۱۳۹۶ مهر ۶, پنجشنبه

مداخل مخزن الادویه (پنجاه و نهم) 1

فاخته
بفتح فا و الف و کسر و خاء معجمه و تاء مثناه فوقانیه و ها لغت فارسی است و نیز بفارسی کوکو و بهندی پاندک نامند و بعربی عرقیه و نزد اهل انطاکیه مشهور بیمامه است
ماهیت آن
مرغی است خاکستری رنک مطوق بطوق سیاه قریب بجثۀ کبوتر صحرائی و کمتر از ان و قلیل الالفت و حسن الصوت
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک و بعضی تا اول سوم کفته اند و بهترین آن جوان فربه آنست
افعال و خواص آن
امراض الراس مهرا پختۀ آن جهت رعشه و فالج و خدر و امراض عصبانی بارد و ریاح غلیظ و تفتیح سدد العین قطور خون تازۀ کرم آن جهت بیاض چشم مؤثر خصوص خون بال آن الاورام و غیره ضماد زبل آن با سرکه جهت تحلیل اورام و نضج آنها و بجهت رفع کلف و آثار و خوردن کوشت آن مورث بیخوابی و دیرهضم خصوص کباب آن مصلح آن شکر و در روغنها و سرکه و کشنیز الخواص کفته اند تعلیق زبل ان بر طفلی که شب در خواب فزع نماید رافع آنست و آواز آن مغز را سودمند و مار از آواز آن بکریزد و در خانۀ که قمری سفید باشد هیچ دزد و دشمن و ساحر دست نیابد و بخور پر آن کریزانندۀ مار است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
فاخته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) مرغی است خاکستری رنگ مطوق به طوق سیاه . آن را قلیل الالفت دانسته اند. بجهت آوازش آن را کوکو نیز گویند. اهل انطاکیه یمامه خوانند. (آنندراج ). قمری . کوکو. فانیز. (ناظم الاطباء). صلصل . (منتهی الارب ). هاکس گوید: از کبوتر کوچکتر و نشانها و علامتهای او با کبوتر تباین تام دارد. صدایش نرم و حزن انگیز است . چشمانش شیرین و خوش نگاه است . امانت و بیگناهی آن لایق تقدیم و هدیه  حضور خداوندش نموده است . (قاموس کتاب مقدس ). آن را فالنجه ، ورشان ، کالنجه و کرچفوس نیز نامند :
فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید
جامه  خانه به تبک فاخته گون شد.
رودکی .
///////////
فاخته (نام علمی: Cuculus canorus)؛[نیازمند منبع] که کوکوی معمولی یا کوکوی اروپایی نیز نامیده می‌شود[نیازمند منبع]، پرندهای از خانواده کوکو راسته کوکوسانان است که در اروپا، آسیا، و آفریقا زندگی و مهاجرت می‌کند.[۲] فاخته رنگ شبیه کبوتر و کمی کوچک‌تر از آن که دور گردنش طوقی سیاه دارد.[۳]

آواز فاخته نرم و حزن‌انگیز و شبیه کلمه «کو کو» است. این آواز اغلب در آغاز فصل بهار شنیده می‌شود. بیشتر مردم تصور می‌کنند پرنده ماده آواز می‌خواند، ولی اینطور نیست، و پرنده نر آواز می‌خواند. فاخته نر و ماده شیبه هم نیستند. رنگ فاخته نر مایل به خاکستری سیاه است، درحالی که پرنده ماده پرهای خاکستری فاتح رنگ با لکه‌های سفید دارد. فاخته ماده نمی‌تواند آواز بخواند.

فاخته از نظر اندازه جزو پرندگان متوسط و جزو حیوانات کوچک طبقه‌بندی می‌شوند. برخی کبوتران مانند کبوتر جنگلی و کبوتر کوهپایه نیز در برخی منابع فاخته نامیده شده‌اند.

فاخته تخم خود را در آشیانه پرندگان دیگر می‌گذارد تا پرنده صاحب لانه، جوجه را بزرگ کند. کاری که جوجه‌گذاری انگلی نامیده می‌شود. غذای این پرنده را حشرات و از جمله کرم ابریشم پشمالو، که برای پرندگان دیگر طعمه دل‌انگیزی نیست، تشکیل می‌دهد. او همچنین گاه اقدام به خوردن تخم پرندگان و جوجه‌هایشان می‌کند.

فاخته و فرهنگ عامه[ویرایش]
ادبیات فارسی
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو                   بر درگه آن شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کُنگُره اش فاخته‌ای            بنشسته و می‌گفت که: کوکو کوکو؟
فرهنگ عرب
نام فاخته از کلمه عربی فَختِ گرفته شده است. کنار میوه درخت سدر است. این درخت در ایام بهار در خوزستان میوه می‌دهد. مردم عرب خوزستان در فرهنگ عامه خود بر این باورند که فاخته مادر هنگام رسیدن میوه درختُ کنار، می‌خواهد در دهان جوجه اش میوه کنار بگذارد. فاخته کوچک به دلیل وجود یک دانه درشت در گلویش نمی‌تواند کنار را ببلعد. مادر این پرنده هر چه سعی می‌کند به جوجه اش غذا بدهد به نتیجه نمی‌رسد، به همین دلیل در رثای جوجه اش شروع به نالیدن می‌کند که این ناله در بین مردم به صورت شعری کوتاه حفظ شده است. (یا فاختی، یا فاختی، یا بنتی، طاح النبگ ما ذگتی).

این قطعه کوتاه را کوچک و بزرگ از پیرزن کهنسال کنار درب تکیده خانه نشسته تا کودک آوازه خوان هنگام بازگشت از مدرسه و مادری برای نوزاد شیرخواره اش به عنوان لالایی می‌خوانند.

پرنده مادر شعری را به صورت آواز برای فاخته کوچکش می‌خواند. پرنده مادر این شعر را به عربی این گونه تکرار می‌کند (یا فاختی، یا فاختی، یا بنتی، طاح النبگ ما ذگتی) به معنای ای فاخته، ای فاخته، ای دخترم، میوه کنار رسید و تو آن را نچشیدی.

