قطا
بفتح قاف و طا و الف جمع آن قطاه و قطوات نیز آمده و قطیات نیز
و وجه تسمیۀ آن بقطات بجهت حکایت از صوت آنست یعنی در تصویت آن قطاقطا ظاهر می
کردد و بفارسی سنک خوار و بترکی باقربقره و برومی فاسا و بیونانی رمیناموز و بهندی
لوا نامند و نواب علوی خان مرحوم نوشته اند توهم نموده کسی که آن را سنک اشکنک
دانسته و صاحب اختیارات بدیعی کفته که بفارسی اسفرود نامند
ماهیت آن
مرغی است و دو نوع است کبیر و صغیر و کبیر آن جبلی بقدر کبوتر
و مخطط بالوان مختلفه و زردی بر ان غالب و صغیر آن بری و بجثۀ کنجشک بزرکی و مرقش
با زردی و بر سر آن تاجی و در صحراهای کم آب و سنکستانها می باشد
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و در سوم خشک و شیخ الرئیس نوشته ضعیف الحراره
قوی الیبس است
افعال و خواص آن
اعضاء الراس و العصب و الغذاء مفتح سدد و مقوی معده و کبد
مرطوبین و جهت فالج و برودت اعصاب و احشا و استسقا و قولنج بلغمی و تحلیل ریاح و
تحریک باه نافع المضار دیرهضم و مولد سودا مصلح آن کذاشتن آنست بعد از ذبح دو روز
در سرما و در کرما اقلا یک شب مانند طیور سرخ کوشت صلب دیکر پس مهرا پختن و با
سرکه و روغن و ادویۀ طیبه الرائحه خوردن و سنکدان آن مولد سنک کرده و اکتحال خون
کرماکرم آن جهت رفع بیاض و شب کوری و طلای استخوان سوخته آنکه در روغن زیتون بسیار
جوشانیده باشند جهت رفع سعفه یعنی کچلی و داء الثعلب و رویانیدن موی در ان نافع
است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
قطا. [ ق َ ] (ع اِ) مرغی است که به فارسی
آن را سنگخوار گویند، و گویند که آواز کردن قطا، در بیابان مسافران را دلیل باشد بر
اینکه در اینجا آب است . (آنندراج ). || ج ِ قَطاة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب
). رجوع به قطاة شود. در مثل گویند: لیس قطاً مثل قُطَی ة؛ یعنی نیستند بزرگان مانند
خردان . و نیز گویند: هو اهدی من القطا،و نیز گویند: هو اصدق من القطا. ذهبوا فی الارض
بقطا؛ یعنی پراکنده شدند. (اقرب الموارد). || بیماریی است گوسفندان را. (منتهی الارب
) (آنندراج ).
|| باقریقره . [ ق ِ ق َ رَ ] (ترکی ، اِ)
اسم ترکی قطاة است . باقری قرا. (فهرست مخزن الادویه ).
باقرقره . [ ق ِ ق َ رَ / رِ ] (اِ) باقری
قره . مرغی است حلال گوشت و ازجمله ، طیور وحشی میباشد.
همان خروس کولی است یا تترا ۞ . (یادداشت مو، لف ). قطاة. باقری قره . سیه سینه . سبری
. رجوع به باقری قره شود.
//////////////
قس قطا در عربی:
- قطا عراقي ، P. alchata
- قطا نامكيو ، P. namaqua
- قطا كستنائي البطن ، P. exustus
- قطا مرقط ، P. senegallus
- قطا أسود البطن ، P. orientalis
- قطا متوج ، P. coronatus
- قطا أصفر الزور ، P. gutturalis
- قطا بيورشل ، P. burchelli
- قطا مدغشقر ، P. personatus
- قطا أسود الوجه ، P. decoratus
- قطا مخطط ، P. lichtensteinii
- قطا مزدوج
الاشرطة ، P. bicinctus
- قطا مزركش ، P. indicus
- قطا رباعي
الأشرطة ، P. quadricinctus
1.
^ تعدى
إلى الأعلى ل:أ ب ت ث ج مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة — وصلة : ITIS TSN — تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2013 — العنوان : Integrated Taxonomic
Information System — تاريخ النشر: 2011
2.
^ تعدى
إلى الأعلى ل:أ ب ت ث ج مذكور في : IOC World Bird List, Version 6.3 — وصلة : ITIS TSN — العنوان : IOC World Bird List. Version
6.3 — https://dx.doi.org/10.14344/IOC.ML.6.3
|
/////////////
قس باقریقره در آذری:
Bağrıqara
Vikipediya, açıq ensiklopediya
?Bağrıqara
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
Elmi adı
|
||||||||||||||||||||||
//////////
سنگ خوار نام پرندهای است که شبیه کبوتر است با پر و بالی خاکی رنگ و قهوهای که از آن به مناسبت در
باب حج و اطعمه و اشربه نام بردهاند.
