عضل
بفتح عین و ضاد معجمۀ مفتوحه و لام
ماهیت آن
چیزی است در بدن حیوان که قریب بمفاصل و اعضای متحرک
آن می باشد و بحسب تعدد حرکت اعضا تعدد آن می باشد و آن مرکب از لحم و رباطات و اعصاب
و عروق و غشا است چنانچه تشریح آن در کتب تشریح و کلیات مذکور است
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
جید الغذا و صالح الکیموس و لذیذ و خفیف تقلیل تناول
آن و اکثار آن محدث قئ بالخاصیت و همچنین چون در امتلای طبیعی بدن بخورند مصلح آن ادهان
و ابازیر معتدله و بالجمله آنچه از اعالی بدن و قریب بمفصل باشد بهتر است از اسافل
آن و دور از مفصل
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
عضلة. [ ع َ ض َ ل َ ] (ع اِ) ۞ پی یا گوشت درشت ، و گوشت بازو و ساق ، و
هر گوشت که پر و مجتمع باشد در پی . (منتهی الارب ). گوشت ساق و گوشت بازو. (دهار).
هر عصبی که با آن گوشت بسیار و مجتمع و انباشته همراه باشد. (از اقرب الموارد). ماهیچه ساق و هرگوشتی که مجتمع در جوف غلافی بود و هر گوشتی
که با پی همراه بود. و در اصطلاح تشریح ، آلتی لحم و لیفی که متشکل می سازد گوشت بدن
انسان و دیگر حیوانات را و چون متقلص گردد حاصل می نماید حرکات بدن را. (ناظم الاطباء).
هر عضوی را نامند که گوشت با آن باشد، و یا عضوی است مرکب از عصب و از جسمی مانند عصب
که در اطراف استخوانها روئیده می شود و آن را [ جسم مانند عصب را ] رباط گویند، و گویند
عضله جسمی است مرکب از عصب و رباط و گوشت سرخ و غشاء. صاحب ذخیره گوید غدد عضلات بدن
آدمی به قول اصح پانصدوپانزده است و شیخ گوید که پانصدوبیست ونه است . (کشاف اصطلاحات
الفنون ). نسج فیبری و قابل تحریک که از الیاف ماهیچه ای ساخته شده و مجموعاً گوشتهای
بدن را تشکیل می دهند و حرکات بدن را سبب می شوند. در بدن انسان دو نوع عضله موجود
است ، عضلات مخطط ۞ که عمل آنها
در اختیار انسان است مثل عضلات دست و پا و دیگر عضلات صاف ۞ که عمل آنها در اختیار آدمی نیست مثل عضلات
احشاء درونی (به استثنای عضله قلب که با اینکه
از عضلات مخطط است ولی در اختیار انسان نیست ). تعداد عضلات بدن در حدود چهارصد است
. وزن عضلات در حدود نصف وزن بدن است . هرعضله مرکب از سه قسمت می باشد: 1- شکم یا
اندام عضله که در وسط قرار گرفته است . 2- وتر عضله که دو طرف آن واقع است و به اعضای
مجاور یا استخوانهای نزدیک می چسبد. 3 - غلاف ۞ یا نیام که روی عضله را می پوشاند.
در ساختمان عضلات مخطط یک عده الیاف ماهیچه
ای وجود دارند که بوسیله یک غلاف به نام غلاف
فیبری احاطه شده اند. یک فیبر ماهیچه ای عبارت از رشته درازی است که در انسان ممکن است تا صدوبیست هزار
میکرن (صدوبیست میلیمتر) طول داشته باشد در حالیکه قطرش بین بیست تا صد میکرن بیشتر
نیست . در هر فیبر ماهیچه ای تعدادزیادی هسته در قسمت محیطی فیبر موجود است . یک فیبر
ماهیچه ای را می توانیم یک سلول ماهیچه ای بنامیم . عضلات صاف از سلولهای دوکی شکل
که شامل یک هسته هستند درست شده اند. (فرهنگ فارسی معین ). ماهیچه . مایچه . موشک
. موش گوشت ۞ ج ، عَضَل
و عَضَلات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- دو عضله ظهریا پشت ؛ دو عضله است که پشت را به جانب خلف
دو تا می کند. (از بحر الجواهر) (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- دو عضله عریضه ؛ دوعضله است بر رخساره از هر جانب یکی و
بعضی از حرکتهای لب به این دو عضله است . (از بحر الجواهر) (از کشاف اصطلاحات الفنون
).
- عضله
مکرره ؛ دو عضله کج هستند که به آن
دهان گشاده شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
|| درختچه ای است مانند دفلی . (از اقرب الموارد).
- ماهیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) ماهی خرد.(یادداشت
به خط مرحوم دهخدا). || پارچه گوشت گرد و درازی مانا به ماهی . عضله . (ناظم الاطباء).عضله
. موشک . موش گوشت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).بعضی گوشتهای بدن انسان و جانوران
که دو سر آن باریک و شبیه به ماهی است . مایچه . (فرهنگ فارسی معین ).
- نیام ماهیچه ؛ (اصطلاح پزشکی ) پرده ای لیفی
۞ که مانند غلافی از خارج یک عضله را محدود
می سازد. غلاف عضلانی . (فرهنگ فارسی معین ).
|| آنچه از خمیر به باریکی ریسمان مالند و
پزند و آش ماهیچه معروف است . (برهان ). آن است که خمیر را به باریکی ریسمان مالند
و آن را ماهیچه گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). خمیری که به باریکی ریسمان مالند و
از آن آشی پزند که آش ماهیچه می گویند. (ناظم الاطباء) :
به خال نان که تا در سفره شد بی خورد و بی
خوابم
به زلف رشته کزاین چرخ چون ماهیچه در تابم
.
