۱۳۹۶ مهر ۸, شنبه

مداخل مخزن الادویه (شست و یکم) 7

قطن
بضم قاف و طا و تشدید نون و به تسکین طا و تخفیف نون نیز آمده لغت عربی است و بعربی نیز آن را نامها بسیار است مانند کرسف و برشف و طوط و عصب الخرفع و تازۀ آن را قوز و کهنۀ آن را قضیم و بفارسی پنبه و بترکی ماموق و بینوق نیز و بهندی روئی و درخت کپاس و شکوفۀ آن را کپاس کاپهول و حب آن را بنوله نامند
ماهیت آن
مغز ثمر درختی است و در اکثر بلاد معموره کثیر الوجود مکر در بعضی بلاد اقلیم اول و اقلیم هفتم که مطلقا نمی شود و آن دو نوع می باشد یکی نبات آن صغیر از یک ذرع تا بیک قامت و قدری زیاده نیز بحسب ضعف و قوت زمین فی الجمله شبیه بدرخت بادنجان و بر یک ساق ایستاده و ساق آن مجوف و اطراف آن شاخهای بسیار و بر سر شاخها کل و ثمر آن و برک آن از برک بادنجان کوچکتر و زردرنک و کل آن نیز زرد رنک و اندک خوشبوی فی الجمله شبیه بکل خطمی و ته برکهای کل آن سرخ و ثمر آنکه جوزه القطن نامند بقدر کردکان و شبیه بغنچۀ کل و پوست آن در خامی سبز و بعد رسیدن مائل ببنفشی و شکافته پنبه از جوف آن نمایان می کردد و در بعضی اماکن و بلدان ثمر آن را بعد کمال رسیدن می چینند و درخت آن را برقرار می دارند یک سال تا دو سال دیکر ثمر می آورد پس از بیخ می برند و از سر نو زراعت می کنند و در بعضی بلاد هر سال از بیخ می برند و از سر نو می کارند این نیز بسبب قوت و ضعف زمین است پس پنبه را از جوزه و تخم جدا کرده بمصارف مقرره می آورند و نوع دوم درخت آن عظیم بقدر درخت زردآلو و سیب و کردکان تا مدتی می ماند بیست و پنج سال تا سی سال و زیاده هم و کل آن سرخ و بزرکتر و جوزۀ آن نیز بزرکتر و پنبۀ آن بسیار نرم و یحتمل که این نوع سینبهل باشد که در ملک هند و بنکاله می شود و لیکن پنبۀ این بکار بافتن البسه نمی آید و در حرف السین مع الیاء ذکر یافت بهترین پنبۀ سفید تازۀ نرم آنست و کهنه خشن آن زبون و بهترین حب آن بزرک پر مغز تازۀ آنست
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک و بعضی تر دانسته اند و حب آن در دوم کرم و تر و با رطوبت فضلیه و کل آن کرم و تر و با قوت مفرحه
افعال و خواص کل ان
امراض الراس و القلب و النفض و غیرها آشامیدن شراب آن بقدر بیست درم جهت ابتدای جنون و وسواس و خفقان حار و اختناق رحم مؤثر و از یک اوقیۀ آن کفته اند که از غایت تفریح حالتی قریب بسکر بهم می رسد الاورام و حرق النار ضماد آن بتنهائی و یا با برک تازۀ آن جهت تحلیل اورام و رفع حکه و آبله و سوختکی آتش و اما پنبه پس البسه بافتۀ از ان و مخشو بدان و یا بافتۀ ابریشم و یا پشم محشو پنبه خصوص تازه خوب ندافی نمودۀ آن مقوی و مسخن و مجفف بدن و مصلب آن امراض الراس و موافق صاحبان امراض دماغیه و عصبانیه مانند رعشه و استرخا و فالج و کزاز و امثال اینها و بخور آن رافع زکام الاورام و الحکه و حرق النار و الجروح و القروح ضماد پنبۀ سوخته که بحد رمادیت نرسد محلل اورام و رافع حکه و مانع آبله و سوختکی آتش و پر کردن آن در جوف قروح عمیقه جاذب چرک از عمق و مجفف آن و ذرور آن قالع جراحات و مجفف اینها و پر کردن آن در جوف زخمهای کهنه محلل و قاطع لحم فاسد زائد آن و جاذب چرک از عمق آن و بستن پنبۀ کهنه کرم کرده بر اعضای موجعه و اورام بارده هر عضوی که باشد و بر قیله الماء نیز مسکن و محلل آن با تکرار عمل خصوصا که بر ان عضو اولا زنجبیل و زرنباد نرم کوفته پیخته خوب بمالند پس پنبه را کرم کرده بران بسته تا مدتی بکذارند و باز نکنند و بدستور پنبۀ تازۀ دانه جدا کرده را چون قدری بکوبند و کرم کرده بر برک بید انجیر کرم کرده پهن نموده بر ورم بیضه بندند و همچنین تخم تازه از پنبه جدا کرده کوبیده اندک زنجبیل و آب بران پاشیده کرم کرده و چون فتیله از پنبه سازند و یک سر آن را بر ثآلیل مسماریه کذارند و سر دیکر آن را آتش دهند که کرمی و حدت آن بدان رسد و لیکن بسرحد احراق نرسد و تا سه روز بدان نحو داغ نمایند زائل کردد و حب القطن یعنی پنبه دانه امراض الصدر و الباه آشامیدن مغز مقشر آن ملین سینه و شکم و رافع سرفۀ کرم و با دارچینی و شکر در مبرودین و با سکنجبین در محرورین مقوی باه مقدار شربت آن تا پنج مثقال و تدهین بدهن آن جهت رفع کلف و نمش و خراجات حادثه در صورت و ورق آن آشامیدن آب برک تازۀ آن بقدر ربع رطل بدفعات خصوصا با شربت سیب حابس اسهال اطفال و غیر اطفال و ضماد آن با روغن کل جهت نقرس و ضربان دایم بیعدیل و با برک خرفه جهت اوجاع مفاصل حاره و بارده و جلوس در طبیخ برک تازه کوچک و اندک از بیخ آن جهت اختناق رحم و تسکین وجع آن و ذرور آن قاطع خون جراحات و ضماد جمیع اجزای آن مقوی معده و محلل و جاذب خون بظاهر جلد الاذن چون شاخ پنبه را در کوش کذارند و طرف دیکر آن را بسوزانند آبی که در کوش رفته باشد جذب کند و کفته اند تخم آن مضر کرده مصلح آن خمیرۀ بنفشه بدل آن تخم کنکر است و در قرابادین کبیر جوارش حب القطن و معجون آن و شراب زهر آن ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
قطن . [ ق ُ ] (ع اِ) پنبه ، و آن از درختهای صغار است و گاه بزرگ شود و تا بیست سال باقی باشد. ضماد برگ آن مطبوخ ، درد مفاصل حار و بارد را نافع و با روغن گل جهت نقرس بی عدیل ، و مغز پنبه دانه ملین مسخن و با سکنجبین در محرورین و با دارچینی در مبرودین به غایت مبهی و روغن تخم آن نافع سرفه و مغص .(منتهی الارب ). اسم جنس است و قطعه ای از آن قطنة است و گاه به اَقطان جمع بسته میشود. (اقرب الموارد).
