۱۳۹۶ شهریور ۳۰, پنجشنبه

فاط

فاط
بفتح فا و الف و طاء مهملۀ مولفه و بظاء معجمه بعضی کفته اند لغت رومی است و تفلیسی کفته عربی است و بسریانی بالطاء و برومی فطیلامج* نامند
ماهیت آن
تا حال خوب معلوم نشده و هرکس چیزی کفته صاحب اختیارات جدوار خطائی دانسته و در کتاب طب قدیم نوشته که فاذخ است که سنک زرد مائل بسفیدی و سبزی است که از اقاصی فارس می آورند و بهترین آن صلب آنست و اکثری برانند که دوائی است مجهول الماهیت که از ترکستان می آورند و بهترین آن تازۀ آنست
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
جهت سم و شوکران و جوز ماثل است و لسع هوام آشامیدن آن با آب سرد مفید است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* فطیلامج . [ ] (معرب ، اِ) فاط. (از فهرست مخزن الادویه ).
////////////
فاط.(اِ) به لغت رومی جدوار را گویند که ماه پروین است .(برهان ). جدوار و کچوله و هرزهری . (ناظم الاطباء). رجوع به ماه پروین و جدوار شود. ارجانی گوید: گرم و خشک است . او را از بلاد ترکستان به اطراف برند و مضرت زهرها دفع کند، خاصه مضرت نیش را، و اگر به آب شربت کرده شود مضرت گزندگان را دفع کند. (ترجمه  صیدنة).
|| ماه پروین . [ پ َرْ ] (اِ مرکب ) اسم فارسی جدوار است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). زرنباد و جدوار. (ناظم الاطباء). جدوار. ماه فرفین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است ۞ از تیره  زنجبیلها ۞ که خاص مناطق گرم (هند و مالزی ) می باشد و در حقیقت یکی از گونه های زرنباد محسوب می شود. ساقه های زیرزمینی این گیاه معطر است و مانند دیگر ادویه  معطر (از قبیل هل و زردچوبه ) در اغذیه برای خوشبو ساختن و تقویت به کار می رود و بعنوان ضد نزله نیزتجویز می شود. ماه فروین . ماه فرفین . جدوار. زدوار. سطوال . انتله . ساطریوس . جدواراندلسی . جدوار ختائی ، زرنباد چینی ، جدوار سیاه ، جدوار اسود. قره جدوار. فاط. توضیح آنکه در برخی مآخذ نام زرنباد را نیز به این گیاه اطلاق کرده اند در حالی که زرنباد گونه  دیگری از این گیاه ولی مشابه آن است . (فرهنگ فارسی معین ).
|| جدوار. [ ج َدْ ] (اِ) معرب زدوار است که ماه پروین باشد. گویند خوردن آن دفع زهر مار و عقرب کند. (برهان ) (از آنندراج ). مساوی جذوار ۞ . رجوع به گل و گلاب ص 290 و دزی ج 1ص 175 و 438 ذیل درونج شود. (حاشیه  برهان چ معین ). بیخی است مخروطی شکل سیاه رنگ به هندی نربسی گویند. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). بیخ گیاه بوجا باشد. (از بحر الجواهر، در کلمه  بوجا). مولف اختیارات بدیعی آرد: بپارسی ژدوار خوانند و بمغولی ماء فرفین و بهندی نربسی و آن بیخی است مشابه سعد اما بوزن ثقیل تر و صلب تر از وی بود و بهترین وی آن است که چون بسایند رنگش بنفش باشد و آن خضابی است و هندی است و اما آنچه خضابی است بزرگتر و بهتر میباشد و اکثرش بنفشجی و آنچه هندی است اکثر بسیاهی گراید و در زمین باشد کوهی است که آن را قواجل میخوانند کوهی عظیم است و در این طرف کوه اهل هند می باشد و آن طرف میگویند در حساب خطای است . و این بیخ آنجا میروید و آن را نرپسی از بهر آن میخوانند که زهری است که آن را به هندی پس میخوانند و این بیخ با زهر وی است و هر دو از یک موضع میرویند و چون این بیخ پهلوی وی میروید قوه  زهر آن باطل میشود و اهل موضع، آن پس میخورند و زیان نمیدارد و