بسحاق اطعمه (از آنندراج ).
عیشی چه خوش است بورک و قلیه پیاز
عمری است دراز قد ماهیچه بناز.
بسحاق اطعمه (دیوان ص 97).
|| رشته های میده
گندم که پخته با شیر و شکر می خورند به عربی اطریه گویند. (غیاث ). نوعی طعام
است که اهل شام آن را اطریه گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اطریه . (منتهی الارب
). || نام خوراکی است که از آب پز کردن گوشت ماهیچه ساخته می شود. (از فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). || در اصطلاح بنایان ، قسمتی ستبرتر
که برپای دیوار و دیواره کنند تا آب به دیوار نفوذ نکند. قسمتی از بن دیوار که ستبرتر
کنند در آنجا که دیوار به زمین پیوندد تا آب نزهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). هرگاه
منتهی الیه فصل مشترک یک سطح عمودی و سطح افقی را در ساختمان با مقداری گِل یا گچ یا
سیمان پرکنند. بطوری که سطح عمودی بلافاصله به وسیله سطح افقی قطع نشود به نحوی که به جای یک زازیه قائمه بین سطح افقی و سطح عمودی دو زاویه منفرجه پدید آید و سطح عمودی با شیبی به سطح افقی
پیوندد، آن را ماهیچه نامند. در پاشویه حوض
و فصل مشترک دیواره و کف آن معمولاً ماهیچه می کشند و در گوشه های کف حوض بمنظور استحکام
و جلوگیری از رفتن آب ، ماهیچه قرار می دهند به نحوی که کناره های پاشویه و کف حوض
به حالت پخ درآید. (فرهنگ لغات عامیانه جمال
زاده ).
////////
دستگاه ماهیچهای از ماهیچهها تشکیل میشود.
ماهیچهها برای حرکت بدن استفاده میشوند. ماهیچهها انرژی شیمیایی مواد غذایی را به
انرژی مکانیکی تبدیل میکنند، حرکت بدن از انقباض و انبساط ماهیچهها حاصل میشود.
ماهیچهها به نسبت شکل و اندازهای که دارند تقسیمبندی میشوند، در بدن سه نوع ماهیچه
وجود دارد:
ماهیچههای اسکلتی (مخطط) که در افراد معمولی
حدود ۴۰٪ وزن بدن
را تشکیل میدهد.
ماهیچههای صاف مانند ماهیچههای خودکار دیواره
رگها، روده و معده که حدود ۱۰٪ از بدن را تشکیل میدهد.
ماهیچههای قلب ماهیچه قلب مخطط است ولی غیرارادی
است.ما فقط یک ماهیچه مخطط منشعب و غیر ارادی در بدن داریم که ماهیچه قلب است.
محتویات
[نمایش]
ساختمان بافتی تارچههای ماهیچهای[ویرایش]
در ساختمان بافتی تارچههای ماهیچهای در هر
سارکومر دو نوع میوفیلامان (میوفیلامنت) قطور و نازک وجود دارد. ترکیب شدن و جابهجایی
پروتئینهایی که در این میوفیلامانها وجود دارند، اساس مولکولی انقباض ماهیچهای و
کوتاه شدن سارکومرها را تشکیل میدهند. هر یک از میوفیلامانهای قطور که در بخش میانی
سارکومر قرار دارند از صدها مولکول پروتئینی به نام میوزین ساخته شدهاند. هر مولکول
میوزین شبیه میله نازکی با یک سر کروی است که با زاویه خاصی به صورت یک پل عرضی به
یک میوفیلامان نازک میچسبد. میوفیلامانهای نازک دارای سه نوع پروتئیناند: پروتئین
اصلی آنها اکتین نام دارد که مولکولهای آن کروی و کوچک است که به صورت یک زنجیره
دوتایی قرار گرفتهاند. دو پروتئین دیگر تروپومیوزین و تروپونین نام دارند. تروپونین
دارای سه زیرواحد است این زیرواحدها عبارتند از تروپونینI,تروپونینT که به تروپومیوزین متصل میشود
و ترومپونینC که به کلسیم متصل میشود. تروپومیوزین
به صورت مولکولهای دراز و رشتهای است و هر یک از این مولکولها روی چند مولکول اکتین
را میپوشاند. مولکولهای تروپونینC
که در طول رشتههای تروپومیوزین چسبیدهاند، با یونهای کلسیم میل ترکیبی
شدید دارند و اتصال آنها با یونهای کلسیم باعث شروع مکانیسم مولکولی انقباض میشود.
فیزیولوژی[ویرایش]
در حال استراحت ماهیچه، مجموعه مولکولهای
تروپومیوزین و تروپونین از ترکیب مولکولهای اکتین و میوزین جلوگیری میکنند. براثر
تحریک عصبی واثر استیل کولین برگیرندههای سلول عضلانی، کلسیم از رتیکولوم سارکوپلاسمیک
آزاد میشود. وقتی کلسیم بر تروپونینC
اثر کند، تغییری در آرایش مولکولها پدید میآید که باعث جدا شدن تروپومیوزین
از اکتین میشود. حال اکتین آزاد شده و میوزین میتواند به آن متصل شود و باعث پلهای
عرضی متناوب به مولکولهای اکتین و لغزاندن میوفیلامانهای نازک بر روی میوفیلامانهای
قطور شود. به این ترتیب که سرهای فعال مولکولهای میوزین با زاویه معینی به مولکولهای
اکتین میچسبد و آنها را مانند یک چرخ دندانهدار جابهجا میکنند. این تغییرات باعث
کوتاه شدن سارکومرها و نزدیک شدن خطوط Z به یکدیگر و در نتیجه کوتاه شدن
طول ماهیچه میشود. در هنگام انقباض ماهیچه پلهای عرضی میوفیلامانهای قطور پس از
اتصال به میوفیلامانهای نازک و حرکت دادن آنها از میوفیلامانهای نازک جدا شده و
دوباره در نقطه دورتری به آن متصل میشوند. انرژی لازم برای این جابه جایی از مصرف
آدنوزین تریفسفات (ATP)
به وسیله سر فعال میوزین حاصل میشود.
