خلاف
بکسر خاء معجمه و فتح لام و الف و فا و بفتح خا نیز آمده
ماهیت آن
شامل بیدمشک و بیدبری و بید موله است و از مطلق آن مراد بیدبری
است که صفصاف و بفارسی بید ساده نامند درخت آن عظیم و رنک چوب آن سفید اندک رخو و برک
آن باریک و بلند تا بشبری و کل آن در ایام بهار بعد روئیدن برک از شاخها و بین برکها
می روید زرد رنک و اندک خوش بو و باریک و بلند بقدر انکشتی و ثمر آن مانند خوشه که
از ساق شاخهای آن می روید و در کتب بید عبارت از آنست و در اکثر مواضع یافت می شود
و قسمی نر آن بیکل و بهترین آن آن بود که در کنار آبها روئیده باشد
طبیعت کل آن
در دوم سرد و در اول تر و برک آن سرد و خشک و ثمر آن در اول سرد
و تر با اندک قوت قبضی و لذعی و تجفیفی
افعال و خواص آن
ملطف و مقوی دماغ و قلب
حار و مفتح سدۀ جکر و رافع صداع و رمد و خفقان و تشنکی و ضعف معده و تپهای محرقه و
صفراویه و جمیع امراض حاره و عرق شکوفۀ آن الطف از جرم شکوفۀ آن و در افعال مذکوره
اقوی از عرق برک آن و جرم برک آن قابض و رادع و عصارۀ آن مسهل بلغم و صفرا و سودا و
جهت صرع و منع لرز تپها و تفتیح سدۀ جکر و یرقان و صلابت سپرز و ادرار بول و اختناق
رحم و مفاصل و نقرس و کزیدن عقرب و ادویۀ سمیه و قطور آن در کوش جهت پاک کردن چرک آن
بسیار مفید و جلوس در طبیخ برک و شاخ آن جهت رفع فساد اعضا بغایت موثر و خوابیدن بر
فرش آن جهت رفع حرارت کبد و قلب و ثمر آن جهت ضربه که بر حدقه رسیده باشد ضمادا و جهت
نزف الدم و بدستور ضماد برک تازۀ آن و آشامیدن آن جهت اسهال دموی و عرق آن جهت خفقان
حار و حمی جدری و حمیات حارۀ حاده و حمی دق و صمغ آنکه از برک آن بیرون می آید جالی
و مقوی باصره و خاکستر چوب آن جهت نزف الدم و با سرکه جهت ثآلیل و نمله و ورم پستان
و ورم اعضای ظاهری و زخمهای شری و آبله و اورام حاره و بدستور ضماد آب برک تازۀ آن
و جرم برک آن قابض و رادع مضر تهی کاه مصلح آن کلاب و شکر مقدار شربت از آب آن از هشت
درهم تا بیست درهم که با شکر بنوشند بدل آن ریباس و دستور آشامیدن آب برک آن در قرابادین
در حرف المیم ذکر یافت و بهتر از آب کاسنی و ماء الشعیر است جهت اکثر امراض و آشامیدن
بیست درهم آن جهت رفع سدۀ کبد نافع و عرق آن در حرف العین و روغن کل آنکه بدستور دهن
ورد ترتیب دهند بارد و مجفف و منشف و مسکن صداع طلاء و مانع صعود ابخرۀ حاره و سورت
خون نیز شربا و در سائر افعال قائم مقام روغن کل است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////
خِلاف . [ خ ِ ] (ع اِ) نوعی از بید است
. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). درخت بید را گویند. چنین گویند
که در عهد قدیم تخم او در زمین افتاده و بخلاف معهود درخت او برآمد و بزرگ شد. بدین
سبب ، عرب او را خلاف نام نهاد و این تعریف خلیل بن احمد است و گفته اند از انواع نبات
هرچه تلخ بوده طبع او گرم بوده الا بید که سرد است بدین واسطه او را خلاف گفته اند
و شعری ایراد کرده اند:
کل مر ماخلا الصفصافا
مسخن یدعی کذاک خلافا.
(ترجمه صیدنه ).
خِلاف نوعی از بید است نه بید ۞ . (منتهی الارب ). || آستین پیراهن
. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). آستین قمیص
. (یادداشت بخط مولف ). || عکس . مقابل . (ناظم الاطباء). واروی . باشگونه . ضد. (یادداشت
بخط مولف ) : یا تاویل کنم و بزبان گویم خلاف آنچه در دلست ... لازم باد بر من زیارت
خانه خدا. (تاریخ بیهقی ).
من این رندان و مستان دوست دارم
خلاف پارسایان و خطیبان .
سعدی (طیبات ).
//////////
خِلاف
بپارسی آن را بید خوانند و خلاف بلخی بهرامج
بود و گفته شد و خلاف نوعی از صفصاف است و صمغ وی از ورق بیرون بیاید و بهترین بید
آن بود که در کنار چشمهها رسته باشد و طبیعت وی سرد و خشک بود ثمر وی و ورق وی هر
دو قابض باشند بیآنکه بگزند و در وی تجفیفی بود و خاکستر وی در غایت تجفیف بود و در
بستن خون بر وی ضماد کنند تر کرده و صمغ ورق وی بغایت جلادهنده بود و خاکستر وی با
سرکه بر ثالیل و نمله ضماد کردن نافع بود و ورم پستان و ریشها و غلبه حرارت که در ورم
گرم بود و شری و آبله چون به آب آن در حمام بشویند بغایت نافع بود و آب وی صداع را
نافع بود و زایل کند و آب ورق وی ماده که از گوش گشوده بود و روانه باشد نافع بود و
ثمر وی بر ضربی که بر حدقه زده باشند نهادن نیکو بود و قطع خون رفتن بکند و صمغ وی
ضعف بصر را نافع بود و آب وی سده جگر را سود دهد و یرقان را و مقدار مستعمل از آب وی
بیست درم بود و اسحق گوید مضر است به شراسیف و مصلح وی گلاب بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: خلاف به کسر
خا و فتح آن نیز آمده و شامل بیدمشک و بیدبری و بیدموله است و از مطلق آن مراد بید
بری است که صفصاف و بفارسی بید ساده نامند
لاتینSALIX PENTANDRA فرانسهSAULE COMMON انگلیسیSWEET BAY LEAVED
WILLOW
اختیارات بدیعی
////////////
بید(خِلاف) Salix spp
شامل بیدمشک و بید بری و بید موله است و از مطلق آن مراد بید بری است که صفصاف و به فارسی بید ساده نامند.
