قصاص
بضم قاف و فتح صاد و الف و صاد مهمله اسم قسمی از خلر* رقیق
الغلاف کوچک دانه بسیار سفید است و در حرف الخاء مع الراء در خلر مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* خلر
بضم خاء معجمه و فتح لام مشدده و سکون
راء مهمله آن را جلبان خوانند و بهندی متر کابلی
ماهیت آن
دانه ایست شبیه بکرسنه و کیاه آن بقدر
ذرعی و کمتر از ان و برک آن ریزه و کل آن ما بین سفیدی و زردی و غلاف آن شبیه بغلاف
باقلا و سفید و پنج قسم می باشد آنچه غلاف آن از باقلا کوچکتر و پوست آن غلیظتر و عریض
و بسیار سفید و دانۀ آن بقدر نخود کوچکی آن را جلبان ابیض نامند و آنچه دانۀ آن کوچک
و پهن و اغبر جلبان اسود و بشیرازی مشو و بهندی کهساری و اهل ولایت اروستان و نواح
کرمان کونیان کرو خوانند و بسیار آن را می خورند و در موسم بهار که هنکام رسیدن آنست
خام ناپختۀ آن را نیز می خورند و آنچه مضاعف الغلاف و خشن و دانۀ آن در سفیدی و کوچکی
و تدویر کمتر از اول است آن را نبقه نامند و آنچه در غلافی قریب بباقلا و سیاه رنک
و دانۀ آن مستدیر و بزرک و مائل بزردی و بسیار تلخ است در مصر بسیله نامند و قسم پنجم
رقیق الغلاف سفیددانه و آن را قصاص نامند
طبیعت همه اقسام آن
در اول سوم سرد و در آخر دوم خشک
افعال و خواص آن
آشامیدن طبیخ آن با عسل جهت سرفه و تصفیۀ
رئه و درد سینه و تلیین آن و تحلیل اخلاط فاسده و دفع فضلات غلیظه از امعا و ادرار
نمودن شیر و بول و حیض و ضماد آن جهت تقویت اعضا و وثی و کلف و با عسل جهت تحلیل اورام
و بخور آن موجب جمعیت مورچه است در ان موضع و چون کاو بخورد فربه شود مضر اعصاب و مولد
سودا و نفاخ و ادمان خوردن آن باعث لنکی و خوردن تر و تازۀ ناپختۀ آن دوار آورد خصوصا
نوع اندک پهن مثلث شکل آنکه بهندی کهساری نامند مصلح آن شراب عسل مقدار شربت آن تا
ده درم و نوع بری آن بغایت غلیظ و مدر شیر است
مخزن الادویه
//////////
قس الفصة الشجرية در عربی:
الفصة الشجرية نوع نباتي يتبع لجنس الفصة من الفصيلة البقولية. اسمه العلمي (باللاتينية: Medicago arborea).
موطنها بعض مناطق شمال حوض البحر الأبيض المتوسط في تركيا واليونان وألبانيا وإيطاليا وإسبانيا، وتتواجد في بلاد الشام كنبات دخيل.[3]
1.
^ مذكور في : القائمة الحمراء للأنواع المهددة
بالانقراض 2016.3 — معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة
بالانقراض: 176513 — تاريخ الاطلاع: 10 ديسمبر 2016 — العنوان : The IUCN Red List of Threatened Species 2016.3
2.
^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب ت مذكور في :
Species Plantarum. 1st Edition, Volume 2 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358799 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species
Plantarum — المجلد:
2 — الصفحة: 778
3.
^ قاعدة البيانات
الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة انتشار الفصة
الشجرية (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 17 تشرين الثاني 2012.
/////////////
Medicago arborea
From Wikipedia, the free encyclopedia
Tree Medick
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
M. arborea
|
·
Medicago arborea var. citrinaFont Quer
·
Medicago arborescens C. Presl
·
Medicago citrina (Font Quer) Greuter
·
Rhodusia arborea (L.) Vassilcz.
·
Trigonella arborea (L.) Vassilcz.
|
Medicago
arborea is
a plant species of the genus Medicago. Common names
include moon trefoil, shrub medick, alfalfa
arborea, and tree medick. It is found throughout Europe and
especially in the Mediterranean basin, primarily on rocky shores among shrubby
vegetation. It forms a symbiotic relationship with
the bacterium Sinorhizobium meliloti, which is capable
of nitrogen fixation. It is the only member
of the genus Medicago which is used as an ornamental. M.
arborea is sometimes misidentified as Cytisus, which it resembles.[2]
The
shrub is 1–4 metres (3 ft 3 in–13 ft 1 in) high and wide
and is pale yellow in colour. Its stems are erect and terete while its stipules are triangular and
are 5–8 millimetres (0.20–0.31 in) in height. Its petioles are 2–4 centimetres
(0.79–1.57 in) long with obovate to obcordate leaflets. Flowers are
scattered 6-10 racemes and are 2–2.5
centimetres (0.79–0.98 in) long with axillar peduncles which are 3–5
centimetres (1.2–2.0 in). Bracts are 2 millimetres
(0.079 in) long while its pedicels are 5 millimetres
(0.20 in) long. Its legume is coiled in 0.5 to
1.5 spirals which are 12–15 millimetres (0.47–0.59 in) wide and are pubecent at the
center. Corolla is of orange colour and is 12–15
millimetres (0.47–0.59 in). The seeds are 4 millimetres (0.16 in)
long.[3]
1.
Jump up^ Draper Munt, D.
(2011). "Medicago
citrina". IUCN Red List of
Threatened Species. Version 2011.2. International Union for
Conservation of Nature. Retrieved 2 April 2017.
2.
Jump up^ Lesinš, Karlis
Adolfs; Lesinš, Irma (1979). Genus Medicago (Leguminosae). The Hague, The
Netherlands: Dr. W. Junk bv Publishers. p. 132. ISBN 90-6193-598-9.
