۱۳۹۶ مهر ۷, جمعه

مداخل مخزن الادویه (پنجاه و نهم) 12

فتائل الرهبان:
هرمس فی کتاب الأسرار شجیرة نباتها من الأرض قدر ذراع و زیادة قلیلا، و لها ورق مثل ورق الحناء الصغیر، و لونه أغبر إلی
الشهوبۀ ما هو کأنه لون الشبث، و ربما وجدت ورقه یشبه ورق الشونیز و فیه کهیئۀ الزغب أملس اللمس، و له عرق طیب الرائحۀ فإن
نزعت منه غصنا فألقیت ورقه ثم جعلته فی مصباح و جعلت فیه زیتا فإنه یسرج و الرهبان یجعلونه فتائلهم، و له جذور دقاق بعرق
طویل فی الأرض طریۀ فیها تشقیق و لونه إلی الصفرة و الغبرة قلیلا، و له طعم حار و عرف طیب و له ثمرة صغیرة صفراء مجتمعۀ فی
أطراف عیدانها مرة الطعم، و له حب مثل حب الجرجیر، و لأصل هذا النبات قوّة حارة تطرد البرد، و تأکل البلغم و هی تنبت بالشأم و
فی السواحل أیضا و فی الرمال و یؤخذ من ورقه و هو أخضر فیدق مع لبان و طلاء ثم یلصق منه علی ورم الخصی و علی کل ورم
فسخ أو لحم مرضوض أو انفساخ عصب أو ضربان مفاصل و کلما جف کان ألزم له و تطبخ عروقه بماء، ثم یشرب منه من کان به
زکاما شدیدا و من ببرد فی رأسه و من ببرد فی صدره أو من به سعال. لی: تعرف هذه الحشیشۀ بالدیار المصریۀ و خاصۀ بثغر
الإسکندریۀ بالزنجبیلیۀ و هی کثیرة بها علی ساحل البحر و کثیرة أیضا بساحل غزة من أرض الشأم، و قد جمعته من هناك مرة و
عملت من لحاء أصوله مربی بالعسل، و کان من أبدع الأشیاء و ألذه طعما و أطیبها رائحۀ و هو مسخن مطیب للنکهۀ و الجشاء هاضم
للطعام نافع من الأبردة مدر للبول مسخن للکلی و المثانۀ.
صفحۀ 628 من 900 www.Ghaemiyeh.com الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه مرکز القائمیۀ باصفهان للتحریات الکمبیوتریۀ
للطعام نافع من الأبردة مدر للبول مسخن للکلی و المثانۀ.
الجامع لمفردات الأدویۀ و الأغذیۀ، ج 3، ص: 214
&&&&&&&
فتیت
بفتح فا و کسر تاء مثناه فوقانیه و سکون یاء مثناه تحتانیه و تا لغت عربی است
ماهیت آن
هر چیز خرد کرده را نامند و بیشتر مستعمل در نان کندم خشک خرد کرده است خواه بکوبیدن و خواه بغیر کوبیدن که بسیار نرم نباشد و بعضی کفته اند که نرم باشد
طبیعت آن
کرم و خشک باعتدال
افعال و خواص آن
قلیل الغذا و مجفف رطوبات معده و مولد ریاح سوداوی و دیرهضم و مولد امراض بارده و ریحیه مانند قولنج و وجع پهلو و تهیکاه و مصلح آن نیکو خمیر نمودن و طبخ جید دادن و با سمسم و کمون و نانخواه و یا شکر و روغنها مانند روغن بادام تناول کردن و جهت صاحبان امزجۀ باردۀ رطبه و صاحبان ضعف احشا بسیار مضر و باید که در سایه خشک نمایند و بسیار کهنه نباشد که کهنۀ آن ردی است و بهترین مصلحات آن در همه حال شکر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
فجل
بضم فا و سکون جیم و لام بفارسی ترب و بشیرازی تربزه و بسریانی فعالا و برومی دفیون و بیونانی افاتیس و نیز بیونانی ابابوس و بهندی مولی و بفرنکی رفالس نامند
ماهیت آن
معروف است و در اکثر بلاد می شود و دو نوع می باشد بری و بستانی و شامی نیز و شامی آن آنست که تخم شلغم را در بوتۀ ترب کذاشته غرس می نمایند و یا بالعکس و بری آن تندتر از بستانی اما بدرازی و بزرکی بستانی نیست و در قوت قریب بخردل و بعضی آن را خردل بری دانسته اند و بستانی آن اقسام می باشد قسمی سفید طولانی نازک و ازین قسم بعضی در بعضی از قرای بنکاله بسیار بزرک بالیده تا بیک دو ذرع دست و بقطر نیم شبر می شود بعضی نازک شاداب و بعضی خشک و جوف آن متخلخل رخو و در ضلع رنکپور کامی است مسمی بغیر صدر از قوت زمین آنجا بوزن بیست اثار و بدرازی دو دست و زیاده از ان و بقطر قریب بدو شبر و شاداب و شیرین آن را فتیل مولی می نامند یعنی در درازی قطر مثل دندان فیل کلان می شود و معمول اهل بنکاله است که آن را مثل شلغم با کوشت و یا ماهی پخته با چلاو می خورند و در جاهای دیکر تا بیک و نیم شبر و قسمی دیکر مدور شلغمی شکل پوست آن سیاه اندک خشن و این خشک تر از قسم سفید طولانی آنست و بشادابی آن نیست و لیکن تندتر از سفید خصوصا پوست آن و این قسم اکثر در زمستان می شود و بسبب سردی هوا و یبس در زمین منشق می کردد و قسمی دیکر مدور سفید پوست که اهل فرنک از ملک خود تخم آن را می آورند و این نیز قریب بسیاه مدور است و این نیز مخصوص بزمستان است و بهترین همه شاداب نازک تند طولانی آنست که کم ریشه باشد و برک همه اقسام شبیه ببرک شلغم و خردل و از ان هر دو خشن تر و تندتر و تخم همه مائل بتدویر و در غلاف باریک طولانی تا بقدر انکشتی و در خامی سبز نازک تند شبیه بطعم ترب و لذیذ بهندی آن را سینکری نامند و آن را مانند ترب با نمک می خورند و آن را ریزه کرده با کوشت می پزند لذیذ می شود و بعد از رسیدن سرخ تیره مائل بسیاهی می کردد
طبیعت تخم ان
کرم در سوم و خشک در دوم و بیخ آن در اول کرم و در دوم تر و کرمی پوست و برک آن زیاده از اصل آن و بری آن اقوی واحد از بستانی در جمیع اجزا
افعال و خواص آن
ملطف و محلل و مولد ریاح و محرک آروغ تخم آن محلل آن و در بعضی ابدان هاضم غیر منهضم خصوصا برک آن و در بعضی که در معده آنها رطوبت بسیار باشد مانع انهضام و مخرب معدۀ ایشان خصوصا اصل آن جهت آنکه در ان جزو لطیف سریع التعفن است و مدر بول و با اندک تلیین چون برک ربیعی آن را طبخ نموده بخورند با زیت و یا روغن و موی و غذائیت آن زیاده از بیخ آنست و از حضرت ابی عبد اللّه علیه السلام مرویست که فرمودند که در فجل سه خاصیت است برک آن پراکنده کنندۀ ریاح است و مغز آن مدر بول و بیخ آن قاطع بلغم است اعضاء الراس مضر سر و دندان و حنک الاذن قطور روغن آن جهت تحلیل ریاح کوش کثیر النفع و چون جوف ترب را خالی کرده روغن کل در ان ریخته بر آتش کذارند تا جوش بخورد پس نیم کرم چند قطره در کوش بچکانند جهت تحلیل ریاح و تسکین اوجاع آن سریع النفع و بدستور چون آب آن را با روغن کل جوش دهند و در کوش بچکانند العین مضر چشم و قطور آن جالی و رافع آثار حادث زیر موق آن و آب برک آن تیز کنندۀ قوت باصره و ضماد آن جهت رفع کمنه الدم زیر چشم و با عسل جهت نزول آب در چشم مفید الصدر آشامیدن مطبوخ آن جهت سرفۀ کهنۀ مزمن و دفع کیموسات غلیظۀ حادثه در سینه و خناق حادث از آشامیدن فطر قتال و غرغره با آب مطبوخ آن با سکنجبین جهت خناق نافع و با وجود آن مضر حلق و زیاده کنندۀ شیر است اعضاء الغذاء ردی است برای معده و جشا آورنده و بعد از طعام ملین بطن و نفوذ فرمایندۀ غذا است و قبل از طعم مانع نفوذ و استقرار آن در قعر معده و باعث طفو و ایستادن طعام بر سر معده و ازین جهت باعث سهولت قئ است خصوصا پوست آن با سکنجبین و موافق سینه و پهلو و سپرز است و بدستور تخم آن با سکنجبین و ابن ماسویه کفته آشامیدن آب آن هاضم غذا و مفتح سدد کبد و طحال است و استسقا و طحال و یرقان را نافع و جرم آن مغثی و تخم آن محلل نفخ و مشهی و باعث سهولت اخراج غذا است و وجع کبد را مفید و نیم مثقال تخم آن بعد از طعام هاضم آن و با سکنجبین مقئ قوی و منقی معده و چون خربق را ریشه ریشه کرده در ترب فرو برند و بخمیر و کل کرفته در زیر آتش طبخ نمایند پس برآورند و خربق را دور کرده آن ترب را بخورند بقوت تمام قئ آورد آلات المفاصل تخم آن جهت ضربان مفاصل و عرق النسا و وجع ورک و حکۀ حادث از بلغم و بیخ آن جهت دفع آنها نافع القروح و الجروح ضماد آن با عسل جهت قروح خبیثه و قروح لبنیه و شهدیه و تخم آن با سرکه جهت قلع آثار غانفرایا و قوبا البثور ضماد آن با آرد شیلم برای بثور لبنیه و جلای آنها اعضاء النفض تناول نمودن مطبوخ آن جهت ادرار حیض و رفع احتباس آن و آشامیدن آب شاخهای آن بدون برک بقدر یک اوقیه جهت اخراج سنک مثانه مجرب دانسته اند خصوصا با سکنجبین و آب برک و شاخ آن بقدر ربع رطل با شکر جهت اخراج زردآب و استسقا و با نمک جهت سپرز و تفتیح سدۀ کبد و یرقان نافع و چون ترب را سوراخ سوراخ نمایند و تخم شلغم را در ان سوراخها کذارند و سر سوراخها را بپارچهای ترب بند کنند و یا آنکه جوف ترب را خالی کنند و تخم شلغم در ان پر کنند و سر آن را بپارچۀ ترب مسدود نمایند و در خمیر بکیرند و در زیر آتش بپزند و با عسل تناول نمایند در اخراج سنک مثانه مجرب دانسته اند باید که سه روز پی درپی مرتب نموده بخورند و آشامیدن تخم آن مدر بول و حیض و شیر و محرک باه و مقئ است و جهت درد جکر بارد و ورم سپرز مفید السم ضماد آن جهت نهش افاعی و ضماد تخم آن با شراب جهت مار شاخدار و سم هوام و چون سرجهای تراشیده بیخ آن و یا کوبیده آن را بر عقرب کذارند بمیرد و بدستور چون آب