ نان،
که بیشتر برای آرایش در باغها و صحن معابد می کارند ، و
ساقههای بلندتر را عصا و کوچکترها را
چپق سازند. جوانههای این گونه را خوردنیتر از تمامی انواع دیگر میدانند.
Pei hu lu[2] درباره چوبدستهای ساخته از خیزران چهارگوش آورده
است:"از چن چو (Č‛en čou) (در
کوان ـ سی/ Kwan-si) خیزران چهارگوش خیزد. تنه ای چون کارد تیز
و بسیار سخت دارد. چوبدستهایی که از آن
سازند هرگز نمیشکند. اینها همان چوبدستهای ساخته از خیزران کیون (K‛iun) اند
که چان کیین یاد کرده است. این گونه خیزران از یون چو (Yun
čou) 2 نیز خیزد و بلندترینشان به چندین گز می رسد. در Čen šen-tsie آمده در سرزمین جنوب چوبدستهای خیزرانیِ چهارگوشی هست که زنجرههای سفید بر آنها نشسته
میخوانند، و چن چن ـ تسی
(Čen Čen-tsie) آنها
را ستوده است. افزودن بر این از هایــــــــــــــــــــــــــــــــی ـ ین
(Hai-yen) 3
نــــــیِ بوریایی (Phragmites communis lu) خیزد که چوبدست سازند. از پانچو (P‛ančou) 4
سرخسهای هزار ساله خیزد
و همانجا عصــــــــــــــــــــــــــــــــاهایی
سازند کوچک، چون نخل نارگیل (Borassus
flabelliformis). افزون بر این، خیزران su-tsie نیز
هست که از آن بسا چـــوبدست بهر دینــــــیاران بودایی و تائویی ســـازند، همـــه
کالاهـــائی کم تا. Hui tsui گوید خیزران t'un که
از رود چن (Čen) خیزد راست است، با بخش بالائی که بندبند نبوده
توخالی است. "
در Ko ku
yao lun5 آمده خیزران چهارگوش از سه ـ چوان باختری خیزد و در کوه فی ـ لای ـ فون
(Fei-lai-fun) مشرف بر دریاچه باختر در
چه ـ کیان (Če-kian) نیز میروید؛ گره های این خــــــیزران خار دارند و ازیراست
کــــــه در ســـــــه ـ چوان tse ču ("بامبوی
خاردار") گویند.
در Min siao ki [3] نوشته چو
لیان ـ کون (Čou Lian-kun) در نیمه دوم سده هفدهم خیزران چهارگوش و چوبدستهای ساخته شده از آن در بخش یـــــــــــون ـ تین (Yun-tin) در فرمانداری تین ـ چو (T‛in-čou) و در بخــش تایی ـ نین (T‛ai-nin) در فرمانداری
شائو ـ وو (Šao-wu) ، هر دو در استان فو ـ کیین (Fu-kien) تولید میشود. 2
گویند این خیزران از فرمانداری
تن ـ چو در استان شن ـ تون
(Šan-tun) نیز خیزد و در آنجا نیز چوبدست سازند. 3 چون راهبان
بودایی سخت خواهان این گونه چوبدستند،
خیزران را پیشنام "بامبوی لو ـ هان Lo-han" (بامبوی ارهت*) دادهاند. 4
سراسر روشن است که آنچه از سه ـ چوان از راه یون ـ نان به هند و از آنجا به باکتریا صادر میشد،
خیزران چهارگوش به شکل چوبدست بود. خود هند سرشار از خیزران است و تنها وارد کردن
گونه ویژه ای که در هند بهم نمی رسید به سختی و هزینه حمل از این راه بازرگانی دور
و دراز و خسته کننده در آن روزگار میارزید. باید اعتراف کنم که سالها از خود میپرسیدم
چرا خیزران سه ـ چوان را به جایی چنان دور چون باکتریا حمل
میکردهاند، تا اینکه به مطلبِ آمده در Pei hu lu
برخوردم که پاسخی قانع کننده پیش گذاشت. 5
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////
