خماهان
بفتح خای معجمه و میم و الف و نون لغت فارسی است و خماهین نیز نامند
و صندل حدیدی نیز
ماهیت آن
حجری است سیاه رنک نر و ماده می باشد و حدید صینی جنس نر آنست و
حجر الخمار جنس مادۀ آن و نر آن صلب تر و تیره رنک و سیاهی بر ان غالب و رنک سائیدۀ
آن زرد مانند زرنیخ
طبیعت آن
مائل ببرودت و در دوم خشک
افعال و خواص آن
پوشیدن انکشتری آن مقوی دل و رافع وحشت تاریکی مکانها و تیریکی
شب و نکاه کردن بدان جهت حفظ صحت چشم موثر و مادۀ آنکه آن را حجر الخمار نامند نرم
تر و رنک سائیدۀ آن بسیار سرخ و مائل بسیاهی طبیعت آن سردتر از نر آن
افعال و خواص آن
آشامیدن یک مثقال و نیم از سائیدۀ آن جهت رفع خمار مجرب و باعث
تبرید و تعریق مخمور و هر دو جنس آن جهت علل صفراوی و دموی و درد چشم و تقویت عضوی
که از ریختن مواد متاثر شود و جهت خفقان و ریاح غلیظه دو درهم سائیدۀ آن جهت رفع درد
شکم حادث از دوای مسهل بغایت مفید و طلای آن جهت تحلیل اورام خصوصا ورم چشم و حکه و
جرب و حرقت جفن مسدد مصلح آن عسل مقدار شربت آن تا یک دانک
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
خماهان . [ خ ُ ] (اِ) سنگی باشد بغایت سخت و تیره رنگ بسرخی مایل
و آن دو نوع است نر و ماده و چون نر آن را با آب بسایند مانندشنجرف سرخ شود و ماده آن همچو زرنیخ زرد گردد و گویند آن نوعی از آهن
است و طبیعت هر دو سرد بود چون بر ورمهای صفراوی و دموی طلا کنند نافع باشد خاصه ماده آن را درو برودت بیشتر است و اگر در ظرف آن شراب
خورند مستی نیاورد و آن را به عربی حجر حدیدی و صندل حدیدی خوانند و بعضی گویند سنگی
است سیاه و سفید که از آن نگین سازند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء).
- خماهن . [ خ ُ هََ ] (اِ) خماهان
. رجوع به خماهان شود. حجر حدیدی . صندل حدیدی . حجرالدم . شادنه . شاذنج . عدسیه
. (یادداشت بخط مولف ). رجوع به تحفه حکیم
مومن شود :
ای سرخ گل تو بسد و زرد زمردی
ای لاله شکفته عقیق و خماهنی .
خسروی .
تا ز بدخشان پدید آید لولو
چون گهر از سنگ و کهربا ز خماهن .
فرخی .
به دریابار باشد عنبرتر
بکوه اندر بود کان خماهن .
منوچهری .
و فی شمالی النیل جبل بقرب فسطاط یسمی
المقطم فیه و فی نواحیه حجر الخماهن . (صورالاقالیم اصطخری ).
بدو در بتی از خماهنش تن .
اسدی .
خماهن که و آسمان لازورد.
اسدی .
پیروزه رنگ حلقه انگشتری که دید
کاندر میان او ز خماهن بود نگین .
لامعی .
ز بسکه سوخته ای جان و رانده ای خون ،
گشت
زمین و آب برنگ خماهن و مرجان .
مسعودسعد.
تیغ تو برقی است خماهن گداز
اسب تو ابریست نواحی گذار.
عثمان مختاری .
بشب نگار نگین خماهن اندر چاه .
ازرقی .
کایشان نه آهنند که ریم خماهنند.
سنائی .
اندر سیستان یکی کوه است که آن همه خماهن
است و هر خماهن که آن نیک است آن از آن کوه سیستان برخاسته . (تاریخ سیستان ).
فیروزه چرخ را ز آهم
جز رنگ خماهنی نیابی .
خاقانی .
ز نوک ناوک این ریمن خماهن فام
هزار چشمه چو ریمان است سینه من .
خاقانی .
بهر دو نان ستایش دونان کنم مباد
کآب گهر بسنگ خماهن درآورم .
خاقانی .
ای تیغ تو آب روشن و آتش ناب
آبی چو خماهن آتشی چون سیماب .
خاقانی .
در پرده خماهنی ابر سکاهنی
رنگ خضاب بر سر دنیا برافکند.
خاقانی .
در کارگه نفاذ حکمت
از نیل و بقم دهد خماهن .
سیف اسفرنگی .
- شادنه
. [ دِ ن َ / ن ِ ] (اِ) Hematite)) شادنج* .شاذنج . شاذنه . حجرالدم . حجرالطور.
حجر هندی . بیدوند. صندل حدیدی . خُماهن . عدسیه . دارویی است که از هندوستان آرند.
(صحاح الفرس ). داروی چشم را گویند. (اوبهی ). سنگی باشد سرخ که بسیاهی زند و زود بشکند
و آن انواع است ، عدسی و گاورسی و آن را از طور سینا و دیارهندوستان آورند و در دواها
خصوصاً داروی چشم بکار برند. (فرهنگ جهانگیری ). سنگی باشد سرخ رنگ به سیاهی مایل و
زودشکن مانند گل بحری ، و آن دو نوع است : عدسی و گاورسی و آن را از طورسینا و گاهی
از هندوستان هم آورند و در دواها خصوصاً داروی چشم بکار میبرند و آن را به عربی حجرالدم
خوانند و حجرالطور و حجر هندی هم میگویند. بواسیر را نافع است و ارباب عمل در اکسیربکار
برند و معرب آن شادنج باشد. گویند اگر سنگ آهن ربا را بسوزانند عمل شادنج کند. (برهان
قاطع). سنگی است به سیاهی مایل و در دواها بخصوص دوای چشم بکار برند و در کتب طبی سنگی
است سرخ بمثابه ٔ عدس و لهذا به عربی شادنج عدسی
گویند. (فرهنگ رشیدی ). به عربی شادنج ، سنگ سرخی است که به سیاهی زند زود بشکند و
آن عدسی است و گاورسی و از دیار هند و طورسینا آورند. (الفاظ الادویه ). سنگی است که
او را شادنه ٔ عدسی نیز گویند و در امراض چشم
مفید است و شادنج معرب آن است و به عربی آن را حجرالدم گویند که حابس دم است . (انجمن
آرای ناصری ). و رجوع به فرهنگ شعوری و شادنج شود.
* شادنج
بپارسی شادنه گویند و بعربی حجر الدم و آن انواع است عدسی و جاورسی
و هندی نیکوترین آن عدسی بود و دیگر جاورسی که آن را خشخاش نامند و بعد از آن هندی
و عدسی باید که از عدس پهنتر بود و بغایت سرخ بود چنانچه به سیاهی مایل بود و آنچه
کوچکتر بود چون بشکنند اندرون سرخ بود و زودشکن باشد و آنچه کوچکتر بود و گردتر چون
در آب بمالند سرخی وی زایل گردد و سفید گردد و صلب بود مانند سنگ و آن نوع بد بود و
آن را شادنه خشخاش مانند سنگی گویند و سرخ و نقطهها بر وی بود و ابن مؤلف گوید شادنه
عدسی را طوری نامند ازآنجهت که از طور سینا خیزد و شادنه هندی حجری صلب بود یکرنگ
چون نشسته باشند گرم است در اول و خشک است در دوم و آنچه شسته بود گرم است در اول درجه
دویم و شستن وی چنان است که بگیرند شادنه خوب و بکوبند بغایت سحق کنند و در کاسه چینی
کنند و آب از سر وی بریزند و در کاسه دیگر کنند و آنچه با آب روانه شده باشد نگاه دارند
دیگربار با آب سحق کنند و چندان مکرر کنند که آنچه شادنه بود با آب روانه شود و دیگ
بماند پس آن آبها بنهند تا شادنه در تک آب بنشیند بعد از آن آب از آن بریزند و شادنه
خشک کنند و در وی قبضی سخت بود و تخفیف و چون بر گوشت زیادت افشانند بگدازاند و ریشهای
چشم را نافع بود خاصه که با سفیده تخممرغ بود یا با آبی که حلبه در و پخته باشند چون
با شیر زنان خلط کنند و در چشمی که اشک از آن روانه بود چکانند سوزش آن را سودمند بود
چون طلا کنند و با خمیر بیاشامند عسر البول و سیلان طمث و خروج منی را نافع بود و منع
گوشت زیاده کند و در ریشها خون را ببندد و صحت چشم و جرب آن را نافع بود و وی مضر بود
بمعده و احشا و مصلح وی عصاره زرشک بود و بدل آن نیم وزن آن روی سوخته بود و چهار دانک
آن توتیا و شاپور گوید بدل آن حجر مغناطیس چون بسوزند شادنج بود در عمل
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: شادنج بفتح شین و الف و بفتح دال معرب
از شادنه فارسی است و به سین مهمله نیز آمده و بعربی حجر الدم نامند بجهت آنکه حابس
دم است و بعلت آنکه بعد از سودن برنگ خون سرخ میباشد وی را حجر الطور نیز نامند و
حجر هندی هم گویند و آن سنگی است سریع التفتیت عدسیشکل و جاورسیشکل نیز و بالوان
مختلفه سرخ و زرد و سفید و خاکستری تیره با نقطههای ابلق و هندی آن سرخ بود...
اختیارات بدیعی، ص: 245
/////////////
خماهان
صندل حدیدی خوانند و آن حجری سیاهرنگ بود و آن دو نوع است نر و
ماده و از آن نر بغایت صلب بود و تیرهرنگ و چون به آب بسایند محک آن زرد بود مانند
زرنیخ و آنچه ماده بود صلبی آن بغایت نبود و جوهران پاک بود و اگر به آب بسایند محک
آن چون زنجفر سرخ بود بغایت و طبیعت هر دو سرد بود و آن نوعی از آهن است و بپارسی خماهن
گویند و محکوک وی چون طلا کنند بر ورم حمره با پر مرغ سودمند بود و حرارت آن بنشاند
و ضربان ساکن کند و هر دو نوع این خاصیت دهد در ورمهای دموی و صفراوی خاصه نوع ماده
که تبرید و تسکین در وی زیاده بود از محک نوع نر
______________________________
در مخزن الادویه مینویسد: خماهان بفتح لغت فارسی است و خماهین
نیز نامند و صندل حدیدی نیز
اختیارات بدیعی
/////////////
هماتیت (به انگلیسی: Hematite) که در متنهای کهن
فارسی به نام خماهان، خماهین، خماهن، شادنه، شادنج، حجرالدم، حجر هندی، آهن چینی، حجرالطور
و شابانگ آمده است، با فرمول شیمیایی (Fe2O3) از مجموعه کانی هاست و محلول در اسید کلریدریک
تغلیظ شده - با آب و اسید کلریدریک تمیز میشود. Fe:۶۹٫۹۴٪ O:۳۰٫۰۶٪ با انکلوزیونهای Mn,Al,Ti و از نظر شکل بلور:
فلسی - دانهای - تودهای - نودولار - شعاعی -، رنگ: قهوه ای-قرمز- خاکستری سیاه -
سیاه، شفافیت: نیمه شفاف - کدر(اپاک)، شکستگی: صدفی، جلا: فلزی - مات، رخ: ندارد، سیستم
تبلور: رمبوئدریک و در ردهبندی اکسید است و منشأ تشکیل آن ماگمائی - هیدروترمال -
است.
همایند کانیشناسی (پارانژ) آن گوتیت
- لیمونیت - پیروفانیت -ایلمنیت -مگنتیت - کرومیت- سیدریت- لیمونیت- مگنتیت- پیریت-
کوارتز و غیرهدگرگونی - رسوبیاالیت - پسودومرفبرش سنگ آن به صورت سنگ ظریف در زینت
آلات مصرف میشود. است کاربرد آن: از کانسارهای مهم آهن است. پودرآن دررنگ سازی و ضدزنگ
مصرف دارد و، از نظر ژیزمان شکننده و فلسی - پهن و کوتاه - رومبوئدری - ماکل فراوان
است و بیشتر در آلمان، اتریش، ایتالیا، سوئد، انگلستان، کانادا، استرالیا، لیبریا،
برزیل و روسیه یافت میشود.
جستارهای وابسته[ویرایش]
کانی
سیستم مکعبی دمای کوری 580 درجه سیلیسیوس
منابع[ویرایش]
پردیس کشاورزی ایران
//////////
به عربی هماتیت، شادنج، شادنه، حجرالدم:
الهيماتيت[4][5] أو الشَاذَنَج[6] أو الشَادَنَج[7]
أو الشَادَنَه[6] أو حَجَر الدَّم[4][5][6][7] (بالإنجليزية: Hematite أو hæmatite) هو معدن أكسيد الحديد
الثلاثي (Fe2O3).
وهو المادة الأولية لإنتاج الحديد . يتبلور الهيماتيت في النظام البلوري ثلاثي الميل
وله نفس الشكل البلوري لمعدني إلمنيت والكوروند. يكون الهيماتيت والإلمنيت سائل جامد
(زجاجي التركيب) فوق درجة حرارة 950 درجة مئوية.