&&&&&&
قصب
بفتح قاف و صاد و باء موحده لغت عربی است و بسریانی قنا و
بیونانی اثونبون و قالامن نیز و برومی قلاماوس و بفارسی نی و بترکی قابیش و بهندی
سرکنده و نل و بفرنکی بروند و نوع بسیار کبیر آن را بهندی بانس و متوسط آن را ترله
بانس نامند
ماهیت آن
اسم جنس نی کرهدار است و آن اقسام است از مجوف و غیر مجوف و
مصمت و آجامی و غیر آجامی که در زمینهای آبدار و کنار آبها و زمینهای نمناک می
روید و بهترین اقسام مجوف آنست که در بندهای آن بلند و کرههای آن بسیار از هم دور
باشد و این را نی هندی نامند و ازین نوع آنچه بندهای آن بسیار بلند باریک نرم و
کرههای آن بسیار از هم دور است آن را نی آچی نامند جهت آنکه از انجا می آورند و آن
جزیرۀ از جزائر زیربادات است و در جزائر دیکر نیز بهم می رسد و قلم که بدان کتابت
می کنند نیز نوعی از نی مجوف است و بهترین این آنست که در قریۀ واسط از قرای شوستر
و بعد از ان آنچه در قرای دیکر نواح آن بهم می رسد که صلب خوش جوهر خوشرنک سیاه
مائل بسرخی براق و با اندک ابلق بی ریشه و راست است پیچدار نباشد و چرب و نرم باشد
و از ان را آنچه را تربیت می نمایند در ابتدای رستن و وقت بریدن و بعد از ان خوب
می باشد بدین قسم که بعد از رستن و بقدر یکدو ذرع رسیدن آنچه بسیار ضعیف و غیر
مستوی است و یا کرههای آن نزدیک بهم می برند تا تتمه قوت یابند و آنچه خوب است اکر
اندک کج شده بملایمت راست می کنند و بعد از کمال رسیدن می برند و نمی کذارند که
بسیار خشک و فاسد کردد پس دستها بسته در جاهای بلند که بدانها دود برسد می کذارند
و دود بدان می دهند و تدابیر دیکر نیز می کنند پس خوب آن را جدا کرده دستها می
بندند هر دسته یک صد عدد و آنچه را تربیت ننموده باشند زبون و اتفاقا در هر دسته
ازین نیز سه چهار نیزه که در هر نیزه دو یا سه عدد بند قلم می باشد خوب برمی آید و
باقی زبون و از نوع زبون نی بوریا و غیر آن می بافند و از مصمت آن نیز و می
سوزانند و نیشکر که قصب السکر است از اقسام مصمت آنست و علی حده ان شاء اللّه
تعالی مذکور می کردد و انابیبی که نی فارسی است و آن نی سبز رنک است که در آبها می
روید و نبطی آن نمی روید مکر در آبهای ایستاده و عکرش که قسمی از ثیل است چون در
زمینهای آبدار تربیت یابد نی می کردد و قنا یعنی نی نیزه و تیر که بعربی مران و
بهندی سری نامند نیز هر دو از اقسام قصب اند و اقسام بانس که در ملک هند و
زیربادات خصوص افراط اقسام آن در بنکاله بسیار است نیز از اقسام نی مجوف است و
تفصیل هریک جدا جدا طولی دارد و خیزران نیز از اقسام نی مصمت است در حرف الخاء ذکر
یافت
طبیعت مطلق ان
سرد و خشک و محرق آن کرم و خشک
افعال و خواص بیخ ان
اندک جالی و بی حدت و از سائر اجزای آن قویتر اعضاء الراس ذرور
قصب محرق جهت سعفه و قوبای حادث در سر و کل آن چون در کوش رود احداث کری نماید
بسبب چسپیدن باندرون کوش و لهذا احتراز از ان واجب است و سنون سوختۀ قصب جالی
دندان و مانع سیلان خون لثه و اکتحال رطوبتی که در برک نی جمع می کردد جهت رفع
بیاض عین از مجربات است اعضاء الصدر و الغذاء و النفض آشامیدن سائیدۀ برک آن با
عسل جهت سرفه و محرق آن بقدر یک دانک جهت تفتیح سدۀ مراره و ادرار بول و حیض چون
برک نورستۀ آن را در آب خوب بمالند و صاف کرده بنوشند نفث الدم را مفید است الجروح
و القروح و ضماد سوختۀ آن جهت جرب و حکه و زخمهای چرکدار و ضماد برک تازۀ آن جهت
حمره و اورام حاره و ضماد بیخ تازۀ کوبیدۀ آن جاذب استخوان و پیکان و با سرکه مسکن
درد کمر و عصب و ورک و ذرور پوست نی نیم رس خصوصا بانس حابس نزف الدم همه اعضا است
که پوست ظاهر آن را بتراشند و نرم سوده بر ان بپاشند السم ضماد شکوفۀ آن جهت کزیدن
عقرب و اخراج کرم کوش و معده الزینه طلا و خضاب بیخ سوختۀ آن با پوست و با هموزن
آن حنا جهت رویانیدن موی و بلندی و تقویت آن و جلای بشره و پوست نی فارسی سوخته
کرم و خشک در سوم و جهت داء الثعلب الحمی و غیره فرش کردن برک نی فارسی که آب بر
ان پاشیده باشند جهت صاحبان تپ حار و رفع شدت کرمی هوا و فساد آن نافع مضر رئه
مصلح آن کثیرا و فندق است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
قصب . [ ق َ ص َ ] (ع اِ) کِلک . قلم
. || نی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لیث گوید هر نبات که میان او
تهی و راست قامت و او را پیوندها باشد عرب او را قصب گوید و به پارسی نی باشد. دوس
گوید بعضی از وی آن است که میان تهی نباشد و از او نیزه سازند و آنچه میان تهی بود
مزامیر سازند و قلم از انواع اوست و بعضی از او سطبر بود منبت او بر لب جویهاباشد و
بعضی آن است که به شکل دیوار بر اطراف باغات بنشانند، پس در کتاب خود سه نوع ذکر کرده
است، قصبی که از او تیر سازند و قصب الذریر
هم ذکر کرده است و نوع سوم قصب فارسی است . جالینوس گوید: نی طیب که از بلاد هند به
اطراف برند در میان او به شکل غبار و سرمه چیزی باشد که در اقسام او نباشد نام او قالاوس
اروناطیقوس است، و حمزه نی بوریا ذکر کرده
است، گوید او نوعی باشد که میان او تهی بود
و آن به شکل غبار یا چوبی که به واسطه ، مرور ایام پوسیده بود بوی او خوش و لون او به سرخی
مایل بود. و رازی گوید منبت او بلاد هندبود و آنچه لون او یاقوتی باشد و بندهای به
یکدیگر نزدیک بود و چون جرم او شکسته شود توتو از یکدیگر جدا نشود و جرم او رنگین بود
و لون او به سفیدی مایل بود و آنچه در میان او بود به نسج عنکبوت ماند و در طعم او
اندک سری باشد و چون بخایند آب دهن نشف کند نیکو باشد و در او قوه ، قبض بود و لون آن میان زرد و سفید بود، پوست نی چون
بسوزند چرک از جراحات پاک کند،و نی گرم بود در سوم و خشک باشد، برگ تر وی چون بکوبند
و بر اورام کرم ضماد کنند نافع بود و اگر بیخ نی با بصل الذریر بر موضع خاررفته نهند
بیرون آورد. و گویند قصب الذریره گرم است در سوم و خشک است . حیض و بول براند، آماس
جگر و معده و رحم را بنشاند و مواد رالطیف کند چون طلا کنند. (ترجمه ، صیدنة) :
گر رودزن رواست امام و نبیدخوار
اسبی است نیز آنکه کند کودک از قصب .
ناصرخسرو.
فتنه ، آن ماه قصب دوخته
خرمن مه را چو قصب سوخته .
نظامی .
|| ماشوره ۞ و هر چیز که مانند وی باشد میان
کاواک چون استخوان و استخوان انگشت و نای . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || استخوانهای
دو دست و پا و در هر انگشتی قصب است . || رگهای بال واستخوانهای آن . (اقرب الموارد).
|| رگهای گلو. || رگهای شُش و برآمدنگاه دَم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || لوله
۞ . || کُزَل . کالی . شالی . ۞ || آب راهه های اشک و آب در چشم
. (منتهی الارب ). مجاری الماء من العیون . (اقرب الموارد). آب راهه از چشمه و چشمها.
|| مروارید تر آبدار و تازه . (منتهی الارب ). دُرّ رطب . (اقرب الموارد). || زبرجد
آبدار و تر مرصع به یاقوت . و به همین معنی است در این حدیث : بشر خدیجه ببیت فی الجنة
من قصب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گوهر دراز. (منتهی الارب ). ما کان مستطیلاً
من الجوهر. (اقرب الموارد). || کتان تنک و نرم . واحد آن قصبی است . (اقرب الموارد)
(منتهی الارب ). || جامه ای است معروف . (مهذب الاسماء). جامه ، ابریشمین . جامه ای که از کتان و ابریشم بافند.
(غیاث اللغات ). و این معرب کسب است و آن جامه ای است که در هند مشهور است و نوعی است
از بافتهای ابریشمی . (غیاث اللغات ) :
تا زورقی زرین کم شد ز سر گلبن
کوه از قصب مصری دستار همی پوشد.
خاقانی .
