ارقیطون . [اَ ] (معرب ، اِ) (از لاطینی آرکتولاپا) آراقیطون
. اراقیطون . ارقطیون . باباآدم* .مولف تحفةالمومنین گوید: معرّب از ارقیثون یونانی
و آن نباتیست مزغّب ، ساقش مربع و سست و قریب بذرعی و برگش مایل به استداره واکلیل
او مایل بسرخی و تخمش بقدر زیره و از آن کوچکتر و سیاه و تندطعم و بیخش نرم و سفید
و شیرین . در دوم گرم و خنک و لطیف و جالی و مجفف و در امراض دهان و دندان و درد سینه
و نفث مده و تسکین درد مفاصل بی عدیل و نیم رطل از طبیخ او جهت عسرالبول و عرق النسا
(نسا) و ضماد او جهت سوختگی آتش و مفاصل و شقاق و قرحه سرانگشتان که از برودت باشد نافع و مضر کلیه و مصلحش
روغنها و قدر شربتش تا شش درهم و بدلش شیح است ومولف مالایسع گوید که : صنف دیگر از
او میباشد برگش شبیه به برگ کدو و از آن بزرگتر و صلب و مایل بسیاهی و مزغّب و بیخش
بزرگ و سفید مجفف با قبض و محلل و ذرور برگ او جهت قروح خبیثه نافع و بدستور ضماد تازه
او و طلاء مدقوق او جهت درد مفاصل که باحکه ای باشد بی عدیل و چون دو درهم بیخ او را
با مثل او حب صنوبر بنوشند جهت تنقیه چرک شش
نافع است . و رجوع به ارقطیون و اراقطیون و تذکره
ضریر انطاکی (ارقیطون ) شود.
* باباآدم . [
دَ ] (اِ مرکب ) (ریشه ...) گیاهی است با برگی سخت پهن و سطبر. آراقیطون . ارقیطون
. مندوس . || نوع دیگر آن غیردیواری و غیر ریشه
بابا آدم است که آنرا قلقاس گویند. || نوع دیگرآن دیواری است و برگهای آن با
ریشه هائی که داردبه دیوار می چسبد و دارای برگهای بزرگ و مشبک است .
///////////
ارقِیطون
بفتح اول و سکون رای مهمله و کسر قاف و سکون یای مثناه
تحتانیه و ضم طای مهمله و سکون واو و نون معرب ارقیسون یونانی است و قروسوقیون نیز
نامند
ماهیت آن
دیسقوریدوس کوید نباتی است برک آن شبیه ببرک کدو و از ان
بزرکتر و صلب تر و مزغب و بی ساق و رنک آن مائل بسیاهی و بیخ آن بزرک و سفید
انطاکی کفته نباتی است مزغب و ساق آن مربع کمتر از یک ذرع و آن را اکلیلی سرخ رنک
و تخمی بمقدار زیرۀ سیاه است و بهترین آن تازه حریف آن است و صاحب تحفه کفته بیخ
آن نرم و سفید و شیرین است
ص: 219
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم و در سوم نیز کفته اند
افعال و خواص
و منافع آن
جالی و مجفف و محلل و با قوت قابضه جهت امراض دهان و
دندان و سینه و نفث المده و مفاصل و عرق النسا و شقاق و قرحۀ سر انکشتان حادث از
برودت و عسر البول و حرق النار و قروح بیخ ناخنها نافع مضمضه بطبیخ بیخ آن و
نکاهداشتن
آن در دهان مسکن اوجاع دندان و ریختن طبیخ آن بر شقاق
عارض از سردی و سوختکی آتش و آشامیدن یکدرهم آن با حب الصنوبر جهت اوجاع صدر و نفث
المده و چرک کائن در سینه و نیم رطل از طبیخ آن جهت عسر البول و عرق النسا و درد
مفاصل و ضماد تازۀ آن جهت شقاق و قرحۀ سر انکشتان و اوجاع مفاصل و سوختکی آتش و
ذرور برک آن جهت قروح خبیثۀ کهنه نافع مضر کرده مصلح آن روغنها مقدار شربت آن تا
شش درم بدل برک آن بیخ آن است.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
آراقیطون
(بابا آدم)
اشاره
به فارسی
به آن «بابا آدم» و «فیل گوش» گویند و در کتب طب سنتی با نامهای «لوف کبیر»، «آراقیطون»
و «فیلجوش» آمده است. به فرانسویBardane
وGlouteron وGratteron و"Greatteau " و"Herbe aux teigneux " زیرا سابقا از برگ و عصاره برگ آن در
فرانسه برای معالجه کچلی استفاده میشده است و به انگلیسیBurdock وCockle -bur گفته میشود. گیاهی است از خانوادهCompositae تیره فرعیTubuliflorae نام علمی آنArctium lappa L . و مترادف آنLappa major Gaertn . وArctium
majus Bernh . میباشد.
مشخصات
بابا
آدم گیاهی است علفی دوساله به ارتفاع 120- 60 سانتیمتر دارای ساقههای منشعب و مانند
پوست مار ابلق و پوشیده از کرکهای زبر و خشن است. برگهای آن پهن موجدار بزرگ. گلهای
آن قرمز به صورت کاپیتول کروی که پوشیده از فلسهایی است که به قلابهای کوچکی ختم
میشود و به همین علت برگ و میوه آن به لباس اشخاصی که از کنار گیاه عبور میکنند و
همچنین به پشم گوسفندانی کهن در اطراف گیاه چرا مینمایند، میچسبد. ریشه گیاه دراز
کمی ضخیم در حد ضخامت انگشت دست دوکیشکل و دارای مقدار زیادی کربنات دو پتاس و نیترات
دو پتاس است، پوست آن قهوهای و مغز آن سفید و طعم آن کمی شیرین و بوی آن تهوعآور
معارف
گیاهی، ج5، ص: 153
است.
میوه آن پس از رسیدن به صورت فندقه چندوجهی درمیآید و پس از اینکه کاملا رسید رنگ
آن زرد و حنایی میشود. در بالای میوه دستهای تار زردرنگ دیده میشود که چسبناک است
و به پشم گوسفندان در موقع عبور میچسبد و موجب پخش تخم و گسترش گیاه میشود. تکثیر
بابا آدم از طریق کاشت تخم آن در شهریورماه و برداشت محصول در اسفند یا اردیبهشتماه
سال دوم انجام میگیرد.
ریشه
و برگ گیاه موارد استعمال درمانی دارد.
این
گیاه در اروپا و آسیا انتشار دارد. در ایران در اطراف تهران، دامنههای البرز، چالوس،
رودبار، زیر درختان زیتون، ولیآباد، کوهستانهای خراسان، کرمان، تفرش و در آذربایجان
در قرهداغ حسن بیگلو، نعمتآباد نزدیک تبریز، در همدان، اراک، در مازندران و گرگان
بهطور خودرو دیده میشود.
ترکیبات
شیمیایی
در ریشه
گیاه در حدود 45 درصد ماده اینولین 218] وجود دارد. برگها و ریشه آن دارای اسانس روغنی
فرّار است. در دانههای آن گلوکوزید آرکتیئین 219] مشخص شده است و به علاوه دانه آن
دارای 20- 16 درصد روغن ثابت به رنگ زرد با طعم تلخ است که شامل مقدار زیادی حدود
60 درصد لینولئیک اسید و کمی یعنی حدود 10 درصد اولئیک اسید است.
در گزارش
دیگری آمده است که ریشه بابا آدم دارای مقدار زیادی کربنات دو پتاسیم و نیترات دو پتاسیم،
رزین، و یک گلوکوزید به نام لاپین 220] است.
خواص-
کاربرد
در هندوستان
از ریشه بابا آدم برای تصفیه خون، به عنوان مدّر، معرّق و آنتیفلوژیستیک 221] مصرف
میشود. و از نظر طبیعت بابا آدم طبق رأی حکمای طب سنتی گرم و خشک است. در چین و ژاپن
از تخم، ساقه و ریشه آن به عنوان مقوی، نیرودهنده، تصفیهکننده خون، زیادکننده ترشح
عرق و مدّر استفاده میشود. از تخم
معارف
گیاهی، ج5، ص: 154
آن در
جوشاندهها با عسل و یا با سرکه رقیق مصرف میکنند و از ریشه و ساقه آن نیز در جوشانده
و یا در تنطورها استفاده میشود [استوارت . از جوشانده ساقههای پربرگ آن برای معالجه
سرگیجه و روماتیسم و اگر کمی شکر قهوهای به آن اضافه شود، برای معالجه سرخک استفاده
میشود [هو]. در سایر مناطق بیشتر از تخم آن استفاده میشود و از آن به عنوان ضد عفونی
و مدّر [موزیگ و شرام . و برای معالجه نوعی استسقا که مایع سروز در حفرهها و بافتهای
بدن جمع میشود، [روا] و به عنوان داروی ضد کرم روده و همچنین برای رفع جوش و دانههایی
که در صورت میزند [لوئی استفاده میشود. ضمنا در معالجه ذات الریه [لو]، برای آبسههای
چرکی و ناراحتیهای گلو و حلق [روا]، به عنوان تریاق و در موارد نیش زدن جانوران سمّی
و مار [کاریونه و کیمورا]، انفلوانزا و تبهای مخملک، آبله، خنازیر [لو]، یبوست و سرخک
[چیو] آن را مفید میدانند.
برگ
بابا آدم برای پایین آوردن قند خون مفید است. مالیدن دمکرده برگ آن برای ناراحتیهای
جلدی بخصوص برای پوست سر و کچلی نافع است. مرهمی که از یک واحد عصاره برگ بابا آدم
و یک واحد روغن زیتون حاصل میشود برای مالیدن و التیام جراحات و زخم خیلی مفید است.
مقدار خوراک از برگ یا گرد ریشه بابا آدم تا 4 گرم است و در دمکردهها 50- 30 گرم
برگ در هزار گرم آب جوش مصرف میشود که در 24 ساعت بتدریج فنجان فنجان میل کنند. در
مورد ترکیب دارویی برای رویش مو به بخش گزنه مراجعه فرمایید.
در فرانسه
معمول است از جوشانده 100- 60 گرم ریشه بابا آدم در یک لیتر آب در استعمال خارج برای
بیماریهای پوست مصرف میکنند و منظما تا مدتی صبح و عصر روی پوست عضو مورد نظر میمالند.