لون الهيماتيت الخام بين الرمادي والأحمر،
ويستخرج كالخام الرئيسي لصناعة الحديد في أشكال مختلفة. وتبلغ صلادته أعلى من صلادة
الحديد النقي ولكنه أكثر منه هشاشة.
ويوجد الحديد في طبقات القشرة الأرضية،
ويوجد الرمادي منه في مناطق كانت مليئة بالمياه مثلما في منطقة يلوستون بالولايات المتحدة
الأمريكية. يمكن أن يترسب المعدن من الماء ويتركز في قاع البحيرات. كما يمكن تواجد
الحديد بعيدا عن الماء نتيجة للنشاط البركاني.
تأتي العينات الجيدة من الهيماتيت من إنجلترا
والمكسيك والبرازيل وأستراليا والولايات المتحدة الأمريكية وكندا. وتحدد نسبة وجود
الحديد في الخام ومقدار جودته.
المراجع[عدل]
^ Anthony, John W.; Bideaux,
Richard A.; Bladh, Kenneth W. and Nichols, Monte C. (المحرر). "Hematite". Handbook of
Mineralogy (PDF). III (Halides, Hydroxides, Oxides). Chantilly, VA, US:
Mineralogical Society of America. ISBN 0962209724. اطلع عليه بتاريخ December 5, 2011.
^ Hematite. Webmineral.com. Retrieved on
2011-06-22.
^ Hematite. Mindat.org. Retrieved on
2011-06-22.
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب قاموس المورد، البعلبكي،
بيروت، لبنان.
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب بنك باسم للمصطلحات.
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت «الشَّادَنَه:
ويُقال شَاذَنَج وحجر الدّم»" (الملك المظفر يوسف بن عمر بن علي بن رسول. المعتمد
في الأدوية المفردة).
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب «أَمَاطِيطَس
λίθος
αιματίτης:
تأويله حجر الدم، وهو الشَّادَنَج» (ابن البيطار المالقي. تفسير كتاب دياسقوريدس في
الأدوية المفردة).
انظر أيضا[عدل]
الحديد
ماغنتيت
المسيكوت
//////////
Hematite
From Wikipedia, the free encyclopedia
Hematite
|
|
General
|
|
Category
|
|
4.CB.05
|
|
Hexagonal scalenohedral (3m)
|
|
Identification
|
|
Color
|
Metallic gray, dull to bright red
|
Tabular to thick crystals; micaceous or platy, commonly in
rosettes; radiating fibrous, reniform, botryoidal or stalactitic masses,
columnar; earthy, granular, oolitic
|
|
Penetration and lamellar
|
|
None, may show partings on {0001} and {1011}
|
|
Uneven to sub-conchoidal
|
|
Brittle
|
|
Mohs scalehardness
|
5.5–6.5
|
Metallic to splendent
|
|
Bright red to dark red
|
|
Opaque
|
|
5.26
|
|
Optical properties
|
Uniaxial (-)
|
nω = 3.150–3.220, nε = 2.870–2.940
|
|
δ = 0.280
|
|
O = brownish red; E = yellowish red
|
|
References
|
Hematite (Persian:خماهان،
خماهین، خماهن، شادنه، شادنج، حجرالدم، حجر هندی، حدید چینی، حجرالطور و شابانگ,
Arabic: شادنج،
شادنه، حجرالدم ) , also spelled as haematite,
is the mineral form of iron(III) oxide (Fe2O3), one of several iron oxides. Hematite crystallizes
in the rhombohedral lattice system, and it has the
same crystalstructure as ilmenite and corundum. Hematite and ilmenite
form a complete solid solution at temperatures
above 950 °C (1,740 °F).
Hematite
is colored black to steel or silver-gray, brown to reddish brown, or red. It
is mined as the main ore of iron. Varieties include kidney
ore, martite(pseudomorphs after magnetite), iron rose and specularite (specular
hematite). While the forms of hematite vary, they all have a rust-red streak.
Hematite is harder than pure iron, but much more brittle. Maghemite is a hematite-
and magnetite-related oxide mineral.
Huge
deposits of hematite are found in banded iron formations. Gray hematite is
typically found in places that can have still standing water or mineral hot springs, such as those in Yellowstone National Park in North America. The mineral can precipitate out of water and
collect in layers at the bottom of a lake, spring, or other standing water.
Hematite can also occur without water, however, usually as the result of volcanic activity.
Clay-sized hematite crystals
can also occur as a secondary mineral formed by weathering processes in soil, and along with other
iron oxides or oxyhydroxides such as goethite, is responsible for the
red color of many tropical, ancient, or otherwise
highly weathered soils.
Crystal structure of
hematite
Contents
[hide]
The
name hematite is derived from the Greek word for
blood αἷμα haimabecause
hematite can be red, as in rouge, a powdered form of
hematite. The color of hematite lends itself to use as a pigment. The English name of the
stone is derived from Middle French: Hématite Pierre, which
was imported from Latin: Lapis Hæmatites around
the 15th century, which originated from Ancient Greek: αἱματίτης λίθος (haimatitēs lithos,
"blood-red stone").
Ochre
is a clay that is colored by varying amounts of hematite, varying between 20%
and 70%.[5] Red ochre contains unhydrated
hematite, whereas yellow ochre contains hydrated hematite (Fe2O3 • H2O). The principal use of
ochre is for tinting with a permanent color.[5]
The red chalk writing of this
mineral was one of the earliest in the history of humans. The powdery mineral
was first used 164,000 years ago by the Pinnacle-Point man possibly for social
purposes.[6] Hematite residues
are also found in graves from 80,000 years ago. Near Rydno in Poland and Lovas in Hungary red chalk mines
have been found that are from 5000 BC, belonging to the Linear Pottery culture at the Upper Rhine.[citation needed]
Rich
deposits of hematite have been found on the island of Elba that have been
mined since the time of the Etruscans.
Hematite
is an antiferromagnetic material below
the Morin transition at 250 kelvin (K) or
-9.7 degrees Fahrenheit (°F), and a canted antiferromagnet or
weakly ferromagnetic above the Morin
transition and below its Néel temperature at 948 K, above
which it is paramagnetic.
The
magnetic structure of a-hematite was the subject of considerable discussion and
debate in the 1950s because it appeared to be ferromagnetic with a Curie
temperature of around 1000 K, but with an extremely tiny magnetic moment(0.002 µB). Adding to the surprise
was a transition with a decrease in temperature at around 260 K to a phase with
no net magnetic moment. It was shown that the system is essentially
antiferromagnetic, but that the low symmetry of the cationsites allows spin–orbit coupling to cause canting of the moments when they are in
the plane perpendicular to the c axis. The disappearance of the moment with a
decrease in temperature at 260 K is caused by a change in the anisotropy which causes the
moments to align along the c axis. In this configuration, spin canting does not
reduce the energy.[7][8] The magnetic
properties of bulk hematite differ from their nanoscale counterparts. For
example, the Morin transition temperature of hematite decreases with a decrease
in the particle size. The suppression of this transition has also been observed
in some of the hematite nanoparticles, and the presence of
impurities, water molecules and defects in the crystals were attributed to the
absence of a Morin transition. Hematite is part of a complex solid solution
oxyhydroxide system having various contents of water, hydroxyl groups and
vacancy substitutions that affect the mineral's magnetic and crystal chemical
properties.[9] Two other
end-members are referred to as protohematite and hydrohematite.
Enhanced
magnetic coercivities for hematite have been achieved by dry-heating a 2-line
ferrihydrite precursor prepared from solution. Hematite exhibited
temperature-dependent magnetic coercivity values ranging from 289 to 5,027 Oe.
The origin of these high coercivity values has been interpreted as a
consequence of the subparticle structure induced by the different particle
and crystallite size growth rates
at increasing annealing temperature. These differences in the growth rates are
translated into a progressive development of a subparticle structure at the
nanoscale. At lower temperatures (350–600 °C), single particles
crystallize however; at higher temperatures (600-1000 °C), the growth of
crystalline aggregates with a subparticle structure is favored.[10]
Hematite
is present in the waste tailings of iron mines. A recently developed
process, magnetation, uses magnets to glean
waste hematite from old mine tailings in Minnesota's vast Mesabi Range iron district.[11] Falu red is a pigment used
in traditional Swedish house paints. Originally, it was made from tailings of
the Falu mine.[12]
Image mosaic from the
Mars Exploration Rover Microscopic Imager shows Hematite spherules partly embedded in
rock at the Opportunity landing site. Image is ca. 5 cm (2 in)
across.
The
spectral signature of hematite was seen on the planet Mars by the
infrared spectrometer on the NASA Mars Global Surveyor ("MGS")
and 2001 Mars Odysseyspacecraft in orbit
around Mars.[13] The mineral was
seen in abundance at two sites[14] on the planet,
the Terra
Meridiani site,
near the Martian equator at 0° longitude, and the Aram Chaos site near the Valles Marineris.[15] Several other sites
also showed hematite, e.g., Aureum Chaos.[16] Because terrestrial
hematite is typically a mineral formed in aqueous environments or by aqueous
alteration, this detection was scientifically interesting enough that the
second of the two Mars Exploration Rovers was sent to a site
in the Terra Meridiani region designated Meridiani Planum. In-situ investigations
by the Opportunity rover showed a
significant amount of hematite, much of it in the form of small spherules that were
informally named "blueberries" by the science team. Analysis
indicates that these spherules are apparently concretions formed from a water
solution. "Knowing just how the hematite on Mars was formed will help us
characterize the past environment and determine whether that environment was
favorable for life".[17]
Hematite carving,
5 cm (2 in) long.
Hematite's
popularity in jewelry was at its highest in Europe during the Victorian era.[citation needed] Certain types of
hematite or iron oxide-rich clay, especially Armenian bole, have been used in gilding. Hematite is also used
in art such as in the creation of intaglio engraved gems. Hematine is a synthetic
material sold as magnetic hematite.[18]
Hematite in a scanning
electron microscope, magnification 100x
Hematite (blood ore) from
Michigan
Cypro-Minoan cylinder seal (left) made from
hematite with corresponding impression (right), approximately 14th century BC
1.
Jump up^ Dunlop, David
J.; Özdemir, Özden (2001). Rock magnetism : fundamentals and
frontiers (1st pbk. ed.). Cambridge: Cambridge univ. press.
p. 73. ISBN 978-0521000987.
2.
Jump up^ Anthony, John
W.; Bideaux, Richard A.; Bladh, Kenneth W.; Nichols, Monte C. (eds.).
"Hematite". Handbook of Mineralogy(PDF). III (Halides,
Hydroxides, Oxides). Chantilly, VA, US: Mineralogical Society of America. ISBN 0962209724. Retrieved December
5, 2011.
6.
Jump up^ "Researchers find
earliest evidence for modern human behavior in South Africa" (Press release).
AAAS. ASU News. 17 October 2007. Retrieved 5 June 2015.
7.
Jump up^ Dzyaloshinsky,
I. (1958). "A thermodynamic theory of "weak" ferromagnetism of
antiferromagnetics". Journal of Physics and Chemistry of
Solids. 4 (4): 241. Bibcode:1958JPCS....4..241D. doi:10.1016/0022-3697(58)90076-3.
8.
Jump up^ Moriya, T.
(1960). "Anisotropic Superexchange Interaction and Weak Ferromagnetism". Phys.
Rev. 120: 91. Bibcode:1960PhRv..120...91M. doi:10.1103/PhysRev.120.91.
9.
Jump up^ Dang, M.-Z.;
Rancourt, D.G.; Dutrizac, J.E.; Lamarche, G.; Provencher, R. (1998).
"Interplay of Surface Conditions, Particle Size, Stoichiometry, Cell
Parameters, and Magnetism in Synthetic Hematite-like
Materials". Hyperfine Interactions. 117: 271–319. Bibcode:1998HyInt.117..271D. doi:10.1023/A:1012655729417.
10.
Jump up^ Vallina, B.,
Rodriguez-Blanco, J.D., Brown, A.P., Benning, L.G. and Blanco, J.A. (2014) Enhanced
magnetic coercivity of α-Fe2O3 obtained from carbonated 2-line ferrihydrite.
Journal of Nanoparticle Research, 16, 2322. doi: 10.1007/s11051-014-2322-5.
11.
Jump up^ Redman, Chris.
(2009-05-20) The Next Iron Rush,
Fortune Magazine, May 25, 2009, pp. 86–90. Money.cnn.com.
Retrieved on 2011-06-22.
13.
Jump up^ NASA MGS TES Press
Release, May 27, 1998 "Mars Global
Surveyor TES Instrument Identification of Hematite on Mars" at the Wayback Machine (archived May 13,
2007)
14.
Jump up^ Bandfield, J.L.
(2002). "Global mineral
distributions on Mars" (PDF). J. Geophys
Res. 107. Bibcode:2002JGRE..107.5042B. doi:10.1029/2001JE001510.
15.
Jump up^ Glotch, T. D.;
Christensen, P. R. (2005). "Geologic and mineralogic mapping of Aram
Chaos: Evidence for a water-rich history". J. Geophys. Res. 110:
E09006. Bibcode:2005JGRE..11009006G. doi:10.1029/2004JE002389.
