اسفاناج
. [ اِ ] (اِ) بفارسی اسفناج نامند و بیونانی سوماخیوس گویند و بری او در افعال مانند
بستانیست و بستانی او معروف و در آخر اوّل سرد و تر و گویند معتدل است ، ملین طبع و
با قوه ٔ جالیه و رادعه و سریعالهضم تر و کم نفخ تر از سایر بقول و جهت جمیع امراض
سینه و التهاب و تشنگی و تبهای حارّ و درد شش و سل ّ و عصاره ٔ او با شکر جهت یرقان
و حصاة وعسر بول و پخته ٔ او جهت درد سر و کمر و لذع (؟) اخلاط مراری و خام او جهت
درد گلو و لهات و پخته ٔ او با باقلا جهت نزلات حارّ مجرّب و ضماد پخته ٔ او جهت درد
مفاصل حاره و اورام و احتباس بول که از حرارت باشد و ضماد خام او جهت ورم فلغمونی و
گزیدن زنبور و انفجاردمل و طلاء مطبوخ او با سفیداب جهت بثور مفید و مضرّباردالمزاج
و مصدع ایشان و مصلحش پختن او با روغن بادام و دارچینی و آب کامه و قدر شربت از عصاره
ٔ او تاده مثقال و بدلش خرفه و قطفه و شحمش جهت وجع فؤاد و درد احشا و تبهای حارّه
و شیره ٔ او جهت تب دق و سل مجرّب و ضماد پخته ٔ او جهت وجع اورام حارّه و تلیین اورام
صُلبه بسیار مؤثر و مضرّ سپرز و مصلحش گل مختوم و قدر شربتش دو درهم است . (تحفه
ٔ حکیم مؤمن ).
تره
ای است بفارسی اسفناخ و بهندی پالک گویند و در آخر اول سرد و تر و گویند معتدل با قوّت
جالیه و غساله ملین طبع سریعالهضم . پشت و ریه و سینه را نفع دهد و درد کمر را دفع
کند. (منتهی الارب ). بپارسی اسپناخ گویند. طبیعت آن سرد و تر است در اول درجه و گویند
معتدل بود میان حرارت و برودت ملین بود و سرفه و سینه را سودمند بود و در وی قوه ٔ
جلابود و زود از معده بگذرد و طبع نرم دارد و درد پشت دموی را نافع بود و درد سینه
و شش که از گرمی بود سود دهد و مضر بود بمزاجهای سرد و مصلح آن دارچینی و فلفل بود.
(اختیارات بدیعی ). سبزئی باشد که در آش کنند . اسفاناخ . معرب عن فارسیة و هو اسپاناخ
و بالیونانیة سرماخیوس بقل معروف یستنبت و قیل ینبت بنفسه و لم نر ذلک و اجوده الضارب
الی السواد لشدة خضرته المقطوف لیومه النابت بحرالطین و لیس له وقت معین لکن کثیراً
ما یوجد بالخریف و هو معتدل و قیل رطب ینفع من جمیع امراض الصدر و الالتهاب و العطش
و الخلفة و المرارة و الحدة نیاً و مطبوخاًو الحمیات اکلاً و عصارته بالسکر تذهب الیرقان
و الحصی و عسرالبول و اکله یورث الصداع و اوجاع الظهر. و ماؤه یطبخ به الزراوند و
الزرنیخ الاحمر فیقتل القمل مجرب . و یربط نیاً علی الاورام الفلغمونیة و لسع الزنابیر
فیسکنها و یفجر الدبیلات و اذا طبخ و هرس بالاسفیداج حلل البثور طلاء و هو یصدع المبرودین
و یضعف معدتهم و یبطی ٔ بالهضم و یصلحه طبخه بدهن اللوز و الدارصینی و شربة عصارته
عشرة دراهم و بدله السلق المغسول . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ج 1 ص 43 ،44). اسپاناج .
(غیاث اللغات ). اسفناج . اسفناخ . اسپناج . سپاناخ . اسپناخ . اسفاناخ .
///////////
اسفاناخ. بپارسی اسپاناخ گویند طبیعت آن سرد و تر است در
اول و گویند معتدل بود و در وی قوت جلا بود و زود از معده بگذرد و طبع نرم دارد و درد
پشت و موی را نافع بود و درد سینه و شش که از گرمی بود سود دهد و مضر بود بمزاجهای
سرد و مصلح وی مری و فلفل و دارچینی بود
صاحب
مخزن الادویه مینویسد: اسفاناخ بکسر همزه بیونانی سوناخیوس و نیز سومان فوسوخیوس و
برومی ابرقیا و بفارسی اسفناج و اسپناج و بفرنگی اسپنس و بهندی پالک و پانک هندی قطف
است که اسفاناخ رومی باشد
به لاتینSPINACEA OLERACEA انگلیسیSPINAGE فرانسهEPINARD
اختیارات
بدیعی
///////////
اسفاناخ
بکسر همزه و سکون سین مهمله و فتح فا و
الف و فتح نون و الف و خای معجمه بیونانی سوناخیوس و نیز سوهان فوسوخیوس و برومی
ابرقیا و بفارسی اسفناج و اسپناج و بفرنکی اسپنس و بهندی پالک و پالک هندی قطف است
که اسفاناخ رومی باشد
ماهیت آن
کیاهی است معروف بستانی و بری نیز می
باشد و بستانی آن مستعمل است در مطعوم و بهترین آن باران خوردۀ آن است
طبیعت آن
در آخر اول سرد و تر و کویند معتدل است
در کرمی و سردی و ازین جهت محرور و مبرود را موافق است الا آنکه اوفق از برای
محرورین آن است که با کشک الشعیر و روغن بادام شیرین تناول نمایند و این هنکام می
باشد نفع از برای تپهای کرم و سرفۀ خشک با حبس بطن و اوفق از برای مبرودین با کوشت
فربه و برنج با افاویۀ حاره
افعال
و خواص و منافع آن
ملین طبع بسبب قوت جالیه و غساله و
رادع و سریع الهضم جید الغذاتر و کم نفخ تر از سائر بقول و جهت التهاب و تشنکی و
تپهای کرم و امراض سینه و درد شش کرم و سل و درد کمر دموی خوردن مطبوخ آن با اشیای
مناسبه و با باقلا جهت نزلات حاره مجرب و غرغرۀ آن با آب جهت درد کلو و لهات مفید
و آشامیدن عصارۀ آن با شکر جهت درد کلو و لهات و یرقان و تفتیت حصات و عسر بول و
