قثاء الحمار
لغت عربی است و نیز بعربی مشط الذئب و صاب و بفارسی خیارزۀ اسپند
و خیارخر و سماهنک و کربز و بیونانی شقوشینا و کسانی که آن را لریلای هندی دانسته توهم
است زیرا که قثاء الحمار از ادویۀ مسهله است بخلاف کریلا و کویند بهندی کرمی و کچری
تلخ کویند و یحتمل که پلول تلخ بری که کند و ری کویند باشد در ماهیت آن اختلاف است
بعضی کفته اند نبات آن شبیه به نبات قثاء است و برک آن مزغب و خشن و قثاء یعنی ثمر
آن شبیه ببلوط طولانی و بیخ آن بزرک سفید رنک منبت آن خرابها و زمینهای رملی و طعم
ثمر آن تلخ کریه الرائحه و بعضی که کهنه شده باشد با خطوط و بعضی املس و بغدادی کفته
که نباتی است که یک ساق دارد و ایستاده و برک آن کوچکتر از برک قثاء بستانی و اقوای
اجزای آن و مستعمل از ان عصارۀ ثمر آنست و بعضی کفته اند مستعمل عصارۀ بیخ آنست و اصح
آنست که عصارۀ ثمر آنست که بیونانی اطریون نامند و بعضی کفته اند نباتی است سبز رنک
مائل بسیاهی شبیه بنبات کبر و بی خار و کل آن سفید و ثمر آن طولانی تر از بلوط و سبز
رنک و نضج پختۀ آن زرد و بسیار تلخ و ازین جهت آن را علقم نامند زیرا که عرب هر چیز
تلخ را علقم خوانند و بهترین اجزای آن ثمر رسیدۀ زرد راست طولانی مانند خیارزه بسیار
تلخ آنست که نبات آن منحصر بیک ثمر نباشد و هرچند ثمر آن زیاده باشد بهتر و مستعمل
و همچنین از عصارۀ آن بهتر و مستعمل آن سفید رنک املس سبک آنست که چون نزد چراغ بدارند
مشتعل کردد و زیاده از یک سال بر ان نکذشته و از ثمر رسیدۀ آن باشد که نبات آن منحصر
بیک ثمر و یا ثمرهای کم و خشک نباشد بلکه پر ثمر و تازه باشد و اخذ نموده باشند بدین
نحو که بکیرند ثمر رسیدۀ آن را که چون دست بثمر آن رسانند خودبخود از درخت جدا کردد
و تازه شاداب باشد پس یکیک را بریده بفشارند بر منخلی و یا صافی و آنچه از لحم آن در
منخل یا صافی بماند بفشارند و بمالند تا از منخل و یا صافی بکذرد و آب شیرین بران ریزند
و بکذارند تا رسوب آن ته نشین کردد و آب صاف رقیق بالای آن را بریزند و بران رسوب باز
آب شیرین خالص بریزند و بکذارند تا رسوب آن ته نشین کردد و آب بالای آن را بریزند و
همچنین چند مرتبه پس دردی را نرم سوده و سحق بلیغ نموده و با صمغ عربی بوزن آن و یا
با نیم وزن آن نشاسته و یا با کل ارمنی سرشته اقراص سازند و خشک نمایند و نوع دیکر
آنست که در آخر تابستان که ثمر آن زرد و رسیده شود کرفته در پارچۀ صافی اندازند و بمالند
و آب صاف آن را بکیرند و بدستور راوق کنند و بروی خاکستری نرم پیخته خشک کنند پس الواح
و یا اقراص سازند بدین قسم که بر روی کرپاسی سه تو بر روی خاکستر نرم پیخته عصارۀ غلیظه
آن را بریزند تا نشف رطوبت آن را نماید پس صلایه کرده اقراص سازند و در سایه خشک کنند
و کفته اند قوت آن تا ده سال باقی می ماند و آن را مغشوش باشیای چند می نمایند و معلوم
نمی کردد و علامت مغشوش آن آنست که باوصاف مذکوره نباشد و بسیار سفید و کراثی خشن و
سنکین آن ردی و غیر مستعمل
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم و در سوم نیز کفته اند
افعال و خواص آن
ملطف و محلل و جالی و منقی دماغ و مسهل مرۀ صفرا و بلغم خام و زردآب
و جهت فالج و لقوه و صرع و کزاز و صداع و بیضه و خوذه و اوجاع مفاصل و نقرس و عرق النسا
و سرفۀ بارد و ربو و ضیق النفس و ریاح غلیظه و استسقا و یرقان اسود و بواسیر و تفتیت
سنک کرده و مثانه و ادرار بول و حیض نافع و ثمر و برک و بیخ آن همه جالی و محلل و مجفف
و تجفیف پوست آن زیاده از برک آن و حدت عصاره و برک و بیخ آن زیاده اعضاء الراس سعوط
عصارۀ آن با شیر دختران محلل شقیقۀ غلیظه و صداع بیضی عام بتمام سر و جمیع اوجاع باردۀ
مزمنه و لیکن بعد از تنقیۀ تام و نیز نافع است جهت لقوه و خدر و کزاز و صرع و لطوخ
آن بر منخرین با شیر جالب فضول کثیره و جهت بیضه و خوذه و صداع مزمن و عصارۀ برک آن
از ان ضعیف تر و ریشهای بیخ آن قوی التجفیف تر از سائر اجزای آن ضماد آن بر بناکوش
جهت تحلیل ورم آن و مطبوخ آن با آرد جو نیز و قطور نیم کرم عصارۀ آن در کوش مسکن درد
آن و مضمضه بطبیخ آن جهت درد دندان بارد و قطور عصارۀ آن در زیت که در آفتاب کرم کذاشته
باشند چند قطره در کوش جهت تسکین درد آن و دوی و طنین و ثقل سامعه حادث از ریاح و مواد
غلیظه و بتنهائی کرم کرده کشندۀ کرم آنست و طلای عصارۀ آن با عسل و با روغن زیتون یا
زهرۀ کاو جهت تحلیل اورام حنجره و خناق نافع اعضاء النفس لطوخ عصارۀ آن با عسل و زیت
بر حنک جهت خناق بلغمی و تحلیل ورم حلق و اسهال و آشامیدن عصارۀ آن جهت سوء تنفس بسیار
موافق و آب افشردۀ بیخ آن بقدر شش قیراط جهت سوء القنیه و استسقا و یرقان اسود عجیب
النفع و بدون ضرر و آشامیدن بیخ آن بقدر دوازده قیراط و یا طبیخ نیم رطل آن با دو قسط
شراب و یا آشامیدن هر سه روز سه ابولوسات که بقولی نه قیراط و بقولی هیزده قیراط است
با ماء العسل قئ بلغمی و صفراوی آورد و اسهال بلغم خام و صفرا و زردآب نماید بسهولت
بی مضرت بمعده و بهترین ادویه است برای استسقا و بدستور آشامیدن پوست آن بقدر چهار
اکسو تا که بیست و چهار قیراط است هر روز با ماء العسل و چون عصارۀ آن را با دو چندان
نمک و اندک سرمه سرشته حبوب بقدر کرسنه ساخته با آب بیاشامند اسهال نیکو نماید و چون
قدری از ان را با آب حل کرده بپر مرغی آلوده بر بیخ زبان و اطراف آن بمالند قئ آورد
و اکر سریع تر خواهند در زیت و روغن سوسن حل نمایند و چون قئ بسیار آورد شراب با زیت
بیاشامند و اکر فائده نه بخشد سویق با آب سرد و یا سرکه با آب بیاشامند و یا در آب
سرد بنشینند و آب سرد بر سر ریزند و اطراف را بمالند و محجمه ناری بدون شرط کذارند
و اشیای قابضه و حابسۀ قئ بخورند و چون بیخ آن را سائیده و نیم رطل آن را در سه رطل
شراب داخل کنند و هر روز هفت اوقیه و نیم آن را ناشتا تا سه روز بیاشامند جهت استسقا
نافع و سعوط عصارۀ آن با شیر دختران نیز جهت یرقان و ضماد مطبوخ بیخ آن با میپخته و
امثال آن جهت استسقای لحمی اعضاء النفض آشامیدن عصارۀ آن مدر بول و حیض و حمول آن مفسد
جنین و چون بکوبند و آب آن را کرفته نیم کرم نموده بزیر ناف بمالند کرمها را بکشد و
برآورد و چون بر معده بمالند قئ آورد و چون بر خصیه بمالند درد آن را تسکین دهد و نزول
آب آن را در تحلیل برد الاوارام و البثور ضماد بیخ مطبوخ آن با آرد جو محلل ورم بلغمی
کهنه و منفجر کنندۀ دمامیل و جراحات خصوصا با صمغ البطم و عصارۀ آن درین باب اقوی است
آلات المفاصل آشامیدن آن جهت اوجاع مفاصل و جمیع اوجاع سوداوی و بلغمی دست و پا و جمیع
اعضا و خدر آنها و حقنه بطبیخ آن جهت عرق النساء و ضماد پختۀ آن با سرکه و یا می پخته
و امثال آن جهت وجع ظهر و نقرس بارد و ضماد کل آن جهت اوجاع مفاصل مزمنه و همچنین ضماد
پختۀ آن القروح و الجروح و ذرور خشک آن بر جرب متقرح و قوبا نافع و با عسل و یا سرکه
و یا شراب سرشته نیز جهت جرب متقرح و ثآلیل و قوبا و بهق و آثار سیاهی صورت و سائر
بدن و مداومت بآشامیدن طبیخ برک و بیخ آن جهت جذام نافع و چون آب قثاء الحمار را در
روغن کنجد یا روغن بزر کتان طبخ نمایند تا آب برود و بر بواسیر بمالند زائل سازد و
چون ثمر تازۀ رسیدۀ آن را ریزه ریزه کرده و یا آب آن را کرفته با روغن زیتون دو وزن
آن در ظرفی کرده سر آن را بسته در آفتاب کرم کذارند چهل روز یا بر روی اخکر تا رطوبت
آن خشک کردد پس بر بدن بمالند جهت رفع سردی و جلب و جذب فضول و رفع کلف و بثور عدسیه
که بر صورت برمیآید و اوجاع مفاصل کهنه و امثال اینها و بدستور آشامیدن آن نافع مقدار
شربت از عصارۀ آن از دو قیراط تا شش قیراط و از بیخ آن دوازده قیراط و از طبیخ آن تا
سه اوقیه و از تخم و کل آن تا یک درم با آرد جو و کثیرا و از روغن آن تا یک درم و در
حقنه ها از یک درم زیاده بکار نبرند زیرا که مضر محرورین و ابدان ضعیفه و مقئ بافراط
و باعث سحج است مصلح آن در افراط قئ اشیای مذکوره و العبه با ادهان مناسبه است و چون
خواهند عصارۀ آن را استعمال نمایند باید که بتنهائی استعمال ننمایند که مورث سحج است
بلکه با مصلحات و معینات فعل آن و مناسب طبیعت آن بکار برند و بهترین آنها صبر و قنطوریون
دقیق و سورنجان و بوزیدان و کمافیطوس و قسط و مرو زعفران و سنبل الطیب و دارچینی و
سلیخه و زراوند مدحرج و انیسون و تخم کرفس جبلی و بستانی و جاوشیر و سکبینج و مقل و
تربد و ملح هندی و حب بلسان با ماء العسل و عقید عنب و اقسام صموغ و روغنها و اقل آنست
که یک دانک عصارۀ آن را سوده با هموزن آن صمغ عربی و نیم وزن آن کل ارمنی و نشاسته
سرشته بخورند و با سقمونیا و شحم حنظل از ادویۀ حاره استعمال آن جائز نیست و صمغ لوز
کاسر و مبطل قوت فعل آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
خرخیار. [ خ َ] (اِ مرکب ) نام نوعی خیار
است . قثاءالحمار. (یادداشت بخط مولف ). خیارچنبر. خیارشنگ . (ناظم الاطباء).
