۱۳۹۵ آبان ۱۶, یکشنبه

پول، چه یونانی چه ایرانی: (زر بر سر پولاد نهی نرم شود) دیش پولی (پول دندان) پول چائی.. پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند. [جسد حسنک را بر دار] و مرد خود مرده بود. (تاریخ بیهقی )

پول . (اِ) زر و سیم یا فلز دیگرمسکوک رائج . و توسعاً بانک نُت و اسکناس . ظاهراً این کلمه از زمان اشکانیان از بول یونانی گرفته شده است . رجوع به ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان کریستن سن چ 1طهران ص 27 و 28 شود). دیوبول . اُبول . همیوبول . مهری مسین که در خرید و فروخت روان میشود. (شرفنامه ).و قدما بجای پول ، سیم ، زر، سیم و زر، درم ، درم و دینار، درهم و دینار گفتندی و گاه وجه و تنخواه و نقد و فلوس و مسکوک و آقچه و عین و نقدینه و فلس و پُل (نصاب ) ۞ : پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند. [جسد حسنک را بر دار] و مرد خود مرده بود. (تاریخ بیهقی ). معامله آنجا (اخلاط) بپول باشد. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ برلین ص 9).
آنکس که بدینار و درم مال بیندوخت 
سر عاقبت اندر سر دینار و درم کرد.
سعدی .

بار حسرت میکشم از بی کسی 
خاک بر سر میکنم از بی پولی .
نزاری .

دوشینه بکوی میفروشان 
پیمانه ٔ می بزر خریدم 
و امروز خراب و سرگرانم 
زر دادم و درد سر خریدم .
؟

و صاحب قاموس مقدس گوید: در قدیم الایام و در میان طوایف غیر متمدنه معامله یا معاوضه ٔ جنس با جنس بود پس از آن در مبادله ٔ اجناس مواشی را در عوض نقد بکار میبردند سپس طلا و نقره و مس غیر مسکوک معمول شد. بالاخره فلزات را بحکم سلطان یا حاکم وقت با نشانی مخصوص و وزن مخصوص معین کردند و نشانی قرار دادند تا عیار و بار آن را معلوم کند و قیمتش بر حسب تعیین عیار معین باشد - انتهی .
امثال :
آدم پول را پیدا میکند پول آدم را پیدا نمیکند .
با آن زبان خوشت یا پول فراوانت یا راه نزدیکت .
بقدر پولت میزنم پنبه .
پول پول می آورد .
پول پیداکردن آسان است نگاه داشتن آن مشکل است .
پول سفید برای روز سیاه خوب است .
پول عاشقی بکیسه بر نمیگردد .
پول غول است و ما بسم اﷲ .
پول نداده است و میان لحاف خوابیده .
جهود هم خیلی پول دارد .
من ندرقلیم و پول میخواهم .
هر چه پول بدهی آش میخوری .
هر کجا پولست آنجا دلگشاست .
به یک پول سیاه یا بدو پول یا پولی نیرزیدن ؛ سخت ناچیز بودن : سر بیسرّ بپولی نیرزد. (فیه مافیه ). آن گوینده که قوم را از ملامت بدر نبرد دو پول نیرزد. (فیه مافیه ). هر که از یاران ما این طریقت نورزد [طریقت حرفت و کسب ] پولی نیرزد. (افلاکی ).
پولش از پارو بالا رفتن ؛ عظیم توانگر بودن .
|| سکه ٔخرد کم بها از غیر سیم و زر که در این اواخر معادل چهل یک قران بود و آن را نیم شاهی نیز میگفتند: سه پول یعنی یک شاهی و نیم و در قدیم کم بهاترین مسکوک مسین و امثال آن بوده است .پول سیاه . پشیز. غاز. پاپاسی : 
اسرار ملک بین که به غول افتاده ست 
وان سکه ٔ زر بین که بپول افتاده ست 
و آن دست برافشاندن مردان ز دو کون 
اکنون بترانه و کچول افتاده ست .
(منسوب به ابوسعید ابی الخیر).

بجای لقمه و پول ار خدای را جستی 
نشسته بر لب خندق ندیدمی یک کور.
مولوی .

منبلی نی کو بود خود برگ جو
منبلی ام لا ابالی مرگ جو
منبلی نی کو بکف پول آورد
منبلی چستی کزین پل بگذرد.
مولوی .

