قراطارغوین
بفتح قاف و راء و الف و طاء مهمله و الف و کسر راء مهمله و ضم غین
معجمه و سکون واو و کسر یاء مثناه تحتانیه و نون
ماهیت آن
نباتی است با شاخهای بسیار کره دار از یک بیخ روئیده برک آن شبیه
ببرک کندم و تخم آن شبیه بجاورس و بغایت تند منبت آن زمینهای سایه و شوره زارها و کفته
اند کندم* صحرائی است
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
کویند چون مرد و زن هر دو چهل روز ناشتا قدری از ان بمقدار نیم
درم با پانزده مثقال آب بخورند پس مباشرت نمایند زن بپسر حامله کردد باذن اللّه تعالی
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* اخیروس . [ اَ ] (از یونانی ،
اِ) اخینوس . گندم بیابانی که کشت و درو نشود. نباتیست غیر گندم صحرائی . منبت او کنار
آبها شبیه بگیاه ارزن و ثمرش سیاه و ریز و گلش سفید و ثمرش در ادویه چشم و گوش مستعمل و با قوت مجففه و محلله و قابضه
است . (تحفه حکیم مومن ). گندم دشتی یعنی گندم
خودروی را گویند. عصاره آنرا با گوگرد و نطرون
بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش را نافع باشد. (برهان ). گندم دشتی آنکه از زمین
بغیر زراعت روید و کشتن و درویدن او را معتاد نباشد. (موید الفضلاء). و رجوع به اخینوس*
شود.
* اخینوس . [ اَ ] (از یونانی ،
اِ) اخیروس است . (تحفه حکیم مومن ). گندم
خودرو باشد و بعضی گویند نباتی است که در نزدیک آبهای روان و ایستاده روید. ثمر وی
دراز و سیاه و کوچک باشد و آنرا در داروهای چشم و داروهای گوش بکار برند نافع باشد.
(برهان قاطع). اخیروس و خرونیه [ کذا ] خودرو است . بعضی گویند آن گندم ناکشته است
که در صحرا روید. آنچه محقق است نباتی است که نزدیک آبهای روان وآبهای ایستاده روید
و ثمری سیاه کوچک دارد و گلی سفید و دانه وی
در داروهای چشم و گوش استعمال کنند و اگر دو درم دانه وی با چهار درم عسل بیامیزند و در چشم کشند قطع
سیلان رطوبت از چشم بکند و اگر عصاره وی با
گوگرد و نطرون بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش ساکن گرداند. (اختیارات بدیعی ). بفارسی
خردینه [ کذا ] گویند، بیخ نباتی است سیاه پوست مثل کنول در تالابها روید. (موید الفضلاء).
و رجوع به اخیروس شود.
////////////
قراطارغوین . [ ق َ ] (معرب ، اِ) نباتی
است که برگ آن به برگ گندم میماند و شاخهای بسیار دارد همه از یک اصل رسته و تخم آن
مانند گاورس باشد و بیشتر در جایگاه سایه روید. گویند هر زنی که تا چهل روز بعد از
ظهر بخوردن آن با آب مداومت کند و همچنین مرد هم بخورد پیش از جماع کردن و بعد از آن
مجامعت کند فرزند ایشان البته نرینه باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به مخزن الادویه
شود.
/////////////
قراطارغوین-قرانیا*-قرانیطس تصحیف شده
فرانیطسPhrenitis
*قرانیا. [ ق َ ] (معرب ، اِ) درختی است
کوهی . برش همچو زیتون قابض است و مجفف و مدمل جهت ریشهای بزرگ و پرگوشت کننده زخمهای ریزه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). نام
درختی کوهی که میوه آن سرخ وقابض است . (ناظم
الاطباء). نام درختی است بزرگ ، و آن در کوههای سردسیر روید. برگ آن مانند برگ آزاددرخت
و میوه آن شبیه به زیتون باشد لیکن درازتر
از زیتون است و چون برسد سرخ شود. اسهال را بغایت نافع است . (برهان ). درختی است بزرگ
در کوهستان سردسیر روید و ورق وی مانند ورق زیتون آزاددرخت بود و ثمر وی مانند زیتونی
دراز و چون نارسیده بود سبز بود و چون رسیده گردد سرخ گردد مانند خون ، و آن را خورند
و در طعم وی عفوصتی تمام بود و طبیعت آن گرم و قابض بود و موافق اسهال شکم و قرحه امعاء بود و چون در طبخ کنند و بخورند و در نمک
آب نهند مانند زیتون و رطوبتی که از ورق وی چون تر بود حاصل گردد بسوزانند و بر قوبا
مالند نافع بود. (از اختیارات بدیعی ). زقال اخته است . (تحفه حکیم مومن ). راهن . آل . سرخک . قرنوس . طاقدانه
.
&&&&&&&&
قراطن
بفتح قاف و راء و الف و ضم طاء مهمله و نون لغت یونانی است
ماهیت آن
ماء العسل ساذج است و صاحب اسرار الطب کفته عسل قلیل است که به
آب بسیار پخته باشند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////
قراطن . [ ق َ طُ ] (معرب ، اِ) ماءالعسل
را نامند و آن عسل قلیل است که طبخ کرده شود با ماء کثیر. ماءالعسل ساذج است . (تحفه حکیم مومن ). ماءالعسل ساذج است . صاحب اسرار الطب
گفته عسل قلیل است که به آب بسیار پخته باشند. (مخزن الادویه ).
|| مالی قراطن . [ طُ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی ، و مالی به
معنی عسل و قراطن آب است و ماء القراطن که مستعمل اطباء است محرف اوست و آن عبارت است
از ماءالعسل که دو جزو آب باران و یا آب صاف را با یک جزو عسل بجوشانند تا ثلث بماند،
ملین طبع و رافع قی ... (تحفه حکیم مومن
). و رجوع به ماده بعد شود.
|| مالی قراطون . [ ] (معرب ، اِ) ماءالعسل . (کتاب ادویه مفرده قانون
ابوعلی سینا چ طهران ص 247، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده قبل شود.
&&&&&&&&
قراطاط
بفتح قاف و را و الف و طاء مهمله و الف و طا لغت ترکی است بزبان
فرنکی قرقاط اوده اسپنه نامند
ماهیت آن
ثمر درختی است بقدر فلفلی و در ترشی شبیه بزرشک در افعال قریب بدان
و شاید نوعی از ان باشد و اشتباه نموده کسی که آن را از زقال دانسته زیرا که زقال اسم
فارسی قرانیا است بنون قبل از یاء مثناه تحتانیه و زقال در حرف الزای المعجمه مذکور
شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
قراطاط. [ ق َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) ثمر
درختی است به قدر فلفلی و در ترشی شبیه به زرشک و در افعال قریب بدان و شاید نوعی از
آن باشد و اشتباه کرده کسی که آن را از زغال دانسته زیرا که زغال اسم فارسی قرانیا
است به نون قبل از یاء مثناة تحتانیه . (مخزن الادویه ). رجوع به قراقاط شود.
|| قراقاط. [ ق َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) یا قراطاط. اسم ثمر درختی
است بقدر فلفل و در ترشی شبیه به زرشک و در افعال قریب به آن و ظاهراً نوعی از او باشد
و بغدادی اشتباه نموده و آن را ازقال دانسته است و ازقال اسم فارسی قرانیا است . (تحفه حکیم مومن ). رجوع به قراطاط شود.
/////////////
////////////
سیاهگیله کبود (نام علمی: Vaccinium myrtillus
L)
درختچه کوچکی به ارتفاع ۲۰ تا ۶۰ سانتیمتر و دارای برگهای بیضوی، به رنگ سبز روشن
است.[۱]
سیاهگیله کبود به حالت پر پشت در جنگلها،
مخصوصاً اگر جنس زمین سلیسی باشد، میروید. در غالب نواحی اروپا بخصوص در مناطق کوهستانی
آن و در آسیای صغیر، قفقاز، سیبری همچنین در آمریکای شمالی میروید. در ایران این گیاه
یافت نمیشود. برگ آن دارای اثر مقوی، ضدعفونیکننده و رفع اسهال است و از آن برای
رفع سرفه، رفع تهوع احساس چنگ زدگی در معده، بیاختیاری دفع ادرار در اطفال، اسهالهای
ساده مزمن، بیماری قند و بیماریهای پوستی دیر علاج استفاده میشود و چون اثر مدر و
ضدعفونی کننده نیز دارد، برای زیاد کردن ترشح ادرار و ضدعفونی کردن مجاری دستگاه دفع
ادرار مورد استفاده قرار میگیرد.[۲]
جستارهای وابسته[ویرایش]
بلوبری
قره قات
سیاهگیله
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Vaccinium myrtillus»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۳۰ ژانویه ۲۰۱۳).
پرش به بالا ↑ زرگری، گیاهان داروئی، جلد چهارم،
۱۷۴.
منابع[ویرایش]
زرگری، علی. گیاهان داروئی، جلد چهارم.
چاپ ششم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۶. شابک ۹۶۴-۰۳-۳۹۳۳-۴.
سیاهگیله (نام علمی: Vaccinium
arctostaphylos)
نام یک گونه گیاه درختچهای از سرده واکسینیوم است که در جنگلهای گیلان (اسالم) میروید.[۱]
میوه آن سته خوراکی و به رنگ ارغوانی تیره یا سیاه است. برگهای آن سبز تیره و سطح
زیر متمایل به سفید و میوههای آبی-سیاه کروی دارد. برخی منابع گیاهشناسی سیاهگیله
را با قره قات (قرهقاط) و سیاهدار یکی دانسته و برخی منابع آنها را متفاوت میدانند.ميوه
و برگ هاي قره گيله در تهيه داروهاي گياهي كاربرد دارند. ميوه آن حاوي تركيباتي به
نام "آنتي سيانوسيد" است كه گفته مي شود رگ هاي خوني را تقويت مي كند، جريان
خون را بهبود مي بخشد و مي توان از آن در درمان اختلالات چشمي نظير رتينوپاتي ديابتي،
آب مرواريد و آب سياه و اختلالات گردش خون در بدن نظير رگ هاي واريس و بواسير استفاده
كرد. اين تركيبات همچنين شبكيه را (بخشي از چشم كه ديد در شب را تقويت و به چشم كمك
مي كند تا با تغييرات نور سازگاري پيدا كند)، تقويت مي كنند. خلبانان بريتانيايي در
طول جنگ جهاني دوم قبل از عزيمت به عمليات بمباران شبانه قره گيله مصرف مي كردند چون
در اثر مصرف آن قدرت بينايي آنها تقويت مي شد. برگ هاي قره گيله، براي كنترل ميزان
قند خون در افراد ديابتي مورد استفاده قرار گرفته است، ليكن هيچگونه اسناد و مدارك
مستندي دال بر موفقيت اين نوع درمان وجود ندارد. هر چند مصرف قره گيله در هر ميزان
بي خطر است، اما اگر برگهاي اين گياه در مقادير بالا و به مدت طولاني مصرف شود سمي
است. به همين دليل، مصرف كم و محدود آن توصيه مي گردد. قره گيله خشك در طول ساليان
متمادي براي درمان اسهال مورد مصرف بوده است. اين گياه حاوي ميزان بالاي "تانين"
است، كه به كنترل و كاهش التهاب روده اي (كه سبب اسهال مي شود) كمك مي كند. عصاره قره
گيله، ني زمي تواند معده را در مقابل عارضه اولسر حفاظت كند. اين ماده توليد موكوس
معده را، كه در مقابل اسيدهاي هاضمه مقاومت مي كند، تحريك مي كند. چون اين ماده عضلات
را شل مي كند، در تسكين درد ناشي از انقباض هاي قاعدگي مي تواند مؤثر واقع شود.
معرفي گياه
قره گيله گياهي است كه طول آن به 16 اينچ
مي رسد، اين گياه داراي برگ هاي بيضوي و نوك تيز با گل هاي صورتي و سفيد ريز است، كه
در خلال ماه هاي آوريل و ژوئن غنچه باز مي كنند. در اواخر تابستان، دانه هاي سياه ارغواني
آن براي چيده شدن آماده مي شوند. اين گياه در زمره گياهان خانگي از تيره سياه گيله
است و ميوه آن بيشتر مزه و ظاهر سياه گيله آمريكايي را دارد. ميوه آنرا مي توان هم
به صورت تازه و هم خشك شده مصرف كرد يا در تهيه انواع مرباها و دسرها بكار برد.