///////////
فواید و خواص خیار وحشی
(Ecballium elaterium)
ترکیبهای تلخ موجود در گیاهانی نظیر
خیار وحشی فوائد درمانی دیگری هم دارد که از آن جمله میتوان به درمان التهاب
اشاره کرد.
فواید و خواص خیار وحشی
(Ecballium_elaterium)
خرخیار گیاهی علفی چندساله و پایا از
تیره ی کدوییان است که از عصاره میوه آن به نام الاتریوم در پزشکی گیاهی استفاده
میکنند. نامهای دیگر آن خیار خر، خیار دشتی، خیار وحشی، خیارشنگ، سیمآهنگ،
سماهنگ، کربز، خیارزه، اسپند، کموزسگی، کموزکول و خیار آبپران، خرخیار پران است.
خرخیار بومی مناطق معتدل آسیا، شمال
آفریقا و اروپا است. سرده خرخیار در ایران یک گونه دارد که بیشتر در آذربایجان و
گیلان میروید. در قدیم خرخیار را در روغن میجوشاندند و بر بواسیر میگذاشتند و
آن را سودمند میدانستند.
گیاهشناسی
خرخیار دارای ساقه ی خزنده و خوابیده
و ضخیم است. میوهاش مورد توجه است و شیر حاصل از آن به مصارف دارویی میرسد. میوه
ی این گیاه کمی از زیتون درشتتر و به درازی ۴ تا ۵ سانتیمتر میرسد. رنگ میوه در
آغاز سبز است و پس از رسیدن زرد میشود. برگهای آن سهگوش با دمبرگ دراز است؛ گلهایش
زردرنگ است که در تابستان میشکفند.
طبق پزشکی سنتی، پاککننده ی دماغ،
مسهل صفرا، بلغم خام و زردآب است
و برای لقوه، فلج، صرع، کزاز، سردرد،
دردهای مفاصل، نقرس، سیاتیک، سرفه ی سرد، تنگی نفس، گازها، استسقاء، یرقان سیاه،
بواسیر، خرد کردن سنگ کلیه
و مثانه، قاعدهآور و ازدیاد ترشح
ادرار نافع است
مشخصات: ساقه ی پوشیده از کرکهای زبر
و خشن، برگها متناوب، پهن و دارای بریدگیهای کمعمق با دمبرگ دراز پوشیده از کرک
بدون پیچک، گلها زرد کوچک و نر و ماده جداگانه روی یک پایه. میوه شبیه بلوط دراز،
پس از رسیدن به رنگ سبز مایل به زرد پوشیده از تار زبر، طعم بسیار تلخ، پس از
رسیدن میوه، سوراخی در محل اتصال میوه به دمگل ایجاد شده و تخمها با سرعت و شدت و
با صدا به خارج پرتاب میشوند. ریشه ی آن بزرگ و سفید است.
خواص و کاربرد
رسوب خشک شده ی مغز خیار که در بازار
به نام الاتریوم وجود دارد، خاصیت تخدیر دارد و در موارد مالاریا و بیماری آبترسی
که در اثر گاز گرفتن حیوانات هار در انسان عارض میشود و به هاری معروف است نیز به
کار میرود.
مسهل و تخلیهکننده ی بسیار قوی است
همچنین خوراک زیاد آن ایجاد مسمومیت، دلپیچه و سردرد میکند.
از نظر طبیعت، گرم و خشک است و طبق
پزشکی سنتی، پاککننده ی دماغ، مسهل صفرا، بلغم خام و زردآب است و برای لقوه، فلج،
صرع، کزاز، سردرد، دردهای مفاصل، نقرس، سیاتیک، سرفه ی سرد، تنگی نفس، گازها،
استسقاء، یرقان سیاه، بواسیر، خرد کردن سنگ کلیه و مثانه، قاعدهآور و ازدیاد ترشح
ادرار نافع است. خوردن دم کرده ی آن برای جذام مفید است.
خیار وحشی
خیار وحشی
تلخ اما شفابخش
در دانش مدرن ترکیبهای موجود در خیار
وحشی و برگهای آن که از مدتها قبل تاثیر آنها روی سلامتی به تایید طبیبان رسیده
بود، مجدداً مورد بررسی قرار گرفته و برخی فوائد و خواص آن آشکار شده است.
هرچند داروهای قدیمی، تمام فوائد
درمانی مورد ادعای اطباء سنتی را ندارند اما پزشکی مدرن فوائد برخی از آنها همچون
«خیار وحشی» را برای سلامتی تایید کرده است.
پزشکان در طب سنتی هندی و چینی به طور
قابل توجهی از برگهای تلخ و میوه خیار وحشی برای درمان برخی بیماریها با تحریک
به استفراغ کردن و حتی درمان بیماریهای کبدی استفاده میکردند.
«ویلیام لوکاس» زیستشناس گیاهی در
دانشگاه کالیفرنیا در این رابطه گفت: امروزه افراد از خیار وحشی استفاده نمیکنند
مگر در موارد معدودی که بخواهند از آن به عنوان مسهل بهره ببرند.
در مطالعات پیشین آمده است که ترکیبهای
تلخ موجود در گیاهانی نظیر خیار وحشی فوائد درمانی دیگری هم دارد که از آن جمله میتوان
به درمان التهاب اشاره کرد.
همچنین این ترکیبات موجب تغییر در
واکنشهای مخرب در بدن که منشا دیابت و رشد سلولهای سرطانی هستند، میشوند. با
این حال بررسی دقیق این فایده خیار وحشی مشکل است چرا که جمع آوری ترکیبهای تلخ
این میوه به مقدار زیاد امکانپذیر نیست. به همین دلیل لوکاس و همکارانش تلاش کردند
تا متوجه شوند کدام اطلاعات ژنتیکی، این ترکیبهای تلخ را تولید میکند.
ترکیبهای تلخ موجود در گیاهانی نظیر
خیار وحشی فوائد درمانی دیگری هم دارد
که از آن جمله میتوان به درمان
التهاب اشاره کرد
آنان به سرعت اطلاعاتی که موجب تولید
طعم تلخ در برگها و میوه خیار وحشی میشوند را تعیین کردند. سپس از تکنولوژی
توالی DNA برای شناسایی تغییرات دقیق در DNA که با مزه تلخی ارتباط دارند، استفاده کرده و مشاهده کردند ۹ تغییر در ژنها
به تولید مستقیم ترکیبهای تلخ در این میوه منجر شده است.
به نقل از نیچر ورلد نیوز، درک آنکه
چگونه این ترکیبهای تلخ تولید میشوند به متخصصان کمک میکند تا فوائد درمانی این
میوه را به طور خاص دریابند. متخصصان سعی دارند اینبار با استدلالهای تجربی و
پزشکی، فوائد درمانی این گیاه را ثابت کرده و از آن برای درمان برخی از بیماریهای
جدی کمک بگیرند.
فرآوری: مریم مرادیان نیری
بخش تغذیه و آشپزی تبیان
بخش تغذیه و آشپزی تبیان
/////////////
//////////////
/////////
خرخیار گیاهی است علفی چندساله و پایا
از تیره کدوییان است که از عصاره میوه آن به نام الاتریوم[۲] در پزشکی گیاهی استفاده
میکنند. نامهای دیگر آن خیار خر، خیار دشتی، خیار وحشی، خیارشنگ، سیمآهنگ، سماهنگ،
کربز، خیارزه، اسپند، کموزسگی، کموزکول و خیار آبپران، خرخیار پران است.
خرخیار بومی مناطق معتدل آسیا، شمال آفریقا
و اروپا است. سرده خرخیار در ایران یک گونه دارد که بیشتر در آذربایجان و گیلان میروید.
در قدیم خرخیار را در روغن میجوشاندند و بر بواسیر میگذاشتند و آن را سودمند میدانستند.
محتویات [نمایش]
گیاهشناسی[ویرایش]
خرخیار دارای ساقه خزنده و خوابیده و ضخیم
است. میوهاش مورد توجه است و شیر حاصل از آن به مصارف دارویی میرسد. میوه این گیاه
کمی از زیتون درشتتر و به درازی ۴ تا ۵ سانتیمتر میرسد. رنگ میوه در آغاز سبز است
و پس از رسیدن زرد میشود.[۳] برگهای آن سهگوش با دمبرگ دراز است؛ گلهایش زردرنگ
است که در تابستان میشکفند.
مشخصات: ساقه پوشیده از کرکهای زبر و
خشن، برگها متناوب، پهن و دارای بریدگیهای کمعمق با دمبرگ دراز پوشیده از کرک بدون
پیچک، گلها زرد کوچک و نر و ماده جداگانه روی یک پایه. میوه شبیه بلوط دراز، پس از
رسیدن به رنگ سبز مایل به زرد پوشیده از تار زبر، طعم بسیار تلخ، پس رسیدن میوه، سوراخی
در محل اتصال میوه به دمگل ایجاد شده و تخمها با سرعت و شدت و با صدا به خارج پرتاب
میشوند. ریشه آن بزرگ و سفید است.
خواص و کاربرد[ویرایش]
رسوب خشک شده مغز خیار که در بازار به
نام الاتریوم وجود دارد، خاصیت تخدیر دارد و در موارد مالاریا و بیماری آبترسی است
و در اثر گاز گرفتن حیوانات هار در انسان عارض میشود و به هاری معروف است نیز به کار
میرود. مسهل و تخلیهکننده بسیار قوی است همچنین خوراک زیاد آن ایجاد مسمومیت، دلپیچه
و سردرد میکند. از نظر طبیعت، گرم و خشک است و طبق پزشکی سنتی، پاککننده دماغ، مسهل
صفرا، بلغم خام و زردآب است و برای لقوه، فلج، صرع، کزاز، سردرد، دردهای مفاصل، نقرس،
سیاتیک، سرفه سرد، تنگی نفس، گازها، استسقاء، یرقان سیاه، بواسیر، خرد کردن سنگ کلیه
و مثانه، قاعدهآور و ازدیاد ترشح ادرار نافع است. خوردن دم کرده آن برای جذام مفید
است.
////////////
قس قثاء الحمار در عربی:
قثاء الحمار[1] أو فقوس الحمار أو القثاء البري هو جنس نباتي ذو نوع وحيد هو فقوس الحمار القاذف. وهو نبات عشبي بري زاحف وسام من فصيلةالقرعيات.
محتويات
[أظهر]
لهذا النبات
العديد من التسميات تختلف بإختلاف المكان منها بيض الغول أو الخيار القافز أو
اطريون أو السفند أو قثاء أبو حمار أو بلح جحا أو ورور العلقم أو علقم أو خيارزه
أو بزيط أو المعضوضه أو بلحة ابن جحا.
نبات ثنائي
المسكن كثير التفرع و متدُّ نحو مترٍ واحدٍ طولاً. ذات أوراق مثلّثة الشكل
تقريباً،خضراءاللون ميّالة إلى الصُفرة. الأزهار صفراء اللون. ثمارها أسطوانية
الشكل في حجم حبة التمر تقريبا، يغطيها زغب دقيق.لون الثمرة في البداية أخضر ثم
يميل إلي الأصفر كلما نضجت. تنفجر الثمار الناضجة عند لمسها لتنثر البزور وهذه
طريقة إنتشار النبات.
ملاحظة:المادة الهلامية المتناثرة من الثمار المنفجرة سامة، لذا يجب وضع الفازات والنظارات الواقية عند التعامل مع هذا النبات.
ملاحظة:المادة الهلامية المتناثرة من الثمار المنفجرة سامة، لذا يجب وضع الفازات والنظارات الواقية عند التعامل مع هذا النبات.
الموطن الأصلي
للقثاء البري هي المناطق المتوسطية، لكنه ينتشر في المناطق الشبه جافة المحيطة
بها.
