این سخن در جای خود درست بید اما نه کاملا. در اینجا اشاره
به طول کلام و هفتاد بار تکرار ضمیر من است
(قالب مثنوی خود قالب شعر بلند است). چنانکه
در مثل می گویند شرح فلان قصه مثنوی هفتاد من می شود که خود ملقمه ای است از بیت
هائی متفاوت از مولوی و شاعری معاصر در مناسبت های مختلف آنهم به شکلی تصحیف شده . خلاصه اینکه این بیت در این معنا با یبیتی از مثنوی مولانا که آنهم گویا دستخوش تغییر شده در آمیخته.
گویا بیت مولوی این بوده:
گر بگويم شرح اين
بي حد شود
مثنوي هشتاد تا کاغذ شود
در حالی که دهخدا در لغت نامه چنین آورده:
گر بگویم شرح آن بیحد شود
مثنوی هفتاد
من* کاغذ شود.
حال کار نسخه شناس و صاحبان فلان و بهمان تخصص ادبی است که
بگویند بالاخره در مثنوی مولانا هشتاد تا کاغذ درست است یا هفتاد من.
اما مثنوی دوم از این قرار است،
*هفتاد ” من ” ناصر فیض* "هفتاد من" را در یازده بیت آورده بدین شرح:
مثنوی هفتاد من
من اگر با من نباشم میشوم تنها ترین کیست با من گر شوم من باشد از من ماترین
من نمی دانم کی ام من ، لیک یک من در من است آن که تکلیف منش با من من من ، روشن است
من اگر از من بپرسم ای من ای همزاد من ای من غمگین من در لحظه های شاد من
هر چه از من یا من من ، در من من دیده ای مثل من وقتی که با من می شوی خندیده ای
هیچ کس با من ، چنان من مردم آزاری نکرد این من من هم نشست و مثل من کاری نکرد
ای من با من ، که بی من ، من تر از من می شوی هر چه هم من من کنی ، حاشا شوی چون من قوی
من من من ، من من بی رنگ و بی تاثیر نیست هیچ کس با من من من ، مثل من درگیر نیست
کیست این من ؟ این من با من زمن بیگانه تر این من من من کن از من کمی دیوانه تر ؟
زیر باران من از من پر شدن دشوار نیست ورنه من من کردن من ، از من من عار نیست
راستی ، این قدر من را از کجا آورده ام بعد هر من بار دیگر من ، چرا آورده ام
در دهان من نمی دانم چه شد افتاد من مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من
اما مثنوی دوم از این قرار است،
*هفتاد ” من ” ناصر فیض* "هفتاد من" را در یازده بیت آورده بدین شرح:
مثنوی هفتاد من
من اگر با من نباشم میشوم تنها ترین کیست با من گر شوم من باشد از من ماترین
من نمی دانم کی ام من ، لیک یک من در من است آن که تکلیف منش با من من من ، روشن است
من اگر از من بپرسم ای من ای همزاد من ای من غمگین من در لحظه های شاد من
هر چه از من یا من من ، در من من دیده ای مثل من وقتی که با من می شوی خندیده ای
هیچ کس با من ، چنان من مردم آزاری نکرد این من من هم نشست و مثل من کاری نکرد
ای من با من ، که بی من ، من تر از من می شوی هر چه هم من من کنی ، حاشا شوی چون من قوی
من من من ، من من بی رنگ و بی تاثیر نیست هیچ کس با من من من ، مثل من درگیر نیست
کیست این من ؟ این من با من زمن بیگانه تر این من من من کن از من کمی دیوانه تر ؟
زیر باران من از من پر شدن دشوار نیست ورنه من من کردن من ، از من من عار نیست
راستی ، این قدر من را از کجا آورده ام بعد هر من بار دیگر من ، چرا آورده ام
در دهان من نمی دانم چه شد افتاد من مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من
مثنوی دوم مورد استناد این است:
منجذب شدن جان نيز به عالم ارواح و تقاضاي او و ميل او به
مقر خود و منقطع شدن از اجزاي اجسام کي هم کنده پاي باز روح اند
گويد اي اجزاي پست فرشيم
غربت من تلختر من عرشيم
ميل تن در سبزه و آب روان
زان بود که اصل او آمد از آن
ميل جان اندر حيات و در حي است
زانک جان لامکان اصل وي است
ميل جان در حکمتست و در علوم
ميل تن در باغ و راغست و کروم
ميل جان اندر ترقي و شرف
ميل تن در کسب و اسباب علف
ميل و عشق آن شرف هم سوي جان
زين يحب را و يحبون را بدان
حاصل آنک هر که او طالب بود
