۱۳۹۵ تیر ۲۰, یکشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (دوم) 3

ابوقانس . [ اَ ن ِ ] (از یونانی ، اِ) (مخزن الادویه ). مصحف ابوفایس* . رجوع به ابوفایس شود.
* ابوفایس . [ اِ ی ِ ] (از یونانی ، اِ) (از یونانی هِپوفائس ) غاسول رومی .ابوقاووس . ابوقاوس . ابوقابس . ابوقانس . نباتیست که در بلاد شام و مصر و انطاکیه بسیار است مابین درخت و گیاه و برگش از زیتون باریکتر، مابین برگها خارهای سفید. گل آن سپید و شبیه به گل لبلاب و شاخهای او پراکنده و بیخش قوی و بسیار رطوبت بطعم تلخ و مستعمل در تداوی بیخ و عصاره و رطوبت اوست که با آرد کَرْسَنه آمیخته خشک کرده باشند. و برگ و شاخ و گل او را سائیده دست بدان شویند و آن غیر اشنان یعنی غاسول فارسی است . ابوقانیش . ابوقالس .
//////////////
ابوقانس
بفتح الف و ضم با و سکون واو و فتح قاف و الف و کسر نون و سین مهمله لغت یونانی است و ابو قاوس و اوقاس نیز کویند و معروف باسم غاسول رومی است و در بلاد شام و مصر و انطاکیه بسیار است و از بیخ آن جامه شویند چنانکه اهل شام و ایران از بیخ عرطنیثا که بشیرازی چوبک نامند و ذکر یافت
ماهیت آن
نباتی است تر و تازه ما بین درخت و کیاه منبت آن سواحل دریا و زمینهای رملی برک آن شبیه ببرک زیتون و از ان باریکتر و ما بین برکهای آن خارهای باریک خشک سفیدرنک و کل آن سفید شبیه بکل لبلاب کبیر که بیونانی قسوسا نامند و شاخهای آن پراکنده و بیخ آن قوی پر از رطوبت تلخی و مستعمل در تداوی بیخ و عصاره و رطوبت آنست و طریق اخذ رطوبت آن یعنی لبن آن آنست که با آرد کرسنه آمیخته خنک می نمایند و خالص آن را نیز و کل آن را سائیده دست بآن می شویند خوش بو و معطر است و باین سبب آن را غاسول می نامند
طبیعت آن
در اول سوم کرم و خشک
افعال و خواص و منافع ان
مقطع و ملطف و جالی و مفتح و مسهل بلغم و زردآب و استسقا را نافع و سه قیراط از رطوبت خالص آن و بدستور دوازده قیراط از مخلوط با آرد کرسنه خشک کردۀ آن با ماء العسل مسهل صفرا و بلغم و زردآب و رطوبات مائی است و کویند جهت استسقای کبد حار مجرب است و همچنین سه قیراط از بیخ نرم کوفته پیختۀ آن و یک مثقال از عصارۀ آن با ماء العسل همان عمل کند و کویند فعل این دوا در بدن مانند فعل آنست در جامه از غسل و تنقیۀ اوساخ و اخلاط ردیه مضر احشا و مصلح آن عسل و خوردن آب سرد و نشستن در آب قاطع اسهال آنست و طریق اخذ عصارۀ آن مانند عصارات دیکر است که بیخ آن را کوبیده آب آن را کرفته در آفتاب خشک می نمایند و آنچه شیخ داؤد انطاکی در تذکرۀ اولی الالباب نوشته که آن را بعربی اشنان نامند نه چنان است زیرا که اشنان ورای آنست
ص: 187
مخزن الادویه، عقیلی خراسانی
//////////
 سنجد تلخ
اشاره
به فارسی در اطراف تهران و در درّه کرج با نامهای «سنجد تلخ»، «کام»، «کهام»، و در درّه طالقان «کاه» و در آذربایجان در میانه «چالی» گویند. در کتب طب سنتی با نامهای «ابو قانس» و «غاسول رومی» آمده است. به فرانسوی‌Hippophae وArgousier وGriset وSaule epineux و به انگلیسی‌Sea buckthorn وSand -thorn وWillow thorn می‌نامند. درختچه‌ای است از خانواده سنجدEleagnaceae نام علمی آن‌Hippophae rhamnoides L . و مترادفهای آن‌Hippophae rhamnoideum St .Lag . وOsyris rhamnoides Scop . وRhamnoides Hippophae Moench . می‌باشد.
مشخصات
سنجد تلخ درختچه‌ای است کوچک، خاردار، با برگهای نقره‌فام (پشت برگ) و بدون دمبرگ، باریک، دراز به طول 4- 3 سانتی‌متر و عرض 7- 5 میلی‌متر. گلهای نر بدون پایک و گلهای ماده پایک‌دار به رنگ مایل به سبز است. میوه‌اش تخم‌مرغی کوچک، گوشتی به رنگ حنایی نارنجی و با طعم کمی ترش است. چون میوه این درختچه دارای مقدار زیادی ویتامین‌C می‌باشد و در مداوای بیماری‌های ناشی از کمبود ویتامین‌C داروی بسیار مفیدی است لذا کشت و پرورش آن معمول است.
تکثیر آن از طریق کاشت قلمه یا ریشه‌جوش به آسانی صورت می‌گیرد و خودبه‌خود
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 269
بسرعت تکثیر می‌شود. در حال حاضر اغلب در پرچین باغها از آن استفاده می‌شود.
این درختچه در اروپا و آسیای غربی و مرکزی تا چین انتشار دارد و در شمال غرب هیمالیا نیز می‌روید. در ایران در ارتفاعات البرز تا آذربایجان و در طالقان و درّه کرج تا ارتفاعات 2000 متر می‌روید.
ترکیبات شیمیایی
میوه سنجد تلخ منبع غنی ویتامین‌C است [اسکوربیک اسید[386] و دی‌هایدرو اسکوربیک اسید[387]]. یک فنجان چای از میوه آن محتوی حدود 80 میلی‌گرم ویتامین‌C است که خیلی ناپایدار می‌باشد و اگر 30 دقیقه در آن حرارت بماند از بین می‌رود. ولی گرد عصاره میوه ویتامین‌C خود را 3- 2 سال حفظ می‌کند و پایدار است. میوه رسیده آن منبع غنی از کاروتن 388] است، به علاوه دارای ویتامین‌B 1 نیز می‌باشد. از میوه آن در حدود 2 درصد یک چربی به رنگ قرمز نیز می‌گیرند که دارای بو و طعم نامطبوعی است و منبع غنی کاروتن می‌باشد.