/////////
&&&&&&
قصب الذریره
بفتح ذال معجمه و کسر راء مهمله و سکون یاء مثناه تحتانیه و
فتح راء مهمله و ها لغت عربی است و نیز بعربی قصب بواو بسریانی قصادیسما و بیونانی
ارمنیقون و برومی اقیاقیلونی و بفارسی نی نهاوندی و بر کینبه و بهندی چرایتا و
چرایته و یک نوع دیکر را نیپال و بفرنکی کال دم ارهانک نامند و دیسقوریدوس قالاس
نامیده
ماهیت آن
نباتی است معروف باریک و بلند تا دو شبر و انبوبی کرهدار و بر
هر کرهی دو شاخ و بر شاخها نیز شاخهای بسیار باریک و بر هر کرهی دو برک شبیه ببرک
نعناع و بر شاخهای بسیار باریک آن غنچها و کلهای کوچک فی الجمله شبیه بکل بنفشه و
ساق آن را چون بشکنند شکستۀ آن با ریشها باشد و جوف آن سفید و در ان چیزی شبیه
بپنبۀ ندافی نموده و نسج عنکبوت و لزج و طعم ممضوغ آن قابض باندک حدت و حرافت و
رنک ظاهر ساق و شاخهای آن سرخ مائل بزردی و تیرکی و دو نوع می باشد یکی کبیر و
باوصاف مذکوره و دوم صغیر و آن بسیار باریک مانند خیوط و منابت آن بلاد هند و فارس
و کوه کیلویه و در بنکاله نیز کثیر الوجود و کفته اند نوع دوم املس و بهیأت کبیران
و رنک ظاهر آن با کمودت و طعم آن با قبوضت و با حدت و حرارت و این هندی است و بهتر
از اول و نیز کفته اند یک نوع دیکر هندی می باشد که حدت و تلخی ندارد و این را
تخمی است مانند نخود و در غلافی و اکثر اطباء کفته اند مختار و بهترین آن یاقوتی
رنک بصفات مذکورۀ صدر است که کوههای آن نزدیک بهم و سائیدۀ آن خوش بو و زرد رنک
مائل بسفیدی باشد
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک و بعضی کرمی آن را و بعضی خشکی آن را
غالب دانسته اند و این اظهر است
افعال و خواص آن
ملطف و محلل و با اندک قوت قابضه و مجففۀ زیاده از قابضه و
حرافت و با جوهر ارضی و هوائی که باهم نیکو امتزاج باعتدال یافته و با جوهر لطیف
چنانچه در همه افاویه می باشد و مقوی دل و جکر و دافع استسقا و درد سینه و جکر و
رحم و عسر البول و تقطیر آن و محلل اورام و التیام دهندۀ شکاف عضل اعضاء الراس و
العصب و الصدر آشامیدن طبیخ آن با تخم کرفس جهت جنون و وجع فواد بارد و سرفۀ بارد
رطب و نیز استنشاق دخان آن بتنهائی و یا با صمغ البطم بقمع که بحلق برسد جهت سرفۀ
بارد رطب و اکتحال آن جهت جلای بصر و تقویت آن و حدت بصر و آشامیدن طبیخ آن جهت
شدخ عضل و اورام معده و کبد و تفتیح سدد و با عسل و بزر کرفس جهت حبن و وجع عضلات
بطن و اورام رحم و ادرار بول و امراض کرده و رفع قرحۀ مزمن و تقطیر البول و جلوس
در طبیخ آن جهت درد رحم و استسقا و عرق النسا الزینه و الاورام ضماد آن جهت کمودت
خون مرده زیر جلد و تحلیل اورام و ذرور آن جهت خوش بوئی زیر بغل عرق و شکستکی اعضا
نافع مضر کمرکاه مصلح آن انیسون و استعمال آن با صمغ البطم بهتر از سائر چیزها
مقدار شربت آن تا دو درم بدل آن عدس و مر و بدستور اظفار الطیب است با صندل و آن
را داخل اکحال جالیه و مقویۀ بصر و کفته اند داخل طیوب و ذرائر می نمایند لهذا آن
را قصب الذریره می نامند و اطبای هند آن را سرد و خشک و سبک و باد انکیز و دافع
سرفه و صفرا و سوزش اعضاء و تپ حادث از فساد اخلاط ثلثه که سنپات نامند می دانند و
آشامیدن نقوع آن با برک حنا و هلیلۀ سیاه هندی و شاهتره از هریک یک درم تا یک
مثقال و یازده عدد فلفل نیم کوفته که شب در آب کرم بخیسانند و صبح مالیده صاف کرده
با دو درم شکر بیاشامند ده روز متوالی یا بیست تا چهل روز جهت اقسام جرب و قوبا و
ابتدای جذام و غیرها مجرب و باضافۀ بسفایج و افتیمون و عناب فعل آن اقوی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
قصب الذریره . [ ق َ ص َ بُذْ ذَ رَ ]
(ع اِ مرکب ) نباتی است زیاده بر شبری و باریک و مجوف و بیرون او سرخ مایل به زردی
و اندرون او سفید و مملو از چیزی شبیه به پنبه و ساقش پرگره و از قلم باریک تر و خوشبو
و با قبض و تندی و تلخی . در دوم گرم و خشک و ملطف و مدر بول و عرق او مفتح و مقوی
دل و جگر و معده و رافع خفقان و استسقا و درد سینه و جگر و رحم و عسر بول و تقطیر البول
و محلل اورام و التیام دهنده ، شکاف عضل و طبیخ
او با تخم کرفس جهت جنون و امراض گرده و رفع سرفه ، مزمن و وجع الفو، اد بارد و جلوس در طبیخ او جهت
درد رحم و استنشاق دود او جهت سرفه ، رطوبی مجرب و ذرور
اوجهت خوشبوی رایحه ، زیر بغل و عرق و شکستگی
اعضا نافع و اکتحال او جهت جلا و تقویت بصر نافع و مضر کمرگاه و مصلحش انیسون و استعمال
او با صمغالبطم بهتر از سایر چیزها است، و
قدر شربتش تا دو درهم است و بدلش عدس المر است و به دستور اظفارالطیب . (تحفه ، حکیم مو، من ). و رجوع به مخزن الادویه شود. قصب
بوا. (اختیارات بدیعی ). قصب الطیب . (بیرونی ). قسمی از عطریات است که در ترکیب عطریات
مقدسه مستعمل بود، قصب الذریره اصل ومعطر از هندوستان آورده میشد. (قاموس کتاب مقدس
).
|| قصب الزریره . [ ق َ ص َ بُزْ زَ رَ ]
(اِ مرکب ) دوای معروف که به هندی چرایته گویند به کسر جیم فارسی . (آنندراج ). و ظاهراً
تصحیف قصب الذریرة است . رجوع به آن کلمه شود.
|| چرایته
نام هندی :قصب الزریره و در سانسکریت چوب
تلخ
نزد هندیان سرد وخشک وتیز وسبک
دافع خون و سرسام،تب،سرفه و تنگی نفس،
بلغم، صفرا، سوزش و ورم بدن، تشنگی،جذام و امراض دستگاه تنفسی و رحم و دافع کرم است.
نوشیدن آن با برگ حنا، هلیله سیاه و شاهتره
هر یک، یک درهم تا یک مثقال و فلفل سیاه یازده عدد نیم کوب را شب در آب گرم تر کرده،
صبح مالیده صاف کرده بادو درهم شکر مخلوط کرده و بمدت ۱۰تا۴۰روز متوالی انواع جرب،
قوبا (خارش سرخ وسیاه پوست) و مراحل اولیه
جذام و…مجرب است و به همراه بسفایج و
آفتیمون قویتر می شود.
قصب الزریره بیشتر در داروهای مصفای خون
استفاده می شود.
///////////
&&&&&&
قصب السکر
بفارسی نیشکر و بهندی بلغتی اوکهه و بلغتی کانده و کنه هر دو
بکاف عجمی و پوندا نیز نامند
ماهیت آن
دو نوع است سفید و سرخ و هریک اصناف می باشد از نرم نازک شاداب
شیرین و صلب کم آب کم شیرین و بعضی شورمزه و بحسب اماکن مختلف می باشد در خوبی و
بدی و سفید آن در قصبۀ بردوان از مضافات مرشد اباد بنکاله بسیار خوب و لطیف و نازک
و شیرین مثل قند و نبات می شود بعد از ان در اکبراباد و شاه جهان آباد و صوبۀ بهار
و لکهنو و بعضی جاها در دکهن از بلاد هند و در راج محل و دیکر جاها نوع سرخ در
بنکاله خوب و کلان می شود و در صوبۀ عظیم آباد و اوده و کورکهه پور از بلاد هند و
نیز در بتاویه و چین و در مصر و عمان نیز خوب می شود از قسم سفید و در اماکن دیکر
بدان خوبی نمی شود و سرخ آن نیز مختلف باشد در خوبی و بدی و بهترین قصب السکر آنست
که صادق الحلاوه و آبدار لذیذ کمریشه باشد یعنی ریشه های آن نرم نازک باشد که در
خائیدن دندان و زبان را آسیبی نرسد و شکر مصنوع از ان خوب و لطیف می باشد و در
فانیذ دستور اخذ و صنعت و اقسام شکر و فانیذ و قند و نبات و غیرها مذکور شد
طبیعت آن
در اول کرم و در دوم تر
افعال و خواص ان
ملطف خون و حابس و مفتح سدد اعضاء الصدر و الغذاء و النفض رافع
خشونت سینه و رئه و سرفه و جالی رطوبات متولده در انها خصوص در مشوی آنکه در زیر
آتش و یا خاکستر کرم و یا آنکه مقشر آن را با آب کرم شسته باشند و مسمن بدن و مدر
بول و منقی مثانه و ملین بطن و محرک باه و رافع التهاب معده و قئ کردن با آب آنکه
بیاشامند و بالای آن آب سرد بنوشند و قئ کنند با عالت پر مرغی که در روغن کنجد فرو
برده باشند و اکثار آن خصوص بعد از طعام نفاخ و مولد ریاح و مفسد معده و مضر رئۀ
پیران و بلغمی مزاجان مصلح آن طبخ آن دو سه جوش و خوردن انیسون بعد از ان
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
قصب السکر. [ ق َ ص َ بُس ْ س ُک ْ ک
َ ] (ع اِ مرکب ) نیشکر، و آن گیاهی است که آب ساقه های آن شیرین است و آن را فشرده
و شکر سازند. (از اقرب الموارد). نی شکر است ، در اول گرم و در دوم تر و آب اومسمن
بدن و سدد و ملطف خون و منقی مثانه و مدر بول و رافع خشونت سینه و سرفه ، کهنه و محرک باه و ملین طبع و مهیج قی و قاطع التهاب
معده و مولد نفخ و ریاح و پخته ، او که دو سه جوش
داده باشند نفخ او زایل میشود و قی کردن با آب نیشکر منقی بدن و اکثار خوردن غیرمطبوخ
آن مفسد اشتها و مضر پیران و مصلحش انیسون است . (تحفه ، حکیم مو، من ). و رجوع به مخزن الادویه شود.