16.
Jump up^ Glotch, T. D.,
Rogers, D. and Christensen, P. R. (2005). "A Newly Discovered
Hematite-Rich Unit in Aureum Chaos: Comparison of Hematite and Associated Units
With Those in Aram Chaos" (PDF). Lunar and Planetary
Science Conference XXXVI. Bibcode:2005LPI....36.2159G. Archived from the original (PDF) on 2008-12-17.
///////////
سنگ خون (در متون طب سنتی خماهان، خماهین،
خماهن، شادنه، شادنج، حجرالدم، حجر هندی، حدید چینی، حجرالطور و شابانگ) (به انگلیسی:
Heliotrope) یا یشم ختایی نوعی
از سنگ عقیق سبز میباشد که در سطح ان لکههایی از جنس یشم قرمز دیده میشود. گاهی
این کانی بصورت تودهای تیره رنگ و حاوی لکههای قرمز رنگ اکسید آهن دیده میشود. نوع
سبز آن پلاسما نام دارد که میتواند دارای لکههای زرد پررنگ نیز باشد و برای حکاکی
بسیار مناسب است بهترین معادن سنگ خون در هندوستان وجود دارد در برزیل، چین، استرالیا
و امریکا نیز وجود دارد. پلاسما در زیمبابوه یافت شدهاست. در قرون وسطی از آنجاییکه
نقاط قرمز رنگ این سنگ را خون «مسیح» میدانستند به این سنگ قدرتهای خارقالعادهای
نسبت میدادند.
سنگ خون با فرمول شیمیایی SiO2 از مجموعه کانی هاست
و خواص فیزیکی و شیمیایی آن شبیه کالسدوئن است. برشهای آن به صورت پلاک و سنگ ظریف
در زینت آلات مصرف میشود. از کلمه یونانی helios به معنای خورشید و آفتاب و trepein به مفهوم چرخیدن
گرفته شدهاست. محلول در KOH SiO۲:۱۰۰٪ همراه با ادخالهای Al,Fe,Mg,Ca,Ni,Cr برای اولین بار در چک اسلواکی کشف شد و از نظر شکل بلور:
منشوری - پهن و کوتاه، رنگ: سبز تیره با لکههای قرمز یا قهوه ای-قرمز، شفافیت: غیر
شفاف - نیمه شفاف، شکستگی: صدفی و در ردهبندی اکسید است و منشأ تشکیل آن بعد از آتشفشانی
- دگرسانی است.
همایند کانیشناسی (پارانژ) آن کالسدوئن
- اوانسیت- ژاسب- پلاسما- کالسدوئنشود. است کاربرد آن: برشهای آن به صورت پلاک و سنگ
ظریف در زینت آلات مصرف می، از نظر ژیزمان تقریباًَ کمیاب است و بیشتر در آمریکا، استرالیا،
آلمان، برزیل، هند، چین، چک اسلواکی، اطریش و انگلستان یافت میشود.
جستارهای وابسته[ویرایش]
کانی
منابع[ویرایش]
پردیس کشاورزی ایران
ن ب و
کانیها
ب -آ
آ
آبرناتیت آپاتیت آپوفیلیت آتاکامیت آدامیت
آدلیت آدولر آراگونیت آرسنوپیریت آرسنیت آرفودسونیت آزوریت آستروفیلیت آکانتیت آکروئیت
آکسینیت آکمیت آگمارین آلاباندیت آلانیت آلبیت آلکساندریت آلماندین آلمونتیت آلوفان
آلوموهیدروکلسیت آلومینیت آلونژن آلونیت آمازونیت آمبلی گونیت آمپلکتیت آمفیبول آمیانت
آمیتیست آناتاز آنتلریت آنتوفیلیت آنتی گوریت آنتیموان آندالوزیت آندرادیت آنکریت آنگلزیت
آنورتیت آهن آونتورین آمالگام نقره آنابرژیت آناتاز آنالسیم آندزین
ا
ابسوورمبخیت ابناکیت ابوریت اپسونیت اپیستیلبیت
اتاویت ادینگتونیت اریتریت اسپانگولیت اسپریلیت اسپسارتیت اسپودومن اسپینل استانیت
استرنژیت استرونتیانیت استفانیت استورولیت استیبیکونیت استیبین استیکتیت استیلبیت اسفالریت
اسکاپولیت اسکرودیت اسکوترودیت اسکورزالیت اسلاوی کیت اسمیت زونیت اکتینولیت اکومینیت
اگزنیت الکزیت الماس الماندین الیونیت الیوین انستاتیت انیدریت اونیکس اوانسیت اوپال
اوپال آتشی اوپال لیگنوس اوپال نوبل اوتونیت اودیالیت اورانولیت اورانینیت اوری کلسیت
اوژیت اوکنیت اولمانیت اولیگوکلاز اومانژیت اونکیت ایدریالیت ایلمنیت ایلوائیت ایندریت
اینه زیت اینیوئیت ائوژیرین ائوکروئیت اپیدت اسفالریت البائیت انارژیت اوپال اوپال
آتشی اوپال سفید شیری اوپال کامون اوکلاز
ب
باریتین باستانائزیت باونیت بایل دونیت
بتافیت برازیلیانیت براسیت براکس برانریت براووئیت برتراندیت برزلیانیت بروسیت بروکانتیت
برونزیت برونیت بریل بریل طلائی بلور سنگ بنی توئیت بودانتیت بورنونیت بورنیت بوره
بوکوفسکیئیت بولانژریت بولئیت بوهمیت بیتونیت بیسموت بیسموتینیت بیسمیت بیکس بایئیت
بیندهیمیت بیوتیت باریتوکلسیت بازیت بتریوژن برتیئریت بلور سنگ بوره بوهمیت
پ-د
پ
پاپاگوئیت پارا راملسبرژیت پالی گورسکیت
پتالیت پتزیت پراس / پراز پراوسکیت پرهنیت پروزوپیت پریسئیت پسیلوملان پکتولیت پلاتنریت
پلاتین پلاژیوکلازها پلاژیونیت پلاسما پلامبوگومیت پلی بازیت پلی هالیت پنین پورپوریت
پومپلیت پیرارگیریت پیرسئیت پیروپ پیروتیت پیروفانیت پیروکلر پیرولوزیت پیرومرفیت پیریت
پیزانیت پیکنیت پروستیت پروسکایت پلمبوژاروسیت پلئوناست پنتلاندیت پوسن ژاکیت پوولیت
پیروفیلیت
ت
تالک تامسونیت تانتالیت تانزانیت تائوماسیت
تترادیمیت تترائدریت ترمولیت ترونا تریپلیت تریدیمیت تفروئیت تلور / تلوریم تنانتیت
توپاز توربرنیت تورت وئیتیت تورکوآز تورمالین توریانیت توریت تورینژیت توگتوپیت تولیت
تیتانیت تیرولیت تیه مانیت تیویامونیت تنوریت
ج
جمسونیت جیوه
چ
چرمیژیت چشمببری چشم عقاب چشم گربه
د
داتولیت دانبوریت دانموریت داوسونیت دراویت
دسکلویزیت دل وکسیت دمانتوئید دمیکیت دولومیت دومورتیریت دویلین دیادوکیت دیافوریت
دیسکرازیت دیکیت دیوپتاز دیوپسید دیکیت
ر-ژ
ر
رالگار رامسدلیت راملسبرژیت رآلگار رمزیئیت
رنیریت روبلیت روبیس روتیل رودوکروزیت رودونیت روزازیت رومئیت ریپیدولیت
ز
زاراتیت زبرجد هندی زرنیخ زمرد زنسیت زوئیزیت
زیرکن زینکنیت زینوالدیت
ژ
ژادئیت ژارگون ژاروسیت ژاکوبسیت ژرسدورفیت
ژرمانیت ژرمژوئیت ژهلنیت ژوردانیت ژیپس ژیپسیت ژیسموندیت ژوهانسنیت
س-ع
س
ساپونیت ساردوئین ساژنیت ساسولیت سافیر
سافیرین سانیدین سپکولاریت سپیولیت سرپانتین سروانتیت سروزیت سزبلیت سکانینائیت سلستین
سلمیاک سلنیم خالص سنارمونتیت سنگ دلربا سنگ قولنج سنگ نمک سودومالاکیت سیانوتریکیت
سیترین سیدروناتریت سیریلوویت سیژنیت سیکلریت سیلندریت سیلوانیت سیلویت سیلیمانیت سینابر
سافلوریت سمسیئیت سودالیت سیدریت
ش
شابازیت شاپمانیت شاموزیت شنگرف شورل شئلیت
ط
طلا طلق
ع
عقیق عقیق سلیمانی
ف-گ
ف
فارماکوسیدریت فارماکولیت فرّی مولیبدیت
فرانکلینیت فرانکئیت فربریت فسفوسیدریت فسفوفیلیت فناسیت فوسژنیت فیبروفریت فیلیپسیت
فیروزه فاسائیت فلئوریت
ک
کابرریت کاچولونگ کارنوتیت کازولیت کاسیتریت
کاکوگزن کالاوریت کالکانتیت کالکواستیبیت کالکوپیریت کالکوزیت کالکوفیلیت کالومل کامرریت
کانکرینیت کرندون کرنریت کرنیت کروسیدولیت کروکوئیت کروم دیوپسید کرومیت کروهنکیت کریزوبریل
کریزوپراس کریزوتیل کریزوکل کریزولیت کریستوبالیت کریولیت کلرادوئیت کلریت کلریتوئید
کلسیت کلوآنتیت کلورآرژیریت کلوستالیت کلومبیت کلویت کلینوکلر کلینوپتیلولیت کلینوکلاز
کلینوکلر کلئوفان کندرودیت کنلیت کهربا کوارتز کوارتز دودی کوارتز گل صورتی کوبالتیت
کوپروسکلودوفسکیت کوپریت کوپیاپیت کوتناهوریت کوراندوم کورن والیت کورنالین کورنروپین
کوریت کوزالیت کوکیمبیت کولمانیت کومینگتونیت کونزیت کوولین کیاستولیت کیزریت کائولینیت
کوردیریت کولمانیت کارفولیت کارنالیت کامپیلیت کاینیت کونزیت کیانیت
گ
گارنت گارنیئریت گالن گاهنیت گرافتونیت
گرافیت گروسولار گملینیت گوتیت گودموندیت گوشنیت گوگرد گویازیت گرینوکیت گزانتوکنیت
گزنوتیم
ل-ن
ل
لابرادوریت لازوریت لازولیت لانژیت لاوندولانیت
لپیدوکروسیت لپیدولیت لکوسافیر لگراندیت لودویژیت لوزونیت لوسیت لومونتیت لیبتنیت لیدهیلیت
لیروکونیت لیمونیت لیناریت لینئیت لیوینگ ستونیت لولینژیت
م
مارکارسیت مارگاریت مارماتیت مالاکیت متا-اوتونیت
متاسینابر مترامیت مرمر سبز مزولیت مس مسلیت مگنزیت ملان تریت ملیت موردنیت مورگانیت
مورنوسیت موریون موسکویت مولیبدنیت مونازیت مونتموریونیت میارگیریت میرابیلیت، نمک
گلوبر میکروکلین میکرولیت میکزیت میلاریت میلریت میمتیت مینیولیت مینیوم میکا متا توربرنیت
مگنتیت منگانیت میکروکلین میلیلیت
ن
ناتروژاروسیت ناترولیت ناترون ناکریت ناگی
آژیت نپتونیت نفریت نفلین نقره نمالیت نوزآن نونترونیت نیتروناتریت نیجریت نیکل نیکلین
و-ی
و
واریسیت والانتینیت وانادینیت واولیت ورتزیت
وردلیت ورمیکولیت وزوویانیت وزیگنیئیت ولاستونیت ولتائیت ولفونیت وولّیت وی ویانیت
ویتریت ویتیکنیت ویله میت ولفرامیت ویلیومیت
ه
هارموتوم هالوتریکیت هالویزیت هالیت هاوئریت
هائوئین هدانبرژیت هدیفان هسونیت هسیت هلیو دور هلیوتروپ هماتیت همی مورفیت هوبنریت
هوپئیت هوسمانیت هولاندیت هیاسنیت هیالوفان هیپرستن هیدروزنسیت هیدروفان هیدرومنیزیت
هیروفسکیت هدروشیت
ی
یدآرژیریت یوواروویت یوویت
Different minerals.jpg
ن ب و
کانیهای سیلیکا
ساختار بلوری
کوسیت کریستوبالیت کیتیت موگانیت کوارتز
سایفرتیت استیسهوویت تریدیمیت
ساختار نهانبلوری
سنگ یمانی چرت چخماق یشم
جامد اَریخت
سنگ آذرخشی لوشاتلیهریت اوپال
متفرقه
چشمببری
گونههای معروف
سنگ یمانی
عقیق عقیق جگری عقیق سبز سنگ خون سنگ باباقوری
اوپال
فیوریت گایزریت
کوارتز
آمیتیست آمترین موریون کوارتز مصدوم
نشان خرد این یک مقالهٔ خرد پیرامون کانیشناسی است. با گسترش آن به ویکیپدیا
کمک کنید.
