فاشرا
بفتح فا و الف و فتح شین معجمه و راء مهمله و الف مقصوره معرب از
فاشار سریانی است و بعربی کرمه البیضا و بفارسی هزارفشان و هزارکشان که معرب آن هزارجشان
است و معنی هزارکشان الف عالیج یعنی هزار شاخ است و بعضی کفته اند معنی الف ذراع است
و نیست چنین بلکه بمعنی اول است و نیز بفارسی ماردارو و کرم دشتی و بشیرازی نخوشی جهت
آنکه نبات آن در زمستان خشک نمی کردد و تفلیسی کفته بسریانی کتتبا نامند و برومی حلیلوطن
و بیونانی اغلیطوس و ببربری ارجالون و در تنکابن و طبرستان الاملک کویند
ماهیت آن
نباتی است شبیه بتاک انکور خاردار و برک آن با ملاست و مائل بتدویر
و نارها دارد مانند تاک و بر مجاور خود می پیچد و ثمر آن بقدر نخودی و سرخ خوشه دار
و در زمستان ثمر آن بیبرک می ماند و طعم آن حاد با حرافت و قبوضت و صاحب اختیارات بدیعی
کفته در هر خوشه قریب بده دانه می باشد و در ابتدا سبز و بعد رسیدن سرخ می کردد و آن
را سیاه دارو خوانند و در کوهستان بلاد فارس کثیر الوجود و بسیار مستعمل خصوصا بیخ
آن در سموم منهوشه و آن را عود الحیه نامند و بسیار شبیه بقسط تلخ و عطاران بجای قسط
تلخ می فروشند و طعم آن با قبوضت و حاد حریف بسیار تلخ است در قانون در قفطارغان مذکور
است که هزارجشان است و مختار و مستعمل تر و تازۀ آنست
طبیعت برک و ثمر آن
در سوم کرم و در دوم خشک و بعضی در سوم نیز کفته اند و کرمی بیخ
آن کمتر از ان و تلخ و تیز
افعال و خواص آن
جالی و ملطف و مجفف و مسخن معده و مقوی آن اعضاء الراس آشامیدن
آن روزی یک درم تا یک مثقال جهت رفع صرع و سدر و فالج و استرخا و نسیان و شدخ عضل العین
مطبوخ آن در دهن زیت جهت کمنه الدم تحت چشم اعضاء الصدر لعوق آن با عسل جهت خناق بلغمی
و فساد نفس و سرفۀ کهنه و درد پهلو و ریاح آن و چون عصارۀ آن را با کندم طبخ نمایند
و بیاشامند شیر را غلیظ و زیاده کرداند و ضماد آن با سرکه جهت بثور لبنیه اعضاء الغذاء
چون برکها و شاخهای نورستۀ آن را طبخ نمایند و بخورند جهت تقویت معده و قبضیت و جلای
آن از لزوجات و جهت وجع فواد و وجع معده و تسخین آن و بجهت اسهال و ادرار شیر مؤثر
و بیخ آن محلل و کدازندۀ صلابت طحال و خصوصا که با سرکه تا سی روز بیاشامند و بسرکه
و انجیر بران ضماد نمایند و همچنین عصارۀ آن اعضاء النفض و الاورام و البثور و غیرها
تناول مغز پختۀ آن نزد ابتدای روئیدن و خام آن نیز جهت اسهال بطن و ادرار بول نافع
و عصارۀ تازۀ آن یک درم با اندک کثیرا که مصلح آنست نیز با ماء العسل جهت اسهال بلغم
و بیخ آن نیز با کثیرا و یا ماء العسل بقدر یک درم تا یک مثقال اسهال و قئ قوی آورد
و ادرار بول و شیر و سائر فضلات و تفتیت حصاه کند و جنین را بکشد و حمول آن و یا عصارۀ
آن جهت اخراج جنین و تنقیۀ رحم و بدستور جلوس در طبیخ آن و مطبوخ آن با زیت به حدی
که غلیظ کردد جهت بواسیر و نواصیر مقعده و جمیع اوجاع بارده و تحلیل صلابات حصف و دفع