و همچنین اغنیا... پول پول جمع می کنند و حبه حبه . (فیه مافیه ). کار آن که و میخ چوبین یا آهنین که قیمت آن پولی است بر می آید. (فیه مافیه ).
امثال :
یک پول جگرک سفره قلمکار نمیخواهد .
|| مال . دارائی : مردی پولدار. مردی پرپول . مردی خرپول . مردی بی پول . کم پول . بی پول . کم پولی . بی پولی .
پول زرد ؛ پول از طلا.
پول سفید ؛ پول از نقره .
پول سیاه ؛ پول که از غیر سیم و زر باشد.
دیش پولی ؛ دیش بترکی دندان را گویند و دیش پولی وجهی است که برشوه مأموران دولت در دوران استبداد از مردم میگرفتند بعنوان دندان مزد ناهار خوردن بدانسان که پول را پیش از ناهار سر سفره میگذاشتند و هم اکنون این شیوه در ملایر و تویسرکان معمول باشد.
مثل پول یا مثل پول سرخ شدن ؛ تفته شدن به آتش یا هرنوع حرارت و سرخ گردیدن . در کتاب النقود العربیه (فهرست سیزدهم ص 219 تا 234) فهرستی از اسماء نقود رائج در عرب آمده است ، اطلاع را بدانجا رجوع شود. ابراهیم پورداود راجع به کلمه ٔ پول در کتاب هرمزدنامه (ص 233 تا 274) مقالتی ممتع دارند که در ذیل نقل میشود: ریال در 27 اسفند 1308 هَ . ش . از برای تعیین واحد پول ایرانیان برگزیده شده بجای قران ، اما هنوز کلمه ٔ قران از میان نرفته است .
ریال - بنا بعادت دیرین ریال کنونی را باز قران خوانند درست است قران لغت بیگانه و عربی است ، ریال هم بهمان اندازه بیگانه و اسپانیائی است و بیش از چهار صد سال است که بدستیاری پرتغالیها و اسپانیائیها در ایران شناخته شده است : پرتغالیها در سال 920 هَ . ق . / 1514م .) بفرماندهی البوکرک ۞ جزیره ٔ هرمز را در خلیج فارس بچنگ آوردند و در فاصله ٔبیش از یکصد سال همچنان در دست داشتند تا در روزگارشاه عباس بزرگ (1003 - 1038 هَ . ق .) دگر باره از آن ایران گردید. آمد و شد پرتغالیها بکرانهای دریای فارس از زمان شاه اسماعیل اول که سرسلسله ٔ خاندان صفوی است (907 - 930 هَ . ق .) آغاز میگردد. از سال 988 هَ . ق . یعنی سال چهارم پادشاهی شاه محمد خدابنده چهارمین پادشاه صفوی که کشور پرتغال بدست اسپانیا در آمد و تا سال 1050 یعنی سیزدهمین سال شهریاری شاه صفی (1038 - 1052 هَ . ق .) در دست آن دولت بود - ایران هم با اسپانیا سر و کار بهمرسانید - ناگزیر از همین روزگاران ، بازرگانی و داد و ستد آنان با ایرانیان آغاز میگردد و بدستیاری آنان ریال اسپانیایی در ایران شناخته شده است . پس از یادآوری این پیش آمد تاریخی پیداست که در قرن دهم هجری ، پول اسپانیایی با نام اسپانیایی خود از راه خلیج فارس بایران راه یافت ، ناگزیردر هیچیک از آثار فارسی پیش از آن روزگار نباید از ریال نام و نشانی باشد. پیش از اینکه ریال رسماً نام واحد پول ایران گردد و بجای قران درآید عبارت بوده است از بیست و پنج شاهی . هر ارزشی که ریال در این چند قرن اخیر در ایران داشته این کلمه اصلاً اسپانیائی است و آن نام یک سکه ٔ نقره بوده رایج آن دیار و لفظاً بمعنی شاهی است ، درست مانند کلمه ٔ لاتین رگالیس ۞ = شاهی از بنیاد رکس ۞ = شاه . رئال در مرز و بوم دیرین خود، اسپانیا نخست در سال 1497 م . سکه زده شد و تا سال 870 پول نقره ٔ رایج آنجا بود و در مستعمرات اسپانیا نیز چنانکه در بخش جنوبی آمریکا هم رواج داشت . شاید غرض از برگزیدن ریال بجای قران این بوده که یک لغت بیگانه بفارسی تبدیل شده باشد، یا اینکه از نام پول رایج عهد قجر دوری کرده باشند، بهر مقصود که باشد نقض غرض شده ، نه ریال فارسی است و نه یادآور روزگار خوشی است . چنانکه گفتیم یادآور روزگاری است که بیگانگان بکرانهای دریای فارس دست اندازی کرده بودند. از این که بگذریم ریال نام واحد پول ایران بخصوصه نگردیده ، از این ره آورد اسپانیایی ، عربستان سعودی هم از آن بهره برگرفته و اکنون پول شان ریال خوانده میشود. برگزیدن چنین لغتی یکی از آن صدها گواه بی مایگی لغت سازان ماست . الئاریوس ۞ در زمان شاه صفی (1038 - 1052) در ایران بوده ، در سخن از سکه های رایج آن زمان چون خدا بنده ای ، عباسی ، بیستی ، لاری و جز اینها گوید که ایرانیان در داد و ستد، ریال اسپانیایی را هم در کمال میل میپذیرند.
