فوه
بضم فا و تشدید واو مفتوحه و ها بعربی عروق الصباغین و فوه الصبغ
و بیونانی دوذرلوس و بفارسی روناس و رودک و رودانک و بهندی مجیتهه و بفرنکی روپیه و
فوۀ صغیر را بلاطینی البیسم و ببربری روبیه منور نامند
ماهیت آن
بیخی است سرخ تیره و مستعمل صباغان در رنک ثیاب و دو نوع می باشد
بری و بستانی و ثمر آن مدور و بعد از رسیدن سیاه می کردد و نبات آن کوچک و خشن و از
یک شاخ زیاده ندارد و برکهای آن مستدیر و ثمر آن در میان برکها مجتمع و در ان تخم آن
و منبت آن سنک لاخها و زمینهای صلب و مستعمل بیخ آن و بهترین آن تازه و رنکین و سرخ
آن
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مفتح سدد اعضاء الراس و الغذاء و النفض آشامیدن آن با عسل جهت فالج
که به بیحسی عضو باشد و جهت لقوه و سستی اعضا و یرقان و تقویت معده و ادرار بول غلیظ
بسیار و حیض و شیر و عرق النسا و با سکنجبین نیز جهت تفتیح سدۀ جکر و سپرز و یک درم
آن با دو درم ریوند چینی با یک پیاله نبیذ جهت ضربه و سقطه و ثمر آن با سکنجبین جهت
ازالۀ سپرز و تنقیۀ جکر و تفتیح سدۀ آن هر دو و همچنین سائر اجزای آن و ضماد آن جهت
فالج و سائر امراض باردۀ عصبانیه و سعفه و حزاز و قوبا و بهق و رفع آثار جلد عارض از
ضربه و سقطه و حمول آن مدر حیض و مخرج جنین و مشیمه و ضماد بیخ آن با عسل جهت کلف و
لکهائی که در صورت از آفتاب بهم رسیده باشد و با سرکه جهت قوبا و بهق سفید و رفع آثار
جلد السم خوردن سائیدۀ آن با طعام بجهت کزیدن سک دیوانه و برک و شاخ و ثمر آن بتمامی
رافع سم هوام و هر جزوی از ان بتنهائی نیز همین اثر دارد مضر مثانه بسبب قوت ادرار
قوی که دارد و مورث بول الدم مصلح آن کثیرا مضر سر و مصلح آن انیسون مقدار شربت آن
یک مثقال و در مطبوخات تا سه مثقال بدل آن کبابه بوزن آن و نصف آن سلیخه و ثلث آن مویز
سیاه نیز کفته اند و کفته اند شارب آن باید که هر روز بحمام رود و بدن خود را بشوید
و تعلیق نبات آن بتمامی ساق و برک و کل و ثمر و بیخ در خانه جهت دفع چشم بدو مربوط
آن در پارچۀ قرمزی بر کردن حیوانات مانع حدوث امراض و مجفف و جالی قروح و جرب آنها
است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
فوة. [ ف ُوْ وَ ] (ع اِ) روناس که بیخ
درختی است باریک ، دراز، سرخ که بدان رنگ کنند. (منتهی الارب ). و آن را روناس و روین
نیز گویند. (یادداشت مولف ) || داروئی مُسقِط جنین . (منتهی الارب ). در داروسازی نیز
به کار برند. (یادداشت مولف ).
|| روناس . (اِ) ۞ روغناس . رناس . روین . روینک
. عروق الصباغین . عروق ضمر. فوه . نباتی است رنگی که بیشتر در آذربایجان و حوالی یزد
روید و رنگرزی را به کار آید. (یادداشت مولف ). به معنی همان رودنک که جامه بدان سرخ
کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از شرفنامه
منیری ) (از غیاث اللغات ). روین . (لغت فرس اسدی ) (فرهنگ اوبهی ). گیاهی است
معروف که بدان جامه و ابریشم رنگ کنند و به عربی فوه و عروق الخمر خوانند. (برهان
). اسم فارسی فوةالصبغ است . (تحفه حکیم مومن
). گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه
به شیرپنیر، دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد. ارتفاع آن بدو متر می رسد ولی
برگهای آن درشت تر است ، و از ریشه آن ماده قرمزرنگی به دست می آید که در رنگرزی به کار می
رود. (فرهنگ فارسی معین ) : و از شهر بردع ابریشم خیزد و استران نیک و روناس و شاه
بلوط و کرویا. (حدود العالم ).
تن ز سرما چو نیل و چون روناس
منجمد گشته در عروق دماء.
سپاهانی (از شرفنامه ).
////////////
فوه
معروف بود به فوت الصباغین و بپارسی روناس
گویند و آن بیخی است سرخ و نیکوترین وی آن بود که سرخ و باریک بود که از ارمن آورند
و آن معروف بود به دربندی و طبیعت وی گرم و خشک بود چون بر بهق سفید و قوبا با سرکه
طلا کنند نافع بود و بدن را از هر اثری که بود پاک کند و یک درم تا ده درم جهت سقطه
و ضربه نافع بود و چون با قدحی شراب بیاشامند و ثمره وی چون با سکنجبین بیاشامند ورم
سپرز بگدازاند و ورق وی چون بیاشامند گزندگی جانوران را سود دهد و بیخ وی چون زن بخود
برگیرد حیض براند و پخته وی بغایت مدر بود تا بحدی او ادرار کند که خون بیاید و جگر
و سپرز پاک کند و سده آن بگشاید و چون با ماء العسل بیاشامند عرق النسا وجع ورک و استرخا
را نافع بود و اگر با عسل ضماد کنند همین سبیل و اولی آن بود کسی که آن را بیاشامد
هر روز بحمام رود و گویند مضر بود بسر و مصلح وی انیسون بود و دیسقوریدوس گوید بدل
آن در تنقیه جگر و سپرز و انزال حیض و بول بوزن آن سلیخه بود و دو دانک وزن آن مویز
سیاه و گویند بدل آن در برص و بهق شیطرج بود
صاحب مخزن الادویه مینویسد: فوه بضم فا
و تشدید واو مفتوحه و ها بعربی عروق الصباغین و فوت الصبغ و بیونانی دوذریوس و بفارسی
روناس و رودک و رودانک و بهندی مجیهه و بفرنگی روپیه و فوه صغیر را به لاتینی البیسم
و به بربری روبیه منور نامند
______________________________
بیرونی در صیدنه تحت عنوان فوة الصباغین
از قول لیث مینویسد: فوة الصباغین را بپارسی روین گویند و بلغت تازی بود و روناس نیز
گویند و اهل جرجان روغناز گویند و برومی اوروذیس و بهندی مجیت گویند.
اختیارات بدیعی، ص: 333
/////////////
/////////
روناس (نام علمی: Rubia tinctorum) نام یک گونه از سرده
روناس است. گیاهی است که به حالت خودرو در مناطق مدیترانه، در شمال آفریقا و بعضی مناطق
آسیا میروید. ساقه این گیاه پوشیده از خارهای ریز میباشد و ارتفاع آن تا حدود دو
متر میرسد. روناس با استفاده از خارهای ریزی که دارد به دیوار و درختان میچسبد و
بالا میرود.
برگهای آن بیضی، نوک تیز و دراز بوده که
به صورت گروهی و به شکل چتر از کنار ساقه بیرون میآید. گلهای روناس کوچک و به رنگ
زرد مایل به سبز میباشد. میوه آن گوشتی و به رنگ تیرهاست. ریشه آن به نام روناس معروف
است به رنگ قرمز تیره و به صورت دراز، باریک و استوانهای میباشد. دارای طعمی تلخ
و گس بوده و قسمت مهم این گیاه از نظر طبی بشمار میآید. از ریشه روناس در قدیم برای
رنگرزی پارچه و نخ استفاده میشدهاست.
محتویات [نمایش]
ترکیبات شیمیایی[ویرایش]
ریشه روناس دارای مادهای رنگی به نام
جوهر روناس میباشد که برای رنگرزی بکار میرفت ولی بعد از اینکه توانستند این ماده
را به طریقه شیمیایی تهیه کنند کشت آن برای تهیه آلیزارین متوقف گردید.
خواص داروئی[ویرایش]
روناس از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک
است.
بازکننده گرفتگیها در بدن است.
ادرار آور است و حبسالبول را درمان میکند.
برای معالجه بیماری فلج آن را با عسل مخلوط
کرده و به بیمار بدهید.
ترشح شیر راز یاد میکند.
درد سیاتیک را رفع میکند.
یبوستهای سخت را معالجه میکند.
اشتهاآور است.
قاعدهآور است.
خارش پوست را برطرف میکند بدین منظور
میتوان از ضماد استفاده کرد و یا اینکه جوشانده آن را در وان حمام بریزید و مدتی در
آن استراحت کنید.
اوره خون را پائین میآورد.
جوش خوردن استخوان شکسته را تسریع میکند.
تورم را در بدن از بین میبرد.
از کمپرس جوشانده روناس برای رفع بیماریهای
پوستی استفاده کنید
در آذر بایجان و اردبیل به نام «بویاق»
معروف است پودر آن را با عسل مخلوط کرده وبا آتل بر روی محل شکستگی استخوان میبندند
طرز استفاده[ویرایش]
دم کرده: یک قاشق مرباخوری ریشه خرد شده
روناس را در یک لیوان آب جوش ریخته، بگذارید به مدت ۱۰ دقیقه دم بکشد. مقدار مصرف آن
نصف فنجان سه بار در روز است. جوشانده روناس: ۱۰ گرم ریشه روناس را در یک لیتر آب ریخته
و بگذارید برای مدت ده دقیقه بجوشد. این جوشیده را در وان حمام بریزید و برای رفع بیماریهای
پوستی در آن استراحت کنید.
زیانها: همانطور که گفته شد روناس ترشح
ادرار را زیاد میکند و فشار آن را بالا میبرد بنابرین ممکن است در اثر استفاده زیاد
ایجاد خون در ادرار کند و در اینصورت بهتر است که روناس با کتیرا خورده شود.
در طب سنتی کرمانشاه روناس (رینیاس در
کردی) با زرده تخم مرغ کردی به شکل ضماد برای شکستگی استخوان همراه با آتل به مدت سه
روز استفاده میشود. در آذر بایجان و اردبیل به نام «بویاق» معروف است آن را با عسل
مخلوط کرده وبا آتل بر روی محل شکستگی استخوان میبندند
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Rubia tinctorum»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۶ ژوئن ۲۰۱۶).
//////////////
قس فُوَّة صَّبْغِيَّة، فُوَّة الصَّبْغ،
فُوَّة الصَّبَّاغ در عربی:
الفُوَّة الصَّبْغِيَّة أو فُوَّة الصَّبْغ[2]
أو فُوَّة الصَّبَّاغ[3] (الاسم العلمي: Rubia tinctorum) هو نوع نبات من جنس الفُوَّة، ذي أزهار مصفرة،
وطول من 30 إلى 150 سم. يعطي جذر الفوة صباغ أحمر. وينبت في الأحراج والآجام (ج أجمة)،
فهو لا يحتاج إلى رعاية يعد إزالة الأعشاب الضارة من حوله. يبج أن ينزع النبات من الأرض
بعد حلحلة التربة. تجرد الساق من الأوراق وتوضع الجذور في المستودع لتجف. عندما تجف
الجذور تطحن وتحول إلى مسحوق ويوضع في قدر مع بعض الماء، ويسخن المزيج لاستخراج الصباغ
الأحمر البراق. ويمكن استعمال حجر الشب كمرسخ لوني ليعطي لون أحمر عميق لألياف الصوف.
