قاتل الکلب
ماهیت آن
خانق الکلاب است و نزد بعضی اذارقی است
طبیعت آن
بسیار کرم و خشک
افعال و خواص آن
آشامیدن آن محدث نفث الدم و رعاف و کشندۀ سک است بزودی و سائر حیوانات
و انسان نیز
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&
قار
بفتح قاف و الف و راء مهمله و نزد عوام معروف بقیرست و کسی که آن
را رال هندی دانسته توهم کرده زیرا که رال صمغ درختی است و آن را لعل معبری و قیقهر
و قنقهر خوانند و ان شاء اللّه تعالی در همین باب خواهد آمد
ماهیت آن
چیزی است سیاه رنک مائل بسرخی که از زمین با آب کرم از چشمه می
جوشد و در بلدۀ هیت و نواح آنکه بر کنار شط فرات واقع است کثیر الوجود و آن در حین
برآمدن سیال می باشد و بعد از ماندن زمانی صلب می کردد و بعضی مردم برای آنکه زود صلب
و قابل آن کردد که بر کشتیها و دیوارها و صحن حمامها و حوضها بمالند چنانچه رسم و مدار
اهل بصره و بغداد و نواح آنها برآنست قدری خاک داخل می نمایند و قوت آن تا سی سال باقی
می ماند و قریب است بقفر الیهود
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک رقیق آنکه سیال نامند احر اصناف آن است و صلب
آن را جبهی کویند و خشک آن نیز قابض ترین اقسام مطبوخ سیال آن با تراب برای صلابت قوت
قبض آن متوسط و تحلیل آن زیاده
افعال و خواص آن
اعضاء الراس مضغ آن منضج اخلاط لزجه و جالب رطوبات رقیقه از دماغ
و عضل فکین و برودت آنها و ثقل زبان و لکنت و عسر تکلم و ضرس یعنی بیحسی دندان و فساد
لثه را زائل کند و رنک رو را نیکو سازد و نیز اخلاط لزجه صدر و انضج دهد اعضاء الغذاء
و نیز مضغ آن معین بر هضم و مسخن معده و بلع آن پراکنده کنندۀ ریاح و مانع تغیر آب
و طعام و فساد هوای وبائی و اعانت بر هضم و تقویت معده و کبد و طحال و آشامیدن آب در
ظرف قیر اندود مانع غلظت و تغیر و دافع ضرر آن و رافع طاعون و استسقا و محلل نفخ ریاح
و مسخن اعضای باطنی است و کفته اند نکاهداشتن آب در ظرف قیراندود مانع غلظت و تغیر
آن و مداومت اکل آن مورث قروح مثانه و کاه مؤدی بسحج امعا می کردد و سزاوار است که
کسی که ارادۀ خوردن آن داشته باشد با بعض ادهان مناسبه حل کرده بخورد تا باعث قرحه
و سحج نکردد مقدار شربت آن تا یک مثقال و زیاده بران مجوز نیست بدل آن قفر الیهود و
در سائر خواص نیز مانند آن و ضماد آن منضج دمامیل و خراجات و دبیلات و محلل اورام و
جابر کسور و زائل کننده وجع ضربه و سقطه و ساختن شراب درخم قیراندود باعث رقت و سرعت
خروج آن از بدن و هرکاه غلیظ القوام باشد نیکو است از برای مبرودین و بلغمی مزاجان
و خمار آن خفیف تر
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
قار. (ع اِ) ۞ قیر. (برهان ) (قاموس ). قیر
که بر کشتی و جز آن مالند. (آنندراج ). زفت . زفت رومی :
بکشتند از ایشان ده و دو هزار
همی دود و آتش برآمد چو قار.
فردوسی .
به دیده چو قار و به رخ چون بهار
چو می خورده و چشم او پرخمار.
فردوسی .
چو خورشید سر برزد از کوهسار
بگسترد یاقوت بر پشت قار.
فردوسی .
وندر شکمش [ سیب ] خُردک خُردک دو سه گنبد
زنگی بچه ای خفته به هریک در چون قار.
منوچهری .
چون به در خانه زنگی شوی
روی چو گلنارت چون قار کن .
ناصرخسرو.
نه مکان است سخن را سر بی مغزش
نه مقر است خرد را دل چون قارش .
ناصرخسرو.
چون قار سیه نیست دل ما و پر از گرد
گر چه دل چون قار تو پر گرد و غبار است
.
ناصرخسرو.
چو دریاست این گنبد نیلگون
زمین چون جزیره میان اندرون
شب و روز بر وی چو دو موج بار
یکی موج از او زر و دیگر چو قار.
اسدی .
قار به فارسی مشهور به قیر است و آن از زمین با آب گرم از چشمه
ها میجوشد. سیاه مایل به سرخی و اصل آن بعضی صلب و برخی سیال میباشد و با قدری خاک
نیز طبخ میدهند تا توان بر کشتی و امثال آن اندود. و قوتش تا سی سال باقی است . در
سیم گرم و خشک ودر افعال قریب بقفر و منضج دمل و محلل اخلاط غلیظه ولزجه سینه و دماغ و مانع تغییر آب و طعام و فساد وبائی
هوا و معین هضم ، و جهت معده و جگر و سپرز نافع و خائیدن او جهت رفع رطوبات و ثقل زبان
و فساد لثه وضرس که بیحسی دندان میباشد مفید و ظرف به قیر اندوده مدتی مدید آب را مانع
تغییر است و آشامیدن آب از آن ظرف مصلح غلظه
آب و رافع طاعون ، و شرابی که در خم قیر اندوده ترتیب دهند گرمتر و سریع الخروجتر
از بدن است ، و خمار او کمتر میباشد. و اکثار خوردن قیر مورث قرحه مثانه و مصلحش صمغ عربی و لعابها و قدر شربتش تا
یک درهم و بدلش قفر است . (تحفه حکیم مومن ).
|| قیر. (معرب ، اِ) ۞ جسم جامد غیرمتبلور سیاه رنگی
که سطح شکستگی آن مانندشیشه ناصاف است و در اماکن نفتی قدیمی یافت میشود. ترکیب قیر
همان ترکیبات هیدروکربورهای نفت است که درنتیجه
اکسیداسیون حالت جمود پیدا کرده است . قیرهای طبیعی که به نام مومیایی و زفت
رومی نیز نامیده میشوند و وزن مخصوص آنها بین 1/1 و 1/2 و سختی آنها کم و تقریباً
2 میباشد، علاوه بر ترکیبات هیدروکربور در ترکیب آنها ازت و اکسیژن و حتی گوگرد هم
وجود دارد. در طبیعت ممکن است قیرهای معدنی با سنگهای آهکی آمیخته یا آنها را آغشته
کرده باشد و در این صورت به نام آسفالت طبیعی نامیده میشوند. ساختن آسفالت مصنوعی هم
با استفاده از همین آسفالتهای طبیعی صورت میگرفته .در پالایشگاههای نفت در ته دیگهای
تصفیه مقادیر زیادی هیدروکربورهای خمیری یا جامد باقی میماند و آن همان قیرهای مصنوعی
است که به بازار عرضه میشود و همه خواص قیرهای
طبیعی را دارد. در بناها جهت جلوگیری ازنفوذ رطوبت قیر را به کار میبرند. قیر در حدود
100 درجه حرارت ذوب میشود. زفت رومی . مومیایی . قیر طبیعی . حجر قیر. اشبنت . قطران
نفت . (فرهنگ فارسی معین ).
- قیراندای ؛ که بقیر انداید.
- قیراندود ؛ مقیر. قیراندوده . قیرمالید.
اندوده قیر.
- قیراندوده ؛ قیرمالیده .
- قیراندودی ؛ حاصل مصدر است از قیراندود
کردن .
- قیرفام ؛ سیاه برنگ قیر.
- قیرگون ؛ بمانندقیر سیاه :
گر ماه تیر شیر نبارید بر سرت
بر قیرگون سرت که فروریخته ست شیر.
ناصرخسرو.
اعلام قیرگون شب به قیروان مغرب رسید.
(سندبادنامه ).
- قیری ؛ منسوب به قیر. مثل قیر.
- || بسیار سیاه .
/////////////
قیر مادهای است سیاه رنگ و خمیری شکل
که در عایقکاری رطوبت و ساخت آسفالت کاربرد دارد. قیر انواع گوناگونی دارد که هر یک
از انواع آن، دارای کاربرد خاصی است. قیر از مشتقات نفت است و اغلب در پالایشگاه نفت
تولید میشود.
تعریف
قیر مادهای هیدروکربنی است به رنگ سیاه
تا قهوهای تیره که در سولفید کربن و تتراکلرید کربن[۱] کاملاً حل میشود. قیر در دمای
محیط، جامد است. اما با افزایش دما، به حالت خمیری درمیآید و پس از آن مایع میشود.
کاربرد مهم قیر به علت وجود دو خاصیت مهم این ماده است؛
نفوذناپذیری در برابر آب؛
چسبندگی[۲]
انواع قیر[ویرایش]
قیر استخراج شده از نفت یا سنگهای معدنی
مخصوص، قیر خالص نام دارد که با توجه به منشاء تشکیل، طبقهبندی میشود. قیرهای خالص
همچنین برای اینکه خواص مورد نظر برای کاربردهای مختلف را پیدا کنند، تحت فرایندهای
دیگر قرار میگیرند و انواع مختلف قیر را (ازجمله قیر دمیده، قیر محلول، قیر امولسیون،
قیر پلیمری و...) را تشکیل میدهند.
قیر نفتی و قیر طبیعی[ویرایش]
قیر معمولاً از تقطیر نفت خام به دست میآید.
چنین قیری قیر نفتی یا قیر تقطیری نامیده میشود.[۳] قیر نفتی محصول دو مرحله تقطیر
نفت خام در برج تقطیر است. در مرحله نخست تقطیر، مواد سبک مانند بنزین و پروپان از
نفت خام جدا میشوند. این فرایند در فشاری نزدیک به یک اتمسفر (واحد) انجام میشود.
در مرحله دوم نیز ترکیبات سنگین مانند گازوئیل و نفت سفید خارج میشوند. این فرایند
در فشاری نزدیک به خلاء صورت میپذیرد. در نهایت مخلوطی از ذرات جامد بسیار ریز به
نام آسفالتن باقی میماند که در ماده سیال گریسمانندی به نام مالتن غوطهور است.[۴]
اما برخی از انواع قیر در طبیعت و در اثر
تبدیل تدریجی نفت خام و تبخیر مواد فرار آن در اثر گذشت سالهای بسیار زیاد به دست
میآید. چنین قیری، قیر طبیعی نامیده میشود[۳] و دوام آن بیشتر از قیرهای نفتی است.[۵]
چنین قیری ممکن است بهصورت خالص در طبیعت وجود داشته باشد (قیر دریاچهای) مانند دریاچه
قیر بهبهان ایران و دریاچه قیر تیرینیداد آمریکا،[۱] یا از معادن استخراج شود (قیر
معدنی).[۵] قیر طبیعی با نام یواینتایت (Uintaite) نیز شناخته میشود.[نیازمند منبع]
/////////////
قس زفت، اسفلت، قير، حُمًر:
الزفت[1] أو الأسفلت[1] أو القير[1] أو الحُمًر[2] مادة نفطية ذات لزوجة عالية وذات لون أسود،
يستخرج من خلال عملية تقطير النفط الخام تحت الضغط ودرجات
حرارة عالية تصل إلى 3000 درجة مئوية. وله أنواع عديدة تختلف فيما بينها بنسبة
السيولة والتركيز وكذلك باختلاف درجة حرارة انصهارها والتجمد.
تستخدم كمادة لاصقة بين جزيئات حجارة البناء الصغيرة (الزلط) لتصبح معها وسيلة جيدة وفعالة لرصف الشوارع وأرض المطارات، ويستخدم
لطلاء أسطح المنازل لمنع تسرب المياه.
يتألف الأسفلت بشكل رئيسي من مزيج مكثف من الهيدروكربونات العطرية متعددة الحلقات. وينحل الأسفلت بالكامل
في ثنائي كبريتيد الكربون CS2
////////////
قس بیتومن در آذری:
Bitum — karbohidrogenlərdən və onların oksigenli, kükürdlü, azotlu törəmələrindən ibarət qatrana oxşar təbii və ya süni
mürəkkəb üzvü maddələrin ümumi adı.
İki növə bölünür – süni və təbii. Bərk və özlü neft bitumları
yer qabığında qumdaşı və əhəngdaşı
laylarına hoparaq həmçinin çatları dolduraraq yataqlar əmələ gətirir. Bitum
yataqları neftli, qazlı sahələrlə əlaqədardır. Süni (texniki bitum) əsasən, tərkibində
asfalt–qatran maddələri çox olan ağır neft qalıqlarını (mazut, qudron və s.)
300 – 350 °C-də yüksək vakuumda distillə etməklə və neft emalı qalıqlarını
(qudron və s.) 260 – 280 °C-də havanın oksigeni ilə oksidləşdirməklə
alınır.
Bitum adətən yol inşaatında, plastik kütlə və s. hazırlanmasında
işlədilir. Sənayedə işlədilən bitumun ümumi miqdarının 90%-i süni bitum növlərinin
payına düşür.
|| قیر (قیر) — کاربوهیدروژئنلردن و اونلارین
اوکسیژنلی، گوگوردلو، آزوتلو تؤرملریندن عیبارت قاترانا اوخشار طبیعی و یا سونی مورکب
عوضوو مادهلرین عمومی آدی.
ایکی نؤعه بؤلونور – سونی و طبیعی. برک و اؤزلو نئفت
قیرلاری یئر قابیغیندا قومداشی و آهکداشی لایلارینا هوپاراق همچئنین چاتلاری دولدوراراق
یاتاقلار عمله گتیریر. قیر یاتاقلاری نفتلی، قازلی ساحهلرله علاقهداردیر. سونی
(تئخنیکی قیر) اساساً، ترکیبینده آسفالت–قاتران مادهلری چوخ اولان آغیر نفت قالیقلارینی
(مازوت، قودرون و س.) 300 – 350° C-ده یوکسک واکویومدا دیستیلله ائتمکله و نئفت اعمالی قالیقلارینی (قودرون
و س.) 260 – 280° C-ده هوانین اوکسیژنی ایله اوکسیدلشدیرمکله آلینیر.
