فرمیوس
بفتح فا و سکون را و کسر میم و ضم یاء مثناه تحتانیه و سکون واو
و سین مهمله برنیفس است
ماهیت آن
ثمریست شبیه بحنظل و با عفوصت و در جوف آن تخمها
طبیعت آن
بسیار کرم و خشک
افعال و خواص آن
تمریخ آن با ادهان مدر عرق و ضماد آن با شراب جهت نیش افعی نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
فرنجمشک
بفتح فا و را و سکون نون و فتح جیم و کسر میم و سکون شین معجمه
و کاف معرب پلنکمشک فارسی است و آن را فرنجمشک و فلنجمشک و ابرنجمشک ببا بجای فا نیز
نامند و بسریانی فلنامثکا و برومی امیولوفراس و بیونانی اقبلیس و بهندی رام تلسی و
کویند بهندی انبل نامند
ماهیت آن
نوعی از ریحان است نبات و برک آن اندک بزرکتر و بلندتر و بسیار
خشبو شبیه ببوی قرنفل و لهذا آن را قرنفل بستانی نامند و در تراکیب هر جا قرنفل بستانی
مذکور است مراد این است و آن را حبق قرنفلی و ریحان قرنفلی نیز نامند و کویند چون رایحۀ
آن شبیه برایحۀ مشک است از ان جهت آن را فرنجمشک نامند و آن دو صنف می باشد یکی بستانی
و آن را هندی و دوم بری و آن را چینی نامند و شاخهای بستانی آن مربع و مزغب و برک آن
مانند برک بادروج و رنک آن ما بین سبزی و زردی و مزغب و رایحۀ آن شبیه بقرنفل و تخم
آن بشکل زیره و سیاه رنک مائل بسبزی و از تخم بالنکوسه پهلوتر و بسیار کوچکتر از ان
و منبت آن مجاری آبها و شوره زارها و بری آن را شاخهای مدور و برکهای آن ریزه تر و
باریک تر شبیه ببرک نمام بری و ریحان کوهی و با خشونت و با عطریت و تندی زیاده از بستانی
و تخم آن شبیه بتخم ریحان و از ان درازتر و سه پهلو منبت آن خرابها و بیابانها و سنک
لاخها
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک بری آن کرم تر و یبس این از مرزنجوش و نمام
کمتر
افعال و خواص آن
اعضاء الراس مفتح سدۀ دماغی و مصفاه و منخرین اکلا و شما و طلاء
و جهت درد سربارد نافع الفم بوی دهان خوش کند و لثه و دندان را محکم کند و رطوبات فاسدۀ
آن را دفع کند اعضاء الصدر آشامیدن آن مقوی دل و جهت خفقان و وسواس عارض از سودا و
بلغم در قلب اعضاء الغذاء مقوی معده و کبد و هاضم غذای غلیظ و محلل ریاح و جشای نیکو
آورد و مسکن مغص و منبه اشتها است اعضاء النفض جهت سپرز و بواسیر شربا و طلاء نافع
المضار مصدع محرورین و مولد مرۀ سوداشما و شربا مصلح آن بنفشه و سکنجبین مقدار شربت
آن سه درم بدل آن سوسنبر و بادرنجبویه نیز کفته اند و قرنفل نیز و تخم آن بسیار خشک
و مجفف منی و هاضم طعام و منعظ و مولد صئبان که بفارسی رشک نامند مقدار شربت آن تا
دو درم و چون در سرکه و اشربه و شراب و آب انکور داخل کنند مانع فساد آنها است بدل
آن بالنکو
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
/////////////
فرنجمشک . [ ف َ رَ م ِ / م ُ ] (معرب ، اِ) بالنگوی صحرایی و عوام
بالنگوی گنده گویند. (برهان ). فرنجمسک . (یادداشت به خط مولف ). قرنفل بستانی . (بحر
الجواهر). رجوع به فرنجمسک شود.
|| فرنجمسک . [ ف َ رَ م ِ / م ُ ] (معرب ، اِ) قرنفل بستانی است
. معرب پرنجمشک . (منتهی الارب ). افرنجمشک . اصابعالفتیات . بالنگوی صحرایی . بقلةالضب
. (یادداشت به خط مولف ). فرنجمشک .
/////////////
فرنجمشک- بادرنجبویه
اشاره
چند گیاه است که همه از خانوادهLabiatae ولی از جنسها و گونههای
مختلف میباشند.
در فارسی در مناطق مختلف با نامهای بادرنجبویه و فرنجمشک نامیده
میشوند و چون در اسناد مختلف علمی و کتب قدیمی این دو نام فارسی برای این چند گیاه
در بعضی کتب برای یکی و در برخی کتب دیگر برای گیاه دیگر آمده است، یعنی گیاهی که در
یک کتاب با نام فرنجمشک آمده در کتاب دیگری همان گیاه بادرنجبویه نامیده شده است و
از طرفی خوشبختانه این چند گیاه از نظر عطر و بوی گیاه و تا حدود زیادی خواص طبی و
دارویی نیز شبیه هستند و شاید علت اصلی این اختلاط شناسایی نیز همین باشد لذا این چند
گیاه را در این بخش به شرح زیر میآوریم:
1. گونهMelissa officinalis L . که نامهای مترادف آنMelissa cordifolia
Pers وMelissa rommana Mill . وM .graveolens Host . میباشد. به فرانسویMelisse وMelisse officinale وCitrionelle وThe de France و به انگلیسیBalm وLemon balm گویند.
گیاه فوق را به فارسی «بادرنگ بویه» گویند و در کتب طب سنتی با
نامهای «بادرنجبویه»، «مفرح القلب» و «قرنفل بستانی» آمده است.
نام علمی آن در رشت و اطراف آن «وارنگ بو» میباشد. فلور ایران
این گیاه را
معارف گیاهی، ج1، ص: 171
«فرنجمشک» نام گذارده است و در مازندران با نام محلی «پلنگمشک»
شناخته میشود. ضمنا توجه شود که در کتب قدیم نظیر ابو منصور موفق نام «فرنجمشک» و
«پلنگمشک» برای نوعی ریحان آمده است"O .gratissimum " که ریحان بوتهای میباشد.