حرقت آن و لذع اخلاط مراری و ضماد پختۀ آن جهت درد مفاصل حار و ارام حاره و احتباس
بول که از حرارت باشد و ضماد خام آن جهت ورم فلغمونی و کزیدن زنبور و انفجار
دمامیل و طلای مطبوخ آن با سفیدآب جهت بثور مفید مضر بارد المزاج و مصدع مصلح آن
پختن آنست با روغن بادام یا مسکۀ کاو تازه و دارچینی و فلفل و آب کامه است مقدار
شربت از عصارۀ آن تا دو مثقال بدل آن خرفه و قطف و تخم آن جهت وجع فواد و درد احشا
و تپهای حاره و شیرۀ آن جهت تپ دق و سل مجرب و ضماد پختۀ آن جهت وجع اورام حاره و
تلیین اورام صلبه بسیار مفید مضر سپرز مصلح آن کل مختوم مقدار شربت آن دو درم
بدانکه اسفاناخ پخته و اغذیۀ متخذه از ان ساده یا چاشنی دار مطیب بروغن بادام
شیرین یا مسکۀ کاو تازه می باشد نافع از برای صداع و تشنج یبسی و اورام حارۀ سر و
بالخوم جیده جهت مالیخولیا
ص: 237
و جنون و قطرب و ملنیتا حادث از سودای
صفراوی و با پاچۀ بره یا پاچۀ بزغاله جهت دوار و سدر و حار و خوانیق و امراض صدر و
رئه و سل و سعال و با کشک الشعیر و ماش مقشر جهت ذات الجنب و حبس البول و حرقت آن
و حمیات حاره و تسکین عطش نافع و تفصیل اغذیۀ اسفاناخیه و الوان آن در قرابادین
ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
اسفاناخ: اسفاناخ
به یونانی سوناخیوس و نیز سومان فوسوخیوس و به رومی ابرقیا و به فارسی اسفناج و اسپناخ
و به فرنگی اسپنس و به هندی پالک و پانک هندی قطف است که اسفاناخ رومی باشد. (مخزن
ص 124، اختیارات بدیعی ص 31، تحفه ص 25).
یادگار
///////////
برتاشنايدر[1] درباره اسفناج (Spincia oleracea)
گفته است: "میگويند از ايران آمده است. گياهشناسان معتقدند زادبوم اسفناج غرب
آسياست و نامهای Spinacia، spinage، spinat، épinards
را مشتق از تخم خاردار (spinous) آن میدانند؛ اما از آنجا
که نام فارسی اين گياه esfinadsh [اسفناج] است، احتمال قویتر آن است که نامهای گوناگونی که برای اسفناج
داريم خاستگاه فارسی داشته باشند." اما قضيه اينقدرها ساده نيست. در هيچ منبع
چينی تصريح نشده است که اسفناج از ايران به چين آمده؛ و نام سبزی ايرانی (Po-se ts'ai)
جديد است و نخستین بار در Pen ts'ao
kan mu به آن برمیخوريم و در آنجا لی
شیـچن خود آن را به خصی به نام فان شیـيين (Fan Ši-yin)
نسبت میدهد.
عجيبتر اينکه اينجا نيز شمهای از افسانه
چانـکیين پديدار میشود. دست کم جولی[2] مدعی شده است: "در منابع چينی و ژاپنی
(Chinese and Japanese Repository) گفته شده که چانگ کیين اسفناج را به چين آورده است." تنها منبع
چينی که توانستم اين روايت را در آن بيابم T'un či[3] نوشته چن تسيائو (Čen Tsiao) از دودمان سونگ است که در
کمال خونسردی میگويد چان کیين اين گياه را به چين آورد. حتی مؤلف Pen ts'ao kun mu هم جرئت تکرار اين خيالبافی را به خود نداده است. اين ادعا از آنرو کاملاً
بیارزش است که اسفناج تا سده دوم قبل از ميلاد در غرب شناخته نبود. در واقع، اقوام
سامی و مردمان عهد باستان اطلاعی از آن نداشتند. اين گياه تازه در قرون وسطی شناخته
شد.
اينکه در چين پيش از دوره تانگ نامی از
اسفناج در ميان نيست خود با اين وضعيت مطابقت تام دارد. اگر متون مکتوب مربوط به کشاورزی
را در نظر بگيريم، اين گياه نخستین بار در Čun šu šu[4] مطرح میشود که در اواخر
سده هشتم نوشته شده است. در اين کتاب گفته شده است که اسفناج، (*pwa-lin) po-lin از سرزمين پوـلين Po-lin
(*pwa-lin، پالينگا/Palinga) آمده است.
اولين گياهنامهای که در آن از اسفناج سخن
گفته شده Čen lei pen ts'ao
است که تان شنـوی (T'an Šen-wei) به سال 1108 نوشته است.[5]
در اين گياهنامه دارويي رویهمرفته 1746 قلم گياه دارويي توصيف شده، حال آنکه در کتاب
Kia yu pu ču pen ts'ao (که در دوره کياـيو، 64-1056 م. منتشر شد) اين رقم 1118 تاست و بدين
ترتيب موارد افزوده به 628 قلم میرسد. قبل از هر فصل فهرست مندرجاتی هست که در آن
اقلام جديد بروشنی مشخص شدهاند و اسفناج نيز از جمله گياهان جديد است. از توصيف اسفناج
در اين کتاب میتوان نتيجه گرفت که از سبزيهای دلخواه دوره سونگ بوده است. در آنجا
گفته شده که اسفناج بويژه برای مردمان شمال چين که خوراکشان را گوشت و آرد (بیشتر به
صورت رشته فرنگی) تشکيل میدهد بسيار سودمند است، حال آنکه مردمان جنوب چين که خوردشان
ماهی و لاکپشت است نمیتوانند زياد اسفناج بخورند زيرا خوراک های آبی آنها موجب سردی
میشود و طبع اسفناج نيز سرد است.[6] در ( يا) lu (hwa يا) Kia yü نوشته ليو
يوـسی (Liu Yü-si)
(842-772 م) نقل شده
است که " po-lin
در اصل متعلق به سرزمينهای غربی بود و تخم آن را چان کیين همچون يونجه
و انگور به چين آورد.[7] در اصل مراد سرزمين پوـلين Po-lin بوده و در
انتقال اين واژه که در اين زمان برای بسياری ناشناخته بوده اين اشتباه رخ داده است."