////////////
http://www.peykshafa.ir/Images/Content/5379919902527908976.jpg?maxwidth=650&maxheight=1300
پنبه، قطن
Gossypium  herbaceum
به فارسی پنبه نامند؛ مغز ثمر درختی است و در اکثر بلاد معموره کثیرالوجود مگر در بعضی بلاد اقلیم اول و اقلیم هفتم که مطلقاً نمی‌شود و آن دو نوع می‌باشد.طبیعت آن در دوم گرم و خشک و بعضی تر دانسته‌اند و حب آن در دوم گرم و تر و با رطوبت فضلیه و گل آن گرم و تر و با قوت مفرحه می باشد.خواص عمومی آن به صورت شربت آن برای جنون ابتدائی و وسواس و خفقان گرم و اختناق رحم مفید و ضماد آن به تنهایی یا با برگ تازه آن برای حل کردن اورام و رفع خارش و آبله و سوختگی با آتش به کار می رود. برای کسانی که امراض عصبی و دماغی مانند رعشه و سستی اعضاء و فلج و تیرکشیدگی اعصاب دارند نافع است. بخور آن رفع زکام نموده و ضماد پنبه سوخته که خاکستر شده باشد برای حل کردن اورام و خارش و آبله و سوختگی با آتش و پر کردن در وسط زخم های گود  و عمیق مفید است. چرک را خشک کرده و گرد آن قاطع زخم ها و خشک کننده آنها می باشد
تخم پنبه(حب القطن) پوست گرفته ملین سینه و طبع و سرفه گرم را رفع می نماید. در ترکیب با دارچین و شکر در سرد مزاجان و با سکنجبین در گرم مزاجان مقوی بدن باء است. مقدار مصرف خوراکی داروئی آن تا پنج مثقال (45/23) گرم است. روغن پنبه دانه برای زخم های صورت و رفع کک و مک مفید و مصرف برگ تازه آن به اندازه ربع رطل در دفعات مختلف که با آب سیب مخلوط شده باشد اسهال اطفال و بزرگ سالان را بند می آورد ضماد آن که با روغن گل تهیه شده باشد برای علاج نقرس و درد مدام آن بی نظیر است. و مخلوط آن با برگ خرفه برای رفع دردهای مفاصل گرم و سرد مفید است و نشستن در جوشانده برگ آن مؤثر است. گرد آن قطع کننده خونریزی و ضماد تمام قسمت های آن مقوی معده و حل کننده و جذب کننده خون به سطح پوست است و گویند که تخم آن برای کلیه مضر و مصلح آن خمیره بنفشه است
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
http://www.peykshafa.ir/Images/Icon/tag-icon.png?width=18کلید واژگان
/////////////
پنبه (به فارسی شرقی: پخته)(به عربی قُطُن که کاتن انگلیسی از همان است) یک نوع محصول کشاورزی‌است که از الیاف پوشاننده دانه گیاه پنبه (با نام علمی Gossypium) به دست می‌آید. پنبه تشکیل‌شده از الیافی نرم و پف‌دار است که درون کپسولی به دور تخم‌های گیاه پنبه می‌روید. این الیاف از سلولز تشکیل شده‌اند و به دلیل ویژگی پوشانندگی، می‌توانند تخم‌های گیاه را با خود به مناطق دور ببرند و به گسترش گیاه کمک کنند.

گیاه پنبه بومی مناطق گرمسیری و نیمه‌گرمسیری سراسر جهان شامل قاره آمریکا، آفریقا، و هند است. بیشترین تنوع پنبه‌های وحشی نخست در مکزیک، و سپس در استرالیا و آفریقا یافت می‌شود. پنبه توسط ساکنان هر دو بر قدیم و بر جدید اهلی شد. بخش‌هایی از الیاف پنبه در کاوش‌های باستان‌شناسانه مربوط به ۵۰۰۰ پیش از میلاد در مکزیک و تمدن دره سند (پاکستان امروزی) پیدا شده‌اند.

این گیاه در تولید نخ و پارچه به کار برده می‌شود. برای این منظور، الیاف آن را به شکل گسترده و رشته‌رشته درآورده تا دراز و پیچیده در هم شوند. نخ پدید آمده سپس برای تولید پارچه به کار گرفته می‌شود. اگرچه این روش از دیرباز تاکنون مرسوم بوده است، این تنها اختراع دستگاه پنبه‌ریسی بود که هزینه تولید پارچه از این راه را پایین آورد و باعث بهره‌گیری گسترده از پنبه شد به گونه‌ای که امروزه پرکاربردترین الیاف به کار رفته در صنعت پوشاک است.

تخمین زده می‌شود که هم‌اکنون ۲۵ میلیون تن پنبه در هر سال تولید می‌شود. این میزان برابر با سطح زیر کشت ۲٫۵ درصد از زمین‌های کشاورزی روی زمین است. چین بزرگترین تولیدکننده پنبه در جهان است و بیشتر پنبه تولیدیش در داخل کشور به مصرف می‌رسد. ایالات متحده آمریکا برای سال‌های متمادی بزرگترین صادرکننده پنبه در جهان بوده است.[۱]
برای نخستین بار پارچه پنبه‌ای در حدود ۱۹۰۰ پیش از میلاد در تمدن دره سند در آسیای جنوبی بافته شد.[۲]
////////////
قس قطن در عربی:
القطن من نباتات المناطق الحارة، والنبات وهو عبارة عن شجيرة صغيرة ويتطلب رياً جيداً وأرضاً خصبة حتى ينمو بشكل جيد لينتج قطناً على درجة عالية من الجودة.[1]
يعتبر القطن المحصول الرئيسي لا بين المحاصيل السيليلوزية فحسب بل بين المحاصيل المختلفة التي تكون المواد الخام المستعملة في صناعات الخيوط والأقمشة، فمحصول القطن يبلغ مقداره كما سبق لنا ذكره حوالي 75% من مقدار مجموع المحاصيل المختلفة.
يعتبر القطن المصري أفضل أنواع القطن الذي يطلق عليه " قطن طويل التيلة" ولذلك يتم تصديره لجميع دول العالم.
تتطلب صناعة القطن خطوة " الحلج " أي تخليص زهرة القطن من البذور وفصلها عنه، ليتبعه بعد ذلك عدة صناعات منها صناعة الزيوت والعلف من نواتج القشرة بعد كسرها.[2]
//////////
قس پَمبیک در آذری:
Pambıq — pambıq kolundan ( Gossypium ) yığılan liflər toplumu.
Becərilməsinə ilk dəfə Hindistanda başlanılmışdır. Hindlilər pambıqdan möhkəm, eyni zamanda elə nazik parça toxuyurdular ki, ondan tikilmiş don balaca üzükdən keçirilə bilirdi.
Yetişərkən koldakı qutucuq açılır. Onun içindəki liflər əl və ya xüsusi maşınlarla yığılaraq pambıq məntəqələrinə toplanır və oradan pambıq zavodlarına daşınaraq liflər toxumlardan ayrılır. Uzun liflər: 20–25 mm ayrılaraq parça toxunmasına istifadə edilir. Kiçik liflər isə tibb üçün və partlayıcı maddələrin hazırlanmasında istifadə edilir.
/////////////
قس کاپاس در باسای اندونزی:
Kapas (dari bahasa Hindi kapas, sendirinya dari bahasa Sanskerta karpasa[1]) adalah serat halus yang menyelubungi biji beberapa jenis Gossypium (biasa disebut "pohon"/tanaman kapas), tumbuhan 'semak' yang berasal dari daerah tropika dan subtropika. Serat kapas menjadi bahan penting dalam industri tekstil. Serat itu dapat dipintal menjadi benang dan ditenun menjadi kain. Produk tekstil dari serat kapas biasa disebut sebagai katun (benang maupun kainnya).
//////////
قس در عبری با فیلترشکن!
////////////
قس پمبه در سواحلی:
Pamba ni nyuzi nyeupe na laini zinazotokana na tunda la mpamba (Gossypium sp.). Nyuzi hizi zinaonekana kama sufi na mipamba inalimwa kwa nyuzi hizi ambazo ni msingi wa kutengeneza kitambaa na nguo.

Ndani ya tunda nyuzi za pamba zinaunganishwa na punje za mbegu wa mmea. Kusudi yao ni kusambaza mbegu kwa sababu zinafanya kazi kama tanga zinashika nguvu ya upepo na kuwezesha mbegu kuelea hewani mbali kiasi.
///////////////
قس پمبُو در کردی:
Pembû an jî pembo, riwekek avî ye. Ji ber berhema wî ya spî ku di gurzikan de ye di gelek karên îndustrî de dihê bikaranîn û disa ji ber zehmetiya çandin û avdan û berhevdana wî di çandinî de ciyekî grîng digre.