خـِیزَران یا بامبو (به انگلیسی: Bamboo) با نام علمی (Bmbusa Vulgaria) که در زبان فارسی
نی گفته میشود. گیاهی است چندساله از تیره گندمیان. بامبو درخت نیست بلکه علفی غول
پیکر است. ساقههای نی در ردیفهای متراکم رشد میکند و میتواند تا ارتفاع ۴۰ متر
(۱۳۰ پا) برسد.[۱]
محتویات [نمایش]
بامبو در ساختمانسازی[ویرایش]
از چوبهای بامبو در مصارف ساخت سازههای
مدرن میتوان استفاده کرد.به عنوان مصالح ساختمانی، بامبو به عنوان پوشش بام، سازه
سقف و دیوار و عناصر باربر سازه ساختمان مورد استفاده قرار میگیرد. هر کدام از کشورهایی
که در آنها بامبو رشد میکند دارای نوع خاصی از روشهای سنتی استفاده از بامبو هستند.[۲]
خصوصیات بامبو[ویرایش]
در مناطق گرمسیری رشد میکند تا کنون بیش
از ۱۰۰۰ نوع در ۹۰ گروه متفاوت شناسایی و نامگذاری شده است. وجود چوبهای بامبو باعث
ترمیم خاک میشود. بامبو به صورت استوانهای که به وسیله دیافراگمی عرضی در گروهها
تقسیم میشود بامبو با محور اصلی عمودی است.[۲]
جنگلهای بامبو در چین[ویرایش]
در چین اکثر جنگلهای کم ارتفاع، قرنها
پیش از بین رفتند. با این وجود، هنوز نیزارهایی که بامبو در خود دارند سراشیبی تپهها
را در غرب کشور میپوشانند. بامبو در کوههای استان ساچوان برای آخرین پانداهای باقیمانده
که در حیات وحش زندگی میکنند خوراک تأمین میکند. این ناحیه احتمالاً دارای ۱۳۰۰ پاندا
است.[۳]
جستارهای وابسته[ویرایش]
بامبوی خوش قدم
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Wikipedia contributors,
«Bamboo,» Wikipedia, The Free Encyclopedia,
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Bamboo&oldid=195846963 (accessed
March ۴, ۲۰۰۸).
↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ تکنولوژی ساخت با مصالح طبیعی
استفاده از بامبو در سازه مدرن
پرش به بالا ↑ دانشنامهٔ رشد.
[نمایش] ن ب و
سردههای گیاهان ایران
ردهها: خیزرانزیرتیرههای گیاهانسبزیجات ساقهایگیاهان باغیگیاهان
باغی آسیاگیاهان باغی آمریکای جنوبیگیاهان باغی آمریکای شمالیگیاهان باغی استرالیاگیاهان
داروییگیاهان علفیمصالح ساختمانینمادهای ملی سنت لوسیا
ویکی
//////////
به عربی خیزران
الخيزران (بالإنجليزية: Bamboo) هو اسم لأكثر من ألف
نوع من أنوع الأعشاب العملاقة ذات جذوع شبه خشبية.
وأغلب أنواع الخيزران هي ذات جذوع مجوفة
ومقسمة إلى عقد أو مفاصل، وقد أستخدم الصينيين سيقان نبات الخيزران (البامبو) المجوفة
في صناعة الورق منذ ألفى عام. كما يستخدم الخيزران في صناعة بعض قطع الأثاث المنزلي
العملية، وينبت الخيزران في كل القارات ماعدا في أوروبا والقارة القطبية الجنوبية.
ويمكن زراعة الخيزران ويفضل زراعته في
الجو المعتدل في وجود الأمطار ولكن لا مشكلة من زراعته صيفا بشرط حمايته من أشعة وحرارة
الجو بوضعه تحت الظلال.
يوجد حوالي 92 جنسا و 5000 نوع من الخيزران
حول العالم.
محتويات [أظهر]
علم البيئة و الجغرافيا[عدل]
ينبت الخيزران في كل القارات ماعدا قارة
أوروبا والقارة القطبية الجنوبية. وأغلب أنواع الخيزران هي ذات جذوع مجوفة ومقسمة إلى
عقد أو مفاصل.