///////////
نیشکر(قصب السکر)
نیشکر
Saccharum officinarum
به فارسی نیشکر نامند؛ دو نوع است
سفید و سرخ و هر یک اصناف میباشد از نرم نازک شاداب شیرین و صلب کم آب کم شیرین و
بعضی شورمزه و به حسب اماکن مختلف میباشد.
خواص درمانی آن در لطیف کردن خون و باز کنندگی مجاری بدن و رافع ناراحتیهای سینه و سرفه موثر است رطوبات تولیده شده در دستگاه تنفسی را پاک نموده و مدر بول و پاک کننده کلیه و مثانه میباشد ملین طبع و محرک و رافع التهابات معده است زیاده روی در خوردن آن بعد از غذاهای نفاخ برای ریه سالخوردگان و بلغمی مزاجها مضر و مصلح آن انیسون است
افعال و خواص دیگر آن: ملطف خون و حابس[1] و مفتح[2] سدد، رافع خشونت سینه و ریه و سرفه و جالی[3]رطوبات متولده در آنها خصوص در مشوی[4] آن که در زیر آتش و یا خاکستر گرم و یا آنکه مقشر آن را با آب گرم شسته باشند و مسمن بدن[5] و مدر بول و منقی[6] مثانه و ملین بطن و محرک باه و رافع التهاب معده و قی کردن با آب آن که بیاشامند و بالای آن آب سرد بنوشند و قی کنند با اعانت پر مرغی که در روغن کنجد فرو برده باشند و اکثار آن خصوص بعد از طعام نفاخ و مولد ریاح[7] و مفسد معده می باشد.
خواص درمانی آن در لطیف کردن خون و باز کنندگی مجاری بدن و رافع ناراحتیهای سینه و سرفه موثر است رطوبات تولیده شده در دستگاه تنفسی را پاک نموده و مدر بول و پاک کننده کلیه و مثانه میباشد ملین طبع و محرک و رافع التهابات معده است زیاده روی در خوردن آن بعد از غذاهای نفاخ برای ریه سالخوردگان و بلغمی مزاجها مضر و مصلح آن انیسون است
افعال و خواص دیگر آن: ملطف خون و حابس[1] و مفتح[2] سدد، رافع خشونت سینه و ریه و سرفه و جالی[3]رطوبات متولده در آنها خصوص در مشوی[4] آن که در زیر آتش و یا خاکستر گرم و یا آنکه مقشر آن را با آب گرم شسته باشند و مسمن بدن[5] و مدر بول و منقی[6] مثانه و ملین بطن و محرک باه و رافع التهاب معده و قی کردن با آب آن که بیاشامند و بالای آن آب سرد بنوشند و قی کنند با اعانت پر مرغی که در روغن کنجد فرو برده باشند و اکثار آن خصوص بعد از طعام نفاخ و مولد ریاح[7] و مفسد معده می باشد.
امام کاظم«ع» فرمودنده اند: نی شکر مجاری بسته را می
گشاید و هیچ درد و زیانی در آن نیست.3
3- بحارالانوار، ج 66، ص 189
3- بحارالانوار، ج 66، ص 189
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد
حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
///////////
قصب السکر. [ ق َ ص َ بُس ْ س ُک ْ ک
َ ] (ع اِ مرکب ) نیشکر، و آن گیاهی است که آب ساقه های آن شیرین است و آن را فشرده
و شکر سازند. (از اقرب الموارد). نی شکر است ، در اول گرم و در دوم تر و آب اومسمن
بدن و سدد و ملطف خون و منقی مثانه و مدر بول و رافع خشونت سینه و سرفه ، کهنه و محرک باه و ملین طبع و مهیج قی و قاطع التهاب
معده و مولد نفخ و ریاح و پخته ، او که دو سه جوش
داده باشند نفخ او زایل میشود و قی کردن با آب نیشکر منقی بدن و اکثار خوردن غیرمطبوخ
آن مفسد اشتها و مضر پیران و مصلحش انیسون است . (تحفه ، حکیم مو، من ). و رجوع به مخزن الادویه شود.
///////////
قس قصب السکر در عربی:
قصب السكر جنس نباتي من الفصيلة النجيلية،
يضم ستة إلى 37 نوعاً (يختلف العدد حسب النظام التصنيفي المستخدم). وهو من نباتات المناطق
الحارة، وهو المصدر الأساسي لاستخراج السكر، أما المصدر الآخر فهو الشمندر السكري.
تتطلب زراعته أرضاً خصبة وماء كثير ويظل في الأرض لمدة عام كامل، وتكون مصانع السكر
في وسط مزارع القصب. تستخدم بقايا القصب بعد عصره في تصنيع الكحول، وتعتبر البرازيل
أكبر دولة مصدرة لقصب السكر.
«عصير القصب» من المشروبات المفضلة لدى
المصريين
محتويات [أظهر]
الموئل والانتشار[عدل]
يعتبر جنوب وجنوب شرق آسيا الموئل الأساسي
لقصب السكر. نقله المسلمون خلال عصر الفتوحات إلى الوطن العربي وحوض البحر الأبيض المتوسط،
بما في ذلك صقلية والأندلس، ثم نقله المستعمرون الأوروبيون إلى العالم الجديد.
تعتبر حقول زراعة قصب السكر مكاناً لكثير
من المخلوقات منها ضفدع قصب السكر السام الذي تعاني منه أستراليا الأمرين منذ أن جلب
في عام 1935 من جزر هاواي للقضاء على العناكب التي تغزو حقول قصب السكر في شمال أستراليا
وتؤثر على حاصل الحقول مسببة خسائر كبيرة.
استعمالات قصب السكر[عدل]
من العادات الشعبية في بعض البلدان التي
تزرع قصب السكر منها المغرب ومصر عادة مص قصب السكر والذي له فوائد غذائية وصحية للحلق
في معالجة الألتهابات.
فكثيرا ما يمر الفلاحين وهم بطريقهم يسعون
وهم يمصون عيدان قصب السكر, أما في مدن مصر فان محال عصر القصب منتشرة بصورة ملفتة
للنظر.
يستخرج منه كثير من المنتجات منها (الكحول
- السكر - الورق)اما بالنسبة للسكر المنتج من القصب فهو من اجود الأنواع ويحتاج قصب
السكرالى أرض طينية سوداء وثقيلة وغنية بالطمى وهي عادةً تكون في الصعيد المصري وقد
تم عمل مصانع تقوم على قصب السكر بنجع حمادى في اقرب المدن للصعيد وأيضا من أكبر المدن
الصناعية.