ردهها: سنگ یمانیکانیهای اکسیدکوارتز
ویکی
/////////
به عربی حجر الدم:
حجر الدم أو الهليوتروب (بالإنجليزية:
Heliotrope) هو أحد أشكال العقيق
الأبيض ويستعمل كحجر نفيس في صناعة الجواهر. مصدره الهند و الولايات المتحدة الأمريكية
و البرازيل و أستراليا.
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
حجر دم
أيقونة بوابةبوابة الكيمياء أيقونة بوابةبوابة
علم الأحجار الكريمة والمجوهرات
SandstoneUSGOV.jpg هذه بذرة مقالة عن
علم الصخور بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
تصنيفات: بذرة علم الصخورمماثلات الكوارتزأحجار كريمة
//////////
به عبری:
הֶלְיוֹטרוֹפּ או אבן־דם או
(בעקבות האנגלית) בלאדסטון הוא אבן חן, אחת מצורות המינרל כלקדון (סוג של קוורץ). ההליוטרופ
שייך לקבוצת המינרלים הטקטוסיליקטיים - (סיליקטים במבנה מרחבי), ונוסחתו הכימית SiO2. ההליוטרופ הוא
סוג של קוורץ המכונה פלסמה בגוון ירוק כהה עם כתמים אדומים כהים של ג'ספר (ישפה), סוג
נוסף של קווורץ, שצבעו אדום בשל נוכחות של תחמוצת ברזל. גודל הכתמים, הדומים לכתמי
דם (ומכאן השם העממי, אבן־דם), משתנה בין כתמים קטנים הנבלעים ברקע הירוק לבין כתמים
גדולים בולטים. הגבישים של המינרל, כמו בכל צורות הכלקדון, קטנים עד כדי כך שניתן לראותם
במיקרוסקופ בלבד (קריפטוקריסטלים - גבישים סמויים). תכונה זו מבדלת את ההליוטרופ מקוורץ
שקוף, אמטיסט, ציטרין וסוגים נוספים של קוורץ גבישי שהם בדרך כלל שקופים ויוצרים גבישים
בעלי שש פאות הניתנים לזיהוי בקלות. סוגים נוספים של קוורץ בעל גבישים זעירים כוללים
את האגט, הקרנליאן והאוניקס.
מקור השם הליוטרופ מיוונית,
"מסובב השמש", רמז לאגדה המוזכרת גם אצל פליניוס הזקן על פיה הכנסת הליוטרופ
למים תהפוך את דמות השמש המשתקפת במים לצבע אדום כדם. אגדה נוספת על ההליוטרופ מספרת
כי האבן נוצרה כשישו נצלב וחייל רומי דקר אותו בצדו בחנית ודמו טפטף על אבן הקוורץ
הירוקה.
המצרים הקדמונים והבבלים השתמשו
בהליוטרופ ליצירת חותמות. השימוש העיקרי כיום בהליוטרופ הוא ביצירת תכשיטים, אבל גם
בהכנת פסלונים, כוסות וכדים קטנים.
בארצות הברית, באוסטרליה ובתאילנד
ההליוטרופ הוא אבן ההולדת התחליפית של חודש מרץ.
המקור העיקרי להליוטרופ הוא הודו. מקורות נוספים של הליוטרופ
הם אוסטרליה, גרמניה, איטליה סקוטלנד, קנדה, מקומות שונים בארצות הברית (מיין, קונטיקט
וקליפורניה) וברזיל.
///////////
Heliotrope (mineral)
From Wikipedia, the free encyclopedia
Heliotrope
|
|
A heliotrope, also known as a bloodstone.
|
|
General
|
|
Category
|
|
Identification
|
|
Color
|
Green with red or yellow spots
|
Mohs scalehardness
|
6.5–7
|
2.61
|
|
1.53–1.54
|
|
0.004
|
The
mineral aggregate heliotrope (from Greek ἥλιος, hḗlios “Sun”,
τρέπειν, trépein “to turn”), also known as bloodstone (Persian:خماهان،
خماهین، خماهن، شادنه، شادنج، حجرالدم، حجر هندی، حدید چینی، حجرالطور و شابانگ,
Arabic: شادنج،
شادنه، حجرالدم ) , is a variety of jasper or chalcedony (which is a cryptocrystalline mixture of quartz). The
"classic" bloodstone is green jasper (chalcedony) with red inclusions of hematite.
The
red inclusions are supposed to resemble spots of blood; hence the name
"bloodstone". The name "heliotrope" derives from various
ancient notions about the manner in which the mineral reflects light. These are
described, e.g., by Pliny the Elder (Nat. Hist. 37.165).[1]
Heliotrope
was called "stone of Babylon" by Albert the Great[2] and he referred to
several magical properties, which were attributed to it from Late Antiquity.
Pliny the Elder (1st century) mentioned first that the magicians used it as a
stone of invisibility.[3] Damigeron (4th
century)[4] wrote about its
property to make rain, solar eclipse and its special virtue in divination and
preserving health and youth.
Heliotrope
features as an invisibility stone in one of Boccaccio's stories in the Decameron and as an healing
magic item in a musical comedy derived
from it.
The
primary source of the stone is India. It is also found
in Armenia, Azerbaijan, Brazil, Bulgaria, China, Australia, and the United States. There is also an
outcrop of bloodstone on the Isle of Rum, in Scotland.
2.
Jump up^ Albertus
Magnus, De Mineralibus, II.5. in: id., Opera omnia, ed.
Borgnet (Paris, 1890), vol. 5, Mineralia: pp. 1–116; on p. 36.
Cf. Peter J. Barta, The Seal-ring of Proportion and the magic rings (2016),
p. 50f.
3.
Jump up^ Pliny, Naturalis
Historia, xxxvii, 57. His account was copied verbatim by Isidore of
Seville(c. 560-636), Etymologies, XVI,7,12. Cf. Peter J.
Barta, The Seal-ring of Proportion and the magic rings (2016),
p. 47.
4.
Jump up^ Damigeron, De
lapidibus (Abel), ch. II, p. 165, lines 1-19; Damigeron (Pitra), ch.
XIX, vol. iii, p. 325-326. Cf. Peter J. Barta, The Seal-ring of
Proportion and the magic rings (2016), pp. 48-49.
Miscellaneous
|
|||||||||||
Notable varieties
|
|
&&&&&&
خمر
بفتح خای و سکون میم و رای مهمله مراد از ان در شرع ما یختمر به
العقل است یعنی آنچه که عقل را بپوشاند و در عرف مراد از مطلق آن شراب انکوری است و
صنعت آن بانواع می باشد از آن جمله آنست که آب انکور را کرفته و صاف نموده در خمی که
اندرون آن را زفت یا قیر و یا موم مالیده باشند کرده مدتی در آفتاب کذارند تا بجوش
آید پس در سایه کذارند و یا خم را در سرکین اسپ تا نصف دفن کنند تا برسد و بحسب تصفیه
و غیر تصفیه و اضافۀ هر چیزی تاثیر می نماید مثلا غیر صافی با دانۀ آن قابض و با خردل
بدون جوشیدن شیرین و با زعفران مقوی دل و جکر و سرور آن زیاده و آنچه خم آن را بعد
اندودن بزفت و یا قیر و یا موم بعود و کشته بخور کنند و در آب انکور مورد و مصطکی و
به شیرین و سیب قدری داخل کنند و بعد از آفتاب کذاشتن ظرف آن را در زمین دفن کنند ریحانی
نامند و آنچه برو شش ماه نکذشته باشد مسطار و بفارسی لانی نامند و چون آب انکور را
بجوشانند تا ربع آن بسوزد و در خم کنند آن را جمهوری نامند و بیمزۀ غلیظ را قهوه و
این قاطع باه است و شرابی که از یک سال تا دو سال کذشته باشد عتیق نامند و دو ساله
قوی است و بهتر و آنچه از دو سال زیاده تا چهل سال برو کذشته باشد قدیم کویند و اولی
آن است که بعد از جوشیدن اقل تا سه ماه نکذرد استعمال ننمایند و نیز آن را اصناف بسیار
است از رقیق و غلیظ و حلو و حامض و مر و مز و قابض و غیر قابض و احمر و اصفر و ابیض
و اسود و خشبو و بدبو و خوش آینده و کریه بد آینده و مشمس و مطبوخ و مدفون و صافی و
کدر و خفیف و ثقیل و حدیث و عتیق و متوسط میان آن هر دو و غیر اینها و چون اینها را
باهم ترکیب کنند قریب بششصد صنف می شود و بهترین همه متوسط العمر یکساله و دو ساله
سرخ مائل بزردی و خشبوی معتدل القوام بین رقت و غلظت شیرین اندک تلخ آنست که ترش و
بسیار تلخ و قابض نباشد به حدی که کام را بهم کشد و بدترین آنها بدرنک کدر غلیظ القوام
ترش مزه بسیار قابض بدبوی آنست خواه بدبوی آن بسبب احتباس ابخره و یا ترشی باشد و یا
نسبت غیر آن امور و قوی ترین همه زرد صافی معتدل القوام و بعد از ان سرخ معتدل القوام
و ضعیف ترین همه سفید تازۀ نارس و رقیق آن سریع النفوذ و غلیظ آن بطئ النفوذ و سبز
آن غلیظ و سیاه آن اغلظ و شراب خوش بو موافق همه امزجه و بدبوی آن ردی و غیر موافق
همه امزجه و بالجمله هریک را مزاجی و صورتی است صالح موافق بمزاجی و شخصی خاص
طبیعت آن
نیز بحسب الوان و طعوم و روایح و رقت و غلظت و تازکی و کهنکی و
توسط و اعتدال مختلف می باشد در حرارت و برودت و رطوبت و یبوست و بالاجمال عتیق آن
در سوم کرم و در دوم خشک و قدیم آن در سوم کرم و خشک و مسطار آن در دوم کرم و تر و
سرخ و خوشبوی آنکه عبارت از ریحانی است معتدل و شش ماه تا یکسالۀ آن در دوم کرم و مائل
برطوبت و تفه آنکه قهوه نامند ارطب
افعال و خواص آن
رقیق آن سریع النفوذ و مفتح سدد و غلیظ آن دیرهضم و کثیر الغذا
و مقوی اعضا و نافذ و سرخ و خوشبوی آنکه عبارت از ریحانی است بهتر از سائر اقسام و
تفه آن یعنی قهوه موافق اکثر امزجه و لیکن مسقط شهوت طعام و باه و مصدع و بهتر از ان
زرد عتیق و سفید آن ملین و ضعیف و سیاه آن دیرهضم و مولد سودا و مطبوخ آنکه جمهوری
باشد غلیظ و مسخن و منضج و مقوی عصب و مصدع و شیرین آن ثقیل و غذائیت آن غالب و ترش
شیرین آن یعنی میخوش آن ردی و مفسد هضم و مضر عصب و مورث توحش و تلخ آن جالی و مفتح
و هاضم و مدفون خم آن در زمین و یا برف و یخ که اصلا در آفتاب نکذاشته باشند و آفتاب
بآن نرسیده باشد غلیظ و دیرهضم و معفن و مولد تپهای مزمن و شراب کهنه صرف موذی اعضا
و مورث سحج و ممزوج باعتدال آن مصلح حال بدن و به آب بسیار باعث سستی اعضا و استسقا
و قض با آن بهتر از همه و حابس طبع و باعث خشونت سینه و دباغت معده و قوی الخمار و
خوشبوی آن بسیار نیکو و لیکن مصدع و بدبوی آن موذی و مصدع و مورث امراض مهلکه و مشمس
آن یعنی شرابی که در آفتاب رسیده باشد و بعد از جوشانیدن بسایه نبرده باشند تند و سریع
الانحدار و با تفریح بسیار و مولد تپهای حاره و ثقیل آن دیرهضم و خفیف آن سریع النفوذ
و قدیم کهنۀ آن حاد و مضر حواس و اعصاب و تازۀ آن نفاخ و دیرهضم و مورث امراض بلغمی
و متوسط آن معتدل و صاف آن مفتح و مدر و شراب تازۀ کدر تیره مولد رمل و سنک مثانه و
سدد و کفته اند چون مراعات مزاج و سن و فصل و بلدان و وقت و زمان و مکان و تدبیر سابق
و نیکوئی ترتیب کرده شود به شرائطی که در کلیات کتب مرقوم و در اخلاق ناصری و غیرها
مذکور است و قلیلی اینجا ذکر می یابد فوائد بسیار بخشد از آن جمله ملاحظۀ اوقات است