در تخمهای آن در حدود 13- 12 درصد از روغن زردی که به کندی خشک می‌شود، وجود دارد. به علاوه در تخم آن دو ماده رنگی به نام زآکسانتین 389] و کاروتن یافت می‌شود. پوست درختچه دارای حدود 3 درصد از یک نوع ماده چرب زردرنگ، دو آلکالوئید و کاروتن است. در برگها و شاخه‌های آن 5- 4 درصد تانن یافت می‌شود و در برگهای آن کاروتن، ویتامین‌C وجود دارد. وجود ماده همنین 390] در گره‌های ریشه آن گزارش شده است.
خواص- کاربرد
از میوه ترش سنجد تلخ با کمک قند مربّای خوش‌طعمی درست می‌شود. در هند شربتی که از میوه‌های آن تهیه می‌شود برای رفع ناراحتی‌های ریه تجویز می‌شود و جوشانده میوه سنجد تلخ برای رفع التهابهای جلدی به کار می‌رود.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 270
میوه تازه و خام آن برای رفع عوارض ناشی از کمبود ویتامین‌C خورده می‌شود.
سنجد تلخ از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی گرم و خشک است و از نظر خواص معتقدند که بازکننده گرفتگی‌ها و مسهل بلغم و زردآب است و برای استسقا نافع می‌باشد. معمولا برای موارد فوق حکمای سنتی از ریشه گیاه استفاده می‌کنند.
ریشه آن قوی و پر از شیره تلخی است که آن را گرفته و با آرد خلّر و گاودانه مخلوط کرده، خشک می‌نمایند و نگه می‌دارند. اگر یک گرم از عصاره ریشه آن با آب عسل خورده شود مسهل بلغم و زردآب و رطوبتهای بدن است و برای استسقا کبد گرم بسیار مفید است. در سوریه از ریشه این گیاه مانند صابون استفاده می‌کنند و به همین علت آن را غاسول رومی می‌نامند.
ریشه سنجد تلخ مضرّ احشا و اعضای داخل شکم است و از این نظر باید با عسل خورده شود و اگر اسهال و لینت آن زاید بر حد اعتدال باشد، نشستن در آب سرد آن اسهال را قطع می‌کند. برای گرفتن عصاره ریشه آن ریشه را گرفته پس از تمیز کردن کوبیده با فشار عصاره آن را از پارچه‌ای ردّ می‌کنند.
توجه شود که چون آلکالوئید دارد در مصرف عصاره ریشه آن باید کمال احتیاط به عمل آید و ضمن اینکه زیر نظر پزشک و با تجویز او باشد، از مقدار مقرر که حد اکثر تا یک گرم است تجاوز نکند و حتما با آب عسل مصرف شود.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 271
//////////
سنجد تلخ (نام علمی: Hippophae) نام یک سرده از تیره سنجدیان است. غاسول گیاهی است علفی که ارتفاع آن به ۶۰ سانتیمتر هم می رسد.ریشه گیاه به رنگ قهوه ای مایل به قرمز و برگهای آن بزرگ و به شکل بیضی و گل‌های آن گلی رنگ و کاسه آن دارای لوله هایی با خطوط قرمز است.میوه گیاه دارای دانه هایی به رنگ قرمز است. ویکی.
////////////
به آذری چیتیکانی:
Çaytikanı (lat. Hippophae) — iydəkimilər fəsiləsinə aid kol və ya ağac bitki cinsi.[1]
/////////////
به ترکی یالانچی ایگده:
Yalancı iğde, Çıçırgan ya da Yer İğdesi (Lat. Hippophae rhamnoides) İğdegiller ailesindendir. 10 m. yüksekliğinde, dikenli bir ağaçtır. Genç dalları gümüş gibi parlak olur; daha sonra pas tutmuş gibi rengi solar; ucu 7 cm. dikendir. Yaprakları boğumlu, üstü koyu yeşil-gri, altı sarımsı veya beyaz, gümüş gibi parlaktır. Çiçekleri çift eşeylidir. Küçük çekirdekli yemişinin rengi kırmızı veya sarımsı, tadı ekşidir. Yemişi şıralı, yumuşak ve çabuk ezilir. Dağlık bölgelerde, göl ve akarsuların kıyılarında, kumlu ve taşlı bölgelerde yetişir. Hammadde olarak pişmiş yemişi toplanır. Yemişi hava soğuyunca (-15C°) çırpılarak toplanır.

Bitkinin Latince adı, Hippo (at) ve Phaos (parlamak) kelimelerinin birleşmesiyle oluşturulmuştur çünkü antik kaynaklara göre meyveleri ve narin dalları atların yemlerine karıştırıldığında atları güçlendirmekte ve postlarını parlak hale getirmektedir.[1]

Günümüzde Kuzey Avrupa ve ABD'de alternatif bir tarım ürünü olarak incelenen bitki, Çin Halk Cumhuriyetinde büyük miktarlarda üretilmektedir.
/////////////
به عبری:
היפופיאה (שם מדעי: Hippophae), המכונה גם אובליפיחה (מרוסית: Облепиха), הוא סוג של שיח נשיר קוצני בעל גרגירים שמנוניים גדולים בצבע כתום-צהוב מבריק, השייך למשפחת היצהרוניים (Elaeagnaceae).
/////////////
Hippophae
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Seaberry" redirects here. Seaberry may also refer to plants in the genus Haloragis.
Hippophae
Hippophae rhamnoides-01 (xndr).JPG
Common sea buckthorn shrub in theNetherlands
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Hippophae
L.
Species
See text
Hippophae distribution.svg
Hippophae, the sea buckthorns, are deciduous shrubs in the family Elaeagnaceae. The name sea buckthorn may be hyphenated[1] to avoid confusion with the buckthorns (Rhamnus, family Rhamnaceae). It is also referred to assandthornsallowthorn,[2] or seaberry.[3]
Contents
  [show
Taxonomy[edit]
In ancient times, leaves and young branches from sea buckthorn were supposedly fed as a remedy to horses to support weight gain and appearance of the coat, thus leading to the name of the genus, Hippophae derived fromhippo (horse), and phaos (shining).[4]
Distribution[edit]
Seven species are recognized, two of them probably of hybrid origin,[5] native over a wide area of Europe and Asia.