این است که همه ساله این پرنده در فصل بهار برای جوجه اش می‌خواند که نشان از توجه مردم آن زمان به طبیعت را دارد. اما این شعر در بخش‌های دیگر عرب نشین به شکلی دیگر خوانده می‌شود و در آن مناطق به جای اینکه فاخته مادر به میوه کنار اشاره بکند، به درخت نخل و میوه رطب اشاره دارد و می‌گوید: «یا فاختی، یا بنتی، طاح الرطب ما ذگتی» یعنی ای فاخته، دخترم، رطب {میوه نخل} رسید و تو آن را نچشیدی.[۴][۵][۶]

در لسان العرب آمده است که الفاخِته مفرد فواخت است و آن نوعی از کبوتران طوقی است. همچنین ابن بری و او از ابن جوالیقی ذکر کرده که کلمه فاخته از واژهَ فختِ که به معنی نور مهتاب است گرفته شده.[نیازمند منبع]

منابع[ویرایش]
پرش به بالا Cuculus canorus. IUCN Red List of Threatened Species. Version 2012.1, 2012. Retrieved 16 February 2013.
پرش به بالا Cuckoo Cuculus canorus. BTO BirdFacts. Retrieved 16 February 2013.
پرش به بالا لغت نامه دهخدا
پرش به بالا انسان‌شناسی و فرهنگ، قاسم منصور آل کثیر
پرش به بالا دکتر:، العلوی، هادی، «(عالم الطیور والحیوانات) »، دارالعودة، بیروت، لبنان، چاپ سال ۱۹۸۸ مبلادی به (عربی).
پرش به بالا طاءالله، سمیر، (موسوعة المعلومات العامة) . دار عطاءالله للنشر والتوزیع، بیروت، لبنان، چاپ هشتم، سال انتشار ۱۹۸۴ میلادی به (عربی).

///////////
قس وقواق شائع:
وقواق شائع (الاسم العلمي:Cuculus canorus) (بالإنجليزية: Common Cuckoo) هو نوع من الطيوريتبع جنس الوقواق من فصيلة طيور الوقواق.[4][5]
أنظر أيضاً[عدل]
·         قائمة طيور مصر
مراجع[عدل]
1.      ^ مذكور في : القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض 2016.3 — معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض: 22683873 تاريخ الاطلاع: 10 ديسمبر 2016 العنوان : The IUCN Red List of Threatened Species 2016.3
2.      ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة — وصلة : ITIS TSN — تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2013 العنوان : Integrated Taxonomic Information System — تاريخ النشر: 13 يونيو  1996
3.      ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : IOC World Bird List, Version 6.3 وصلة : ITIS TSN — العنوان : IOC World Bird List. Version 6.3 — https://dx.doi.org/10.14344/IOC.ML.6.3
4.      ^ موقع تاكسونوميكون (بالإنكليزية) Taxonomicon وقواق شائع تاريخ الولوج 11 تشرين ثاني 2015
5.      ^ موقع حياة الطيور (بالإنكليزية) Birdlife وقواق شائع تاريخ الولوج 11 تشرين ثاني 2015
مشاريع شقيقة

توجد في ويكي أنواع معلومات أكثر حول:Cuculus canorus
مشاريع شقيقة

في كومنز صور وملفات عن: وقواق شائع
·         أيقونة بوابةبوابة طيور
·         GND4165858-9