قران - از اینکه ریال جانشین قران گردید جای افسوس نیست نه آمدن این به خوشی و شادمانی ارزد و نه رفتن آن بدرد و دریغ. ریال ازره آوردهای اسپانیایی است در روزگاران صفوی و از همان دوران در سر زبانها مانده تا اینکه در این چند سال اخیر نام رسمی واحد پول ایران گردیده است . چنان که از همان دوران ، سکه ٔ رایج زمان شاه عباس بزرگ به نام عباسی ، تا کنون در سر زبانهاست و آن امروز چهار شاهی است . اما قران اگر از برای آن یک شخصیت قائل شویم نسبت به ریال برتری نژادی ندارد و در زبان ما از شرافت قدمت هم برخوردار نیست . ناگزیر این کلمه در اصل صاحبقران بوده ک-ه در روی بسیاری از سکه های ایران از خاندان صفوی گرفته تا ناصرالدین شاه قاجار (1264 - 1313 هَ . ق .) دیده می شود. اینک برخی از آنها:
بگیتی سکه ٔ صاحبقرانی 
زد از توفیق حق عباس ثانی .
این سکه ٔ نقره در سال 1059 هَ. ق . در تبریز ضرب شده است .
ز بعد هستی عباس ثانی 
صفی زد سکه ٔ صاحبقرانی .
صفی دوم پسر عباس دوم از آغاز بهار سال 1079 هَ . ق . نام سلیمان از برای خود برگزید.
بگیتی سکه ٔ صاحبقرانی 
زد از توفیق حق طهماسب ثانی .
ضرب قزوین در سال 1135 هَ . ق .
سکه بر زر زد بتوفیق الهی در جهان 
ظل حق عباس ثالث ، ثانی صاحبقران .
ضرب اصفهان در سال 1145:
سکه ٔ صاحبقرانی زد بتوفیق اله 
همچو خورشید جهان افروز ابراهیم شاه .
ضرب تفلیس ، ابراهیم برادر عادل شاه است .
هست سلطان برسلاطین جهان 
شاه شاهان نادر صاحبقران .
ضرب شیراز درسال 1150:
شاه شاهان نادر صاحبقران 
هست سلطان بر سلاطین جهان .
ضرب اصفهان در سال 1152:
همین شعر در روی سکه های نادر ضرب مشهد و تفلیس و سند و جز اینها نیز دیده میشود.
بزر تا شاهرخ زد سکه ٔ صاحبقرانی را
دوباره دولت ایران گرفت از سر جوانی را.
شاهرخ (1161 - 1163 هَ . ق .) نوه ٔ نادر شاه است . در سکه ای از فتحعلی شاه قاجار ضرب سال 1242 هَ . ق . چنین نقش بسته : «سکه ٔ شه فتحعلی خسرو صاحبقران » ۞ . ناصرالدین شاه قاجار در سال1293 به یادگار سال سی ام پادشاهی خویش در یک سکه ٔ زرین ضرب تبریز خود را «ناصرالدین شاه غازی خسرو صاحبقران » خواند. از این شعرها و عنوانهای بسیار خنک بخوبی پیداست که قران از کجا سرچشمه گرفته است . گذشته از این سکه ها که فقط از برای نمونه برخی را یاد کردیم ، در طی تاریخ سلسله ٔ گورکانیها یا تیموریان بسا بعنوان حضرت صاحبقرانی برمیخوریم . شاید همین عنوان از برای پادشاهان پیشتر هم بکار میرفته است و تعیین قدمت این ترکیب از روی نوشته های فارسی برای بیان مقصود ما اهمیتی ندارد.