گل آن در دوم سرد و در اول تر و برگ آن سرد و خشک و ثمر آن در اول سرد و تر با اندک قوت قبضی و لذعی و تجفیفی
خواص آن شامل لطیف کنندگی و مقوی دماغ و قلب و باز کننده گرفتگیهای کبد و رافع سردرد و چشم درد و خفقان و تشنگی و ضعف معده و تب های گرم و سوزان و صفراوی و بالاخره تمام امراض گرم است. عرق شکوفۀ آن از جرم آن لطیف تر و از عرق برگ آن در فعل و انفعالات قوی تر است. جرم آن قابض و رادع و شیرۀ آن مسهل بلغم و صفرا است و برای صرع نافع و از تب های همراه با لرز جلوگیری نموده و یرقان و خشکی سپرز را از بین برده و مدر بول بوده و اختناق رحم و مفاصل و نقرس و گزیدگی عقرب را داروئی تریاقی می باشد. قطره آن در گوش برای پاک کردن چرک بسیار مفید و نشستن در جوشانندۀ برگ و شاخ آن برای دفع فساد اعضاء بسیار مؤثر است. اگر بر فرشی از برگ آن را بخوابند حرارت کبد و قلب را رفع و میوه آن را به صورت ضماد برای رفع ضربه ای که به حدقۀ چشم وارد شده باشداستعمال می کنند. آشامیدن آب آن برای اسهال های خونی و عرق برگ آن و شاخه آن برای رفع خفقان گرم و تب های گرم و تند مصرف می شود. صمغ آن که از برگ به دست می آید پاک کننده و مقویبینائی و خاکستر چوب آن برای بند آوردن خونریزی زخم و جراحات و در ترکیب با سرکه برای درمان جوش و دمل و تورم پستان و اعضاء ظاهری به کار می رود. ضماد برگ آن را با توجه به دستورات خاص برای زخم های پوستی و آبله و اورام گرم مورد استفاده قرار می دهند. مصرف بید برای تهی گاه مضر و مصلح آن گلاب و شکر است. روغن آن را که به ترتیب روغن گل سرخ به دست می آورند سرد و خشک کننده و مسکن سردرد بوده و به جای روغن گل مورد استفاده قرار می دهند
افعال و خواص دیگر آن: ملطف و مقوی دماغ و قلب حار و مفتح سده جگر و رافع صداع و رمد[1] و خفقان وتشنگی و ضعف معده و تبهای محرقه و صفراویه و جمیع امراض حاره و عرق شکوفه آن لطیف تر از جرم شکوفه آن و در افعال مذکوره اقوی از عرق برگ آن و جرم برگ آن قابض و رادع[2] و عصاره آن مسهل بلغم و صفرا و سودا و جهت صرع و منع لرز تبها و تفتیح سده جگر و یرقان و صلابت سپرز و ادرار بول و اختناق رحم و مفاصل و نقرس و گزیدن عقرب و ادویه سمیه و قطور آن در گوش جهت پاک کردن چرک آن بسیار نافع است و نشستن در طبیخ برگ و شاخ آن جهت رفع فساد اعضا بغایت موثر و ثمر آن جهت ضربه ای که بر حدقه چشم رسیده باشد ضماداً و جهت نزف الدم[3] و به دستور ضماد برگ تازه آن و آشامیدن آن جهت اسهال دموی و عرق آن جهت خفقان حار و حمی جدری و حمیات حاره و حاده و حمی دق و صمغ آن که از برگ آن بیرون می آید جالی[4] و مقوی باصره[5] و خاکستر چوب آن جهت نزف الدم و ضماد آب برگ تازه آن و جرم برگ آن قابض و رادع است.
-------
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی
خراسانی شیرازی
////////////
بید ( در متون طب سنتی خِلاف و در عربی
صفصاف) (نام علمی: Salix)،
(به انگلیسی: willow)،
سردهای از درختان و درختچههای برگریز با حدود ۴۰۰ گونه است که در اصل در خاکهای
مرطوب در آبوهوای سرد و مناطق معتدل در نیمکره شمالی یافت میشود.
ویژگیها[ویرایش]
معمولاً شیره پوست آنها حاوی مقادیر بالای
اسید سالیسیلیک است. آنها دارای پوست نرم، غالباً خمشونده، چوب سخت، شاخههای باریک
و ریشههای بزرگ، فیبروسیت و غالباً ساقهدار هستند. ریشههای این نوع درختان را به
خاطر سختی، اندازه و دوام بالای آنها میشناسند و حتی از قسمتهای بیرون از خاک درخت
نیز میرویند.
برگها معمولاً کشیده هستند و ممکن است
انتهای آنها تخممرغی نیز باشد و در برخی موارد لبههای دندانهدار دارند. بیشتر گونههای
بید برگریز هستند. برخی گونهها نیمههمیشهسبز هستند. گونههای با برگهای چرممانند
در بیدها کم دیده میشود.
گونهها[ویرایش]
برخی از گونههای مهم آن چنیناند:
بید مجنون (نام علمی: Salix babylonica) - گونهای که در اصل
متعلق به نواحی خشک شمالی کشور چین بوده اما از طریق جاده ابریشم به دیگر نقاط جهان
راه یافتهاست.
بید سفید (نام علمی: Salix alba) - گونهای از بید
که در شمال آفریقا، اروپا، آناتولی، عراق، ایران، افغانستان، قفقاز، قفقاز، تالش و
سیبری میروید.
زردبید (نام علمی: Salix acmophylla) - گونهای از بید
که در ایران، افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، عراق، سوریه، فلسطین، سینا، شمال هندوستان
و جنوبشرق ترکیه میروید.
بیدمشک (نام علمی: salix aegyptiaca) - گونهای که در ایران
نیز میروید و از آن عرق بیدمشک میگیرند.
بید قطبی (نام علمی: Salix arctica)، گونهی خزندهی بسیار
کوچکی از بید است که خود را برای زنده ماندن در ناحیهی قطبی وفق داده است.
منابع[ویرایش]
در
ویکیانبار پروندههایی درباره بید (سرده) موجود است.
اطلاعات
مرتبط در ویکیگونه: Salix
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «willow»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی
در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳).
ویکی
///////////
به عربی صفصاف:
صفصاف[عدل]
اضغط هنا للاطلاع على كيفية قراءة التصنيف
الفصيلة الصفصافية
الصفصاف الأبيض
الصفصاف الأبيض
التصنيف العلمي
المملكة: النبات
الشعبة: البذريات
الشعيبة: مستورات البذور
الرتبة: ملبيغيات
الفصيلة: الصفصافية
الاسم العلمي
Salix[1][2] تعديل قيمة خاصية الاسم العلمي للأصنوفة (P225) في ويكي بيانات
كارولوس لينيوس ، 1753 تعديل قيمة خاصية الاسم العلمي للأصنوفة (P225) في ويكي بيانات
الأنواع
نحو 400، طالع النص
معرض صور صفصاف
- ويكيميديا كومنز تعديل قيمة خاصية
معرض صور كومنز (P935)
في ويكي بيانات
تعديل طالع توثيق القالب
الصفصاف (باللاتينية: Salix) جنس من الأشجار أو
الشجيرات يتبع الفصيلة الصفصافية (باللاتينية: Salicaceae).
ذكر الصفصاف في مخطوطات سومرية وفرعونية
قديمة. ينمو في التربة الرطبة في نصف الكرة الشمالي. ويتواجد الصفصاف في الكثير من
أنحاء العالم حيث تزرع على جوانب الجداول والسواقي ليستفيد منها القرويين في عمل ظل
وكسر سموم الرياح الحارة صيفا والرياح الباردة شتاء, كما تستخدم لعمل مماسك لبعض الأدوات
الزراعية وكذلك استخدام الأغصان الصغيرة كحطب. توجد منها ما يصل طولها 30 متر ومنها
ما هو قصير حتى 3 متر. تنمو الشجرة من الغصون المتكسرة توجد منها ما هو مذكر وما هو
مؤنث. تحتوي قشرة الصفصاف على مادة الاسبرين (aspirin) المعروفة.