تركيبات گياه
مهمترين تركيبات موجود در ميوه و عصاره
قره گيله. تركيبات گلوكزي به نام "آنتي سيانوسيدها" است. اين تركيبات به
تشكيل مويرگ هاي قويتر كمك مي كند، گردش خون به تمامي نقاط را بهبود مي بخشد و كاهش
چسبندگي پلاكت خون را سبب مي شود و از انعقاد خون جبوگيري مي كند. اين عناصر رنگدانه
اي كه قدرت بينايي در شب را تقويت و به چشم در سازگاري با تصورات نور سازگاري پيدا
كند، كمك مي كنند. برگ هاي قره گيله از نظر "كروميوم" غني هستند، و احتمالاً
بدين خاطر است كه مي توانند در كنترل قند خون در افراد مبتلا به ديابت مؤثر واقع شوند.
قره گيله خشك شده حاوي مقدار زيادي "تانيس و پكتين" است كه اين مواد با اثر
قابض خود التهاب ايجاد كننده اسهال را كنترل مي كند.
اشكال موجود
قره گيله، را مي توان به صورت تازه يا
خشك شده مصرف كرد. مي توان از قره گيله تازه يا خشك شده يا از برگ هاي آن چاي تهيه
كرد. عصاره آن به صورت كپسول هاي پودري عرضه مي شود و بايد داراي محتواي 25 درصد عناصر
آنتي سيانوسيد استاندارد شده باشد. عصاره آن حاوي بالاترين درصد آنتي سيانوسيد است،
كه در اصل موثرترين شكل مصرفي قره گيله تلقي مي شود نحوه مصرف قره گيله حاوي تركيبات
و عناصري است كه سيستم گردش خون را تقويت مي كند. لذا مي توانيد از آن به عنوان يك
درمان پيشگيرانه، در صورتي كه از نظر سابقه خانوادگي داراي مشكلات و اختلالات گردش
خون نظير واريس، بواسير يا آرترواسكلروز هستيد، استفاده كنيد. قره گيله همچنين به سلامتي
بينايي نيز كمك مي كند و مي توان آنرا براي پيشگيري از بروز اختلالات چشمي ناشي از
پيري يا بيماري ديابت مانند آب مرواريد، آب سياه، دژنراسيون ماكولا يا رتينوپاتي ديابتي
مصرف كرد. قره گيله در درمان اسهال نيز مؤثر است اما اگر اين عارضه بيشتر از سه يا
چهار روز طول بكشد، بايد با پزشك خود مشورت كنيد.
براي درمان اختلالات چشم و گردش خون: عصاره
استاندارد قره گيله (حاوي 25 درصد آنتي سيانوسيد) به صورت كپسول و ميزان مصرفي آن معادل
480 ميلي گرم در روز در دو يا سه نوبت است و پس از بهبودي، بايد مصرف آن روزانه
240 ميلي گرم ادامه يابد. هدف از تداوم مصرف آن پيشگيري از بيماري است.
براي درمان گرفتگي هاي قاعدگي و پيشگيري
از زخم: 20 الي 40 ميلي گرم عصاره آن روزانه سه بار، 2 الي 4 ملي ليتر تنتور (1/5)
روزانه سه بار يا روزانه نصف ليوان قره گيله تازه را مصرف كنيد.
براي درمان اسهال: 5 تا 10 قره گيله خشك
كوبده شده را در آب سرد حل كنيد و به مدت 10 دقيقه بجوشانيد و سپس از صافي عبور دهيد
و مصرف كنيد.
براي درمان ديابت: يك ليوان آب جوش را
روي بيش از 1 گرم (تقريباً 1/2 1 قاشق چياخوري) برگ قره گيله بريزيد و پس از 10 الي
15 دقيقه آنرا از صافي عبور دهيد. مصرف طلاني مدت بايد حتماً زير نظر پزشك معالج باشد.
نكات احتياطي
ميوه و عصاره قره گيله بي خطر است و عوارض
جانبي شناخته شده اي ندارند. مصرف آنها در دوران بارداري و شيردهي بي خطر است. برگ
آن اگر صحيح مصرف شود خطري ندارد، اما نبايد ميزان مصرف آن در مدت طولاني بالا باشد
چون احتمال مسموميت وجود دارد.
تداخل هاي احتمالي
شناخته شده نيست
محتویات [نمایش]
ویژگیها[ویرایش]
ارتفاع: در حدود ۱ متر[۲]
فصل گلدهی: اوایل تابستان
تکثیر[ویرایش]
خوابانیدن شاخه و تقسیم بوته یا کاشت قلمهها
و کاشت بذر. بهتر است در خاک اسیدی و حاوی پیت و در مکانی آفتابی یا جایی با قسمتی
سایه کاشته شود.[۳]
جستارهای وابسته[ویرایش]
یاتوت
بلوبری
انگورفرنگی سیاه
واکسینیوم میرتیلوس
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ مظفریان، فرهنگ نامهای گیاهان
ایران، ۵۷۰.
پرش به بالا ↑ بری و برادلی، گیاهان و باغچهها،
۲۰۵.
پرش به بالا ↑ بری و برادلی، گیاهان و باغچهها،
۲۰۵.
منابع[ویرایش]
مظفریان، ولیالله. فرهنگ نامهای گیاهان
ایران: لاتینی، انگلیسی، فارسی. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۷۵. شابک ۹۶۴-۵۵۴۵-۴۰-۴.
بری، سوزان و استیو برادلی. گیاهان و باغچهها.
ترجمه محمدعلی فرزاد. چاپ اول. تهران: کارنگ، ۱۳۸۵. ISBN 964-6730-74-4.
پیوند به بیرون[ویرایش]
اطلاعات
مرتبط در ویکیگونه: Vaccinium arctostaphylos
USDA, ARS, National Genetic
Resources Program. Vaccinium arctostaphylos in the Germplasm Resources
Information Network (GRIN), US Department of Agriculture Agricultural Research
Service.
Linnaeus, C. (1753) Species
Plantarum, Tomus I: 351.
ردهها: ستهها گیاگان بلغارستان گیاگان
ارمنستان گیاگان ایران گیاگان ترکیه گیاهان توصیفشده در ۱۷۵۳ (میلادی)گیاگان جمهوری
آذربایجان گیاهان دارویی گیاگان روسیه گیاگان گرجستان واکسینیوم
////////////
Qafqaz
qaragiləsi (lat. Vaccinium arctostaphylos)[1] - qaragilə cinsinə aid bitki
növü.[2]
/////////////
Vaccinium arctostaphylos
From Wikipedia, the free encyclopedia
Vaccinium arctostaphylos
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Section:
|
V. sect.
Hemimyrtillus
|
Species:
|
V. arctostaphylos
|
Vaccinium
arctostaphylos or Caucasian whortleberry is a
species of shrub with edible fruit of blue color. It is native to Western Asia (Iran and Turkey), the Caucasus (Armenia; Azerbaijan; Georgia; Russia), and Southeastern Europe (Bulgaria).[1]
Vaccinium arctostaphylos plant
In
a study on 50 hyperlipidaemic adult patients, an extract of the fruit of
Vaccinium arctostaphylos was found to have beneficial effects on serum lipid
profile and oxidative stress. [2] Each medicinal
capsule contained 45 ± 2 mg of anthocyanins. The authors suggest that the
effects may be due to the anthocyanin content of the fruit.
1.
Jump up^ "sp". Germplasm Resources
Information Network (GRIN). Agricultural Research Service (ARS), United States Department
of Agriculture (USDA). Retrieved 2013-02-27.
2.
Jump up^ Soltani, Rasool;
Hakimi, Mustafa; Asgary, Sedigheh; Ghanadian, Syed Mustafa; Keshvari, Mahtab;
Sarrafzadegan, Nizal (2014). "Evaluation of the
Effects of Vaccinium arctostaphylos L. Fruit Extract on Serum Lipids and hs-CRP
Levels and Oxidative Stress in Adult Patients with Hyperlipidemia: A
Randomized, Double-Blind, Placebo-Controlled Clinical Trial". Evidence-Based
Complementary and Alternative Medicine. 2014: 1–6. doi:10.1155/2014/217451. PMC 3920853 . PMID 24587807.
//////////
سیاهگیله کبود (نام علمی: Vaccinium myrtillus
L)
درختچه کوچکی به ارتفاع ۲۰ تا ۶۰ سانتیمتر و دارای برگهای بیضوی، به رنگ سبز روشن
است.[۱]
سیاهگیله کبود به حالت پر پشت در جنگلها،
مخصوصاً اگر جنس زمین سلیسی باشد، میروید. در غالب نواحی اروپا بخصوص در مناطق کوهستانی
آن و در آسیای صغیر، قفقاز، سیبری همچنین در آمریکای شمالی میروید. در ایران این گیاه
یافت نمیشود. برگ آن دارای اثر مقوی، ضدعفونیکننده و رفع اسهال است و از آن برای
رفع سرفه، رفع تهوع احساس چنگ زدگی در معده، بیاختیاری دفع ادرار در اطفال، اسهالهای
ساده مزمن، بیماری قند و بیماریهای پوستی دیر علاج استفاده میشود و چون اثر مدر و
ضدعفونی کننده نیز دارد، برای زیاد کردن ترشح ادرار و ضدعفونی کردن مجاری دستگاه دفع
ادرار مورد استفاده قرار میگیرد.[۲]
جستارهای وابسته[ویرایش]
بلوبری
قره قات
سیاهگیله
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Vaccinium myrtillus»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۳۰ ژانویه ۲۰۱۳).
پرش به بالا ↑ زرگری، گیاهان داروئی، جلد چهارم،
۱۷۴.
منابع[ویرایش]
زرگری، علی. گیاهان داروئی، جلد چهارم.
چاپ ششم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۶. شابک ۹۶۴-۰۳-۳۹۳۳-۴.
ردهها: ستههاگونه نامگذاریشده توسط
کارل لینه گیاگان آلاسکاگیاگان آمریکای شمالی گیاگان اورگن گیاگان رشتهکوه راکی گیاگان
روسیه گیاگان فنلاندگیاگان گرینلند گیاگان نروژ گیاگان نیومکزیکو گیاهان توصیف شده
در ۱۷۵۳ (میلادی)گیاهان دارویی گیاهان در آسیاگیاهان در اروپا واکسینیوم
/////////////
قس عنبیه آسیه در عربی:
العنبية الآسية أو الأحراش أو عنب الأحراج
أو الأويسة نبات من الفصيلة الخلنجية ذو ثمر أزرق أو ضارب إلى السواد يؤكل نيئاً كفاكهة.
له خصائص صحية متعددة ، ويساعد أكله على تحسن الرؤية في الظلام .
الوصف النباتي[عدل]
النبات عبارة عن شجيرة معمرة لا يزيد ارتفاعها
عن 40 سم له أزهار صغيرة بيضاء أو قرنفلية وثمار عنبية الشكل ذات لون أسود أو أرجواني.
ويحتوي هذا النبات على مركبات تسمى انثوسيانوزايدز
(بالإنجليزية: Anthocyanosides) وهذا المركب يزيد من تأثير فيتامين ج الذي يستخدم لعلاج الغلوكوما.
وقد نصح كل من د. جوزيف بيزورنو رئيس جامعة
باستري في مدينة سياتل بأمريكا و د. مايكل مرتي مؤلف كتاب الطبيعي باستخدام ثمار هذا
النبات و ثمار العنبية (بالإنجليزية: Blueberry) لمنع حدوث الغلوكوما.
المراجع[عدل]
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت مذكور في
: Species
Plantarum. 1st Edition, Volume 1
— معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي:
http://biodiversitylibrary.org/page/358368 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species Plantarum — المجلد: 1 — الصفحة: 349
موسوعة جابر لطب الأعشاب تأليف دكتور جابر
بن سالم بن موسى القحطاني
أنظر أيضاً[عدل]
عنب الثور.
عنب المناقع.
العنبية.
أيقونة بوابة
///////////////
قس قره گیله در آذری:
Qaragilə xırda,
yarımkol bitki olub, qara rəngli üzəri qarışıq, lət hissəsi qırmızımtıl –
bənövşəyi, turşməzə, xoş dadlı meyvələri vardır. Qaragilə yabanı halda Avropada
və Sibirin meşəliklərində çox geniş yayılmışdır. Bu bitkiyə tək-tək halda
Qafqazda, o cümlədən Azərbaycanda təsadüf olunur.
////////////
قس اروپائی بلوبری در پشتو:
اروپايي بلوبېري (په لاتين: Vaccinium myrtillus
L)
یو درملي بوټي دي چې په اروپا ، آسيا، آمريکا او افريقا
کې په جنگلونو او غرونو کې شنه کېږي. نوموړي بوټي آسماني مېوې لري چې خوړل کېږي.
//////////////
قس یابان مرسینی در ترکی استانبولی:
Yaban mersini (Vaccinium myrtillus), veya ayıüzümü[kaynak belirtilmeli] fundagiller (Ericaceae) familyasından ılıman iklimlere adapte olmuş
bir üzümsü meyve
türü. Anavatanı Kuzey Yarımkürenin serin ve dağlık bölgelerinde yetişen birçok türü vardır.