آن را بر ان ریزند از هم بپاشد و چون عقرب کسی را که ترب خورده باشد بکزد متضرر نشود و طلای آن باعث عدم نزدیکی هوام است الزینه خوردن آن نیکو کنندۀ رنک رخسار و ضماد آن با آرد شیلم جهت انبات شعر داء الثعلب و داء الحیه و با عسل جهت قلع آثار عارض تحت چشم و طلاء آب آن جهت قوبا و ضماد تخم آن با عسل جهت نمش و سائر الوان غریبه و آثار ضربه و قرحه و کلف و نیکوئی رنک رخسار و قوبا و با کندش جهت بهق ابیض خصوصا در حمام و اکثار آن رویانندۀ موی است بر موضع داء الثعلب المضار و نیز اکثار آن مورث مغص و تعفن اخلاط و مولد سپش جهت آنکه در ان جزو لطیف سریع التعفن است چنانچه ذکر یافت مضر سر و حلق و دندان مصلح آن نمک و عسل و زیرۀ که در سرکه خیسانیده باشند و مخلل آن یعنی پروردۀ آن در سرکۀ تند انکوری قاطع اخلاط غلیظه و محلل صلابت طحال که ناشتا بخورند و با طعام نیز و مجرب و اصلا ضرری ندارد اکر سرفه نباشد و تخم آن مقئ و جهت درد جکر و سپرز و ادرار شیر و بول و حیض و دفع سموم و با شراب جهت کزیدن مار شاخدار مؤثر و در سائر افعال مذکوره قویتر از بیخ آن است و آشامیدن نیم مثقال آن بعد از طعام هاضم آن و با سکنجبین منقی معده و ضماد آن جهت قوبا و با سرکه جهت زخم غانغرایا و با عسل جهت درد مفاصل و با کندش و سرکه جهت بهق سیاه مجرب مقدار شربت آن از تخم آن تا یک درم و از آب آن تا سی درم و از جرم آن تا بیست درم و بری آن بسیار کرم و تر از شلغم و ضعیف تر از ترب و محلل رطوبات و مدر بول و اکثار آن مغثی و مصلح آن نمک است و روغن آنکه تخم و آب برک آن را در ابتداء تخم بستن بدستور مقرر ترتیب دهند که با روغن زیت و یا روغن کنجد تازه در قدر مضاعف و بآتش ملایم طبخ دهند تا آب برود و روغن بماند و نسوزد بسیار مسخن و در اکثر امراض قائم مقام زیتون کهنه و روغن بلسان است و لطیف تر و کرم تر از روغن بید انجیر و محلل قوی و آشامیدن آن جهت فالج و لقوه و دفع اذیت عقرب و سائر هوام زهردار و قطور آن در کوش جهت تحلیل ریاح و تسکین وجع آن و تدهین بدان جهت فالج و لقوه و استرخا و رفع خشونت بشره و جلای آن و بهق و برص و انطاکی کفته که چون ترب را بخایند و بکذارند تا متعفن شود و کرمها از ان متکون کردد و در ظرفی ضبط نمایند تا کرمها یکدیکر را بخورند و چند عدد بماند پس آنها را حل نمایند در حل معادن بیعدیل و افعال غریبه از ان می آید
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
فجل . [ ف ُ / ف ُ ج ُ ] (ع اِ) ترب . (منتهی الارب ). به پارسی ترب گویند و به هندی مولی . ارجانی گوید: گرم و خشک است در دو درجه ، و در او قوتی است که ورمها را تحلیل کند، و آب ترب علت یرقان را که ماده  او سودا بود سود دارد و نور چشم را زیادت کند و جگر را از ریختن آنچه بدو رسد از غذا موونت کندو درد گوش را سود دارد، و روغن او مسهل است ، و تخم ترب از برگ او در قوت و منفعت زیادت است . و از خواص ترب آن است که بول را براند و گرده و مثانه را پاک گرداند. و یکی از مضار او آن است که تافتن شکم آرد. (ترجمه  صیدنة). بری و بستانی و شامی باشد. شامی آن است که تخم شلغم را در بوته  ترب کرده غرس نمایند یا بعکس . بری او تندتر از بستانی و به درازی و بزرگی اونیست و قوتش به خردل قریب تر، و نزد بعضی خردل بری عبارت از اوست و بستانی را قسم مستدیر بیرون سیاه ، قوی تر از سایر اجزاء و بعد از آن پوست و برگ ریزه  او،و بعد از آن برگ بزرگ و گوشت او به مراتب مذکوره ، تا سیُم گرم و در دوم خشک و مدرّ بول و بعد از طعام هاضم و مخرج ریاح و محرک آروغ و نیکوکننده  رنگ رخسار، و مداومت خوردن او باعث روییدن موی که ریخته باشد،و آب او مفتح سدد مخصوصاً با عسل . مطبوخ او جهت سرفه  مزمن و تلطیف خلط غلیظ و احتباس حیض و رفع ضرر فطر مفید، و اکثار او کشنده  عقرب است و طلای او بر بدن مانع مقاربت هوام . و آب شاخه های او را بدون برگ گرفته باشند بقدر یک وقیه جهت اخراج سنگ مثانه مجرب دانسته اند خصوصاً با سکنجبین . آب برگ و شاخ او بقدر ربعرطل با شکر جهت اخراج زردآب و مستقی نافع است ، و چون در جوف ترب روغن گل ریخته گرم کنند تطور او جهت درد گوش سریعالاثر است . چون ترب را سوراخ کرده و چار درهم تخم شلغم را در آن جای دهند و ثقبه ها را با پاره های ترب مسدود کنند و خمیر بگیرند و در زیر آتش بپزندو با عسل تناول نمایند در اخراج سنگ مثانه مجرب است و باید سه روز به دستور سلوک نمایند، و اکثار خوردن ترب مورث معض و تعفن خلط و مضر سر و حلق و دندان و مصلحش عسل و زیره که در سرکه خیسانیده باشند، و ضماداو جهت قروح خبیثه و با شیلم جهت رویانیدن موی داالثعلب و جوششهای آب دار مفید است ، و پرورده  او در سرکه قاطع اخلاط غلیظه است و اصلاً ضرری در او نیست . تخم ترب مدر بول و شیر و حیض و محرک باه است . جهت درد جگر بارد و ورم سپرز، و با شراب جهت گزیدن مار شاخ دارسودمند است . در سایر افعال قوی تر از اصل او و نیم مثقال او بعد از طعام هاضم آن و با سکنجبین بغایت مقوی جگر است . ضماد او جهت قوبا و با سرکه جهت زخم غانقرایا و با عسل جهت درد مفاصل و با کندش و سرکه جهت بهق سیاه مجرب است و قدر شربت تخم او یک درهم و از آب او سی درهم و از جرم او بیست درهم است . بری او بسیار گرم است و خوردن آن مستعمل نیست . شامی آن که قوتش مرکب از شلغم و ترب بستانی است گرمتر از شلغم و ضعیف تر از ترب است و مدر بول و محلل رطوبات و اکثار او مغثی و مصلحش نمک است و روغن ترب که در ابتدای تخم بستن ترتیب دهند بسیار سخن و قایم مقام روغن زیتون کهنه و روغن بلسان است و لطیف و گرمتر از روغن بیدانجیر و محلل قوی . تدهین آن جهت رفع شپش که بعد از امراض میرسد و جهت فالج و لقوه و بهق و برص و خشونت و درد گوش ریاحی نافع است . مولف تذکره گوید که چون ترب را خاییده بگذارند تا متعفن شود کرمها از آن متکون میگردد و چون در ظرفی ضبط نمایند یکدیگر را خورده چند عددی بماند و آن را حل کنند. در حل معادن بی عدیل است وافعال غریبه از او می آید. (از تحفه  حکیم مومن ).
////////////
ترب
اشاره
در کتب طب سنتی با نام «فجل» و «فجل مزروع» نامبرده می‌شود. به فرانسوی‌Radis و به انگلیسی‌Radish گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Cruciferae
ترب و تربچه گیاهی است یکساله برگهای آن پهن با بریدگی‌های بسیار نامنظم، ناصاف، زبر، سبز خاکستری در بعضی ارقام بی‌کرک و در برخی ارقام با کرک زبر.
برگها ریشه‌ای است یعنی مستقیما از یقه ریشه گیاه خارج می‌شود. ساقه‌های گل‌دهنده آن خیلی منشعب و بلندی گیاه تا 60 سانتی‌متر می‌رسد. گلهای آن به رنگ سفید، سفید مایل به زرد و بنفش در انتهای شاخه گل‌دهنده ظاهر می‌شود. میوه آن خورجین(Silique) است که در آن دانه‌های ترب به رنگ زرد یا سیاه قرار دارد قوه نامیه بذرها از 4 سال کمتر است و اگر بیش از 4 سال بماند نسبت درصد تخم‌های بدون نیروی نامیه در آن افزایش پیدا می‌کند.
بطور کلی دو قسم ترب اهلی یا فجل مزروع معمول است:
1. تربچه یا ترب تابستانه
2. ترب سیاه یا ترب زمستانه
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 32
1. تربچه به رنگهای مختلفه قرمز، قرمز و سفید، قرمز که در یک انتها سفید است و زرد، با اشکال مدور و دراز وجود دارد. این تربچه را در تمام فصول می‌توان کاشت البته به استثنای ماههای زمستان که به علت سردی هوا در هوای آزاد کشت آن میسر نیست. ارقام زودرس آن پس از یک ماه می‌رسد و قابل برداشت است.
2. ترب سیاه یا ترب زمستان که بین آنها چند رقم ترب سیاه دراز زمستان، ترب سیاه گرد تابستان و ترب قرمز زمستان چینی در زراعت مورد توجه است. این نوع ترب ریشه درشت زمستانه در اواسط تابستان کاشته می‌شود و محصول آن در پاییز برداشت می‌شود.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی بررسی‌هایی نشان می‌دهد که در تخم ترب اسانس روغنی فرار وجود دارد و به علاوه در هریک صد گرم ریشه و یا غده ترب در حدود 01/ 0 میلی‌گرم ارسنیک یافت می‌شود و همچنین در ریشه آن وجود گلوکوزید و آنزیم 73] و متیل مرکاپتان 74] گزارش شده است. بررسی دیگری نشان می‌دهد که از واریته قرمز- بنفش ترب ماده سی‌نین 75] و از واریته قرمز- زرد آن ماده پلارگونین 76] جدا شده است.
گزارش دیگری مبین آن است که ماده رنگی بنفش رنگ که قسمت قابل خوردن ترب را رنگین می‌نماید، ماده‌ای به نام مالوین کلراید[77] است. گلوکوزید موجود در ریشه ترب مزروع در اثر انزیم به اسانس و ماده‌ای به نام رافانول 78] تبدیل می‌شود. طعم تند ترب مربوط به وجود ماده‌ای به نام سنوول 79] در ترب است. سنوول نام کلی و یا ژنریک یک دسته موادی است که ایزومرهای اترسولفوسیانیک 80] هستند.