////////////
قس پکستا در ازبکی:
Paxta, chigitli paxta — gʻoʻzaning tola va chigitdan iborat asosiy mahsuloti. Paxta tozalash korxonasida P.ga dastlabki ishlov berish jarayonida chigitdan, avval, toʻqimachilik sanoatining ehtiyoji uchun asosiy mah-sulot — tola (uz. 20 mm dan uzun) aj-ratib olinadi. Shuning uchun butun du-nyoda P. tolaning sifatiga qarab baholanadi. Keyin chigitdan kimyo va mahalliy sanoat korxonalarida qoʻlla-niladigan lint (momiq) (uz. 20 mm dan kam) olinadi. Texnologik uskunalarda P.ni kayta ishlash va tolani tozalash jarayonida ulik (pishib yetilmagan kalta tolali puch chigit, chigallashgan tolalar) va kalta P. momigʻi (uz. 5,0 mm dan kam) chiqadi. P.da 30— 35% tola va 50—55% chigit (chigitida 24—29% moy), 2—3% ulik tola, 3— 5% kalta momiq boʻladi. Gʻoʻzaning se-leksion navi va tolaning yoʻgʻon-ingichkaligiga qarab P., oʻrta tolali va uzun tolali turlarga boʻlinadi. P. qoʻlda va mashina bilan teriladi. P. tolasining pishib yetilganlik koeffitsiyenta va tashki koʻrinishi, rangi boʻyicha 5 sanoat naviga va iflos aralashmalarning miqdori hamda na-mligiga qarab 3 sinfga boʻlinadi.
//////////
قس کپاع در پنجابی:
کپاع یا کپآ دے بوٹے تے اودے پھل دے مگروں اودے تے لگن والی پھٹی نوں کپاع کیندے نیں۔ کپاع دی پھٹی کپڑے دے نال ہور کئی شیواں بنان دے کم آندی اے۔
////////////
قس کپهه در سندی:
کپاع یا کپآ دے بوٹے تے اودے پھل دے مگروں اودے تے لگن والی پھٹی نوں کپاع کیندے نیں۔ کپاع دی پھٹی کپڑے دے نال ہور کئی شیواں بنان دے کم آندی اے۔
///////////
قس در تاتاری:
иҗе-мамык – җеп, целлюлоза һ.б. әзерләү өчен кулланыла торган мамык үсемлегенең орлык сүсе.

Мамык сүсен кешеләр кыргый хәлдә үскән мамык үсемлегеннән бик күптән үк җыя башлаганнар, һәм ул борынгы заманнардан ук культуралы үсемлек булып саналган. Барыннан да элек аны Һиндстанда, аннан сон Кытайда һәм Мисырда үстерә башлаганнар. Башка илләрдән элегрәк һиндстанда мамыктан җинел, нәфис тукымалар һәм төрле төстәге менә дигән ситсылар эшли башлаганнар. Хәзер мамыкны Һиндстанда, АКШта, Кытайда, Бразилиядә һәм башка илләрдә үстерәләр. Элекке ССРБда ул Урта Азия республикаларында һәм Кавказ артында үсә.
////////////
قس در تاجیکی:
Пахта маҳсулоте ки ҳамчун растани меруяд (Gossypium spp.), муқими дар маҳаллаҳои тропикӣ ва субтропикӣ ҳарду дар Ҷаҳони Нав ва дар Ҷаҳони Кӯҳна. Ин маҳсулотро ғалтак мекунанд ва ба материали хеле мулоим ва нарм табдил медиҳанд текстил, ки бештар барои сару либос дар ҳоли ҳозир истифода бурда мешавад. Номи Англисии "пахта" аз калимаи Арабии al qutun, гирифта шудааст.
////////////
قس پمبوک در ترکی استانبولی:
Pamuk (Gossypium hirsitum), ebegümecigiller (Malvaceae) familyasından anavatanı Hindistan olan kültürü yapılan bir bitki türü.
///////////
قس پگتا در ترکمنی:
Pagta gowaça hasyly bolup tekstil pudagynda giňden ulanulýan tebigy süým. Türkmenistan'da pagta öndürilmegi esasan hem SSSR döwründe iň esasy ekerançylyk ugurlarynyýň biridi.

Pagta gowaça hasyly bolup tekstil pudagynda giňden ulanulýan tebigy süým. Türkmenistan'da pagta öndürilmegi esasan hem SSSR döwründe iň esasy ekerançylyk ugurlarynyýň biridi.

Pagta süýüme baha berilende şeýle enjamlar ulanylýar.
////////////
قس کپاس در اردو:
کپاس ایک نازک ریشہ ہے جو پھٹی کی شکل میں کپاس کے پودے پر بیجوں کے ارد گرد پیدا ہوتا ہے۔ یہ جھاڑیوں کے خاندان سے تعلق رکھتا ہے اور دنیا کے کئی علاقوں بشمول جنوبی ایشیاء، امریکہ اور افریقہ میں پیدا ہوتا ہے۔ کپاس کے ریشے کو روئی یا دھاگے کی شکل دے کر کپڑا بنانے میں استعمال کیا جاتا ہے۔ کپاس کا انگریزی ترجمہ cotton عربی لفظ قطن سے مستعار ہے جو 1400ء کے بعد سے استعمال ہو رہا ہے۔
/////////////
قس در اویغوری:
كېۋەزنىڭ ئەسلىي ماكانى ھىندىستان بولۇپ، شەرقىي خەن سۇلالىسى دەۋرىدە ئېلىمىزگە كىرگەن، غەربىي شىمال ۋە غەربىي جەنۇب رايونلىرىدىكى ئاز سانلىق مىللەتلەرنىڭ كېۋەز تېرىقچىلىقى ئىچكىرىنىڭكىدىن بالدۇر.13 - ئەسىرنىڭ ئوتتۇرىلىرى (يۈەن سۇلالىسى مەزگىلى)دا مەملىكەت بويىچە كۆپ قىسىم رايونلاردا ئومۇميۈزلۈك كېۋەز تېرىلىپ، توقۇمىچىلىق كەسپىمۇ تەدرىجىي تەرەققىي قىلىشقا باشلىغان. يۈەن سۇلالىسىدىكى سۇڭجياڭ ۋۇنىدىكى جىڭجېن (ھازىرقى شاڭخەيدىكى خۇاجىڭجىن بازىرى) دىكى خۇاڭداۋپو دېگەن كىشى پاختا توقۇمىچىلىق تېخنىكىسىنى ياخشىلاش ۋە ئۆستۈرۈش ئۈچۈن غايەت زور تۆھپە قوشقان.

ئېلىمىز كېۋەز تېرىشتا مول تەجرىبىگە ئىگە، مەسىلەن، مۇۋاپىق پەيتتە بالدۇر تېرىش، «10 يىل بالدۇر بولسا، 9 يىل ياخشى ھوسۇل چىقىدۇ»، ئەتىيازدا تېرىغاندا «4-ئايدا مايسا كۆرۈنىدىغان» ۋاقىتتا تېرىش؛ ئوزۇقلۇق قاچىسىدا، سۇلياۋ يوپۇق ئىچىدە مايسا يېتىشتۈرۈپ كۆچۈرۈش، سۇلياۋ يوپۇق يېپىش؛ ئېتىز پەرۋىشىدە ئارىسىنى بوشىتىش، ئوغۇتلاش، شاخ چاتاش، كېسەللىكنىڭ ئالدىنى ئېلىش قاتارلىقلارنى چىڭ تۇتۇش. شەنشىنىڭ ۋېنشى ناھىيىسىدىكى مەشھۇر كېۋەز ئۆستۈرۈش مۇتەخەسسىسى ۋۇ جىچاڭ كېۋەز ئۆستۈرۈش تېخنىكىسىدا ئىلگىرى - كېيىن بولۇپ، «سوغۇق مايسىزارلىقتا ئۆستۈرۈش»، «بىخ مايسىنى كۆچۈرۈش» قاتارلىق توققۇز تۈرلۈك پەن تەتقىقات نەتىجىسىنى ياراتتى؛ ئارقىدىنلا قاتمۇقات قىيىنچىلىقلارنى يېڭىپ كۆپ يىل تەجرىبە قىلىش ئارقىلىق «كۆپ غوللۇق قوش قەۋەتلىك» يېڭىچە كېۋەزنى يېتىشتۈرۈپ چىقتى. بۇ خىل كېۋەزدە ئاستىن - ئۈستۈن ئىككى قەۋەت مېۋە شېخى بولۇپ، قۇياش نۇرىدىن تولۇق پايدىلىنالايدۇ، ئارىسىدىن شامالنىڭ ئۆتۈشى ياخشى بولغاچقا، كېۋەز تۈپى كۆپ غوزا تۇتىدۇ، غۇنچىلىرى تۆكۈلۈپ كېتىشنىڭ ئالدىنى ئالغىلى بولىدۇ، بۇ، پاختا مەھسۇلاتىنى زور دەرىجىدە ئاشۇرىدۇ.