يستعمال نبات
القثاء البري في الطب التقليدي في علاج اليرقان،التهاب الكبد، النقرس، ألم الرأس،
الشقيقة، نوبات الربو، البواسير، الصرع، فقدان حاسة الشم، الجيوب
الأنفية،الاستسقاء في البطن،ألم المفاصل، الكلف على الجلد والاسوداد في المناطق
الحساسة. الأجزاء المستعملة :لأوراق،
السائل الذي يكون داخل الثمرة، وكل أجزاء النبتة.
طرق الاستخدام : الأوراق تجفف وتطحن وتخلط مع الفازلين لعلاج
ألم المفاصل. السائل الذي يوجد داخل الثمرة
يستعمل طازجا أو مصنّع. الصبغه المحضرة من النبات هي من أفضل أنواع الاستخدامات واقلها خطورة. ملاحظة : نظرا لسمية النبات يجب التعامل معها بحذر واستشاره المختصين في الميدان قبل استخدامها.كما يجب التنويه إلى أن المعلومة الواردة أعلاه لا تغنيك عن استشارة الطبيب.
يستعمل طازجا أو مصنّع. الصبغه المحضرة من النبات هي من أفضل أنواع الاستخدامات واقلها خطورة. ملاحظة : نظرا لسمية النبات يجب التعامل معها بحذر واستشاره المختصين في الميدان قبل استخدامها.كما يجب التنويه إلى أن المعلومة الواردة أعلاه لا تغنيك عن استشارة الطبيب.
/////////////
قس عادی دلی خیار در آذری:
Adi
dəlixiyar (lat. Ecballium elaterium)[1] və ya İt
qarpızı [2] – balqabaqkimilər fəsiləsinin dəlixiyar cinsinə aid bitki növü.[3]
///////////
قس در عبری با فیلترشکن:
////////////////
قس اِشِّک هیاری در ترکی استانبولی:
Eşek
hıyarı (Ecballium
elaterium), bir çiçekli bitkiler familyası olan Cucurbitaceae (kabakgiller) içinde bulunan Ecballium cinsinin bilinen tek türü.
Acı
hıyar olarak
da bilinir. Bu bitkinin taze meyvesi sıkıldığında, bitkinin tohumlarını da içeren mukus benzeri bir salgı fışkırtır. Bu
özelliği nedeniyle, örneğin İngilizce'de "squirting
cucumber" (fışkırtan hıyar) olarak anılır. Meyvenin içindeki
basınç 6 bar'a ulaşarak, içindeki tohumların kapsül patladığında 36 km/h
ulaşmasını sağlar. Sinüzit tedavisinde kullanılabildiğine dair yorumlar
olmasına karşın ciddi zararlara yol açabilir. Bu zararlar arasında mukoza
tabakasında hasar, boğazda yanma, nefes almada güçlük sayılabilir. Uzman
hekime danışılmadan kullanılması son derece tehlikelidir.[1]
///////////
Ecballium
From Wikipedia, the free encyclopedia
Squirting cucumber
|
|
A fruit of the squirting cucumber
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
E. elaterium
|
Ecballium is a genus of flowering plants in the family Cucurbitaceae containing a single
species, Ecballium elaterium,[1] also called
the squirting cucumber or exploding cucumber (but
not to be confused with Cyclanthera explodens). It gets its unusual
name from the fact that, when ripe, it squirts a stream of mucilaginous liquid containing
its seeds, which can be seen with the naked eye. It is thus considered to
have rapid plant movement.
It
is native to Europe, northern Africa, and temperate areas of Asia.[2] It is grown as an
ornamental plant elsewhere, and in some places it has naturalized.[2][3]
This
plant, and especially its fruit, is poisonous, containing cucurbitacins.[4] In the ancient
world it was considered to be an abortifacient.[5]
Elaterium or elaterin is the
name of the greenish substance extracted from the juice of the fruit that is
used as a purgative.
Ecballium elaterium
|
4.
Jump up^ Attard, E. G.;
Scicluna-Spiteri, A (2001). "Ecballium elaterium: An in vitro source of
cucurbitacins". Fitoterapia. 72 (1): 46–53. doi:10.1016/s0367-326x(00)00256-2. PMID 11163940.
&&&&&&&&
قدید
بفتح قاف و کسر دال و سکون یاء مثناه تحتانیه و دال مهمله
ماهیت آن
اسم جنس چیزهای خشک شده است خواه بآتش و خواه بآفتاب و یا در سایه
و از مطلق آن باصطلاح مراد کوشت خشک شدۀ قاق حیوانات بری یا بحری است و بهندی سکاهیرا
و سوکتی نامند و بهترین آن از کوشت حیوان نر فربه جوان چرب است و بعضی کفته اند از
حیوان نر جوان متوسط در فربهی و لاغری است که در ان حدت و تلخی بهم نرسیده باشد و بعضی
کفته کوشت خشک نمک سود است و اکثر عام دانسته اند خواه نمک سود باشد و یا بی نمک و
اجود همه کوشت کوسفند و بز و ماهی و خنزیر است برای آکلین هریک و از نمک سود آنکه معتدل
الملوحت باشد و در ان حدت و تلخی نباشد
طبیعت آن
کرم و خشک تر از غیر آن
افعال و خواص آن
جهت ترهل و استسقا و امراض بارده و بلغمی مزاجان اکر عطش بسیار
نیارد و یا رفع تعطیش آن نموده باشند نافع و آشامیدن آب بسیار بران برای خشک مزاجان
بد نیست و ردی ترین اغذیه و مولد خلط غلیظ سوداوی و مورث بیداری و قولنج ثفلی در معتادین
بدان و حکه و جرب یابس و جوششها و کوشت قدید حیوان وحشی جهت استسقا بهتر از غیر آن
چون در سرکه خیسانیده طبخ نمایند که عطش آن را کم کند و خشکی آن را زیاده بدترین طرق
استعمال آن بریان کردن آنست زیرا که بسیار خشک معطش می کردد و بهترین مصلحات آن کشنیز
خشک و یا بقول لزجه مانند اسفناخ و سرمق و یا چغندر و نیز بد نیست با روغن بادام و
کنجد تازه و کره و روغن کاو تازه و پیه تازه در محرورین و دارچینی و زیره و انیسون
و ادهان مذکوره در مبرودین و چون عطش و کرب آورد سکنجبین با آب سرد بیاشامند و چون
خشکی در حلق و عطش آورد جلاب با آب سرد و با مرقهای چرب بنوشند و خوردن لوزینۀ چرب
و مغز خیار بهترین مصلحات و زائل کنندۀ فساد آنست و اکثار آن موجب خشکی رطوبت جلدیه
و فساد اخلاط امراض مذکوره است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
قدید. [ ق َ ] (ع ص ، اِ) گوشت کفانیده پاره کرده یا گوشت به درازا بریده خشک کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گوشت
نمک سود خشک کرده . (بحر الجواهر). || جامه
کهنه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
/////////////
گوشت قديد آن گوشتي است که آن را قطعه
قطعه ميکنند و به وسيلهي آفتاب يا آتش يا سايه خشک مينمايند آن گوشتي را که به وسيلهي
آتش و آفتاب خشک ميکنند از لحاظ بهداشتي تا اندازهاي سالم است زيرا که آتش و آفتاب
ميکروبهاي آن را [ صفحه 192] ميکشند ولي آن گوشتي که در سايه به طور طبيعي خشک ميشود
چون خشکيدن آن به طول ميانجامد ميکروبهاي هوا را به خود جذب مينمايد و خوردن آن اگر
مسموم کننده نباشد قطعا موجب مريضيهاي گوناگوني خواهد شد. از همين لحاظ است که حضرت
موسي بن جعفر عليهالسلام ميفرمايد: گوشت قديد (يعني خشک شده) گوشت بسيار بدي است،
زيرا که معدهي انسان را سست ميکند و هر مرض و دردي را به هيجان ميآورد و کوچکترين
نفعي ندارد، بلکه ضرر هم دارد. دکتر صدرالدين نصيري در کتاب بهداشت اجتماعي در اسلام
مينويسد: در اثر استعمال کنسروهاي فاسد و بدبو مسموميتهايي مانند: بتوليسم عارض ميشود
که باعث تلفات زياد ميگردد. پيشوايان دين مقدس اسلام در هزار و سيصد و کسري سال قبل
بشر را از اين نوع مسموميتهاي غذايي خبر دادهاند چنانکه حضرت صادق عليهالسلام ميفرمايد:
سه چيز است که بدن را خراب ميکنند و چه بسا ميشود که انسان را ميکشند: 1- خوردن
گوشت خشک بدبو 2- با شکم سير داخل حمام شدن و... علاوه بر مسموميت سابق الذکر در گوشهاي
گنديده سمي توليد ميگردد به نام: پتومائين، اين سم داراي خواصي شبيه به آترپين بوده
و متسع کنندهي حدقه ميباشد، و داراي ازت قليائي است و نيز عمل آن شبيه: راکسيون فعل
و انفعالات الکالوئيدها ميباشد. [ صفحه 193]
/////////////
Dried meat
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article needs additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (December 2009)(Learn how and when to remove this template message)
|
Chinese bakkwa
Swiss Bündnerfleisch
Turkish pastırma
Dried
meat is
a feature of many cuisines around the world. Examples include:
·
Borts, air-dried strips horse
or cow meat used as travel food or to last the winter in Mongolia. Often ground into
powder and mixed with water to create soup.[1]
·
Cecina, lightly smoked, dried,
and salted meat from northwestern Spain (Asturias, León, Cantabria), Cuba, and
Mexico.
·
Chipped beef, partially dried beef sold in small, thin,
flexible leaves in jars or plastic packets.
·
Lahndi or qadid,
air-dried salted meat (often lamb) of Pushtoon Tribe of
Pakistan, Northern Afghanistan and Northern Africa (gueddid).
·
Mipku, air-dried strips of
meat, often caribou or reindeer, of the Inuvialuit people of Northern
Canada.
·
Pemmican, a meat mixture,
sometimes with dried fruit, used by the native peoples of North America.
