۱۳۹۶ مهر ۶, پنجشنبه

مداخل مخزن الادویه (پنجاه و هفتم) 9

عناب
بضم عین و فتح نون مشدده و الف و باء موحده
ماهیت آن
ثمر درختی است معروف قریب بدرخت کنار و زیتون در بلندی و برک آن اندک ضخیم تر و طولانی تر از برک کنار و یکروی آن مزغب و پوست درخت آن سرخ رنک و چوب آن نیز سرخ رنک و نیمرنک و خالدار بهترین آن بزرک بالیده بکمال رسیدۀ سرخ شده پر کوشت جرجانی و یا خطائی و نیپالی آنست که شیرین و عفوصت آن کم باشد و نیز نوعی اندک طولانی فی الجمله شبیه بخرما و هستۀ آن باریک بلند دیده شده که از نیپال و کوهستان رنکپور می آورند در حلاوت این زیاده و در عفوصت کمتر از ان است و قوت آن تا دو سال باقی است
طبیعت تازۀ ان
معتدل در حرارت و برودت و مائل برطوبت و شیخ الرئیس رحمه اللّه تعالی بارد در اول و معتدل در یبوست و رطوبت قلیلی کفته
افعال و خواص آن
منضج اخلاط غلیظه و ملین صدر و احشا و مسهل اخلاط رقیقه و رافع خشونت سینه و حلق و صوت عارض از حرارت و سرفه و ربو و وجع صدر و صاف کنندۀ خون و مولد خون صالح و مسکن التهاب و تشنکی و حدت خون و کرمی و وجع جکر و کرده و مثانه و امراض مقعده و لزع امعا و معده و فساد مزاج جکر العین طلای سائیدۀ آن بتنهائی و با هستۀ آن مسکن التهاب و ورم حار چشم اعضاء الصدر آشامیدن آن جهت امراض صدر و رئه مانند سرفه و ربو و وجع صدر و رفع خشونت سینه و حلق و صوت بتنهائی و یا با ادویۀ مناسبه و خشک آن از برای امراض صدر و رئه بهتر از تر و تازۀ آنست اعضاء الغذاء آشامیدن آن نفاخ و بطئ الهضم و ردی از برای معده و مولد خلط محمود و اندک لزج و ملین احشا و مسهل اخلاط رقیقه و منضج و مسکن التهاب معده و تشنکی و حرارت جکر و خون و اصلاح فساد کبد و امراض مقعده خصوص رسیدۀ نیم خشک آن و نیم رس آن حابس بطن و آشامیدن سائیدۀ آن با دانه جهت قرحۀ امعا و یا دانۀ آن مانند سویق با آب سرد جهت حبس بطن و رفع اسهال مفید اعضاء النفض کفته اند که جهت امراض کبد و کرده و مثانه نافع است الاورام و البثور و غیرها آشامیدن آب نقوع یا مطبوخ آن در عرق کاسنی با سکنجبین جهت شری و حصبه و جدری صفراوی و تسکین حدت صفرا و خون و با سکنجبین و خبۀ سنکشو نموده بدستور هر کاه سرفه نباشد و الا با آب و یا با عرق نیلوفر و یا بید و یا کادی و امثال اینها با خبه و بدستور آشامیدن آن با آب عدس مطبوخ با قشر و آشامیدن نقوع آن در کلاب و شکر جهت اکثر امراض مذکوره سوای سرفه جهت دفع ضرر شراب و دبیلات نافع مقدار شربت آن تا پنجاه عدد بدل آن سپستان مضر معدۀ بارد رطب و نفاخ خصوص اکثار آن مصلح آن شکر و مویز طایفی و کلاب و مقلل منی و مضعف باه مصلح آن عسل و ادویۀ باهیه و چون برک آن را با آب طبخ دهند و صاف کرده هر روز نیم رطل با قدری شکر بیاشامند تا پنج روز متوالی جهت خارش بدن مجرب و ذرور برک خشک نرم کوبیدۀ پیختۀ آن جهت رفع اکله و قروح خبیثه خواه در دهان باشد و یا در عضو دیکر بهترین دوائی است خصوصا آنکه اولا عسل بر ان عضو بمالند و بالای آن بپاشند و چون پوست درخت آن را نرم بسایند و بتنهائی و یا باهم وزن آن سفیدآب ممزوج کرده در جوف جراحات خبیثه پر کنند جهت تنقیه و التیام آنها مجرب و بیعدیل و آشامیدن نشارۀ چوب آن جهت دفع سحج و حکه و جرب و ضماد آن جهت جبر کسر اعضای شکسته و بیرون رفته و تحریک استخوان از جای خود و صمغ آن بتنهائی و یا با ادویۀ مناسبه جهت امراض چشم طلاء نافع و با سرکه جهت قوبا و خائیدن برک تازۀ آن باعث خدارت و بیحسی زبان و عدم ادراک طعم ادویۀ بشع کریهه الطعم است و لهذا قبل از آشامیدن مسهلات و ادویۀ بشعه آن را مضغ می نمایند و شیخ الرئیس در ادویۀ مفردۀ قانون نوشته که جالینوس کفته ندیدم من درین نفعی نه در حفظ صحت موجوده و نه در استرداد صحت مفقوده و عیر جالینوس نوشته که جهت تسکین حدت خون کرم نافع و شاید این خاصیت بسبب تغلیظ آن خون را باشد و کسی که آن را صاف کننده و غاسل آن دانسته ظنی است که توجه من بآن نیست و آن را غذائیت بسیار قلیلی است و نوشته که قول حکیم فاضل جالینوس بسیار صواب و نیکو است و پسندیده و سکنجبین عنابی و شراب و لعوق و مطبوخ و نقوع آن در قرابادین کبیر ذکر یافت و در حدیث وارد است که العناب یذهب بالحمی و الکمثری تجلی القلب
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
عناب . [ ع ُن ْ نا ] ۞ (ع اِ) سنجد جیلان . (منتهی الارب ). میوه ای است شبیه به سنجد و در منضجات ومسهلات به کار برند. خوردن آن خون را صاف کند. (برهان قاطع). ثمر درختی است معروف ، قریب به درخت کنار و زیتون در بلندی ، و برگ آن اندک ضخیم تر و طولانی تر از برگ کنار. و یک روی آن مزغب ، و پوست درخت آن سرخ رنگ و چوب آن نیز سرخ رنگ و نیمرنگ و خالدار. بهترین آن بزرگ بالیده  به کمال رسیده  سرخ شده  در گوشت جرجانی و یا خطایی آن است که شیرین و عفوصت آن کم باشد. تازه  آن معتدل در حرارت و برودت و مایل به رطوبت است ، و شیخ الرئیس آن را بارد اول و معتدل در یبوست و رطوبت قلیلی گفته است . خواص آن : منضج اخلاط غلیظه و ملین صدر و احشاء و مسهل اخلاط رقیقه و رافع خشونت سینه و حلق و صوت ، عارض از حرارت و سرفه ، و صاف کننده  خون ، و مولد خون صالح ، و مسکن التهاب و تشنگی و حدت خون وگرمی و وجع جگر و مثانه و امراض مقعده و لزع امعاء و معده . (از مخزن الادویة). درختچه ای است از تیره  عنابها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان محسوب میشود. ارتفاع آن بین 4 تا 6 متر است و دارای ساقه  راست و شاخه های ناهموار است . برگهایش کوچک و شفاف و بی کرک است و در قاعده  دمبرگ دو گوشوارک نوک تیز بصورت خار وجود دارند. گلهایش کوچک و زردرنگ و شامل دم گل بسیار کوتاه است . میوه اش شفت و مایل به قرمز و شفاف و کروی است ، و ممکن است به بزرگی یک زیتون برسد. و دارای طعمی مطبوع است . بوی عناب ضعیف و طعم آن لعابی و کمی شیرین است . علاوه بر آنکه میوه  این گیاه را بحالت تازه مصرف می کنند، در تداوی بعنوان ملین و مسکن سرفه به کار میرود. گیاه مزبور در اکثر نقاط ایران میروید.اون ناف . اون ناف دار. طبرخون . سنجد گرگان . سیلانه . شیلانه . تفاح بری . سیب کوهی . یبانی . آلماآغاجی . ارج . درخت شیلان . درخت شیلانک . تبرخون . عناب آغاجی . صغیرا. سنجد جیلان . سنجد جیلانی . (فرهنگ فارسی معین ). یک دانه آن را عنابة گویند. (از اقرب الموارد) :
نهاد زهر بر نوش و خار هم بر گل
چنانکه باشد جیلانش از بر عناب .
ابوطاهر خسروانی .
|| شیلانه . [ ن َ / ن ِ ] (ترکی ، اِ) به معنی شیلان است . (از آنندراج ). || مجازاً به معنی طعام نیز آمده . (آنندراج ) (انجمن آرا). || نام میوه ای که آنرا عناب نیز گویند. (آنندراج ). عناب . (از فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (از برهان ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
////////////
عناب‌
نیکوترین آن جرجانی بود تازه که خرد نبود و وی معتدل بود میان گرمی و سردی و تری و خشکی و شیخ الرئیس گوید گرم و تر بود در میانه درجه اول و حرارت وی غالب بود برطوبت و گویند سرد است در اول سودمند بود جهت حدت دم و خلطی نیک از وی حاصل شود چون بخورند یا آب وی بیاشامند و سرفه و ربو و درد کلیه و مثانه و درد سینه و حلق را نافع بود و اگر پیش از طعام بخورند نیکوتر بود و غذای وی اندک باشد و هضم وی دشخوار و مولد بلغم بود و معده را بد بود و مصلح وی کشمش بود یا مویز منقی و شریف گوید ورق وی چون خشک کنند و با سرکه سحق کنند و بر آکله افشانند بغایت نافع بود و اولی آن بود که پیش از آن به پر مرغ عسل بدان طلا کنند و چون پوست ساق درخت وی بکوبند و با همچندان اسفیداج بیامیزند و بر ریشهای پلید مالند پاک گرداند و شفا دهد و چون ورق وی بپزند و صافی کنند و پنج روز هر روز نیم رطل بغداد با قند بیاشامند حکه زایل کند از بدن و چون استخوان وی مطحون کنند و سویق سازند و به آب سرد بیاشامند طبیعت محکم دارد و شکم ببندد و اگر همچنان با استخوان مطحون کنند قرحه امعا را نافع بود و صمغ وی چون با سرکه حل کنند و بر قوبا طلا کنند و دو سه نوبت مکرر کنند البته زایل کند و ورق وی چون بخایند نیکوتر از طرخون بود جهت کسی که داروی مسهل خواهد خوردن و غثیان نیاورد و عناب مضعف باه بود و مقلل منی بود و بشیرازی شیلانه گویند و بکرمانی حیلان
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: عناب بضم عین ثمر درختی است معروف قریب بدرخت کنار و زیتون در بلندی و برگ آن اندک ضخیم‌تر و طولانی‌تر از برگ کنار و یکروی آن مرغب و پوست درخت و چوب آن سرخرنگ و خالدار است ...
ابو ریحان می‌نویسد درختی است که پارسیان او را سنجدان گویند و بسریانی زیزوفی گویند رومیها او را ژیزفون نامند
لاتین‌RHAMUNUS ZIZYPHUS -ZIZYPHUS VULGARIS فرانسه‌JUJUBE انگلیسی‌JUJUBE
اختیارات بدیعی
///////////////
عنّاب
اشاره
به فارسی «عنّاب» و در کتب مختلف فارسی و طب سنتی با نامهای «عنّاب»، «شیلانه»، «سیلانه» و «شیلانک» و در گیلان «اون ناف»، «سیب کوهی»، «سنجد گرگان»، «طبرخون»، «ارج» و «سنجد جیلان» شناخته می‌شود و میوه درختی است که «اون ناف‌دار»، «عناب»، «درخت عناب»، «درخت شیلان»، «آلما آغاجی»، «درخت شیلانک» و «عناب آغاجی» گفته می‌شود. به فرانسوی میوه آن راJujube و درخت آن راJujubier وChicourlier وGuindaulier و به انگلیسی‌Jujube tree وChinese date گویند. گیاهی است از خانواده‌Rhamnaceae نام علمی آن‌Zizyphus jujuba Mill . و مترادف آن‌Zizyphus vulgaris Lam . وRhamnus zizyphus L . وZizyphus sativa Gaertn . می‌باشد. گونه‌Z .vulgaris دارای دو واریته است یکی‌Z .vulgaris Lam .var inermis Bge . و دیگری‌Z .vulgaris lam .var spinosus Bge ..
مشخصات
عناب درختی است کوتاه بلندی آن 8- 6 متر و بسیار مقاوم به خشکی. واریته‌ای از آن تیغ‌دار است. و واریته‌ای بدون تیغ می‌باشد. برگهای آن کوچک، متناوب و دندانه‌دار است و گلهای آن کوچک به رنگ سبز روشن مایل به زرد و مجتمع در کنار برگها است. میوه درخت عناب که عناب است، به رنگ قرمز و تخم‌مرغی به ابعاد
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 409