که در هنکام تشنکی مفرط و کرسنکی بسیار و سیری و غضب و تعب و حرکات قویه و هوای بسیار
کرم و اواسط روزهای تابستان و مقدار بسیار خصوصا بیک دفعه استعمال ننمایند بلکه بقدر
لائق و در هر ماه یک مرتبه یا دو مرتبه و یا در هر هفته یک مرتبه برای استراحت ارواح
و قوی و زیاده و بیشتر ازین تجویز نکرده اند که مضر است و ملاحظۀ مکان که وسیع و مرغوب
و خوش آب و هوا و معتدل و در ان آب جاری و کلها و میوه های خوش بو باشد و اسباب سرور
و فرح و نغمات و مغنیان و محبوبان دلکش خوش الحان و عطریات و بخورات مطیب لذیذ و رفیقان
عاقل فهمیده و صاحبان هوش و اخلاق حمیده در ان جمع باشند و شیخ عمر خیام مجمل شروط
آن را درین رباعی درج کرده
رباعی
کر باده خوری تو با خردمندان خور
پس با صنمی لاله رخی
خندان خور
بسیار مخور و رد مکن فاش
مساز
اندک خور و کهکاه خور و
پنهان خور
با مراعات این شرائط خمر
حفظ صحت بدن می نماید و بدن را کرم و قوی و فربه و فکر و ذکر و عقل و حواس و اخلاق
را جید و ذکی می کرداند و شجاعت و سخاوت و فرح و نشاط می آورد و بخل و ظنون فاسده و
خیالات ردیه و امراض دماغیه مانند مالیخولیا و جنون و وسواس را برطرف می کند و رنک
رو را نیکو و صافی می سازد و دماغ و دل و جکر و معده و اعضای اصلیه را همه تقویت می
بخشد و هضم را نیکو کند و اشتها می آورد و نفوذ می فرماید بماساریقا و هضم کبدی را
نیز تقویت می بخشد و نفوذ می فرماید کیموس را در عروق کبار و فضول را بتحلیل می برد
و اخراج می نماید غلیظ آن را ببراز و لطیف آن را ببول و الطف را بعرق و ببخار و صفرا
را ببول و عرق و بلغم و سودا را ببراز و تفتیح سدد و ازالۀ رمد بلغمی و شهوت کلبیه
و ضرر سموم و حبن یعنی ازالۀ زردآب شکم و ترهل و پیری و هوای وبائی و امثال اینها می
نماید و خوردن آن بقدر ربع رطل با آب سیب و کوشت آب بی چربی جهت غشی و بیهوشی مجرب
و در ضمادات و اطلیه جهت تحلیل مواد و نفوذ فرمودن و بدرقه شدن قوت ادویه مؤثر و بالجمله
نفع جزئی بدنی دنیاوی آن در اکثر امزجه بین و ثابت است بنص قرآن مجید که در باب خمر
و میسر وارد شده که و منافع للناس و اما کناه و ضرر اخروی و دنیوی آن از پوشیدن عقل
و عدم تمییز میان حسن و قبح اشیا و بی اختیار شدن و معاصی و قبائح بسیاری از صاحب آن
بعمل آمدن بزرکتر و بیشتر از ان است که به بیان آید و لهذا در همان آیۀ شریفه می فرماید
که و اثمهما اکبر من نفعهما و در آیۀ کریمۀ دیکر آن را رجس و عمل شیطان خوانده و جناب
مقدس نبوی صلی اللّه علیه و آله آن را ام الخبائث فرموده اند و همین کافی است در مذمت
و ضرر آن و در مقدار شربت آن اختلاف بسیار است تا ششصد درهم تجویز کرده اند و لیکن
دو دو مثقال و جالینوس و شیخ الرئیس اختلاف مقدار را بحسب امزجه واکذاشته اند در محرور
المزاج قدری که بدرقۀ طعام شود و رفع تشنکی کند و بحد سرور و نشاط مفرط نرسد که بی
اختیار سازد و از صنف سفید رقیق و زرد و سرخ و ممزوج باشد در معتدل المزاح و مبرود
بقدر نهایت سرور و غیر ممزوج و در قوی الابدان و صاحبان خلط غلیظ قدری که بحد طرب رسد
و ثقل و خواب آورد و سبب سکر و مستی آن متغیر شدن حواس است برسیدن بخارات پی درپی بدماغ
پیش از تحلیل آنچه اول صعود نموده و لهذا ضعیف الدماغ مرطوب زود مست می کردد و قوی
الدماغ یابس بدیر بسبب تحلیل بخارات درین قدری بیشتر از ان و باعث سرور و فرح آن کثرت
روح حیوانی و انبعاث و انبساط آنست تدریجا از باطن بظاهر و باعث شجاعت و سخاوت و خوبی
ادراک صاحب آن نیز همین جهت است و بدانکه در هر مزاج خمر محرک خلط غالب و ظهور آثار
آنست مثلا کثیف الخلط را باعث ملال و کریه لطیف الخلط را سبب خنده و سرور و صاحبان
اخلاط حاره را موجب غضب و تهور و اخلاط باردۀ رطبه و یا یابسه را علت سکوت و نوم و
خوف و بیملاحظه شرائط مضار آن زیاده از منافع آن زیرا که سبب موت فجأه و خناق و امراض
دماغی مانند صرع و سکته و لقوه و فالج و رعشه و سرسام و جنون و امثال اینها و ضعف قوتهای
دماغی و حیوانی و طبعی و اعصاب و درد چشم و امراض کوش و خیشوم و دهان و زبان و دندان
و ضیق النفس و خفقان و فساد هضم و اسهال دموی و ورم جکر و سپرز و استسقای غیر قابل
العلاج و بطلان شهوه باه و اورام خطرناک و اکله و جوششها و تپهای مرکبه و محرقه و غشیه
و تولید سنک کرده و مثانه و حرقه البول و امثال اینها است و از جملۀ مضرتی که عاجل
و سهل العلاج است خمار است که با تقلب نفس و ضیق آن و برد اطراف و حرارت آن و قشعریره
و تهوع و تکسر بدن و سنکینی سر و اضطراب و تشویش خواب و اعراض هولناک می باشد و مضرتهای
عاجل بدنی را اکثر علاج نمی باشد و مستعملین آن را چون بیک دفعه ترک نمایند امراض ردیه
و سوداویه و ضعف هضم و زلق المعده و الامعاء و فساد حلق و لون و غیرها بهم می رسد اما
تدبیر دفع خمار آن آنست که بخواب طولانی رود و حیله جویند در تنویم او بمالیدن دست
و پا و بحمام بردن و آب نیمکرم بر سر او ریختن و از حمام برآوردن و استراحت فرمودن
پس اکر باین تدبیر تخفیف یافت بهتر و الا باز بحمام معاودت نمایند و خواب فرمایند و
اکر بعض امراض قوی باشد مانند صداع و تهوع و قئ مکرر قئ فرمایند بسکنجبین و آب نیمکرم
پس شربت انار و به و یا ریباس با یک مثقال طین نیشاپوری بخورانند و هرکاه اراده خوردن
طعام نمایند شوربای چوجۀ مرغ و آب غوره مطیب بنعناع بخورند و بعد از رفع صداع اکر سر
و پیشانی و صورت کرم باشد اطلیۀ بارده استعمال نمایند و از جنس چیزهایی که عادیه خمار
را می شکند جلاب به آب یخ و برف و فقاع و ماء الجبن و ربوب فواکه حامضه و قابضه است
بدانکه خمر حار بسیار مضر و مهلک است و نصاری که اکثر شارب خمراند منکر خمر بسیار حاداند
و می کویند اکر مردم بدین منوال که خمرهای حاد را می نوشند بنوشند احتیاج هیچ وبا و
طاعونی نیست خودبخود هلاک می شوند طور خوردن خمر نصاری موافق حکمت دارند لهذا با آنها
نفع می بخشد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
خمر. [ خ َ ] (ع اِ) شراب . می . آب انگور
که مسکر بود ۞ . (ناظم الاطباء). باده . مُل
. مدام . عقار. قهوه . قرقف . راح . تریاق . نبیذ. سویق . رحیق . بگماز. راف . ام زنبق
. سَکَر طلاء. عصیر. ناطل . حانیه . شَمول . کمیت . سلاف . صهباء ۞ . (یادداشت بخط مؤلف ) : یا ایها الذین آمنوا اًِنما
الخمر و المیسر والانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون . (قرآن
90/5). مثل الجنة التی وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن لم یتغیر
طعمه و انهار من خمرلذة للشاربین . (قرآن 15/47). و دخل معه السجن فتیان قال احدهما
انّی ارانی اعصر خمراً و قال الاَّخَر انی ارانی احمل فوق رأسی خبزاً تأکل الطیر منه نبّئنابتأویله اًِنا نریک من المحسنین
. (قرآن 36/12).
لذت انهار خمر اوست ما را بیحساب
راحت ارواح لطف اوست ما را بی محن .
منوچهری .
بشهر غزنی از مرد و زن نماند دو تن
که یک زمان بود از خمر شوق او هشیار.
(از تاریخ بیهقی ).
تو ای بی خرد گر خود از جهل مستی
چه بایدت بس خمر و رنج خمارش .
ناصرخسرو.
ز خمر تن چو تو خرمست گشته شاید
که خویشتن بکشیم از تو ما که هشیاریم
.
ناصرخسرو.
خمر مثلهای کتاب خدای .
ناصرخسرو.
خمر کلمات او بر راووق نقد و ارشاد پدر
صفا یافته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). و راه تظاهر بخمر و رمز محظورات شرع بربست . (ترجمه
ٔ تاریخ یمینی ).
روان خمر و چنگ اوفتاده نگون .
سعدی (بوستان ).
خم آبستن خمر نه ماهه بود
در آن فتنه دختر بیفکند رود.
سعدی (بوستان ).
شرط است جفا کشیدن از یار
خمرست و خمار و گلبن و خار.
سعدی (طیبات ).
هرجا گلست خارست و با خمر خمارست . (گلستان
سعدی ).
|| هرچه مسکر بود. زیرا زمانی که آیه ٔ تحریم خمر در مدینه نازل شد شراب
انگوری در مدینه نبود بلکه شراب خرما بود. (ناظم الاطباء). || تمر هندی . (یادداشت
بخط مؤلف ).
- امثال :
ما هو بخل و لا خمر ؛ نه سرکه است و نه شراب . کنایه از اینکه نه
خیری در اوست نه شری .
//////////
خمر. [ خ َ ] (ع اِ) شراب . می . آب انگور
که مسکر بود ۞ . (ناظم الاطباء). باده . مُل
. مدام . عقار. قهوه . قرقف . راح . تریاق . نبیذ. سویق . رحیق . بگماز. راف . ام زنبق
. سَکَر طلاء. عصیر. ناطل . حانیه . شَمول . کمیت . سلاف . صهباء ۞ . (یادداشت بخط مؤلف ) : یا ایها الذین آمنوا اًِنما
الخمر و المیسر والانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون . (قرآن
90/5). مثل الجنة التی وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن لم یتغیر
طعمه و انهار من خمرلذة للشاربین . (قرآن 15/47). و دخل معه السجن فتیان قال احدهما
انّی ارانی اعصر خمراً و قال الاَّخَر انی ارانی احمل فوق رأسی خبزاً تأکل الطیر منه نبّئنابتأویله اًِنا نریک من المحسنین
. (قرآن 36/12).
لذت انهار خمر اوست ما را بیحساب
راحت ارواح لطف اوست ما را بی محن .
منوچهری .
بشهر غزنی از مرد و زن نماند دو تن
که یک زمان بود از خمر شوق او هشیار.
(از تاریخ بیهقی ).
تو ای بی خرد گر خود از جهل مستی
چه بایدت بس خمر و رنج خمارش .
ناصرخسرو.
ز خمر تن چو تو خرمست گشته شاید
که خویشتن بکشیم از تو ما که هشیاریم
.
ناصرخسرو.
خمر مثلهای کتاب خدای .
ناصرخسرو.
خمر کلمات او بر راووق نقد و ارشاد پدر
صفا یافته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). و راه تظاهر بخمر و رمز محظورات شرع بربست . (ترجمه
ٔ تاریخ یمینی ).
روان خمر و چنگ اوفتاده نگون .
سعدی (بوستان ).
خم آبستن خمر نه ماهه بود
در آن فتنه دختر بیفکند رود.
سعدی (بوستان ).
شرط است جفا کشیدن از یار
خمرست و خمار و گلبن و خار.
سعدی (طیبات ).
هرجا گلست خارست و با خمر خمارست . (گلستان
سعدی ).
|| هرچه مسکر بود. زیرا زمانی که آیه ٔ تحریم خمر در مدینه نازل شد شراب
انگوری در مدینه نبود بلکه شراب خرما بود. (ناظم الاطباء). || تمر هندی . (یادداشت
بخط مؤلف ).
- امثال :
ما هو بخل و لا خمر ؛ نه سرکه است و نه شراب . کنایه از اینکه نه
خیری در اوست نه شری .