وجه تسمیه این گیاه این است که در زبان لاتین به زنبور عسل ملیسا
گویند و چون گل این گیاه فوق العاده مورد علاقه زنبور عسل است این گیاه را نیز ملیسا
و به یونانی ملیسافولون یا برگ زنبور عسل نامند. سابقا مرسوم بوده که برای گرفتن زنبور
عسل برگ بادرنجبویه را خرد کرده و در محل مورد نظر که میخواستهاند زنبورها جمع شوند
میریختهاند.
اگر برگ بادرنجبویه یا بادرنگ بویه را بین دو انگشت فشار داده له
کنند بوی عطر مطبوعی شبیه بوی بادرنگ(Citrus medica) یا شبیه بوی لیمو از آن استشمام میشود که بادرنجبویه
الف) گل ب) مقطع گل
این نیز وجه تسمیه این گیاه به فارسی است. و چون بوی شبیه مشک میدهد
آن را فرنگ مشک یا فرنجمشک یا قرنفل بستانی نیز مینامند.
مشخصات
گیاهی است چندساله که بلندی آن 80- 40 سانتیمتر، برگها متقابل
به رنگ سبز
معارف گیاهی، ج1، ص: 172
تیره و درخشان. ساقه آن چهارگوش بیکرک. گلهای آن کوچک سفید که
معمولا در تابستان ظاهر میشوند و مورد هجوم زنبورهای عسل قرار میگیرند. رنگ گلها
در بعضی ارقام کمی تیره و به رنگ گل به و در بعضی موارد تیرهتر حتی سرخ و بنفش میباشد.
میوه آن دراز، قهوهای و کوچک است.
تکثیر این گیاه با کاشت پاجوشهای گیاه در پاییز صورت میگیرد و
پس از آن با پخش طبیعی بذر گیاه به سهولت گسترش مییابد.
برداشت گیاه معمولا در اواخر اردیبهشت قبل از ظهور گلها باید انجام
شود. برگها و سرشاخهها که برداشت میشود در محلی در جریان هوا قرار میدهند که به
سرعت خشک شود و پس از آن باید در محل تاریک و خشک نگهداری شود.
این گیاه بومی مناطق مدیترانهای است و در اروپا و آسیا نیز در
همین مناطق انتشار دارد. در ایران در کنار مجاری آبها و مناطق اطراف تهران، در شمال
ایران در رشت و اطراف آن، رودبار و در آذربایجان و مناطق شرقی ایران و استانهای غربی
میروید.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در برگ بادرنجبویه اسانس وجود دارد که معروف
است و اسانس ملیس 251] نامیده میشود و ماده عامل و مؤثر گیاه است و اسانس روغنی فرار
اکسیژنه میباشد.
خواص- کاربرد
برگهای بادرنجبویه را در فرانسه مانند چای دم میکنند و برای این
کار 30- 20 گرم برگ خشک در هزار گرم آبجوش ریخته دم میکنند و به عنوان معرق، ضد تشنج،
محرک معده ضد اسپاسم و برای جلوگیری از قی 4- 3 فنجان در روز میخورند و به همین علت
گیاه را در فرانسه به نام چای فرانسه 252] نیز مینامند.
از برگهای این گیاه برای تهیه شربتی به نام او دو ملیس 253] نیز
در فرانسه استفاده میشود که برای سنگینی معده و مبارزه با انواع سنکوپ 254] میخورند.
بادرنجبویه از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی گرم و خشک است.
به
معارف گیاهی، ج1، ص: 173
صورت جوشانده یا شربت برای تقویت معده و حواس و کبد و ازدیاد هوش
و حافظه تجویز میشود. همچنین برای تنگینفس و خفقان مفید است و سکسکه را آرام میکند.
جویدن آن دهان را خوشبو میکند و بوی شراب را زایل میسازد. مضمضه دمکرده یا جوشانده
آن برای استحکام لثه و دندانها مفید است. اگر در محلول جوشانده آن بنشینند در مواردی
که خون قاعدگی بیدلیل قطع شده مفید است و ضماد برگ آن نیز برای درد مفاصل نافع است.
2.Dracocephalum moldavica L . و نام دیگر آن در بعضی کتبMelissa cedronella آمده است (شلیمر)
به فرانسویMelisse turque
وMelisse de Moldavie
وDracocephale
و به انگلیسیMoldavic calamint وMoldavian balm گفته میشود.
این گیاه را نیز در ارومیه که به صورت پرورشی در باغچهها و مزرعه
میکارند «بارنجبویا» میگویند.
از قسمت هوایی این گیاه، برگ و سرشاخههای آن نیز بوی مطبوع و عطری
شبیه لیمو و بادرنگ یا بالنگ متصاعد میشود. تخم این گیاه را در زبان هندی «تخم فرنجمشک»
مینامند.
این گیاه در فرانسه و در مناطق جنوبی فرانسه در جزیره سیسیل و در
مولداویا و در آسیا میروید. در ایران در آذربایجان شرقی و غربی در باغچهها کاشته
میشود و در ارومیه نیز کاشته میشود. تکثیر این گیاه از طریق کشت بذر آن صورت میگیرد
که در اوایل بهار مستقیما در مزرعه کاشته میشود.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی این گیاه دارای اسانس روغنی فرار است که
به عنوان منبع غنی از سیترال است. سیترال یک الدئید مایع است به فرمولC 9 H 51 CHO که بوی تند لیمویی
دارد و معمولا از مرکبات و از این گیاه گرفته میشود و در صنعت عطرسازی مصرف دارد.
مشخصات
گیاهی است یکساله و چندساله، به صورت وحشی، ولی معمولا پرورش داده
میشود. از نظر ابعاد گیاه کوچک است دارای گلهای آبی یا بنفش و بندرت سفید میباشد.
قسمت مورد مصرف این گیاه از نظر دارویی برگها و سرشاخههای گلدار و در بعضی موارد تخم
آن است.
معارف گیاهی، ج1، ص: 174
خواص- کاربرد
در هندوستان از تخم گیاه به عنوان تونیک، قابض، بادشکن و برای کاهش
تب استفاده میشود و از گیاه به عنوان تونیک و قابض و از لهشده آن برای التیام زخم
استفاده میشود.
از نظر طبیعت این گیاه نیز گرم و خشک است.
3.Melissa Parviflora Benth
این گیاه در دامنههای معتدل هیمالیا در هندوستان میروید در ایران تا
به حال شناسایی نشده است. این گیاه را به زبان اردو «بارنجبویا» مینامند.