اگر این پس جای دیگر میروید که مجاور این بیخ جدوار نیست نیم دانگ کشنده است و پس را به عربی بیش خوانند بدترین مجموع زهرهاست تا به حدی که تریاق فاروق با سمیت آن مقاومت نمیتواند کردن و در شهر ملتان شخصی مقدار نیم مثقال بیش بخورد درحال لبهای وی آماسیدن گرفت و چشمهایش از جای برخاست و بیخود شد مقدار نیم مثقال جدوار طلایه کردند و با یک کاسه شیر به وی دادند بعد در یک ساعت قی کردن آغاز کرد به انواع رنگهاچنانچه حاضران از بوی آن مصروع میشدند باز بیخود افتاده دیگربار نیم مثقال جدوار صلایه [ طلایه ] کردند وبا شراب انگورین به وی دادند باز قی کردن آغاز کرد بعد از آن خواب بر وی غلبه کرد چون در خواب رفت عرق بسیار کرد چون بیدار شد غذا طلب کرد و از آن زهر قاتل خلاص یافت باذن اﷲ تعالی . و خواص این دارو بسیار است اولا پادزهر آن بیش است که ذکر کرده شد دیگر در اعمال ... که در زمین گرمسیر است مار قاتل میباشد. شخصی را مار گزید نیم مثقال با شراب سائیده و بخورد وی دادند از زهر آن باز خلاص یافت به فرمان باری تعالی و عقرب و لنبسه ۞ گزیده را مقدار دو دانگ با شراب بدهند نافع بود و در مفردات ابن بیطار و در منهاج ابن جزله میگوید: هو تریاق السموم باسرها حتی البیش و الافاعی . و از منافع دیگر وی آن است که مجموع دردها را بنشاند و اگر در باطن باشد مقدار دانگی و یا دو دانگ بسایند با قدری شراب یا با آب گرم یا بجلاب بحسب مزاج بدهند درد بنشاند چون درد قولنج و مثانه و گرده را. و عسرالبول را با شیره  تخم خیارین بدهند سود دارد و نیز مجموع اورام بلغمی و صفرائی و دموی و سودائی در ابتداء و انتهاء طلا کنند درابتدا ماده را بازگرداند و در انتهاء تحلیل کند و اگر محتاج نضج باشد نضج بدهد خصوصاً اورام مغابن چون زیر بغل و بن ران بسرکه بسایند و طلاکنند ورم را تحلیل کند و اگر کسی را خیارک بیرون آید همین دارو طلا کنند تحلیل یابد بی آنکه خیارک بپزد و بگشاید و هیچ زحمتی به وی نرسد. دیگر در ایام مرض هرکس که طاعون برآرد این دارو با سرکه بسایند و با سرکه بر آن موضع طلا کنند خلاص یابد باذن اﷲتعالی و مجرب است . دیگر دل را قوت دهد و در ابتداء زحمت خنازیر طلاکنند بغایت مفید بود و برریشهای کهن قدری بکوبند و بر آن ریشها پاشندگوشت مرده را بخورد و جراحت بصلاح آورد و مجرب است . دیگر کسی را که دل ضعیف بود و خفقان داشته باشد هرروز مقدار نیم درم بجلاب یا بشراب بدهند دل را بغایت قوة بدهد و در تفریح نظیر ندارد و در ایام وبا چنانچه در تریاق فاروق ذکر کرده شود تناول کنند منع عفونت بکند و تقویت دل بدهد و دفع ضرر وبا بکند این داروی مفرد همان خاصیت تریاق دارد بلکه زیادتر، بجهت آنکه تریاقیت در وی هست و چندان گرم نیست و مولانا اصیل الدین که از شاگردان مولانا الیاس شیرازی علیه الرحمه بودمردی فاضل بود و در اکثر علوم ماهر و متقی و کلیات شیخ الرئیس را دو شرح نوشته ، فرمود هر خاصیتی که در تریاق هست در این داروی مفرد هست و فرمود که مرا دردمعده بلغمی بود هر معالجه که کردم مفید نیفتاد چند عدد از این جدوار بروزگار طلایه میکردم و بجلاب میخوردم آن زحمت زایل شد. و شخصی را سده  جگر بود به استسقا خواست انجامید چند روز این دارو با سگنجبین بخورد و سده گشاده شد و رنگ وی که زرد بود برنگ اصلی خود آمد. دیگر شخصی قرحه  مثانه داشت و چهار روز بول وی گرفته بود از این دارو بسابیدند و بر مثانه  وی طلا کردند و قدری در احلیل