چرک زخمها و نطول مطبوخ آن جهت تحلیل اورام و ضماد بیخ آن با سرکه جهت تحلیل اورام
و بثور لبنیه و قطع ثآلیل و با شراب جهت تسکین وجع داخس و تحلیل اورام صلبه و انفجار
دبیله نافع القروح ضماد بیخ آن با نمک جهت قروح ردیۀ خبیثه و داخل مراهم اکله و حمره
کرده می شود و ثمر آن جهت جرب متقرح و غیر متقرح و تقشر جلد شربا و لطوخا و طلاء موثر
المفاصل ضماد بیخ آن با شراب جهت اخراج استخوان شکسته و استحکام اعضای مسترخیۀ ضعیفه
و با آرد کرسنه و حلبه جهت تحلیل اورام و انفجار دمامیل السموم آشامیدن یک مثقال از
بیخ آن جهت لسع افعی و سائر هوام و ضماد آن با شراب نیز و برک و ثمر آن درین فعل ضعیف
اند الزینه ضماد بیخ آن با آرد کرسنه و حلبه جهت رفع کلف و آثار سیاهی بعد از جروح
و قروح مانده و جلای سائر آثار و تنقیۀ بشره و صاف کنندۀ آن و بدستور مطبوخ آن در روغن
زیت مهرا بجهت کمنه الدم تحت چشم و ضماد ثمر آن سترندۀ موی است و دباغان در ستردن موی
جلود مستعمل دارند و کویند اکثار اکل بیخ و ثمر آن مضر سپرز و مورث اختلاط ذهن و عقل
است مصلح آن با کثیرا خوردن و یا قئ کردن و بعد از ان ربوب حامضه خوردن و آشامیدن عصارۀ
آن اختلاط عقل و ظلمت بصر آورد بدل بیخ و ثمر آن بوزن آن درونج و دو ثلث آن بسباسه
و بعضی نصف وزن آن نوشته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
فاشرا. [ ش َ / ش ِ ] (سریانی ، اِ) نوعی
از رستنی باشد که مانند عشقه بر درخت پیچد. خوشه و میوه آن زیاده بر ده دانه نمیشود، و آن در اول سبز و
در آخر بغایت سرخ گردد. و آن را هزارجشان گویند یعنی هزارگز، و به شیرازی نخوشی خوانند
بسبب آنکه میوه آن در زمستان خشک نمیشود، و
بعربی کرمةالبیضا و حالق الشعر و عنب الحیه هر دو با حای بی نقطه و به یونانی انبالس
لوقی گویند. (برهان ). فاشری . ماخوذ از سریانی . (فولرس ).
/////////////
/////////////
سپیدتاک . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) بوته
ای است که آن را بعربی کرمة البیضا خوانند و میوه
آن سرخ میباشد و بخوشه انگور میماند
و بدان پوست را دباغت کنند و آن را خسرودارو گویند. (برهان ) (رشیدی ). رجوع به سبیدتاک
شود.
|| عنب الحیة. [ ع ِ ن َ بُل ْ ح َی ْ
ی َ ] (ع اِ مرکب ) نوعی رستنی باشد که آن را فاشرا و کبر گویند. (از ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به فاشرا شود.
|| حالق الشعر. [ ل ِ قُش ْ ش َ ] (ع اِ
مرکب ) سترنده موی . || دارویی است غالباً
آنرا سنگ قیشور دانند. و جالینوس گوید: زرنیخ باشد. (ضریر انطاکی ج 1 ص 116). رجوع
به قیشور شود. ابن بیطار گوید: گیاه فاشرا باشد که به فارسی هزارجشان نامند - انتهی
. جالینوس گوید زرنیخ است و بعضی گویند فاشراست . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به هزارجشان
، کرم دشتی ، کرمةالبیضاء و فاشرا شود.
