اسفیداج الجصاصین . [ ا جُل ْ ج ص ْ صا ] (ع ا مرکب ) بفارسی سفیداب یزدی نامند و آنرا از سنگ براق صفایحی گچ و امثال آن در یزد و نواحی اصفهان بعمل می آورند. جالی و رافع آثار چربی و صاف کننده ٔ بشره و قاطع نزف الدّم جراحات تازه و رعاف و طلاء او با آب جهت باد سرخ و اورام حاره مجرب است و خوردن او کشنده . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
//////////////
اسفیداج الجصاصین
بفارسی سفیدآب یزدی نامند
ماهیت آن
سنکی براق صفایحی است که در یزد و نواح اصفهان از معدن کچ و امثال آن حاصل می شود
طبیعت آن
سرد و خشک در دوم
افعال و خواص و منافع آن
محرق آن لطیف تر و لزوجت و تجفیف آن کمتر و نفع آن بیشتر و جالی و مغری و رافع آثار جرب و صافی کنندۀ بشره و قاطع نزف الدم جراحات تازه و رعاف است و طلای آن بر پیشانی و با سرکۀ مخلوط با پشم خرکوش و سفیدی تخم مرغ جهت رعاف و حبس و منع خروج دم از شریان شکافته شده و باعث الزاق آن و بتنهائی با آب جهت باد سرخ و اورام حاره نافع المضار خوردن آن کشنده است بخناق و خشکی دهان و قولنج و اکثر اعراض اسفیداج و از ان اقوی و مداوای آن بقئ فرمودن و خوردن نیم مثقال حب النیل با ماء العسل و چیزهای لعابی و عصارۀ خطمی تر و ملوخیا پس آشامیدن ربع درهم سقمونیا با جلاب اکر باین ساکن شود اعراض بهتر و الا باز اعادۀ اسهال نمایند اکر سحج عارض شود معالجۀ آن نمایند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&&
اسفیدباج . [ ا ] (معرب ، ا مرکب ) اسفیدبا. اسفیدوا. اسفیذباج . سپیدبا. (زمخشری ). معرب سفیدابا به معنی شوربای گوشت بی مصالح زرد که مریضان را دهند. (غیاث ). بفارسی شوربا نامند و از جمله ٔ اغذیه و آن مرقی است که از ادویه ٔ حاره و گوشت مرغ و غیر آن و بقول و امثال آن که طعمی غالب نداشته باشد ترتیب دهند. لطیف و مرطّب وصالح الکیموس و موافق امزجه ٔ سوداوی و صاحب سعال و قرحه ٔ ریه و امثال آن است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). طعامی که از گوشت و پیاز و روغن زیتون و کرفس و گشنیز پزند. (شعوری ). بگمان من معرب اسپیدبا است و اسپیدبا آش ساده یعنی بی چاشنی و ترشی است . هر آش که در آن توابل و ابازیر نکنند. مقابل سکباج و امثال آن که ترش است . و مؤید این مدعا شواهد ذیل است : و من اخذه من هؤلاء فلیکن بغیر مری و لاخل و لکن مصلوقاً و اسفیدباجاً . (رازی کتاب دفع مضارالاغذیة از ابن البیطار). و از ترشیها که سخت ترش بود... پرهیز باید کرد... و طعامها و شرابهای نرم و اسفیدباها و ترشیهای معتدل باید خورد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || اسپیدباست یعنی شوربای ماست . (شعوری ). آش اسفناج با ماست . رجوع به اسفیدباجات* شود.
* اسفیدباجات . [ ا ] (ع ا) ج اسفیدباج و اسفیدباجة. لکلرک مترجم ابن البیطار ترجمه ٔ آنرا بفرانسه بصورت ذیل آورده و میگوید: مخلوطی از گوشتهای سپید است قیمه کرده و ابازیرکرده ، لیکن گمان نمیکنم اسفیدباجات آن باشد که او میگوید و گمان من این است که اسفیدباجات آشهای ساده باشد یعنی آشهای بی ترشی و ابازیر. واﷲ اعلم . رجوع به اسفیدباج شود. و بلان مانژه بگمان من جیرواست یعنی رودکانی خردکرده و سرخ کرده و ابازیرزده .
&&&&&&&
اسقنقور. [ ا ق قو ] (معرب ، ا) جانوری است معروف که او را سقنقور گویند. شبیه بسوسمار است . هم در آب و هم در خشکی میباشد. قوّت باه دهد. گویند این لغت رومی است . (برهان ). بسریانی او را حرذونانیلوس گویند و او حیوانی است مشابه سوسمار و از نیل مصر بدیگر مواضع برند. دیسقوریدوس گوید او نهنگ دشتی است و موضع او هند است و مصر و در دریای قلزم نیز بسیار بود نامورسیا و جنس و هیاءة او یکی است در جمله مواضع. حان میگوید دلیل می توان یافت بر آنکه اسقنقور در بحر روم باشد زیرا که این مواضع که اسقنقور را بدان منسوب میسازند بدریای روم نزدیک است وابونصر خطیبی و غیر او از صیادنه و اطبای معتبر گویند که کیفیت تولد سقنقور چنان است که نهنگ از نیل مصر برآید و بر کنار نیل در میان ریگ بیضه نهد و بیضه را چنانچه مرغ می پرورد پرورد تا بچه بیرون آید آنچه با او به رود نیل بازگردد نهنگ شود و آنچه بر خشکی بماند سقنقور باشد و حان گوید بر سواحل جویهای هند بیضه نهد و کشتی بانان را عادت چنانست که بیضه ٔ او را وبیضه ٔ کشف آبی را برگیرند و بر نان کرده بخورند و اهل هند تقریر نکرده اند که او بر بیضه ٔ خود نشیند. و خاصیت سقنقور و فعل او نشناخته اند و بعضی از اطبا و صیادنه گفته اند که سقنقور و حرذون و سوسمار را دو قضیب باشد و اصل هر دو یکی بود و ماده را دو فرج بود. ص اوبی گوید گرمست در دوم و تر است در اول و مهیج باه بود و قوت مجامعت بیفزاید چون با شراب بیاشامند و در معجونات باهی داخل کنند و او مشابهت بسوسمار داردو موضع او نیل مصرست و تخم کوک مزیل خاصیت اوست . (ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی ). آنچه بیضه ٔ نهنگ در ریگ سنگ پدید آید و از او ماهی باریک متولد شود و ایضاً نهنگ دشتی و بعضی گویند خورنده را قوت باه دهد خاصّه با شراب و آنچه در وی بکار آید حدّ نره و تهی گاه است و وقت گرفتن او ایام بهار بهتر است و آنرا اسقنقر نیز گویند و آبی او را ورل* مائی و برّی را مطلقاً ورل نامند. نر او را دو قضیب و ماده را دو فرج باشد. و خصیه ٔ او شبیه به خصیه ٔ خروس . (مؤید الفضلاء). اسقنقور، عن احمدبن اسحاق قال کتبت الی ابی محمد سئلته عن الاسقنقور یدخل فی دواء الباءة له مخالیب و ذنب اء یجوز ان یشرب . فقال ان کان له قشور فلابأس . (مکارم الاخلاق طبرسی ). سقنقور. ریگ ماهی . نهنگ دشتی . ورل ماهی . سقنس . (اختیارات بدیعی ). و رجوع به سقنقور و ورل شود.
* ورل . [ و ر] (ع ا) جانوری است مانند سوسمار به شکل بزرگتر ازکربسه ٔ درازدم خردسر، گوشت آن بسیار گرم و فربه کننده به قوت و سرگین آن جالی وضح و مالیدن پیه آن کلان کننده ٔ نره . (منتهی الارب ). جانوری است شبیه به سوسمار دارای سری پهن و پوست آن درشت و خشن و رنگ آن زرد مایل به سرخی و تیزدو و دارای نیش زهردار. (ناظم الاطباء). ج ، ورلان ، اورال ، ارؤل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). در ظلم به ورل مثل زده میشود گویند، برای آنکه سوراخ مار را غصب کند و در آن سکنی ̍ گزیند. مؤنث آن ورلة است . (از اقرب الموارد).