تومان - یا تومن لغتی است ترکی در زبان ما بسیار بیشتر از لغت اسپانیایی ریال و قران عربی (نام سکه ای مخصوص ) راه یافته و در حدود هفت قرن پیش از این در ایران زمین شناخته شده است . پیش از سر کار آمدن ریال هر ده قران یک تومان بوده هنوز هم تومان در سر زبانهاست . معمولاً هر ده ریال را یک تومان می نامند. بویژه هر آنگاه که سخن از مبلغ هنگفتی باشد و سر بمیلیونها ریال زند کلمه ٔ تومان بکار برند و این چنین ده برابر از آن مبلغ بکاهند.کلمه ٔ تومان از ره آوردهای چنگیزی است ، چنانکه میدانیم این درنده ٔ مغولی در سال 616 هَ . ق . / 1219 م .به ایران زمین روی آورد و با این آسیب دوزخی بسیاری از لغتهای مغولی هم در فارسی رخنه کرد. یک رشته از این لغتها متعلق بامور لشکری و سپاهی مغولی است . تومان و مین و یوز که در جزء کلمات مرکب امیر تومان و مین باشی و یوزباشی بمعنی سر و سردار و یا فرمانده ٔ ده هزار و هزار و صد دیده میشود یادگاری است از آن روزگار تیره .تومان نیز در همان روزگار نام سکه ای بوده که بده هزار دینار تقسیم میشده است . هنوز هم تومان که گفتیم در سر زبانهاست چنین است . حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب که در سال 740 هَ . ق . نوشته شده ، در سخن از جزیه ای که عراق عرب در زمان خلیفه عمر میپرداخته درهم آن زمان را بتومان ، پول رایج زمان خود، چنین بشمار آورده : «مبلغ آن خراج و جزیه صد و بیست و هشت بار هزار هزار (میلیون ) درهم بود که باصطلاح این زمان دو هزار و صد و سی و سه تومان و کسری باشد. تفاوت عدل عمری و ظلم حجاجی چندین اثر کرد» ۞ . محمود کاشغری در کتاب خود «دیوان لغات الترک » که در سال 466 هَ . ق . تألیف شده دومن را نخست بمعنی ده هزار و دیگر بمعنی «بسیار» و سوم بمعنی «مه » گرفته است ۞ بمعنی مه دومان هم گفته میشود ۞ . تومان در تقسیم لشکری عبارت بوده از ده هزار سرباز و گاهی نیز تومان بمعنی ایل گرفته میشد و همچنین بسرزمین اطلاق میگردید، مثلاً عراق ایران به نه تومن بخش شده بود» ۞ . در کتابهای تاریخ مغول غالباً تومان بمعنی ده هزار یاد شده است از آن جمله در جامع التواریخ رشیدالدین فضل اﷲ که در سال 704 هَ. ق . تألیف آن پایان یافته آمده : 
«چون آنجا رسید قاآن سی تومان لشکر مغول و هشتاد تومان لشکر ختای ترتیب فرمود». بسا تومان جزء نامهای خاص مغولی بکار رفته است : و تولوی خان را با دو تومان لشکر براه تبت روانه فرمود و قرب یک تومان لشکر بر کشتی نشسته بگریختند،مونککاقاآن بر یکتای نویانرا با ده تومان لشکر از ترکان دلاور بسر حد اولوغ طاق ... فرستاد ۞ . همچنین در تاریخ وصاف که در میان سالهای 727 - 736 هَ . ق . نوشته شده تألیف شهاب الدین عبداﷲبن عزالدین فضل اﷲ شیرازی ، همزمان رشیدالدین فضل اﷲ نویسنده ٔ جامع التواریخ و پسرش خواجه غیاث الدین محمدوزیر ۞ تومان بمعنی ده هزار و مسکوک ده هزار دیناری بکار رفته است : «قبلا قاآن در شهور سنه ٔ احدی و سبعین و ستمائه (671 هَ . ق .). پانجده تومان لشکر جان شکر (بچین ) روان فرموده » ۞ . تومان (= دومان = تومن = دومن )در زبان مغولی درست معادل بیور فارسی است که در اوستا بئور ۞ آمده و در پهلوی مانند فارسی بیور گویند : 
سپه برد بیور سوی کارزار
که بیور بود در عدد ده هزار.