در هریک صد گرم ترب خام مواد زیر موجود است:
آب 94 گرم، پروتئین 1 گرم، مواد چرب 1/ 0 گرم، هیداتهای کربن 6/ 3 گرم،
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 33
خاکستر 8/ 0 گرم، کلسیم 30 میلی‌گرم، فسفر 31 میلی‌گرم، آهن 1 میلی‌گرم، سدیم 18 میلی‌گرم، ویتامین‌A 10 واحد بین المللی، پتاسیم 322 میلی‌گرم، تیامین 03/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 03/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 3/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 26 میلی‌گرم
خواص- کاربرد
کاربرد دارویی ترب در مناطق خاور دور براساس آنچه که در کتب گیاهی طبی انتشار یافته در امریکا و اروپا درج شده، عبارت است از:
ترب مزروع به منظور کاربرد دارویی آن در چین، ژاپن، هند، هندوچین به کار می‌رود. له‌شده ریشه و برگ و گل و تخم آن‌همه مصارف دارویی دارند.
در ژاپن: له‌شده آن به شکل ضماد برای تسکین درد روماتیسم به کار می‌رود.
عصاره له‌شده ریشه یا له‌شده ریشه برای تسکین سرفه خورده می‌شود. عصاره له‌شده ریشه به عنوان معرق و ضد اسهال نیز خورده می‌شود و به سبب دیاستازی که دارد به هضم غذاهای نشاسته‌ای کمک می‌کند. جوشانده گلهای خشک آن و یا تخم بریان شده آن برای قطع اسهال ساده مفید است. شست‌وشوی بدن با آب جوشانده برگهای آن برای تسکین درد کمر نافع است.
در چین: ریشه ترب بادشکن و نیرودهنده است. له‌شده ریشه آن را به صورت ضماد برای سوختگی پوست در اثر آتش و ضرب‌خوردگی و کوفتگی و سوختگی پوست در اثر آب جوش و تعفن پا مصرف می‌کنند. پس از اینکه گیاه به میوه نشست و میوه آن رسید، جوشانده‌ای که از غده‌های مغزدار ترب (پوک نشده باشد) تهیه شود برای قطع اسهال خونی می‌خورند، بسیار نافع است. این جوشانده را در چین با گوشت قرمز می‌پزند و سوپ آن را می‌خورند، برای قطع سرفه و استسقا مصرف می‌شود.
تخم ترب عینا مانند ریشه آن بادشکن و نیرودهنده است و همچنین برای نرم کردن سینه و ازدیاد ترشح ادرار و تقویت معده مفید است. تخم ترب را برای رفع کمی اشتها و در موارد سوءهاضمه می‌خورند و بسیار نافع است و برای قطع تب و سرفه و در موارد فلجهای ناگهانی ناشی از سکته مغزی مفید است.
در هندوچین: در تمام موارد فوق ترب و تخم ترب را مصرف می‌کنند و به علاوه از خوردن تخم آن در موارد سرطانهای معده نیز استفاده می‌شود و در استعمال خارجی در موارد ورم پستان در مادران شیرده بسیار مفید و مؤثر است [M .P .E .SE .A .]
طبق نظر حکمای طب سنتی مشرق‌زمین که در کتب سنتی منتشرشده ایرانی
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 34
انواع تربچه
مندرج است، ترب مزروع از نظر طبیعت گرم و خشک است تخم آن از سایر قسمتهای گیاه گرمتر و خشک‌تر است و ریشه آن گرم و خشک است ولی کمتر از تخم آن. در موارد خواص آن معتقدند که ترب ایجاد گاز و نفخ و آروغ می‌کند و تخم آن گاز و نفخ را تحلیل می‌برد. در بعضی از اشخاص برگ آن به هضم غذا کمک می‌کند و در مورد بعضی دیگر که در معده آنها رطوبت بسیار باشد، ترب مانع هضم غذا می‌شود. اگر روغن ترب چند قطره در گوش ریخته شود برای تحلیل بادهای گوش بسیار نافع است. اگر داخل ترب را خالی کرده روغن گل سرخ در آن بریزند و بر آتش گذارند که جوش بخورد و نیم‌قطره از آن در گوش بریزند برای تحلیل باد و رفع درد گوش بسیار نافع است. آب برگ ترب برای افزایش بینایی چشم نافع است و خوردن دم‌کرده آن برای قطع سرفه کهنه مزمن و دفع اخلاط غلیظه حادث در سینه و غرغره با آب دم‌کرده آن با سکنجبین برای دیفتری نافع است. به نظر ابن ماسویه طبیب معروف خوردن آب ترب برای هضم غذا و باز کردن انسداد و گرفتگی‌های کبد و طحال نافع و برای استسقا و طحال و یرقان مفید است. تخم آن نفح را تحلیل می‌برد و اشتها را
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 35
زیاد می‌کند و درد کبد را تسکین می‌دهد. خوردن 2 گرم از تخم آن بعد از غذا برای هضم غذا بسیار نافع است. اگر با سکنجبین خورده شود قی‌آور است و معده را پاک می‌کند. خوردن تخم ترب و ریشه ترب برای درد مفاصل و سیاتیک و درد سرین و خارش حادث از بلغم مفید است. ضماد ترب با عسل برای زخمهای جراحات بد و ضماد تخم آن با سرکه برای از بین بردن آثار غانغرایا نافع است. خوردن دم‌کرده ترب مدر است و برای ازدیاد ترشح ادرار و باز شدن ادرار مفید است. خوردن آب سرشاخه‌های بدون برگ ترب بقدر 30 گرم برای اخراج سنگ مثانه مفید است خصوصا اگر با سکنجبین خورده شود.
اگر آب برگ و شاخه‌های ترب بقدر 100 گرم با شکر خورده شود برای اخراج زردآب و استسقا مفید است و اگر با نمک خورده شود برای طحال و باز کردن انسداد و گرفتگی‌های کبد و یرقان نافع است.
اگر داخل ترب را خالی کرده و با تخم شلغم پر نمایند و سر آن را با قطعه‌ای شلغم مسدود کنند و در خمیر گرفته و در آتش بپزند و آن را با عسل بخورند برای اخراج سنگ مثانه بسیار نافع است. و این کار را تا سه روز پی‌درپی باید ادامه دهند. خوردن تخم ترب مدر است و قاعده‌آور و ترشح ادرار و حیض و شیر را زیاد می‌کند. محرک نیروی جنسی است و قی‌آور و برای درد کبد سرد و ورم طحال نافع است. ضماد تخم ترب با سرکه برای دفع سم مار شاخدار و سم سایر گزندگان نافع است. مالیدن آب ترب به بدن موجب گریز حشرات می‌شود. خوردن ترب رنگ صورت را باز می‌کند و ضماد ترب با آرد شیلم (گندم دیوانه یا چچم، به فصل مربوط به آن در سایر جلدهای این کتاب مراجعه شود) برای روییدن مو و جلوگیری از ریزش مو نافع است و ضماد آن با عسل برای تحلیل ورم زیر چشم. ضماد تخم آن با عسل برای رفع آثار ضربه و کوفتگی و خون‌مردگی و لکه‌های پوست بدن مفید است.
اسراف در خوردن آن موجب دل‌پیچه و متعفن شدن اخلاط است و مضر سر و حلق و دندان می‌باشد در این مورد باید نمک و عسل و زیره که در سرکه انگوری خیسانده و پرورده شده باشد، خورد. مقدار خوراک از تخم ترب تا 4 گرم و از آب آن تا 100 گرم است.
گونه دیگری از جنس‌Raphanus وجود دارد که نام علمی آن‌Raphanus raphanistrum L . است این گیاه که نوعی ترب وحشی یا به عبارتی اجداد ترب اهلی است به فرانسوی-Ravenelle des champs وRaifort sauvage وRaveluque وRaveluche و به انگلیسی‌Charlock گفته می‌شود.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 36
گیاهی است یکساله، ریشه آن عمودی و مخروطی کمی ضخیم و منشعب. بلندی ساقه آن 60- 40 سانتی‌متر پوشیده از کرک زبر که در موقع لمس کردن زبری آن احساس می‌شود. برگهای آن پوشیده از کرک، گلهای آن سفید یا کمی مایل به زرد با رگه‌های بنفش. میوه آن خورجین(Silique) ، متورم که در موقع رسیدن میوه شکافته می‌شود. این گیاه به‌طور فراوان در مزارع و زراعتهایی که مراقبت نشده و وجین نمی‌شوند، بخصوص در خاکهای سیلیسی، دیده می‌شود و پرورش نیز داده می‌شود.
از نظر شباهتی که اندام و اعضای خارجی گیاه با خردل وحشی دارد این گیاه اغلب با خردل وحشی‌Moutarde sauvage که نام علمی آن‌Sinapis arvensis است اشتباه می‌شود. گیاه‌Ravenelle یک گیاه آهک گریز است یعنی در خاکهای آهکی خوب رشد نمی‌کند در صورتی که خردل وحشی یک گیاه آهک‌دوست است و در خاکهای آهکی خوب رشد می‌کند، به علاوه گلهای خردل وحشی زرد زنده است در صورتی که گلهای‌Ravenelle معمولا سفید است.
تخم این‌گونه ترب نیز تند و گس است و به جای خردل می‌توان آن را مصرف کرد. از نظر خواص درمانی نیز مشابه آن است البته ضعیف‌تر از خردل است. و برای کنترل روماتیسم مفید است. در تخم این گیاه در حدود 35 درصد روغن قابل استخراج وجود دارد.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 37
//////////
ترب یا تربچه وحشی (نام علمی: Raphanus sativus) نام یک گونه از تیره شب‌بویان است. این گیاه نخستین بار پیش از زمان امپراتوری روم در قاره اروپا پرورش یافت. ترب که در زمان حاضر در سرتاسر جهان کشت و مصرف می‌شود گیاهی با ریشه قرمز و برگ‌های خشن و کرکدار که آهن برگ‌های آن زیاد است.
ترب‌ها با توجه به اندازه، رنگ و زمان لازم برای کشت به انواع و گونه‌های متعددی دسته‌بندی می‌شوند. گروهی از ترب‌ها به منظور تهیه دانه کشت شده و تعدادی دیگر در صنعت دانه‌های روغنی استفاده می‌شوند.[۱]