|| فاشرستین . [ ش ِ رِ ] (سریانی ، اِ)
به لغت سریانی و بعضی گفته اند یونانی ، بمعنی دافع. شصت علت باشد، و آن گیاهی است
که شیرازیان سیاه دارو گویند و به عربی کرمةالاسود خوانند، و آن شش بندان است که مانند
عشقه بر درخت پیچد. (برهان ). دزی صور دیگر کلمه را فاشررشتین ، فاشرشتین و فاشرشیین
ذکر کرده است . (دزی ج 2 ص 269) ۞ . نباتش در پیچیدن به مجاور خود، شبیه است به لبلاب و در
رنگ مخالف فاشروا، و به فارسی ششبندان نامند. ساق او سیاه و ثمرش مانند فاشروا سیاه
است . و ظاهر بیخ او سیاه و باطن سرخ ، و در افعال ضعیف تر از فاشرا و ضماد برگش جهت
زخمهای حیوان و استوای عصب نافع است . (تحفه
حکیم مومن ). به عربی کرمةالاسود و به یونانی البابس مالیا بمعنی کرم اسود و
به رومی اناروترطیس ، و به بربری میمون و به اندلس معروف به بوطانیه است . (از مخزن
الادویه ). کرمةالبیضا. فاشرشین . کرمةالسوداء. انبالیس مالینا ۞ . (یادداشت بخط مولف ). رجوع
به فاشرا و فاترسین شود.
|| فشاغ . [ ف ِ ] (اِ) به معنی فاشراباشد
که درخت تاک کوهی است . به عربی کرمةالبیضا خوانند و بعضی گویند فاشرسین است که عربان
کرمةالاسود خوانند. (برهان ). سرخدار. (یادداشت مولف ). رجوع به فَشَغ شود. || گیاهی
است که بر درخت پیچد و فروگیرد آن را و تباه گرداند. (منتهی الارب ). گیاه بی برگ که
به درخت مجاور می پیچد. (فرهنگ فارسی معین ).
|| ارجالون . [ اَ ] (اِ) گیاهی است که
مانند عشقه بر درختهاپیچد و آنرا کرم دشتی و بعربی کرمةالبیضا خوانند. (برهان قاطع).
فاشرا. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه حکیم مومن
). فاشره . فاشیرا. فشاع . خسرودارو. هزارجشان . هزارافشان . انباسلوقی . سپیتاک .
بروانیا . نخوش . و در جنگلها الاملیک گویند.
|| خسرودارو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِ مرکب
) رستنی است و دارویی است که آن را خولنجان نیز گویند و بعضی گفته اند درختی منسوب
به انوشیروان که چوب آن درخت را خالولنجان خوانند و جمعی گویند نباتی است که آن را
سفیدتاک نامند و به عربی کرمةالبیضا خوانند و میوه آن سرخ باشد و بخوشه انگور شباهت دارد و بدان پوست
را دباغت دهند. (از برهان قاطع). در تحفة المومنین آمده است : خولنجان است و گفته شود
خشخاش ابیض بهترینش بوستانی بود سرد و تر است در دوم و گویند سرد و خشک است در سیوم
سرفه و نزله گرم را سودمند آید و نفث الدم را نفع دهد و به عسل منی را بیفزاید و تخمش
مقدار دو درم تا پنج درم شکم ببندد و قشرش مضر است به شش و مصلحش مصطکی است .
///////////
فاشرا(هزار چشان سفید)
فاشرا، هزارچشان سفید
Bryonia alba
به فارسی هزارفشان-هزارجشان و نیز به
فارسی ماردارو و کرم دشتی نامند؛ نباتی است شبیه به تاک انگور خاردار و برگ آن به
املاست(پر است) و مایل به تدویر و تارها دارد مانند تاک و بر مجاری و خود میپیچد
و ثمر آن به قدر نخودی و سرخ خوشهدار در زمستان ثمر بیبرگ میماند.