|
Links to related articles
|
|||
&&&&&&&&
قراد
بضم قاف و فتح راء و الف و دال مهمله لغت عربی است و آن را قرد
بضم قاف نیز نامند و جمع آن قراد بضم قاف و قردان بکسر قاف نیز آمده و بفارسی کنه و
بهندی چچری و کنی و پکن نیز نامند
ماهیت آن
حیوانی است کوچک شبیه بدانۀ بید انجیر و بقدر آن و کوچکتر از ان
نیز که در ابدان بعضی حیوانات مانند سک و شتر بهم می رسد و بیشتر نزدیک بکوش سک و زیر
شکم و بیخ ران شتر می باشد و می چسپد ببدن آن و بدشواری از ان جدا می کردد و دست و
پا ندارد و بدهن و دندان مانند زلو می چسپد و خون بدن را می کشد
طبیعت آن
قریب بفسافس
افعال و خواص آن
طلای خون کنۀ سک مانع انبات و شعر زائد شعر منقلب است که چون بعد
از کندن بدآن موضع بمالند دیکر نروید و چون بعد از قطع شعیرۀ پلک چشم بمالند زائل سازد
و چون بر اشفار بمالند مانع روئیدن آن موی مژکان کردد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
کنه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) جانوری که
بر بدن گوسفند و شتر و گاو و خر و سگ امثال اینها چسبد و مانند شپش خون خورد و به عربی
قراد گویندش و اگر خون او را در شراب داخل کنند و خورند در دم مستی آرد. (برهان )
(آنندراج ) (از غیاث ). ۞ جانورکی که بر بدن گوسپند و شتر و گاو و خر و سگ و مرغ و جز آن
چسبد و به تازی قراد گویند. (ناظم الاطباء). جانوری خرد باشد که در چهارپا افتد. (لغت
فرس اسدی چ اقبال ص 487). قراد. (بحر الجواهر) (منتهی الارب ). طلح . (منتهی الارب
). جانوری است خرد که برچهارپایان افتد چون گوسفند و شتر و امثال آن . جانورکی است
خرد به اندازه لپه و گاه بزرگتر چون نیمه لوبیایی که از تن حیوان چون مرغ و شتر و گاو و گوسفندخون
مکد و البته در علم آن به انواعی باشد. نام انواعی از حشرات خرد به اندازه لپه و ماش تا لپه نخودی درشت که بر تن گوسفند و اشتر و آدمی و دیگر
جانوران چسبد و خون مکد و جای نیش آن برآماسد و درد کند و باشد که جانوری یا آدمی را
سخت مسموم سازد با مدتی دراز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جانوری است ۞ از شاخه بندپایان از رده عنکبوتان و از دسته کنه ها ۞ . کنه ها اکثر طفیلی پستانداران از قبیل
دامها و سگ و گربه و انسان می شوند و از خون آنها تغذیه می کنند. کنه سگ ۞ شبیه دانه کرچک است و بر روی پوست سگ و دیگر پستانداران محکم
می چسبد و از خون حیوان تغذیه می نماید و بدنش بسیار حجیم می شودو به انسان نیز حمله
می کند. کنه پرندگان ۞ که معمولاً بر روی پوست پرندگان
استقرار می یابد و خون آنها را می مکد به انسان نیز حمله می کند. نوعی از کنه ها به
نام غریب گز ۞ در کاروانسراها و اماکن عمومی
قدیمی فراوان است و گزش آن انسان را دچار تب راجعه می کند. جلم .قراد. کنه ها ۞ راسته مشخص از رده
عنکبوتیان و از شاخه بندپاییان که اکثر
جانوران آن خطرناک و طفیلی دیگر پستانداران (از جمله انسان ) می شوند و سبب بروز و
اشاعه امراض ساری و عفونی از قبیل تب راجعه
و جرب می گردند. کنه ها دارای قدی کوچک می باشند و بدنشان فقط از یک قطعه ساخته شده
و اثر بندبندی در خارج نمایان نیست و سفالوتوراکس و شکم فقط به وسیله شیاری از هم جدا شده که حرکاتی در آن بند صورت نمی
گیرد. نوع زندگی کنه ها متغیر است . بعضی از طعمه های زنده تغذیه می کنند و برخی از
مواد آلی وگروهی بسیار انگلی هستند و از خون پستانداران و انسان تغذیه می نمایند.
(فرهنگ فارسی معین ) :
زندگانیت باد الف سنه
چشم دشمنت برکناد کنه .
منجیک (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص
487).
|| در تداول عامه ، کسی که به اصرار به
کسان متوسل شود و تا کارش را انجام ندهند آنان را رها نکند: عجب کنه ای است . (فرهنگ
فارسی معین ).
- مثل کنه چسبیدن ؛ سماجت به خرج دادن
. اصرار و ابرام بسیار کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
////////////
کَنهها از جانوران کوچک انگلی هستند.
کنهها بندپا هستند و از نظر علمی به دو
گروه کنههای حیوانی یا Ticks
و سایر کنهها یا MItes تقسیم میشوند که گروه اخیر را برخی هیره مینامند.
در باور عامه نام کنه فقط به کنههای حیوانی اطلاق میشود که این نوع کنهها از راه
خوردن خون پستانداران، پرندگان و گاه خزندگان و دوزیستان تغذیه میکنند.[۹]
کنهها به همراه هیرهها زیررده کنهسانان
(Acarina) را تشکیل میدهند.
کنهها دارای انواع یکمیزبانه، دومیزبانه و سهمیزبانه هستند. کنههای ایکسودس، هیالوما
و بوافیلوس از خانواده سختکنهها عمدتاً در نشخوارکنندگان ایجاد بیماری میکنند. کنههای
مرغی (ارگاس پریسکوس) نیز از خانواده نرمکنهها هستند. استفاده از انواع سموم حشرهکش
مانند کومافوس، فن والریت، پرمترین و فلومترین در مبارزه با این انگلها مؤثر است.[۱۰]
زندگی و تولید مثل[ویرایش]
کنهها انگلهایی هستند که از خون سایر
جانوران تغذیه میکنند. زندگیشان را به صورت تخم شروع میکنند که در تابستان به صورت
لارو از تخم خارج و به نوک علفها و دیگر گیاهان کوتاه میخزند. آنها منتظر میمانند
تا جانور خونگرم بعدی برسد. سپس، روی آن محکم میچسبند، به درون پوست نفوذ و شروع
به مکیدن خون میکنند. زمانی که حریصانه بلعیدند تا به ده برابر اندازه عادیشان رسیدند،
از میزبان جدا میشوند. پاییز و زمستان را استراحت میکنند و در بهار به صورت شفیره
دگردیسی پیدا میکنند و دوباره برای یک غذای خونگرم منتظر میمانند. این بار وقتی
غذا میخورند، میافتند و بالغ میشوند و در زیر بوتههای کوتاه برای میزبانی بزرگ،
اغلب آهو، گوزن شمالی یا انسان منتظر میمانند. مادامی که روی بدن جانور میزبان هستند،
کنههای نر و ماده یکدیگر را پیدا و جفتگیری میکنند. کنه نر به زودی میمیرد، در
حالی که ماده، مملو از تخمهای بارورشده، زمستان را میگذارند و در بهار آینده تخمگذاری
میکند.[۱۱]
/////////////
قس قراد در عربی:
القراد اسم شائع لكائنات مفصلية الارجل
صغيرة الحجم تعود لصف العنكبيات فهي ذات ثمانية أرجل وتنتمي لفصيلة ال "لوكسويد"
والتي تقسّم لمئات الأنواع.
محتويات [أظهر]
كيفية المعيشة والتعايش[عدل]
تتواجد أغلب الأنواع من هذه الحشرة في
أفريقيا وأمريكا الشمالية, ففي هاتين القارتين هناك أكبر تواجد لأكبر نوعين من القرادة.
وهي تمتص دماء الحيوانات, وتنقل الأمراض, من خلال نقل الدم الذي تحمله في فمها من مخلوق
إلى آخر, الحشرة قد تمتص دم الإنسان أيضاً إذا تواجد في بيئتها, بشكل عام تتواجد هذه
الحشرة في أماكن تواجد الحيوانات حيث الحشائش الخضراء والشجيرات في الغابات والحدائق،
وتنشط عادة في فصلي الربيع والصيف.
تمتلك اسلوب وضع بيض خاص ..
وتملك عضو يسمى عضو جين : وهذا العضو
عبارة عن قاعدة مُتضخمة وقرنين قصيرين
.
وأثناء إنبثاق البيضة تتدلى بطانة المهبل
من خلال الفتحة التناسلية حاملة البيضة حيث يتم وضعها بين قرني عضو جين ، ويتم بعد
ذلك سحب بطانة المهبل المُتدلية .
يعمل عضو جين على وضع شمع واقٍ ضد الماء
على البيضة ثم يسحب بعدئذ وتترك البيضة على الصفيحة تحت الفمية وعندما يعود الرأس الكاذب
إلى وضعه الطبيعي المُتجه للأمام توضع البيضة فوق الأنثى وهكذا فإن دفعة البيض توجد
فوق جسم الأنثى الذابل ويذبل البيض ويموت إذا لم يتلق غطاءً شمعياً .
وهُناك عضو هولـر ( Haller,s organ ) هو عضو موجود على
رسغ زوج الأرجل الأولى فتبحث عن العائل بالتلويح بهذه الأرجل في الهواء . وتستجيب المُستقبلات
الحسية الثانوية الموجودة في الحُفرة الأمامية لعضو هولـر للروائح ، خاصة المُركبات
الڤينولية ، وتستجيب مستقبلات أخرى
للرطوبة والحرارة وغاز النشادر بينما تستجيب المستقبلات الموجودة في الكبسولة الخلفية
لثاني أوكسيد الكربون والروائح والحرارة . وتكتشف مُستقبلات أُخرى تغييرات الحرارة
فتستجيب لحرارة جسم العائل . وعلى العائل .
////////////
قس گِنِه در آذری:
Gənə- tünd qırmızı
qəhvəyində yastı oval 8 ayaqlı bir parazitdir. Məməlilər, quşlar və sürünənlərdən
qan əmərək yaşayarlar. Bahar və yay mövsümündə yaşıllıq sahələrində vardırlar.
Dişləmələri ağrısızdır. Bir neçə gün içində qaşıntı və ya gənənin görülməsiylə
fərq edilər. Bir çox bakteriya və virusu heyvanlardan insanlara bulaşdıra bilər.
Gənə ilə bulaşan xəstəliklərin çoxu yüksək qızdırmayla seyr edən lyme xəstəliyi,
dönmə qızdırma, tularemi kimi və son zamanlarda səslənilən, müalicəsi olmayan,
gənələrin bulaşdırdıqları viruslarla yaranan Krım- Kongo qanamalı
qızdırma(KKKA) sayıla bilməkdədir. Bu xəstəlik Azərbaycanda son illərdə görülməkdə
olsa da ilk olaraq 1944-cü ildə Krımda, 1956-cı ildə də Konqoda görülmüşdür. KKKA xəstəliyi gənə dişləməsindən 1-3 gün
içində (ən çox 9 gün ) qızdırma, qırıqlıq, baş ağrısı, halsızlıq, oynaq
ağrıları, iştahsızlıq, bəzən qusma, qarın ağrısı və ishalla başlar. Bədənin dəyişik
yerlərində özbaşına yaranan göyərmələr, burun qanaması və qan itirməyə davam edər.
Əksəriyyətlə qaraciyər, böyrək və ağciyər qeyri-kafiliyə gətirib
çıxarıb %50 nisbətində öldürücü olmaqdadır. Gənədən qorunmaq üçün açıq və
yaşıllıq sahələrdə bədəni tamamilə örtəcək geyimlər geyilməli və açıq rəngli
paltarlar seçim edilməlidir. Gənələrin bədənə girə biləcəyi açıqlıqların
bağlanılması əhəmiyyətlidir. Çöl sahələrə gedildiyində bədənin açıqda qalan
qisimlərinə repellent olaraq bilinən böcək qovucu maddələrin sürtülməsi, gənələrin
bir neçə saat bədənə yaxınlaşmalarını maneə törətməkdədir. Bədən gənə cəhətdən
tez-tez nəzarət edilməli, gənə varsa bir pens və ya maqqaşla, gənənin dəriyə
yapışdığı yerdən tutulub sağa sola oynadılaraq mismar çıxarar kimi
çıxarılmalıdır. Gənə bədəndən nə qədər qısa müddətdə çıxarılsa xəstəlik riski də
o qədər azalmaqdadır. Heyvan sahibləri heyvanlarını və sığınacaqlarını gənələrə
qarşı üsuluna görə dərmanlamalı.[1]
///////////
قس کَپلاک در باسای اندونزی:
Caplak adalah nama umum bagi hewan kecil
berkaki delapan anggota Ixodoidea, yang bersama-sama dengan tungau dimasukkan ke dalam anakkelas Acarina, ordo Arachnoidea (laba-laba dan kerabatnya). Caplak dikenal
sebagai parasit luaran (eksoparasit) yang hidup dari darah hewan vertebrata yang ditumpanginya. Karena kebiasaaannya
ini, caplak menjadi vektor bagi sejumlah penyakit menular.
Caplak Ixodes
hexagonus, rekaman close up.
////////////
قس در عبری با فیلترشکن!
////////////
قس کیجنیک، کینی در کردی:
Qijnîk, qijnî an jî qirnî, lawirên biçûk û bêcir
in. Ciyê ku gez dikin pê ve dizeliqin. Heta ku diwerimin xwînê dimijin. Ji bo
ku serê wan bi birînê ve nemîne, mirov wan bi mûçingê bi zorê radike. Hewceyê
mirov zû levenêrê, yan ji bo tenduristiyê pir xeterê. Qijnîk li daristanan
gelek in, lê li deverên bi pir hêşinatiyê hene.