ھازىر ئېلىمىز دۇنيا بويىچە پاختا ئىشلەپچىقىرىدىغان تۆت چوڭ دۆلەتنىڭ بىرىگە ئايلاندى. ئېلىمىز پاختىسىنىڭ مەھسۇلاتى يۇقىرى، سۈپىتى ياخشى، پاختا توقۇلمىلىرى يەڭگىل، يۇمشاق، رەڭدار بولۇپ، كىشىلەرنى نەپىس كىيىم - كېچەك خام ماتېرىيالى بىلەن تەمىنلەيدۇھازىرقى زامان پەن - تېخنىكىسىنىڭ تەرەققىي قىلىشىغا ئەگىشىپ، يېزا ئىگىلىكى ئالىملىرى ئاشلىق، پاختا، ماي قىلىپ ئىشلەتكىلى بولىدىغان، يەنى تالاسى ئۇزۇن، سۈپىتى ياخشى، مەھسۇلاتى يۇقىرى؛ ئۇرۇقىدىن يېمەكلىك ماي ئالغىلى بولىدىغان؛ غولى، شېخى، ئۇرۇقى تەركىبىدە ئاقسىل مول بولۇپ، يېمەكلىك ۋە يەم - خەشەك قىلىپ پىششىقلاپ ئىشلەشكە بولىدىغان كۆڭۈلدىكىدەك تىپتىكى كېۋەز يېتىشتۈرۈپ چىقتى تەتقىق قىلىۋاتىدۇ، بەزى دېھقانچىلىق تېخنىكا خادىملىرى «رەڭلىك پاختا» نى يېتىشتۈرۈپ چىقتى، بۇ خىل پاختىدىن تۈرلۈك تەبىئىي رەڭدىكى رەختلەرنى بىۋاسىتە توقۇپ چىققىلى بولىدۇ.
///////////////
Cotton
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Cotton (disambiguation).
Cotton
Balls of cotton ready for harvest
Terminology
·         Cash crop
·         Commodity
·         Cottonopolis
·         Cotton Belt
·         Cotton diplomacy
·         King Cotton
·         Gossypium hirsutum
·         Gossypium barbadense
·         Gossypium arboreum
·         Gossypium herbaceum
Production
·         Cotton-spinning machinery
·         Cotton gin
·         Cotton mill
·         Cotton picker
·         Mercerised cotton
·         Spinning jenny
·         Spinning mule
·         Spinning wheel
·         Water frame
Fabric
·         Cambric
·         Chino
·         Corduroy
·         Denim
·         Seersucker
·         Terrycloth
·         v
·         t
·         e
Manually decontaminating cotton before processing at an Indian spinning mill (2010)
Cotton is a soft, fluffy staple fiber that grows in a boll, or protective case, around the seeds of the cotton plants of the genus Gossypium in the mallow family Malvaceae. The fiber is almost pure cellulose. Under natural conditions, the cotton bolls will tend to increase the dispersal of the seeds.[clarification needed]
The plant is a shrub native to tropical and subtropical regions around the world, including the Americas, Africa, and India. The greatest diversity of wild cotton species is found in Mexico, followed by Australia and Africa.[1] Cotton was independently domesticated in the Old and New Worlds.
The fiber is most often spun into yarn or thread and used to make a soft, breathable textile. The use of cotton for fabric is known to date to prehistoric times; fragments of cotton fabric dated from 5000 BC have been excavated in Mexico and between 6000 BC and 5000 BC in the Indus Valley Civilization. Although cultivated since antiquity, it was the invention of the cotton gin that lowered the cost of production that led to its widespread use, and it is the most widely used natural fiber cloth in clothing today.
Current estimates for world production are about 25 million tonnes or 110 million bales annually, accounting for 2.5% of the world's arable land. China is the world's largest producer of cotton, but most of this is used domestically. The United States has been the largest exporter for many years.[2] In the United States, cotton is usually measured in bales, which measure approximately 0.48 cubic meters (17 cubic feet) and weigh 226.8 kilograms (500 pounds).[3]
Contents
  [show] 
Types
Main article: Types of cotton
There are four commercially grown species of cotton, all domesticated in antiquity:
·         Gossypium hirsutum – upland cotton, native to Central America, Mexico, the Caribbean and southern Florida (90% of world production)
·         Gossypium barbadense – known as extra-long staple cotton, native to tropical South America (8% of world production)
·         Gossypium arboreum – tree cotton, native to India and Pakistan (less than 2%)
·         Gossypium herbaceum – Levant cotton, native to southern Africa and the Arabian Peninsula (less than 2%)
The two New World cotton species account for the vast majority of modern cotton production, but the two Old World species were widely used before the 1900s. While cotton fibers occur naturally in colors of white, brown, pink and green, fears of contaminating the genetics of white cotton have led many cotton-growing locations to ban the growing of colored cotton varieties.
History
Main article: History of cotton
Indian subcontinent
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/9b/Indus_Valley_Civilization%2C_Early_Phase_%283300-2600_BCE%29.png/220px-Indus_Valley_Civilization%2C_Early_Phase_%283300-2600_BCE%29.png
Indus Valley Civilization, Early Phase (3300-2600 BC)
The earliest evidence of cotton use in the Indian subcontinent has been found at the site of Mehrgarh and Rakhigarhi where cotton threads have been found preserved in copper beads; these finds have been dated to Neolithic (between 6000 and 5000 BC).[4][5] Cotton cultivation in the region is dated to the Indus Valley Civilization, which covered parts of modern eastern Pakistan and northwestern India between 3300 and 1300 BC.[6] The Indus cotton industry was well-developed and some methods used in cotton spinning and fabrication continued to be used until the industrialization of India.[7] Between 2000 and 1000 BC cotton became widespread across much of India.[8] For example, it has been found at the site of Hallus in Karnataka dating from around 1000 BC.[9]
Mexico
Cotton fabrics discovered in a cave near Tehuacán, Mexico have been dated to around 5800 BC.[10] The domestication of Gossypium hirsutum in Mexico is dated between 3400 and 2300 BC.[11]
Peru
In Peru, cultivation of the indigenous cotton species Gossypium barbadense has been dated, from a find in Ancon, to c 4200 BC,[12] and was the backbone of the development of coastal cultures such as the Norte ChicoMoche, and Nazca. Cotton was grown upriver, made into nets, and traded with fishing villages along the coast for large supplies of fish. The Spanish who came to Mexico and Peru in the early 16th century found the people growing cotton and wearing clothing made of it.
Arabia
The Greeks and the Arabs were not familiar with cotton until the Wars of Alexander the Great, as his contemporary Megasthenes told Seleucus I Nicator of "there being trees on which wool grows" in "Indica".[citation needed] This may be a reference to "tree cotton", Gossypium arboreum, which is a native of the Indian subcontinent.