///////////
اسقنقور
بکسر اول و سکون سین مهمله و فتح قاف و سکون نون و ضم قاف و سکون واو و رای مهمله و آن را سقنقور بدون الف و سقنقس نیز و بعربی بعضی کویند که ورل مائی است و تحقیق آن است که غیر ورل است و ورل مائی را بهندی پانی کی کوی و سقنقور را سمهور و بهندی بن رهو نیز نامند
ماهیت آن
حیوانی است از بزبچه بزرکتر و با دست و پا شیخ الرئیس نوشته که آن ورل مائی است که از نیل مصر صید می نمایند و نوشته که کویند که از نسل تمساح است که در بیرون آب بر خشکی بچه دهد و نشو و نما در خشکی یابد و صاحب شفاء الاسقام نوشته حیوانی است بسیار شبیه بورل یافته می شود در رملهای اطراف نیل مصرومی شکافد رمل را و داخل آب نیل می شود و نوشته که بعضی کفته اند که از نسل تمساح است و فرق میان او و میان ورل آن است که ورل در صحراها می باشد و اسقنقور در شطوط نیل رملی و قریب بدان و پوست ورل صلب تر و
١٢٨خشن تر از پوست سقنقور است و غذای ورل اشیای بری است و سقنقور هم حیوانات پری مانند عضایات و هم ماهی دریا می خورد و کویند از نسل تمساح است که نهنک باشد بر لب رود نیل بیضه می کذارد و بچه می آورد آنچه در آب می رود نهنک می شود و آنچه در ریک می ماند سقنقور و آن غیر ورل است زیرا که سقنقور چنانچه ذکر یافت در نیل و نزدیک آن می باشد و ورل در بیابانها و سر سقنقور باریک کشیده و رنک آن ابلق از سبزی و زردی و سیاهی و سفیدی پوست آن املس و بعضی کویند فلس دار است و سرورل پهن و رنک آن ابلق از زردی و سرخی و پوست آن خشن و درشت و بی فلس و ابن جمیع کفته که مشاهده کردم من در رودۀ آن بعد صید و شکافتن آن عضایات متغیر نشده و هضم نیافته و تولید آن مثل تولید حیوانات دیکر از نر و ماده است و نر آن را دو خصیه مانند خصیۀ خروس در خلقت و مقدار در جوف کمرکاه آن و مادۀ آن را دو فرج است و تخم می کذارد زیاده از بیست عدد و دفن می کند آن را در رمل و تکمیل تام می یابد بحرارت رمل کرم شده از تابش آفتاب و صاحب جامع کفته سقنقور بحقیقت آن چیزی است که ابن جمیع ذکر کرده و در عصر ما یافت نمی شود در دیار مصر مکر در بلاد فیوم و از انجا بقاهره می برند و اکثر صید آن در ایام زمستان در چله می شود که از شدت سردی از آب کریخته بخشکی می آید پس بر ان ظعر می یابند و می کیرند و بعضی کفته اند که کاه یافته می شود سقنقور در مواضع چند از بلاد هند و حبش و دریای قلزم و ابو القاسم عبد الرحمن تمیمی نکفته که مشاهده کردم در بلاد مشرق حیوان بحری مسمی بسقنقور و آن حیوانی طولانی بود سوای دنباله بقدر دو ذرع و عرض او کمتر از نیم ذراع و رنک او زرد مستعمل کوشت حوالی شکم و ناف و دم نر آنست که قوی و لحیم است و کوشت غیر مصلح آن مدتی می ماند و من کوشت آن را مدتی با خود داشتم از معدن آن تا باصفهان و متغیر نشده بود و اهل آن بلاد کوشت آن را با حموضات مانند سرکه و امثال آن بسبب شدت حرارت آن استعمال می نمایند و آن بسیار مقوی باه است به حدی که ساکن نمی کردد مگر بخوردن کاهو و عدس و وقت صید آن فصل ربیع که هنکام تهیج و سفاد آن است و باید که قبل از سفاد صید نمایند و باید که نر باشد زیرا که ماده آن را قوت کم است و همان روز که صید نمودند ذبح نمایند و الا پیه آن کداخته و کوشت آن لاغر و ضعیف می کردد قوت آن پس سر و دست و پای آن را بیندازند و قدری از دم آن و از بیخ نبرند که قوت بسیار در دم آن است و در ذکر آن پس شکم آن را بطول بشکافند و آنچه در جوف آن است سوای کرده و خصیه و پیه آن برآورند و پاک کرده بنمک انپاشته موضع شق را دوخته معکوس در مایه در موضع معتدل الهوا بیاویزند تا نیکو خشک کردد و از فساد محفوظ بماند و باید که در سلۀ بید یا نخل متخلخل کذاشته بیاویزند زیرا که موش را محبت بسیار با شحم آن است اکر آن را آویزان نکنند بقسمی که موش خود را بآن نتواند رسانید و از کردوغبار هم محفوظ ماند و الا موش خود را رسانیده تمام شحم آن را می خورد و همچنانکه قوی ترین کوشتهای اعضای آن در تقویت باه کمرکاه و ناف و منبت دنباله و کرده و خصیۀ آن است و همچنین نمک آن مواضع قوی ترین نمک مواضع دیکر است مولف نیز در مرشد اباد در سنه یکهزار و یک صد و پنجاه و یک در زمان نواب شجاع الدوله صوبه دار بنکاله در خدمت عم عالیقدر خود سید حکیم علی نقی خان مخاطب بعلویخان ثانی قدس سره مشاهده نموده که از تپره صید کرده آورده بودند طول آن تخمیناد و ذرع عرض آن نیم ذرع و دست و پای آن کوتاه و ناخنهای آن بلند و رنک آن اغبر و بر پوست آن مانند فلس چیزی نمودار بدون آنکه از ان فلسی جدا کردد و قبل ازین نیز شنیده شده که آورده بودند و بعد از ان نیز و در اسلام آباد نیز شنیده شده که می شود و بهم می رسد و لیکن از کسانی که لحم و نمک آن را استعمال نمودند خواص چندانی مسموع نکردید
ص: 2
طبیعت تازه
غیر نمک سود آن کرم و تر در دوم و بعضی تر در اول کفته اند و نمک سود آن کرم در سوم و خشک
در اول و کهنۀ آن در دوم
افعال و خواص و منافع آن
خوردن کوشت آن جهت فالج و لقوه و رعشه و خدر و کزاز و نقرس و اوجاع مفاصل و امراض باردۀ اعصاب و تسخین بدن و تقویت باه مفید و در امر باه و آوردن نعوظ و ادرار منی بحدی مبالغه نموده اند که شاید بهلاکت رساند خصوص که با عسل و یا با طبیخ عدس و شراب و نبیذ زبیب و زردۀ تخم مرغ نیمبرشت و یا جلاب که معین فعل آنند تناول نمایند و بتخصیص کوشت مواضع مذکوره و پیه و ذکر آن و شاید در بلدان حارۀ یابسه و بعضی امزجه چنین باشد و در بلادی که هوای آن حار و رطب است اثر آن ضعیف بود خصوص آنچه در بلاد هند و بنکاله تکون یابد بسبب کثرت رطوبت و مملح آن را چون بکوبند و بزردۀ تخم مرغ نیمبرشت یا تخم جرجیر سائیده پاشیده بخورند و همچنین نمک آن را خصوص نمک پیه و سرۀ آن با دارچینی سوده و بزردۀ تخم مرغ پاشیده جهت تقویت باه عظیم الفعل زیاده از کوشت و پیه آن مهریارس کوید طلای خون آن با هلیلج و آملج تغییر رنک وضح و برص می کند و کفته اند که سقنقور انسان را می کزد و طلب آب می کند اکر یافت در آب می رود و اکر نیافت بول می کند و در بول خود می غلطد و چون چنین کرد در ساعت انسان می میرد و اکر انسان سبقت کرد و در آب فرو رفت قبل از رفتن آن و یا در بول خود غلطید سقنقور بر پشت افتاده می میرد و انسان صحت می یابد و این خاصیتی است عجیب بر تقدیر صحت آن مقدار شربت آن از یک مثقال تا سه مثقال بحسب مزاج و سن و فصل و بلد و موافق امزجۀ باردۀ رطبه مضر امزجۀ حارۀ یابسه خصوصا که بی مصلح استعمال نمایند و اسحاق کفته مضر است بسر و مصلح آن عسل و بدل آن سمکۀ صید او قضیب خشک کاو کوهی و جمعی کفته اند خصیه الثعلب است و اصلی ندارد و جوارش اسقنقور و معجون آن در قرابادین ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
سقنقور
ورل ماهی است و سقنقس نیز گویند و از نسل تمساح است و آنچنان است که نهنگ بر لب رود نیل خایه مینهد و بچه میآورد و هرچه در آب میافتد نهنگ و آنچه در ریگ میماند سقنقور بود وی هم در آب و هم در خشک تواند زیست و وی از نره و ماده نیز تولد شود و صاحب منهاج گوید گرفتن وی بیشتر در چله زمستان بود در شدت سرما از آب بیرون آید و روی به بیابان نهد و صیاد بدو رسد و صید کند و این قول خاصه صاحب جامع است و همو نقل از ابن جمیع کند که سقنقور در رمل کنار نیل باشد ابن مؤلف گوید که این قول صحیح بود که سقنقور در رمل در آب نیل میرود بدین سبب وی را ورلماهی گویند و ورلماهی از بهر آن گویند که مانند ورل است و فرق میان سقنقور و ورل آنست که سقنقور در نیل نزدیک آب است و ورل در بیابان و سر ورل پهن بود و سر سقنقور باریک و کشیده و رنگ وی زردی بود که بسرخی و تیرگی زند و پوست وی خشن بود و رنگ سقنقور ابلق بود از زرد و سیاه و سفید و سبز و پوست وی املس بود و محمد بن احمد تمیمی در کتاب مرشد گوید که سقنقور دو قضیب دارد و ماده او دو فرج و مؤلف گوید یک سقنقور دیدم نر که قضیب وی سرش دو شاخ بود اما بن آن یکی بود و نر آن دو خصیه دارد مانند خروس بمقدار آن بود و هم در موضع آن بود که از آن خروس و ماده وی بالای بیست بیضه در رمل دفن کند و بحرارت آفتاب تمام شود و بچه بیرون آید و غذای وی در آب ماهی بود و در بیابان عضایات و غیر آن و صاحب جامع گوید که از اهل صعید شنیدم و در بعضی کتب خواص دیدم که چون سقنقور بصیاد رسید و عضوی از آن صیاد گزید طلب آب کند و اگر دریافت در آب رود و اگرنه شاشید و در بول خود غلطید صیاد مرد در حال و سقنقور سالم ماند و اگر صیاد پیش از وی آب یافت و در آب رفت و