انقباض ماهیچه اسکلتی[ویرایش]
با رسیدن پیام عصبی به سلول عضلانی یا همان
سارکوپلاسم (به انگلیسی: sarcoplasm)
و غیر متعادل کردن غشای آن به نام ساکرولما (به انگلیسی: sarcolemma) از نظر بار الکتریکی، این عدم تعادل از طریق
فرو رفتگیهایی در سارکولما به نام لوله تی (به انگلیسی:t tubule) به عمق ساکرولما و در محلی که رتیکولومهای
ساکروپلاسمیک حضور دارند نفوذ میکند و سبب آزاد شدن یونهای کلسیم از این رتیکولومهای
ساکروپلاسمیک میشود. با افزایش آزاد شدن یونهای کلسیم از رتیکولومهای ساکروپلاسمیک
(به انگلیسی: Sarcoplasmic reticulum) درون
سارکولما به درون تارچه یا میوفیبریلهای عضلانی تعداد بیشتری از این یونها به درون
فضای ساکرومر در درون میوفیبریل میروند که در آنجا به پروتئینهای تروپونین (به انگلیسی:
troponin) که بر روی رشتههای تروپومایوسین (به انگلیسی:
tropomyosin) که خود
بر روی رشتههای پروتئینی اکتین (به انگلیسی: actin) قرار دارند چسبیده و پس از واکنش با آنها منجر
به حرکت کردن آنها از سر جایشان میشوند که این حرکت منجر به آزاد شدن محل اتصال رشتههای
پروتئینی مایوسین (به انگلیسی: myosin)
به اکتین میشود. پس از آزاد شدن محل اتصال زائدههای موی شکلی (به انگلیسی: bulbous head) که بر روی رشتههای پروتئینی مایوسین وجود دارند
به درون محلهای اتصال روی رشتههای پروتئینی اکتین فرو رفته و اتصالی به نام پل متقاطع
(به انگلیسی:cross bridge) را تشکیل
میدهند. این حرکت منجر به آزاد شدن فسفاتهایی که بر روی زائدههای مایوسین قرار داشتهاند
میشوند، با آزاد شدن فسفاتها آدنوزین دی فسفات (ADP)هایی که تا کنون در سر این زائدهها ذخیره شده
بودند واکنش داده و انرژی مورد نیاز برای حرکت این زائدهها را در یک جهت و به میزان
۴۵ درجه را فراهم میآورند با حرکت این زائدهها رشتههای اکتینی که به این زائدهها
ی مایوسینی متصل هستند نیز حرکت میکنند. با حرکت رشتههای اکتینی و با کوتاه شدن نوار
اچ (به انگلیسی: H band) عضله
منقبض میشود این زنجیره از فرایندها تا حدی تکرار میشود که عضله به میزان انقباض
لازم برسد. پس از هر حرکت یک آدنوزین تریفسفات (ATP) جدید به سوی سر زائدههای مایوسینی آمده و در
همین هنگام این زائدهها از رشته اکتین جدا میشوند. آدنوزین تریفسفات در سر زائدههای
مایوسینی توسط آنزیم ای تی پاز (به انگلیسی: atpase) به آدنوزین دی فسفات و یک فسفر (Pi) تجزیه میشود، اکنون زائدههای مایوسینی آماده
برای انقباض بعدی عضلانی میباشند. پس از پایان یافتن هر انقباض یونهای کلسیم به رتیکولومهای
ساکروپلاسمیک (به انگلیسی: Sarcoplasmic
reticulum) ای در خارج از میوفیبریل که از آنها به هنگام
رسیدن پیام عصبی آزاد شده بودند باز میگردند.
در نگاره بالا: ۱. آکسون ۲. پایانه آکسون
۳. سارکومر ۴. تارچه میباشند.
فضای درون ساکرومر
منابع[ویرایش]
بروس آلبرتس،. مبانی زیستشناسی سلولی. ترجمه بهرام
میرحبیبی، حسین بهاروند، پروانه فرزانه، داوود صبور، علی شیخیان، مرضیه ابراهیمی، محمد
پاکزاد، نرگس زارع، شبنم زرعی مرادی، سیدمحمود هاشمی. مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تابش
اندیشه، ۱۳۸۵. ص.. شابک ۹۶۴-۹۵۶۴۷-۲-۱.
/////////////
قس عضله در عربی:
العضلة هي نسيج ليفيّ يتميز بقابلية الانقباض والانبساط
ويؤمِّن حركة الكائن. وتتكون العضلة الهيكلية من حزم عضلية وكل حزمة تتكون من ألياف
عضلية ويسمى سيتوبلازم الليفة العضلية الساركوبلازم وغشاء الليفة العضلية يسمي الساركوليما
وتتكون الليفة العضلية من لييفات عضلية واللييفة الواحدة تتكون من قطع عضلية متجاورة
والقطع العضلية تتكون من خيوط بروتينية وهي أكتين وميوسين. تنقسم العضلة إلى ثلاثة
أقسام: عضلة هيكلية مخططة وهي عضلات تتكون من حزمة من الألياف الرفيعة مثل عضلات الرأس
والجذع والأطراف وهي تتيح الحركة وتسمى عضلات إرادية، عضلة ملساء وهي تتكون من خلايا
أو ألياف مستطيلة وهي غير متصلة بالهيكل العظمي مثل العضلات المخططة وهي تحيط بالأعضاء
المجوفة مثل الأمعاء والقصبة الهوائية والأوعية الدموية وتسمى عضلات لا إرادية و عضلة
القلب وهي أيضاً عضلة غير إرادية ولكنها أقرب في البنية إلى العضلة الهيكلية، وتوجد
فقط في القلب.