Hippophae rhamnoides, the common sea buckthorn, is by far the most widespread of the species in the genus, with the ranges of its eight subspecies extending from the Atlantic coasts of Europe across to northwestern Mongolia and northwestern China. In western Europe, it is largely confined to sea coasts where salt spray off the sea prevents other larger plants from outcompeting it, but in central Asia, it is more widespread in dry semidesert sites where other plants cannot survive the dry conditions. In central Europe and Asia, it also occurs as a subalpine shrub abovetree line in mountains, and other sunny areas such as river banks. They are tolerant of salt in the air and soil, but demand full sunlight for good growth and do not tolerate shady conditions near larger trees. They typically grow in dry, sandy areas.
More than 90% or about 1,500,000 ha (5,800 sq mi) of the world's natural sea buckthorn habitat is found in China,MongoliaRussianorthern Europe and Canada where the plant is used for soil, water and wildlife conservation, anti-desertification purposes and for consumer products.[6]
Sea buckthorn hardiness zones are approximately 3 through 7.[6]
Description[edit]
The shrubs reach 0.5–6 metres (1.6–19.7 ft) tall, rarely up to 10 metres (33 ft) in central Asia. The leaf arrangement can be alternate, or opposite.[7]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/fa/Hippopha%C3%AB-rhamnoides.JPG/220px-Hippopha%C3%AB-rhamnoides.JPG
Common sea buckthorn has branches that are dense and stiff, and very thorny. The leaves are a distinct pale silvery-green, lanceolate, 3–8 centimetres (1.2–3.1 in) long and less than 7 millimetres (0.28 in) broad. It isdioecious, with separate male and female plants. The male produces brownish flowers which produce wind-distributed pollen. The female plants produce orange berries 6–9 millimetres (0.24–0.35 in) in diameter, soft, juicy and rich in oils. The roots distribute rapidly and extensively, providing a non-leguminous nitrogen fixation role in surrounding soils.
Hippophae salicifolia (willow-leaved sea buckthorn) is restricted to the Himalayas, to the south of the common sea buckthorn, growing at high altitudes in dry valleys; it differs from H. rhamnoides in having broader (to 10 millimetres (0.39 in)) and greener (less silvery) leaves, and yellow berries. A wild variant occurs in the same area, but at even higher altitudes in the alpine zone.[citation needed] It is a low shrub not growing taller than 1 metre (3.3 ft) with small leaves 1–3 centimetres (0.39–1.18 in) long.
Species[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/9/99/Question_book-new.svg/50px-Question_book-new.svg.png
This article needs additional citations for verification. Please help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (June 2015) (Learn how and when to remove this template message)
·         Hippophae goniocarpa
·         Hippophae gyantsensis
·         Hippophae litangensis
·         Hippophae neurocarpa
·         Hippophae rhamnoides – common sea buckthorn
·         Hippophae salicifolia
·         Hippophae tibetana
A study of nuclear ribosomal internal transcribed spacer sequence data[8] showed that the genus can be divided into three monophyletic clades:
·         H. tibetana
·         H. rhamnoides with the exception of H. rhamnoides ssp. gyantsensis (=H. gyantsensis)
·         remaining species
A study using chloroplast sequences and morphology,[5] however, recovered only two clades:
·         H. tibetanaH. gyantsensisH. salicifoliaH. neurocarpa
·         H. rhamnoides
Natural history[edit]
The fruit is an important winter food resource for some birds, notably fieldfares.[citation needed]
Leaves are eaten by the larva of the coastal race of the ash pug moth and by larvae of other Lepidoptera including brown-taildun-baremperor moth,mottled umber and Coleophora elaeagnisella.
Uses[edit]
Fruit harvesting[edit]
Harvesting is difficult because of the dense thorn arrangement among the berries on each branch. A common harvesting technique is to remove an entire branch, though this is destructive to the shrub and reduces future harvests. A branch removed in this way is then frozen, allowing the berries to be easily shaken off.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/fd/Hipp%C3%B3phae_rhamno%C3%ADdes.JPG/220px-Hipp%C3%B3phae_rhamno%C3%ADdes.JPG
Common sea buckthorn
The worker then crushes the berries to remove up to 95% of the leaves and other debris.[clarification needed] This causes the berries to melt slightly from the surface as the work takes place at ambient temperature (about 20 °C). Berries or the crushed pulp are later frozen for storage.
The most effective way to harvest berries and not damage branches is by using a berry-shaker. Mechanical harvesting[clarification needed] leaves up to 50% in the field and the berries can be harvested only once in two years. They only get about 25% of the yield that could be harvested with this relatively new machinery.[clarification needed]
During the Cold War, Russian and East German horticulturists developed new varieties with greater nutritional value, larger berries, different ripening months and a branch that is easier to harvest. Over the past 20 years, experimental crops have been grown in the United States, one in Nevada and one in Arizona, and in several provinces of Canada.[9]
Products[edit]
Sea buckthorn berries are edible and nutritious, though astringentsour and oily, unpleasant to eat raw,[10] unless 'bletted' (frosted to reduce the astringency) and/or mixed as a drink with sweeter substances such as apple or grape juice. Additionally, malolactic fermentation of sea buckthorn juice reduces sourness and thus in general enhances sensory properties. Mechanism behind this change is transformation of malic acid into lactic acid in microbial metabolism.[11]
When the berries are pressed, the resulting sea buckthorn juice separates into three layers: on top is a thick, orange cream; in the middle, a layer containing sea buckthorn's characteristic high content of saturated and polyunsaturated fats; and the bottom layer is sediment and juice.[12][13] Containing fat sources applicable for cosmetic purposes, the upper two layers can be processed for skin creams and liniments, whereas the bottom layer can be used for edible products like syrup.[12]
Besides juice, sea buckthorn fruit can be used to make piesjamslotionsteasfruit wines and liquors. The juice or pulp has other potential applications in foods, beverages or cosmetics products. Fruit drinks were among the earliest sea buckthorn products developed in China. Sea buckthorn-based juice is popular in Germany and Scandinavian countries. It provides a nutritious beverage, rich in vitamin C and carotenoids.[citation needed]
For its troops confronting extremely low temperatures (see Siachen), India's Defence Research Development Organization established a factory in Leh to manufacture a multi-vitamin herbal beverage based on sea buckthorn juice.[14]
The seed and pulp oils have nutritional properties that vary under different processing methods.[15] Sea buckthorn oils are used as a source for ingredients in several commercially available cosmetic products and nutritional supplements.