عصاره
ریشه بابا آدم: ریشه بابا آدم 1 واحد، آب مقطر 8 واحد. ریشه را قطعه قطعه کرده و مدت
12 ساعت در 5 واحد از آب میخیسانند و با فشار صاف میکنند و تفاله را در ما بقی آب
میخیسانند و با فشار صاف میکنند و دو صافشده را مخلوط کرده، میگذارند تهنشین شود
و صاف روی آن را با انحراف برداشته در حمام ماریه به قوام عصاره نرم تبخیر میکنند.
این عصاره از عوامل مقوی است و مقدار خوراک آن 10- 1 گرم میباشد.
دمکرده
ریشه بابا آدم برای تصفیه خون: ریشه بابا آدم 30 گرم، مغز ریشه شیرینبیان 30 گرم،
ریشه تاجریزی 30 گرم، آب جوش 1000 گرم. مخلوط اینها را
معارف
گیاهی، ج5، ص: 155
در آب
در حدود نیم ساعت دم میکنند و بیش از نصف آن را در روز میل مینمایند.
جوشانده
ریشه بابا آدم برای رفع سوداوی: ریشه بابا آدم را با هموزن آن ریشه راسن جوشانده و
پس از خنک شدن روی پوست میمالند خارش خیلی زود رفع میشود.
معارف
گیاهی، ج5، ص: 156
/////////////
بابا آدم که باردان، فیلگوش و آراقیطون (Arctium)
نیز نامیده میشود گیاهی است علفی و دوساله از تیره گلستارهایها (Asteraceae).
گیاهی است که به اندازه یک متر و نیم تا دو متر ارتفاع رشد میکند. با برگهای درشت
و خشن و سبز رنگ با گلهای توب مانند و به اندازه فندق یا بزرگتر از آن در باغچه و کنار
آبها و یونجه زارها مراتع و مزارع میروید.
این گیاه در اطراف تهران، البرز، راه چالوس، خراسان، کرمان،
رودبار، تفرش، اروپا، شمال آمریکا میروید و در بعضی نقاط پرورش داده میشود.
این سرده در ایران ۴ گونه علفی چند ساله دارد، بابا آدم (گیاه)
«Arctium lappa»، بابا آدم صغیر «Arctium
minus» و دو گونه بابا آدم خویی «Arctium
palladinii» و بابا آدم برگه پهن «Arctium platylepis»
که علاوه بر ایران در شرق اروپا، آناتولی، قفقاز، ماورای قفقاز و ترکمنستان نیز میرویند.[۲]
محتویات [نمایش]
ترکیب شیمیایی[ویرایش]
از تجزیهٔ شیمیایی ریشهٔ بابا آدم مواد
زیر بدست آمدهاست: اینولین، پلی استیلنها، آرکتیک اسید، پروپیونیک اسید، بوتیریک اسید،
لوریک اسید، استئاریک اسید، پالمیتیک اسید، هورمونهای گیاهی، تانن و پلی فنولیک اسید.
از تجزیهٔ شیمیایی تخم بابا آدم موارد زیر بدست
آمدهاست: یک گلوکزید تلخ بنام Arctin، کلروژنیک اسید، لاپائول
A,B، ژرماکرانولید.
از تجزیهٔ شیمیایی برگهای بابا
آدم موارد زیر بدست آمدهاست: آرکتیول، فوکینون، فوکینانولید، بتا- ئودسمول، پتازیتولون،
اِرِموفیلن، تاراکساسترول. بطور کلی دم کرده یا جوشانده برگ، ریشه و تخم بابا آدم خاصیت
ضد میکروبی و آنتی تومور دارد.
کاربرد درمانی[ویرایش]
ریشه، برگ تخم و میوه بابا آدم برای درمان سرطانها، رماتیسم،
نقرس، ناراحتیهای معده، کلیه، بیماریهای پوستی حتی ریزش موواگزما، گلو درد، ورم لوزهها،
سرفه، سرخک، بر زخمها و آبسهها و مرض قند کاربرد دارد.
جستارهای وابسته[ویرایش]
دمنوش
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ "tribe
Cynareae". Flora of North America. Retrieved 2008-01-04.
پرش به بالا ↑ مظفریان، فرهنگ نامهای
گیاهان ایران، ۵۲.
منابع[ویرایش]
مظفریان، ولیالله. فرهنگ نامهای گیاهان ایران: لاتینی، انگلیسی،
فارسی. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۷۵. شابک ۹۶۴-۵۵۴۵-۴۰-۴.
دکتر محمد صادق رجحان. درمان بوسیله گیاهان دارویی. چاپ دوم.
مرکز فرهنگی آبا، ۱۳۷۷.
////////////////
به عربی ارطیقون از Arctium:
الأرقطيون[بحاجة لمصدر] (الاسم العلمي:Arctium)
هي جنس نباتي يتبع فصيلة النجمية من رتبة النجميات[2][3][4][5] .
من أنواعه الواطنة في الوطن العربي[عدل]
الأرقطيون الأطلسي (باللاتينية: Arctium
atlanticum) في المغرب العربي
الأرقطيون الصغير (باللاتينية: Arctium
minus) في بلاد الشام وأوروبا
انظر أيضاً[عدل]
قائمة أنواع الأرقطيون
مراجع[عدل]
^ تعديل القيمة في ويكي بيانات"معرف Arctium في موسوعة الحياة". eol.org.
اطلع عليه بتاريخ 11 يوليو 2016.
^ موقع لائحة النباتات أنواع الأرقطيون تاريخ الولوج 29 سبتمبر
2012
^ موقع - zipcodezoo.com
- جنس الأرقطيون تاريخ الولوج 29 سبتمبر 2012
^ نظام المعلومات التصنيفية المتكامل جنس الأرقطيون تاريخ
الولوج 29 سبتمبر 2012
^ المركز الوطني للمعلومات التقنية الحيوية جنس الأرقطيون
تاريخ الولوج 29 سبتمبر 2012
///////////
به کردی گلا فیشک:
Gula fişek
(bi latînî, Arctium tomentosum) riwekek e ji famîleya Asteraceae, wek kereng û
givzonikan. Koka wê tê xwarin.
///////////
به آذری:
Atpıtrağı
(lat. Arctium)[1] - çobanyastığıkımılər fəsiləsinə aid bitki cinsi.
////////////
Arctium
From Wikipedia, the free encyclopedia
burdock
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Arctium is a genus of biennial plants commonly known
as burdock, family Asteraceae.[3] Native to the Old World, several species have
been widely introduced worldwide.[4]
Contents
Arctium lappa (greater burdock)
Plants
of the genus Arctium have dark green leaves that can grow up
to 70 cm (28 in) long. They are generally large, coarse and ovate,
with the lower ones being heart-shaped. They are woolly underneath. The
leafstalks are generally hollow. Arctium species generally
flower from July through to October. Burdock flowers provide essential pollen
and nectar for honeybees around August when clover is on the wane and before
the goldenrod starts to bloom.[5]
The roots of burdock, among
other plants, are eaten by the larva of the ghost moth (Hepialus humuli). The plant is used as a
food plant by other Lepidoptera including brown-tail, Coleophora paripennella,Coleophora peribenanderi, the Gothic, lime-speck pug and scalloped hazel.
The
prickly heads of these plants (burrs) are noted for easily
catching on to fur and clothing. In England, some birdwatchers have reported
that birds have become entangled in the burrs leading to a slow death, as they
are unable to free themselves.[6] Burdock's clinging
properties, in addition to thus providing an excellent mechanism for seed dispersal,[4] led to the
invention of Velcro.[7]
A
large number of species have been placed in genus Arctium at
one time or another, but most of them are now classified in the related
genus Cousinia. The precise limits
between Arctium and Cousinia are hard to
define; there is an exact correlation between their molecular phylogeny. The burdocks are
sometimes confused with the cockleburs (genus Xanthium) and rhubarb (genus Rheum).
A dish containing a Japanese
appetizer, kinpira
gobō,
consisting of sautéed burdock root and carrot, with a side of sautéed dried
daikon
The taproot of young burdock
plants can be harvested and eaten as a root vegetable. While generally out of
favour in modern European cuisine, it remains popular in
Asia. Arctium lappa is known as
"niúbàng" (牛蒡) in Chinese, which was borrowed into
Japanese as gobō, and is still eaten in both countries. In Korea
burdock root is called "u-eong" (우엉) and sold as "tong u-eong" (통우엉), or "whole
burdock". Plants are cultivated for their slender roots, which can grow
about one metre long and two centimetres across. Burdock root is very crisp and
has a sweet, mild, and pungent flavour with a little muddy harshness that can
be reduced by soaking julienned or shredded roots
in water for five to ten minutes.
Immature
flower stalks may also be harvested in late spring, before flowers appear;
their taste resembles that of artichoke, to which the burdock is
related. The stalks are thoroughly peeled, and either eaten raw, or boiled in
salt water.[8] Leaves are also
eaten in spring in Japan when a plant is young and leaves are soft. Some A.
lappa cultivars are specialized for this purpose. A popular Japanese
dish is kinpira gobō (金平牛蒡), julienned or shredded burdock root
and carrot, braised with soy sauce, sugar, mirin and/or sake, and sesame oil. Another is
burdock makizushi (sushi filled with pickled
burdock root; the burdock root is often artificially coloured orange to
resemble a carrot).
In
the second half of the 20th century, burdock achieved international recognition
for its culinary use due to the increasing popularity of themacrobiotic diet, which advocates its
consumption. It contains a fair amount of dietary fiber (GDF, 6g per 100g),
calcium, potassium, amino acids,[9]and is low in calories.
It contains a polyphenol oxidase,[10] which causes its
darkened surface and muddy harshness by forming tannin-ironcomplexes. Burdock root's
harshness harmonizes well with pork in miso soup (tonjiru) and with
Japanese-style pilaf (takikomi gohan).
Dandelion and burdock is today a soft drink that has long been
popular in the United Kingdom, which has its origins
in hedgerow mead commonly drunk in
the mediæval
period.[11] Burdock is believed
to be a galactagogue, a substance that
increases lactation, but it is sometimes
recommended to be avoided during pregnancy based on animal studies that show
components of burdock to cause uterus stimulation.[12]
In
Europe, burdock root was used as a bittering agent in beer before the
widespread adoption of hops for this purpose.