///////////
قس عِضِله لر در آذری:
Əzələ - İnsan və heyvanların bədənində hərəkəti
təmin edən strukturlar.
İnsan skeletinin ətrafı elastik əzələlərlə əhatələnib.
Skelet və əzələlər bədənin formasını müəyyənləşdirir. Hərəkəti təmin edən əzələlər
skeletə bağlıdır. Əzələlər lifli quruluşdadır. Əzələ lifləri birləşib əzələ dəstələrini
yaradır. Üzəri pərdəylə örtülmüş əzələ dəstələri də sümüklərə və oynaqlara
bağlıdır. Əzələlər, lifli quruluşu sayəsində sıxılıb boşalaraq sümükləri hərəkətə
gətirir.
//////////
قس اوتوت در باسای اندونزی:
Otot adalah sebuah jaringan dalam tubuh
manusia dan hewan yang berfungsi sebagai alat gerak aktif yang menggerakkan
tulang. Otot diklasifikasikan menjadi tiga jenis yaitu otot lurik, otot polos
dan otot jantung. Otot menyebabkan pergerakan suatu organisme maupun pergerakan
dari organ dalam organisme tersebut.
/////////////
قس عبری از سایفون
////////////
قس اوتوت در باسای جاوی:
Otot iku sawijining jaringan konektif ing
awak sing tugas utamané kontraksi. Kontraksi otot dipigunakaké kanggo mindhah
bagéan-bagéan awak & substansi jroning awak.
//////////
قس میسولی در سواحلی:
Misuli [1] ni sehemu
ya mwili wa wanyama na binadamu inayowezesha mwendo wa viungo vyake. misuli inaundwa na tishu ya
pekee yenye uwezo wa kujinywea na kulegea. Wakati wa kujinywea huwa mifupi
zaidi. Kwa njia hii misuli inayounganishwa na mifupa ya mkono au mguu huleta
mwendo wa viungo hivi.
//////////
قس ماسولکه
در کردی:
Masûlke[1] an jî girdik[2] , di laşê mirovan
de kêmanî 650 masûlke hene. Ew ne tenê di pil û qoran da, her wisa li pir derên
laşê mirovan da hene.
///////////
قس ماسکولار
در ازبکی:
Muskullar, mushaklar — odam va hayvonlar
gavdasi aʼzolari; nerv impulslari taʼsirida qisqarish xususiyatiga ega toʻqima
(muskul toʻqimasi)dan tashkil topgan. Silliq, koʻndalangtargʻil va yurak
muskullari birgalikda organizmning muskul sistemasini tashkil etadi.
//////////
قس در
پنجابی:
پنڈے دے پٹھے
///////////
قس مشکون در
سندی:
اسان جي جسم جي
گوشت جو گهڻو حصو مشڪن جو ٺهيل هوندو آهي ۽ اهي اسان جي جسم جو تقريبن 50 سيڪڙو حصو آهن، مشڪن جو
مقصد جسم ۾ چرپر پيدا ڪرڻ آهي، اسان جي هر چرپر پوءِ اها شعوري هجي يا غير
شعوري هجي، انهن مشڪن تي مدار رکي ٿي، مشڪون جسم جي هڏائين پڃري کي هر پاسي کان ڍڪي جسم جي شڪل ڏينديون آهن. مشڪون ٻن قسمن جون ٿينديون
آهن. هڪ اهي جن جو ضابطو اسان جي وس ۾ آهي، جيئن : هٿ، پير،
گردن وغيره جون مشڪون. انهن کي (Voluntary) مشڪون چئبو آهي. ٻيون اهي مشڪون آهن،
جن تي ضابطو اسان جي وس ۾ ناهي هوندو، انهن مشڪن کي (Non Voluntary) چئبو
آهي. دل جي حرڪت، آنڊن جي
حرڪت ۽ ٻين اندروني عضون جي چرپر هن قسم جي مشڪن جي ڪري ٿيندي
آهي. Voluntary مشڪن جا ٻئي ڇيڙا گهڻو ڪري ڪنهن جوڙ تان گذري ٻنهي پاسي هڏيءَ سان
ڳنڍيل هوندا
آهن، سسڻ جي حالت ۾ هڏا ليور جو ڪم ڏين ٿا ۽ جوڙ (سَنڌَ) تي
چرپر جو عمل ضرورت مطابق ممڪن هوندو آهي.
/////////////
قس ماسوولکە در کردی سورانی:
ماسوولکە بریتییە لە: کۆمەڵە ئەندامێک لە لەشی گیانداراندا،
کە ئەندامەکانی تر دەبزوێنێ.[١]
کۆئەندامی ماسولکە لە ماسوولکەکان (بە ئینگلیزی: Muscle) پێک هاتووە. هەموو جووڵەیەکی لەش، کاری ماسوولکەکانە. ماسوولکەکان وزەی کیمیایی خۆراک دەکەن بە وزەی میکانیکی. جووڵەکانی
لەش بەرهەمی کرژ و خاو بوونەوەی ماسوولکەکانە. ئەم ئەندامانە نزیک بە نیوەی کێشی مرۆڤێکی
ئاسایی پێک دەهێنن.
ماسوولکەکان بە پێی شێوە و ئەندازەیان بە سێ جۆر دابەش دەبن:
ماسوولکەی پەیکەری (ڕێ-ڕێ) : کە لە کەسانی ئاساییدا نزیک بە ۴۰٪ی کێشی لەش پێک دەهێنێت.