یا در بول خود غلطید سقنقور بر قفا افتاد و مرد و صیاد سالم ماند و این از خواص اوست و ابن مؤلف گوید در مصر کسی است مرتب کشتن سقنقور را هر سقنقوری که گیرند بنزدیک او آورند او بکاردی زرین بکشد و مهر برنهد تا هر سقنقوری که به مهر او نباشد بدان رغبت نکنند و اختیار و اجود آن نر بود که در وقت بهار صید کرده باشند و در موسم هیجان ایشان و بهترین اعضای وی ناف و گرداگرد آن بود و گرده و بن دنب و پیه آن بود و گوشت که بر شانه بود هم نیک بود و بهترین آن بود که از موازی ناف برگیرند که وقت ناف و گرده و پیه با وی بود و رنگ وی باید که سیاهی بود که بسرخی مایل بود و برهم چسبیده باشد و آنچه سفید و ریزان بود و نمک مکرر بود و سقنقور چون تازه بود گرم و تر باشد در دوم و چون نمکسود کنند خشک کرده حرارت وی زیادت شود و رطوبت کمتر و صاحب منهاج گوید گرم بود در دوم و خشک بود در اول و موافق کسانی بود که مزاج ایشان سرد و تر بود و کسانی که مزاج ایشان گرم و خشک بود موافق نبود بلکه مضر بود و اگر تنها استعمال کنند و شربتی از گوشت وی یک مثقال باشد تا سه مثقال بحسب مزاج کسی که استعمال کند و سن وی و شهر وی و وقت استعمال که کدام فصل بود و اولی آن بود که اگر تنها استعمال کنند سحق کنند و بر شراب کهن صافی یا ماء العسل ناپخته یا نقیع زبیب شیرین یا بر سر زرده تخممرغ که نیمبرشت کنند ریخته بیاشامند و همچنین نمک وی در اطعمه باهی از یک درم تا دو درم بود بحسب مزاج کسی که استعمال میکند اگر بر سر زرده تخممرغ نیمبرشت کند تنها یا با تخم جرجیر سوده بوزن آن این شغل را بغایت مفید بود و سقنقور بغایت مفید بود جهت مرضهای عصبانی سرد و کسی که در مجامعت ضعفی و تقصیری داشته باشد و منی بیفزاید و قوت شهوت بدهد خاصه پیه گرده وی چون یک درم با شراب بیاشامند و از حوالی گرده وی شهوت تا به حیثیتی برانگیزاند که ساکن نشود مگر چون مرق عدس با عسل و تخم کاهو با آب بیاشامد و بدل وی جالینوس گوید خصی الثعلب بود و مؤلف گوید چندانکه در ادویه باهی امتحان کرده شد هیچ به ادویه خصی الثعلب نمیرسد خاصه چون با شراب بیاشامند و سقنقور در هندوستان میباشد و در بحر قلزم و در بلاد حبشه نیز میباشد و این مشهور نیست و گویند بدل وی خصی الثعلب بود با خردل و مؤلف گوید اولی آن بود که بدل وی در معاجین و تراکیب بوزن آن خصی الثعلب فربه و بوزن آن قضیب گاو جوان خشک کرده سوده و نیم وزن آن تخم کذر بکار برند
______________________________
لاتینLACERTA SCINCUS -SCINCUS OFFICINALIS فرانسهCROCODILE TERRESTRE -SCINQUE انگلیسیSKINK
اختیارات بدیعی، ص: 226
////////////////
سقنقور[۱] یا اسکینک (نام علمی: Scincidae) تیرهای از راسته مارمولکها هستند. سقنقورها معمولا" در نواحی بیابانی خشک، تلهای شنی و ماسهای، بسترهای خشک نهرها، آبگیرها و نهرهای زهکشی شده در دشتها با پوشش گیاهی اندک بوتهای، زمینهای سنگریزهای، ریگزار خشک در تپههای کم ارتفاع، تودههای شنی و ماسهای یافت میشوند.
تیره سقنقور دارای ۱۵۰۰ گونه میباشد. در زیر راسته مارمولکها، تیره سقنقور نسبت به مابقی تیرهها دارای تنوع بیشتری است.[۲]
سقنقورهای زبان آبی از سردههای این تیره میباشد.
ایران[ویرایش]
در ایران ۱۶ گونه سقنقور یافت شده است.
سقنقور پهلو خالدار
سقنقور چشم ماری آسیایی
سقنقور چشم ماری دو خط
سقنقور خال قرمز
سقنقور خالدار
سقنقور زارودنی
سقنقور شنی سه انگشتی
سقنقور علفزار جنوبی
سقنقور علفزار ماورای قفقازی
سقنقور لگام دار
سقنقور ماری استریت
سقنقور ماری ایرانی
سقنقور ماری بلانفورد
سقنقور ماری بیابانی
سقنقور ماری پا کوتاه
سقنقور معمولی
دیگر مناطق[ویرایش]
سقنقور لب خالخالی گونهای از سرده سقنقورهای چغر
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ سقنقور موجود است.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ (جانورشناسی) سقنقور، سقنقر (تیرهٔ Scincidae) فارسی لوکاپ
پرش به بالا ↑ Mecke, Doughty & Donnellan (2013). "Redescription of Eremiascincus fasciolatus (Günther, 1867) (Reptilia: Squamata: Scincidae) with clarification of its synonyms and the description of a new species". Zootaxa 3701 (5): 473–517.
خانواده اسکینکها irandeserts.com
Skink, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Skink&oldid=580768523 (last visited Dec. ۱۰, ۲۰۱۳).
////////////////
الفصيلة السقنقُوريّة (الاسم العلمي:Scincidae) هي فصيلة من الزواحف تتبع رتبة الحرشفيات من طائفة العظايا الحرشفية.[1] وهي فصيلة سحالي تضم أكثر من 1500 نوع موصوف، وهي من أكثر الفصائل تنوعاً.
التصنيف[عدل]
السقنقوراوات
السقنقور
أنظر أيضاً[عدل]
حكاءة
سقنقور
مراجع[عدل]
^ موقع تاكسونوميكون (بالإنكليزية) Taxonomicon سقنقورية تاريخ الولوج 25 أيار 2015
/////////////
Skink
From Wikipedia, the free encyclopedia
Skink family
| |
Kingdom:
| |
Phylum:
| |
Subphylum:
| |
Class:
| |
Order:
| |
Suborder:
| |
Infraorder:
| |
Family:
| |
Skinks are lizards belonging to the family Scincidae and the infraorderScincomorpha. With more than 1,500 described species, the Scincidae is one of the most diverse families of lizards.[1]
Contents
Skinks look roughly like true lizards, but most species have no pronounced neck and their legs are relatively small; several genera (e.g., Typhlosaurus) have no limbs at all. Other genera, such as Neoseps, have reduced limbs, lacking forelegs, and with fewer than five toes (digits) on each foot. In such species, their locomotion resembles that of snakes more than that of lizards with well-developed limbs. As a general rule, the longer the digits, the more arboreal the species is likely to be. A biological ratio can determine the ecological niche of a given skink species. The Scincidae ecological niche index is a ratio based on anterior foot length at the junction of the ulna/radius-carpal bones to the longest digit divided by the snout-to-vent length.[2]
Most species of skinks have long, tapering tails they can shed if predators grab onto them. Such species generally can regenerate the lost part of a tail, though imperfectly. Species with stumpy tails have no special regenerative abilities.
Some species of skinks are quite small; Scincella lateralis typically ranges from 7.5 to 14.5 cm (3.0 to 5.7 in), more than half of which is the tail. Most skinks, though, are medium-sized, with snout-to-vent lengths of about 12 cm (4.7 in), although some grow larger; the Solomon Islands skink, (Corucia zebrata), is the largest known extant species and may attain a snout-to-vent length of some 35 cm (14 in).
Skink-like lizards first appear in the fossil record about 140 million years ago, during the early Cretaceous, mostly jawbones that appear very skink-like. Definitively skink fossils appear later, during the Miocene period.[3]
The word "skink" comes from classical Greek skinkos, a name that referred to various specific lizards of the region.
Skinks are generally carnivorous and in particular insectivorous. Typical prey includes flies, crickets, grasshoppers,beetles, and caterpillars. Various species also eat earthworms, millipedes, snails, slugs, isopods and Moths and other lizards, and small rodents. Some species, particularly those favored as home pets, have more varied diets and can be maintained on a regimen of roughly 60% vegetables/leaves/fruit and 40% meat (insects and rodents).[4]
A trait that is apparent in nearly all species of Skink is a love of digging and burrowing. Most spend their time underground where they are mostly safe from predators, sometimes even digging out tunnels for easy navigation. They also use their tongues to sniff the air and track their prey. When they encounter their prey, they chase it down until they corner it or manage to land a bite and then swallow it whole.