·         NDL00564730

·         TAXREF ID3465 

·         NBNNHMSYS0000530324 

·         iNaturalist taxon ID1907 

·         WoRMS-ID212682 

·         Dyntaxa ID102973 

·         GBIF5231918 

·         eol913266 

·         NCBI55661 

·         ARKive ID 

·         Fauna Europaea ID97028 
·         IUCN-ID: 22683873 

·         Nederlands Soortenregister ID139953 

·         ITIS177822 
Pinicola enucleator.jpg

هذه بذرة مقالة عن طائر أو متعلقة بالطيور بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
·         أنواع الطيور
·         طيور وصفت في 1758
·         طيور أذربيجان
·         طيور أفريقيا
·         طيور أوراسيا
·         طيور أوروبا
·         طيور الكاميرون
·         طيور الوقواق
·         طيور اليابان
·         طيور باكستان
·         طيور تركيا
·         طيور مصر
·         متطفلات الأعشاش
·         وقواق
·         وقواقاوات
///////////
قس کانگکوک اراسیا در باسای اندونزی:
Kangkok Erasia (bahasa Latin = Cuculus canorus) adalah spesies burung dari keluarga Cuculidae, dari genusCuculus. Burung ini merupakan jenis burung pemakan serangga, ulat berbulu yang memiliki habitat di hutan terbuka.
//////////
قس در عبری با فیلترشکن!
///////////
قس پپاک در کردی:
Pepûk (navê zanistî yê latînî: Cuculus canorus), çûkekî li Kurdistanê bi çîroka xwe navdar e.
/////////
قس کاکو در ازبکی:
Kakku, oddiy kakku (Cuculus canorus) — kakkusimonlar turkumiga mansub qush. Tanasining uz. 33—38 sm, ogʻirligi 100 g gacha. Qanoti kalta, dumi uzun. Pati koʻngʻir kulrang yoki qoʻngʻir sargʻish, qorin tomoni oqish boʻlib, qoramtir yoʻl-yoʻl. Yevropa va Osiyoning oʻrta va jan. hududlarida keng tarqalgan. Uchib ketadigan qushlardan. Uya qurmaydi, tuxumini chumchuqsimonlar uyasiga tashlab ketadi. Shuning uchun K. chumchuqsimonlar uya quradigan deyarli barcha biotoplarda tarqalgan. Oʻzbekistonning hamma daraxtzorlarida uchraydi. May— avg . oylarida 12—25 ta tuxum qoʻyadi. Tuxumdan ochib chiqqan K. joʻjasi uya egasining tuxumlarini uyadan chiqarib tashlaydi. Boshqa qushlarning uyasini buzishi tufayli K. birmuncha ziyon yetkazadi. Hasharotlar va ularning kurtlari, shu jumladan, boshqa qushlar tegmaydigan paxmoq qurt (tengsiz ipak qurti) bilan oziqlanib, foyda keltiradi.[1]
////////
قس بیاغی کوکو در ترکی استانبولی:
Bayağı guguk (Cuculus canorus), gugukgiller (Cuculidae) familyasından bir kuş türü.
///////////
Common cuckoo
From Wikipedia, the free encyclopedia
Common cuckoo
Cuculus canorus vogelartinfo chris romeiks CHR0791 cropped.jpg
Kingdom:
Phylum:
Class:
Order:
Family:
Genus:
Species:
C. canorus
Cuculus canorus
Linnaeus1758
The common cuckoo (Cuculus canorus) is a member of the cuckoo order of birdsCuculiformes, which includes the roadrunners, the anis and the coucals.
This species is a widespread summer migrant to Europe and Asia, and winters in Africa. It is a brood parasite, which means it lays eggs in the nests of other bird species, particularly of dunnocksmeadow pipits, and reed warblers. Although its eggs are larger than those of its hosts, the eggs in each type of host nest resemble the host's eggs. The adult too is a mimic, in its case of the sparrowhawk; since that species is a predator, the mimicry gives the female time to lay her eggs without being seen to do so.
&&&&&&&
فادزهر
بفتح فا و الف و دال مهمله و زای معجمه و سکون ها و راء مهمله معرب بادزهر است و باصطلاح عبارت از داوائی است که حافظ ارواح بود بقوت خود دفع ضرر سم از بدن نماید و بیان معنی آن بتفصیل در مقدمه و بادزهر در حرف الباء الموحده مع الالف مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
فادزهر. [ زَ ] (معرب ، اِ مرکب ) معرب پادزهر است ، و هر دوایی که حافظ روح باشد و دفع ضرر سم کند فادزهر گویند عموماً و آن را که به عربی حجرالتیس خوانند مخصوصاً. (برهان ). عرب آن را مسوس خوانند. بر چند نوع باشد: زرد و اغبر، و بر سفیدی زند و بر سبزی زند. بهترینش زرد و اغبر است . (نزهةالقلوب ج 3 ص 205). پادزهر. پازهر. تریاق . حجرالحیه . رجوع به فادَج و پازهر شود.
|| فادزهر معدنی . [ زَ رِ م َ دِ / دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پادزهر حجری . فادج . رجوع به فادج و فادزهر شود.
|| فادزهر حیوانی . [ زَ رِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تحثرات حجرمانندی است که در معده  بعضی از حیوانات متشکل میگردد، و یک وقتی خواص عجیبه به آن نسبت میدادند و آن را دافع همه  سموم میدانستند. (ناظم الاطباء).
|| فادج . [ دَ ] (اِ) پازهر کانی باشد، و آن سنگی است زرد مایل به سفیدی و سبزی ، و رنگهای دیگر نیز بر او ظاهر است . آن را از چین آورند و چون با زردچوبه بر سنگ بسایند سبز پسته ای برآید. گویند پازهر همه  زهرهاست ، خصوصاً وقتی که طلا کنند، و شربت آن دوازده جو باشد با آب سرد. (برهان ). در کرمان نیز هست . (ناظم الاطباء).
////////////
&&&&&&&
فاذخ
بفتح فا و الف و فتح ذال و خاء معجمتین حکیم میر محمد مومن نوشته بلغت هندی اسم بندق هندیست و مولف اختیارات اشتباه بنوعی از حجر السم کرده و کویند سنکی است زرد مائل بسفیدی و بعضی بسبزی و برنکهای دیکر نیز می باشد و چون بر روی سنک با زردچوبه بسایند سائیدۀ آن پستی رنک بود و در آتش نسوزد و نیز صاحب اختیارات نوشته که از آخر هند و چین نیز آورند و بهترین آن چینی بود و بادزهر همه زهرها است شربا و طلاء و مقدار شربت آن دوازده جو است و کفته بی خلاف بادزهر کانی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
بندق هندی . [ ب ُ دُ ق ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رته . (الفاظ الادویه ). رته است و آن دانه هایی است بقدر فندق و پوست صیقلی و صلب و بادقت و شفاف و تیره رنگ و مایل به اندک سبزی ومغز او سفید، مایل بزردی . (از تحفه  حکیم مومن ). ثمری است به مقدار فندق که آنرا رته گویند. و رنگ آن بسیاهی زند گویند که اگر آنرا بکوبند و بپرورانند و داخل سرمه کنند و در چشم کشند، احولی را ببرد. (آنندراج ). بفارسی آنرا رته گویند. منافع عجیب دارد خصوصاً در حق چشم . (منتهی الارب ). خصی ابلیس . تخم ابلیس .
|| رته . [ رَ ت َ ] ۞ (اِ) فندق هندی . (ناظم الاطباء). درختی است در هند شبیه فندق اما کوچکتر از آن و سیاهرنگ میباشد و آن را در آب کنند و دست بر آن زنند چون صابون کف برآورد، جامه بدان شویند، خصوصاًجامه  ابریشمی و چون با سرکه بر خنازیر طلا کنند تحلیل دهد و اگر با آب مرزنگوش در چشم کشند شب کوری را برد، و بعربی فندق هندی خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بندق هندی ، و به هندی آن را ریتها نامند و آنرا منافع عجیب است خاصه در چشم . (از منتهی الارب ). فندق هندی . (ذخیره  خوارزمشاهی ) (اختیارات بدیعی ) (تذکره  داود ضریر انطاکی ) (مفردات ابن بیطار).اطماط. اطموط. اطبوط. اطیوط. بندق هندی . فندق هندو.(از یادداشت مرحوم دهخدا). ابوریحان بیرونی گوید: رازی گوید بندق هندی است و ارجانی گوید میوه ای است به اندازه  فندق و جرم او هموار باشد و نرم و مغز او سفید بود و در رنگ به نارجیل شبیه بود و پوست او به پوست فندق ماند، گرم و خشک است . مضرت نیش عقرب را سودمند بود. (ترجمه  صیدنه  ابوریحان بیرونی ). و رجوع به اطماط و اطموت و فندق هندی و مترادفات کلمه شود.
////////////
فندق هندی
 فندق هندی«فندق هندی» و «تخم ابلیس» Nicker tree
    • نام فارسی: «فندق هندی» و «تخم ابلیس»
    • نام عربی:
    • نام انگلیسی: Nicker tree
    • نام محلی:
    • نام فرانسوی: Bonduc و میوه آن Noix de bonduc
    • نام علمی: Caesalpinia bonducella Fleming (در مدارک علمی هندی نام دوم را نام اصلی و نام اول را نام مترادف ذکر می‌کنند. در مدارک علمی امریکایی اصولاً دو نام فوق با گونه‌های دیگری مانند C. bonduc Roxb. و C. Jayabo
    • نام در کتب طب سنّتی: «بندق هندی» و «رته»
    • مترادف: C. crista L. ( در مدارک علمی هندی نام دوم را نام اصلی و نام اول را نام مترادف ذکر می‌کنند. در مدارک علمی امریکایی اصولاً دو نام فوق با گونه‌های دیگری مانند C. bonduc Roxb. و C. Jayabo Maza در یک ردیف به‌عنوان گونه‌های مستقلی ذکر می‌شود و در بعضی مدارک آمده است که پس از اینکه سال‌ها دو نام C. crista
    • خانوادهخانواده Leguminosae تیره فرعی Caesalpinaceae
    • جنس:
مشخصات و ویژگی ها
فندق هندی درختچه‌ای است که شاخه‌های آن دارای تیغ‌های سوزنی زردرنگ خمیده است. برگ‌ها مرکب زوج به طول 30 سانتی‌متر که در قاعده برگ دو تیغ دیده می‌شود. برگچه‌ها کوچک، نوک‌تیز و بیضی‌شکل است و گل‌های آن زردرنگ می‌باشد. میوه آن تخم‌مرغی‌شکل خاردار با دم کوتاهی به ساقه متصل است و در آن 2 ـ 1 دانه قرار دارد. فندق هندی از فندق معمولی بزرگ‌تر است، پوست آن تیره مایل به سرخی و مانند سپستان چیندار است. در زیر پوست آن رطوبتی لزج ابتدا کمی شیرین و سپس بسیار تلخ وجود دارد که پس از کهنه شدن، تلخی آن کمتر می‌شود. پوست فندق هندی سخت ضخیم و مغز آن سفید و شیرین است.
/////////
فندق(بندق)
http://www.peykshafa.ir/Images/Content/4747715771829635714.jpg?maxwidth=650&maxheight=1300
فندق، بندق
Corylus avellana
به فارسی فندق گویند؛ ثمر درختی است جبلی و در صحرا و بساتین نیز به ندرت بروید و مخصوص به بلاد بسیار سرد است ثمر آن سه پهلو مائل به تدویر و مغز تازۀ آن سفید و کهنه آن مائل به زردی و با دهنیت بسیار مانند مغز بادام دو پارچه و بر بالای آن پوست نازکی سرخ مائل به تیرگی و بر بالای آن پوست صلب صدفی جوزی رنگ و بعد کمال رسیدن شکسته مغز آن را تناول می‌نمایند.
گرم در آخر اول و خشک در اوایل آن جمیع اجزای درخت آن تا اغصان(جمع شاخه‌ درخت) و برگ با قوت قابضه و عفوصت و تجفیف خصوصاً پوست بیرون آن و جفت ما بین مغز و پوست صدفی آن در غایت یبس و روغن آن گرم و خشک در دوم است