الأنواع[عدل]
ينتمي إلى هذا الجنس نحو 400 نوع، منها:
الصفصاف الأبيض (باللاتينية: Salix alba)
الصفصاف الأذني (باللاتينية: Salix aurita)
الصفصاف الأرجواني (باللاتينية: Salix purpurea)
الصفصاف الأسود (باللاتينية: Salix nigra)
الصفصاف البابلي (باللاتينية: Salix babylonica)
الصفصاف الباكي (باللاتينية: Salix × sepulcralis)
الصفصاف البلدي (باللاتينية: Salix safsaf) أو (باللاتينية: Salix mucronata)
الصفصاف حاد الأوراق (باللاتينية: Salix acutifolia)
الصفصاف خماسي الأسدية (باللاتينية: Salix pentandra)
الصفصاف خوخي الأوراق (باللاتينية: Salix amygdaloides)
الصفصاف الزاحف (باللاتينية: Salix repens)
صفصاف السلالين (باللاتينية: Salix viminalis)
الصفصاف السويسري (باللاتينية: Salix helvetica)
الصفصاف المصري (أو الخلاف) (باللاتينية:
Salix
aegyptiaca)
صفصاف المعز (باللاتينية: Salix caprea)
الصفصاف الهش أو الصفصاف القصف[3] (باللاتينية:
Salix
fragilis)
صفصاف رومي: هجين بين الصفصاف الأبيض
والصفصاف البابلي. ويسمى كذلك أم الشعور.
المراجع[عدل]
^ مذكور في : Species Plantarum — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي:
http://biodiversitylibrary.org/page/359036 — المؤلف: كارولوس لينيوس — عنوان : Species plantarum — الاصدارالأول — المجلد: 2 — الصفحة: 1015 — تاريخ النشر: 1753
^ تعديل قيمة معرف موسوعة الحياة (P830) في ويكي بيانات"معرف
Salix في موسوعة الحياة".
eol.org. اطلع عليه بتاريخ
16 نوفمبر 2016.
^ أغروفوك. الصفصاف القصف. تاريخ الولوج
11 آب 2011.
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة شاهد في كومنز صور وملفات
عن: صفصاف
ضبط استنادي
GND: 4130413-5 NDL:
00574233
تصنيفات: أشجارصفصافيةمنتجات حرجية غير خشبيةنباتات ثنائية المسكننباتات
طبية
////////////
به آذری سُیود:
Qışdа yаrpаğını tökәn, iki еvli bitkidir.
İri ölçülü аğаclаr vә yа хırdа kоllаrdır. Yаrpаqlаrı uzunsоv lаnsetvаridir,
dаmаrlаnmаsı lәlәkvаridir, sаplаğı qısаdır. Çiçәk sırğаlаrı sаllаq vә yа
dikdаyаnаndır. Yаrpаqlаmаdаn әvvәl vә yа sоnrа, yахud yаrpаqlаmа vахtı
çiçәklәyirlәr. Nеktаrlı bitkilәrdir. Söyüd cinsinin yer kürәsindә 600-dәn аrtıq
növü mәlumdur. Qаfqаzdа tәqribәn 25 növü, Аzәrbаycаndа isә 15 növü bitir. Çох
qәdim cinsdir vә оnun qаzıntı һаlındа tаpılmış nümunәlәri üçüncü dövrә аiddir. Tеz
böyüyәn, dеkоrаtiv bitki оlmаqlа gеniş аrеаlа mаlikdirlәr.
///////////
به عبری آغاوَه؟:
ערבה (שם מדעי: Salix) היא שמם של מספר סוגי עצים נשירים ומספר סוגי שיחים. ישנם 350 מיני ערבה השוכנים בעיקר באזורים הלחים של המקומות הקרים בחצי הכדור הצפוני. הערבה היא צמח נשיר ולרוב עליה מאורכים. במינים מסוימים העלים מעוגלים.
הערבה מתרבה ברבייה מינית על ידי פרחים ממין זכר וממין נקבה המופיעים כתפרחת על צמחים אחרים. התפרחות מופיעות בתחילת האביב, מעט לפני שהעלים מנצים. פרי הערבה הוא הלקט קטן המכיל כמות עצומה של זרעונים זעירים (בגודל של 0.1 מ"מ בערך) בתוך אבקה לבנה, המסייעת לפיזורם ברוח. זני הערבה השונים יכולים לעשות הכלאה זה עם זה וליצור תת-זנים מעורבים, הן בטבע והן בזנים מתורבתים.
חמישה מיני ערבה גדלים בארץ ישראל:
///////////
به سواحلی مصفصافی:
Misafsafi
(kutoka Kiarabu: صفصاف; Kilatini: Salix) ni familia ya miti fulani imeayo kando ya maji mengi
katika Nusudunia ya Kaskazini. Misafsafi inayojulikana sana ni Msafsafi wa
Babeli (Salix babylonica) kutoka Uchina na Msafsafi Mweupe (Salix alba) kutoka
Ulaya.
////////////////
به کردی بی بیک:
Bî,
bîk (bi latînî: Salix) sernavê gellek cureyên daran e. Bî li derê avî û li ber
çeman diçê. Biyên Kurdistanê pelçên xwe yên zirav û dirêj qasî pêçiyakê ne.
Drêjiyê wê digihê 5-6 m.
///////////
به ازبکی تُل:
Tol (Salix) — toldoshlarga mansub daraxtlar va buta, chala butalar turkumi. 300 turi maʼlum. Asosan, moʻʼtadil mintaqada, Yevropa va Shimoliy Amerikadatarqalgan. Oʻrta Osiyoda 22 turi bor. Daraxtlarining xodasi
yoʻgʻon, poʻsti dagʻal, barglari navbat bilan joylashgan. Baʼzilari bargi
yozilguncha, boshqalari bargi yozilgandan keyin yoki bargi yozilishi bilan bir
vaqtda gullaydi. Ikki yoshli novdalari kuchala chiqaradi. Gullari ikki uyli, bir jinsli, mart— aprel
oylarida gullaydi. Mevasi koʻsakcha. 25—30 kunda yetiladi. Urugʻi mayda, ochiq va nam yerda tez, yaʼni 5—10
soatda unib chiqadi. 15—20 kundan keyin unish qobiliyatini yoʻqotadi.
Qalamchasidan, poya (xoda)sidan, parxishdan yaxshi koʻpayadi.
///////////
به پنجابی: ولو
////////
به پشتو: وله
//////////
به کردی سورانی بی، وی:
بی یان وی (ناوی زانستی: Silax) دارێکە لە تیرەی بییەکان (Salicinées). ئەم دارە بە زستاندا گەڵاکانی دەوەرێ و بەریشی نیە. بی دارێکە بە زۆری لە پاڵی ئاودا دەڕوێ و جۆری زۆری ھەیە.