Cape Skink native to South Africa
Trachylepis maculilabris mating
Female skink with eggs
Skink in Australia
Indian skink
Skink found in Sri Lanka
As a family, skinks are cosmopolitan; species occur in a variety of habitatsworldwide, apart from boreal and polar regions. Various species occur in ecosystems ranging from deserts and mountains to grasslands.
Many species are good burrowers. More species are terrestrial or fossorial(burrowing) than arboreal (tree-climbing) or aquatic species. Some are "sand swimmers", especially the desert species, such as the mole skink or sand skink inFlorida. Some use a very similar action in moving through grass tussocks. Most skinks are diurnal (day-active) and typically bask on rocks or logs during the day.
Although most species of skinks are oviparous, laying eggs in clutches, some 45% of skink species are viviparous in one sense or another. Many species areovoviviparous, the young developing lecithotrophically in eggs that hatch inside the mother's reproductive tract, and emerging as live births.
In some genera however, such as Tiliqua and Corucia, the young developing in the reproductive tract derive their nourishment from a mammal-like placentaattached to the female – unambiguous examples of viviparous matrotrophy.[5]Furthermore, an example recently described in Trachylepis ivensi is the most extreme to date: a purely reptilian placenta directly comparable in structure and function, to a eutherian placenta.[6] It is clear that such vivipary repeatedly has developed independently in the evolutionary history of the Scincidae and that the different examples are not ancestral to the others. In particular, placental development of whatever degree in lizards is phylogenetically analogous, rather than homologous to functionally similar processes in mammals and the two have nothing to do with each other.[5]
Skinks typically seek out sheltered environments out of the elements, such as thick foliage, underneath man-made structures, and ground-level buildings such as garages and first-floor apartments. When two or more skinks are seen in a small area, it is typical to find a nest nearby. Skinks are considered to be territorial and often are seen standing in front of or "guarding" their nest area. If a nest is nearby, one can expect to see 10-30 lizards within the period of a month. In parts of the southern United States, it is quite common to find nests within houses and apartments, especially along the coast.
Raccoons, foxes, possums, snakes, coatis, crows, cats, dogs, herons, hawks,lizards, and other predators of small land vertebrates also prey on various skinks. This can be troublesome, given the long gestation period for some skinks, making them an easy target to predators like the mongoose which often threaten the species to at least near extinction, such as the Anguilla Bank Skink Lizard.
Many large genera, Mabuya for example, are still insufficiently studied, and theirsystematics is at times controversial, see for example the taxonomy of thewestern skink, Eumeces skiltonianus. Mabuya in particular is being split, many species being allocated to new genera such as Trachylepis, Chioninia, andEutropis.
Ablepharus (seven species)
Acontophiops(monotypic)
Afroablepharus (four spp.)
Amphiglossus (37 spp.)
Androngo (one species)
Anomalopus (eight spp.)
Brachymeles (16 spp.)
Caledoniscincus (11 spp.)
Calyptotis (five species)
Carlia (41 spp.)
|
Skinks in the genus Prasinohaema have green blood because of a buildup of the waste product biliverdin.
Jump up^ Mecke, Doughty & Donnellan (2013). "Redescription of Eremiascincus fasciolatus(Günther, 1867) (Reptilia: Squamata: Scincidae) with clarification of its synonyms and the description of a new species" (PDF). Zootaxa 3701 (5): 473–517.doi:10.11646/zootaxa.3701.5.1.
Jump up^ Schnirel, Brian (2004) SENI biometric analysis on the extinct Scincidae species: Macroscincus coctei. Polyphemos, Volume 1, Issue 2, May, Florence, South Carolina, U.S.A. pp. 12-22.
Jump up^ Scientific American — Skinks, Skinks, Skinks
Fossils show us that skinks as a whole are a fairly old group of lizards, the oldest specimens attributed to the group dating to the Lower Cretaceous. Alas, the vast majority of early fossil representatives of the group are jaw fragments alone (Estes 1983). These are certainly from skink-like lizards (from the major lizard group termed Scincomorpha, that is), but they might not all be from skinks proper, and some have been suggested to actually represent other groups (like the armadillo lizards or cordylids, a scincomorph group that also has a possible Cretaceous fossil record). Definite fossil members of modern groups – like blue-tongued skinks – are present in the Miocene.
Fossils show us that skinks as a whole are a fairly old group of lizards, the oldest specimens attributed to the group dating to the Lower Cretaceous. Alas, the vast majority of early fossil representatives of the group are jaw fragments alone (Estes 1983). These are certainly from skink-like lizards (from the major lizard group termed Scincomorpha, that is), but they might not all be from skinks proper, and some have been suggested to actually represent other groups (like the armadillo lizards or cordylids, a scincomorph group that also has a possible Cretaceous fossil record). Definite fossil members of modern groups – like blue-tongued skinks – are present in the Miocene.
^ Jump up to:a b Justin L. Rheubert; Dustin S. Siegel; Stanley E. Trauth (19 December 2014). Reproductive Biology and Phylogeny of Lizards and Tuatara. CRC Press. pp. 548–. ISBN 978-1-4665-7987-3.
Jump up^ Blackburn, D. G.; Flemming, A. F. (2011). "Invasive implantation and intimate placental associations in a placentotrophic african lizard, Trachylepis ivensi (scincidae)". Journal of Morphology 273: 137–59. doi:10.1002/jmor.11011. PMID 21956253.
Hedges, S. Blair and Caitlin E. Conn. 2012. A new skink fauna from Caribbean islands (Squamata, Mabuyidae, Mabuyinae). Zootaxa 3288.
//////////////
بُزمجّه يا بُزمجه، که با نامهای بزمک، بزدوش، بزچوش و بزغالهمار) نیز شناخته میشود، نام گروهی از خزندگان عمدتاً بزرگجثه است که عضو سردهٔ بزمجهها (نام علمی: Varanus) بهشمار میروند. امروزه نزدیک به ۷۳ گونه بزمجه شناخته شده است؛ اگرچه جایگاه اصلی آنها در این سرده و احتمال تعلقشان به سردههای مختلف نیاز به بررسی بیشتر دارد. آنها از تیرهٔ بزمجهایان هستند؛ تیرهای که شامل بزرگترین مارمولک زنده یعنی اژدهای کومودو است.
بزمجهها گردندراز، دُم و پنجههای قوی، و پاهای عقبی بهخوبی شکلگرفته دارند. بیشتر آنها برروی خاک زندگی میکنند، اما تعدادی از آنها نیز درختپیما و نیمهآبزی هستند. اکثر بزمجهها گوشتخوار هستند، ولی سه گونه از بزمجههای ساکن فیلیپین از میوهٔ درختان تغذیه میکنند. آنها تخمگذار هستند و هر بار از ۷ تا ۳۷ تخم در سوراخی که روی آن با خاک پوشانده میشود و یا تنهٔ خالی درختان، میگذارند. بیشتر گونههای بزمجه از تخم دیگر جانوران، سوسمارهای کوچکتر، ماهی، و پستانداران ریزجثه تغذیه میکنند.
