غاغالس
بفتح دو غین معجمه و دو الف بعد از هریک و ضم لام و سین مهمله
و غالسینس بفتح غین و الف و لام و کسر سین مهمله و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضم نون
و سین نیز امده و بیونانی بمعنی منتن الرائحه است و غالونیس نیز آمده و نزد اهل مصر
مشهور بقس الکلاب و در طبرستان پلیهیم نامند
ماهیت آن
نباتی است املس و برک آن نرم و بدبو چون بدست بمالند تلخ و
بیلذع و کل آن بنفش باریک و حکیم میر محمد مؤمن نوشته نبات آن بقدر نبات انجره و برک
آن املس و بدبو و کل آن چتری و سفید مانند کل شبت و ثمر آن بقدر عنب الثعلب و بعد از
رسیدن سیاه و پر آب می کردد و در دار المرز سرکه را بآن رنکین می سازند و بیخ آن سفید
و با تجویف منبت آن خرابها و شوره زارها و اطراف بساتین و در کرما بهم می رسد
طبیعت آن
در اول کرم و در دوم خشک و کرم و خشک در دوم نیز کفته اند
و بعضی در سوم
افعال و خواص آن
الاذن ضماد برک و شاخ آن با سرکه جهت ورم کوش اعضاء الصدر
خوردن ساق تر و تازه خام آن مانند سبزیهای دیکر جهت سرفۀ کهنه و بهر و ضیق النفس هر
نوع که باشد و ربو و درد سینه بیعدیل به حدی که قائم مقام آن چیزی دیکر ندانسته اند
اعضاء النفض مفتح سدد و مغتت حصاه و مدر بول و حیض و محلل ریاح الجرب و الحکه و الاورام
و القروح جهت جرب و حکه و تحلیل خنازیر و اورام صلبه و سرطان و قروح خبیثه و ورم صلب
انثیان خصوصا چون برک و شاخ آن را با سرکه روزی دو سه مرتبه ضماد نمایند و بدستور اغتسال
بطبیخ آن روزی چند مرتبه و بالخاصیه جهت علل صفراوی مفید مقدار شربت آن تا پنج درهم
و آشامیدن طبیخ بیخ آن بقدر ده درم مسهل قوی بلغم و سودای رقیق و سریع العمل است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
غاغالس . [ ] (معرب ، اِ) نام دیگر آن غالیوس و کلمه ای است
یونانی که معنی آن بدبوست و مردم مصر آن را فسا الکلاب* می نامند. گیاهی است املس که
برگهای آن در طرف گلش درشت است و سفید کبود می نماید. بدبو و تلخ مزه است . در خرابه
ها و اطراف بوستانها میروید و در مجاری آب بسیار است . گرم در اول و خشک در دوم . گویند
دارویی مانند آن در علاج درد سینه و ربو و سعال و تنگی نفس و گشودن سده ها یافت نشود
و حکه و جرب و امراضی را که از صفرا باشد سود دهد و سنگ مثانه را می شکند و مدر و گشاینده بادهاست . شربت آن تا 5 درم است و آب آن اگر در
برج حمل گرفته شده و با روغن زیتون آمیخته شود جهت پاک کردن چرک معادن موثر است .
(از تذکره ضریر انطاکی ص 249). و در تحفه حکیم مومن آرد: غالیسس به لغت یونانی به معنی منتن
الرائحه است و غالوسیس نیز آمده و در طبرستان پلهیم نامند و در بستانها و خرابه ها
بسیار میروید و بقدر نبات انجره و برگش با ملاست و بدبویی و گلش سفید و چتری مانند
گل شبت و ثمرش بقدر عنب الثعلب و بعد از رسیدن سیاه و پرآب میشود و در دارالمرز سرکه
را با آن رنگین میسازند و بیخ او سفید و با تجویف ، در سیم گرم و خشک و محلل خنازیر
و اورام صلبه و سرطان و قروح خبیثه و ورم مزمن انثیان خصوصاً چون برگ و شاخ او را با
سرکه روزی دو بار ضماد کنند و خوردن ساق او بجای سبزی جهت سرفه کهنه و بهق و ضیق النفس و ربو و درد سینه بی عدیل
و چیزی دیگر قایم مقام او ندانسته اند و مفتح سدد ومفتت حصاة و مدرّ بول و حیض و محلل
ریاح و جهت جرب و حکه و بالخاصیة جهت علل صفراوی مفید و شربتش تا پنج درهم و آب او
با روغن زیتون جهت پاک کردن چرک معادن موثر است و نقیع بیخ او بقدر ده درهم مسهل قوی
بلغم و سودای رقیق و سریع العمل است . (تحفه
حکیم مومن ). در مفردات ابن البیطار آرد: غالسیفس ، عامتنا بالاندلس تسمیه بالحملج
و اهل مصر تسمیه بالمنتنة و هو کثیر بالبساتین ینبت نفسه من غیر ان یزرع یشبه نباته
نبات القریص الا انه املس لا یلذع التبة. دیسقوریدوس فی الرابعة هو نبات یشبه افالیقی
و هو الابخرة فی جمیعالاشیاء الا ان ورقه اشد ملاسة من ورق افالیقی و اذا فرک ورقه
فاحت منه رائحة منتنه جداً و له زهر دقاق لونه الی الفرفیریة و ینبت فی السیاجات و
فی الطرق و الخربات و قوة الورق و القضبان محللة للجسا، و الاورام السرطانیة و الخنازیر
و الاورام التی یقال لها قوحثلاو الاورام العارضة فی اصول الاذان فینبغی اذ احتیج الی
ضماد و دق هذا النبات او قضبانه ان یدق الورق والقضبان و نحیط المستعمل منها بالخل
و یعمل منها ضماد وتضمد به هذه الاورام و هو فاتر مرتین فی النهار و قدینتفع بطبیخ
الورق والقضبان فی هذه الاورام التی ینتفع بالضماد فیها اذا حب علیها و الورق و القضبان
اذاتضمد به مع الملح کانا صالحین للقروح الخبیثة و الاکلة. الشریف قوته حارةٌ یابسة
فی الثالثة اذا اکل ورقه رعیاً نفع من السعال المزمن و النهش و التضایق و لایوجد دواء
یعدله فی ذلک . (مفردات ابن بیطار ص 146).
|| پلهیم . [ ] (اِ) به لغت طبری غالیسس است که به یونانی
بمعنی منتن الرایحه است و در قانون در حرف عین آمده است . (تحفه حکیم مومن در لفظ پلهیم و غالیسس ). در مفردات قانون
این کلمه را نیافتیم.
|| غالیس . (معرب ، اِ) حملج . منتنه . بلهیم . پلیهیم . غالوسیس
. عالوسیس . غالسیفس . غالس . غالسیس . غالونیس . قس الکلاب . غالیوبسیس . حکیم مومن
آرد: در لغت یونانی بمعنی منتن الرایحه است و در قانون در حرف عین ذکر یافته و غالوسیس
به واو نیز آمده و در طبرستان بلهیم نامند. و در بستانها و خرابه ها بسیار میروید و
بقدر نبات انجره و برگش با ملاست و بدبوئی و گلش سفید و چتری مانند گل شبت و ثمرش بقدر
عنب الثعلب و بعد از رسیدن سیاه و پرآب میشود و در دارالمرز سرکه را به آن رنگین سازند،
و بیخ او سفید و با تجویف در سیم گرم و خشک و محلل خنازیر و اورام صلبه و سرطان و قروح
خبیثه و ورم مزمن انثیان خصوصاً چون برگ و شاخ او را با سرکه روزی دو بار ضماد کنند،
و خوردن ساق او بجای سبزی جهت سرفه کهنه و
بهق و ضیق النفس و ربوو درد سینه بیعدیل و چیز دیگر را قائم مقام او ندانسته اند و
مفتح سدد و مفتت حصاة و مدر بول و حیض و محلل ریاح و جهت جرب و حکه و بالخاصیة جهت
علل صفراوی مفید و شربتش تا پنج درهم و آب او با روغن زیتون جهت پاک کردن چرک معادن
موثر است و نقیع بیخ او بقدر ده درهم مسهل قوی بلغم و سودای رقیق و سریع العمل است
.(تحفه حکیم مومن ). و در مفردات ابن البیطار
ذیل غالسیفس آرد: عامه مردم اندلس آن را حملج
و مصریان آن را منتنه نامند. گیاهی خودرو شبیه بقریص لیکن برگ آن املس باشد و گزنده
نیست و چون آن را در دست بمالند بوئی ناخوش آرد. و آن را گلهای باریک باشد که به فرفیری
زند و ضماد آن محلل جساء و اورام سرطانی و خنازیر و اورام بن گوش - انتهی . و در مخزن
الادویه ذیل غاغالس آمده است . و رجوع به غاغالس و غالیوبسیس شود.
|| سرمق . [ س َ م َ ] (معرب ، اِ) معرب سرمه ، نام تره که
آن را به هندی بتهوا گویند. (غیاث ) (آنندراج ). شرنگ و آن گیاهی است پهن برگ ، خوردن
دو درهم تخم سائیده متن داروخانه طوبا آن سه هفته تریاق است مر استسقا را و اکثار
آن مورث هلاکت . (منتهی الارب ). معرب از سرمج فارسی و آن قطف است . (تحفه متن
داروخانه طوبا حکیم مومتن داروخانه طوبامن ). تعریب سرمک است . (شرفنامه متن
داروخانه طوبا منیری ). اسپاناخ . (الفاظ الادویه ). سرنگ . (مهذب الاسماء) :
به دفع زهر به دانا نموده ای تریاق
به نفع طبع به بیمار داده ای سرمق .