طبیعت آن برگ و ثمر آن در سوم گرم و در دوم خشک و بعضی نیز در سوم گفتهاند و گرمی بیخ آن کمتر از آن و تلخ و تیز است.
خواص: پاک کننده و لطیف کننده و خشک کننده و گرم کننده معده و مقوی آن و برای رفع صرع و گرفتگی های مجاری و فلج و سستی و بی حسی اعضاء و فراموشی مصرف فراوان دارد. در ترکیب با داروهای مناسب و نسخه های صحیح برای درمان کم خونی و چشم و خناق بلغمی و تنگی نفس و سرفه های مزمن و درد پهلو و بادهای مفاصل و زیاد کردن شیر و تقویت معده و قبض نمودن آن و همچنین پاک کردن پرزهای معده نافع و در رفع دردهای معده و گرم کردن آن و اسهال و زیادی شیر مؤثر است. ریشه آن حل کننده و گدازنده خشکی و سفتی طحال و اورام مختلف و جوش می باشد و همچنین در اسهال بلغم و مدر بودن و خورد کردن سنگ های رسوبی بدن و سقط جنین و خارج ساختن آن و پاک کردن رحم و از بین بردن بواسیر و نواسیر و دردهای سرد و رفع چرک های زخم و ورم ها مؤثر و معالج است
طبیعت آن برگ و ثمر آن در سوم گرم و در دوم خشک و بعضی نیز در سوم گفتهاند و گرمی بیخ آن کمتر از آن و تلخ و تیز است.
خواص: پاک کننده و لطیف کننده و خشک کننده و گرم کننده معده و مقوی آن و برای رفع صرع و گرفتگی های مجاری و فلج و سستی و بی حسی اعضاء و فراموشی مصرف فراوان دارد. در ترکیب با داروهای مناسب و نسخه های صحیح برای درمان کم خونی و چشم و خناق بلغمی و تنگی نفس و سرفه های مزمن و درد پهلو و بادهای مفاصل و زیاد کردن شیر و تقویت معده و قبض نمودن آن و همچنین پاک کردن پرزهای معده نافع و در رفع دردهای معده و گرم کردن آن و اسهال و زیادی شیر مؤثر است. ریشه آن حل کننده و گدازنده خشکی و سفتی طحال و اورام مختلف و جوش می باشد و همچنین در اسهال بلغم و مدر بودن و خورد کردن سنگ های رسوبی بدن و سقط جنین و خارج ساختن آن و پاک کردن رحم و از بین بردن بواسیر و نواسیر و دردهای سرد و رفع چرک های زخم و ورم ها مؤثر و معالج است
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد
حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
////////
بریونیا (نام علمی: Bryonia) نام یک سرده از تیره
کدوییان است. این گیاه بومی اوراسیای غربی و مناطق اطراف آن مانند شمال آفریقا، جزایر
قناری و جنوب آسیا است.
محتویات [نمایش]
توصیف و بوم شناسی[ویرایش]
بریونیا از گیاهان چندساله، پیچکی و بالاروند،
تک پایه یا دوپایه است. برگ هایی پهن همانند انگور و میوه های قرمز کوچک خوشه ای دارد.