فردوسی .

بیوراسب عنوانی است که بضحاک (= دهاک ) داده شده یعنی دارنده ٔ ده هزار اسب :
جهانجوی را نام ضحاک بود
دلیر و سبکسار وناپاک بود
همان بیوراسبش همی خواندند
چنین نام بر پهلوی راندند
کجا بیور از پهلوانی شمار
بود در زبان دری ده هزار ۞ .
چاو - اسکناس ، پس از ریال اسپانیایی و قران عربی و تومان ترکی بجاست از چاوچینی (پول کاغذی ) و اسکناس روسی (اصلاً فرانسه و لاتینی ) یاد کنیم . امروزه لغت چاو بمعنی پول کاغذی در ایران مورد استعمال ندارد،اینگونه وسیله ٔ مبادله را اکنون اسکناس خوانند. چاوکه در تاریخ ایران به آن برمیخوریم اینچنین بمیان آمده : کیخاتوخان (690 - 694 هَ . ق .) برادر ارغوخان (683 - 690) از پادشاهان مغول نژاد از خاندان چنگیز مردی بود هرزه و زن باره و باده خوار و تن آسان و خوشگذران ، وزیر او صدر جهان زنجانی نیز مردی بود دست باز و بلندگرای ، ریخت و پاش و بخششهای بیجای این دو، خزانه ٔ دولتی را بیش از پیش تهی ساخت ، کار بجائی رسید که از برای هزینه ٔ آشپزخانه ٔ شاهی بدرهم و دینار یا تومان دسترس نداشتند از برای چاره ٔ این کار چنین اندیشیدند که مانند چین بجای زر و سیم پول کاغذی که چاو خوانده میشد رواج دهند. بتاریخ جمادی الاخری 693 هَ . ق . از سوی کیخاتو، یرلیغی صادر شد که از آن روز دیگر داد و ستد با مسکوک زر و سیم باز داشته شده است و نباید هیچیک از بده و بستانها با پول فلزی انجام گیرد و هر که از این فرمان سر پیچد بسزای سخت دچار آید. از این پول کاغذی که چاو مبارک خوانده شده در همه ٔ کتب تاریخ این دوره سخن رفته است . در تاریخ وصاف که گفتیم میان سالهای 727 - 736 نوشته شده نسبتاً بتفصیل یاد گردیده است . اینک چند جمله از آن کتاب : «و باطراف ممالک عراق عرب و عجم و دیار بکر و ربیعه و موصل ومیافارقین و آذربایجان و خراسان و کرمان و شیراز میری بزرگ بدین مهم پر خطر نامزد شد و در هر ملکی چاوخانه بنیاد کردند... و در هر طرفی مبالغ مال در مؤونت چاو صرف شد... و صورت چاو بدین منوال بود پیرامون سطح کاغذ پاره ٔ مربع کلمه بخط خطائی که محض خطا این بود نوشته و بر بالای آن از دو طرف لااله الا اﷲ محمد رسول اﷲ... و فروتر از آن ایرینجین تورجین تحریر کرده ۞ و در میانه دایره ٔ کشیده خارج از مرکز صواب و از نیم درهم تا ده دینار رقم زده و بشیوه ٔ مسطور در قلم آورده که پادشاه جهان در تاریخ سنه ٔ ثلث و تسعین و ستمائة (693 هَ . ق .) این چاو مبارک را در ممالک روانه گردانید، تغییر و تبدیل کننده را با زن و فرزند بیاسا رسانیده ، مال او را جهة دیوان بردارند و چاونامه بشیراز آوردند بغایت مسلول ... زبده ٔ تقریرات آنکه چون چاو مبارک در عوض زر...جاری شود فقر و فاقت ... از میان خلایق مرتفع گردد و غلات و حبوب رخص پذیرد و غنی و فقیر در درجه ٔ تساوی گیرد و شعرا و افاضل عصر در مدح آن بر حسب میلان خاطر پادشاه و صاحب دیوان نتایج فکر خود باظهار رسانیدند نمودار را این بیت از قطعه ٔ یکی از افاضل ثبت کرده شد:
چاو اگر در جهان روان گردد
رونق ملک جاودان گردد.