اولين و تنها اشاره تاريخی موجود به اين
موضوع را در T'an hui yao
میيابيم که در انجا ثبت شده است که: "در دوره فغفور تايي تسون
(T'ai Tsun)
(649-627 م) در بيست
و يکمين سال از دوره چنـکوان (Čen-Kwan) (647 م)، نیـپوـلو
(ni-Po-lo) (نپال) سبزی po-lin
را به دربار فرستاد که شبيه گل (Carthamus tinctorius) hun-lan
[گلرنگ] با
ميوهای شبيه به ميوه (Tribulus terrestris) tsi-li
[خارخسک] است. چنانچه درست پخته شود، خوراکی خوب و خوشمزه است."[8]
اين متن علاوه بر اينکه اولين اشاره به
اين سبزی در اسناد چينی است که میتوان تاريخ آن را تعيين کرد، به طور کلی قديمیترين
اشاره به اين گياه نيز بهشمار میرود که تا اين لحظه به دست ما رسيده است. اين سند
نشان میدهد اسفناج در آن زمان نه تنها برای چينیها بلکه برای مردم نپال نيز تازگی
داشته، چون در غير اين صورت آن را در خور پيشکش به دربار چين نمیانگاشتند، آن هم در
برآوردن اين خواسته فغفور تايي تسون که تمامی مردم خراجگزار بهترين سبزيهای خود را
به دربار وی فرستند. يوان ون (Yüan Wen) ، از نویسندگان دوره سونگ، در کتاب خويش، Wen yu kien p'in[9]
، گويد اسفناج (po-lin) از سرزمين نیـپوـلو (نپال) در سرزمین های باختری میآيد (يا داز
آنجا خیزد).[10] Kia yu pen ts'ao، که در سال 1057 م گردآوری شد، اولين گياهنامه دارويي است که اسفناج
را وارد راهنمای دارويي کشور کرد.[11]
در محاوره آن را Po ts'ai ("سبزی Po") میگويند که در اينجا
Po کوتاه شده po-lin
است. به گفته وان شیـ مو (Wan Ši-mou)
(که در سال 1591 در گذشت) در Kwa su su، نام متداول برای اسفناج در شمال چين Či ken ts'ai
("سبزی سرخريشه") است. در Kwan k'ün
fan p'u نام yin-wu ts'ai
("سبزی طوطی") هم به کار رفته که وجه تسميه آن ريشه سرخ آن است که برخی آن
را شبيه طوطی دانستهاند. در Pen ts'ao
kan mu ši i[12]
علاوه بر Po-se ts'ai،
نامهای همبرابر hun-ts'ai ("سبزی سرخ") و ts'ai yan ("سبزی بیگانه
") نيز ذکر شده است. نام ديگری که بر اسفناج گذاشتهاند šan-hu ts'ai
("سبزی مرجانی") است.
در کتاب Min šu که در وصف
استان فوـکیين (Fu-Kien) و در انتهای سده شانزدهم يا ابتدای سده هفدهم نوشته شده، شوخی کم
و بيش بیمزهای نقل شده: نويسنده در توضيح نام po-lin آن را po len ("موجها و لبهها")
ضبط کرده، زيرا برگهای اسفناج شبيه به موجاند و لبه دارند. البته هيچ کلمهای نیست
که چينیها نتوانند ريشهای برای آن بتراشند.[13]
در روايات دورههای تانگ و سونگ هيچ گزارشی
نیست که نشان دهد اسفناج از ايران آمده و با توجه به سابقه اندک نام "سبزی ايرانی"،
که حتی توضيح داده نشده است، از همان آغاز وسوسه میشويم که نظريه خاستگاه ايرانی گياه
را مردود بدانيم. استوارت[14] حتی بدان حد پيش میرود که میگويد "از آنجا که
چينیها تمايل دارند هر چه را از جنوب غرب میآيد به ايران نسبت دهند، تعجبی ندارد
که میبينيم اين سبزی را Po-se
ts'ao، "سبزی ايرانی"،
ناميدهاند"[15] به هر روی ، اين قضيه يک جنبه ديگر نيز دارد. به احتمال زياد،
همانطور که دوکاندول گفته است،[16] نخستین بار در ايران بود که اسفناج به عنوان سبزی
کشت شد، اما تارِيخ آن
به آن قدمتی که او اعلام کرده است ــ
"از زمان تمدن يونانیـرومی" نيست.[17] پيشتر لوکلر گفته دوکاندول را مبنی
بر اينکه اعراب اسفناج را به اسپانيا نبردهاند اصلاح کرده است؛[18] از آنجا که کتاب
لوکلر معمولاً در دسترس دانشجويان و گياهشناسانی که از آثار دوکاندول استفاده میکنند
قرار ندارد، مقتضی است که در اينجا به اين موضوع اشاره کنيم.
بنابرا رسالهای درباب کشاورزی (کتاب الفلاحه)
نوشته ابنالعوام اسپانيايی در اواخر سده يازدهم، اسفناج را در آن زمان در اسپانيا
کشت میکردند.[19] ابنحجاج در آن زمان حتی رسالهای ويژه درباره کشت اين سبزی نوشته
و گفته بود آن را در ماه ژانويه در سويل کشت میکنند. اين سبزی از اسپانيا به بقيه
اروپا رفت. خود نام گياه شاهد ديگری است بر راستی اين مدعا؛ اين نام خاستگاه ايرانی
دارد و اعراب آن را به اروپا منتقل کردند. نام فارسی آن aspanāh، aspanāj يا asfināj است و در عربی
isfenāh
يا isbenāh. واژههای spinachium
يا spinarium
لاتين سدههای ميانه[20]، espinaca اسپانيولی،
espinafre
يا espinacio
پرتغالی، spinace
يا spinaccio
ايتاليايي، espinarc
پرووانسی، espinoche
يا epinoche
فرانسوی باستان و epinard فرانسوی امروز
از همين جا آمدهاند.[21] در زبانهای ديگر هم از اين واژه فارسی استفاده شده است: spanax يا asbanax ارمنی، spanák يا ispanák ترکی، yspanac کومانيايي،
spinakion
يونانی ميانه، spanaki(on) يا spanakio (جمع) يونانی جديد. در انگليسی قديم املاهای گوناگون برای آن بود ه
است، از قبيل spynnage، spenege، spinnage، spinage
و غيره. در ادبيات انگليسی پيش از سده شانزدهم ذکری از اين واژه نمیيابيم.
ترنر در "گياهنامه" خود که به سال 1568 نوشت از "spinage يا spinech، گياهی که اخيراً يافت شده
و مدت زيادی از خوردن آن نمیگذرد" سخن گفته است.