در ایران[ویرایش]
در ایران از این گیاه به نام فاشرا، هزارافشان،
هزارجشان، ماردارو یا کرم دشتی نیز یاد می شود. در طب سنتی ایران و یونان باستان برای
این گیاه خواص دارویی قائل بودند از جمله پاک کننده و لطیف کننده و خشک کننده و گرم
کننده معده و مقوی آن و برای رفع صرع و گرفتگی های مجاری و فلج و سستی و بی حسی اعضاء
و فراموشی مصرف فراوان دارد.(منبع:کتاب مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی
علوی خراسانی شیرازی)
در تاریخ[ویرایش]
بنابه آثار رابرت گریوز که داستان های
خود را از تاریخ استناد کرده است. امپراتور روم باستان، تبریوس کلودیوس سزار آگوستوس
ژرمانیکوس، برای رفع مشکلات حواس پرتی و دردهای شکمی خود طبق نظر پزشکان خود از این
گیاه بهره می برده است.(منبع:کتاب خدایگان کلودیوس تالیف رابرت گریوز ترجمه فریدون
مجلسی)
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Bryonia»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۲۶ ژانویه ۲۰۱۵).
//////////
قس کوستوشام در آذری:
///////////
قس بریونیا در ازبکی:
Brioniya (Bryonia) —
qovoqdoshlar oilasiga mansub koʻp yillik oʻtlar turkumi. 15 ga yaqin turi
maʼlum. Oʻzbekistonda 4 turi uchraydi. Oq B. (V. alba) — yoʻgʻon ildizli, mayda
sariq gulli oʻsimlik. Kavkaz va Oʻrta Osiyoda oʻsadi. Tarkibida brionin degan
zaharli glikozid va boshqa moddalar bor. Xalqtabobatida ogʻriq qoldiruvchi, qon
toʻxtatuvchi, surgi dori sifatida, yoʻtal va yaralarni davolashda ishlatiladi.
Oʻzbekistonda uchraydigan tarvuzpalak (V. dioica) ham shu maqsadlarda
qoʻllaniladi. Tarkibida briomarid, briodulkozid va boshqa moddalar bor.
//////////
Bryonia
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Bryonia
|
|
red bryony (B. dioica)
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Subtribe:
|
|
Genus:
|
|
Bryonia is a genus of flowering plant in the gourd family. Bryony /ˈbraɪ.əni/ is its best-known common name. They are native to western Eurasia and adjacent regions, such as North Africa, the Canary Islands and South Asia.
Contents
[show]
This section does
not cite any sources. Please help improve this
section by adding citations
to reliable sources.
Unsourced material may be challenged and removed. (March 2015) (Learn how and when to remove this
template message)
|
Bryonies are perennial, tendril-climbing, diclinous or dioecious[clarification
needed]herbs with palmately lobed leaves and flowers in axillary clusters. The fruit is a smooth, globular berry.
Bryonia is used as a food plant by the larvae of some Lepidoptera (butterflies and moths), including the tortrix moth Phtheochroa
rugosana (recorded on red bryony, B. dioica) and
the Cabbage Moth (Mamestra brassicae).
Bryonies are occasionally grown in gardens,
sometimes accidentally, sometimes deliberately so. Some species find use
in herbal medicine. Generally however, these plants are poisonous, some highly so, and may be fatal if
ingested. Cucurbitacin glycosides are primarily responsible for the plants' bitterness and
emetic effects.
Variants of the plants' name, such as Briony, Bryonie and Bryony,
are used in some cultures as female given names. They were quite popular in the 18th
century.
Twelve species are presently accepted by the USDA:[1] Ten of these are supported in a
molecular-phylogenetic analysis:[2]
·
Bryonopsis (meaning "looks like
bryony"), a now-invalid genus currently assigned to close (Diplocyclos) and somewhat more distant (Kedrostis) relatives of Bryonia
·
United States Department of Agriculture (USDA) (2009): Germplasm
Resources Information Network – Bryonia. Version of 2009-MAY-15. Retrieved
2010-APR-15.
·
Volz, S. M., and S. S. Renner (Volz and
Renner) 2009. Phylogeography of the ancient
Eurasian medicinal plant genus Bryonia (Cucurbitaceae)
inferred from nuclear and chloroplast sequences. Taxon 58(2): 550-560.