According to the Columbia Encyclopedia:[9]
Cotton has been spun, woven, and dyed since prehistoric times. It clothed the people of ancient India, Egypt, and China. Hundreds of years before the Christian era, cotton textiles were woven in India with matchless skill, and their use spread to the Mediterranean countries.
Iran
In Iran (Persia), the history of cotton dates back to the Achaemenid era (5th century BC); however, there are few sources about the planting of cotton in pre-Islamic Iran. The planting of cotton was common in MervRay and Pars of Iran. In Persian poets' poems, especially Ferdowsi's Shahname, there are references to cotton ("panbe" in Persian). Marco Polo (13th century) refers to the major products of Persia, including cotton. John Chardin, a French traveler of the 17th century who visited Safavid Persia, spoke approvingly of the vast cotton farms of Persia.[13]
China
During the Han dynasty (207 BC - 220 AD), cotton was grown by Chinese peoples in the southern Chinese province of Yunnan.[14]
Egypt
Though known since antiquity the commercial growing of cotton in Egypt only started in 1820's, following a Frenchman, by the name of M. Jumel, propositioning the then ruler, Mohamed Ali Pasha, that he could earn a substantial income by growing an extra-long staple Maho (Gossypium barbadense) cotton, in Lower Egypt, for the French market. Mohamed Ali Pasha accepted the proposition and granted himself the monopoly on the sale and export of cotton in Egypt; and later dictated cotton should be grown in preference to other crops. By the time of the American Civil war annual exports had reached $16 million (120,000 bales), which rose to $56 million by 1864, primarily due to the loss of the Confederate supply on the world market. Exports continued to grow even after the reintroduction of US cotton, produced now by a paid workforce, and Egyptian exports reached 1.2 million bales a year by 1903.
Europe
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/1b/Mandeville_cotton.jpg/220px-Mandeville_cotton.jpg
Cotton plants as imagined and drawn by John Mandeville in the 14th century
During the late medieval period, cotton became known as an imported fiber in northern Europe, without any knowledge of how it was derived, other than that it was a plant. Because Herodotus had written in his Histories, Book III, 106, that in India trees grew in the wild producing wool, it was assumed that the plant was a tree, rather than a shrub. This aspect is retained in the name for cotton in several Germanic languages, such as German Baumwolle, which translates as "tree wool" (Baum means "tree"; Wolle means "wool"). Noting its similarities to wool, people in the region could only imagine that cotton must be produced by plant-borne sheep. John Mandeville, writing in 1350, stated as fact the now-preposterous belief: "There grew there [India] a wonderful tree which bore tiny lambs on the endes of its branches. These branches were so pliable that they bent down to allow the lambs to feed when they are hungrie [sic]." (See Vegetable Lamb of Tartary.) By the end of the 16th century, cotton was cultivated throughout the warmer regions in Asia and the Americas.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c7/Vegetable_lamb_%28Lee%2C_1887%29.jpg/220px-Vegetable_lamb_%28Lee%2C_1887%29.jpg
Britain
Main article: Calico Acts
The English East India Company introduced the Britain to cheap calico and chintz cloth on the restoration of the monarchy in the 1660s. Initially imported as a novelty side line, from its spice trading posts in Asia, the cheap colourful cloth proved popular and overtook the EIC's spice trade by value in the late 17th century. The EIC embraced the demand, particularly for calico, by expanding its factories in Asia and producing and importing cloth in bulk, creating competition for domestic woollen and linen textile producers. The impacted weavers, spinners, dyers, shepherds and farmers objected and the calico question became one of the major issues of National politics between the 1680s and the 1730s. Parliament began to see a decline in domestic textile sales, and an increase in imported textiles from places like China and India. Seeing the East India Company and their textile importation as a threat to domestic textile businesses, Parliament passed the 1700 Calico Act, blocking the importation of cotton cloth. As there was no punishment for continuing to sell cotton cloth, smuggling of the popular material became commonplace. In 1721, dissatisfied with the results of the first act, Parliament passed a stricter addition, this time prohibiting the sale of most cottons, imported and domestic (exempting only thread Fustian and raw cotton). The exemption of raw cotton from the prohibition initially saw 2 thousand bales of cotton imported annually, to become the basis of a new indigenous industry, initially producing Fustian for the domestic market, though more importantly triggering the development of a series of mechanised spinning and weaving technologies, to process the material. This mechanised production was concentrated in new cotton mills, which slowly expanded till by the beginning of the 1770's seven thousand bales of cotton were imported annually, and pressure was put on Parliament, by the new mill owners, to remove the prohibition on the production and sale of pure cotton cloth, as they could easily compete with anything the EIC could import.
The acts were repealed in 1774, triggering a wave of investment in mill based cotton spinning and production, doubling the demand for raw cotton within a couple of years, and doubling it again every decade, into the 1840's[15]
India's cotton-processing sector changed during EIC expansion in India in the late 18th and early 19th centuries. From focusing on supplying the British market to supplying East Asia with raw cotton. As the Artisan produced textiles were no longer competitive with those produced Industrially, and Europe preferring the cheaper slave produced, long staple American, and Egyptian cottons, for its own materials.[citation needed]
Industrial Revolution in Britain
The advent of the Industrial Revolution in Britain provided a great boost to cotton manufacture, as textiles emerged as Britain's leading export. In 1738, Lewis Paul and John Wyatt, of Birmingham, England, patented the roller spinning machine, as well as the flyer-and-bobbin system for drawing cotton to a more even thickness using two sets of rollers that traveled at different speeds. Later, the invention of the James Hargreavesspinning jenny in 1764, Richard Arkwright's spinning frame in 1769 and Samuel Crompton's spinning mule in 1775 enabled British spinners to produce cotton yarn at much higher rates. From the late 18th century on, the British city of Manchester acquired the nickname "Cottonopolis" due to the cotton industry's omnipresence within the city, and Manchester's role as the heart of the global cotton trade.
Production capacity in Britain and the United States was improved by the invention of the cotton gin by the American Eli Whitney in 1793. Before the development of cotton gins, the cotton fibers had to be pulled from the seeds tediously by hand. By the late 1700s a number of crude ginning machines had been developed. However, to produce a bale of cotton required over 600 hours of human labor,[16] making large-scale production uneconomical in the United States, even with the use of humans as slave labor. The gin that Whitney manufactured (the Holmes design) reduced the hours down to just a dozen or so per bale. Although Whitney patented his own design for a cotton gin, he manufactured a prior design from Henry Odgen Holmes, for which Holmes filed a patent in 1796.[16] Improving technology and increasing control of world markets allowed British traders to develop a commercial chain in which raw cotton fibers were (at first) purchased from colonial plantations, processed into cotton cloth in the mills of Lancashire, and then exported on British ships to captive colonial markets in West AfricaIndia, and China (via Shanghai and Hong Kong).
By the 1840s, India was no longer capable of supplying the vast quantities of cotton fibers needed by mechanized British factories, while shipping bulky, low-price cotton from India to Britain was time-consuming and expensive. This, coupled with the emergence of American cotton as a superior type (due to the longer, stronger fibers of the two domesticated native American species, Gossypium hirsutum and Gossypium barbadense), encouraged British traders to purchase cotton from plantations in the United States and plantations in the Caribbean. By the mid-19th century, "King Cotton" had become the backbone of the southern American economy. In the United States, cultivating and harvesting cotton became the leading occupation of slaves.
During the American Civil War, American cotton exports slumped due to a Union blockade on Southern ports, and also because of a strategic decision by the Confederate government to cut exports, hoping to force Britain to recognize the Confederacy or enter the war. This prompted the main purchasers of cotton, Britain and France, to turn to Egyptian cotton. British and French traders invested heavily in cotton plantations. The Egyptian government of Viceroy Isma'il took out substantial loans from European bankers and stock exchanges. After the American Civil War ended in 1865, British and French traders abandoned Egyptian cotton and returned to cheap American exports,[citation needed] sending Egypt into a deficit spiral that led to the country declaring bankruptcy in 1876, a key factor behind Egypt's occupation by the British Empire in 1882.