وإذا استخدم وعاء نحاسي يمكن الحصول على لون أكثر بريقاً.
وقد ورد في معجم تاج العروس أن (الفوه
كسكر عروق رقاق طوال حمر يصبغ بها، نافع للكبد، والطحال، والنسار، وجع الورك، والخاصرة،
مدر جداً، ويعجن بخل فيطلى به البرص، فإنه يبرأ). وهو نبات دائم الخضرة بأوراق ذات
طول 5-10 سم وعرض 2-3 سم، وتنمو الأوراق بشكل حلزوني حول الساق، وهي 4-7 أوراق تنمو
بشكل نجمي. يمكن للجذور أن تبلغ 1 متر طولاً، وبثخانة 12 مم، وهو مصدر الصباغ الأحمر
المعروف بلون الفوة الزهري (Rose madder). الثمار ذات لون أسود بعد أن تنضج.
المراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت مذكور في
: Species
Plantarum. 1st Edition, Volume 1
— معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي:
http://biodiversitylibrary.org/page/358128 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species Plantarum — المجلد: 1 — الصفحة: 109
^ تفسير كتاب دياسقوريدوس في الأدوية المفردة،
ابن البيطار، تحقيق إبراهيم بن مراد، بيت الحكمة، [[|تونس (مدينة)]] 1990.
^ معجم أسماء النبات، أحمد عيسى، المطبعة
الأميرية بالقاهرة 1349 هـ.
/////////////
قس عادی بویاق اوتو در آذری:
//////////////
قس کُکبویا بیتیسکی در ترکی
استانبولی:
Kökboya bitkisi (Rubia tinctorum),
köklerinden alizarin ve parparin adlı boyar maddelerin (kök
boya) elde edildiği
bir çiçekli bitki türüdür. Anadolu'da çok değişik isimleri vardır. En sık
bilinenleri boya çili, boyalık kökü, boya pürçü, boya sarmaşığı, kuş dolaştıran
otu, dil karartan, kırmızı boya, kırmızı kök, yapışkan yumurta boyasıdır.
Anavatanı Akdeniz bölgesidir. Orta ve Batı Anadolu bölgelerinde çok
yetiştirilir. Türün köklerinden elde edilen Alizarin ve Parparin maddeleri ile
hazırlanan boya, Dünya'da Türk kırmızısı adıyla bilinir. İplik boyamacılığında kullanılan ilk
bitki olduğu bilinmektedir. İlk olarak Manisa-Alaşehir'de kullanıldığı sanılmaktadır.
/////////
Rubia tinctorum
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Rubia tinctorum
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
R. tinctorum
|
Rubia tinctorum, the common madder or dyer's madder, is
a herbaceous perennial plant species belonging to the bedstraw and coffee family Rubiaceae.
Contents
[show]
The common madder can grow up to 1.5 m in
height. The evergreen leaves are approximately 5–10 cm long
and 2–3 cm broad, produced in whorls of 4–7 starlike around the central
stem. It climbs with tiny hooks at the leaves and stems. The flowers are small
(3–5 mm across), with five pale yellow petals, in dense racemes, and appear from June to August, followed
by small (4–6 mm diameter) red to black berries. The roots can be over a metre long, up to
12 mm thick and the source of red dyes known as rose madder and Turkey red. It
prefers loamy soils (sand and clay soil) with a
constant level of moisture. Madder is used as food plants for the larvae of some Lepidoptera species including the Hummingbird Hawk
Moth.
Naturally dyed
skeins made with madder root, Colonial Williamsburg, VA
It has been used since ancient times as a
vegetable red dye for leather, wool, cotton and silk. For dye production, the roots are
harvested in the first year. The outer brown layer gives the common variety of
the dye, the lower yellow layer the refined variety. The dye is fixed to the
cloth with help of a mordant, most commonly alum. Madder can be fermented for dyeing as well (Fleurs de garance).
In France, the remains were used to produce a spirit
as well.
The roots contain the acid ruberthyrin. By drying, fermenting or a treatment with acids, this is changed to
sugar, alizarin and purpurin, which were first isolated by the French chemist Pierre Jean Robiquet in 1826. Purpurin is normally not coloured, but is red when dissolved
in alkaline solutions. Mixed with clay and treated with alum and ammonia, it gives a brilliant red colourant (madder lake).
The pulverised roots can be dissolved
in sulfuric acid, which leaves a dye called garance (the French name for madder) after drying.
Another method of increasing the yield consisted of dissolving the roots in
sulfuric acid after they had been used for dyeing. This produces a dye
called garanceux. By treating the pulverized roots with alcohol, colorin was produced. It contained 40–50 times the amount of alizarin of the roots.[citation needed]
The chemical name for the pigment is alizarin, of the anthraquinone-group, and was used to make the alizarine ink in 1855 by the Professor
Leonhardi of Dresden, Germany. In 1869, the German chemists Graebe and Liebermann synthesised
artificial alizarin, which was produced industrially from 1871 onwards, which
effectively put an end to the cultivation of madder. In the 20th century,
madder was only grown in some areas of France.[citation needed]
The plant's roots contain several
polyphenolic compounds, such as 1,3-Dihydroxyanthraquinone (purpuroxanthin), 1,4-Dihydroxyanthraquinone (quinizarin), 1,2,4-Trihydroxyanthraquinone (purpurin) and 1,2-dihydroxyanthraquinone (alizarin). This last compound gives it its red
colour to a textile dye known as Rose madder. It was also used as a colourant,
especially for paint, that is referred to as Madder lake. The substance was
also derived from another species, Rubia cordifolia.
Early evidence of dyeing comes from India where a piece of cotton dyed with
madder has been recovered from the archaeological site at Mohenjo-daro (3rd millennium BCE).[1] In Sanskrit, this plant is known by
the name Manjishtha. It was used by hermits to dye their clothes saffron. Dioscorides and Pliny the Elder (De Re Natura) mention the
plant (Rubia passiva). In Viking age levels of York, remains of both woad and madder have been excavated. The
oldest European textiles dyed with madder come from the grave of the Merovingian queen Arnegundis in Saint-Denis near Paris (between 565 and 570 AD). In the "Capitulare de villis" of Charlemagne, madder is mentioned as "warentiam". The herbal of Hildegard of Bingen mentions the plant as well. The red coats of the British Redcoats were dyed with madder, after earlier being dyed with cochineal.[2]
Turkey red was a strong, very fast red dye
for cotton obtained from madder root via a complicated multistep process
involving "sumac and oak galls, calf's blood, sheep's dung, oil, soda, alum, and a
solution of tin."[3] Turkey red was developed in India and
spread to Turkey. Greek workers familiar with the methods of its production
were brought to France in 1747, and Dutch and English spies soon discovered the
secret. A sanitized version of Turkey red was being produced in Manchester by
1784, and roller-printed dress cottons with a Turkey red ground were
fashionable in England by the 1820s.[4][5]
According to Culpeper's herbal, the plant is "an herb of Mars" and "hath an opening
quality, and afterwards to bind and strengthen". The root was
recommended in the treatment of yellow jaundice, obstruction of the spleen, the melancholy humour, palsy, sciatica, and of bruises. The leaves were advised for women “that have not their courses” and for the
treatment of freckles and other discolorations of the skin.[6]
In one study, madder was found to have
antimicrobial properties in vitro.[7] In one animal study, madder was found
to have antidiarrheal activity in rats.[8]
Madder root may cause birth defects and
miscarriages in humans when taken internally.[9] Animal studies have shown that the
plant is a rat carcinogen.[10][11][12][13][14][14][15][16][17][17]
1.
Jump up^ H. C. Bhardwaj & K. K. Jain
(1982). "Indian dyes and dyeing industry during 18th–19th century" (PDF). Indian Journal of History of Science. New Delhi: Indian National
Science Academy. 17 (11):
70–81.
2.
Jump up^ "Where did the Redcoat red dye come from?". The First Foot Guards. Retrieved 15 February 2011.
4.
Jump up^ John Cannon & Margaret Cannon
(2002). Dye Plants and Dyeing (2nd ed.). A & C Black. pp. 76,
80. ISBN 978-0-7136-6374-7.
5.
Jump up^ Jane Tozer & Sarah Levitt
(1983). Fabric of Society: A Century of People and their Clothes
1770–1870. Laura Ashley Press.
pp. 29–30. ISBN 978-0-9508913-0-9.
7.
Jump up^ Kalyoncu, Fatih; Cetin, Burcu;
Saglam, Hüsniye (2006). "Antimicrobial activity of common madder (Rubia
tinctorum L.)". Phytotherapy Research. 20 (6):
490–2. doi:10.1002/ptr.1884. PMID 16619348.
8.
Jump up^ Karim, Ahmed; Mekhfi, Hassane;
Ziyyat, Abderrahim; Legssyer, Abdelkhaleq; Bnouham, Mohammed; Amrani, Souliman;
Atmani, Fouad; Melhaoui, Ahmed; Aziz, Mohammed (2010). "Anti-diarrhoeal
activity of crude aqueous extract of Rubia tinctorum L. Roots in
rodents". Journal of Smooth Muscle Research. 46 (2):
119–23. doi:10.1540/jsmr.46.119. PMID 20551592.
10.
Jump up^ Inoue, Kaoru; Yoshida, Midori;
Takahashi, Miwa; Fujimoto, Hitoshi; Ohnishi, Kuniyoshi; Nakashima, Koichi;
Shibutani, Makoto; Hirose, Masao; Nishikawa, Akiyoshi (2009). "Possible
contribution of rubiadin, a metabolite of madder color, to renal carcinogenesis
in rats". Food and Chemical Toxicology. 47 (4):
752–9. doi:10.1016/j.fct.2009.01.003. PMID 19167447.
11.
Jump up^ Inoue, Kaoru; Shibutani, Makoto;
Masutomi, Naoya; Toyoda, Kazuhiro; Takagi, Hironori; Takahashi, Miwa; Fujimoto,
Hitoshi; Hirose, Masao; Nishikawa, Akiyoshi (2008). "One-year chronic
toxicity of madder color in F344 rats – Induction of preneoplastic/neoplastic
lesions in the kidney and liver". Food and Chemical Toxicology. 46 (10):
3303–10. doi:10.1016/j.fct.2008.07.025. PMID 18723070.
12.
Jump up^ Masutomi, N; Shibutani, M; Toyoda,
K; Niho, N; Uneyama, C; Hirose, M (2000). "A 90-day repeated dose toxicity study of madder color in F344 rats: A
preliminary study for chronic toxicity and carcinogenicity studies" (PDF). Bulletin of National Institute of Health
Sciences (118): 55–62. PMID 11534128.
13.
Jump up^ Inoue, Kaoru; Yoshida, Midori;
Takahashi, Miwa; Shibutani, Makoto; Takagi, Hironori; Hirose, Masao; Nishikawa,
Akiyoshi (2009). "Induction of kidney and liver cancers by the natural
food additive madder color in a two-year rat carcinogenicity
study". Food and Chemical Toxicology. 47 (1):
184–91. doi:10.1016/j.fct.2008.10.031. PMID 19032970.
14.
^ Jump up to:a b Yokohira, M.; Yamakawa, K.;
Hosokawa, K.; Matsuda, Y.; Kuno, T.; Saoo, K.; Imaida, K. (2008).
"Promotion Potential of Madder Color in a Medium-Term Multi-Organ
Carcinogenesis Bioassay Model in F344 Rats". Journal of Food
Science. 73 (3): T26–32. doi:10.1111/j.1750-3841.2008.00685.x. PMID 18387132.