انوری .
/////////////
سلمه تره . [ س َ م َ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است
۞ دو پایه از
تیره متن داروخانه طوبا فرفیونیان که گیاهان مضر است . رجوع به گیاه شناسی گل گلاب
ص 240 و سلمی تره شود.
|| سلمی تره . [ س َ ت َ رَ ] (اِ مرکب ) گیاهی است و چنان
نماید که تاج خروس بری باشد. (یادداشت بخط مومتن داروخانه طوبالف ). رجوع به سلمه
تره شود.
//////////
اسامى گوناگون غازیاغى
به گیاه غازیاغى پاکلاغى نیز مى گویند . قازایاقى ، غازایاقى ، غازایاغى ، قازپا، پاقازه و کلاغ پا از اسامى دیگر این گیاه است .
ایـن گـیـاه در زبـان عـربى به رجل الاوز، در زبان لاتین به chenopodium در زبان انـگـلیـسـى بـه foot _ goos، در زبان فرانسه به anserine و در زبان آلمانى به gansefuss شهرت دارد .
گونه هاى مختلف غازیاغى
1- قـازایـاقـى سـفـیـد، سـلمـه سـفـیـد، آق پـازى ، فـسـا الکـلاب ، زربـیـح album chenopodium
2- قازایاقى قرمز rubrum chenopodium
3- قازایاقى کاذب hybridum chenopodium
4- قره پازى halimus chenopodium
5- اسفناج بیابانى henricus bonus chenopodium
6- زربیح mural chenopodium
7- جربوز (تیره اسفناج) blitum chenopodium
مشخصات کلى غازیاغى
اسـت عـلفـى که در چمنها و باغها به حالت خودرو مى روید . ارتفاع آن حدود 20 تا 30 سـانـتـیـمـتـر اسـت و بـرگهاى آن سه قسمت است و به صورت پاى زاغ و کلاغ است . قـسـمـتـهـاى مـورد اسـتـفـاده دارویى و خوراکى آن برگ گیاه است . طعم برگها کمى تند، قـابـض و کـمـى شـیـریـن مـزه بـوده و مختصرى رنگ زرد دارد و ریشه آن تقریبا دایره اى شـکـل و گـره دار اسـت و گـره هـا نـیـز دایـره اى شـکـل هـسـتـنـد . رنـگ ظـاهـر ریـشـه گـیاه مـایل به زردى است ولى چنانچه ساییده شود بسیار سفید رنگ مى گردد . طبیعت غازیاغى گرم است .
به گیاه غازیاغى پاکلاغى نیز مى گویند . قازایاقى ، غازایاقى ، غازایاغى ، قازپا، پاقازه و کلاغ پا از اسامى دیگر این گیاه است .
ایـن گـیـاه در زبـان عـربى به رجل الاوز، در زبان لاتین به chenopodium در زبان انـگـلیـسـى بـه foot _ goos، در زبان فرانسه به anserine و در زبان آلمانى به gansefuss شهرت دارد .
گونه هاى مختلف غازیاغى
1- قـازایـاقـى سـفـیـد، سـلمـه سـفـیـد، آق پـازى ، فـسـا الکـلاب ، زربـیـح album chenopodium
2- قازایاقى قرمز rubrum chenopodium
3- قازایاقى کاذب hybridum chenopodium
4- قره پازى halimus chenopodium
5- اسفناج بیابانى henricus bonus chenopodium
6- زربیح mural chenopodium
7- جربوز (تیره اسفناج) blitum chenopodium
مشخصات کلى غازیاغى
اسـت عـلفـى که در چمنها و باغها به حالت خودرو مى روید . ارتفاع آن حدود 20 تا 30 سـانـتـیـمـتـر اسـت و بـرگهاى آن سه قسمت است و به صورت پاى زاغ و کلاغ است . قـسـمـتـهـاى مـورد اسـتـفـاده دارویى و خوراکى آن برگ گیاه است . طعم برگها کمى تند، قـابـض و کـمـى شـیـریـن مـزه بـوده و مختصرى رنگ زرد دارد و ریشه آن تقریبا دایره اى شـکـل و گـره دار اسـت و گـره هـا نـیـز دایـره اى شـکـل هـسـتـنـد . رنـگ ظـاهـر ریـشـه گـیاه مـایل به زردى است ولى چنانچه ساییده شود بسیار سفید رنگ مى گردد . طبیعت غازیاغى گرم است .
/////////////////
قس سلمک در ویکی پارسی:
سلمک (سلمه تره) (نام علمی Chenopodium
album) گیاهی از خانوادهای به نام Chenopodiaceae که گیاهی دو لپه، یکساله، دو جنسی، ایستا و به ارتفاع ۳۰ تا ۱۸۰ سانتیمتر میباشد.این
گیاه نوعی علف هرز میباشد وشبیه بای غاز است برگ های این گیاه خوراکی است.
//////////
قس سرمق ابیض، زربیج ابیض، رجل الاوز در عربی:
السرمق الأبيض[2] أو الزربيح الأبيض أو رجل الإوز[3] أو ركب
الحمل (بالإنجليزية: Lamb's quarters) نوع من النباتات البرية
العشبية الحولية يتبع جنس السرمق. كان قديماً يصنف ضمن الفصيلة الرمرامية (باللاتينية:
Chenopodiaceae) التي ضمت حديثاً كأسرة إلى الفصيلة القُطَيفية
(باللاتينية: Amaranthaceae)، من ذوات الفلقتين.
الموئل والانتشار[عدل]
يعتقد أن أصله من أوروبا، ولكنه اليوم موجود أيضًا في إفريقيا
وجنوب شرق أسيا وأستراليا والأمريكتين. يزرع هذا النبات ويستعمل في شمال الهند كمحصول
غذائي.
المصادر[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب مذكور في : Species
Plantarum. 1st Edition, Volume 1 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358238 — المؤلف: كارولوس
لينيوس — العنوان : Species
Plantarum — المجلد: 1 — الصفحة:
219
^ نظام معلومات النباتات السامة في سورية. السرمق الأبيض.
تاريخ الولوج 29 نيسان 2013.
^ موقع أغروفوك. رجل الإوز تاريخ الولوج 26 نيسان 2013.
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: سرمق أبيض
أيقونة بوابةبوابة علم النبات أيقونة بوابةبوابة زراعة
Ferns02.jpg هذه بذرة مقالة عن نبات بحاجة
للتوسيع. شارك في تحريرها.
معرفات الأصنوفة
TAXREF ID: 90681 Wildflowers of Israel ID: 1578 FNA: 200006809 iNaturalist taxon ID: 58127 IPNI plant ID: 55993-2 USDA PLANTS ID: CHAL7 ARKive ID
eol: 587522 GRIN Taxonomy ID NBN: NHMSYS0000457251 Plantarium ID: 10145 APDB: 26527
Tropicos taxon name ID: 7200019
NCBI: 3559 Flora of China ID:
200006809 PlantList-ID: kew-2716945 Plazi ID: DB996552-2014-A6EB-86CE-7106A21023EF FloraBase ID: 2483 Dyntaxa ID: 220704 VASCAN ID: 4493 TaiBNET ID: 202725 GBIF: 3083838
NZOR ID Nederlands
Soortenregister ID: 120090 ITIS: 20592
تصنيفات: حشائش خضراوات ورقية سرمقاوية قطيفية مكسرات
نباتات نيبال نباتات وصفت في 1753
///////////
قس در آذری:
/////////
قس در عبری با فیلترشکن!
//////////////
قس بات هوا در پنجابی:
باتھو اک عام ہون والی بوٹی اے۔ اتری ہندستان وچ
ایہنوں اگایا
جاندا اے۔ پاکستان وچ ایہ کنک نال آپ
ہوندی اے۔ ایہ ہن ساری دنیا
وچ ہوندی اے۔ ایہ پہلے تے سدھی اگدی اے تے 10–150 سینٹی میٹر تک اچی
جاندی اے پر فیر بیاں تے پتیاں باہجوں ڈگن لگدی اے۔ پہلے ہونوالے پتے چوڑے تے ہیرے ورگے ہوندے نیں ت مگروں ہونوالے نیزے وانگوں تکھے ہوندے نیں۔
//////////
Chenopodium
album
From Wikipedia, the free encyclopedia
Chenopodium album
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. album
|
Though
cultivated in some regions, the plant is elsewhere considered a weed. Common
names include lamb's quarters, melde, goosefoot and fat-hen,
though the latter two are also applied to other species of the genus Chenopodium,
for which reason it is often distinguished as white goosefoot.[1][2][3][4] It is sometimes also called pigweed, however, pigweed is
also a name for a few weeds in the family Amaranthaceae,:[4] it is for example used for the redroot pigweed (Amaranthus
retroflexus).
Chenopodium
album is extensively
cultivated and consumed in Northern India as a
food crop,[5] and in English texts it may be called by its Hindi name bathua or bathuwa (बथुआ) (Marathi:चाकवत).[6] It is called Pappukura in Telugu, Paruppukkirai in Tamil, Kaduoma in
Kannada, Vastuccira in Malayalam, and Chakvit in Konkani.