خواص عمومی آن: مبهی و مقوی امعاء و جهاز هاضمه به طور کلی و جوهر دماغی را زیاد نموده و سموم سرد بدن را با انجیر و عسل به هنگام خوردن صبحانه رفع می نماید. در ترکیب با ادویه مناسب گزیدگی حشرات و عقرب و سرفه های مزمن و صاف نمودن سینه از اخلاط اضافی و آبریزش های سرد را رفع و نارحتی کلیه را معالجه می نماید. مغز فندق متراکم و خوردن آن باعث نفخ و ضرر معده است مصلح آن برای سرد مزاج ها ماءالعسل و فانیذ و در گرم مزاج ها سکنجبین و جلاب می باشد. پوست کردۀ آن سریعاً جذب شده و پوست نکرده آن ایجاد سردرد و رودل می کند که مصلح آن فانیذ و مسهل است. روغن فندق گرم و خشک دردوم و برای سرفه های سرد و درد سینه و کبد که ناشی از سرما باشه نافع است
فندق هندی
طبع آن گرم و خشک در آخر دوم است
این گیاه مقوی معده و دستگاه هاضمه و اعصاب است و سموم را رفع و در ترکیب با داروهای مناسب جهت رفع قولنج و گزیدگی عقرب و مار و رتیل و تب و اسهال و استفراغ و سردردهای شقیقه و دردهای چشم و آبریزی آن مفید و لقوه و صرع و گرفتگی های مجاری و جنون و خنازر و بادهای کمر و پشت را درمان می نماید. ریشه این درخت در معالجه ذات الجنب سرد و آسم و سرفه و خونریزی و نیز مغز آن برای خروج جنین از رحم و بند آوردن حیض زرد مصرف دارد
http://www.peykshafa.ir/Images/Icon/reference-icon.png?width=20
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
http://www.peykshafa.ir/Images/Icon/tag-icon.png?width=18
کلید واژگان
http://www.peykshafa.ir/Images/Icon/image-icon.png?width=30&height=30
آلبوم تصاویر
http://www.peykshafa.ir/Images/Content/4987010235187139215.jpg?preset=gallery-thumb,high-contrasthttp://www.peykshafa.ir/Images/Content/5296022885965095857.jpg?preset=gallery-thumb,high-contrast
////////////
/////////
البندق الهندي (الاسم العلمي: Caesalpinia Pulcherrima) وهو نبات شجري له ثمر يشبه البندق[1].
محتويات
  [أظهر] 
أسماؤه الشائعة بالعربية[عدل]
  • أبو شنب
  • بقم هندي
  • جوز الرتة
  • سيزاالبينيا
بيئة النمو والتكاثر[عدل]
موطنه الأصلي في الهند، والبيئات شبه الرطبة، وكذلك ينمو في منطقة حوض البحر المتوسط.
وصف النبتة[عدل]
نبات شجري متساقط الأوراق، بري وزراعي، تزييني وطبي، يتكاثر بالبذور. له ثمر يشبه البندق وعليه لحاء.
في الطب القديم[عدل]
استعمل في الطب القديم كعقار لمعالجة:
  • السموم الناجمة عن اللسعات
  • وجع البطن من جراء الولادة
  • اللقوة
  • الإسهال المتوتر
المواد الفعالة فيه[عدل]
  • قلويد
  • صابونين
  • مواد عفصية
  • فيتوستيرول
المصادر والمراجع[عدل]
1.      ^ معجم الأعشاب المصوّر - محسن عقيل - صفحات 97 و 98 - مؤسسة الأعلمي في بيروت - 2003
مشاريع شقيقة

في كومنز صور وملفات عن: بندق هندي
Ferns02.jpg

هذه بذرة مقالة عن نبات بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
////////////
قس در آذری:
Caesalpinia pulcherrima (lat. Caesalpinia pulcherrima) - paxlakimilər fəsiləsinin sezalpiniya cinsinə aid bitki növü.
/////////
قس کمباگ مراک در باسای اندونزی:

Kembang Merak atau Caesalpinia Pulcherrina adalah tanaman asli dari 
Asia dan Afrika[1] Selain indah, tanaman ini juga mempunyai khasiat yang banyak, misalnya sebagai obat untuk menstruasi yang tidak lancar, mata merahdiaresariawanperut kembung dan kejang panas pada anak.[2] [3] Misalnya untuk diarekulitbatang kembang merak ditumbuk hingga halus kemudian diseduh dengan air hangat.[3] Meskipun begitu, wanitahamil tidak boleh menggunakan kembang merak sebagai obat.[3]
Selain sebagai obat, kembang merak juga dapat membunuh serangga karena adanya hidrogen sianid (gas beracun) yang dimilikinya.[4] Tumbuhan ini bisa kita jumpai di taman-taman atau perkarangan rumah sebagai tanaman hias.[2]