قیر عادتن یول اینشیاتیندا، پلاستیک کوتله و س. حاضیرلانماسیندا
ایشلدیلیر. صنایعده ایشلدیلن قیرین عمومی مقدارینین 90% سونی قیر نؤعلرینین پایینا
دوشور.
///////////
قس آسپال در باسای اندونزی:
Aspal ialah bahan hidro karbon yang bersifat melekat (adhesive),
berwarna hitam kecoklatan, tahan terhadap air, dan visoelastis. Aspal sering juga disebut bitumen merupakan bahan pengikat pada campuran beraspal yang dimanfaatkan sebagai lapis
permukaan lapis perkerasan
lentur. Aspal berasal dari
alam atau dari pengolahan minyak bumi.
//////////
قس در اردو با فیلترشکن!
///////////
قس آسپال در باسای جاوی:
Aspal inggih punika bahan hidro karbon asipat kelèt (adhesive),
warnanipun cemeng radi soklat, kedhap toya lan visoelastis. Aspal asring ugi dipunsebut bitumen inggih punika bahan pangiket
ing campuran beraspal ingkang mupangatipun minangka lapis
lumahan lapis pangatosan lentur. Aspal asalipun saking aspal alam (aspal buton) [1] utawi aspal lenga (aspal ingkang
asalipun saking lenga bumi). Kanthi dhasar konsistènsinipun, aspal saged
dipunklompokaken dados aspal padhet, lan aspal cuwèr.
/////////
قس آسفالت و قیر در کردی:
Asfalt, qîr an jî hele xweyî çebuyî çimentoya asfaltê
di xwezayêda an jî beşa mezin ji prosesa rafîneya petrolê wek berhemekî kêlekî tê
destxistin. Avabuna kîmyevî a asfaltê, têkelangkî kompleks ya hîdrokarbonan e. Di hindurê
wîde kêmzede ev element hene;
·
C 70-85 %
·
H 7-12 %
·
N 0-1 %
·
S 1-7 %
·
O 0-5 %
Rêje ya C/H , bandorekî mezin li ser tevger u taybetmendiya
asfaltê dike. Dema ev rêje kêmbu, giraniya molekullî u viskozita wî jî kêm
dibe. Avabuna asfaltê avabunekî kolloîdal e u ji van endama pêk tê.
·
Asfaltînan- Rêjeya C/H ji 0.8 tan
mezin, reş, hişk, fireh, giraniya molekulêra bilind, molekulên hîdrokarbonên
vîskoz.
·
Rezînan- Rêjeya C/H di navbera
0.4-0.8 tan de tê guherandin, giraniya molekulêra navîn u molekulên hîdrokarbon
ên navîn vîskoze.
·
Run- Rêjeya C/H ji 0.4 an biçuk,
giraniya molekulêra biçuk, herî reng vekirî u molekulên hîdrokarbon ên herî
hindik vîskoze.
///////////
قس بیتوملر ازبکی:
Bitumlar (lot. bitumen — tog smolasi, qatron) —
uglevodorodlar va ularning azotli, kislorodli, oltingugurtli hamda tarkibida
metall tutgan hosilalarining qattiq yoki smolasimon aralashmalari. B. suvda
erimaydi, benzol, trixloretan va boshqa organik erituvchilarda toʻliq yoki
qisman eriydi. Zichligi 950–1500 kg/m3. Tabiiy B.— qazilma yoqilgʻilarning
tarkibiy qismi. Ularga neft zaxiralarida mutanosiblikning buzilishi natijasida
neftning kimyoviy yoki biokimyoviy oksidlanishidan hosil boʻladigan tabiiy
hosilalari, mas, asfalt, keritlar, maltalar, ozokeritlar va boshqa kiradi.
/////////
قس قیر در کردی سورانی:
قیر (بە ئینگلیزی: Asphalt)
ماتریاڵێکی ڕەشە کە لە کەشوھەوای ئاساییدا
لە دۆخی ڕەقدایە. قیر لە ڕۆژگارانی کۆنەوە بۆ ئاوبەن کردن و دواتر
بۆ خۆش کردنی ڕێگە و بان بە کار ھاتووە. قیر وەکوو ماتریاڵێکی تایبەت لە ئەندازیاریی شارستانیدا
چاوی لێ دەکرێت و تاقیکاری
و ستانداردی تایبەت بە خۆی ھەیە. قیرە جۆراوجۆرەکان لە گەرمای جۆراوجۆردا نەرم دەبنەوە و دەتوێنەوە. واتە خاڵی نەرم بوونەوە، توانەوە و گڕ گرتنی قیرە جۆراوجۆرەکان یەکێک نیە.
///////////
قس در تاتاری:
Би́тумнар (лат. bitumеn – тау сумаласы). «Битумнар» атамасы өч
мәгънәдә йөри: 1) генетик атама – нефтьләр һәм
нафтоидлар рәтендәге каустоболитлар (нефтьләр, асфальтлар һ.б.).
Чыгышлары үзләрен сыйдыручы токымнарга карата икенчел. Алар өчен эрүчәнлек
мәҗбүри билге түгел; 2) аналитик атама – битумоидлар – органик эреткечләр
ярдәмендә, токымнан яисә хәзерге утырмалардан алына торган табигый органик
матдәләр тупланмасы; 3) техник атама – табигый асфальтлар, нефть, торф, күмер эшкәртү
продуктлары, техник чимал буларак кулланылалар.
Табигый һәм ясалма (техник) битумнарга бүленәләр.
//////////
قس در تاجیکی:
БЍТУМ (аз лот. bitumen – зифти кӯҳӣ, нафт), қир, маҳсулоти сахт
ё қатронмонанд, ки аз омехтаи карбогидридҳо ва маҳсули нитрогенӣ, оксигенӣ,
сулфурӣ ва филизздор иборат мебошад.
Битум дар об ҳал намешавад, дар
бензол, хлороформ, карбонати сулфур ва дигар ҳалкунандаҳои органикӣ пурра ё
қисман ҳал мешавад; зичиаш 950–1500 кг/м³. Битум табиӣ ва сунъӣ мешавад. Битуми
табиӣ маъдани муфиди органикӣ буда, асосаш карбогидрид мебошад. Ба ин навъи
Битум маҳсулоти табиии нафт дохил мешавад, ки дар сурати вайрон шудани қоидаҳои
нигоҳдории конҳои он ва дар натиҷаи оксидшавии кимиёӣ ё биокимиёӣ ба вуҷуд
меояд. Аз рӯйи таркиб, ки асосаш нафт мебошад ва аз ҷиҳати табдилот ба якчанд
синф: малтаҳо, асфалтҳо, киритҳо ва антраксолитҳо тақсим мешавад. Одатан, аз
кони кушод ё пӯшида истихроҷ мекунанд. Битуми сунъӣ (техникӣ) боқимондаи
маҳсулоти коркарди нафт, ангиштсанг ва абрақ мебошад. Битумҳои табиӣ худ чун
нафт ё газ маҳсулоти молӣ нестанд. Барои аз онҳо ҳосил кардани маҳсулоти молӣ
равандҳои технологии иловагӣ заруранд. Ба сифати маҳсулоти молии коркарди
Битумҳои табиӣ «нафти синтетикӣ» – навъи ашёи хомеро муоина кардан мумкин аст,
ки нафти табииро иваз мекунад. Ғайр аз ин, Битмҳои табиӣ чун маъдани муфиди
бисёртаркиба ба замми карбогидридҳо дар таркибашон бисёр вақт кислотаҳои
нафтдор, кислотаҳои сулфат, эфирҳои сода ва мураккаб, сулфур, филиззоти рангаи
нодир (ванадий, никел, рений) доранд. Дар Битумҳои табиӣ, ки истихроҷи саноатии
онҳо муфид мебошад, миқдори камтарини ванадий 120 г/ т ва никел 50 г/т-ро
ташкил медиҳад. Битумро дар роҳсозӣ, тайёр кардани масолеҳи изолятсионӣ,
компаундҳо, пластмассаҳо, локҳо ва ғ. истифода мебаранд.