این گیاه در هندوستان در مواردی مشابه دو گیاه دیگر مصرف میشود.
از برگها و سرشاخههای آن به عنوان تببر و برای کنترل بیماریهای مغز، کبد و قلب و
از لهشده آن در محل گزیدگی حشرات سمی استفاده میشود. از میوه آن به عنوان تونیک مغزی
و در موارد مالیخولیا به کار میرود. از دمکرده گیاه برای استحکام لثهها و برطرف
کردن مزه بد دهان استفاده میکنند و به علاوه گیاه محرک و مقوی معده است و برای نرم
کردن مو به کار میرود [فوکود] در اندونزی برای معالجه سردرد مصرف دارد [باکر*].
هر سه گیاه فوق از نظر طبیعت گرم و خشک توصیف میشود و در کتب طب
سنتی برای دو گیاهMelissa
وDracocephale
که در ایران یافت میشود و در دسترس است خواص تا حدود زیادی مشابه ذکر
کردهاند. معتقدند که خوردن و بو کردن آنها بازکننده گرفتگیهای دماغی است. درد سر
را تخفیف میدهند و جویدن برگ آنها دهان را خوشبو میکند، برای استحکام لثهها و دندانها
مفیدند. خوردن آنها برای تقویت کبد و معده نافع است و به هضم غذای سنگین کمک میکند
و باد و گاز معده را تحلیل میبرد و چون گرم هستند، توصیه این است که اشخاص گرممزاج
نخورند و اگر به هر صورت مصرف شده باشد برای رفع عوارض آن میتوان از گل بنفشه و سکنجبین
استفاده کرد. به علت تشابه خواص در نسخههای طبی اغلب به جای فرنجمشک از بادرنجبویه
و یا بالعکس استفاده میشود.
چند نسخه از نظر نمونه طرز مصرف
تهیه شربت بادرنجبویه.
الف) شربت ساده
آب برگ بادرنجبویه 1 کیلوگرم
معارف گیاهی، ج1، ص: 175
قند 1 کیلوگرم باهم جوشانده قوام آورند و هربار تا 10 گرم میل شود.
ب) شربت مرکب زیر علاوه بر خواص فوق برای تقویت قلب نیز به تجویز
شیخ الرئیس ابو علی سینا مصرف میشده است.
برگ تازه بادرنجبویه 40 گرم
تخم فرنجمشک- تخم بادرنجبویه
تخم کاسنی از هریک 50 گرم
گلگاوزبان- مغز ریشه شیرینبیان از هریک 20 گرم
رازیانه- بسفایج از هریک 16 گرم
ایرسا 12 گرم
آب سیب شیرین 1 کیلوگرم
قند سفید 750 گرم
مخلوط داروها را در گلاب و آب سیب بخیسانند و پس از آن بجوشانند
و آن را صاف کنند و با 750 گرم قند مخلوط و جوشانیده و قوام آورند و هربار 35 گرم میل
نمایند.
نسخه دیگر از شیخ الرئیس ابو علی سینا
تخم کاسنی- تخم فرنجمشک- تخم بادرنگبویه از هریک 50 گرم
گلگاوزبان- برگ و سرشاخه گاوزبان- ریشه بنفشه
مغز ریشه شیرینبیان از هریک 15 گرم
پرسیاوشان- بسفایج پوست گرفته و افتیمون از هریک 40 گرم
برگ بادرنجبویه 40 گرم
مجموع را در گلاب و عرق بیدمشک و آب خیسانده و جوشانده و صاف کنید
با 800 گرم قند جوشانده قوام آورند و هربار حدود 35 گرم میل کنند.
نکته قابل ملاحظهای از یادداشتهای دکترDr .Schlimmer
در بازار دارویی تهران طبق مطالعات و ملاحظات شلیمر سابقا اغلب
به جای بادرنجبویه گیاه دیگری به نامAsperugo Procumbens به خریداران عرضه میکردند و این بررسی توسط آقایDr .Haussknecht همکار شلیمر شخصا
به عمل آمده است.[255]
معارف گیاهی ؛ ج1 ؛ ص175
ابراین توجه میدهد اشخاصی که علاقه دارند از بادرنجبویه استفاده
کنند با توجه به اینکه این گیاه در اطراف تهران در پسقلعه- شمیرانات و در سایر مناطق
شمال و
معارف گیاهی، ج1، ص: 176
آذربایجان فراوان میروید، شخصا اقدام به تهیه گیاه اصلی بادرنجبویه
نمایند زیرا گیاهAsperugo Procumbens
با اینکه شکل ظاهری گیاه شبیه بادرنجبویه است ولی آن خواص را ندارد.
برای مزید اطلاع مختصری در باب این گیاه در زیر نوشته میشود.
گیاهAsperugo Procumbens L . گیاهی است از خانوادهBorraginaceae که به فرانسویRapette و به انگلیسیGoose grass گفته میشود.
خزنده یکساله برگهای بیضیشکل- گلهای آبی کوچک که از بغل برگها
در میآید این گیاه نیز در اطراف تهران، شمیرانات و در دامنههای البرز در گچسر و در
شمال در اطراف رشت پیربازار، آذربایجان در مزارع اطراف تبریز، کرمانشاه در دامنه کوه
پرو، نهاوند، کبوترخان همدان و سرانجام در خرابههای شوش و بیشه دیده میشود و شاید
هم علت این اشتباه همین باشد که در اغلب مناطقی که بادرنجبویه میروید این گیاه نیز
میروید در حقیقت این گیاه از انواع گاوزبان است و خواص آن در حد گاوزبانها میباشد.