وينقسم إلى أكثر من 10 جنسا إلى حوالي
1،450 نوع.[3][2]
و تم العثور على الأنواع الخيزران في مناخات
متنوعة، من الجبال الباردة إلى المناطق المدارية الحارة. حدوثها عبر شرق آسيا، من
50 ° N خط العرض في سخالين [بحاجة لمصدر] من شمال أستراليا،
وغربا إلى الهند وجبال الهيمالايا,أيضا في أفريقيا جنوب الصحراء الكبرى،والأمريكتين
من الولايات المتحدة منتصف المحيط الأطلسي جنوبا إلى الأرجنتين وتشيلي، ليصل إلى وجهة
نظرهم الجنوبي في أي مكان، في 47 ° S خط العرض. ومن غير المعروف في أوروبا القارية أي الأنواع
الأصلية من الخيزران إذا كانت موجودة.
الاستزراع[عدل]
يعتبر الخيزران من أسرع النباتات نمواً
فقد وجد أن بعض أنواعه تنمو بمعدل 91 سم في اليوم.
معدلات النمو من 100 سم (39 بوصة) في غضون
24 ساعة.
ومع ذلك، فإن معدل النمو يعتمد على التربة
والظروف المناخية المحلية، فضلا عن الأنواع، و معدل نمو أكثر نموذجية لكثير من الخيزران
المزروعة عادة في المناخات المعتدلة هي في حدود 3-10 سم (1،2-3،9 في) في اليوم الواحد
خلال فترة النمو. تزايد في المقام الأول في المناطق من مناخ أكثر دفئا خلال فترة أواخر
العصر الطباشيري، كانت موجودة حقول واسعة في ما هو الآن آسيا. بعض من أكبر الخيزران
الأخشاب يمكن أن تنمو أكثر من 30 متر (98 قدم) طويل القامة، وتكون كبيرة مثل 15-20
سم (5،9-7،9 في) في قطر. ومع ذلك، فإن مدى حجم للخيزران الناضجة هي الأنواع التي تعتمد،
مع أصغر الخيزران تصل إلا عدة بوصات عالية عند الاستحقاق. وهناك مجموعة وارتفاع نموذجية
من شأنها أن تغطي العديد من الخيزران المشتركة التي تزرع في الولايات المتحدة هو
15-40 أقدام (4،6 حتي 12 م)، اعتمادا على الأنواع. ومن المهم أن نعرف أن ليس فقط هو
الخيزران العشب الأسرع نموا في العالم، ولكنها أيضا صديقة للبيئة، ومكتفية ذاتيا.
الاستخدامات[عدل]
خيزران
عجلة دراجة صنعت من الخيزران عام
1896)
استخدم الصينيون سيقان نبات الخيزران
(البامبو) المجوفة في صناعة الورق منذ ألفى عام. كما يستخدم الخيزران في صناعة أجمل
وأبسط قطع الأثاث المنزلي العملية. ويستخدم أيضا في تحضير نوع من الحساء يسمى (بامبو
شوت) وكذلك وجبة تتكون من الجمبري مع نبات البامبو والفطر الأسود. وقد إستخدمه العرب
المسلمون في صناعة أعواد الرماح وغيرها من أسلحة الحرب.
و تصنع من نبات الخيزران (البامبو) آلة
موسيقية تسمى الـ (شينوبويه) وهي شبيهة بالناي, كما تصنع من الخيزران لوحات فنية رائعة
الجمال وأدوات للمطبخ.
النظام الغذائي الحيواني[عدل]
الخيزران هو الغذاء الرئيسي للباندا العملاقة،
التي تشكل 99٪ من النظام الغذائي. براعم الخيزران
لينة، والأوراق هي مصدر الغذاء الرئيسي للباندا العملاقة من الصين، الباندا الحمراء
من نيبال والخيزران الليمور في مدغشقر.
والغوريلا الجبلية في أفريقيا أيضا تتغذى
على الخيزران، ولقد تم توثيق أن أضعف الخيزران المستهلكة التي تم تناولها المخمرة والكحولية:
الشمبانزي والفيلة في المنطقة أيضا أكل سيقان. اليرقات من حفار الخيزرن من لاوس وميانمار
وتايلاند ومقاطعة يوننان، والصين، يتغذى لب الخيزران الحية. في المقابل، تعتبر هذه
اليرقات طعاما شهيا.