Genel olarak
Kuzey Avrupa, Amerika'daki Rocky Dağları ve Türkiye'de, Karadeniz Bölgesi bölgesinin rakımca yüksek olan fundalık ve ormanlık bölgelerinde yabani formda değişik
tipleri bulunmaktadır.
Yaban mersini özellikle 1906 yılında Amerika'da başlatılan ıslah
çalışmaları sonucu doğadaki yabani formlarına göre kültüre alınan çeşitlerin,
özellikleri (meyve iriliği, tadı, olgunluğu vs.) daha üstün niteliklere
sahip olduğu görülmüştür.[1]
////////////
Vaccinium myrtillus
From Wikipedia, the free encyclopedia
Vaccinium myrtillus
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
V. myrtillus
|
·
Myrtillus niger Gilib.
·
Myrtillus sylvaticus Drejer
·
Vaccinium oreophilum Rydb.
·
Vitis-idaea myrtillus (L.) Moench
|
Vaccinium
myrtillus is
a species of shrub with edible fruit of blue color, commonly called "bilberry",
"whortleberry" or European blueberry.[3] It has much in
common with the American blueberry (Vaccinium
cyanococcus). It is more precisely called common bilberry or blue
whortleberry, to distinguish it from other Vaccinium relatives. Regional
names include blaeberry, hurtleberry,[4]huckleberry, winberry[5] and fraughan.[6]
Contents
[show]
The flowers are borne singly in leaf axils
on 2–3 mm long pedicels. The corolla is pink and shaped
like an urn. The leaves are finely toothed and prominently veined on the lower
surface.
Vaccinium
myrtillus is
found natively in Europe, northern Asia, Greenland, Western Canada, and the
Western United States.[7] It occurs in the
wild on heathlands and acidic soils. Its berry has been long consumed in
the Old
World.[8] It is related to
the widely cultivated North American blueberry.
Vaccinium
myrtillus has
been used for nearly 1,000 years in traditional European medicine. Vaccinium
myrtillus fruits have been used in the traditional Austrian medicine
internally (directly or as tea or liqueur) for treatment of disorders of the
gastrointestinal tract and diabetes.[9] Herbal supplements
of V. myrtillus (bilberry) on the market are used for
circulatory problems, as vision aids, and to treat diarrhea and other
conditions.[3][10] In cooking, the bilberry fruit is
commonly used for the same purposes as the American blueberry: pies, cakes,
jams, muffins, cookies, sauces, syrups, juices, candies and so
on.[3][11]
In
traditional medicine, Bilberry leaf is used for different conditions, including
diabetes.[3] The United
States' National Institutes of Health rates it as
"possibly effective for problems with the retina of the eye in people with
diabetes or high blood pressure".[12]
Bilberries (shown here) and American blueberries are nearly
identical, and used for the same purposes.
Since
many people refer to "blueberries", no matter if they mean the
bilberry (European blueberry) Vaccinium myrtillus or the
American blueberries, there is a lot of confusion about the two closely similar
fruits. One can distinguish bilberries from their American counterpart by the
following differences:
·
bilberries have dark red,
strongly fragrant flesh and red juice that turns blue in basic environments;
blueberries have white or translucent, mildly fragrant flesh
·
bilberries grow on low
bushes with solitary fruits, and are found wild in heathland in the Northern Hemisphere;
blueberries grow on large bushes with the fruit in bunches
·
bilberries are usually
harvested from wild plants, while blueberries are usually cultivated and are
widely available commercially
·
cultivated blueberries
often come from hybrid cultivars, developed about 100
years ago by agricultural specialists, most prominently by Elizabeth Coleman White, to meet growing
consumer demand; since they are bigger, the bushes grow taller, and are easier
to harvest
·
bilberry fruit will stain
hands, teeth and tongue deep blue or purple while eating; it was used as a dye
for food and clothes:[13] blueberries have
flesh of a less intense colour, thus less staining
·
when cooked as a dessert,
bilberries have a much stronger, more tart flavour and a rougher texture than
blueberries
Adding
to the confusion is the fact there are also wild American blueberry varieties,
sold in stores mainly in the USA and Canada. These are uncommon outside of
Northern America. Even more confusion is due to the huckleberry name, which
originates from English dialectal names 'hurtleberry' and 'whortleberry' for
the bilberry.
3. ^ Jump up to:a b c d "Bilberry : Science and Safety |
NCCIH". Nccih.nih.gov. Retrieved 2013-11-06.
4. Jump up^ Vaccinium myrtillus L., GRIN Taxonomy for
Plants, citing Wiersema, J. H. & B. León (1999), World economic plants: a
standard reference, and Huxley, A., ed. (1992), The new Royal Horticultural
Society dictionary of gardening
5. Jump up^ Henley, Jon. Bilberries: the true
taste of northern England, The Guardian, Monday 9 June 2008
6. Jump up^ "Fraughan is an anglicisation of the Irish word Fraochán (orheather fruit, as the plant is often
found growing with heather)". téarma.ie.
7. Jump up^ "Plants Profile for
Vaccinium myrtillus (whortleberry)". Plants.usda.gov.
Retrieved 2013-11-06.
8. Jump up^ "The bilberry is an
Old World equivalent of North American blueberry".
Library.mothernature.com. Retrieved 2013-11-06.
9. Jump up^ Vogl S, Picker
P, Mihaly-Bison J, Fakhrudin N, Atanasov AG, Heiss EH, Wawrosch C, Reznicek G,
Dirsch VM, Saukel J, Kopp B (2013-03-25). "Ethnopharmacological
in vitro studies on Austria's folk medicine--an unexplored lore in vitro
anti-inflammatory activities of 71 Austrian traditional herbal drugs.". J
Ethnopharmacol. 149: 750–71. doi:10.1016/j.jep.2013.06.007. PMC 3791396 . PMID 23770053.
·
Mykkänen, Otto T.;
Mykkänen, Hannu; Kirjavainen, Pirkka V.; Huotari, Anne; Dunlop, Thomas W.;
Herzig, Karl-Heinz (12 December 2014). "Wild Blueberries (Vaccinium myrtillus) Alleviate Inflammation and Hypertension
Associated with Developing Obesity in Mice Fed with a High-Fat Diet". PLOS ONE. 9:
1. doi:10.1371/journal.pone.0114790. PMC 4264776 . PMID 25501421. Retrieved 27
April 2015.
·
Saponjac, Vesna Tumbas;
Canadanovic-Brunet, Jasna; Cetkovic, Gordana (May 2015). "Dried bilberry
(Vaccinium myrtillus L.) extract fractions as antioxidants and cancer cell
growth inhibitors". LWT- Food Science and Technology. 61 (2):
615–621. doi:10.1016/j.lwt.2014.04.021.
|
&&&&&&&&
قره العین
بضم قاف و فتح راء مشدده و ها و الف و لام و فتح عین مهمله و سکون
یاء مثناه تحتانیه و نون لغت عربی است و آن را جرجیر الماء و کرفس الماء نیز نامند
جهت مشابهت این بآن هر دو در طعم و رائحه و بالجمله اسمی مشترک میان هر دو است و بیونانی
دیقورس و سلینون و افوسالیوس بمعنی کرفس الماء و بسریانی کرقشاد و برومی سیون و بفارسی
کنکر آبی نامند
ماهیت آن
نباتی است که در آبهای ایستاده و احیانا در جاری نیز می روید و
قبۀ آن بیرون از آب و از میان کل آن برآمده و رنک کل آن زرد و ساق و برک آن شبیه بکرفس
و از برک کرفس اندک ضعیف تر و کفته اند برک آن مشرف مائل بتدویر است مانند کرفس و بر
ساق آن رطوبتی چسپنده بدست و جمعی اجزای آن از کل و غیره با عطریت و تند طعم و برک
آن را اهل شام بسیار می خورند
طبیعت آن
کرم و خشک در آخر دوم
افعال و خواص آن
مسخن و محلل و حابس نزف الدم هر عضوی که باشد و مدر بول و حیض و
مفتت سنک کرده اعضاء الغذاء و النفض آشامیدن تازه و یا مطبوخ آن جهت تحلیل ریاح غلیظۀ
ردیه در معده و امعا و تفتیح سدد و تسخین معده و انهضام طعام و ادرار بول و حیض و تفتیت
حصاه کرده و سرخ نمودن رنک رخسار و ازالۀ درد پهلو و یرقان و طحال و مغص و قرحۀ امعا
و نطول طبیخ آن و یا اغتسال بدان جهت تسکین قشعریره و نافض حمیات یعنی لرزتپها نافع
مضر سفل و مصلح آن عناب
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
قرةالعین . [ ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب )
گیاهی است که آن را جزیرآب نامند. (از اقرب الموارد). جرجیرالماء وکرفس الماء نیز نامند،
چه او در طعم و رایحه شبیه به جرجیر و در برگ و ساق شبیه به کرفس است و در آبها میروید.
گلش زرد و با عطریت و تندی است . در آخر دوم گرم و خشک و محلل و مدر بول و حیض و مفتت
سنگ گرده و مسخن مزاج و هاضم و مفتح سدد و رافع درد پهلو و یرقان و سپرز و قرحه امعا و مغص و حابس نزف الدم احشا سرخ کننده رخسار و نطول طبیخ او مسکن لرز و قشعریره و مضر
سفل و مصلحش عناب است . (تحفه حکیم مومن
). اطیوس گوید قرةالعین کرفس آبی را گویند. جالینوس گوید طعم و رایحه او معطر بود. و در تفسیر حنین او را به جرجیرالماء
تعریف کرده اند. دیسقوریدس گوید قرةالعین نباتی است که منبت او در آب باشد و خوشبو
و برگ او به کرفس مشابهت دارد و بر او رطوبتی باشد که چون دست به او رسد بر دست بچسفد.
(ترجمه صیدنه ابوریحان ).
|| جرجیرالماء. [ ج ِ رُل ْ ] (ع اِ مرکب ) قرةالعین . (فهرست
مخزن الادویه ) (تحفه حکیم مومن ) (الفاظ الادویه
). رجوع به قرةالعین شود. به فارسی کرفس آبی گویند. (از الفاظ الادویه ). || سیر نیز
خوانند. (از اختیارات بدیعی ).
/////////////
کرفس وحشی
اشاره
کرفس وحشی در کتب فارسی با نامهای «کرفس»،
«کرفس الماء»، «کرفش» و «کرسب» آمده است. به فرانسویAche وCeleri sauvage وAche des marais وPersil des marais و به انگلیسیWild celery وTape grass گفته میشود. گیاهی
است از خانوادهUmbelliferae
نام علمی آنApium graveolens L . و مترادفهای آنSium apium Roth . وSeseli graveolens
Scop
. وApium
celleri Gaertn
. میباشد.
مشخصات
کرفس وحشی گیاهی است دوساله ریشه آن کوتاه،
عمودی و کمی ضخیم. ساقه آن علفی ریشهدار توخالی به بلندی 90- 30 سانتیمتر و برگهای
آن شبیه برگ جعفری و دارای بریدگی عمیق و مرکب از چند برگچه، هر برگچه دندانهدار به
رنگ سبز تیره است. گلهای آن سفید مایل به سبز که در انتهای شاخه گلدهنده به صورت مجتمع
و چتری ظاهر میشود. میوه آن تخممرغیشکل قهوهای با خطوط سفید فندقه که در آن دو
عدد تخم قرار دارد. تخم آن دارای مقدار زیادی آلبومین و کمی گوشتدار است.
این گیاه در اراضی شور و مرطوب باتلاقها
کنار دریاها، نهرها و مردابها، تقریبا در تمام مناطق اروپا، آسیا و افریقا میروید.
از پرورش این گیاه واریتهای به دست
معارف گیاهی، ج5، ص: 157
آوردهاند که کرفس اهلی است و با نام کرفس
معمولی در سبزیکاریها کاشته میشود و به عنوان سبزی مصرف میشود که شرح آن جداگانه
با ذکر خواص در جلد اول کتاب آمده است.
کرفس وحشی بهطور خودرو در ایران میروید
و در مناطق گرمسیری بلوچستان، کوهستانات بختیاری، بندر عباس، مکران و خوی دیده شده
است. تکثیر این گیاه از طریق کاشت بذر آن انجام میگیرد. از نظر خواص طبی برگ، تخم
و ریشه آن مستعمل است.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی کرفس وحشی طبق
بررسیهای دانشمندان شیمی و آزمایشگاهها دارای کمی اسانس روغنی فرّار و آپیئین است.
میوه آن در حدود 3- 2 درصد اسانس زردرنگ مایل به سفید دارد که شامل دی- لیمونن
60[222]، دی- سلینن 223] و 3- 5/ 2 درصد سدانولید[224] و 5/ 0 درصد از سدانوئیک اسید
انیدرید[225] میباشد. به علاوه در تخم آن در حدود 10 درصد مواد غیر محلول وجود دارد]G .I .M .P[ .