فوائد قصب السكر[عدل]
بائعة قصب السكر في مصر في مطلع القرن
العشرين
يعالج الاكتئاب
يعالج النحافة
يقوي العظام
ينشط الكبد
يقاوم الإمساك
سهل وسريع الامتصاص
يزيد من إفراز البول فيؤدي إلى تنقية داخلية
للجسم ويطرد المزيد من السموم
أن شرب عصير القصب يكسب المرء قدرا من
الراحة النفسية ، والهدوء ولهذا خلال يومك الشاق يمكنك تناول كأس واحد منه لتستعيد
نشاطك و هدوئك النفسي وتتغلب على ضغط الحياة اليومي
يحتوي القصب على نسبة عالية من البوتاسيوم
والذي يقوم بدورة على تنشيط وظائف العقل و الدماغ والعضلات كما يحميك من التشنجات العضلية
التي قد تصيبك
يحتوي القصب أيضًا على نسبة جيدة من الماغنسيوم
وكذلك الكالسيوم ولا يخفي علينا أهميتهم للجسم سواء العظام أو النشاط الجسدي والتخلص
من الكسل
أن السر في جميع تلك الفوائد يرجع إلى
أن المواد السكرية الموجودة به حيث تعمل على زيادة تكوين المادة الطبيعية المهدئة التي
يكونها المخ وهي “السيروتونين” serotonin
الأمر الذي يؤدي إلى زيادة قدرة الإنسان على تحمل المواقف الصعبة مثل
الضيق والقلق والتوتر والإرهاق ,,لذلك فإن كوبا من عصير القصب يوميا يمكن أن يعيد المرء
إلى حياة الهدوء قليلا لتجنب الضغوط والتكيف معها إلي حد معقول. ولقد كتشف الباحثون
في جامعة بيوردو الأميركية أن مركبا كيميائيا مشتقا من المادة الشمعية لقصب السكر يساعد
على خفض مستويات الكولسترول العالية في الدم, وبالتالي تقلل مخاطر الإصابة بأمراض القلب
والسكتات ! كما وجد العلماء أن مركب “بوليكوزانول” يفيد الأشخاص المصابين بارتفاع غير
طبيعي في كولسترول الدم, ويمثل مادة واعدة في الوقاية من أمراض القلب والأوعية.
///////////
قس شِکّر قمیشی در آذری:
Şəkərqamışı
(lat. Saccharum)[1] - qırtıckimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
/////////////
قس مانیسان در بهاس بنجر (جاوی):
Manisan (basa Inggris: sugar cane) adalah tatanaman nang
ditanam hagan bahan baku gula (jangga) dan vetsin. Tatanaman naini wastu kawa tumbuh di banua
ba'iklim tropis. Tatanaman naini tamasuk janis kumpai-kumpaian. Umur tatanaman
tumatan ditanam sampai kawa dikatam mandapati kurang labih 1 tahun. Di
Indunisia manisan banyak dibudidayakan di pulau Jawa dan Sumatera.
Hagan panggawian gula,
batang manisan nang limbah dikatam diparah lawan masin pamarah (masin press)
di pabrik gula. Limbah itu, nira atawa banyu parahan manisan nangitu
ditapis, dimasak, dan diputihkan sahingga jadi gula putih nang kita pinandui. Tumat paroses
panggawian manisan nangitu pacangan dihasilkan gula 5%, hampas manisan 90% dan
sisanya ba'ujud tetes (molasse) dan banyu.
Daun manisan nang
karing disambat kalaras (dalam basa Jawa, dadhok) adalah biomassa nang
banilai kalori mayu tinggi. Uma-uma di kampungan rancak mamakai kalaras
manisanh naitu sabagai bahan sirau (bahan bakar) hagan bamasak; suwalih hagan
mamalar minyak gas nang sasain larang, bahan sirau naini gin hancap ai panas.
Dalam konversi energi
pabrik gula, kalaras manisan dan jua ampas batang manisan diguna'akan hagan
bahan sirau boiler, nang ruapnya diguna'akan hagan paroses
paroduksi dan pambangkit listrik.
/////////////
قس در عبری با فیلترشکن!
////////////
قس مووا در سواحلی:
Miwa (Saccharum spp.)
ni aina za manyasi yanayotoa sukari. Asili yake ilikuwa Asia ya Mashariki na kutoka huko
imesambazwa katika nchi za tropiki penye mazingira inayofaa kwake. Kilimo cha
mmea huu ni chanzo cha sehemu kubwa ya sukari kwa ajili ya matumizi ya
kibinadamu na pia kwa sehemu kubwa ya ethanoli inayotengenzwa kwa matumizi ya biofueli.
/////////
قس تِبو در بهاس مالیو (باسای
مالایائی):
Tebu merupakan
bahan utama yang digunakan dalam pembuatan gula. Terdapat beberapa spesies tebu, tetapi yang paling biasa
dilihat adalah tebu kuning. Terdapat juga tebu hitam.
//////////
قس کمند در سندی:
ڪمند (انگريزي: Sugarcane) هڪ اهم فصل آهي، جنهن مان کنڊ، ڳڙ وغيره تيار ڪيا ويندا
آهن۔ ڪمند دنيا جو سڀ کان وڌيڪ پوکيو ويندڙ فصل آهي۔ برازيل م سڀ کان وڌيڪ
ڪمند پوکيو ويندو آهي۔ برازيل کان پوء ڀارت، چين، ٿائيلينڊ، پاڪستان ۽ ميڪسيڪو
بلترتيب سڀ کان وڌيڪ ڪمند پيدا ڪندڙ ملڪ آهن. دنيا ۾ 80 سيڪڙو کنڊ ڪمند مان
ٺاهي ويندي آهي.
//////////////
قس گنا در اردو:
گنا (انگریزی: Sugarcane) ایک اہم فصل ہے، جس سے چینی، گڑ وغیرہ تیار کی جاتی ہے۔ گنا دنیا کی سب سے زیادہ اگائی جانے
والی فصل ہے۔ برازیل میں سب سے زیادہ گنا کاشت کیا جاتا ہے۔ برازیل کے بعد بھارت،چین، تھائی لینڈ، پاکستاناور میکسیکو میں بالترتیب سب سے زیادہ گنا کاشت کیا جاتا ہے۔ دنیا میں 800
فیصد چینی گنے سے بنتی ہے۔
//////////
Saccharum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Saccharum
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
The
genus is widespread across tropical, subtropical, and warm temperate regions
in Africa, Eurasia, Australia, the Americas, and assorted oceanic
islands. Several species are cultivated and naturalized in areas outside their
native habitats.[4][6][7][8][9][10][11][12]
Saccharum includes the sugarcanes, as well as several
ornamental grasses such as Ravenna grass. They have stout,
jointed, fibrous stalks that are generally rich in sugar, and measure two to six
m (6 to 19 ft) tall. All sugar cane species interbreed
and the major commercial cultivars are complex hybrids.
Numerous
species are now considered better suited in other genera: Andropogon, Chloris, Digitaria, Eriochrysis, Eulalia, Gynerium, Hemarthria, Imperata, Lophopogon, Melinis, Miscanthus, Panicum, Pappophorum, Paspalum, Perotis, Pogonatherum, Pseudopogonatherum, Spodiopogon, and Tricholaena.
6.
Jump up^ Flora of China Vol. 22
Page 576 甘蔗属 gan zhe shu Saccharum Linnaeus, Sp. Pl. 1: 54. 1753.
9.
Jump up^ Catasus Guerra, L.
1997. Las gramíneas (Poaceae) de Cuba, I. Fontqueria 46: [i–ii], 1–259.
10.
Jump up^ Davidse, G. &
R. W. Pohl. 1994. 146. Saccharum L. 6: 378–379. In G. Davidse, M. Sousa Sánchez
& A.O. Chater (eds.) Flora Mesoamericana. Universidad Nacional Autónoma de
México, México, D.F..
12.
Jump up^ Welker, C. A. D.
& H. M. Longhi-Wagner. 2012. The genera Eriochrysis P.
Beauv., Imperata Cirillo and Saccharum L.