معارف گیاهی، ج1، ص: 177
//////////
فرنجمشک یا وارنگ بو[۲] (نام علمی: Melissa
officinalis)[۳]مسکن
و ضد اگزمای پوستی ناشی از استرس میباشد. از فرنجمشک برای تسکین و رفع درد و ناراحتی
ناشی از گوارش شامل گاز و باد معده نیز بهره میگیرند.[۴]
محتویات [نمایش]
مشخصات[ویرایش]
گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که ارتفاعش بین ۳۰ تا ۸۰ سانتیمتر
است. این گیاه دارای شاخههای پرپشت و متعدد است و به حالت خودرو در اکثر نواحی معتدل
آسیا و اروپا (از جمله ایران) میروید. برگهای این گیاه متقابل بیضوی و قلبیشکل و
دندانهدارند. ریشه این گیاه کوچک و استوانهای شکل و سخت و منشعب است. گلهایش سفید
یا گلی رنگند که به تعداد ۶ تا ۱۲ در کناره برگها مجتمع گردیدهاند. میوهاش فندقه
و قهوهای رنگ میباشد. این گیاه در طب به عنوان بادشکن و ضد تشنج و مقوی معده و معرق
و زیادکننده ترشحات صفرا تجویز میشود. به علاوه در رفع سرگیجه، رفع حالت قی زنان باردار
و بی خوابی و ضعف مصرف آن توصیه شدهاست.[۵]
/////////////
قس الترنجان، المخزني،
المليسة المخزنية، الحبق الترنجاني:
الترنجان[2] المخزني أو المليسة
المخزنية[بحاجة لمصدر] أو الحبق الترنجاني[3] (الاسم العلمي:Melissa officinalis)
هي نوعنباتي عشبي معمّر يتبع جنس المليسة من فصيلة الشفوية[4][5][6]. هو
عشب معمر له ساق مربعة, له أزهار بيضاء وأحياناً قرمزية وتحتوي الثمرة على أربع
بذور وتحتوي العشبة عامة على زيت طيار. ينمو طبيعياً في جنوب أوروبا و حوض البحر الأبيض المتوسط. يصل
طول نبات الترنجان إلى 70-150 سم. تعطي أوراقه رائحة لطيفة تشبه رائحة الليمون وقريبة من النعنع. في نهاية الصيف، تظهر على النبات أزهار بيضاء صغيرة مليئة بالرحيق تجذب النحل، ومن
هنا أتى اسم الجنس في هذا النبات (باليونانية:Melissa)
من (اللغة الإغريقية ويعني
'نحل العسل').
تأتي النكهة المميزة للنبات من احتوائه
على مركبات (terpenes citronellal، citronellol، citral
و geraniol).
محتويات
[أظهر]
حشيشة النحل، ترنجان، حبق ترنجاني, مليسا
(وهو اسم اغريقي يعني عسل النحل)، بلسم الليمون (بالإنجليزية: lemon balm).
يجب الانتباه إلى أن الاسم مليسة يطلق في الوطن العربي خطأً
على شجرة الليبيا (باللاتينية: Lippia citriodora)
وهي نبات آخر تماماً ينتمي إلى الفصيلة اللويزية (باللاتينية: Verbenaceae).
يزرع هذا النبات بسهولة في المناطق ذات
الاحتمالية 4 إلى تسعة حسب تصنيف وزارة الزراعة في الولايات المتحدة الأمريكية. في المنطقة 4،
يحتاج النبات إلى تربة ممهدة جيدة الصرف ورملية. وفي المنطقة 7، يمكن حصاده عند
نهاية تشرين الثاني. يفضل هذا النبات التعرض للإشعاع الشمسي المباشر ولكنه مع ذلك يتحمل
الظل بدرجةٍ متوسطة، أكثر من معظم الأعشاب. في المناخات الجافة، ينمو هذا النبات
بشكل أفضل في الأماكن نصف الظلية. ومن السهل زراعة هذا النبات في أوعية داخل
البيت.
يمكن إكثار النبات خضرياً
أو بذرياً. في المناخات المعتدلة تموت ساق النبات في بداية الشتاء، ثم
تنمو ثانيةً في الربيع. يمكن
إكثار النبات بسهولة عن طريق العقل الساقية بعد وضعها في الماء، أو بالبذور.
يتكاثر في الظروف المثالية بشكلٍ كبير مما يجعله عشباً ضاراً.
يستعمل نبات الترنجان غالباً كمنكه في المثلجات والشاي المصنوع من الأعشاب ساخناً كان أم
مجمداً، وغالباً ما يستعمل بمرافقة أعشاب أخرى كالنعنع. ومن الشائع أيضاً إرفاق هذا النبات مع أطباق الفواكه أو
الحلويات.
تستعمل الأوراق المسحوقة، عند دهنها على
الجلد، كطاردٍ للبعوض. يستعمل الترنجان طبياً على شاكلة شايٍ عشبي، أو بشكل خلاصة.
يُعتَقَد بأنه يحوي مواد مضادة للبكتريا وموادً مضادة للفيروسات (فعّال ضد مرض herpes simplex)،
ويستعمل أيضاً كمهدئ أو مسكن لطيف. أظهرت دراسة واحدة على الأقل بأن الترنجان
فعّال في تخفيض التوتر، مع أن مؤلفي الدراسة اقترحوا إجراء المزيد من الأبحاث.[7]. تم
إثبات خواصه المضادة للبكتريا أيضاً بالبحث العلمي، بالرغم من أن هذه الخواص كانت
أضعف من العديد من النباتات الأخرى التي دُرست.[8]. الزيت
العطري المستخرج من نبات الترنجان شهيرٌ جداً في مجال المعالجة بالزيوت العطرية.
وغالباً ما يتم تقطير هذا الزيت بالمرافقة مع زيت الليمون، (زيت السيترونيلا) أو
مع زيوت أخرى.
تستعمل الأوراق لعلاج حالات التوتر والاكتئاب والقلق
واضطرابات النوم الخفيفة إلى المتوسطة[9].
ولمستخرج هذا النبات خاصية مضادة لبعض أنواع البكتيريا المقاومة للمضادات الحيوية[10].
يجب تفادي أخذ نبات الترنجان من قبل
الأشخاص الذين يتعاطون أدوية دَرَقيّة (كالثيروكسين مثلاً) لأن النبات يمنع امتصاص
الدواء كما هو معتقد.[11]
على الرغم من الاستخدام الطبي الشعبي
الواسع، فإن زيت الترنجان قد مُنع من قبل اتحاد العطور العالمي (IFRA)
في التعديل الثاني والأربعين.
يحوي الترنجان مادة الأوجينول التي
تقتل البكتريا والتي ثَبَتَ أنها تهدئ العضلات وتخدر الأنسجة. ويحوي أيضاً مواد
دباغية (تانينات) تسهم في
فعاليته المضادة للفيروسات، إضافةً إلىالتيربينات التي تضيف له التأثيرات المسكنة.
أوراق
أوراق
1.