/////////

Caesalpinia pulcherrima

From Wikipedia, the free encyclopedia
Caesalpinia pulcherrima
Caesalpinia pulcherrima.jpg
Caesalpinia pulcherrima at the Desert Demonstration Garden in Las Vegas
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
C. pulcherrima
Caesalpinia pulcherrima
(
L.Sw.
Poinciana pulcherrima L.[1]
Caesalpinia pulcherrima is a species of flowering plant in the pea family, Fabaceae, native to the tropics and subtropics of the Americas. It could be native to the West Indies,[2] but its exact origin is unknown due to widespread cultivation.[1]Common names for this species include poincianapeacock flowerred bird of paradiseMexican bird of paradisedwarf poincianapride of Barbados, and flamboyant-de-jardin. The Hawaiian name for this plant is ʻohai aliʻi.[3]
Contents
  [show] 
Description[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/e6/Peacock_Flower_or_Pride-of-Barbados_--_Caesalpinia_pulcherrima.jpg/220px-Peacock_Flower_or_Pride-of-Barbados_--_Caesalpinia_pulcherrima.jpg
Variously named peacock flower or pride-of-Barbados -- Caesalpinia pulcherrima
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/6b/Caesalpinia_pulcherrima_at_Kadavoor.jpg/220px-Caesalpinia_pulcherrima_at_Kadavoor.jpg
Buds of Caesalpina
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/39/Caesalpinia_pulcherrima_yellow_variety_in_Mihintale%2C_Sri_Lanka.jpg/220px-Caesalpinia_pulcherrima_yellow_variety_in_Mihintale%2C_Sri_Lanka.jpg
Yellow flowers of Caesalpina
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/7a/Caesalpinia_pulcherrima_-_Peacock_Flower.jpg/220px-Caesalpinia_pulcherrima_-_Peacock_Flower.jpg
Caesalpinia pulcherrima - Peacock Flower
It is a shrub growing to 3 m tall. In climates with few to no frosts, this plant will grow larger and is semievergreen. Grown in climates with light to moderate freezing, plant will die back to the ground depending on cold, but will rebound in mid- to late spring. This species is more sensitive to cold than others. The leaves are bipinnate, 20–40 cm long, bearing three to 10 pairs of pinnae, each with six to 10 pairs of leaflets 15–25 mm long and 10–15 mm broad. The flowers are borne in racemes up to 20 cm long, each flower with five yellow, orange, or red petals. The fruit is a pod 6–12 cm long.
Symbolism[edit]
Caesalpina pulcherrima is the national flower of the Caribbean island of Barbados, and is depicted on the Queen's personal Barbadian flag.
Uses[edit]
Food[edit]
All seeds of Caesalpinia are poisonous. However, the seeds of some species are edible before they reach maturity (e.g. immature seeds of C. pulcherrima) or after treatment (e.g. C. bonduc after roasting).[4]
Medicinal[edit]
Maroon medicine men in Suriname have long known some of the medicinal uses for C. pulcherrima, which is known as ayoowiri. Four grams from the root are also said to induce abortion in the first trimester of pregnancy.[5][6][medical citation needed]
Ornamental[edit]
C. pulcherrima is the most widely cultivated species in the genus Caesalpinia. It is a striking ornamental plant, widely grown in domestic and public gardens in warm climates with mild winters, and has a beautiful inflorescence in yellow, red, and orange. Its small size and the fact that it tolerates pruning well allows it to be planted in groups to form a hedgerow; it can be also used to attract hummingbirds.[7]
References[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Caesalpinia pulcherrima.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/df/Wikispecies-logo.svg/34px-Wikispecies-logo.svg.png
Wikispecies has information related to: Caesalpinia pulcherrima
1.   Jump up to:a b "Taxon: Caesalpinia pulcherrima (L.) Sw.". Germplasm Resources Information Network. United States Department of Agriculture. 2004-03-26. Retrieved 2010-12-03.
2.   Jump up^ "Tropical Flower Guide". Retrieved 30 November 2012.
3.   Jump up^ "Ohai Alii – Ceasalpinia pulcherrima". Hawaii Horticulture A blog about gardening and plants in Hawaii. Retrieved 25 September 2015.
4.   Jump up^ Lewis Nelson; Richard D. Shih; Michael J. Balick. Handbook of Poisonous and Injurious Plants.
6.   Jump up^ Schiebinger, Londa L. (2004). Plants and empire: colonial bioprospecting in the Atlantic world. Cambridge, Mass.: Harvard University Press. p. 4. ISBN 978-0-674-01487-9.
7.   Jump up^ Frisch, J.D. & Frisch, C.D., Aves Brasileiras e Plantas que as atraem, São Paulo: Dalgas Ecotec, 2005, 398, ISBN 978-85-85015-07-7
External links[edit]
·         Caesalpinia
·         Flora of the Amazon
·         Flora of the Caribbean
·         Flora of Central America
·         Plants described in 1791
·         National symbols of Barbados