و چون حکم رفته بود تا تمامت ارباب حرف که زر و نقره در انواع صناعات خود استعمال میکنند تارک شوند ایشان را از چاوخانه ٔ مبارک متدارک کردند و برحسب استحقاق حکام ملک مواجب و ادرارات مرتب و موظف گردانند و هر گاه که چاو سمت اندراس گیرد باز چاوخانه برند و هر ده دینار را نه دینار چاو مجدد ستانند... در ماه ذی قعده ٔسنه ٔثلث و تسعین و ستمائة (693 هَ . ق .). در تبریز چاو روان شد... ۞ بعد از سه روز فر و بهی از دیار [ تبریز ] دورگشت ... دکاکین واسواق ابواب معاملات را مسدود گردانیدند یکمن نان بدیناری رایج اگر میفروختند یابنده رابح بود و بائع مسامح ... نفیر و زفیر و جوش و خروش خلایق بفلک البروج پیوست و حکام و لشکریان را طاقت طاق شد، عوام الناس روز جمعه در مسجد تضرع و ابتهال نمودند یرلیغ بنفاذ پیوست چاو را ابطال کنند ایلچیان بقطع ماده ٔ شر و رفعقاعده ٔ محنت عام باطراف روانه گشتند و بفضل حق ... این داهیه ... مندفع شد...». چاو را براهنمایی عزالدین مظفر که از نزدیکان صدر جهان بود و از پول کاغذی چین آگاه بود خواستند در ایران رواج دهند مردم از بدعت او بسیار برآشفته بودند و در هجو او اشعاری در وصاف یاد شده است . جنکسانک ایلچی قوبیلای قاآن در دربار کیخاتوقاآن نیز در این کار راهنمایی کرد. پول کاغذی که در چینی «چا» و یا «چااو» خوانده شده در همان زمان کیخاتون در کشورهای پهناور قوبیلای قاآن = قوبلای (679 - 693 هَ . ق .) پسر تولی برادر هولاکو، نوه ٔ چنگیزخان رواج داشت ۞ . چنانکه در تاریخ پیداست قوبیلای پس از برانداختن خاندان پادشاهی سونگ و رام ساختن چین شهر پکینک را تختگاه خود برگزید و آن را خان بالیغ یعنی شهر خان (شهر امپراتور) نامید، کاغذ خان بالیغ که در ایران معروف بود از همان زمان است . مارکوپولوی ایتالیایی و ابن بطوطه ٔ طنجی (بندر مراکش ) هر دو از چاو در سیاحت نامه های خود یاد میکنند: مارکوپولو در سالهای (1275 - 1292 م .) با پدرخود نیکولوپولو و عموی خود مافئوپولو از بازرگانان ونیزی در چین بودند. در این مدت هفده سال در دربار قوبیلای قاآن آمد و شد داشت و طرف توجه امپراتور و مشاور وی بود و از سوی وی بکارهای بزرگ گماشته میشد و در سرزمینهای پهناور چین بسیار گردید و خبرهای سودمندی از آن روزگاران از چین در سیاحتنامه ٔ خود بیادگار گذاشت . او نخستین اروپایی است که از آسیای شرقی آن روزگاران سخن میدارد و در سفرنامه ٔ خود که پس از بازگشت به ونیز تدوین شده در باره ٔ پول کاغذی که موضوع سخن ماست در فصل 24 گوید: «پول کاغذی خان بزرگ که در سراسر کشورش رواج دارد. ضرابخانه ٔ (= چاوخانه ) خان بزرگ در همین شهر خان بالیغ است بدرستی میتوان گفت که اینگونه پول بکار آوردن یکی از رازهای شیمیایی است از درخت توت ۞ که برگهایش خوراک کرمهای ابریشم است پوستها را برگیرند و آن رشته های باریک را که در میان پوست درشت و چوب درخت است جدا کرده بخیسانند، آنگاه در هاون کوبیده خمیر کنند و از آن کاغذ سازند، همانند آن ماده ٔ پنبه ای که از آن کاغذ سازند، اما سیاه رنگ ، پس از آنکه این ساخته شد،آن را بپاره های مختلف بریده برخی چهار گوشه و برخی دیگر اندکی درازتر... ۞ این پول کاغذی برای اینکه رسمی شود و رواج گیرد مراسمی در پی دارد آنچنانکه سکه ٔ زرناب و سیم مراسمی دارد وچند تن از پایوران در سر این کار گماشته هستند که گذشته از نوشتن نامهای خود در آن ورقها، آنها را مهر زنند. پس از آنکه این کارها بترتیب انجام گرفت گماشته ٔ مخصوص اعلیحضرت ، مهر پادشاهی را برنگ شنگرف زده به آن پاره کاغذ مهر زند، آن مهر رنگ زده بروی آن ورقه طبع گردد با این ضمانت ، آن ورقه اعتبار گیرد و پول رایج شود و هر که تقلب کند و چیزی مانند آن بسازد بسزای سخت دچار گردد. از این پولهای کاغذی باندازه ٔ هنگفتی در هر بخش از کشور خان بزرگ در گردش است ، هیچکس را یارای آن نیست که آنها را در داد و ستد نپذیرد، جز اینکه زندگی خود بخطر اندازد. همه رعایای او بیدرنگ آن را میپذیرند و هر کالایی که دلشان بخواهد با آن خریداری میکنند، خواه آن کالا مروارید یا جواهر و یازر و سیم باشد. بسا در سال کاروانهای بزرگ وارد خان بالیغ میشوند و در میان کالاهای خود پارچه های زربفت ، بخان بزرگ عرضه میدارند. خان بزرگ دوازده تن از مردم کالا شناس و با سلیقه را بدربار خود میخواند تا کالا را آنچنانکه باید بیازمایند و هر کدام را که پسندیدند از روی وجدان ارزش آنها را معین کنند و یک سود شایسته هم بهریک از آنها بیفزایند. بهای هر آنچه را که برگزیدند با پول کاغذی میپردازند و صاحب کالا هم ایرادی ندارد زیرا با آنچه او دریافت داشته میتواند بهزینه ٔ خود برساند و هر کالایی که خواست با همان پول بخرد. اگر آن سود از کشوری باشد که اینگونه پول در آنجارواج نداشته باشد با این پول در چین کالاهایی بدست می آورد که در بازارهای کشور خودش به آنها نیازمندند. اگر کسی از این پول کاغذی در دست داشته باشد که بواسطه ٔ استعمال خراب و مندرس شده باشد میتواند آن را بضرابخانه (چاوخانه ) برده و با سه درصد کسر، پول کاغذی نو بستاند. اگر کسی از برای حرفه ٔ خود بزر و سیم نیازمند باشد و خواسته باشد با اینگونه فلزات پیاله یاکمربند یا چیز دیگری بسازد میتواند با پول کاغذی خود از ضرابخانه شمش زر و سیم بخرد. اعلیحضرت حقوق لشکریان خود را با همین پول کاغذی میپردازد و نزد اینان همان ارزش زر و سیم را دارد با وجود این میتوان بیقین گفت که خان بزرگ بیش از هر پادشاهی در این جهان از گنجینه برخوردار است » ۞ . ابن بطوطه که در سال 724 هَ . ق . در چین بوده در ذکردراهم الکاغذ التی بها یبیعون و یشترون ، گوید: «مردم چین با دینار و درهم چیز نمیفروشند، خرید و فروش آنان با پاره ٔ کاغذی است ببزرگی کف آدمی که در چاپخانه ٔ پادشاهی طبع شود، هرگاه این کاغذها در دست مردم خراب و پاره شود آنها را بجایی برند که مانند ضرابخانه ٔ ماست ، کهنه ها را داده نو بستانند و مزدی نمیپردازند زیرا کسانی که به این کار گماشته هستند از پادشاه روزی خود را دریافت می کنند. در سر این ضرابخانه (چاوخانه ) یکی از سران بزرگ گماشته شده است . اگر کسی بادرهم سیم و دینار، از برای خرید ببازار برود آن پول را از او نپذیرند و نیز به آن توجه نکنند» ۞ . پس از قوبیلای قاآن و تیمور قاآن (694 - 706) پول کاغذی فزون و فراوان بگردش درآمد، چون زر و سیمی که آنهمه چاو را پشتیبان باشد در خزینه ٔ دولتی چین نبود ناگزیر کاغذی شد بی بها و از گردش افتاد. پول کاغذی بسا پیشتر از عهد مغول در چین رواج یافته بود. گذشته از زمان پادشاهی خاندان سونگ (960-1289 م .) که یاد کردیم ، در هنگام شهریاری خاندان سوئی (589 - 618 م .) بواسطه ٔ پیش آمد جنگهای پی در پی ونیازمندی بپول بناچار پول چرمی و کاغذی بکار افتاد ۞ . پول کاغذی در ایران دوامی نداشت اما نام آن در تاریخ و ادبیات ما بجاست ، در چند فرهنگ فارسی ، در آن میان فرهنگ رشیدی کلمه ٔ چاو یاد ش-ده و از ابن یمین که در س-ال 685 هَ . ق . تولدیافت و در سال 769 در گذشت این شعر را بگواه آورده است :
روان شد چو از موکب شیخ عهد
رهی ناروان ماند مانند چاو.