·
Renner S. S., Scarborough J., Schaefer H.,
Paris H.S., and J. Janick. (Renner et al. (2008) Dioscorides’s Bruonia melaina is Bryonia
alba, not Tamus communis, and an illustration labeled Bruonia
melaina in the Codex Vindobonensis is Humulus lupulus not Bryonia
dioica. pp. 273–280. In: Pitrat, M., ed., Cucurbitaceae 2008, https://w3.avignon.inra.fr/dspace/handle/2174/218
·
Medicinal uses of Bryonia alba - Note: This is a historical document from the 1930s and
may not be medically accurate today.
&&&&&&&
فاشرستین
بفتح فا و الف و کسر شین معجمه و را و سکون سین مهملتین و کسر تاء
مثناه فوقانیه و سکون یاء مثناه تحتانیه و نون در اکثر نسخ چنین است و بعضی بتشدید
فوقانیۀ مشدده بمعنی مزیل شصت علت و بعضی بفتح راء مهمله و سکون سین مهمله و فتح تاء
مثناه فوقانیه و نون کفته اند لغت سریانی است بعربی کرمه السودا و بفارسی شش بندان
سیاه و بشیرازی شش بندان و بیونانی انبالس مالیا بمعنی کرم الاسود و برومی انار تروطیس
و ببربری میمون و باندلس معروف ببوطانیه است و کفته اند معنی فاشر الستین دافع شصت
علت است
ماهیت آن
نبات آن شبیه بفاشرا و لبلاب است در پیچیدن بر مجاور خود و در رنک
مخالف فاشرا و برک آن عریضتر از برک لبلاب و ساق آن سیاه و ثمر آن مانند ثمر فاشرا
در خوشه و در خامی سبز و بعد رسیدن سیاه و ظاهر بیخ آن سیاه و باطن آن سرخ و کفته اند
بزردی مائل می باشد و در قانون در قفطارغان مذکور است که سپند انست
طبیعت آن
کرم و خشک باعتدال
افعال و خواص آن
در افعال ضعیف تر از فاشرا است اعضاء الراس صرع و فالج را بسیار
مفید اعضاء الصدر و النفض جهت تنقیۀ سینه و اعضای نفص و ضماد برک آن جهت زخمهای حیوانات
مانند خر و استر و کاو و امثال اینها و التوای اعصاب مفید بدل آن کرمه البیضا است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
فاشرستین . [ ش ِ رِ ] (سریانی ، اِ) به
لغت سریانی و بعضی گفته اند یونانی ، بمعنی دافع. شصت علت باشد، و آن گیاهی است که
شیرازیان سیاه دارو گویند و به عربی کرمةالاسود خوانند، و آن شش بندان است که مانند
عشقه بر درخت پیچد. (برهان ). دزی صور دیگر کلمه را فاشررشتین ، فاشرشتین و فاشرشیین
ذکر کرده است . (دزی ج 2 ص 269) . نباتش در پیچیدن به مجاور خود، شبیه است به لبلاب
و در رنگ مخالف فاشروا، و به فارسی ششبندان نامند. ساق او سیاه و ثمرش مانند فاشروا
سیاه است . و ظاهر بیخ او سیاه و باطن سرخ ، و در افعال ضعیف تر از فاشرا و ضماد برگش
جهت زخمهای حیوان و استوای عصب نافع است . (تحفه
حکیم مومن ). به عربی کرمةالاسود و به یونانی البابس مالیا بمعنی کرم اسود و
به رومی اناروترطیس ، و به بربری میمون و به اندلس معروف به بوطانیه است . (از مخزن
الادویه ). کرمةالبیضا. فاشرشین . کرمةالسوداء. انبالیس مالینا . (یادداشت بخط مولف
). رجوع به فاشرا و فاترسین شود.