وی چکانیدند همان ساعت بول وی بگشاد و ریم بیرون آمدن گرفت و شفا یافت . و دیگر زحمت بواسیر را از این دارو بدان موضع طلا کنند ساکن گرداند و ورم را تحلیل دهد. دیگر آنکه دشخواری زادن را نظیر ندارد و بسایند قدری و بجلاب گرم بخورد وی دهند وقدری به پشم پاره بخود برگیرد درحال وضع حمل شود. دیگر صرع صبیان را بشیر مادر مقدار نیم دانگ یا یک دانک بخورد وی دهند نافع بود و بارها آزموده است و مجرب است . و دیگر خداوند تب ربع را هرروز مقدار دو دانگ با جلاب گرم بدهند هفت روز پیاپی نافع بود انشااﷲ اما تنقیه  بدن بباید کردن . و دندان را طلا کنند درحال درد ساکن گرداند. و درد چشم که بلغمی بود در میان چشم چکانند درد بنشاند اگر صفرائی بود برپشت چشم طلا کنند درد بیفتد و آماس بتمام کم شود و فرق میان بلغمی و صفرائی آن است که بلغمی را درد ساکن تر باشد و صفرائی را درد و سوزش و چکیدن آب بیشتر باشد و در تقویت باه اثر عظیم دارد مقدار نیم درم یا نیم مثقال با شراب انگوری بخورند نعوظی تمام آورد. و حکماء هندی گویند که در این دارو صد وبیست منفعت است و کسی را که ضاق گرفته بود بر حلق طلا کنند بغایت نافع بود. حالیامنافع جدوار آنچه بتجربه معلوم شده بود ثبت کرده شد. صاحب منهاج گوید طبیعت وی گرم و خشک است و لطیف . وصاحب تقویم گوید قرحه  امعاء آورد و مصلح وی شیر حلیب بود که آهن تافته در آن انداخته باشند و صاحب منهاج گوید بدل وی در تریاق سه وزن آن زرنباد است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به تحفه  حکیم مومن و تذکره  ضریر انطاکی و بحر الجواهر و فهرست مخزن الادویه شود.
/////////////
زرنباد. [ زُ رُم ْ ] (اِ) داروئی است مانند پای ملخ و به عربی رجل الجراد خوانند و اهل مکه آنرا عرق الکافور و عروق الکافور گویند و آن بیخی است که از آن بوی کافور می آید. گرم و خشک است در دویم . گویند اگر تازه و تر آنرا بکوبند و بر کف پای بمالند هر علتی که در سرباشد، زایل گرداند. و اگر در خانه بخور کنند مور و مورچه را بگریزاند. (برهان ). بیخ نباتی است مقوی دل و محلل ریاح و سمن بدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیخ گیاهی معطر و خوشبوی که کژور «؟» و بتازی عروق الکافور گویند. (ناظم الاطباء). «زدواریا زرومبت » . «زدوار» . (حاشیه  برهان چ معین ). زرنبات . زرمباد. زرنبه . گیاهی است . از تیره  زنجبیلی ها که دارای ساقه  زیرزمینی باریک و دراز است ، میوه اش کپسولی و دارای دانه های معطر است . این گیاه مانند دیگر گیاهان تیره  زنجبیل در منطقه  هند و مالزی می روید و در تداوی بعنوان مقوی و بادشکن و در تهیه  برخی لیکورها مصرف می شود. عرق الکافور. در برخی کتب «تاج الملوک زرد رومی » را که بنام «انتله  سوداء» نیزنامیده میشود، مرادف زرنباد گرفته اند. (فرهنگ فارسی معین ). داروئی است که بتازیش رجل الجراد خوانند به هندیش کچور نامند. (شرفنامه  منیری ). نام دوائی است مانند پای ملخ و در دواها بکار برند. (انجمن آرا). رجوع به تحفه  حکیم مومن و ترجمه  ضریر انطاکی . اختیارات بدیعی و فهرست مخزن الادویه و الفاظ الادویه شود.
- زرنباد چینی ؛ جدوار ختائی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جدوار شود.
///////////
///////////
فاط (ماه پروين):
داروى تركان است. زهرها: با آب سرد بخورند پادزهر شوكران و جوزماثل و نيش حشرات موذى و ساير سمهاست.
قانون در طب ترجمه شرفکندی