فهرست
مندرجات
۱ - معنای سنگ خوار
۲ - احکام سنگ خوار
۲.۱ - خوردن سنگ خوار
۲.۲ - کفّاره کشتن سنگ خوار در حال احرام
۲.۳ - کفّاره شکستن تخم سنگ خوار
۲.۳.۱ - اختلاف فقها در صورت ناتوانی محرم از اقدام یاد شده
۳ - پانویس
۴ - منبع
۲ - احکام سنگ خوار
۲.۱ - خوردن سنگ خوار
۲.۲ - کفّاره کشتن سنگ خوار در حال احرام
۲.۳ - کفّاره شکستن تخم سنگ خوار
۲.۳.۱ - اختلاف فقها در صورت ناتوانی محرم از اقدام یاد شده
۳ - پانویس
۴ - منبع
سنگ خوار (قطا) که در فارسى به آن «باقرقره» نیز گویند، پرندهاى شبیه کبوتر است با پر و بالى خاکى رنگ و قهوهاى، بالهاى نوک تیز، پاهاى کوتاه و تیز پرواز.
/////////
Pterocles
From Wikipedia, the free encyclopedia
Pterocles
|
|
Spotted Sandgrouse
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
species
|
|
see text
|
Pterocles is a genus of near passerine birds in the sandgrouse family. It includes
all the species in the family except for two central Asian species in Syrrhaptes
These
sandgrouse have small, pigeon-like heads and necks, but sturdy compact bodies.
They have long pointed wings and sometimes tails. Their legs are feathered down
to the toes, but unlike Syrrhaptes the toes are not feathered.
Pterocles sandgrouse have a
fast direct flight, and flocks fly to watering holes at dawn and dusk.
Two
to three eggs are laid directly on the ground. They are buff or greenish with
cryptic markings. All species are resident.
Pterocles
|
||
&&&&&&
قطاف
بضم قاف و فتح طا و الف و فا بفارسی سبوسه و بهندی پوری نامند
ماهیت آن
نوع غذائی است که از آرد میده و با روغن و شیر خمیر کرده و
نانهای تنک ساخته در جوف آنها مغز بادام و کردکان و فندق و پسته کوبیده با قند و
کشمش پر می نمایند و با سبزیها و یا کوشت قیمه یا نخود مقشر پخته یا خام سبز پر
کرده در روغن بریان می کنند و یا در فرن و یا در تنور در ظرفی چیده بریان می
نمایند و می خورند
طبیعت آن
بانچه که از ان سازند راجع
افعال و خواص آن
کثیر الغذا و مولد خلط متین و مسمن بدن و مبهی و آنچه از بادام
و شکر سازند برای محرورین و آنچه از پسته و جوز و فندق سازند برای مبرودین و آنچه
از جوز یعنی مغز کردکان سازند سریع النزول و برای مبرودین و مشایخ بهتر است المضار
مولد سدد و دیرهضم و آنچه با سبزیها ترتیب دهند مرطب و قلیل الغذاتر از سائر اقسام
مصلح این عسل و مصلح سائر اقسام در محرورین سکنجبین حامض و در مبرودین عسل است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
قطاب . [ ق ُ / ق ُطْ طا ] (اِ) قسمی از
نان روغنی به شکل سنبوسه . (ناظم الاطباء). غیاث اللغات از آئین اکبری نقل کند که قطاب
به ضم اول نوعی از سنبوسه است .
///////////
سنبوسه . [ سَم ْ س َ / س ِ ] (اِ) شکل
مثلث در لباس و سجاف جامه عموماً و در لچک زنان خصوصاً. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
|| نانی است کوچک و شیرین آنرا قطاب خوانند. (آنندراج ). قطاب . (ناظم الاطباء): واگر
بی خوابی رنجه دارد از برگ کوک ، کدو و اسفاناخ سنبوسه سازند. (ذخیره ، خوارزمشاهی ). در بزماورد و سنبوسه زهر پنهان و تعبیه
کردند. (تاریخ بیهق ص 132).
///////////
ویکی نویسی سنبوسه را زیر نام عربی قطاب
شرح کرده:
قطاب نوعی شیرینی ایرانی است. این شیرینی
از معروفترین شیرینیهای سنتی شهرهای یزد و کرمان است.[۱]
قطاب یزد[ویرایش]
این شیرینی در انواع سنتی یزدی و عسلی
تهیه میشود.[۲] قطاب یزدی از دو بخش لایه خارجی و مغز داخلی تشکیل شدهاست. لایه خارجی
آن که نانی سرخ شده در روغن است از آرد گندم، شیر یا ماست و زرده تخم مرغ تشکیل شدهاست
که پس از طبخ در پودر قند غلطانده میشود. مغز داخلی این شیرینی نیز از مخلوط پودر
بادام، پودر قند و هل تشکیل شدهاست.[۳] در قطاب عسلی، شیرین کننده اصلی بجای پودر
قند، عسل است.[۲]
قطاب کرمان[ویرایش]
این شیرینی در دو نوع گردویی و پستهای
تهیه میشود. در لایه بیرونی که با خمیردرست میشود و با پودر قند تزیین میگردد و
برای محتوای آن از مغز پسته و شکر آسیاب شده یا مغز گردو و شکر آسیاب شده استفاده میگردد.