برخی از خواص این گیاه عبارتند از:

برگ و ریشه تربچه دارای مقدار فراوانی ویتامین C است.
مقدار ویتامین C موجود در برگ‌های این سبزی، نسبت به ریشه آن پنج برابر بیشتر است.
ریشه کروی و قرمز این سبزی همچنین دارای مقادیر فراوانی پتاسیم، اسید فولیک و مس است.
تربچه خاصیت ضد سرطان دارد و مدت مدیدی است که از این سبزی برای درمان اختلالات کبدی استفاده می‌شود.
از تربچه برای دفع سنگ‌های کلیوی استفاده می‌شود و برای درمان نقرس و روماتیسم مفید است.
اگر برگ آن همراه با غذا خورده شود کمک خوبی برای هضم غذا است. آب برگ تربچه برای تقویت چشم مفید است.
خوردن تخم تربچه، ترشح شیرِ مادر را زیاد می‌کند.
/////////////
قس فجل در عربی:
الفجل (بالإنجليزية: Radish) من الخضروات الجذرية المأكولة، يتبع الفصيلة الصليبية تؤكل جذور الفجل الأبيض أوالأحمر كجذور أو أوراق وتعمل على تنشيط الشهية للطعام وهاضم. وعصير جذور الفجل الأسود لعلاج سوء الهضموالإمساك. وعصير الفجل بصفة عامة ملين ومدر للمرارة. والبعض حساسون لحموضته. ولو سحقت الجذور تستعمل كلبخة للحروق والكدمات ورائحة القدم. وأوراقه وبذوره وجذوره تعالج الربو ومشاكل الصدر. وعصير الأوراق الطازجة ملينة ومدرة للبول. وبذوره تعالج الإمساك الإسهال. والفجل بصفة عامة مفيد للحصولات المرارية وبه مادة raphanin المضادة للبكتريا والفطريات والأورام, ويحتوي على جلوكوزيدات وفيتامين ج ورافانين وهو مضاد حيوي جيد, كما يقلل من إنتاج هورمون الغدة الدرقية بصورة طبيعية كما تفعل جميع نباتات الفصيلة الصليبية وهي (البروكلي والقنبيط واللفت أو الشلغم).
محتويات
  [أظهر] 
استخدامات جذور الفجل[عدل]
يستخدم منقوع جذور الفجل المبشورة في الليمون المركز (48ساعة) كغسول لتفتيح البشرة وازالة البقع السوداء النمش.
  • ويستخدم منقوع جذور الفجل المبشورة مع الفلفل الأسود في زيت الزيتون كمساج فعال للغاية لألام والتهابات المفاصل والعضلات.
  • ويستخدم منقوع جذور الفجل المبشورة كغسول للشعر لتنشيط فروة الرأس وتقليل تساقط الشعر وعلاجه.
تركيب الفجل[عدل]
ماء 85% بروتين (ضئيل) مواد معدنية (كمية ضئيلة) نشا (كمية ضئيلة) فيتامين ج (كمية ضئيلة) Amylclytic enzyme • Phenyl – ethyl isothiocynate وهو زيت طيار ذو رائحه نفاذة الأوراق غنية بفيتامين أ وفيتامين ج، وتحتوي على املاح الكالسيوم والحديد والكلوروفيل.
المعلومات الغذائية[عدل]
يحتوي كل 100غ من الفجل بحسب وزارة الزراعة الأميركية على المعلومات الغذائية التالية :
  • السعرات الحرارية: 16
  • الدهون: 0.10
  • الكاربوهيدرات: 3.40
  • الألياف: 1.6
  • البروتينات: 0.68
استعمالات وفوائد الفجل الطبية[عدل]
1.      مدر للبول، يعالج أمراض الحصى والرمل، ويعالج أمراض تكوّن الحصى بالمرارة ومجاري الكبد.
2.      يعالج مرض نقص فيتامين ج.
3.      مضاد لفيروسات الرشح والحماية من الرشح، يعالج احتقان الحنجرة.
4.      هناك ابحاث لإثبات مفعول الفجل في الوقاية من السرطانات.
5.      يزيد الفجل في كثافة العظام ويمنع ترقق العظام.
6.      له تأثير مضاد للجراثيم الهضمية، ويزيد في الإفرازات الهضمية.
7.      الفجل يعتبر فاتح للشهية.
8.      الفجل يمنع جلطات الدم وامراضها.
9.      يمنع السعال وأزمات الربو.
10.  يمنع سقوط الأسنان، يمنع تسوس الأسنان عن طريق المادة إيسوثيوسياتاتس التي توقف عمل الانزيمات الموجودة بالفم والتي تعمل على تسوس الأسنان.
11.  بسبب الحديد يمنع فقر الدم.
12.  خفض نسبة الكولسترول في الدم.
13.  يطهر الكبد من السموم.
فوائد الفجل الأبيض[عدل]
له فوائد عديدة منها:[2]
1.      - يعمل على إذابة الدهون من مختلف أنحاء الجسم وخصوصاً الأرداف.
2.      - يساعد في تنظيم عملية الهضم ويسرع في حرق الدهون والسعرات الحرارية.
3.      - ينظم ويخفض ضغط الدم المرتفع لاحتوائه على البوتاسيوم.
4.      - يقي من جميع أنواع أمراض السرطان لاحتوائه على مضادات الأكسدة وفيتامين c.
5.      - يحافظ على الخلايا السليمة في الجسم، وينظم وظيفة عمل القلب والكلى لاحتوائه على الحديد.
6.      - مقوٍّ للجلد والشعر والأظافر لاحتوائه على الحديد.
7.      - يساعد في التخلص من نزلات البرد والتهابات الحلق والسعال.
8.      - يساعد في حماية خلايا الدم، ويطرد السموم من الجسم.
9.      - ينظم عمل الجهاز الهضمي، ويلين المعدة ويقي من الإمساك.
10.  - يزيد البشرة نضارة وحيوية ورونقاً لاحتوائها على فيتامين c.
11.  - يحافظ على رطوبة الجلد ويطهر البشرة.
12.  - يساهم في علاج مشاكل الجلد مثل جفاف البشرة والوجه والطفح الجلدي والتشققات وغيرها.
13.  - يمكن استخدامه في علاج لدغات الحشرات مثل النحل والدبابير، يتميز بخصائص مضادة للدغ، ونصحت الفتى بوضع عصير الفجل على الجزء المصاب من الجلد.
14.  - يساهم الانتظام في تناول الفجل باستعادة القوة الجنسية وتعزيزها، وذلك بتناول بذور الفجل الجافة يومياً.
كيفية الزراعة[عدل]
أولا يجب تحضير دورق فيه تربة لزراعة بذور الفجل ويجوز أن نضع فيها سماد الحيوانات ليساعد ذلك على رفع مستوى قدرة التربة وتشجيع الانبات. وقبل الزراعة مباشرة ينصح برش 100 غرام لكل متر مربع من السماد الإصطناعي ذات التركيبة التالية (5:5:5 N:P:K) . ومن الأشياء المعروفة عن الفجل أنه يتحمل حموضة التربة ولكن لا بجب أن تكون تسبة الأكسدة في التربة (PH) أقل من 5.5 والمزارع الذكي الذي يحب أن يقوم بالأشياء على أصولها يقوم بتسميد التربة تبعا لنتائج تحليلها وبعد بعرفة العناصر التي تنقصها. تزرع البذور على عمق سنتمتر واحد, أي تقريبا على سطح التراب مع مراعاة توزيع الحبوب عند نثرها و منعها من التكثّف أو التجمّع في مكان واحد. لضمان ذلك يرجى خلص الكمية المراد زرعها بكمية من الرمل ورشها مع بعضها في التراب. إن تكثف البذور ينتج عنه نباتات صغيرة الحجم وبأشكال غير متساوية.
تتم السقاية كل يوم في الفترة الأولى من زراعتها إذا كان الطقس جافا و حارا. الفجل سريع النمو, فقد تستغرق فترة نموه (3 6 أسابيع), و هناك بعض الأنواع التي تنضج بعد أقل من ثلاثة أسابيع من زراعتها. يحتاج الفجل لكي ينمو بشكل جيد إلى جو معتدل أو حار, و بالرغم من ذلك لا يجب أن يُزرع في مكان مشمس كليّا. يجب تفريد فسلات الفجل المزدحة على بعضها و ذلك لضمان نمو جيد للجذور. إن عملية التفريد هي عبارة عن اقتلاع فسلات الفجل أو النباتات المزدحمة مع بعضها, حيث إذا وجدنا ثلاثة فسلات نامية في مكان واحد, ننتزع منها واحدة ونبقي إثنين. وكلما نمت الفسلات وكبرت جذورها كلما تطلب منا الأمر تأمين مساحات أوسع بينها. الفجل كالإنسان, كلما كثر عدد الأفراد في البيت كلما ضاق بهم وولد مشاكل أكثر من ناحية الحرية الفردية وإلخ لذلك أرجوكم وأتوسل إليكم أن تعطوها المجال لكي تنموا براحة, ولا تلوموني إن ماتت أو أنتجت حبات فجل صغيرة بسبب إزدحامها على بعضها.
بذور الفجل[عدل]
بذور الفجل غنية بالعديد من المركبات الغذائية الهامة, فهي مصدر ممتاز لفيتامينات (أ) (ب) (ج) (هـ) (ك). كذلك, فهي غنية أيضاً بالمعادن الهامة مثل البوتاسيوم والكالسيوم والحديدوالفوسفور والماغنيسيوم والزنك. وبجانب هذا, فإنها تحتوي على الكاروتين والكلوروفيل والأحماض الأمينية والعناصر النادرة والمواد المضادة للأكسدة. وتصل نسبة البروتين في بذور الفجل إلى 266%.
مواضيع متعلقة[عدل]
مراجع[عدل]
1.      ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب ت مذكور في : Species Plantarum. 1st Edition, Volume 2 معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358690 — المؤلف:كارولوس لينيوس — العنوان : Species Plantarum — المجلد: 1 الصفحة:  669
مشاريع شقيقة

في كومنز صور وملفات عن: فجل


بقدونس  · جرجير  · خس  · شبت  · فجل  · كرفس  · كزبرة  · ملفوف  · نعناع
Kropsla herfst.jpg



  • iNaturalist taxon ID55410 

  • Tela Botanica ID55568 














  • VASCAN ID4101 



  • Nederlands Soortenregister ID119301 

///////////////
قس قیرمیزی تِرپ در آذری:
Qırmızı turp (lat. Raphanus Sativus) — başqa kökümeyvəlilərə nisbətən çox qısa müddətdə (18-25 günə) yetişir. Həm təbabətdə, həm də müxtəlif salatların hazırlanmasında istifadə olunur.
//////////
قس لوبَک در باسای اندونزی:
Lobak adalah tumbuhan yang masuk ke dalam famili Cruciferae. Bentuk umbi lobak seperti wortel, tetapi isi dan kulitnya berwarna putih. Tanaman lobak berasal dari Tiongkok, dan telah banyak diusahakan di Indonesia. Tanaman yang mudah ditanam baik di dataran rendah maupun pegunungan.

Saat ini daerah yang banyak ditanami lobak adalah dataran tinggi Pangalengan, Pacet, Cipanas, dan Bedugul. Luas areal tanaman lobak di Indonesia saat ini berkisar 15.700 hektare.

Tanah yang baik untuk tanaman lobak adalah tanah gembur, mengandung humus (subur), lapisan atas tanah yang tidak mengandung kerikil (batu-batu kecil), dan derajat keasaman tanah 5-6. Waktu penanaman yang cocok adalah saat musim hujan atau awal musim kemarau. Untuk penanaman pada musim kemarau, tanaman harus cukup air.
//////////
قس در عبری با فیلترشکن:
///////////
قس مُج در کشمیری:
مُج
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/03/Radish.jpg/220px-Radish.jpg
مُج
مُج چھُ اکھ سَبزی.

 یہٕ چھُہ ونۍ نامکمل مضمون۔ تۄہِیہٕ ہٮ۪کِو اَتھ اضافہٕ کرتھۍ مزید بہتر بنٲتھۍ۔
///////////
قس تِوِر، تیرپ در کردی:
Tivir an tirp (latînîRaphanus sativuspincareke çandiniyê ye. Riwekeke ku dikaka wê weke gêzer û şêliman xwe di erdê re berdide. Nêzîkê deh cureyên tiviran hene. Tivir bi rengên sorspîreş û xemrî ne. Tê bawerkirin ku tivir di dema Împeratoriya Romê li Ewropayê dihatin çandin.[1] Tivir weke gêzeran dirêj in. Dirêjiya wan 20 -50 cm e. Di demsalan de weke biharkî, havînkî û zivistankî hêşîn dibin. Tivir herî baş di bin tavika geş de hêşîn dibin.[2]
//////////
قس لال مولی در پنجابی:
لال مولی
وکیپیڈیا توں
مولی
Radish 3371103037 4ab07db0bf o.jpg
پچھان
ٹوکرہ:
براسیکا
Brassica oleracea
مولی سروں دے ٹبر دی اک عام سبزی اے۔ ایہدی جڑ کھادی جاندی اے۔ ایہدے پتے وی ورتے جاندے نیں۔








//////////
قس مولی در پشتو
//////////
قی تُوِر در کردی سورانی:
توور (ناوی زانستیRaphanus Sativus) وە بە (ئینگلیزی:Radish) گیایەکی تەمەن یەک ساڵەیە و لاسکەکەی کە تۆو دەگرێت تا یەک مەتر بەرز دەبێتەوە و گەڵاکانی پان و گەورە و زبرەڕە) و ساف نیە، ڕیشەکەی کە وەک پیاز لە ژێر خاکدا سەلک (سەرکدەکات و گەورە دەبێت، وە بە شێوەیەکی گشتی سێ جۆری ھەیە (سپی و ڕەش و سوور) کە سوورەکەیان لە کوردستاندا زۆرە و زۆری لێ دەخورێت و بە (تورە وردە)ش ناسراوە.
زێدی ڕەسەنی توور ئاسیایە بەتایبەتی چین و ژاپۆن وە لە سەردەمی فیرعەونەکاندا لە میسر چێندراوە، ئەم گیایە سوودی زۆری  ھەیە و سەرەڕای سوودەکانیشی نرخەکەی زۆر ھەرازانە ھەر وەک لە کوردەواریدا ئەگەر ھەوڵ بدەن شتێک بێ نرخ بکەن دەڵێن (توورێکی قوڕاویی ناھێنێت)، وە لەم دواییانەشدا دوای ئاشکرابوونی سوودەکانی توور بەتایبەتی بۆ ھەرس کردن و یارمەتیدانی گەدە لە ساڵەکانی نەوەت بەدواوە وتەیەکی تر لەناو خەلکیدا بڵاوبویەوە لەسەر توور و خەلک دەیانووت: (توور سیتۆی کوردییە). (سیتۆ خواردنەوەیەکی گازی بوو وەکو پیپسی و یارمەتی ھەرس کردنی خواردنی دەدا).
بۆ خواردنیشی باشتر وایە توێکڵەکەی بە ئاو خاوێن بکرێتەوە و پاک نەکرێت (نەڕندرێت) چونکە وەکو ھەموو سەوزە و میوەکانی تر توێکڵی تووریش سوودی زۆری ھەیە.
///////////
قس تِرپ در ترکی استانبولی:
Turp (Raphanus sativus), turpgiller (Brassicaceae) familyasından sebze olarak tüketilen bir bitki türüMeyvesi etli ve genelde beyaz renktir. Kara turp, beyaz turp, kırmızı turp gibi çeşitleri vardır.
Kırmızı turp ağız kokutmasıyla ünlüdür. Turpun isim kökeni olan Raphanus sativus kelimesi "Kokan Soğan" anlamına gelmektedir. Depo gövdeli bir bitkidir. Tüketilen kısmı, bitkinin gövdesidir ve toprak altındadır. Bitkinin meyve ve yaprakları toprak üstünde bulunur.
///////////////
قس لال مولی در اردو:
لال مولی یا سرخ مولی (خاندان کا حیاتیاتی نام: Brassicaceae) ایک پودے کی جڑ ہے جسے سبزی کے طور پر استعمال کیا جاتا ہے۔ اس کا رنگ عموماً سرخ ہوتا ہے ۔ اسے قدیم روم میں کاشت کی جاتا تھا اور آج کل سلاد میں استعمال کیا جاتا ہے۔
//////////
Radish
From Wikipedia, the free encyclopedia
Radish may also refer to any member of the genus Raphanus (the "radishes").
For other uses, see 
radish (disambiguation).
Radish
Radish 3371103037 4ab07db0bf o.jpg
Radishes
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
Subspecies:
R. raphanistrum subsp. sativus
Raphanus raphanistrum subsp. sativus
(
L.) Domin
The radish (Raphanus raphanistrum subsp. sativus) is an edible root vegetable of the Brassicaceae family that was domesticated in Europe in pre-Roman times. Radishes are grown and consumed throughout the world, being mostly eaten raw as a crunchy salad vegetable. They have numerous varieties, varying in size, flavor, color, and length of time they take to mature. Radishes owe their sharp flavor to the various chemical compounds produced by the plants, including glucosinolatemyrosinase, and isothiocyanate. They are sometimes grown as companion plants and suffer from few pests and diseases. They germinate quickly and grow rapidly, smaller varieties being ready for consumption within a month, while larger daikon varieties take several months. Another use of radish is as cover or catch crop in winter[1] or as a forage crop.[2] Some radishes are grown for their seeds; daikon, for instance, may be grown for oil production. Others are used for sprouting.