جان مطلوبش درو راغب بود
گر بگويم شرح اين بي
حد شود
مثنوي هشتاد تا کاغذ
شود
آدمي حيوان نباتي و جماد
هر مرادي عاشق هر بي مراد
بي مرادان بر مرادي مي تنند
و آن مرادان جذب ايشان مي کنند
ليک ميل عاشقان لاغر کند
ميل معشوقان خوش و خوش فر کند
عشق معشوقان دو رخ افروخته
عشق عاشق جان او را سوخته
کهربا عاشق به شکل بي نياز
کاه مي کوشد در آن راه دراز
اين رها کن عشق آن تشنه دهان
تافت اندر سينه صدر جهان
دود آن عشق و غم آتش کده
رفته در مخدوم او مشفق شده
ليکش از ناموس و بوش و آب رو
شرم مي آمد که وا جويد ازو
رحمتش مشتاق آن مسکين شده
سلطنت زين لطف مانع آمده
عقل حيران کين عجب او را کشيد
يا کشش زان سو بدينجانب رسيد
ترک جلدي کن کزين ناواقفي
لب ببند الله اعلم بالخفي
اين سخن را بعد ازين مدفون کنم
آن کشنده مي کشد من چون کنم
کيست آن کت مي کشد اي معتني
آنک مي نگذاردت کين دم زني
صد عزيمت مي کني بهر سفر
مي کشاند مر ترا جاي دگر
زان بگرداند به هر سو آن لگام
تا خبر يابد ز فارس اسپ خام
اسپ زيرکسار زان نيکو پيست
کو همي داند که فارس بر ويست
او دلت را بر دو صد سودا ببست
بي مرادت کرد پس دل را شکست
چون شکست او بال آن راي نخست
چون نشد هستي بال اشکن درست
چون قضايش حبل تدبيرت سکست
چون نشد بر تو قضاي آن درست
---------------
*
ناصر فیض
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
ناصر فیض
زمینهٔ کاری شعر، طنز
زادروز ۱۳۳۸
قم
کتابها فیضبوک
ناصر فیض (زادهٔ ۲ خرداد ۱۳۳۸) شاعر طنزپرداز ایرانی است.[۱] اثر وی با عنوان فیضبوک در بخش شعر نامزد جایزه کتاب فصل شده است.[۲]
محتویات [نمایش]
زندگینامه[ویرایش]
ناصر فیض در سال ۱۳۳۸ خورشیدی در شهر قم در خانواده روحانی به دنیا آمد و اصالتاً اهل روستای آلنی است، پدر وی فیض مشکینی پسردایی آیت الله علی مشکینیاست، او همچنین در برخی جشنوارهها به عنوان داور حضور داشته است.[۳] نخستین آشنایی او با آثار طنز از طریق مطالعه نوشتههای عزیز نسین نویسنده اهل ترکیه بود.[۴]فیض اولین کتاب خود را در سال ۱۳۸۰ منتشر کرد.[۵] املت دستهدار شامل ۵۸ قطعه شعر طنز در قالبهای غزل، رباعی و مثنوی است و موضوعات آن اغلب فرهنگی و اجتماعی است.[۶]
علاوه بر آن، فیض آثاری را از زبان ترکی استانبولی به فارسی ترجمه کرده است. او همراه با شهرام شکیبا یکی از دو داور برنامه تلویزیونی قند پهلو است.[۷] فیض همچنین ترانههایی نیز سروده است که برخی از آنها اجرا شدهاند.[۸]
فیض دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است و از سال ۱۳۷۲ در شهر تهران سکونت دارد. او عضو شورای عالی موسیقی و شعر صدا و سیما نیز هست. همچنین در ۱۳۹۲–۱۳۹۴ در برنامه تلویزیونی قند پهلو که از شبکه آموزش ایران با موضوع شعر طنز برگزار میشود به عنوان کارشناس داوری در کنار شهرام شکیبا و با اجرای رضا رفیع حضور دارد.
جوایز[ویرایش]
فیضبوک مجموعه اشعاری به طنز نوشته این شاعر در بیست و ششمین دوره جایزه کتاب فصل شایسته تقدیر اعلام شد.[۲] در این دوره به هیچ کتاب ادبی جایزه اعطا نشد. در سال ۱۳۹۲ سازمان هنری رسانهای اوج از این شاعر تقدیر کرد.[۹][۱۰]
آثار[ویرایش]
اشعار[ویرایش]
از کتابهای منتشر شده وی:[۱۱]
ترجمه اشعار و زندگینامه ۴۰ شاعر ترک در سال ۱۳۸۰ (اولین کتاب چاپ شده اش)
گزیده ادبیات معاصر (اولین اثر وی سال ۱۳۶۵)
فیضبوک، انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۲[۱۲]
املتهای دستهدار
نزدیک تهخیار[۱۳]
ترجمه[ویرایش]
دستهایم را برای تو میآورم
اگر کمونیسم بیاید، نویسنده: مظفر ایزگو)،
نامههایی به تارانتا بابو، نویسنده: ناظم حکمت)
فعالیت مطبوعاتی[ویرایش]
اولین آثار چاپ شده اش چند رباعی در اطلاعات هفتگی (سال ۱۳۶۵) بوده و ستون نیشتر (پنجشنبهها، روزنامه جام جم) را هم نویسندگی میکند.