&&&&&&&
فار
بفتح فا و الف و راء مهمله بفارسی موش و هوشا و موکهک و بسریانی کوقفری و برومی بوبطیقو و بیونانی لیفطروس و بهندی چوهه و بترکی سیجان نامند
ماهیت آن
حیوانی معروف است ذی هوش و موذی
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
امراض الراس خوردن آن مورث نسیان و غثیان و اخلاق ذمیمه و مفسد معده و چون بریان نمایند و بطفلی که از دهن او رطوبات بسیار آید بدهند که بخورد مؤثر اعضاء النفض جلوس در طبیخ آن جهت رفع عسر البول و آشامیدن سرکین آن جهت تحلیل اخلاط غلیظه و با کندر و سرکه جهت اخراج سنک کرده و مثانه و شافۀ آن رافع عسر البول و بغایت ملین طبع اطفال العین طلا و اکتحال زبل آن جهت رویانیدن مژکان ریخته شده و جلای بیاض چشم الزینه طلای خون آن جهت قلع ثآلیل و مسامیر مجرب و ضماد سوختۀ سر آن و سرکین آن با سرکه و یا با عسل جهت رویانیدن موی داء الثعلب موثر مقدار شربت آن نیم درم و بخور آن کریزانندۀ موشان و بول آن رافع سیاهی کتابت السم چون موش را زنده و شکافته کرماکرم بر موضع لسع مار و عقرب بندند دفع سمیت آن کند و بر عضوی که خار و پیکان رفته باشد برآورد و بر خنازیر تحلیل دهد و بدستور بریان آن بر کزیدکی عقرب و خوردن پس ماندۀ آن مورث نسیان ابن مولف کوید میان موش و کژدم عداوت است اکر هر دو را در شیشه کنند میان شان خصومتی عجب بود موش قصد دنبال کژدم کند و کژدم نیش زند اکر موش دنبال کردم را کرفت و برید از اذیت آن رست و الا از بسیاری لسع هلاک می کردد و چشم آن را اکر بر کلاه دوزند راه رفتن آسان شود و اکر بر صاحب تپ آویزند تپ او زائل کردد و خصیۀ آن را که بر زن بندند تا باو باشد حامله نشود
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
فار. (ع اِ) فار. موش . مفرد آن فارة است . ج ، فئران ، فئرة. (از اقرب الموارد). به فارسی موش و به ترکی سیچقان نامند. در سیُم خشک و گرم ، و خوردن او مورث نسیان و اخلاق ذمیمه و دزدی ، ضماد شق کرده  او جاذب پیکان و خار از بند و دافع سَم عقرب و محلل خنازیر، جلوس در طبیخ او رافع عسر بول ، خون او جهت قطع ثآلیل و مسامیر مجرب ، سرگین وسر او که ساخته باشند با سرکه جهت رویانیدن موی داالثعلب ، شرب سرگین او مسهل اخلاط غلیظه و با کندر مخرج سنگ گرده و مثانه ، شیاف آن بغایت ملین طبع و رافع عسر بول و قدر شربتش نیم درهم است و بخور او باعث گریختن موشان و بول او رافع سیاهی کتابت بود و چون بر زخم پلنگ بول کند باعث هلاک زخمدار گردد و مکرر به تجربه رسیده است و لهذا در ولایة دارالمرز بجهت زخم پلنگ در میان آبها مکان خوابگاه ترتیب میدهند که موش عبور نتواند کرد، و او در این امر بسیار حریص است . (ازتحفه  حکیم مومن ). فُوَیْسِقه . ام راشد. و رجوع به موش شود. || بادی که در خردگاه دست و پای ستور گرد آید و وقت مالیدن به دست پراکنده شود و بازفراهم گردد و ستور را لنگ کند. (منتهی الارب ). || تکه گوشت . (از اقرب الموارد). عضله . (ناظم الاطباء). || مقدار معلومی از خوراک ، و در این معنی دخیل است . (از اقرب الموارد). || نافه  مشک . (غیاث ). رجوع به فارة و فارةالمسک شود.
|| موش . (اِ) ۞ جانور چارپای کوچكی از حیوانات قاضمه که دمبی دراز دارد و در همه جای کره  ارض فراوان است . (از ناظم الاطباء). جانوری است معروف که به عربی فاره گویند. (آنندراج ) (برهان ). پستانداری است کوچک از راسته  جوندگان که مواد غذایی خود را با حرکت آرواره  تحتانی خرد می کند. برای فرسودن و جلوگیری از نمو شدید و دایمی ثنایا چیزهای سخت از قبیل دانه ها و فرشها و کتابها و لباسها را می جود، از این رو حیوانی موذی و خطرناک است . انواع زیادی دارد. موش خانگی ماده در یکماه و نیمگی قابل باروری است و دوران بارداری اش سه هفته است و در هر دفعه بین 6 تا 10 بچه می زاید و بدین صورت با تکثیر فوق العاده خطر و خسارت فراوانی برای انسان دارد. عوام گویند: موش از عطسه  خوک زاده است چنانکه گربه از عطسه  شیر پدید آمده است . فار. فار. فاره . فویسقة. قرنب . ام راشد. ابوزباب . ثعبة. بر. (از یادداشت مولف ). قفة. عفة. قنطریس .(منتهی الارب ). قرنب . (منتهی الارب ) (دهار). فصعاء. سقطیم . قنفذ. قطرب . قطروب . فنقع. قنقع. دثیمة. شیام . فارة. (منتهی الارب ). ام راشد. (منتهی الارب ) (مرصع).رکس . رکیس . (منتهی الارب ). فاره . (دهار). رثیمة. هاقل ؛ موش نر. درص ؛ بچه  موش . زنبور؛ موش بزرگ . زباب ؛ موش سرخ مو؛ جلهم ؛ موش کلان . (منتهی الارب ) :
گفت دینی را که این دینار بود
کاین فژاگن موش را پروار بود.
رودکی
////////////
موش پستانداری کوچک از راسته جوندگان است که مواد غذایی خود را به وسیله حرکات رفت و برگشتی با جلو آرواره تحتانی خرد می‌کند. چون دندان‌های این حیوان مثل سایر جوندگان رشد دایمی دارد، برای جلوگیری از رشد بیش از حد، مجبور است که دایماً دندان‌های خود را با جویدن چیزهای نسبتاً سخت، از قبیل دانه‌ها و حبوبات، بفرساید و اگر موفق به پیدا کردن دانه‌های سخت نگردد به جویدن فرش‌ها، لباس‌ها، کتاب‌ها و هرچه که در دسترس خود بیابد مشغول می‌شود. موشها به انواع صحرایی و غیره تقسیم بندی می شوند که بستگی به طول دم آنها دارد. بعضی مواقع مردم حیواناتی که شبه موش است را موش مینامند مانند موش خرما
///////////
قس فار در عربی:
الفأر (الاسم العلمي:Mus) (بالإنجليزيةMouse) هو جنس من الحيوانات يتبع الفصيلة الفأرية من رتبة القوارض.[3]النوع الشائع له في العالم هو فأر المنازل. الفئران بكل أنواعها تنحو للعيش بالقرب من بيئة البشر. تبلغ أطوال معظم الفئران حتى 9 سم. جسمها مغطى بالفرو عدا الذيل، ألوان معظمها بين البني والأبيض في حين تتعدد ألوان فئران المختبراتالفئران حيوانات نباتية ولكنها عملياً تلتهم كل شيء تقريباً من أخشاب وأوراق ولحوم، وحتى جثث الفئران الأخرى. تنشط الفئران ليلاً ولديها حاسة شم متطورة تساعدها في البحث عن الغذاء. يعيش الفأر حوالي ثلاث سنوات لكنه بسبب أعدائه الكثر قلما يفلح بالوصول لهذا العمر سالماً، فغالباً ما يقع فريسة للقطط والكلاب البرية والثعالب والثعابين والبوم ناهيك عن  البشر الذين يكافحونه بلا هوادة.
محتويات
  [أظهر] 
مواصفات عامة[عدل]
يتراوح طول الفئران بين 12 -21 سم بما في ذلك الذيل وتزن بين 7-57 غ. لون أبدانها بني أو أبيض أو رمادي. معظم الفئران لها بوز طويل وشعيرات تحسس حول الأذنين والأنف. ذيل الفئران طويل ورفيع وهي تحسن الركض على الأرضيات كما يحسن بعضها النط والقفز.
الانتشار[عدل]
معظم أنواع الفئران تستوطن المنطقة الواسعة المسماة أوراسيا وقارة أفريقيا وهي تستوطن مختلف المناطق التضاريسية من السهول المنخفضة وحتى الجبال. وقد أحصي خمسة دون جنس pyromyss في الهند والباكستان وسيريلانكا وجنوب شرق آسيا إذ أنها تختار لنفسها مناطق السهول العشبية ووسط الغابات في المناطق العشبية المجردة من الأشجار.
التكاثر[عدل]
للفئران نظام تكاثر فعال في مواجهة المخاطر الجمة التي تعترضها فهي تصل لسن التكاثر للمرة الأولى عند بلوغها خمسين يوماً لكلا من الذكور والإناث علماً بأن الإناث تطلب التسافد أحيانا في وقت أقل من ذلك يتراوح بين 25-400 يوم، وتتكاثر على مدار السنة وتدخل في حالة النزاء لفترة تبلغ من 4-5 أيام تكون مهيأة خلالها للتسافد 122 ساعة خلال كل مساء إذ أنها  عادة تتسافد ليلاً. تؤدي الإفرازات المهبلية دوراً نافعاً لدى الفئران إذ أنها تحدد فترة النزاء ويحدث التلقيح بعد انسداد الجراب التناسلي في المهبل لأكثر من 24 ساعة بعد اللقاء حيث أن وجود الحيوانات المنوية في السائل المهبلي يكون خير ضمانة على تأكيد التلقيح. كذلك لاحظ العلماء أن للفيرمونات دور مهم في تزاوج الفئران فالإناث لا تدخل حالة الشبق في غياب الذكور بل تنتظم دورتها في ظل وجود الذكور وهي ظاهرة تعرف باسم Whitten effectt كذلك قد تفقد الانثى فرص الحمل إذا ماتعرضت لفيرمونات ذكور غريبة في فترة التزاوج هي ظاهرة تعرف باسم Bruce effect.
الفأر لا يستطيع رؤية الألوان، لكنه يميز تدرج الظلال من الأسود إلى الأبيض.
هناك 38 نوعاً منه، منها الصغير الذي لا يزيد وزنه على بضعة غرامات والذي قد يعيش في المنازل بالقرب من المناطق الزراعية إلى عدة مئات من الغرامات ومنها الفأر البني أو فأر المجاري هو من القوارض قوية البنية حيث يزن في المتوسط أكثر من 300 غرام وله ذيل طويل وهو قارض عدائي وماكر جدآ.