یک زیتون و طعم آن کمی شیرین و لعابی و دارای بوی ضعیفی است و دارای یک هسته می‌باشد. تکثیر درخت عناب از طریق کاشتن بذر و یا قلمه و یا پاجوش آن انجام می‌شود و چون این درخت خیلی پاجوش می‌دهد، به‌طوری که همه ساله برای حفظ تعادل گیاهی لازم می‌شود که پاجوش آن را قطع کرد و پای درخت را تمیز نمود، بنابراین معمول‌ترین و سریع‌ترین راه تکثیر آن استفاده از پاجوش است که رشد سریع‌تری نیز خواهد داشت. اگر به دلایل بررسی‌های ژنتیکی برای یافتن انواع جدید و نه به قصد تولید زراعی، نظر به کاشت هسته میوه آن باشد بهتر است قشر سخت خارجی هسته را به‌طوری که آسیبی به مغز آن نرسد شکسته و مغز آن را بکارند.
معمولا تخم دو سال پس از کاشت جوانه می‌زند.
پاجوش را در اوایل یا در اواخر پاییز برحسب اقلیمهای مختلفه می‌توان کاشت.
درخت عناب را ممکن است با فواصل 6* 6 متر کاشت و چون رشد آن خیلی کند است در فواصل درختان عناب می‌توان درختان میوه سریع الرشد و با عمر کوتاه کاشت تا در چند سال اول که هنوز عناب به سن بهره‌برداری نرسیده از میوه‌های آن درختان استفاده نمود. بدیهی است در این قبیل موارد باید درختانی انتخاب نمود که از نظر مراقبتهای زراعی با عناب تعارض نداشته باشند و موجب اختلال در رشد و نمو عنابها نشوند. چون درخت عناب تقریبا از آخرین درختهایی است که شکوفه و برگ می‌کند (در خرداد و تیر) بنابراین در مناطق برّی از خطر سرمازدگی مصون است. درخت عناب معمولا در سنین 20- 15 سالگی به حد اکثر باردهی می‌رسد. عناب را اگر بخواهند تازه مصرف نمایند باید به محض اینکه شروع به قرمز شدن نمود آن را چیده و مصرف نمود و در صورتی که خشک آن مورد نظر باشد باید صبر کنند تا میوه کاملا روی درخت برسد و پس از آن بچینند.
درخت عناب بومی مناطق گرمسیر است. در شمال افریقا، جنوب اروپا، نواحی مدیترانه‌ای و مناطق معتدل آسیا می‌روید. در ایران در سواحل بحر خزر و دامنه نیل‌کوه در مینودشت، کوکلان گرگان، در کردستان و سردشت، در لرستان و بختیاری و در الموت و خراسان و بلوچستان و کرمان به‌طور خودرو می‌روید. در بندرعباس با نام محلی کندر» شناخته می‌شود.
ترکیبات شیمیایی
در هسته عناب آلکالوئید وجود ندارد. روغن آن دارای اولئیک اسید، لینولئیک
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 410
اسید، پالمیتیک اسید و فیتوسترول است [تانگ چائو].
در گزارش دیگری آمده است که عناب دارای مقدار زیادی ویتامین‌C است و در هر 100 گرم قسمت قابل خوردن خام آن در حدود 69 میلی‌گرم ویتامین‌C وجود دارد. بعلاوه دارای لعاب فراوان و در حدود 4/ 6- 7/ 2 درصد مواد قندی و پروتئین است. عصاره آبی چوب آن دارای یک ماده متبلور به نام زیزیفیک اسید[490] و یک تانن به نام اسید زیزیفوتانیک 491] است. این تانن در میوه عناب نیز مشخص شده است.
خواص- کاربرد
در هند از میوه عناب به عنوان داروی لعابدار و نرم‌کننده سینه و بندآورنده خونریزی استفاده می‌شود و برای تصفیه خون و کمک به هاضمه تجویز می‌شود. برگهای آن به شکل مشمع در موارد قطره‌قطره ادرار کردن به کار می‌رود.
جوشانده ریشه درخت عناب را برای کاهش تب به کار می‌برند و گرد ریشه خشک آن را روی زخمها و جراحتهای کهنه می‌ریزند، التیام‌بخش است. پوست درخت عناب دارویی برای قطع اسهال است. در برمه از میوه عناب به عنوان میوه سینه‌ای برای نرم کردن سینه مصرف می‌شود. از پوست درخت برای بند آوردن اسهال و از ریشه آن برای قطع تب استفاده می‌کنند و له شده برگهای آن را روی محل گزش عقرب می‌گذارند [راجر]. در کره از هسته آن به عنوان خواب‌آور[492] و مخدّر استفاده می‌شود.
[چونگ . در چین میوه عناب و مغز هسته آن احتمالا مهمترین قسمت دارویی گیاه است ولی با این حال از برگ، پوست، چوب و ریشه آن نیز در مواردی استفاده می‌شود [استوارت . میوه واریته وحشی و تیغ‌دار آن خیلی ترش و قابض است و میوه نوع بی‌تیغ اهلی آن کمی ترش و قابض است ولی از هر دو نوع در موارد مشابه دارویی استفاده می‌شود. در چین عناب به عنوان ضد سم در موارد مسمومیتهای حاصله در اثر آکونیت و ژانسیانا (هر دو از گیاهان خیلی سمّی هستند) به کار می‌رود. عناب اثر و طعم داروهای محرّک را کاهش می‌دهد [هاو]. با این توضیح هر وقت از نظر دارویی
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 411
لازم باشد که از گیاه آکونیت و جنطیانا خورد بهتر است که توأم با عناب خورده شود زیرا اثر سمّی و تحریکی آنها را حتی در حد مجاز مقدار مصرف می‌کاهد و باعث می‌شود که آثار مفید دو داروی فوق بدون خطر در بدن منعکس شود. شرح دو گیاه فوق به تفصیل در سایر جلدهای این مجموعه آمده است.
عناب به عنوان داروی آرام‌کننده اعصاب [لوئی ، مقوی عمومی [روا]، مقوی معده، آرام‌بخش، ملیّن [کاریونه و کیمورا]. ضد سرفه و مدّر به کار می‌رود [ایچی مورا و هاو]. بی‌خوابی را از بین می‌برد و خواب‌آور است [چیو]. عرق شبانه را قطع می‌کند و برای ضعف عمومی و به‌طور کلی احساس خستگی و ضعف شدید به شکل نوراستنیا[493] بسیار نافع است [کاریونه و کیمورا]. از برگ، ریشه و پوست درخت عناب برای قطع بعضی از انواع تب، تسریع رشد موی سر و تهیه مایع شست‌وشوی چشم 494] استفاده می‌شود [استوارت . از جوشانده قسمت چوبی ریشه برای رفع احساس سیری مفرط و کمک به هاضمه می‌خورند و اگر با گوشت بپزند و سوپ یا آش آن را بخورند برای افزایش شیر و قطع خروج اخلاط خونی توأم با سرفه از ریه نافع است.
و اما عناب تازه از نظر طبیعت طبق رأی حکمای طب سنتی معتدل در حرارت و برودت و مایل به رطوبت و طبق نظر شیخ الرئیس ابو علی سینا کمی سرد است و از نظر خشکی و رطوبت معتدل است. در مورد خواص آن معتقدند که عناب از عوامل ملیّن و نرم‌کننده سینه است و یکی از 4 میوه سینه‌ای است (عناب، انجیر، مویز، خرما).
جوشانده 50 گرم آن در 1000 گرم آب شربت سینه‌ای خوبی می‌دهد. عناب منضج و اعتدال‌دهنده اخلاط غلیظ است و مسهل اخلاط رقیق. خشونت سینه، گرفتگی صدا و خشونت حلق که از حرارت عارض شده باشد را رفع می‌کند و سرفه و تنگی نفس و درد سینه را تسکین می‌دهد. خون را تصفیه می‌کند و مولد خون صالح است یعنی از داروهای خون‌ساز است. التهاب، تشنگی، حدت خون، درد کبد، کلیه و مثانه را تسکین می‌دهد. مالیدن آن به تنهایی و یا با هسته آن التهاب و ورم گرم چشم را تسکین می‌دهد. آشامیدن آب خیس‌کرده آن یا دم‌کرده آن مخلوط با عرق کاسنی
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 412
یا سکنجبین برای تسکین حدت صفرا و خون مفید است. مقدار خوراک میوه عناب تا 50 عدد است.
مضار عناب این است که در معده‌های سرد ایجاد نفخ می‌کند و برای اصلاح آن باید شکر و مویز خورد. بعلاوه ترشح اسپرم را کاهش می‌دهد و نیروی جنسی را کم می‌کند. برای پرهیز از این عوارض باید عناب را مخلوط با داروهای محرک نظیر عسل خورد. پاشیدن گرد ساییده برگهای خشک آن برای تاولهای بد که در دهان یا در محل دیگری از بدن ظاهر شود مفید است. اگر روزانه در حدود 200 گرم از دم‌کرده برگ آن را با شکر تا پنج روز بخورند برای رفع خارش بدن مجرّب است. اگر برگ عناب در دهان جویده شود تا چند دقیقه موجب بی‌حسی ذائقه می‌شود و طعم درک نمی‌شود. ضماد برگ آن برای ترمیم و تسریع در ترمیم استخوان شکسته نافع است.
جوشانده عناب: عناب 14 دانه، جو پوست گرفته 25 گرم، آب مقدار کافی.
عناب را خرد کرده و با جو مخلوط نمایند و بجوشانند تا شکفته شود. مقدار آب باید آن‌قدر باشد که پس از جوشیدن 1500 گرم جوشانده به دست آید و می‌گذارند ته‌نشین شود و صاف روی آن را با انحراف ظرف بردارند و در تبهای شدید فنجان فنجان بنوشند.
جوشانده نوعی دیگر از عناب: عناب 15 دانه، سپستان 15 دانه، تخم خطمی 4 گرم، گل بنفشه 7 گرم، گل نیلوفر 5- 3 عدد، پرسیاوشان 5 گرم، رازیانه نیم‌کوفته 3 گرم و بهدانه 5/ 2 گرم. این داروها را شب در آب خیسانده و صبح جوشانیده بگذارند تا خنک شود و پس از صاف کردن نیم‌گرم با اضافه کردن قدری شکر سرخ به تدریج بنوشند. برای تسکین سرفه و نرم کردن سینه و اخلاط خیلی نافع است.
خیس کرده عناب: عناب 20 دانه، مویز دانه گرفته 30 دانه، سپستان 30 دانه و سرشاخه گلدار بنفشه 17 گرم. اجزای فوق را شب در نیم لیتر آب خیسانده و صبح پس از صاف کردن 50 گرم شیرخشت و 50 گرم ترنجبین به آن اضافه کرد. خوب حل کنند و پس از صاف کردن با قدری گلاب و عرق بیدمشک مخلوط کرده میل کنند.
معارف گیاهی، ج‌6، ص: 413
//////////////
خرما
35. در مدارک چینی مربوط به خرما Phoenix dactylifera) دو نکته مهم آمده که از لحاظ علمی شایان توجه است: نخست  نقش چین در پراکنش جغرافیایی این درخت در دوره باستان، و دوم کوششی گذرا برای خو دادن آن به آب و هوای چین.  این درخت بومی چین نیست. نخستین بار در دوره تانگ اطلاعاتی راجع به آن ثبت شده هرچند  پیش از آن هم در Wei šu و هم در Sui šu از آن به عنوان یکی از فرآورده های ایران ساسانی و با نام 1180           ts`ien nien tsao ("عنابهای هزار ساله"، عناب، Zizyphus vulgaris، از گیاهان بومی چین) یاد شده است.[1] Yu yan tsa tsu،[2]  خرما را Po-se tsao 1181 ("عناب ایرانی") نامیده و گفته زیستگاه آن در پوـ‌سه (ایران) است یا از آنجا به چین ‌آرند.[3] سپس نام فارسی گیاه بصورت 1182 k'u-man، *k'ut (k'ur) man آمده که شاید همبرابر  باشد با خورمان، خورمانگ، (*khurmang) *xurman فارسی میانه، خرما، xurmā در پا زند و فارسی امروز که در ترکی عثمانی و یونانی نو، 2697 ("خـــــرما") و 2698    ("درخت خرما")، و korme آلبانیایی نیز به کار گرفــته شده است.[4] در T'an šu[5] همــــــــین واژه 1183  hu-man، *guδ (gur)-man فرونگاشته شده که همبرابر  است با صورت *gurman یا *kurman در فارسی میانه.  واژه خرمای فارسی امروز در Pen ts'ao kan mu[6] به صورت 1185 k'u-lu (ru)-ma آمده است، که شیوه آوانگاری دوره یوآن (Yüan) است،[7] و نخستین بار در Čo ken lu 1186 که به سال 1366م منتشر شده به کار رفته است. این واژه فارسی وارد زبانهای آریایی امروزی هند و نیز گروه زبانهای مالایایی شده است، kurma در جاوه‌ای؛ kuramō در چامی؛ korma در مالایایی، دایاکی و سوندایی؛ koromma در بوگیایی و ماکاساری؛ و نیز romö، lomö، amö در زبان خمری.
آنچه در پی می‌آید توصیف این درخت است به نقل از Yu yan tsa tsu: "بلندای  آن به نه تا دوازده متر،[8] و دور تنه آن به یک‌ونیم تا یک متر و هشتاد سانتی‌متر می‌رسد. برگها همِیشه سبز و شبیه برگهای t'u t'en 1187  (نوعی خیزران) است.  در ماه دوم سال گل می‌دهد. گلها شبیه گل موزند و دو پایه.  نرم نرم باز می‌شوند؛ در شکاف آنها بیش از ده غلاف دانه به درازای پنج سانتی‌متر و به رنگ زرد و سفید بهم رسد.  وقتی مغز می‌رسد، دانه‌های خرما سیاه‌رنگ می‌شوند.  بظاهر به عناب خشک‌ ماند. دانه‌ها خوش خوراک‌اند و به شیرینی نبات."