در گزارش بررسیهای دیگری آمده است که
در کرفس وحشی مواد آپیئین، آپیژنین، مانیت 226]، اینوزیت 227]، آسپاراژین 228]، گلوتامین
229]، کولین، لیناماروز[230] و ویتامینهایC ,B ,A [روا] وجود دارد. والتروئلا در گزارشی از ترکیبات
وحشی به جای مواد لیناماروز و ویتامینها، مواد پروتئین و لیناز[231] را ذکر کرده است.
کل اسیدهای
معارف گیاهی، ج5، ص: 158
موجود در آن عبارتاند از اسیدهای رزینی
232] و اسیدهای چرب که شامل پالمیتیک اسید، پتروسلینیک اسید[233] (قسمت عمده)، اولئیک
اسید و لینولئیک اسید میباشد [فاروق و دیگران .
خواص- کاربرد
در هند ریشه گیاه به عنوان مدّر و اصلاحکننده
مزاج و در موارد استسقا و کولیک تجویز میشود. تخم آن محرّک، مقوی قلب، بادشکن، مدّر
و قاعدهآور و به عنوان ضدعفونیکننده در موارد برونشیت و آسم و برای رفع ناراحتیهای
کبد و طحال مصرف میشود.
در چین از کرفس وحشی برای تقویت معده
[روا] و به عنوان خنککننده، آرامبخش، اصلاحکننده مزاج، برای کمک به هاضمه، برای
معالجه ترشحات عادت ماهیانه و اختلالات گوارشی کودکان تجویز میشود [استوارت . کمک
بسیار مؤثری برای ازدیاد ترشح ادرار است [لوئی . در هندوچین کرفس وحشی خام مهیّج است
ولی پس از پخته شدن قسمت عمده خواص آن از دست میرود [پتلو]. در فیلیپین از جوشانده
گیاه به عنوان مدّر و قاعدهآور استفاده میشود [گررو]. ریشه آن برای معالجه استسقا
و کولیک مصرف میشود. و تخم آن را برای کمک به رفع سوءهاضمه به عنوان محرّک و ضد اسپاسم
برای کنترل آسم و برونشیت میخورند [والنزوئلا].
کرفس وحشی از نظر طبیعت طبق رأی حکمای
طب سنتی گرم و خشک است.
ریشه آن یا بیخ آن سیاهرنگ با ریشکهای
دراز باریک که کلا مصرف میشود و از نظر خواص دارویی از سایر اعضای آن قویتر است و
پس از آن از تخم آن که از نظر خواص در درجه بعدی قرار دارد استفاده میشود. در مورد
خواص آن معتقدند که خوردن آن برای نفستنگی، درد پهلو، سکسکه، رفع قی و دلپیچه و درد
شکم مفید است. محرک اشتها و نیروی جنسی میباشد. اگر با داروهای مسهل خورده شود به
عمل آنها کمک میکند. ضد نفخ و بازکننده گرفتگیها و انسداد کبد و طحال میباشد. مدّر
است و قاعدهآور و برای پاک کردن کلیه،
معارف گیاهی، ج5، ص: 159
مثانه، سرخجه، سرخک، لرزهای بلغمی، دردهای
لگن خاصره، سیاتیک، نقرس، درد پشت و اکثر بیماریهای سرد بلغمی مفید است. اگر آب آن
با آب انار و شکر جوشانیده و خورده شود به عنوان ضد سم اثر میکند و خوردن دمکرده
برگ و بیخ آن برای مقابله با داروهای سمّی کشنده و نیش گزندگان سمّی مفید است.
ضماد آن بتنهایی و یا با عسل ورمها را
تحلیل میبرد. کرفس برای گرممزاجان مضّر است و محرّک صرع میباشد. مقدار خوراک از
جرم ریشه آن تا 12 گرم و اگر دمکرده ریشه خورده شود 40- 20 گرم است. ریشه گیاه برای
رفع عوارض مربوط به وجود اسید اوریک و سنگ کلیه و مثانه و یرقان و وجود آلبومین در
ادرار و رفع سرفه مفید است. در موارد التهاب کلیه مصرف آن تجویز نمیشود.
عصاره کرفس وحشی به مقدار 50 گرم در روز
مدّر و 150 گرم در روز تببر است. غرغره عصاره تازه برگ خام کرفس برای رفع عوارض کمبود
ویتامینC مفید است.
سایر تحقیقات علمی که دانشمندان در مورد
کرفس وحشی انجام دادهاند.
در یونان قدیم مرسوم بوده است به پهلوانانی
که در مسابقات ورزشی و پهلوانی رکوددار بودند به عنوان جایزه در مراسمی شراب تخم کرفس
داده میشد. و الکسیر کرفس در تمام دوران تاریخ از روزگاران کهن تا حال همیشه به عنوان
داروی شفابخش مصرف میشده است. در حال حاضر نوشابه غیر الکلی با اسانس و عطر کرفس به
نام تجارتیDr Brown's Cel -Ray Soda
که در بازارهای دنیا عرضه میشود، نشانهای از این توجه است. در مکتب
پزشکی سنتی هندی آیورودا از قرنها پیش تخم کرفس را برای معالجه سرماخوردگی، انفلوانزا،
سوءهاضمه، آرتروز و بیماریهای کبد و طحال تجویز میکردند. کارشناس گیاهدرمانی معروف
آلمانی به نامHildegard of Bingen
در یادداشتهایش مینویسد: هرکسی که مبتلا به آرتروز و نقرس است باید
از گرد تخم کرفس استفاده کند. زیرا تخم کرفس داروی شفابخشی برای این بیماریهاست. کارشناس
گیاهدرمانی دیگر انگلیسی به نامJohn Gerard ادعا میکند که کرفس ترشحات ادرار را زیاد میکند و
برای کم کردن وزن و خارج نمودن بلغم از سر انسان مفید است. کارشناس گیاهدرمانی دیگر
انگلیسی قرن هفدهم
معارف گیاهی، ج5، ص: 160
به نامNicholas Culpepper نیز تخم کرفس را
به عنوان مدّر و مفید برای بیماریDropsy [234] توصیه میکنند. سایر دانشمندان گیاهدرمانی
غربی تخم کرفس را برای رفع بیخوابی، کاهش وزن، عصبانیت، انواعی از سرطان، افزایش ترشحات
عادت ماهیانه و سقط جنین توصیه کردهاند. در برخی موارد برای تحریک نیروی جنسی نیز
تجویز شده است. ولی عجیب است که پزشکان گیاهشناس و بتانیست قرن نوزدهم امریکا توجهی
به این خواص درمانی مفید کرفس نداشتهاند و کرفس را به صورت یک زیرنویس ساده و ذیل
شرح گیاه جعفری به عنوان گیاهی از منسوبان نزدیک جعفری معرفی میکردند ولی کارشناسان
گیاهدرمانی معاصر امریکا کرفس را به عنوان یک گیاه مدّر، آرامبخش، مسکن و افزایشدهنده
و بازکننده عادت ماهیانه و داروی مؤثری برای درمان نقرس، آرتروز، چاقی، اضطراب و بیاشتهایی
به غذا معرفی میکنند.
کرفس از نظر مبارزه با چاقی
در تخم کرفس یک ماده مدّر وجود دارد و
وجود این ماده به اعتقاد عامه درباره خاصیت تخم کرفس برای کاهش وزن اعتبار میبخشد
زیرا کم شدن آب بدن در اثر ادرار زیاد به کم شدن وزن منجر میشود. البته باید توجه
شود که معمولا اگر وزن کسی در اثر خوردن داروهای مدّر کم شود، اساسی نیست و اگر سایر
مراقبتهای لازم اعمال نشود وزن به صورت اول بازمیگردد و کلید اساسی کاهش وزن کم کردن
چربی در خوراکیها و استفاده از هیدراتهای کربن پیچیده به جای هیدرات کربن ساده چون
قند و شکر سفید و نظایر آن و همچنین انجام تمرینهای ورزشی و راهپیمایی میباشد.
اثر تخم کرفس در کاهش فشار خون بالا
پزشکان معمولا برای کاهش فشار خون داروهای
مدّر تجویز میکنند. در یک تحقیق علمی جدید نشان داده شده است که تزریق اسانس و روغن
کرفس به خرگوش و سگ به مقدار محسوسی فشار خون را کاهش داده است البته مردم اسانس و
روغن
معارف گیاهی، ج5، ص: 161
کرفس را از طریق تزریق و یا سرنگ نمیخورند
ولی دانشمندان چینی گیاه کرفس را به 16 نفر که از فشار خون بالا رنج میبردند دادهاند
و در 14 نفر آنها کاهش محسوس در فشار خون ایجاد شده است.
اثر تخم کرفس در بیماریهای قلبی ناشی
از جمع شدن مایع
وجود ماده شیمیایی فعّال با اثر مدّر در
تخم کرفس، شهرت سنتی آن را در کنترل بیماری قلبی ناشی از تمرکز مایع تأیید میکند.
اگر مبتلا به چنین بیماری هستید در مورد مصرف تخم کرفس با پزشک خود مشورت نمایید.
اثر تخم کرفس در رفع اضطراب و بیخوابی
در اسانس روغنی تخم کرفس یک مواد شیمیایی
به نامPhthalides وجود دارد که در
جانوران آزمایشگاهی اثر مسکن نشان داده است. با اینکه معمولا آزمایشهایی که روی جانوران
آزمایشگاهی دیده میشود همیشه قابل تسری به انسان نیست ولی معهذا اگر دچار حالت نگرانی،
دلواپسی، دلشوره، اضطراب و عصبانیت هستید خوردن تخم کرفس را امتحان کنید.
اثر تخم کرفس در بیماری قند
تحقیقات متعددی نشان داده است که تخم کرفس
در کاهش قند خون مؤثر است.
چون بیماری قند از بیماریهای موذی و ناراحتکننده
است، توصیه میشود که تخم کرفس را نیز برای کاهش قند خون امتحان کنید.
اثر تخم کرفس در تأمین سلامتی زنان
تخم کرفس در جانوران انقباض رحمی را تحریک
میکند و موجب افزایش ترشحات عادت ماهیانه و سقط جنین میشود. با اینکه آزمایشهای روی
جانوران همیشه قابل تسری به انسان نیست ولی توصیه این است که زنان باردار از مصرف تخم
کرفس خودداری کنند ولی ساقههای کرفس زیانآور نیست و سایر زنان غیر باردار ممکن است
آن را برای باز شدن عادت ماهیانه قطع شده امتحان کنند ولی تخم کرفس را هیچوقت برای
سقط جنین نباید امتحان کرد.
اصولا مواد مدّر برای رفع ورمها و نفخهایی
که در اثر جمع شدن مایعات قبل از
معارف گیاهی، ج5، ص: 162
عادت ماهیانه ایجاد میشود کمک میکنند
و لذا زنهایی که از نفخ و ناراحتیهای قبل از عادت ماهیانه رنج میبرند ممکن است از
تخم کرفس در دوره ناراحتی قبل از عادت ماهیانه استفاده کنند.
سایر درمانهای احتمالی کرفس
کرفس دارای موادی است به نام پسورالن
235] که برای درمان سودا و اخیرا برای درمان شکلی از سرطان به کار رفته است. ولی برای
اینکه کرفس برای بیماریهای فوق به عنوان درمان مطمئن مورد توجه قرار گیرد احتیاج به
بررسیها و پژوهشهای بیشتری است.
مقدار مصرف
تخم کرفس با نظر پزشک ممکن است برای درمان
فشار خون بالا و ناراحتیهای قلبی ناشی از تمرکز مایعات و بیماری قند مصرف شود. از
دمکرده مطبوع آن میتوان به عنوان آرامبخش و باز کردن عادت ماهیانه استفاده نمود.
برای این کار باید 2- 1 قاشق مربّاخوری از تخم کرفس که تازه کوبیده شده باشد در یک
پیمانه آب جوش (220 گرم) مدت 20- 10 دقیقه خیس نمود و تا 3 پیمانه در روز خورد. از
نظر مصرف تنطور آن نصف تا یک قاشق مربّاخوری تا سه بار در روز خورده شود. از فرآوردههای
تخم کرفس به کودکان زیر دو سال نباید داده شود و برای کودکان بزرگتر و افراد بزرگتر
از 65 سال میتوان با دمکرده رقیق آن آغاز نمود و بتدریج غلظت آن را تا حد مجاز رسانید.
فاکتورهای ایمنی در مصرف فرآوردههای کرفس
اصولا مواد مدّر همیشه باید با نظر پزشک مصرف شود، زیرا
این مواد ذخیره پتاسیم بدن را خارج میسازند. پتاسیم از مواد مغذی بسیار لازم برای
بدن است و اشخاصی که از مواد مدّر استفاده میکنند باید با نظر کارشناس گیاهدرمانی از خوراکیهای
دارای پتاسیم زیاد مانند سبزیهای تازه، موز، ملاس سیاه و نظایر آن استفاده کنند که
جانشین الکترولیت از دست رفته بشود.