Landscape uses[edit]
Sea buckthorn is a popular garden and landscaping shrub with an aggressive basal shoot system used for barrier hedges and windbreaks, and to stabilize riverbanks and steep slopes. They have value in northern climates for their landscape qualities, as the colorful berry clusters are retained through winter.[16]Branches may be used by florists for designing ornaments.
In northwestern China, sea buckthorn shrubs have been planted on the bottoms of dry riverbeds to increase water retention of the soil and thus decrease sediment loss. Because of increased moisture conservation of the soil and nitrogen-fixing capabilities of sea buckthorn, vegetation levels have increased in areas where sea buckthorn have been planted.[17][18] Sea buckthorn was once distributed free of charge to Canadian prairie farmers by PFRA to be used inshelterbelts.[19]
Chemical composition[edit]
Fruit[edit]
Sea buckthorn fruit consists of sugars, sugar alcohols, fruit acids, vitamins (C, E and K), phenolic compounds, carotenoids, fiber, amino acids, minerals and plant sterols. The fruit contains many of these in high amounts, and is thus considered highly nutritious.[20] Species belonging to genus Hippophaeaccumulate oil both in soft parts and in seed of the fruit. Oil content in soft parts is 1.5–3 % while in seed this is 11% of the fresh weight. For the compositions of sea buckthorn oils, see article: sea buckthorn oil.
Major sugars in sea buckthorn fruits are fructose and glucose, with total sugar content of 2.7-5.3 g/100 ml of juice.[21] Typical sourness of the fruits is due to high content of malic acid (0.8-3.2 g/100 ml of juice) while astringency is related to quinic acid (1.2-2.1 g/100 ml of juice).[21] Major sugar alcohol in fruit is L-quebrachitol (0.15-0.24 g/100 ml of juice).[21]
The fruit of the plant has a high vitamin C content – in a range of 114 to 1550 mg per 100 grams[13] with an average content (695 mg per 100 grams), placing sea buckthorn fruit among the most enriched plant sources of vitamin C. Additionally, fruits have high concentrations of carotenoids,[22] vitamin E[23]and vitamin K.[24] The main carotenoids are beta-carotenezeaxanthin and lycopene[22] while alpha-tocopherol is the major vitamin E compound.[23]
The most prevalent dietary minerals in sea buckthorn fruits (in relation to recommended daily intake) are potassium (300–380 mg/100 g), manganese (0.28–0.32 mg/100 g) and copper (0.1 mg/100 g).[25]
The fruit is also rich in plant sterols (340–520 mg/kg), β-sitosterol being the major sterol compound as it constitutes 57–83 % of total sterols.[26]
Flavonols were found to be the predominating class of phenolic compounds while phenolic acids and flavan-3-ols (catechins) represent minor components.[27]
Potential health effects[edit]
Traditional medicine[edit]
Different parts of sea buckthorn have been used as traditional therapies for diseases.[28] Bark and leaves have been used for treating diarrhea and dermatological disorders. Berry oil, either taken orally or applied topically, is believed to be a skin softener. In Indian, Chinese and Tibetan medicines, sea buckthorn fruit may be added to medications in belief it affects pulmonarygastrointestinalcardiac, blood or metabolic disorders.[28]
Research[edit]
Impact of sea buckthorn berries on the risk of cardiovascular disease is currently under preliminary research, involving studies with fresh and dried berries, extracts and oil from whole berry, pulp or seeds.[29]
Organizations[edit]
In 2005, the "EAN-Seabuck" network between European Union states, ChinaRussia and New Independent States was funded by the European Commission to promote sustainable crop and consumer product development. In Mongolia, there is an active National Association of Seabuckthorn Cultivators and Producers.
The International Seabuckthorn Association, formerly the International Center for Research and Training on Seabuckthorn (ICRTS), was formed jointly in 1988 by the China Research and Training Center on Seabuckthorn, the Seabuckthorn Office of the Yellow River Water Commission, and the Shaanxi Seabuckthorn Development Office. From 1995 to 2000, ICRTS published the research journal, Hippophae, which appears to be no longer active.
See also[edit]
·         Sea buckthorn oil
·         Wolfberry, a native Asian plant occasionally mistaken for sea buckthorn
References[edit]
1.     Jump up^ "Sea buckthorn". The Wildlife Trusts. Archived from the original on 2013-07-23. Retrieved 23 July 2013.
3.     Jump up^ "PLANTS Profile for Hippophae rhamnoides (seaberry)". United States Department of Agriculture. Retrieved 2007-10-08.
4.     Jump up^ Singh, Virendra (2005). "Seabuckthorn (Hippophae L.) in traditional medicines". Seabuckthorn (Hippophae L.): A Multipurpose Wonder Plant, Vol. II. New Delhi, India: Daya Publishing House. pp. 505–521. ISBN 81-7035-415-3.
5.     Jump up to:a b Bartish, Igor V.; Jeppsson, Niklas; Nybom, Hilde; Swenson, Ulf (2002). "Phylogeny of Hippophae (Elaeagnaceae) inferred from parsimony analysis of chloroplast DNA and morphology". Systematic Botany 27 (1): 41–54.doi:10.1043/0363-6445-27.1.41 (inactive 2015-01-13). JSTOR 3093894.
6.     Jump up to:a b Li TSC (2002). Janick J, Whipkey A, eds. Product development of sea buckthorn (PDF). Trends in new crops and new uses (ASHS Press, Alexandria, VA). pp. 393–8. Retrieved 16 May 2014.
7.     Jump up^ Swenson, Ulf; Bartish, Igor V. (2002). "Taxonomic synopsis of Hippophae(Elaeagnaceae)". Nordic Journal of Botany 22 (3): 369–374.doi:10.1111/j.1756-1051.2002.tb01386.x.
8.     Jump up^ Sun, K.; Chen, X.; Ma, R.; Li, C.; Wang, Q.; Ge, S. (2002). "Molecular phylogenetics of Hippophae L. (Elaeagnaceae) based on the internal transcribed spacer (ITS) sequences of nrDNA". Plant Systematics and Evolution 235: 121–134. doi:10.1007/s00606-002-0206-0.