/////////
خمر
ماء العنب است و مدام و راح و مل و صهبا
و طلا و عقار و قهوه و قرقف و رحیق و نبید خوانند و بپارسی شراب گویند و میخوانند
و بشیرازی سیک گویند و سیکی بهترین آن بود که قوام آن معتدل بود و لون آن زرد بود و
خوشبوی بود بدون آنکه ادویهای در وی کنند و متوسط بود میان نوی و کهنگی و آن را ریحانی
خوانند و طبیعت وی گرم و خشک بود در دوم اما آنچه سیاه بود غلیظ بود و دشخوار هضم شود
و لیکن گوشت زیادت کند و آنچه سفید بود و رقیق غذا کمتر دهد و محروریمزاج را موافق
بود و ادرار بول کند و شکم نرم دارد اما شراب سرخ متوسط بود میان سیاه و سفید و قوت
وی میانه بود در دو حالت اما آنچه شیرین بود غلیظ بود و نفخ معده پیدا کند و شکم براند
اما گرده و مثانه را موافق بود اما آنچه در وی قبضی بود در وی ادرار بول زیادت بود
و مصدع و مسکر بود و آنچه عفص بود شکم ببندد و در وی موافقت اتصال غذا زیادت بود و
قطع سیلان مواد بکند آنچه لین بود مضرت وی باعصاب کمتر بود و ادرار بول کمتر کند و
آنچه کهن بود مضرت وی باعصاب و حواس بیشتر بود اما لذیذ طعام بود لیکن چون بغایت کهن
بود و رقیق و سفید بول براند اما مصدع بود و اگر بسیار خورند مضر بود بمعده و آنچه
تازه بود بادانگیز و دشخوارهضم بود و بول براند و بهترین آنکه گفته شد در اول سودمند
بود جهت شهوت کلبی و رمد بلغمی و غشی و شفای زهرها بود و هضم را نیکو گرداند و چون
بمکند تشنگی ساکن گرداند و بول براند و طبع نرم دارد و ابن مؤلف گوید چون شراب بقدر
اعتدال خورند طبیعت بدن بر وی مستولی شود لاجرم حرارت غریزی در دل زیادت شود و آن حرارت
در همه بدن پراکنده شود و معلوم است که قوتهای جسمانی که در تن کارکنندهاند بواسطه
حرارت غریزی کار توانند کرد پس چون حرارت غریزی زاید گردد قوت جاذبه کاملتر شود و
هضم غذا بهتر کند و چون حرارت غریزی قوی گردد بادهای غلیظ را پخته کند و قوت دافعه
بر دفع آن قادرتر شود و چون قوت دافعه بادهای غلیظ را دفع کند و رگها از بادهای غلیظ
تهی شود و بلغم از معده زایل گردد و بادها که در امعاء باشد شکسته شود و بادهای فاسد
که در گذرگاههای عصب باشد زایل کند لاجرم حواس صافیتر گردد و خون صافیتر شود و رنگ
روی خوب شود پس از آن بواسطه قوت هاضمه غذا به قوت تن برسد و فربهی در تن پدید آید
و رگها فراخ شود و روح طبیعی و حیوانی و نفسانی در همه اجزای تن ساری شود و اگر افراط
کنند در وی مضر عقل بود و سپرز و جگر ضعیف کند و مبطل باه بود و شهوت غذا ببرد و نسیان
آورد و رعشه و ربع و بخر و ضعف بصر و اعصاب و صرع و سکته و مرگ مفاجات آورد و تبها
و اگر بناشتا تنها خورند بعد از رنجوری و کارهای سخت خناق آورد و التهاب و اوجاع و
مداوای وی به فصد یا به قی بود و ابن مؤلف گوید اگر در شراب افراط کنند رگها پر شود
پس حرارت غریزی را نفس زدن ممکن نبود یا فرو ببرد و مرگ مفاجات پدید آید یا کمتر شود
همچنانکه چون چراغ را بیش از حاجت روغن بکنند یا فرومیرود یا ضعیف میشود و چون حرارت
غریزی ضعیف شود آن شراب نامهضوم بماند و بلغم گردد و مضرت آن در همه تن پراکنده شود
اما آنچه از این فضلها در دماغ جمع شود آن دماغ گرم بود یا سرد اگر دماغ گرم بود آن
فضلهای سوخته بود و از وی دیوانگی و وسواس پدید آید و رمد و درد گوش و سرسام گرم ظاهر
شود و اگر دماغ سرد بود به سبب آن مایههای سرد بلغمی نیک سرد شود و زیادت گردد و از
وی صرع و سکته و فالج و رعشه و کابوس و ترسیدن در خواب بیداری بیسببی پدید آید و آنچه
از آن مادهها بجانب پا افتد از وی نقرس و ضعف اعصاب پدید آید اما آنچه از آن فضلها
در جگر جمع شود اگر جگر گرم باشد بسبب شراب گرمتر شود و خون را بسوزانند و ماده صفرا
زیادت شود و سودا نیز و تبهای صفراوی و سوداوی پدید آید و اگر جگر در اصل سرد بوده
باشد چون شراب خورده باشد بسیار حرارت غزیزی کمتر شود و جگر سردتر شود و اگر شراب را
هضم نتواند کرد و فعل نتواند کردن بدین سبب فضلهها گرد آید و در تن پراکنده شود و
سده پدید آید و به استسقا انجامد و از این تفصیل که کردیم معلوم میشود که چندانکه
در شراب کم خوردن منفعت است در شراب بسیار خوردن مضرت است و اگر خواهد که شراب مستی
کمتر کند رب غوره با تخم کرنب تنقل کند و غذا کمتر خورد و فالوده قندی خورد و نیلوفر
بوید و اگر محروریمزاج بود تنقل با نارمر کند و سیب مرو کاهو و جماز و طلع و غذا پیشتر
از خوردن آش غوره و سماق و اناردانه خوردن است و دفع مضرت وی بشراب اترج یا ریباس کردن
______________________________
فرانسه: VIN، انگلیسی:
WINE
اختیارات بدیعی، ص: 153
///////////
طلاء
خمر است و گفته شد و بعضی گویند مثلث است و ابو سمحون گوید که نوعی
از قطران بود و مؤلف گوید آنچه محقق است و مشهور شراب کهنه خوب را طلا گویند
صاحب مخزن الادویه مینویسد: طلا به کسر طا و فتح لام و الف ممدود
آب انگور جوشانیده است که طبخ نمایند تا دو ثلث برود و آن را میفختج نامند و بعضی اعراب
آن را خمر گویند و آن را ازآنجهت طلا نامند که اعراب در جرب شران با قطران و زفت میمالند
و بعضی همه اقسام خمر را بدین نام مخصوص میدانند و بعضی مثلث را
اختیارات بدیعی
///////////
شراب یا مِی (در متون طب سنتی خمر، شراب،
می، باده ، مُل ، مدام ، عقار، قهوه، قرقف، راح، تریاق، نبیذ، سویق، رحیق، بگماز، راف،
ام زنبق، سَکَر طلاء، عصیر، ناطل، حانیه، شَمول، کمیت، سلاف، صهباء)
نوشابه ای الکلی که از تخمیر میوه انگور
بهدست میآید.[1] خاصیت شیمیایی طبیعی انگور بهگونهای است که میتواند بدون افزودن
شکر، اسید، آنزیم یا دیگر افزودنیها تخمیر شود.[2] شراب از تخمیر انگور له شده به
وسیلهٔ انواع مخمر که شکر موجود در انگور
را به الکل تبدیل میکنند بدست میآید. برای بدست آوردن انواع شراب، از انواع مختلف
انگور با مخمرهای گوناگون استفاده میشود.[3]
اگرچه از میوههای دیگر مانند آلبالو،
سیب، توت و... و تقریباً از تمامی رستنیها نیز شراب ساخته میشود ولی واژهٔ شراب بدون ذکر نام میوه تقریباً
همیشه به معنی شراب انگور است و شرابهای دیگر را با نام آنها میآوریم (مانند: شراب
سیب یا شراب اقطی).
معمولاً شرابهایی که از دیگر رستنیها
مانند برنج، گندم، رازک و... به دست میآیند که از مواد نشاستهای هستند و برای استفاده
به عنوان شراب در نظر گرفته نمیشوند بلکه فرایندهای دیگری بر روی آنها انجام میشود
تا نوشیدنیهای دیگری از جمله آبجو یا ویسکی به دست آید، در حالی که شراب زنجبیل به
همراه کنیاک تقویت میشود. در این نمونهها استفاده از لغت شراب علاوه بر مراحل ساخت
به منبع شراب غنی تر اطلاق میگردد. استفاده تجاری از واژه wine به زبان انگلیسی (و معادل آن در زبانهای دیگر) در بسیاری
از قانونگذاریها ممنوع است.[4]
ظرف شرابی متعلق به حدود ۴٬۵۰۰ سال پیش از میلاد در تپه حاجی
فیروز نقده به عنوان نخستین وسیله شرابسازی موجود از دوران نوسنگی کشف شده است.[5]
پیشینه
قدمت چند هزار سالهٔ شراب سازی تأیید شده است. درحال
حاضر یکی از اولین شراب سازیهای کشف شده در ایران، شمال کوههای زاگرس است. باستان
شناسان کشف کردهاند که اولین بار شراب در ایران و در شهر شیراز ساخته شد که مرغوبترین
شراب دنیا شناخته شده است.
تکنیک مخلوط کردن رزین تربانتین با شراب
جهت جلوگیری از ترش شدن شراب بوده است. برای فیلیپ مارنیوال (Philippe Marinval)مدیر پژوهش در مرکز
مردم شناسی تولوز این مدرکی است دال بر اینکه انسان نو سنگی شراب مینوشیده است.[6]
شراب و مسیحیت
اولین معجزهٔ عیسی مسیح تبدیل آب به شراب است. [نیازمند منبع] در انجیل یوحنا
آمده است که عیسی مسیح به همراه مادرش (مریم) به یک عروسی در قانا دعوت شده بودند.
در آن عروسی شراب تمام میشود. عیسی دستور میدهد خمرهها را از آب پر کنند. او آب
را به شراب تبدیل میکند[7] عیسی در شام آخر نیز نان را به شاگردانش میدهد و میگوید:
«بخورید، این بدن من است.» و جام را برمیدارد و شکرگزاری میکند و میگوید: «بنوشید
این است خون من که به خاطر آمرزش گناهان ریخته خواهد شد»[8] در آیین عشای ربانی نیز
که امروزه به یاد شام آخر عیسی در تمام کلیساها برگزار میشود از شراب انگور یا آب
انگور (برای زیر ۱۸ سالهها) به مقدار کم استفاده میشود؛ اما با این حال از مست شدن
و افراط در شرابخواری به عنوان گناه یاد شده است.[9] پولس رسول نیز میگوید:
مست شراب مشوید که شما را به هرزگی میکشاند؛ بلکه از روح پر شوید.[10]
ویکی
//////////
به عربی نبیذ (یکی در میان بسیار اسماء دیگر):
النبيذ هو مشروب كحولي يتم إنتاجه بتخمير
العنب. وعلى الرغم من أنه يمكن إنتاج النبيذ بتخمير الفواكه الأخرى، إلا أن أشهر أنواعه
تكون من العنب.
يعتبر نبيذ العنب أحد أقدم أنواع الخمور،
حيث وجدت أوان فخارية فيها آثار للنبيذ تعود للعصر الحجري الحديث في (5400 ق.م -
5000 ق.م) كما وجد في المقابر الفرعونية آثار له كذلك، بالإضافة إلى رسوم على الجدران
لكيفية صنعه.
محتويات [أظهر]
أنواع النبيذ[عدل]
يوجد عدة أنواع من النبيذ منها النبيذ
الأبيض، والنبيذ الأحمر، والنبيذ الوردي. النبيذ الغازي يصنع من النبيذ الأبيض أو النبيذ
الوردي، وبعض النبيذ الغازي ذو جودة عالية، يصنع مؤخراً من النبيذ الأحمر الأسترالي
(شيراز).
تاريخ النبيذ[عدل]
يعود تاريخ النبيذ إلى حوالي 8000 سنة،
ويعتقد بأن إنتاجه نشأ في مناطق ما بين جورجيا وأرمينيا وإيران، ويعتقد أن النبيذ ظهر
في أوروبا قبل حوالي 6500 سنة في بلغاريا واليونان، وكان شائعا في اليونان وروما. لعب
النبيذ أيضا دورا هاما في الدين منذ العصور القديمة (اليونانية والرومانية). ولعب أيضا
دورا هاما في الطقوس الكاثوليكية واليهودية.
تشير الدلائل الأثرية إلى أن أقدم إنتاج
للنبيذ جاء من مواقع في جورجيا وأرمينيا وإيران، والتي يرجع تاريخها من 6000 إلى
5000 قبل الميلاد. اتضاح الأدلة الأثرية، ونقطة لتدجين من شجرة العنب، في أوائل العصر
البرونزي قرب مواقع سومرية في سوريا وفي مصر القديمة[1] من حوالي الألف الثالث قبل
الميلاد., وقد تم ذكر النبيذ لأول في ملحمة جلجامش في بلاد الرافدين والشام (سوريا
الطبيعية) عندما كسر الملك جلجامش مع إنكيدو الخبز وشرب معه الخمر.
من أقدم الأدلة التي تشير إلى إنتاج النبيذ
في أوروبا، والثانية الأقدم في العالم ظهرت في المواقع الأثرية في اليونان وتؤرخ إلى
6500 سنة خلت.
أماكن الإنتاج[عدل]
Crystal Clear app kdict.png مقالة مفصلة: قائمة
الدول المنتجة للنبيذ
ينتج النبيذ الفاخر في جنوب فرنسا وإيطاليا،
حيث مزارع العنب، وتعتبر الولايات المتحدة الأمريكية من أكبر الدول المصدرة له نتيجة
لصناعة النبيذ الضخمة في ولاية كاليفورنيا حيث تقدر كمية الإنتاج ب 89% من إجمالي الناتج
المحلي للنبيذ و ذلك نظرا لمناخ الولاية المتوسطي المشابه لدول البحر الأبيض المتوسط
و الملائم لنمو العنب ، كما تتميز جزيرة سانتوريني في اليونان بإنتاج النبيذ الأبيض.