/////////
همچنین:
گل میمونی (نام علمی: Scrophularia)
نام سردهی از تیره گلمیمونیان است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Scrophularia»،
ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۸ ژوئن ۲۰۱۶).
//////////
قس غدب در عربی:
الغُدَب (باللاتينية: Scrophularia) (بالإنجليزية: figworts) هو جنس نباتي يتبع الفصيلة الغدبية من رتبة الشفويات. يضم الجنس أنواعا عديدة.
- غدب عقدي (باللاتينية: Scrophularia nodosa)
- غدب أذني (باللاتينية: Scrophularia auriculata)
- غدب باميري (باللاتينية: Scrophularia pamirica)
- غدب برزفالسكي (باللاتينية: Scrophularia przewalskii)
- غدب برغري (باللاتينية: Scrophularia buergeriana)
- غدب بسيط (باللاتينية: Scrophularia modesta)
- غدب ثنائي الأسنان (باللاتينية: Scrophularia diplodonta)
- غدب ثنائي اللون (باللاتينية: Scrophularia bicolor)
- غدب خلاني (باللاتينية: Scrophularia alaschanica)
- غدب زغابي (باللاتينية: Scrophularia villosa)
- غدب سناني (باللاتينية: Scrophularia lanceolata)
- غدب سنبلي (باللاتينية: Scrophularia spicata)
- غدب سولي (باللاتينية: Scrophularia souliei)
- غدب شقوقي (باللاتينية: Scrophularia chasmophila)
- غدب صافي (باللاتينية: Scrophularia lucida)
- غدب صحراوي (باللاتينية: Scrophularia desertorum)
- غدب ظلي (باللاتينية: Scrophularia umbrosa)
- غدب عالي (باللاتينية: Scrophularia elatior)
- غدب غربي (باللاتينية: Scrophularia occidentalis)
- غدب فارغيسي (باللاتينية: Scrophularia fargesii)
- غدب فرموزي (باللاتينية: Scrophularia formosana)
- غدب قراصي الأوراق (باللاتينية: Scrophularia urticifolia)
- غدب قليل الأزهار (باللاتينية: Scrophularia pauciflora)
- غدب كابوسي (باللاتينية: Scrophularia capusii)
- غدب كاليفورني (باللاتينية: Scrophularia californica)
- غدب كبير الثمار (باللاتينية: Scrophularia macrocarpa)
- غدب متساوي الشفاه (باللاتينية: Scrophularia aequilabris)
- غدب متصعد (باللاتينية: Scrophularia hypsophila)
- غدب محزز (باللاتينية: Scrophularia incisa)
- غدب مسنن (باللاتينية: Scrophularia dentata)
- غدب مندريني (باللاتينية: Scrophularia mandarinorum)
- غدب نمطي (باللاتينية: Scrophularia stylosa)
- غدب هنري (باللاتينية: Scrophularia henryi)
1.
^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : Species Plantarum — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358640 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان :Species plantarum — الاصدارالأول — المجلد: 2 — الصفحة: 619
///////////
قس در آذری:
Keçiqulağı,
Qaraşəngi (lat. Scrophularia)[1] - keçiqulağıkimilər fəsiləsinə aid bitki
cinsi.[2[
///////////
Scrophularia
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Figwort" redirects here. For for
other plants sometimes referred to as figword, see Figwort (disambiguation).
Scrophularia
|
|
Scrophularia nodosa
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
The
genus Scrophularia of the family Scrophulariaceae comprises about 200
species of herbaceous flowering plants commonly known
as figworts. Species of Scrophularia all share
square stems, opposite leaves and open
two-lipped flowers forming clusters at
the end of their stems. The genus is found throughout the Northern Hemisphere, but concentrated
in Asia with only a few
species in Europe and North America.[citation needed]
Scrophularia species are used as
food plants by the larvae of some Lepidoptera species
including Phymatopus
hectoides.[citation needed]
Some
species in this genus are known to contain potentially useful substances, such
as iridoids, and several Scrophularia species,
such as the Ningpo figwort or Chinese figwort (S. ningpoensis),
have been used by herbal medicine practitioners
around the world. The name Scrophularia comes from scrofula, a form of tuberculosis, because several species
have been used in herbal medicine for this disease.[1][2]
Scrophularia nodosa
Green Figwort.
This article needs additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (July 2012) (Learn how and when to remove this template message)
|
1. Jump up^ Culpeper, Nicholas.
Culpeper's complete herbal: a book of natural remedies for ancient ills.
Wordsworth Editions, 1995.
2. Jump up^ Garran, Thomas
Avery. Western Herbs According to Traditional Chinese Medicine: A
Practitioner's Guide. Inner Traditions/Bear & Co, 2008.
&&&&&&&&
غافث
بفتح غین و الف و فتح فا و ثاء مثناه فوقانیه بر وزن آفت و
بکسر فاء و ثاء مثلثه نیز آمده بلاطینی او بطوری و ببربری اکر سومنه نامند و نبات آن
را حشیشه الغافث و شجره البراغیث و شوکۀ منتنه نامند
ماهیت آن
کیاهی است خاردار و برک آن دراز و عریض و طولانی و مزغب و
از وسط برکهای آن شاخی مجوف خشن روئیده و کل آن کبود مائل ببنفشی و طولانی و جمیع اجزای
آن بسیار تلخ و از صبر تلختر و با عفوصت و قبض کمی و حرارتی چندان ندارد و مستعمل کل
آنست و با عصارۀ آن و قوت آن تا سه سال باقی می ماند بهترین آن فارسی است که از کوهستان
شیراز آورند و رومی نیز
طبیعت آن
کرم در اول و خشک در دوم و جمعی بالعکس نیز کفته اند و صاحب
ارشاد کرم و خشک در دوم دانسته و با قوت قابضۀ کمی
افعال و خواص آن
ملطف و مقطع و جاذب و جالی و مفتح سدۀ جکر و سپرز و تنقیۀ
مجاری آن و جهت تپهای مرکبه و اسهال اخلاط سوخته و ادرار بول و شیر و حیض و عرق اعضاء
الغذاء و النفض آشامیدن حشیش و یا عصارۀ آن جهت اوجاع کبد و تفتیح سدد آن و سدۀ طحال
و تقویت کبد و تحلیل اورام آن و اورام طحال و صلابت آن و صلابت معده و سوء القنیه و
استسقا و ادرار بول و حیض و با شراب جهت قروح امعا و حمول آن مدر قوی حیض بعد از یاس
از ان القروح آشامیدن نیم مثقال از حشیش آن با آب شاهتره و سکنجبین و همچنین کل و عصارۀ
آن و ضماد کیاه آن با پیه خنزیر کهنه و با پیه هر حیوانی که باشد سرشته جهت قروح عسره
الاندمال و طلای عصارۀ آن جهت جرب و حکه و ذرور ان مجفف و التیام دهندۀ زخمها الحمی
جهت حمیات مزمنۀ کهنه و مرکبه و سوداویه و صفراویه و محترقه بتخصیص عصارۀ آن با عصارۀ
افسنتین الزینه جهت داء الثعلب و داء لحیه کویند مضر طحال است مصلح آن انیسون مقدار
شربت آن در غیر مطبوخ تا سه درم و در مطبوخ تا هفت درم بدل آن در حمیات بوزن آن اسارون
و نیم وزن آن افسنتین و طریق اخذ عصارۀ آن آنست که کیاه آن را و آب آن را کرفته در
آفتاب بکذارند تا منعقد کردد پس اقراص ساخته خشک نمایند
طبیعت آن
سرد و خشک و الطف از جرم آن
افعال و خواص آن
ملطف و مقطع و رافع جرب و حکه و تپهای کهنه و درد جکر با آب
شاهتره و سکنجبین مقدار شربت آن نیم مثقال تا یک مثقال مضر انثیین مصلح آن مصطکی بدل
آن سه وزن آن غافث و کویند سه وزن آن سماق است و تخم آن را چون با شراب بیاشامند جهت
قروح امعا و نهش هوام مفید و حب و اقراص و معجون آن در قرابادین کبیر ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
غافث . [ف َ / ف ِ ] (ع اِ) تلفظی در غافت . رجوع بغافت شود.
|| غافت . [ ف َ / ف ِ ] ۞ (ع اِ) ۞ گلی است لاجوردرنگ
درازشکل و شاخهای باریک دارد بدرازی یک وجب و گل و برگ و شاخ آن همه تلخ است و از کوهستان
حوالی شیراز آورند، بوته آن را حشیش الغافت
و شجرة البراغیث و شوکه منتنه گویند، نیم مثقال
آن حیض را برسد. (برهان ). به فارسی آن را گل خُله گویند و از گیاههای خاردار است ،
برگی چون شاهدانه و گلی چون نیلوفر دارد. (از بحر الجواهر). به لاتینی اوبطوری ۞ و به بربری
اکرسومنه نامند و نبات آن را حشیشه الغافت و شجرةالبراغیث و شوکه منتنه نامند.