During this time, cotton cultivation in the British Empire, especially Australia and India, greatly increased to replace the lost production of the American South. Through tariffs and other restrictions, the British government discouraged the production of cotton cloth in India; rather, the raw fiber was sent to England for processing. The Indian Mahatma Gandhi described the process:
1.   English people buy Indian cotton in the field, picked by Indian labor at seven cents a day, through an optional monopoly.
2.   This cotton is shipped on British ships, a three-week journey across the Indian Ocean, down the Red Sea, across the Mediterranean, through Gibraltar, across the Bay of Biscay and the Atlantic Ocean to London. One hundred per cent profit on this freight is regarded as small.
3.   The cotton is turned into cloth in Lancashire. You pay shilling wages instead of Indian pennies to your workers. The English worker not only has the advantage of better wages, but the steel companies of England get the profit of building the factories and machines. Wages; profits; all these are spent in England.
4.   The finished product is sent back to India at European shipping rates, once again on British ships. The captains, officers, sailors of these ships, whose wages must be paid, are English. The only Indians who profit are a few lascars who do the dirty work on the boats for a few cents a day.
5.   The cloth is finally sold back to the kings and landlords of India who got the money to buy this expensive cloth out of the poor peasants of India who worked at seven cents a day.[17]
United States
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/aa/Parchman_prison_convict_labor_1911.jpeg/220px-Parchman_prison_convict_labor_1911.jpeg
Prisoners farming cotton under the trusty system in Parchman FarmMississippi, 1911
In the United States, Southern cotton provided capital for the continuing development of the North. The cotton produced by enslaved African Americans not only helped the South, but also enriched Northern merchants. Much of the Southern cotton was trans-shipped through northern ports.
Cotton remained a key crop in the Southern economy after emancipation and the end of the Civil War in 1865. Across the South, sharecropping evolved, in which landless black and white farmers worked land owned by others in return for a share of the profits. Some farmers rented the land and bore the production costs themselves. Until mechanical cotton pickers were developed, cotton farmers needed additional labor to hand-pick cotton. Picking cotton was a source of income for families across the South. Rural and small town school systems had split vacations so children could work in the fields during "cotton-picking."
It was not until the 1950s that reliable harvesting machinery was introduced (prior to this, cotton-harvesting machinery had been too clumsy to pick cotton without shredding the fibers).[citation needed] During the first half of the 20th century, employment in the cotton industry fell, as machines began to replace laborers and the South's rural labor force dwindled during the World Wars.
Cotton remains a major export of the southern United States, and a majority of the world's annual cotton crop is of the long-staple American variety.[18]
&&&&&&
قعنب
بفتح قاف و سکون عین و فتح نون و باء موحده بعربی نام شیر است و نیز ثعلب نر را نامند و بفارسی ناخن باز و غافقی کفته اسم نباتی است که بعجمی اندلس طرسه و در نسخۀ دیکر طرنیه نامند
ماهیت آن
نباتی است بر یک ساق ایستاده و برک آن قریب ببرک اسفناخ و زردرنک و بر سر شاخهای آن سرهای زردرنک و شاخهای آن را مانند رازیانه می خورند و طعم آن تفه با اندک شیرینی و در آخر اندک تلخی از ان محسوس می کردد و نزد اهل بادیه معروف بقلقاس است و قلقاس غیر این است و در فصل القاف مع اللام ان شاء اللّه تعالی مذکور خواهد شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
قعنب . [ ق َ ن َ ](ع ص ) درشت سخت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || روباه نر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شامل خصی الثعلب و قلقاس است . (تحفه  حکیم مومن ). به فارسی ناخن باز، و غافقی گفته اسم نباتی است که به عجمی اندلس طرسه (و در نسخه  دیگر طرنیه ) نامند و آن نباتی است بر یک ساق ایستاده و برگ آن قریب به برگ اسفناج و زردرنگ و بر سر شاخه های آن سرهای زردرنگ و شاخه های آن را مانند رازیانه میخورند و طعم آن تفه با اندک شیرینی و در آخر اندک تلخی از آن محسوس میگردد، و نزد اهل بادیه معروف به قلقاس است ، و قلقاس غیر این است . (مخزن الادویه ).
&&&&&&
قعبل
بفتح قاف و سکون عین و فتح باء موحده و لام
در ماهیت آن
اختلاف است و بعضی از اقسام فطر دانسته اند
و دیسقوریدوس کفته اسم نبطی دوائی است که بیونانی سقراطیون* نامند و آن بیخی است شبیه ببلبوس و ببزرکی بقدر شلغم و سرخ رنک و تلخ طعم که زبان را بکزد و برک آن شبیه ببرک سوسن و بلندتر از ان و نرکس و کراث بزرکی
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم
افعال و خواص آن
در بعضی افعال قائم مقام بصل الفار است و کاه عصارۀ بیخ آن را کرفته و با آرد کرسنه سرشته از ان اقراص می سازند و بصاحبان جنون و طُحال** مقدار دو درم می خورانند با ماء العسل که به آب باران ساخته باشند و صاحب منهاج کفته نباتی است شبیه بساق کنکر و سفید و سطبر و چون خشک شود مائل بزردی و سرخی کردد و بی برک و بی کل و بی مزه که در هنکام ربیع زمین را شکافته برمیآید و همان که تازه برآمد مردم آن را اخذ می نمایند و عرب آن را قصبه الصبغ نامند
طبیعت آن
کرم و تر در دوم بعضی آن را پخته با ماست و سیر که مصلح آنست تناول می نمایند طعم آن تفه با اندک حرافت است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* سقراطیون . [ س َ ] (معرب ، اِ) نوعی از کماة باشد و آن را به عربی قعبل و به شیرازی کبداد# خوانند. برگ آن ببرگ سوسن و بیخ آن و طعم بیخ آن به بصل الفار ماند. (برهان ) (آنندراج ). اسم یونانی قنبیل [؟!]** است . (فهرست مخزن الادویه ).
** طحال . [ طُ ] (ع اِ) بیماریی است که در سپرز بهم رسد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد).
# کبداد. [ ک َ ] (اِ) به زبان مردم شیراز قسمی از قارچ است . (ناظم الاطباء).
***  قنبیل
اشاره
است. « کنبیلاي فارسی » نام برده شده است. صاحب قرابادین کبیر معتقد است که معرب « قنبیل » در اغلب کتب طب سنتی با نام
و به Kamala و Rottliere des teinturiers گردي است قرمز که از گیاهی گرفته میشود که گیاه آن را به فرانسوي
Mallotus philippinensis نام علمی آن ، Euphorbiaceae گویند. گیاهی است از خانواده Kamala tree انگلیسی
Mallotus philippensis میباشد. در بعضی مدارك از جمله در اسناد گیاهشناسی امریکایی نام آن را . Muell .Arg
Rottleria tinctoria و . Croton philippinensis Lam ذکر میکنند. نامهاي مترادف آن . (Lamk .) Mull .Arg
میباشند. . Roxb
ذکر شده است، ولی طبق آنچه که در « ورس » و « قنبیل » ، توضیح: در برخی از مدارك گیاهشناسی براي نام فارسی درخت کامالا
مخزن الادویه آمده است ورس و قنبیل نام دو چیز مختلف است و با توجه به مشخصات و خواص کرمکشی که براي گرد کامالا یا
صفحه 198 از 284 www.Ghaemiyeh.com معارف گیاهی جلد 3 مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
قنبیل در مدارك طب سنتی ایرانی و منابع خارجی ذکر میشود و به علاوه در بحث سرخسها نیز در این کتاب، قنبیل از نظر خاصیت
کرمکشی جانشین سرخس ذکر شده است، به نظر میرسد که نام گرد کامالا، قنبیل باشد و ورس نام گیاه دیگري است که با گیاه
تولیدکننده گرد کامالا متفاوت است. پارسا نام آن را قنبلیله نوشته است.