///////////
به اردو بید مجنون:
بید مجنون (انگریزی: Willow) بید کی ایک قسم جس کی شاخیں زمین کی جانب نہایت جھکی رہتی ہیں، بعض لوگ اسے بے ثمر خیال کرتے ہیں۔ اسے مجنون سےتشبیہ اس کی خمیدگی اور حالتِ افسردگی
کے باعث دی گئی ہے.
////////////
به ترکی استانبولی سوگوت:
Söğüt (Salix), söğütgiller (Salicaceae)
familyasından Salix cinsini oluşturan boylu ağaç veya bodur çalı halinde,
çoğunluğu kışın yaprak döken, ender olarak da her dem yeşil kalan odunsu
bitkiler. Söğüt ağacının kabuğundan elde edilen salisin vücutta metabolize
olarak Aspirin ilacının aktif maddesi olan salisilik asit'e dönüştürülür.
//////////
به زازاکی ویاله:
Viyale (be Latinki: salix,
be İngılızki: willow)
jew dara ke endemika. Peli viyalan zımıstan de finiyeni emma pelani kori
viyalan nêfiniyeni. Asprin viyale ra vıraziyeno. Hititıci veri İsa
de dara viyale ra ilaci vıraştêne. Veri İsay seserra 5. de Yunanıstano Antik de doktor Hipokrat dara viyale ra ilac diyo u vıraşto.
Viyale bena derg u seba jew viyale rıstımvıraştış aseno. Viyale şena rıstım
asen kera u rıstımi cı zaf kılm zeman de beno derg u resıno hare. Viyale
Ewropa, Asya u Tırkiya de ki cuwına. Dara viyale cayo awdar de
cuwına u gani aw bol u xeylê bo. Meyvey cı zey kapsülo. Dergiya jew viyala normal
şena hirıs, hirıs u ponc metrey bo. Dara viyale de maddey Salisini esto. Raveri
serra 1828 de doktoro Fransız Henri Leroux eno madde diyo u kerdo
izole. Dıma izolasyon, kimyagero İtalyanRaffaale Piria eno madde ra jew formê saf vıraşto. Skala de
maddey ke dara viyale ra vecina u name cı Salisiniyo ph 2.4 (dı noxt. çehar) o.
Pêro viyalan be raya dali/gıli cı şiketene u resnayene jew viyala newe (newiye)
vırazeni. Teyna Salix caprea (viyala bıze) u Salix amygdaloides teberi ninan de
manıni. Enê, nışêni be dali/gıli cı şiketene nıresıni. Hem (eyni) zeman de jew
viyala newe vıraştene u hibridi cı kerdene zaf aseno. Mısal qıtay Ewropa ra
viyala sıpiye (Salix alba) u Çin ra suka Pekini ra viyale pekine (Salix
babylonica) jew terefi ilimdaran ra jew beni u viyala salxıme (Salix ×
sepulcralis) vıraziyena.
////////////
Willow
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Willow
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
Willows, (persian: بید، خِلاف, Arabic: صفصاف) also called sallows, and osiers, form
the genus Salix, around 400
species[2] of deciduous trees and shrubs, found primarily on moist soils in cold and temperate regions of the Northern Hemisphere. Most species are known as willow, but some narrow-leaved shrub species
are called osier, and some broader-leaved species are referred to
as sallow (from Old English sealh, related to
the Latin word salix, willow). Some
willows (particularly arctic and alpine species) are low-growing or creeping shrubs; for example, the dwarf
willow (Salix herbacea) rarely exceeds 6 cm (2.4 in) in height, though it spreads
widely across the ground.
Contents
[show]
At the base of
the petiole a pair of stipules form. These may fall in spring, or last for much
of the summer or even for more than one year (marcescence).
Willows all have abundant watery bark sap, which is heavily charged with salicylic acid, soft, usually pliant, tough wood, slender branches, and large, fibrous,
often stoloniferous roots. The roots are remarkable for their
toughness, size, and tenacity to life, and roots readily sprout from aerial
parts of the plant.
The leaves are typically elongated, but may also
be round to oval, frequently with serrated edges. Most species are deciduous; semievergreen willows with coriaceous leaves are rare, e.g. Salix
micans and S. australior in the eastern Mediterranean. All the buds are lateral; no
absolutely terminal bud is ever formed. The buds are covered by a single scale.
Usually, the bud scale is fused into a cap-like shape, but in some species it
wraps around and the edges overlap.[3] The leaves are simple,
feather-veined, and typically linear-lanceolate. Usually they are serrate,
rounded at base, acute or acuminate. The leaf petioles are short, the stipules often very conspicuous, resembling
tiny, round leaves, and sometimes remaining for half the summer. On some
species, however, they are small, inconspicuous, and caducous (soon falling).
In color, the leaves show a great variety of greens, ranging from yellowish to
bluish.
Young male
catkin
Willows are dioecious, with male and female flowers appearing as catkins on separate plants; the catkins are
produced early in the spring, often before the leaves.
The staminate (male) flowers are without
either calyx or corolla; they consist simply of stamens, varying
in number from two to 10, accompanied by a nectariferous gland and inserted on
the base of a scale which is itself borne on the rachis of a drooping raceme
called a catkin, or ament. This scale is square, entire, and very hairy. The
anthers are rose-colored in the bud, but orange or purple after the flower
opens; they are two-celled and the cells open longitudinally. The filaments are
threadlike, usually pale brown, and often bald.
The pistillate (female) flowers are also
without calyx or corolla, and consist of a single ovary accompanied by a small,
flat nectar gland and inserted on the base of a scale which is likewise borne
on the rachis of a catkin. The ovary is one-celled, the style two-lobed, and
the ovules numerous.
Almost all willows take root very readily from cuttings or where broken branches lie on the
ground. The few exceptions include the goat willow (Salix caprea) and peachleaf
willow (Salix amygdaloides). One famous example of such growth from cuttings involves the poet Alexander Pope, who begged a twig from a parcel
tied with twigs sent from Spain to Lady Suffolk. This twig was planted and thrived, and legend has it that all of
England's weeping willows are descended from this first one.[4][5]
Willows are often planted on the borders of
streams so their interlacing roots may protect the bank against the action of
the water. Frequently, the roots are much larger than the stem which grows from
them.
Willows are very cross-compatible, and
numerous hybrids occur, both naturally and in cultivation. A well-known ornamentalexample is the weeping willow (Salix × sepulcralis), which is a hybrid of Peking willow (Salix babylonica) from China and
white willow (Salix alba) from Europe.
Willows are used as food plants by
the larvae of some Lepidoptera species, such as the mourning cloak butterfly.[7] Ants, such as wood ants, are common on willows inhabited by aphids, coming to collect aphid honeydew, as sometimes do wasps.
A small number of willow species were
widely planted in Australia, notably as erosion-control measures along watercourses. They
are now regarded as invasive weeds, and many catchment management authorities
are removing and replacing them with native trees.[8][9]
Willow roots spread widely and are very
aggressive in seeking out moisture; for this reason, they can become
problematic when planted in residential areas, where the roots are notorious
for clogging French drains, drainage systems, weeping tiles, septic systems, storm drains, and sewer systems, particularly older, tile, concrete,
or ceramic pipes. Newer, PVC sewer pipes are much less leaky at the
joints, and are therefore less susceptible to problems from willow roots; the
same is true of water supplypiping.[10][11]
Willow species are hosts to more than a
hundred aphid species, belonging to Chaitophorus and
other genera,[12] forming large colonies to feed
on plant juices, on the underside of leaves in particular.[13] Corythucha elegans, the willow lace bug, is a bug species in the family Tingidae found on
willows in North America.