10.  Jump up^ Tiitinen, Katja M.; Hakala, Mari A.; Kallio, Heikki P. (March 2005). "Quality components of sea buckthorn (Hippophaë rhamnoides) varieties". Journal of Agricultural and Food Chemistry 53 (5): 1692–1699. doi:10.1021/jf0484125.ISSN 0021-8561. Retrieved 2015-05-27.
11.  Jump up^ Tiitinen, Katja M.; Vahvaselkä, Marjatta; Hakala, Mari; Laakso, Simo; Kallio, Heikki (December 2005). "Malolactic fermentation in sea buckthorn (Hippophaë rhamnoides L.) juice processing". European Food Research and Technology222 (5-6): 686–691. doi:10.1007/s00217-005-0163-2ISSN 1438-2377. Retrieved 2015-05-27.
13.  Jump up to:a b Zeb, A (2004). "Chemical and nutritional constituents of sea buckthorn juice" (PDF). Pakistan J Nutr 3 (2): 99–106.
15.  Jump up^ Cenkowski S; et al. (2006). "Quality of extracted sea buckthorn seed and pulp oil" (PDF). Can Biosystems Engin 48 (3): 9–16.
16.  Jump up^ Kam, B.; N. Bryan (2003). The Prairie Winterscape: Creative Gardening for the Forgotten Season. Fifth House Ltd. pp. 108–10. ISBN 1-894856-08-2.
17.  Jump up^ Zhang, Kang; Xu, Mengzhen; Wang, Zhaoyin (2009). "Study on reforestation with seabuckthorn in the Pisha Sandstone area". Journal of Hydro-environment Research 3 (2): 77–84. doi:10.1016/j.jher.2009.06.001.ISSN 1570-6443. Retrieved 2015-06-11.
18.  Jump up^ Yang, Fang-She; Bi, Ci-Fen; Cao, Ming-Ming; Li, Huai-En; Wang, Xin-Hong; Wu, Wei (2014). "Simulation of sediment retention effects of the double seabuckthorn plant flexible dams in the Pisha Sandstone area of China".Ecological Engineering 71: 21–31. doi:10.1016/j.ecoleng.2014.07.050.ISSN 0925-8574. Retrieved 2015-06-11.
19.  Jump up^ "Prairie Shelterbelt Program:Application for Trees" (PDF). Agriculture and Agri-Food Canada. 2008.
20.  Jump up^ Bal, Lalit M.; Meda, Venkatesh; Naik, S. N.; Satya, Santosh (2011). "Sea buckthorn berries: a potential source of valuable nutrients for nutraceuticals and cosmoceuticals". Food Research International. Exotic Fruits: their Composition, Nutraceutical and Agroindustrial Potential 44 (7): 1718–1727.doi:10.1016/j.foodres.2011.03.002ISSN 0963-9969. Retrieved2015-06-02.
21.  Jump up to:a b c Zheng, Jie; Yang, Baoru; Trépanier, Martin; Kallio, Heikki (2012)."Effects of genotype, latitude, and weather conditions on the composition of sugars, sugar alcohols, fruit acids, and ascorbic acid in sea buckthorn (Hippophaë rhamnoides ssp. mongolica) berry juice". Journal of Agricultural and Food Chemistry 60 (12): 3180–3189. doi:10.1021/jf204577g.ISSN 0021-8561. Retrieved 2015-06-10.
22.  Jump up to:a b Andersson, Staffan C.; Olsson, Marie E.; Johansson, Eva; Rumpunen, Kimmo (2009). "Carotenoids in sea buckthorn (Hippophae rhamnoides L.) berries during ripening and use of pheophytin a as a maturity marker".Journal of Agricultural and Food Chemistry 57 (1): 250–258.doi:10.1021/jf802599fISSN 0021-8561. Retrieved 2015-06-01.
23.  Jump up to:a b Kallio, Heikki; Yang, Baoru; Peippo, Pekka; Tahvonen, Raija; Pan, Ruilin (2002). "Triacylglycerols, glycerophospholipids, tocopherols, and tocotrienols in berries and seeds of two subspecies (ssp. sinensis and mongolica) of sea buckthorn (Hippophaë rhamnoides)". Journal of Agricultural and Food Chemistry 50 (10): 3004–3009. doi:10.1021/jf011556oISSN 0021-8561. Retrieved 2015-06-10.
25.  Jump up^ Gutzeit, D.; Winterhalter, P.; Jerz, G. (2008). "Nutritional assessment of processing effects on major and trace element content in sea buckthorn juice (Hippophaë rhamnoides L. ssp. rhamnoides)". Journal of Food Science 73(6): –97–H102. doi:10.1111/j.1750-3841.2008.00817.xISSN 1750-3841. Retrieved 2015-06-01.
26.  Jump up^ Yang, Baoru; Karlsson, Riina M.; Oksman, Pentti H.; Kallio, Heikki P. (March 2001). "Phytosterols in sea buckthorn (Hippophaë rhamnoides L.) berries:  identification and effects of different origins and harvesting times". Journal of Agricultural and Food Chemistry 49 (11): 5620–5629.doi:10.1021/jf010813mISSN 0021-8561. Retrieved 2015-06-10.
27.  Jump up^ Rösch, Daniel; Bergmann, Meike; Knorr, Dietrich; Kroh, Lothar W. (2003). "Structure−antioxidant efficiency relationships of phenolic compounds and their contribution to the antioxidant activity of sea buckthorn juice". Journal of Agricultural and Food Chemistry 51 (15): 4233–9. doi:10.1021/jf0300339.PMID 12848490.
28.  Jump up to:a b Zeb, Alam (2004). "Important therapeutic uses of sea buckthorn (Hippophae): a review" (PDF). Journal of Biological Sciences 4 (5): 687–693. ISSN 1727-3048.
29.  Jump up^ Sayegh, Marietta; Miglio, Cristiana; Ray, Sumantra (2014). "Potential cardiovascular implications of Sea Buckthorn berry consumption in humans".International Journal of Food Sciences and Nutrition 65 (5): 521–528.doi:10.3109/09637486.2014.880672ISSN 0963-7486.PMID 24490987. Retrieved 2015-06-12.
Further reading[edit]
External identifiers for Hippophae
Also found in: Wikispecies
·         Beveridge, Thomas H. J.; Li, Thomas S. C. (2003). Sea buckthorn (Hippophae rhamnoides L.) production and utilization. Ottawa: NRC Research Press. ISBN 0-660-19007-9.

&&&&&&&&
ابوقسطس . [ ] (اِ) (مخزن الادویه ). مصحف ابوفسطون* .