&&&&&&&
فجل باعشیقی
فجل شامی است
طبیعت آن
مرکب القوی و از شلغم کرم تر
افعال و خواص آن
از فجل و شلغم ردی تر و ضعیف تر از فجل و مدر بول و محلل رطوبات و اکثار آن مغثی و مصلح آن نمک است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
فراخ
بکسر فا و را و الف و خاء معجمه بفارسی چوجه و بترکی فریک نامند
ماهیت آن
معروف است
طبیعت و افعال و خواص
چوجۀ/جوجه هر حیوانی در ذیل نام آن حیوان ذکر یافت و می یابد ان شاء اللّه تعالی بهترین همه چوجۀ مرغ و کبوتر است و مداومت خوردن کباب کبوتر بچه با ادویۀ حاره و سیر مولد جذام دانسته اند و مطبوخ آن با پیه مقوی قوی باه و کویند خروس بچه بالخاصیت مضعف باه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
فراخ . [ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ فَرْخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بچه های طیوراست . (از فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فَرْخ شود.
فرخ . [ ف َ ] (ع اِ) چوزه . (منتهی الارب ). چوزه . جوجه . این کلمه شباهت با فریک فارسی دارد. (یادداشت به خط مولف ). بچه  پرندگان . (از اقرب الموارد) :
زان شود عیسی سوی پاکان چرخ
بد قفسها مختلف یک جنس فرخ .
مولوی .

تاج شیخ اسلام دارالملک بلخ
بود کوته قد و کوچک همچو فرخ .
مولوی .


منفعتهای دگر آید ز چرخ
آن چو بیضه تابع آید این چو فرخ .
مولوی .

وگرنه فتنه چنان کرده بود دندان تیز
کز این دیار نه فرخ و نه آشیان ماند.
سعدی .
|| ریزه از هر حیوان و نبات . ج ، افرخ ، افراخ ، فراخ ، فروخ ، افرخة، فرخان . (منتهی الارب ). هر حیوان یا گیاه کوچک . (اقرب الموارد). || (ص ) مرد خوار رانده . (منتهی الارب ). مرد ذلیل و ضعیف و مطرود. (اقرب الموارد). || کشت آماده  خوشه برآمدن . (منتهی الارب ). زرع آماده برای انشقاق . (اقرب الموارد). || (اِ) پیشین مغز سر. (منتهی الارب ). قسمت پیشین دماغ . (اقرب الموارد).
- فرخ الراس ؛ دماغ . (اقرب الموارد).
//////////
الدجاج هو من الطيور المستأنسة، قصير الجناحين والذَّنب، ذكره يسمى ديكاً. ويستخدمه الإنسان أساسا من أجل بيضه ولحمه؛ وبلغ إستخدامه كجزء من غذاء البشر أنه أضحى أكثر الطيور إنتشارا على الأرض، فقدر في عام 2011 معدل 19 مليار دجاجة،[1]، منها حوالي 4.93 مليار دجاجة بيّاضة تنتج حوالي 53.4 مليون طن من البيض سنويا.[2] ويوجد معظم دجاج العالم في مزارع للإنتاج المكثف التي يقدر أنها ضمت سنة 2009 حوالي 50 مليار دجاجة.[3][4][5]

محتويات  [أظهر]
في اللغة[عدل]
مفرد الدجاج دجاجة، والجمع دَجَاجٌ ودِجَاجٌ ودَجائجُ وتستخدم للذكر والانثى،[6] وتجمع أيضا بدجاجات، الذكر يسمى ديك ولكن يشيع أن يشار إلى أنثاه تحديدا بدجاجة، يسمى الدجاج أيضا بالفروج وجمعها فراريج؛ وهو إسم فرخ الدجاج ويستخدم إسم الفراخ ومفردها فرخة في مصر للإشارة إلى الدجاج، أمّا صغارهما فتدعى بالكتاكيت أو الصيصان، و ويطلق على صوت الدجاج النقنقة والزُقَاءَ[6].

حضانة البيض[عدل]
الدجاج من الحيوانات التي تتكاثر بالبيض وترقد الدجاجة على البيض حتى يفقس واحد وعشرون يوما أو أقل أو أكثر بيوم، وما لا يفقس يعتبر فاسد وتبعده عنها الدجاجة في فترة الحضانة وتربي الدجاجة صغارها حتى يكونون قادرين على حماية انفسهم والعيش. وتحافظ الدجاجة أثناء الحضانة على درجة حرارة ورطوبة مناسبة ليفقس البيض. وفي سياق الإنتاج المكثف، يقوم المزارعون بإستخدام فقاسات بيض تحافظ على درجة حرارة في حدود 37 مئوية ودرجة الرطوبة المناسبة للقيام بإنتاج كميات تجارية من فراخ الدجاج أو الصيصان.

أنواعه وتربيته والإنتاج المكثف[عدل]

مزرعة للدجاج اللاحم
يربى الدجاج في البيوت في المناطق الزراعية والقروية وحتى في المدن فوق الاسطح وفي الاحواش الضيقة. بمرور السنين تطورت تربية الدواجن خصوصا لأغراض تجارية فتم تهجين سلالات جديدة تحسّن بعض الصفات المرغوبة.

يتم تصنيف دواجن القن الزراعية عادة إلى قسمين حسب نية استفادة المربي من تربيتها فاما تكون بياضة أو لاحمة ولكلي الصنفين علف خاص بنوعه كما يتم توفير ظروف مزرعة مواتية لنمو الدجاج بعيدا عن المكاره البيئية وأمراض الدواجن.

يربى الدجاج للإنتاج المكثف في مزارع تهدف لإنتاج أنواع دجاج مخصصة إما للذبح، وهي تسمى بفروج اللحم، او بهدف إستخدامها في الإنتاج المكثف لبيض (طعام) الدجاج وتسمى الدجاج البيّاض.

في مزارع الإنتاج المكثف للدجاج اللاحم، يغذى الدجاج بأعلاف تتكون من البقايا، كحبوب الصويا و الذرةالصفراء ويربى في مساحات مغلقة ببيئة متحكم بها تماما، وتحصل فيه الدجاجات على الأدوية والطعام والشراب بشكل منظم من قبل مربيها للتغلب على المشاكل الناشئة عن تربيتها في أماكن مكتظة.

في مزارع الدجاج البياض، يوضع الدجاج عادة في أقفاص على شكل خانات، ويتم التحكم بالبيئة المحيطة أوتوماتيكيا، بما فيه فترة الإضاءة، والتي تحاكي ضوء النهار في فصل الصيف، وذلك يخدع الدجاج ويحفزه على وضع البيض طوال السنة، ففي الطبيعة، يكون الإنتاج أكثف في الأشهر الأكثر دفئا.

ومن الامراض التي تصيب الدواجن هو داء الافتراس حيث يصبح الدجاج جارح لنفسه وغيره من الدجاج فيقوم بنتف الريش والتسبب بجروح مما يؤدي إلى تشوه الدجاج وتسبب بنزيف واكل البيض والصيصان والسبب في هاذا الداء هو تناول الدجاج للحوم ومشتقاتها [بحاجة لمصدر] وفي هاذه الحالة يقوم صاحب الدجاج بقطع طرف المنقار لكي لا يجرح نفسه او غيره.

أكل الدجاج[عدل]
يؤكل الدجاج في جميع انحاء العالم و يؤكل على اشكال متعددة منه المقلي مثل البروست و المقرمش او المغلف بطبقة من الخبز و الدجاج المشوي في الفرن او على الفحم و يعتبر من اللحوم البيضاء ويشيع كشكل من الأكلات السريعة. يطبخ الدجاج مع الرز حيث تسمى في بعض الدول العربية كبسة الدجاج وهناك مندي الدجاج