محتویات [نهفتن]
۱ فرگشت
۲ ویژگیهای ظاهری
۳ گونهها
۴ پانویس
فرگشت[ویرایش]
بهنظر میرسد که بزمجهها از فرگشتیافتهترین مارمولکها باشند. آنها دگرگشت نسبتاً بیشتری نسبت به دیگر خزندگان دارند. سامانههای حسی مختلفی دارند که در شکار طعمه تأثیر بسزایی دارند و فک پايینی که ممکن است نتواند خوردن شکارهای خیلی بزرگ را بهراحتی انجام دهد. تحقیقات اخیر نشان دادهاست که بعضی بزمجهها، همانند اژدهای کومودو، زهردار هستند و برخلاف آنچه در گذشته تصور میشد باکتریهای کشنده تولید نمیکنند.[۱] گرچه بهجای تزریق کردن سم به بدن طعمه ازطریق دندانهای نیش ـ مانند آنچه درمورد مارها پدید میآید ـ سم در اطراف دندان بزمجه میماند و تزریق نمیشود، ولی بر اثر تماس جای زخم طعمه ناشی از گازگرفتگی با سم، طعمه از پای درمیآید.[۲]
ویژگیهای ظاهری[ویرایش]
بزمجهها طولی میان ۲۰ تا ۳۰۰ سانتیمتر دارند. غیر از گونهٔ استرالیایی این جانور، دیگر گونهها دارای اندازهای بزرگ هستند. اندازهٔ بزمجهٔ استرالیایی (V. brevicaudatus) به حدود ۲۰ سانتیمتر میرسد و اژدهای کومودو (V. komodoensis)، دیگر عضو این خانواده، طول تقریبی ۳۶۰ سانتیمتر دارد. در اعضای این خانواده استخوانهای جلدی کم شده و یا وجود ندارند، پوزه دراز و باریک است، دُم و گردن بهنسبت بلند شدهاند و نای تقریباً حلقهحلقه است. بهدليل وجود چینخوردگی در هریک از مجاری بینی، سطح پوششی بویایی آنها افزایش یافتهاست. بینی بهدلیل پیدایش استخوان کام فرعی، بزرگ و طویل شدهاست. زبان دوشاخه و بسیار توسعهیافته است و هنگام بلعیدن غذا در غلاف قاعدهایشکلی جای میگیرد و مانند مارها طعمه را بهصورت کامل میبلعند. اندامهاي حرکتی از نوع زمینیاند و پاها دارای پنج انگشت چنگالدارند و بسیار نیرومند هستند و برای کندن چالهها و سوراخهای زیرزمینی مورد استفاده قرار میگیرند و برخی گونهها مثل بزمجهٔ نيل توانایی بالایی در شنا کردن دارند.[۲]
گونهها[ویرایش]
سرده Varanus
زیرسرده Empagusia:
بزمجه بنگالی، V. bengalensis
بزمجه ابری، V. nebulosus
بزمجه دومریل، V. dumerilii
بزمجه طلایی، V. flavescens
بزمجه گردنزبر، V. rudicollis
زیرسرده Euprepiosaurus:
بزمجه درختی سیاه، V. beccarii
بزمجه درختی خالدار طلایی، V. boehmei
بزمجه درختی بوگرت، V. bogerti
بزمجه فیروزهای، V. caerulivirens
بزمجه سرام، V. cerambonensis
بزمجه دمآبی، V. doreanus
بزمجه فینش، V. finschi
بزمجه حرا، V. indicus
بزمجه درختی خالدار آبی، Varanus macraei
بزمجه گلوهلویی، V. jobiensis
بزمجه جزیره رنل، V. juxtindicus
بزمجه رودخانه نسبیت، V. keithhornei
بزمجه درختی بیاک، V. kordensis
بزمجه درختی خالدار آبی، V. macraei
بزمجه درختی بنگالی، V. bengalensis
بزمجه کینس، V. melinus
بزمجه حرا تالود، V. lirungensis
بزمجه ساگو، V. obor
بزمجه درختی یاقوتی، V. prasinus
بزمجه رینر گونتر، V. rainerguentheri
بزمجه درختی رایسینگر، V. reisingeri
بزمجه درختی راسل، V. telenesetes
بزمجه سهرنگ، V. yuwonoi
بزمجه نقرهای، V. zugorum
زیرسرده Odatria:
بزمجه دمبرآمده، V. acanthurus
بزمجه افنبرگ، V. auffenbergi
بزمجه گلولیمویی، V. baritji
بزمجه دمکوتاه، V. brevicauda
بزمجه بوش، V. bushi
بزمجه دمخطدار، V. caudolineatus
بزمجه صحرایی کوتوله، V. eremius
بزمجه مولگا کوتوله، V. gilleni
بزمجه سنگی کیمبرلی، V. glauerti
بزمجه سنگی دمبلند، V. glebopalma
بزمجه سنگی همرسلی، V. hamersleyensis
بزمجه سنگی کینگ، V. kingorum
بزمجه سنگی میچل، V. mitchelli
بزمجه سنگی پیلبارا، V. pilbarensis
بزمجه ضخیممهره، V. primordius
بزمجه درختی نواردار، V. scalaris
Rusty monitor، V. semiremex
بزمجه تیمور، V. similis
Storr's monitor، V. storri
بزمجه تیمور، V. timorensis
بزمجه سرسیاه، V. tristis
بزمجه ککمکی، V. orientalis
زیرسرده Papusaurus:
بزمجه تمساحی، V. salvadorii
زیرسرده Philippinosaurus:
بزمجه بیتاوا، V. bitatawa
بزمجه پانای، V. mabitang
بزمجه گری، V. olivaceus
زیرسرده Polydaedalus:
بزمجه گلوسفید، V. albigularis
بزمجه ساوانا، V. exanthematicus
بزمجه نیل، V. niloticus
بزمجه زیوردار، V. ornatus
بزمجه یمنی، V. yemenensis
زیرسرده Psammosaurus:
بزمجه بیابانی، V. griseus
بزمجه خاکستری، V. g. griseus
بزمجه خزر، V. g. caspius
بزمجه بیابانی هندی، V. g. koniecznyi
زیرسرده Soterosaurus:
بزمجه آبی سرزرد، V. cumingi
بزمجه آبی مرمری، V. marmoratus
بزمجه آبی فلسبزرگ، V. nuchalis
بزمجه آبی پالاوان، V. palawanensis
بزمجه آبی راسموسن، V. rasmusseni
بزمجه آبی، V. salvator
بزمجه آبی توگیان، V. togianus
زیرسرده †Varaneades:
†Varanus amnhophilis
زیرسرده Varanus:
بزمجه بزرگ، V. giganteus
بزمجه شنی یا بزمجه گولد، V. gouldii
اژدهای کومودو، V. komodoensis
بزمجه مرتنز، V. mertensi
بزمجه آرگوس، V. panoptes
بزمجه ماژلان، V. priscus
بزمجه روزنبرگ، V. rosenbergi
بزمجه اسپنسر، V. spenceri
بزمجه مشبک، V. varius
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Fry, B.G.; Wroe, S; Teeuwisse, W; van Osch, JP; Moreno, K; Ingle, J; McHenry, C; Ferrara, T; Clausen, P; Scheib, H; Winter, KL; Greisman, L; Roelants, K; van der Weerd, L; Clemente, CJ; Giannakis, E; Hodgson, WC; Luz, S; Martelli, P; Krishnasamy, K; Kochva, E; Kwok, HF; Scanlon, D; Karas, J; Citron, DM; Goldstein, EJC; Mcnaughtan, JE; Norman JA. (June 2009). "A central role for venom in predation by Varanus komodoensis (Komodo dragon) and the extinct giant Varanus (Megalania) priscus.". PNAS 106 (22): 8969–8974. doi:10.1073/pnas.0810883106. PMC 2690028. PMID 19451641.
↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ «معرفی بزمجه بیابانی (وارانوس)». کویرها و بیابانهای ایران. بازبینیشده در ۳۱ مهٔ ۲۰۱۴.
[نهفتن] ن ب و
بزمجهواران
فرمانرو: جانوران شاخه: طنابداران رده: خزندگان فرورده: پولکداران
[نهفتن]
گونههای موجود
گلمیخپوستان
پوست منجوقی هیولای گیلا
بزمجههای بیگوش
بزمجه بیگوش
بزمجهایان
بزمجه آرگوس بزمجه درختی سیاه بزمجه سرسیاه بزمجه بنگال بزمجه گلولیمویی بزمجه تمساحی بزمجه بیابانی بزمجه دومریل بزمجه درختی یاقوتی بزمجه گری بزمجه دمآبی بزمجه سنگی کیمبرلی اژدهای کومودو بزمجه مشبک بزمجه حرا بزمجه مرتنز بزمجه سنگی میچل بزمجه نیل بزمجه افنبرگ بزمجه گلوهلویی بزمجه بزرگ بزمجه گلوسفید بزمجه بوش بزمجه جزیره رنل بزمجه روزنبرگ بزمجه دمکوتاه بزمجه دمبرآمده بزمجه تیمور بزمجه فیروزهای بزمجه شنی بزمجه ساوانا بزمجه آبی بزمجه طلایی
ردههای مرتبط
بزمجهها سوسمارهای کرتاسه گلمیخپوستان موساسوریان
رده: بزمجهها
///////////////
الورل حيوان زاحف من ذوات الدم البارد، يبلغ طوله من المتر وحتى يتجاوز الثلاثة أمتار في بعض الأنواع، يعيش في كافة أقطار العالم تقريبا، حسب نوعه.
الورل جنسٌ ينتمي إلى مملكة (الحيوانات)، من شعبة (الحبليات)، تحت شعبة (الفقاريات).من طائفة الزواحف، من رتبة الحرشفيات، من رتبة العظايا (السحالي) ومن فصيلة الورليات .
محتويات [أظهر]
أنواع الورل[عدل]
الورل جنس كبيرٌ للغاية من السحالي وواسع الانتشار حيث يعيش في الأمريكتين وأفريقيا وأوروبا وآسيا. من أنواعه الإفريقية الورل الصحراوي Desert monitor، وهو ما يختلط في ذهن العامة بالضب، مع أن الاختلاف بينهما شاسع، فالورل حيوان لاحم والضب حيوان عاشب، والورل مدبب الوجه والفك ذو لون يماثل رمال الصحراء ويتموج من الأصفر للأسود وحتي البرتقالي، بينما الضب يميل إلى البني الداكن.من أنواعه الإفريقية كذلك ورل السافانا Savannah monitor.و بينما الورل الصحراوي غير شائع التربية كحيوان أليف ويكون سيء الطباع للغاية في الأسر، ولكن ورل السافانا من الأنواع المحببة.