Rust, caused by fungi of genus Melampsora, is known to damage leaves of
willows, covering them with orange spots.[14]
The leaves and bark of the willow tree have
been mentioned in ancient texts from Assyria, Sumer and Egypt[15] as a remedy for aches and fever,[16] and in Ancient Greece the physician Hippocrates wrote about its medicinal
properties in the fifth century BC. Native Americans across the Americas relied on it as a staple of their
medical treatments. It provides temporary pain relief. Salicin is metabolized
into salicylic acid in the human body, and is a precursor of aspirin.[17] In 1763, its medicinal
properties were observed by the Reverend Edward Stone in England. He notified the Royal Society, which published his findings. The
active extract of the bark, called salicin, was isolated to its crystalline
form in 1828 by Henri Leroux, a French pharmacist, and Raffaele Piria, an Italian chemist, who then succeeded
in separating out the compound in its pure state. In 1897, Felix Hoffmann created a synthetically altered
version of salicin (in his case derived from the Spiraeaplant), which caused less digestive
upset than pure salicylic acid. The new drug, formally acetylsalicylic acid, was named Aspirin by Hoffmann's employer Bayer AG. This gave rise to the hugely important
class of drugs known as nonsteroidal anti-inflammatory drugs (NSAIDs).
Willow has been listed as one of the 38 substances used to prepare Bach flower remedies,[18] a kind of alternative medicine.[19]
Some of humans' earliest manufactured items
may have been made from willow. A fishing net made from willow dates back to
8300 BC.[20] Basic crafts, such as baskets, fish traps, wattle fences and wattle and daub house walls, were often woven
from osiers or withies (rod-like willow shoots, often grown in coppices). One of the forms of Welsh coracle boat traditionally uses willow in the
framework. Thin or split willow rods can be woven into wicker, which also has a long history. The
relatively pliable willow is less likely to split while being woven than many
other woods, and can be bent around sharp corners in basketry. Willow wood is
also used in the manufacture of boxes, brooms, cricket bats, cradle boards, chairs and other furniture, dolls, flutes, poles, sweat lodges, toys, turnery, tool handles, veneer, wands and whistles. In addition, tannin, fibre, paper, rope and string can be produced from the
wood. Willow is also used in the manufacture of double basses for backs, sides and linings,
and in making splines and blocks for bass repair.
Willow tree in spring,
England
The willow tree
as seen as the main part of an heraldic escutcheon over the main portal of a
patrician house belonging to the Salis family in Chur, Switzerland, circa 1750
Environmental
art installation "Sandworm" in the Wenduine Dunes, Belgium, made
entirely out of willow
·
Agriculture: Willows produce a modest amount of
nectar from which bees can make honey, and are especially valued as a source of
early pollen for bees. Poor people at one time often ate willow catkins that
had been cooked to form a mash.[21]
·
Art: Willow is used to make charcoal (for drawing) and in living sculptures. Living sculptures are created from
live willow rods planted in the ground and woven into shapes such as domes and
tunnels. Willow stems are used to weave baskets and three-dimensional
sculptures, such as animals and figures. Willow stems are also used to create
garden features, such as decorative panels and obelisks.
·
Energy: Willow is grown for biomass or biofuel, in energy forestry systems, as a consequence of
its high energy in-energy out ratio, large carbon mitigation potential and fast
growth.[22] Large-scale projects to support
willow as an energy crop are already at commercial scale in Sweden.[23]Programs in other countries are being
developed through initiatives such as the Willow Biomass
Project in the US, and the Energy Coppice
Project in the UK.[24] Willow may also be grown to
produce charcoal.
·
Environment: As a plant, willow is used
for biofiltration, constructed wetlands, ecological wastewater treatment systems, hedges, land reclamation, landscaping, phytoremediation, streambank
stabilisation (bioengineering), slope stabilisation, soil erosion control, shelterbelt and windbreak, soil building, soil reclamation, tree bog compost toilet, and wildlife habitat.
·
Religion: Willow is one of the "Four Species" used ritually during the Jewish holiday of Sukkot. In Buddhism, a willow branch is one of the chief
attributes of Kwan Yin, the bodhisattva of compassion. Christian churches in northwestern Europe and Ukraine
often used willow branches in place of palms in the ceremonies on Palm Sunday.[25]
In China, some people carry willow branches
with them on the day of their Tomb Sweeping or Qingming Festival. Willow
branches are also put up on gates and/or front doors, which they believe help
ward off the evil spirits that wander on Qingming. Legend states that on
Qingming Festival, the ruler of the underworld allows the spirits of the dead
to return to earth. Since their presence may not always be welcome, willow
branches keep them away.[26] In traditional pictures of the
Goddess of Mercy Guanyin, she is often shown seated on a rock with a willow branch in a vase of
water at her side. The Goddess employs this mysterious water and the branch for
putting demons to flight. Taoist witches also use a small carving made from
willow wood for communicating with the spirits of the dead. The image is sent
to the nether world, where the disembodied spirit is deemed to enter it, and
give the desired information to surviving relatives on its return.[27] The willow is a famous subject
in many East Asian nations' cultures, particularly in pen and ink paintings
from China and Japan.
A gisaeng (Korean geisha) named Hongrang, who lived in the middle
of the Joseon Dynasty, wrote the poem "By the willow in the rain in the evening",
which she gave to her parting lover (Choi Gyeong-chang).[28] Hongrang wrote:
"...I will be the willow on your
bedside."
In Japanese tradition, the willow is
associated with ghosts. It is popularly supposed that a ghost will appear where
a willow grows. Willow trees are also quite prevalent in folklore and myths.[29][30]
In English folklore, a willow tree is
believed to be quite sinister, capable of uprooting itself and stalking
travellers. The Viminal Hill, one of the Seven Hills Of Rome, derives its name from the Latin word for osier, viminia (pl.).
·
Hans Christian
Andersen wrote a story called "Under the
Willow Tree" (1853) in which children ask questions of a tree they call
"willow-father", paired with another entity called "elder-mother".[31]
·
"Green Willow" is a Japanese ghost story in which a
young samurai falls in love with a woman called Green Willow who has a close
spiritual connection with a willow tree.[32] "The Willow Wife" is
another, not dissimilar tale.[33] "Wisdom of the Willow
Tree" is an Osage Nation story in which a young man
seeks answers from a willow tree, addressing the tree in conversation as
'Grandfather'.[34]
·
In "The Secret of Salix Babylonicus," set in the Babylonian
exile, the willow is portrayed benignly as a symbol of sympathy in grief and
perseverance in suffering, an upright character who shows solidarity with the
exiles and comes to express the spirit of the psalms.
·
The "Whomping Willow" is a feature of the grounds of Hogwarts School for Witchcraft and Wizardry in the Harry Potterstories.
In Central Europe a "hollow
willow" is a common figure of speech, alluding to a person one can confide
secrets in. The metaphor was used e.g. in the poem Král Lávra (King
Lear) by Czech poet Karel Havlíček
Borovský (1854).