واژه بیگانه دیگر برای خرما را چن تسان‌ـ‌کی در Pen ts'ao ši i   ی خود به صورت 1188   wu-lou، *bu-nu آورده است.  وی این واژه را نام همان "عناب ایرانی" می‌داند که در ایران ‌روید و به عناب ماند.  لی شی‌ـ‌چن در حاشیه می گوید معنای این واژه هنوز توضیح داده نشده است.  نه برتشنایدر و نه هیچ‌کس دیگر در این مورد چیزی نگفته.  این واژه همانندی شگفتی با نام خرما در مصری باستان، bunnu، دارد.[9] می‌دانیم که اعراب بی‌شمار  واژه برای نامیدن انواع خرما و مراحل متفاوت رشد آن دارند و دور نیست که این واژه مصری را گرفته  زان پس به چین برده باشند.  نامهائی که در عربی روائی دارند اینهاست: نخل، nakhl و تمر، tamr ، (tamar عبری، temar سریانی).از سوی دیگر، اگر بپذیریم wu-lou در اصل نام Cycas revoluta (نک. پائین) بوده و بعدها به درخت خرما گفته شده، این احتمال هم هست که رابطه wu-lou با واژه مصری تصادفی باشد.
در Lin piao lui[10] نوشته لیو سون (Liu Sü) گزارش جالب زیر آمده است:
"اما خرما ("عناب ایرانی"): این درخت را می‌توان در نــــــزدیکی کوان‌ـ‌چو (Kwan-čou)  (خانفو،کانتون) یافت.  تنه درخت که هیچ شاخه ندارد راست است و بلندای آن به نه تا دوازده متر می‌رسد.  تاج درخت در تمام جهات ‌گسترده و بیش از ده شاخه از آن منشعب می‌شود.  بــــــرگها "نـــــــخل نارگیل دریـــــایی" (  1189 hai tsun، Chamaerops excelsa) را ماند.[11] درختانی که در کوان‌ـ‌چو کاشته‌اند هر سه یا پنج سال یک بار میوه می‌دهند.  میوه شان چون عناب سبزی است که در شمال می‌روید هرچند کوچکتر.  نخست سبز است و سپس زرد می‌شود.  وقتی برگها درمی‌آید میوه به صورت خوشه تشکیل می‌شود و معمولاً هر خوشه بین سه تا بیست حبّه دارد که باید با احتیاط آنها را کند و حمل کرد.  در کشور ما فزون بر نوع داخلی، نوع بیگانه آن را هم می‌ خورند.  رنگش شبیه حبه‌های نبات است. پوست و گوشت میوه نرم و براق است.  وقتی آن را با بخار آب پخته یا کلوچه سازند بسیار خوشمزه است.  هسته اش یکسره با هسته عناب شمال متفاوت است.  دو انتهای آن [برخلاف عناب] تیز نیست بلکه از دو سو به سمت بالا برگشته و مثل تکه کوچک صمغ  سرخ کینو  1190 گرد است.[12] باید با آنها خیلی احتیاط کرد.  تا مدتها پس از کاشت هیچ جوانه‌ای از هسته در نیاید، چنانکه گوئی هیچ‌گاه سبز نخواهد شد".
در این  نوشته خرما به روشنی بازنمائی شده روشن است که درخت خرما در کوان‌ـ‌تون کشت می‌شده و در دوره تانگ میوه آن را از خارج هم وارد می‌کردند.  چون لیو سون، نویسنده  این کتاب، در دوره فغفور چائو تسون (Čao Tsun) (904-889) می‌زیست، این اطلاعات به آخر سده نهم مربوط می‌شود. [13] دوکاندول[14] به خطا می‌گوید چینیها این درخت را در سده سوم میلادی از ایران آوردند.
لی شی‌ـ‌چن در مطلب خود درباره خرما، زیر نام wu-lou tse، نامها را درهم آشفته نوشته هائی ناهمگون را با هم آورده است.  برتشنایدر[15] تمامی این ها را دربست پذیرفته است.  نیازی نیست شخص گیاهشناس باشد تا دریابد نوشته های  Nan fan ts'ao mu čwan و Čo ken lu که بنا بر ادعا به خرما بر می گردد هیچ ربطی به این درخت ندارند.[16] بسا که مراد از آن hai tsao 1195 ای که در کتاب نخست توصیف شده[17] Cycas revoluta  [نخل ساگو] بوده باشد . [18] در متن کتاب دیگر که برتشنایدر بدون ذکر نام از آن نقل کرده و بنادرست آن را از "نویسنده‌ای از دوره مینگ" شمرده از شش درخت "میوه زرین" (kin kwo  1196 ) سخن رفته که در چن‌ـ‌تو (Č'en-tu)، مرکز سه‌ـ‌چوان، می‌روید و بر پایه روایتی گفتاری  در دوره هان کاشته شده‌اند.  سپس توصیف درخت می‌آید و نام بیگانه آن k'u-lu-ma (نک: پیشگفته ها) می آید که به گفته برتشنایدر درست با درخت خرما می خواند.  اما نمی‌توان باور کرد که این گیاه توانسته باشد در آب و هوای سه‌ـ‌چوان رشد کند و خود برتشنایدر می پذیرد که امروزه میوه Salisburia adiantifolia [جنکو/ درخت معبد] را نیز kin kwo می‌نامند.  بدین ترتیب، اگرچه نام فارسی خرمـــا هم افزوده شده، باز هــم می شود این بخش از Čo ken lu بد فهمیده شده باشد.
فزون بر اینکه چینیها می‌دانستند خرما از ایران خیزد، این را هم می‌دانستند که این میوه خورد برخی  قبایل دریابار خاوری افریقاست. در نوشته های  کهن درباره تا تسین (Ta Ts'in) نامی از نخل نیست، اما T'an šu در پایان جستار مربوط به فوـ‌لین (سوریه)  از دو سرزمـــین Mo-lin (*Mwa-lin, Mwa-rin) 1197 و Lao-p'o-sa (*Lav-bwi5-sar), 1198درفاصله دوهزار لی ازجنوب باختری فو-لین با مردمانی سیه‌چرده یاد می کند.  این سرزمین‌ها خشک و بی آب و علفند؛ مردم به اسبان خود ماهی خشک شده می‌دهند و خوراکشان خرماست.[19] حق دربست با برتشنایدر[20] بود که برای شناسایی این محل به افرِیقا روی آورد، اما نمی توان این نظر او  را که "شاید مراد از نامهای چینی موـ‌لین و لائوـ‌پوـ‌سا سرزمین مورها (موریتانی) یا لیبی باشد"پذیرفت.  هیرت[21] در این نظریه سست چون و چرا نکرده ، آن سرزمینها را در امتداد کرانه باختری دریای سرخ دانسته و پی جوی شناسایی این آوانگاشتها نشده است.  به گفته ما توان‌ـ‌لین (Ma Twan-lin)، سرزمین موـ‌لین در جنوب باختری سرزمین 1199 یان سا ـ لو (Yan-sa-lo) واقع است که هیرت با قید احتیاط آن را همان اورشلیم گرفته است. این نظر بهیچ روی پذیرفتنی نیست، زیرا یان ـ سا ـ لو برابر  است با An-saδ (sar)-la (ra) باستان. [22] افزون بر این، در Tai p'in kwan yü ki[23] ثبت است که موـ لین در جنوب باختری 1100  پوـ ساـ لو (*Bwiδ-saδ-la) واقع است؛ بدین ترتیب این نام آشکارا با ما توان‌ـ‌لین (Ma Twan-lin) و آوانگاشت مندرج در سالنامه‌های دوره تانگ یکی است. به نظر من، مراد از آوانگاشت *Mwa-lin همان مالیندی/ملندی (Malindi) ادریسی است یا مولاندا (Mulanda) ی یاقوت که اینک مالیندی نام دارد و در جنوب خط استوا و در استان سیدیه در افریقای خاوری، از مستملکات بریتانیا [ کنیای پسا استعمار امروزی] قرار دارد.  ادریسی آن را شهری بزرگ خوانده که پیشه مردمش شکار است و ماهیگیری.  ماهیان  دریا را نمک سود ‌کرده فروشند، و بهره برداری از کانهای آهن خاستگاه ثروتشان است.[24]  اگر تشخیص ادریسی درست باشد، پرپیداست توصیف جغرافیایی مندرج در سالنامه‌های دودمان تانگ (در فاصله دوهزار لی در جنوب باختری فوـ‌لین) ناقص است؛ اما نباید از یاد برد پایه این اطلاعات گزارشی شنیداری از فوـ‌لین است. دو دیگر، روی هم رفته نباید محاسبات چینیان از مسافتهای دریایی را چندان درست  شمرد. [25] در فرمانروائی دودمان مینگ، همین سرزمین 1101  ما‌ـ‌لین (Ma-lin)  نام  داشت و شاهش بسال 1415 هیئتی را با شمار ی زرافه پیشکشی به چین گسیل داشت.[26] چن هو (Čen Ho)[27] نیز از آن درشمار  سرزمینهایی نام برده که خود از آنها دیـــــــدن کرده است، و همان جا از ماـ‌لین و لاـ‌سا (La-se) 1202  نام برده که  به ظاهر دومی همان لائوـ‌پوـ‌سای کهن ‌تر است.[28]
چینی‌ها این را نیز می‌دانستند که خرما در سرزمین اعراب (تاـ‌شی/ Ta-ši)[29] و نیز در عمان، بصره، و کرانه کوروماندل می‌روید.[30]  از وجود آن در عدن و هرمز نیز یاد شده است.[31]
پرپیداست که درخت خرما از دوران باستان در جنوب ایران، بویژه در کرانه های  خلیج فارس و در مکران و بلوچستان بود ه است. در چندین جا در بندهشن از خرما نام برده شده است.[32] دیرینگی فراوان آن در بابــــل نیز چون و چرا نمی پذیرد (gišimmaru آشوری).[33] استرابو[34] شرح داده که مردان اسکندر در عبور از صحرای خشگ گدروسیا چه رنجهائی کشیدند.  آذوقه از راه دور می‌آمد، آن هم نامنظم و ناچیز، و در نتیجه سپاه  از گرسنگی سخت در رنج بود، حیوانات بارکش جان می‌دادند و باروبنه برجای می‌ماند.  سپاه  با خوردن خرما و مغز نخل جان بدر برد.[35] همو می‌گوید بسیار کسان با خوردن خرمای نارس خفه شدند.[36]  فیلوستراتوس از خواجه ای گوید که هنگام ورود آپولونیوس اهل تیانا (Tyana) به سرزمین پارت او را پذیرفت و خرماهایی کهربایی رنگ و بسیار درشت پیش نهاد.[37]  در استان فارس، خرمابن کمابیش  در همه‌جا فروان است.[38]  در بابل میان خرمابن ایرانی و آرامی تفاوت  قائل بودند و خرمای ایرانی را بیشتر ارج می‌نهادند چرا که گوشت آن به خوبی از هسته جدا می‌شود، در حالی که مقداری از گوشت خرمای آرامی به هسته می‌چسبد.[39]  در ایران ساسانی نیز همین تمایز را قائل می‌شدند.  در قوانین مالیاتی خسرو یکم(578-531 م) ارزش و مالیات چهار خرمابن ایرانی برابر با شش خرمابن رسمی بود.[40]  همچنان که پیشتر گفتیم  سالنامه‌های Wei و Sui  خرما را به ایران ساسانی نسبت داده اند و نامش در نوشته های پهلوی آمده است( نک. ص. ؟؟؟ ).  امروزه خرما در دشتهای پست کرمان و کرانه های خلیج فارس می‌روید؛ اما محصول کافی نیست و بسی خرما که از بغداد آرند.[41]
دوکاندول[42] مدعی است: "هیچ نام سنسکریتی برای خرما نیست و بنابراین می‌توان گفت نخلستانهای باختر هند نباید دیرینه باشند.  آب و هوای هند مناسب این گونه نیست". نام سنسکریت kharjūra برای Phoenix sylvestris را داریم که پیشتر در یاجورودا (Yajurveda) آمـــــده است.[43] این همان درخت خرمای خـــودرو  یا خرمای برّی [date-sugar plam] است که بومی بسیاری از نقاط هند است و بیش از همه در بنگال، بیهار یـــا کرانه کوروماندول، و در گجرات یـــــافت مــــی‌شود.  خـــــــرمای خوراکی (P. dactylifera) در ناحیه سند و جنوب پنجاب بویژه در نزدیکی مولتان (Multan)، مظفرگر (Muzaffargarh)، سگر دوآب (Sagar Doab)  سند و سرزمینهای فراسوی رود سند هم کشت می‌شود هم خودروست .  این درخت را در دکن (Deccan) و گجرات نیز می کارند.  نام هندی آن Khajūra، در هندوستانی Khajūr، است که از kharjūra سنسکریت گرفته شده است.  آن را sindhi، seindi، نیز می‌نامند که اشاره ای است به خاستگاه آن یعنی سند. گویا  kharjūra  سنسکریت و khurma(n) فارسی دست کم در جزء نخست  واژه با هم ارتباطی کهن دارند.
//////////////
عناب[۱] (Ziziphus zizyphus) درختچه‌ای است متوسط که ارتفاع آن تا ۱۰ متر نیز می‌رسد. عناب بومی مناطق گرمسیر بوده و برگ‌های کوچک سبزرنگ، بدون کرک و تخم‌مرغی شکل آن در زمستان می‌ریزد. میوه زیتونی شکل عناب که دارای خواص دارویی بسیار زیادی می‌باشد در ابتدا سبز بوده و پس از رسیدن به رنگ قرمز درآمده و چروک می‌خورد.