* ابوفسطون . [ اِب ْ ب ُ ف َ ] (اِ) نباتی است بی ساق و بی شکوفه مفروش بر زمین با بیخ سطبر.رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و رجوع به ابوقیطس شود.
///////////////
ابو قسطس
بفتح الف و ضم بای موحده و سکون واو و فتح قاف و سکون سین مهمله و فتح طای مهمله و سین
ماهیت آن
نباتی است شبیه بابوقانس بی ساق و بی شکوفه و مفروش بر روی زمین و با برکهای ریزه و خارهای نازک و بیخ آن سطبر منبت آن نیز منابت ابوقانس است
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم
افعال و خواص و منافع ان
صرع و ضیق النفس و اوجاع اعصاب و استسقا را نافع و شرب عصارۀ آن مقدار نه قیراط با ماء القراطن مسهل رطوبات مائیه و بلغمیه و جهت امراض مذکوره مفید مقدار شربت آن تا یک مثقال مضر معده مصلح آن عسل است.
مخزن الادویه، عقیلی خراسانی
&&&&&&&

////////////
ابهل
بفتح همزه و سکون بای موحده و ضم ها و سکون لام و بکسر اول و ثالث نیز آمده قسمی از سرو کوهی است که آن را عرعار و عرعر و بیونانی براثی و ارقوس و بسریانی بروثا و برومی برون و یروثون و بفارسی اورس و ایرس و برس غنچه و بترکی ارروج و بهندی اوهیر و هوهیر نامند و کویند ابهل هندی را بهندی دیودار کویند و نزد اطلاق مراد ثمر آنست که مستعمل اطبا است و آن را حب العرعر و ثمره العرعر و بفارسی تخم وهل کویند
ماهیت آن
بدانکه آن دو صنف است یکی صغیر الورق مانند برک کز و دیکر کبیر الورق شبیه ببرک سرو و رائحۀ این صنف زیاده و درختش بلندتر و باریکتر و صنف صغیر آن درختش عریضتر و کوتاه تر و ثمر این صنف صغیر ابهل است و بزرکتر از بار عرعر که قسم اشهر و سرو کوهی است و شبیه بنبق و تازۀ آن سرخرنک و رسیدۀ آن سیاه با اندک شیرینی و قبض و حدت و عطریت بهترین آن آنست که سیاه رنک فربه سنکین باشد و بهترین برک آن سبزرنک و شیخ الرئیس نوشته که آن دو صنف می باشد کبیر و صغیر و از بلاد روم می آورند شبیه است بز عرور مکر آنکه بسیار سیاه است و رائحۀ آن تند و طیب و برک یک صنف آن مانند سرو و بسیار خاردار و درخت آن عریض می شود و بسیار بلند نمی باشد و برک صنف دوم آن مانند طرفا و طعم آن مانند سرو
ص: 188
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم و بقول جالینوس در سوم و شیخ الرئیس نوشته که صنف دوم آنکه برک آن شبیه بطرفا است حراوت آن کمتر و یبس آن بیشتر است از صنف اول
افعال و خواص و منافع ان
بغایت لطیف و باقوت محلله و مجففه و قابضه و لذاعه و شیخ الرئیس نوشته که قبض او خفی است جهت سرسام حار و فالج و استرخا و کری کوش و جراحت بن دندان و ربو و استسقا و بواسیر و ادرار حیض و اسقاط جنین و زوال عفونات قروح خبیثه و مزمنه و داء الثعلب و جمود اعضاء و رفع آثار جلد و اورام حاره مفید
امراض
الراس
ضماد برک آن بر هر جهت سرسام حار و آشامیدن ثمر آن جهت فالج و استرخا نافع الاذن قطور روغن ثمر آن در روغن کنجد که در ظرف آهنی جوشانیده باشند تا سیاه شود کری را بغایت نافع الفم دلوک و غرغره نمودن بدان با عسل جهت جراحت بن دندان و تعفن و اکلۀ آن نافع
اعضاء الصدر
و الغذاء و النفض لعوق ده درم از ثمر آن ١٠٠با پنج درهم روغن کاو و پنج درهم عسل سرشته جهت ربو و بواسیر نافع و آشامیدن مطبوخ ثمر آن جهت تحلیل نفخ معده و استسقا و ادرار حیض و اسقاط جنین موثر و همچنین حمول آن با عسل و آشامیدن سه درهم آن مجموع کرمهای معده را بکشد و کویند چون ده درم منقی آن را با روغن کاو بقدر آنکه او را بپوشد طبخ دهند تا روغن را جذب کند پس سائیده با ده درم فانیذ سرشته هر صبح دو درهم آن را بارد المزاج با آب کرم بخورد جهت دردهای اسافل بدن و بواسیر و رفع اقسام کرمهای امعا مجرب
ص: 189
القروح
و الجروح و الاورام و اثار الجلد ذرور آن جهت قروح ساعیه و اکاله و اندمال جراحات و قروح عفنه و ضماد آن با عسل مانع سعی قروح ساعیه و مسودۀ جلد و همچنین ضماد ان و ضماد برک آن جهت اورام حاره و سیاهی جلد و آثاری که از فضول بهم رسیده باشد و سرخی که بعد از به شدن زخم در عضو مانده باشد و بانجیر جهت جمود اعضا و طلای آن یا سرکه جهت داء الثعلب مجرب مقدار شربت آن تا سه درهم بدل آن بوزن آن جوز السرو و مثل آن سلیخه و در تلطیف بوزن آن دارچینی مضر معده و حلق مصلح آن عسل و سمن و مضر جکر حار و مسقط جنین و مصلح آن خولنجان و حماما است و جوارش ابهل و حب آن و حمول آن و دهن آن و سفوف آن و لعوق آن و معجون آن در قرابادین ذکر یافت.