ماسوولکەی لووس : وەک ماسوولکە خۆمەشەکانی دیوارەی ڕەگەکان، ڕیخۆڵەکان و گەدە کە نزیک بە ۱۰٪ ی کێشی لەش پێک دەهێنێت.
ماسوولکەکانی دڵ، کە لە ماسوولکەی پەیکەری دەچن، بەڵام ویستەکی نین[٢].
///////////
قس در
تاتاری:
Мускуллар (лат. musculus — кечкенә сычкан) –
кеше һәм җәнлекләр тәненең тыгыз, сыгылмалы мускул тукымасыннан торучы, нерв
импульслары тәэсирендә кыскару сәләтенә ия органнар. Мускулларның функцияләре –
органнарны тотып тора, саклый, төрле позаны алырга ярдәм итә, гәүдәне вертикаль
тота. Мускуллар күкрәк, корсак куышлыгы пәрдәсе, йоткылык стенасы составына
керә; күз алмасы, ишетү сөякчекләре хәрәкәтен тәшкил итә. Бу әле бик аз
функцияләр генә.
///////////
قس کاس در
ترکی استانبولی:
Kas, vücutta bulunan, gelişmekte olan asıl
hücreciklerin mezodermal tabakalarından oluşan, büzülebilen bir dokudur.
Vücuttaki görevi güç oluşumu ve (dış veya iç arası) hareket sağlamaktır. Kas
hareketlerinin büyük çoğunluğu bilinç dışında gerçekleşir ve yaşam için gerekli
fonksiyonların gerçekleşmesi için büyük önem taşımaktadır (kalbin kasılarak kan
pompalaması gibi). Gönüllü kas hareketleri vücüdun hareket etmesi için
kullanılır.
Kaslar, iskeletle beraber canlıya hem destek
olur hem de iskeletin hareketini sağlar. İskeletin dikliği ve organizmanın
şekil alması kaslar sayesinde olur. Omurgalılarda kaslar, eklemlerle birbirine
bağlanmış olan iskeleti, kasılıp gevşeme ile hareket etmesini sağlar. Ayrıca
omurgalılarda iç organların yapısında yer alan kaslar bu organlarda da hareketi
sağlar. Örneğin sindirim sistemimizdeki kasların kasılması besinin sindirim
borusunda ilerlemesini gerçekleştirir. Kaslar, çizgili, düz ve kalp kası olmak
üzere üçe ayrılır. Çizgili kaslar, isteğimiz doğrultusunda çalışan kaslardır.
Düz kaslar isteğimiz dışında çalışır. Kalp kası da bir çizgili kas olmasına
rağmen, isteğimiz dışında çalıştığı için, kalp kası adı verilmiştir.
/////////
قس عضلات در
اردو:
عضلات (muscles) گوشت کے سرخ ٹھوس حصہ کو کہتے ہیں۔ ان کی دو اقسام ہیں۔ عضلات کی واحد عضلہ ہوتی ہے۔
//////////
قس مۇسكۇل در اویغوری:
مۇسكۇل
////////////
قس بازی در
زازاکی:
Bazi (lat. Brachium) yew leteyê armeyo u
baziyê cerêni ra gırediyayiyo.
Xeylê ke barê gırani ke insani kerdi, baziy
benê gırsi ya ki eke sporê gıraniya hewafiştayışi kerd. Labelê, tayê estê ke
ney ebe ilacan (anabolika) ra kenê.
///////////
Muscle
From Wikipedia, the free encyclopedia
Muscle
|
|
A top-down view of skeletal muscle
|
|
Details
|
|
Identifiers
|
|
musculus
|
|
Muscle is a soft tissue found in most animals. Muscle cells contain protein filaments of actin and myosin that slide past one another,
producing a contraction that changes both the length and the
shape of the cell. Muscles function to produce force and motion. They are primarily responsible for
maintaining and changing posture, locomotion, as well as movement of internal organs, such as the contraction of the heart and the movement of food through
the digestive system via peristalsis.
Muscle tissues are derived from the mesodermal layer of embryonic germ cells in a process known as myogenesis. There are three types of muscle, skeletal or striated, cardiac, and smooth. Muscle action can be classified as being
either voluntary or involuntary. Cardiac and smooth muscles contract without
conscious thought and are termed involuntary, whereas the skeletal muscles
contract upon command.[1]Skeletal muscles in turn can be divided
into fast and slow twitch fibers.