به هر روی ، در نيمه دوم سده شانزدهم، اسفناج
در انگلستان کاملاً شناخته شده بود و همگان آن را می خوردند. رامبار دو دون[22] در
وصف اين گياه آن را کاملاً شناخته شده میداند، جان جرارد[23] نيز همينطور. جرارد
حتی نمیگويد که خوردن آن به تازگی متداول شده است. نامهايي که اينها برای اسفناج به
کار بردهاند عبارتاند از: Spanachea، Spinachia، Spinacheum olus، Hispanicum olus، spinage
و spinach
انگليسی. جان پارکينسون[24] نيز اين سبزی را به طور کامل توصيف کرده
و دستورالعملهای متفاوت برای پخت آن ارائه داده است.
تا آنجا که من میدانم، قديمیترين اشاره
به اسفناج در زبان فارسی در دارونامه ابومنصور آمده است.[25] قديمیترين مأخذی که ابنبيطار
(1248-1197)[26] در اين موضوع از آن نقل کرده "کتاب زراعت نبطيه" (فلاحه
نبطيه) است که به ادعای خود او ترجمهای است که منبعی کهن متعلق به نبطيه. و گمان میرود
که در سده دهم جعل شده باشد. در اين کتاب از اسفناج به عنوان سبزیای شناختهشده و
کمضررترين تمامی سبزیها سخن رفته است؛ اما جالبترين مطلب آن اين است که میگويد
گونهای اسفناج خودرو شبيه به اسفناج بستانی هست با اين تفاوت که ظريفتر و نازکتر است
و شکافهای برگها عميقتر و بلندای آن از سطح زمين کمتر است.[27] دو کاندول میگويد
"اسفناج هنوز به صورت خودرو يافت نشده، مگر اينکه نوع تغيير يافته بستانی Spinacia tetandra Steven باشد که در جنوب قفقاز، در ترکستان، ايران و افغانستان به صورت خودرو يافت
میشود و با نام šamum
به عنوان سبزی خورده میشود." گویا این واژه زاده فرونگاری نادرست
کژخوانی واژه فارسی šomīn
يا šumīn
(zomin و šomin ارمنی)، نام
ديگر اسفناج، باشد.
اسفناج را در هند نمی شناشند جز اينکه میدانند
انگليسيان آن را وارد کشور کردهاند. متخصصان کشاورزی در هند اسفناج را جزو سبزيهای
انگليسی طبقهبندی میکنند.[28] گونه Spinacia
tetrandra Roxb، که راکسبرگ[29] نامهای متداول
اسفناج را در زبانهای فارسی و عربی برای آن ذکر میکند و میگويد در بنگال و استانهای
همسایه اش فراوان کشت شود و از سبزيهای خوراکی است که بوميان آن را بس ارج نهند وشاید
بدست مسلمانان وارد هند شده باشد. روشن است که اسفناج از گياهان مناطق معتدل است و
با مناطق حارهای بيگانه است. از وجود يک واژه سنسکريت اصيل برای اسفناج خبری در دست
نيست.[30] با اين حال، واژه چينی po-lin، *Pwa-lin، قاعدتاً آوانگاشت نامی در يکی از زبانهای بومی هند است. در زبان هندوستانی
اسفناج palak
ناميده میشود و Beta vulgaris [چغندر]، palan يا palak، در زبان پشتو pālak،[31] که گویا بر پایه pālanka، pālankya، palakyū، pālakyā سنسکريت ساخته
شده و در فرهنگهای ما "نوعی سبزی، نوعی چغندر قرمز، Beta
bengalensis" تعريف شده است؛ در زبان بنگالی نيز palun هست .[32]
برای تکميل انطباق اين واژه با صورت چينی آن، ذکر اين نکته هم ضرورت دارد که واژه سنسکريت
الکّه (Pālakka) يا پالکه (Pālaka)[33] را هم داريم که نام يک سرزمين است، و همين از قرار سبب شده که راهبان
بودايي مدعی شوند اسفناج قاعدتاً محصول سرزمينی به نام پالينگا (Palinga) است. از اين رو نپاليها
واژهای مربوط به يک گياه بومی سرزمين خود را به اسفناج تازهوارد بخشيدند و اين نام
را همراه با خود گياه به چينها انتقال دادند. مردمان تبت هيچگاه آشنا نشدند؛ واژه
spo ts'od که در فرهنگ چند زبانه ضبط شده،[34] از روی نام چينی جعل شده است و در آن spo (که po تلفظ میشود)
آوانگاشت po
چينی، و ts'od
به معنای "سبزی" است.
با توجه به کليه دانستههای گياهشناختی
و تاريخی، ناچاريم اذعان کنيم که اسفناج از منطقهای ايرانی وارد نپال شده و در سال
647 م از آنجا به چين انتقال يافته است. اين را نيز بايد اذعان کرد که نام چينی
"سبزی ايرانی" را، به رغم آنکه به نسبت جديد است، نمیتوان يکسره بیاساس
دانست و قاعدتاً ريشهای در واقعيت هم دارد. ظاهراً در دوره يوان يا در دوره مينگ
(به احتمال بيشتر در اولی) چينيها اين واقعيت را دريافتند که ايران سرزمين اسفناج است.
مطمئنم در آينده متنی مؤيد اين گفته يافت خواهد شد. کليه اطلاعات تاريخی موجود ما را
به اين نتيجهگيری میرسانند که کشت اين گياه در ايران سابقهای به نسبت کم دارد و
دیرینه تر از سده ششم م يا دور و بر آن نيست. آن نوشته چينی که کشت اسفناج را از سده
هفتم م شمرده کهن ترين مطلب موجود است. پس از آن کتاب فلاحت نبطيه از سده دهم در دست
است و در پی آن اعراب اسفناج را به اسپانيا بردند.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////////
اسفناج نوعی گیاه یک ساله با ساق و برگ
لطیف است که بکار تعذیه می آید[۱] اسفناج سرشار از لوتئین و گزانتین است که این کاروتنوئیدها،
از بین برنده مولکولهای بی ثباتی به نام رادیکالهای آزاد در بدن هستند قبل از اینکه
رادیکالهای آزاد بتوانند به بدن آسیب برسانند. کاروتنوئیدها در اسفناج و سایر سبزی
هایی که دارای برگ سبز پر رنگ هستند، وجود دارند، برخی مطالعات نشان دادهاند که که
آنها میتوانند با سرطان دهان، معده و مری مقابله کنند.[۲]
بر خلاف تصور عامه مردم که اسفناج را یک
گیاه با میزان آهن زیاد میدانند، این سبزی فقط دارای ۲/۷۱ میلی گرم آهن در ۱۰۰ گرم
اسفناج خام است.[۳] به رغم باور همگان، اسفناج منبع فوقالعاده خوب آهن نیست، زیرا
میزان اسید اکسالات آن، بدن را از جذب مواد معدنی باز میدارد.[۴]
ارزش غذایی[ویرایش]
اسفناج دو برابر دیگر سبزیجات فیبر دارد.