·
Willow water, using the biological rooting
hormones indolebutyric acid and salicylic acid from willow branches to
stimulate root growth in new cuttings;
2.
^ Jump up to:a b c Mabberley, D.J. 1997. The Plant
Book, Cambridge University Press #2: Cambridge.
3.
Jump up^ George W. Argus. The
Genus Salix (Salicaceae) in the Southeastern United States.
Systematic Botany Monographs. 9. JSTOR 25027618.
4.
Jump up^ Leland, John (2005) Aliens in the Backyard: Plant and Animal Imports into America, p. 70. Univ of South Carolina Press. At Google Books. Retrieved 11 August 2013.
5.
Jump up^ Laird, Mark (1999) The Flowering of the Landscape Garden: English Pleasure Grounds, 1720-1800, p. 403. University of Pennsylvania Press At Google Books. Retrieved 11 August 2013.
8.
Jump up^ Albury/Wodonga Willow Management
Working Group (December 1998). "Willows along watercourses: managing, removing and replacing". Department of Primary Industries, State Government of Victoria.
9.
Jump up^ Cremer, Kurt W. (2003). "Introduced willows can become invasive pests in Australia" (PDF).
10.
Jump up^ Salix spp.
UFL/edu, Weeping Willow Fact
Sheet ST-576, Edward F. Gilman and Dennis G. Watson, United States
Forest Service
11.
Jump up^ "Rooting Around: Tree Roots", Dave
Hanson, Yard & Garden Line News Volume 5 Number 15, University of
MinnesotaExtension, October 1, 2003
12.
Jump up^ Blackman, R. L.; Eastop, V. F.
(1994). Aphids on the World's Trees. CABI. ISBN 9780851988771.
16.
Jump up^ "An aspirin a day keeps the doctor at bay: The world's first
blockbuster drug is a hundred years old this week". Retrieved 2007-06-09.
17.
Jump up^ W. Hale White. "Materia Medica Pharmacy, Pharmacology and Therapeutics". Retrieved 2011-04-02.
18.
Jump up^ D. S. Vohra (1 June 2004). Bach Flower Remedies: A Comprehensive Study. B. Jain Publishers. p. 3. ISBN 978-81-7021-271-3.
Retrieved 2 September 2013.
19.
Jump up^ "Flower remedies". Cancer Research UK. Retrieved September 2013. Check date values in: |access-date= (help)
20.
Jump up^ The palaeoenvironment of the Antrea Net Find The Department of Geography, University of
Helsinki
21.
Jump up^ Hageneder, Fred (2001). The
Heritage of Trees. Edinburgh : Floris. ISBN 0-86315-359-3. p.172
22.
Jump up^ Aylott, Matthew J.; Casella, E;
Tubby, I; Street, NR; Smith, P; Taylor, G (2008). "Yield and spatial supply of bioenergy poplar and willow
short-rotation coppice in the UK" (PDF). New Phytologist. 178 (2): 358–370. doi:10.1111/j.1469-8137.2008.02396.x. PMID 18331429. Retrieved 2008-10-22.
23.
Jump up^ Mola-Yudego, Blas; Aronsson, Pär. (2008). "Yield models for commercial willow biomass plantations in
Sweden" (PDF). Biomass and
Bioenergy. 32 (9): 829–837. doi:10.1016/j.biombioe.2008.01.002. Retrieved 2009-11-20.
26.
Jump up^ Doolittle, Justus (2002)
[1876]. Social Life of the Chinese. Routledge. ISBN 978-0-7103-0753-8.
27.
Jump up^ Doré S.J., Henry; Kennelly, S.J.
(Translator), M. (1914). Researches into Chinese Superstitions. Tusewei
Press, Shanghai. Vol I p. 2
28.
Jump up^ "The Forest of Willows in Our Minds". Arirang TV. August 20, 2007. Retrieved September 10, 2007. Check date values in: |date= (help)
34.
Jump up^ "Wisdom of the Willow Tree". Tweedsblues.net. Archived from the original on
September 29, 2011. Retrieved 2011-12-18.
·
Keeler, Harriet L. (1990). Our Native Trees and How to Identify
Them. New York: Charles Scriber's Sons. Pages 393–395. ISBN 0-87338-838-0.
·
Sviatlana Trybush, Šárka Jahodová, William Macalpine and Angela Karp.
(2008). A genetic study of a Salix germplasm resource reveals new insights into relationships among subgenera,
sections and species BioEnergy
Research. 1(1):67 – 79.
&&&&&&
خِلاف البلخی
بفارسی بیدمشک نامند و در شام شاه بید و در روم بهرامج
ماهیت آن
درخت آن شبیه بدرخت بید ساده و از ان کوچکتر و برک آن از ان نازکتر
و عریضتر و در طول کمتر و کل این قبل از برآمدن برک بهم می رسد بقدر انکشتی و بلوطی
و بعضی شبیه بدست کربه و بران زغبهای بلند و بر سر آن دانهای ریزه و زرد با اندک سرخی
و بعضی مائل باندک سیاهی و سفیدی و بسیار خوشبوی و هرچند زغبهای آن زیاده و زردی آن
غالب باشد خوشبوتر می باشد
طبیعت آن
جالینوس سرد و تر دانسته و جمعی در اول کرم و مائل بخشکی و قول
جالینوس اصح است
افعال و خواص آن
ملطف و مفتح سدۀ خفیف دماغی و مقوی دل و دماغ و مسکن صداع که از
بخار و مواد حاره باشد و ملین طبع و عرق آن در جمیع افعال قویتر از عرق بید و کلاب
و مقوی دل و دماغ و ملین طبع و معین قوت باه محرورین و مقوی احشا و چوب و برک آن در
افعال و خواص و مصلح و قدر شربت مانند بید ساده است و نطول آن محلل نفخ در هر عضو که
باشد و بوئیدن کل آن و یا عرق آن مقوی دماغ و محلل بادهای غلیظ و غرغره بعصارۀ برک
آن جهت اخراج زلوی در حلق مانده و بدستور غرغره بطبیخ برک آن و روغن شکوفۀ آن سرد و
تر و مجفف و مسکن درد سر حار و مانع صعود بخارات و خوردن آن مانع غلیان خون بسیار کرم
و بدل آن روغن کل و طریق عمل دهن آن مثل روغن بنفشه است و چون با مغز بادام مقشر پرورده
نمایند مانند بنفشه و از ان روغن بکیرند الطف و بدل عرق آن نیلوفر است یا بید ساده
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
خلاف بلخی . [ خ ِ / خ َ ف ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیدمشک
. بهرامج ، رَنَف . بهرامه . بهرامج البر. (یادداشت بخط مولف ) : بفارسی بید مشک گویند
و در شام شاه بید، گلش قبل از برگ بهم میرسد بقدر بلوطی و ملون بزردی و اندکی سرخی
و سیاهی و سفیدی و بسیار خوشبو و جالینوس سرد و تر دانسته و جمعی دیگر در اول گرم و
مایل بخشکی بیان نموده اند. محلل و ملطف و مفتح سده خفیفه دماغی ، مقوی دل ، دماغ و مسکن صداع که از بخار
و مواد حاره باشد و ملین طبع و عرق او در جمیع افعال قوی تر از عرق بید و گلاب و ملین
طبع و مقوی دل و معین باه و مقوی احشاست و چوب و برگ او در خواص و مصلح و قدرت شربت
مثل بید است و روغن بیدمشک و شکوفه بید سرد
و مخفف و مسکن دردسر حار ومانع صعود بخارات و خوردن او مانع غلیان خون بسیار گرم و
بدلش روغن گل و طریق عمل او مثل روغن بنفشه است و چون با مغز بادام بطریق بنفشه و بادام
گیرند الطف است بدل عرق او عرق نیلوفر. (تحفه
حکیم مومن ).