النبيذ في البلاد العربية والشرق الأوسط[عدل]
ويصنع أيضاً حالياً في بعض دول المنطقة
مثل العراق، سوريا، المغرب، تونس، مصر، لبنان والأردن.
رغم القيود المفروضة على إعلانات الخمور
في مصر إلا أن النبيذ يجلب حوالي خمس الإيرادات السنوية لشركة الأهرام للمشروبات، والتي
تبلغ ملياري جنيه مصري، في حين يأتي الباقي من البيرة، ويلاحظ أن 90 % من مبيعات النبيذ
مصدرها أجانب. تشهد صناعة النبيذ ازدهارا وتوسعا في المغرب وتونس والجزائر ومصر ولبنان
والأردن وسوريا. ووفقا لإحصائية أجرتها وكالة الأنباء الفرنسية فإن إيرادات هذه الصناعة
في الدول العربية تبلغ 340 مليون دولار، ويعمل فيها نحو 50 ألف شخص.
تونس[عدل]
Crystal Clear app kdict.png مقالة مفصلة: نبيذ
تونسي
يُرد صنع النبيذ في تونس إلى العهد الفينيقي
وتأسيس قرطاج، ويشكل إنتاج النبيذ الوردي جزء كبير من إنتاج النبيذ في تونس، في
2008، كان هناك 31,000 هكتار (77,000 أكر) من كروم العنب في تونس[2] أكثر من نصفها
بقليل مخصص لإنتاج النبيذ، والباقي يذهب في معظمه للإستهلاك العنب كفاكهة. في أوائل
الألفينات، كان 60-70 بالمئة من الإنتاج نبيذا ورديا، و25 - 30 بالمئة نبيذا أحمرا،
بينما كان إنتاج النبيذ الأبيض أقل من 10 بالمئة.[3]
الجزائر[عدل]
تعتبر الجزائر من أهم الدول الأفريقية
في صنع النبيذ الفاخر، حيث أن العنب الجزائري ذو جودة عالية إذ يثمر في سهول الجزائر
أجود أنواع العنب. وكذلك باريس لديها النبيذ الأحمر الخاص بها[بحاجة لمصدر].
لبنان[عدل]
Crystal Clear app kdict.png مقالة مفصلة: نبيذ
لبناني
ومن أنواع النبيذ في لبنان كسارا، كفريا،
وموزار.
مصر[عدل]
Question book-new.svg تحتاج هذه المقالة
أو المقطع إلى مصادر ومراجع إضافية لتحسين وثوقيتها. قد ترد فيها أفكار ومعلومات من
مصادر معتمدة دون ذكرها.
رجاء، ساعد في تطوير هذه المقالة بإدراج
المصادر المناسبة. هذه المقالة معلمة منذ مارس 2016.
تنتج مصر في السنة نصف مليون جالون من
النبيذ. النبيذ المصري يصنع في شركة جناكليس في الإسكندرية ومن أهم الأنواع التي تنتجها:
نبيذ البطالسه
نبيذ عمر الخيام
نبيذ جراند ماركيز
نبيذ روبي دو ايجيبت.
الأردن[عدل]
ينتج في الأردن نبيذ عضوي من قبل مصانع
زعمط و حداد. و قام مصنع زعمط بالفوز بالعديد من الجوائز و أصبح ينافس عالمياً.[4][5]
وصلات خارجية[عدل]
Taste of red wines - (بالإنجليزية) (بالفرنسية)
Wine vintages, vintage
charts
- (بالإنجليزية) (بالفرنسية)
مراجع[عدل]
^ Johnson, Hugh (1989).
Vintage: The Story of Wine. Simon and Schuster. صفحة 32.
^ Stat OIV extracts
^ Jancis Robinson, المحرر (2006). "Tunisia".
Oxford Companion to Wine (الطبعة 3rd). Oxford: Oxford University Press. صفحة 714. ISBN 0-19-860990-6.
^ !!النبيذ الاردني حينما يفوز بجوائز
عالمية
^ الزراعة الطبيعية في الأردن تنتج نبيذاً مميزاً « عمان نت
//////////////
به آذری شراب:
Şərab — spirtli içki.
Mündəricat [göstər]
Şərabın yaranma tarixi[redaktə | əsas redaktə]
Şərabın yaranma tarixi
eramızın I əsrinə aid edilir ki, bu da imperator Probusun dövrünə təsadüf edir.
Həmin vaxt kəndçilər müasir Fransanın ərazisinə üzüm gətirdilər və onu becərməyə
başladılar. Üzüm sahələri olduqca genişləndi və isti iqlimlə əlaqədar daha çox
məhsul verməyə başladı. Tezlikə üzüm bağları yalnız Ron çayının ətrafında
deyil, eyni zamanda mərkəzi hissələrdə də yetişdirilməyə başlandı. Lakin V əsrdə
bütün Fransa üzümçülüklə məşğul olurdu. XII əsrdə hersoq X Hiens Vilyamın rəhbərliyi
dövründə Vignoble de Poitou adı altında üzüm bağları salınmışdı. İçki sənayesi
öz işinə XV – XVI əsrdə başladı. Əsas daşımanı hollandlar edirdilər, həmin şəxslər
Fransaya gəmilərlə duz gətirir, əvəzində isə çoxsaylı içki aparırdılar. XVI əsrdən
etibarən içkinin keyfiyyəti o qədər qalxdı ki, artıq gəmilərdə içkilərin
daşınması sərf etmirdi. Çünki bu zaman ərzində içki öz keyfiyyətini və dadını
qismən itirirdi. Nəticədə içki düzəldən şəxslər içkini yandıraraq ondan spirt əldə
etdilər, bu məhlulu çəlləklərdə saxlamağa başladılar. Sonralar məlum oldu ki, çəlləklərdə
uzun müddət saxlanılar içkilər özünün ən yüksək keyfiyyətinə və dadına malik
olur. Bu tipli içkilərin də xüsusi qoxusu olur. Bu tipli spirt dəniz nəqliyyatlarında
daha çox daşınılırdı. Daha sonra bunları su ilə qarışdırırdılar və içkini əvəz
edə biləcək Brandjivin adlanan maye əldə edilirdi.
///////////
به بهاسای اندونزی انگور:
Anggur (atau juga populer disebut dalam bahasa Inggris: wine) Wine adalah
minuman beralkohol yang terbuat dari fermentasi anggur atau buah-buahan lain.
Karena adanya keseibangan kimia alami, anggur dapat berfermentasi tanpa
tambahan gula, asam, enzim, air atau nutrisi lainnya. Dalam proses fermentasi,
ragi akan mengkonsumsi kandungan gula dari anggur dan mengubahnya menjadi
etanol serta karbon dioksida. Variasi yang berbeda dari jenis anggur dan ragi
akan menghasilkan jenis wine yang berbeda. Variasi tersebut dapat dihasilkan
dari interaksi kompleks antara perkembangan biokimia anggur, reaksi yang
terlibat dalam proses fermentasi, lingkungan fermentasi (karakteristik khusus
yang dihasilkan dari lingkungan geografis, geologi, iklim bahkan genetic
tanaman anggur), appellation (penyebutan atau nama yang
diberikan untuk memnerangkan dimana anggur untuk wine tersebut tumbuh), serta
campur tangan manusia dalam proses keseluruhan. Wine telah diproduksi selama
ribuan tahun. Bukti terbaru menyatakan bahwa ditemukan sebuah kendi wine
berumur 8000 tahun di Georgia. Jejak dari wine dapat juga terdapat di Iran
setelah ditemukan kendi wine berusia 7000 tahun serta kilang wine berusia 6100
tahun di Armenia yang mana dianggap sebagai kilang wine pertama sejauh ini.
Namun minuman fermentasi anggur telah dikenal oleh masyarakat Cina dengan ditemukannya
tembikar anggur berumur 9000 tahun di Cina bagian utara. Wine mulai merambah
Balkan sejak 4500 sebelum masehi dan dikonsumsi masyarakat Yunani dan Romawi.
Dalam mitologi Yunani kuno, Dewa yang dianggap sebagai Dewa wine dan anggur
adalah Dionysus, dalam mitologi Romawi kuno dikenal dengan nama Bacchus.
sepanjang sejarah, wine dikonsumsi sebagai minuman untuk memabukkan.
//////////
به عبری یاین، ایشناتسائی یتساسو؟ :
יין הוא משקה חריף המיוצר
לרוב מענבים. היין נוצר בעת תסיסה אלכוהולית של תירוש, כאשר הסוכר מומר בתהליך מטבולי
על ידי שמרים לאתנול (המכונה כוהל או אלכוהול) ולפחמן דו-חמצני.
תהליך ייצור היין היה קיים עוד בימי קדם, כאשר התברר כי מיץ
או פרי עוברים תהליך לא ברור (דאז) שבסופו נוצר משקה משכר. מאז ימי קדם יש ליין התייחסות
רבה בתרבות האנושית. פעמים רבות יש ליין תפקיד באירועים חברתיים ובאירועים דתיים. בדומה
למשקאות חריפים אחרים, שתייה מרובה של יין גורמת לשכרות ועליצות בטווח הקצר אך בטווח
הארוך צריכת אלכוהול מוגזמת עלולה לגרום לנזקים בריאותיים. עם זאת, בשתייה מתונה, מועיל
היין במניעת מחלות לב.[1] בעל המלאכה המייצר יין מכונה "יינן".
////////////
به سواحلی دیوائی:
Divai (kutoka Kifaransa du vin) ni kileo kinachotengenezwa kwa majimaji
ya zabibu.
Pengine inaitwa pia: mvinyo (kutoka Kireno vinho), ingawa jina hilo
linaweza kutumika kwa vileo vikali zaidi.
Inawezekana kutumia pia
majimaji ya matunda mengine ili kupata kinywaji cha kufanana ingawa watu
wengine hawapendi kukiita "divai".
//////////
به کردی شِراب، شوراو، خوینی، وین:
Şerab, şorav, xwînî, wîn (bi latînî: vinum) vexwarineke alkolîk e ku ji tiriyan (tirî, tirih, tirab) tê çêkirin û li Kurdistan û
Anatolyayê ji demên gelek kevnare tê çêkirin[1][2][3][4][5][6].
Gorî
cureyê tirabê, şerab jî dikare sor, reş an spî be. Hin cureyên şerabê hene ku ji fêkiyan
û birincê tên çêkirin lê ne ewçend navdar in.
////////////
به مصری نبیت:
النبيت هو نوع من انواع المشروبات الكحوليه و ساعات
بيتقال عليه كمان خمره. النبيت بيتعمل من عصير العنب المتخمر. عصير العنب ليه تركيب
كيمياوي معين بيخليه يتخمر لوحده من غير ما يتحط له او سكر او انزيمات او احماض.
///////////
به ازبکی شَروب:
Sharob
yoki vino fermentlangan meva suvidan tayyorlanadigan alkogolli ichimlikdir.
Meva suvi achishi natijasida undagi xamirturush fruktozani spirtga aylantiradi.
Sharob koʻpincha uzumdan, baʼzida olma, marjonmeva yoki boshqa mevalardan
tayyorlanadi.
//////////
به پنجابی شراب:
شراب الکحل والی اک شربت اے جینوں انگوراں دے خمیری
رس توں بنایا جاندا اے۔ انگوراں دا رس بنا مٹھے، انزائم تیزاب یا پانی دے اپنی کیمیائی
پدھر نوں اکو رکھدیاں ہویاں اندروں پلٹدا اے۔ خمیر اوہدے اندر کھنڈ نوں الکوحل تے کاربن
ڈائی آکسائڈ وج پلٹ دیندا اے۔ انگوراں دیاں وکھریاں ونڈاں تے وکھرے خمیر وکھرے سواد
تے رنگاں دیاں شراباں بناندے نیں۔ انگوراں توں علاوہ کسے ہور شے نال بنی شراب نال اوس
شے دا ناوی اندا اے۔ چٹی شراب، لال شراب تے گلابی شراب مشہور ونڈاں نیں۔ شراب انگوراں
دی اک ونڈ شراب انگور دے دانیاں توں بنائی جاندی اے۔
شراب اک لمبے جر توں انسانی رہتل وچ ورتی جارئی اے۔
6000 م پ وچ پہلے ایہدا بنان تے ورتن کوہ قاف دے دیس جارجیا وچ ہویا۔ ایتھوں ایہدا
پین تے ورتن ایران، ہندستان، ینان تے فیر یورپ ول گیا۔ ایس نوں چوکھا پی کے انسان اپنے
ہوش کما دیندا اے تے ایس لئی ایس دا پین اسلام وج روکیا گیا اے۔ اردو فارسی شاعری وچ
ایہدے جوکھے قصیدے نیں۔ فرانس، اٹلی شراب بنان والے وڈے دیس نیں۔
////////////
به کردی سورانی شِراب:
شەراب یان بادە خواردنەوەیێکی ئەلکولییە، کە لە تەخمیری
ترێ بەدەست دێت. مرۆڤ مەست دەکات. شەراب لە تەواوی میوەکان بە دەست دێت بەڵام ھەرکات
ناوی شەراب بە تەنھایی و بە بێ ناوی میوە بێت، مەبەست شەرابی ترێیە.[١][٢]
////////////
به ترکی استانبولی شِراپ:
Şarap,
meyvenin (genellikle üzüm) fermente edilmesiyle üretilen alkollü bir içecektir.