نمونهای از آثار[ویرایش]
شعر چه کنم دختر همسایهٔ ما خوشگل بود از مجموعه املت دسته دار گزیده شده است:
«یاد باد آنکه سرکوی تواَم منزل بود»
«یعنی آن منزل خوبی که در آن ساحل بود»
«در دلم بود که با دوست نباشم هرگز»
«چه کنم دختر همسایهٔ ما خوشگل بود»
«بعد یک عمر که میخواست به من سر بزند»
«از بد بخت من آن شب پدرم منزل بود»
«دوش با یاد حریفان به خرابات شدم»
«گرچه شب وارد آنجا شدنم مشکل بود»
«دیدم او را که نمیدیدم اگر، بهتر بود»
«با سر و روی بدی داخل مجلس ول بود»
«حافظا خانم فیروزه بواسحاقی*»
«که گل سر سبد شعر به هر محفل بود»
«گرچه اشعار پر از مسئله و ناقص داشت»
«لیک در آنچه که میخواست دلم کامل بود!»
شاعر خود گفته است که: *نام آدم خاصی نیست، فقط یک نون به حافظ قرض دادم و خاتم شد خانم، همین!
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا↑ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920301000209
↑ پرش به بالا به:۲٫۰ ۲٫۱ http://www.mehrnews.com/news/2204688/فهرست-کامل-برگزیدگان-جایزه-کتاب-فصل-فیض-بوک-منتخب-بخش-شعر
پرش به بالا↑ http://www.artfest.ir/festivals/26/45/?page=10&id=3716
پرش به بالا↑ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920115000417
پرش به بالا↑ http://artna.org/fa/users/dashboard/feyz
پرش به بالا↑ http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/145389/دو-اثر-ناصر-فیض-تجدید-چاپ-می-شوند
پرش به بالا↑ http://nasimonline.ir/detail/News/963947/161
پرش به بالا↑ http://www.musicema.com/node/214341
پرش به بالا↑ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930611001725
پرش به بالا↑ http://www.isna.ir/fa/news/93061005841/تجلیل-از-ناصر-فیض-در-شب-شاعر
پرش به بالا↑ http://www.tanznama.com/اشعار-طنز-و-عاشقانه-ناصر-فیض/
پرش به بالا↑ http://khabaronline.ir/detail/297601/comic/humor
پرش به بالا↑ http://iusnews.ir/fa/news-details/142720/ناصر-فیض؛-پرفروشترین-نویسنده-شش-ماه-اول/
پیوند به بیرون[ویرایش]
گفتگوی مفصل ناصر فیض با خبرگزاری فارس
شعری از فیض دربارهٔ علیرضا قزوه در حضور سیدعلی خامنهای
ردهها:
افراد زنده
زادگان ۱۳۳۸
شاعران معاصر اهل ایران
اهالی قم
اهالی تهران
---------------
*
ناصر فیض
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
ناصر فیض
زمینهٔ کاری شعر، طنز
زادروز ۱۳۳۸
قم
کتابها فیضبوک
ناصر فیض (زادهٔ ۲ خرداد ۱۳۳۸) شاعر طنزپرداز ایرانی است.[۱] اثر وی با عنوان فیضبوک در بخش شعر نامزد جایزه کتاب فصل شده است.[۲]
محتویات [نمایش]
زندگینامه[ویرایش]
ناصر فیض در سال ۱۳۳۸ خورشیدی در شهر قم در خانواده روحانی به دنیا آمد و اصالتاً اهل روستای آلنی است، پدر وی فیض مشکینی پسردایی آیت الله علی مشکینیاست، او همچنین در برخی جشنوارهها به عنوان داور حضور داشته است.[۳] نخستین آشنایی او با آثار طنز از طریق مطالعه نوشتههای عزیز نسین نویسنده اهل ترکیه بود.[۴]فیض اولین کتاب خود را در سال ۱۳۸۰ منتشر کرد.[۵] املت دستهدار شامل ۵۸ قطعه شعر طنز در قالبهای غزل، رباعی و مثنوی است و موضوعات آن اغلب فرهنگی و اجتماعی است.[۶]
علاوه بر آن، فیض آثاری را از زبان ترکی استانبولی به فارسی ترجمه کرده است. او همراه با شهرام شکیبا یکی از دو داور برنامه تلویزیونی قند پهلو است.[۷] فیض همچنین ترانههایی نیز سروده است که برخی از آنها اجرا شدهاند.[۸]
فیض دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است و از سال ۱۳۷۲ در شهر تهران سکونت دارد. او عضو شورای عالی موسیقی و شعر صدا و سیما نیز هست. همچنین در ۱۳۹۲–۱۳۹۴ در برنامه تلویزیونی قند پهلو که از شبکه آموزش ایران با موضوع شعر طنز برگزار میشود به عنوان کارشناس داوری در کنار شهرام شکیبا و با اجرای رضا رفیع حضور دارد.