از این گذشته در زبان فارسی بهیئت چاپ و چاپخانه مانده که بجای کلمات عربی طبع و مطبعه بکار میرود. شک نیست که این کلمه یادگار روزگار کیخاتوخان و چاو و چاوخانه آن زمان است . در هند هم این کلمه بجای مانده است و کلمات چهاپ ، چهاپه ، چهاپه خانه ، چهپائی و چهاپنا (چاپ کردن ) موجود است . اگر پول کاغذ یا چاو زود در ایران از میان رفت امروزه همان پول کاغذی باسم روسی اسکناس (اصلاً لاتین ) در ایران ، چنانکه در سراسر روی زمین بجز نزد قبایل وحشی ، رواج دارد. واژه ٔ اسکناس گویا بمیانجی روسها به ایران رسیده باشد زیرا در این زبان اسیگوناس ۞ گویند، ناگزیر این لغت ریشه و بن اسلاو ندارد بلکه از زبان لاتین است روسها آن را از فرانسه گرفته اند و آن اسینیه ۞ میباشد از کلمه ٔ لاتین اسیگنو ۞ بمعنی حواله امضا. پول کاغذی فرانسه یا «اسینیه » که در سال 1789 م . بگردش افتاد وزود جا تهی کرد و لغتش بما رسیده ، سرانجام بهتری ازچاو نداشت . این اسکناس از همان آغاز بگردش در آمدن رو به نشیب رفت و چندی نپایید که روی بکاهش نهاد و در پایان سال 1791 م . هشت درصد پائین آمد، در سال 1792 م . ارزش یک اسینیه ٔ صد لیره ای ، رسید به 72 فرانک ودر سال 1793 م . به 22 لیره گرایید، پس از چندی درنگ ، در سال 1795 رسید به 2 لیره و در مارس سال 1796 این صد لیره ٔ کاغذی فقط 30 سانتیم ارزش داشت » ۞ . این است باختصار سرگذشت پولهای ناپایدار چاو و اسینیه و لغاتی که از آنها بهیئت چاپ و اسکناس در زبان ما هنوز پایدار است .
پول - پس از آنکه دانستیم ریال و قران و تومان و چاو واسکناس از کجاست ، اینک به بینیم خود کلمه ٔ پول که همه ٔ مسکوکات بهمین نام خوانده میشود، از کجاست . پول مانند کلمات دیگری که در این گفتار یاد کردیم قدمت ندارد. پول بمعنی جسر که امروزه پل بی واو نویسند پیوستگی با کلمه ای که موضوع سخن ماست ندارد. در نوشته های پیشینیان فقط در سفرنامه ٔ ناصرخسرو بنظر نگارنده رسیده که پول آلت مبادله یا داد و ستد یاد گردیده است . ناصرخسرو در هیجدهم جمادی الاولی 438 هَ . ق . در شهر اخلاط (از شهرهای ارمنستان ) بود و درباره ٔ آن مینویسد: «و در این شهر اخلاط بسه زبان سخن گویند تازی و پارسی و ارمنی و ظن من آن بود که اخلاط بدین سبب نام آن شهر نهاده اند و معامله ٔ آنجا بپول باشد و رطل ایشان سیصد درم باشد» ۞ . اگر خوانندگان در سندی قدیمتر به این کلمه برخورده باشند باز یونانی بودن آن ثابت است و آن از ابلس ۞ یونانی است که در لاتین ابلوس ۞ و در فرانسه ابل ۞ شده است . ابلس یک ششم درهم (= درخمه ) ۞ بوده از سیم و مس سکه زده میشد. همین سکه ٔ ناچیز بوده که یونانیان بدهان مرده ٔ خود میگذاشتند و عقیده داشتند که روان پس از مرگ بقایقی نشسته از رود مینوی استیکس ۞ گذشته بجهان دیگر رسد. این ابلس مزد قایق بان خارون ۞ میباشد