^ تعدى
إلى الأعلى ل:أ ب ت مذكور في : Species Plantarum. 1st Edition, Volume 2 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358613 — المؤلف:كارولوس لينيوس — العنوان : Species Plantarum — المجلد:
1 — الصفحة: 592
7.
^ Kennedy، D.O.; W. Little, A.B. Scholey. (2004).
"Attenuation of laboratory-induced stress in humans after acute
administration of Melissa officinalis (Lemon Balm)". Psychosom Med. 66 (4): 607–613. doi:10.1097/01.psy.0000132877.72833.71. PMID 15272110. Cite uses deprecated parameter |coauthors= (مساعدة)
8.
^ Nascimento، G.G.F.; J.
Locatelli, P.C. Freitas, G.L. Silva (2002). "Antibacterial activity of
plant extracts and phytochemicals on Antibiotic-resistant bacteria". Brazilian Journal of Microbiology. 31 (4). Cite uses
deprecated parameter |coauthors= (مساعدة)
9.
^ المركز الوطني للمعلومات التقنية الحيوية اختبار تجريبي
لمستخرج من أوراق المليسة المخزنية في علاج متطوعين يعانون من القلق واضطرابات
النوم الخفيفة إلى المتوسطة تاريخ
الولوج 4 نوفمبر 2012
10.
^ مجلة علم الأحياء الدقيقة البرازيلية [www.scielo.br/pdf/bjm/v31n4/a03v31n4.pdf
النشاط المضاد للجراثيم للمستخلصات النباتية والمواد الكيميائية النباتية على
البكتيريا المقاومة للمضادات الحيوية ISSN 1517-8382 ] تاريخ الولوج
4 نوفمبر 2012
- أنواع نباتية
- أعشاب
- حياة نباتية في الوطن العربي
- شفوية
- طب بديل
- قطرماوات
- مليسة
- نباتات آسيا
- نباتات الشام
- نباتات شمال أفريقيا
- نباتات طبية
- نباتات وصفت في 1753
- نعناعاوية
- حياة نباتية في أوروبا
//////////
قس دِرمان لیمون اُتو در آذری:
Dərman
limonotu, bədrənc (lat. Melissa
officinalis)[1] və
ya Xanım tərəsi [2] - bədrənc cinsinə
aid bitki növü.[3]
/////////////
قس وارنگ بو، بادَرَنجبویه، بادَرَنگْبویه، کوکوآلد در
مازرونی:
وارنگ بو یا بادَرَنجبویه یا بادَرَنگْبویه یا کوکوآلد (Melissa
officinalis) گیاهی هسه معطر و علفی چندساله.اصلی خاستگاه وِ شرق مدیترانه هسه
و در اکثر نقاط شومال ایرون و در بعضی از نقاط آزربایجان و پیدا بونه.
اینتا گیاه از راسته لبگلیها (Lamiales)
و تیره نعناعیان (Lamiaceaes)هسه که بین ماههای
تیر و مرداد گل دنه. ساقههای اون راست و چهار گوش هسه و دپوشیه از کرک هسه. از کنار
برگهایش، گلهایی با کاسبرگهای رنگی درانه که اول دفعه زرد کم رنگ هسه، سپس به اسپه
و در نهایت به بنفش تبدیل بونه. تومی بوّیم تموم گیاه، عطر لیموی تندی از خِد ساطع
کنّه. موطن اصلی اینتا گیاه قسمت وسیعی از شرق مدیترانه هسه. امروزه به منظور بهره
برداریهای تزیینی و پزشکی و تولید عسل، اینتا گیاه ره در باغا و مزارع کشت کننه.[۱]
//////////
قس ليمو ويلني، کرپوله در پشتو:
ليمو ويلني يا کرپوله (په لاتين: Melissa
officinalis) د څو کلنه یو درملي بوټي دي چی په جنوبي
اروپا او لويديځي آسيا کې شنه کېږي او په طبيعي
درملنې کی مهم رول لوبوي. دغه بوټي څښاکونو او خواړو ته هم ورکول
کېږي.
/////////////
قس لیمون اوتو در ترکی استانبولی:
Limonotu (Melissa
officinalis), merkezi Avrupa ve Akdeniz bölgelerinde yetişen, nane türü
bir bitkidir. Beyaz çiçekleri bal arısını çektiği için genus ismi Yunanca'dan gelme
"Bal arısı" Melissadır,
yani Oğulotu.
70–150 cm'ye
kadar uzayabilir. Yaprakları hafif bir limon aroması verir. Yazın açan küçük
beyaz çiçekler nektar doludur. Bu durum türün isminin kaynağıdır.
//////////
Lemon balm
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Lemon balm
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
M. officinalis
|
Lemon balm (Melissa officinalis),[1] balm,[2] common balm,[3] or balm mint, is a perennial herbaceous plant in the
mint family Lamiaceae and native to south-central Europe, the Mediterranean Basin, Iran, and Central
Asia, but now naturalized in the Americas and
elsewhere.[4]
It grows to a maximum height of
70–150 cm (28–59 in). The leaves have a mild lemon scent similar to mint. During summer, small white flowers full of nectar appear. It is not to be confused with bee balm (genus Monarda), although the white flowers attract bees, hence the genus Melissa (Greek for "honey bee").
The leaves are used as an herb, in teas,
and also as a flavouring. The plant is used to attract bees for honey
production. It is grown as an ornamental plant and for its oil (to use in perfumery). The tea of lemon balm, the essential oil, and the extract are used in traditional and alternative medicine, including
aromatherapy. The plant has been cultivated at least since the 16th century,
but reliable medical research is still working to establish the safety and
effects of lemon balm.
&&&&&&&
فرخار
بفتح فا و سکون را و فتح خاء معجمه و الف و راء مهمله
ماهیت آن
درختی است بقدر چنار و برک آن
مانند برک بادام و کل آن مانند کل سرخ و بغایت خوش منظر و طبیعت
و افعال و خواص آن ضعیف تر از کلنار است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
فرشه
بفتح فا و را و شین معجمه و ها
ماهیت آن
اسم عربی شیریست که با زردۀ تخم مرغ بآتش نرم بجوشانند تا غلیظ
شود شبیه باغور و در افعال مانند لباء است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
فرشه . [ ف ُ ش َ / ش ِ ] ۞ (اِ) فرش . شیر حیوانات نوزاییده
که فله نیز گویند. (انجمن آرا). فرش و آغوز و فله و شیر نوزائیده . (ناظم الاطباء).