وجبة دجاج مقلي، يغلف بالطحين أو العجين ويقلي في الزيت

دجاج محمر في ليبيا


مراجع[عدل]
^ The Economist Online, Global livestock counts Counting chickens: Where the world's livestock lives
^ International Egg Commission
^ في عام 2003 قُدّر أن هناك 24 مليار دجاجة تُربى بحسب Firefly Encyclopedia of Birds, Ed. Perrins, Christopher. Buffalo, N.Y.: Firefly Books, Ltd., 2003.
^ قدرت منظمة الفاو عدد الدجاجات في العالم عام 2002 ب 15 853 مليون دجاجة "Chicken population". Fao.org
^ Foer, Jonathan Safran (2009). "Eating Animals", Page 136. Little, Brown and Company, USA. ISBN 978-0-316-06990-8
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ... " للذَّكَرِ والأُنْثَى " لأَن الهاءَ إِنما دخلَتْه على أَنه واحدٌ من جِنْسٍ مثل حَمامةٍ وبَطَّةٍ أَلاَ تَرَى إِلى قولِ جَرِير : لَمَّا تَذَكَّرْتُ بالدَّيْرَيْنِ أَرَّقَنى ... صَوْتُ الدَّجَاجِ وضَرْبٌ بِالنَّوَاقِيسِ إِنَّمَا يَعنِى زُقَاءَ الدُّيوكِ " ويُثَلَّثُ " والفتحُ أَفصحُ ثم الكسْر . وفي التَّوْشِيح : الدَّجَاجُ اسمُ جِنْسٍ واحدُهُ دَجَاجَة سُمِّيَت بذلك لإِقبالها وإِدبارها والجمع دَجَاجٌ ودِجَاجٌ ودَجائجُ فأَمّا دَجَائجُ فجمعٌ ظاهرُ الأَمْرِ وأَمّا دِجَاجٌ فقد يكون جَمْعَ دِجَاجَةٍ كسِدْرَةٍ وسِدَرٍ في أَنه ليس بينه وبين واحدِهِ إِلاّ الهاءُ : وقد يكون تكسير دِجَاجَة على أَن تكون الكسرَةُ في الجمعِ غيرَ الكسرةِ التي كانت في الواحدِ والأَلفِ غير الأَلفِ لكنها كسرةُ الجَمْعِ وأَلِفُه فتكونُ الكسرةُ في الواحِدِ ككسرةِ عينِ عِمَامةٍ وفي الجمع ككسرةِ قافِ قِصاعٍ وجيم جِفَانٍ وقد يكون جمع دجَاجَةٍ على طرح الزّائدِ كقولك صَحْفَة وصِحَاف فكأَنه حينئذٍ جمعُ دَجَّةٍ وأَمّا دَجاجٌ فمن الجَمع الذي ليس بينه وبين واحده إِلاّ الهاءُ وقد تقدَّمَ قال سيبويه : وقالوا دَجَاجَةٌ ودَجَاجٌ ودَجَاجاتٌ قال : وبعضهم يقول دِجاجٌ ودِجَاجَات وقيل في قول لبيد : " بَاكَرْتُ حَاجَتَهَا الدَّجَاجَ بِسُحْرَةِ إِنَّه أَرادَ الدِّيكَ وصَقِيعَه في سُحْرَةٍ وفي التهذيب وجمع الدَّجَاج دُجُجٌ - المرتضى الزبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس - دجج [1][2]
وصلات خارجية[عدل]
بورصة الدواجن في مصر
تربية الدواجن
الدجاج من الموسوعة العربية العالمية
أيقونة بوابةبوابة طيور
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: دجاج
ضبط استنادي   
GND: 4026126-8 NDL: 00568580
ع ن ت
الحيوانات المُستأنسة
ع ن ت
دواجن
تصنيفات: توالدحيوانات أليفةحيوانات مستشعرة للمغناطيسيةدجاجياتدواجنطيور حسب الاسم المألوفطيور لا تطيرطيور منزلية أليفةطيور وصفت في 1758
&&&&&&&
فراسیون
بفتح فا و راء مهمله و کسر سین مهمله و ضم یاء مثناه تحتانیه و سکون واو و نون و بضم فا نیز آمده و بیونانی فراسین و برسون نیز و بلاطینی مادروپیتم و بعربی علقما جهت آنکه تلخ است و هر چیز تلخ را علقم نامند و بفارسی افنان سر و کورار بمعنی کراث جبلی که کندنای کوهی کویند و لفظ کرویا یمکن که تصحیف از کورار باشد
در ماهیت آن
اختلاف است دیسقوریدوس کفته نباتی است با شاخهای بسیار مربع سفید مزغب از یک بیخ روئیده و برک آن بمقدار انکشت ابهام و مائل باستداره و مزغب و متشنج و تلخ و کل و برک آن متفرق در شاخها و رنک کل آن بنفش و مستدیر و منبت آن خرابها و انطاکی نوشته بیخی است مربع با شاخهای بسیار سفید مزغب که از یک ساق روئیده با برکهای خشن مانند ابهام و کل آن ازرق یا اصفر تلخ طعم و در ثور و جوزا می رسد و قوت آن تا شش سال می ماند و کفته اند که بهترین و مختار آن رومی مائل بسرخی آنست و حکیم علی کیلانی شارح قانون نوشته که فراسیون را حشیشه الکلب و صوف الارض که عبارت از کراث جبلی است نامند و ماهیت آن را چنانچه از دیسقوریدوس مذکور شد بیان کرده و نوشته که انواع می باشد نوع سفید آن را فراسیون و این را بعربی صوف الارض و حشیشه الکلب نیز نامند جهت آنکه چون سک بر ان بکذرد بر ان بول کند این نوع کثیر الاستعمال است و نوع دیکر را بلوطی نامند و نوع سوم را اسطاخیس و نواب حکیم معتمد الملوک سید علوی خان قدس سره نوشته اند که کسی که آن را کراث جبلی دانسته غلط کرده و یحتمل که آنچه دیسقوریدوس نوشته نباتی باشد که بهندی اروسه نامند و اروسه در حرف الالف مذکور شد
طبیعت آن
در دوم کرم و در سوم خشک
افعال و خواص آن
محلل و جالی و مقطع و مفتح سدۀ کبد و طحال و با قوت تریاقیه اعضاء الراس و الاذن و العین قطور عصارۀ آن در کوش جهت تنقیۀ فضول و تفتیح منافذ آن و ازالۀ درد کهنۀ آن و در چشم با عسل جهت جلای آثار سفیدی بسبب حدت قوتی که دارد و بردن اثر زردی یرقان که در چشم مانده باشد و جهت جرب و سلاق و دمعه و غشاوه و نزول آب در چشم و ضماد مطبوخ آن با آب جهت انتفاخ اجفان خصوصا با روغن بنفشه و رسانیدن بخار آن بچشم نیز زائل کنندۀ زردی یرقان است و چون جرب عین را با ماء الرمان حامض بمالند و برکردانند و عصارۀ فراسیون را بران بمالند زائل کرداند و داخل شیافات مقویۀ بصر کرده می شود الفم و الاسنان مضغ برک آن جهت امراض فم و استحکام دندان اعضاء الصدر آشامیدن نیم درم آن با شربت بنفشه و یا با جلاب جهت سرفۀ رطب و قروح سینه و رئه و تنقیۀ آنها از نفث و مده و نیم درم تا یک درم آن با طبیخ زوفا و روغن بادام شیرین جهت تنقیۀ سینه و رئه از اخلاط لزجه عجیب الفعل و با شکر و یا با عسل و یا با انجیر جهت ربو و سرفۀ بلغمی و ضیق النفس و قطع و قلع فضلات غلیظه و آشامیدن حسو معمول از ان و نخالۀ کندم که نخاله را در آب جوش دهند و صاف نموده نیم اوقیه فراسیون خشک که بوزن پنج درم باشد در ان جوش دهند تا غلیظ کردد پس صاف نموده نیم کرم بنوشند جهت سرفۀ مفرط عجیب الاثر که تا هفت روز بیاشامند و مطبوخ کل آن با آب و عصارۀ تخم تر و تازۀ آن با عسل جهت قرحه رئه و با ایرسا چون خشک آن را بیامیزند جهت رفع سرفۀ مزمن و تنقیۀ سینه از فضول و ضماد برک آن با عسل مسکن درد پهلو و ضیق النفس اعضاء الغذاء مفتح سدۀ کبد و طحال و سعوط آن جهت یرقان و مضغ برک آن و بلع آب آن جهت اوجاع معده و آشامیدن طبیخ آن و یا عصیر آن با روغن کل و یا با زیت جهت درد امعا و تحلیل ریاح غلیظه و بلغم لزج در هر موضع که باشد و اعظم ادویۀ منقیه بدن است از فضول غلیظه و برای وجع طحال و بدستور ضماد آن نافع اعضاء النفض آشامیدن آن خصوصا با ایرسا جهت تنقیه رحم و ادرار حیض و تسهیل ولادت و اسقاط جنین و بدستور ضماد و جلوس در طبیخ آن و چون در آب و زیت و یا با آب تنها طبخ دهند و بآن کماد نمایند بر عانۀ مردان و زنان جهت رفع اوجاع مثانه حادث از ریاح و عسر البول و ضماد برک تازۀ آن زیر ناف جهت رفع تعقد امعا و وجع آن بغایت نافع و فرزجۀ آن با عسل تا هفت روز پی هم جهت اعانت بر حمل سریع الاثر و بالجمله فراسیون دافع جمیع ریاح غلیظه است هر نوعی که استعمال نمایند شربا و ضمادا و کمادا و وجع کاسر و خاسر و جنین را بسیار مفید السموم آشامیدن عصارۀ برک آن جهت رفع سمیت ادویۀ قتاله مانند فطر و کشنیز و امثال آنها و ضماد آن جهت کزیدن سک دیوانه الاورام و الجروح و القروح ضماد برک پختۀ آن با آب ممزوج با عسل جهت تحلیل اورام و تنقیه و جلای چرک و قروح وسخۀ عفنۀ کهنۀ خبیثه و کوشت فاسد متاکل و قلع داخس و تلیین و تحلیل خنازیر و انفجار دمامیل و جراحات خام بدون اذیت و قروح را التیام دهد و چون بکوبند تازۀ تر آن را و با پیه کردۀ بز سرشته بر اورام هر نوع که باشد ضماد نمایند بزودی تحلیل دهد و جبر کسر نماید و چون در زمین کودی کنده بآتش کرم کنند و چون کرم شد آتش را برآورده در ان کرماکرم فراسیون را فرش نمایند و علیلی که از برودت و ریاح زمین کیر شده باشد بدن او را چرب کرده بر روی آن بخوابانند و از فراسیون بران فرش نمایند و بر او لحافی بپوشانند و دران همان قسم خوابیده باشد تا کرمی آن زائل کردد در رفع مرض او مجرب کفته اند و چون در خمی که آب انکور مقدار یک ماطویطس باشد و مکوک برک تازۀ فراسیون را کوبیده ریخته سر آن را پوشیده سه ماه بکذارند پس برآورده صاف کنند و بنوشند در دفع اورام باطنی و امراض سینه و دفع فضلات و مواد بارده بغایت نافع دانسته و کفته اند از اکبر ادویه است در ان امور المضار مضر کرده و مثانه در غایت مضرت به حدی که اکثار آن موجب ادرار خون و بول الدم می کردد مصلح آن کثیرا و عسل و سنبل الطیب و رازیانه را بعضی بادزهر آن دانسته اند و مقوی فعل آن مقدار شربت آن تا سه درم صاحب منهاج نیم درم کفته بدل آن در امراض سینه پرسیاوشان و در تحلیل ریاح چهار دانک وزن آن لبان و دو وزن آن اسارون و در اسهال لزوجات و تسکین مغص و کویند بدل آن افتیمون و انیسون است و کویند بوزن آن لاغیه و در تحلیل طحال و غیره اشق
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
فراسیون . [ ف َ ] (معرب ، اِ) گیاهی است که به عربی صدف الارض گویند و در موید گوید: گندنای کوهی است و درکتب طبی نیز چنین است . (آنندراج ). نام گندنای کوهی باشد و آن را به تازی حشیشةالکلب و صوف الارض و سندیان الارض خوانند. چون با نمک بر گزیدگی سگ دیوانه (هار) ضماد کنند نافع باشد. و فراسین هم گفته اند و در فرهنگ سروری با شین و بر وزن تراویدن نوشته اند. (برهان ).ارجانی گوید: فراسیون گرم است در دو درجه و خشک است در سه درجه . سده های جگر و سپرز را بگشاید و بیماری یرقان را منفعت کند و درد گوش کهنه را تسکین دهد. بدل او در ادویه هم سنگ او سنبل است و ثلثان او اسارون .و تخم معصفر نیم جزو او. (ترجمه  صیدنه ). فدیه البحراست . (فهرست مخزن الادویه ). نباتی است مابین شجر و گیاه و شاخهای بسیار از یک اصل میروید و مربع و با اندک زغب و مایل به سفیدی و برگش به قدر انگشت مهین و مایل به استداره و چین دار و باخشونت و تلخ و تخمش محیط ساق او و بعضی گلش مایل به زردی و بعضی مایل به ازرقی . منبتش خرابها و کوهها و در آخر ثور و اوایل جوزا گل کند و قوتش تا شش سال باقی است . به غایت منقی سینه و شش باشد. از لزوجات و مدر حیض و بول و شیر و عروق و محلل ریاح غلیظ و بلغم غلیظ و با قوت تریاقیه و جالی اعضای باطنی و ظاهری و مقوی آن و مخرج جنین ومشیمه و امثال آن . طبیخ او با شکر و انجیر و عسل و ایرسا، جهت ربو و سرفه  کهنه و ضیق النفس ، و با شربت بنفشه جهت قرحه  ریه و التیام جراحت آن بی عدیل است . با روغن زیتون و روغن گل جهت درد امعاء و با ادویه مناسب جهت سپرز و پهلو و تهی گاه و سنگ مثانه و خائیدن و بلع کردن آب او جهت قلاع و درد معده مفید باشد. ضماد او جهت جراحات کهنه و داخس و بردن گوشت فاسد زخمها و تحلیل خنازیر و نضج دمل و گشودن آن نافع... و مضر مثانه و گرده به حدی که اکثار او موجب ادرار خون شود و مصلحش کتیرا و عسل و سنبل و نزد بعضی رازیانه پادزهر ضرر اوست و مقوی فعل آن است . قدر شربتش تا سه درهم و بدلش در امراض سینه پرسیاوشان است دو وزن او،و در تحلیل ریاح اسارون و در اسهال لزوجات افتیمون و انیسون است و چون زمین را مغاک کرده به آتش گرم کنند و آتش را برداشته ، فراسیون را در او فرش نموده علیلی را که از برودت و ریاح زمین گیر شده باشد بر روی آن بخوابانند و از فراسیون بر آن لحاف کرده پس بپوشانند تا گرمی مغاک بر طرف شود در رفع امراض آن شخص مجرب دانسته اند. و چون در آب انگور فراسیون ریخته سه ماه بگذارند و بعد از آن صاف کنند، شراب مذکور در رفعاورام باطنی و امراض سینه و دفع فضلات و مواد بادره به غایت نافع است . (تحفه  حکیم مومن صص 172-173).
///////////
الفراسيون[2] أو حشيشة الكلاب أو الروبيا (باللاتينية: Marrubium) جنس نباتي يتبع الفصيلة الشفوية. يضم أكثر من خمسين نوعًا مقبولا، كثير منها واطن في الوطن العربي وبعضها متوطن في أنحائه (لا توجد في أماكن أخرى).