Folk
herbalists considered dried burdock to be a diuretic, diaphoretic, and a blood purifying agent[citation needed]. The seeds of A.
lappa are used intraditional Chinese medicine,[citation needed] under the
name niubangzi (Chinese: 牛蒡子; pinyin: niúbángzi;
Some dictionaries list the Chinese as just 牛蒡 niúbàng.)
Burdock
is a traditional medicinal herb used for many
ailments. Burdock root oil extract, also called Bur oil, is used in Europe as a
scalp treatment.[citation needed] Modern studies
indicate that burdock root oil extract is rich in phytosterols and essential fatty acids (including rare
long-chain EFAs).[13][unreliable medical
source?]
The
green, above-ground portions may cause contact dermatitis in individual with
allergies as the plant contains lactones.
In
Turkish Anatolia, the burdock plant was believed to ward off the evil eye, and as such is
often woven
into kilims a
for protection. With its many flowers, the plant also symbolizes abundance.[14]
After
taking his dog for a walk one day in the late 1940s (1948), George de Mestral, a Swiss inventor,
became curious about the seeds of the burdock plant that had attached
themselves to his clothes and to the dog's fur. Under a microscope, he looked
closely at the hook system that the seeds use to hitchhike on passing animals
aiding seed dispersal, and he realized that the same approach could be used to
join other things together. The result of his studies was Velcro.[7]
"Black from dust but
still alive and red in the center. It reminded me ofHadji Murad. It
makes me want to write. It asserts life to the end, and alone in the midst of
the whole field, somehow or other had asserted it."
–Russian author Leo Tolstoy, in his journal (July,
1896) of a tiny shoot of burdock he saw in aploughed field
The Serbo-Croatian language uses the
same word, čičak, for burdock and velcro;[15] Turkish does the
same with the name pitrak, while in the Polish language rzep means
both burr and velcro. The German word for burdock isKlette and
velcro is Klettverschluss (= burdock fastener).
The man holding this burdock leaf is 180
centimetres (71 in) tall
5. Arctium minus (Hill) Bernh. - Europe +
southwestern Asia; naturalized in North and South America, Australia, New
Zealand
15. Arctium tomentosum Mill. - northern and
eastern Europe, Turkey, Iran, Caucasus, Siberia, Xinjiang; naturalized in North
America
6. Jump up^ "Chapter Begins
Burdock Removal Project". Greater Bozeman, MT: Sacajawea Audubon
Society. August 2012. Retrieved December 13, 2012.
7. ^ Jump up to:a b Strauss, Steven
D. (December 2001). The Big Idea: How
Business Innovators Get Great Ideas to Market. Kaplan Business.
pp. 15–pp.18. ISBN 0-7931-4837-5.
Retrieved 2008-05-09.
8. Jump up^ Szczawinski,
A.F.; Turner, N.J. (1978). Edible Garden Weeds of Canada. National Museum
of Natural Sciences.
10. Jump up^ Extraction, Partial
Characterization, and Inhibition Patterns of Polyphenol Oxidase from Burdock
(Arctium lappa). Mie S. Lee-Kim, Eun S. Hwang and Kyung H. Kim, Enzymatic
Browning and Its Prevention, Chapter 21, pp 267–276, doi:10.1021/bk-1995-0600.ch021
12. Jump up^ "Burdock (Arctium
lappa): MedlinePlus Supplements". Nlm.nih.gov.
2010-07-20. Archived from the original on July 17, 2010.
Retrieved 2010-09-12.
15. Jump up^ "čičak (Hrvatski
jezični portal)" (in Croatian). Novi Liber. Retrieved 17
September 2013.
&&&&&&&&
ارقطیون . [ اَ ](معرب ، اِ) نوعی گیاه . اثوس . ارقطورون .
ارقطون .
////////////////
ارقطیون
بفتح اول و سکون راء مهمله و فتح قاف و سکون طای مهمله و ضم
یای مثناه تحتانیه و سکون واو و نون و آن را ارقطون نیز نامند
ماهیت آن
کیاهی است برک آن شبیه ببرک فلوس و زغب این از ان زیاده و
بسیار مستدیر و بیخ آن سفید و شیرین و ساق آن رخو طولانی و تخم آن شبیه بزیرۀ کوچکی
افعال و خواص و منافع آن
بسیار لطیف و مجفف و جالی طبیخ بیخ آن و تخم آن با شراب جهت
تسکین اوجاع اسنان مضمضه کردن و نکاهداشتن آن در دهان و آشامیدن آن جهت عسر البول و
عرق النسا و ریختن آن بر سوختکی آتش و قروح بن ناخنها و شقاق عارض از سردی هوا نافع.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
ارماک . [ اَ ] (اِ) نوعی قرفه مانند، در یمن میباشد.
(نزهةالقلوب ). شبیه به قرفةالقرنفل ، و خوشبوست و از یمن آرنذ، چوبی است شبیه بدارچینی
. چوبی است که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد. (مؤید الفضلاء). پوست درخت کادی
است که بهندی کیوره نامند. (فهرست مخزن الادویة). چوبی یمنی است خوش بوی و ازماک نیز
گویند و مانند قرفه ای است و بهترین آن بود که بوی آن ببوی قرفه ماند و طبیعت آن شیخ
الرئیس گوید گرم است در دویم و خشک در اول و ارخیجانس گوید در وی قبض و تجفیف بود.
منفعت وی آنست که بوی دهان خوش کند و قوة دل و دماغ دهد و اگر بر ورمهای گرم ضماد کنند،
نافع بود و خوردن آن درد چشم را نافع بود و شکم ببندد و مصلح آن جلاب با بزرقطونا بود.
بدل آن چوب کادی . (اختیارات بدیعی ). رجوع به ارمال* و ارمالک** شود.
* ارمال . [ اَ ] (اِ)
چوبی است که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد و منبت او یمن است . (مؤید الفضلاء).
بلغت یمنی چوبی است شبیه بقرفه در غایت خوشبوئی و قرفه چوبی است شبیه بدارچین و خوردن
آن درد چشم را نافع است و به این معنی بجای لام کاف هم بنظر آمده است . (برهان ) (آنندراج
). ارمال و ارمالک و بسریانی ارمالی نامند. دوای خشبی است شبیه بقرفه و با عطریة. منابت
او هند و یمن و نبات او بقدر ذرعی و برگش تیره رنگ و گلش کبود و بی ثمره و مستعمل پوست
اوست و مایل به زردی میباشد. در آخر دوم گرم و خشک و نائب مناب قرنفل و دارچینی و مقوی
دل و احشا و معین هضم و جمیع قوتها و حابس طبع و مانع انتشار زخمها و آکله و مدرّ فضلات
و ضماد او جهت بثور و اورام و اندمال قروح و مانع تعفّن اعضا و بوئیدن او جهت تقویت
دماغ و مضمضه ٔ او جهت استحکام لثه و امراض دندان و طلاء او جهت اصلاح ناخن و آشامیدن
او جهت قطع بخارات کریه و بوی دهان و رفع رمد بارد نافع و مصدع محرور و مصلحش کزبره
و قدر شربتش دو مثقال و بدلش سلیخه و در بوی دهان کبابه . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و
رجوع به ارماک و ارمالک شود.
** ارمالک . [ اَ ل َ
] (اِ) ارمال . گیاهی است در جبال یمن و درخت آن بذراعی رسد. برگ آن اغبر و فروهشته
و گلش آسمانگون است و میوه ندارد و مستعمل پوست آنست و نیکوترین آن مایل بزردی است
و آن چه در تموز گیرند در آخر دوم گرم و خشک و نائب مناب قرنفل و دارصینی است و بدل
آنها فروخته شود و مانع انتشار زخمها و آکله و ضربان مفاصل و امراض دندان است و آنرا
بشرب و طلا بکار برند. جهت اصلاح ناخن استعمال شود و مدرّ فضلات است بجز شیر و بخارات
کریه را قطع کند و مصدع است و مصلح آن کزبره و قدر شربت آن تا دو مثقال است مفرداً
و بدل در نکهت کبابة و در غیر آن سلیخة است . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). و رجوع به ارمال
و ارماک و مخزن الادویه شود.
////////////
آرمال. چوبی یمنی است خوشبوی و آرمالک نیز گویند و مانند
قرفه است و بهترین وی آن بود که بوی آن به بوی قرفه ماند و طبیعت آن شیخ الرئیس گوید
گرم است در دویم و خشک است در اول و ارحیجاس گوید در وی قبض و تخفیف بود صفت آن آنست
که بوی دهان خوش کند و قوت قلب و دماغ دهد و اگر بر ورمهای گرده ضماد کنند نافع بود
و خوردن آن چشم را سو دهد و شکم را ببندد و مصلح آن جلاب یا بزرقطونا بود و بدل آن
چوبه بود
صاحب
مخزن الادویه مینویسد: آرمال بفتح همزه و سکون راء مهمله و فتح میم بسریانی ارمالی
نامند و آن پوست درختی است خشبی شبیه بقرفه با عطریت و رنگ آن مایل بزردی و صنفی از
قرفه است.