قطاب یکی از قدیمیترین و اصیلترین شیرینیهای ایرانی به حساب میآید. به طوری که گفته
میشود تاریخچه پخت آن به سلسله هخامنشیان بر میگردد
منبع: http://www.irancloob.com/recipe-ghotab.html#ixzz3EHsKOvhR
منابع[ویرایش]
قطاب.[۴]
پرش به بالا ↑ «قطاب». مجله اینترنتی لقمه.
بازبینیشده در ۱۰ مهر ۱۳۸۹.
↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ «قطاب». وبگاه آشپز ایرانی.
بازبینیشده در ۱۰ مهر ۱۳۸۹.
پرش به بالا ↑ «شیرینی قطاب». تبیان. بازبینیشده
در ۱۰ مهر ۱۳۸۹.
پرش به بالا ↑ [۱] مجله اینترنتی لقمه.
در
ویکیانبار پروندههایی درباره، قطاب موجود است.
کتاب
آشپزی ویکیکتاب یک دستور آشپزی در این رابطه دارد:
قطاب
[نمایش] ن ب و
آشپزی ایرانی
نشان خرد این یک مقاله، خرد پیرامون خوردنیها
است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
ردهها: بادام دسرهای ایرانی سوغات یزد
شیرینی شیرینیهای ایرانی یزد مقالههای خرد دِسِر
////////////
قس قطاب در عربی:
قطاب،هي حلوى إيرانية،[1] تُصنع من الدقيق،اللوز،مدقوق
السكر وزيت نباتي.
مراجع[عدل]
^ Ramazani، N.; de Planhol , X.
"BĀDĀM". Encyclopædia Iranica. اطلع عليه بتاريخ 7 October 2011. Cite uses
deprecated parameter |coauthors= (مساعدة)
///////////
Qottab
From Wikipedia, the free encyclopedia
Qottab
|
|
Type
|
|
Place of origin
|
|
Main ingredients
|
|
Qottab (Persian: قطاب qottâb) is
an almond-filled deep-fried Iranian cuisine pastry or cake,[1]prepared with flour, almonds, powdered sugar, vegetable oil, and cardamom. The city of Yazd is well known for
its qottab.
|
&&&&&&
قطایف
بفتح قاف و طا و الف و کسر یای مثناه تحتانیه و فا بفارسی رشتۀ
خطائی نامند
ماهیت و صنعت آن
در حرف الالف مع الطاء در اطریه ذکر یافت
طبیعت آن
در دوم کرم و تر و اصلی آن در رطوبت مائل باعتدال
افعال و خواص آن
سریع الهضم و کثیر الغذا و مولد خلط صالح و موافق ناقهین و
ضعیف القوه چون با عسل بخورند بغایت مسمن بدن چون با مغز کردکان و یا با روغن آنکه
تازه باشد تناول نمایند و بعد از ان سکنجبین بنوشند و اکثار آن به حدی که بر معده
ثقیل باشد ممنوع و مضر مصلح آن سکنجبین است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
قطائف . [ ق َ ءِ ] (ع اِ) نان گوزینه
ولوزینه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || رشته ای که از میده ، گندم سازند و آن را رشته ، قطائف خوانند. (آنندراج از منتخب ). و در لطائف نوشته
که حلوائی است نفیس ، و عرب آن را کنافه گویند و قطائف نگویند. (آنندراج ). || نوعی
از خرما که سرخ سپیدی آمیز و باریک میان باشد. || ج ِ قطیفة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
رجوع به قطیفة شود.
//////////
پیراشکی. (ا. روسی). نوعی خوراکی میان
پر که از آرد میده (دو بار بیخته) و شیر و روغن و ... نهادن گوشت و سبزی و جز آن سازند.
در فارسی گوزینه و لوزینه و سنبوسه و قطاب کمابیش همان است: پیراشکی: روسی (به خط روسی:
пирожки به خط لاتین: pirozhki در انگلیسی: pirog).
به خطا کلوچه هم می گویند در حالی که آن
نان روغنی بزرگ و خود دیگر است.