Muscles are predominantly powered by
the oxidation of fats and carbohydrates, but anaerobic chemical reactions are also used,
particularly by fast twitch fibers. These chemical reactions produce adenosine
triphosphate (ATP)
molecules that are used to power the movement of the myosin heads.[2]
The term muscle is derived from the
Latin musculus meaning "little mouse" perhaps
because of the shape of certain muscles or because contracting muscles look like
mice moving under the skin.[3][4]
&&&&&&&&
عظایه
بفتح عین و ظاء معجمه و الف و یاء مثناه تحتانیه و
ها و عظاء بمد نیز آمده
در ماهیت آن اختلاف است صاحب قاموس کفته دابۀ ایست
شبیه بسام ابرص و جمع آن عظاء و دیسقوریدوس کفته که از جنس حردون است شبیه بوزغ و نر
آن را جیلان و مادۀ آن را فرجان نامند و انطاکی سالامند را دانسته و حکیم علی جیلانی
کفته حیوانی است مانند سام ابرص و سبز رنک بطئ الحرکت الوان آن در اوقات شبانروز مختلف
می کردد و چون در آتش اندازند نسوزد و با قوت سمیت است و آن را مانند ذراریح دست و
پا انداخته و شکم آن را شکافته امعای آن را براورده در عسل نکاه می دارند که فاسد نکردد
افعال و خواص آن
آشامیدن مقدار دو دانک از ان جهت رفع الم و سمیت کزیدن
آن و چون آن را شق کنند و بر نهش افعی بندند نفع بین بخشد الجروح و القروح جهت جرب
مانند ذراریح است در نفع و در مراهم اکاله و موتلمه داخل می کنند الزینه طلای مطبوخ
خون آن در زیت سترنده موی است و زهره و سرکین آن هر دو زهر قاتل و سرکین آن شدید الجلا
است چون اندکی از ان را با نشاسته بسیار بیامیزند و جهت رفع کلف و آثار غلیظه و تنقیۀ
قروح عفنۀ خبیثه استعمال نمایند مفید است و چون عظابه کسی را بکزد و دندانهای خود را
در ان موضع کذارد باید که روغن و خاکستر بر ان بمالند تا برآید و ابریشم و قز بران
بمالند تا برآید پس خاکستر و روغن بران موضع بمالند و اکر وجع آن دوام یابد بمکند آن
موضع را بقوت و نطول نمایند بران آب کرمی که در ان نخاله جوشانیده باشند پس تریاق رتیلا
و طرخشقوق نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
عظایة. [ ع َ / ع ِ ی َ ] (ع اِ) دابه ای است
مانند کربسه ، و کربسه . (منتهی الارب ). حیوانی است مانند سام ابرص ، گویند نر او
را دو ذکر است و ماده او را دو فرج . (الفاظ
الادویة). حیوانی است که با کرفش مشابهت دارد و از کرفش مقداری بزرگتر باشد، و هم چون
عظاست . (از تذکره ضریر انطاکی ). کرباسه
. (السامی ). سلامندرا. (تحفه حکیم مومن
). سالامندرا. (مخزن الادویه ). دویبه ای است نرم و تابان که بسیار دونده و جست وخیز
کننده است و شباهت به سام ابرص دارد و آن را شحمة الارض و شحمة الرمل نیز نامند. آن
را انواع بسیاری است که همگی را خالها و نقطه های سیاه باشد. و از طبیعت آن حرکت بسیار
سریع و توقف ناگهانی است . (از اقرب الموارد). ج ، عَظایا و عَظایات . (اقرب الموارد).
عظاءة. رجوع به عظاءة شود.
- عظاءة. [ ع َ / ع ِ ءَ] (ع اِ) به معنی عظایة است
. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دابه ای است مانند کربسه . (آنندراج ). ج ،عَظاء.
عِظا. (اقرب الموارد). رجوع به عظایة شود
/////////////
مارمولک نام عمومی گروه بسیار بزرگی از خزندگان
است که از نزدیک به ۵۶۰۰ گونه تشکیل میشوند. مارمولکها در سرتاسر کرۀ زمین بجز قطب
جنوب و قطب شمال پراکنده شدهاند. اکثر مارمولکها چهار اندام حرکتی ، گوشهای خارجی
و یک دُم دارند. مارمولکها دید پیشرفتهای دارند و قادرند رنگها را ببینند، همچنین
دارای حس بویایی قدرتمندی نیز هستند.
پوست بدن مارمولکها مانند بسیاری خزندگان
دیگر دارای فلس است.
قس السحالي (جمع سحلية)، العظاء (جمع عظاءة)
در عربی:
السحالي (جمع سحلية) أو العظاء[1] (جمع عظاءة)[2]
(باللاتينية: Lacertilia) هي رتيبة
من الزواحف تتبع طائفة العظايا الحرشفية من شعبة الحبليات[3] وهي زواحف قريبة الصلة
بالأفاعي. وبعضها ـ مثل الأفاعي ـ لا أرجل له، بينما يشبه بعضها الأفاعي لحد ما ولكن
له أرجل، أما السحالي كبيرة الحجم فهي أكثر شبها بالتماسيح. تتباين السحالي فيما بينها
في الحجم والشكل واللون، ولديها طرق عديدة للتنقل وللدفاع عن النفس. ولقد تعرّف العلماء
على أكثر من 3,750 نوعاً مختلفًا من السحالي، وهنالك أكثر من 500 نوع تعيش في قارة
أستراليا.[4] تعد السحالي من الحيوانات الفقارية التي يغطي جسمها قشور جذورها من البشرة
بين القشور يظل الجلد رفيعا ولينا. تكبر القشور عند الرأس وتكون شفرة طويلة على البطن.
لا يمكن انتزاع تلك القشور الواحدة تلو الأخرى. دورياً ينزع هذا الجلد على مراحل. وهو
ما يعرف بانسلاخ السحلية. أن السحلية حيوان ذو حرارة متغيرة (ذوات الدم البارد)، تفضل
الأماكن الجافة والمشمسة جداً. لا تكون السحلية رشيقة إلا عندما يكون جسمها ساخنا،
وحين تنخفض درجة الحرارة ويبرد الجسم يخمل الحيوان. في الشتاء لا تستطيع السحالي الحركة
ولا الأكل ويعيش في حالة كمون. الرأس بها فتحات الأنف في الطرف. أما الأعين فتحميهم
جفون متحركة ، وخلف كل واحدة يصفو الجلد ويتمدد ليكون الطبلة. الفم الواسع يسمح بمرور
لسان رفيع متشعب من خلال فتحة في الشفة العلوية. أما الأسنان فهي عديدة وأصغر من أن
تسمح له بمضغ فرائسه التي يبتلعها كاملة. الجسم رفيع ورشيق. ينتهي بذيل طويل.