من أنواع الفراسيون الواطنة في الوطن العربي[عدل]
من أنواعه الأخرى[عدل]
المصادر[عدل]
1.      ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : Species Plantarum معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358603 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species plantarum — الاصدارالأول المجلد: 22 الصفحة:  582
2.      ^ منتدى الحديقة. الفراسيون. تاريخ الولوج 22 كانون الأول 2012.

مشاريع شقيقة

في كومنز صور وملفات عن: فراسيون




  • Flora of China ID119743 




  • USDA PLANTS IDMARRU 





  • Nederlands Soortenregister ID120718 

////////////
قس آیتوتو در آذری:
İtotu (lat. Marrubium)[1] — dalamazkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
///////////
Marrubium
From Wikipedia, the free encyclopedia
For the ancient city in Italy called Marrubium, see San Benedetto dei Marsi.
Horehound
Marrubium rotundifolia.jpg
Foliage of Marrubium rotundifolia
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Marrubium
L.
·         Padota Adans.
·         Atirbesia Raf.
·         Maropsis Pomel
Marrubium (horehound or hoarhound) is a genus of flowering plants in the family Lamiaceae, native to temperate regions of EuropeNorth Africa, and Asia as far east as the Xinjiang region of western China. A few species are also naturalized in North and South America.[1][2][3][4]
Species[1]
·         Marrubium alyssoides Pomel – Algeria, Morocco
·         Marrubium alysson L. – Mediterranean from Spain + Morocco to Palestine
·         Marrubium anisodon K.Koch – Greece, Albania, Crimea, southwest Asia from Turkey to Kashmir
·         Marrubium aschersonii Magnus – Tunisia
·         Marrubium astracanicum Jacq. – Caucasus, Iran, Iraq, Turkey
·         Marrubium atlanticum Batt. – Morocco
·         Marrubium ayardii Maire – Morocco
·         Marrubium × bastetanum Coincy – Spain (M. supinum × M. vulgare)
·         Marrubium bourgaei Boiss. – Turkey
·         Marrubium catariifolium Desr. – Caucasus, Turkey
·         Marrubium cephalanthum Boiss. & Noë – Turkey
·         Marrubium cordatum Nábelek – Iran, Iraq, Turkey
·         Marrubium crassidens Boiss. – Iran, Iraq
·         Marrubium cuneatum Banks & Sol. – Iran, Iraq, Turkey, Syria, Lebanon, Palestine
·         Marrubium cylleneum Boiss. & Heldr. – Greece
·         Marrubium depauperatum Boiss. & Balansa – Turkey
·         Marrubium duabense Murata – Iran, Afghanistan
·         Marrubium echinatum Ball – Morocco
·         Marrubium eriocephalum Seybold – Iraq
·         Marrubium fontianum Maire – Rif in northern Morocco
·         Marrubium friwaldskyanum Boiss. – Bulgaria
·         Marrubium glechomifolium Freyn & Conrath – Caucasus
·         Marrubium globosum Montbret & Aucher ex Benth. – Turkey, Syria, Lebanon
·         Marrubium heterocladum Emb. & Maire – Rif in northern Morocco
·         Marrubium heterodon (Benth.) Boiss. & Balansa – Turkey
·         Marrubium hierapolitanum Mouterde – Syria
·         Marrubium × humbertii Emb. & Maire – Morocco (M. ayardii × M. multibracteatum)
·         Marrubium incanum Desr. – Italy (including Sicily + Sardinia), Greece, Albania, Yugoslavia, Bulgaria
·         Marrubium leonuroides Desr. – Caucasus, Crimea
·         Marrubium litardierei Marmey – Morocco
·         Marrubium lutescens Boiss. & Heldr. – Turkey
·         Marrubium multibracteatum Humbert & Maire – Morocco
·         Marrubium × paniculatum Desr. – Austria, Czech Republic, Yugoslavia (M. peregrinum × M. vulgare)
·         Marrubium parviflorum Fisch. & C.A.Mey. – Turkey, Iran, Caucasus
·         Marrubium peregrinum L. – central + Eastern Europe, Turkey, Caucasus
·         Marrubium persicum C.A.Mey – Turkey, Iran, Caucasus
·         Marrubium pestalozzae Boiss. – Greece, Bulgaria, Romania, Moldova, Ukraine, Crimea
·         Marrubium plumosum C.A.Mey. – Caucasus
·         Marrubium procerum Bunge – Iran
·         Marrubium propinquum Fisch. & C.A.Mey. – Iran, Caucasus
·         Marrubium rotundifolia Boiss. – Turkey
·         Marrubium sivasense Aytaç, Akgül & Ekici – Turkey
·         Marrubium supinum L. – Spain, Morocco, Algeria, Tunisia
·         Marrubium thessalum Boiss. & Heldr. – Albania, Greece
·         Marrubium trachyticum Boiss. – Turkey
·         Marrubium vanense Hub.-Mor. – Turkey
·         Marrubium velutinum Sm. – Greece
·         Marrubium vulcanicum Hub.-Mor. – Turkey
·         Marrubium vulgare L. – White Horehound or Common Horehound – widespread from Denmark + Azores + Canary Islands east to Xingiang; naturalized in New Zealand, New Caledonia, Hawaii, Easter Island, North + South America
The genus name Marrubium derives from the Latin word marrubii, meaning horehound. The French Talmudic exegete, Rashi, thinks that this herb may have been used as one of the bitter herbs on the night of Passover.[5] The common English name horehound is of unknown origin, but with the first part 'hore' derived from "hoary", "hairy".
The species formerly classified as Marrubium nigrum (Black Horehound) is now placed in the genus Ballota.
Marrubium species are used as food plants by the larvae of some Lepidoptera species including Coleophora lineolea.
References[edit]
3.   Jump up^ Altervista Flora Italiana, genere Marrubium includes distribution maps for Europe and North America
5.   Jump up^ Sefer Targum Ha-La'az (ed. Yisroel Gukovitzky), London 1992, p. 68 (entry no. 1000e)
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Marrubium.