ماهیت آن : گیاهی است خاردار و برگ آن دراز و عریض و طولانی
و مزغب و از وسط برگهای آن شاخی مجوف خشن روییده وگل آن کبود مایل به بنفشی و طولانی
و جمیع اجزای آن بسیار تلخ و از صبر تلختر و با عفوصت و قبض کمی و حرارت چندان ندارد
و مستعمل گل آن است با عصاره آن ، وقوت آن
سه سال باقی می ماند. بهترین آن فارسی است که از کوهستان شیراز آورند و رومی نیز. طبیعت
آن گرم در اول و خشک در دوم و جمعی برعکس نیز گفته اند و صاحب ارشاد گرم و خشک در دوم
دانسته و با قوت قابضه کمی .
افعال وخواص آن : ملطف و مقطع و جاذب و جالی و مفتح سده جگر و سپرز و تنقیه مجاری آن و جهت تبهای مرکبه و اسهال اخلاط سوخته
و ادرار بول و شیر و حیض و عرق .
اعضاء الغذا، و النفض : آشامیدن حشیش و یا عصاره آن جهت اوجاع کبد و تفتیح سدد آن و سده طحال و تقویت کبد و تحلیل اورام آن و اورام طحال
و صلابت آن و صلابت معده و سوءالقنیه واستسقاء و ادرار بول و حیض و با شراب جهت قروح
امعاو حمول آن مدر قوی حیض بعد از یاس از آن .
القروح : آشامیدن نیم مثقال از حشیش آن با آب شاهتره و سکنجبین
و هم چنین گل و عصاره آن و ضماد گیاه آن با
پیه خنزیر کهنه و یا پیه هر حیوانی که باشد سرشته جهت قروح عسرة الاندمال و طلای عصاره آن جهت جرب و حکه و ذرورآن مجفف و التیام دهنده زخمها.
الحمی : جهت حمیات مزمنه
کهنه و مرکبه و سوداویه و صفراویه ومحترقه به تخصیص عصاره آن با عصاره
افسنتین .
الزینة: جهت داء الثعلب و داءالحیة. گویند مضر طحال است ،
مصلح آن انیسون ، مقدار شربت آن در غیر مطبوخ تا سه درم و در مطبوخ تا هفت درم ، بدل
آن در حمایت به وزن آن اسارون و نیم وزن افسنتین . و طریق اخذ عصاره آن آن است که گیاه آن را و آب آن را گرفته در آفتاب
بگذارند تا منعقد گردد، پس افراص ساخته خشک نمایند. طبیعت آن سرد و خشک و الطف از جرم
آن .
افعال و خواص آن : ملطف و مقطع و رافع جرب و حکه و تبهای کهنه
و درد جگر با آب شاهتره و سکنجبین ، مقدار شربت آن نیم مثقال تا یک مثقال ، مضر انثیین
، مصلح آن مصطکی ، بدل آن سه وزن آن غافث و گویند سه وزن آن سماق است و تخم آن را چون
با شراب بیاشامند جهت قروح امعاءو نهش هوام مفید و حب و اقراص و معجون در قرابادین
کبیر ذکر یافت . مولف اختیارات بدیعی آرد: بهترین آن فارسی بود که از کوهستان حوالی
شیراز آورند و رومی نیز نیکو بود و آن گلی است لاجورد رنگ دراز شکل و شاخهای وی باریک
بود و بدرازی یک وجب بود و کوتاه تر نیزبود و گل وی و شاخ وی و ورق وی همه تلخ بود
بغایت مانند صبر، و طبیعت آن گرم بود در اول و خشک بود در دویم و گویند معتدل بود در
گرمی و سردی و گویند سرد است و وی لطیف بود و در ابتدا داءالثعلب عظیم نافع بود و با
پیه کهن بر ریشهایی که دشخوار بود باصلاح آوردو درد جگر و معده و صلابت سپرز و قرحه امعا و تبهای مزمن و صفرای محترقه بیرون آورد و
مقدار شربت از وی نیم مثقال بود و وی حیض براند و گویند مضر بود بسپرز و مصلح آن انیسون
است و بدل آن نیم وزن آن افسنتین با یک وزن آن اسارون . (اختیارات بدیعی ). حکیم مومن
آرد: شکوفه گیاهی است کبود مایل به بنفشی و طولانی وتلخ و با عضوصت و برگش دراز و عریض
و زغب دار و از وسط برگها شاخ مجوف خشونت دار می روید و قوتش تا سه سال باقی است .
در دوّم گرم و در اول خشک و لطیف و جالی و مفتح سدّه جگر و مقوی معده و جگر و مدر حیض
و بول و شیر و عرق و مسهل اخلاط سوخته و حاره و رافع تبهای مرکبه و سدّه سپرز و جگر و ذرور او مخفف و التیام دهنده زخمها و حمول او مدر قوی حیض و گویند مضرّ سپرزاست
، و مصلحش انیسون و بدلش مثل او اسارون و نصف آن افسنیتن و شربت او سه درهم و در مطبوخ
هفت درهم است . (تحفه حکیم مومن ). ابن البیطار
در شرح «غافث » آرد: دیسقوریدوس فی الرابعة اناطوربوس ۞ هو من النبات
المستانف کونه فی کل سنة یستعمل فی وقودالنار و یخرج قضیباً واحداً قائماً دقیقاً اسود
صلباً خشبیاً. علیه زغب طوله ذراع او اکثر،علیه ورق متفرق بعضه من بعض مشرف تشریفات
او اکثر، و هذه الشرف مشرفة مثل تشریف المنشار شبیهة بورق النبات الذی یقال له نیطافلن
۞ اوورق الشهدانج
و لون الورق الشهدانج و لون الورق الی السواد و علی الساق من نصفه بذر علیه زغب یسیر
مائل الی السفل اذا جف یتعلق بالنبات . جالینوس فی السادسة، قوة هذالدواء قوة لطیفة
قطاعة تجلو من غیر ان تحدث حرارة معلومة و لذلک صار یفتح سدد الکبد و فیه مع هذا قبض
یسیر بسببه صار یقوی الکبد. دیسقوریدویس . و ورق هذا النبات اذا دق ناعماً و خلط بشحم
الخنزیر العتیق و وضع علی القروح العسرة الاندمال ابراها و هذا النبات او بزره اذا
شربا بالشراب نفعا من قرحةالامعاء و من نهش الهوام . لی . قد کثر الاختلاف فی هذالنبات
بین الاطباء مشرقاً و مغرباً حتی انه لم یثبت له حقیقة عند احد منهم ، فاطباء المغرب
الاقصی و افریقیة یستعملون مکانه النبات المسمی بالبربریة. (برهان ). ۞ و هو الطابق
و رجعوا فی ذلک قول اسحاق بن عمران واحمدبن ابی خالد، و هذا غلط منهم فاحش ، لان البرهلان
قد ذکره دیسقوریدوس فی الثالثة و سماه بالیونانیه (فوتیرا) و هو الطابق بالعربیة و
قدذکرته فی حرف الصاء، و اما بعض اطباء الاندلس فانهم یستعملون هذالدواءالذی تکلمنا
فی هیئته و قوته کدیسقوریدوس و جالینوس و اهل اطباء العراق و الشام والدیار المصریة
فلیس یعرفون شیئاً مما ذکرناه و انما یستعملون نباتاً آخر شدیدالمرار، له زهر ازرق
الی الطول ماهو، و له قضبان مدورة دقاق تشبه الدقیق من الاسل و لون ورقه و قضبانه الی
الصفرة و جمیعه شدید المرارة امر من الصبر و هو اشدّ قوة و اظهر نجحاً فی تفتیح سدد
الکبد و غیرها من الدواء الذی قالت التراجمة عنه انه الغافث فی مفردات دیسقوریدوس و
جالینوس فاعلمه . وقال بدیغورس و بدله نصف وزنه اسارون و وزنه و نصف وزنه افسنتین
. (مفردات ابن بیطار ج 2 ص 144-145). داودضریر انطاکی ذیل «غافت » آرد: نبت عریض الاوراق
مزغب فی وسطه قضیب مجوف خشن ، له زهر الی الزرقة، و منه بنفسجی مرالطعم عفص یدرک اواخرالربیع،
تبقی قوته ثلاث سنین ، و هو حارُ فی الثانیه یابس فی الاولی او معتدل یسهل الاخلاط
الحارة والمحترقه و یفتح السدد و یطفی ءالحمیات بالغاً حتی قیل یبرده و یزیل الطحال
و عسرالبول و یدرالفضلات حتی الحیض بعد الیاس ولو احتمالاً، یدمل و یجفف بمطلق الشحوم
ذروراً و هو یضرالطحال مع نفعه منه و یصلحه الانیسون و شربة جرمه ثلاثة و مطبوخه سبعة
و بدله مثله اسارون و نصفه انیسون . (تذکره
داود ضریر انطاکی ص 259). غافث . اوفطاریون ۞ . اوقطاریون
۞ شجرةالبراغیث
. دوای جگر. شوکة منتنة. بقلة القمل .
///////////
غافث (نام علمی: Agrimonia eupatoria)
نام یک گونه از تیره گلسرخیان است.گیاهی است علفی چند ساله دارای ساقه و برگ های کرک
دار با ظاهری بیضی و دندانه دار .گل های غافث در انتهای ساقه ها به رنگ زرد به صورت
سنبله ظاهر میشوند.این گیاه عموما در کوهستانهای سردسیر رشد میکند.
جستارهای وابسته[ویرایش]
گیاهان دارویی
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Agrimonia eupatoria»،
ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۴).