جوایز[ویرایش]
فیضبوک مجموعه اشعاری به طنز نوشته این شاعر در بیست و ششمین دوره جایزه کتاب فصل شایسته تقدیر اعلام شد.[۲] در این دوره به هیچ کتاب ادبی جایزه اعطا نشد. در سال ۱۳۹۲ سازمان هنری رسانهای اوج از این شاعر تقدیر کرد.[۹][۱۰]
آثار[ویرایش]
اشعار[ویرایش]
از کتابهای منتشر شده وی:[۱۱]
ترجمه اشعار و زندگینامه ۴۰ شاعر ترک در سال ۱۳۸۰ (اولین کتاب چاپ شده اش)
گزیده ادبیات معاصر (اولین اثر وی سال ۱۳۶۵)
فیضبوک، انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۲[۱۲]
املتهای دستهدار
نزدیک تهخیار[۱۳]
ترجمه[ویرایش]
دستهایم را برای تو میآورم
اگر کمونیسم بیاید، نویسنده: مظفر ایزگو)،
نامههایی به تارانتا بابو، نویسنده: ناظم حکمت)
فعالیت مطبوعاتی[ویرایش]
اولین آثار چاپ شده اش چند رباعی در اطلاعات هفتگی (سال ۱۳۶۵) بوده و ستون نیشتر (پنجشنبهها، روزنامه جام جم) را هم نویسندگی میکند.
نمونهای از آثار[ویرایش]
شعر چه کنم دختر همسایهٔ ما خوشگل بود از مجموعه املت دسته دار گزیده شده است:
«یاد باد آنکه سرکوی تواَم منزل بود»
«یعنی آن منزل خوبی که در آن ساحل بود»
«در دلم بود که با دوست نباشم هرگز»
«چه کنم دختر همسایهٔ ما خوشگل بود»
«بعد یک عمر که میخواست به من سر بزند»
«از بد بخت من آن شب پدرم منزل بود»
«دوش با یاد حریفان به خرابات شدم»
«گرچه شب وارد آنجا شدنم مشکل بود»
«دیدم او را که نمیدیدم اگر، بهتر بود»
«با سر و روی بدی داخل مجلس ول بود»
«حافظا خانم فیروزه بواسحاقی*»
«که گل سر سبد شعر به هر محفل بود»
«گرچه اشعار پر از مسئله و ناقص داشت»
«لیک در آنچه که میخواست دلم کامل بود!»
شاعر خود گفته است که: *نام آدم خاصی نیست، فقط یک نون به حافظ قرض دادم و خاتم شد خانم، همین!
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا↑ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920301000209
↑ پرش به بالا به:۲٫۰ ۲٫۱ http://www.mehrnews.com/news/2204688/فهرست-کامل-برگزیدگان-جایزه-کتاب-فصل-فیض-بوک-منتخب-بخش-شعر
پرش به بالا↑ http://www.artfest.ir/festivals/26/45/?page=10&id=3716
پرش به بالا↑ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920115000417
پرش به بالا↑ http://artna.org/fa/users/dashboard/feyz
پرش به بالا↑ http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/145389/دو-اثر-ناصر-فیض-تجدید-چاپ-می-شوند
پرش به بالا↑ http://nasimonline.ir/detail/News/963947/161
پرش به بالا↑ http://www.musicema.com/node/214341
پرش به بالا↑ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930611001725
پرش به بالا↑ http://www.isna.ir/fa/news/93061005841/تجلیل-از-ناصر-فیض-در-شب-شاعر
پرش به بالا↑ http://www.tanznama.com/اشعار-طنز-و-عاشقانه-ناصر-فیض/
پرش به بالا↑ http://khabaronline.ir/detail/297601/comic/humor
پرش به بالا↑ http://iusnews.ir/fa/news-details/142720/ناصر-فیض؛-پرفروشترین-نویسنده-شش-ماه-اول/
پیوند به بیرون[ویرایش]
گفتگوی مفصل ناصر فیض با خبرگزاری فارس
شعری از فیض دربارهٔ علیرضا قزوه در حضور سیدعلی خامنهای
ردهها:
افراد زنده
زادگان ۱۳۳۸
شاعران معاصر اهل ایران
اهالی قم
اهالی تهران