من الأنواع الإفريقية كذلك الورل النيلي، وهو ينمو ليتجاوز الأمتار الثلاثة، وليس محببًا لهواة الزواحف المبتدئين، كونه متغير المزاج بطريقة غير اعتيادية وشديد الشراسة.
من أنواع الورل الآسيوية الورل البنغالي و الورل المائي الأسيوي Asian water monitor ومن أنواعه الأمريكية الآرجوس Argus والتيجو tegu ووحش جيلا Gila monster السام. وهو النوع الوحيد الذي يبث سماً بين أنواع الورل، بخلاف تنين كومودو الذي لا يبث السم مع عضته، لكنها تسبب تسمم دموي لما في فمه من ميكروبات.
الغذاء[عدل]
الورل حيوان لاحم، ومتنوع الغذاء للغاية، فيلتهم الحشرات والقواقع والديدان صغيرًا والفئران والزواحف والقوارض والأسماك والبيض يافعاً، يعتبر الورل كابوس أي عش به صغار أو بيض لأي حيوان معروف، شاملا التمساح، حيث يأكل الورل بيض التمساح وصغاره، وعامة الورل من آكلي الرمم فهو ينظف البيئة من الجيف والحشرات والعقارب والقوارض وأيضاً الأفاعي.
البيئة[عدل]
تتراوح بيئة الورل بحسب مكانه، وهو حيوان شديد التحمل، حيث يمكنه العيش في بيئات مختلفة، وقد دخل الورل في تجارة الحيوانات الأليفة منذ زمن، وأصبحت كل الأنواع تسافر عبر العالم كله.
صفات جسدية[عدل]
الورل سحلية ثابتة اللون، يمتلك كل ورل لونا يناسب بيئته ويحميه من الأعداء، كالتماسيح والنسور؛ فالورل الصحراوي يشبه لون الرمال والنيلي أخضر مائل للسواد، والتيجو Tegu الأرجنتيني أسود يعيش في المزروعات، وكل الأنواع تمتلك لساناً مشقوقاً كلسان الثعابين تتعرف به الرائحة عن طريق عضو خاص يسمي عضو جاكوبسون. يمتلك الورل مخالب حادة للغاية تساعده علي تمزيق ضحيته الكبيرة التي لا يقدر علي ابتلاعها دفعة واحدة، كما أنه يستخدم ذيله للضرب وابعاد الأعداء.
يري بعض علماء الحيوان أن الورل في دفاعه عن حياته قد يكون أخطر من تمساح في مثل حجمه.
متوسط عمر سحلية الورل عشرين عاماً، وتبلغ أقصي عمر لها وقد تتجاوزه في الأسر مع توافر الظروف الطيبة المحيطة من حرارة مناسبة وغذاء وماء ومساحة للحركة.
في الأسر[عدل]
معالجة ورل بنغالي مصاب في Lok Biradari Prakalp
معظم أنواع الورل مناسبة لهواة تربية الزواحف، عدا أنه لا ينصح بالصحراوي، نظرا لكونه يتصرف بعدائية شديدة في الأسر، والنيلي يحتاج إلي مساحة هائلة، تصل لحجم حجرة صغير حيث يحتاج ثلاثة أضعاف حجمه طولا وحجمه مرتين عرضا مساحة للحركة والتسلق علي فروع الأشجار بالإضافة إلي مساحة تساوي حجمة بالضبط أو أكثر من الماءلغمر جسمه، كما تعمد بعض الأنواع إلي التبرز أو التبول في الماء مما يستلزم وجود آلية لتغييره كلما تلوث.. وقد يصل طول الورل إلي ثلاثة أمتار ونصف.
المراجع[عدل]
^ مذكور في : A phylogeny and revised classification of Squamata, including 4161 species of lizards and snakes — Robert Alexander Pyron، Frank T. Burbrink & John J. Wiens — عنوان: A phylogeny and revised classification of Squamata, including 4161 species of lizards and snakes — الحجم: 13 — العدد: 1 — نشر في: BMC Evolutionary Biology — تاريخ النشر: 2013-04-29 — الصفحة: 93 — معرف الوثيقة الرقمية: 10.1186/1471-2148-13-93 — معرف النشرات الطبية PubMed: 23627680 — رخصة: CC BY 2.0 Generic
^ تعديل القيمة في ويكي بيانات"معرف Varanus في موسوعة الحياة". eol.org. اطلع عليه بتاريخ 18 يوليو 2016.
/////////////
به پشتو سمساره:
سمسارې (په لاتین: Varanus په عربی: ورل ) د مارمولکانو څخه یوه ډله ده چې په افریقا، آسيا اواقيانوسيه کې ژوند کوي. د دي ژويانو څو مهاجمي ډولونه په امريکا کې هم شته. تر اوسه پورې د سمسارو ۷۰ ډوله توصيف شوي دي.
//////////
به کردی پزمیجوک:
Pezmijok, mangemij an bizinmij (Varanus
////////////.
به عبری کواخ:
כוח (שם מדעי: Varanus) הוא סוג של לטאות.
אלו לטאות גדולות אוכלות בשר. הן נחשבות בעלות אינטליגנציה גבוהה, ויש אף לטאות כוח המסוגלות לספור.[1]
לטאות הכוח הן לטאות ייחודיות, בעיקר בשל יכולת חילוף החומרים המהיר שלהן, המאפשרת תנועה מהירה ויכולות ציד מפותחות, ביחס למשקל גופן הגדול.
השם הלועזי, "וורן", נובע משבוש של ورل רבים أوْرال [שורש: ورل] "ורל" וברבים "אוראל" מן השפה הערבית. באנגלית הסוג נקרא Monitor Lizards, כלומר "לטאות מעקב", אך המילה האנגלית Warn פירושה להזהיר, וייתכן שזהו מקורה. בעברית משערים[דרוש מקור] שמקור השם הוא בצורתו המרשימה ובנשיכתו הקשה.
הכוח האפור המצוי בארץ אינו שכיח כיום בישראל ונמצא בסכנת הכחדה עקב פגיעה בבתי הגידול שלו.[2] עם שאר מיני הכוח ניתן למנות את הכוח הענק, הלטאה הגדולה ביותר, שבית הגידול שלה הוא באינדונזיה, כוח הנילוס, כוח תניני וכוח מים. היה גם מין פריהיסטורי מגלניה שהיה הלטאה הגדולה ביותר מעולם וחי באוסטרליה.
///////////////// Monitor lizard
From Wikipedia, the free encyclopedia
Kingdom:
| |
Phylum:
| |
Class:
| |
Order:
| |
Family:
| |
Genus:
| |
Empagusia
Euprepiosaurus
Odatria
Papusaurus
Philippinosaurus
Polydaedalus
Psammosaurus
Soterosaurus
Varaneades
Varanus
|
Monitor lizard is the common name of several large lizard species, comprising the genus Varanus. They are native to Africa, Asia and Oceania, but are now found also in the Americas as an invasive species. A total of 78 species are currently recognized.
Monitor lizards have long necks, powerful tails and claws, and well-developed limbs. The adult length of extant species ranges from 20 cm (7.9 in) in some species, to over 3 m (10 ft) in the case of the Komodo dragon, though the extinctvaranid known as megalania (Varanus priscus) may have been capable of reaching lengths of more than7 m (23 ft). Most monitor species are terrestrial, butarboreal and semiaquatic monitors are also known. While most monitor lizards arecarnivorous, eating eggs, smaller reptiles, fish, birds and small mammals, some also eat fruit and vegetation, depending on where they live.[1]
Contents
The various species cover a vast area, occurring through Africa, the Indian Subcontinent, to China, down Southeast Asia to Brunei, Indonesia, thePhilippines, New Guinea, Australia and islands of the Indian Ocean, and the South China Sea. A large concentration of monitor lizards occurs on Tioman Island and the Perhentian Islands in the Malaysian state of Pahang. Some are now found inSouth Florida, particularly in the Everglades, and Singapore.
Monitors lizards are, as a rule, almost entirely carnivorous. However, threearboreal species, Varanus bitatawa, Varanus mabitang, and Varanus olivaceus, are primarily fruit eaters.[2][3]
The genus Varanus is considered unique among animals in that its members are relatively morphologically conservative and yet show a range in size that is equivalent to a mouse and an elephant.[4] Finer morphological features such as the shape of the skull and limbs do vary though, and are strongly related to the ecology of each species.[5][6]
Most monitor lizards are carnivorous.[7] Monitor lizards maintain large territories and employ active pursuit hunting techniques that are reminiscent of similar sized mammals.[7] The active nature of monitor lizards has led to numerous studies on the metabolic capacities of these lizards. The general consensus is that monitor lizards have the highest standard metabolic rates of all extant reptiles.[8]
Monitor lizards have a high aerobic scope[8][9] that is afforded, in part, by their heart anatomy. Whereas most reptiles are considered to have three chambered hearts, the hearts of monitor lizards — as with those of boas and pythons — have a well developed ventricular septum that completely separates the pulmonary and systemic sides of the circulatory system during systole.[10] This allows monitor lizards to create mammalian-equivalent pressure differentials between the pulmonary and systemic circuits,[10] which in turn ensures that oxygenated blood is quickly distributed to the body without also flooding the lungs with high pressure blood.