////////////
قس آسفالت در ترکی استانبولی:
Asfalt, dayanımlı akmaz halden katı
hale kadar değişkenlik gösteren siyah ve kahverengi organik bir maddedir.
Ana olarak bir hidrokarbon olan
asfaltın, kimyasal bileşimi oldukça karışık ve değişken olup, petrolün destilasyonundan veya doğal
yataklardan elde edilir. Bugün yaygın olarak kullanılan asfalt, petrolün rafinasyonundan elde edilen
yan üründür. Maden kömürünün damıtılması
aşamasında elde edilen siyah madde zifttir. Buna toprak
ve/veya taş eklenir.
Asfalt; yolların, hava alanlarının kaplanmasında, çatı izolasyonunda, su ile ilgili
olan yapılarda su geçirmezlik sağlamada kullanılır. Yapışkan özelliği vardır.
Boya sanayinde, akü üretiminde, su kanallarını kaplamada ve kil tuğlalarını
yapıştırmada kullanılır. Asfalt genellikle petrolün oksidasyonu sonucunda
ortaya çıkmıştır. Yani petrol kökenlidir. Çamur ve göl halinde (Bermudez kara gölünde ve Trinidad'daki kara gölde )
bulunduğu gibi, yer altında kaya aralarında sert halde de bulunur. Sert
haldekiler yer altından maden çıkarılır gibi çıkarılır. Ayrıca kum taşlarında
ve killer arasında da bulunur. Asfaltın kaynama sıcaklığı 425-500 C bütün
petrol ürünlerinden daha yüksektir.
///////////
قس ایسفلت در اردو:
ایسفلت (Asphalt) (تلفظ: امریکی i/ˈæsfɔːlt/ یا برطانوی /ˈæsfælt/,[1][2] بعض اوقات /ˈæʃfɔːlt/), دیگر نامبائتومین(bitumen) (تلفظ: /bɪˈtjuːmən[unsupported input]baɪ-/),[3][4] پٹرولیم سے حاصل ہونے والا ایک چپچپا، سیاہ ور انتہائی گاڑھا نیم ٹھوس مادہ ہے۔ ایسفلت کا بنیادی استعمال (700٪) سڑکوں کی تعمیر میں ہے۔
//////////
Asphalt
From Wikipedia, the
free encyclopedia
"Bitumen"
redirects here. For naturally occurring bituminous sands used for petroleum
production, see Oil sands.
Note: The
terms bitumen and asphalt are mostly
interchangeable, except where asphalt is used as an abbreviation for asphalt concrete. This article uses "asphalt/bitumen" where either term is
acceptable.
refined
asphalt/bitumen
Asphalt (US i/ˈæsfɔːlt/, UK /ˈæsfælt/,[1][2] occasionally /ˈæʃfɔːlt/[3][4]), also known as bitumen (US /bɪˈtjuːmən, baɪ-/,[5][6] UK /ˈbɪtjᵿmən/[7]), is a sticky, black and highly viscous liquid or semi-solid form of petroleum. It may be found in natural deposits or may be a refined product; it is a
substance classed as a pitch. Until the 20th century, the term asphaltum was also
used.[8] The word is derived from the Ancient Greek ἄσφαλτος ásphaltos.[9]
The primary use (70%) of asphalt/bitumen is
in road construction, where it is used as the glue or binder mixed with aggregate particles
to create asphalt concrete. Its other main
uses are for bituminous waterproofing products, including production of roofing felt and for sealing flat roofs.[10]
The terms asphalt and bitumen are
often used interchangeably to mean both natural and manufactured forms of the
substance. In American English, asphalt (or asphalt cement) is the carefully refined residue from
the distillation process of selected crude oils. Outside the United States, the
product is often called bitumen. Geologists often prefer the term bitumen.
Common usage often refers to various forms of asphalt/bitumen as "tar", such as at the La Brea Tar Pits.
Naturally occurring asphalt/bitumen is
sometimes specified by the term "crude bitumen". Its viscosity is
similar to that of cold molasses[11][12] while the material obtained from the fractional distillation of crude
oil boiling at 525 °C (977 °F)
is sometimes referred to as "refined bitumen". The Canadian province
of Alberta has most of the world's reserves of natural bitumen, covering 142,000
square kilometres (55,000 sq mi), an area larger than England.[13]
/////////
مومنایی
MUMY
moomnai
نام های دیگر : مومیایی، شیره کوه، قیر
طبیعی، زفت رومی ، قیر معدنی،عرق الجبال ، زفت البحر ،کفر الیهود ، فقر الیهود و آسفالت
معدنی و مومیا
سالهاست که بشر با بررسی طبیعت اطراف خود
و همچنین روش های درمانی که در گذشته های دور نیز در طبیعت وجود داشته و حال نیز سعی
در کشف این حقایق دارد این بار قصد معرفی ماده ای که در طبیعت مورد استفاده درمانی
بسیاری از ساکنین طبیعت قرار داشته را داریم .این ماده که مورد توجه بسیاری از اطبای
سنتی ایران زمین مانند ابن سینا نیز بوده ماده ای است به رنگ قهوه ای متمایل به سیاه
که در شکافها و شکستگی هایی که در مجاورت ذخایر نفتی زیر زمینی در ارتفاعات کوه ها
به صورت خود جوش یافت می شود. در طبیعت حیواناتی که دچار جراحاتی شده و یا می شوند
با ماساژ قسمت مجروح به مومنایی جوشیده از دل کوه و همچنین با خوردن آن به درمان هر
چه سریعتر خود می پردازند این ماده معجزه گر بیشتر در ارتفاعات کوه های استان کرمان
، فارس و بندرعباس بیشتر دیده شده است .