ألياف الخيزران[عدل]
هناك أسلوبان لإنتاج الألياف من الخيزران
طورت كلهيما في الصين. الأولى هي عملية ميكانيكية مشابهة لتلك المستخدمة في معالجة
الكتان أو القنب ؛ يتم سحق السيقان ثم تحللها إنزيمات طبيعية، ما يسمح بالحصول على
الألياف ممشطة.[3]
الطريقة الثانية تستخدم في تقسيم الألياف
طريقة ميكانيكية مع استعمال لمواد كيميائية تشمل الكبريت، ثاني كبريتيد الكربون والأحماض
القوية.
ألياف الخيزران استخدمت لصنع الورق في
الصين منذ عصور مبكرة. وللجودة العالية للورق المصنوع يدويا، لا تزال تنتج بكميات صغيرة.
ورق الخيزران الخشن لا يزال يستخدم في طقوس الكثير من المجتمعات الصينية.
انظر أيضا[عدل]
منزل صنع بالكامل من الخيزران
خايمي بوتيرو: واحد من أبرز الدعاة لاستخدام
الخيزران في البناء
مراجع[عدل]
^ تعديل قيمة معرف موسوعة الحياة (P830) في ويكي بيانات"معرف
Bambuseae في موسوعة الحياة".
eol.org. اطلع عليه بتاريخ
21 نوفمبر 2016.
^ Gratani, Loretta; Maria
Fiore Crescente, Laura Varone, Giuseppe Fabrini, and Eleonora Digiulio (2008).
"Growth pattern and photosynthetic activity of different bamboo species
growing in the Botanical Garden of Rome". Flora 203: 77–84. .
^ "Bamboo Fiber: Greenwash or
Treasure?". Feelgood Style. 26 June 2008. اطلع عليه بتاريخ 12 August 2009.
وصلات خارجية[عدل]
خيزران في مشروع الدليل المفتوح
صورة للخيزران الأصفر
أعمال المصوّر شي قوانغ تشي (ظلال الخيزران
في النسيم المنعش) من الصين
صورة بانورامية لغابة خيزران
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
خيزران
◄ ع ن ت
ألياف النسيج
◄ ع ن ت
علم التحريج
معرفات الأصنوفة
موسوعة الحياة: 10496148 Tropicos: 50142467
ncbi: 147376 IPNO: 327737-2 GRIN:
ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomyfamily.aspx?id=1463
ضبط استنادي
GND: 4194716-2 NDL:
00572614
تصنيفات: ألياف النسيجألياف نسيج طبيعيةخضار ساقيةمواد بناءنباتات
الحدائقنباتات الحدائق في أستراليانباتات الحدائق في أمريكا الشماليةنباتات زينة في
آسيانباتات طبيةنجيلية
/////////////
به آذری بامبوک:
Bambuk — böyüməsi ilə çox qəribə olan bir
bitkidir: əvvəlcə toxum əkilir, sonra bu toxum sulanıb gübrələnir. Birinci il
toxumda heç bir dəyişiklik olmur. Toxum yenidən sulanıb gübrələnir. Bambuk
toxumu ikinci il də boy atmır. Üçüncü və dördüncü illərdə də bambuk toxumu
sulanır və gübrələnir. Fəqət inadkar toxum yenə boy atmır. Bu işdə təcrübəsi
olan Çinlilər, böyük bir səbrlə beşinci ildə də toxuma su və gübrə verməyə
davam edirlər. Və nəhayət beşinci ilin axırına yaxın bambuk toxumu yaşıllaşmağa
başlayır və altı həftə kimi qısa bir müddətdə də bambukun boyu təxminən 27 metrə
çatır.