//////////
قس غافث شایع در عربی:
محتويات
[أظهر]
يوجد في الأحراج المشمسة ومنحدرات
الجبال.
الغافث الشائع نبات عشبي معمّر ذو أشواك منتنة. يبلغ
ارتفاع النبات مترا واحدا، وساقه مكسوة بشعيرات خشنة،
وتحتوي على مسافات متباعدة، وأشواك معقوفة، وأوراق مسننة وسطحها الأسفل مكسو
بشعيرات رمادية. أزهارها صغيرة صفراء بمجموعات عنقودية وذات رائحة عطرية.
استخدم الغافث الشائع كعشب علاجي
لمدة قرون طويلة وقد كان أحد أشهر الأعشاب الشافية كدواء قابض للأنسجة ومقوٍ
معتدل، مفيد في الكحات، الإسهال والأمعاء المسترخية، ومدر للبول، وفي معالجة
الأمراض الجلدية واليرقان، الحلوق المتقرحة، التهاب الفم، وكان للغافث سمعة عظيمة
في معالجة الصفراء وشكاوى الكبد الأخرى.
تستعمل الأوراق والأزهار لعمل غرغرة
ممتازة لحلق مسترخي.
في كندا استخدمه السكان الأصليون والكنديون بنجاح كبير في علاج الحالات المتقطعة
الخاصة بالحمّى. أما في فرنسا فيستخدمه الفلاحون الفرنسيون كبديل
للشاي.
1.
^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : Species Plantarum. 1st Edition, Volume 1 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358467 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species
Plantarum — المجلد: 11 — الصفحة: 448
2.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة انتشار الغافث الشائع (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 28 شباط 2013.
- حشائش
- حياة نباتية في الوطن العربي
- صناعة السحر
- نباتات أذربيجان
- نباتات أرمينيا
- نباتات ألبانيا
- نباتات ألمانيا
- نباتات أوكرانيا
- نباتات أيرلندا
- نباتات إسبانيا
- نباتات إستونيا
- نباتات إيطاليا
- نباتات البرتغال
- نباتات البوسنة والهرسك
- نباتات الجبل الأسود
- نباتات الدنمارك
- نباتات السويد
- نباتات الشام
- نباتات المجر
- نباتات المغرب العربي
- نباتات النرويج
- نباتات النمسا
- نباتات اليونان
- نباتات بريطانيا
- نباتات بلجيكا
- نباتات بلغاريا
- نباتات بولندا
- نباتات تركيا
- نباتات تشيكيا
- نباتات جورجيا
- نباتات روسيا
- نباتات روسيا البيضاء
- نباتات رومانيا
- نباتات سلوفاكيا
- نباتات سلوفينيا
- نباتات سويسرا
- نباتات صربيا
- نباتات طبية
- نباتات طبية في أوروبا
- نباتات فرنسا
- نباتات فنلندا
- نباتات قبرص
- نباتات كرواتيا
- نباتات لاتفيا
- نباتات ليتوانيا
- نباتات مالطا
- نباتات مقدونيا
- نباتات مولدوفا
- نباتات هولندا
- نباتات وصفت في 1753
- ورداوات
///////////////
قس اَپتِک گوکتو در آذری:
//////////
Agrimonia eupatoria
From Wikipedia, the free encyclopedia
Common agrimony
|
|
Agrimonia eupatoria
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. eupatoria
|
Agrimonia
eupatoria is
a species of agrimony that is often
referred to as common agrimony, church steeples or sticklewort.
The
whole plant is dark green with
numerous soft hairs. The soft hairs aid in the plant's seed pods sticking to
any animal or person coming in contact with the plant. The flower spikes have a
spicy odor like apricots. In the Language of Flowers Agrimony means
thankfulness or gratitude.[1]
Contents
[show]
Agrimonia eupatoria flower from June to
September
the hooked, burr-like seed heads, helping
dispersal as they attach to passing animals
The
common agrimony grows as a deciduous, perennial herbaceous plant and reached heights
of up to 100 cm (39 in). Its roots are deep rhizomes, from which spring the
stems. It is characterized by its typical serrated edged pinnate leaves.[2]
The
short-stemmed flowers appear from June to September, in long, spike-like, racemoseinflorescences. The single flower has
an urn-shaped curved flower cup, the upper edge has several rows of soft,
curved hook-shaped bristles, 1–4 mm (0.039–0.157 in) long. The hermaphrodite flower has
fivefold radial
symmetry.
There are five sepals present . There are
five yellow, rounded petals.[2] The petals and the
five to 20 stamens rise above the tip
of the flower cup . The two medium-sized carpels in the flower cups
are sunk into, but not fused with it. The flowers with their abundant pollen
supply attract hoverflies, flies and honey bees. The pollinated flowers
develop fruits with burs. These attach to passing grazing animals such as
cattle, sheep and deer and are spread over a large area.[2]
Agrimony
has been stated to have medical and magical properties since the time of Pliny the Elder. It is ruled astrologically
by Cancer, according to Nicholas Culpeper. Common folklore held that
it could cure musket wounds and ward
off witchcraft.[citation needed]
Traditional
British folklore states that if a sprig of the plant was placed under a
person's head, they would sleep until it was removed. [3]
Contains volatile oils, flavonoids, apigenin, luteolin, quercetin, kaempferol, tiliroside, triterpene glycosides including euscapic acid and tormentic acid, phenolic acids, and 3%–21% tannins.[4]
2.
^ Jump up to:a b c Grieve, Mrs
M. "Agrimony". A Modern Herbal.
Botanical.com. Retrieved 2011-06-23.
3.
Jump up^ Encyclopedia of
Folk Medicine: Old World and New World Traditions By Gabrielle Hatfield, p.310
4.
Jump up^ Frances Watkins;
Barbara Pendry; Alberto Sanchez-Medina; Olivia Corcoran (2012).
"Antimicrobial assays of three native British plants used in Anglo-Saxon
medicine for wound healing formulations in 10th century England Original
Research Article Pages 408-415". Journal of Ethnopharmacology. 144 (2):
225–456. doi:10.1016/j.jep.2012.09.031.
·
Howard, Michael. Traditional
Folk remedies (Century, 1987, pp 96–97)
&&&&&&&&
غالیون
بفتح غین و الف و کسر لام و ضم یا و سکون واو و نون لغت یونانی
است بمعنی عاقد اللبن جهت آنکه شیر را مانند انفحه منجمد می کرداند
ماهیت آن
نباتی است ایستاده برک آن طولانی و کل آن زرد و باریک و ریزه
و انبوه و خوش بو باندک حدت و منبت آن کنار آبهای ایستاده
طبیعت آن
کرم در اول و خشک در دوم
افعال و خواص آن
حابس نزف الدم و ضماد کل آن جهت سوختکی آتش و قطع خون جراحات
و با قیروطی و روغن کل جهت رفع اعیا و بیخ آن در آخر اول کرم و در دوم تر افعال و
خواص آن بغایت محرک باه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
غالیون .(معرب ، اِ) گیاهی است که شیر را در حال منجمد گرداند.
یا آن بمهمله است «عالیون ». (منتهی الارب ). عاقداللبن ۞ . نباتی است
ایستاده ، طبیعت آن گرم در درجه اول و در دوم
خشک . (الفاظ الادویه ). غالیون یا قالبون علف شیر ۞ . (دزی ج 2
ص 199). و صاحب مخزن الادویه آرد: غاربون ... لغت یونانی است بمعنی عاقداللبن جهت آنکه
شیر را مانند انفحه منجمد میگرداند... ماهیت آن : نباتی است ایستاده برگ آن طولانی
و گل آن زرد و باریک و ریزه و انبوه و خوشبو به اندک حدت و منبت آن کنار آبهای ایستاده
. طبیعت آن گرم در اول و خشک در دوم . و خواص آن حابس نزف الدم و ضماد آن جهت سوختگی
آتش و قطع خون جراحات و با قیروطی و روغن جهت رفع اعیا و بیخ آن در آخر اول گرم و در
دوم تر، افعال آن بغایت محرک باه است - انتهی . و صاحب تحفه آرد: در قانون در حرف عین
مذکور است و به لغت یونانی بمعنی عاقداللبن است چه آن نبات حکم پنیر مایه دارد در بستن
شیر، برگش دراز و گلش زرد و ریزه و انبوه و خوشبو نزدیک آبهای ایستاده میروید در اول
گرم و در دوم خشک و حابس نزف الدم و ضماد گل او جهت سوختگی آتش و قطع خون جراحات و
باروغن گل جهت اعیا نافع است و بیخ او در آخر اول گرم و در نیمه دوم تر و بغایت محرک
باه است - انتهی .
/////////////
شیرپنیر گیاهی است از تیره روناسیان (نام علمی: Rubiaceae)،
راسته گلسپاسیسانان (Gentianales).
شیرپنیر در ایران از جمله در بلندیهای بالای ۲۵۰۰ متر در
استان کهگیلویه و بویراحمد میروید.
جستارهای وابسته[ویرایش]
فهرست گیاهان
منابع[ویرایش]
مرکز گردشگری علمی فرهنگی دانشجویان ایران
///////////
قس در عربی:
الجويسئة الخضراء أو قش الفراش أو الخيثرة الخضراء أو بقلة
اللبن [2] (باللاتينية: Galium verum) نبات عشبي نبات معمر
من جنس الجويسئة يتبع الفصيلة الفوية، موطنه الأصلي أوروبا وآسيا.