معارف گیاهی، ج5، ص: 163
تخم کرفس و اسانس روغنی کرفس از مواد غیر
سمّی هستند و در لیست سازمان نظارت بر خوراک و دارو در امریکا در ردیف مواد گیاهی بدون
زیان قرار داده شدهاند. بنابراین باستثنای زنان باردار و مادران شیرده و کودکان زیر
دو سال بقیه افراد اگر داروهای مدّر دیگری مصرف نمیکنند میتوانند از فرآوردههای
کرفس در حد مجاز استفاده کنند و اگر در جریان استفاده ناراحتیهایی از قبیل اختلال
معده یا اسهال ایجاد شد مقدار مصرف را کاهش داده و یا قطع کنند و اگر این علایم حد
اکثر ظرف دو هفته رفع نشد به پزشک خود اطلاع دهند.
معارف گیاهی، ج5، ص: 164
////////
کنگر آبی(کرفس آبی)
کنگر آبی(قره العین(
Sium latifolium
سیون و ترهتیزک آبی و به فارسی کنگر آبی و کرفس آبی نامند؛ نباتی است که در آبهای ایستاده و احیاناً در جاری نیز میروید و قبۀ آن بیرون از آب و از میان گل آن برآمده و رنگ گل آن زرد و ساق و برگ آن شبیه به کرفس و از برگ کرفس اندک ضعیفتر.
طبیعت آن گرم و خشک در آخر دوم می باشد.
خواص آن:گرم کننده و حل کننده و بندآورنده خونریزی هر عضو و مدربول و حیض و خردکننده سنگهای کلیه است.مصرف تازه و یا جوشانده آن برای رفع نفخ غلیظ معده و امعاء و بازکردن گرفتگیهای مجاری و گرم نمودن معده و هضم غذا و ادرار بول و سرخ نمودن چهره و رفع درد پهلو و یرقان و طحال و دل پیچه و زخم به صورت محلول ریشه آن قابل علاج است.شست وشو با ریشه آن فلج و رعشه و تب لرزها را رفع و مصلح آن عناب است
افعال و خواص دیگر آن: مسخن[1] و محلل و حابس[2] نزف الدم[3] هر عضوی که باشد و مدر بول و حیض و مفتت سنگ گرده[4] و آشامیدن تازه آن و یا مطبوخ آن جهت تحلیل ریاح[5] غلیظه ردیه[6] در معده و امعا و تفتیح سدد و تسخین[7] معده و انهضام[8] طعام و ادرار بول و حیض و تفتیت حصات گرده[9] و سرخ نمودن رنگ رخسار و ازاله درد پهلو و یرقان و طحال و مغص[10] و قرحه امعا[11] و نطول[12] طبیخ آن و یا اغتسال بدان جهت تسکین قشعریره[13] و نافض حمیات یعنی لرز تبها نافع است.
سیون و ترهتیزک آبی و به فارسی کنگر آبی و کرفس آبی نامند؛ نباتی است که در آبهای ایستاده و احیاناً در جاری نیز میروید و قبۀ آن بیرون از آب و از میان گل آن برآمده و رنگ گل آن زرد و ساق و برگ آن شبیه به کرفس و از برگ کرفس اندک ضعیفتر.
طبیعت آن گرم و خشک در آخر دوم می باشد.
خواص آن:گرم کننده و حل کننده و بندآورنده خونریزی هر عضو و مدربول و حیض و خردکننده سنگهای کلیه است.مصرف تازه و یا جوشانده آن برای رفع نفخ غلیظ معده و امعاء و بازکردن گرفتگیهای مجاری و گرم نمودن معده و هضم غذا و ادرار بول و سرخ نمودن چهره و رفع درد پهلو و یرقان و طحال و دل پیچه و زخم به صورت محلول ریشه آن قابل علاج است.شست وشو با ریشه آن فلج و رعشه و تب لرزها را رفع و مصلح آن عناب است
افعال و خواص دیگر آن: مسخن[1] و محلل و حابس[2] نزف الدم[3] هر عضوی که باشد و مدر بول و حیض و مفتت سنگ گرده[4] و آشامیدن تازه آن و یا مطبوخ آن جهت تحلیل ریاح[5] غلیظه ردیه[6] در معده و امعا و تفتیح سدد و تسخین[7] معده و انهضام[8] طعام و ادرار بول و حیض و تفتیت حصات گرده[9] و سرخ نمودن رنگ رخسار و ازاله درد پهلو و یرقان و طحال و مغص[10] و قرحه امعا[11] و نطول[12] طبیخ آن و یا اغتسال بدان جهت تسکین قشعریره[13] و نافض حمیات یعنی لرز تبها نافع است.
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد
حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
//////////////
قس كَرْفَس الماء عريض الأوراق، كَرْفَس الماء، الكَرْفَس المَائِيّ، الكَرْفَس الآجَامِيّ، أنس
النفس، قرة العين در عربی:
كَرْفَس الماء عريض الأوراق أو كَرْفَس الماء[2] أو الكَرْفَس المَائِيّ[3] أو الكَرْفَس الآجَامِيّ[3] أو أنس النفس أو قرة العين[4] (باللاتينية: Sium
latifolium) هونوع نباتي عشبي مائي معمر يتبع جنس كرفس الماء من الفصيلة الخيمية.
1.
^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب ت مذكور في : Species Plantarum. 1st Edition, Volume 1 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358270 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species
Plantarum — المجلد: 1 — الصفحة: 251
3.
^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب «وذكر دياسقوريدوس تحت ترجمته ألاوشالينن، وهو الكرفس المائي، وتسميه كافة
الأطباء بالمغرب الكرفس الآجامي.» ابن البيطار، تفسير كتاب دياسقوريدوس في الأدوية المفردة.
4.
^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب حسن بنلفقيه. النبات الطبي عند العرب. موقع الوراق. المفردة رقم 168 بجامع ابن البيطار -ج1ـص 63-. تاريخ الولوج 26 تشرين الأول 2013.
5.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة انتشار كَرْفَس الماء عريض الأوراق (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 30 أيلول 2012.
- حياة نباتية في أوروبا
- حياة نباتية في الوطن العربي
- خيمية
- نباتات ألبانيا
- نباتات ألمانيا
- نباتات أوكرانيا
- نباتات أيرلندا
- نباتات إسبانيا
- نباتات إستونيا
- نباتات إيطاليا
- نباتات الجبل الأسود
- نباتات الدنمارك
- نباتات السويد
- نباتات الشام
- نباتات المجر
- نباتات النرويج
- نباتات النمسا
- نباتات بريطانيا
- نباتات بلجيكا
- نباتات بلغاريا
- نباتات بولندا
- نباتات تشيكيا
- نباتات جورجيا
- نباتات روسيا
- نباتات روسيا البيضاء
- نباتات رومانيا
- نباتات سلوفاكيا
- نباتات سلوفينيا
- نباتات سويسرا
- نباتات سيبيريا
- نباتات صربيا
- نباتات فرنسا
- نباتات فنلندا
- نباتات قازاخستان
- نباتات كرواتيا
- نباتات لاتفيا
- نباتات ليتوانيا
- نباتات مصر
- نباتات مقدونيا
- نباتات هولندا
- نباتات وصفت في 1753
////////////
قس در آذری:
//////////
Sium latifolium
From Wikipedia, the free encyclopedia
Sium latifolium
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. latifolium
|
Sium
latifolium is a species of flowering plant in the family Apiaceae known by the common
names great water-parsnip, greater water-parsnip,[1] and wideleaf
waterparsnip.[2] It is native to
much of Europe, Kazakhstan, and Siberia.[1]
This
plant grows in wet habitat such as swamps and lakeshores,
sometimes in the water. It is a perennial herb with a hollow, grooved stem up
to 2 meters tall. The herbage is green and hairless. The leaves are up to 30
centimeters long with blades borne on hollow petioles that clasp the stem
at their bases. The inflorescence is an umbel of white flowers.[3]
|
3.
^ Jump up to:a b Forbes, R. Sium latifolium – greater water-parsnip. Northern Ireland
Priority Species. National Museums Northern Ireland.
&&&&&&&&
قرد
بکسر قاف و سکون را و دال مهمله لغت عربی است و جمع آن اقراد و
قرود و قرده بکسر قاف و فتح را و دال مهملتین و ها و قرده بفتح قاف و کسر را آمده و
مادۀ آن را قرده بکسر قاف و سکون راء مهمله و فتح دال و ها و بفارسی کی و بوزینه و
میمون و بترکی پینچی و بهندی آنچه روی آن سرخ است بندر و آنچه روی آن سیاه و بدن آن
خاکستر برنک لنکور و هنومان نیز و این هر دو دم دارند و آنچه روی آن سیاه فی الجمله
شبیه بروی انسان و دست و پا و انکشتان آن دراز است بهر دو پا نیز راه می رود و دم ندارد
و بدن آن نیز سیاه و پشم آن بلند است آن را بفارسی نسناس و بهندی بنمانس یعنی انسان
جنکلی کویند و این صنف مانوس تر می باشد از دو صنف اول و مثل آن هر دو بسیار موذی نیست
و در زیربادات ممالک فرنک و چین و غیرها اصناف دیکر نیز می شود بعضی در صورت بسیار
شبیه بانسان و بعضی نه و بعضی بیدم و بعضی با دم کوتاهی و بعضی با دم بسیار بلندی و
بعضی دم آن کرهدار ابلق و پر پشم و بر سر دم آن کره بزرکی و بعضی بی کره و بالجمله
الحکم کوشت آن نزد امامیه حرام و نزد اهل سنت سوای مالک رح نیز و بعضی مکروه دانسته
اند و مالک رح حلال
ماهیت آن
حیوانی است مشهور و خود از ممسوخات نیست بلکه بصورت آن بعضی از
اسم سالفۀ عاصیه مسخ شده و بعد از سه روز مرده اند و آن حیوان اشبه با انسان است در
مزاج و خلق و اکثر حالات قابل تعلیم است و حکایت انسان می کند و بدست چیزی را برمیدارد
و طرب می نماید و خنده و بازی می کند و احیانا بدو پا راه می رود و ذکی و سریع الفهم
است و اطبا اکثر دوائی مجهول الخاصیت را که می خواهند تجربه نمایند که سمی است یا غیر
سمی اولا باو می خورانند بهمان سبب مناسبت بمزاج انساننقل است که دو میمون هدیه برای
متوکل خلیفه از نوبه آورده بودند یکی خیاط بود و دیکری زرکر و نیز شنیده شده که میمون
شطرنج بازی یاد کرفته بود و نیز نقل است که میمون ماده نزد میمون بازی بود و آن جنی
و آنچه کسی دزدی کرده و یا در دل قصد کرده بدان اعلام می کرد بدین قسم که بر پارهای
کاغذ مطالب و یا نامهای کسانی که متهم بودند بدزدی نوشته پیش آن می انداختند آن یکیک
را دیده بو کرده نام دزد و یا نام کسی که چیز را پنهان کرده بود جدا کرده بدست میمون
باز می داد شخصی کفت شاید این تصنعی از میمون باز باشد خود چیزی را پنهان کرد به قسمی
که کس ندید پس آن میمون را طلبید و نامهای بعضی مردم را نوشته نزد او انداخت او همه
نامها را دیده کنار کرد و نکاهی بصورت صاحب مجلس کرد و برخاست و بر او سلام کرد یعنی
خود پنهان کردۀ و روزی ظریفی در دل قصد کرد که باو مقاربت نماید و بر پارچهای کاغذ
مطالب چند نوشته و این مطلب را نیز چون آن میمون آن را دید بغضب درآمد و خواست که او
را بکزد میمون باز مانع می آمد و فائده نمی کرد آخر حضار مجلس کفتند باعث چیست میمون
باز از میمون پرسید او پاهای خود را از هم جدا کرد و بانکشت میان هر دو پای خود را
نمود که می خواهد چنین کاری بکند و باز برو حمله می کرد ناچار آن شخص را از مجلس برخیزانیدند
و بعد از چندی آن میمون را دزدان کشتند که اکثر آنها را بکیر می داد و از شخصی ثقه
شنیده شد که در کتاب مصور حیوانات فرنکی دیده شده که در ساحل دریائی که زمین آن ریک
بوم بود شیری قصد کرفتن میمونی نموده بود میمونهای بسیار جمع شده بسرعت و جلد جلد همه
بر صورت آن ریک می یریختند تا آنکه شیر عاجز شده کریخت و حکایات بسیار از ان منقول
است که تفصیل آن طولی دارد و نر آن اکر دست یابد با زن انسان مقاربت می نماید و چون
مقاربت نمود سوزش بسیاری در فرج او بهم می رسد و او را هلاک می کرداند
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
طلای خون آن جهت منع روئیدن موی مجرب و خوردن آن کرماکرم باعث کنکی