اختیارات
بدیعی
////////////
ارمال و ارمالک
بفتح همزه و سکون راء مهمله و فتح میم
و الف و لام و بلغتی دیکر کاف بعد لام آمده بسریانی ارمالی نامند
ماهیت آن
پوست درختی است خشبی شبیه بقرفه با
عطریت و رنک آن مائل بزردی و صنفی از قرفه است منابت آن منابت قرفه و بهترین آن
تازۀ زردرنک خشبوی آن است و نواب سید علوی خان مخاطب بمعتمد الملوک قدس سره نوشته
اند که پوست درخت کادی است
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک
افعال و خواص و منافع آن
نائب مناب قرنفل و دارچینی و قرفه
دانسته اند و مقوی دل و احشا و معین بر هضم و جمیع فوتها و جهت استحکام لثه و
امراض دندان و بوی دهان و رمد و منع انتشار زخمها و آکله و تسکین اوجاع و ادرار
فضلات نافع و بوئیدن آن جهت تقویت دماغ و آشامیدن آن جهت قطع بخارات کریهه هرجا که
باشد و بوی دهان و رمد بارد و ادرار فضلات و لینت طبع و مضمضۀ آن جهت استحکام لثه
و امراض دندان و سنون آن جهت درد دندان و استحکام لثه و ضماد آن جهت بثور و اورام
و اندمال قروح و منع تعفن اعضا و طلای آن جهت اصلاح ناخن و چون آن را کوبیده و با
مثل آن آرد کندم و شکر خمیر کرده در روغن بریان نموده کرماکرم بر عضو موجع و درد
چشم بارد تکمید نمایند در ساعت تسکین وجع آن نماید مصدع محرور مصلح آن کشنیز مقدار
شربت آن بتنهائی تا دو مثقال بدل آن در نکهت کبابه و در غیر آن سلیخه و حکیم میر
عبد الحمید در حاشیۀ تحفه نوشته که آن را بهندی لوده بضم لام و سکون واو و دال
مهمله و ها در آخر نامند و شاید شبهۀ باشد ارمال غیر لوده است و یحتمل که آن نوع
زبون دارچینی و بین قرفه و سلیخه باشد و لوده پوست درختی دیکر قریب النفع بدان و
اهل هند در امراض مذکوره و امراض ارحام برای دفع رطوبات و درور حیض و غیرها و برای
درازی موی در ادویۀ آن مستعمل دارند و این با عطریت و خوش بو نیست.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
SYMPLOCOS RACEMOSA Roxb.
Family: Symplocaceae
Bengali/Vernacular Name: Lodh.
English Name: Californian Cinchona, China Nora, Lodh Tree.
Description of the Plant:
A small evergreen tree with broad crown, up to 6 m high. Leaves 9-18 cm long, elliptic-oblong or elliptic-lanceolate, apex acute obtusely-acuminate or obtuse, serrulate, obscurely crenate or rarely entire. Flowers 1-1.3 cm diam., white or fading yellow, in simple axillary pubescent racemes, 1.3-9 cm long. Drupe 1-1.3 cm long, oblong, purplish black.
A small evergreen tree with broad crown, up to 6 m high. Leaves 9-18 cm long, elliptic-oblong or elliptic-lanceolate, apex acute obtusely-acuminate or obtuse, serrulate, obscurely crenate or rarely entire. Flowers 1-1.3 cm diam., white or fading yellow, in simple axillary pubescent racemes, 1.3-9 cm long. Drupe 1-1.3 cm long, oblong, purplish black.
Using Information:
The bark is cooling, astringent to the bowels, alexiteric, aphrodisiac and emmenagogue. Cures watery eyes and ophthalmia; good for all diseases of the eyes. Useful in dysentery, bowel complaints, inflammations, vaginal discharges, leprosy, abortion and miscarriages. The fresh bark is given in menorrhagia; a decoction is used as a gargle for giving firmness to bleeding and spongy gums.
The bark is cooling, astringent to the bowels, alexiteric, aphrodisiac and emmenagogue. Cures watery eyes and ophthalmia; good for all diseases of the eyes. Useful in dysentery, bowel complaints, inflammations, vaginal discharges, leprosy, abortion and miscarriages. The fresh bark is given in menorrhagia; a decoction is used as a gargle for giving firmness to bleeding and spongy gums.
Aquous extract of the stem bark showed CNS
depressant, analgesic and antidiarrhoel effect in albino mice. The extract also
caused contraction of the isolated tracheal chain preparation and slight
relaxation of isolated guineapig ileum preparation (Sahriar et al., 2000).
Chemical Constituents:
Two new monomethyl pelargonidin glucosides (I and II) and pelargonidin-3-O-glucoside have been isolated from trunk bark (Rastogi & Mehrotra, 1993). Bark contains two alkaloids, loturine and colloturine (Chopra et al., 1992). 5-β-sitosterol and its glycoside, 3-O- β-D-glucopyranosyl-2-α-3- β-19- α-23-tetra-hydroxyolean-12-en-28-oic acid also have been isolated from the bark. Two new analogous glycosides have also been isolated from the bark and identified as 3, 28-O-bis- β-D-glucopyranoside of α-hydroxyarjunolic and 19- α-hydroxyasiatic acids. Three alkaloids, viz., loturine, loturidine and eloturine are present in the bark (Sahriar et al., 2000).
Two new monomethyl pelargonidin glucosides (I and II) and pelargonidin-3-O-glucoside have been isolated from trunk bark (Rastogi & Mehrotra, 1993). Bark contains two alkaloids, loturine and colloturine (Chopra et al., 1992). 5-β-sitosterol and its glycoside, 3-O- β-D-glucopyranosyl-2-α-3- β-19- α-23-tetra-hydroxyolean-12-en-28-oic acid also have been isolated from the bark. Two new analogous glycosides have also been isolated from the bark and identified as 3, 28-O-bis- β-D-glucopyranoside of α-hydroxyarjunolic and 19- α-hydroxyasiatic acids. Three alkaloids, viz., loturine, loturidine and eloturine are present in the bark (Sahriar et al., 2000).
Distribution:
Forest of Sylhet.
Forest of Sylhet.
///////////
&&&&&&&&
ارمنین . [ اَ م َ ] (اِ) بیونانی اسم نباتیست که بر دو نوع برّی و بستانی
میباشد و بری او غیرمستعمل و بستانی او برگش شبیه ببرگ ابهل و ساقش مربع و بقدر نصف
ذراع و غلاف ثمرش شبیه بغلاف لوبیا و مایل بطرف اسفل و تخمش سیاه و دراز و تخم برّی
او مستدیر و اغبر، و گویند ارمنین درخت قلقلان است . در سیم گرم و محلل و جذّاب و یک
درهم او با شراب بغایت محرک باه و ضماد مطبوخ او محلل اورام بلغمی و جاذب پیکان و خار
از بدن و مخرج جنین و قطور او با عسل جهت قرحه ٔ چشم نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن
). بلغت رومی انار صحرائی را گویند و بعربی رمان البرّی خوانند و بعضی درخت انار صحرائی
را گفته اند و بعضی گویند اناردانه ٔ دشتی است که آنرا حب القلقل خوانند، قاف اول مکسور
و ثانی مفتوح . (برهان ). انار برّی . (سروری ) (جهانگیری ). انار دشتی .(رشیدی ).
قلقل . (اختیارات بدیعی ). انار کوهی . (شعوری ). قلقلان . قُلاقِل . حب القلقل . اناردانه
ٔ دشتی . جودان . جودانه . گلنار پارسی .
////////////
ارمنین. ابن جنجل گوید قلقل
است و گفته شود در باب قاف.
حب القلقل. بذر رمان بری بود
و بپارسی انار دانهدشتی خوانند و مغاث بیخ وی است و بمقدار نزدیک بلوبیا بود و در
طعم وی اندک تلخی بود و خوشبوی بود و بلون سفید بود و طبیعت وی گرم و تر بود در دوم
و گویند خشک بود و قوت بدنهای مرضی بدهد و فربهی آورد و چون کنجد و عسل و طبرزد اضافه
کنند باه را زیادت کند و بریان کرده نیکوتر بود و مصلح وی روغن گل و سرکه بود و اگر
بسیار خورند هیضه آورد و معده را بگزد اولی آن بود که با قند یا عسل بخورند و بدل آن
بوزن آن تودری سفید بود و چهار دانگ مغز آن مغز خیارزه و نیم وزن آن ابهل بود و بدل
آن بوزن آن مغاث و بوزن آن حب صنوبر بود
صاحب مخزن الادویه مینویسد: قلقل بکسر دو قاف و سکون و دو لام و به ضم
هر دو قاف نیز آمده لغت عربی است و آن را قلاقل و قلقلان بضم قاف اول و بزر رمان بری
نیز گویند بفارسی انار دانهدشتی و بهندی کوارچکنه نامند و بیخ آن مغاث است و آن نباتی
است شبیه به نبات قنب و ساق آن مایل بسرخی است ...
لاتینCASSIAE TORAE SEMINA فرانسهSEMENCES DE CASSE CARREE انگلیسیOVAL LEAVED CASSIASEEDS
////////////
ارمنین
بفتح همزه و سکون راء مهمله و فتح میم
و کسر نون و سکون یای مثناه تحتانیه و نون لغت یونانی است
ماهیت آن
نباتی است بری و بستانی و هر سال می
روید بری آن غیر مستعمل و بستانی آن برکهای آن شبیه ببرک ابهل و ساق آن مربع بقدر
نصف ذراع و غلاف ثمر آن شبیه بغلاف لوبیا مائل بطرف اسفل و تخم آن سیاه و دراز و
تخم بری آن مستدیر و اغبر و کویند ارمنین درخت قلقلان است و ابن بیطار نوشته که
غیر آن است چنانچه مشهور است در زمان ما صفت آن غیر صفت قاقلان است و در حرف القاف
خواهد آمد
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص و منافع آن
محلل و جاذب آشامیدن یکدرهم آن با شراب
بغایت محرک باه ضماد مطبوخ آن محلل اورام بلغمی و همچنین ضماد آن به آب و ضماد
کیاه آن نیز
١١٧و تطور آن با عسل جهت
ازالۀ قرحۀ چشم مسمی بارغامن و بیاض آن نافع و غیر بستانی آن درین افعال قویتر است
و مخرج جنین
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
حب القلقل
اشاره
دانه
گیاهی است که به فارسی در برخی کتب «انار دانه دشتی» نوشته شده و در کتب طب سنتی با
نامهای «حب القلقل» و «حب القلاقل» آمده است. گیاه آن را در کتب طب سنتی «مض» و قلقل»
و «رمّان برّی» ذکر میکنند. به فرانسوی دانه گیاه راSemence de casse carree و به انگلیسیOval laeved cassiaseed و گیاه را به فرانسویCassier sauvage و به انگلیسیWild senna نامند. گیاهی است از خانوادهLeguminosae نام علمی آنCassia tora L . و مترادف آنCassia obtusifolia L . میباشد.
توضیح:
گیاهشناسان هندی دو نام فوق را نامهای مترادف یک گیاه ذکر میکنند ولی گیاهشناسان
امریکایی دو نام فوق را مربوط به دو گونه مختلف که دارای خواص دارویی مشابهی هستند
میدانند.