شیری است که با زرده تخم مرغ به آتش نرم بجوشانند
تا غلیظ و شبیه به آغوز شود و در افعال مثل لباست . (تحفه حکیم مومن ).آغوز. فله . ماک . زهک . (یادداشت به
خط مولف ). فرش است که آغوز و فله باشد. (برهان ). رجوع به لبا شود.
|| لبا. [ ل ِ ب َءْ ] (ع اِ) فله و آن
اوّل شیر حیوان نوزاییده باشد و به هندی پیوسی است . (منتهی الارب ). آغوز. (برهان
). کال . ماک . فَلَه . فَلّه .گورماست . شیر غلیظ است که از وقت زادن حیوان تا سه
روز میباشد، به هندی کهیل گویند و پیوسی نیز نامند. (غیاث ). اول شیر حیوان بعد زادن
. شیری که پس از انفصال مولود دوشند. شیری که گاه ولادت دوشند حیوان نوزاییده را. لبن
َ رطب . ابوریحان در صیدنه گوید: ابن یمانی از ابوزید روایت کند لبا به عربی شیری باشد
که چون حیوان حمل بنهد اول چیزی که از پستان او بیرون آید آن باشد و غایت دو تا سه
دوشیدن بیش نباشد و شیری که بعد از او آید عرب او را فصیح گوید لیث گوید. بهمزه مقصوره است و اول شیری است که چون حیوان حمل بنهد
از او متولد شود و آن از شیر غلیظتر باشد. (ترجمه
صیدنه ابوریحان ). حکیم مومن در تحفه
گوید: به فارسی فرشه و به ترکی آغوز نامند و آن شیر غلیظی است که بعد از ولادت سه چهار
روزه دوشیده شود و یک وقیه او ده رطل شیر را
غلیظ میکند و در تسمین بدن و تحریک باه محرورین موثر و بغایت مسدد و مورث فواق و مولد
حصارة و دیرهضم و مصلحش شیرینیهاست . صاحب اختیارات بدیعی گوید: به شیرازی زهک و فله
خوانند طبیعت آن سرد و تر بود و مصلح مزاج گرم بود و بدن را فربه گرداند و وی بطی الهضم بود و خلطی عظیم از وی متولد شود و دیر از
معده بگذرد و از امعاء و نفخ در معده و درد پیدا کند و جشاوی دخانی بود و مهیج فواق
و مولد حصاة بود و چون با عسل بود غذا بسیار دهد و مصلح وی بود.
|| فله . [ ف َل ْ ل َ / ل ِ / ف َ ل
َ / ل ِ / ف ُل ْ ل َ / ل ِ / ف ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) شیر اول حیوان نوزاییده که چون
بر آتش نهند منجمد شود و مایه پنیر گردد. آغوز.
لبا. (فرهنگ فارسی معین ). زهک . لبا. آغوز. گورماست . ماک . (یادداشت مولف ) : کنیزک
با طبق فله بردست نهاده ، سرگشاده زیر منظره
مهدی بگذشت ، مهدی فرونگرست ، فله بدید آرزوش کرد. (ترجمه تاریخ طبری ).
نوآیین مطربان داریم و بربطهای کوبنده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله
.
منوچهری .
|| پنیر تازه نیک . (حاشیه
فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ).
//////////
&&&&&&&
فسافس
بضم فا و سین و الف و کسر فا و سین مهمله بفارسی سرخک و ساس و شب
کزنیز و بهندی کهتمل و بفرنکی سمیس نامند
ماهیت آن
حیوانی است از جمله هوام و بقدر نصف عدس و سر و دم آن باریک و بسیار
کوتاه فی الجمله شبیه بنصف دانۀ حب الخروع و دست و پای آن نیز باریک و دو سبل کوتاه
نیز دارد و نیشی از دهان برمیآورد و بآن می کزد و باز بخود می کشد و بدبوی و بچۀ آن
سرخرنک و بزرک آن مائل بسیاهی و از کزیدن آن عضو اندک خارش و سوزش و ورم کمی می کند
و باز خودبخود زائل می کردد و در شکافهای چوب و سریرها و خانۀ کبوتران و در چهارپایه
که باصطلاح هند پلنک می نامند و بران خواب می کنند و لباس پشمی و ابریشمی و در حصیرها
و بوریاها بسیار تکون می یابد
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم
افعال و خواص آن
اعضاء الراس نفوخ سائیدۀ آن در بینی و استشمام رائحۀ سائیدۀ آن
و یا طلای آن بر انف جهت مرضی که در بنکاله می شود و آن را اهوه می نامند مؤثر و دود
آن بانبوبه که در حلق برسد و یا آشامیدن آن با سرکه و شراب و یا غرغرۀ آن جهت اخراج
زلوی در حلق مانده موثر اعضاء النفض کذاشتن سودۀ آن در سوراخ قضیب جهت رفع احتباس بول
و استشمام رائحه و بخور آن جهت اختناق رحم و مالیدن آن بر موضع داء الثعلب السم بلع
یک عدد آن جهت کزیدن مار شاخدار و از بسیاری خوردن آن مانند خوردن ذراریح احوالی طاری
می کردد و تدبیر آن نیز تدبیر آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
فسافس . [ ] (اِ) به فارسی ساس نامند.
حیوانی است بشکل عدس و بسیار بدبوی و در مزاج قریب به ذراریح ... (تحفه حکیم مومن ). رجوع به ساس شود.
|| ساس . (اِ) ۞ نام کرمی است از مقوله کیک و شپش فاما از آنها بزرگتر باشد، و خون مردم
بخورد و چون آن را بگیرند دست را بدبوی سازد. (جهانگیری ) (برهان ). کرم بدبو که در
چهار پای باشد. (غیاث ). بزبان دارالمرز و گیلان ۞ کرمک خرد که خون مکد. (رشیدی
). بزبان دری تبری ۞ جانوری سیاه از قبیل کیک و شپش که در لباس و چوب پیدا شود. (انجمن
آرا) (آنندراج ). در اصفهان آن را سرخک نامند. (فرهنگ نظام ). به هندی آن را کتمل خوانند.