&&&&&&
قطف
بفتح قاف و طا و فا لغت عربی است و نیز سرمق نامند معرب از
سلمه و یا سرمک و یا سرمه فارسی است و بسریانی قفطا و بیونانی افیلوکبیون و
افکرکسیس و دیسقوریدوس اندرافکسیس و بقولی اطرافعس نامیده و بفارسی اسفناخ رومی و
بهندی پانک و بقول دیکر ککروهن و کویند بهندی بتهوا بفتح بای موحده و ضم تای مثناه
فوقانیه و خفای ها و بفتح واو و الف نامند
ماهیت آن
نباتی است بری و بستانی برک آن سبز مائل بزردی و طولانی و
زودشکن و ساق آن مانند پودنه بلند و کل و تخم آن با زردی و اندک لزوجت و شوری و
منبت آن نزدیک آبها و بری آن اقوی از بستانی
طبیعت آن
در دوم سرد و تر و سردی و تری بری کمتر از بستانی
افعال و خواص آن
تناول برک پختۀ آن سریع الهضم و مولد خلط صالح و موافق کبد حار
و صفراوی مزاجان خصوصا با آب غوره و انار و مسکن عطش و صاحبان حمیات حاره و طحال و
رادع اورام حارۀ حلق و سائر اورام باطنی و ملین سینه و بطن و آب مشوی آن با شکر
مسهل و ساق آن مفتح سدد و رافع اورام حارۀ باطنیه و ظاهریه و حمره شربا و ضمادا و
طلاء که پارچه را با آب آن تر کرده مکرر بر عضو کذارند و آشامیدن آب آن با شکر
مفتت حصاه کرده و مثانه و محلل ورم طحال و بادویۀ مسخنۀ غیر محلله مبهی مضر
مبرودین و مولد ریاح مصلح آن ادویۀ حاره عطره و طلای عصارۀ برک آن در حمام رافع
جرب و حکه و آثار حادث در جلد و شستن جامۀ حریر و پشمینۀ رنکین به آب طبیخ آن پاک
کنندۀ اوساخ آن بدون تغیر رنک و ضماد برک پختۀ آن محلل اورام حاره و حمره و تخم آن
در کرمی معتدل و در اول خشک
افعال و خواص آن
مفتح سدد و مسهل و محلل لزوجات و اورام باطنیه و ظاهریه و مدر
بول و مقئ قوی مرۀ صفرا چون با مصلح آنکه نمک و آب کرم و عسل است بیاشامند و چون
بیست و یک روز هر روز دو مثقال آن را با ماء العسل بیاشامند جهت تفتیح سدد و
استسقا و یرقان مجرب و جهت عسر البول و تقطیر آن و ضعف کرده و رفع التهاب احشا و
حمیات حاره و سموم مفید و اکتحال آن با شکر بوزن آن جهت جرب نافع و بالخاصیه
آشامیدن آن مبهی و منعظ مقدار شربت آن از یک مثقال و نیم تا دو مثقال با جلاب و
شکر و کلاب و سکنجبین و سائر اشربۀ مناسبه و تخم بری آن را چون بقدر سه مثقال و
نیم در نود مثقال آب بجوشانند تا بنصفه رسد پس بمالند و صاف کنند و بیاشامند جهت
اخراج مشیمه که برنیاید و سه چهار روز یا زیاده مانده باشد مجرب دانسته اند مصلح
آن در اسهال و هیجان قئ نمک و عسل و آب کرم و کفته اند بقلۀ آن بهتر از چغندر و
سائر بقول است جهت آنکه زود منحدر می کردد و اخراج می یابد نه بسبب لزوجت بلکه
تقویت تحلیلی که دارد مضر مبرود المزاج و معدۀ بارد و مولد ریاح غلیظه مصلح آن
پختن آن با چغندر و مطیب بافاویۀ عطره و ابازیر حاره نمودن و با آبکامه خوردن است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
سرمق . [ س َ م َ ] (معرب ، اِ) معرب سرمه
، نام تره که آن را به هندی بتهوا گویند. (غیاث ) (آنندراج ). شرنگ و آن گیاهی است
پهن برگ ، خوردن دو درهم تخم سائیده ، آن سه هفته تریاق
است مر استسقا را و اکثار آن مورث هلاکت . (منتهی الارب ). معرب از سرمج فارسی و آن
قطف است . (تحفه ،
حکیم مو، من ). تعریب سرمک است . (شرفنامه ، منیری ). اسپاناخ . (الفاظ الادویه ). سرنگ . (مهذب
الاسماء) :
به دفع زهر به دانا نموده ای تریاق
به نفع طبع به بیمار داده ای سرمق .
انوری .
///////////////
قطف
سرمق است و بشیرازی اسفاناخ رومی گویند
بری و بستانی بود و طبیعت او سرد و تر بود در دویم و گویند سرد بود در اول و در وی
قبضی بود و زود از شکم بگذرد و ورمهای گرم و جمره را نافع بود و تخم وی یرقان را سودمند
بود و چون بپزند و اندکی بخورند شکم براند و چون پخته ضماد کنند ورمهای گرم را تحلیل
دهد و این غذای نیکو بود و گرم جگر را نافع بود و محروریمزاج را احتیاج باصلاح آن
نبود از بهر آنکه موافق ایشان بود خاصه چون با زیت بپزند و سردمزاج را بعد از آنکه
بپزند باید که بزیت بریان کنند و با زیرههای گرم و مربی مطیب گردانند و بخورند و گویند
معده را بد بود و مولد ریاح غلیظ بود و نفخ و اسحق بن عمران گوید تخم وی ورمهای گرم
را نافع بود و اگر دو درم از وی بعسل و آب گرم بیاشامند قی مره صفرا آورد و شریف گوید
چون تخم وی با همچندان نبات سحق کنند و کحل سازند جرب چشم را نافع بود و وی محلل ورمهای