Anatomical and molecular studies indicate that all varanids (and possibly all lizards) are partially venomous.[11][12] Monitor lizards are oviparous,[8] laying from 7 to 37 eggs,[citation needed] which they often cover with soil or protect in a hollow tree stump.
During the late Cretaceous era, monitor lizards or their close relatives are believed to have evolved into amphibious and then fully marine forms, themosasaurs, which reached lengths of up to 17 m (56 ft).
Snakes were believed to be more closely related to monitor lizards than any other type of extant reptile; however, it has been more recently proposed that snakes are the sister group of the clade of iguanians and anguimorphs.[12] Like snakes, monitor lizards have forked tongues which they use to sense odors.[13]
During the Pleistocene epoch, giant monitor lizards lived in Southeast Asia andAustralasia, the best known fossil being the megalania (Varanus priscus, a giant goanna formally known as Megalania prisca). This species is an iconic member of the Pleistocene megafauna of Australia, thought to have survived up until around 50,000 years ago.[14]
The generic name Varanus is derived from the Arabic word waral ورل, (alternative word waran). The name comes from a common Semitic root ouran, waran, or waral, meaning "dragon" or "lizard beast".[16] The occasional habit of varanids to stand on their two hind legs and to appear to "monitor" their surroundings has been suggested to have led to this name, as it was Latinized into Varanus. Its common name is derived from the Latin word monere meaning "to warn".[16]
In Austronesia, where varanids are common, they are known under a large number of local names. They are usually known as biawak (Malay and Indonesian), bayawak (Filipino), binjawak or minjawak (Javanese), or variations thereof. Other names include hokai (Solomon Islands), bwo or puo (Maluku), halo (Cebu), galuf of kaluf (Micronesia and theCaroline Islands), batua or butaan (Luzon), alu (Bali), hora or ghora (Komodo group of islands), phut (Burmese) andguibang (Manobo).[17][18]
In Tamil and Malayalam, monitor lizards are known as udumbu, ghorpad घोरपड in Marathi, uda in Kannada, in Sinhaleseas kabaragoya, in Telugu as udumu, in Punjabi and Magahi (and other Bihari languages) as गोह (goh), in Assamese as gui xaap, and in Odia as ଗୋଧି (godhi), and in Bengali as গোসাপ (goshaap) or গুইসাপ (guishaap) and गोह (goh) in Hindi. Due to confusion with the large New World lizards of the family Iguanidae, the lizards became known as "goannas" in Australia. Similarly, in South Africa, they are referred to as leguaan, or likkewaan from the Dutch for iguana. The generic name inspired the name of the Japanese movie monster Varan.
Some species of varanid lizards can count: studies feeding V. albigularis varying numbers of snails showed that they can distinguish numbers up to six.[19][20] V. niloticus lizards have been observed to cooperate when foraging: one varanid lures the female crocodile away from her nest, while the other opens the nest to feed on the eggs. The decoy then returns to also feed on the eggs.[19][20] Komodo dragons, V. komodoensis, at the National Zoo in Washington, D.C., recognize their keepers and seem to have distinct personalities.[20]
Monitor lizards have become a staple in the reptile pet trade. The most commonly kept monitors are the savannah monitor and Ackies monitor, due to their relatively small size, low cost, and relatively calm dispositions with regular handling.[16]Among others, black-throated monitors, timor monitors, Asian water monitors, Nile monitors, mangrove monitors, emerald tree monitors, black tree monitors,roughneck monitors, dumeril's monitors, peach-throated monitors, crocodile monitors and Argus monitors have been kept in captivity.[16] Like all reptiles kept as pets, monitors need an appropriately sized enclosure, hiding places, and an appropriate substrate.[16] They will not share their enclosure with another large animal. Some water monitors also need a large water dish in which they can soak their entire bodies.[16] In the wild, monitors will eat anything they can overpower, but crickets, superworms, feeder fish, and the occasional rodent (for calcium) make up most of the smaller captive monitors' diets. Boiled eggs, silkworms, and earthworms can also be fed to them.[16]Larger species, such as Nile monitors, Asian water monitors, crocodile monitors, perenties, and Argus monitors, will eventually require larger prey. Paleontologist and biology professor at Temple University, Michael Balsai has observed V. prasinus eating fruit in captivity, as has herpetologist and author, Robert G. Sprackland.[16][21]
Monitor lizard meat, particularly the tongue and liver, is eaten in parts of southern India and Malaysia as an allegedaphrodisiac.[22][23]
In parts of Pakistan, different parts of monitor lizards are used for a variety of medical purposes. The flesh is eaten for the relief of rheumatic pain, abdominal fat is used as a salve for skin infections, oil and fat are used to treat hemorrhoids or chronic pain, and the oil is used as an aphrodesiac lubricant (saande kaa tel).[24]
"Large scale exploitation" of monitor lizards is undertaken for their skins, which are described as being "of considerable utility" in the leather industry.[24]
The meat of monitor lizards is eaten by some tribes in India, Thailand and in West Africa as a supplemental meat source.[citation needed] The meat of monitor lizards is used in Nepal for medicinal and food purpose.[25]
The skin of monitor lizards is used in making a carnatic music percussion instrument called a kanjira.
According to IUCN Red List of threatened species, most of the Monitor lizards species fall in the categories of least concern but the population is decreasing globally.[26] All but five species of monitor lizard are classified by the Convention on International Trade in Endangered Species of Wild Fauna and Flora under Appendix II, which is loosely defined as species that are not necessarily threatened with extinction, but may become so unless trade in such species is subject to strict regulation order to avoid use incompatible with the survival of the species in the wild. The remaining five species – V. bengalensis, V. flavescens, V. griseus, V. komodoensis, and V. nebulosus – are classified under CITES Appendix I, which outlaws international commercial trade in the species.[27]
The Yellow Monitor, Varanus flavescens is protected in all range countries except Bhutan; Nepal, India, Pakistan and Bangladesh.[28]
In Tamil Nadu and all other parts of South India, catching or killing of monitor lizards is banned under the Protected Species Act.
White-throated monitor on the Kalahari savannah
Asian water monitor (Varanus salvator salvator)
Genus Varanus
Subgenus Empagusia:
V. bengalensis, Bengal monitor
V. dumerilii, Dumeril's monitor
V. flavescens, golden monitor, yellow monitor, short-toed monitor
V. nebulosus, clouded monitor
V. rudicollis, roughneck monitor
Subgenus Euprepiosaurus:
V. beccarii, black tree monitor
V. boehmei, golden-spotted tree monitor
V. caerulivirens, turquoise monitor
V. cerambonensis, Ceram monitor
V. doreanus, blue-tailed monitor
V. finschi, Finsch's monitor
V. indicus, mangrove monitor
V. jobiensis, peach-throated monitor
V. juxtindicus, Rennell Island monitor
V. kordensis, Biak tree monitor
V. macraei, blue-spotted tree monitor
V. lirungensis, Talaud mangrove monitor
V. obor, sago monitor
V. rainerguentheri Rainer Günther’s monitor
V. spinulosus, Spiny-necked mangrove monitor, Solomon Islands spiny monitor
V. telenesetes, mysterious tree monitor, Rossell tree monitor
V. zugorum, silver monitor, Zug's monitor
Subgenus Odatria:
V. acanthurus, ridge-tailed monitor
V. a. acanthurus, ridge-tailed monitor
V. a. brachyurus, common ridge-tailed monitor
V. a. insulanicus, island ridge-tailed monitor
V. auffenbergi, Auffenberg's monitor, peacock monitor
V. brevicauda, short-tailed monitor
V. bushi, Pilbara stripe-tailed monitor, Bush's monitor
V. caudolineatus, stripe-tailed monitor
V. eremius, rusty desert monitor, pygmy desert monitor
V. gilleni, pygmy mulga monitor
V. glauerti, Kimberley rock monitor
V. glebopalma, twilight monitor, black-palmed rock monitor
V. hamersleyensis, Hamersley Range rock monitor
V. kingorum, Kings' rock monitor
V. mitchelli, Mitchell's water monitor
V. sparnus, Dampier Peninsula monitor
V. storri, Storr's monitor
V. s. storri, eastern Storr's monitor
V. s. ocreatus, western Storr's monitor
V. timorensis, Timor monitor
V. tristis, black-headed monitor
V. t. orientalis, freckled monitor
Subgenus Papusaurus:
V. salvadorii, crocodile monitor
Subgenus Philippinosaurus:
V. bitatawa, Northern Sierra Madre forest monitor, butikaw, bitatawa
V. mabitang, Panay monitor, mabitang
V. olivaceus, Gray's monitor, butaan
Subgenus Polydaedalus:
V. albigularis, rock monitor, white-throated monitor
V. a. albigularis, white-throated monitor
V. a. angolensis, Angolan monitor
V. a. microstictus, eastern white-throated monitor
V. exanthematicus, savanna monitor, Bosc's monitor
V. niloticus, Nile monitor
V. ornatus, ornate monitor
V. stellatus, West African Nile monitor
Subgenus Psammosaurus:
V. griseus, desert monitor
V. g. griseus, desert monitor, grey monitor
V. g. caspius, Caspian monitor
V. g. koniecznyi, Indian desert monitor, Thar desert monitor
V. nesterovi, Zagros monitor
Subgenus Soterosaurus:
V. cumingi, Cuming's water monitor, yellow-headed water monitor
V. marmoratus, marbled water monitor, Philippine water monitor
V. palawanensis Palawan water monitor
V. salvator, Asian water monitor
V. s. salvator, Sri Lankan water monitor
V. s. andamanensis, Andaman water monitor
V. s. bivittatus, Two-striped water monitor, Javan water monitor
V. s. macromaculatus, Southeast Asian water monitor
V. s. ziegleri, Ziegler's water monitor
Subgenus Varanus:
V. giganteus, perentie
V. gouldii, sand monitor, Gould's monitor
V. komodoensis, Komodo dragon
V. mertensi, Mertens' monitor
V. p. panoptes, argus monitor
V. p. horni, Horn's monitor
V. p. rubidus, yellow-spotted monitor
V. rosenbergi, Rosenberg's monitor, heath monitor
V. spenceri, Spencer's monitor
V. varius, lace monitor
Jump up^ Bauer, Aaron M. (1998). Cogger, H.G.; Zweifel, R.G., eds. Encyclopedia of Reptiles and Amphibians. San Diego: Academic Press. pp. 157–159. ISBN 0-12-178560-2.