////////////
قس سِنگ کنیت در باسای جاوی:
Sengkenit, cengkenit, kutu
babi atau pirah (bahasa Inggeris: tick)
ialah nama biasa untuk araknid kecil dalam
superkeluarga Ixodoidea, bersama dengan hama lain, membentuk Acarina. Sengkenit ialah ektoparasit (parasit luaran) yang hidup dengan makan
darah pada mamalia, burung, dan kadang-kadang reptilia dan amfibia.
///////
قس خمندکان، خمنډکان، کنې، کنکې، منگوړان در پشتو:
خمندکان یا خمنډکان یا کنې یا کنکې یا منگوړان (علمي نوم: Ixodida) د خمندک ډوله ژويو څخه طفيلي ژوي دي چې د نړۍ په بېلا بېلو سیمو کې ژوند کوي. نوموړې ژوې د انسانانو او نورو ژويو وينه
څښي او خطرناک ساري رنځونه لکه لايم ناروغی او کنکه لېږندويه انسېفلايټس سرايت کوي. ددې ژوو ۹۰۰ ډوله ژوې پېژندل شوي دي. خمنډکان په دوو مهمو کورنيو نرم خمندکان
او کلک خمندکان تقسیمېږي.
///////////
قس کِنِه، کِنِه لر در ترکی
استانبولی:
Keneler (Ixodida), örümceğimsiler (Arachnida) sınıfının akarlar (Acarina) alt
sınıfından eklem
bacaklı monotipiktakımı ve onun üst
familyasıdır.
Keneler zorunlu kan
emici ektoparazitlerdir. Bacakların uçlarında çengeller ve vantuzlar
vardır. Deriye rahatça yapışarak hortumlarıyla kan emerler. İyice şiştikten
sonra kendilerini yere atarak konaklarından uzaklaşır, ot veya ağaçlara
tırmanırlar. Ön ayaklarının uçları dokunma ve koku alma için özelleşmiştir.
Ormanlarda bulunduğu ağacın altından bir hayvan geçtiği takdirde üzerine düşüp
derisine yapışır ve etine hortumunu sokarak kanını emer. Kenelerin tükürük
salgısı dokuları sindiren ve likefiye eden proteolitik enzimler içerir. İnsan
ve hayvan hastalıklarının taşınmasında rol oynayan en önemli vektörlerdendir. Birçok bakteri, riketsiya, spiroket, virüs, parazit, mantar, protozoa ve solucan kökenli hastalığa sebep olabilirler. Ek
olarak toksikozlar, felçler ve alerjik reaksiyonlara da yol
açabilirler. Dünya’nın her bölgesinde bulunurlar.
//////// Tick
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about parasitic arachnids.
For the symbol, see Check mark. For other uses,
see Tick (disambiguation).
Tick
|
|
Ixodes ricinus, a hard tick
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Subclass:
|
|
Superorder:
|
|
Order:
|
Metastigmata=Ixodida
|
Superfamily:
|
|
Families
|
|
18 genera, c. 900 species
|
Ticks are small arachnids, part of the order Parasitiformes. Along with mites, they constitute the
subclass Acari. Ticks are ectoparasites (external parasites), living by feeding on the blood of mammals, birds,
and sometimes reptiles and amphibians. Ticks had evolved by the Cretaceous period, the most
common form of fossilisation being immersed in amber. Ticks are widely
distributed around the world, especially in warm, humid climates.
Almost
all ticks belong to one of two major families, the Ixodidae or hard ticks,
which are difficult to crush, and the Argasidae or soft ticks.
Adults have ovoid or pear-shaped bodies which become engorged with blood when
they feed, and eight legs. As well as having a hard shield on their dorsal
surfaces, hard ticks have a beak-like structure at the front containing the
mouthparts whereas soft ticks have their mouthparts on the underside of the
body. Both families locate a potential host by odour or from changes in the
environment.
Ticks
have four stages to their lifecycle, namely egg, larva, nymph, and adult.
Ixodid ticks have three hosts, taking at least a year to complete their
lifecycle. Argasid ticks have up to seven nymphal stages (instars), each one requiring a
blood meal. Because of their habit of ingesting blood, ticks are vectors of at least twelve diseases that
affect humans and other animals.
Contents
[show]
//////////
&&&&&&&&
قراصیا
بفتح قاف و راء مهمله و الف و کسر صاد مهمله و فتح یاء مثناه تحتانیه
و الف و بضاد معجمه نیز آمده و بسین مهمله بجای صاد و قاراسیا نیز آمده لغت رومی است
و اهل صقلب چراسیا و اهل مغرب و اندلس حب الملوک و اهل دمشق نیز قراسیا و بفارسی شیرین
آن را کیلاس و ترش آن را آلو بوعلی و عوام آلوبالو و آلوبولی والی بالی نیز نامند
ماهیت آن
ثمر درختی است شاخهای آن پریشان و سرخ رنک و برک آن نیز سرخرنک
و شبیه بدرخت زردآلو در برک و شاخ و ثمر آن کوچک و مدور و بچوبی باریک بلند پیوسته
بشاخۀ آن و اکثری آویخته و دو عدد باهم و در خامی سبز و عفص و نیم رس آن سرخ و ترش
و رسیدۀ آن بنفش و میخوش یعنی چاشنی دار با اندک تلخی غیر محسوس و تخم آن کوچک بقدر
نخودی متوسط پوست آن صلب و سفید رنک و مغز آن سفید و کیلاس درخت آن نیز مانند درخت
آلوبالو است و لیکن ثمر آن از ان بزرکتر و بعد رسیدن شیرین می کردد و استۀ آن مانند
استۀ آلو و نیز قسمی دیکر می باشد در جمیع امور شبیه بآلوبالو الا آنکه ثمر آن کوچکتر
و بعد رسیدن عقص می باشد و بهترین همه رسیدۀ شاداب آنست
طبیعت آن
آنچه خام است سرد و خشک و قابض در اول و آنچه نیمرس و سرخ و ترش
است سرد و خشک در اول دوم و رسیدۀ چاشنی دار آن در آخر درم و رسیدۀ شیرین آن کرم و
تر در آخر اول و در اول دوم نیز کفته اند و با قوت قابضه
افعال و خواص شیرین ان
یعنی کیلاس سریع الانحدار از معده بسبب رطوبت و لزوجتی که دارد
و جهت خشونت حلق و رئه نافع و برانکیزانندۀ تخمه و مضعف معده و لهذا بالای طعام نباید
خورد زیرا که مستحیل می کردد بهر خلطی که غالب باشد و بطبیعت آن و مصلح آن جوارشات
حارۀ مقویه و مسهل و ملین طبع است خصوص چون با دانۀ آن خورده شود و این هنکام منعظ
نیز می باشد و خشک آن قابض و چاشنی دار آن یعنی آلوبالو قاطع عطش و مسکن حدت و حرارت
و ثوران صفرا و خون و غثیان و قئ صفراوی و اسهال و مقوی معده و کبد حار و قوت قابضۀ
خشک آن زیاده از تر و تازۀ آن و دانۀ آن را چون شیره کرفته با عشر آن رازیانه بنوشند
جهت تفتیت سنک کرده و مثانه و قرحۀ مجاری بول و ادرار حیض بیعدیل و چون مغز دانۀ آن
را با پنبۀ کهنه نرم کوبیده فتیلهای باریک ساخته در احلیل کذارند رافع جراحت مجاری
بول و منقی آن و بول المده و حرقه البول است و صمغ هر دو نوع آن کرم و خشک و شبیه بصمغ
اجاص و جالی و مغری و قاطع اخلاط لزجه لهذا جهت خشونت قصبۀ رئه و نیکوئی رنک رخسار
و برانکیختن اشتها و تفتیت حصاه نافع زیرا که خشونت سینه اکر از یبس باشد تغریۀ آن
را می نماید و اکر از بلغم لزج چسپنده آن را تقطیع می کند و جلا می دهد و جهت سرفۀ
مزمن با آب سرد باید که بیاشامند مقدار شربت آن یک مثقال و اکتحال آن باعث حدت قوت
باصره و رافع جرب آن و طلای آن منقی بشره است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
قراصیا. [ ق َ ] (معرب ، اِ) قراسیا.
(ناظم الاطباء).بمعنی قارآسیا باشد که آلوبالو است و آن را آلی بالی و آلوی ابوعلی
نیز گویند و آن سه قسم باشد شیرین و ترش و عفص . شیرین آن شکم براند و ترش آن تشنگی
را فرونشاند و عفص آن شکم ببندد و معرب آن جراسیا است و بجای صاد سین مهمله نیز آمده
است . (از برهان ) (آنندراج ). قراصیا اسم رومی است و به عربی حب الملوک و به فارسی
آلوبالو نامند و گیلاس قسم شیرین اوست و آلوبالودر دوم سرد و در اول خشک و قابض و مسکن
تشنگی و حدت خون و صفرا و مقوی معده و رافع غثیان و التهاب و دانه او را چون شیره گرفته با عشر آن رازیانه بنوشند
جهت سنگ مثانه و حرقةالبول بی عدیل و خشک او قابض تر وچون مغز دانه او را با پنبه
کهنه نرم کوفته فتیلهای باریک ساخته در احلیل بگذارند رافع جراحت مجاری بول
و منتفی بول المدة و حرقةالبول است و گیلاس در اول سرد و تر و ملین طبع و سریعاستحال
به خلط غالب و محرک باه محرورین و بعد از طعام مورث شجمه و مضعف معده و جهت خشونت حلق
و شش مفید است و مصلحش جوارشات و صمغ هر دو گرم و خشک و جالی و مغری و در قطع سرفه
مجرب و مقوی باه و مفتت حصاة و محرک اشتها و رافع خشونت حلقوم و التیام دهنده زخمهای باطنی و ضماد او جهت نیکوئی رخسار موثر و
اکتحال آن مقوی بصر و رافع جرب چشم و قدر شربتش یک مثقال است . (تحفه حکیم مومن ).
به پارسی آلوبالو گویند آنچه حُلو است
گرم و تر است در دوم معده راست کند و شکم براند و نعوظ آرد و غذا را فاسد گرداند و
آنچه ترش است سرد و خشک است در دوم تشنگی بنشاند و شکم ببندد و آنچه عفص است سرد و
خشک است در اول طبیعت را قبض کند و مرطوب مزاج را سودمند آید. حامض بارد،یابِس مُلین
الطبع و صمغه یقوی البصَر. و شرب مثقال منه معالشراب یُفتت الحصاة. (بحر الجواهر).
|| قراسیا. [ ق َ ] (معرب ، اِ) آلو.(ناظم الاطباء). درختی
است چون آلو که بار آن شبیه انگور سیاه است و در مصر آن را شفتالوی خرس (خوخ الدب
)نامند. (از اقرب الموارد). و رجوع به قراصیا شود.
|| آلبالو. (اِ) آلبالی . آلوبالو. قسمی گیلاس که میوه آن سرخ و ترش است . قراصیا ۞ . جراسیا. قاراسیا. آلوی ابوعلی
. نمتک .
/////////////
آلبالو
Cerasus vulgaris, Cerasus
avium
قراصیا که به فارسی شیرین آن را گیلاس
و ترش آن را آلوبالو و آلبالو نیز نامند؛ ثمر درختی است شاخههای آن پریشان و سرخ رنگ
و برگ آن نیز سرخ رنگ و شبیه به درخت زردآلو و برگ و شاخه و ثمر آن کوچک و مدور و به
چوبی باریک بلند پیوسته به شاخه آن و اکثری آویخته و دو عدد با هم و در خامی سبز و
عفص و نیم رس آن سرخ و ترش و رسیدۀ آن بنفش و میخوش یعنی چاشنیدار با اندک تلخی غیرمحسوس
و تخم آن کوچک به قدر نخودی متوسط و پوست آن صلب و سفید رنگ و مغز آن سفید
آنچه خام است سرد و خشک و قابض در اول
و آنچه نیم رس و سرخ و ترش است سرد و خشک در اول دوم و رسیدۀ چاشنیدار آن در آخر دوم
خواص آن: این میوه بطور کلی رفع کننده
عطش و مسکن شدت حرارت و زیادی صفرا و خون است و تهوع و استفراغ صفراوی و اسهال را آرام
بخش است. کبد و معده را تقویت نموده و خشک آن خاصیت بیشتری دارد. اگر شیره دانه آن
را با یکدهم رازیانه بنوشند سنگ کلیه و مثانه را خرد نموده و زخم های مجاری را درمان
می نماید. خوردن زیاد نارس آن باعث سردی معده و ایجاد اخلاط ناهنجار و در نتیجه عوارض
سوءهاضمه میگردد.