عناب را «خرمای قرمز» و «خرمای چینی» نیز می‌نامند[۲].

محتویات  [نمایش]
پراکندگی[ویرایش]
با توجه به کشت گسترده عناب، رویشگاه اصلی این درخت به درستی مشخص نیست ولی چنین تصور می‌شود که خاستگاه طبیعی آن باید در آسیای جنوبی مابین لبنان، شمال هندوستان، شبه جزیره کره و جنوب و مرکز چین بوده باشد[۳]

رویش[ویرایش]
عناب درختچه‌ای است خزان پذیر که به صورت مستقیم و یا کج و معوج رشد کرده[۴] و ارتفاعی بین ۵ تا ۱۰ متر پیدا می‌کند[۵]. برگ‌های بیضی شکلش کشیده، بدون کرک و سبز براق بوده و حاشیه‌هایش دندانه‌دار می‌باشد[۵]. گل‌ها سبز متمایل به زرد و بسیار کوچک بوده، قطرشان به ۵ میلی‌متر می‌رسد و دارای ۵ گلبرگ ناپیدا می‌باشند. میوه‌های درخت بیضوی شکل و سفت بوده و طولشان به ۲۳ سانتی‌متر می‌رسد. عناب نارس سبز و لغزنده بوده و طعمی شبیه به سیب دارد که پس از رسیدن به رنگ قرمز تیره درآمده و چروک می‌خورد[۲]. میوه عناب که هسته‌ای دراز و باریک دارد در پاییز به طور کامل می‌رسد. مزه آن شیرین، خوراکی بوده و دارای خاصیت دارویی می‌باشد.


عناب تازه
مصارف خوراکی[ویرایش]

میوه خشک‌شده عناب
در بریتانیا عناب را به صورت خشک‌شده و یا به صورت آب‌نبات های طعم دار همراه با چای عصر میل می‌نمایند. در کره، چین و تایوان، شربت شیرین میوه عناب را مورد استفاده قرار می‌دهند. در برخی مناطق از عناب برای تهیه سرکه استفاده می‌شود و در آفریقا از آن کیک درست می‌کنند. عناب کنسرو شده و چای با طعم عناب نیز در جهان استفاده می‌شود اما در ایران، پاکستان و هندوستان، عناب را بیشتر به صورت خشک شده استفاده می‌نمایند[۲].

خواص دارویی[ویرایش]
عناب آرامش‌بخش و ضد بدخلقی است و در طب سنتی چین و کره از آن به عنوان دارویی که سبب کاهش اضطراب می‌شود و تقویت کننده معده و طحال و سیستم گوارشی است استفاده می‌کنند. عناب خون را تصفیه و سموم را از بدن دفع می‌کند، سبب روشنی پوست شده و از بروز مشکلات قلبی جلوگیری می‌نماید[۲].

عناب خونساز، ملین و دارای لعاب بسیار است و سینه را نرم می‌نماید[۴]. استفاده از مغز میوه در زخم‌ها و بریدگی‌ها سبب سرعت بخشیدن به بهبود آنها می‌شود[۲]. عناب همچنین دندان‌ها را در برابر پوسیدگی مقاوم می‌سازد[۵]. چای عناب دارای ماده ضدسرطانی ساپونینز است. این چای باعث ترمیم بافت‌های آسیب دیده و تقویت عضلات می‌شود.[۶] از جوشانده برگ عناب برای تسکین گلودرد و از عصاره آن برای درمان آن استفاده می‌شود. به خاطر سپرده شود که عناب باعث ازدیاد ویتامین k در خون می‌شود و خون را سفت می‌کند. پس بهتر است کسانی که غلظت خون بالایی دارند از مصرف آن پرهیز نمایند.[۷]

ارزش غذایی[ویرایش]
این میوه منبع خوبی از ویتامین C و حاوی مقادیر قابل ملاحظه‌ای مواد معدنی است. همچنین دارای پروتئین، کربوهیدرات و مواد معدنی کلسیم، فسفر، آهن، کاروتن، تیامین، ریبوفلاوین، نیاسین و فلور می‌باشد. در ضمن حاوی پکتین (به عنوان کلسیم پکتات) به عنوان فیبر محلول مؤثر در کاهش چربی و قند خون است. محتوای چربی کل میوه عناب بسیار کم است. نسبت اسیدهای چرب اشباع نشده به کل چربی در میوه عناب بالا است.
////////////
قس عناب در عربی:
العِنّاب (الاسم العلمي:Ziziphus jujuba) هو نوع من النباتات يتبع جنس الزفيزف من الفصيلة السدرية.[2] وهو شجر شائك يصل طوله إلى حوالي 8 أمتار أوراقه مستطيلة غير حادة التسنن وعناقيد من الأزهار الصفراء المخضرة وثمرته بيضوية بنية إلى محمرة وأحيانا سوداء تشبه حبة الزيتون لذيذة الطعم ولبها أبيض هش. مدينة عنابة الجزائرية مشهورة بإنتاجها لهذه الفاكهة منذ زمن بعيد، وقد أخذت من ذلك اسمها.