مشخصات
قنبیل درختی است کوچک به بلندي کمتر از 10 متر، برگهاي آن کامل بیضی،
معارف گیاهی، ج 3، ص: 333
خشن بیکرك و به رنگ سبز. گلهاي آن دو پایه میوه آن به شکل چهاروجهی کوچک به قطر حدود یک سانتیمتر و پوشیده از
غباري قرمزرنگ که تارهاي غدهاي میباشند.
این تارها مرکب از سلولهاي ترشحی هستند که سلول انتهایی تار کمی برجسته است و در آن مواد ترشحی جمع میشود. قسمت
قابل مصرف این گیاه در درمان بیماريها، این ماده ذخیرهاي ترشحی میوه درخت است که آن را گرد کامالا نامند. به عبارت دیگر
گرد کامالا از غدهها و تارهایی که سطح میوه را پوشانیدهاند تهیه میشود.
این درخت در مناطق گرم عربستان، حبشه، هند، سیلان و استرالیا میروید. از وجود آن در ایران تاکنون گزارشی نداریم.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی وجود ماده عامل روتلرین 571 ]، ایزوروتلرین 572 ]، رزین، کمی اسانس و یک موم در گرد کامالا تأیید
. ]G .I .M .P شده است
ماده عامل اصلی در گرد کامالا ماده روتلرین و در درجه بعدي ایزوروتلرین است که ضد کرم و کرمکش میباشند [خورانا و
موتیوالا]. از حل کردن روتلرین در یک محلول قلیایی براي رنگ کردن ابریشم به رنگ زرد آجري استفاده میشده است.
خواص- کاربرد
گیاه قنبیل شاید معروفترین و گستردهترین درختی است که در تمام خطه از جنوب چین تا گینه جدید، استرالیا و هندوستان در
طب سنتی مورد مصرف و شناخته شده است. در هند از گرد کامالا که از غدهها و تارهاي روي میوه به دست میآید و ماده تلخی
است به عنوان ضد کرم و مسهل قوي و براي قطع خونریزي استفاده میشود.
در چین از جوشانده برگها و میوه آن براي رفع سرماخوردگی استفاده میشود [کلکسیونلو]. در شبهجزیره مالایا از جوشانده
برگهاي آن براي جلوگیري از خیس کردن شبانه بستر به بچهها داده میشود [برکیل و هانیف . از گرد کامالا که از غدهها و
تارهایی که میوه را پوشانده به دست میآید، قرنهاست که به عنوان کرمکش استفاده
معارف گیاهی، ج 3، ص: 334
میشود [لیو]. بخصوص براي کشتن تیپورم مؤثر است [سادبک و در عین حال مسهل نیز میباشد [راجر]. در سند دیگري آمده
است که براي کشتن کرم کدو بخصوص نوع بوتري سفال نیز مفید است و چون خاصیت مسهلی دارد دیگر احتیاج به خوردن
مسهل دیگري نمیباشد. مصرف زاید بر حد مجاز که پزشک تجویز کرده عکسالعمل شدید اسهالی ظاهر میکند و باید در
خوردن آن جانب احتیاط مراعات شود. به همین دلیل مصرف دارویی آن رو به کاهش است و در صورتی که به تجویز پزشک
مصرف آن ضروري تشخیص داده شود، باید با احتیاط و به قدر مجاز طبق نظر پزشک خورده شود.
صفحه 199 از 284
در هند براي گرد کامالا از طریق خوردن، خاصیت ضد آبستنی قایل هستند و عامل ضد باروري آن را روتلرین میدانند. قنبیل از
4 گرم - نظر طبیعت طبق نظر حکماي طب سنتی گرم و خشک است و در مورد خواص آن معتقدند که خیلی قابض است و اگر 8
از آن را ساییده و با داروهاي مناسب بخورند اقسام کرم معده و روده بخصوص کرم کدو را کشته و با خاصیت مسهلی که دارد
خارج میسازد. قنبیل مضر رودهها میباشد و لذا باید با کتیرا و شیح ارمنی خورده شود و براي دهانه معده نیز مضر است و از این
نظر باید با مصطکی و انیسون خورده شود. جانشین آن از نظر این خواص ترمس و برنگ کابلی پوست گرفته و سکبینج میباشد.
پاشیدن گرد نرم ساییده آن براي خشک کردن جراحت و التیام آنها، براي کچلی و جرب مرطوب نافع است و اگر قبلا موضع را با
روغن گل بخصوص در موارد کچلی و جرب روغنمالی کرده و پس از آن گرد کامالا را مصرف کنند، بیشتر مؤثر است. گرد
کامالا قرمزرنگ و سنگین است، در آب حل نمیشود ولی در الکل حل میشود و رنگ نارنجی حاصل میشود.
معارف گیاهی، ج 3، ص: 335
////////////
قعبل . [ ق ِ ب ِ ] (ع اِ) نوعی از سماروغ است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَعْبَل شود.
//////////////
////////////
&&&&&&
قفر
بفتح قاف و سکون فا و راء مهمله
ماهیت آن
اسم جنس قار و عرق الجبال است که عبارت از مومیائی باشد و آنچه شبیه بدان بود در تکون و سلاجیت* هندی نیز از ان جمله است و در حرف السین مع اللام ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* سلاجیت
بفتح سین و لام و کسر جیم و سکون یاء مثناه تحتانیه و تاء مثناه فوقانیه لغت هندی است
ماهیت آن
نوع مومیائی است که در بعض جبال هند و دکهن و صوبۀ بهار و غیرها از شکافهای کوه مانند مومیائی تراوش کرده برمیآید و منجمد می کردد و انواع می باشد اکثر آن سیاه کمرنک ناصاف و خالص و غیر خالص و خالص آن چنان است که مذکور شد و غیر خالص آن آنست که می کویند نوع میمون که روی آن سیاه و دم دراز که بهندی آن را لنکور و هنومان نیز نامند آن را می خورد و بمجرد خوردن شکم آن جاری می شود و بر سنکها نجاست می کند آن را نامقیدان برداشته بجای سلاجیت خالص می فروشند
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
با تریاقیت و جهت دفع فساد اخلاط خصوص خون و بلغم و ضیق النفس و دق شیخوخت و بواسیر بادی و خونی و جریان منی و سیلان بول و ضعف باه و تفتیت سنک مثانه و استسقا و زردی بدن و جذام و اورام و تقویت باه و جمیع اعضا و قوی و ارواح و دفع بعض سموم ضعیفه نافع دانسته اند
/////////////////
//////////
&&&&&&
قفر الیهود
بفتح قاف و سکون فا و را و فتح یا و ضم ها و سکون واو و دال معرب کفر الیهود است و بسریانی یهودایا و برومی قرسطون و بیونانی برفیونینا نامند و در وجه تسمیه آن کفته اند که چون از بحیرۀ یهودیه که قریه منیه نیز کویند قریب بقریۀ کفرا که در قدیم الایام آباد بوده و حال خراب شده از اعمال فلسطین قریب به بیت المقدس از بین سنکهای زیر دریا مانند عنبر جوشیده برمی آید و لهذا مسمی بقفر الیهود نموده اند و آن دو قسم است یکی آنست که دریا در زمستان در وقت هیجان بساحل می اندازد و اهل آن بلد قدری را از روی آب می کیرند و قدری بر خشکی افتاده و رنک این بنفش مائل بسرخی براق و بوی آن شبیه ببوی نفط و حجریت برین غالب آنچه را از روی آب کرفته اند بی آمیختکی از سنکریزه و خاک می باشد و آنچه را از کنار دریا از روی زمین برداشته اند مخلوط می باشد و این ما دام که بر روی آب و تازه است نرم و سیال می باشد و چون برداشتند و کهنه شد منجمد و صلب می کردد و قسم دوم آنست که ساحل آن بحیره را حفر نموده برمی آورند و این نیز ناصاف می باشد مانند موم با آب کرم بر آتش صاف می نمایند و این صافی و تیره رنک می باشد و براقی بسیار ندارد و بوی آن شبیه ببوی قیر عراقی است و انطاکی مخصوص به بحیرۀ طبرستان و ساحل آن دانسته و کفته که از زمین قدس نیز می آورند و بهترین آن و مستعمل در تریاق فاروق بنفش براق سریع التفتیت و سنکین و خوشبوی آنست که بوی نفط از ان آید و خالی از سنک ریزه و خاک باشد و کهنۀ آن سیاه و زبون آن را مغشوش بزفت و قیر نیز می نمایند و مغشوش آن نیز سیاه می باشد و آنچه از جبال حاصل می کردد که عرق الجبال نامند از اقسام مومیائی است الطف و اقوی از قفر الیهود است