الوصف النباتي[عدل]
يصل ارتفاع النبات إلى 60-120 سم. الأوراق خضراء داكنة لامعة،
لها شعر من الطرف السفلي. الأزهار صفراء قطرها من 2-3 مم، و تنتج في عناقيد كثيفة.
ويتصل ذلك بنبات البلسكاء (Galium
aparine).
يحدث خلط أحيانا بين هذا النوع والجويسئة العطرة، وهي من الأنواع
ذات المستخدمة تقليديا في الطهي.
مراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب مذكور في : Species
Plantarum. 1st Edition, Volume 1 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358126 — المؤلف: كارولوس
لينيوس — العنوان : Species
Plantarum — المجلد: 1 — الصفحة:
107
^ موسوعة شبكة المعرفة الريفية. الهالوك. تاريخ الولوج 21
كانون الأول 2011.
///////
قس اِصل قاتیق اوتو در آذری:
//////////
Galium verum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Galium verum
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
G. verum
|
Yellow bedstraw (Sânziana
galbenă) from the spontaneous flora of the Transylvanian Plateau
Galium
verum (lady's
bedstraw[1] or yellow
bedstraw) is a herbaceous perennial plant of the family Rubiaceae. It is widespread across
most of Europe, North Africa, and temperate Asia from Israel and Turkey to
Japan and Kamchatka. It is naturalized
in Tasmania, New Zealand, Canada,
and the northern half of the United States. It is considered a noxious weed in
some places.[2][3][4]
Galium
verum is
a low scrambling plant, with the stems growing to 60–120 centimetres
(24–47 in) long, frequently rooting where they touch the ground. The leaves are 1–3 cm
(0.39–1.18 in) long and 2 millimetres (0.079 in) broad, shiny dark
green, hairy underneath, borne in whorls of 8–12. The flowers are 2–3 mm
(0.079–0.118 in) in diameter, yellow, and produced in dense clusters. This
species is sometimes confused with Galium odoratum, a species with
traditional culinary uses.[5]
Contents
[show]
In
the past, the dried plants were used to stuff mattresses, as the coumarin scent of the plants
acts as a flea repellant. The
flowers were also used to coagulate milk in cheese
manufacture and, in Gloucestershire, to colour the
cheese double Gloucester.[6] The plant is also
used to make red madder-like and yellow dyes. In
Denmark, the plant (known locally as gul snerre) is traditionally used
to infuse spirits, making the uniquely Danish drink bjæsk.
Frigg was the goddess of
married women, in Norse mythology. She helped women give
birth to children, and as Scandinavians used the plant lady's bedstraw (Galium
verum) as a sedative, they called it Frigg's grass.[7]
In Romanian folklore, it is called sânziana and it is linked to
the Sânziene fairies and their
festival on June 24.
In Celtic mythology, the hero Cú Chulainn, who suffered fits of
rage during battle, would take a tea of this plant to
calm his frenzy. The plant is known as Lus Chù Chulainn in Scottish Gaelic.
Many
varietal and subspecific names have been proposed, but only four are currently
(May 2014) recognized:[2]
·
Galium verum subsp. glabrescens Ehrend. - Iran, Iraq,
Turkey, Syria
·
Galium verum subsp. verum -
most of species range
·
Galium verum subsp. wirtgenii (F.W.Schultz) Oborny - Central and
eastern Europe plus Western Siberia
Seedling
1.
Jump up^ "BSBI List
2007". Botanical Society of Britain and Ireland. Archived
from the original (xls) on 2015-01-25.
Retrieved 2014-10-17.
6.
Jump up^ Howard, Michael
A. (1987). Traditional Folk Remedies: A Comprehensive Herbal. Random House
of Canada. pp. 163–. ISBN 0-7126-1731-0.
7.
Jump up^ Schön, Ebbe
(2004). Asa-Tors Hammare: Gudar och Jättar i Tro och Tradition. Värnamo:
Fält & Hässler. pp. 228–. ISBN 91-89660-41-2.
&&&&&&&&
غالمون
بفتح غین معجمه و الف و کسر لام و ضم میم و سکون واو و نون
شیخ الرئیس نوشته دوائی است خوش بو و سفرجلی رنک با قوت مجففه با حدت کمی و منجمد کنندۀ
شیر مانند انفحه و کل آن جهت قطع انفجار خون و سوختکی آتش مفید مولف کوید شاید این
خود غالیون و یا قریب بدان باشد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
غالمون . [ ل ِ ] (اِ) دوائی است خوشبو سفرجلی رنگ با قوت
مجففه کمی منجمدکننده . (الفاظ الادویه ص 200). و صاحب مخزن الادویه آرد: شیخ الرئیس
نوشته : دوائی است خوشبو و سفرجلی رنگ با قوت مجففه با حدت کمی و منجمدکننده شیر مانند انفحه و گل آن جهت قطع انفجار خون و سوختگی
آتش مفید. مولف گوید: شاید این خود غالیون ویا قریب بدان باشد. - انتهی . رجوع به غالیون
شود.
&&&&&&&&
غالیه
بفتح غین و الف و کسر لام و فتح یاء مثناه تحتانیه و ها
ماهیت آن
از ادویۀ مرکبۀ قدیمه است کفته اند از مخترعات جالینوس و اصل
آن مرکب از عنبر و حصی لبان و روغن بان سه جزو و عرقهای خوش بو است پس جهت اعراض و
اغراض دیکر عود هندی و سک و رامک و لادن و امثال اینها اضافه می نمایند و در قرابادین
کبیر نسخ آن ذکر یافت
طبیعت آن
کرم و خشک و بحسب تراکیب طبیعت آن مختلف می باشد در حدت و
عدم آن
افعال و خواص آن
مقوی قلب و دماغ و سائر قوی و ارواح و اعضا و مفرح اعضاء الراس
تمریخ بدان با روغن بان و یا خیری جهت تسکین صداع بارد و فالج و لقوه و بدستور با شراب
و استشمام آن منعش صاحب صداع و مسکن صداع بارد و آشامیدن آن با شراب مسکر و قطور محلول
آن در یکی از ان روغن در کوش جهت صرع و سکته و وجع کوش اعضاء الصدر بوئیدن آن مفرح
و مقوی قلب اعضاء النفض حمول آن جهت اوجاع باردۀ رحم و تحلیل ورم صلب بلغمی آن و ادرار
طمث و اختناق رحم و اصلاح حال آن مفید و رحم را مهیای آبستنی کرداند و طلای آن بر احلیل
ملذذ جماع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
غالیه نوعی عطر است.
فهرست مندرجات
۱ - مفهوم غالیه
۲ - پانویس
۳ - منبع
مفهوم غالیه[ویرایش]
غالیه، عطری معروف، فراهم آمده از روغن بان ، مشک ، عنبر ،
عود و غیر آن [۱] [۲] [۳] [۴]
پانویس[ویرایش]
۱. ↑ الوافی، ج۶،
ص۷۰۷.
۲. ↑ مرآة العقول،
ج۱۷، ص۲۵۴
۳. ↑ مرآة العقول،
ج۲۲، ص۴۲۳
۴. ↑ مجمع البحرین،
واژه «غلو»
منبع[ویرایش]
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۵، ص۵۳۲، برگرفته
از مقاله«غالیه».
&&&&&&&&
غبار الرحی
بضم غین و باء موحده و الف و راء مهمله و الف و لام و راء
مهمله و حاء مهمله و یا بفارسی کرد آسیا نامند
افعال و خواص آن
مجفف سعوط آن جهت قطع رعاف و ضماد آن بر پیشانی جهت منع ریختن
مواد بچشم و تقویت اعصاب نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
غبارالرحی . [ غ ُ رُرْ رَ حا ] (ع اِ مرکب ) ۞ گرد آسیا و
آن را در قدیم در بعض مرهمها و ضمادها بکار می بردند. گرد سنگ آسیا. در داروهای چشم
به کار است . صاحب اختیارات بدیعی آرد: به پارسی گرد آسیاب خوانند مخفف بود و چون به
پیشانی طلا کنند موضع فضلات که به چشم رود بکند - انتهی . و صاحب تحفه آرد: به فارسی
گرد آسیا نامند سعوط او جهت قطع رعاف و ضمادش جهت منع ریختن مواد به چشم و تقویت اعصاب
نافع است - انتهی . و دیگری آرد: چون به آب گشنیز تربر پیشانی طلا کنند رعاف را دفع
کند و فضلات را نگذارد که از دماغ بچشم ریزد. و رجوع به غبار آسیا شود.
|| غبار آسیا. [ غ ُ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گردی که از آسیا
خیزدوقت آس کردن . نبغ. نباغ . (منتهی الارب ) :
تا دل من آس شد در آسیای عشق او
هست پنداری غبار آسیا بر سر مرا.
میرمعزی (از آنندراج ).