الجزء المستعمل من النبات الثمار

شجرة عناب

ثمار العناب
محتويات  [أظهر]
الموطن الأصلي للعناب[عدل]
موطنه الأصلي الصين واليابان ويزرع في الصين منذ أربعة آلاف سنة ويعتبر من فواكه أهل الصين المفضلة وله قيمة غذائية جيدة. ينتشر الآن في بلاد الشام وإيران و جنوب شرق آسيا، وفي نيوزيلندا والمغرب العربي (سميت مدينة عنابة نسبة اليه) ويعيش في المناطق الحارة وشبه الحارة.

المكونات الكيميائية للعناب[عدل]
يحتوي العناب على صابونينات وفلافويندات وسكريات وهلام وفيتامينات أ، ب2، ج ومعادن هامة مثل الكالسيوم والفوسفور والحديد.

في الطب القديم[عدل]
- استخدم العناب في الطب الصيني منذ 2500 سنة على الأقل وقد ورد ذكره في تحفة القصائد وهو مقتطفات من الشعر الصيني في القرن السادس قبل الميلاد. وقد عرفته الشعوب القديمة، وقيل إن الجنود الرومان الذين كانوا في القدس أيام المسيح صنعوا تاجاً من شوك العناب وضعوه على رأسه وكانوا يحيطون معسكراتهم به لمنع الناس من الاقتراب منهم اجتنابا لشوكه وقد عرف العرب العناب قبل الإسلام وورد ذكره في الشعر الجاهلي فقيل: كأن قلوب الطير رطبا ويابساً *** لدى وكرها العناب والحشف البالي.


ثمار عناب طازجة
تحدث الأطباء العرب القدامى عن العناب وفوائده:

فقال داود الانطاكي "ينفع في خشونة الحلق والصدر والسعال واللهيب والعطش وغلبة الهم وفساد مزاج الكبد والكلى والمثانة واورام المعدة وامراض المعقدة وورقه يستر الذوق إذا مضغ فيعين على الأدوية البشعة ويحبس القئ".

وقال التفليسي "يعقل البطن ويسكن حدة الدم وينفع الصدر، والشربة منه ثلاثون عددا، ويسكن الصداع الحاصل من الدم والصفراوية، وينفع من الصداع والشقيقة، ويقوي البدن، ويصفي اللون جدا، ويسكن غليان دم الاطفال ومن مضاره انه يضعف القوة الجنسية ويصلحه الزبيب".

أما ابن سينا في القانون فقال "جيد للصدر والرئة وزعم قوم انه نافع لوجع الكلية والمثانة" وقال ابن البيطار "نافع من السعال والربو ووجع الكليتين والمثانة ووجع الصدر والمختار منه ما عظم حبه وان اكل قبل الطعام فهو أجود" وقال الشريف: "إذا جفف ورقه وسحق ونخل ونثر على الآكلة نفع من ذلك نفعا عظيما لا يبلغه في ذلك دواء وينفي أن يتقدم بأن يطلى على الأكلة بريشة بعسل خاثر، إذا دق قشر ساق الشجرة وخلط بمثله اسفيداجا وحشي به الجراحات الحنيشة نقاها وشفاها، إذا طبخ ورقه بماء ثم صفي وشرب من طبيخه خمسة أيام بسكر كل يوم نصف رطل فإنه يذهب الحكة عن البدن وهو مجرب، إذا طحن نواه وصنع منه سويق وشرب بماء بارد امسك الطبيعة وعقل البطن، إذا طحن بجملته كان نافعا من قرحة الامعاء.

وماذا قال عنه الطب الحديث؟ وصف العناب بأنه من الفواكه المفيدة جدا لأمراض الحلق ومسكن ومهدئ ومكافح للسعال ونافع للصدر وهو يزيد في الوزن ويحسن قوة العضلات ويزيد الاحتمال وفي الطب الصيني يوصف العناب كمقو للكبد ويعطى لخفض الهيوجية والتململ. أثبت في اليابان ان العناب يزيد مقاومة الجهاز المناعي وفي الصين كسبت الحيوانات المخبرية التي غذيت بمغلي العناب وزنا وأظهرت تحسناً في القدرة على الاحتمال، وفي إحدى الدراسات السريرية أعطي 12 مريضا يشكون من علل في الكبد العناب والفستق السوداني والسكر البني ليلياً، وقد تحسنت وظيفة الكبد لديهم في أربعة أسابيع.
وتصنع من ثمار العناب منقوعات للنزلات الصدرية ومطبوخات مرضية مدرة للبول ومسهلة، كما تستحضر منه خلاصة قابضة وعصارته تلطف حموضة الدم وينفع في الربو ووجع المثانة والكليتين.

هل هناك أضرار للعناب؟ - لا يوجد أي أضرار جانبية للعناب حتى للحوامل والأطفال.

تحدث أئمة المسلمين عن العناب ؤشفاءه للبصر :

العنّاب

مسألة: وردت روايات في التداوي بالعناب، قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «العنّاب يذهب بالحمّى»[65].

والطبرسي في المكارم، عن ابن أبي الحصين قال: كانت عيني قد ابيضّت ولم أكن أبصر بها شيئاً فرأيت أمير المؤمنين [علي] ابن [أبي طالب] (عليهما السلام) في المنام فقلت: يا سيّدي عيني قد آلت إلى ما ترى، فقال: «خذ العنّاب فدقّه واكتحل به» فأخذته ودققته بنواه وكحلتها به فانجلت عن عيني الظّلمة ونظرت أنا إليها فإذا هي صحيحة[66].

المصدر من الآداب الطبية للإمام المجدد السيد [محمد الحسيني الشيرازي] رضوان الله عليه / فصل [الخضروات]

وصلات خارجية[عدل]
فوائد العناب
كتاب من الآداب الطبية
أنظر أيضاً[عدل]
الزفيزف
مراجع[عدل]
^ مذكور في : القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض 2016.3 معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض: 63538 تاريخ الاطلاع: 11 ديسمبر 2016 العنوان : The IUCN Red List of Threatened Species 2016.3
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List زفيزف عنابي تاريخ الولوج 01 آيار 2016
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: عناب
ع ن ت
أنواع الزفيزف
السدر  · العناب  · زفيزف أزغب  · زفيزف أزغب العروق  · زفيزف أفريقي  · زفيزف باري  · زفيزف بيضاوي  · زفيزف تالاناي  · زفيزف جبلي  · زفيزف حاد الأوراق  · زفيزف حبشي  · زفيزف حريف الأوراق  · زفيزف شوكي  · زفيزف صغير الأوراق  · زفيزف غواتيمالي  · زفيزف قرصي  · زفيزف قرفي  · زفيزف كروي الثمار  · زفيزف لوطسي  · زفيزف متغضن  · زفيزف متموج  · زفيزف مسوق  · زفيزف معرق  · زفيزف مفلطح الأوراق  · زفيزف مكسيكي  · زفيزف منحني  · زفيزف مؤنف  · زفيزف نهري  ·
معرفات الأصنوفة        
TAXREF ID: 162352  GBIF: 3039423  iNaturalist taxon ID: 428365  APDB: 152489  FNA: 200013464  NCBI: 326968  Flora of China ID: 200013464  IPNI plant ID: 719213-1  GRIN Taxonomy ID  eol: 582338  Tropicos taxon name ID: 27500858  IUCN-ID: 63538  PlantList-ID: kew-2470699  NZOR ID  ITIS: 196004
أيقونة بوابةبوابة إيران أيقونة بوابةبوابة علم النبات
تصنيفات: أنواع القائمة الحمراء غير المهددةأشجار آسياأشجار الشرق الأوسطأشجار زينةأشجار متحملة للجفافأشجار مناخ البحر المتوسطأنواع نباتيةحياة نباتية في حوض البحر الأبيض المتوسطزفيزفسدريةشبهاناويةفاكهةفواكه تنشأ في آسيامطبخ إيرانيمكملات غذائيةنباتات آسيا الإستوائيةنباتات آسيا المعتدلةنباتات باكستاننباتات زينة في آسيانباتات شبه القارة الهنديةنباتات شرق آسيانباتات طبيةنباتات طبية في آسيانباتات غرب آسيانباتات مستخدمة في الطب الصيني التقليدينباتات وصفت في 1753نباتات وصفت في 1768نباتات وصفها فيليب ميلر
//////////////
قس اصل عیناب در آذری:
Əsl innab (lat. Ziziphus jujuba)[1] — innab cinsinə aid bitki növü.[2]
///////////
قس در دیوهی (مالدیوی):
ކުންނާރު ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Jujube) އަކީ ދުނިޔޭގެ ވަރަށް ގިނަ ގައުމު ތަކުގައި ހެދޭ މޭވާ އެކެވެ. ކުންނާރުން ތަފާތު ބޭނުންތައް ކުރެއެވެ. އާންމުކޮށް ކުންނާރު ބޭނުންކުރަނީ ހުހަށް ކެއުމަށް ކަމުގައި ވިޔަސް ސީނުކަރަ އަދި ކޮރެއާ ފަދަ ގައުމު ތަކުގައި ފަތްޕިލާ ވެލީގެ ބޭސްވެރިކަމުގެ ތެރޭގައި ކުންނާރުގެ ބައިތައް ބޭނުންކޮށް އުޅެއެވެ.
////////////
قس جوجوب در باسای اندونزی:
Ziziphus jujuba (dari bahasa Yunani ζίζυφον, zizyfon[2]), yang umumnya disebut jujube[3] (/ˈdʒuːdʒuːb/; sometimes jujuba), kurma merah, kurma Tiongkok,[3] kurma Korea, atau kurma India adalah sebuah spesies dari Ziziphus dalam keluarga buckthorn (Rhamnaceae), yang biasanya digunakan sebagai tempat berteduh dari sinar matahari selain juga dapat diambil buahnya.
/////////
قس چیلونجیدا در ازبکی:
Chilonjiyda, unabi, xitoy xurmosi (Ziziphus Mill.) — jumrutdoshlar oilasi, zizifus turkumiga mansub daraxt yoki buta; ekiladigan meva daraxti. Osiyo, Afrika, Shim. Amerika, Avstraliyaning tropik va subtropik mintaqalarida oʻsadigan 50 dan ortiq turi maʼlum. Jumladan, Oʻrta Osiyoning togʻli hududlarida mayda mevali yovvoyi turi oʻsadi. Xitoy Ch.si (unabi; Z.jujuba Mill.) madaniylashtirilgan. Yaponiya, Xitoy, Pokiston, Afgʻoniston, Oʻzbekiston, Tojikiston, Turkmanistonda ekiladi. Daraxti balandligi 8– 12 m ga boradi, tanasining yoʻgʻonligi 40—60 sm (baʼzan 4 m li buta holida oʻsadi). 100 yildan ortiq yashaydi.
///////////
قس هُنّاب در ترکی استانبولی:
Hünnap (Ziziphus zizyphus), cehrigiller (Rhamnaceae) ailesinden bahar aylarında hoş kokulu sarı renkli çiçekler açan dikenli bir ağaç türü.
///////////
Jujube
From Wikipedia, the free encyclopedia
For the artificial candy, see jujube (confectionery).
"Jujubee" redirects here. For the person, see Jujubee (drag queen).
Ziziphus jujuba
ZiziphusJujubaVarSpinosa.jpg
Ziziphus jujuba
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
Z. jujuba
Ziziphus jujuba
Mill.
·         Paliurus mairei H. Lév.
·         Rhamnus jujuba L.
·         Rhamnus soporifera Lour.
·         Rhamnus zizyphus L.
·         Ziziphus mauritiana Lam.
·         Ziziphus muratiana Maire
·         Ziziphus nitida Roxb.
·         Ziziphus orthacantha DC.
·         Ziziphus poiretii G.Don nom. illeg.
·         Ziziphus rotundata DC.
·         Ziziphus sativa Gaertn.
·         Ziziphus sinensis Lam.
·         Ziziphus soporifera (Lour.) Stokes
·         Ziziphus tomentosa Poir.
·         Ziziphus trinervia Roth nom. illeg.
·         Ziziphus vulgaris Lam.
·         Ziziphus zizyphus (L.) H.Karst.
Jujube, raw
Azufaifas fcm.jpg
Fresh jujube fruit
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
331 kJ (79 kcal)
20.23 g
0.2 g
1.2 g
(5%)
40 μg
(2%)
0.02 mg
(3%)
0.04 mg
(6%)
0.9 mg
(6%)
0.081 mg
(83%)
69 mg
(2%)
21 mg
(4%)
0.48 mg
(3%)
10 mg
(4%)
0.084 mg
(3%)
23 mg
(5%)
250 mg
(0%)
3 mg
(1%)
0.05 mg
Other constituents
Water
77.86 g