زبان در ساعت و چون از پوست آن غربالی سازند و هر غله را که در ان پیزند و زراعت کنند
از افات ملخ محفوظ می نماند و کفته اند که میمون چون طعام مسموم را ببیند فریاد می
نماید و می ترسد و صاحب تحفه نوشته که سم مخزون که از انسان مخنوق در کتب قدما مرقوم
است از ان نیز حاصل می کردد و از اسرار مکتومه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
میمون . [ م َ مو / م ِ مو ] (اِ) بوزینه
. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). جانوری است معروف و آن برزخ است میان انسان و حیوان
غیرناطق . (برهان ). میمونها خود راسته ای را از پستانداران تشکیل میدهند شکل دست و
پای آنها شبیه دست انسان است از اینجهت آنها را «چهاردستان » گویند. در بسیاری صفات
جسمانی مخصوصاً از نظر دندان بندی به انسان شباهت دارند و عموماً به زندگی روی درختان
عادت دارند. میمونها شامل اقسام آدم نماها (شمپانزه ، گوریل ، اورانگ اوتان ، ژیبون
) و میمونهای دم دار (میمونهای قاره قدیم و
میمونهای قاره جدید) است . (از حاشیه برهان چ معین ). مهنانه . (ناظم الاطباء). بوزنه
. (آنندراج ) (غیاث ). انتر. (فرهنگ نظام ). قرد. (تحفه حکیم مومن ) (ملخص اللغات ). کپی حمدونه . گپی
. میمونها ۞ پستاندارانی از راسته پریمات ها ۞ (نخستینان ) هستند که داری صورت
نسبةً پهن و انگشتان ناخن دار میباشند و اغلب گونه های آنها بدون پوزه است و دارای
پستانهای کاملاً سینه ای ۞ مشخصند. میمونها معمولاً به زندگی روی درخت عادت دارند
و شکل دست و پای آنها شبیه دست انسان است و چون انگشت شست پاهای آنها مانند انگشت شست
دست در مقابل سایر انگشتان قرار گرفته بدینجهت با پاهای خود نیز میتوانندمانند دست
ها اشیاء را بگیرند از این رو آنها را چهاردستان نیز گویند. میمونها همه چیز میخورند
و در بسیاری از صفات خصوصاً از نظر وضع دندان بندی به انسان شباهت دارند. میمونها پستاندارانی
عالی و باهوشند و از لحاظ تقسیم بندی جانوری بلافاصله بعد از انسان قرار دارند و دارای
زندگی اجتماعی میباشند. جنس ماده در هر دفعه یک نوزاد به دنیا می آورد و ندرتاً ممکن
است دوقلو بزاید مادر از نوزادش تا سن بلوغ بخوبی محافظت میکند و در اکثر گروهها جنس
نر نیز با شجاعت بی نظیر از خانواده اش دفاع میکند. میمونها را به سه دسته تقسیم می
کنند: 1- میمونهای با منخرین فاصله دار ۞ ، این میمونها مخصوص جنوب قاره جدید (امریکای جنوبی ) میباشند. سوراخهای بینی آنها
از همدیگر دور هستند و جدار ضخیمی آنها را از هم جدا میکند. دم این دسته از میمونها
دراز و گیرنده است . میمونهای مزبور هنگام غروب بطور دسته جمعی حرکت میکنند وزوزه های
موحش بلند میکشند. نمونه این دسته از میمونها
می ستس (میست ) ۞ میباشد.2- میمونهای با منخرین
نزدیک ۞ ، جدار حد فاصل بین منخرین این
دسته از میمونها نازک است و دم آنها کوتاه تر از افراد دسته قبل میباشد و گیرنده نیست . فرمول دندان آنها شبیه
انسان است .نمونه این دسته از میمونها انتر
(عنتر) ۞ است که در آسیا میزید. 3- میمونهای
آدم نما ۞ ، این دسته از میمونها از لحاظ
صفات تکاملی از سایر میمونها جلوترند و در سلسله
جانوری از لحاظ تکامل اندامها و وضع نیمکره های مغزی بلافاصله بعد از انسان
قرار دارند. میمونهای آدم نما بدون دم هستند. از نمونه این دسته یکی اورانگوتان ۞ است که در جزایر سُند ۞ میزید و دیگر شمپانزه ۞ است که محل زیستش در افریقاست
، دیگر گوریل ۞ است که آنهم مخصوص افریقا است
و بالاخره ژیبون ۞ که در جزایر سوماترا و هندوستان
میزید. (از لاروس بزرگ و دائرة المعارف کیه ) :
کند از خست او همی پنهان
همچو میمون نخود در آکپ خویش .
خسروانی .
|| کپی . [ ک َ / ک َپ ْ پی ] (اِ) ۞ میمون . بوزینه . اَبوزَنَه
. بوزنه . حَمْدونه . (یادداشت مولف ). قرد. (ترجمان القرآن ). میمون را گویند عموماً
و میمون سیاه راخصوصاً و به زبان علمی هند نیز میمون را کپی می گویند و آن جانوری است
شبیه به آدمی . (برهان ). میمون و بوزنه را گویند و کب بمعنی دهان است چون بوزنه نخود
وامثال آن را در درون دهن نگاه می دارد به پارسی این نام یافته . (آنندراج ). میمون
را گویند و به زبان علمی اهل هند نیز میمون را کپی گویند. (فرهنگ جهانگیری ). هجرس
. قِشَّة. خَنزَوان . (منتهی الارب ) :
شب زمستان بود کپی سرد یافت
کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشته
هیزم بدو برداشتند.
رودکی .
چون به در حصار رسید (پیغمبر صلوات اﷲ
علیه ) جهودان در ببستند فرمود که ای کپیان و خوکان چگونه است حکم خدای عز و جل .
(ترجمه طبری بلعمی ).
شیری که پیل بشکند، از بیم تیغ تو
اندر ولایت تو چو کپی رود، ستان .
فرخی .
///////////
کَپی (به انگلیسی: Ape) به هر یک از اعضای
بالاخانواده انسانواران (نام علمی: Hominoidea) اطلاق میشود. نمونههای آشنای آن گیبون، اورانگوتان،
گوریل، شامپانزه و انسان است. به دلیل ابهام در واژه کپی، بیشتر ترجیح داده میشود
از نام علمی هومینوئید Hominoidea (انسانواران) که روابط آرایهشناختی را میرساند، استفاده شود.
محتویات [نمایش]
نام[ویرایش]
در حقیقت اصطلاح کپی دارای تاریخچهای
از ابهام است. در زمانی برای اشاره به هر نخستینسان بی دم که شامل ماکاک (که به انسانواران
تعلق ندارند) میشد. کپیها به عنوان دو زیر طبقه شناخته میشنود. کپی بزرگ (به انگلیسی:
Great
Apes)
شامل: شامپانزه، گوریل و اورانگوتان و کپی کوچک (به انگلیسی: lesser apes) که شامل گیبونها
میشود.[۲]
///////////
قس قرد در عربی:
القرد (بالإنجليزية: Ape) لفظ عام يطلق على
مجموعة من الحيوانات التي تنتمي إلى رتبة الرئيسيات.
///////////
قس بندر در هندی فیجی:
Ape
uu rakam ke hominoid ke bola jaae hae jon ki insaan nai ha. Isme jaada kar ke
bandar, ape aur gorilla hae.
///////////
قس کِرا در باسای اندونزی:
Kera
adalah anggota superfamilia Hominoidea dari ordo Primata. Dalam sistem
taksonomi saat ini ada dua familia hominoid:
familia
Hylobatidae terdiri dari 4 genus dan 12 spesies gibbon, termasuk lar gibbon dan
siamang
familia
Hominidae terdiri dari orangutan, gorila, simpanse, dan manusia
Banyak
spesies kera saat ini memiliki status terancam karena hilangnya habitat mereka
di hutan hujan tropis dan perburuan. Saat ini ada 8 genus hominoid yang belum
punah, yaitu
////////////
قس در عبری با فیلترشکن!
/////////////
قس ماسکوه در سواحلی:
Masokwe ni wanyama wa familia ya juu Hominoidea. Kuna familia mbili za masokwe: Hylobatidae (masokwe wadogo au giboni) na Hominidae (masokwe wakubwa na binadamu). Masokwe wadogo huishi daima mitini na huteremka kwa nadra.
Wana mikono mirefu ili kining'inia kutoka tawi moja hadi jingine na kutoka mti
mmoja hadi mwingine. Wanatokea misitu ya tropiki ya Asia. Masokwe wakubwa hupitisha muda pengine mrefu ardhini, orangutanu muda kidogo tu na ngagi muda mrefu sana. Takriban spishi zote zinatokea Afrika lakini orangutanu wanatokea Asia ya Mashariki.
//////////
قس اینسانی لَر در ترکی استانبولی:
İnsansılar veya İnsansı
maymunlar (Hominoidea), Eski
Dünya maymunlarından bir primat üst familyası. İnsansılar üst familyası iki familyaya
bölünür: Gibongiller veya küçük insansı maymunlar (Hylobatidae) ve insangiller veya büyük insansı maymunlar (Hominidae).
//////////////
قس ئورانگوتان در اویغوری
ئورانگوتان
ئىگلىزچە :Ape
كىچىكى :infant
چىشى:
ئەركىكى:
توپىshrewdness, troop :
///////////
قس مِردیمِکِنی در زازاکی:
Merdımekêni ya zi Meymunê merdımekêni (Hominoidea) keyeyo kıhano kı
keyey primatano, meymuyanê Dınyay Kıhane ra amariyeno, keyeyo serêno. Keyey
merdımekênano serên beno dı bınkeyey: Gibongkiy ya zi meymunê merdımekêniyê
qıteki (Hylobatidae) u merdımekêni ya zi meymunê merdımekêniyê gırdi (Hominoidae).
Meymunê merdımekêni taxımanê primatan miyan dı tewr tewrê pili gênê xo miyan.
İnan miyan dı giboni heta 4 kiloy, tewr gırdi zi heta 200 kiloyan ra şeno şıro.
///////////
Ape
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the branch of
primates which includes humans. For other uses, see Ape
(disambiguation).
Hominoids or Apes
Temporal range: Miocene–Holocene |
|
Bornean orangutan (Pongo pygmaeus)
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Suborder:
|
|
Parvorder:
|
|
Superfamily:
|
|
Apes (Hominoidea)
are a branch of Old World tailless anthropoid primates native to Africa and Southeast Asia. They are the sister group of Old World monkeys, together forming
the catarrhineclade. They are distinguished from other
primates by a wider degree of freedom of motion at the shoulder joint as
evolved by the influence of brachiation. There are two extant branches of the
superfamily Hominoidea: the gibbons, or lesser apes; and the hominids, or great apes.
·
The family Hylobatidae,
the lesser apes, include four genera and a total of sixteen species of gibbon,
including the lar gibbon and the siamang, all native to Asia. They are highly arboreal and bipedal on the ground. They have lighter
bodies and smaller social groups than great apes.
·
The family Hominidae (hominids), the great apes, includes orangutans, gorillas, chimpanzees, and humans.[1][a][2][3] There are seven extant species of
great apes: two in the orangutans (genus Pongo), two in the
gorillas (genus Gorilla), two in the chimpanzees (genus Pan),
and a single extant species, Homo sapiens, of modern humans
(genus Homo).[4][5]
Recent
evidence has changed our understanding of the relationships between the
hominoids, especially regarding the human lineage; and the traditionally used
terms have become somewhat confused. Competing approaches re methodology and
terminology are found among current scientific sources. See below, History of hominoid taxonomy and see Primate: Historical and modern
terminology for
discussions of the changes in scientific classification and terminology
regarding hominoids.