|| سیاه دارو. (اِ مرکب ) درخت تاک صحرایی
است و آنرا به عربی کرمةالبیضاء [کرمة السوداء!] خوانند. خوشه آن ده دانه بیشتر نشود و در اول سبز باشد و در آخر
سرخ گردد و گل آن لاجوردی میشود. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
|| فاترسین . [ ت َ ] (معرب ، اِ) اسپندان
، و آن تخمی است بغایت ریزه که آن را خردل میگویند. (برهان ). || سپندِ سوختن ، و آن
تخمی باشد که بجهت دفع چشم زخم بر آتش ریزند. (برهان ). اسفند. اسپند. || بجای تای
منقوط با شین (فاشرسین ) هم آمده است . (برهان ). رجوع به فاشرسین و فاترشین و فاتوسین
شود.
|| انبالس مالیا. [ اَم ْ ل ُ ] (اِ) فاشرستین
است . (تحفه حکیم مومن ) (فهرست مخزن الادویه
). در لکلرک انبلس مالینا است و به فاشرشین معنی کرده و در مفردات ابن البیطار انبالس
بالیا است .
//////////////
///////////
Bryonia dioica
From Wikipedia, the
free encyclopedia
|
This article includes a list of references, but its sources
remain unclear because it has insufficient inline citations. Please help to improve this article by introducing more precise
citations. (May 2011) (Learn how and when to remove this
template message)
|
Bryonia dioica
|
|
Red Bryony (B. dioica)
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Subtribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
B. dioica
|
Bryonia dioica, known by the common names red bryony and white
bryony,[1]also English mandrake or ladies'
seal,[2] is a perennial climbing vine indigenous to Central and Southern
Europe. It is a flowering plant in the cucumber family Cucurbitaceae with five-pointed leaves and
blue or white flowers. The vine produces a red berry fruit.
Contents
[show]
B. dioica is generally toxic to humans. Application of its juice to the skin
produces inflammation with a rash or ulcers, and consumption of this juice causes intense gastrointestinal irritation
including nausea and vomiting in small doses, and anxiety, paralysis, or death in larger amounts.[citation needed]
The seed of this vine, by contrast, is safely
edible, and finds use in Western Europe as an ingredient in starch dishes.[citation needed]
The plant is sometimes used in herbalism. In medieval times the plant was thought
to be an antidote for leprosy.[2]
The root can be 75 cm (30 in)
long and 75 mm (3.0 in) thick. John Gerard's Herball (1597)
states that: "The Queen's chief surgeon, Mr. William Godorous, a very
curious and learned gentleman, shewed me a root hereof that waied half an
hundredweight, and of the bignes of a child of a yeare old."[2]
It can be used fresh at any time of the
year. It can also be harvested in the autumn and be dried for later use.
Flowers of Bryonia
dioica
1.
Jump up^ Sterry, Paul (2006). Collins
Complete Guide to British Wild Flowers. London: HarperCollins.
p. 114. ISBN 978-0-00-723684-8.
2.
^ Jump up to:a b c Grieve, Maud (1971). A Modern Herbal: The Medicinal, Culinary, Cosmetic and Economic Properties,
Cultivation and Folk-lore of Herbs, Grasses, Fungi, Shrubs, & Trees with
All Their Modern Scientific Uses, Volume 1. p. 132. ISBN 9780486227986.
·
Creynaud J. La flora del farmacéutico. Ediciones Mundi-Prensa,
2002.
·
Bruneton J. Plantas tóxicas, Acribia, Colección: Ciencias
biomédicas, 2001.
·
Font P. Plantas medicinales, Labor, 1980.
·
Díaz T. Curso de botánica, Trea ciencias, 2004.
·
Caron M, Clos H. Plantas medicinales, Ediciones Daimon i Manuel
Tamayo de 1973.
·
Volz, S. M., and S. S. Renner. 2009. Phylogeography of the ancient Eurasian
medicinal plant genus Bryonia (Cucurbitaceae) inferred from nuclear and
chloroplast sequences. Taxon 58(2): 550-560.