حلق بود و ملین سینه و تخم وی در غایت نهایت سودمند بود در شفای ورمهای ظاهر و باطن
آنچه ظاهر بود بکوبند و به آب قطف تر کنند و طلا کنند و آنچه در باطن بود سحق کرده
بیاشامند با اشربه یا سکنجبین و جلاب و گلاب وی دوای نیکو بود جهت استسقا چون سه هفته
از وی بیاشامند در هر روز دو درم و چون ورق وی نیمکوفته در حمام بخود بمالند حکه را
نافع بود و چون جامه ابریشم و حریر چرکن باب طبخ وی بشویند پاک گرداند و هیچ رنگ و
لون نگرداند اما نوع بری وی چون بگیرند مقدار پنج درم بجوشانند در مقدار نود مثقال
آب تا باز نیمه آید و صافی کنند و زنی را که مشیمه در شکم مانده بود بیاشامد اگر چند
روز بود بیندازد و مجرب است
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: قطف بفتح
قاف و طا لغت عربی است و نیز سرمق نامند معرب از سلمه و یا سرمک و یا سرمه فارسی است
و بسریانی قفطا و بیونانی افیلوکبیون و افکرکسیس و دیسقوریدوس اندرافکسیس و بقولی اطرافعس
نامیده و بفارسی اسفناج رومی و بهندی پانک و بقول دیگر ککروهن و تبهوا نیز نامند و
آن نباتی است بری و بستانی
اختیارات بدیعی، ص: 352
///////////
////////////
//////////
&&&&&&
قطف بحری
اهل شام آن را ملوخ نامند و کفته اند بتهوا هندی این نوع است
نه نوع اول و بیونانی لیمون و ملخ نیز خوانند
ماهیت آن
نباتی است شبیه بعوسج و بیخار و برک آن شبیه ببرک زیتون و از
ان شریف تر و خشنتر و باندک شوری و قبضی منبت آن بسواحل دریا و شوره زارها و این
بهتر از ان هر دو نوع است جهت آنکه موذی و مضر معده نیست بسبب ملوحت و قبضی که
دارد
طبیعت آن
کرم در دوم و تر در اول
افعال و خواص آن
خوردن اطراف و برک نازک ریزۀ تازه تر آن خام و یا مطبوخ زیاده
کنندۀ شیر و منی و معین بر جماع و سبک بر معده و زود اخراج می یابد بسبب اندک
ملوحتی که دارد و آشامیدن بیخ آن بقدر دو درم با ماء العسل جهت شدخ عضل و تسکین
مغص و ادرار بول و رفع احتباس آن مفید و بعضی قطف بحری را ملوخیا و بعضی نوع صغیر
خطمی دانسته اند و هر دو غلط است و از پوست آن کساء مخطط و عبا و برد یعنی چادر و
غیرها می بافند و یحتمل که این درخت سن باشد که در ملک هند و بنکاله و غیرها نیز
می شود و برک و شاخهای نازک نرم نورستۀ آن را پخته می خورند مانند بقول دیکر و از
پوست رسیدۀ ساقۀ درخت آنکه ببلندی یکدوقامت می شود و چوب آن سفید رخو سبک می باشد
بجای پشم و موی حیوانات در بلاد ایران و عرب و در ملک هند مستعمل دارند در تافتن
ریسمان از ان و بافتن و بعضی البسه و جل حیوانات و خریطه و کیسه و جوال و غیره
برای کذاشتن شکر و برنج و فوفل و غیرها
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
ملوح . [ م َ ] (ع اِ) به لغت شام قطف
بحری است . (تحفه ،
حکیم مو، من ) (فهرست مخزن الا، دویه ). قطف . (تذکره ، داود ضریر انطاکی ج 1 ص 332).
//////////
رغل . [ رُ ] (ع اِ) نوعی از علف شور و
سلمه . ج ، ارغال .(ناظم الاطباء). نوعی از علف شور یا آن سرمق است که معرب سلمه باشد.
(از منتهی الارب ) (آنندراج ). سرم . سرمق . (السامی فی الاسامی ). سلمه . گیاهی است
. (دهار).
////////////
رغل ملحي[2] (الاسم العلمي:Atriplex halimus) هي نوع نباتي يتبع جنس الرغل من الفصيلة القطيفية.[3][4] [5] [6]. أسماء محلية: القطف (في
الجزائر). ينمو بصورة طبيعية في المناطق الجافة ذات التربة الملحية أو القلوية، وتتم
زراعته كعلف في المراعي الطبيعية. يشكل
الغذاء الرئيسي لفأر الرمل السمين[7].
1.
^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب ت مذكور في :
Species Plantarum. 1st Edition, Volume 2 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/359073 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species
Plantarum — المجلد:
2 — الصفحة: 1052
2.
^ إيكاردا. إيكاردا و سورية:
خمسة وعشرون عاماً من التعاون والعطاء. إيكاردا، حلب، سوريا. تم التحقق في 2009-09-11
7.
^ Aharonson Z.؛ وآخرون. (1969).
"Hypoglycaemic effect of the salt bush (Atriplex halimus) — a
feeding source of the sand rat (Psammomys obesus)". Diabetologia. 5 (6):
379–83. doi:10.1007/BF00427975.
/////////////
قس در آذری:
///////////
قس در عبری با فیلترشکن!