خواص درمانی و روش مصرف
شکستگی و جوش خوردن استخوان : برای درمان
شکستگی و جوش خوردن هر چه سریعتر استخوانها به اندازه یک گندم از مومنایی را هر صبح
ناشتا با یک لیوان شیر میل کنید
درمان زخم معده : نیم ساعت قبل از نهار و شام مقدار یک گندم
مومنایی را با مقداری آب میل کنید
دردهای مفاصل : استفاده از روغن مومنایی
به شکلی که ماساژ داده تا اثر چربی باقی نماند بسیار موثر است
درمان کوفتگی و پاره شدن زرد پی : برای
درمان درمان کوفتگی و پاره شدن زرد پی به اندازه یک گندم از مومنایی را هر صبح ناشتا
با یک لیوان شیر میل کنید
همچنین مصرف این ماده معجزه گر برای افرادی
که دچار بیماری های قلبی و عروقی ، مشکلات تنفسی ، ناتوانی های جسمی ،ناتوانی های
جنسی(سستی و انزال ،نعوظ)رنج می برند بسیار توصیه می شود
طرز تهیه روغن مومنایی
در ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که
این طرز تهیه همان طرز تهیه روغن زفت معروف است که در عطاری ها موجود بوده ولی کیفیت
این روغن را ندارد.
مقدار ۵ گرم مومنایی را در نیم فنجان آب
گرم مخلوط کرده و بعد از حل شدن در آب یه نیم فنجان روغن حیوانی(روغن گاو یا روغن گوسفند)اضافه
کرده و روی حرارت قرار دهید با خشک شدن آب روغن و مومنایی با هم مخلوط می شوند که این
روغن همان روغن مومنایی است
نکته ی مهم : مصرف مومنایی به کسانی که دجار غلظت خون هستند توصیه
نمی شود این افراد باید با احتیاط مصرف کنند.
//////////
پارسی ویکی سازان همینقدر می گویند:
مومیا نوعی ماده معدنی است که در طب سنتی
مورد استفاده قرار می گرفته است و از این ماده برای درمان بسیاری از بیماری شایع نظیر
درد مفاصل، شکستگیها، بیماری نقرس و غیره بهره میگرفتند. تاریخ استفاده از ماده به
هزاران سال قبل باز میگردد و ظاهراً مصریان باستان از اولین مللی بودند که از این
ماده برای درمان وهمچنین برای مومیایی کردن مردگان خود بهره بردند.
محمد بن زکریای رازی حکیم و پزشک نامدار
ایرانی معتقد است که این دارو برای اولین بار در روزگار پادشاهی فریدون پیشدادی در
شهر دارابجرد یا داراب کنونی شناخته شده و مورد استفاده قرار گرفته است. رازی همچنین
رساله کوتاهی به نام خواص مومیایی نگاشته است که این رساله به فارسی ترجمه شده است.
منابع[ویرایش]
دو رساله در فواید سکنجبین و خواص مومیایی، تالیف محمد بن زکریای
رازی، دکتر احسان مقدس، انتشارات نیلوبرگ، چاپ اول، مرداد ۱۳۹۱، تهران
///////////////
قس سلاجیت در اردو:
سلاجیت بلتستان میں پایا جانے والا سیال مادہ ہے جسے پہاڑوں سے نکالا جاتا ہے قدیم بلتی معالجوں امچیوں نے اس سیال مادہ کے کئی طبی فوائد
بیان کئے ہیں ۔جن میں ہڈیوں کی کمزوری ، جسمانی کمزوری ۔اور نا مردانگی وغیرہ۔سلاجیت شمالی پاکستانبالخصوص نگر، چترال اور کالاش جسے ازمنہ قدیم میں کافرستان بھی کہا جاتا تھا کی پہاڑوں سے نکلنے والا ایک مادہ ہے۔ اسکا رنگ سیاہی مائل چاکلیٹ کی طرح ہوتا ہے۔ سلاجیت کو بلتی
زبان میں ’’برق لجونگ‘‘ کہا جاتاہے جس کی معانی پہاڑوں کا پسینہہے۔سلاجیت کو کھوار چترالی زبان میں زومو آشرو یعنی پہاڑ کا آنسو کہا جاتا ہے کھوار زبان میں آشرو آنسو کو
کہا جاتا ہے لفظ آشرو پنجابی زبان کے لفظ آتھرو سے بنا ہے اور تھوڑی سی ترمیم کے ساتھ چترالی زبان کھوار میں بھی مستعمل ہے۔ سلاجیت ٹوٹی ہوئی ہڈیوں کو جوڑنے اور جسم کو گرمائش دینے کیلیۓ استعمال ہوتا ہے۔ عموما یہ مردانہ کمزوری دور کرنے کے لیے دوا کے طور پر استعمال ہوتا ہے-:
///////////
Shilajit
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Shilajit (Sanskrit: शिलाजतु, śilājatu)[1] is a thick, sticky tar-like substance with a colour ranging from
white to dark brown (the latter is more common), is found predominately
in Himalaya and Tibet mountains, Caucasus mountains, Altai Mountains, and mountains of Gilgit Baltistan Pakistan.[2][3]
Shilajit is a
blackish-brown exudation, of variable consistency, obtained from steep rocks of
different formations found in the Altai Mountains
It is used in Ayurveda, the traditional Indian system of
medicine. It has been reported to contain at least 85 minerals in ionic form, as well as triterpenes and humic acids.[4][5]
Contents
[show]
Shilajit comes from the Sanskrit compound word shilajatu meaning
"rock-conqueror", which is the regular Ayurveda term. It is also spelled shilajeet (Hindi: शिलाजीत) and salajeet (Urdu: سلاجیت).
Shilajit is known universally by various
other names,[6] such as mineral pitch or mineral wax
in English, black asphaltum, Asphaltum punjabianum in Latin, also locally as shargai, dorobi,
barahshin, baragshun (Mongolian: Барагшун), mumlai (Farsi مملایی), tasmayi (Kazakh: тасмайы),[7] brag zhun (Tibetan: བྲག་ཞུན་), chao-tong, wu ling zhi (Chinese: 五灵脂, which generally refers to the excrement of flying squirrels), baad-a-ghee
(Wakhi for "devil's feces"), and arkhar-tash (Kyrgyz: архар-таш).[6] The most widely used name in the
former Soviet Union is mumiyo (Russian: мумиё, variably transliterated as mumijo, mumio, momia, and moomiyo), which is
ultimately from Persian mūmiyā (مومیا).
Euphorbia
royleana, a possible botanical source of the Shilajit gum
Several researchers have noted that
Shilajit is unlike mineral tar seeps and is most likely of vegetable origin.
The cactus like plant Euphorbia royleana has been observed growing near collection sites and is suggested as a
likely origin as its gum has a similar composition.[8]
Shilajit is found predominately in Himalaya, Tibet mountains, Altai and Caucasus mountains. The color range varies from a yellowish brown to pitch-black, depending
on composition. For use in Ayurvedic medicine the black variant is considered
the most potent. Shilajit has been described as 'mineral oil', 'stone oil' or
'rock sweat', as it seeps from cracks in mountains due mostly to the warmth of
the sun. There are many local legends and stories about its origin, use and
properties, often wildly exaggerated. It should not be confused with ozokerite, also a humic substance, similar in
appearance, but apparently without medicinal qualities. In fact, neither of the
substances, ozokerite nor shilajit, possesses any scientifically proven
medicinal qualities.
Once cleaned of impurities and extracted,
shilajit is a homogeneous brown-black paste-like substance, with a glossy
surface, a peculiar smell and bitter taste. Dry shilajit density ranges from
1.1 to 1.8 g/cm3. It has a plastic-like behavior, at a temperature
lower than 20 °C/68 °F it will solidify and will soften when warmed.