&&&&&&&&
غبیرا
بضم غین و فتح باء موحده و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح راء
مهمله و الف بفارسی سنجد و بترکی ایکده نامند
ماهیت آن
ثمر درختی است بزرک بقدر درخت عناب و پریشان و در بلاد بسیار
سرد بهم می رسد و برک آن خشن و اغبر و لهذا آن را غبیرا نامند و دو نوع بود نر و ماده
و نر آن ثمر نمی دهد و مادۀ آن دو نوع می باشد یکی ثمر آن بقدر عناب و فندق کوچکی و
کناری و پوست آن نازک و بعد از رسیدن پوست آن سرخ می کردد و از مغز خوب جدا نمی شود
و مغز آن سفید رنک شیرین خوش بو و خوش طعم و در جوف آن تخمی اندک طولانی شبیه با استۀ
عناب و کنار و دوم ثمر آن بزرکتر از نوع اول و پوست آن نیز سرخرنک و از مغز جدا می
کردد و مغز آن نیز سفید رنک و لیکن مانند آرد نرم می باشد و تخم آن بآسانی از ان جدا
می کردد و این در شیرینی از ان نوع کمتر و این را بفارسی سنجد اردی نامند و هر دو نوع
در وسط تابستان می رسند و قوت آن تا دو سال باقی می ماند
طبیعت آن
سرد در اول و خشک در دوم و خشکی خام آن زیاده
افعال و خواص آن
مقوی و مفرح امراض الراس جهت صداع خصوصا حادث از ترقی ابخره
از معده و سائر بدن امراض الصدر سرفۀ کرم را مفید اعضا الغذاء مقوی معده و قوت ماسکه
و دابغ آن و مسکن قئ و قامع صفرا و مانع صعود ابخره و انصباب مواد بمعده و سیلان رطوبات
و حابس اسهال خصوصا خام آن و سویق آن نیز جهت امور مذکوره مفید و سحج صفراوی را مفید
و حابس ادرار بول و مانع تقطیر آن و اطفال را بسیار موافق تنقل بدان جهت آنکه معدل
مزاج ایشان است مقدار شربت آن تا پنجاه عدد و کل آن سفید مائل بزردی و بعضی زعفرانی
رنک کفته
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک و بسیار خوش بو و تند به حدی که در جایی
که درخت کلدار آن باشد بوی آن باطراف تا هفت هشت خانه می رسد
افعال و خواص آن
مهیج شهوت باه خصوصا از زنان و لهذا زنان و دختران نورس را
از استشمام رائحۀ آن منع می نمایند و در ادویۀ وبائیه کل آن را داخل می کنند و استشمام
آن نیز مفرح و مقوی دل و دماغ و آشامیدن آن جهت امراض دماغیه مانند فالج و کزاز و تقویت
دماغ و قلب امراض الصدر و الزینه و جهت امراض این هود و عضو مانند ربو و قرحۀ رئه امراض
اعضاء الغذاء جهت تقویت معده و جکر و تفتیح سدد و تحلیل ریاح و استسقا و یرقان و لرز
حمیات مفید مقدار شربت آن یک مثقال القروح و الجروح چون برک آن را بر جراحت و قرحه
بندند بچرک آورد و چرک آن را پاک سازد و ملتئم کرداند که احتیاج بدوائی دیکر نباشد
و اکر برک تازۀ آن نباشد برک خشک آن نیز مفید است و روغن آنکه آن را در روغن طبخ دهند
تا مهرا کردد تدهین بدان جهت مفاصل و استرخا و دراز کردن موی مجرب و عرق کل سنجد محلل
ریاح معده در جمیع افعال مانند آنست و از ان ضعیف تر
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
غبیرا. [ غ ُ ب
َ] (ع اِ) مخفف غبیراء در تداول فارسی زبانان . نام میوه ای که آن را سنجد گویند.
(آنندراج ) (غیاث اللغات ).سنجد. (السامی فی الاسامی ). سنجد کلاغی . (مقدمةالادب زمخشری
). سنجد آردک . (دهار نقل از نسخه خطی ). سنجد
گرگانی . جیلان . پستانک . پُستَنک . ثمر درختی است بزرگ به قدر عناب . (الفاظ الادویة).
ثمر معروف ، این میوه معروف در کلام عرب دخیل
است و مفرد و جمع آن یکسان است . (المعرب جوالیقی ). سه گونه از آن در ایران هست به
نام : 1- دیو آلبالو. 2- تیس . 3- بارانک . رجوع به همین کلمات شود. ضریر انطاکی گوید:
در این اسم اختلاف بسیار کرده اند، اهل فلاحت آن را «قراصیا» و گروهی به «سبستان »
و گروهی دیگر بر انجره اطلاق می کنند، گروه دیگری میگویند که آن زعرور اسود است و عده
ای دیگر معتقدند که نوعی از بجم (گز نازک ) است که برگهای خشن داردو «قافله » نامیده
می شود اما مراد صحیح از این اسم (غبیرا) زیزفون است و آن درختی است که در مشرق و اعمال
انطاکیه بسیار روید و به درخت عناب شباهت دارد. برگهایش خشن و چوبش غیرمجعد است و برگش
شبیه به صعتر بستانی ، اما مستطیل است و گل آن مایل به رنگ زرد باشدو از اقسام آن
«ذهبی » است که میوه آن با غبیرای معمولی فرق
دارد جز در نبق (آرد) آن . درخت غبیرا غضاضت دارد و چوبش کم نیروست اگرچه بزرگ باشد.
بویش تند و خوش و در بهار گل و در تابستان میوه میدهد. (از تذکره داود ضریر انطاکی ). به فارسی سنجد و به ترکی ایکده
نامند، و بهترین آن بزرگ مقدار شیرین است . در اول سرد و در دوم خشک و قابض و قلیل
الغذاء و موافق امزجه اطفال ، و مقوی معده
، و مقوی ماسکه ، و مانع انصباب صفرا به معده و صعود بخارات به دماغ است و جهت قی و
اسهال صفراوی و سجح و سیلان رطوبات ، و سرفه
حاره و صداع نافع، و مضر قوه هاضمه
، و مصلحش شکر، و قدر شربتش تا پنجاه عدد است و شکوفه او سفید مایل به زردی و بسیار خوشبو و محرک باء
خصوصاً در زنان ، و در دوم گرم و خشک ، و مفتح سده و محلل ریاح و مقوی دل و رافعلرز
تبهای بارده و جهت امراض جگر مثل استسقاء و یرقان و امراض سینه مانند ربو و قرحه ریه و امراض دماغ مثل فالج و کزاز نافع و مهرّای
او در روغن زیتون جهت مفاصل و استرخاء و دراز کردن موی مجرب ، و قدر شربتش یک مثقال
است . معده را دباغت کند و شکم ببندد و چون بدان تنقل کنند مستی دیر آورد و بول ببندد.
صداع اطفال را نافع بود چون با شیر به ایشان دهند تعدیل درطبیعت ایشان پیدا کند. میثمی
گوید: نور شجره غُبَیرا قوت عظیم دارد و در
شهوت زنان برانگیختن . و عرق گل سنجد محلل ریاح معده و در جمیع افعال مانند جرم آن
و از او ضعیفتر است . رجوع شود به تحفه حکیم
مومن و اختیارات بدیعی . سنجد... و هرچه فربه تر بهتر، چوبش در آب صابر است ، درهای
حمام و آنچه در نم باشد اغلب از آن سازند. شاخش در خانه بیاویزند مگس بر او جمع شوند...
برگش زردی لحیه ببرد. (نزهة القلوب نقل از نسخه
خطی ) : آبی و امرود و آنچه که به تازی زعرور و خرما قسب و سنجد که غبیرا گویند...
طبع را خشک کند. (ذخیره خوارزمشاهی ). || شراب
گاورس . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آب ارزن که مست کند. (منتهی الارب ). سُکُرْکَة،
و آن شراب ذرت است . (اقرب الموارد). نبیذ اهل حبشه که از ارزن کنند. (دهار). ضرب من
الشراب تتخذه الحبش من الذرة، و هی تُسکر، و یقال لها «السُکُرْکَة»، و فی الحدیث
: «ایاکم و الغبیراء فانها خمر العالم ». (المعرب جوالیقی ). ظاهراً مشروبی است : خمر
آن بود که از انگور گیرند. و سکر از خرما و نقیع از انگبین ، و مرز از گاورس ، و غبیرا
از گندم . (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 3 ص 280). || نوعی از گیاه ریگستانی یا بار
آن ، و غَبراء درخت وی یا به عکس . (منتهی الارب ) :
گوئی که خرمگس پرد از خوان عنکبوت
بر پرّ سبزرنگ غبیرا برافکند.
خاقانی .
|| سنجد. [ س ِ ج ِ ] (اِ) ۞ درختی است از
تیره سنجدها که نزدیک به تیره زیتونیان میباشد. درختی است کوتاه و پرخار و برگهایش
شبیه برگ بید و گلهایش خوشه سفید یا زرد و
بسیار خوشبو است . میوه اش فندقه و دارای میان بر خوراکی و آردی نسبتاً شیرین است
. درخت سنجد در ایران خودرو است و چون میوه اش مطبوع است و در اکثر باغها آنرا کشت
میدهند میوه های با پوست قرمز یا زرد نسبتاً درشت و ماکول از آن حاصل میکنند. درون
میوه سنجد هسته درازی شبیه هسته خرما موجود است ؛ بل ، ضرع الکلبه
زقوم ، بستانک ، غبیده ، بادام نقد، چوب دانه ، سرین چک . (فرهنگ فارسی معین ). میوه
ای است شبیه به عناب . (فرهنگ رشیدی ). غبیراء. (السامی ) (بحر الجواهر) (تحفه حکیم مومن ) :
چو شب کرد بر آفتاب انجمن
کدوی می و سنجد آورد زن .