15.
Jump up^ Westendorf, J; Pfau, W; Schulte, A
(1998). "Carcinogenicity and DNA adduct formation observed in ACI rats
after long-term treatment with madder root, Rubia tinctorum
L". Carcinogenesis. 19 (12): 2163–8. doi:10.1093/carcin/19.12.2163. PMID 9886573.
16.
Jump up^ Blömeke, Brunhilde; Poginsky,
Barbara; Schmutte, Christoph; Marquardt, Hildegard; Westendorf, Johannes
(1992). "Formation of genotoxic metabolites from anthraquinone glycosides,
present in Rubia tinctorum L". Mutation Research/Fundamental and
Molecular Mechanisms of Mutagenesis. 265 (2): 263. doi:10.1016/0027-5107(92)90055-7.
17.
^ Jump up to:a b Inoue, Kaoru; Yoshida,
Midori; Takahashi, Miwa; Fujimoto, Hitoshi; Shibutani, Makoto; Hirose, Masao;
Nishikawa, Akiyoshi (2009). "Carcinogenic potential of alizarin and
rubiadin, components of madder color, in a rat medium-term multi-organ
bioassay". Cancer Science. 100 (12): 2261–7. doi:10.1111/j.1349-7006.2009.01342.x. PMID 19793347.
///////////////
//////////
//////////
&&&&&&&
فهد
بفتح فا و سکون ها و دال مهمله اسم عربی یوز است و بهندی چیته و
بترکی پارس نامند جمع آن فهود آمده
ماهیت ان
حیوانی است از جملۀ سباع شکاری قابل التعلیم شبیه به نمر در رنک
و شکل و از ان کوچکتر و بمقدار سک بزرکی و کثیر النوم و الغضب و مادۀ آن جلدتر و شکارکننده
تر از نر آن و بزرک آن سریع التعلیم تر از کوچک آن و چون مریض کردد و کوشت سک بخورد
شفا یابد و آن را موانست بغنا و مزامیر و محبت با خمر است و اول کسی که صید بآن نموده
یزید ابن معاویه بود
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
در حرف الیاء مع الواو دریوز ان شاء اللّه تعالی مذکور خواهد شد
کفته اند چون بول آن را در سوراخ موش بریزند موش از ان مکان بکریزد و چون کسی را بکزد
بدندان و یا بناخن تدبیر آن تدبیر شیر و سنور وحشی کزیده است و مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
فهد. [ ف َ ] (ع اِ) یوز. ج ، افهد، فهود.
(منتهی الارب ). یوز. پوزپلنگ . (فرهنگ فارسی معین ). در رنگ چون پلنگ و به طبع چون
سگ باشد. (یادداشت مولف ). وحوش را بدان شکار کنند. تنگ خلق ، سخت خشم و جهنده و دیرخواب
است . (اقرب الموارد) :
برفتند با یوزبانان و فهد
گرازان و تازان سوی رود شهد.
فردوسی .
|| یوز.(اِ) جانوری شکاری کوچک تر از پلنگ
که بدان مخصوصاً شکار آهو و مانند آن کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان ).قضاع . اکشم
. کشم . شکیمة. کثعم . (منتهی الارب ). جانوری شکاری که به سبب جستجوی شکار بدین اسم
نامیده شده است . (انجمن آرا) (از آنندراج ). فهد. (دهار) (نصاب الصبیان ) (منتهی الارب
). جانوری وحشی که برای شکار تربیتش کنند. چشمش سرخ است و خالهای سیاه بسیار بر بدن
دارد.زمینه آن زرد است و از گوشه چشم او یا از همه اطراف چشمان او قسمتی سیاه است . و آن به دوستی
پنیر و پرخوابی مثل است . ویه . پارس . ابوسهیل . ابوالحکیم . ابومعاویه . (یادداشت
مولف ). یوز یا یوزپلنگ پستانداری است از راسته
گوشت خواران و از تیره گربه ها که دارای
اندامهای کشیده و بلندی است و به همین جهت می تواند به سرعت بدود. رنگ زمینه بدنش حنایی رنگ است که مانند پلنگ دارای لکه ها
و نقاط تیره ای نیز می باشد و صورتش دارای موهای انبوهی است . ساختمان بدن یوزپلنگ
حدفاصل بین ساختمان بدن گربه ها و سگهاست . پنجه هایش مانند گربه به ناخنهای تیزی ختم
می شود، ولی برخلاف گربه در موقع استراحت و یا راه رفتن ناخنها جمع و مخفی نمی شوند
بلکه همیشه ظاهرند. این حیوان در تمام آسیا (من جمله ایران ) و آفریقا منتشر است .
یوزپلنگ به زودی اهلی می شود و با انسان انس می گیرد. به همین جهت سابقاً آن را جهت
شکار آهو و گوزن تربیت می کردند. جثه این حیوان
کمی از پلنگ کوچک تر است ولی ارتفاع آن به مناسبت درازی دست و پایش از پلنگ بیشتر است
:
یوز ۞ را هرچند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری .
رودکی .
////////////
یوزپلنگ یا یوز (نام علمی: Acinonyx jubatus)، جانوری مهرهدار
و پستاندار از راسته گوشتخواران، خانواده گربهسانان است. این جانور در گذشته در بیشتر
مناطق آفریقا و گستره وسیعی از آسیای مرکزی و شبهقاره هند یافت میشد، اما امروزه
با کاهش شدید جمعیت روبرو شدهاست. از میان دو زیرگونه اصلی یوزپلنگ، یکی از زیرگونهها
که با نام «یوزپلنگ آسیایی» شناخته میشود در خطر جدی انقراض است و تعداد کمی از آن
در دشتهای مرکزی ایران به بقا ادامه میدهند.
بدن یوزپلنگ در درازای چندین میلیون سال
به گونهای پیشرفت پیدا کردهاست که این جانور بتواند به طور معمول توانایی حرکت با
سرعتی برابر با ۱۱۲ کیلومتر در ساعت[۲] را داشته باشد و البته برای مدت کوتاه با سرعتی
برابر با ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت هم توانای دویدن را دارد. سرعت یوزپلنگ در عرض ۲ ثانیه
پس از شروع دویدن به ۷۵ کیلومتر در ساعت میرسد که از شتاب بسیاری از خودروهای مسابقهای
نیز بیشتر است. البته میانگین سرعت حرکتی یوزپلنگ برابر با ۶۴ کیلومتر بر ساعت است.
اندام باریک، پاهای لاغر و بلند، قفسه سینهای کم پهنا ولی عمیق و جمجمهای کوچک، ظریف
و گرد، یوز را به سریعترین جانور روی زمین تبدیل کردهاست.
این جانور به آسانی از دیگر گربهسانان
تشخیصپذیر است و آن را نه تنها از روی خالهای روی بدن میتوان متمایز کرد، که بدن
باریک و کشیده، سر کوچک، چشمهای بالا قرار گرفته و گوشهای کوچک و تا حدودی پهن شمایلی
یکتا به او میدهند. طعمه معمول یوزها آهوها (به ویژه آهوی تامسون)، ایمپالا و دیگر
پستانداران سمدار حداکثر تا ۴۰ کیلوگرم وزن هستند. یک نر بالغ تنها هر چند روز یک
بار شکار میکند اما مادههای دارای توله تقریباً هر روز به شکار میپردازند. در حالی
که سایر گربهسانان شکارچیان شب هستند، یوزها عمدتاً روزها فعال بوده و اغلب در اوایل
بامداد و غروب آفتاب به سراغ طعمههای خود میروند.
محتویات [نمایش]
واژهشناسی[ویرایش]
واژه یوزپلنگ از ترکیب دو واژه «یوز» و
«پلنگ» تشکیل شدهاست. یوز بُن مضارعِ مصدر «یوزیدن» به معنای «جَستن، جهیدن و طلب
کردن» بوده و ازاینرو یوزپلنگ به معنای پلنگی است که به دنبال شکار خود گشته و آن
را با جستن و دنبالکردن میگیرد.[۳] در فارسی میانه هم نام این جاندار «یوز» (با واو
مجهول) بودهاست.[۴]
نام یوزپلنگ در زبان انگلیسی چیتا (Cheetah) است. این واژه برگرفته
از واژه سانسکریت چیتراکایاه (चित्रकायः)[پانویس ۱] به معنای
«دارای بدن رنگارنگ» است و از طریق واژه هندیِ چیتا (चीता)[پانویس
۲] وارد انگلیسی شدهاست.[۵] نام سردهای که یوز تنها عضو آن است نیز Acynonix است و تشکیلیافته
از دو بخش برآمده از واژگان «ثابت» و «پنجه» در زبان یونانی. این نام اشاره به ویژگی
یکتای جمعنشدنی پنجهها در این جانور دارد؛ ویژگیای که در هیچ گربهایمانند دیگری
دیده نمیشود.[۶]
///////////
قس فهد، نمر صيّاد در عربی:
الفهد أو النمر الصيّاد[4][5][6] هو نوع
فريد من فصيلة السنوريات، يتميز بسرعة فائقة لا ينازعه فيها أحد من أبناء فصيلته ولا
أي نوع آخر من الدواب، وبذلك فهو يعتبر أسرع حيوان على وجه الأرض، إلا أن تلك السرعة
الفائقة يقابلها ضعف بنيوي كبير عند المقارنة بأنواع أخرى من هذه الفصيلة، إذ أن تأقلم
أجساد هذه الحيوانات للعدو جعل منها نحيلة لا تقوى على قتال الضواري الأكبر حجمًا والطرائد
الأضخم قدًا.
والفهود هي الممثلة الوحيدة لجنس
"ثابتة المخالب" (باللاتينية: Acinonyx) في العصر الحالي، إذ أن جميع الأنواع المنتمية
لهذا الجنس اندثرت عن وجه الأرض قبل آلاف السنين بسبب العوامل الطبيعية. تتراوح سرعة
الفهد بين 112 و120 كيلومترًا في الساعة (بين 70 و75 ميل في الساعة)،[7][8] وذلك في
المسافات القصيرة حتى 460 مترًا (1,510 أقدام)، ولها القدرة على الوصول إلى سرعة
103 كيلومترات في الساعة انطلاقًا من الصفر خلال 3 ثوان فقط، وهذا يجعلها أسرع من معظم
السيارات الفائقة.[9] كانت مقولة أن الفهد هو أسرع الثدييات عدوًا مقولة مشكوكًا بصحتها،
ذلك أن بعض الحيوانات، مثل الوعل شوكي القرون من أمريكا الشمالية، قادرة على مقارعة
الفهود من ناحية العدو، إلا أن بعض الدراسات أثبتت مؤخرًا أن الفهود هي بالفعل أسرع
الحيوانات.[10]
تصنف القائمة الحمراء للاتحاد العالمي
للحفاظ على الطبيعية الفهد على أنه نوع مهدد بالانقراض بدرجة منخفضة،[11] والسبب الرئيسي
وراء ذلك هو الاضطهاد البشري المستمر في المناطق حيث تسود تربية الماشية بشكل أساسي،
ذلك أن المربين يقتلون الفهود لاستهدافها الخراف والماعز بطيئة الحركة، إضافة إلى أنهم
يقومون بتدمير مسكنها على الدوام وتجزئتها في سبيل إنشاء مراعي لمواشيهم.