It easily dissolves in water without leaving any residue, and it will soften
when worked between the fingers.
It is still unclear whether shilajit has a
geological or biological origin as it has numerous traces of vitamins and amino acids. A shilajit-like substance
from Antarctica was found to contain glycerol derivatives and was also believed to
have medicinal properties.[9]
Based on currently available studies, the
bioactivity of shilajit lacks substantial evidence. The immuno-modulatory
activity does not stand the test of critical assessment and is considered as
unproven.[10]
Shilajit has been the subject of scientific
research in Russia and India since the early 1950s. In the former USSR, medical preparations based on
mumiyo/shilajit are still being sold,[11] further developed and investigated.
2. Jump up^ A. Hill, Carol; Forti, Paolo
(1997). Cave minerals of the world, Volume 2. National Speleological
Society. pp. 217–23. ISBN 978-1-879961-07-4.
3. Jump up^ David Winston & Steven Maimes. Adaptogens: Herbs for Strength, Stamina,
and Stress Relief, Healing Arts Press, 2007. ISBN 978-1-59477-158-3
4. Jump up^ Ahmed R. Al-Himaidi, Mohammed Umar
(2013). "Safe Use of Salajeet During the Pregnancy of Female Mice". Journal of Biological Sciences. 3 (8):
681–684. doi:10.3923/jbs.2003.681.684.
5. Jump up^ Shibnath Ghosal (January
2009). "Chemistry of shilajit, an immunomodulatory Ayurvedic rasayan". Pure and Applied Chemistry. 62 (7):
1285–1288. doi:10.1351/pac199062071285.
6. ^ Jump up to:a b Winston, David; Maimes,
Steven (2007). "Shilajit". Adaptogens: Herbs for Strength, Stamina, and Stress Relief. Inner Traditions / Bear & Company. pp. 201–204. ISBN 978-1-59477-969-5.
Retrieved November 29, 2010.
7. Jump up^ Kizaibek, Murat (2013). "Research advances of Tasmayi". Zhongguo Zhong Yao Za Zhi. 38 (3): 443–448. doi:10.4268/cjcmm20130331.
8. Jump up^ Lal, VK; Panday, KK; Kapoor, ML
(1988). "LITERARY SUPPORT TO THE VEGETABLE ORIGIN OF SHILAJIT" (PDF). Ancient Science of Life,. 7: 145–8. PMC 3336633 . PMID 22557605.
9. Jump up^ Anna Aiello, Ernesto Fattorusso,
Marialuisa Menna, Rocco Vitalone, Heinz C. Schröder, Werner E. G. Müller (September
2010). "Mumijo Traditional Medicine: Fossil Deposits from Antarctica
(Chemical Composition and Beneficial Bioactivity)". Evidence-Based Complementary and Alternative Medicine. 2011:
738131. doi:10.1093/ecam/nen072. PMC 3139983 . PMID 18996940.
10.
Jump up^ Wilson, Eugene; Rajamanickam, G.
Victor; Dubey, G. Prasad; Klose, Petra; Musial, Frauke; Saha, F. Joyonto;
Rampp, Thomas; Michalsen, Andreas; Dobos, Gustav J. (June 2011). "Review
on shilajit used in traditional Indian medicine". Journal of
Ethnopharmacology. 136 (1): 1–9. doi:10.1016/j.jep.2011.04.033. PMID 21530631.
11.
Jump up^ Schepetkin, Igor; Khlebnikov,
Andrei; Kwon, Byoung Se (2002). "Medical drugs from humus matter: Focus on
mumie". Drug Development Research. 57 (3):
140–159. doi:10.1002/ddr.10058.
·
Bucci, Luke R (2000). "Selected herbals and human exercise performance". The American Journal of Clinical Nutrition. 72 (2
Suppl): 624S–36S. PMID 10919969.
·
Hill, Carol A.; Forti, Paolo (1997). Cave minerals of the world. 2 (2nd
ed.). National Speleological Society. p. 223. ISBN 978-1-879961-07-4.
·
Schepetkin, Igor; Khlebnikov, Andrei; Kwon, Byoung Se (2002). "Medical
drugs from humus matter: Focus on mumie". Drug Development
Research. 57 (3): 140–159. doi:10.1002/ddr.10058.
·
Frolova, L. N.; Kiseleva, T. L. (1996). "Chemical composition of
mumijo and methods for determining its authenticity and quality (a review)". Pharmaceutical
Chemistry Journal. 30 (8): 543–547. doi:10.1007/BF02334644.
·
Kiseleva, T. L.; Frolova, L. N.; Baratova, L. A.; Yus'Kovich, A. K. (1996).
"HPLC study of fatty-acid components of dry mumijo
extract". Pharmaceutical Chemistry Journal. 30 (6):
421–423. doi:10.1007/BF02219332.
·
Frolova, L. N.; Kiseleva, T. L.; Kolkhir, V. K.; Baginskaya, A. I.; Trumpe,
T. E. (1998). "Antitoxic properties of standard dry mumijo
extract". Pharmaceutical Chemistry Journal. 32 (4):
197–199. doi:10.1007/BF02464208.
·
Kiseleva, T. L.; Frolova, L. N.; Baratova, L. A.; Baibakova, G. V.;
Ksenofontov, A. L. (1998). "Study of the amino acid fraction of dry mumijo
extract". Pharmaceutical Chemistry Journal. 32 (2):
103–108. doi:10.1007/BF02464176.
·
Kiseleva, T. L.; Frolova, L. N.; Baratova, L. A.; Ivanova, O. Yu.; Domnina,
L. V.; Fetisova, E. K.; Pletyushkina, O. Yu. (1996). "Effect of mumijo on
the morphology and directional migration of fibroblastoid and epithelial
cellsin vitro". Pharmaceutical Chemistry Journal. 30 (5):
337–338. doi:10.1007/BF02333977.
·
Joshi, G. C., K. C. Tiwari, N. K. Pande and G. Pande. 1994. Bryophytes, the
source of the origin of Shilajit – a new hypothesis. B.M.E.B.R. 15(1–4):
106–111.
·
Ghosal, S., B. Mukherjee and S. K. Bhattacharya. 1995. Ind. Journal of
Indg. Med. 17(1): 1–11.
·
Ghosal, S.; Reddy, J. P.; Lal, V. K. (1976). "Shilajit I: Chemical
constituents". Journal of Pharmaceutical Sciences. 65 (5):
772–3. doi:10.1002/jps.2600650545. PMID 932958.
·
Faruqi, S.H. 1997, Nature and Origin of Salajit, Hamdard Medicus, Vol XL,
April–June, pages 21–30
·
Zahler, P; Karin, A (1998). "Origin of the floristic components of
Salajit". Hamdard Medicus. 41 (2): 6–8.
·
Shafiq, Muhammad Imtiaz; Nagra, Saeed Ahmad; Batool, Nayab (2006). "Biochemical and Trace Mineral Analysis of Silajit Samples From
Pakistan". Nutritional
Sciences. 9 (3): 190–4.