·         Units
·         μg = micrograms • mg = milligrams
·         IU = International units
Percentages are roughly approximated using US recommendations for adults.
Source: USDA Nutrient Database

Jujube, dried
Ziziphus jujuba MS 2461.JPG
Jujube fruit naturally turns red upon drying.
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
1,201 kJ (287 kcal)
73.6 g
1.1 g
3.7 g
(0%)
0 μg
(18%)
0.21 mg
(30%)
0.36 mg
(3%)
0.5 mg
(0%)
0 mg
(16%)
13 mg
(8%)
79 mg
(14%)
1.8 mg
(10%)
37 mg
(15%)
0.305 mg
(14%)
100 mg
(11%)
531 mg
(1%)
9 mg
(2%)
0.19 mg
Other constituents
Water
19.7 g

·         Units
·         μg = micrograms • mg = milligrams
·         IU = International units
Percentages are roughly approximated using US recommendations for adults.
Source: USDA Nutrient Database
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c5/Ziziphus_zizyphus_MHNT.BOT.2012.10.26.jpg/220px-Ziziphus_zizyphus_MHNT.BOT.2012.10.26.jpg
Ziziphus zizyphus – MHNT
Ziziphus jujuba (from Greek ζίζυφονzízyphon[2]), commonly called jujube[3](/ˈdʒuːdʒuːb/; sometimes jujuba), red dateChinese date,[3] Korean date, or Indian date is a species of Ziziphus in the buckthorn family (Rhamnaceae). It is used primarily as a shade tree that also bears fruit.
Contents
  [show] 
Description[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f5/Zizyphus_jujuba_Blanco1.59.png/220px-Zizyphus_jujuba_Blanco1.59.png
Plate from the book Flora de Filipinas
It is a small deciduous tree or shrub reaching a height of 5–12 metres (16–39 ft), usually with thorny branches. The leaves are shiny-green, ovate-acute, 2–7 centimetres (0.79–2.76 in) long and 1–3 centimetres (0.39–1.18 in) wide, with three conspicuous veins at the base, and a finely toothed margin. The flowers are small, 5 mm (0.20 in) wide, with five inconspicuous yellowish-green petals. The fruit is an edible oval drupe 1.5–3 centimetres (0.59–1.18 in) deep; when immature it is smooth-green, with the consistency and taste of an apple, maturing brown to purplish-black, and eventually wrinkled, looking like a small date. There is a single hard seed similar to an olive pit.[4]
Distribution[edit]
Its precise natural distribution is uncertain due to extensive cultivation, but is thought to be in southern Asia, between Lebanon, northern India, and southern and central China, and possibly also southeastern Europe though more likely introduced there.[4]
This plant has been introduced in Madagascar and grows as an invasive species in the western part of the island. This plant is known as the "hinap" or "finab" in the eastern part of Bulgaria where it grows wild but is also a garden shrub, kept for its fruit. The fruit is picked in the autumn. The trees grow wild in the eastern Caribbean, and are reported to exist in Jamaica and Trinidad as well. In Antigua and Barbuda, the fruit is called "dumps" or "dums". It is also known as "pomme surete" on the French islands of the Caribbean. This fruit, more precisely known as "Indian jujube" elsewhere, is different from the "jujube" fruit that is cultivated in various parts of southern California.[5][6]
Nomenclature[edit]
The species has a curious nomenclatural history, due to a combination of botanical naming regulations, and variations in spelling.[citation needed] It was first described scientifically by Carl Linnaeus as Rhamnus zizyphus, in Species Plantarum in 1753. Later, in 1768, Philip Miller concluded it was sufficiently distinct from Rhamnus to merit separation into a new genus, which he named Ziziphus jujube, using Linnaeus' species name for the genus but with a probably accidental single letter spelling difference, "i" for "y". For the species name he used a different name, as tautonyms (repetition of exactly the same name in the genus and species) are not permitted in botanical naming. However, because of Miller's slightly different spelling, the combination the earlier species name (from Linnaeus) with the new genus, Ziziphus zizyphus, is not a tautonym, and was therefore permitted as a botanical name. This combination was made by Hermann Karsten in 1882.[4][7] In 2006, a proposal was made to suppress the name Ziziphus zizyphus in favor of Ziziphus jujuba,[8] and this proposal was accepted in 2011.[9] Ziziphus jujuba is thus the correct scientific name for this species.
Vernacular names[edit]
Jujube fruit is known by a variety of names.
·         Albanianxinxifjahide, or around Shkodër,kimçë[10]
·         Arabicunnab or sfizef
·         Aramaicshisqa (שיסקא)
·         Assamese: عُناب (bogoree)
·         Bengalikul, or borai or boroi in Bangladesh
·         Bulgarian: джинджер
·         Cantonese: 红枣/紅棗 (hung4 zou2)
·         Mandarin Chinese: 红枣/紅棗 (hóng zǎo) or just / (zǎo)
·         Croatianžižolaćićindulačičimakcicindra , kineska datulja in Dalmatia
·         Frenchjujubepomme surette
·         Gujarati: બોર (bor)
·         Hindi: baer
·         Nepali: bager (बंगेर)
·         Italian: giuggiole
·         Japanese: ナツメ/ (natsume)
·         Kannada: (Yelchi Hannu)
·         Konkani and Marathi: बोर (bor)
·         Korean 대추 (dae chu)
·         Macedonian: сирка (sirka)
·         Malaybidara
·         Malayalamilanthappazham or badari
·         Malteseżinżel
·         Marathi language: bor
·         Nepalibayr
·         Odia: Kolli
·         Pashto:ٻيرہ (bera)
·         Serbian: жижула (žižula), зинзула (zinzula), чичимак (čičimak), кинеска урма (kineska urma)
·         Sindhi: ٻير (ɓer)
·         Slovenian: žižola
·         Tamil: ilantam/ilanthai/elantha pazham
·         Telugu: రెేగి పండు (regi pandu)
·         Thai พุทรา
·         Turkish : hünnap
·         Urdu: بیر (baer)
·         Venetian : sisoe
·         Vietnamesetáo tàu, which translates to "Chinese apple" (as opposed to the "Vietnamese apple")
·         Wolof (Gambia) : Sedam
·         In the Caribbean, it is also known as jojo or doungs.
·         In Zimbabwe (shona), it is known as "masawu".
·         In Iran, it is called (Annab)
·         Hebrew שיזף סיני (sheezaf seenee)
Cultural and religious references[edit]
In Arabic-speaking regions the jujube and alternatively the Ziziphus lotus are closely related to the lote-trees ("sing. "sidrah", pl. "sidr") which are mentioned in the Quran,[11][12] while in Palestine it is rather the Ziziphus spina-christi that is called sidr.[13]
Cultivation and uses[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b1/Ziziphus_jujuba.jpg/220px-Ziziphus_jujuba.jpg
Ziziphus jujuba, written in Monbusho chant lyrics. It is now located in General Nogi's residence.
Jujube was domesticated in south Asia by 9000 BCE.[14] Over 400 cultivars have been selected.
The tree tolerates a wide range of temperatures and rainfall, though it requires hot summers and sufficient water for acceptable fruiting. Unlike most of the other species in the genus, it tolerates fairly cold winters, surviving temperatures down to about −15 °C (5 °F). This enables the jujube to grow in mountain or desert habitats, provided there is access to underground water throughout the summer. The species Ziziphus jujuba grows in cooler regions of Asia. Five or more other species of Ziziphus are widely distributed in milder climates to hot deserts of Asia and Africa.[15]
In Madagascar, jujube trees grow extensively in the western part of the island, from the north all the way to the south. It is widely eaten by free ranging zebus, and its seeds grow easily in zebu feces. It is an invasive species, threatening mostly protected areas.
Culinary use[edit]
The freshly harvested, as well as the candied dried fruit, are often eaten as a snack, or with coffee. Smoked jujubes are consumed in Vietnam and are referred to as black jujubes.[16] Both China and Korea produce a sweetened tea syrup containing jujube fruit in glass jars, and canned jujube tea or jujube tea in the form of teabags. To a lesser extent, jujube fruit is made into juice and jujube vinegar (called  or 红枣 in Chinese). They are used for making pickles (কুলের আচার) in west Bengal and Bangladesh. In China, a wine made from jujube fruit is called hong zao jiu (红枣酒).
Sometimes pieces of jujube fruit are preserved by storing them in a jar filled with baijiu (Chinese liquor), which allows them to be kept fresh for a long time, especially through the winter. Such jujubes are called jiu zao (; literally "alcohol jujube"). The fruit is also a significant ingredient in a wide variety of Chinese delicacies.[which?].
In Vietnam and Taiwan, fully mature, nearly ripe fruit is harvested and sold on the local markets and also exported to Southeast Asian countries.[17] The dried fruit is used in desserts in China and Vietnam, such as ching bo leung, a cold beverage that includes the dried jujube, longan, fresh seaweed, barley, and lotus seeds.[17]
In Korea, jujubes are called daechu (대추) and are used in daechucha teas and samgyetang.
In Croatia, especially Dalmatia, jujubes are used in marmalades, juices, and rakija (fruit brandy).
In LebanonJordan, and other Middle Eastern countries, the fruit is eaten as snacks or alongside a dessert after a meal.[citation needed] On his visit to Medina, the 19th-century English explorer, Sir Richard Burton, observed that the local variety of jujube fruit was widely eaten. He describes its taste as "like a bad plum, an unrepentant cherry and an insipid apple." He gives the local names for three varieties as "Hindi (Indian), Baladi (native), Tamri (date-like)."[18] In Palestine a hundred years ago, a close variety was common in the Jordan valley and around Jerusalem.[19] The bedouin valued the fruit, calling it nabk. It could be dried and kept for winter or made into a paste which was used as bread.[20]
In Persian cuisine, the dried drupes are known as annab, while in neighboring Azerbaijan, it is commonly eaten as a snack, and is known as innab. These names are related, and the Turks use a similarly related name, hünnaZ. jujuba grows in northern Pakistan and is known as innab, commonly used in the Tibb system of medicine.[citation needed] Confusion in the common name apparently is widespread. The innab is Z. jujuba: the local name ber is not used for innab. Rather, ber is used for three other cultivated or wild species, e.g., Z. spina-christiZ. mauritiana, and Z. nummularia in Pakistan and parts of India and is eaten both fresh and dried. Often, the dry fruit (ber) was used as a padding in leather horse saddles in parts of Baluchistan in Pakistan.[citation needed] The Arabic name sidr is used for Ziziphus species other than Z. jujuba.