///////////
به بهاسای جاوه ای پرینگ:
Pring
iku tetanduran jinis suket-suketan sing watangé nduwèni rongga-rongga lan
ros-ros. Pring akèh banget jinis lan paédahé kanggo menungsa. Jeneng liya saka
pring ya iku buluh, aur, lan eru. Ing donya iki pring arupa salah siji
tetanduran kanthi patuwuhan paling cepet. Amarga duwé sistem rhizoma-dependen
unik, jroning sedina pring bisa tuwuh dawané 60 cm (24 inchi) malah luwih,
gumantung marang kahanan lemah lan klimatologi papan pring iku ditandur.[1]
Ing Indonésia, pring asring digunanakaké
minangka alat musik tradhisional sing dadi ciri khas saben laladan Indonésia.
Salah siji contoné ya iku angklung lan suling sing asalé saka Sunda. Paédahé
pring uga akèh, kayata kanggo mbangun omah, pratandha bates désa, kanggo wadhah
banyu, gawé tarub, lan isih akèh pédah liyané.
////////////
به سواحلی مِوانزی (نیانسی):
Mwanzi
ni jina la spishi nyingi za manyasi makubwa yanayoweza kuonekana kama miti.
Mianzi yote huwa na shina ya aina ya ubao.
Mianzi
hupatikana kiasili katika Afrika, Amerika na Asia lakini inastawi pia ikipandwa
Ulaya.
Urefu
wa spishi kubwa hufikia kina cha mita 40. Inaweza kukua zaidi ya mita 1 kila
siku lakini kwa kawaida ni sentimita 3-5 kwa siku.
Shina la mianzi huwa na umbo la bomba na
unene wake ni hadi sentimita 30. Shina hugawiwa na vifundo. Kila kifundo kina
chipukizi na machipukizi yanaweza kuendelea kuota matawi.
////////////
به پنجابی: بامبو
///////////
به اردو بانس:
بانس لکڑی کے مدامی سدابہار پودوں کے گروہ سے تعلق رکھتا ہے۔ اس کی کچھ اقسام انتہائی طویل القامت بھی ہوتی ہیں۔ بانس دنیا کا سب سے تیزی سے بڑھنے والا لکڑی کا پودا ہے۔ یہ ایک دن میں اوسطاً تین سے چار فٹ (5۔1 سے 0۔2 انچ فی گھنٹہ) کی رفتار سے بڑھتا ہے۔ جس کا انحصار زمین کی ساخت، زرخیزی اور موسمی
اثرات پر ہوتا ہے۔ یہ مشرقی
ایشیاء اور جنوب
مشرقی ایشیا میں معاشی اور ثقافتی اعتبار سے نہایت اہم گردانے جاتے ہیں، جہاں ان کا استعمال نہایت کثرت سے باغوں، تعمیراتی سامان اور خوراک کے وسیلے کے لئے بھی استعمال کیا جاتا ہے۔ ان کی اکیانوے اقسام اور ایک ہزار انواع ہیں۔یہ طرح طرح کے موسوں میں ملتے ہیں، سردپہاڑی علاقوں سے لے کر منطقہ حارہ کے گرم علاقوں تک۔ یہ تقریباً پورے مشرقی
ایشیاء،
شمالی آسٹریلیا اور مغربی بھارت میں ہمالیہ تک پائے جاتے ہیں۔ [1] اس کے علاوہ یہ صحرائے اعظم افریقا کے ذیلی علاقوں، امریکین کے شمالی مشرقی علاقوں میں، [2] جنوب میں ارجنٹائن اور چلی، جوکہ اُن کے انتہائی جنوب کا علاقہ ہے۔ وہ علاقے جن میں بانس کی فصل نہیں ہوتی، اُن میں یورپ، شمالی افریقا، مغربی ایشیا، کینیڈا، آسٹریلیا کا بیشتر حصہ اور انٹارکٹیکا شامل ہیں۔ [3]
//////////
به ترکی استانبولی بامبو:
Bambu (Bambusoideae), buğdaygiller (Poaceae) familyasına ait ve 1.200 adet, bazen
birbirlerinden çok farklı görünen bitki türlerinden oluşan bir alt familyayı kapsayan tanımdır.