مشخصات
گیاهی
است یکساله علفی که بلندی آن کمتر از یک متر است و بویی نامطبوع دارد. برگهای آن مرکب
دارای سه جفت برگچه تخممرغیشکل است. گلهای آن به رنگ مایل به سفید یا زرد خیلی کمرنگ
شبیه گل انار است. میوه آن غلافی به طول 20- 10 سانتیمتر و قطر 5- 4 میلیمتر که
30- 25 دانه در آن قرار دارد. دانههای آن که بیشتر در طب سنتی مستعمل است گرد و سیاه
در ابعاد دانه فلفل و دارای
معارف
گیاهی، ج5، ص: 381
چسبندگی
و شیرین میباشد.
این
گیاه در سرتاسر هند بهطور وحشی میروید و در قسمتهای حارّه چین و ژاپن و سایر مناطق
حارّه خاور دور نیز انتشار دارد.
ترکیبات
شیمیایی
از نظر
ترکیبات شیمیایی در گیاه(c .tora)
امودین 551] گلوکوزید و در حدود 5 درصد نوعی روغن ثابت خوشبو وجود دارد]G .I .M .P[ .
در گزارش
بررسیهای دیگری آمده است که در برگهای خشک آن یک فلاوانول گلوکوزید یافت میشود. در
دانههای آن یک ماده عامل اوکسی توسیک 552] وجود دارد. ماده عامل اوکسی توسیک موجب
انقباض رحم و تسهیل ولادت نوزاد و وضع حمل میشود]S .G .I .M .P[ .
در گزارش
بررسیهای دیگری آمده است که در برگهای گیاه یک ماده مؤثر شبیه کاتارتین 553] وجود
دارد. و تخم آن دارای هایدروکسی متیل آنتراکینون 554] است [آلزونا آتیینزا].
خواص-
کاربرد
در چین
و ژاپن سابقا از تخم و دانههای گیاه یعنی از حب القلقل به عنوان تونیک و داروی تقویتی
چشم استفاده میکردهاند [موزیگ و شرام . سابقا از این دارو برای معالجه بیماریهای
چشم و ریه و آرتروز به کار میرفته ولی در حال حاضر به عنوان یک ملیّن مزاج و مسهل
معتدل مورد توجه است [چیو]. از این دارو برای کنترل بیماری هرپس 555] و زخمهای بدخیم
نیز استفاده میشود [استوارت . در داروخانههای چین اغلب دانههای حب القلقل مخلوط
با دانههای گل حلوا[556] به فروش میرسد [ناید هو]. و برای معالجه بیماریهای پوست
و بیماریهای لنف مصرف میشود [هوبوتر].
معارف
گیاهی، ج5، ص: 382
و برای
چشمهای ضعیف و مواردی که آب مروارید[557] آغاز شده است به کار میرود [لوئی . در هندوچین
و شبه جزیره مالایا و فیلیپین از تخم قلاقل به عنوان مسهل استفاده میشود [برکیل .
و معتقدند که کرمکش میباشد [فوکود]. در اندونزی گرد برگهای ساییده آن را روی سر میمالند
برای رفع ناراحتی و بیخوابی بچهها و آرام کردن آنها مفید است [هین . از جوشانده برگهای
آن به عنوان مسهل و برای فرونشاندن آشفتگی، تهوع و دلدرد و از جوشانده ریشه آن برای
رفع ناراحتیهای پس از زایمان مصرف میشود [برکیل .
شلیمر
در یادداشتهایش مینویسد که استعمال خارجی دانههای حب القلقل به عنوان مسکّن در موارد
ضربخوردگی اعضا و همچنین برای تسکین دردهای روماتیسمی و درد مفاصل مفید است.
حب القلقل
از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی گرم و تر میباشد و معتقدند برای تقویت نیروی جنسی
خصوصا اگر با کنجد و عسل مصرف شود بسیار مؤثر است و برای کلیه و مثانه نافع است. مقدار
خوراک آن پس از اینکه سرخ شد و بو داده شد تا 30 گرم و کوبیده آن تا 15 گرم است. اسراف
در خوردن آن موجب سردرد میشود و مضّر معده است و برای احتراز از آن لازم است که قبل
از خوردن تفت داده شود و سرخ شود و با عسل و سکنجبین یا قند خورده شود.
معارف
گیاهی، ج5، ص: 383
//////////////
Senna hebecarpa
From Wikipedia, the free encyclopedia
Senna hebecarpa
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Subtribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. hebecarpa
|
Cassia hebecarpa Fernald
Cassia hebecarpa Fernald var.longipila E.L. Braun Senna hebecarpa (Fernald) Irwin & Barneby var. longipila (E.L. Braun) C.F. Reed[2] |
Senna
hebecarpa,
with the common names American senna[3] and wild
senna, is a species of legumenative to eastern North
America. [2][1][4] [5]
Contents
The
plant is found from the Great Lakes region and Maine southwards through
the Eastern United States, in the Appalachian Mountains and Atlantic Plains,
to Georgia. [2][6]
Senna
hebecarpa is
cultivated as an ornamental plant, for use as a perennial wildflower and flowering shrubin traditional and wildlife gardens, in natural landscaping projects, and
for habitat restoration projects.[7][4][5]
It
is a larval host and nectar source for the Cloudless Giant Sulphur (Phoebis
sennae) butterfly.[7] It is also of
special value to native bumble bees [7] [9]
2. ^ Jump up to:a b c United States
Department of Agriculture(USDA) (2014): Senna hebecarpa. Retrieved 8-24-2014.
3. Jump up^ "Senna
hebecarpa". Natural Resources
Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 10
November 2015.
4. ^ Jump up to:a b Blanchan,
N. (1916): Wild Flowers: An Aid to
Knowledge of our Wild Flowers and their Insect Visitors. TXT fulltext at Project Gutenberg
5. ^ Jump up to:a b Blanchan, N. (1917): Wild Flowers Worth Knowing. HTML or TXT fulltext at Project
Gutenberg
7. ^ Jump up to:a b c d e Lady Bird Johnson
Wildflower Center Native Plant Information Network: ''Senna hebecarpa
&&&&&&&&
ارنب بری . [ اَ ن َ ب ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بفارسی خرگوش
نامند و بعربی خُزَز گویند و ارنب معرب از ارنبا سریانی است و آن حیوانیست معروف و
گویند مثل زنان حایض شود و منقلب میگردد نراو بمادگی و بالعکس و بهترین او سفید است
. در اول سیم گرم و در دوم رطب و گویند خشک است . پوشیدن پوست او مسخن بدن و معدل خلط
و قاطع بواسیر و مانع تأثیر برودت در بدن و موی محرق و غیرمحرق او حابس خون همه ٔاعضا
و خون برشته ٔ او جهت اسهال و قرحه ٔ امعا و رفعسموم و طلاء خون گرم تازه ٔ او جهت
کلف و بهق و بثوری که آب سفید از آن ترشح کند و جوشش خشکی که در سر بهم رسد و مسکن
دردهای کهنه و مغز سر او که مشوی باشد جهت رعشه ٔ مرضی و دلوک او جهت اصلاح امراض لثه
و درد آن و اعانت بر رویانیدن دندان اطفال و خاکستر دماغ او با پیه خرس و ماءالعسل
و با آب پیاز عنصل جهت رفع داءالثعلب و پنیرمایه ٔ او را چون بقدر قیراطی تا نیم مثقال
با سرکه بنوشند جهت صرع و تحلیل شیر منجمد درمعده و گزیدن افعی و ادویه ٔ قتاله و سه
قیراط او رابا شراب جهت تب ربع مجرب دانسته اند و طلاء او جهت سرطان عجیب الفعل و دو
مثقال او را چون بنوشند جهت رفع سیلان رطوبات رحم و شکم و آشامیدن و حمول آن بعد از
طهر سه روز هر روز نیم مثقال مانع حمل زنان و زهره ٔ او را تأثیر بعکس پنیرمایه است
و جلوس در طبیخ آن جهت نقرس و مفاصل و خوردن گوشت او مولد خون غلیظ و بهتر از خونی
که از گوشت گاو و بز و میش بهم رسد و جهت بول در فراش و سلس البول و رعشه و فالج و
امراض بارده نافع و اصلاح او پختن اوست به بخار آب و با روغن و شبت و مضر محرورالمزاج
و مصلحش کاسنی است و سرکه و انار میخوش و چون مجموع او را پخته تناول نمایند جهت خدر
نافع و هر گاه مجموع او را بسوزانند و سه مثقال آن را بنوشند جهت سنگ گرده مفید و چون
جوف او را پاک نکرده در ظرفی بسوزانند و با روغن گلسرخ طلا نمایند جهت رویانیدن موی
سر بسیار مؤثر و ضماد خاکستر استخوان او محلل خنازیر و پیه او جهت شقاق و منع ریختن
موو بول او جهت حدت باصره و سرگین او بقدر نیم درهم تا یک درهم شُرباً جهت سلس البول
و بول در فراش نافع وتعلیق هر دو چشم او مورث هیبت در نظرها. و مؤلف تذکره گوید که
چون هفت روز هر روز دو حبه از مغز سر اوبا دو اوقیه شیر تازه بنوشند منع سفیدی موی
میکند ومجرب است . و مؤلف جامع الادویه گوید که چون خصیه ٔ او را به نمک تلخ و ورس
نمک سود کنند و دو دانگ آنرا سعوط نمایند جهت لقوه مجرّب است و خوردن او با روغن سداب
جهت اخراج مشیمه آزموده است و بلیناس گوید که چون زهره ٔ او را بنوشند خواب به مرتبه
ای بر او غلبه کند که تا سرکه به او ندهند و استنشاق نفرمایند بهوش نیاید و پنیرمایه
ٔ او را با سرکه پادزهر جمیع سموم میداند و گوید چون زن فرج او را پخته تناول نماید
درحال آبستن گردد و هم چنین حمول سرگین او را در این باب بسیار مؤثر دانسته است و
نگاه داشتن کعب او را بجهت رفع چشم بد گوید مؤثر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). لاغثورس
و لاغرغیش (ظ: لاغوس ) خوانند، بپارسی خرگوش گویند بهترین آن است که لون اوبسیاهی زند
و بیابانی بود که سگ صید کرده باشد و طبیعت آن گرم و خشک است . خون وی خون گرم بود
و بر بهق و کلف طلا کنند زایل کند و خون وی بریان کنند دفع سموم بکند و سحج را نافع
بود و جلاء چشم دهد و دماغ وی بریان کرده جهت رعشه که بعد از مرض حادث شده باشد مفید
بود و چون ضماد کنند دماغ وی بر جای دندان ، زود بروید و در خواص آورده اند که پای
وی چون بر زن تعلیق کنند آبستن نشود مادام که با وی باشد و بقراط گوید سروی چون بسوزانند
و با پیه خرس با سرکه طلا کنند بر داءالثعلب نافع بود و پنیرمایه ٔ وی چون با نمک یا
با روغن یا با عسل حل کنند و با سرکه بیاشامند منع آبستنی بکند و اگر زنی که هرگز آبستن
نشود بعد از طهر برخویش برگیرد آبستن گردد و آن پادزهر مجموع زهرهای کشنده است باذن
اﷲ تعالی خاصه گزیدگی افعی . و گویند چون بدن را بموی وی بخور کنند از سرما آسیبی نرسد
اما گوشت وی خون غلیظ از وی حاصل میشود و حرق آن در نقرس و مفاصل نزدیکست بفعل مرق
ثعلب در آن نشستن . گوشت وی اولی آن بود که با روغنها پزند مثل زیت و اگر بریان کنند
ببخارات بهتر بود و وی سهر آورد و مصلح وی ابازیر بود. (اختیارات بدیعی ). و رجوع به
خرگوش* شود.