/////////////
Atriplex halimus
From Wikipedia, the free encyclopedia
Atriplex halimus
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. halimus
|
Atriplex
halimus (known
also by its common names: Mediterranean saltbush, Sea
orache, Shrubby orache, Silvery orache) is a
species of fodder shrub in the Amaranthaceae family, which is native
to Europe and Northern Africa, including the Sahara in Morocco.
This
plant is often cultivated as forage because tolerating
severe conditions of drought, and it can grow up in
very alkaline and saline soils. In addition, it is
useful to valorize degraded and marginal areas because it will contribute to
the improvement of phytomass in this case.
Contents
[show]
According
to Jewish tradition, the leaves of Atriplex halimus (orache),
known in Mishnaic Hebrew as leʻūnīn (Hebrew: לעונין),[2] and in biblical
Hebrew (see: Job 30:4) as maluaḥ (Hebrew: מלוח),[3] is said to be the
plant gathered and eaten by the poor people who returned out of exile (in circa 352
BCE) to build the Second Temple.[4] Maimonides, in his commentary
on MishnahKilaim 1:3, as also Ishtori Haparchi in his seminal
work, Kaftor u'ferach,[5] both mention
the leʻūnīn by its Arabic name, al-qaṭaf, a plant
so-named to this very day. In the Mishnah (ibid.) we are told that the laws
prohibiting the growing of diverse kinds in the same garden furrow do not
apply to beets and to orache
(Atriplex spp.) that are grown together, although dissimilar.[6]
1.
Jump up^ Hypoglycaemic effect of
the salt bush Atriplex halimus, a feeding source of Psammomys obesus
2.
Jump up^ Mishnah, with
Maimonides' Commentary, Tractate Kilaim 1:3, Mossad Harav
Kook edition, vol. 1, Jerusalem 1963.
3.
Jump up^ Mistranslated as
"mallows" in the King James Bible and as Nesseln (nettles) in the Luther Bible
6.
Jump up^ The Mishnah (ed.
Herbert Danby), Kilaim 1:3, Oxford University Press 1977, p.
28, s.v. "beet and orach."
&&&&&&
قطلب
بضم قاف و سکون طا و ضم لام و باء موحده لغت شامی است بعربی
قاتل ابیه و بعجمی اندلس مطردیه و عامه عصی الدب و بیونانی قوماریس و قوماورس نیز
و ثمر آن را جنی الاحمر نامند و بعضی کفته اند که بلغت قدس نقیب و بیونانی باقولا
کویند
ماهیت آن
درختی است شبیه بدرخت به و برک آن از برک آن نازک تر و ثمر آن
بقدر آلوئی و بی تخم و چون رسیده پخته کردد زعفرانی رنک و سرخ یاقوتی و شیرین و
خوش بو می شود با اندک قبضی و چون آب آن را بمکند بجای تخم ثفل باریک مانند کاه در
ان می ماند
طبیعت آن
در دوم سرد و خشک
افعال و خواص آن
ثمر آن تریاق سموم قتاله و ضماد آن بر چشم جهت نضج آب نازل در
ان مؤثر الاورام و البثور آشامیدن آب طبیخ برک آن جهت رفع ثآلیل و دمامیل و تحلیل
اورام و بدستور ضماد برک مطبوخ آن و نطول آن جهت درد مقعده و رحم القروح و حرق
النار ذرور برک آن جهت تجفیف قروح رطبه و ثآلیل و رفع سوختکی آتش و بدستور ضماد آن
مؤثر و ثمر آن مضر معده و کفته اند آن را صمغی می باشد و کم یافت می شود و اکر بهم
رسد خوردن آن جهت منع اسقاط جنین و حمول آن جهت بواسیر و بخور آن جهت رفع سحر و
افسون موثر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
قطلب . [ ق َ ل َ ] (ع اِ) درختی است که
در کوههای شام بسیار میروید. برگهائی باریک و نرم و سخت سرخ دارد و دانه های آن چون
انگور سبز است و هرگاه برسد چون یاقوت سرخ بود و بوی آن خوش است و طعم آن شیرین و هرگاه
جویده شود تفاله آن چون کاه گردد. یکی ِ آن
قطلبة است . (اقرب الموارد از ابن بیطار).
////////////
قاتل ابیه . [ ت ِ ل ِ اَ ] (اِ مرکب
) ۞ نباتی است که مگس کشد و قابض
است . بنگ . (ذخیره خوارزمشاهی ). بنج . (ذخیره خوارزمشاهی و قرابادین ). نزد بعضی بیداسقان و نزد
جمعی قطلب است . معنی او به لغت پارسی چنان باشد که کشنده پدر خویش و او را قرناروس هم گویند. اگر میوه او را مجاورت کرده شود درد سر آرد. و چنین گویند
که او را قاتل ابیه بدان سبب گویند که اجزاء او مر همدیگر را بخورد. و هر چه با او
آمیخته شود آن را هم بخورد. و بعضی گفته اند که قاتل ابیه کندس است . دیوجانس گوید
که درختی است که در او قوت قبض بلیغ است . (ترجمه
صیدنه ابوریحان ). رجوع به حناء احمر
شود. قطلب . (داود انطاکی ج 1 ص 20). نوعی از خصی الثعلب . خصی الکلب . (تحفه حکیم مومن ). و گفته شده که از آن جهت این نام برآن
نهاده اند که آن را دو ریشه است که یک سال یکی ازآن دو فربه گردد و دیگری لاغر. و به
سال دیگر بعکس آنکه فربه بود لاغر و آنکه لاغر بود فربه شود. (دزی ).