یک پیمانه اسفناج حدود ۲۰ درصد فیبر دارد که مانع یبوست است و به هضم غذا کمک میکند.
فیبر موجود در این سبزی، قند خون را پایین نگه داشته و با ایجاد حس سیری میتواند مانع
از پرخوری شود. ویتامین C
و E، بتاکاروتن، منگنز، روی و سلنیوم موجود در اسفناج همگی از آنتیاکسیدانهای
قوی برای مقابله با پوکی استخوان، گرفتگی رگها و فشار خون بالاست. این سبزی پرخاصیت
سرشار از ویتامینهای مختلف از جمله A، K، D
و E
بوده و حاوی مواد معدنی خوبی نیز هست.
درصد ارزش روزانه محتویات مغذی غذاهای رایج
(خام و نپخته) در هر صد گرم
[نمایش] پروتئین ویتامینها کانیها (مواد معدنی)
درصد کاهش ارزش بر اثر پختن : حداکثر کاهش
درصدی ارزشهای غذایی به دلیل جوشیدن بدون در نظر گرفتن گروه گیاهخواری حاوی شیر و
تخم مرغ
مواد مغذی در هر ۱۰۰ گرم (۳٫۵ اونس)
انرژی ۹۷
کیلوژول (۲۳ کیلوکالری)
کربوهیدراتها ۳٫۶ g
قندها ۰٫۴ g
فیبر ۲٫۲ g
چربی ۰٫۴ g
پروتئین ۲٫۹ g
آب ۹۱٫۴ g
ویتامین آی معادل ۴۶۹ میکروگرم (۵۲٪)
ویتامین آ ۹٬۳۷۷
IU
- بتاکاروتن ۵٬۶۲۶
میکروگرم (۵۲٪)
- لوتئین و زآکسانتین ۱۲٬۱۹۸ μg
تیامین (ویتامین ب۱) ۰٫۰۷۸ میلیگرم (۶٪)
ریبوفلاوین (ویتامین ب۲) ۰٫۱۸۹ میلیگرم (۱۳٪)
نیاسین (ویتامین ب۳) ۰٫۷۲۴ میلیگرم (۵٪)
ویتامین ب۶ ۰٫۱۹۵
میلیگرم (۱۵٪)
اسید فولیک (ویتامین ب۹) ۱۹۴ میکروگرم (۴۹٪)
ویتامین C ۲۸ میلیگرم (۴۷٪)
ویتامین E ۲ میلیگرم (۱۳٪)
ویتامین K ۴۸۳ میکروگرم (۴۶۰٪)
کلسیم ۹۹
میلیگرم (۱۰٪)
آهن ۲٫۷۱ میلیگرم (۲۲٪)
منیزیم ۷۹ میلیگرم (۲۱٪)
منگنز ۰٫۸۹۷ میلیگرم (۴۵٪)
فسفر ۴۹
میلیگرم (۷٪)
پتاسیم ۵۵۸ میلیگرم (۱۲٪)
سدیم ۷۹
میلیگرم (۳٪)
روی ۰٫۵۳ میلیگرم (۵٪)
Link to USDA
Database entry
درصدها نسبیاند
منبع: پایگاه اطلاعاتی مواد غذایی آمریکا
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ لغت نامه معین
پرش به بالا ↑ مجله دانشمند، ماهنامه علمی-فنی، سال چهل و هشتم، شماره ۳، خرداد ماه
۱۳۸۹، شماره پیاپی ۵۶۰، صفحه ۵۳
پرش به بالا ↑ *** ndb.nal.usda.gov
پرش به بالا ↑ معایب و مضرات اسفناج hawzah.net
پرش به بالا ↑ درصد ارزش روزانه به مفهوم DRI: Dietary Reference Intake. نکته : تمام ارزشهای غذایی
شامل پروتئین به صورت درصد ارزش غذایی در هر 100 گرم از غذای مورد نظر هستند http://ndb.nal.usda.gov/ndb/nutrients/index
پرش به بالا ↑ http://nutritiondata.self.com/
↑ پرش
به بالا به: ۷٫۰ ۷٫۱ http://nutritiondata.self.com/topics/processing
پرش به بالا ↑ «USDA Table of
Nutrient Retention Factors, Release 6». وزارت کشاورزی ایالات متحده
آمریکا (USDA)، دسامبر ۲۰۰۷.
//////////
به اردو پالک:
پالک (سائنسی نام: سپیناکیا اولیراکیا)
ایک خوردنی پھولدار
پودا ہے۔ اور یہ پودا خوراک کے کام آتا ہے ــ
//////////
به دیوهی (مالدیوی):
ބޯވެލި(ސައިންޓިފިކް ނަން: Spinacia
oleracea)ނުވަތަ
(އިނގިރޭސި ބަހުން: Spinach)އަކީ ކާން ބޭނުންކުރާ
ފަތްޕިލާވެލީގެ ބާވަތެކެވެ. މިއީ ދަނބުކުލައިގެ އޮށެއްއަޅާ ފަތްބޯކޮށް ހުންނަވެލެކެވެ.
ބޯވެލި ފަތް ހެދެނީ އާންމުގޮތެއްގައި 30 ސެންޓި މީޓަރުގެ އުސްމިނަށެވެ. މިއީ މެދުތެރޭ
އަދި ދެކުނު އޭޝިޔާ ގެ ގައުމުތަކުގައި ހެދޭކަމަށް ފާހަގަ ކުރެވިފައިވާ ފަތްޕިލާ ވެލީގެ
ބާވަތެކެވެ. ދިވެހިން މިފަތް ކައިވެސް އުޅެއެވެ. ބޯވެލީގެ ފަތުގެ ސައިޒު ހުންނަނީ އެކިވަރަށެވެ.
އަދި ފަތުގެ ބައްޓަން ވެސް ހުންނަނީ ކުކުޅު ބިސް ބުރަށެވެ. ނުވަތަ ތިނެސްކަނަށް ވާގޮތަށެވެ.
ބޯވެލި ފަތް ގަހުގައި އަޅާ މާ ހުންނަނީ ފެހި ރީނދޫ ކުލައެއްގައެވެ. އަދި މަލުގެ ބޮޑުމިނުގައި
ހުންނަނީ 4-3 މިލިމީޓަރު ވަރެވެ.