Stub icon
This Lamiaceae article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
·         Marrubium
·         Lamiaceae stubs
//////////////
فراسیون سفید
اشاره
در فارسی و در کتب مختلف با نامهای «شنار»، «فراسیون ابیض»، «فراسیون سفید»، «گندنای کوهی» و «افنان سر» و به عربی آن «صوف الارض» و «علقما» (زیرا تلخ است) و در بازار دارویی هند «فراسیم» نامبرده می‌شود. به فرانسوی‌Marrube blanc وMarrube vulgaire و به انگلیسی‌Horehound ,Marrubium ،White horehound وCommon horehound گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده نعناLabiatae نام علمی آن‌Marrubium vulgare L . و مترادفهای آن‌M .apulum Ten . وM .anisodon C .Koch .L . می‌باشد.
مشخصات گیاه
گیاهی است علفی چندساله به بلندی 70- 40 سانتی‌متر. گیاه پوشیده از کرک پنبه‌ای است و سفید به نظر می‌رسد. برگهای آن متقابل، بیضی، ناصاف، دندانه‌دار و نوک‌تیز است. گلهای آن کوچک سفید به‌طور گروهی از محل اتصال برگها به ساقه در قسمت بالای ساقه ظاهر می‌شود. برگها و سرشاخه‌های گلدار که مستعمل در طب سنتی است، تلخ می‌باشد.
تکثیر فراسیون سفید از طریق کاشت بذر آن در اوایل بهار در شرایط اقلیمی مناطق معتدل ایران صورت می‌گیرد. این گیاه به‌طور خودرو در اراضی متروکه، گودالها، خرابه‌ها، کنار جاده‌ها و در مناطق مختلف اروپا و شمال افریقا و آسیا می‌روید. در
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 57
ایران تقریبا در تمام مناطق کشور از جمله در اطراف تهران، کرج، دامنه‌های البرز و در گرگان، گنبد قابوس، بندر گز، در مازندران در جنوب آمل، بابلسر، ساری، بین کجور و زانوس، درّه چالوس، هزارچم، سراب‌رود و در گیلان در ایسپیلی ییلاق و در لاهیجان و در جنوب و جنوب غربی ایران در اراک، تفرش و در کرمان در کوه سیرج و در سمنان بین بشم و سرخه و در خراسان بین مشهد و قوچان در ارتفاعات 1300- 1000 متری بین بجنورد، مراوه‌تپه، شریف‌آباد و ... دیده می‌شود.
ترکیبات شیمیایی
طبق بررسی که به عمل آمده از 7/ 17 کیلوگرم گیاه فراسیون سفید در حدود 8/ 2 کیلوگرم ماده ماروبین 78] جدا شده است و در تجزیه گیاه علاوه بر ماروبین یک استرول و یک سسکی‌ترپن 79] در گیاه مشخص شده است G .I .M .P[ . در بررسی دیگری در گیاه وجود یک ماده تلخ و اسانس روغنی فرّار تأیید شده است. این بررسی نشان می‌دهد که در سرشاخه‌های گلدار خشک گیاه در حدود 4/ 0 درصد ماده عامل تلخ ماروبین در برگهای گیاه دو ماده متبلور که یکی از آنها ماروبین است وجود دارد]G .I .M .P[ .
ماروبین که به صورت بلورهای سوزنی شکل متبلور می‌شود به فرمول‌C 02 H 82 O 4 بسیار تلخ است، در آب حل نمی‌شود ولی در الکل حل می‌شود.
خواص- کاربرد
در هند از گیاه فراسیون سفید به عنوان تونیک تلخ و نرم‌کننده سینه، مدّر، بادشکن و داروی مفید سرماخوردگی، سرفه و ناراحتی‌های ریوی استفاده می‌شود.
در فرانسه معمول است برای دفع سنگ کیسه صفرا دم‌کرده‌ای با مخلوط چند گیاه و فراسیون سفید به شرح زیر مصرف می‌کنند. سرشاخه گلدار خشک فراسیون سفید 25 گرم، ریشه و سرشاخه گلدار غافث‌agrimonia eupatoria 50 گرم، ریوند چینی 25 گرم، ریشه اونونیس خاردار[80] 25 گرم را گرفته خرد کرده و خوب مخلوط
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 58
می‌نمایند و در هربار یک قاشق قهوه‌خوری از مخلوط در یک پیمانه (220 گرم) آب جوش مدت 15 دقیقه دم می‌کنند و یک پیمانه صبح ناشتا و یک پیمانه عصر می‌خورند.
فراسیون از نظر طبیعت طبق رأی حکمای طب سنتی خیلی خشک و گرم است و از نظر خواص معتقدند که بازکننده گرفتگی‌های کبد و طحال است و اثر ضد سم دارد.
اگر چند قطره عصاره فراسیون در گوش ریخته شود، برای پاک کردن چرک و مواد زاید داخل گوش و باز کردن منافذ و برطرف کردن درد آن نافع است. جویدن برگ آن برای بیماری‌های دهان و استحکام دندانها مفید است. اگر 2 گرم از گل و سرشاخه گلدار خشک آن با شربت بنفشه مخلوط و دم شود، برای سرفه مرطوب و جراحات سینه و ریه و تنقیه و پاک کردن آنها از اخلاط خیلی مؤثر است و اگر 4- 2 گرم آن را به صورت دم‌کرده با دم‌کرده زوفا و روغن بادام شیرین مخلوط و بخورند برای پاک کردن سینه و ریه از اخلاط لزجه تأثیر فوق العاده دارد و اگر با شکر یا عسل و یا با انجیر دم‌کرده آن تهیه و خورده شود، برای تنگی نفس و سرفه بلغمی و قطع و قلع اخلاط و فضولات غلیظه مفید است. اگر سبوس و نخاله گندم را در آب جوش دهند و صاف نموده و در حدود 20 گرم از سرشاخه گلدار یا گل فراسیون و یا از تمام گیاه خشک را در آن جوش دهند تا غلیظ شود و سپس صاف نموده نیم‌گرم بنوشند، برای تسکین سرفه شدید، عجیب مؤثر است و اگر این کار تا یک هفته ادامه داده شود، بکلی رفع سرفه خواهد شد. دم‌کرده گل آن با آب و یا عصاره تخم آن با عسل برای جراحتهای ریه بسیار نافع است و اگر آن را با ایرسای خشک مخلوط نمایند برای پاک کردن رحم و افزایش ادرار و ازدیاد ترشح عادت ماهیانه و تسهیل زایمان و پاک کردن سینه از اخلاط بسیار نافع است. ضماد برگ آن با عسل برای تسکین درد پهلو و تنگی نفس مفید است و جویدن برگهای آن و بلعیدن آن برای درد معده نافع است. ضماد برگ تازه آن زیر ناف، برای رفع پیچیدگی مقعد و تعقد روده‌ها و درد آن بسیار نافع است.
خوردن عصاره گیاه ضد سم است و ضماد له‌شده گیاه در محل گاز گرفتن سگ هار و التیام جراحت و زخم آن مفید است. اگر برگ تازه آن را کوبیده و با پیه بز سرخ شده مخلوط و ضماد تهیه کنند برای تحلیل ورم از هر نوع نافع است. فراسیون برای کلیه و مثانه مضر است و اسراف در خوردن آن حتی ممکن است منجر به وجود خون در ادرار شود، در این موارد باید کتیرا، عسل، سنبل الطیب و رازیانه مصرف شود. مقدار خوراک آن تا 12 گرم است. اگر فراسیون سفید را در آب و یا روغن زیتون جوشانده
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 59
و جوشانده آن را به صورت کمپرس در محل زهار مرد یا زن بکار برند برای رفع دردهای مثانه و همچنین برای قطره‌قطره ادرار کردن و بی‌نظمی و کمی ادرار نافع است. و در موارد وجود سنگ در دستگاه دفع ادرار و انسداد مجاری کبد و طحال مفید است. معمولا برای تهیه دم‌کرده 50- 40 گرم برگ خشک یا سرشاخه گلدار آن را در یک لیتر آب جوش مدت 15 دقیقه دم می‌کنند و 3- 2 فنجان در روز می‌خورند.
فراسیون کمک زیادی به التیام قروح و جراحتهای سینه و ریه و اخراج اخلاط می‌کند و در ضمن مقوی و اشتهاآور است و در بیماران سل ریوی از دم‌کرده آن استفاده می‌شود و یا تا 30 گرم عصاره تازه گیاه را با عسل یا شیر مخلوط می‌کنند و بتدریج در عرض روز می‌خورند.
سایر بررسی‌ها و تحقیقات که در مورد خواص درمانی فراسیون سفید در مراکز تحقیقاتی جهان به عمل آمده است.
فراسیون سفید یکی از رایجترین گیاهان دارویی برای سرفه و سینه طی 2000 سال بوده است. حتی اشخاصی که به کاربرد گیاهان دارویی عقیده راسخی ندارند آثار مفید شفابخش این گیاه را انکار ننموده‌اند. فراسیون سفید ابتدا در رم قدیم به عنوان دارو مصرف می‌شده و از این گیاه به عنوان جزء اصلی یک نوع تریاق مؤثر ضد سم معروف به‌Theriaca استفاده می‌شده است. جالینوس پزشک معروف اولین کسی بوده که فراسیون سفید را برای تسکین سرفه و ناراحتی تنفسی توصیه می‌کرده و از آن تاریخ فراسیون سفید رسما به عنوان یک گیاه دارویی مفید سینه‌ای شناخته شده است. پزشک گیاه‌درمان معروف آلمانی به نام کشیش‌Hildegard of Bingen این گیاه را به عنوان بهترین دارو برای سرماخوردگی معرفی نمود. و کارشناس گیاه‌درمانی انگلیسی به نام‌John Girard در یادداشتهایش می‌نویسد:
«شربتی که از برگهای سبز و تازه گیاه فراسیون سفید و شکر تهیه شود بهترین دارو از نوع مفردات برای سرفه و خس‌خس کردن ریه‌هاست.» و پزشک گیاه‌درمان انگلیس در قرن هفدهم به نام‌Nicholas culpeper می‌نویسد علاوه بر موارد مسمومیتها که گیاه فراسیون تریاق خوبی است، جوشانده برگهای خشک گیاه با عسل برای اشخاص که مبتلا به ناراحتی نفسهای کوتاه هستند و سرفه می‌کنند و اشخاص مبتلا به سل خیلی مفید است. این گیاه کمک می‌کند که بلغمهای سفت
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 60
نرم شده و با سرفه براحتی خارج شود. مهاجران اولیه این گیاه را با خود به امریکای شمالی برده‌اند و در آنجا به عنوان داروی مؤثر برای سرماخوردگی و سرفه و سل بسیار مورد استفاده قرار گرفت. در آن زمان کارشناسان گیاه‌درمانی امریکا از این گیاه به عنوان داروی ملین و برای افزایش مقدار عادت ماهیانه و درمان التهاب کبد و مالاریا و برای دفع انگلهای روده‌ای نیز مصرف می‌کردند.
در فراسیون سفید یک ماده شیمیایی به نام ماروبین وجود دارد که تحقیقات دانشمندان روسی و آلمانی نشان می‌دهد که برای نرم کردن و شل نمودن بلغم بسیار مفید است. در اروپا طی دهها سال از این گیاه به عنوان جزء اصلی در ترکیب شربتها و داروهای خشک زیرزبانی سرفه استفاده می‌کردند و این داروها در مقیاس وسیعی در امریکا نیز مصرف می‌شده است و حتی پزشکان محافظه‌کار و مخالف با گیاه‌درمانی نظیرDr Varro Tyler هم معتقد بودند این گیاه برای سرفه و سرماخوردگی بسیار نافع است. سازمان نظارت بر خوراک و دارو امریکا مفید بودن این گیاه را برای ناراحتی‌های سینه و سرفه تأیید نکرده است و این نظر در اثر توصیه یک کمیته مشورتی بوده که فقط یک نوع اکسپکتوران به نام‌Guaifenesin را در امریکا تصویب نموده و کمیته معتقد است این اکسپکتوران مؤثر است درحالی‌که عده زیادی از متخصصان ریه و جهاز تنفسی بر این عقیده‌اند که داروی‌Guaifenenin داروی بی‌اثری است. البته نظر سازمان نظارت بر خوراک و دارو امریکا فقط شامل آن دسته از فرآورده‌های دارویی فراسیون سفید است که روی قوطی آن برچسب «برای درمان سرفه» دارد می‌باشد، ولی مصرف خود گیاه و سایر فرآورده‌های آن برای ناراحتی‌ها و التهاب گلو در بازار عرضه می‌شود. طبق آخرین اخبار منتشره در ماخذ گیاه‌درمانی امریکا، ظاهرا کارشناسان گیاه‌درمانی درصدد برآمده‌اند موضوع مصرف فراسیون سفید برای سرفه را نیز با سازمان نظارت بر خوراک و دارو امریکا به بحث و مناقشه بگذارند.
آزمایشهایی که در اروپا روی جانوران آزمایشگاهی به عمل آمده نشان می‌دهد که گیاه فراسیون سفید برای باز کردن عروق مؤثر است بنابراین احتمالا ممکن است برای کاهش فشار خون در انسان نیز مؤثر باشد که البته باید مورد بررسی و آزمایش علمی قرار گیرد.
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 61
مقدار و نحوه مصرف
دم‌کرده گیاه برای درمان سرفه مصرف می‌شود. برای تهیه دم‌کرده باید یک قاشق مربّاخوری گیاه خشک را در یک پیمانه (220 گرم) آب جوش 15 دقیقه خیس کرده و 3 پیمانه در روز خورد و برای جبران تلخی آن ممکن است با کمی عسل خورده شود. در مورد مصرف تنطور آن 2/ 1 قاشق مربّاخوری تنطور 3 بار در روز خورده می‌شود. فراسیون سفید نباید به کودکان زیر 2 سال داده شود و برای کودکان بزرگتر از 2 سال و اشخاص بزرگتر از 65 سال بهتر است از دم‌کرده رقیق آن شروع و در صورت ضرورت تا حد مجاز غلظت دم‌کرده افزایش داده شود.
تا به حال گزارشی درباره وجود عوارض جانبی نامساعد برای گیاه در دست نیست ولی چون مصرف مقدار زیاد فرآورده‌های غلیظ فراسیون سفید ایجاد بی‌نظمی در ضربان قلب 81] می‌نماید، اشخاصی که دارای ناراحتی قلبی هستند باید از خوردن آن به‌هرحال اجتناب نمایند. با اینکه آثار این گیاه در افزایش عادت ماهیانه در آزمایشهای علمی هنوز نشان داده نشده است ولی بهتر است که زنهای باردار از خوردن آن پرهیز کنند و به‌طور کلی به استثنای زنان باردار و مادران شیرده و اشخاصی که مبتلا به بیماری‌های قلبی هستند برای بقیه اشخاص مصرف فراسیون سفید بلامانع است که با توصیه کارشناس گیاه‌درمانی و زیر نظر کارشناس و پزشک در حد مجاز مصرف شود.
اگر با مصرف آن ظرف دو هفته سرفه ساکت نشد، مصرف آن باید قطع شود.
معارف گیاهی، متن‌ج‌7، ص: 62
////////////
فراسیون آبی

اشاره

در کتب قدیم «فراسیون آبی» و «فراسیون اروپایی» و در کتب طب سنتی با نام «فراسیون مائی» نامبرده شده است. به فرانسوی‌Lycope وPieds -de -loup وMarrubes aquatiques و به انگلیسی‌Water horehound گفته می‌شود.گیاهی است از خانواده‌Labiatae نام علمی آن‌Lycopus europaeus L . و مترادفهای آن‌Lycopus palustris Burm . وLycopus vulgaris pers . می‌باشد.

مشخصات

فراسیون آبی گیاهی است علفی چندساله، ساقه آن 4 گوشه، بلندی بوته گیاه در حدود یک متر است. گلهای آن کوچک سفید و متعدد که به صورت گروهی در نقطه‌ای بین محل اتصال دمبرگ با ساقه در اواسط تابستان ظاهر می‌شود. برگهای آن پهن مواج و برگشته کمی دراز، بیضی نوک‌تیز با دندانهای درشت در کنار برگها به طوری که شکل برگ را از صورت بیضی خارج می‌سازد. گیاه یا به‌طور کلی معطر نیست یا عطر خیلی کمی دارد.
این گیاه در کنار نهرها، در باتلاقها و کنار آب‌بندها می‌روید و در محلهایی که در باتلاق و یا در آب غوطه‌ور است ریشه آن متورم می‌شود.
در مناطق مختلف اروپایی، آسیا، شمال افریقا و ایران می‌روید. در ایران در مناطق مختلف البرز در ارتفاعات ارنگه، کرج و در مناطق شمال ایران در باغهای بین
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 240
چالوس و شهسوار و در آخر در سیلاخور به‌طور خودرو دیده می‌شود.
فراسیون آبی
A
- گل‌B - مقطع گل

ترکیبات شیمیایی

از نظر ترکیبات شیمیایی گیاه دارای کمی اسانس و یک ماده تلخ و یک رزین به نام لیکوپین 317] و اسید مالیک و تانن و ... است.

خواص- کاربرد

در هند از گیاه بعنوان مدّر و خنک‌کننده و در آمریکای شمالی به عنوان یک مخدّر ضعیف و درعین‌حال قابض استفاده می‌شود. از برگ گیاه یک ماده سیاه‌رنگی گرفته می‌شود که برای نقاشی رنگ سیاه کاربرد دارد. از گیاه در موارد خونروی‌های ریه و سایر اعضا و همچنین جلوگیری و قطع خونروی استفاده می‌شود. گیاه به عنوان تب‌بر بسیار مؤثر مورد توجه است و بخصوص در مورد تبهای نوبه‌ای. ضماد برگهای فراسیون آبی برای پاک کردن زخمهای چرکین و کثیف بسیار مؤثر است. بررسی‌های
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 241
دیگری نشان می‌دهد که عصاره گیاه از عمل و اثر هورمونهای محرک غده تیروئید که از غده هیپوفیز ترشح می‌شود و همچنین از تولید و خروج تایروکسین 318]، هورمونی که غده تیروئید تولید می‌کند، جلوگیری می‌نماید.]Chem abstr 6591 ,3261[ ]S .G .I .M .P[ .
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 242