كانت الفهود واسعة الانتشار سابقًا في
أجزاء عديدة من العالم القديم، أما اليوم فهي مبعثرة مع تجمع جمهراتها الرئيسية في
أفريقيا جنوب الصحراء الكبرى، ويعيش البعض منها في جيوب معزولة في شمال أفريقيا وإيران
وباكستان. أما أكبر تجمّع للفهود في العالم فهو في ناميبيا بجنوب غرب القارة الأفريقية،
التي يدعوها البعض "أرض الفهود".
محتويات [أظهر]
التسمية[عدل]
باللغة العربية[عدل]
يُشتق اسم "فهد" باللغة العربية
من كلمة "فَهْدَ"، ويعني: الثقيل النوم، المتغافل عن واجباته، الشديد الغضب،
وذي الوثبات البعيدة.[12] وصفت امرأة من العرب زوجها بعد سؤالها عنه فقالت: "إنْ
دخل فَهِدَ، وإنْ خرج أسِدَ، ولا يسأل عمَّا عَهِدَ"، أي: أنَّه يتعامل معها بلين
وسكون حين يكون معها في البيت لذا شبّهته بالفهد الذي يوصف بكثرة النوم، فيُقال:
"أنوم من فهد"، وهو كالأسد إذا خرج لمواجهة أعدائه، ويحرص على الوفاء والالتزام
وحفظ العهود. ولعلّ السبب الذي دفع العرب لتطلق هذا الاسم على تلك الحيوانات هو بيئة
شبه الجزيرة العربية وطبيعة الفهود ذاتها، ففي شبه الجزيرة حيث الطقس حار، تميل معظم
السنوريات إلى الخمول والنوم معظم ساعات النهار الأكثر حرًا لتقتصد في مخزون طاقتها
الذي تحتاجه في الصيد، وبما أن الفهود أسرع تلك السنوريات، فإنها تتفادى الإرهاق أكثر
من غيرها كي تستطيع العدو وراء فرائسها في تلك البيئة الحارة، حيث يمكن لأي كائن حي
سريع الأيض أن ينفق بسهولة جرّاء الإرهاق. وبما أن الفهود كانت من أصغر وأضعف السنوريات
في شبه الجزيرة العربية، فلعلها كانت شديدة العدائية، بشكل واضح أكثر من الأسود والنمور،
وذلك كي تستطيع الدفاع عن طرائدها التي يصعب عليها صيدها في تلك الأنحاء من العالم،
بسبب عدم قدرتها على العدو بشكل متواصل في ساعات النهار، وبسبب تناثر الفرائس وندرتها
في الكثير من الأماكن.
يُطلق الكثير من الناس اليوم على هذه الحيوانات
اسم "الفهد الصيّاد" باللغة العربية، وذلك يعود إلى الاختلاط الذي حصل بين
اللغة العربية والفارسية في العصور الوسطى وجعل العامّة يخلطون بين الببر والنمر والفهد،
فكلمة "ببر" تعني في الواقع "نمر" باللغة الفارسية، أما
"نمر" في العربية فهي صفة تطلق على الحيوان "الأنمر" أي ذي النُمر
أو العلامات،[13] والعرب لم يعرفوا حيوانًا "أنمر" سوى النمر الأرقط الذي
كان يعيش في جميع أنحاء شبه الجزيرة العربية وبلاد الشام، أما الببر فلم يعرفه العرب
إلا عند فتح العراق وإيران، وعندها اقتبسوا اسمه الفارسي من سكان تلك البلاد. وخلال
العصر الذهبي للإسلام دوّن العلماء الفرس اسم هذه الحيوانات باللغة المحلية، وكذلك
فعل العلماء العرب، فعلى الرغم من أن الببر حيوان "أنمر" أي ذو علامات على
جسده، إلا أنهم استعملوا اسمه الفارسي كي لا يحصل لغط بين الحيوانين،[14] أما العامّة
من الناس فاستمرت بإطلاق لفظ "نمر" على هذه الحيوانات للإشارة إلى هيئتها،
وبهذا استمر اللغط بين الحيوانين حتى اليوم. وبالنسبة للفهد، فقد عاش أيضًا في شبه
الجزيرة العربية وبلاد الشام وعرفته العرب بهذا الاسم منذ القدم، وأطلقت عليه أيضًا
اسم "النمر الصياد" بما أنه أيضا حيوان أنمر وكان يُستأنس ويُستخدم في الصيد،[5]
وبسبب الاختلاط الحاصل أصلا بين النمر والببر فقد استمر الكثير من الناس بإطلاق اسم
نمر على الببور، فهد على النمور، وفهد صياد على الفهود، واستمر هذا الأمر لفترة طويلة
بعد اضمحلال الحضارة الإسلامية العربية وأصبح راسخًا عند كثير من الناس بسبب عدم بروز
علماء أو أدباء ومترجمين عرب لتصحيح هذا الأمر طيلة عهد الدولة العثمانية، أي قرابة
400 سنة.
بلغات أخرى[عدل]
يُطلق البعض على هذه الحيوانات اسمًا آخرًا أيضًا هو الاسم ذاته
الذي يُطلق عليها في عدد من اللغات الأخرى مثل الإنگليزية، الأردية، الإندونيسية، البنجابيّة،
والتركية، وهو "چيتا"، وهذا الاسم سنسكريتي الأصل مشتق بدوره من كلمة
"چيتا - चीता" الهندية، التي تعني "الجسد المبرقش".[15]
تتشابه أسماء هذه الحيوانات في العديد من اللغات الأوروبية، كما في الفرنسية
"Guépard - گيپار"، الألمانية
"Gepard - گيپارد"، الإسبانية
"Guepardo - گيپاردو"، المجرية
"Gepárd - گيپارد"، الرومانية
"Ghepard - غيپارد"، وكثير
غيرها؛ وجميع هذه الأسماء مُشتقة من الاسم اللاتيني لهذه الحيوانات الذي أطلقه عليها
الرومان في القدم، وهو "Gattus pardus" (نقحرة: گاتوس پاردوس)، بمعنى "السنّور
المرقط".
/////////////
قس هپارد در آذری:
Hepard (cheetah) — pişik cinsinə mənsub olan
çitalar qərbi və cənubi Afrika savannalarında yaşayırlar. Bədənindəki xallar,
gözündən ağzına və çənəsinə enən qara xətləri var və bu xətlər günəş işığın çəkər,
beləcə digər yırtıcılardan fərqli olaraq günün istisində belə rahatlıqla ovlana
bilərlər. Ən məşhur xüsusiyyəti sürətlə qaçmasıdır. Dünyanın ən sürətli qaçan məməlisidir.
Aslanlar kimi sürü və gizlənərək ovlanmaq yerinə, yüksək sürət avantajı sayəsində
ovlanan heyvandır. Sıfırdan 120 km/s sürətə sadəcə 3.5 saniyəyə çatır. Hepard
kimi sürətli ovçudan heç bir şikar qaçıb canını qurtara bilməzdi, əgər.... Əgər
bir əmması olmasa idi. Hepardlar uzun müddət bu sürətlə qaça bilmirlər.Əgər 500
metrdən artıq qaçarsa bədən temperaturu 46 dərəcəyə qalxır və bu da hepardın
beyninə zərər verə bilər. Hepard balalarının ölüm təhlükəsi 90%-dir.
///////////
قس در عبری با فیلترشکن!
///////////
قس دوما در سواحلی:
Duma ni mnyama katika kundi la walanyama; yuko katika jamii ya paka. Chakula chake ni wanyama jamii ya swala hupatikana Afrika na kidogo sehemu za Asia.
Kichwa chake ni kidogo zaidi ukilinganisha na wanyama wengine wa
jamii yake kama chui. Duma
anatofautiana na chui pia kwa sehemu ya mgongo na sehemu ya machoni: mgongo wa duma huwa kama alama ya
"S", tofauti na mgongo wa chui. macho ya duma yana weusi mkali
ukilinganisha na chui.
Ngozi yake
ina rangi ya manjano inayoelekea
kwenye rangi ya udongo iliyopambwa
na madoa meusi. Rangi
ya duma inashabihiana na mazingira yake ya mawindo hutegemea
zaidi mbio na kuona
ukilinganisha na wanyama wengine wawindaji ambao hutegemea kunusa na kuvizia
katika mawindo yao. Ndiye mnyama anayeaminika kuwa na mwendo kasi zaidi kuliko
wanyama wengine watembeao kwa miguu: hukimbia kilometa 113 kwa saa.
Wanapokua, madume hutembea peke yao katika kundi duma watatu au
wawili. Wanajamiana na majike wanapokuwa kwenye joto tu na si vinginevyo.
//////////
قس یوزپیلینگ در کردی:
Yûzpiling, yûz, şîpa
nêçirvan, kurebesk, şekê nêçîrvan yan çîta (Acinonyx
jubatus), cureyekî pisîkên mezin
ji binfamîleya (bi înglîzî subfamily û
berê wek tribe ango êl) Felinae ye
ku li gelek waran li parzemîna Afrîka yê
dijî, lê berê li Asyayê, Rojhilata Navîn.
//////////
قس جپارد در ازبکی:
Gepard
(Acinonyx jubatus) — mushuksimonlar oilasiga mansub yirtqich sut emizuvchi,
gepardlar (Acinonyx) ypygʻining yagona turi. Tanasining uz. 123— 150 sm, dumi
63—75 sm. Oyoqlari uzun va ingichka, tirnoqlari ichkariga tortilmasligi bilan
boshqa mushuksimonlardan farq qiladi. Yungi sargʻish qum rangda, mayda qora
dogʻlar bilan tekis qoplangan. Bolalari tanasining ustki tomonidagi uzun tik
yunglari paxmoq mantiya (yopingʻich) hosil qiladi. Afrika, Jan.-gʻarbiy Osiyo
(Eron, Afgʻoniston, Balujiston) va Oʻrta Osiyoda tarqalgan. 1972 y.gacha onda-sonda
Turkmanistonning jan.da uchrab turardi. Kunduzi hayot kechiradi. Homiladorligi
84-95 soʻtka. 2-4 ta bola tugʻadi. Toʻqay, dasht, choʻl va togʻ etaklarida
yashaydi. Tuyoqli hayvonlar (kiyiklar, qoʻylar)ni ov qiladi. Oʻljasiga pana
joydan tashlanadi va qisqa masofada quvib yetadi (tezligi soatiga 110 km
gacha). Qadimda qoʻlga oʻrgatilgan G. dan ov qilishda foydalanilgan. Hozir soni
juda kamayib ketgan, tabiatda butun dunyo boʻyicha bir necha yuzta saqlanib
qolgan. Oʻzbekistan Respublikasi va Xalqaro Kizil kitobga kiritilgan.
Tutqunlikda yaxshi koʻpayadi.
///////////
Cheetah
From Wikipedia, the
free encyclopedia
↓
|
|
South African cheetah
(Acinonyx jubatus jubatus) |
|
MENU
0:00
|
|
Acoustic repertoire
of cheetahs
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. jubatus
|
Subspecies
|
|
The range of the
cheetah
Former range Low density Medium
density High density
|
|
The cheetah /ˈtʃiːtə/ (Acinonyx jubatus) is a large felid of the subfamily Felinae that occurs mainly in eastern and
southern Africa and a few parts of Iran. The only extant member of the genus Acinonyx, the cheetah was first described by Johann Christian
Daniel von Schreber in 1775. The cheetah is
characterised by a slender body, deep chest, spotted coat, a small rounded head, black tear-like
streaks on the face, long thin legs and a long spotted tail. Its lightly built,
slender form is in sharp contrast with the robust build of the big cats, making it more similar to the cougar. The cheetah reaches nearly 70 to
90 cm (28 to 35 in) at the shoulder, and weighs 21–72 kg
(46–159 lb). Though taller than the leopard, it is notably smaller than the lion. Basically yellowish tan or rufous to
greyish white, the coat is uniformly covered with nearly 2,000 solid black
spots.