Traditionally in India, the fruit is dried in the sun and the hard nuts are removed. Then, it is pounded with tamarindred chilliessalt, and jaggery. In some parts of the Indian state of Tamil Nadu, fresh whole ripe fruit is crushed with the above ingredients and dried under the sun to make cakes called ilanthai vadai or regi vadiyalu (Telugu).[21]
In Madagascar, jujube fruit is eaten fresh or dried. People also use it to make jam. A jujube honey is produced in the Atlas Mountains of Morocco.[17]
Italy has an alcoholic syrup called brodo di giuggiole.[22] In Senegal Jujube is called Sii dem and the fruit is used as snack. The fruit is turned into dried paste used by school kids.
Medicinal use[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b4/Ambox_important.svg/40px-Ambox_important.svg.png
This section needs more medical references for verification or relies too heavily on primary sources. Please review the contents of the section and add the appropriate references if you can. Unsourced or poorly sourced material may be challenged and removed(October 2012)
Rod of Asclepius2.svg
The fruit and its seeds are used in Chinese and Korean traditional medicine, where they are believed to alleviate stress,[23]and traditionally for anti-fungal, anti-bacterial, anti-ulcer, anti-inflammatory purposes and sedation,[24] antispastic, antifertility/contraception, hypotensive and antinephritic, cardiotonic, antioxidant, immunostimulant, and wound healing properties.[25] It is among the fruits used in Kampo.
A controlled clinical trial found the fruit helpful for chronic constipation.[26] In another clinical trial, jujube was proved to be effective against neonatal jaundice.[27]
In Persian traditional medicine it is used in combination with other herbal medicines to treat colds, flu and coughing.[citation needed]
Research suggests jujube fruit has nootropic and neuroprotective properties.[28][29][30][31]
Ziziphin, a compound in the leaves of the jujube, suppresses the ability to perceive sweet taste.[32] The fruit, being mucilaginous, is very soothing to the throat and decoctions of jujube have often been used in pharmacy to treat sore throats.[citation needed]
Other uses[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/9/99/Question_book-new.svg/50px-Question_book-new.svg.png
This section needs additional citations for verification. Please help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (October 2013) (Learn how and when to remove this template message)
The jujube's sweet smell is believed[by whom?] to make teenagers fall in love, and as a result, in the Himalaya and Karakoram regions, boys take a stem of sweet-smelling jujube flowers with them or put it on their hats to attract girls.[citation needed]
In the traditional Chinese wedding ceremony, the jujube was often placed in the newlyweds' bedroom as a good luck charm for fertility, along with peanutslongan, and chestnuts, punning on an invocation to "have an honored child soon".[citation needed]
In Bhutan, the leaves are used as a potpourri to help keep homes smelling fresh and clean. It is also used to keep bugs and other insects out of the house and free of infestation.[citation needed]
In Japan, the natsume has given its name to a style of tea caddy used in the Japanese tea ceremony, due to the similar shape,[33] and also to nightlights (ナツメ球), again due to the similarity between the shape of the bulb and the fruit.[citation needed]
In Korea, the wood is used to make the body of the taepyeongso, a double-reed wind instrument. The wood is also used to make Go bowls, beads, and violin parts.[citation needed]
In Madagascar, jujube trees are a good wood for charcoal, the second main source of cooking energy.[citation needed]
Pests and diseases[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c7/%28Ziziphus_jujuba%29_Foliage_at_Ammuguda_01.jpg/220px-%28Ziziphus_jujuba%29_Foliage_at_Ammuguda_01.jpg
Foliage at Hyderabad, India
Witch's brooms, prevalent in China and Korea, is the main disease affecting jujubes, though plantings in North America currently are not affected by any pests or diseases.[34] In Europe, the last several years have seen some 80%–90% of the jujube crop eaten by insect larvae (see picture), including those of the false codling mothThaumatotibia (Cryptophlebia) leucotreta.[35]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/9f/Jujube_dates_worm2.jpg/220px-Jujube_dates_worm2.jpg
Jujube date attacked by an insect larva in Croatia
References[edit]
1.     Jump up^ The Plant List: A Working List of All Plant Species, retrieved 24 March 2016
2.     Jump up^ ζίζυφον, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus Digital Library
4.     Jump up to:a b c Rushforth, K. (1999). Trees of Britain and Europe. Collins ISBN 0-00-220013-9.
7.     Jump up^ Clarke, D. L. (1988). W. J. Bean Trees and Shrubs Hardy in the British Isles, Supplement. John Murray ISBN 0-7195-4443-2.
8.     Jump up^ Kirkbride, Joseph H.; Wiersma, John H.; Turland, Nicholas J. (2006). "(1753) Proposal to conserve the name Ziziphus jujubaagainst Z. zizyphus (Rhamnaceae)". Taxon. International Association for Plant Taxonomy. 55 (4): 1049–1050. doi:10.2307/25065716. Retrieved 30 January 2013.
9.     Jump up^ Barrie, Fred R. (2011). "Report of the General Committee: 11". Taxon. International Association for Plant Taxonomy. 60 (4): 1211–1214. Retrieved 30 January 2013.
10.  Jump up^ Elsie, Robert (1998). "Dendronymica Albanica: A survey of Albanian tree and shrub names" (PDF). Zeitschrift für Balkanologie. 34: 30. Retrieved 15 August 2015.
11.  Jump up^ Abdullah, Yusuf Ali (1946) The Holy Qur-an. Text, Translation and Commentary, Qatar National Printing Press.p.1139,n.3814
12.  Jump up^ Stephen Lambden. "The Sidrah (Lote-Tree) and the Sidrat al-Muntaha (Lote-Tree of the Extremity): Some Apects of their Islamic and Bābī-Bahā'ī Iintepretations.". Retrieved 9 December 2015. This is apparently the wild jujube or zizyphus spina-christi (Christ's thorn), a tall, stout, tropical tree (see image above) with dense prickly branches which produces a sweet reddish fruit similar to that of the jujube (the `unnāb = zizyphus vulgaris / fruit)
13.  Jump up^ Easton, M.G., M.A., D.D. (1893). Illustrated Bible Dictionary and Treasury of Biblical History, Biography, Geography, Doctrine, and Literature. London, Edinburgh and New York: T. Nelson and Sons. p. 688.
14.  Jump up^ Gupta, Anil K. "Origin of agriculture and domestication of plants and animals linked to early Holocene climate amelioration", Current Science, Vol. 87, No. 1, 10 July 2004, 59. Indian Academy of Sciences.
15.  Jump up^ S. Chaudhary. "Rhamnaceae" in: S. Chaudhary (Ed). Flora of the Kingdom of Saudi Arabia. Vol II (Part One) 2001.
16.  Jump up^ "Rare Fruit: Jujubes". Seasonalchef.com. Retrieved 1 August 2010.
17.  Jump up to:a b c Edible Medicinal and Non-Medicinal Plants. Volume 5, Fruits. Lim, T.K. Dordrecht: Springer Science+Business Media. 2013. p. 580. ISBN 978-9400756526.
18.  Jump up^ Burton, Sir Richard Francis (1855) A Personal Narrative of a Pilgrimage to Al-Madinah and Meccah pp.404,405
19.  Jump up^ Easton, M.G., M.A., D.D. (1893) 'Illustrated Bible Dictionary and Treasury of Biblical History, Biography, Geography, Doctrine, and Literature With Numerous Illustrations and Important Chronological Tables and Maps. T. Nelson and Sons, London, Edinburgh and New York. p.688. "It overruns a great part of the Jordan valley."
20.  Jump up^ Crowfoot, M. Grace with Louise Baldenserger (1932) From Cedar to Hyssop. A study in the Folklore of Plants in Palestine. The Sheldon Press, London. pp.112,113
21.  Jump up^ "Kamala's Corner: Indian Jujube – Elanthai Pazham". Kamalascorner.com. Retrieved 1 August 2010.
23.  Jump up^ Mill Goetz P. "Demonstration of the psychotropic effect of mother tincture of Zizyphus jujuba" Phytotherapie 2009 7:1 (31–36)
24.  Jump up^ Jiang J.-G., Huang X.-J., Chen J., Lin Q.-S.,"Comparison of the sedative and hypnotic effects of flavonoids, saponins, and polysaccharides extracted from Semen Ziziphus jujube", Natural Product Research 2007 21:4 (310–320)
25.  Jump up^ Mahajan R.T., Chopda M.Z. "Phyto-pharmacology of Ziziphus jujuba mill – A plant review" Mahajan R.T., Chopda M.Z. Pharmacognosy Reviews 2009 3:6 (320–329)
26.  Jump up^ Naftali, T.; Feingelernt, H.; Lesin, Y.; Rauchwarger, A.; Konikoff, F.M. (2008). "Ziziphus jujuba extract for the treatment of chronic idiopathic constipation: A controlled clinical trial". Digestion. 78 (4): 224–228. doi:10.1159/000190975PMID 19142004.
27.  Jump up^ Ebrahimi, Sedigheh; Soheil Ashkani Esfahani; Azizollah Poormahmudi (2011). "Investigating the efficacy of Zizyphus jujuba on neonatal jaundice". Iranian Journal of Pediatrics. 21 (2): 320–324.
28.  Jump up^ Yoo, Ki-Yeon; Hua Li, In Koo Hwang, Jung Hoon Choi, Choong Hyun Lee, Dae Young Kwon, Shi Yong Ryu, Young Sup Kim, Il-Jun Kang, Hyung-Cheul Shin, and Moo-Ho Won. (2010). "Zizyphus Attenuates Ischemic Damage in the Gerbil Hippocampus via Its Antioxidant Effect". Journal of Medicinal Food. 13 (3): 557–563. doi:10.1089/jmf.2009.1254.
29.  Jump up^ Pahuja, M; Mehla J; Reeta KH; Joshi S; Gupta YK. (2011). "Hydroalcoholic extract of Zizyphus jujuba ameliorates seizures, oxidative stress, and cognitive impairment in experimental models of epilepsy in rats". Epilepsy Behav. 21 (4): 356–363. doi:10.1016/j.yebeh.2011.05.013.
31.  Jump up^ Chen, J; Yan AL; Lam KY; Lam CT; Li N; Yao P; Xiong A; Dong TT; Tsim KW (2014). "A chemically standardized extract of Ziziphus jujuba fruit (Jujube) stimulates expressions of neurotrophic factors and anti-oxidant enzymes in cultured astrocytes". Phytotherapy Research. 28 (11): 1727–30. doi:10.1002/ptr.5202.
32.  Jump up^ Kurihara, Y. (1992). "Characteristics of antisweet substances, sweet proteins, and sweetness-inducing proteins". Crit Rev Food Sci Nutr. 32 (3): 231–252. doi:10.1080/10408399209527598PMID 1418601.
33.  Jump up^ Martin, Laura C. (2007). Tea: the Drink that Changed the World. Rutland, Vermont: Tuttle. p. 91. ISBN 0-8048-3724-4.
34.  Jump up^ Fruit Facts: Jujube
Jump up^