/////////////
بج (نام علمی: Arbutus) (در طب سنتی برگک
شیرازی، قاتل ابیه)نام یک سرده از تیره خلنگیان است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Arbutus»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۲۴ فوریه ۲۰۱۴).
///////////
قس قطلب و قاتل ابیه در عربی:
القَطْلَب[2] أو قاتل أبيه[2] هو جنس شجيري صغير دائم الخضرة ينتمي إلى الفصيلة الخلنجية (باللاتينية: Ericaceae). موطن بعض أنواعه الأصلي حوض البحر الأبيض المتوسط وجنوب غرب آسيا وبعضها الآخر أمريكا الشمالية.
ثماره مأكولة ولكن الكميات الكبيرة
منها تسبب إزعاجات معوية.
القطلب شجيرات تثمر توتا أحمرا و
لحاؤها متموج الاحمرار. بعد التلقيح, تتأخر مرحلة الاثمار حوالي خمسة أشهر، بحيث
تظهر زهور جديدة في حين ثمار العام السابق تتهياء للنضج.
- قطلب أونيدو (باللاتينية: Arbutus unedo)
- القطلب الطاووسي (باللاتينية: Arbutus parvii)
- القطلب العثكولي (باللاتينية: Arbutus andrachne)
- القطلب
الكناري (باللاتينية: Arbutus
canariensis)
- قطلب
منزي (باللاتينية: Arbutus menziesii)
1.
^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب مذكور في :
Species Plantarum — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358414 — المؤلف:كارولوس لينيوس — العنوان : Species
plantarum — الاصدارالأول
— المجلد: 1 — الصفحة: 395
/////////////
قس در آذری:
//////////////
قس در عبری با فیلترشکن!
////////////
قس آربوتوس در ترکی استانبولی:
Arbutus, fundagiller familyasından
yaklaşık 14 kadar türü içinde barındıran bir bitki cinsi. Daha çok Kuzey Amerika, Avrupa ve Akdeniz'deki ılıman bölgelerde bu
cinse rastlanır. Türkiye'de ise iki türü kocayemiş (Arbutus unedo)
ile Arbutus andrachne yetişmektedir.
//////////
Arbutus
From Wikipedia, the free encyclopedia
'"Madroño"
redirects here. In tropical America, this can refer to the mangosteen Garcinia madruno, an unrelated eudicot.
For the botany journal, see Madroño (journal).
Arbutus
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
See text.
|
Arbutus is a genus of 11 accepted
species[2] of flowering plants in the family Ericaceae, native to warm
temperate regions of the Mediterranean, western Europe, the
Canary Islands (Teneriffa) and North America. The name Arbutus was
taken from Latin, where it referred
to A. unedo.[3]
Contents
[show]
Arbutus are small trees or
shrubs with red flaking bark and edible red berries.[4] Fruit development
is delayed for about five months after pollination, so that flowers appear
while the previous year's fruit are ripening.[4]
Arbutus menziesii lignotuber near ground level
provides fire-resistant storage of energy and sprouting buds if fire damage
requires replacement of the trunk or limbs. Note the typically smooth orange
bark on the upper portion of the trunk.
Members
of the genus are called madrones or madronas in the United States, from the
Spanish name madroño (strawberry tree). In Canada—in British
Columbia, where the species is common—arbutus is commonly used or, rarely and
locally, "tick tree."[5][6] All refer to the
same species, Arbutus menziesii, native to the Pacific
Northwest and Northern California regions. It is Canada's only native
broadleaved evergreen tree. Some species in the genera Epigaea, Arctostaphylos and Gaultheria were formerly
classified in Arbutus. As a result of its past
classification, Epigaea
repens (mayflower)
has an alternative common name of "trailing arbutus".
A
study published in 2001 which analyzed ribosomal DNA from Arbutus and
related genera suggests that Arbutus is paraphyletic and the Mediterranean Basin species of Arbutus are
more closely related to Arctostaphylos, Arctous, Comarostaphylis, Ornithostaphylos and Xylococcus than to the western North American species
of Arbutus, and that the split between the two groups of species
occurred at the Paleogene/Neogene boundary.[7]
·
Arbutus arizonica (A.Gray) Sarg. – Arizona Madrone (New Mexico, Arizona and western Mexico south to Jalisco)
·
Arbutus menziesii Pursh – Pacific Madrone
(West coast of North
America from
southern British Columbia to central California, on the west slopes of
the Sierra Nevada and Pacific Coast Range mountains)
·
Arbutus xalapensis Kunth (syn. A.
texana) – Texas Madrone (Texas, New Mexico and
northeastern Mexico)[8]
·
Arbutus 'Marina' – Marina Strawberry
Tree, unknown parentage although Arbutus unedo variety rubra is
undoubtedly one of the parents. It is also likely that either or both of A.
canariensis and A. andrachne conferred not only
structural size but leaf size and smoothness of bark. The parent species likely
experienced different blooming times, as the hybrid blooms nearly continuously
and sets copious fruit.[citation needed]
Arbutus species are used as
food plants by some Lepidoptera species including
emperor moth, Pavonia pavonia.