(جهانگیری ) (برهان ) (رشیدی ) (شعوری ). به دکنی مکَن گویند. (برهان ) (رشیدی ). بیشتر
در بلاد مرطوب پیدا میشود. (فرهنگ نظام ). حشره ای ببزرگی عدس سرخ رنگ و سخت گنده و
بدبو که در درز در و دیوار و چین متکا و میان اوراق کتاب و امثال آن جای گیرد و تخم
گذارد و بسیار شود و چون پشه و کیک گزد و جای گزیدگی آن سخت آماسد و سخت خارد چندین
روز. تخته بید. حشره چوب . غسک . سرخک . شب گز. غریب گز. در یادداشتهای
علامه محمد قزوینی آمده : «ساس »، بمعنی حشره
کوچک معروف ، عربی فصیح است ، قال فی اللسان «السوس و الساس لغتان و هما العثة
التی تقع فی الصوف و الثیاب و الطعام ... و ساست الشاة کثر قملها». پس معلوم میشود
که اصل ساس بمعنی عموم کرم کوچک حبوبات و «بید» جامه های پشمینه و شپشه حیوانات و امثالها بوده است و سپس این معنی عام
در طی استعمال فارسی زبانان اندکی تخصص یافته و بر یک نوع مخصوصی از انواع کرم و شپشه
و بید که همین حشره منفوره باشد بعدها اطلاق
شده است منحصراً. ولی اسم حقیقی این نوع حشره یعنی ساس معروف ما در عربی «بق » است
که مفرد آن «بقة»است ...امروز هم در شامات (یا در مصر) چنانکه از یکی از عربهای همان
صفحات شنیدم ساس را بقه میگویند. (یادداشتهای قزوینی ج 3 ص 140 و 141). در کتاب فرهنگ
ایران باستان پورداود آمده : واژه ساس که بر
یکی از خرفستران اطلاق میشود از زبان آشوری بما رسیده است و آن را «ساسو» ۞ میگفتند و بمعنی بید بوده ، یا
کرمی که در جامه افتد. (همان کتاب ص 201) ۞ . در فرهنگ روستائی تالیف تقی بهرامی
آمده : ساس ۞ یکی از حشرات مضر است ، از خون
بدن انسان تغذیه میکند و علاوه براینکه در نتیجه
این عمل و خارش آن خواب راحت را از انسان دور می نماید موجب بروز ناخوشی هم
میشود. ساس بطول 4 و 5 و بعرض 3 هزارم گز است . شکل بدنش بیضی و رنگش مایل به قرمزی
است . ساس ماده در خرداد شروع به تخم گذاری می نماید و ممکن است تا پنجاه تخم بریزد.
ساس عموماً در جاهای تاریک مانند درز و شکاف در و دیوار و تختخواب چوبی و تشک و لحاف
و زیر فرش و غیره تخم میگذارد. پس از یک هفته نوزاد ساس ازتخم بیرون می آید و یازده
ماه نشو و نما می نماید تا کامل شود. ساس زمستان را در شکاف و سوراخ و درزها پنهان
میشود و شب بیرون می آید و خون انسان را می مکد. همینکه یک مرتبه سیر شد و شکمش پر
خون گردید میتواند تا دو ماه بدون غذا زندگی کند. این حشره ناقل میکرب حصبه و طاعون
و تب راجعه هم می باشد و انسان را بدان ناخوشیها گرفتار میسازد. بهترین طرز جلوگیری
از پیدایش ساس نظافت و پاکیزگی خانه و بدن است . برای دفع این حشره باید اولاً همه
جا را با دقت نگریست و هر جا که دیده شد آن را کشت . علاوه بر این شاخه و برگ بید راشب
زیر بالش گذارند چون ساس آن را دوست دارد دور آن جمع میشود صبح ساسها را گرفته بکشند.
بالاخره اگر ساس زیاد باشد ناچار باید باطاق و تختخواب و غیره دود گوگرد داد، بدین
ترتیب که اول روزنه و سوراخهای در وپنجره را میگیرند و سپس چند منقل سفالی در نقاط
مختلف اطاق می گذارند و در آن گوگرد نرم میریزند. و برای آنکه آتش بهتر در گوگرد اثر
کند و خوب بگیرد قدری شوره هم در منقل میریزند. عموماً برای هر یک صد گز مکعب فضا
3 هزار گرم گوگرد نرم و 300 گرم شوره بکار می برند. همینکه گوگرد آتش گرفت و دود بلند
شد باید از اطاق خارج شد زیرا گاز آن خفه کننده است . پس از آنکه 24 ساعت دود در اطاق
ماند در و پنجره را باز میکنند تا دود خارج شود. بر اثر دود گوگرد ساسها مرده و اطاق
قابل زندگانی است . (فرهنگ روستائی ص 730 و 731).
////////
ساس حشرهای از راسته نیمبالان و خانواده
بسترساسان (Cimicidae)
است.
ساس از کک بزرگتر است و لای درز تشک و
متکا و شکاف اجناس چوبی مخفی میشود و شب خارج شده و به انسان نیش میزند. آنها اغلب در شب فعالیت میکنند اما اگر یک هفته از خانه دور باشید،
همین که به استراحت بپردازید یا روی مبل بنشینید به سراغ شما خواهند آمد. میبینید
که روشن گذاشتن چراغها در مورد این خونآشامهای کوچک، مخصوصاً زمانی که گرسنه هستند،
چندان مؤثر نیست.[۳]
ساس از راه خونخوراکی از انسان و دیگر
جانداران خونگرم تغذیه میکند.[۴]
دو نوع ساس که از نظر بهداشتی برای انسان
اهمیت دارد، ساس معمولی (ساس تختخواب، Cimex lectularius) و ساس گرمسیری (Cimex hemipterus) هستند. این دو نوع
ساس از روی پیشسینه یعنی بخش اول سینه از هم تشخیص داده میشوند.[۵] در حال حاضر شواهدی
دال بر انتقال بیماریهای عفونی مانند هپاتیت بی یا سی و یا انتقال ایدز از طریق گزش
ساس در دست نیست. ویروسها در داخل بدن ساس تکثیر نمیشوند و در مدلهای حیوانی انتقال
بیماریهای ویروسی از طریق گزش ساس ممکن نبوده.[۶]
/////////////
قس بق الفراش در عربی:
بق الفراش cimex lectularius حشرات صغيرة بنية
اللون مسطحة تتغذى على الدماء وهي النوع الأكثر تأقلماً على العيش مع البشر منذ عصور
بعيدة.