فصل الالف مع التاء المثناه الفوقانیه
مخزن الادویه، عقیلی خراسانی
///////////////
ابهل‌.  جوز الابهل را گویند و ثمرة العرعر نیز گویند و آن ثمره سرو کوهی است و بپارسی تخم و هل گویند و طبیعت آن گرم و خشک است در دویم جالینوس گوید در سیم و بهترین وی سیاه‌رنگ بود و فربه و بهترین ورق آن سبزرنگ است و منفعت وی آنست که اگر با روغن کنجد بجوشانند در ظرفی آهن تا سیاه شود و در گوش چکانند کری ببرد و چون بکوبند و بپزند و بر آکله افشانند نافع بود و اگر سه درم صفوف سازند کرمها را مجموع بکشد و اگر بعسل بسرشند سه درم لعوق کنند حیض را براند و بچه زنده بکشد و بچه مرده را بیندازد و اگر ثمره ابهل ده درم و پنج درم روغن گاو و پنج درم عسل باهم بسرشند و لعق کنند ربو را نافع بود و اگر سحق کنند و با سرکه برداء الثعلب طلا کنند زایل کند و اگر زن بخویشتن برگیرد و یا بخور کند بچه بیندازد و وی مضر جگر بود و مصلح آن عود آلوج است یا خولنجان و یا حماما و بدل وی جوز السرو است و دارچینی مساوی و گویند بدل آن بوزن آن سلیخه و بوزن آن جوز السرو است
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: ابهل قسمی از سرو کوهی است که آن را عرعار و عرعر و بیونانی براثی و ارقوس و بسریانی بروثار و برومی برون و بروثون و بفارسی اورس و ایرس و برس غنچه و بترکی ارروح و بهندی او هیروهوهیر نامند و گویند ابهل هندی را دیودار گویند ...
به لاتینی ‌JUNIPERUS FRUCTUS -JUNIPRUS OXYCEDRUS
به انگلیسی ‌SEED OF THE MOUNTAIN CYPRESS
بفرانسه ‌GENEVRIER یاGRAINE DE JUNIPERUS
اختیارات بدیعی
////////////////////
سرو کوهی (ابهل)
اشاره
در شمال ایران با نامهای محلی «سرو کوهی» و «مای مرز» در رامیان- «ریس» در نور- «لمبیر» در سوادکوه شناخته می‌شود. در کتب طب سنتی با اسامی «ابهل» و «صافینا» نامبرده شده است. به فرانسوی‌ Sabine وGenevrier sabine وSabinier و Savinier و به انگلیسی‌ Savin و Savine گفته می‌شود. گیاهی است از  رده‌Coniferae تیره‌ Cupressaceae نام علمی آن‌ Juniperus sabina L . و  مترادف آن‌Sabina officinalis Garcke وJuniperus lycia Pall . می‌باشد. ثمر درختچه را نیز «ابهل» یا «تخم وهل» می‌نامند.
مشخصات
ابهل درختچه‌ای است کوچک کوتاه که معمولا روی دامنه‌های کوهستان به شکل پشته می‌خزد. برگهای آن معطّر به رنگ سبز غباری و برگهای اولیه سوزنی تیز و برگهای ساقه‌ها فلسی است که اطراف ساقه‌ها را در آغوش گرفته است. میوه آن کوچک، کمی بزرگتر از نخود، کروی به رنگ آبی تیره غبارآلود با 6- 4 فلس می‌باشد.
این درختچه در کوهستانهای اروپای مرکزی و جنوبی و غرب آسیا تا شمال سیبریه انتشار دارد. در ایران در ارتفاعات و در مرز فوقانی جنگلهای شمال ایران دیده می‌شود و در جنگلهای نور و کجور تا ارتفاع 3300 متر بالا می‌رود. معمولا از
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 195
سرشاخه‌های این گیاه که پوشیده از برگهای فلسی‌شکل کوچک و به شکل استوانه باریک و نازک است، به عنوان دارو استفاده می‌شود و اغلب با گل و گاهی با میوه نیز همراه است.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در برگها و سرشاخه‌های گیاه در حدود 3- 2 درصد اسانس به نام اسانس سابین 274] وجود دارد. به علاوه دارای تانن، رزین و کمی قند می‌باشد. در اسانس برگهای گیاه قسمت عمده یعنی در حدود نصف آن الکلی به نام سابینول 275] می‌باشد. به علاوه دارای ژرانیول 276]، سیترونلّول 277]، سابینن 278] و ... می‌باشد. ماده سابینن در شکل راست آن در اسانس ابهل و همچنین در اسانس پونه کوهی وجود دارد.
خواص- کاربرد
برگ و ساقه‌های برگ‌دار باریک این گیاه دارای بویی تند شبیه بوی تربانتین و طعم آن تند و بسیار تلخ است که مربوط به اسانس عامل آن می‌باشد. ابهل مانند سداب به‌طور کلی بسیار قاعده‌آور است و اثر ابهل خیلی بیشتر می‌باشد تا حدی که گاهی موجب التهاب خارش‌آور شدیدی در رحم شده و ممکن است موجب خونریزی شدید رحم شود و برای سقط جنین به کار می‌رود که خیلی مؤثر است. از نظر سقط جنین معمولا گرد آن را در حد خوراک روزانه 5/ 1- 1 گرم در 24 ساعت تجویز می‌کنند. در مورد استعمال داخلی و خوردن آن باید خیلی بااحتیاط عمل کرد و زیر نظر پزشک باشد. در استعمال خارجی نیز برای بیماری‌های جلدی نظیر زگیلها مفید است.
ابهل از نظر طبیعت طبق رأی حکمای طب سنتی گرم و خشک است خواص آن:
ضماد برگ آن به سر برای سرسام مفید است و خوردن میوه آن برای فلج و سستی
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 196
نافع می‌باشد. ریختن قطره روغن میوه آن در گوش برای رفع سنگینی شنوایی بسیار نافع است. و برای تهیه روغن آن میوه را کوبیده در روغن کنجد ریخته در ظرف آهنی می‌جوشانند تا سیاه شود. اگر مخلوط میوه آن را با عسل و آب غرغره کنند برای رفع درد بن دندان و تعفن دهان مفید است. اگر 40 گرم از میوه آن را با 20 گرم روغن گاو و 20 گرم عسل مخلوط و بخورند برای نفس‌تنگی مفید است. خوردن دم‌کرده میوه آن برای تحلیل نفخ معده، استسقا، قاعده آوردن و سقط جنین مؤثر است. شیاف آن که با عسل تهیه شود نیز همین خواص را دارد. خوردن 12 گرم آن کرمهای معده را می‌کشد. اگر 40 گرم پاک‌کرده میوه آن را با روغن گاو به قدری که روی آن را بپوشاند بپزند تا روغن جذب شود بعد آن را ساییده با 40 گرم قند مخلوط و هر روز صبح 8 گرم آن را اشخاص سردمزاج با آب گرم بخورند برای دردهای اعضای پایین بدن و بواسیر و دفع کرمهای روده نافع است. پاشیدن گرد آن روی زخمهای بد و خورنده و التیام زخمهای متعفن مفید است. مالیدن آن با سرکه به سر برای جلوگیری از ریختن موی سر نافع است. مقدار خوراک آن طبق نظر حکمای طب سنتی تا 12 گرم است. مضّر معده و حلق است و از این نظر باید با عسل خورد. مضر کبد گرم است. و از این نظر باید با خولنجان خورد.