Cheetahs are active mainly during the day,
with hunting their major activity. Adult males are sociable despite their territoriality, forming groups called "coalitions". Females are not
territorial; they may be solitary or live with their offspring in home ranges. Carnivores, cheetah mainly prey upon antelopes and gazelles. They will stalk their prey to within
100–300 metres (330–980 ft), charge towards it and kill it by tripping it
during the chase and biting its throat to suffocate it to death. The cheetah's
body is specialised for speed; it is the fastest land animal. The speed of a hunting
cheetah averages 64 km/h (40 mph) during a sprint; the chase is
interspersed with a few short bursts of speed, when the animal can attain
112 km/h (70 mph), although this is disputed by more recent
measurements. Cheetahs are induced
ovulators, breeding throughout the year. Gestation is nearly three months long, resulting
in a litter of typically three to five cubs (the number can vary from one to
eight). Weaning occurs at six months; siblings tend to stay together for some
time. Cheetah cubs face higher mortality than most other mammals, especially in
the Serengeti region. Cheetahs inhabit a variety of habitats – dry
forests, scrub forests and savannahs.
Thanks to its prowess at hunting, the
cheetah was tamed and used to kill game at hunts in the past. The animal has
been widely depicted in art, literature, advertising and animation.
Classified as vulnerable by the International Union for Conservation of Nature (IUCN), the cheetah has suffered a substantial decline in its
historic range due to rampant hunting in the 20th century. Several African
countries have taken steps to improve the standards of cheetah conservation. By
late 2016-early 2017, the cheetah's global population had fallen to
approximately 7,100 individuals in the wild due to habitat loss, poaching, the
illegal pet trade, and conflict with humans, with researchers suggesting that
the animal be immediately reclassified as "Endangered" on the IUCN Red List.[3]
Contents
[show]
&&&&&&&&
فیروزج
بفتح فا و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضم راء مهمله و سکون واو و
فتح زای معجمه و جیم معرب پیروزۀ فارسی است
ماهیت آن
سنکی است رنک آن مرکب از زرقت و خضرت برنک آسمان و معدن آن نیشاپور
و خجند و کرمان و آذربیجان و جبال فارس از نواحی شیراز و در جبال بهتنت نیز می شود
و بهترین همه نیشاپوری کهنه بزرک رنک صاف یک سان آنست که در صفائی هوا صاف و در کدورت
آن کدر کردد که ابو اسحاقی نامند زیرا که هشت نوع می باشد و بعد از ان فتحی و ازهری
پس سلیمانی پس درنوئی پس آسمان کونی که آن را خاکی نیز نامند پس عبد الحمیدی پس اندلسی
پس کنجینه و این بدترین همه انواع است چنانچه از جبال بهتنت که می شود ازین نوع است
و مادۀ تکون آن کبریت جید است و زیبق قلیل بقدر خمس آنکه انعقاد از برودت یافته باشد
بنظر زحل و شمس و در مدت هفت سال بکمال رسد و آنچه از معدن کرمان و شیراز بهم می رسد
مائل بسفیدی است که شبانکی و شیربوم کویند و آنچه در نیشاپور و غیر آن بهم می رسد مائل
بنیلی بود و نیل بوم نامند و مجموع آن از بوی مشک و رسیدن عرق و چربی بدرنک و فاسد
می کردد به حدی که تمام آن بدرنک و فاسد می شود و آن زمان آن را مرده نامند و کفته
اند درین زمان چون معدن نیشاپور خراب است بجای آن فیروزۀ کرمانی را مستعمل دارند آن
بسبب رخاوت و تخلخل بزودی برسیدن چربی و عرق و غیره فاسد و بدرنک می کردد
طبیعت آن
در اول سرد و در سوم خشک
افعال و خواص آن
مفرح و با قوت تریاقیت اعضاء الراس و الصدر و الغذاء و النفض اکتحال
آن جهت نشف رطوبات چشم و دمعه و بیاض و تقویت روح و باصره و رفع شبکوری و فتق طبقۀ
قرنیه و سائر طبقات حادثه از ضربه و ورم خواه بتنهائی و یا با ادویۀ مناسبۀ هریک و
با عسل جهت صرع و سپرز و تفتیت سنک کرده و مثانه و بتنهائی و یا با ادویۀ مناسبه و
یا تراکیب معاجین و غیرها جهت تقویت دل و معده و رفع خفقان و اسهال و قرحۀ امعا و سائر
جراحات باطنیه و قروح و سخه السم بادزهر جمیع سموم نیم درم آن و یک درم آن با شراب
جهت سموم قویه و ثلث درم آن جهت لسع عقرب بالخاصیه مجرب مضر کرده مصلح آن کثیرا ارسطاطالیس
کفته هر کوهری که از رنک خود تباه کردد پوشیدن آن بد باشد مقدار شربت آن نیم درم الخواص
کفته اند تعلیق آن مقوی قلب و مانع خوف و فیروزی بر خصم و دارندۀ آن از غرق در آب و
رسیدن صاعقه بآن محفوظ ماند و تختم بدان مانع نزدیک شدن مار و عقرب است بصاحب آن و
نکاه کردن بر آن بسیار باعث تقویت نور باصره و دیدن رؤیت هلال بدان باعث یمن و برکت
و چون با اجسام نرم بکذارند صلب کرداند و مکلس آن تکلیس معادن و تثبیت نفوس هاربه نماید
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
فیروزج . [ زَ ] (معرب ، اِ) معرب پیروزگ
. پیروزه .فیروزه . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فیروزه شود.
|| فیروزه . [ زَ / زِ ] (اِ) پیروزه
. فیروزج . یکی از سنگهای آذرین که ترکیب آن عبارت از فسفات ئیدراته آلومینیوم طبیعی
است و وزن مخصوصش بین 2/62 تا 2/83است و سختی آن مساوی شیشه یعنی برابر با 6 است .
فیروزه به مناسبت رنگ آبی درخشانی که دارد در شمار سنگهای گرانبها شناخته میشود. همیشه
بی شکل است و در حالت طبیعی رگه های قهوه ای یا سفید مشاهده میشود. شکست فیروزه ناصاف
است و معمولاً رنگش در برابر رطوبت یا خشکی هوا و در ارتفاعات تغییر میکند. مرغوبترین
نوع فیروزه دارای رنگ آبی آسمانی و مخصوص ایران است و در محلی موسوم به معدن در نزدیکی
نیشابور وجود دارد. در ترکیه و هند نیز معادن فیروزه موجود است که رنگهای آنها غالباً
آبی مایل به سبز یا سبز زیتونی و سبز مایل به زرد است . پیروزه . فیروزج . حجرالظفر.
حجرالغلبه . حجرالعین . حجرالجاة. (فرهنگ فارسی معین ) :
فرنگیس را دید بر تخت عاج
نهاده به سر بر ز فیروزه تاج .
فردوسی .
////////////
فیروزه فسفات آبدار طبیعی آلومینیم است
که در دستگاه کجوجهی متبلور میشود، با مس آبیرنگ است و به عنوان جواهر بهکار میرود.[۱]
فیروزه با فرمول شیمیایی CuAl6 [ (OH)2 -
PO4]4.4H2O
یک کانی کمیاب و ارزشمند به رنگهای طیف فیروزهای (آبی روشن تا سبز)
و از رده فسفات است. این کانی بهدست فیروزهتراشان شکل داده میشود و به عنوان نگین
برای انگشتر، گردنبند، گوشواره و دیگر جواهرات به کار میرود.
محتویات [نمایش]
در ایران[ویرایش]
این کانی ارزشمند در نیشابور، جنوب مشهد،
کرمان، شهر بابک، تفت و در بیرجند یافت میشود. معدن فیروزه نیشابور از قدیمیترین
معادن فیروزه جهان است که از ۲۰۰۰ سال پیش از آن سنگ فیروزه استخراج میشده است و در
شمال غرب نیشابور قرار دارد.[۲] سنگهای فیروزه این معدن به دوسته خاکی و سنگی تقسیم
میشوند. فیروزه خاکی دارای رنگ و مرغوبیت بالاتر است. فیروزه عجمی، فیروزه شجری و
چغاله از دیگر انواع فیروزه هستند.[۳]
انگشتر فیروزه نیشابور
جستارهای وابسته[ویرایش]
فیروزهای
فیروزهکوب
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ صدری افشار، غلامحسین، حکمی،
نسرین و حکمی، نسترن: فرهنگ فارسی دوجلدی. نشر: فرهنگ معاصر. ۱۳۸۸.
پرش به بالا ↑ «آشنایی با سنگ فیروزه». همشهرب
آنلاین، ۳۰ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۵.
پرش به بالا ↑ «فیروزه چیست؟». تارنمای بیتوته.
بازبینیشده در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۵.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Turquoise»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۵).
پردیس کشاورزی ایران
///////////
قس فیروزه، فیروزج در عربی:
الفَيْرُوزُ أو الفَيْرُوزَجُ نوع من أنواع
الأحجار الكريمة، وهو أزرق اللون عادة وهو عبارة عن فوسفات متميه من الألمنيوم والنحاس،
ويتضمن تركيبه على معدن الحديد في بعض الأحيان، يتكون عن طريق ترسب المحاليل. نحاسي،
يتكون من أبخرة النحاس الصاعدة في معدنه وسبب هذا الرأي وجود كميات قليلة من فوسفات
النحاس فيه والتي تمنحه اللون الأزرق ويضفي معدن الحديد في نركيبه اللون الأخضر. حجر
سهل الخدش وخفيف الوزن ضعيف جدا تتخلله كسور محارية الشكل، معرض للإصابة بالشروخ (بسبب
أن بعض خاماته شديدة المسامية) ويمكن المحافظة على شكل الحجر عبر طبعه على مادة الراتينج
الصمغية أو على الشمع، ذو قيمة عالية مميزة من بين المجوهرات.
من أسمائه : الفيروزج - الماكفات - البيروزة - حجر العين - التوركواز
- حجر الكاليه - الشذر.
////////////
قس فیروزه در آذری:
Firuzə — mineral,kimyəvi tərkibi (CuAl6[PO4]4(OH)8·4H2O)olan
çox nadir və qiymətli daş.
Fars dilindən tərcümədə, firuzə — "xoşbəxtlik daşı"
deməkdir. Çox zaman "firuzə" sözünü fars dilindən "Piruz",
yəni, "qalib gələn" kimi də tərcümə edirlər. Qədim dövrlərdən
zərgərlikdə istifadə edilən firuzə bərəkət və var-dövlət rəmzi hesab edilirdi.
Rəngi açıq mavidən, göy, yaşıl və tünd yaşıl çalarlara qədər
olur. Sıxlığı 2,6—2,8-dir.
Firuzə mineralının çıxarıldığı yataqlar: Misir, Sinay yarımadası, İran, Əfqanıstan, Tacikistan, Türkmənistan.
Dünyada süni firuzə mineralının istehsalı geniş yayılmışdır ki,
bu mineralları əsil firuzədən yalnız mütəxəssislər ayıra bilirlər.
///////////
قس پیروس در باسای جاوی:
Pirus merupakan mineral tidak tembus cahaya berwarna toska yang dianggap sebagai batuan
berharga karena warnanya yang unik. Istilah pirus berasal dari kata bahasa
arab Fairuz (فيروز).
//////////
قس در عبری با فیلترشکن!