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین
عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
رفع عطش تقویت معده آلبالو ناراحتی کبدی
//////////
آلوبالو- گیلاس
اشاره
درختی است از خانوادهRosaceae به فارسی نوع شیرین
آن را «گیلاس» و انواع ترش وحشی آن را با نامهای مختلفی از جمله «آلوبالو»، «آلیبالی»،
«آلوی بوعلی» گویند. ضمنا در مناطق مختلفه ارقام وحشی نامهای محلی نیز دارند که در
مورد هر رقم جداگانه ذکر خواهد شد.
در کتب طب سنتی بهطور کلی با نام «قراصیا»،
«قراسیا»، «جراسیا» و نوع شیرین یا گیلاس را «قراصیای شیرین» و نوع ترش آن را «قراصیای
ترش» نام میبرند. به فرانسوی بهطور کلی نوع شیرین یا گیلاس راCerise و درخت آن راCerisier و به انگلیسیCherry و درخت آن راCherry tree گویند و نوع ترش
یا آلبالو راGriotte
و درخت آن راGriottier
وMerise
وMerisier
نامند.
در زیر بهطور جداگانه نام علمی و محل
رویش و نامهای محلی و خواص گونههای مختلف این جنس شرح داده میشود:
1. گیلاس: نام علمی گونه وحشی یا جد درختان
پرورشی گیلاسCerasus avium (L .) Moench . و مترادفهای آنPrunus avium L . وPrunus cerasus L .var avium L . وCerasus dulci Borck . میباشد.
به فرانسویCerisier des bois وCerisier des
oiseuax وGuignier sauvage
و به انگلیسیCherry tree وWild Cherry tree وBird Cherry وSweet cherry نامیده میشود.
معارف گیاهی، ج2، ص: 20
انواع پرورشی گیلاس را به فرانسویBigarreau وGuigne و درخت آن راBigarreautier وGuignier و به انگلیسیCherry tree مینامند.
این درخت در اروپا و آسیا انتشار دارد.
در ایران در سرتاسر جنگلهای شمال از طوالش تا گرگان بهطور خودرو میروید. نامهای محلی
آن در آستارا «گیلاس»، در نور و کجور «الوکک، آلوکک و هلیکک»، در مازندران «سیاههلی»،
در شیرگاه «هلار»، در گرگان «آلیکک»، در طوالش «گیلهبند»، در شهسوار «هلدانه» و در
کتب قدیم با نام کرزبرّی آمده است.
مشخصات گیلاس
درختی است بزرگ که بلندی آن تا 20 متر
میرسد، پوست تنه درخت تیره، پوست شاخههای جوان آن صاف سبز و سپس قهوهای و سرخ براق
میشود. برگها تخممرغی با نوک کشیده، با دندانههای ارهای. گلها سفید، میوه آن شفت
کروی کوچک به قطر یک سانتیمتر کمی سرخ یا سیاه براق، مزه آن ترش و شیرین، هسته آن
تخممرغی است.
شاخه گلدار گیلاس
معارف گیاهی، ج2، ص: 21
میوه گیلاس پرورشی درشت، شیرین، آبدار
و بسیار لذیذ است. ارقامBigarreaux وGuignes و سایر ارقام شیرین از طریق انتخاب و کارهای اصلاح نژاد
از گونه وحشیPrunus avium
به دست آمدهاند و ارقام گیلاس که شیرین و کمی ترش هستند از آمیختن ارقام
شیرین نظیرBigarreau
و ترش نظیرGriotte
به دست آمدهاند.
2. آلوبالو: به فرانسویGriottier وMerisier و به انگلیسیSour cherry وWild cherry گفته میشود. درختی
است از خانوادهRosaceae
نام علمی آنCerasus vulgaris Mill . و مترادف آنPrunus cerasus L . است و آن راCerasus acida نیز میگویند.
درخت یا درختچه آلوبالو در ایران در ارتفاعات
دره کرج، دامنههای اشترانکوه و در خرمآباد لرستان بهطور خودرو دیده میشود و در
باغهای ایران کاشته میشود.
مشخصات آلوبالو
آلوبالو درختی است کوچک یا درختچهای است
که برگهای آن سبز و کوچکتر از برگهای گیلاس و گلهای آن سفید میباشد.
میوه آن کوچکتر از گیلاس به رنگ قهوهای
تیره یا سیاه، ترش، کمی تلخ و آبدار است. هسته آن تخممرغی میباشد.
3. آلوبالوی تلخ: به فرانسویMahaleb یاCerisier -Seint
-Lucie وCerisier odorant
و به انگلیسیRock cherry وPerfumed cherry وThe St .Lucie's cherry گفته میشود. از خانوادهRosaceae نام علمی آنCerasus mahaleb (L
.) Mill
. و مترادف آنPrunus mahaleb L . میباشد.
این درخت بومی اروپای جنوبی است و در آسیا
و امریکا نیز انتشار دارد. در ایران در جنگلهای ارسباران، لرستان، کردستان، بختیاری
و همچنین در همدان و دره کرج میروید. در ایران بهطور کلی (محلب) گفته میشود و در
لرستان «ملحو»، در کرج «ملحم»، در پشتکوه «ملو» و در سردشت «کنره- کنر» نامیده میشود.
مشخصات آلوبالوی تلخ
درختی است به بلندی تا 10 متر، پوست تنه
آن تیره ولی شاخههای جوان آن ابتدا سبز و سپس قهوهای میشود.
برگها سبز روشن براق صاف تخممرغی با نوک
کمی کشیده و قاعده قلبی، رگبرگ
معارف گیاهی، ج2، ص: 22
پشت برگ خزی است به ابعاد 8- 6* 6- 5 سانتیمتر
که با دمبرگی به طول 3 سانتیمتر به شاخهها متصل هستند. گلهای آن سفید و معطر با عطر
بادام تلخ است. میوه آن شفت تخممرغی صاف به رنگ ابتدا زرد و سپس سرخ و سیاه و ترشمزه
به ابعاد 12- 7* 10- 6 میلیمتر است.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در برگهای گیلاس
باریوم 30] وجود دارد و در میوه آن 15- 10 درصد قند یافت میشود. در آلوبالو که ترش
است مقدار اسیدها بیشتر و بخصوص دارای اسید سیانیدریک(HCN) است.
در هسته آلوبالو مقدارHCN بیشتر و از نظر دارویی
جانشینHCN
میباشد. در برگ آلوبالو مقداری پروسیک اسید[31] که همان اسید سیانیدریک
است وجود دارد و لذا عرق برگ آلوبالو از مسکنها میباشد. در گونه محلب از نظر ترکیبات
شیمیایی کومارین، سالیسیلیک اسید، و آمیگدالین وجود دارد.
در هریک صد گرم گوشت میوه گیلاس شیرین
خام مواد زیر وجود دارد:
آب 80 گرم، پروتین 3/ 1 گرم، مواد چرب
3/ 0 گرم، هیدراتهای کربن 17 گرم، خاکستر 6/ 0 گرم، کلسیم 22 میلیگرم، فسفر 19 میلیگرم،
آهن 4/ 0 میلیگرم، سدیم 2 میلیگرم، پتاسیم 191 میلیگرم، ویتامینA 110 واحد بین المللی،
تیامین 05/ 0 میلیگرم، رایبوفلاوین 06/ 0 میلیگرم، نیاسین 4/ 0 میلیگرم، ویتامینC 10 میلیگرم.
خواص- کاربرد
در هندوستان از نظر دارویی از میوه گیلاس
به عنوان قابض و تونیک استفاده میشود. در مورد آلوبالو پوست درخت تلخ، قابض، تببر
و ضد نقرس است و مغز هسته آن تونیک اعصاب است و در همان مواردی کهHCN یا اسید سیانیدریک
به کار میرود و در همان حد مجاز از نظر مقدار، تجویز میشود.
در مورد محلب از مغز هسته آن به عنوان
جانشینHCN و در همان مواردی
کهHCN
مصرف میشود تجویز میگردد و چون به علت وجود گلوکوزید آمیگدالین
معارف گیاهی، ج2، ص: 23
در آن که مولدHCN است، سمّی میباشد، مصرف داخلی و اصولا مصرف آن باید
با کمال احتیاط صورت گیرد. به علاوه تونیک اعصاب است و در موارد عقربزدگی مفید میباشد.
از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی گیلاس
و آلوبالو و یا بهطور کلی طبق اصطلاح آنها قراصیا، وقتی که میوه خام است کمی سرد و
خشک و قابض و همینکه نیمرس و سرخ و ترش شد، بیشتر سرد و خشک ولی وقتی که کاملا رسید
و شیرین و آبدار و قرمز تیره یا سیاهرنگ شد گرم و تر است. در مورد خواص آن معتقدند
که گیلاس برای رفع خشونت حلق و ریه مفید است ولی چون معده را ضعیف و غذا را ترش مینماید
و مانع هضم سریع غذا میشود، توصیه این است که بعد از غذا خورده نشود و اگر بیدرنگ
بعد از غذا خورده میشود برای رفع عوارض آن باید از جوشانده یا دمکرده گیاهان گرم
و مقوی برای کمک به تسریع هضم غذا استفاده نمود.
گیلاس تازه ملین است. آلوبالو عطش را تسکین
میدهد، حدت و حرارت خون و صفرا و آشفتگی، دلبههمخوردگی، قی صفراوی و اسهال را تسکین
میدهد. مقوی معده و کبد گرم است. قابض است و نیروی قابضه خشک آن بیشتر از تازه آن
است.
اگر مغز هسته آن را کوبیده عصاره گرفته
و با 1/ 0 وزن آن رازیانه بخورند برای خرد کردن سنگ کلیه و مثانه و التیام قرحههای
مجرای بول و سوزش مجرای بول نافع است. قاعدهآور میباشد. دمکرده یا جوشانده دم گیلاس
و آلوبالو مدرّ است و باید دم گیلاس یا آلبالو را قبلا در آب سرد مدت 15- 10 ساعت خیسانده
و بعد جوشانده 30 در هزار آن را تهیه و پس از صاف کردن به عنوان مدر مصرف نمود. شربت
آلوبالو و گیلاس برای کاهش تب و برای مبتلایان به ناراحتیهای کبدی و ورمهای مزمن روده
و معده و کلیه تجویز میشود. از دمکرده پوست درخت آلوبالو به عنوان قابض و تببر استفاده
میشود.
صمغ قراصیا
اشاره
درختان گیلاس و آلوبالو اغلب صمغی از خود
بیرون میدهند که به فارسی «انگوم»، «جدو»، «زدو»، «ازدو» و «صمغ فارسی» گویند و به
فرانسویGomme
notras نامیده میشود. اغلب درختان خانوادهRosaceae نظیر هلو، زردآلو،
گوجه، آلو و ... نیز از این نوع صمغ ترشح میکنند، رنگ آن زرد تیره و از نظر شیمیایی
معارف گیاهی، ج2، ص: 24
انواع مختلف گیلاس
معارف گیاهی، ج2، ص: 25
دارای مادهای به نام سرازین 32] است.
فرق این ماده با آرابین 33] که در صمغ عربی است، این است که در آب سرد حل نمیشود ولی
چون آن را بجوشانند در آن تغییر حاصل و شبیه صمغ عربی میشود.