السحلية
انتشار الحيوان
عند الإمساك بسحلية من ذيلها فإنها تصارع وتنفصل
بإرادتها عن ذيلها وذلك بكسره عند مستوى منطقة ضعيفة. ظاهرة البتر الذاتي تتبعها عادة
عملية تجديد لا تحدث الا مرة واحدة. للسحالي قوائم قصيرة متصلة بجوانب الجسم ولا تستطيع
سند الحيوان الذي يلامس الأرض. تنتهي كل واحدة بخمسة أصابع طويلة متفرقة تحمل مخالب
حادة مفيدة جداً للتعلق. حركة السحلية تكون على شكل تموجات تقوم بها بمساعدة قوائمها
وبطنها وذيلها. السحلية من فصيلة القناص آكل اللحوم: تتغذى على الحشرات، العناكب، الدود0
تختلف السحلية عن الضفدع فهي تملك تنفس رئوى فقط لكونها طوال حياتها تتنفس الهواء.
في الربيع بعد التزاوج، تضع الأنثى من خمسة إلى عشرة بيضات في حفرة تحفرها بنفسها في
الأرض ثم تسدها. سحلية الحائط حيوان يبيض. وليس للبيض قشرة صلبة ولكنها محاطة بغشاء
يشبه الورق. لا ترقد الأنثى على البيض. إن حرارة الصيف هي التي تجعله يفقس في خلال
ستة إلى ثمانية أسابيع. منذ الخروج من البيض، تصطاد السحلية الصغيرة الحشرات لتتغذى
عليها. بعض أنواع السحالي تحتضن البيض بداخلها. وهي تعيش لعدة سنوات.
///////////
قس آذری:
کَرتَنکَله یئر اۆزونده معمولاً قۇرو چؤللرده و داشلار اۆستونده سۆرونه سۆرونه گئدن بیر نوع سوْیوخ قانلی حیواندیر.
/////////////
قس کادال در باسای اندونزی:
Kadal adalah hewan bersisik
berkaki empat yang termasuk kelompok reptil. Secara luas, pengertian kadal atau kerabat kadal (bahasa Inggris: lizards) juga mencakup
kelompok cecak, tokek, bunglon, cecak terbang, biawak, iguana dan lain-lain. Sedangkan secara sempit, istilah kadal dalam bahasa Indonesia biasanya merujuk terbatas pada kelompok
kadal yang umumnya bertubuh kecil, bersisik licin berkilau, dan hidup di atas
tanah (Ingg.: skink, suku Scincidae, atau umumnya anggota infraordo
Scincomorpha).
///////////
قس در عبری با فیلتر شکن!
//////////////////
قس کادهال در باسای جاوی:
Kadhal iku kéwan kang kagolong ndhuwèni sikil papat ing
kulawargané reptil. Sacara umum kadhal utawa kulawarga kadhal (basa Inggris: lizards) uga kagolong ing
kulawarga cecek, tekèk, bunglon, cecek miber, biawak, iguana lan liya-liyané. Minangka pangertian kang khusus
pangertian kadal jroning basa Indonésia bisa ngerujuk wates ing kadhal kang
dhuwèni awak kang cilik, ndhuwèni sisik lunyu lan gilap uga bisa urip ana ing
sandhuwuré lemah jroning (Ingg.: skink, suku Scincidae, utawa kang umum bisa kagolong ing kulawarga
infraordo Scincomorpha).
////////
قس قرطیس در کردی:
Qirtîş navê hemû xijendeyên di binkoma qirtîşan (bi latînî, Lacertilia) e. Kurd li xijendeyî ku navê wê
zanistî, (Crocodilia), re dibêjin qirtîşa avê lê bi zanistî ev ne cureyekî qirtîşan e. Li Kurdistanê gelek
cureyên qirtîşan hene:
·
Apapik (lat. Gekkonidae) qirtîşek pir biçûk e, reşik e. Li quncên
malan tê dîtin. kelmêşan dixwe. Dengî xwe wek 'niç niç niç' e.
·
Axwêran, qirtîşeka sût a keskengî ye, daximê reşengî li her hêlê zik
hene. Axwêran qirtîşeka zirav û drêj e; yê çapik e.
·
Sûsmar (Agamidae) û jê cinsa Gumgumok, qimqimok ku sûsmarek e biçûk yê sorengî ya ser pan e. Tim xwe di
bin keviran da dikemişîne weke gumgumoka gawiran (Lat. Laudakia stellio)
sûsmarek e reş ya girniş girnişî ye. Li ser daran û keviran tê dîtin. Tim serî
xwe radiku jer da û jor da hêldike.
·
Qirtîşê Zer, qirtîşeka sût a zerengî ye. Ji
axwêranê mezintir e. Boçê xwa yê qut e. Li derê bi qûm tê dîtin. Bi taybetî li
ber çemî Ferat tên dîtin.
·
Margîse,têrtêre an pîreka melekdas (lat. Chamaeleonidae)
cureyekî qirtîşan ya ku rengî xwe diguherînî ye.
Ji navên cins û cureyên qirtîşan:
///////////
قس مرموشکل، ماچکل، مرموچکل در مازرونی:
مرموشکل، ماچکل یا مرموچکل (فارسی جه: مارمولک)
هسِّه. وشون گتِ گروه Squamata عضو هستنه که خزندگان
مجموعه دله قرار دارننه و تعداد بیش از 9766 گونه دارننه. مرموشکلها لینگ و گوش بیرونی
دارننه. ولی مر ها این دِتا ره ندارننه.
////////////
قس کالتاکساکلر در ازبکی:
Kaltakesaklar (Sauria) - sudralib yuruvchilar sinfining kenja turkumi.