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
قائم مقام زفت و قیر و قطران و عنبر دانسته اند و در جبر و کسر و رض لحم و ضربه و سقطه قریب بمومیائی است و بجای آن مستعمل اعضاء الراس دخان آن رافع زکام و نزله و محرک صرع معتادین آن و لطوخ آن و اکتحال آن جهت الصاق شعر منقلب در جفن و شعیره و جلای بیاض و تجفیف رطوبات عین و کذاشتن آن بر دندان و سنون بدان جهت درد دندان کرم خورده و خوش بوئی دهان و رفع رائحۀ کریهۀ آن و طلای آن بر اعصاب و اعضای مسترخیۀ ضعیفه نافع اعضاء الصدر آشامیدن آن مسکن درد سینه و سرفۀ کهنه و ربو و ضیق النفس و عسر آن و قرحۀ رئه و اعانت بر اخراج نفث و مدۀ سینه و اورام لوزتین و خناق بلغمی و سوداوی و جهت نفث الدم و نزف الدم
اعضاء الغذاء و النفض بلع نمودن مقدار دو خرنوبه تا سه خرنوبۀ آن جهت رفع بخار دخانی و تحلیل خون منجمد در معده و اسهال رطوبی مزمن و طرد ریاح معده و شراسیف و ضعف کبد و کرده و بواسیر و دفع دیدان و حب القرع و تقطیر البول و امراض رحم مطلقا و رفع صلابت آن و تقویت اعضا و حمول و دخان و استشمام رائحۀ آن جهت نتو و برآمدکی رحم و تسکین اوجاع و اختناق آن و آشامیدن آن با اندک جند بیدستر و شراب جهت ادرار طمث مایوس العلاج بقوت نافع و آشامیدن آن با سرکه محلل و کدازندۀ خون منجمد در معده و داخل سفوفات اطفال و سفوفات مقویۀ معده معین بر هضم و تحلیل ریاح و قراقر می نماید و احتقان آن با ماء الشعیر جهت ذوسنطاریا و قرحۀ امعا مؤثر آلات المفاصل و الاورام ضماد آن جهت تقویت اعضاء و اوجاع مفاصل و اورام جاسیه و نقرس و عرق النسا و استحکام اعصاب و اعضای بارده بدستور شرب آن و ضماد آن با آرد جو و نطرون و موم جهت عرق النسا و نقرس و اوجاع مفاصل و تحلیل و انضاج اورام حاره و بارده و ضماد کداختۀ آن در زیت جهت کوفته شدن عضو لحمی و شکستکی استخوان و ضربه و صدمه و سقطه و نضج خنازیر و تحلیل اورام جراحات و منع تورم آنها الجروح و القروح ضماد آن ملصق جراحات و مدمل آنها و رافع قوابی و داخل مراهم منبت اللحم کرده می شود و جهت التیام زخمها و تلیین و رفع کرم آنها مفید الزینه لطوخ آن منقی بشره و مانع سفیدی اظفار و رافع قوبا و برص و بهق السموم طلا و آشامیدن آن با افسنتین و شراب جهت نهش هوام سمی نافع مقدار شربت آن از نیم درم تا یک درم الخواص دخان آن کریزانندۀ هوام و مار و عقرب و پشه و غیرها و مالیدن محلول آن در زیت بر درخت انکور رافع کرم آن و طریق استعمال آن آنست که در اکثر جاها در روغن زیت کداخته بکار برند مضر محرورین از داخل مصلح آن سرکه و آب فواکه باردۀ مطفیه مقدار شربت آن تا یک درم بدل آن زفت رطب و بعضی قیر کفته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
اسقلطس . [ اِ ق َ طُ ] (معرب ، اِ) بیونانی نوعی از مومیائی باشد که آنرا مومیائی کوهی گویند و بعربی قفرالیهود خوانند. (برهان قاطع). قفرالیهود است . (نسخه ای از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به استطلس شود.
|| استطلس . [ اِ ت َ ل ُ ] (معرب ،اِ) گویند قفرالیهود است . (اختیارات بدیعی ). بلغت یونانی نوعی از مومیائی باشد و آن مانند زفت است و بوی قیر از آن می آید و در شکستگی و کوفتگی اعضا عمل مومیائی میکند و آنرا مومیائی کوهی گویند و بعربی قفرالیهود خوانند. (برهان ). قفر. کفرالیهود. مومیائی پالوده . اسقلطس . ابوطامون ۞ .
قفرالیهود. [ ق َ رُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) ۞ دو قسم است ، یکی در ساحل دریایی یافت می شود که مسمی به بحیرةالیهود است و موضعی که در قدیم کفرا میگفته اند و آن جسمی است بنفش مایل به سرخی و در او حجریت غالب است و از دریا به ساحل می آید و قسمی از زمین کنار دریا که حفر کنند به هم میرسد و مؤلف تذکره مخصوص به بحیره ٔ طبرستان ۞ و ساحل آن دانسته است و آنچه از جبال حاصل میشود از اقسام مومیایی و عرق الجبال نامند و از قفرالیهود الطف است ، و از مطلق قفر مراد اوست و بهترین قفرالیهود سیاه براق زودشکن است که بی خاک و سنگ باشد و در رایحه شبیه به نفت و این قسم از اجزای تریاق کبیر است نه سایر اقسام ، در سیُم گرم و خشک و در افعال قایم مقام زفت و قیر و قطران و نزد بعضی در منافع نائب مناب عنبر و اکثر خواص او از مجربات است و شرب او جهت شکستگی اعضاء و ضربه ... و رفع اسهال رطوبی و اقسام کرم معده و ریاح غلیظه ٔ شکم و قراقر و تقویت هاضمه و اعصاب و قرحه ٔ ریه و اخراج چرک از سینه و رَبْو و ورم لوزتین و خناق بلغمی و سوداوی و صلابت رحم و ضعف جگر و گرده و تقطیر بول و بواسیر و باجند و شراب جهت رفع احتباس حیض مأیوس العلاج و با سرکه جهت خون منجمد در معده و تحلیل آن و ضماد او جهت تقویت اعضا و با موم وآرد جو و نطرون جهت نقرس و مفاصل و اورام صلبه و باادویه مناسب جهت التیام زخمها و نرم کردن اورام آن و رفع کرم آن و منع ورم جراحات و الصاق موی زیاد پلک چشم و صاف کردن بشره و نضج خنازیر و رفع برص ناخن وقوبا مفید و بخور او جهت گریزانیدن هوام و مار و پشه و خروج رحم و اختناق آن و نزولات نافع و محرک صرع مصروعین است . و حقنه ٔ او با ماءالشعیر جهت قرحه ٔ امعاو سنون او جهت درد دندان کرم زده و رفع رایحه ٔ کریهه ٔ دهان و اکتحال او جهت بیاض و مالیدن او بر درخت انگور مانع کرم زدن آن و مضر محرورین و مصلحش سرکه و آب میوه های سرد و بدلش زِفت و قیر و قدر شربتش تا یک درهم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کفرالیهود. مومیایی کوهی . مومیایی پالوده . ابوطامون . اِسقلطس . اِستطلس .
|| ابوطامون . [ اَ ] (معرب ، اِ) (از لاتینی بیتومِن ۞ ) نوعی از مومیائی باشد و آنرا مومیائی کوهی گویند و به عربی قفرالیهود خوانند. (برهان ).
/////////////
///////////