كذلك، يمكن تربية بعض الفئران كحيوانات أليفة، ولكنها تحتاج إلى عناية خاصة، من ناحية النظافة بشكل أخص، حيث تقوم بعض الفئران مثلاً بالتبول داخل طبق الطعام أو الماء الخاص بها، مما يستلزم تعقيمها بشكل يومي.
غذاء الفأر[عدل]
تعتاش الفئران عموماً على النبات - الحبوب والثمار بشكل خاص، مما جعلها إحدى المسببات الرئيسية لتلف المحاصيل. كذلك، قد تأكل جثث الفئران الأخرى، ولوحظ أنها تقضم من ذيلها في حال عدم توافر الغذاء.
جينوم الفأر[عدل]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/24/Lab_mouse_mg_3213.jpg/220px-Lab_mouse_mg_3213.jpg
فار مختبري
تم تعيين جينوم الفأر قبل تعيين جينوم الإنسان ,واصبح كلاهما في عام 2003 معروفا بالتفصيل. ويقول فرانسيس كولينز المشرف علىمشروع الجينوم البشري في كتابه The Language of God [33] أن مقارنة الجينوم البشري بجينوم الفأر يبين انهما بالتقريب متماثلان ، ومجموع ما فيهما من شفرات تنتج البروتين متماثلة. ويتبين ان تتابع الجينات على كروموسومات الإنسان والفأر هو نفس التتابع في كثير من الحالات . فمثلا إذا كان هناك تتابع للجينات A و B وCC في كروموسوم إنسان فمن الممكن جدا ان نجد كروموسوم في الفأر وعليه نفس تلك الجينات وبنفس التتابع إلا أن المسافات بينها قد تختلف . وأحيانا يمتد هذا التتابع عبر مسافات طويلة ؛ فبالتقريب نجد كل الجينات علىالكروموسوم 17 في الإنسان نجدها على كروموسوم 111 في الفأر.
وما هو غريب ويشير إلى سلف مشترك للإنسان والفأر قبل نحو 75 مليون سنة يأتي من دراسة ما يسمى عنصر متكرر قديم ancient repetitive element ، وهذه عبارة عن جينات قافزة ، تنسخ نفسها في إمكانها وتقفز وتغرز نفسها في أماكن أخرى على الدنا ؛ وفي أغلب الأحوال لا يكون لذلك تأثير سيء . وتوجد في جينومات الثدييات الكثير من تلك العناصر المتكررة القديمة ؛ ويتكون نحو 455% من الجينوم البشري منها . فإذا ما وضعنا اجزاء من الجينوم البشري بجانب اقسام من الجينوم البشري تشترك في تتابع الجينات المماثلة عليها ، فيصبح في الإمكان معرفة العناصر المتكررة القديمة في كل منهما في نفس المواقع .
وقد يختفي بعضها في احدهما ولكن معظمهم يبقى في مكانه ، مما يشير الى انهما إتيان من مصدر واحد (سلف واحد) قبل نحو 75 مليون سنة . كما توجد عناصر متكررة قديمة في الجينوم البشري و جينوم الفأر التي توجد مبتورة في مكان غرزها ، مما يفقدها القدرة على أداء وظيفة. وأحيان نجد من تلك العناصر المتكررة المقديمة المبتورة في أماكن متوازية في الكروموسوم البشري وكروموسوم الفأر. ويزداد اندهاشنا عندما نقارن الجينوم البشري بجينوم أحد الرئيسيات الأقرب لنا مثل جينوم الشمبانزي.
مواضيع مرتبطة[عدل]
مراجع[عدل]
1.      ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة — وصلة : ITIS TSN — تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2013 العنوان : Integrated Taxonomic Information System — تاريخ النشر:  2001
2.      ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : أنواع الثدييات في العالم وصلة : معرف أنواع الثدييات في العالم — تاريخ الاطلاع: 18 سبتمبر 2015 المؤلف: دون ويلسون العنوان : Mammal Species of the World
3.      ^ أنواع الثدييات في العالم (بالإنكليزية) Mammal Species of the World فأر تاريخ الولوج 01 تشرين ثاني 2015
[3] Francis Collins, The Language of God; Simon & Schuster UK Ltd, ISBN 978-1-84739-092-9
///////////
قس اِو سیچان در آذری:
Ev sıçanı (lat. Mus musculus) - gəmiricilər dəstəsinin sıçanlar fəsiləsinə aid məməli heyvan cinsi.
///////////
قس در عبری با فیلترشکن!
////////////
قس کیپانیا در سواحلی:
Kipanya hupatikana katika oda ya wagugunaji (Rodentia). Spishi inayofahamika sana ni kipanya-nyumbani (Mus musculus). Pia ni mfugo maalum. Kwenye maeneo mengine, vipanya huwa maarufu. Wagugunaji hawa huliwa na ndege wakubwa kama vile vipanga na kozi. Wanafahamika kwa kuhamia makazi ya watu kutafuta chakula na makazi yao. Japo wakifugwa vipanya hawa huweza kuishi kwa miaka miwili na nusu, kwa kawaida vipanya huishi kwa wastani wa miezi minne huko porini, kumpakakana na kuwinda mara kwa mara. Jamii za pakambwa-mwitubweha, ndege mbua, nyoka na hata jamii fulani za artropoda huwawinda sana vipanya. Hata hivyo humpakakana uwezo wao mkubwa wa kuishi mazingira mbalimbali, vipanya huonwa kuwa ndio jamii ya pili kuishi duniani yenye uwezo mkubwa wa kudumu mazingira baada ya binadamu.
Vipanya huweza kuwa waharibifu, kwa kula na kuharibu mazao[1], kusababisha uharifu wa vifaa na kusambaza magonjwa kupitia vijidudu vyao na kinyesi chao[2]. Kimsingi vipanya ni wanyama wa usiku na hufidia uwezo wao wa kuona kidogo kwa uwezo wao maridadi wa kunusa na kusikia vizuri katika kupata chakula na kuwatambua maadui zao. [3] Vipanya na wenzao panya ndio hasa chachu ya kuanza kufugwa kwa paka ambao kusudi lao ni kuwinda panya hao.
///////////
قس میشک در کردی:
Mişk (cudakirin)
Disambig grey.svg Ev rûpel ji bo veqetandina wateyên cuda ye.
Çend wateyên "Mişk" hene:
Biyolojî
Informatîk
/////////////
قس اشنیک در مازرونی
///////////
قس مِنچیت در باسای مالائی:
Mencit ialah genus bagi rodensia yang lebih kecil daripada tikus yang tergolong dalam salah satu spesiesmamalia kecil. Spesies mencit yang paling dikenali ialah mencit rumah (Mus musculus) yang didapati di seluruh dunia sebagai mencit ujian makmal yang berfungsi sebagai organisma contoh penting dalam biologi, di samping menjadi haiwan peliharaan yang laris.
/////////
قس سیچکونلر در ازبکی:
Sichqonlar (Mus) — sichqonsimonlar oilasiga mansub kemiruvchilar urugʻi. Gavdasining uz. 12 sm gacha, dumi deyarli gavdasining uz.ga teng . Yer yuzida juda keng tarqalgan, 25 ga yaqin turi bor. Oʻzbekistonda uy sichqoni koʻp uchraydi; uz. 7—11 sm, dumi 4—10 sm. Tanasining orqa tomonida yungi kulrang , mallarang yoki qum rangida; korni ochiqroq tusda. S.ning dastlabki areali Yevrosiyoning jan. va shim. hududlari; hozirgi Yer yuzining barcha qismida uchraydi. Uy Si xonadonlar, bogʻ, poliz, dala va boshqa joylarda tarqal h gan, 30—40 sm chuqurlikda uya qazib yashaydi. Oʻsimlik va hayvon mahsulotlari, xususan, odam isteʼmol qiladigan mahsulotlar, qishloq xoʻjaligi oʻsimliklari donlari va boshqa bilan oziklanadi. Uy Si 2 oyda voyaga yetadi, boʻgʻozlik davri 18—24 kun, 1 yilda 4—7 marta 5—8 tadan bolalaydi. 1,5—3 yil yashaydi. S. odam va hayvonlarning bir qancha xavfli kasalliklari (oʻlat, tulyaremiya va boshqalar)ni tarkatadi.
//////////
قس چوا در پنجابی:
چوآ اک نکے ناپ دا دد پلان والا جانور اے۔ اے رات نوں کھان پین لئی بار نکلدا اے۔
////////////
قس مِشک در کردی سورانی:
مشک یەکێکە لە گیاندارە گیاخۆرەکان کە قەبارەیەکی بچووکی ھەیە نزیکەی ٩ سم دەبێت کێشی مشک نزیکی ١.٥گرام دەبێت ژیانی مشک ھەمیشە کورتە یەکەم بەھۆی کووشتنیان لەلایەن مرۆڤەوە یان خواردنیان لەلایەن گیانداری ترەوە یان بەھۆی کەمی ماوەی ژیانیانە کە نزیکەی ٥٠٠ ڕۆژ مشک زۆرتر ناژی، مشکیش دوو جۆری ھەیە یەکەمیان ماڵی ئەوەی تر کێویە.
/////////
قس فاره در ترکی استانبولی:
Farekemiriciler (Rodentia) takımının Myomorpha alt takımından, başta ev faresi (Mus musculus) olmak üzere çok sayıda küçük memelinin ortak adı.
Belirli bir taksonomik gruba karşılık gelmeyen "fare" adı, bilimsel adlandırmada özellikle Muridae familyasının üyeleri ile Cricetidae familyasının Hespromyini oymağı (Yeni Dünya fareleri) için kullanılır. Bununla birlikte Muridae familyasının Rattus cinsini oluşturan ve halk arasında lağım faresi ya da keme olarak da bilinen kemiricilere sıçan denilir. Cricetidae familyasının Microtus cinsini oluşturan ve tarla faresi olarak da bilinen kemiriciler ise fare türü değildir.
//////////
قس چوها در اردو:
چوہا