Jump up^ Greene, Harry W. (1986). Diet and Arboreality in the Emerald Monitor, Varanus Prasinus, with Comments on the Study of Adaptation. Chicago: Field Museum of Natural History. OCLC 14915452. Retrieved 12 December 2013.
Jump up^ Welton, L. J.; Siler, C. D.; Bennett, D.; Diesmos, A.; Duya, M. R.; Dugay, R.; Rico, E. L. B.; Van Weerd, M.; Brown, R. M. (2010)."A spectacular new Philippine monitor lizard reveals a hidden biogeographic boundary and a novel flagship species for conservation". Biology Letters 6 (5): 654–658. doi:10.1098/rsbl.2010.0119. PMC 2936141. PMID 20375042.
Jump up^ Pianka, E.R. (1995). "Evolution of Body Size: Varanid Lizards as a Model System" (PDF). The American Naturalist 146 (3): 398. doi:10.1086/285806.
Jump up^ McCurry, Matthew R.; Mahony, Michael; Clausen, Phillip D.; Quayle, Michelle R.; Walmsley, Christopher W.; Jessop, Tim S.; Wroe, Stephen; Richards, Heather; McHenry, Colin R. (2015). "The Relationship between Cranial Structure, Biomechanical Performance and Ecological Diversity in Varanoid Lizards". PLoS ONE 10 (6): e0130625. doi:10.1371/journal.pone.0130625.PMID 26106889.
Jump up^ Clemente, C. J.; Thompson, G. G.; Withers, P. C. (2009). "Evolutionary relationships of sprint speed in Australian varanid lizards". Journal of Zoology 278 (4): 270. doi:10.1111/j.1469-7998.2009.00559.x.
^ Jump up to:a b King, D., Green, B., Knight, F. (1999). Monitors: The Biology of Varanid Lizards. Florida. Krieger Publishing Company.
^ Jump up to:a b c Pianka, E.R., Vitt, L.J. (2003). Lizards: Windows to the Evolution of Diversity. California. University of California Press.
Jump up^ Wood, S.C., Johansen, K., Glass, M.L., Maloiy, G.M.O. (1978). "Aerobic Metabolism of the Lizard Varanus exanthematicus: Effects of Activity, Temperature, and Size". Journal of Comparative Physiology B 127 (4): 331. doi:10.1007/BF00738417.
^ Jump up to:a b Wang, T., Altimiras, J., Klein, W., Axelsson, M. (2003). "Ventricular Haemodynamics in Python molurus: Separation of Pulmonary and Systemic Pressures". The Journal of experimental biology 206 (Pt 23): 4241–5. doi:10.1242/jeb.00681.PMID 14581594.
Jump up^ Fry, B.G,; Wroe, S; Teeuwisse, W; van Osch, JP; Moreno, K; Ingle, J; McHenry, C; Ferrara, T; Clausen, P; Scheib, H; Winter, KL; Greisman, L; Roelants, K; van der Weerd, L; Clemente, CJ; Giannakis, E; Hodgson, WC; Luz, S; Martelli, P; Krishnasamy, K; Kochva, E; Kwok, HF; Scanlon, D; Karas, J; Citron, DM; Goldstein, EJC; Mcnaughtan, JE; Norman JA. (June 2009). "A central role for venom in predation by Varanus komodoensis (Komodo dragon) and the extinct giant Varanus (Megalania) priscus.".PNAS 106 (22): 8969–8974. doi:10.1073/pnas.0810883106. PMC 2690028. PMID 19451641.
^ Jump up to:a b Fry, B.G.; Vidal, N; Norman J.A.; Vonk F.J.; Scheib, H.; Ramjan S.F.R; Kuruppu S.; Fung, K.; Hedges, B.; Richardson M.K.; Hodgson, W.C.; Ignjatovic, V.; Summerhays, R.; Kochva, E. (February 2006). "Early evolution of the venom system in lizards and snakes" (PDF). Nature 439 (7076): 584–588. doi:10.1038/nature04328. PMID 16292255.
Jump up^ Price, Gilbert J.; Louys, Julien; Cramb, Jonathan; Feng, Yue-xing; Zhao, Jian-xin; Hocknull, Scott A.; Webb, Gregory E.; Nguyen, Ai Duc; Joannes-Boyau, Renaud (2015-10-01). "Temporal overlap of humans and giant lizards (Varanidae; Squamata) in Pleistocene Australia". Quaternary Science Reviews 125: 98–105. doi:10.1016/j.quascirev.2015.08.013.
^ Jump up to:a b c d e f g h Robert George Sprackland (1992). Giant lizards. Neptune, NJ: T.F.H. Publications. p. 61. ISBN 0-86622-634-6.
Jump up^ Mark K. Bayless (2004). "The local names of Pacific monitor lizards (Sauria: Varanidae) of Oceania & Indo-Malaysia, excluding Australia" (PDF). Micronesia 37 (1): 49–55.
Jump up^ Maren Gaulke (1992). "Taxonomy and biology of Philippine water monitors (Varanus salvator)" (PDF). The Philippine Journal of Science 121 (4): 345–381.
^ Jump up to:a b King, Dennis & Green, Brian. 1999. Goannas: The Biology of Varanid Lizards. University of New South Wales Press. ISBN 0-86840-456-X, p. 43.
^ Jump up to:a b c Pianka, E.R.; King, D.R. and King, R.A. (2004). Varanoid Lizards of the World. Indiana University Press.
Jump up^ Balsai, Michael (1997). The General Care and Maintenance of Popular Monitors and Tegus. BowTie. p. 6. ISBN 978-1-882770-39-7.
Jump up^ Parameswaran, K (2006). "Case series of eosinophilic meningoencephalitis from South India". Annals of Indian Academy of Neurology 9 (4): 217–222. doi:10.4103/0972-2327.29203.
^ Jump up to:a b c Hashmi, M. Usman Ali; Khan, M. Zaheer; Amtyaz; Huda, Nawaz Ul. "Current Status, Distribution and Threats of Varanus Species (Varanus bengalensis & Varanus griseus) in Karachi & Thatta of Sindh" (PDF). International Journal of Fauna and Biological Studies (AkiNik Publications) 1 (1): 34–38. ISSN 2347-2677. Retrieved 12 December 2013.
Jump up^ Ghimire, H. R., Phuyal, S., & Shah, K. B. (2014). "Protected species outside the protected areas: People's attitude, threats and conservation of the Yellow Monitor (Varanus flavescens) in the Far-western Lowlands of Nepal". Journal for Nature Conservation22 (6): 497. doi:10.1016/j.jnc.2014.08.003.
Jump up^ Rahman K. M. M and Rakhimov I.I. (2016). "Consequences of Habitat Loss and Habitat Fragmentation on the Survival of Monitor Lizard Populations in Bangladesh: A Review and Prospectus". Journal of Biodiversity and Environmental Sciences (JBES) 8 (2): 139–145.
Jump up^ Ghimire, H. R., & Shah, K. B. (2014). "Status and habitat ecology of the Yellow Monitor, Varanus flavescens, in the Southeastern part of Kanchanpur District, Nepal" (PDF). Herpetological Conservation and Biology 9 (2): 387–393.
Jump up^ Weijola, Valter and Sweet, Samuel (2010). "A new melanistic species of monitor lizard (Reptilia: Squamata: Varanidae) from Sanana Island, Indonesia" (PDF). Zootaxa 2434: 17–32.
Jump up^ Weijola, Valter; Donnellan, Stephen; Lindqvist, Christer (2016). "A new blue-tailed Monitor lizard (Reptilia, Squamata, Varanus) of the Varanus indicus group from Mussau Island, Papua New Guinea". ZooKeys 568 (568): 129–54.doi:10.3897/zookeys.568.6872. PMC 4829673. PMID 27103877.