خواص- کاربرد
صمغ قراصیا از نظر طبیعت طبق نظر حکمای
طب سنتی گرم و خشک است و از نظر خواص معتقدند که اخلاط لزج را قطع میکند، بنابراین
برای رفع خشونت قصبه ریه نافع است ضمنا برای روشن شدن رنگ صورت و تحریک اشتها و خرد
کردن سنگ مثانه نیز مفید است. اگر با آب سرد خورده شود، برای تسکین سرفههای مزمن مفید
است و مقدار خوراک آن 5 گرم است. مالیدن آن برای افزایش دید چشم و رفع خارش و جرب پلک
مفید است و مالیدن آن به پوست پاککننده و جلادهنده است.
نظری به باورهای غیر علمی و همچنین تحقیقات
علمی جدید درباره خواص درمانی گیلاس در مغربزمین
در کتب طب سنتی یونان قدیم آمده است که
پزشکان، گیلاس را برای درمان صرع تجویز مینمودهاند. در قرن نوزدهم و در سالهای
1920 و پس از آن در امریکا پزشکان از گیلاس سیاه برای معالجه سنگ کلیه و ناراحتیهای
کیسه صفرا استفاده میکردند. در 1950 دکتر لودویگ بلو[34] در کتابی که با عنوان گزارشهای
تکزاس در زیستشناسی و پزشکی منتشر کرده ادعا نموده است که او عدهای از بیماران مبتلا
به نقرس را که برای راه رفتن ناچار به استفاده از چرخ 35] بودند با تجویز خوردن 8-
6 گیلاس در روز درمان کرده است و ما دام که به خوردن گیلاس ادامه میدادند نقرس از
آنها دور بوده است. دکتر لودویگ درباره این ادعای خود هیچ گونه توجیه علمی ارائه نداده
ولی اضافه میکند که حد اقل 12 بیمار دیگر مبتلا به نقرس نیز که از رژیم گیلاس و یا
خوردن عصاره گیلاس استفاده کردند شفا یافتند. در
معارف گیاهی، ج2، ص: 26
مجله پری ونشن 36] نیز توصیههایی در این
باره درج شده و به علاوه تعداد زیادی از مردم مبتلا به نقرس نیز اعلام کردهاند که
با خوردن روزانه 20- 15 عدد گیلاس قرمز یا سیاه در ابتدای امر و سپس ده گیلاس در روز
نقرس آنها کنترل شده است.
توجه شود که نظریات فوق ظاهرا توجیه علمی
جدید ندارد و فقط برای استحضار اهل تحقیق در اینجا آمده است ولی آنچه که در تحقیقات
علمی جهان تحقق یافته این است که طبق آزمایشهای علمی جدید که درباره خواص درمانی گیلاس
شده محقق شده است که عصاره گیلاس یک ضد باکتری قوی بر ضد فساد دندان و یا به اصطلاح
کرمخوردگی دندان است. در یک بررسی علمی که در مرکز تحقیقات دندانپزشکی فورسیت
37] به عمل آمده دریافتهاند که عصاره گیلاس سیاه تا 89 درصد فعالیت آنزیمهایی که موجب
تشکیل پلاکهای دندانی 38] میشوند متوقف کرده است.
پلاکهای دندانی تودهای از موجودات ذرهبینی
سقزیشکل میباشند که در قسمت تاج دندان رشد کرده و تا ریشه دندان گسترش مییابند و
پیشاهنگ کرمخوردگی و فساد دندان میباشند.
معارف گیاهی، ج2، ص: 27
///////////
آلبالو (فارسی شرقی:آلوبالو) نام درخت
و میوهای است بومی جنوب غرب آسیا و اروپا با (نام علمی: Prunus cerasus). میوه آن ترش مزه
و سرخ رنگ است. بلندی درخت آن ۳ تا ۱۰ متر است. صد گرم آلبالو ۱۶ گرم مواد قندی،
۰/۸۵ گرم پروتئین و ۸/۶ کالری دارد. بعلاوه صد گرم آن حدود ۵۰ میلی گرم کلسیم، ۲۰ میلی
گرم فسفر، ۱ میلی گرم آهن، ۴۰۰ واحد بینالمللی ویتامین آ، ۰/۱۴ میلی گرم تیامین،
۰/۱۲ میلی گرم ریبوفلاوین، ۵ میلی گرم ویتامین C و نیز مقداری سدیم، منیزیم، پتاسیم، مس، روی و املاح
دیگر دارد[نیازمند منبع]. برای آلبالو خواص زیادی ذکر کردهاند که از جمله میتوان
به ارزش آن در درمان التهاب کلیه، سلامتی قلب، ناراحتیهای کبد، معده و روده و نیز بیماریهای
تبدار اشاره کرد. دم کرده آلبالو خاصیت ادرار آور داشته و از قدیم به ارزش آن توجه
داشتهاند. از آلبالو برای تهیه آلبالو پلو، اشکنه آلبالو، شربت آلبالو و ترشی آلبالو
و یکی از پر طرفدارترین لیکورهای جهان ویشنوکا و موارد دیگر استفاده میشود.
خواص خوراکی آلبالو[ویرایش]
آلبالو برای اشخاصی که طبع گرم دارند و
یا دچار حرارت و گرمی شده اند مفید است. ولی برای اشخاصی که سرد مزاج هستند مفید نمیباشد،
مگر اینکه آن را با خوراکیهای گرم و خشک مثل ادویه جات و زعفران مصرف شود. آلبالو برای
رفع حرارت و تشنگی و دفع غلظت خون و دفع صفرا مفید است. خون را صاف می کند.
هرگاه آب آن را یا مربای آن را با یک دهم
رازیانه مخلوط کنند، جهت دفع سنگ مثانه و حرارت مثانه و سوزش مجاری ادرار بوسیله بول
بسیار نافع است.
هرگاه مغر و دانه آن را خوب کوبیده و با
پنجه مالش داده، و فتیله نرم از آن بسازند و در مجرای بول و ادرار بگذارند در صورت
وجود جراحت و ناراحتی، آن را برطرف می سازد و ادرار بدون ناراحتی دفع خواهد شد، و شاش
بند را برطرف می کند.
سردی آن بیشتر از گیلاس است و برعکس گیلاس
خشک است. برای افراد گرم مزاج مناسب است و حرارت صفرا را فرو مینشاند.برای افرادی که
در گرما حالت تهوع پیدا می کنند مناسب است و معده آنها را تقویت میکند.افرادی که سوزش
ادرار بدون عفونت دارند،با مصرف آلبالو بهبود پیدا می کنند.[۱] ///////////
قس کرز حامض در عربی:
الكرز الحامض (باللاتينية: Prunus cerasus) نوع نباتي من جنس
البرقوق. موطنه الأصلي هو قارة أوروبا وجنوب غرب آسيا.
يصل أرتفاع الشجرة إلى 4-10 متر.
أكبر المنتجين من الكرز الحامض - 2009
المصدر: منظمة الأغذية والزراعة (FAO)
الترتيب الدولة الإنتاج من الكرز الحامض
(طن)
1
Turkey 192,705
2
Poland 189,220
3
Russia 170,000
4
USA 160,118
5
إيران 109,546
6
Serbia 105,353
7
Hungary 78,752
8
Ukraine 70,000
9
Belarus 54,686
10
ألمانيا 30,236
مراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت مذكور في
: Species
Plantarum. 1st Edition, Volume 1
— معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي:
http://biodiversitylibrary.org/page/358493 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species Plantarum — المجلد: 1 — الصفحة: 474–475
////////////
قس عادی آلبالو در آذری:
Adi albalının çoxlu
növü və sortları Azərbaycanda geniş becərilir. Meyvəsinin tərkibində
14 %-ə qədər şəkər, 2,5 %-ə qədər üzvi turşular (alma, limon və s.),
aşı maddəli, pektin, zülal və mineral maddələr vardır. Adi albalının sortundan
asılı olaraq o, iyun ayından başlayaraq avqustun axırına qədər yetişmə dövrü
keçirir. Bu dövrdə meyvələrini toplayıb, həm təzə dərilmiş halda, həm də
kampot, mürəbbə, şirə hazırlayıb istifadə edilir. Adi albalı və ondan
hazırlanan mürəbbə böyrək və sidik yolları xəstəliklərində, xüsusən sidik
yollarında daş bağlayan zaman çox faydalıdır. Həmçinin o, xroniki mədə-bağırsaq
xəstəliklərində mədənin həzmetmə prosesini yaxşılaşdırır, orqanizmdə gedən
maddələr mübadiləsini tənzim edir və iştahanı artırır.
گیلانار، بیر نوع یئمیشدیر کی گیلانار
آغاجیندان اله گلر. گیلانار آغاجین آنا یوردو یئرین قوزئی یاریمکرهسیدیر کی چوخلوقلا
اوردا اولار. گیلانارین چوخلو نوعلاری چیخی آسیادا تاپیلار. گیلانار آغاجی یئرین بوتون
اؤلکهلرینده کی قیش چوخ سویوق و یای چوخ ایسدی اولمایا چیخار.گیلانار آغاجی یازدا
چیچک آچماق اوچون قیشین سویوغونا احتیاجی وار. گیلانار آغاجی یاز فصلینده هولودن سونرا
و آلمادانقاباق چیچک آچار. دونیادا ان چوخ گیلانار آمریکانیندیر کی ایلده ۲۳۰۰۰۰ تون
گیلانار اوردا دریلر.[۱]
////////////
قس آلبالو، ویشنه در کردی:
Albalû an wişne dareke
bi fêkî ye. Fêkiyên wê wek gelyazan in lê yên hîn tirş in. Ku dipelifin rengê wê dibe qirmiz (sorê tarî).
//////////
قس شپانکا در ازبکی:
Shpanka (Сегаяив уи1§ап8) — raʼnodoshlar oilasi olcha turkumiga mansub oddiy olcha (olivoli) navi. Xalq seleksiyasi yoʻli bilan chiqarilgan.
Oʻzbekistonda, shuningdek, Moldaviya, Ukraina, Gruziyada tarqalgan. Daraxti kuchli oʻsadi, shoxshabbasi keng . Barglari ellipssimon, gullarining rangi oq, xushboʻy, mart oxiri — aprel
boshlarida gullaydi, chetdan changlanadi. Mevasi yirik (5 g), dumaloq,
yaltiroq, toʻqqizil , poʻsti yupqa, eti mayin, sersuv, shirinnordon. Tarkibida
S, V2, V9 vitaminlari, qand, oshlovchi moddalar bor.
May — iyunda pishib
yetiladi. Ekilganidan keyin 3—4yili hosilga kiradi. 7—8 yoshida har bir daraxti
25— 30 kg gacha hosil beradi. Sh., asosan, yovvoyi olchaga payvand qilinib
koʻpaytiriladi. Mevasi yangiligida yeyiladi, konservalar — murabbo, kompot, sharbat va boshqalar tayyorlanadi. Kasalliklarga va zararkunandalarga hamda sovuqqa chidamli. Sh. yetarli
darajada sugʻorilmaganda qalqondorlardan zararlanishi mumkin. Uzbekistonning
barcha viloyatlarida oʻstiriladi.
//////////
قس معمولی آلبالو در پشتو:
معمولي
آلوبالو (په لاتينPrunus cerasus: ) د مېوې ونه ده چی
په لويديځی آسیا او اروپا کی شنه او
کرل کېږي. نوموړي ونه تروه او سره مېوه لري. د ونې لوړوالی د ۳ متروڅخه تر ۱۰ مترو
پورې دی. د ونې تاج مخروطي
یا کره ای شکل
لري. آلوبالو په حمل کی په لومړنی هفتې کی گل کوی. گلان یی سپين رنگ لري. د
آلوبالو هر مېوه د قند، کلسیم، فسفر، اوسپنی او ویټامینونو
(A,B,C) محتوی لري. د آلوبالو لرگی ښه کیفیت لری او د دې په سبب د
موبلونو د جوړولو لپاره ورڅخه کار اخیستل کېږی.