///////////////
به سندی پالک:
پالڪ (Spinach) (سائنسي نالو: Spinacia
oleracea) هڪ کاڌو ويندڙ گلن وارو ٻوٽو آهي۔
////////////
به کردی سورانی سپیناخ:
سپێناخ گیایەکی وەرزی دوو لەپە ، چەند پەلێکی ڕاستی ناو بۆش و
لە کۆتایی هەر پەلێکدا
گەڵایەکی پان و ڕەنگ سەوزی نەرم هەیە.سپێناخ لە سەرمای زستاندا خۆڕاگرترە وەک لە گەرمای هاوین. دوو جۆری هەیە بەهارە و پایزی ، ئەو جۆرەیان کە لە بەهاردا
دەچێنرێ پێشی دەڵێن سپێناخی ئینگلیزی و جۆرە پایزیەکەی پێویستی بە خاکی
تێکەڵە و گڵی زۆر بەهێز هەیە.
///////////
به کردی:
Siyale an îspenax ji riwekên tên xwerinê ye.
Siyaleyê bi pîvazan re diqewirînin an wek tirşîkê kêrdî dikelînin lê tirş
nakinê. Bi giştî mêst li şîvê siyaleyê dikin. Siyale ji bo hesinî ku bi canî
merivan re divê pir bi fayde ye.
///////////
به عبری ترقیت (؟):
תרד (שם מדעי: Spinacia
oleracea) הוא צמח חד שנתי בעל עלים ירוקים המשמש למאכל ולרפואה. מקור הצמח
הוא ממרכז אסיה והוא גדל באזורים ממוזגים וגם בישראל. לתרד שלושה זנים עיקריים המסווגים
על פי סוג העלים. טעמם של העלים וההרכב התזונתי שלהם משתנים לפי עונות השנה.
מתרד אפשר להכין פשטידות וקציצות מסוגים שונים.
בקרב היהודים ההרריים מכינים מתרד מאכל מסורתי לפסח - תרה. מאכל
זה התקבל כמאכל הלאומי של דאגסטן.
////////////
به آذری دیریک ایسپیناچی:
Dirrik ispanağı (lat. Spinacia oleracea)[1] -
ispanaq cinsinə aid bitki növü.[2]
////////////
به ترکی ایسپاناک:
Ispanak (Spinacia oleracea), Amaranthaceae
familyasından yaprağı etli koyu parlak yeşil, sarımsı yeşil çok sayıda çiçekli
tek yıllık otsu bir bitkidir. Asya kıtasının orta ve güneybatı bölgelerinin
yerlisi olan bu bitki dünyanın birçok farklı bölgesinde gıda olarak tüketilir.
İran'dan 11. yüzyılda Araplar tarafından Avrupa'ya, İspanya'ya götürülmüştür.
////////////
Spinach
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the plant. For other
uses under leaf vegetables, see Spinach (disambiguation).
Spinach
|
|
Spinach in flower
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. oleracea
|
Spinach (Spinacia
oleracea) is an edible flowering plant in the familyAmaranthaceae native to central and western Asia.
It
is an annual
plant (rarely biennial), which grows up to
30 cm tall. Spinach may survive over winter in temperate regions.
The leaves are alternate,
simple, ovate to triangular, and very variable in size from about 2–30 cm
long and 1–15 cm broad, with larger leaves at the base of the plant and
small leaves higher on the flowering stem. The flowers are inconspicuous,
yellow-green, 3–4 mm in diameter, maturing into a small, hard, dry,
lumpy fruit cluster
5–10 mm across containing several seeds.
Common
spinach, S. oleracea, was long considered to be in the familyChenopodiaceae, but in 2003, that
family was merged into the family Amaranthaceae in the order Caryophyllales. Within the family Amaranthaceaesensu lato, Spinach belongs to
subfamily Chenopodioideae.
Contents
The
English word "spinach" dates to the late 14th century, and is fromespinache (Fr. épinard),
of uncertain origin. The traditional view derives it from O.Prov. espinarc,
which perhaps is via Catalan espinac,
from Andalusian Arabicاسبيناخ asbīnākh,
from Arabic السبانخ al-sabānikh,
from Persian اسپاناخ aspānākh,
meaning purportedly 'green hand',[1] but the
multiplicity of forms makes the theory doubtful.[2]
Spinach
is thought to have originated in ancient Persia (modern Iran and
neighboring countries). It is not known by whom, or when, spinach was
introduced to India, but the plant was
subsequently introduced to ancient China, where it was known as "Persian
vegetable" (bōsī cài; 波斯菜; present:菠菜). The earliest available record of the
spinach plant was recorded in Chinese, stating it was introduced into China
via Nepal (probably in 647
AD).[3]
In
AD 827, the Saracens introduced spinach
to Sicily.[4] The first written
evidence of spinach in the Mediterranean was recorded in
three 10th-century works: the medical work by al-Rāzī (known as Rhazes in the
West) and in two agricultural treatises, one by Ibn Waḥshīyah and the other by
Qusṭus al-Rūmī. Spinach became a popular vegetable in the Arab Mediterranean
and arrived in Spain by the latter part of the 12th century, where the great
Arab agronomist Ibn al-ʻAwwām called it رئيس
البقول raʼīs al-buqūl, 'the chieftain of leafy greens'.[5]Spinach was also the
subject of a special treatise in the 11th century by Ibn Ḥajjāj.[6]
The
prickly-seeded form of spinach was known in Germany by no later than
the 13th century, though the smooth-seeded form was not described until 1552.
(The smooth-seeded form is used in modern commercial production.)[3]
Spinach
first appeared in England and France in the 14th
century, probably via Spain, and it gained quick
popularity because it appeared in early spring, when other vegetables were
scarce and when Lenten dietary
restrictions discouraged consumption of other foods. Spinach is mentioned in
the first known English cookbook, the Forme of Cury(1390), where it is
referred to as 'spinnedge' and/or 'spynoches'.[7] Smooth-seeded
spinach was described in 1552.[3]
Spinach
was supposedly the favourite vegetable of Catherine de' Medici. Dishes served on a bed
of spinach are known as "Florentine", reflecting Catherine's birth
in Florence.[8]
During World War I, wine fortified with
spinach juice was given to French soldiers weakened by hemorrhage.[9]
Nutrient contents in %DV of common foods (raw, uncooked)
per 100 g
|
|||
Protein
|
Vitamins
|
Minerals
|
Ch.
= Choline; Ca = Calcium; Fe = Iron; Mg = Magnesium; P = Phosphorus; K =
Potassium; Na = Sodium; Zn = Zinc; Cu = Copper; Mn = Manganese; Se = Selenium;
%DV = % daily value i.e. % of DRI (Dietary Reference Intake) Note: All nutrient
values including protein are in %DV per 100 grams of the food item.