///////////Mouse

From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the animal. For the computer input device, see Computer mouse. For other uses, see Mouse (disambiguation).
"Mice" redirects here. For other uses, see Mice (disambiguation).
Mouse
Temporal range: Late 
Miocene–Recent
Мышь 2.jpg
House mouse (Mus musculus).
Kingdom:
Phylum:
Class:
Order:
Family:
Subfamily:
Genus:
Mus
Linnaeus1758
30 known species
mouse (plural: mice) is a small rodent characteristically having a pointed snout, small rounded ears, a body-length scaly tail and a high breeding rate. The best known mouse species is the common house mouse (Mus musculus). It is also a popular pet. In some places, certain kinds of field mice are locally common. They are known to invade homes for food and shelter.
Domestic mice sold as pets often differ substantially in size from the common house mouse. This is attributable both to breeding and to different conditions in the wild. The most well known strain, the white lab mouse, has more uniform traits that are appropriate to its use in research.
The American white-footed mouse (Peromyscus leucopus) and the deer mouse (Peromyscus maniculatus), as well as other common species of mouse-like rodents around the world, also sometimes live in houses. These, however, are in other genera.
Cats, wild dogsfoxesbirds of preysnakes and even certain kinds of arthropods have been known to prey heavily upon mice. Nevertheless, because of its remarkable adaptability to almost any environment, the mouse is one of the most successful mammalian genera living on Earth today.
Mice, in certain contexts, can be considered vermin which are a major source of crop damage,[1] causing structural damage and spreading diseases through their parasites and feces.[2] In North America, breathing dust that has come in contact with mouse excrement has been linked to hantavirus, which may lead to hantavirus pulmonary syndrome (HPS).
Primarily nocturnal[3][4] animals, mice compensate for their poor eyesight with a keen sense of hearing, and rely especially on their sense of smell to locate food and avoid predators.[5]
Mice build intricate burrows in the wild. These burrows typically have long entrances and are equipped with escape tunnels or routes. In at least one species, the architectural design of a burrow is a genetic trait.[6]