//////////////
بهرامج
زیق گویند و ضومران نیز خوانند و عطفل هم گویند و گل بید بلخی خوانند
بپارسی بیدمشک خوانند و به تبریزی کلهموش و بکرمانی کربکو طبیعت آن معتدل است نطول
کردن محلل نفخ بود از هر عضوی که باشد و بوئیدن آن محلل ریاح غلیظ بود از سر و شکم
براند و محرور را نافع بود و درد سر که از بخار مره صفرا بود ساکن گرداند و اگر با
کنجد بپرورند مانند بادام در بنفشه و روغن از وی بگیرند روغنی خوش بود و اگر بعوض کنجد
بادام کنند لطیفتر بود و در صفت ادهان منفعت وی گفته شود
______________________________
لاتینSALIX SYGOSTOMON فرانسهSAULE EGYPTIEN انگلیسیEGYPTION WILLOW
//////////////
بید مشک، خلاف البلخی، بهرامج: Salix aegyptica
به فارسی بیدمشک و در شام شاه بید و در
روم بهرامج نامند؛ درخت آن شبیه به درخت بید ساده و از آن کوچکتر و برگ آن از آن نازکتر
و عریضتر و در طول کمتر و گل این قبل از بر آمدن برگ به هم میرسد.
جالینوس سرد و تر دانسته و جمع در اول
گرم و مائل به خشکی و قول جالینوس اصح است، روغن شکوفه آن سرد و تر است.
خواص
آن لطیف کننده و باز کننده گرفتگی های مجاری خفیف دماغی و مقوی دل و دماغ و مسکن سردردهائی
که از بخار و مواد گرم حاصل شده باشد ذکر کرده اند و نیز ملین طبع است. عرق آن در تمام فعل
و انفعالات از عرق بید و گلاب قوی تر و احشاء را تقویت می کند. چوب برگ آن مانند بید
مورد مصرف دارد. محلول آن حل کننده نفخ و بوئیدن گل و یا عرق آن مقوی دماغ و غرغره
عصاره برگ بید مشک اخلاط اضافی دهان را از بین می برد. روغن شکوفه آن سرد تر و خشک
کننده و مسکن درد سر گرم و خوردن آن فشار خون را پائین می آورد
افعال و خواص دیگر آن: ملطف[1] و مفتح سده خفیف دماغی و مقوی دل و دماغ
و مسکن صداع که از بخار و مواد حاره باشد و ملین طبع و عرق آن در جمیع افعال قویتر
از عرق بید و گلاب و مقوی دل و دماغ و ملین طبع و معین قوت باه[2] محرورین و مقوی احشاء
و چوب و برگ آن در افعال و خواص و مصلح و قدر شربت مانند بید ساده است و نطول[3] آن
محلل نفخ در هر عضو که باشد و بوییدن گل آن و یا عرق آن مقوی دماغ و محلل بادهای غلیظه
و غرغره به عصاره برگ آن جهت اخراج زلوی در حلق مانده نافع است.
[1]رقیق کننده
[2]شهوت
[3]آب جوشانیده به داروها که بر عضو ریخته
شود
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین
عقیلی علوی خراسانی شیرازی
///////////
بیدمِشک (در متون طب سنتی خِلاف بلخی،
بهرامج) به گروهی از درخت یا درختچههای زینتی از سرده بید گفته می شود که سنبلههای
آن (که پرمانند و دارای اسانس معطری هستند) در آغاز فصل بهار به عمل می آید. سالیکس
کاپری (نام علمی: salix aegyptiaca)، یکی از انواع آن است که دارای گلهای زردکمرنگ دمگربهای میباشد.
ارتفاع درخت به ۹ متر میرسد.[۱]
اسانسی از این گیاه گرفته میشود بنام
عرق بیدمشک. هم برای معطر کردن شربت و هم در طب سنتی دارای خواص درمانی بالا میباشد.
شاخه های بیدمشک همچنین برای تزیین سفره هفت سین استفاده می شود.
محتویات [نمایش]
خواص دارویی در طب سنتی[ویرایش]
طبیعت آن سرد و تر است. مقوی قوای دماغی
و قلب، مفرح روح، ملین مزاج، سردردهای گرم مزاج را نیز تسکین میدهد. حکیم بوعلی سینا:
بیدمشک (بهرامج) از نباتات خوشبواست. خاصیت: مالیدن آب و افشرهاش ورمها را فرونشاند.
سر: شکوفه بیدمشک و بو کردن برگ آن بادهای متراکم سر را علاجند. اندامان دفعی: شکم
را روان کند.[۲]
جستارهای وابسته[ویرایش]
فهرست درختان ایران
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ گیاهان و باغچهها، ص ۸۹
پرش به بالا ↑ قانون جلد 2 .شیخ الرئیس ابوعلی
سینا .ترجمه عبدالرحمن شرفکندی(هه ژار) .انتشارات سروش
منابع[ویرایش]
بری، سوزان و برادلی، استیو. گیاهان و
باغچهها. ترجمه فرزاد، محمدعلی. چاپ اول. تهران: کارنگ، ۱۳۸۵. ISBN 964-6730-74-4.
سایت اینترنتی دانشگاه پیام نور ارومیه
نوشتاری از بهمن فصیحی، برگرفته از وبگاه مغان ارس (برداشت آزاد
با ذکر منبع)
ویکی
////////
Pussy willow
From Wikipedia, the
free encyclopedia
This article needs
additional citations for verification. Please help improve this
article by adding citations
to reliable sources.
Unsourced material may be challenged and removed. (December 2010) (Learn how and when to remove this
template message)
|
Two flowering
male catkins from a goat willow tree (Salix caprea).
Easter postcard
(Germany)
Pussy willow ( Persian: خِلاف بلخی،
بهرامج , Arabic: صفصاف مصري، آسيوي
)is a name given to many of the smaller species of the genus Salix (willows and sallows) when their
furry catkins are young in early spring. These
species include (among many others):
·
Goat willow or goat sallow (Salix caprea), a small tree
native to northern Europeand northwest Asia.
Before the male catkins of these species
come into full flower they are covered in fine, greyish fur, leading to a fancied
likeness to tiny cats, also known as “pussies”. The catkins appear long before the leaves, and are one of the earliest
signs of spring. At other times of year trees of most of these species are
usually known by their ordinary names.