Significant values are highlighted in light Gray color and bold letters.[10][11] Cooking reduction
= % Maximum typical reduction in nutrients due to boiling without draining
for ovo-lacto-vegetables group[12][13] Q = Quality of
Protein in terms of completeness without adjusting for digestability.[13]
Spinach, raw
|
|
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
|
|
97 kJ
(23 kcal)
|
|
3.6 g
|
|
0.4 g
|
|
2.2 g
|
|
0.4 g
|
|
2.9 g
|
|
(59%)
469 μg
(52%)
5626 μg
12198 μg
|
|
9377 IU
|
|
(7%)
0.078 mg
|
|
(16%)
0.189 mg
|
|
(5%)
0.724 mg
|
|
(15%)
0.195 mg
|
|
(49%)
194 μg
|
|
(34%)
28 mg
|
|
(13%)
2 mg
|
|
(460%)
483 μg
|
|
(10%)
99 mg
|
|
(21%)
2.71 mg
|
|
(22%)
79 mg
|
|
(43%)
0.897 mg
|
|
(7%)
49 mg
|
|
(12%)
558 mg
|
|
(5%)
79 mg
|
|
(6%)
0.53 mg
|
|
Other constituents
|
|
Water
|
91.4 g
|
·
Units
|
|
Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.
Source: USDA Nutrient Database |
In
a 100-g serving providing only 23 calories, spinach has a high
nutritional value, especially when fresh, frozen, steamed, or quickly boiled.
It is a rich source (20% or more of the Daily Value, DV) of vitamin A, vitamin C, vitamin K, magnesium, manganese, iron and folate (table). Spinach is
a good source (10-19% of DV) of the B vitamins riboflavin andvitamin B6, vitamin E, calcium, potassium, and dietary fiber.
Spinach,
along with other green, leafy vegetables,[14] contains an
appreciable amount of iron attaining 21% of
the Daily
Value in
a 100-g amount of raw spinach (table). For example, the United States Department of Agriculture states that a 100-g
serving of cooked spinach contains 3.57 mg of iron, whereas a 100-g
ground hamburger patty contains 2.49 mg.[14] However, spinach
contains iron absorption-inhibiting substances, including high levels of oxalate, which can bind to the
iron to form ferrous oxalate and render much of the iron in spinach unusable by
the body.[15] In addition to
preventing absorption and use, high levels of oxalates remove iron from the
body.[15][16]
Spinach
also has a moderate calcium content which can
be affected by oxalates, decreasing its absorption.[15][17] The calcium in
spinach is among the least bioavailable of food calcium sources.[15][18] By way of comparison,
the human body can absorb about half of the calcium present in broccoli, yet only around 5% of
the calcium in spinach.[19]
A
distinction can be made between older varieties of spinach and more modern
ones. Older varieties tend to bolt too early in warm
conditions. Newer varieties tend to grow more rapidly, but have less of an
inclination to run up to seed. The older varieties have narrower leaves and
tend to have a stronger and more bitter taste. Most newer varieties have
broader leaves and round seeds.
The
three basic types of spinach are:
·
'Savoy' has dark green,
crinkly and curly leaves. It is the type sold in fresh bunches in most
supermarkets in the United States. One heirloom variety of savoy is
'Bloomsdale', which is somewhat resistant to bolting. Other common heirloom
varieties are 'Merlo Nero' (a mild variety from Italy) and 'Viroflay' (a very
large spinach with great yields).
·
Flat- or smooth-leaf
spinach has broad, smooth leaves that are easier to clean than 'Savoy'. This
type is often grown for canned and frozen spinach, as well as soups, baby
foods, and processed foods. 'Giant Noble' is an example variety.
·
Semi-savoy is a hybrid
variety with slightly crinkled leaves. It has the same texture as 'Savoy', but
it is not as difficult to clean. It is grown for both fresh market and
processing. 'Tyee Hybrid' is a common semi-savoy.
Spinach
is sold loose, bunched, packaged fresh in bags, canned, or frozen. Fresh
spinach loses much of its nutritional value with storage of more than a few
days.[20] While refrigeration
slows this effect to about eight days, spinach will lose most of its folate and
carotenoid content, so for longer storage, it is blanched and frozen, cooked
and frozen, or canned. Storage in the freezer can be for up to eight months.
Top spinach-producing countries - 2011
(in million metric tons) |
||
Rank
|
Country
|
|
1
|
18,782,961
|
|
2
|
409,360
|
|
3
|
263,500
|
|
4
|
221,632
|
|
5
|
160,513
|
|
6
|
110,473
|
|
7
|
105,351
|
|
8
|
104,532
|
|
9
|
103,446
|
|
10
|
99,750
|
|
20,793,353
|
||
Spinach output in 2012
The Environmental Working Group reported spinach is
one of the dozen most heavily pesticide-contaminated produce
products.[22]The most common
pesticides found on spinach are permethrin,dimethoate, and DDT.[citation needed] Spinach is high in
cadmium contamination. An FDA study found more in boiled spinach in the early
1990s (0.125 mg/kg) than in the 320 other foods studied.[23]
Spinach
is packaged in air, or in nitrogen gas to extend shelf life. Some packaged
spinach is exposed to radiation to kill any harmful bacteria that may be on the
leaves. The Food and Drug Administration approves of
irradiation of spinach leaves up to 4.0kilograys; however, using
radiation to sanitize spinach is of concern because it may deplete the leaves
of their nutritional value. Researchers at the Agricultural Research Service experimentally
tested the concentrations of vitamins C, E, K, B9, and fourcarotenoids in packaged spinach
following irradiation. They found with increasing level of irradiation, four
nutrients showed little or no change. Those nutrients include vitamins B9, E, K, and the
carotenoid neoxanthin. This study showed the irradiation of packaged spinach to
have little or no change to the nutritional value of the crop, and the health
benefits of irradiating packed spinach to reduce harmful bacteria seem to
outweigh the loss of nutrients.[24]
The
comics and cartoon character Popeye the Sailor Man has been portrayed
since 1931 as having a strong affinity for spinach,[25]becoming physically
stronger after consuming it. The commonly accepted version of events states
this portrayal was based on faulty calculations of the iron content.[26] In this version,
German scientist Emil von Wolff misplaced a decimal
point in an 1870 measurement of spinach's iron content, leading to an iron
value ten times higher than it should have been, and this faulty measurement
was not noticed until the 1930s. This caused the popular misconception that
spinach is exceedingly high in iron that makes the body stronger.[27]
Criminologist Mike Sutton wrote an article in
the Internet Journal of
Criminology, claiming the Popeye and iron link is just another
long-standing myth, and spinach was chosen
and promoted in Popeye for its vitamin A content alone.[28][29] In the cited
article, he also disputes the above — what he calls the 'Spinach Popeye Iron
Decimal Error Story (SPIDES)' — due to lack of verifiable sources, although he
found a different reference from 1934 reporting 20 times the actual iron
content.[30] In another article,
Sutton distinguishes between the myth of spinach's iron content, which he
blames on "bad science", and the myth that the error was caused by a
misplaced decimal point.[31]
1.