&&&&&&&&
قاطانیقی
بفتح قاف و الف و فتح طاء مهمله و الف و کسر نون و سکون یاء مثناه
تحتانیه و کسر قاف و یا و قاباطیقی نیز آمده بلغت یونانی بمعنی کف العقاب است
ماهیت آن
نباتی است برک آن کوچک شبیه ببرک آس و زیتون و دو صنف می باشد صنفی
ثمر آن شبیه بکرسنه و بیخ آن باریک مانند بیخ اذخر و شش و یا هفت سر دارد و چون خشک
شود منحنی کردد سر آن بسوی اسفل و در شکل شبیه بناخنهای حدأه مرده و صنفی دیکر سر آن
مانند سیبی کوچک و بیخ آن مانند تخم زیتون و برک آن نیز شبیه ببرک زیتون در رنک و شکل
و بزرکتر از ان و ثمر آن کوچک بقدر نخودی و سرخ و سوراخ سوراخ
افعال و خواص آن
آشامیدن آن بشرط آنکه در حین آشامیدن بقصد محبوب و مادر او بیاشامند
باعث محبت و تعشق است و در بلاد انطالیه آن را مستعمل دارند در دوستی و کفته اند تعلیق
آن مانع تعشق است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
قاطانیقی . (معرب ، اِ) قاباطیقی . کف
العقاب . (فهرست مخزن الادویه ). قاطاننقی . رجوع به قاطاننقی شود.
|| قاطاننقی . [ ن َ ] (معرب ، اِ) ۞ قاطانیقی . (فهرست مخزن الادویه
). ظفرالنسر. (ترجمه ابن بیطار). کف - العقاب
است . (فهرست مخزن الادویه ) (ترجمه ابن بیطار).
و آن نباتی است که برگ آن کوچک شبیه به برگ آس و زیتون میباشد و آن دوصنف است ، صنفی
ثمر آن شبیه به کرسنه و بیخ آن باریک مانند بیخ اذخر و شش و یا هفت سر دارد و چون خشک
شود منحنی گردد. سر آن به سوی اسفل و در شکل شبیه به ناخنهای حداه مرده و صنفی دیگر سر آن مانند سیبی کوچک و بیخ آن
مانند تخم زیتون و برگ آن شبیه به برگ زیتون در رنگ و شکل و بزرگتر از آن و ثمر آن
کوچک بقدر نخودی و سرخ و سوراخ . افعال و خواص آن : آشامیدن آن به شرط آنکه در حین
آشامیدن بقصد محبوب و مادر او بیاشامند باعث محبت و تعشق است و در بلاد انطاکیه آن
را مستعمل دارند در دوستی و گفته اند تعلیق آن مانع تعشق است . (مخزن الادویه ). قاطانغی
. (شعوری ج 2 ص 225).
|| ظفرالنسر. [ ظُ رُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب
) گیاهی است داروئی و آن را قاطانیقی و قاطاننقی ۞ نیز نامند. کف العقاب . رجوع
به ظفرةالنسر شود.
|| ظفرةالنسر. [ ظُرَ تُن ْ ن َ ] (ع اِ
مرکب ) ۞ قاطانیقی است به معنی کف العقاب
. و قاطانیقی لغتی است یونانی و برگ نبات او مانند مورد و زیتون و ثمرش سوراخ دار و
شبیه به سیب کوچکی و تخمش مانند نخود و برگ مثل کرسنه و گویند در تعشق موثر است هر
گاه به اسم شخص و مادر آن شخص داده شود و تعلیق او را مانع عشق دانسته اند. (تحفه حکیم مومن ذیل ماده قاطانیقی ). قاطانیقی است به معنی کف العقاب .
(مخزن الادویه ).
|| قاطانیقی . (معرب ، اِ) قاباطیقی .
کف العقاب . (فهرست مخزن الادویه ). قاطاننقی . رجوع به قاطاننقی شود.
|| کف العقاب . [ ک َف ْ فُل ْع ُ ] (ع
اِ مرکب ) ظفرالنسر. قاطاننقی . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به قاطاننقی در همین
لغت نامه شود.
/////////
//////////
ظفر النسر: هو النبات المسمى باليونانية
كاتانانش (ابن البيطار 2: 177).
Catananche
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Catananche
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Catananche is a genus of flowering plants in the dandelion family.[2][3] It is native to dry meadows in the Mediterranean
region.[4]
They are cultivated for their
cornflower-like blooms appearing in summer, in shades of blue, yellow and
white. They are suitable for a sunny border, and for dried flower arrangements.[5]
1. Catananche arenaria Coss.
& Durieu - Libya, Tunisia, Algeria, Morocco, Western Sahara,
Mauritania
4. Catananche lutea L. - Spain, Portugal, France, Italy, Greece, Macedonia, Turkey,
Cyprus, Syria, Lebanon, Libya, Tunisia, Algeria, Morocco
According to recent genetic analyses, the
genus Catananche is related to the genera Hymenonema, Scolymus and Gundelia. This results in the following
relationship tree.[6]
subtribe Scolyminae
|
|
||||||||||||||||||
5.
Jump up^ RHS A-Z encyclopedia of garden
plants. United Kingdom: Dorling Kindersley. 2008. p. 1136. ISBN 1405332964.
6.
Jump up^ Liveri, Eleni; Tomasello,
Salvatore; Oberprieler, Christoph; Kamari, Georgia (June 2016), Cytological and phylogenetic study of the Greek endemic genus Hymenonema
Cass. (Cichorieae, Compositae),
retrieved 2016-11-09
&&&&&&&&
قاقالیا
بفتح دو قاف و دو الف و کسر لام و فتح یا و الف لغت یونانی است
و بعضی کفته اند که آن بقله الاوجاع است و شاید غیر آن باشد
ماهیت آن
نباتی است برک آن سفید و بزرک و ساقی از وسط برک آن ایستاده روئیده
و بران کلی شبیه بکل نباتی که آن را بروانیا نامند و چون کل آن ریخت حبی از ان ظاهر
می کردد و آن را بیخی است با قوت مجففه و بی
لذع منبت آن کوهستان
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
آشامیدن نقوع بیخ آن در شراب و مضغ آن نیز ناشتا جهت رفع خشونت
قصبۀ رئه و مری و سرفه نافع جهت آنکه جوهر آن غلیظ است و چون مانند کثیرا در شراب بخیسانند
که غلیظ کردد و یا لعوق از ان سازند و یا مضغ نمایند بیخ آن را از ان عصارۀ برمیآید
که نافع است امراض مذکوره را و قائم مقام رب السوس است و حب آن را چون نرم بکوبند و
با قیروطی ممزوج نموده بر صورت بمالند باعث تمدید و مانع لذع و تشنج آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
قاقالیا. (معرب ، اِ) بعضی گفته اندکه آن بقلةالاوجاع
است و شاید غیر از آن باشد. نباتی است برگ آن سفید و بزرگ و ساقی از وسط برگ آن ایستاده
روئیده و بر آن گلی است شبیه به گل نباتی که آن را بروانیا نامند و چون گل آن ریخت
حبی از آن ظاهر میگردد و آن را بیخی است باقوت ، مجففه و بی لذع . این گیاه در کوهستان
میروید. طبیعت آن گرم و تر است . آشامیدن نقوع بیخ آن در شراب و مضغ آن نیز ناشتا جهت
رفع خشونت قصبه ریه و مری و سرفه نافع، جهت
آنکه جوهر آن غلیظ است و چون مانند کتیرا در شراب بخیسانند که غلیظ گردد و یا لعوق
از آن سازند و یا مضغ نمایند، بیخ آن را از آن عصاره ای برمی آید و نافع است امراض
مذکوره را و قائم مقام رب ّالسوس است . و حب آن را چون نرم بکوبند و با قیروطی ممزوج
نموده بر صورت بمالند باعث تجدید و مانع لذع و تشنج آن است . (مخزن الادویة).