بعض الأنواع الأخرى تفضل أن تتغذى على
عائل بري خصوصاً الخفافيش والطيور.
////////////
قس کوتوک بوسوک در باسای اندونزی:
Kutu busuk atau bangsat atau kepinding atau tinggi atau
disebut juga tumila adalah serangga parasit dari
keluarga Cimicidae. Kutu busuk dikenal sebagai spesies yang
meminum darah manusia dan hewan berdarah panas lainnya. Kutu busuk senang
tinggal di rumah manusia, khususnya pada tempat tidur. Kutu busuk biasa tinggal
dan bertelur di lipatan tempat tidur atau bantal dan tempat-tempat tersembunyi
lainnya. Kutu busuk bisa menggigit tanpa disadari korbannya, biasanya ia akan
agresif pada malam hari. ia akan menimbulkan bekas gigitannya yang berupa
bentol dan terasa gatal serta panas pada korbannya. Serangga parasit ini bisa
menimbulkan penyakit ruam-ruam, efek psikologis, dan gejala alergi. Hewan ini
beraroma tidak sedap dan sangat menyengat di hidung.
//////////
قس در عبری با فیلتر
شکن!
////////////
قس تینگی در باسای
جاوی:
Tinggi
ya iku srangga parasit saka keluarga Cimicidae. Kayadéné tuma, tinggi kawentar
dadi kéwan cilik kang nyesep getih manungsa lan kewan getih panas liyané.
Tinggi seneng manggoN ing sakjeroning omah, utamané ing peturon. Kéwan iki
seneng ngendhog ing papan-papan temlesep ing peturon, kasur, bantal lan
sakpituruté. Kéwan iki umumé nyesep getih nalika wengi tanpa dirasa, lan tilasé
bakal ninggalaké bintul werna abang, gatel lan panas. Kéwan iki uga nduwèni
ganda kang ora enak.
Kéwan
iki uga disebut kepinding, bangsat, lan Kutu busuk.
//////////
قس کونگونی در سواحلی:
Kunguni ni mdudu mdogo wa familia Cimicidae katika oda Hemiptera ya nusungeli Pterygota (wenye mabawa). Anaishi mara nyingi
katika vitanda ambamo hufyonza damu ya wanadamu kama chakula chake, hasa usiku.
//////////
قس تشک قنده لِسی در ازبکی:
Toʻshak qandalasi, taxta qandalasi (Cimex lectularius) — qandalalar turkumi
parazit qandalalar oilasiga mansub hasharot turi. Yer yuzining hamma joyida
tarqalgan. Erkagining uz. 4,9— 6,4 mm, urgʻochisi 4,8— 8,4 mm.
Qizgʻishqoʻngʻir (lichinkasi och sariq). Ogʻiz organlari sanchib soʻruvchi.
Qanotlari ikkilamchi marta yoʻqolib ketgan. Odam va issiq qonli hayvonlar
ektoparaziti. Qon bn oziklanadi. Toʻshak qandalasi chaqib, odamni bezovta
kidali; teri qattiq qichiydi. Xonadonlar, tovuqxonalar, vivariylar, baʼzan qushlar
va koʻrshapalaklar uyasida, kemiruvchilar inida yashaydi. Kechasi faol. Tez
koʻpayadi. Uzoq vaqt (bir necha oygacha) ochlikka chidaydi; oson tarqaladi.
Urgʻochi Toʻshak qandalasi sutkada 12 tagacha, yilda bir necha yuzta tuxum
qoʻyadi. Tuxumlari bir necha kundan 1 oygacha rivojlanadi. Lichinkasi
rivojlanish davomida (4— 8 hafta) 5 yoshni oʻtadi. Har bir yoshda bir marta
tullaydi. Tullashdan oldin lichinka qonga toʻyib oladi. Voyaga yetgan Toʻshak
qandalasi 14 oygacha yashaydi.
////////
قس کتمل در پشتو:
کټمل (علمي
نوم: Cimex
lectularius) چې په پارسي
کې یې خسک بولي، د وزر لرونکو خوځندکو څخه دی
چې د Cimicidae په کورنۍ او د Cimex په جنس اړه لري.
//////////
قس تحتا کوروسو در ترکی استانبولی:
Tahtakurusu, Hemiptera takımının Cimicidae familyasından
böceklerin ortak adıdır. Bunlar yalnızca memelilerden ve kuşlardan kan emerler.
Kan emmek için geceleri konukçularına yanaşırlar. Diğer zamanlarda ışıktan
korunmuş yerlerde saklanırlar.
///////////
قس تقتابیت در ترکمنی:
Tagtabit (lat. Cimex lectularius) gan sorujy hojalyk mör-möjekleriniň has
giňden ýaýran görnüşidir.Ol ýarymgatyganatlylar otrýadyna degişlidir. Otrýad 3
müň töweregi görnüşi öz içine alýar.
///////////
Bed bug
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Bed bug
|
|
Cimex lectularius
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Superfamily:
|
|
Family:
|
|
Bed bugs are parasitic insects of the cimicid family that feed exclusively on blood. Cimex lectularius, the common bed
bug, is the best known as it prefers to feed on human blood. Other Cimex species
specialize in other animals, e.g., bat bugs, such as Cimex pipistrelli (Europe), Cimex
pilosellus (Western United States), and Cimex
adjunctus (entire Eastern United States).[2]
The name bed bug derives from the preferred
habitat of Cimex lectularius: warm houses and especially near or
inside beds and bedding or other sleep areas. Bed bugs are mainly active at
night, but are not exclusively nocturnal. They usually feed on their hosts without being noticed.[3][4][5]
A number of adverse health effects may
result from bed bug bites, including skin rashes, psychological effects, and allergic symptoms.[6] Bed bugs are not known to transmit any pathogens as disease vectors. Certain signs
and symptoms suggest the presence of bed bugs; finding the adult insects
confirms the diagnosis.
Bed bugs have been known as human parasites
for thousands of years.[7] At a point in the early 1940s, they were mostly eradicated in
the developed
world, but have increased in prevalence since
1995, likely due to pesticide resistance, governmental
bans on effective pesticides, and international travel.[8][9] Because infestation of human habitats has begun to increase, bed bug
bites and related conditions have been on the rise as well.[7][10]