فردوسی .
فضل طبر خون نیافت سنجد هرگز
گرچه بدیدن چون سنجد است طبرخون .
ناصرخسرو.
آبی و امرود و آلچه بتازی زعرور گویند و خرمای قسب و سنجد
که غبیرا گویند... طبع را خشک کند. (ذخیره
خوارزمشاهی ).
یک کنجدش نگنجد در سینه گنج ثوران
یک سنجدش نسنجد در دیده ملک بربر.
خاقانی .
//////////
سِنجـِد (غبیرا) گیاهی درختی است از خانواده سنجدیان (Elaeagnaceae)
که در آب و هوای معتدل میروید. برگهای باریک و مخملی شکل و میوههایی قهوهای رنگ
و خوراکی دارد که از هسته آن در تهیه برخی داروها استفاده میشود. سنجد را در مناطق
گوناگون ایران به نامهای دیگری مینامند؛ در کردستان آن را «سرین چک»، در آذربایجان
«ایده- ایکده» در اطراف تهران «پستانک» و در اصفهان «غبیده بادام» گفته میشود. در
کتب سنتی با نامهای «چوبدانه، نُقد، بُل» نام برده شدهاست. این درخت را میتوان
به فراوانی در شهرستانهای جنوب خراسان و قهستان و منطقه اقلید دید.[۱]
سنجد در مقابل سرمای سخت زمستان مقاوم است، لیکن گرمای شدید
تابستان را نمیپسندد. شکل برگ سنجد شبیه برگ درخت بید و زیتون، دراز، کرکدار، براق
و متناوب میباشد. پشت برگها نقرهایفام و دارای دمبرگ کوتاه است. میوه سنجد سته
خوراکی است با مزه تقریباً ترش، شیرین و کمی گس به شکل بیضوی، گوشتدار، شبیه زیتون
به رنگ زرد نارنجی مایل به قرمز. سنجد از نظر غذایی کمکالری و طبیعت آن سرد و خشک
و یبوستآور است. سنجد یکی از مواد هفت گانه سفره هفت سین ایرانیهاست.
خواص و کاربرد[ویرایش]
برگ درخت سنجد و میوههای خشک آن قابض (یبوست آور ) است. از
گلهای آن جهت معطر ساختن بعضی لیکورها استفاده میشود. جوشانده برگ درخت سنجد خاصیت
جمعکنندگی و ضد اسهال دارد و داروی خوبی برای اسهال کودکان است. سنجد بادشکن و مقوی
قلب است و سردرد را تسکین میدهد. امروزه از درخت سنجد و میوه آن در صنایع غذایی، بهداشتی،
دارویی، عطرسازی و صنایع چوب استفاده میشود. میوه سنجد خوشمزه است. سنجد برای کسانی
که نرمی استخوان و پوکی استخوان دارند مفید است. پودر سنجد را میتوان از عطاریها
تهیه و آن را با شیر مخلوط کرده و نوشید. پودر سنجد در صورتی که قبل از غذا استفاده
شود برای کم کردن اشتهای کاذب و در صورتی که بعد غذا میل شود تقویت کننده و ماهیچه
ساز است.[۲]
جستارهای وابسته[ویرایش]
عناب
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ "گیاه سنجد وخواص
دارویی آن". پایگاه جمعیت کویر سبز کاشان.
پرش به بالا ↑ «از خواص سنجد چه میدانید».
مجله پزشکی دکتر سلام.
درباره خواص سنجد چه میدانید؟ : وب سایت سیمرغ، بازدید: اوت
۲۰۱۱.
آکا الکتریک، بازدید: اوت ۲۰۱۱.
/////////////
قس خلاف ضيق الأوراق، زيزفون سوری، زيتون الروسي در عربی:
الخلاف ضيق الأوراق أو الزيزفون السوري أو الزيتون الروسي
أو الزيتونية (باللاتينية: Elaeagnus angustifolia)
نوع من الشجيرات أو الأشجار من جنس الخلاف من الفصيلة الخلافية. يعرف في بلاد الشام
بالزيزفون، وهذا خطأ شائع لأنه يختلف جذرياً عن الزيزفون.
الوصف النباتي[عدل]
يكون ارتفاع الشجرة من 5-8 أمتار. أوراقها موبّرة رمحية متطاولة
طولها من 2 إلى 6 سم سطحها العلوي فضي والسفلي رمادي، وهذا اللون من أهم ما يميز الشجرة.
النورات صغيرة متجمعة في إبط الأوراق لها رائحة زكية جداً يفوح عبيرها في نيسان على
مسافةٍ بعيدةٍ جداً. الثمرة فضية تشبه ثمرة الزيتون.
أوراق وثمار الخلاف ضيق الأوراق
مراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب مذكور في : Species
Plantarum. 1st Edition, Volume 1 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358140 — المؤلف: كارولوس
لينيوس — العنوان : Species
Plantarum — المجلد: 1 — الصفحة:
121
//////////
قس در آذری:
Daryarpaq
iydə (lat. Elaeagnus angustifolia) — İydəçiçəklilər fəsiləsinin iydə cinsinə mənsubdur.
45 növ ağac və
meyvə kolundan yabanı halda 2 növü yayılmışdır. İydə yabanı halda Şimali
Qafqazın şərq rayonlarında, Azərbaycanın Kür və Araz çaylarının kənarlarında
geniş sahələr tutur. Bu bitkinin yararlı mədəni sortları Azərbaycanın aran hissələrində
olduqca çoxdur.
//////////
قس سینجه در مازرونی:
سینجه. یا پستومه (فارسی جه: سنجد) اتا گیاه از خانواده سینجهمونائون
هسه و هوای معتدل دله دراینه. باریک و مخملی ولگ دارنه و ونه رنگ سبز تا قهوهای متغیر
هسِّه. ونه خشک هکرد ره هم مازندرون دله (بابل خصوصاً) پستومه گننه. سینجه ره میوه
خوراکی دوننه و کم کالری هسه و طبیعت سرد و خشک دارنه و یبوست ایار هسه.
///////////
قس در ترکی استانبولی:
Kuş iğdesi (Elaeagnus angustifolia), iğdegiller (Elaeagnaceae) familyasından kışın
yaprağını döken çoğunlukla çalı, bazen 7–8 m'ye kadar boylanabilen bir iğde türü.
//////////
Elaeagnus angustifolia
From Wikipedia, the free encyclopedia
Elaeagnus angustifolia
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
E. angustifolia
|
Elaeagnus
angustifolia, commonly called Russian olive,[1] silver berry,[2]oleaster,[2] Persian olive,[2] or wild
olive,[2] or commonly
referred to as senjid or sinjid in
Afghanistan and senjed in Iran, is a species of Elaeagnus, native to western and
central Asia, Afghanistan, from southern Russia and Kazakhstan to Turkey and Iran. It is now also widely
established in North
America as
an introduced species.
Contents
[show]
Its
common name comes from its similarity in appearance to the olive (Olea europaea), in
a different botanical family, Oleaceae.
Lepidote scales on E.
angustifolia that give the leaf surface a silvery sheen
Elaeagnus
angustifolia is
a usually thorny shrub or small tree growing to 5–7
metres (16–23 ft) in height. Its stems, buds, and leaves have a dense
covering of silvery to rusty scales. The leaves are alternate,
lanceolate, 4–9 cm (1 1⁄2–3 1⁄2 in) long and
1–2.5 cm (3⁄8–1 in) broad, with a
smooth margin. The highly aromatic flowers, produced in clusters of
one to three, and are 1 cm long with a four-lobed creamy yellow calyx;
they appear in early summer and are followed by clusters of fruit, a small
cherry-like drupe 1.0–1.7 cm (13⁄32–21⁄32 in) long,
orange-red covered in silvery scales. The fruits are edible and sweet, though
with a dryish, mealy texture.
Elaeagnus
angustifolia was
described as Zizyphus cappadocica by John Gerard, and was grown by John Parkinson by 1633,[4]and was also grown
in Germany in 1736. It is now widely
grown across southern and central Europe as a drought-resistant ornamental plant for its scented
flowers, edible fruit, attractive yellow foliage, and black bark.
The
species was introduced into North America in the late 19th century, and
subsequently escaped cultivation, because its fruits, which seldom ripen
in England,[5] are relished by
birds which disperse the seeds. Russian olive is
considered to be an invasive species in many places in the United States
because it thrives on poor soil, has low seedling mortality rates, matures in a
few years, and outcompetes wild native vegetation. It often invades riparian
habitats where overstory cottonwoods have died.
In
Iran, the dried powder of the fruit is used mixed with milk for rheumatoid
arthritis and joint pains. It is also one of the seven items which are used
in Haft
Seen or
the seven 'S's which is a traditional table setting of Nowruz, the traditional Persian
spring celebration.
Establishment
and reproduction of E. angustifolia is primarily by seed,
although some spread by vegetative propagation also occurs. The fruit is
readily eaten and disseminated by many species of birds. The plants begin to
flower and fruit from three years old.
2.
^ Jump up to:a b c d Bailey, L.H.;
Bailey, E.Z.; the staff of the Liberty Hyde Bailey Hortorium
(1976). Hortus third: A concise dictionary of plants cultivated in the
United States and Canada. New York: Macmillan. ISBN 978-0-02-505470-7.