(Poaceae - Andropogoneae - Saccharinae) in the state of Rio Grande do Sul,
Brazil. Brazilian Journal of Botany 35(1): 87–105.
|
&&&&&&
قضاعه
بضم قاف و فتح ضاد و الف و فتح عین مهمله و ها بعربی مادۀ سک
آبی را نامند و بهندی اودبلاو و نیز غبار آسیا را نامند
افعال و خواص آن
اکتحال و ضماد دماغ آن جهت رفع تاریکی چشم بیعدیل
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
قضاعة. [ ق ُ ع َ ] (ع اِ)سگ آبی . ||
یوز. || گرد و غباردقیق و باریک و تنک از هر چیزی . || خاک که از بن دیوار ریزد. (اقرب
الموارد) (منتهی الارب ).
////////
سَمورهای آبی گروهی از جانوران آبزی و
نیمهآبزی هستند که در زیرخانواده، Lutrinae از خانواده، زیستی راسویان قرار میگیرند.
سمورهای آبی از انواع سمور نیستند. هر
دو آنها از خانواده راسوها هستند اما سمورها به زیرخانواده Mustelinae تعلق دارند و و به
ولورین، گورکن، گورکن عسلخوار و راسو نزدیکترند تا به سمورهای آبی.
از نیمه دوم قرن بیستم جمعیت این حیوان
بسیار کاهش یافته که دلیل اصلی آن آلودگی آبها به آفتکشهایی چون ارگانوکلرین و بیفنیل
پلیکلروینه است. تخریب زیستگاه و شکار قانونی و غیرقانونی از دلایل دیگر تهدید شدن
این جانور است. البته در سالهای اخیر در بیشتر قسمتهای اروپا جمعیت آنها در حال احیاست
و در سال ۲۰۱۱ وزارت محیط زیست بریتانیا اعلام کرده که اکنون سمورهای آبی به تمام شهرستانهای
کشور بازگشتهاند. این احیا بخشی به دلیل ممنوعیت آفتکشهای خطرناکتر است که از سال
۱۹۷۹ در اروپا اعمال شده و بخشی به دلیل بهبود کیفیت آب که به افزایش جمعیت طعمهها
منجر شده و بخشی به دلیل محافظت در مقابل شکار.
گونه ها[ویرایش]
شنگ, در اروپا و آسیا. این نوع در ایران
و افغانستان نیز یافت میشود.
سمور آبی آمریکای شمالی
شنگ دریایی
این جانور تقریباً در تمام نقاط دنیا دیده
میشود. غذای عمده،
آن ماهی، صدف، خرچنگ، میگو و در صورتی که مجبور شود
حتی موش هم میخورد.
منابع[ویرایش]
Wikipedia
contributors, "Otter," Wikipedia, The Free Encyclopedia,
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Otter&oldid=192648677 (accessed
February 19, 2008).
//////////
قس قضاعه در عربی:
القُضاعات ومفردها قُضَاعَة[3]، والتي
تعرف أيضا باسم ثعالب الماء وكلاب الماء هي ثدييات برمائية
(مائية بالكامل بحالة نوع واحد منها) آكلة للأسماك والمحار وغيره من الطرائد
المائية. تُشكل الأسرة القضاعيّة (باللاتينية: Lutrinae)
أحد أسر فصيلة العرسيات، التي تضم أيضا بنات عرس، بنات عرس المنتنة أو فأران الخيل، الغريرات،
وغيرها. تنتشر القضاعات في جميع أنحاء العالم تقريبا،
إذ أن منها 13 نوعا ينتمون
إلى 7أجناس. تقتات هذه الحيوانات على المخلوقات
المائية إجمالا، من شاكلة الأسماك والمحار غالبا، لكنها تأكل أيضا ضروبا أخرى من
الطعام مثلاللافقاريات، البرمائيات، الطيور،
والثدييات الصغيرة.
تعني كلمة قضاعة
في اللغة "القَضْعُ" أي القهر، يُقال: قَضَعَه قَضْعاً والقَضْعُ
والقُضاعُ تقطيع في البطن شديد، يُقال: وفي بطنه تَقْضِيعٌ، أَي
تقطيع وانْقَضَعَ القومُ وتقضَّعوا أي تفرّقوا،[4] وفي اللغة الإنجليزية تأتي كلمة قضاعة (بالإنجليزية: Otter) من الإنكليزية العتيقة حيث تُشتق من كلماتotr ،otor أو oter التي
برزت، كما بضعة كلمات قريبة أخرى من جذر انبثقت
منه الكلمات الإنكليزية "Winter" (شتاء)، Water (مياه)، وWet (رطب).
تسكن القضاعات
في جحور تقع على ضفاف الأنهار. يُطلق
على ذكر القضاعة اسم "ثعلب" أو "كلب"، والأنثى
"ثعلبة" أو "كلبة"، والصغير "جرو".
يطلق على مجموعة من القضاعات اسم سرب، عصبة، أسرة، محفل، أو الصاخبون للإشارة إلى طبعهم المرح غالبا، وفي الإنكليزية يطلق عليهم
في الشتاء اسم raft أي
مجموعة كبيرة أو رمث.
محتويات
[أظهر]
قضاعة أوراسية
تسبح في المياه.
تمتلك القضاعات
جسدا طويلا نحيلا، وأطراف قصيرة نسبيّا وأكف ذات أغشية بين الأصابع، كما تمتلك
معظمها مخالب حادة على قوائمها، وكلها عدا القضاعة البحرية تمتلك
ذيولا عضليّةطويلة.
للقضاعات طبقة من الفراء العازل شديد النعومة تقع تحت الطبقة
الخارجية من شعرها، وهي
تؤدي إلى حجز طبقة من الهواء تبقي هذه الحيوانات جافة ودافئة تحت
المياه.
قضاعة أوراسية
في حديقة حيوانات بجمهورية التشيك، لاحظ شعرها الخارجي الذي يمنع
تسرب الماء إلى الطبقة الداخلية من فرائها.
يعيش الكثير من
أنواع القضاعة في المياه الباردة، لذا فإنها تمتلك معدلات أيض مرتفعة جدا للمساعدة على إبقائها دافئة.
تأكل القضاعات الأوراسية ما تصل نسبته إلى 155% من وزنها يوميّا
لتحافظ على درجة حرارة جسدها، أما القضاعات البحرية فتتراوح نسبة ما تأكله يوميّا بين 20 و 255% من نسبة وزنها،
وذلك وفقا لدرجة الحرارة في مؤلها خلال النهار أو الموسم المعين. لا يستطيع
القضاعة البقاء في المياه التي تصل درجة حرارتها إلى 10° مئوية (50° فهرنهايت)، إلا إذا اقتات على 100 غرام (3 أونصات) من السمك في الساعة. تتراوح فترة الصيد عند معظم
الأنواع بين 3 و 5 ساعات، أما الأمهات المرضعة فتصطاد لحوالي 88 ساعات في اليوم.
تُشكل الأسماك
الغذاء الرئيسي لمعظم أنواع القضاعة، وهي غالبا ما تستكملها بالضفادع، جراد البحر، والسرطانات.[5] يُعتبر البعض من القضاعات خبيرا في فتح المحار، والبعض الأخر يختص بصيد
الثدييات الصغيرة والطيور المائية، إلا أن الاعتماد على نوع واحد من الطرائد يجعل
القضاعات معرضة للخطر بحال حصل نقص في مخزون الحيوانات التي تقتات عليها بشكل
كبير.
القضاعات
حيوانات نشطة للغاية، تطارد فريستها في المياه أو تبحث عنها على ضفاف الأنهار، البحيرات، أو البحار. تعيش
معظم الأنواع بالقرب من الماء، التي تغوص وتسبح فيها عندما تسعى وراء طريدتها أو
عندما تبغي الانتقال من مكان لأخر، وفي غير هذه الأحيان فهي تبقى على اليابسة
لتتجنب غمر فرائها بالماء. أما القضاعة البحرية فهي تعيش في البحر معظم حياتها.
القضاعات
حيوانات لعوبة، وهي تبدو وكأنها تُظهر سلوكيات معينة لمجرد المتعة. تختلف التركيبة
الاجتماعية باختلاف النوع الذي تنتمي إليه هذه الحيوانات، فالبعض من الأنواع يعيش
حياة انفراديّة بينما أنواع أخرى تعيش في مجموعات – وفي بعض الأنواع يكون عدد أفراد المجموعة كثير جدا.