Except
for gorillas and humans, hominoids are agile climbers of trees. Their diet is
best described as frugivorous and folivorous, consisting mainly of fruit, nuts, seeds,
including grass seeds, leaves, and in some cases other animals, either hunted
or scavenged, or (solely in the case of the humans) farmed—along with anything
else available and easily digested.[6][7]
Most
non-human hominoids are rare or endangered. The chief threat to
most of the endangered species is loss of tropical rainforest habitat, though
some populations are further imperiled by hunting for bushmeat. The great apes of Africa are also facing
threat from the Ebola virus. Currently considered to
be the greatest threat to survival of African apes, Ebola is responsible for the death of at
least one third of the species since 1990.[8]
&&&&&&&&
قردمانا
بضم قاف و کسر و بفتح نیز آمده و سکون را و کسر دال مهمله و فتح
میم و الف و نون و الف و قردمانی و قردامون نیز آمده لغت یونانی است و آن کرویای دشتی
است و بفارسی تخم آن را که مستعمل است تخم توخره نامند
ماهیت آن
نبات آن شبیه بکرویا است در برک و کل و ثمر مکر آنکه ثمر آن از
ان طولانی تر و برک و بیخ این از ان بزرکتر و شاخ آن بلندتر و خشن تر و کفته اند نبات
آن شبیه بنبات بابونه است و شاخهای آن متفرق و کج و کم برک و از بابونه بزرکتر و بیخ
آن قوی تر و کل آن سفید مائل بکبودی و ریزه و تخم آن دراز باریک شبیه بکرویا و از ان
درازتر با تندی و تلخی و نوع بری کرویا است و مستعمل تخم آنست و بهترین آن ارمنی تازه
تندطعم و رائحه بزرک دانه است که زود کوبیده نشود منبت آن مجاری سیل و آبها و کوهسارها
و سنکلاخهای بلاد عرب و ارمنیه و هند
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مسخن و سرخ کنندۀ بشره و کدازندۀ اخلاط لزجه و مقوی اعضاء باطنیه
اعضاء الراس و العصب آشامیدن آن با آب جهت فالج و صرع و استرخا و عرق النسا و وجع ورک
بلغمی و کوفتکی عضل اعضاء الصدر جهت تنقیۀ سینه و تصفیۀ صوت و سرفۀ کهنه و ربو اعضاء
الغذاء و النفض جهت تحلیل ریاح غلیظه و فواق و سدۀ جکر و سپرز و قولنج و مغص و قتل
اقسام کرم معده و امعا و حب القرع و جهت درد کرده و عسر البول و سموم باردۀ حیوانیه
مانند عقرب و غیرها با شراب و با پوست بیخ غار جهت تفتیت حصاه و با سرکه جهت عسر البول
رطوبی و حمول و بخور آن قاتل جنین و طلای آن با سرکه رافع جرب و حکه و سعفه و قوبا
و کلف و برش مضر سپرز مصلح آن افتیمون و انیسون مقدار شربت آن تا یک مثقال بدل آن اذخر
با حرمل و مشکطرامشیع و حرف نیز کفته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
کرویا. [ ک َ / ک َ رَ / رُو ] (اِ) کراویا.
قرنباد. زرنباد. (یادداشت مولف ). کَرَویاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تخمی است
که آن را زیره رومی گویند و نانخواه همان است
بر روی خمیر نان پاشند و خوردن آن به ناشتا قوّت معده دهد و کروبه و زنیان هم می گویند.(برهان
) (از آنندراج ). نانخواه . زنیان . (ناظم الاطباء). نوعی از زیره که مقوی معده است
. (غیاث اللغات ). به فارسی زیره رومی و شاه
زیره و قرنباد گویند از زیره درازتر و بالیده تر و مایل به زردی و با حدت و تلخی است
. (تحفه ). || فراسیون . کراث جبلی . گندنای کوهی . (یادداشت مولف ). گیاهی است بستانی
او به قدر ذرعی و برگش مانند شبت و گلش سفید و بیخش مثل زردک و پخته او ماکول است و بری او قردماناست و گلش سفید مایل
به کبودی می باشد و در سایر صفات مانند بستانی است . (تحفه ). ظاهراً لغتی در کرابیه
است که هم اکنون در جنوب خراسان متداول است و در تهران آن را زیره سبز نامند. (از یادداشتهای لغت نامه ) : و از شهر
بردع ابریشم بسیار خیزد و استران نیک و روناس و شاه بلوط و کرویا. (حدود العالم ).
(عطارد دلالت دارد بر) ماش و باقلی و کرویا و گشنیز. (التفهیم ).
دست از دروغزن بکش و نان مخور
باکرویا و زیره و آویشنش .
ناصرخسرو.
|| قارادمن . [ دُ م ُ ] (معرب ، اِ) قارادومون . قارادامن
. قردمانا است . (فهرست مخزن الادویه ). نام گیاهی است . کرویای جبلی و بری و آن زیره رومی است ، زردرنگ ، بدل وی اذخر و حرمل بود و گویند
بدل آن مشک طرامشیع است . (میزان الادویه ص 356).
/////////////
زیره وحشی(قردمانا)
قردمانا
Lagoecia cuminoides*
آن کرویا دشتی است به فارسی تخم آن را
که مستعمل است تخم توخره نامند؛ نبات آن شبیه به کرویا است در برگ و گل و ثمر مگر
آنکه ثمر آن از آن طولانیتر و برگ و بیخ این از آن بزرگتر و شاخ آن بلندتر و خشنتر
و گفتهاند نبات آن شبیه به نبات بابونه است و شاخههای آن متفرق و کج و کم برگ از
بابونه بزرگتر و بیخ آن قویتر و گل آن سفید مایل به کبودی و ریزه و تخم آن دراز
باریک شبیه به کرویا و از آن دراز تر با تندی و تلخی و نوع بری کرویا است.
طبیعت آن در سوم گرم و خشک است.
گیاهی شبیه به کرویاست و بعضی آن را نوع بیابانی کرویا می دانند
خواص آن: جهت صرع و آسم و فلج و لقوه سودمند و مدر بول و شیر است. خارج کننده کرم کدو بوده و گزیدگی عقرب را پادزهری است قوی و در ترکیب با سرکه اگر به سر بمالند برای جرب وکچلی نافع است
افعال و خواص دیگر آن:مسخن[1] و سرخ کننده بشره و گدازنده اخلاط لزجه و مقوی اعضای باطنیه و آشامیدن آن با آب جهت فالج و صرع و استرخا[2] و عرق النساء و وجع[3] ورک[4] بلغمی و کوفتگی عضل. جهت تنقیه سینه و تصفیه صوت و سرفه کهنه و ربو[5]. جهت تحلیل ریاح غلیظه و فواق[6] و سده جگر و سپرز و قولنج و مغص[7] و قتل اقسام کرم معده و امعا و حب القرع[8] و جهت درد گرده[9] و عسر البول و سموم بارده حیوانیه مانند عقرب و غیرها با شراب و با پوست بیخ غار جهت تفتیت حصات[10] و با سرکه جهت عسرالبول رطوبی و حمول و بخور آن قاتل جنین و طلای آن با سرکه رافع جرب و حکه و سعفه[11] و قوبا[12] و کلف[13] و برش[14].
طبیعت آن در سوم گرم و خشک است.
گیاهی شبیه به کرویاست و بعضی آن را نوع بیابانی کرویا می دانند
خواص آن: جهت صرع و آسم و فلج و لقوه سودمند و مدر بول و شیر است. خارج کننده کرم کدو بوده و گزیدگی عقرب را پادزهری است قوی و در ترکیب با سرکه اگر به سر بمالند برای جرب وکچلی نافع است
افعال و خواص دیگر آن:مسخن[1] و سرخ کننده بشره و گدازنده اخلاط لزجه و مقوی اعضای باطنیه و آشامیدن آن با آب جهت فالج و صرع و استرخا[2] و عرق النساء و وجع[3] ورک[4] بلغمی و کوفتگی عضل. جهت تنقیه سینه و تصفیه صوت و سرفه کهنه و ربو[5]. جهت تحلیل ریاح غلیظه و فواق[6] و سده جگر و سپرز و قولنج و مغص[7] و قتل اقسام کرم معده و امعا و حب القرع[8] و جهت درد گرده[9] و عسر البول و سموم بارده حیوانیه مانند عقرب و غیرها با شراب و با پوست بیخ غار جهت تفتیت حصات[10] و با سرکه جهت عسرالبول رطوبی و حمول و بخور آن قاتل جنین و طلای آن با سرکه رافع جرب و حکه و سعفه[11] و قوبا[12] و کلف[13] و برش[14].
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد
حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
* Lagoecia cuminoides
Familia: Apiaceae
Subfamilia: Apioideae
Tribus: Pyramidoptereae
Genus: Lagoecia
Species: Lagoecia cuminoides
Subfamilia: Apioideae
Tribus: Pyramidoptereae
Genus: Lagoecia
Species: Lagoecia cuminoides
·
USDA,
ARS, Germplasm Resources Information Network. Lagoecia cuminoides in the Germplasm Resources
Information Network (GRIN), U.S. Department of Agriculture
Agricultural Research Service. Accessed on 09-Oct-10.
//////////
قردمانا )كرويا(:
درختش در ارمنستان و مملكت )قماعينا( بسيار است و در عربستان و هندوستان و غيره نيز يافت مىش ود. كرويا ثمر اين رستنى است.
گزينش: آنچه رهآورد هندوستان و ارمنستان است و در كوبيدن سرسخت و پر و مـتر اكم است خوب است و در غير اين صورت ارزش ندارد. قسم خوب كرويا بوى خوش مىپراكند و مزه اش تند مايل به تلخى است.
مزاج: در سوم گرم و خشك است.
خاصيت: گرمىبخش، خون به سوى پوست آورد. گدازنده است و اندامان درونى را توان بخشد.
قرحه: با سركه بر پوست مالند علاج گرى و قوباء است.
مفاصل: در علاج درد عصب، درد سرين، در بيرون راندن بلغم، در مداواى فالج و كوفتگى ماهيچه مفيد است.
سر: با آب بخورند علاج صرع است.
سينه:
سرفه را آرام كند و سينه را می
پالايد.
اندامان راننده: علاج درد و پيچ روده و ضد كرم و كرم كدو است.
با شراب تناول شود علاج درد گرده و دشوارى شاشيدن است. يك درخمى كرويا با پوست بيخ دهمست علاج سنگ
است. دودش بچه را در زهدان مىكشد.
زهرها: پادزهر نيش كژدم و حشرات ديگر است.
جانشين: به جاى او اسپند يا گورگياه بكار مىبرند.