The many buds of the pussy willow make it a
favourite flower for Chinese New Year(Lunar New
Year). The fluffy white blossoms of the pussy willow resemble silk, and they
soon give forth young shoots the color of green jade. In Chinese tradition,
this represents the coming of prosperity.[1] Towards the Lunar New Year period
in spring, stalks of the plant may be bought from wet market vendors or supermarkets.
Once unbundled within one's residence, the
stalks are frequently decorated with gold and red ornaments - ornaments with
colours and text that signify prosperity and happiness. Felt pieces of red, pink
and yellow are also a common decoration in Southeast Asia.
Xie Daoyun's comparison of snow and willow
catkins is a famous line of poetry and is used to refer to precocious young female
poets.[citation needed]
The flowering shoots of pussy willow are
used both in Europe and America for spring religious decoration on Palm Sunday, as a replacement for palm branches, which do not grow that far
north.
Ukrainian and Russian Orthodox, Ruthenian, Polish, Czech, Slovak, Bavarian and Austrian Roman Catholics, Finnish and Baltic Lutherans and Orthodox and various other Eastern European peoples
carry pussy willows on Palm Sunday instead of palm branches. This custom has
continued to this day among Ukrainian Orthodox Church, Romanian Orthodox, Russian
Orthodox, Ruthenian Catholic, Ukrainian
Catholic, Kashubian Catholic and Polish Catholic emigrees
to North America. Sometimes, on Palm Sunday they will bless both palms and
pussywillows in church. The branches will often be preserved throughout the
year in the family's icon corner.
Pussy willow also plays a predominant role
in Polish Dyngus Day (Easter Monday) observances, continued also among Polish-Americans, especially in
the Buffalo, New York area.
In the book The Best
Christmas Pageant Ever by Barbara Robinson the character Imogene Herdman argues with a girl named Alice over
which of them will play the Virgin Mary in their school's upcoming Christmas
Pageant. Imogene threatens to stick a pussy willow down Alice's ear where no
one would be able to reach it. She said "And it'll sit there and grow and
grow and grow. So for the rest of your life, there'll be a pussy willow bush
growing out of your ear." [2]
In the film Serial Mom, pussy willows play a prominent role
in a key part of the film, as the titular character, Beverly Sutphin, begins
leaving clues to her identity for neighbour Dottie Hinkle.
///////////
همچنین:
Pussy willow
From Wikipedia, the free
encyclopedia
This article needs
additional citations for verification. Please help improve this article by
adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and
removed. (December 2010) (Learn how and when to remove this template message)
Two flowering male catkins
from a goat willow tree (Salix caprea).
Pussy willow used as Lunar
New Year decoration.
Easter postcard (Germany)
Pussy willow ( Persian: خِلاف بلخی، بهرامج
, Arabic: صفصاف مصري، آسيوي
)is a
name given to many of the smaller species of the genus Salix (willows and
sallows) when their furry catkins are young in early spring. These species
include (among many others):
Goat willow or goat sallow
(Salix caprea), a small tree native to northern Europe and northwest Asia.
Grey willow or grey sallow
(Salix cinerea), a small tree native to northern Europe
American pussy willow
(Salix discolor), native to northern North America.
Before the male catkins of
these species come into full flower they are covered in fine, greyish fur,
leading to a fancied likeness to tiny cats, also known as “pussies”. The
catkins appear long before the leaves, and are one of the earliest signs of
spring. At other times of year trees of most of these species are usually known
by their ordinary names.
Cultural traditions[edit]
The many buds of the pussy
willow make it a favourite flower for Chinese New Year (Lunar New Year). The
fluffy white blossoms of the pussy willow resemble silk, and they soon give
forth young shoots the color of green jade. In Chinese tradition, this
represents the coming of prosperity.[1] Towards the Lunar New Year period in
spring, stalks of the plant may be bought from wet market vendors or
supermarkets.
Once unbundled within one's
residence, the stalks are frequently decorated with gold and red ornaments -
ornaments with colours and text that signify prosperity and happiness. Felt
pieces of red, pink and yellow are also a common decoration in Southeast Asia.
Xie Daoyun's comparison of
snow and willow catkins is a famous line of poetry and is used to refer to
precocious young female poets.[citation needed]
The flowering shoots of
pussy willow are used both in Europe and America for spring religious
decoration on Palm Sunday, as a replacement for palm branches, which do not
grow that far north.
Ukrainian and Russian
Orthodox, Ruthenian, Polish, Czech, Slovak, Bavarian and Austrian Roman
Catholics, Finnish and Baltic Lutherans and Orthodox and various other Eastern
European peoples carry pussy willows on Palm Sunday instead of palm branches.
This custom has continued to this day among Ukrainian Orthodox Church, Romanian
Orthodox, Russian Orthodox, Ruthenian Catholic, Ukrainian Catholic, Kashubian
Catholic and Polish Catholic emigrees to North America. Sometimes, on Palm
Sunday they will bless both palms and pussywillows in church. The branches will
often be preserved throughout the year in the family's icon corner.
Pussy willow also plays a
predominant role in Polish Dyngus Day (Easter Monday) observances, continued
also among Polish-Americans, especially in the Buffalo, New York area.
In popular fiction[edit]
In the book The Best
Christmas Pageant Ever by Barbara Robinson the character Imogene Herdman argues
with a girl named Alice over which of them will play the Virgin Mary in their
school's upcoming Christmas Pageant. Imogene threatens to stick a pussy willow
down Alice's ear where no one would be able to reach it. She said "And
it'll sit there and grow and grow and grow. So for the rest of your life, there'll
be a pussy willow bush growing out of your ear." [2]
In the film Serial Mom,
pussy willows play a prominent role in a key part of the film, as the titular
character, Beverly Sutphin, begins leaving clues to her identity for neighbour
Dottie Hinkle.
Notes[edit]
Jump up ^
http://www.chineseparade.com/pdf/fruits_flowers_brochure.pdf
Jump up ^ ISBN
9780060250447
[show] v t e
Easter
Categories: Easter traditionsPlant common
namesSalix
//////////
به آذری: میسیر سویودی
///////////
Salix aegyptiaca
Salix aegyptiaca
|
|
United :
|
|
(Without range):
|
|
(Without range):
|
|
order :
|
|
family :
|
|
genre :
|
|
species :
|
|
Salix aegyptiaca, is a species of willow belonging to the family of the Salicaceae . It is native to Southwest Asia .
Leaf Detail
Index
It is a shrub or tree that reaches a size of 2.5-10 m. The stipules reniform or semicordadas, petiole 4-12 mm, deciduous leaves obovate
to elliptic-lanceolate, 5-15 x 3-6 cm, about half as wide as long, with
appressed hairs on the undersides gray, glabrescent To puberulae the
beam. With numerous catkins we close together, densely villous, early. The female fit of 4-6
x 1-1.5 cm. The fruit is a 7-9 mm capsule.
It is in Turkey in Anatolia (provinces of Bitlis , Hakkiari ), suresteste of Transcaucasia ( Zangezur , Karabakh ), northern Iran , is grown in Egypt , Iraq , Afghanistan and Pakistan .
·
Cent. Pl. I :: 33. 1755 (Amoen, Acad. 4: 295, 1759)
1.
Nasir, E. & SI Ali (eds). 1980-2005. Fl. Pakistan Univ. Of
Karachi, Karachi.