* خرگوش . [ خ َ ] (اِ مرکب ) جانوریست معروف . گویند
ماده ٔ او را مانند زنان حیض آید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). حیوانی
وحشی که گوشهای دراز دارد. (ناظم الاطباء). ابوخداش . ابوخرانق . ابوعروة. ابوبنهان
. ارنب . اصمع. حَوْشَب . درماء. درمة. درامة. عجوز. قُفّة. قَعیل . قُواع . لاغوش
. لاغون . مقطعالاسحار.
خرگوش از نظر جانورشناسی : خرگوش نوعی از پستاندارانست که بتعداد زیاد
و اقسام بسیار در قاره های اروپا و آسیا و افریقا و امریکای شمالی یافت میشود. خرگوش
امریکای شمالی انواع متفاوت دارد که از آنجمله اند خرگوشهای پنجه سفید و خرگوشهای منطقه
ٔ منجمد شمالی و خرگوشهای دم سفید و خرگوشهای دم سیاه . نوعی از خرگوشها که به انگلیسی
هر می گویند از نوع دیگر آن که بزبان انگلیسی ربیت نامیده میشود بواسطه ٔ بزرگی جثه
و بزرگتر بودن دو پا و درازی گوش و وسعت کف پا متمایز است و از این دو نوع خرگوشهای
نوع دوم بچه های خود را برهنه و فاقد مو در سوراخهای زیرزمینی به دنیا می آورند در
حالی که خرگوشهای نوع اول بچه های خود را با مو و در سطح زمین از دو تا چهار تا می
زایند. خرگوش به اصناف متعدد و تعداد کثیر در سراسر کانادا و سرحد شمالی ایالات متحده
ٔ امریکا و در کوهستانهای جنوبی آن یافت میشود. رنگ قهوه ای خرگوشهادر زمستانها بسفید
تبدیل میشود زیرا این حیوان در زمستان پشمهای تابستانی خود را می ریزد. پاهای بلند
خرگوش موجب میشود تا آن در روی برف به تندی بدود و این حیوان دراین نوع دویدن بین سایر
پستانداران بی نظیر است . خرگوشهای مناطق منجمد شمالی در نواحی درخت زار شمالی کانادا
و آلاسکا زیست می کنند و خرگوشهای دم سیاه در ایالات متحده ٔ امریکا بسیار یافت میشوند.
این قسم خرگوش بواسطه ٔ چستی و چالاکی و سرعت گامها همه نوع سگهای شکاری را عقب می
گذارد و فقط تازیها هستند که می توانند آنها را شکار کنند زیرا وجود آنها برای مزارع
غلات بسیار زیانمند است . وجه تمایز خرگوشهای دم سیاه با خرگوشهای دم سفید علاوه بر
سیاهی و سفیدی رنگ دم آنها در نوارهای سیاهرنگی است که در روی پشت آنها قرار دارد:
در خرگوشهای دم سیاه اندازه ٔ هر یک از این نوارها وسیعتر و بزرگتر از اندازه ٔ نوار
خرگوشهای دم سفیداست :
شیر غژم آورد و جست از جای خویش
آمد آن خرگوش را آلغده پیش .
رودکی .
//////////////
ارنببری. لاعبورس و لاعرعس و لاعونی خوانند بپارسی خرگوش
گویند بهترین وی آنست که لون آن بسیاهی زند و بیابانی که سگ صید کرده باشد و طبیعت
آن گرم و خشک است خون وی چون گرم بود بر بهق و کلف طلا کنند زایل کند و چون خون وی
بریان کنند دفع سموم کند و سجح را نافع بود و جلای چشم دهد و دماغ وی بریان کرده جهت
رعشه که بعد از مرض حادث شود بغایت مفید بود و چون ضماد کنند دماغ وی بر جای دندان
زود بروید و در خواص آورده که پای وی چون بر زن تعلیق کنند آبستن نشود ما دام که با
وی باشد و بقراط گوید سر وی چون بسوزانند و با پیه خرس با سرکه طلا کنند برداء الثعلب
نافع بود و اگر زن بعد از سه روز بیاشامد با سرکه منع آبستنی کند و اگر زنی که هرگز
آبستن نشود و بعد از طهر بخویشتن گیرد آبستن گردد و آن پادزهر مجموع زهرهای کشنده است
خاصه گزندگی افعی و گویند چون بدن را به موی آن بخور کنند از سرما اذیتی نرسد اما از
گوشت وی خون غلیظ حاصل شود و مرق آن در نقرس و مفاصل نزدیک است به فعل ثعلب، در آن
نشستن ولی اولی بود با روغنها آمیزند مثل زیت و اگر بریان کنند بخار آن بهتر بود و
وی سهر آورد و مصلح وی ابازیر بود این مؤلف گوید اگر سم وی با صبر دقاق کنند و با سفیده
تخممرغ بر شریان دریده نهند منع خون رفتن بکند
______________________________
صاحب
تحفه مینویسد: ارنب بری را بعربی غور گویند
صاحب
مخزن الادویه مینویسد: ارنب بری به فتح همزه و نون معرب از ارنبای سریانیست و بعربی
نمور و بیونانی فروسیمون و اغروس و غرساوس و نیز بسریانی لاعوسی و بفارسی خرگوش و بترکی
دوشان و بهندی مساوسسه و کهرهه نامند.
اختیارات
بدیعی، ص: 27
///////////
Rabbit
From Wikipedia, the free encyclopedia
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Subphylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genera
|
|
Rabbits are small mammals in the family Leporidae of the order Lagomorpha, found in several parts
of the world. There are eight different genera in the family classified as rabbits, including the European rabbit (Oryctolagus
cuniculus), cottontail rabbits (genus Sylvilagus;
13 species), and the Amami rabbit(Pentalagus furnessi,
an endangered species on Amami Ōshima, Japan). There are many other
species of rabbit, and these, along with pikas and hares, make up the order Lagomorpha. The
male is called abuck and the female is a doe; a young
rabbit is a kitten or kit.
Contents
Habitat and range
Outdoor entrance to a rabbit burrow
Rabbit
habitats include meadows, woods, forests, grasslands, deserts and wetlands.[1] Rabbits live in
groups, and the best known species, the European rabbit, lives in
underground burrows, or rabbit holes. A
group of burrows is called a warren.[1]
More
than half the world's rabbit population resides in North America.[1] They are also
native to southwestern Europe, Southeast Asia, Sumatra, some islands of Japan, and in parts of Africa and South America. They are not naturally
found in most of Eurasia, where a number of
species of hares are present.
Rabbits first entered South America relatively recently, as part of the Great American Interchange. Much of the continent
has just one species of rabbit, the tapeti, while most of South
America's southern
cone is
without rabbits.
Terminology
Male
rabbits are called bucks; females are called does. An
older term for an adult rabbit is coney, whilerabbit once
referred only to the young animals.[3] Another term for a
young rabbit is bunny, though this term is often applied informally
(especially by children) to rabbits generally, especially domestic ones. More
recently, the term kit or kitten has been
used to refer to a young rabbit. A young hare is called aleveret;
this term is sometimes informally applied to a young rabbit as well.