///////////
قس فروزا در ازبکی:
Feruza — mineral. Kimyoviy tarkibi СиА16[РО4]4(ОН)84Н2О.
Triklin singoniyada kristallanadi. Yashirin kristalli yaxlit massalar,
kurtaksimon agregatlar, pust, tomirlar hosil kiladi. Mineral agregatlarining
tuzilishiga qarab, qattiq va yumshoq koʻrinishga ega. Qattiq F.ning rangi koʻk
va samoviy koʻk boʻlib, yashil, qoʻngʻiryashil va qoʻngʻir ranggacha oʻzgaradi.
Yumshoq F. nam holatda uchraydi, quritilganda kattiklashadi. Rangi oqimtir, och havorang ,
havorangyashil va och yashil boʻladi. Qattiqligi 5—6, zichligi 2,6 —2,8 g/sm³.
Jilosiz, xira, mumga oʻxshash. F. gipergen mineral boʻlib, mis konlarining oksidlanish zonasida hamda kvars tomirlari va nurash jarayoniga uchragan kvarsli porfirlarda joylashgan. F. kaolin, galluazit, yarozit, alunit, opal, barit, xrizokollar bilan assotsiatsiyada
uchraydi. Zargarlikda qimmatbaho tosh sifatida ishlatiladi. Oʻzbekiston hududida juda qadimdan
maʼlum. Sharq mamlakatlarida qimmatbaho tosh
sifatida qadrlanib kelgan. Uzoq vaqtlargacha Oʻrta Osiyo boshqa mamlakatlarni
F. bilan taʼminlab kelgan. Eng yirik koni — Nishopur (Eron), Oʻzbekistonda F. Markaziy Qizilqum va Qurama, Qoratepa, Sulton Uvays togʻlarida mavjud.
///////////
قس فیروزه در تاجیکی:
Фирӯза (арабӣ: فيروزه) санги гаронбаҳои осмониранг, ки аз он бештар нигини ангуштар
мекунанд; номи занона.[1]
///////////
قس فیروزه در پنجابی:
فیروزہ اک نیلا ہرا مینگا پتھر اے۔
////////////
قس فیروزه، فیروزا در اردو:
فیروزہ یا فیروزایک خوبصورت
پتھر جو بہترین اور اعلی ترین قیمتی جواہر میں شمار ہوتا ہے۔
///////////
قس در اویغوری:
بىريۇزا(ياقۇت)
//////////////
Turquoise
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Turquoise
|
|
General
|
|
Category
|
|
Formula
(repeating unit) |
CuAl6(PO4)4(OH)8·4H2O
|
8.DD.15
|
|
Identification
|
|
Colour
|
Turquoise, blue, blue-green,
green
|
Massive, nodular
|
|
Good to perfect_usually N/A
|
|
Conchoidal
|
|
Mohs scale hardness
|
5–6
|
Waxy to subvitreous
|
|
Bluish white
|
|
2.6–2.9
|
|
Optical properties
|
Biaxial (+)
|
nα = 1.610
nβ = 1.615 nγ = 1.650 |
|
+0.040
|
|
Weak
|
|
References
|
Turquoise is an opaque, blue-to-green mineral that is a hydrated phosphate of copper and aluminium, with the chemical formula CuAl6(PO4)4(OH)8·4H2O. It is rare and valuable in finer grades and has been prized as a gemstone and ornamental stone for thousands of years owing to its unique hue.
In recent times, turquoise has been devalued, like most other opaque gems, by
the introduction onto the market of treatments, imitations, and synthetics.
The substance has been known by many names,
but the word turquoise dates to the 17th century and is
derived from the French turquois for "Turkish" because the mineral was
first brought to Europe from Turkey, from mines in the historical Khorasan Province of Persia.[2][3][4][5]Pliny the Elder referred to the mineral as callais and the Aztecs knew it as chalchihuitl.[4]
&&&&&&&&
فیل
بکسر فا و سکون یا و لام معرب از پیل فارسی است و بهندی هاتی و
هتهی و کج نیز بفتح کاف عجمی و جیم و بفرنکی آل فانطه و بانکریزی الیفین نامند
ماهیت آن
حیوانی است معروف بسیار کبیر الجثه اکبر از کل حیوانات و از جملۀ
مسوخات شمرده اند بآن معنی که بصورت آن بعضی از اسم عاصیۀ سالغه مسخ کشته اند و بعد
از سه روز مرده اند و انواع می باشد از کمریه و مرکه و غیر اینها و مجنس ازینها کمریه
کبیر جثه و با دست و پاهای اندک کوتاه و مرکه بلند و تا هفت ذرع دست از ناخن دست تا
استخوان شانۀ آن و ازین زیاده هم و نر آن را دو دندان بلند قوی می باشد از دو طرف دهن
آن برآمده و خم دار بطرف بالا و بعضی را تا مقدار سه چهار ذرع دست و زیاده هم بلند
می شود که بر آن تختی و یا چارپایه بسته بر ان بعضی از هنود عمده نشسته می خوابند و
دندان بعضی تا بنصفه آنچه از دهن آن بیرون است مجوف می باشد و بعضی کمتر و باقی غیر
مجوف و هرچه تجویف آن کمتر و ضخیم و راست و سفید باشد بهتر است و آنچه را صید کرده
اند هر سال و یا یک سال در میان از سر دندان آن قدری مقدار یک شبر و یا کمتر می برند
برای آنکه خوب قوی کردد و حلقهای برنجی بران می اندازند تا منشق و متکسر نکردد از تابش
آفتاب و صدمات و خرطوم آن را بهندی سوند نامند و بجای بینی آنست و مجوف و پیچیده می
شود و از ان تنفس می نماید و آب را بدان بدم می کشد و پیچیده در دهان خود ریخته می
خورد و کاه و غیره خوراکی خود را بهمان خرطوم برداشته بدهان داخل می کنند و بدندانهای
اسیا کوتاه خرد کرده می خورد و در خرطوم آن زور بسیار است و آن در کوهستان جینتا و
تپره و اسلام آباد که در بنکاله اند و آشام و در صوبه اوده و در کورکهه پور و غیره
و دکهن و سرندیپ و مالدیپ و حبشه و جاهای دیکر نیز بهم می رسد و می کویند ناد را در
جوف دندان بعضی افیال سال خورده چیزی مدور شبیه بمروارید بزرکی بهم می رسد و آن را
کج موتی بلسان اهل هند می نامند و دندان فیل ماده که بهندی هتنی نامند کوتاه باریک
تا بیک شبر و نیم و یا اندکی زیاده بران و دندان فیل را بعربی عاج نامند و بهترین اجزای
آنست و مفصل پاهای آن در وسط مفصل دستهای آن نیست بلکه در دو جانب بالا و اسفل یکی
قریب بیک ذرع بالا و یکی نیز قریب یک ذرع بناخن آن و لهذا در وقت نشستن و خوابیدن
اولا دستها را از پیش دراز می کند پس پاها را می خواباند و از کرمای بسیار متأذی می
کردد و هرکاه تپ نمود بزودی می میرد و مدت حمل آن هزده ماه کفته اند و می کویند عمر
آن مثل انسان است
طبیعت آن
سرد و بسیار خشک
افعال و خواص ان
اعضاء الراس و الصدر و الغذاء و النفض و غیرها اکتحال زهرۀ آن جالی
آثار چشم و مقوی آن و آشامیدن هر روز دو درم برادۀ عاج با ماء العسل و یا با آب و عسل
مقوی حافظه و فهم و رافع درد مفاصل و پهلو و با آب و یا ادویۀ مناسبه حابس اسهال و
نزف الدم و با شراب و یا با ماء العسل تا یک هفته جهت حمل و بدستور فرزجۀ آن بعد از
طهر جهت حمل زن عاقر مجرب دانسته اند و نیز چون بعد از طهر تا سه شب هر شب یک مثقال
نشارۀ آن را با دو مثقال نبات سفوف نمایند و شب چهارم با شوهر جفت شوند باعث حمل است
و با آب پودنۀ کوهی و یا نهری چند روز پیهم مانع ازدیاد جذام است و ذرور سائیدۀ آن
باهم وزن آن برادۀ آهن جهت بواسیر و آشامیدن بول آن به نحوی که آن زن نداند که بول
فیل است دیسقوریدوس جهت حامله شدن زن عاقر مجرب کفته و حمول سرکین آن باعث آنست که
زن هرکز آبستن نکردد و کویند اکر بر درخت باردار بندند و یا بران بمالند دیکر بار نیاورد
و بخور آن رافع تپهای مزمنه و کریزانندۀ هوام و طلای آن رافع کلف و آثار جلد و قمل
و محرق آن جهت سعفۀ رطبه و التیام زخمها و زهرۀ آن جالی آثار چشم و طلای آن برای رفع
برص تا سه روز پیهم و با خون کشف و یا بیضۀ آن تریاق جمیع سموم و خوردن یک قیراط از
خصیۀ آن با آب کاسنی رافع ذرب و اسهال مزمن و فرزجۀ آن معین بر حمل در غایت اعانت الخواص
بستن دندان آن یعنی عاج بر عضوی که استخوان آن شکسته و در ان مانده باشد جاذب و معین
بر اخراج آن و تعلیق آن بر کردن انسان خصوصا اطفال و مواشی در پارچه بسته مانع ضرر
وبا و طاعون و صرع و ام الصبیان و اکر بر درخت زنند ثمر آن شیرین کردد و تعلیق پوست
آن رافع حمی ربع و حمیات نائبه و در حدیث از حضرت امام کاظم علیه الصلوه و السلام وارد
است که شانه کردن از شانۀ عاج وبا را زائل می کرداند و بخور اندکی پارچۀ خشک خرطوم
آن رافع بواسیر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
فیل . (معرب ، اِ) پیل
. پستانداری است عظیم الجثه که راسته خاصی
بنام راسته فیلان را به وجود می آورد. در راسته فیلان امروز فقط دو گونه موجود است ، یکی فیل آسیایی
یا هندی و دیگر فیل افریقایی . قد فیلهای هندی از افریقایی کوچکتر و گوشها و عاج آنها
نیز کوچکتر است . به طورکلی امروزه فیلها بزرگترین حیوانات خاکزی هستند و دارای خرطوم
طویلی میباشند که از اتصال دوجدار بینی و لب بالا به وجود آمده است . بر روی آرواره بالایی دو دندان نیش وجود دارد که بسیار طویل میشود
و عاج را میسازد، بعلاوه در سراسر دهان فیل فقط چهار دندان آسیا وجود دارد که بر روی
هر نیم فک قرار میگیرد. نمو دندانهای آسیا تدریجی است ، یعنی در هر زمانی بیش از چهار
دندان آسیای عامل در دهان وجود ندارد ولی به محض اینکه دندانی ساییده شد در عقب آن
دندان آسیای دیگری رشد میکند به قسمی که در دوران عمر فیل در هر نیم فک شش آسیا تدریجاً
ظاهر میشود که سه تای اول را میتوان به منزله
دندانهای شیری محسوب داشت و سه تای دوم را بجای آسیاهای دایمی . اولین دندان
آسیای شیری در فیلها در سه ماهگی و دومی در دوسالگی و سومی در نه سالگی ظاهر میشود.
اولین آسیای اصلی یا دائمی در پانزده سالگی و دومی در بیست سالگی و سومی در سی وپنج
سالگی ظاهر میگردد. دست و پای فیلها حجیم و عضلانی است و هر کدام به پنج انگشت ختم
میشوند. انگشتان مجموعاً در داخل یک توده عضلانی
قرار دارند و فقط انتهای آنها که به سم پهنی ختم میشود آزاد است . فیل را معمولاً در
هندوستان و افریقا اهلی میکنند. فیلهای افریقایی بیشتر وحشی هستند و آنها را به منظور
استفاده از عاجشان شکار میکنند. برخی فیلها بالغ بر پنجاه تا شصت کیلوگرم عاج میدهند.