/////////////
تمیس* سرده بیش از ششصد گونه از گیاهان گلدار در خانواده دایوسکورییسی
و بومی مناطق استوایی و گرم زمین است. تعداد زیادی از این گونهها، استواییاند و تنها
چند گونه در مناطق کوهستانی دیده شدهاست. این سرده به نام پزشک و گیاهشناس یونان
باستان، دیوسکوریدس نامگذاری شدهاست.
منابع[ویرایش]
Flora Europaea: Dioscorea
Flora of China: Dioscorea
Flora of North America: Dioscorea
Flora of Pakistan: Dioscorea
USDA Plant Profile: Dioscorea
پیوند به بیرون[ویرایش]
پروندههای رسانهای
مربوط به Dioscorea در ویکیانبار
* تمیس . [ ت َ ] (اِ) گیاهی از تیره سوسنی ها که بالارونده و دارای برگهای متناوب ،
شفاف ، قلبی شکل و نوک تیز است و ممکن است تا ارتفاع 8 گز هم برسد. گلهای آن مایل به
سبزی و دارای آرایش خوشه ای است . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جنگل شناسی کریم
ساعی ج 1 ص 198 شود.
////////////
قس دیسقوریا در عربی:
الديسقوريا (الاسم العلمي:Dioscorea) هي جنس من النباتات تتبع الفصيلة الديسقورية من رتبة الديسقوريات.[2] سمي هذا الجنس من النبات نسبة إلى الطبيب الإغريقي ديسقوريدوس.
1. ^ تعدى
إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في : Species
Plantarum — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/359053 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species plantarum — الاصدارالأول — المجلد: 2 — الصفحة: 1032
|
////////////
قس دیسکوریا در آذری:
Dioskoreya
Vikipediya, açıq
ensiklopediya
?Dioskoreya
|
||||||||
|
||||||||
Elmi adı
|
||||||||
Mündəricat
[gizlə]
/////////// Dioscorea
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Dioscorea
|
|
Dioscorea balcanica
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Sections
|
|
·
Enantiophyllum
|
|
·
Ricophora Mill.
·
Tamnus Mill.
·
Oncus Lour.
·
Ubium J.F.Gmel.
·
Oncorhiza Pers.
·
Testudinaria Salisb. ex
Burch.
·
Rhizemys Raf.
·
Botryosicyos Hochst.
·
Helmia Kunth
·
Sismondaea Delponte
·
Epipetrum Phil.
·
Borderea Miégev.
·
Elephantodon Salisb.
·
Hamatris Salisb.
·
Merione Salisb.
·
Polynome Salisb.
·
Strophis Salisb.
·
Higinbothamia Uline
·
Nanarepenta Matuda
·
Hyperocarpa (Uline)
G.M.Barroso, E.F.Guim. & Sucre
|
Dioscorea is a genus of over 600 species of flowering plants in the
family Dioscoreaceae, native throughout the tropical and warm temperate regions of the world. The vast
majority of the species are tropical, with only a few species extending into
temperate climates.[1][2][3][4] It is named after the ancient Greek physician and botanist Dioscorides.
Contents
[show]
They are tuberous herbaceous perennial lianas, growing to 2–12 m or more tall. The leaves are spirally arranged, mostly broad
heart-shaped. The flowers are individually inconspicuous, greenish-yellow, with six petals;
they are mostly dioecious, with separate male and female plants,
though a few species are monoecious, with male and female flowers on the
same plant. The fruit is a capsule in most species, a soft berry in a few species.[5][6]
Several species, known as yams, are important agricultural crops in tropical regions,
grown for their large tubers. Many of these are toxic when fresh, but can be
detoxified and eaten, and are particularly important in parts of Africa, Asia, and Oceania (see yam article).
One class of toxins found in many species
is steroidal saponins, which can be converted through a series
of chemical reactions into steroid hormones for use in
medicine and as contraceptives.