A
group of rabbits is known as a colony, or nest (and
occasionally a warren, though this more commonly refers to where
the rabbits live).[4] A group of young
rabbits with the same parentage is referred to as alitter, and a group
of domestic rabbits is sometimes called a herd.[5]
Biology
A skin-skeletal preparation showing its
incisors
Evolution
Because
the rabbit's epiglottis is engaged over the
soft palate except when swallowing, the rabbit is anobligate nasal breather. Rabbits have two sets
of incisor teeth, one behind the other. This way they can be distinguished
from rodents, with which they are
often confused.[6] Carl Linnaeus originally grouped
rabbits and rodents under the class Glires; later, they were
separated as the scientific consensus is that many of their similarities were a
result of convergent evolution. However, recent DNA
analysis and the discovery of a common ancestor has supported the view that
they share a common lineage, and thus rabbits and rodents are now often
referred to together as members of the superorder Glires.[7]
Morphology
Video of a European rabbit, showing ears
twitching and a jump
Set of wax models showing development of
the rabbit heart
The
rabbit's long ears, which can be more than 10 cm (4 in) long, are
probably an adaptation for detectingpredators. They have large,
powerful hind legs. The two front paws have 5 toes, the extra called the
dewclaw. The hind feet have 4 toes.[8] They are plantigrade animals while at
rest; however, they move around on their toes while running, assuming a
more digitigrade form. Unlike some
other paw structures of
quadruped mammals, especially those of domesticated pets, rabbit paws lack
pads.[citation needed] Their nails are
strong and are used for digging; along with their teeth, they are also used for
defense.[citation needed]
Wild
rabbits do not differ[clarification needed (Compared to each
other or compared to domesticated breeds?)] much in their body
proportions or stance, with full, egg-shaped bodies. Their size can range
anywhere from 20 cm (8 in) in length and 0.4 kg in weight to
50 cm (20 in) and more than 2 kg. The fur is most commonly long
and soft, with colors such as shades of brown, gray, and buff. The tail is a little
plume of brownish fur (white on top forcottontails).[2] Rabbits can see
nearly 360 degrees, with a small blind spot at the bridge of the nose.[9]
Ecology
Rabbits
are hindgut digesters. This
means that most of their digestion takes place in their large intestine andcecum. In rabbits, the cecum
is about 10 times bigger than the stomach and it along with the large intestine
makes up roughly 40% of the rabbit's digestive tract.[10] The unique
musculature of the cecum allows the intestinal tract of the rabbit to separate
fibrous material from more digestible material; the fibrous material is passed
as feces, while the more nutritious material is encased in a mucous lining as
a cecotrope. Cecotropes, sometimes
called "night feces", are high in minerals, vitamins and proteins that are necessary
to the rabbit's health. Rabbits eat these to meet their nutritional
requirements; the mucous coating allows the nutrients to pass through the
acidic stomach for digestion in the intestines. This process allows rabbits to
extract the necessary nutrients from their food.[11]
A litter of rabbit kits (baby rabbits)
A nest containing baby rabbits
Rabbits
are prey animals and are therefore constantly aware of their surroundings. For
instance, in Mediterranean Europe, rabbits are the main prey of red foxes,
badgers, and Iberian lynxes.[12] If confronted by a
potential threat, a rabbit may freeze and observe then warn others in the
warren with powerful thumps on the ground. Rabbits have a remarkably wide field
of vision, and a good deal of it is devoted to overhead scanning.[13] They survive
predation by burrowing, hopping away in a zig-zag motion, and, if captured,
delivering powerful kicks with their hind legs. Their strong teeth allow them
to eat and to bite in order to escape a struggle.[14] The expected wild
rabbit lifespan is about 3 years.[citation needed]
Sleep
Rabbits
are crepuscular, most active at dawn and
dusk. The average sleep time of a rabbit in captivity is said to be 8.4 hours.[15] As with other prey animals, rabbits often sleep
with their eyes open so sudden movements will wake the rabbit and alert it to
dangers.[16]
Diet and eating habits
A young rabbit looking through the grass.
Rabbits
are herbivores that feed by
grazing on grass, forbs, and leafy weeds. In
consequence, their diet contains large amounts of cellulose, which is hard to
digest. Rabbits solve this problem via a form of hindgut fermentation. They pass two distinct
types of feces: hard droppings and soft black viscous pellets, the latter of
which are known as caecotrophs and are immediately
eaten (a behaviour known as coprophagy). Rabbits reingest their
own droppings (rather than chewing the cud as do cows and many
other herbivores) to digest their food further and extract sufficient
nutrients.[17]
Rabbits
graze heavily and rapidly for roughly the first half-hour of a grazing period
(usually in the late afternoon), followed by about half an hour of more
selective feeding. In this time, the rabbit will also excrete many hard fecal
pellets, being waste pellets that will not be reingested. If the environment is
relatively non-threatening, the rabbit will remain outdoors for many hours,
grazing at intervals. While out of the burrow, the rabbit will occasionally
reingest its soft, partially digested pellets; this is rarely observed, since
the pellets are reingested as they are produced. Reingestion is most common
within the burrow between 8 o'clock in the morning and 5 o'clock in the
evening, being carried out intermittently within that period.
Hard
pellets are made up of hay-like fragments of plant cuticle and stalk, being the
final waste product after redigestion of soft pellets. These are only released
outside the burrow and are not reingested. Soft pellets are usually produced
several hours after grazing, after the hard pellets have all been excreted.
They are made up of micro-organisms and undigested plant cell walls.
The
chewed plant material collects in the large cecum, a secondary chamber between
the large and small intestine containing large quantities of symbiotic bacteria
that help with the digestion of cellulose and also produce certain B vitamins.
The pellets are about 56% bacteria by dry weight, largely accounting for the
pellets being 24.4% protein on average. The soft feces form here and contain up
to five times the vitamins of hard feces. After being excreted, they are eaten
whole by the rabbit and redigested in a special part of the stomach. The
pellets remain intact for up to six hours in the stomach; the bacteria within
continue to digest the plant carbohydrates. This double-digestion process
enables rabbits to use nutrients that they may have missed during the first
passage through the gut, as well as the nutrients formed by the microbial
activity and thus ensures that maximum nutrition is derived from the food they
eat.[2] This process serves
the same purpose within the rabbit as rumination does in cattle and
sheep.[18]
Rabbit diseases
Rabbits
can be affected by a number of diseases. These include pathogens that also
affect other animals and/or humans, such as Bordetella bronchiseptica and Escherichia coli, as well as diseases
unique to rabbits such as rabbit haemorrhagic disease: a form of calicivirus,[20] andmyxomatosis.
Rabbits
and hares are almost never found to be infected with rabies and have not been
known to transmit rabies to humans.[21]
Among
the parasites that infect rabbits are tapeworms such as Taenia serialis, external parasites like
fleas and mites, coccidia species, andToxoplasma gondii.[22][23]
Differences from hares
The
most obvious difference between rabbits and hares is how their kits are born.
Rabbits are altricial, having young that are
born blind and hairless. In contrast, hares are precocial, born with hair and good
vision. All rabbits except cottontail rabbits live underground
in burrows or warrens, while
hares live in simple nests above the ground (as do cottontail rabbits), and
usually do not live in groups. Hares are generally larger than rabbits, with
longer ears, larger and longer hind legs and have black markings on their fur.
Hares have not been domesticated, while European rabbits are both raised for
meat and kept as pets.[citation needed]
Domesticated rabbits
Vase with rabbit below, made 1777 in
Sweden.
The
only rabbit to be widely domesticated is the European rabbit, which has been
extensively bred for food and later as a pet. It was first widely
kept in ancient
Rome and
has been refined into a wide variety of breedsduring and since
the Middle
Ages.
Domesticated
rabbits have mostly been bred to be much larger than wild rabbits, though selective breedinghas produced a range of
sizes from dwarf to giant, which are kept as pets and food animals across the
world. They have as much colour variation among themselves as other livestock
and pet animals. Their fur is prized for its softness; today, Angora rabbits are raised for
their long, soft fur, which is often spun into yarn. Other breeds are raised
for the fur industry, particularly the Rex, which has a
smooth, velvet-like coat and comes in a
wide variety of colors and sizes.
As food and clothing
Rabbits - Kitchen, Hôtel Dieu, Beaune
Tanned rabbit pelt; rabbit
pelt is prized for its softness.
Leporids such as European
rabbits and hares are a food meat in
Europe, China, South America, North America, some parts of the Middle East. By
some estimates, world's annual rabbit meat production stands at around 200
million tons.[24]
Rabbit
is sold in UK butchers and markets, and some supermarkets sell frozen rabbit
meat. Additionally, some have begun selling fresh rabbit meat alongside other
types of game. At farmers markets and the famousBorough Market in London, rabbits
will be displayed dead and hanging unbutchered in the traditional style next to
braces of pheasant and other small game.
The countries where rabbit meat consumption is highest are Malta (8.89 kg per
inhabitant), Italy (5.71 kg per
inhabitant), Cyprus (4.37 kg per
inhabitant), France(2.76 kg per
inhabitant), Belgium (2.73 kg per
inhabitant), Spain (2.61 kg per
inhabitant) and Portugal(1.94 kg per
inhabitant).[25]
Rabbit
meat was once commonly sold in Sydney, Australia, the sellers
of which giving the name to the rugby league team the South Sydney Rabbitohs, but it quickly became
unpopular after the disease myxomatosiswas introduced in an
attempt to wipe out the country's large feral rabbit population. Rabbit meat is also
commonly used in Moroccan cuisine, where it is cooked in a tajine with "raisins
and grilled almonds added a few minutes before serving".[26]
In
China, rabbit meat is particularly popular in Sichuan cuisine. Among popular dishes
are stewed rabbit, spicy diced rabbit, BBQ-style rabbit, and even spicy rabbit
heads, which have been compared to the duck neck.[24]Rabbit meat is comparably
unpopular elsewhere in the Asia-Pacific.[citation needed]
When
used for food, rabbits are both hunted and bred for meat. Snares or guns are usually
employed when catching wild rabbits for food. In many regions, rabbits are also
bred for meat, a practice called cuniculture. Rabbits can then be
killed by hitting the back of their heads, a practice from which the term rabbit punch is derived. Rabbit
meat is a source of high quality protein.[27] It can be used in
most ways chicken meat is used. In fact, well-known chef Mark Bittman says that
domesticated rabbit tastes like chicken because both are
blank palettes upon which any desired flavors can be layered.[28] Rabbit meat is
leaner than beef, pork, and chicken meat. Rabbit products are generally labeled
in three ways, the first being Fryer. This is a young rabbit between 2.0 and
2.3 kilograms (4.5 and 5 lb) and up to 9 weeks in age.[29] This type of meat
is tender and fine grained. The next product is a Roaster; they are usually
over 2.3 kilograms (5 lb) and up to 8 months in age. The flesh is firm and
coarse grained and less tender than a fryer. Then there are giblets which
include the liver and heart. One of the most common types of rabbit to be bred
for meat is New Zealand white rabbit. The largest rabbit meat
producing countries (100,000 tons or more per year) are China, Russia, Italy,
France and Spain.[25]
In
efficient production systems, rabbits can turn 20 percent of the proteins they
eat into edible meat, compared to 22 to 23 percent for broiler chickens, 16 to
18 percent for pigs and 8 to 12 percent for beef; rabbit meat is more
economical in terms of feed energy than beef.[25]
Compared
with the meat of other species (especially pork and beef), rabbit meat is
richer in proteins and certain vitamins and minerals, while it has less fat; rabbit fat contains
less stearic and oleic
acids than
other species and higher proportions of the essential polyunsaturated linolenic
and linoleic fatty acids.[25] The main health
issues associated with the use of rabbits for meat are tularemia or rabbit fever
which is an infection that may be contracted from close contact with rabbits[30] and the
so-called rabbit starvation. Rabbit starvation is
most likely due to the deficiency of fat in rabbit meat. In comparison,
pemmican is a meat-based food that is nutritionally complete but is composed of
dry meat fibers and fat in a 1:1 ratio by weight. Rabbit starvation is similar
to other metabolic issues that arise in times of extreme starvation. An
analogous condition (though with different symptoms) occurs when carbohydrates
are ingested in the absence of fat and protein.[31] These conditions
are not well-documented by Western medicine because such total absence of fat
and protein are relatively rare and not likely to occur where medical attention
is available. However, a slim variety of historical writings refer to rabbit
starvation, for example, Vilhjamur Stefansson in the late 19th century, and in
the journals of Charles Darwin.