ارتفاع فیلهای افریقایی تا 4/5 متر نیز میرسد. (فرهنگ فارسی معین ). کلمه فیل در عربی بصورت افیال و فیول جمع بسته میشود.
و از آن مشتقات دیگری مستعمل است از جمله فَیّال به معنی فیلبان و پیلبان که صیغه شغل و مبالغه است : چند فیل که حصن قلب کافر بود
بستد. (ترجمه تاریخ یمینی ). پای دربست فیل
خاص آورد و از نیتی صادق و یقینی صافی بر قلب ایلک حمله کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ).
////////////
فیل یا پیل نام حیوانی بزرگجثه از راسته
خرطومداران (Proboscidea) از خانواده فیلان (Elephantidae) است که بیشتر بومی هندوستان و آفریقا است.[نیازمند
منبع] گذشته از اندازه فیلها، دو چیز دیگر که آنها را از بقیه پستانداران متمایز
میکند، خرطوم و عاج آنهاست.
فیلها سنگینترین جانوران خشکی هستند.
نوع بالغ فیل نر حداکثر ۶۰۰۰ کیلوگرم وزن دارد. فیلها ۳/۶ تا ۵٬۵ متر طول و ۳٬۲ متر ارتفاع دارد و معمولاً وزن
آنها ۴ تا ۶ تن است.
فیل گیاهخوار است و در یک روز ممکن است ۷۰ کیلوگرم برگ و علف خورده
یا ۲۰۰ لیتر آب بیاشامد.
////////////
قس فیل در عربی:
الفيل هو حيوان ثديي ضخم من فصيلة الفيليات
ورتبة الخُرْطُومِيَّات. هناك نوعين من الأفيال; الفيل الأفريقي والفيل الآسيوي، على
الرغم من أن بعض الأدلة تشير إلى أن فيلة الأحراش الأفريقية وفيلة الغابات الأفريقية
هي أنواع منفصلة عن بعضها. تنتشر الفيلة في جميع أنحاء أفريقيا جنوب الصحراء الكبرى،
وجنوب وجنوب شرق آسيا. الفيلة هي الخرطوميات الوحيدة الباقية على قيد الحياة، وتشمل
الأنواع المنقرضة الماموث والصناجات.
تعد الفيلة أكبر الحيوانات الأرضية الحية،
فذكور الفيلة الأفريقية يمكن أن يصل ارتفاعها إلى 4 أمتار (13 قدم) وتزن 7،000 كجم
( 15000 رطل). هذه الحيوانات لديها العديد من السمات المميزة، بما في ذلك الخرطوم الطويل
المستخدم لأغراض كثيرة، وتنمو قواطعها لتصبح انياب، وتكون بمثابة أدوات لتحريك الأشياء
والحفر وكسلاح للقتال. وكذلك رفرفة الأفيال لأذنها الكبيرة، تساعدها على التحكم في
تغيير درجة حرارة جسمها. للفيلة الأفريقية آذان كبيرة وظهورهم مقعرة، بينما الفيلة
الآسيوية لها آذان صغيرة وظهورها محدب أو مستوي.
الفيلة حيوانات عاشبة ( آكلة للعشب) ويمكن
العثور عليها في بيئات مختلفة بما في ذلك مناطق السافانا والغابات والصحارى والمستنقعات.
وهي تفضل البقاء بالقرب من المياه. وتعتبر الأفيال من الأنواع الرئيسية نظرًا لتأثيرها
في بيئاتها. وتميل غيرها من الحيوانات للحفاظ على المسافة بينها، وبين الحيوانات المفترسة
مثل الأسود والنمور والضباع والكلاب البرية وعادة ما تستهدف فقط الفيلة الصغار (دغفل).
وتميل الإناث للعيش في مجموعات عائلية، والتي قد تتكون من انثى واحدة مع عجوليها أو
الإناث ذات الصلة مع الذرية. وتقاد مجموعات الإناث بواسطة أكبرها سنًا، والمعروفة باسم
الأم الحاكمة. الفيلة لديها مجتمع انشطاري صهري فيها مجموعات عائلية متعددة معًا للاندماج
في مجتمع. وتترك الذكور المجموعات العائلية عند سن البلوغ، وتتعايش وحدها أو مع ذكور
أخرى. وتتفاعل الذكور البالغة مع المجموعات لتبحث عن التكاثر والدخول في حالة من زيادة
هرمون التستوستيرون والعدوانية المعروفة باسم العفن، مما يساعدها على الهيمنة والنجاح
التناسلي. وتُعد الصغار محورًا لاهتِمام المجموعات العائِلية، وتعتمد على امهاتها لثلاث
أعوام. وتعيش الفيلة لحوالي 70 عام في البرية. وتتواصل الفيلة عن طريق اللمس والرؤية
والصوت; فهي تستخدم الموجات تحت الصوتية والإتصالات الرجفية التي تصل إلى لمسافات طويلة.
وتم مقارنة ذكاء الفيل بالرئيسيات والثدييات البحرية، وظهر لديها وعيًا ذاتيًا وتظهر
تعاطف للموتى من نوعها.
تصنف الفيلة الأفريقية بأنها غير محصنة، من قبل الاتحاد الدولي
لحفظ الطبيعة، في حين يصنف الفيل الآسيوي من الأنواع المهددة بالانقراض. الصيد غير
القانوني للأفيال من أجل تجارة العاج واحدة من أكبر الأخطار التي تهددها. الصيد الغير
قانوني للأفيال من أجل تجارة العاج واحدة من أكبر الأخطار التي تهددها. تستخدم الفيلة
في الأعمال في آسيا. وفي الماضي كانت تستخدم في الحروب، واليوم، كثيرا ما وضعوا على
العرض في حدائق الحيوان والسيرك. كما ذكرت في الادبيات والقصص القديمة.
//////////
قس فیل در آذری:
فیل (اینگیلیس دیلی:Elephants) لاب بؤیوک ممه لی یئر اوزونده بیتگی جی و ممه
لی لردن فیلکیمینلر بؤلومونده(Elephantidae) ایکی جوره فیل وار بیر جور آفریقا فیللری</
(Loxodonta
africana)
بیر جورآسیا فیللری(Elephas maximus)
//////////////
قس گاجاه در باسای اندونزی:
Gajah adalah mamalia besar dari familia
Elephantidae dan ordo Proboscidea. Secara tradisional, terdapat dua spesies
yang diakui, yaitu gajah afrika (Loxodonta africana) dan gajah asia (Elephas
maximus), walaupun beberapa bukti menunjukkan bahwa gajah semak afrika dan
gajah hutan afrika merupakan spesies yang berbeda (L. africana dan L.
cyclotis). Gajah tersebar di seluruh Afrika sub-Sahara, Asia Selatan, dan Asia
Tenggara. Elephantidae adalah satu-satunya familia dari ordo Proboscidea yang
masih lain; familia lain yang kini sudah punah termasuk mammoth dan mastodon.
Gajah afrika jantan merupakan hewan darat terbesar dengan tinggi yang dapat
mencapai 4 m (13 ft) dan massa yang kurang lebih 7.000 kg (15.000 lb). Gajah
memiliki ciri-ciri khusus, dengan yang paling mencolok adalah belalai atau
proboscis yang digunakan untuk banyak hal, terutama untuk bernapas, menghisap
air, dan mengambil benda. Gigi serinya tumbuh menjadi taring yang dapat
digunakan sebagai senjata dan alat untuk memindahkan benda atau menggali. Daun
telinganya yang besar membantu mengatur suhu tubuh mereka. Gajah afrika
memiliki telinga yang lebih besar dan punggung yang cekung, sementara telinga
gajah asia lebih kecil dan punggungnya cembung.
////////////
قس در کشمیری: ہوس چھُ اکھ جانوَر.
/////////////
قس نِدو، تِمبو در سواحلی:
Ndovu au tembo ni aina za wanyama wenye umbo kubwa kupita
wanyamapori wote. Watoto wake wakizaliwa hufikia kg 100 na ndovu mzima huwa na
uzito wa tani 2 hadi 5; kimo ni hadi m 4.
Kibiolojia ni mamalia. Sehemu ya pekee mwilini ni mwiro ambao hali
halisi ni pua la tembo lililorefuka na kufanya kazi pia kama mkono wake yaani
kwa kutumia mwiro ndovu hushika vitu na kufanya utafiti kwa kugusagusa.
Pembe-jino zake zinatafutwa sana kama mapambo na biashara ya pembe za
ndovu imeshakuwa hatari kabisa kwa ndovu wote kwa sababu wanawindwa mno. Hivyo
kwa mapatano ya kimataifa biahsara ya pembe hizi imepigwa marufuku.
////////////
قس فیل، فِل در کردی:
Fîl an fêl di nav canewerên guhandaran
reşayiyê de yê herî mezin e ku ji famîleya fîlên rast. Giraniya fîlekî dikare
heta 7 tonî be. Fîl li Efrîqa û Hîndistanê hene. Fîlên Hîndistanê bi piranî
tên kedîkirin û wek ajelên barkêşiyê di karên daristanan de bi kar tînin.
///////////
قس هاتهی در پنجابی:
ھاتھی ددپلانے جانوراں دا اک ٹبر اے۔ ایہدیاں 2 ونڈاں نیں۔ ایہ افریقہ، ھندستان، سری لنکا تے انڈونیشیا چ ہوندا اے۔ اے سب توں وڈا زمینی ددپلانا اے۔
/////////////
قس پیل در پشتو:
پيل (په
لاتين: Elephas)
د خړتم لروونکو
ژويو څخه تر ټولو لوی مځکنی تې لروونکی ژوي دي چې په دوو جنسو Loxodonta او Elephas او
درو ډولو افریقايي
پیل Loxodonta
africana، (ځنگلي پیل) Loxodonta cyclotis او Elephas maximus آسیايي
بیل تقسيم
کېږي. په دي جنس کې ماموت هم
شته چې ۴۴ زره کاله مخکې مړ شوي وو.
/////////////
قس هاتی در پنجابی:
هاٿي خشڪي جي جانورن مان سڀ کان وڏو جانور آهي.
///////////
قس فیل در کردی سورانی:
فیل گیانلەبەرێکی مەمکداری ڕووەکییە (گیاخۆر) کە خاوەن لاشەیەکی زەبەلاحی گەورەیە و بە گەورەترین گیانلەبەری سەر وشکانی دادەنرێت.
فیل لەگەڵ ئەوەی لەشێکی زەبەلاحی ھەیە و ڕۆژانە پێویستی بە خۆراکێکی زۆر ھەیە بۆ ئەوەی تێر ببێت. فیل ٢٦ ددانی ھەیە و تاکە گیانلەبەریشە لەسەر ڕووی زەوی کە چوار ئەژنۆی ھەیە.
////////////////
قس در تاتاری:
Фил бик зур гәүдәле хайван, аның биеклеге 3 метрга якын. Филнең
колаклары гына да 2-3 метр киңлектә. Филләрнең озын борыннары хобот (хортум)
дип атала. Шул озын борыннары белән ул искиткеч авыр бүрәнәләрне күтәрә. Шулай ук
борыны белән җирдәге кечкенә шырпы кисәген дә ала ала. Чөнки әнә шул
хоботыочында кечкенә генә бер яки ике бармакчыгы бар. Очлы тешләре белән ул
җирне казый, агач кайрысын кубара. Фил 60 еллап яши. Аның каравы фил балалары
20 яшьләрдә генә җитлегә.