//////////////
به اردو شراب:
وہ خمیر کیا ہوا مشروب جس کے پینے سے انسان سرور
اور نشہ پیدا ہوتا ہے، یہ مشروب عام طور پر انگور کے عرق سے تیار کیا جاتاہے [1] ۔
دنیا کے بہت سے مذاہب میں شراب پینا منع ہے، اسلامی شریعت میں شراب پینا حرام ہے۔
///////////
به اویغوری: ۋىنو ياكى ئۈزۈم
ھارىقى
/////////
به زازاکی شِراب:
Şerab
şımıteyo alkoliko ke engur ra vıraziyeno, cı ra vaciyeno. Tarixê şerabi zaf
kıhano, dınya sero deha zêde dormeyê Deryayê Miyanêni de vıraziyêne. Şerab sıpê
u sûr beno, verocê Ewropa de İtalya, İspanya, Fransa, Yunanıstan de deha zêde
vıraziyeno u şerabê inan namdaro, ê Tırkiya zi şımiyeno u şınasiyeno.
///////////
Wine
From Wikipedia, the free encyclopedia
Wine
|
|
5.5%–15.5%
|
|
Ingredients
|
|
Variants
|
Wine (from Latin vinum) (Persian And Arabic: خمر،
شراب، می، باده ، مُل ، مدام ، عقار، قهوه، قرقف، راح، تریاق، نبیذ، سویق، رحیق،
بگماز، راف، ام زنبق، سَکَر طلاء، عصیر، ناطل، حانیه، شَمول، کمیت، سلاف، صهباء)
is an alcoholic
beverage made
from fermented grapes, generally Vitis vinifera or its hybrids
with Vitis labrusca or Vitis rupestris. Grapes ferment without
the addition of sugars, acids, enzymes, water, or other nutrients,[1] as yeast consumes the sugar
in the grapes and converts it to ethanol and carbon dioxide. Different varieties of grapes and strains
of yeasts produce different styles of wine. These variations result from the
complex interactions between the biochemical development of the grape, the
reactions involved in fermentation, the terroir (the special characteristics imparted
by geography, geology, climate, viticultural methods and plant genetics), and
the production process. Many countries define legal appellations intended to define styles and
qualities of wine; these typically restrict the geographical origin and
permitted varieties of grapes, as well as other aspects of wine production.
There
are also wines made from fermenting other fruits or cereals, whose names often
specify their base, with some having specific names. Wines made from plants
other than grapes include rice wine and various fruit wines such as those made from plums or
cherries. Some well known example are hard cider from apples, perry from pears, pomegranate wine, and elderberry wine.
Wine
has been produced for thousands of years. The earliest known evidence of wine
comes from Georgia
(Caucasus),
where 8000-year-old wine jars were found.[2][3][4] Traces of wine have also been found
in Iran with 7000-year-old wine jars[5][6] and in Armenia, in the 6100-year old Areni-1 winery, the earliest known winery.[7][8] Wine had reached the Balkans by c. 4500 BC and was consumed
and celebrated in ancient Greece, Thrace and Rome. Throughout history,
wine has been consumed for its intoxicating
effects,
which are evident at normal serving sizes.[9][10]
Wine
has long played an important role in religion. Red wine was associated with blood by the ancient Egyptians[11] and was used by both the Greek cult of Dionysus and the Romansin their Bacchanalia; Judaism also incorporates it in the Kiddush and Christianity in the Eucharist.
&&&&&&
خمیر
بفتح خا و کسر میم و سکون یاء مثناه تحتانیه و راء مهمله بعربی
عجین و بفارسی خمیر ترش و خمیر مایه و بهندی ماوا نامند
ماهیت آن
آرد کندم است که با روغن کنجد و با روغن زیتون و یا روغن کاو یا
روغن کاومیش و یا بز و یا کوسفند و شیر و ماست هریک که باشد سرشته بکذارند تا ترش و
بدبو کردد و قدری از آن را داخل خمیر نان می نمایند تا برآید و فطیر نماند
طبیعت آن
مرکب القوی در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
ملطف و جالی و محلل و جاذب از عمق بدن و با نمک بسیار محلل اورام
بارده خصوص اورام اسافل قدم و ازالۀ اوجاع آن و منضج و مفتح دمامیل و مسکن درد دندان
و سی مثقال آبی که در آن خمیر مایه کم نمک بقدر چهار مثقال حل نموده باشند با چهار
دانک طباشیر و مثل طباشیر شکر و یک دانک زعفران جهت رفع خمار و تشنکی و تپ و التهاب
مجرب و چون دو مثقال سرکه نیز اضافه کنند جهت اسهال صفراوی و احتراقی مفید و چون یک
جزو آب نعناع و یک جزو خردل سائیده و در نسخۀ دیکر نصف جزو خردل است و سه چندان مجموع
خمیر مایه اضافه نموده در ده مثل همه آب بجوشانند تا بنصف رسد پس صاف نموده با نصف
وزن آن عسل بقوام آورند جهت تقویت هاضمه به مرتبه ایست که صبر نتوان کرد و منقی معده
از اخلاط محترقه و دافع بلغم و مبهی است و هرکاه بعد از معاجین باهیه بلافاصله بنوشند
بغایت سریع الاثر و غرغرۀ محلول آن در آب با ربع آن روغن بنفشه جهت ورم حلق و ضماد
آن با حنا و روغن و نمک جهت تحلیل صلابات عظیم مایوسه مجرب و چون خمیر مایه را کوبیده
و با آب انار شیرین و امثال آن بسرشند قایم مقام خمر و از اسرار مکتومه است المضار
مضر سینۀ علیل مصلح آن کثیرا مقدار شربت آن تا هجده درهم است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
خمیر. [ خ َ ] (ع اِ) آرد آمیخته شده با آب و برآمده و ترش
شده جهت ساختن نان . (ناظم الاطباء).عجین . آرد سرشته . (یادداشت بخط مؤلف ) :
دین را طلب نکردی و دنیا ز دست شد
همچون سپوس تر نه خمیری و نه فطیر.
ناصرخسرو.
کس نکرده ست جز بمایه ٔ خمیر.
ناصرخسرو.
- خبز خمیر ؛ نان شبینه . نان بائت . (از ناظم الاطباء).
- مایه ٔخمیر ؛ خمیر ترش که بوسیله
ٔ آن خمیر نان
را درست می کنند. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خمیرمایه
شود.
- نان خمیر ؛ نانی که خوب پخته نشده است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- امثال :
ما را نه ازین خمیر و نه از آن فطیر . (جامعالتمثیل ).
|| مایه . ترشه . (یادداشت بخط مؤلف ). هر چیزی
که مخصوص باشد مر حصول تخمیر را در جسمی وخصوصاً قطعه ای از خمیر ترش که آن را داخل
در خمیر نان کنند جهت برآمده شدن و آماسیدن وی و برازده نیز می گویند. (ناظم الاطباء).
خمیرمایه . || اصل هر چیزی که آن چیز از آن شکل می گیرد چون خمیر انسان و آن را خمیره
نیز گویند :
ای خمیرت کرد در چل صبح تأیید خدای
چون تنورت گرم شد آن به که بربندی فطیر.
ناصرخسرو.
///////////
خمیر
تری و خشکی وی بقدر نمک بود در قلت و کثرت و تازه وی گرم بود
در دوم و کهن وی گرم و خشک بود در سیم و در او قوت متضاده بود مرکب از سرد و گرم سردی
وی جهت حموضت بود و گرمی وی جهت عفونت و گرمی طبیعی از جهت نمک دارد و در وی قوت جلا
بود و جذب ماده بلغمی بکند از عمق بدن بظاهر و محلل بود و منضج همه ورمها خاصه دمامیل
چون با نمک بیامیزند و اگر ضماد کنند بر وجعی یا ورمی که در شیب پای بود نافع بود و
چون معتدل بود در آب خویسانند بعد از دو ساعت صافی کنند و دانگی طباشیر و طسویی زعفران
و دانگی قند در سی درم آب حل کرده بیاشامند تسکین خمار بکند و تشنگی بنشاند و چون خمیر
در آب حل کنند و دانگی و نیم وزن آن روغن بنفشه با آن بیامیزند و بدان غرغره کنند ورم
اندرونی حلق را نافع بود و چون در آب حل کنند و از آن چایی سازند و قطره چند سرکه بدان
چکانند و بیاشامند قطع اسهال بکند
در مخزن الادویه مینویسد: خمیر به فتح خا و کسر میم بعربی
عجین و بفارسی خمیر ترش و خمیرمایه و بهندی ماوا نامند و آن آرد گندم است که با روغن
کنجد و یا روغن زیتون و یا روغن گاو یا روغن گاومیش و یا بز و یا گوسفند و شیر و ماست
هریک که باشد سرشته بگذارند تا ترش و بدبو گردد و قدری از آن را داخل خمیر نان مینمایند
تا برآید و فطیر نماند
فرانسهPATE انگلیسیPASTE
////////////
Sourdough
From Wikipedia, the free encyclopedia
Sourdough bread
|
|
Type
|
|
Main ingredients
|
|
Sourdough bread is made by
the fermentation of dough using
naturally-occurring lactobacilli and yeast. Sourdough bread has a mildly sour taste not present in most
breads made with baker's yeast and better inherent
keeping qualities than other breads, due to the lactic acid produced by the
lactobacilli.
Contents
[show]
Sourdough
is a dough containing a Lactobacillus culture in
symbiotic combination with yeasts. It is one of the principal means of biological leavening in bread baking,
the others using cultivated forms of yeast. It is important in baking rye-based breads,
where yeast does not produce
comparable results.[1]
Writing
in the Encyclopedia of Food Microbiology Michael Gaenzle
writes "The origins of bread-making are so ancient that everything said
about them must be pure speculation. One of the oldest sourdough breads dates
from 3700 BCE and was excavated in Switzerland, but the origin of sourdough
fermentation likely relates to the origin of agriculture in the Fertile Crescent several thousand
years earlier... Bread production relied on the use of sourdough as a leavening
agent for most of human history; the use of baker's yeast as a leavening agent
dates back less than 150 years."[2]
Generally however they do not heat it up at
all, but only use the dough kept over from the day before; manifestly it is
natural for sourness to make the dough ferment[3]
Sourdough
remained the usual form of leavening down into the European Middle Ages[5] until being
replaced by barm from the beer brewing process,
and then later purpose-cultured yeast.
Bread
made from 100 percent rye flour, popular in the northern half of Europe, is usually leavened
with sourdough. Baker's yeast is not useful as a leavening agent for rye bread, as rye does not contain
enough gluten. The structure of rye
bread is based primarily on the starch in the flour, as well as other
carbohydrates known as pentosans; however, rye amylase is
active at substantially higher temperatures than wheat amylase, causing the
structure of the bread to disintegrate as the starches are broken down during
cooking. The lowered pH of a sourdough
starter, therefore, inactivates the amylases when heat cannot, allowing the
carbohydrates in the bread to gel and set properly.[6] In the southern
part of Europe, where panettone was originally made
with sourdough,[5] sourdough has become
less common in recent times; it has been replaced by the faster-growing baker's
yeast, sometimes supplemented with longer fermentation rests to allow for some
bacterial activity to build flavor.
French
bakers brought sourdough techniques to Northern California during the California Gold Rush, and it remains a part
of the culture of San Francisco today. The nickname
remains in "Sourdough
Sam",
the mascot of the San Francisco 49ers. Sourdough has long been
associated with the 1849 gold prospectors, though they were more likely to make
bread with commercial yeast or baking soda.[7] The
"celebrated"[1] San Francisco
sourdough is a white bread characterized by a pronounced sourness, and indeed
the strain of lactobacillus in sourdough starters is named Lactobacillus sanfranciscensis, alongside the sourdough
yeast Candida milleri found in the same cultures.[1]
The
sourdough tradition was carried into Alaska and the western
Canadian territories during the Klondike Gold Rush of 1898.
Conventional leavenings such as yeast and baking soda were much less reliable
in the conditions faced by the prospectors. Experienced miners and other
settlers frequently carried a pouch of starter either around their neck or on a
belt; these were fiercely guarded to keep from freezing. However, freezing does
not kill a sourdough starter; excessive heat does. Old hands came to be called
"sourdoughs", a term that is still applied to any Alaskan old-timer.[8]
In
English-speaking countries, where wheat-based breads predominate, sourdough is
no longer the standard method for bread leavening. It was gradually replaced,
first by the use of barm from beer making, then, after the confirmation
of germ theory by Louis Pasteur, by cultured yeasts.[citation needed] Although sourdough
bread was superseded in commercial bakeries in the 20th century, it has
undergone a revival among artisan bakers.[9]
Manufacturers
of non-sourdough breads make up for the lack of yeast and bacterial culture by
introducing into their dough an artificially-made mix known as bread improver or flour improver.[10]