قانون (ترجمه شرفكندى، ج 2، ص: 219)
//////////
&&&&&&&&
قرصعنه
بفتح قاف و را و سکون صاد مهمله و فتح عین مهمله و نون و ها لغت
عربی است و حافظ النحل نیز نامند و اهل شام شوکۀ ابراهیم و شجرۀ ابراهیم نیز و بفرنکی
ارین جیم کویند
ماهیت آن
نباتی است خاردار برک مفروش بر زمین و از میان برکها ساقی روئیده
کرهدار بقدر یک شبر و زیاده بر ان و برک بعضی مائل بسفیدی و بعضی بسیار سفید و خار
بعضی سبز و بعضی سفید و بعضی ازرق بیخ مجموع خشبو و بعضی مائل بشیرینی با اندک حرافت
و تلخی کمی و بعضی شیرین و بعضی اندک صلب و بعضی نازک منبت آن جبال قدس و افریقیه و
بلاد عرب و فارس ابو العباس حافظ اندلسی نوشته که در جبال قدس امنه اللّه تعالی نوعی
برک آن شبیه ببرک خامالاون ابیض که اشخیص نامند و خشن و ازرق با ساقهای بسیار انبوه
و کرهدار و اطراف آنها خارها و کل آن سفید و بیخ آن ضخیم و لحیم و طعم آن شیرین با
اندک تندی می شود و اما آنچه در افریقیه و بلاد عرب می شود انواع است نوعی برک آن شبیه
بدانچه که ذکر یافت و غیر خشن و خار آن انبوه املس و بسیار سبز و ساق آن بقدر یک ذرع
و بر نصف اعلای آن شعبهای بسیار روئیده شبیه بقرصعنه ازرق اولا سبز رنک پس سفید می
کردد و بیخ آن طولانی و راست برنک بیخ سوسن بری و این قسم قویتر از قسم اول و در کیفیت
و رائحه شبیه بخسک و این را بر در خانها برای کریزانیدن مکس می آویزند و نوعی برک آن
مائل باستداره و بریده و بیخ آن طویل متوسط در غلظت و رقت و سفید و ساق و کل آن نیز
سفید و نوعی برک آن ملصق بر زمین و مستدیر بشکل دینار و ساق آن یک عدد و بقدر یک ذرع
و زیاده نیز و کرهدار و خار نازک و خار آن مائل بزرقت و بیخ آن بشکل فاوانیا ظاهر آن
سیاه و باطن آن سفید و بیخ آن را مغشوش به بهمن می نمایند و بدل یکدکر می فروشند لیکن
برک بهمن از ان بسیار پهن تر است و آن را نفاخ الجبال نامند و نیز ابو العباس کفته
که دیدم من در جبل قبر لوط علیه السلام و نوع قرصعنۀ سفیدی که ساق آن خشن و اوراق آن
بسیار و خار آن تیز و جمۀ آن بزرکتر و ضخیم تر از نوعی که نزد ما است حتی آنکه کویا
حرشف متوسط طولانی است شبیه بقسم جبلی محدب لورق مفرد الساق قوی الحراره و در قدس و
نواح آن این را جهت وجع پهلو مجرب می دانند و نوعی نیز که در ساحل دریا می شود برک
آن عریض تر و سفیدتر و بیخ آن سست نازک و شیرین تر از ان نوع و قلیل الخشونت اقرب بملاست
و ریشهای آن شیرین با اندک حرافت و این نوع جهت تهیج باه و انغاظ قوی است خصوص مربای
آن با عسل و نیز نوشته که دیدم در حوالی بیت المقدس در زمین سنک لاخ نوعی از قرصعنۀ
سفید که بیخ آن بزرک و برک آن کوچکتر از برک خاملاون ابیض و کوتاه تر و نازکتر از ان
و شاخهای بسیار از یک بیخ روئیده و بر محل برک آن میلهای باریک مانند میل مغزل و کرهدار
و حوالی کره آن برکها و پر تضاعیف و بر اطراف آن کلی مانند کل قرصعنۀ ازرق و سر آن
کوچک تر از ان و طعم بیخ آن شیرین با اندک تلخی و اهل قدس این را قرصعنه نامند و دیسقوریدوس
در ثالثه کفته که آن را برنجی نامند و بعضی تارین و بعضی ارنجین و آن صنفی از خار است
برک آن در هنکام ظهور شورمزه و عریض و اطراف آن خشن و خشبو و چون بزرک شود شاخهای آن
بسیار می کردد و بر اطراف آنها سرهای سفید و سرمئی رنک نیز احیانا و مدور شبیه بستاره
و بر حوالی آنها خارهای تیز صلب و عروق آن طولانی عریض بسطبری ابهامی ظاهر آن سیاه
و باطن آن سفید و خوش بو منبت آن صحراها و مواضع خشنه و بغدادی نیز انواع آن را مانند
آنچه ابو العباس کفته و نوشته که از انواع آن نوعی است که یک ساق دارد و بقدر یک شبر
و نیم و شاخهای آن مائل بسفیدی و بران سرهای مستدیر و بر کنارهای آن شش خار باریک بلند
مانند میل و بیخ آن بسطبری سبابه و طولانی و این نوع کثیر الوجود در بغداد و نواح آنست
و نزد اطلاق مراد این نوع است و نبات آن را ما دام که تر و تازه و نازک است پخته می
خورند و بعضی با آب و نمک پرورده می نمایند و بهترین بقول دیکر است و ردی الخلط نیست
و مربای بیخ آن با عسل بهتر است و انطاکی نیز مجملا بدان نحو نوشته و صاحب اختیارات
بدیعی کفته که در اندلس آن را شوکۀ ابراهیم خوانند و آن انواع بسیار بود در سنکستان
ها و زمین های خشن و ریک بومها می روید و آن نوعی از خار است که چون اول روید برک آن
بر روی زمین پهن بود و سبز و خشن و چون بزرک کردد خار شود و سفید و بقدر یک وجب و زیاده
نبود و نبات آن انبوه و کل آن سفید و سر کل آن مائل بسرخی و پرکره و برک آن شش خار
بود مانند سنان و صلب و بیخ آن بسطبری انکشتی بدرازی سه کز بلکه بیشتر از آن و بزبان
آن قوم که مکس عسل می دارند آن را خارخسک کویند و بشیرازی شوه و در صحراهای شیراز بسیار
بود و مکس عسل از کل آن خورش دارد و صاحب تحفه نیز نوشته کیاه خارداری است و اقسام
می باشد و برک اقسام آن مفروش بر روی زمین و از میان برکها ساقی می روید و یک قسم را
ساق کرهدار و خارها در حوالی کرههای و کلش سفید و بیخش سطبر و طعمش با شیرینی و اندک
تندی مانند طعم زردک و بفارسی پیوه زا نامند و در افعال مانند مسدس است و قسم دوم را
برکش بی خشونت و خاردار و نرم و بسیار و ساقش بقدر ذرعی و از نصف اعلای آن شاخها می
روید و آن قویتر از اول است و قسم سوم را برک مائل باستداره و بیخش دراز و در سطبری
متوسط و سفید و قسم چهارم را برک عریض و مستدیر و ساق آن بی شعبه و بقدر ذرعی و مملو
از خارهای مائل بکبودی و ظاهر بیخش سیاه و باطن سفید و شبیه ببهمن سفید و قسم پنجم
که از اقسام قرصعنۀ بیضا است برکش بسیار خارهای آن تند و ساق آن خشن و قبۀ آن شبیه
بکنکر و قسم ششم که قرصعنۀ جبلی نامند برکش محدب و قوی الحرارت و در بیت المقدس جهت
درد کمر و مواد بارده مجرب می دانند و قسم هفتم از انواع بیضا را برک عریض و بسیار
سفید و بیخ آن سست و با اندک شیرینی و در تقویت باه عظیم الاثر و قسم هشتم را ساق بسطبری
انکشت سبابه در طعم شبیه به زردک و از مطلق قرصعنه مراد همین قسم است و آن را قرصعنۀ
مسدس و در مازندران رولنک و در تنکابن ششکاک کویند و کویا مخفف شش شاخ باشد و مستعمل
بیخ آنست و بهترین ممتلی آن
طبیعت مطلق ان
در آخر اول کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل صلابات و هاضم و سریع الانحدار و مولد خلط صالح و منعظ و مبهی
و با قوت تریاقیت آشامیدن ثلث رطلی از طبیخ بیخ آن با مثل آن سداب جهت اوجاع شراسیف
و بتنهائی جهت درد پهلو و سینه مجرب اعضاء الغذاء و النفض نیز آشامیدن آب طبیخ آن با
شکر جهت تسکین اورام و بثور و تحلیل جراحات و دبیلات باطنیه و مداومت آن مخرج اخلاط
محترقه و فاسده از بدن و تحلیل ریاح و نفخ و ادرار بول و حیض و شیر و عرق و تفتیت حصاه
و رفع مغص و با شراب جهت درد جکر امتلائی و یک درم آن با یک درم تخم جزر جهت ادرار
حیض و بغایت محرک باه و مربای بیخ تازۀ نرم آن خوش بو کنندۀ جشا و محرک باه و منعظ
و عصاره آن مدر حیض و دافع مغص السموم با شراب جهت نهش هوام خصوص عقرب و سموم قتاله
و خوردن بقول مطبوخ آن ما دام که تر و تازۀ نرم است بهترین بقول است و مولد خلط ردی
نیست و محلل بلغم رقیق در معده و امعا است و کاه آن را با آب و نمک پرورده می نمایند
و بدستور خوردن بیخ آن الاورام ضماد آن محلل اورام و با آرد جو و آب برک کاسنی تازه
محلل اورام و قروح رطبه در ساق پا که آب از ان جاری باشد و داء الفیل در ابتدا و تعلیق
آن بر در خانه کریزانندۀ ذباب از آن خانه و بر اورام خارجیه محلل آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
قرصعنه . [ ق َ ص َ ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) گیاهی
است خاردار که شویکه ابراهیم نیز نامند آن را، و آن بر انواعی است : نوعی از آن چون
سوسن بری که بر درها می چسبد و از مگس جلوگیری میکند و نوعی از آن سفید و دارای برگهای
زیاد و خارهای تیز و برای درد کمر مجرب است . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
گیاه خارداری است واقسامی دارد و برگ اقسام آن مفروش و از میان برگها ساقه ها میروید،
یک قسم اول را ساق گره دار و خارها درحوالی گره ها و گلش سفید و بیخش سطبر و طعمش با
شیرینی و اندک تندی مانند طعم زردک ، و به فارسی بیوه را نامند، و قسم دوم را برگ بی
خشونت و خار آن نرم و بسیار و ساقش به قدر ذرعی و از نصف اعلای آن شاخه ها میروید و
این قویتر از آن است ، و قسم سوم را برگ مایل به استداره و بیخش دراز و در سطبری متوسط
و سفید، و قسم چهارم را برگ عریض و مستدیر و ساقش بی شعبه و به قدرذرعی مملو از خارهای
مایل به کبودی و ظاهر بیخش سیاه و باطن سفید و شبیه به بهمن سفید، و قسم پنجم که از
اقسام قرصعنه بیضاء است برگش بسیار و خارهای
آن تند و ساقش خشن و قبه آن شبیه به کنگر است
، و قسم ششم که قرصعنه جبلی نامند برگش حدبه
دار و قوی الحراره و در بیت المقدس جهت درد کمر و مواد بارده مجرب میدانند، و قسم هفتم
از انواع بیضا را برگ عریض و بسیار سفید و بیخش سست و با اندک شیرینی و در تقویت باه
قوی الاثر است ، و قسم هشتم را ساق به قدر شبری و نصف آن چتری و مایل به سفیدی و شاخه
ها زیاده بر شش عدد نمیباشد و قبه های آن مستدیر و در اطراف قبه خارهای تند و باریک
و شش عدد و بیخش دراز و به سطبری انگشت سبابه ودر طعم شبیه به زردک و از مطلق قرصعنه
مراد همین است و آن را قرصعنه مسدس نامند و
در مازندران زولنگ ودر تنکابن ششاک گویند گویا مخفف شش شاخ باشد، و در آخر اول گرم
و خشک و تریاق سموم و محلل صلابات و بلغم معده و مدر حیض و بول و شبر و عرق و سریعالهضم
و مفتت حصاة و از اکثر بقول ماکوله بهتر است و آب آن رافع مغص و احتباس حیض و درد جگر
امتلائی و آب مطبوخ او با شکر مسکن اورام و جراحات باطنی و مداومت آن رافع اخلاط فاسده بدن و محلل نفخ و شرب آب او که با مثل او سداب طبخ
یافته باشد به قدر سی مثقال جهت درد تهیگاه مجرب یافته اند و یک مثقال از بیخ او با
مثل او تخم زردک به غایت محرک باه است و مربای او با عسل به غایت مقوی احشاء و ضماد
او با مثل او آرد جو رافع قروح رطبه ساق و
ابتداء داءالفیل و مضر مثانه و مصلحش کتیرا و قدر شربتش یک مثقال است . (تحفه حکیم مومن ).
////////////
///////////
قرصعنه گیاهی است خاردار که آن را شویکه
ابراهیم نیز می نامند. این گیاه همان شوشاغ یا چوچاغ مورد استفاده در مازندران و گیلان
است. [۱]
جستارهای وابسته[ویرایش]
فهرست گیاهان
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ علیاکبر دهخدا و دیگران، سرواژه
«قرصعنه»، لغتنامه دهخدا (بازیابی در ۴ اسفند ۱۳۹۰).
/////////////
قس قرصعنه حلقیه در عربی:
- أصنوفات وصفها كارولوس لينيوس
- حياة نباتية في أوروبا
- خيمية
- قرصعنة
- نباتات البرتغال
- نباتات البوسنة والهرسك
- نباتات الجبل الأسود
- نباتات الدنمارك
- نباتات الشام
- نباتات المجر
- نباتات المغرب العربي
- نباتات النمسا
- نباتات اليونان
- نباتات أذربيجان
- نباتات أرمينيا
- نباتات ألبانيا
- نباتات ألمانيا
- نباتات أوكرانيا
- نباتات إسبانيا
- نباتات إيطاليا
- نباتات بريطانيا
- نباتات بلجيكا
- نباتات بلغاريا
- نباتات بولندا
- نباتات تركيا
- نباتات تشيكيا
- نباتات جورجيا
- نباتات روسيا
- نباتات روسيا البيضاء
- نباتات رومانيا
- نباتات سلوفاكيا
- نباتات سلوفينيا
- نباتات سويسرا
- نباتات صربيا
- نباتات طبية
- نباتات عطرية
- نباتات فرنسا
- نباتات كرواتيا
- نباتات لبنان
- نباتات مقدونيا
- نباتات مولدوفا
- نباتات هولندا
- نباتات وادي النيل
- نباتات وصفت في 1753
///////////
قس در آذری:
///////////
Eryngium campestre
From Wikipedia, the free encyclopedia
Eryngium campestre
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
E. campestre
|
Eryngium
campestre,
known as field eryngo,[1] is a species of Eryngium, which is used
medicinally. A member of the Apiaceae family, Eryngo is a
hairless, thorny perennial. The leaves are tough
and stiff, whitish-green. The basal leaves are long-stalked, pinnate and spiny.
The leaves of this plant are
mined by the gall
fly which
is called Euleia heraclei.
Contents
[show]
July–September
Mainly
Central and southern Europe, north to Germany and Holland. Rare in the British
Isles.
Used
in herbalism as an infusion to treat coughs, whooping cough and urinary
infections. Roots were formerly candied as sweets or boiled and roasted as a
vegetable. Active constituents: Essential oils, saponins, tannins.
1.
Jump up^ "BSBI List
2007". Botanical Society of Britain and Ireland. Archived
from the original (xls) on 2015-01-25.
Retrieved 2014-10-17.