///////////
Bambuseae
From Wikipedia, the free encyclopedia
Bambuseae
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Supertribe:
|
|
Tribe:
|
|
68, see text
|
|
The Bambuseae are
the most diverse tribe of bamboos in the grass family(Poaceae). It comprises woody species from
tropical regions, including some giant bamboos. Their sister group are the small herbaceous
bamboos from the tropics in tribe Olyreae, while the temperate woody bamboos (Arundinarieae) are more distantly related. The
Bambuseae fall into two clades, corresponding to
species from the Neotropics (subtribes Arthrostylidiinae, Chusqueinae, and Guaduinae) and from the Paleotropics (subtribes Bambusinae, Hickeliinae, Melocanninae, and Racemobambosinae).[2]
·
subtribe Melocanninae:
Cephalostachyum, Davidsea, Dendrochloa, Melocanna, Neohouzeaua, Ochlandra, Pseudostachyum, Schizostachyum, Stapletonia, Teinostachyum
·
subtribe Hickeliinae:
·
subtribe Bambusinae:
Bambusa, Bonia, Cyrtochloa, Dendrocalamus, Dinochloa, Fimbribambusa, Gigantochloa, Greslania, Holttumochloa, Kinabaluchloa, Maclurochloa, Melocalamus, Mullerochloa, Nianhochloa, Neololeba, Neomicrocalamus, Oreobambos, Oxytenanthera, Parabambusa, Phuphanochloa, Pinga, Pseudobambusa, Pseudoxytenanthera, Soejatmia, Sphaerobambos, Temburongia, Temochloa, Thrysostachys, Vietanamosasa
·
subtribe
Racemobambosinae:
·
subtribe Chusqueinae:
·
subtribe Guaduinae:
·
subtribe
Arthrostylidiinae:
Actinocladum, Alvimia, Arthrostylidium, Athroostachys, Atractantha, Aulonemia, Cambajuva, Didymogonyx, Elytrostachys, Filgueirasia, Glaziophyton, Merostachys, Myriocladus, Rhipidocladum
·
Taxonomy of the
Bambuseae (out of date)
1.
^ Jump up to:a b Soreng,
Robert J.; Peterson, Paul M.; Romaschenko, Konstantin; Davidse, Gerrit;
Zuloaga, Fernando O.; Judziewicz, Emmet J.; Filgueiras, Tarciso S.; Davis,
Jerrold I.; Morrone, Osvaldo (2015). "A worldwide phylogenetic
classification of the Poaceae (Gramineae)". Journal of Systematics
and Evolution. 53 (2): 117–137. doi:10.1111/jse.12150. ISSN 1674-4918.
2.
Jump up^ Kelchner S, Bamboo Phylogeny
Working Group (2013). "Higher level phylogenetic relationships within the
bamboos (Poaceae: Bambusoideae) based on five plastid markers" (PDF). Molecular
Phylogenetics and Evolution. 67 (2): 404–413. doi:10.1016/j.ympev.2013.02.005. ISSN 1055-7903.
[hide]
·
v
·
t
·
e
Subfamilies and tribes of the grasses (Poaceae)
|
||||||||||||||||||||
early clades
|
|
|||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||
see also: List of Poaceae
genera
|
·
Poaceae
1. ‘Pen ts‛ao kan mu, Ch. 31, p. 9b كه در آن نام این درخت به غلط a-p‛o-lo فرونگاشته
شده است. صورت درست a-lo-p‛o درCen lei pen ts‛ao فرونگاشته
شده است.
2. Ch. 12,
p. 56 (ed. of 1587).
3. Pen
ts‛ao kan mu, Ch. 31, p. 9b.
4. ص کتاب پیش رو .
5. Ch. 18, p. 12 لی شی ـ چن نیز این متن را با متن پیشین در آمیخته
زیر a-p‛o-lo (به جای a-lo-p‛o) آورده
است.
6. در (Ch. 31, p. 9b) Pen ts‛ao kan mu در نقل این متن نام این درخت در پوـ سه hu-ye-yen و نامش
در فوـ لین a-li آمده
است.
7. این سخن
بدان معناست كه از درختان همیشه سبز است.
8 . این گفته زاده خطای دید است.
1.
استوارت (Chinese Materia Medica, p. 496) نام a-p‛o-lo (بجای a-lo-p‛o) را جزو ’’داروهای ناشناس‘‘بر شمرده و
برتشنایدر هیچ اشاره ای بدان نكرده است.