///////////
قس فیل در ترکی استانبولی:
Fil, hortumlular takımının filgiller (Elephantidae) familyasını oluşturan memeli bir hayvandır. Geleneksel olarak Asya
fili (Elephas
maximus) ve Afrika fili (Loxodonta africana) olmak üzere iki türü
tanınır; ancak bazı kanıtlara dayanarak Afrika
savan fili (L.
africana) ile Afrika
orman filinin (L.
cyclotis) de iki ayrı tür olduğu öne sürülür. Filler, Sahra altı Afrika ile Güney ve Güneydoğu Asya'da bulunur. İçinde mamutlar ve mastodonlar gibi soyu
tükenmiş türleri de
barındıran hortumlular takımından günümüzde soyunu sürdüren bir tek filler
kalmıştır. Karada yaşayan en büyük hayvan olan Afrika filinin erkeği 4 m boya
ve 7.000 kg ağırlığa ulaşabilir. Fillerin dikkat çekici ve ayırt edici özellikleri
arasında, nesneleri yakalamak gibi çeşitli amaçlar için kullanılan uzun hortumları başta gelir. Çok uzun ve sivri olan
kesici dişlerini nesneleri taşımak, yeri kazmak için kullanırlar. Fildişinin kaynağı olan bu kesici dişler aynı
zamanda dövüşürken silah olarak da kullanılır. Filin büyük ve geniş kulakları
vücut ısısını kontrol etmeye yarar. Afrika fillerinin kulakları daha büyük olur
ve sırtları içbükeydir. Asya fillerinin ise kulakları daha küçük olur ve
sırtları dışbükey ya da düzdür.
//////////
قس هاتهی در اردو:
ہاتھی جنگلی حیات میں جسیم اور طاقتورترین ممالیہ جانور سمجھا جاتاہے۔[1] ہاتھی کی عام طور پر تین اقسام ہیں افریقی بش ہاتھی، افریقی جنگلی
ہاتھی (جسے عام طور پر افریقی
ہاتھی بھی کہا جاتا ہے) اور ایشیائی
ہاتھی، جسے انڈین ہاتھی بھی کہا جاتا ہے جبکہ اس کی بقیہ اقسام برفیلے زمانے میں تقریباً 10،000
دس ہزار سال پہلے معدوم ہو چکی ہیں۔ جسام (Mammothss) اس کی معروف
و معتبر مثال ہیں۔
ایک ہاتھی کا عمومی حمل کی میعاد 222 مہینے ہوتی ہے جوکہ کسی بھی زمینی جانور کے مقابلے میں طویل ترین میعادِ حمل ہے۔ پیدائش کے وقت ایک ہاتھی کے بچے کا عمومی وزن 120 کلوگرام تک ہوتا ہے۔ ایک ہاتھی کی طبعی زندگی عموماً 70 سال تک ہوتی ہے جبکہ کچھ ہاتھی اس سے زیادہ عرصے تک بھی زندہ رہتے ہیں۔ دنیا کا طویل العمر ہاتھی انگولا میں 1956ءمیں دیکھا گیا تھا۔
ایک نر ہاتھی کا وزن تقریباً 12،000 بارہ ہزار کلوگرام،[2] اگلے شانے کی اونچائی تقریباً 4.2 میٹر یا 13.88فٹ، افریقی ہاتھی کے مقابلے میں ایک میٹر یا 3سے 4 فٹ زیادہ لمبا،[3] ہوتا ہے۔
ایک ہاتھی کا عمومی حمل کی میعاد 222 مہینے ہوتی ہے جوکہ کسی بھی زمینی جانور کے مقابلے میں طویل ترین میعادِ حمل ہے۔ پیدائش کے وقت ایک ہاتھی کے بچے کا عمومی وزن 120 کلوگرام تک ہوتا ہے۔ ایک ہاتھی کی طبعی زندگی عموماً 70 سال تک ہوتی ہے جبکہ کچھ ہاتھی اس سے زیادہ عرصے تک بھی زندہ رہتے ہیں۔ دنیا کا طویل العمر ہاتھی انگولا میں 1956ءمیں دیکھا گیا تھا۔
ایک نر ہاتھی کا وزن تقریباً 12،000 بارہ ہزار کلوگرام،[2] اگلے شانے کی اونچائی تقریباً 4.2 میٹر یا 13.88فٹ، افریقی ہاتھی کے مقابلے میں ایک میٹر یا 3سے 4 فٹ زیادہ لمبا،[3] ہوتا ہے۔
///////////
قس پیل در اویغوری
//////////////
قس فیل در زازاکی:
Fil (namê taxonomik Elephantidae) namê jü
heywano ke familyaya Elephantidaey vırazeno, çıçıkıno u gırdo. Du cınsê cı estê
u namê inan Filo Asya u Filo Afrikao. Ewro fili Afrikaya Cêr-Sahra u Asyay
Veroci, Asyay Verocê Rocvetışi de cüyenê. Zemanê veri de familyaya filan de
Mamuti, Mastodoni zi cüyo ema ebe zeman ra rıstımê inan niyo biy u tenya Fil mendo.
Fil erd de heywano de tewr gırdo u dergiya cı 4 metre derg beno u şena heta
4000 kg ra şırê. Dındo cı tarix de zaf biya namdare u qıymetıne. Postê cı zaf
tiro u qewetıno. Garmiya wucıdê cı terefê no post ra kontrol beno. Wucıd u goşê
Filo Afrika dey Filo Asya ra gırdêro.
////////
Elephant
From Wikipedia, the
free encyclopedia
This article is
about the living species. For extinct relatives also known as elephants,
see Elephantidae. For other uses, see Elephant (disambiguation).
Elephants
Temporal range: Pliocene–Recent |
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Subphylum:
|
|
Class:
|
|
Superorder:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genera
|
|
Elephants are large mammals of the family Elephantidae and the order Proboscidea. Three species are recognised, the African bush elephant (Loxodonta
africana), the African forest elephant (L. cyclotis), and the Asian elephant (Elephas maximus). Elephants are scattered throughout sub-Saharan Africa, South Asia, and Southeast
Asia. Elephantidae is the only surviving family
of the order Proboscidea; other, now extinct, members of the order
include deinotheres, gomphotheres, mammoths, and mastodons. Male African elephants are the largest extant terrestrial animals and can
reach a height of 4 m (13 ft) and weigh 7,000 kg
(15,000 lb). All elephants have several distinctive features, the most
notable of which is a long trunk or proboscis, used for many purposes, particularly breathing, lifting water, and
grasping objects. Their incisors grow into tusks, which can serve as weapons and as tools for moving
objects and digging. Elephants' large ear flaps help to control their body
temperature. Their pillar-like legs can carry their great weight. African elephants have larger ears
and concave backs while Asian elephants have smaller ears and convex or level
backs.
Elephants are herbivorous and can be found
in different habitats including savannahs, forests, deserts, and marshes. They prefer to stay near water. They are considered to be keystone species due to their impact on their environments. Other animals tend to keep
their distance from elephants while predators, such as lions, tigers, hyenas, and any wild
dogs, usually target only young elephants (or
"calves"). Females ("cows") tend to live in family groups,
which can consist of one female with her calves or several related females with
offspring. The groups are led by an individual known as the matriarch, often the oldest cow. Elephants have a fission–fusion society in which multiple family groups come together to socialise. Males
("bulls") leave their family groups when they reach puberty and may
live alone or with other males. Adult bulls mostly interact with family groups
when looking for a mate and enter a state of increased testosterone and aggression known as musth, which helps them gain dominance and reproductive success.
Calves are the centre of attention in their family groups and rely on their
mothers for as long as three years. Elephants can live up to 70 years in the
wild. They communicate by touch, sight, smell, and sound; elephants use infrasound, and seismic communication over long
distances. Elephant intelligence has been compared with that
of primates and cetaceans. They appear to have self-awareness and show empathy for dying or dead individuals of their kind.
African elephants are listed as vulnerable by the International Union for
Conservation of Nature (IUCN)
while the Asian elephant is classed as endangered. One of the biggest threats to
elephant populations is the ivory trade, as the animals are poached for their ivory tusks. Other threats to wild elephants include habitat destruction and
conflicts with local people. Elephants are used as working animals in Asia. In the past, they were used in war; today, they are often
controversially put on display in zoos, or exploited for entertainment in
circuses. Elephants are highly recognisable and have been featured in art,
folklore, religion, literature, and popular culture.
Elephant
From Wikipedia, the
free encyclopedia
This article is
about the living species. For extinct relatives also known as elephants,
see Elephantidae. For other uses, see Elephant (disambiguation).
Elephants
Temporal range: Pliocene–Recent |
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Subphylum:
|
|
Class:
|
|
Superorder:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genera
|
|
Elephants are large mammals of the family Elephantidae and the order Proboscidea. Three species are recognised, the African bush elephant (Loxodonta
africana), the African forest elephant (L. cyclotis), and the Asian elephant (Elephas maximus). Elephants are scattered throughout sub-Saharan Africa, South Asia, and Southeast
Asia. Elephantidae is the only surviving family
of the order Proboscidea; other, now extinct, members of the order
include deinotheres, gomphotheres, mammoths, and mastodons. Male African elephants are the largest extant terrestrial animals and can
reach a height of 4 m (13 ft) and weigh 7,000 kg
(15,000 lb). All elephants have several distinctive features, the most
notable of which is a long trunk or proboscis, used for many purposes, particularly breathing, lifting water, and
grasping objects. Their incisors grow into tusks, which can serve as weapons and as tools for moving
objects and digging. Elephants' large ear flaps help to control their body
temperature. Their pillar-like legs can carry their great weight. African elephants have larger ears
and concave backs while Asian elephants have smaller ears and convex or level
backs.
Elephants are herbivorous and can be found
in different habitats including savannahs, forests, deserts, and marshes. They prefer to stay near water. They are considered to be keystone species due to their impact on their environments. Other animals tend to keep
their distance from elephants while predators, such as lions, tigers, hyenas, and any wild
dogs, usually target only young elephants (or
"calves"). Females ("cows") tend to live in family groups,
which can consist of one female with her calves or several related females with
offspring. The groups are led by an individual known as the matriarch, often the oldest cow. Elephants have a fission–fusion society in which multiple family groups come together to socialise. Males
("bulls") leave their family groups when they reach puberty and may
live alone or with other males. Adult bulls mostly interact with family groups
when looking for a mate and enter a state of increased testosterone and aggression known as musth, which helps them gain dominance and reproductive success.
Calves are the centre of attention in their family groups and rely on their
mothers for as long as three years. Elephants can live up to 70 years in the
wild. They communicate by touch, sight, smell, and sound; elephants use infrasound, and seismic communication over long
distances. Elephant intelligence has been compared with that
of primates and cetaceans. They appear to have self-awareness and show empathy for dying or dead individuals of their kind.
African elephants are listed as vulnerable by the International Union for
Conservation of Nature (IUCN)
while the Asian elephant is classed as endangered. One of the biggest threats to
elephant populations is the ivory trade, as the animals are poached for their ivory tusks. Other threats to wild elephants include habitat destruction and
conflicts with local people. Elephants are used as working animals in Asia. In the past, they were used in war; today, they are often
controversially put on display in zoos, or exploited for entertainment in
circuses. Elephants are highly recognisable and have been featured in art,
folklore, religion, literature, and popular culture.