Jump up^ Douglas
Harper, Online Etymological Dictionary s.v. spinach.
(WWW: Accessed 03/07/2010). [1]
2.
Jump up^ "spinach". Oxford English Dictionary (3rd ed.). Oxford University Press. September 2005. (Subscription or UK public library
membership required.)
3.
^ Jump up to:a b c Victor R. Boswell,
"Garden Peas and Spinach from the Middle East". Reprint of "Our
Vegetable Travelers" National Geographic Magazine, Vol 96:2
(Aug 1949). (WWW: Aggie Horticulture. Accessed 03/07/2010). Aggie Horticulture
4.
Jump up^ Rolland, Jacques
L.; Sherman, Carol (2006). The Food Encyclopedia. Toronto: Robert Rose.
pp. 335–338.ISBN 9780778801504.
6.
Jump up^ Clifford A.
Wright. Mediterranean Vegetables: A Cook's ABC of Vegetables and their
Preparation in Spain, France, Italy, Greece, Turkey, the Middle East, and North
Africa, with More than 200 Authentic Recipes for the Home Cook. (Boston:
Harvard Common Press, 2001). pp. 300-301.
7.
Jump up^ Jacques Rolland and
Carol Sherman, "Spinach". The Food Encyclopedia: Over 8,000
Ingredients, Tools, Techniques and People . Toronto: Robert Rose. 2006.
(WWW: Canadian Living. Accessed 03/07/2010). [2]
9.
Jump up^ Margaret Grieve;
Maud Grieve (1 June 1971). A modern herbal: the
medicinal, culinary, cosmetic and economic properties, cultivation and
folk-lore of herbs, grasses, fungi, shrubs, & trees with all their modern
scientific uses. Courier Dover Publications.
pp. 761–. ISBN 978-0-486-22799-3. Retrieved 13
August 2010.
10.
Jump up^ "National Nutrient
Database for Standard Reference Release 28". United States
Department of Agriculture: Agricultural Research Service.
11.
Jump up^ "Nutrition facts, calories in food,
labels, nutritional information and analysis". NutritionData.com.
14.
^ Jump up to:a b "Raw spinach per 100
g, Full Report from the USDA National Nutrient Database". US Department of
Agriculture, National Nutrient Database for Standard Reference Release 27.
2014. Retrieved 1 February 2015.
15.
^ Jump up to:a b c d Noonan SC,
Savage GP (1999). "Oxalate content of
foods and its effect on humans" (PDF). Asia Pac J Clin
Nutr 8(1): 64–74. PMID 24393738.
16.
Jump up^ Williams, Sue
Rodwell; Long, Sara (1997). Nutrition and diet therapy. p. 229. ISBN 978-0-8151-9273-2.
17.
Jump up^ Insel, Paul M.;
Turner, R. Elaine; Ross, Don (2003). Nutrition. p. 474. ISBN 978-0-7637-0765-1.
Retrieved 2009-04-15.
18.
Jump up^ Heaney, Robert
Proulx (2006). Calcium in human health. p. 135. ISBN 978-1-59259-961-5.
Retrieved 2009-04-15.
19.
Jump up^ Whitney E, Rady
Rolfes S (Jan 1, 2010). Understanding Nutrition. Cengage Learning. ISBN 0538734655.
21.
Jump up^ "Production of
Spinach by countries". UN Food & Agriculture
Organization. 2011. Retrieved 2013-08-26.
23.
Jump up^ http://www.yogurtforever.org/download/tds1byel.pdf (Previously
at http://www.cfsan.fda.gov/~acrobat/ tds1byel.pdf
?)
25.
Jump up^ Sutton, Mike (2010). "SPINACH, IRON and
POPEYE: Ironic lessons from biochemistry and history on the importance of
healthy eating, healthy scepticism and adequate citation" (PDF). Internet Journal
of Criminology: 15. Retrieved 4 November2011.
26.
Jump up^ Gabbatt, Adam (8
December 2009). "E.C. Segar,
Popeye's creator, celebrated with a Google doodle". guardian.co.uk.
Retrieved 5 May 2010.
27.
Jump up^ Fullerton-Smith,
Jill (2007). The Truth about Food. Bloomsbury Publishing. p. 224.
Retrieved February 18, 2012.
28.
Jump up^ "SPINACH, IRON and
POPEYE: Ironic lessons from biochemistry and history on the importance of
healthy eating, healthy scepticism and adequate citation" (PDF). Internet Journal
of Criminology.
29.
Jump up^ Karl Kruszelnicki (6 December
2011). "Popeye's spinach
story rich in irony". Australian Broadcasting Corporation.
30.
Jump up^ Sherman, W.C;
Elvehjem, Hart (1934). "Further studies on
the availability of iron in biological materials" (PDF). J. Biol.
Chem. 107: 383–394. Retrieved 29 January 2014.
31.
Jump up^ Sutton, M. (2010). "The Spinach Popeye
Iron Decimal Error Myth is Finally Busted". BestThinking.
Retrieved 2015-02-01.
·
D. Maue; S. Walia; S.
Sahore; M. Parkash; S. K. Walia; S. K. Walia (2005). "Prevalence of
Multiple Antibiotic Resistant Bacteria in Ready-to-Eat Bagged
Salads". American Society for Microbiology meeting. June 5–9.
pp. Atlanta. Abstract
·
Rogers, Jo. What
Food is That?: and how healthy is it?. The Rocks, Sydney, NSW: Lansdowne
Publishing Pty Ltd, 1990. ISBN 1-86302-823-4.
·
Cardwell, Glenn. Spinach
is a Good Source of What?. The Skeptic. Volume 25, No 2, Winter 2005. Pp
31–33. ISSN 0726-9897
·
Blazey, Clive. The
Australian Vegetable Garden: What's new is old. Sydney, NSW: New Holland
Publishers, 1999.ISBN 1-86436-538-2
·
Stanton, Rosemary. Complete
Book of Food and Nutrition. Australia, Simon & Schuster, Revised
Edition, 1995.ISBN 0-7318-0538-0