////////////
قس ویشنه در ترکی استانبولی:
Vişne (Prunus cerasus), gülgiller (Rosaceae) familyasından kiraza benzeyen ve tadı kiraz tadından daha
ekşi olan bir meyve türü.
Birçok kaynakta
vişnenin muhtemel anavatanı olarak Hazar
Denizi ile Kuzey
Anadolu dağları arasında kalan bölge kabul edilmektedir. Vişnenin botanikteki latince adı olan P. cerasus bugünkü Giresun'un eski adı olan Kerasus'tan gelmektedir.
Kirazla, meyvesinin dışında farklılıkları vardır. Yaprakları kiraz yapraklarından daha küçüktür.
Dalları kiraz ağacının dallarına göre daha yaygındır. Vişnenin İran'ın kuzeyiyle Türkmenistan arasındaki bölgede ortaya çıktığı ve oradan Avrupa'ya kadar yayıldığı sanılmaktadır.
///////////
Prunus cerasus
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article needs additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (February 2009)(Learn how and when to remove this template message)
|
Prunus cerasus
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Subgenus:
|
|
Species:
|
P. cerasus
|
Prunus
cerasus (sour cherry,[3] tart cherry,
or dwarf cherry[4]) is a species of Prunus in the
subgenus Cerasus (cherries), native to much
of Europe and southwest Asia. It is closely related
to the sweet cherry (Prunus
avium),
but has a fruit that is more acidic, and has greater
nutritional benefits.[5]The nutritional
differences between the sweet and the tart or sour cherries are displayed at
the general
page for the fruit.
The
tree is smaller than the sweet cherry (growing to a height of 4–10 m), has
twiggy branches, and its crimson-to-near-black cherries are borne upon shorter
stalks.[citation needed] There are several
varieties of the sour cherry: the dark-red morello cherry and
the lighter-red varieties including the amarelle cherry,[6] and the
popular Montmorency cherry. The Montmorency cherry
is the most popular type of sour cherry. The reason for its popularity is its
use in baking and recipe creation.[7]including cherry pies,
cherry desserts and other cherry-based recipes.
Contents
[show]
Illustration
of Morello Cherry
Prunus cerasus is thought to have originated as a
natural hybrid between Prunus
avium and Prunus
fruticosa in the Iranian
Plateau or Eastern
Europe where the two species come into contact. Prunus
fruticosa is believed to
have provided its smaller size and sour tasting fruit. The hybrids then
stabilised and interbred to form a new, distinct species.[8]
Cultivated sour
cherries were selected from wild specimens of Prunus cerasus and
the doubtfully distinct P. acida from around the Caspian and Black
Seas, and were known to
the Greeks in 300 BC. They were also extremely
popular with Persians and the Romans who introduced them into Britain long before the 1st century AD. The
fruit remains popular in modern-day Iran.
In Britain, their
cultivation was popularised in the 16th century in the time of Henry VIII. They became a popular crop amongst Kentish growers, and by
1640 over two dozen named cultivars were recorded. In the Americas, Massachusetts colonists planted the first sour cherry,
'Kentish Red', when they arrived.
A
blooming sour cherry tree
Before the Second
World War there were more
than fifty cultivars of sour cherry in cultivation in England; today, however,
few are grown commercially, and despite the continuation of named cultivars
such as 'Kentish Red', 'Amarelles', 'Griottes' and 'Flemish', only the generic
Morello is offered by most nurseries. This is a late-flowering variety, and
thus misses more frosts than its sweet counterpart and is therefore a more
reliable cropper. The Morello cherry ripens in mid to late summer, toward the
end of August in southern England. It is self-fertile, and would be a
good pollenizer for other varieties if it did not flower so late in the
season.
…
//////////
همچنین:
گیلاس خودرو یا گیلاس شیرین یا پرونوس
آویوم (نام علمی: 'Prunus avium')، نوعی درخت گیلاس خودرو است که در اروپا، غرب ترکیه و شمال غربی
آفریقا و غرب آسیا، در جزایر بریتانیا، مراکش، تونس، نروژ، شرق قفقاز، قسمت غرب هیمالیا
و شمال ایران یافت میشود.
بسیاری از انواع مختلف درختان گیلاس از
این درخت منشأ گرفتهاند. ارتفاع درخت به حدود ۳۲-۱۵ متر میرسد. از خصوصیات مهم برگ
آن وجود دو برجستگی قرمز رنگ بر روی دمبرگ آن است. گیلاس خودرو یکی از دو نوع درخت
گیلاسی است که میوه آن در جهان مصرف خوراکی دارد. نوع دیگر درخت آلبالو یا گیلاس ترش
(نام علمی: 'Prunus cerasus') است.
در ژاپن به این نوع گیلاس غربی یا سییومی-زاکورا
گفته میشود.
///////////
قس کرز حلو در عربی:
الكرز الحلو (باللاتينية: Prunus avium) هو أحد أنواع جنس
البرقوق من الفصيلة الوردية.
الموئل والانتشار[عدل]
ينتشر في بلاد الشام وحوض البحر الأبيض
المتوسط وتركيا والقوقاز والبلقان ومعظم أنحاء أوروبا.[1]
الوصف النباتي[عدل]
مراجع[عدل]
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية
للنباتات.خريطة انتشار الكرز الحلو (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 6 كانون الثاني
2012.
////////////
قس گیلاس در آذری:
Gilas
(lat. Cerasus avium)[1] – gavalı cinsinə aid bitki növü.[2]
Gilas
Azərbaycanda çox geniş yayılmışdır. Meyvələrinin tərkibində aşı maddəsi, şəkər,
boyayıcı və pektin maddələri, üzvi turşular, B2, C vitaminləri, eləcə də
karotin vardır.
//////////
قس وحشی گیلاس در گیلکی:
وحشی گیلاس
vahşi giläs (cerasus avium)
je şumälə jangalonə däron isə kə qaşang o pur arzeş çub daanə o
sangläxi o kuhastoni manäteqə meen paräkandə isə. unə meevə şaft, kuravi,
kştay, guşti o turşə mazə isə. meeve ru pus, çarmi, säf o barräq isə.
vahşi giläs
meevə buladə päyak daanə (pur ahli giläsə moonə). meeve qutr
hodudə yak säntimetr isə o surx tä siyä rang dee bunə. vahşi giläsə bazr surx
tä siyä rang o murqonei yä kuravi form isə.
///////////
قس گیلاز، گِراز، گِلاز، گیلاس، چرسی
در کردی:
Gelyaz, Gêraz, Gêlaz, Gilyas an jî Qeresî sernavê hin darên bi fêkî ye. Fêkiyen
wê sor an reş dibin. Bi giştî du fêkî bi bistiyan wê ve bi hevdu va ne.
//////////
قس گیلوس در ازبکی:
Gilos (Cerasus
avium L.) — raʼnoguldoshlar (atirgullilar oilasi)ga mansub danakli meva
daraxti. Yovvoyi holda Oʻrta va Jan. Yevropa, Eron, Kavkaz, Ukraina, Moldovada
uchraydi. Yevropa mamlakatlari, Turkiya, Eron, Afgʻoniston, Xitoy, Yaponiya,
Ukrainaning jan., Kavkaz, Boltiqboʻyi va Oʻrta Osiyoda ekiladi.
G. daraxtining boʻyi 10—15 m (baʼzan 30 m gacha boradi),
shoxlari qalin, yoyilib oʻsadi. Bargi choʻziq-tuxumsimon, toʻq yashil. Guli oq,
ikki jinsli, gulbandi uzun. Mevasining shakli dumalo q, yuraksimon, eti
shirali, sirti tekis. Eng ertagi danakli meva. Tarki-bida 7—15% qand, 0,36—1,1%
kislota, vitaminlar, 0,2% oshlovchi va 0,7% gacha pektin moddasi bor.
Yangiligida isteʼmol qilinadi, kompot, murabbo, tayyorlanadi. G. asal beradigan
oʻsimliklar qatoriga kiradi. Danagi magʻzida 30% gacha parfyumeriya sanoatida
ishlatiladigan moy bor.
G. unumdor, nam, moʻʼtadil yerlarda yaxshi oʻsadi, yorugʻlik va
issiqlikka talabchan. Koʻchati ekilgandan keyin 4— 5-yili hosilga kiradi.
Daraxti 100 yilgacha yashaydi, tupi 150—300 kg hosil beradi. Asosan mart—apr.da
gullaydi, may—iyunda pishadi. Yozi issiq xududlarda yaxshi oʻsmaydi. Namga
talabchan. Asosan magellab olchasi yoki yovvoyi olchaga payvandlab
koʻpaytiriladi. Koʻchati sugʻorilib, tagi yumshatilib turiladi. G. yoshartirish
maqsadida 2—3 yillik shoxlari butalib, daraxti qoʻshimcha oziqlantiriladi. G.
uchun ayniqsa yelim oqish kasalligi gʻoyat xavfli. Erta bahor va yozda
insektitsidlar va fungitsidlarning biron turi bilan 2— 3 marta ishlov beriladi.
//////////
قس در تاجیکی:
Гелос (лотинӣ: Prúnus avíum) — як навъ дарахти мева. То 25 м баланд мешавад. Барги эллипсии дароздумча (дарозиаш
то 18 см, бараш то 9 см), хӯшагули чатрнамо, гули сафед (баъдтар гулобӣ
мешавад), меваи нарми донакдори ширини мудаввари (то 1,7 см) сурх, зард, сиёҳ
ва ғайра, 9 – 14% қанд, то 0,8% туршиҳои органикӣ, 0,05 – 0,15% моддаҳои
пигментӣ дорад. Нимаи аввали апрел бо оғози баргбарорӣ гул карда, дар охири май ё аввали июн мепазад.
//////////
قس کیراز در ترکی استانبولی:
Kiraz (Prunus
avium), gülgiller (Rosaceae) familyasından Kuzey Akdeniz kıyıları, Güney Kafkasya, Hazar Denizi ve Kuzeydoğu Anadolu'da doğal olarak bulunan meyve ağacı.
//////////
Prunus avium
From Wikipedia, the free encyclopedia
Prunus avium
|
|
Wild cherry foliage and fruit
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Subgenus:
|
|
Species:
|
P. avium
|
Distribution map
|
|
Prunus
avium,
commonly called wild cherry,[2] sweet cherry,[2] or gean,[2] is a species
of cherry, a flowering plant in the rose
family Rosaceae. It is native to Europe, Anatolia, Maghreb, and western Asia, from the British Isles[3] south to Morocco and Tunisia, north to the Trondheimsfjord region in Norway and east to
the Caucasus and northern Iran, with a small isolated
population in the western Himalaya.[4] The species is
widely cultivated in other regions and has become naturalized in North America
and Australia.[5][6][7]
Prunus
avium, has
a diploid set of
sixteen chromosomes (2n = 16).[8] All parts of the
plant except for the ripe fruit are slightly toxic, containing cyanogenic glycosides.
Contents
[show]
Flowers
The
early history of its classification is somewhat confused. In the first edition
of Species Plantarum (1753), Linnaeus
treated it as only a variety, Prunus cerasus var. avium,
citing Gaspard
Bauhin's Pinax
theatri botanici (1596) as a synonym;[clarification needed] his
description, Cerasus racemosa hortensis ("cherry with
racemes, of gardens")[clarification needed] shows it was
described from a cultivated plant.[9] Linnaeus then
changed from a variety to a species Prunus avium in the second
edition of his Flora Suecica in 1755.[10]
Sweet
cherry was known historically as gean or mazzard (also
'massard'), until recently, both were largely obsolete names in modern English.
The
name "wild cherry" is also commonly applied to other species of Prunus growing
in their native habitats, particularly to the North American species Prunus serotina.
Prunus
avium means
"bird cherry" in the Latin language,[4] but in English
"bird cherry" refers to Prunus padus.[11]