Several
species are widely cultivated as ornamental plants outside of their
natural ranges, though cultivation is often difficult due to their intolerance
of root disturbance. The hybrid Arbutus 'Marina' is much more
adaptable and thrives under garden conditions.
The Arbutus
unedo tree makes up part of the coat of arms (El oso y el
madroño, The Bear and the Strawberry Tree) of the city of Madrid, Spain. In the center of the
city (Puerta
del Sol)
there is a statue of a bear eating the fruit of the madroño tree. The image
appears on city crests, taxi cabs, man-hole covers, and other city
infrastructure.
The Arbutus was
important to the Straits Salish people of Vancouver Island, who used
arbutus bark and leaves to create medicines for colds, stomach problems, and
tuberculosis, and as the basis for contraceptives. The tree also figured into
certain myths of the Straits Salish.[10]
The
fruit is edible but has minimal flavour and is not widely eaten. In Portugal,
the fruit is sometimes distilled (legally or not)
into a potent brandy known as medronho. In Madrid, the fruit is distilled into madroño, a
sweet, fruity liqueur.
Arbutus is a great fuelwood
tree since it burns hot and long. Many Pacific Northwest states in the
United States use the wood of A. menziesii primarily as a heat
source,[citation needed] as the wood holds
no value in the production of homes since it doesn't grow in straight timbers.
My
love's an arbutus is the title of a poem by the Irish writer Alfred Perceval Graves (1846–1931), set to
music by his compatriot Charles Villiers Stanford (1852–1924)
According
to the Straits Salish, an anthropomorphic form of pitch would go fishing,
but return to shore before it got too hot. One day he was too late getting back
to shore and melted from the heat and several anthropomorphic trees rushed to
get him - the first was Douglas Fir, who took most of the
pitch, the Grand
Fir received
a small portion, and the Madrone received none - which is why they say it still
has no pitch.
Also,
according to the Great
Flood legends
of several bands in the northwest, the madrone helped people survive by
providing an anchor on top of a mountain. Because of this the Saanich people do not burn madrone
out of thanks for saving them.[11]
|
This section contains what may be an unencyclopedic or
excessive gallery of images. Galleries containing indiscriminate images of the article
subject are discouraged; please
improve or remove the section accordingly. (Learn how and when to remove this template message)
|
Arbutus menziesii—full tree
Arbutus menziesii—flowers
Arbutus menziesii—bark
Arbutus unedo—Corsica
Arbutus unedo—leaves and fruit
Arbutus menziesii — trunk
Photographed in Los
Altos, CA, Redwood Nature Preserve
Photographed in Bayda,
Libya
1.
Jump up^ "Genus: Arbutus L.". Germplasm
Resources Information Network. United States Department of Agriculture.
2003-06-04. Retrieved 2012-04-17.
3.
Jump up^ Quattrocchi,
Umberto (2000). CRC World Dictionary of
Plant Names. I: A-C. CRC Press. p. 182. ISBN 978-0-8493-2675-2.
4.
^ Jump up to:a b Mabberley, D.J.
1997. The plant book: A portable dictionary of the vascular plants.
Cambridge University Press, Cambridge.
5.
Jump up^ Pojar, Jim; Andy
MacKinnon (1994). Plants of Coastal British Columbia. Vancouver: Lone Pine
Publishing. p. 49. ISBN 978-1-55105-042-3.
6.
Jump up^ Francis, Daniel
(2000). The Encyclopedia of British Columbia (2nd ed.). Madeira Park,
BC: Harbour Publishing. p. 20. ISBN 978-1-55017-200-3.
7.
Jump up^ Hileman, Lena
C.; Vasey, Michael C.; Parker, V.Thomas (2001). "Phylogeny and
Biogeography of the Arbutoideae (Ericaceae): Implications for the
Madrean-Tethyan Hypothesis". Systematic Botany. 26 (1):
131–143. JSTOR 2666660.
8.
^ Jump up to:a b c d "GRIN Species
Records of Arbutus". Germplasm
Resources Information Network. United States Department of Agriculture.
Retrieved 2012-04-17.
9.
Jump up^ Paul D. Sørensen
1987. Arbutus tessellata (Ericaceae), new from Mexico
Brittonia, 39(2):263-267.
11.
Jump up^ Plants of the
Pacific Northwest Coast: Washington, Oregon, British Columbia & Alaska,
Written by Paul Alaback, ISBN 978-1-55105-530-5
|
·
Hileman, Lena C.; Vasey,
Michael C.; Thomas Parker, V. (2001). "Phylogeny and Biogeography of the
Arbutoideae (Ericaceae): Implications for the Madrean-Tethyan
Hypothesis". Systematic Botany. 26 (1): 131–143.
|
|
Arbutus
|
||||||||||||||||
|
||||||||||||||||
Arctous
|
||||||||||||||||
&&&&&&