2000 tacha turi bor. Gekkonsimonlar, tangacha oyoqlilar, agamalar, iguanalar,
urchuqsimonlar, zahartishlilar, echkemarsimonlar, amfisbenalar, asl
kaltakesaklar, ssinksimonlar kabi oilalarga boʻlinadi. K.ning tana shakli
turli-tuman. Besh barmoqli oyoqlilari ham, oyoqsizlari ham uchraydi. Oyoqsiz
K.da toʻsh suyagi va oyok kamari saqlangan. K. keng tarqalgan. Oʻzbekistonda
ularning 38 turi, mas, fotmanchiq, echkemar, toshkaltakesak, kunkargʻar, sariq
ilon, bot-bot, qizilquloq va h.k. bor. Asl kaltakesaklar oilasi mazkur turkum
uchun tipik vakildir. Bu oilaning 156 tacha turi bor. Ular 21 ta uruqqa kiradi.
Gavdasi silindr shaklida; boʻyni yaqqol ajralib turadi; dumi uzun va uziluvchi;
oyoqlari yaxshi rivojlangan; boshi va qorni qalqonlar, gavdasi tangachalar
bilan qoplangan. Dumidagi tangachalar halqa shaklida. Quloq teshigi bor. Afrika,
Osiyo va Yevropaning serquyosh, issiq mintaqalarida yashaydi. Oʻzbekistonda
yozda kun qiziganda uyalariga (salqin joylarda) kirib oladi. Qishda (noyab.dan
martgacha) karaxt boʻladi. Tuxum qoʻyadi; tuxumdan tirik tugʻuvchi turlari ham
bor. Hasharot va b. jonivorlar bilan oziqlanib, koʻp foyda yetkazadi. Yugurdak
kaltakesak, tirik tugʻar kaltakesak, Oʻzbekistonda keng tarqalgan ildam
kaltakesakcha va h.k. shu oilaga kiradi.[1]
/////////
قس کرلیان در پنجابی:
کرلیاں کرلے ٹولی دی اک نکی پتی اے۔ ایہدے وچ 6,000 دے نیڑے ونڈاں نیں نے تے ایہ انٹارکٹکا نوں چھڈ کے ہر براعظم تے ہے نیں۔
///////////
قس مارمولک در پشتو:
مارمولکان (په لاتين: Sauria) د فلس لرونکو ژويو څخه هگی اچونکي یا زيږوونكي ژوي دي چې د نړی په بېلا بېلو سیمو کې ژوند کوي. په اوس وخت کې په نړی کې د مارمولکانو ۳۸۰۰ ډوله پېژندل شوي دي. Sphaerodactylus ariasae د مارمولکانو څخه تر ټولو كوچني مارمولک دي چې اوږدوالی یی ۲۰ میلیمتره دي. د دی ژوي په مقابله
کې Varanus comodensis تر ټولو لوی مارمولک دي چې اوږدوالی یی ۳،۵ متره دي مارمولکان په څو کورنيو تقسیم کېږي:
Mosasauridae - موساسوریان
Helodermatidae
Heloderma suspectum - گيلا
هيولا
Varanidae - سمسارې
Anguidae
Pseudopus
Pseudopus apodus - لنډۍ
Teiidae
Tupinambis teguixin - طلایي
ټېگو
Lacertidae - شرمښکياني
Gekkonidae - مڅرکان
Chamaeleonidae - بوقلمونان
Agamidae - کربوړکان
Laudakia - خادمې
Iguanidae - ایگوآنایان
وېشنيزه: مارمولکان
//////////////
قس مارمیلکه در کردی سورانی:
مارمێلکە ناوی گشتی گروپێکی زۆر گەورە لە خشۆکەکانە کە لە ٥٦٠٠ جۆر پێک دێن. مارمێلکەکان لە سەرتاسەری گۆی زەوی جگە لە جەمسەری بآشوور و جەمسەری باکوور دا بڵاو بوونەتەوە. زۆربەی مارمێلکەکان چوار ئەندامی جووڵە، گوێی دەرەکی و کلکێکیان ھەیە. مارمێلکەکان بینینێکی پێشکەوتوویان ھەیە و دەتوانن ڕەنگەکان ببینن. ھەروەھا ئەوان ھەستی بۆنکردنی زۆر بە ھێزیان ھەیە. درێژایی جەستەی مارمێلکەکان لە چەند سانتیمەترڕا دەگاتە ٣ مەترکە پێی دەوترێ ئەژدیھای کۆمۆدۆ
////////////
قس در تاجیکی:
Калтакалос, келас, калпеса, карбоса (лотинӣ: Lacertilia, қаблан Sauria)
— як навъ ҷонвар аз зерқатори синфи хазандагон.
//////////
قس چھپکلی در اردو:
چھپکلی رینگنے والے کیڑوں کے گروہ کا ایک بڑی تعداد میں پایا جانے والا رکن ہے، جس کی پانچ ہزار اقسام ہیں اور یہ براعظم انٹارکٹیکا کے علاوہ سارے براعظموں میں پایا جاتا ہے۔ زیادہ تر چھپکلیوں کی چار ٹانگیں، دوبیرونی کان، لمبی دم ہوتی ہے، یہ کرم خور یعنی چھوٹے کیڑے مکوڑے کھاتا ہے۔ ان کی کئی اقسام میں رنگ بدل لینے کی حیرت انگیز صلاحیت ہوتی ہے جوکہ شکار خور جانور سے بچنے کے لئے ہوتی ہے۔ تاہم یہ خصوصیت تمام چھپکلیوں میں نہیں پائی جاتی۔
////////////
Lizard
From Wikipedia, the free encyclopedia
Included groups
|
Excluded groups
|
Lizards are a widespread group of squamate reptiles, with over 6,000 species,[1] ranging across all continents
except Antarctica, as well as most oceanic island chains. The group is paraphyletic as it excludes the snakes which are
also squamates.
https://en.wikipedia.org/wiki/Lizard