هناك 7 أجناس في
الأسرة القضاعية، ينتمي إليها 13 نوعا باقيا ونوعين منقرضين. علامة † تفيد ان هذا النوع منقرض:
|
الفروع الحيوية لأسرة
القضاعيات، وفقا لدراسة العالم "كوبفيلي" et al. 2008[6] وبينيندا-إدمونز et al. 1999[7]
- جنس: القضاعة (Lutra)
- القضاعة الأوراسية (Lutra lutra)
- القضاعة اليابانية (Lutra nippon)
- القضاعة
شعراء الخطم (Lutra
sumatrana)
- جنس: القضاعة مرقطة العنق (Hydrictis)
- القضاعة
مرقطة العنق (Hydrictis
maculicollis)
- جنس: القضاعات الدورية (Lutrogale)
- قضاعة كريت (Lutrogale cretensis) †
- القضاعة البائدة (Lutrogale
palaeoleptonyx) †
- القضاعة
ناعمة الفراء (Lutrogale
perspicillata)
- جنس: قضاعات العالم الجديد (Lontra)
- قضاعة
الأنهار الشمالية (Lontra
canadensis)
- قضاعة
الأنهار الجنوبية (Lontra
provocax)
- قضاعة
الأنهار للإقليم المداري الجديد (Lontra
longicaudis)
- قضاعة البحار (Lontra felina)
- جنس: القضاعة العملاقة (Pteronura)
- القضاعة العملاقة (Pteronura brasiliensis)
- جنس: القضاعات صغيرة المخالب (Aonyx)
- القضاعة
الأفريقية عديمة المخالب (Aonyx
capensis)
- القضاعة
الشرقية صغيرة المخالب (Aonyx cinerea)
- جنس: القضاعة البحرية (Enhydra)
- القضاعة البحرية (Enhydra lutris)
قضاعات نهرية
شمالية.
كانت قضاعة
الأنهار الشمالية (Lontra canadensis) إحدى أنواع الحيوانات الرئيسية التي تعرضت
للاضطهاد بشكل مكثف من قبل المستوطنين الأوروبيين عندما وطئوا أمريكا الشمالية، وذلك بسبب صيدها لغرض الإتجار
بفرائها. تقتات هذه القضاعات على أنواع مختلفة من الأسماك والمحار، بالإضافة
للثدييات الصغيرة والطيور. يصل
طول قضاعات الأنهار الشمالية إلى متر واحد (3 إلى 4 أقدام) ويتراوح وزنها ما بين 5
إلى 15 كيلوغرام (10 إلى 30 رطلا). تحظى هذه الحيوانات بالحماية في بعض المناطق،
وفي مناطق أخرى هناك محميات وملاجئ خاصة تقوم بمعالجة القضاعات المصابة والمريضة
وتعيدها إلى مؤلها في البرية.
تعيش القضاعات
البحرية (Enhydra lutris) على طول ساحل المحيط الهادئ لأمريكا
الشمالية حاليّا، وكان موطنها السابق يشمل المياه الضحلة لمضيق بيرنغ وشبه جزيرة كامشاتكا وصولا حتى اليابان. تمتلك القضاعات البحرية قرابة 200 ألف
خصلة شعر بكل سنتيمتر مربع من جلدها، وفراء
مترف أنيق دفع بالبشر إلى صيدها لحد الانقراض. حظيت هذ
الحيوانات بالحماية عام 1911 عندما تم التوقيع على اتفاقية
فقمات الفراء لشمال المحيط الهادئ، التي هدفت لتنظيم صيد الفقمات الفروية
والقضاعات البحرية بطريقة لا تعرضها للخطر، ولكن بحلول ذلك الوقت كان قد تبقى
القليل جدا من هذه القضاعات لدرجة أن تجارة الفراء لم تعد مربحة. تقتات القضاعات
البحرية على المحار وغيره من اللافقاريات (وبشكل
خاص البطلينوس، أذن البحر، وقنافذ البحر) وغالبا ما تستعمل الحجارة لكسر الصدفة الخارجية
التي تحميها. يتراوح حجم هذه الحيوانات بين 1.0 و 1.5 أمتار (2.5 إلى 5 أقدام)
وتزن 30 كيلوغراما ((65 رطلا). عادت القضاعات البحرية للانتشار عبر موطنها السابق
حاليّا، بعد أن شارفت على الانقراض، وذلك انطلاقا من الجمهرات الباقية في كاليفورنيا وآلاسكا.
لا تمتلك
القضاعات البحرية، على العكس من الثدييات البحرية الأخرى كالفقمات والحيتان، طبقة
عازلة من الشحم للحفاظ على درجة حرارتها، بل تعتمد كما
أنواع القضاعة الأخرى على طبقة من الهواء
المحبوس في فرائها، والذي تبقي نسبته على حالها عن طريق النفخ في فرائها من
أفواهها. تمضي هذه الحيوانات معظم وقتها في المياه، على العكس من باقي الأنواع
التي تمضي أغلبية وقتها على اليابسة.
- مقالة مفصلة: قضاعة أوروبية
تعتبر القضاعة
الأوراسية أو القضاعة الأوروبية (Lutra lutra) أكثر أنواع
القضاعات انتشارا، فهي تستوطن أوروبا، ويمتد موطنها ليشمل معظم آسيا وبعض أنحائ شمال أفريقيا. كانت هذه الحيوانات مألوفة جدا
عبر مختلف أنحاء الجزر البريطانية حتى عقد الخمسينات من القرن العشرين، ولكنها أصبحت أكثر ندرة فيما
بعد في الكثير من المناطق بسبب استعمال مبيدات الآفات الكلورية
العضوية من جهة، ولفقدان المسكن وتلوث المياه من جهة أخرى، إلا أنها بقيت شائعة
في بعض أنحاء اسكتلندا وإيرلندا. أظهرت الدراسات أن نسبة الجمهرات كانت
منخفضة في ثمانينات القرن السابق، لكنها تتعافى حاليّا بشكل
واضح، ويقول المسؤولون في برنامج خطة الحفاظ على التنوع الحيوي في المملكة المتحدة
(بالإنجليزية: UK Biodiversity Action Plan) أنهم سيقومون
بإعادة إدخال القضاعات إلى جميع مجاري مياه وسواحل المملكة التي كانت الحيوانات
تقطنها عام 1960 بحلول سنة 2010. تعتبر
حوادث الطرق الخطر الرئيسي حاليّا الذي يهدد نجاح مشروع إعادة توطين هذه
الحيوانات.
تستوطن القضاعة
العملاقة (Pteronura brasiliensis) أمريكا الجنوبية، وبشكل رئيسي حوض نهر الأمازون، لكنها تصبح نادرة شيئا فشيئا
بسبب القنص غير الشرعي، فقدان المسكن، ولاستعمال الزئبق وغيره من المواد المسمّة في التنقيب غير
الشرعي عن الذهب في الطمي. يصل حجم هذه الحيوانات الاجتماعية إلى 1.8 أمتار (6
أقدام)، وهي أكثر حبا للماء من معظم قضاعات المياه العذبة الأخرى.
تعتبر القضاعة
الأفريقية عديمة المخالب (Aonyx capensis)، أو قضاعة رأس
الرجاء الصالح عديمة المخالب، ثاني أكبر أنواع القضاعات المياه العذبة، وهي تعيش
بالقرب من المسطحات المائية الدائمة في السفانا وغابات
الأراضي المنخفضة. تنتشر هذه الحيوانات في أفريقيا جنوب الصحراء الكبرى فيما
عدا نهر الكونغووالمناطق القاحلة.[8] تتميز بقوائمها شبه المغلفة بغشاء
والعديمة المخالب، التي اشتق اسمها منها.
إشارة تُحذّر
السابحين من عبور القضاعات للشارع في جزيرة بنبكولا التابعة لبريطانيا.