2. رودیگر و
پات چندین نام مترادف دیگر این درخت را در زبان سنسكریت برشمردهاند:
Rödiger and Pott, Zeitschrift f. d. K. Morg., Vol.
VII, p. 154;
چندین
مترادف دیگر را نیز میتوان از نسخه خطی باور (Bower Manuscript) به این
سیاهه افزود.
3. گارسیا
دا اورتا (Markham, Colloquies,
p. 114) مالاكا (Malacca) و
سوفالا (Sofala) را هم به این سرزمینها میافزاید. در زبان جاوهای آن را tenguli یا trenguli مینامند.
4. W.Roxburgh, Flora Indica, p. 349.
1. پیرارد
(François. Pyrard, Vol. II, p.
367, ed. of Hakluyt Society) نیز
گوید:’’خود به خود، بی بذرافشانی یا مراقبت میرویند‘‘.
2. Leclerc, Traité des simples, Vol. II, p. 17.
3. همان،
ص 64، و نیز qitta hindi (’’خیار هندی‘‘)، همان (Vol. III, p. 62).
4. گارسیا
دا اورتا گوید كه این درخت در قاهره میروید، و پیر بلون (Pierre Belon) نیز
همین گوید. اما در روزگاران كهن این درخت در مصر یافت نمیشد: لوره (Loret) در كتاب
خود، Flore pharaonique، در اینباره خاموش است. روشن است که عربها
آن را از هند آوردند.
* « طبیب
معروف به سمّ ساعه. مسلمان و اصلاً اهل بغداد بود. وی در قیروان توّطن کرد و در
مغرب طب و فلسفه را ظاهر كرده و او طبیبی حاذق، در تألیف ادویه مركبه متمیز و در
شناختن علل بصیر و در دانش و جودت قریحت همانند حكمای سر آغازهای بود» (لغتنامه دهخدا).
1. گارسیا
دا اورتا آن را hiar-xamber فرونگاشته است.
3. Pelliot, T‛oung Pao, 1912, p. 454.
1. نمونهای كه برای اثبات این گفته میآورد (Bul de l'Ecole française, Vol. IV, p. 1130) نمونه خوبی نیست زیرا دو متن براستی مستقل از یکدیگر اند.
2. Journal
Am. Or. Soc., Vol. XXX, 1910, p. 18.
3. نک:
ص کتاب پیش رو .
1. džarudž، garuta، darruga، مصری؛ garate قبطی،
واژههای وامگرفته از واژه یونانی اند. (این درخت چنانکه پلینی هم پیشتر تصریح
كرده [xlll, 16] ، هرگز در مصر نبوده است).
2. نیز ketšibujnuzu (’’شاخ بز‘‘).
3. Terminologie, p. 120. غلافها را نیز tarmiš مینامند .
4. L. leclerc, Traité des simples, Vol. I, p. 16.
5. P. Schwarz, Iran, p. 32.
6. Terminologie,
p. 119.
* «معرب شاپور؛ شاپور كه در قدیم كرسی ولایت
شاپورخُره بوده درخاور كازرون کنونی است. مقدسی در نیمه دوم ق چهارم هجری قمری
گوید انواع میوهها و گلها از قبیل انجیر و یاسمن و خرنوب آن فراوان بود» (لغتنامه
دهخدا). [هنوز هم پرتقال شاپور كم مانند است. م.].
7. آخوندوف،
ابومنصور، ص 59. ] «خرنوب سامی گرم است اندر درجهی اول... و
خرنوب نبطی سرد و خشك است اندر درجهی دوم» الابنیه...، ص 126.[
8. Terminologie,
p. 119.
1 . واژه ادعایی كه در فرهنگ انگلیسیـ سنسكریت بوروا (A.Borooah) در
برابر خرنوب ارائه شده، یعنی çimbibheda، در
دوران مدرن از روی çimbi یا çimba (’’غلاف‘‘) جعل شده است. به گفته وات، این
درخت در حال حاضر در منطقه كوههای نمك و دیگربخشهای پنجاب تقریباً بومی شده است.
2.
DuHalde, Description of the Empire of China, Vol. I, p. 14 (or French
ed. , Vol. I, p. 26).