Rabbit pelts are sometimes used
for clothing and accessories, such as scarves or hats. Angora rabbits are bred for
their long,
fine hair,
which can be sheared and harvested like sheep wool. Rabbits are very good
producers of manure; additionally, their urine, being high in nitrogen, makes
lemon trees very productive. Their milk may also be of great medicinal or
nutritional benefit due to its high protein content.[32]
Environmental problems
Rabbits
have been a source of environmental problems when introduced into the wild by
humans. As a result of their appetites, and the rate at which they breed, feral rabbit depredation
can be problematic for agriculture. Gassing, barriers (fences), shooting, snaring,
and ferreting have been used to
control rabbit populations, but the most effective measures are diseases such
as myxomatosis (myxo or mixi,
colloquially) and calicivirus. In Europe, where
rabbits are farmed on a large scale, they are protected against myxomatosis and
calicivirus with a genetically modified virus. The virus was developed
in Spain, and is beneficial to rabbit farmers. If it were to make its way into
wild populations in areas such as Australia, it could create a population boom,
as those diseases are the most serious threats to rabbit survival. Rabbits in
Australia and New Zealand are considered to be such a pest that land owners are
legally obliged to control them.[33][34]
Domestic rabbits can overpopulate rapidly,
becoming a nuisance, as on this university campus.
European Rabbit in Shropshire, England, infected
with myxomatosis, adisease caused by the Myxoma virus
In culture and literature
Rabbits
are often used as a symbol of fertility or rebirth, and
have long been associated with spring andEaster as the Easter Bunny. The species' role as a
prey animal also lends itself as a symbol of innocence, another Easter
connotation. They appear in folklore and modern children's stories, often but
not invariably as sympathetic characters.
Additionally,
rabbits are often used as symbols of playful sexuality, which also relates to
the human perception of innocence, as well as its reputation as a prolific
breeder.
Folklore and mythology
The
rabbit often appears in folklore as the trickster archetype, as he uses his cunning
to outwit his enemies.
·
In Aztec mythology, a pantheon of four
hundred rabbit gods known as Centzon Totochtin, led byOmetotchtli or Two Rabbit,
represented fertility, parties, and drunkenness.
·
In Chinese folklore, rabbits accompany Chang'e on the Moon. Also associated with
the Chinese New Year(or Lunar New Year), rabbits are also one of the
twelve celestial animals in the Chinese Zodiac for theChinese calendar. It is interesting to
note that the Vietnamese lunar new year replaced the rabbit with a cat in their
calendar, as rabbits did not inhabit Vietnam.
·
A rabbit's foot is carried as
an amulet believed to
bring good luck. This is found in many
parts of the world, and with the earliest use being in Europe around 600 B.C.[36]
·
In Japanese tradition, rabbits live on
the Moon where they
make mochi, the popular snack of
mashedsticky
rice.
This comes from interpreting the pattern of dark patches on the moon as a
rabbit standing on tiptoes on the left pounding on an usu, a Japanese mortar (See
also: Moon
rabbit).
·
In Jewish folklore, rabbits (shfanim שפנים) are associated with cowardice, a usage still current in
contemporary Israeli spoken Hebrew (similar to English
colloquial use of "chicken" to denote cowardice).
Tile with two rabbits, two snakesand a tortoise.
Illustration for Zakariya al-Qazwini's book. Iran, 19th century.
·
In Korean mythology, as in Japanese, rabbits
live on the moon making rice cakes (Tteok in Korean).
·
In Anishinaabe traditional beliefs, held by the Ojibwe and some
other Native American peoples,Nanabozho, or Great Rabbit, is an
important deity related to the creation of the world.
·
Among English speakers, the
rabbit may be invoked at the start of the month out
of apotropaic ortalismanic superstition.
·
A Vietnamese mythological story
portrays the rabbit of innocence and youthfulness. The Gods of the myth are
shown to be hunting and killing rabbits to show off their power.
On
the Isle of Portland in Dorset, UK, the
rabbit is said to be unlucky and speaking its name can cause upset with older
residents. This is thought to date back to early times in the quarrying
industry, where piles of extracted stone (not fit for sale) were built into
tall rough walls (to save space) directly behind the working quarry face; the
rabbit's natural tendency to burrow would weaken these "walls" and
cause collapse, often resulting in injuries or even death. The name rabbit is
often substituted with words such as “long ears” or “underground mutton”, so as
not to have to say the actual word and bring bad luck to oneself. It is said
that a public house (on the island) can be cleared of people by calling out the
word rabbit and while this was very true in the past, it has gradually become
more fable than fact over the past 50 years. See also Three hares.
Other fictional rabbits
The
rabbit as trickster appears in American
popular culture; for example the Br'er Rabbit character from
African-American folktales and Disneyanimation; and the Warner Bros. cartoon character Bugs Bunny.
Anthropomorphized
rabbits have appeared in a host of works of film, literature, and technology,
notably the White
Rabbit and
the March
Hare inLewis Carroll's Alice's Adventures in Wonderland; in the popular
novels Watership Down, by Richard Adams, along with its film and television adaptations, Rabbit Hill by Robert Lawson, as well as in Beatrix Potter's Peter Rabbit stories, and Oswald the Lucky Rabbit, a 1920s cartoon
character.
Urban legends
It
was commonly believed that pregnancy tests were based on the
idea that a rabbit would die if injected with a pregnant woman's urine. This is not true.
However, in the 1920s it was discovered that if the urine contained the hCG, a hormone found in the
bodies of pregnant women, the rabbit would display ovarian changes. The rabbit
would then be killed to have its ovaries inspected, but the
death of the rabbit was not the indicator of the results. Later revisions of
the test allowed technicians
to inspect the ovaries without killing the animal. A similar test involved
injecting Xenopus
frogsto
make them lay eggs, but animal tests for pregnancy have been made obsolete by
faster, cheaper, and simpler modern methods.
A black rabbit
Classifications
Rabbits
and hares were formerly classified in the order Rodentia (rodent) until
1912, when they were moved into a new order Lagomorpha. This order also
includes pikas.
See also
References
2.
^ Jump up to:a b c "rabbit". Encyclopædia Britannica (Standard ed.).
Chicago:Encyclopædia Britannica, Inc. 2007.
5.
Jump up^ "Common Questions:
What Do You Call a Group of...?". archived copy of
Animal Congregations, or What Do You Call a Group of.....?. U.S. Geological
Survey Northern Prairie Wildlife Research Center. Archived fromthe original on 20 March 2015.
Retrieved 2015-04-13.
6.
Jump up^ Brown, Louise
(2001). How to Care for Your Rabbit. Kingdom Books. p. 6. ISBN 978-1-85279-167-4.
7.
Jump up^ Katherine
Quesenberry & James W. Carpenter, Ferrets, Rabbits, and Rodents:
Clinical Medicine and Surgery (3rd ed. 2011).
11.
Jump up^ Dr. Byron de la
Navarre's "Care of Rabbits" Susan A. Brown, DVM's "Overview of
Common Rabbit Diseases: Diseases Related to Diet"
12.
Jump up^ Fedriani, J. M.;
Palomares, F.; Delibes, M. (1999). "Niche relations
among three sympatric Mediterranean carnivores" (PDF). Oecologia 121:
138–148. doi:10.1007/s004420050915. JSTOR 4222449.
14.
Jump up^ Davis, Susan E. and
DeMello, Margo Stories Rabbits Tell: A
Natural And Cultural History of A Misunderstood Creature. Lantern Books,
2003, p. 27.
16.
Jump up^ Wright, Samantha
(2011). For The Love of Parsley. A Guide To Your Rabbit's Most Common
Behaviours. Lulu. pp. 35–36. ISBN 1-4467-9111-4.
17.
Jump up^ "Information for
Rabbit Owners — Oak Tree Veterinary Centre". Oaktreevet.co.uk.
Archived from the original on 2012-06-23.
Retrieved30 August 2010.
20.
Jump up^ Cooke, Brian
Douglas (2014). Australia's War Against
Rabbits.
CSIRO Publishing. ISBN 978-0-643-09612-7.
21.
Jump up^ "Rabies: Other Wild
Animals". Centers for Disease Control and Prevention. 15 November
2011. Retrieved 20 December 2012.
24.
^ Jump up to:a b Olivia Geng, French Rabbit Heads: The
Newest Delicacy in Chinese Cuisine. The Wall Street Journal Blog, 13 June
2014
26.
Jump up^ 'Traditional
Moroccan Cooking, Recipes from Fez', by Madame Guinadeau. (Serif, London,
2003). ISBN 1-897959-43-5.
28.
Jump up^ "How to Cook
Everything :: Braised Rabbit with Olives". 2008. Archived
from the original on 17 May 2008.
Retrieved 17 July 2008.
31.
Jump up^ " "Cassava root
causes cognitive damage in Congolese villages". National Institutes of
Health, Fogarty International Center. Feb 2014.
32.
Jump up^ Houdebine,
Louis-Marie; Fan, Jianglin (1 June 2009). Rabbit Biotechnology:
Rabbit Genomics, Transgenesis, Cloning and Models. シュプリンガー・ジャパン株式会社. pp. 68–72. ISBN 978-90-481-2226-4. Retrieved 8
October 2010.
33.
Jump up^ "Feral animals in
Australia — Invasive species". Environment.gov.au. 1
February 2010. Retrieved 30 August 2010.
34.
Jump up^ "Rabbits — The role of
government — Te Ara Encyclopedia of New Zealand". Teara.govt.nz. 1 March
2009. Retrieved 30 August 2010.
36.
Jump up^ Ellis, Bill:
Lucifer Ascending: The Occult in Folklore and Popular Culture (University of
Kentucky, 2004) ISBN 0-8131-2289-9
Further reading