- بقلة الاوجاع ؛ ابن بیطار بنقل از ابوالعباس
حافظ آرد: در نزد اعراب بادیه های افریقیه آنرا بر گیاهی که در مغرب فوجده ۞ می نامند اطلاق می شود. و بعضی
از گیاه شناسان اندلس آنرا اذن الجدی خوانده اند و این همان گیاهی است که دیسقوردوس
آنرا مانالیا ۞* نامد. شاخه هایش شبیه به سمونیون
است و طعم آن اندکی مانند انیسون است . (از مفردات ابن بیطار).
* Cacalia
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Adenostyles
alpina (formerly Cacalia alpina
The genus Cacalia L.
is a nomen rejiciendum (rejected name) under the International Code of Nomenclature for algae, fungi, and plants.[1] The type species C. alpina L. has
been transferred to Adenostyles alpina (L.) Bluff &
Fingerh., and the former species of Cacalia now reside in a
few different genera.[2][3][4][5]
·
Cacalia alliariae Gouan
·
Cacalia alpina L.
·
Cacalia briquetii (Gamisans)
Gamisans
·
Cacalia leucophylla Willd.
·
Cacalia atriplicifolia L.
·
Cacalia rotundifolia (Raf.)
House
·
Cacalia diversifolia Torr.
& Gray
·
Cacalia floridana Gray
·
Cacalia muehlenbergii (Schultz-Bip.)
Fern.
·
Cacalia reniformis Muhl. ex
Willd., non Lam.
·
Cacalia elliottii (Harper)
Shinners
·
Cacalia lanceolata Nutt.
·
Cacalia ovata Walt.
·
Cacalia tuberosa Nutt.
·
Cacalia sulcata Fern.
1.
Jump up^ McNeill, J.; Barrie, F.R.; Buck,
W.R.; Demoulin, V.; Greuter, W.; Hawksworth, D.L.; Herendeen, P.S.; Knapp, S.;
Marhold, K.; Prado, J.; Prud'homme Van Reine, W.F.; Smith, G.F.; Wiersema,
J.H.; Turland, N.J. (2012). International Code of Nomenclature for algae, fungi, and plants (Melbourne
Code) adopted by the Eighteenth International Botanical Congress Melbourne,
Australia, July 2011. Regnum
Vegetabile 154. A.R.G. Gantner Verlag KG. ISBN 978-3-87429-425-6. Appendix V. Nomina utique rejicienda. E. Spermatophyta
2.
Jump up^ Flora of North
America. "232. Arnoglossum Rafinesque, Fl. Ludov. 64. 1817.". 20: Page 542, 622. Retrieved 2008-04-15.
3.
Jump up^ "Arnoglossum". Integrated Taxonomic Information System. Retrieved 2008-04-15 1999. Check date values in: |access-date= (help)
4.
Jump up^ International
Plant Names Index (2005). "Searched on: Genus = Arnoglossum and Hybrids only = false". Retrieved 2008-04-15.
5.
Jump up^ Botanic Garden; Botanical Museum Berlin-Dahlem. "Details for: Cacalia". Euro+Med PlantBase. Freie
Universität Berlin.
Retrieved 2008-04-15.
////////////
Parasenecio hastatus
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Parasenecio hastatus
|
|
Parasenecio hastatus subsp.
orientalis
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
P. hastatus
|
Subspecies:
|
|
Parasenecio hastatus subsp. orientalis
Parasenecio hastatus subsp. orientalis var. ramosus Parasenecio hastatus subsp. tanakae |
|
Cacalia hastata Linnaeus, Sp. Pl. 2: 835. 1753
C. hastata subsp. orientalis Kitamura C. hastata var. pubescens Ledebour Hasteola hastata (Linnaeus) Pojarkova Koyamacalia hastata (Linnaeus) H. Robinson & Brettell Senecio sagittatus Schultz Bipontinus S. sagittatus var. pubescens (Ledebour) Maximowicz[2] |
Parasenecio hastatus (Chinese: 山尖子, shānjiānzi) is a flowering plant species in the genus Parasenecio found in China and East Asia.
It contains toxic pyrrolizidine
alkaloids.[3]
1. Jump up^ Cytotaxonomic Studies of Compositae
3: On the Species Problems in Japanese Cacalia Hastata and Its Allies by
Hiroshige Koyama - 1968
3. Jump up^ A new approach for simultaneous
screening and quantification of toxic pyrrolizidine alkaloids in some potential
pyrrolizidine alkaloid-containing plants by using ultra performance liquid
chromatography–tandem quadrupole mass spectrometry. Yan Zhou, Na Li, Franky
Fung-Kei Choi, Chun-Feng Qiao, Jing-Zheng Song, Song-Lin Li, Xin Liu, Zong-Wei
Cai, Peter P. Fu, Ge Lin and Hong-Xi Xu, Analytica Chimica Acta, Volume 681,
Issues 1–2, 29 November 2010, Pages 33–40, doi:10.1016/j.aca.2010.09.011
//////////
Adenostyles alpina
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Adenostyles alpina
|
|
Plant of Adenostyles alpina
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. alpina
|
Adenostyles alpina
(L.) Bluff. & Fingerh |
|
·
Adenostyles glabra, (Miller) DC
·
Adenostyles
calcarea, Brügger
·
Adenostyles virdis, Cass. (1816)
·
Cacalia alpina, L.
|
Adenostyles alpina is herbaceous perennial plant belonging to the genus Adenostyles of the Asteraceae family.
Contents
[show]
This plant grows to a height of about 60
centimetres (24 in). The inflorescence consists of dense corymbs hold by
hairy peduncles. The small heads are usually composed of 3 to 4 flowers. The
receptacle (the part that collects and maintains individual flowers) is naked
or hairless. The flowers are of a tubular type and hermaphroditic. The corolla
is cylindrical and pink violet. The length of the flower is of 7–8 mm. The
period of flowering is from June until August.
Basal leaves are large, kidney-shaped, leaf
margin is toothed. The leaves are glabrous on both sides. Size of leaves at the
base: width 12–14 centimetres (4.7–5.5 in), length 10–11 centimetres
(3.9–4.3 in). Cauline leaves are arranged in alternating fashion with
successively smaller size and are petiolated. Size of lower cauline leaves:
width 10–14 centimetres (3.9–5.5 in), length 6–8 centimetres (2.4–3.1 in).
Inflorescence of Adenostyles alpina
|
Leaf of Adenostyles alpina
|
The area of origin of the species is
considered the mountainous southern Europe. Altitude: 300–1,200 metres
(980–3,940 ft) above sea level. The preferred habitat of this species are
moist and shady places.
·
Sandro Pignatti - Flora d'Italia – Edagricole, pag. 15
|