1. برخلاف آنچه هیرت (Chau Ju-kua, p. 210) بنادرست گفته است، این نام را نه «آشکارا به دلیل سخت چون سنگ شدن خرماها به وقت رسیدن آنها به چین» که، همچنان که در Pen ts̉ao kan mu (Ch. 31, p. 8) آمده، به دلیل عمر طولانی درخت    به آن داده‌اند. همین توضیح در مورد نام دیگر این درخت، wan sui tsao («عناب ده هزار ساله یا دراز عمر») صادق است. این نخل براستی  عمری بس دراز دارد و درختان صد تا دویست ساله همچنان همه ساله خرما آرند.
2. Ch. 18, p. 10.
3. همین نام، یعنی Po-se tsao در مبحثی در Pei hu lu (Ch. 2, p. 9b) آمده و تنه و برگهای نخل ساگو (Sago rumphii) با تنه و برگهای درخت خرما مقایسه شده است.
4. در ارمنی قدیم در سده پنجم وام واژه ای  ایرانی armav وجود داشت که از همین جا نتیجه گرفته‌اند که «خ» فارسی بعدتر بر سر کلمه آمده است (Hübschmann, Persische Studien, p. 265; Armen Gram. P. 111).
تاریخ آوانگاشتهای چینی انشان می‌ دهد زبان پهلوی «خ» آغازین داشته است.
5. Ch. 221B, p. 13.
6. Ch. 31, p. 21. خوب است یاد آور شویم لی شی‌ـ‌چن کوشیده  k'u-man و k'u-lu-ma را از هم متمایز کند و می‌گوید که مراد از اولی درخت خرما و دومی خود خرماست؛ اما به باور او هر دوی آنها واژه‌های بیگانه‌ای هستند با خویشاوندی بس نزدیک .
7. روشن است که آوانـــگاشت دوره تانگ، برخـــــــــــــــلاف ادعای برتشـــــــــــــــــــــــــنایدر (Chinese Recorder, 1871, p. 266) ، «احتمالاً آوانگاشت تحریف شده khurma» نیست و برعکس بسیار درست است.
8.بلندای درخت حتی به هجده یا بیست‌وچهار متر هم می‌رسد.
9. V. Loret, Flore pharaonique, p. 34 من با این عقیده لوره که واژه مصری مبنای واژه یونانی        بوده است موافقم. نظریه هن (Hehn, Kulturpflanzen, p. 273) که شرادر نیز آن را پذیرفته بود (Schrader, ibid., p. 284) ، مبنی بر اینکه واژه یونانی احتمالاً دلالت بر درخت فنیقی دارد، به نظر من درست نمی‌آید.
10. Ch. B, p. 4 (نک ص 268 کتاب پیش رو).
11. در متن این کتاب، به شکلی که در Pen ts'ao Kan mu نقل شده، این بند با عبارات زیر آمده است:
«برگها شبیه است به برگ  (Chamaerops excelsa) tsun-lü، واز همین روست که مردم آن منطقه درخت [خرما] را hai tsun می‌نامند (مراد از دریا یعنی نخل نارگیل خارجی). شاید این منطقی ‌تر از متنی به نظر برسد که در بالا آمده که بربرپایه نسخه Wu yin tien برگردانده شده و پر پیداست که  به  هر روی باید آن را درست تر دانست.  Pen ts'ao lan mu نه تنها در مورد این گزیده، که در موارد متعدد با نسخه Wu yin tien اختلاف دارد؛ موضوعی که شایان پژوهشهای درست تر است. در مورد پیش رو تنها یک نکته دیگر شایان نام بردن است و آن اینکه لی شی‌ـ‌چن، در بخش نامگذاری، نام همبرابر fan tsao  («عناب بیگانه») را با ارجاع به Lin piao lu i آورده است.  اما این نام به شکلی که او آورده در متن این کتاب یا در نسخه Wu yin tien نیامده است. در دومی گفته‌ای از فغفور ون (Wen)   از دودمان وی (Wei) افزوده شده که هیچ ربطی به خرما ندارد و در آن عبارت   fan tsao  («تمامی عنابها») آمده است.  احتمالاً در نسخه‌های دیگر fan  («خارجی») جانشین این fan  شده و نتیجه اینکه وجود مترادفی که لی ادعا کرده و برت‌اشنایدر پذیرفته بسیار مشکوک می‌ نماید.
12. ص 478 کتاب رو .
13. از برت‌اشنایدر، که در هم جوشی درباره این موضوع را بدون نگاه انتقادی از Pen ts'ao آورده، تعجب‌آور است که از انتقال و کاشت این درخت در چین اصلاً حرفی نمی‌زند. به نظر من، گیرا ترین نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد همین است. نمی‌توانم با بی گمانی بگویم که در کوان‌ـ‌تون هنوز هم درخت خرما می‌روید یا نه؛ اما چون نویسندگان خارجی چنین نکته ای را نیاورده اند، کمابش دو دلم.
14. Origin of Cultivated Plants, p. 303.
15. Chinese Recorder, 1871, pp. 265-267.
16. باید دانست برت‌اشنایدر شخصاً تنها با گیاهان منطقه پکن و اطراف آن آشنا بوده است: آشنایی او با بقیه گیاهان چینی صرفاً بر پایه مطالعه کتب بوده و با علم گیاهشناسی تقریباٌ بیگانه بوده است. در روزگار او، پژوهش درباره گیاهان بستانی تازه مراحل آغازین خود را می‌گذراند؛ و روشهایی که در مورد چنین موضوعاتی به کار می‌گرفت نه چندان عمیق و کم‌وبیش خام بود.
17. Ch. B, p. 4. وو کی‌ـ‌تسون (Wu K'i-tsün) در Či wu min ši t'u k'ao (Ch. 17, p. 21) را همان hai tsao دانسته است.
18. Stuart, Chinese Materia Medica, p. 140.
اما استوارت هم وقتی Po-se tsao، ts'ien nien tsao و جز آن  را نامهای گوناگون این گونه می‌داند که بی‌شک به خرما داده می‌شوند، از آن ور بام می‌غلتد. در برگردان  برت‌اشنایدر از متن بالا کژفهمی شگفتی بچشم می خورد. در برگردان  او می‌خوانیم: «در سال 285 م، لین‌ـ‌یی (Lin-yi) صد درخت hai tsao به فغفور  وو‌ـ‌تی (Wu-ti) پیشکش کرد. شاهزاده لی‌ـ‌شا (Li-sha) به فغفور  گفت که در سفرهای دریایی خود میوه‌های این درخت را دیده که بی‌اغراق به بزرگی هندوانه بوده‌اند.» در متن اصلی چنین آمده است: «در سال پنجم از دوره تایی‌ـ‌کان (T'ai-K'an) (284 م)، لین‌ـ‌یی صد درخت پیشکش دربار کرد. لی شائوـ‌کون (Li Šao-kün)   (جادوگر مشهور) به فغفور  وو از دودمان هان گفت: «در سفرهای دریایی خود، نانک ی شن (Nan-k'I Šen)       (جادوگر جزایر متبرک) را دیدم که عنابهایی می‌خورد که بی‌هیچ اغراقی به بزرگی کدو قلیانی بودند.» این دو رخداد ارتباطی با هم ن  دارند؛ دومی به سده دوم ق‌م مربوط است. ضمناً هیچ کدام هم ربطی به خرما ندارند. دخالت منطق چینی در این میان بس آشکار است: سفرهای دریایی لی شائوـ‌کون با عناب افسانه‌ای او تلفیق شده و عناب دریایی (hai tsao) را به وجود گورده و این محصول خیالی با درختی راستین  که همین نام را دارد تداعی پیدا کرده است. نمونه لی شی‌ـ‌چن نشان می‌دهد که چینی‌ها با تداعی نادرست  افکار چه خیالاتی می‌بافند؛ و نمونه برت‌اشنایدر هم اثبات می‌کند که باید همه داده‌های چینی را نخست  زیر میکروسکپ بگذاریم و بعد  درستی  علمی آنها را بپذیریم.
19. با آوانگاشت hu-man که پیشتر گفتیم، و به دنبال آن توضیح داده شده که همان «عناب ایرانی» است. خرما بومیِ شرق افریقا نیست و در گرمسیر هم رشد نمی‌کند، اما بی‌شک اعراب آن را به این سرزمین آورده‌اند:
Cf. F. Storbeck, Mitt. Sem. Or. Spr., 1914, II, p. 158; A. Engler, Nutzpflanzen Ost-Afrikas, p. 12.
20. Knowledge possessed by the Chinese of the Arabs, p. 25.
21. China and the Roman Orient, p. 204.
22. اگر موـ لین در کرانه دریای سرخ باشد، بی گمان گفتن اینکه در جنوب باختری  اورشلیم واقع است معقول نیست.
23. Ch. 184, p. 3.
24. Dozy and de Goeje, Edrisis description de l'Afrique, p. 56 (Leiden, 1866).
25. نگاه کنید به پیکره‌های گلی چینیان، صص 81-80 کتاب رو، پانوشت. [این صفحات در برگردان  نیامده‌اند.]
26. Ta Min i t'un či, Ch. 90, p. 24.
27. Min ši, Ch. 304.
28. برخلاف نظر گرونه‌فلت (Groeneveldt, Notes on the Malay Archipelago, p. 170) این دو با هم نام سرزمینی به نام ما‌ـ‌لین‌ـ‌لاـ‌سا (Ma-lin-la-sa) هم نیست.
29. T'ai p'in hwan yü ki, Ch. 186, p. 15b.
30. Hirth, Chau Ju-kua, pp. 133, 137, 96.
31. Rockhill, T'oung Pao, 1915, p. 609، واژه tp-ša-pu که راک‌هیل توضیح نداده نمایانگر  düšāb [دوشاب] عربی است («شراب خرما»؛ نک : Leclerc, Traité des simples, Vol. II, p. 49). نولدکه (Nöldeke, Persische Studien, II, p. 42) معنای این واژه را برپایه dūš («عسل») و āb («آب») فارسی توضیح می‌دهد.
32. ص 193 کتاب رو .
33. Herodotus, I, 193; E Bonavia Flora of the Assyrian Monuments, p. 3; Handcock, Mesopotamian Archaeology, pp. 12-13.
34. Xv, 2, § 7.
35. Cf. Theophrastus, Histor. Plant., IV, IV, 13.
36. ibid., IV, IV, 5; and Pliny, xiii, 9.
37. C. Joret, Plantes dans l'antiquité, Vol. II, p. 93.
38. G. Le Strange, Description of the Province of Fars, pp. 31, 33, 35, 39, 40, etc.
39. I. Loew, Aramaeische Pflanzennamen, p. 112.
40. Nöldeke, Tabari, p. 245.
41. Sclimmer, Terminologie, p. 175.
42. Origin of Cultivated Plants, p. 303.
43. Macdonell and Keith, Vedic Index, Vol. I, p. 215.