يظهر القزم
"أوتر، Ótr" في الميثولوجيا الإسكندنافية وهو يتخذ شكل قضاعة على نحو ثابت، وفي الميثولوجيا الآيسلندية تعتبر أسطورة فدية القضاعة نقطة
انطلاق ملحمة فولسونغا.[9] تعتبر القضاعة حيوانا طوطميّا في ثقافة بعض الأمريكيين الأصليين. ينظر إلى
القضاعة على أنها حيوانٌ طاهر ينتمي إلىالأهورامزدا في
المعتقد الزردشتي، ويعتبر قتلها أمرا محرما.[10] "قضاعة" هو اسم قبيلة عربية قديمة تتفرع
منها اليوم عدد من القبائل القضاعية مثل: كلب، وجهينة، وبلي، ونهد.[11]
- يروي الكاتب وعالم البيئة الاسكتلندي، غافين ماكسويل، في كتابه خاتم المياه الصافية (بالإنجليزية: Ring of Bright Water) قصة احضاره لقضاعة ناعمة الفراء (Lutrogale
perspicillata) من العراق وتربيتها
في قرية غلينيلغ، على الساحل الغربي لاسكتلندا.[12]
- تنتج بعض مصانع الحلوى في الولايات المتحدة نوعا من الحلويات المجمدة تطلق عليه اسم "Otter Pop"، ويظهر على غلافه رسم كرتوني لقضّاعة.
- تظهر عائلة من القضاعات كشخصيات رئيسية في مسلسل
الرسوم المتحركة التابع لشركة والت ديزني، PB&J Otter، وكذلك
يظهر "راسل" القضاعة البحرية كأحد الشخصيات الرئيسية في مسلسل الرسوم المتحركة هابي تري فريندز (بالإنجليزية: Happy Tree Friends).
- تمتلك هيرمايني جرينجر، أحد
الشخصيات الرئيسية في سلسلة هاري بوتر، المقدرة على تحويل الأشخاص
والأشياء إلى قضاعة بسحر خاص.
- تظهر القضاعة مارلين في مسلسل بطاريق مدغشقر (بالإنجليزية: The Penguins of
Madagascar)، وهي عبارة عن قضاعة ناعمة الفراء أو
قضاعة نهرية، وقام بأداء صوتها الممثلة الأمريكية نيكول سوليفان.
- البطل الرئيسي في فيلم "تاركا
القضاعة" (بالإنجليزية: Tarka the Otter) هو قضاعة أوراسي.
- إن بعض الشخصيات الرئيسية في سلسلة روايات
ريدوال هي قضاعات.
- "راي القضاعة" هو إضافة مخبئة في لعبة
"غراند ثافت أوتو: فايس سيتي ستوريز" (بالإنجليزية: Grand Theft Auto:
Vice City Stories).
- يقول الممثل والكوميدي الإنكليزي، كريس موريس،
في وثائقي المحاكاة الساخر "Brass Eye"، في
الحلقة الأولى: الحيوانات، "يمكنك أن تقتل قضاعة في ثانية، عليك
فقط ركل وجهها.
1.
^ تعدى
إلى الأعلى ل:أ ب ت مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة — وصلة : ITIS TSN — تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2013 — العنوان : Integrated Taxonomic
Information System — تاريخ النشر:
2006
2.
^ تعدى
إلى الأعلى ل:أ ب ت مذكور في : أنواع الثدييات في العالم — وصلة : معرف
أنواع الثدييات في العالم — تاريخ الاطلاع:
19 سبتمبر 2015 — العنوان : Mammal Species of the World
5.
^ Kruuk H. Otters: ecology,
behaviour and conservation. Oxford Biology. صفحات 99–116. ISBN 0198565879.
6.
^ Koepfli KP, Deere KA, Slater GJ؛
وآخرون. (2008). "Multigene phylogeny of the Mustelidae: resolving relationships, tempo
and biogeographic history of a mammalian adaptive radiation". BMC Biol. 6 (1): 4–5. doi:10.1186/1741-7007-6-10. PMID 18275614.
7.
^ Bininda-Emonds OR, Gittleman JL, Purvis A (1999).
"Building large trees by combining phylogenetic information: a complete
phylogeny of the extant Carnivora (Mammalia)". Biol Rev Camb Philos Soc. 74 (2): 143–75. doi:10.1017/S0006323199005307. PMID 10396181.
8.
^ Hussain & Reuther (2004). Aonyx capensis. 2006 IUCN Red List of Threatened
Species. IUCN 2006. Retrieved on 12 Jan
2007.
10. ^ Cooper، JC (1992). Symbolic and Mythological Animals.
London:
Aquarian Press. صفحات 171–72. ISBN 1-85538-118-4.
- Gallant, D., L. Vasseur, & C.H. Bérubé (2007).
Unveiling the limitations of scat surveys to monitor social species: a
case study on river otters. Journal of
Wildlife Management 71:258–2655.
- آركيف صور وفيديوهات عن القضاعة
الأوراسية، وكذلك لقضاعة البحار (Lontra felina)، القضاعة
البحرية (Enhydra lutris)، القضاعة ناعمة الفراء (Lutrogale
perspicillata) والقضاعة العملاقة (Pteronura
brasiliensis).
- إدارة
الحفاظ على القضاعات البريطانية.
- قضاعات هنغاريا في مأزق. [الإنجليزية]
- صندوق
الحفاظ على القضاعات العالمي.
- شبكة
القضاعات.
- قصص وصور
عن القضاعات.
|
- أنواع تستعمل الأدوات
- ثدييات أفريقيا
- ثدييات أمريكا الجنوبية
- ثدييات أمريكا الشمالية
- ثدييات أوروبا
- ثدييات آسيا
- ثدييات طاجيكستان
- عرسيات
- قضاعات
- يوكاي
////////////
قس برِرنگ بِرنگ در باسای اندونزی:
Berang-berang adalah mamalia semi-akuatik
(atau akuatik, pada salah satu jenisnya) pemakan ikan.
Berang-berang terdiri dari beberapa marga anggota anak-suku Lutrinae, yang
bersama dengan jenis-jenis sigung (badger), biul,
dan pulusan (weasel)
membentuk suku Mustelidae. Dengan tiga belas spesies dalam tujuh genus, berang-berang memiliki penyebaran hampir di
seluruh bagian dunia kecuali Australasia.[1] Mereka umumnya
memakan hewan-hewan akuatik, terutama ikan dan kerang-kerangan, serta hewan-hewan invertebrata lainnya; namun
juga amfibi, burung, dan mamalia kecil.
///////////
قس در عبری با فیلترشکن!
//////////////
قس بِرنگ بِرنگ در باسای جاوی:
Berang-berang ya
iku mamalia semi-akuatik (utawa akuatik, ing
sawijining jinise) mangan iwak. Berang-berang ana pirang-pirang marga anggota anak-suku Lutrinae, kang padha karo
jinis sigung (badger), biul, lan pulusan (weasel)
kang mbentuk suku Mustelidae. ana
telulas spesies jroning pitu genus, berang-berang nyebar ing kabèh wewengkon donya kajaba Australasia.[1] Berang-berang umume mangan kewan-kewan akuatik,
utamane iwak lan kerang-kerangan, uga
kewan-kewan invertebrata liyane; ananging uga mangan amfibi, manuk, lan mamalia cilik.
//////////
قس کوزه ی آوی در کردی:
Kûzeyê avî an kûjeyê
avî (Lutrinae), binefamîleyekî kûzeyan (Mustelidae) e. Nêzî heft cinsên kûzeyê avê hene.
//////////
قس اُبِسپی در پشتو:
اوبسپی (په انگرېزي: Otter) يو ډول ژوی دی.
/////////
Otter
From Wikipedia, the free encyclopedia
Eurasian otter (Lutra lutra)
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Suborder:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genera
|
|
Otters are
carnivorous mammals in the subfamily Lutrinae.
The 13 extant otter species are all semiaquatic, aquatic or marine, with diets based
on fish and invertebrates. Lutrinae is a branch of
the weasel family Mustelidae, which also
includes badgers, honey badgers, martens, minks, polecats, and wolverines.
Contents
[show]
Etymology
The
word otter derives from the Old English word otor or oter.
This, and cognate words in other Indo-European languages, ultimately stem from
the Proto-Indo-European language root *wódr̥, which
also gave rise to the English word "water".[2][3]
Terminology
An
otter's den is called a holt or couch. Male otters are called dogs or boars, females
are called bitches or sows, and their offspring are called pups.[4] The collective nouns for otters are
bevy, family, lodge, romp (being descriptive of their often playful nature) or,
when in water, raft.[5][6]
The feces of otters are
typically identified by their distinctive aroma, the smell of which has been
described as ranging from freshly mown hay to putrefied fish;[7] these are known
as spraints.[8]