3. S. W.
Williams, Chinese Commercial Guide, p. 114 (5th ed., 1863).
4. F. P.
Smith, Contributions towards the Materia Medica of China, p. 53.
5. Chinese Materia Medica, p. 96.
2. متن
درست نقل شده است (نک به نسخه مندرج در p.24 Či. pu tsu čai ts‛un šu’).
3. ) Matsumura, No. 3076در ژاپنی: .(čōsen-modoma-rabōši
4. Watt, Commercial
Products of India, p. 1067.
1. روشن است که آنچه وی
دیده برخلاف برداشت هیرت (Journal Am. Or. Soc., Vol. xxxvii, 1917, p. 98) « نی خیزران»
نبوده، بلکه کالائی ساخته بوده که شمار بزرگی
از آن به آنجا برده می شده است.
2. روشن است که این
پارچه، برخلاف برداشت بیپایه ریشتهوفن ‘Vol. I, p. 465) (F. v. Richthofen, China ابریشم نبوده است. واژه Pu هرگز برای بافته
های ابریشمی به کار نمیرفته است.
3. به مقاله گیرای زیر در این باب در منبع زیر مراجعه کنید:
D. J. Macgowan, Chinese Recorder, Vol. XVI, 1885,
pp. 141-142;
و نیز، به همان نشریه به سال 1886، صص 141ـ 140.
E. Satow, Cultivation of Bamboos in Japan, p. 92
(Tokyo, 1899).
گفتهاند که خیزران چهارگوش (در ژاپنی، šikaku-dake) را از لیو کیو
(Liukiu) وارد ژاپن کردهاند.
Forbes and Hemsley, Journal Linnean Soc., Vol. XXXVI, p.
443.
2. در فرمانداری لیو ـ چو (Liu-čou)، در کوان ـ سی.
3. در تفسیر این کتاب گفته شده نام محلی است، اما نه جای آن
روشن شده نه من دانم.
4. مو ـ سین هیین (Mou-min hien) امروزی که شهر مرکز فرمانداری کائو ـ چو فو (Kao-čou fu) در کوان تون
است.
5. Ch. 8, p. 9 (ed. of Si yin hüan ts‛un šu).
2. Šan hai kin از «خیزرانی باریک ( hia ču) که فراوان در
کوهِ لاکپشت(Tortoise Mountain) میروید سخن رانده است؛ و
کوئو پو (Kwo p‛o) (324 ـ 276 م) در شرح خود بر این کتاب آن را همان
خیزران کیون دانسته است. در Kwan či آمده که خیزران کیــون در بخشهای نان ـ کوان (Nan-kwan) (نان ـ کی
Nan-k‛I امروزی ) و کیون ـ تو
(Kiun-tu) در سه ـ چوان میروید. در روزنامه کوه لو ـ فو (Lo-fou šan ki) در کوان ـ تون
آمده است که خیزران کیون در اصل در کوه کیون تولید میشود و همان خیزرانی است که
چان کیین در تا ـ هیا دیده بود، و روستاییان کهنسال آن را
چوبدستی کنند. از اینرو در نوشتاری در خیزران، ”خیزرانِ
تکیهگاهِ کهنسالان“ نامیده شده است. این
نوشته ها در T‛ai p‛in yü lan (Ch. 963, p. 3) آمده.
3. Šan tun t‛un či, Ch. 9,
p. 6.
* Arhat : بودایی که به نیروانا رسیده باشد. م.
4. نک : (in Yüe ya t‛an ts‛un šu, t‛ao 24) , Ch. 4, p. 7b K‛ien šu و (Su K‛ien šu,
Ch. 7, p. 2b, ibid). نیز بسنجید با Ču p‛u sian lu
، که لی کان (Li K‛an) در سال 1299 نوشته است:
Ch. 4, p. 1b; ed. Of ‛Či pu
tsu čai ts‛un šu.
5. پرپیداست که گمانه زنیهای مارکار (J. Marquart, Eranšahr,
pp. 319-320) در باره این خیزران نقش برآب است. چان کیین دچار کژفهمی نشده و
آنچه در Ši ki آمده سراسر درست و روشن است.