گرد ابهل: برگ ابهل به مقدار مورد نظر گرفته و در گرمخانه 25 درجه سانتی‌گراد بخشکانند و نرم کوبیده از الک ابریشمی 120 بیرون کنند. این گرد میخچه را از بین می‌برد و مدّر و قاعده‌آور است
گرد مخلوط برای ازدیاد ترشح عادت ماهیانه: گرد ابهل 5 گرم، گرد زنجبیل 5 گرم و قند وانیل‌دار 40 گرم. اینها را مخلوط کرده در 16 بسته مساوی ببندند و روزی 2- 1 بسته به‌طور گرد بخورند.
توجه: تکرار می‌شود که مصرف داخلی برگ و میوه آن باید زیر نظر پزشک و با احتیاط صورت گیرد.
گونه‌های دیگری از این جنس نیز در ایران می‌رویند که خیلی شبیه ابهل و در خواص دارویی نیز شبیه هستند که به ذکر نام و مشخصات و محل رویش چند گونه معروف می‌پردازیم.
اردوج
اشاره
نام محلی آن در ایران در ارسباران و زنجان و ترک‌زبانهای رودبار
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 197
«اردوج و آردوج»، در قطور «چچم»، در ارتفاعات رودبار «ارس»، کردهای آذربایجان «اروس» و در آذربایجان مانند سایر گونه‌ها «سلب آغاجی» نامند.
به فرانسوی‌Genevrier en arbre وGenevrier d ?orient و به انگلیسی‌Greek juniper گفته می‌شود. گیاهی است از تیره‌Cupressaceae نام علمی آن‌Juniperus excelsa M .Bieb . و مترادفهای آن‌Juniperus sabina Pall .(nonL .) وJ .sabina var taurica Pall . وJ .isophyllos Antoine وJ .foetida var excelsa Spach می‌باشند.
مشخصات
اردوج درختی است یک‌پایه به ارتفاع حدود 10 متر با تاج مخروطی کبود و پوست خاکستری‌رنگ تیره و پوسته‌پوسته. انشعابات جوان درخت باریک، کوتاه، چهاروجهی و قهوه‌ای سرخ‌رنگ است. برگهای اولیه آن تخم‌مرغی با انتهای باز و ناوی‌شکل و در چهار ردیف روی شاخه‌ها تکیه نموده است. رنگ آنها سبز تیره و بر پشت آنها غدّه کشیده‌ای وجود دارد. میوه آن منفرد سیاه‌رنگ و به قطر 1 سانتی‌متر می‌باشد و معمولا دارای چهار فلس است که در آن 8- 4 دانه تخم‌مرغی یافت می‌شود.
این درخت در ارتفاعات نیم‌خشک و آهکی آسیای صغیر، یونان، قفقاز و استپهای شمال ایران، ارسباران و آذربایجان در ارتفاعات البرز تا 2700 متر انتشار دارد و با گونه ارس معمولا مخلوط است و عده‌ای از گیاه‌شناسان این دو گونه را با یک نام می‌شناسند در صورتی که کمی متفاوت هستند.
از نظر ترکیبات شیمیایی سرشاخه‌های آن دارای اسانس است و از دود سرشاخه‌های آن برای رفع هذیان تب استفاده می‌شود.
ارس
اشاره
در ایران با نامهای محلی مختلفی شناخته می‌شود و از جمله در درّه کرج «اورس- هورس»، در خراسان «ارس»، در منجیل «اربس»، در خلخال «اردوج»، در آمل و درّه هراز «ورس»، در قوشخانه «ارچه»، در بختیاری «ابول» و در کتب طب سنتی با نامهای «ارچا»- «قره‌ارشا»- و نوعی ابهل نام می‌برند. به فرانسوی‌Genevrier en arbre و به انگلیسی‌Persian juniper گفته می‌شود. درختی است از
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 198
تیره‌Cupressaceae نام علمی آن‌Juniperus polycarpos C .Kech و از مترادفهای آن‌J .macropoda Boiss . وSabina polycarpos Ant . می‌باشند. در مدارک گیاه‌شناسی هند نام‌J .macropoda را نام اصلی گیاه ذکر می‌کنند.
مشخصات
ارس درختی است دوپایه بلندی آن متوسط تا 7 متر، مخروطی، سبزرنگ، پوست تنه آن خاکستری متمایل به سرخ. برگهای آن فلسی تخم‌مرغی یا مثلثی که در 4 ردیف روی شاخه خوابیده، پشت آنها غدّه تخم‌مرغی‌شکل دیده می‌شود. میوه آن کروی نیلی مایل به سیاه پوشیده از غبار سفید است. میوه‌های نارس آن غبار بنفش دارد. مانند اردوج 4 فلس دارد و در داخل آن 5- 4 دانه قرار گرفته است.
این درخت در قفقاز، آذربایجان شوروی، گرجستان، آسیای صغیر تا ایران انتشار دارد. در ایران در مشهد، نیشابور، بجنورد، کتل یک چنار، شاهوارکوه، خوش‌ییلاق و در مینودشت، رامیان، کتول تا زیارت و در دامنه‌های جنوبی البرز و درّه‌های هراز و در کرج و هرزویل و الموت تا ارسباران و در ارتفاعات زاگروس در سیلاخور کردستان، اشتران‌کوه، بختیاری، راه‌بر کرمان، در فارس در خانه‌زنیان، دشت ارژن، اصطهبانات، دنا، سی‌سخت و در بندر عباس انتشار دارد.
از نظر ترکیبات شیمیایی دارای اسانس است و خواص آن شبیه سرو کوهی عرعر است.
معارف گیاهی، ج‌5، ص:
&&&&&&&&
اتان
بضم الف و فتح تا و الف و نون خر ماده است و شیر آن جهت سل و تپ دق نافع و طریق آشامیدن آن در مقدمه ذکر یافت و ان شاء اللّه تعالی خواص و منافع آن مفصل در البان در حرف اللام و سائر اجزا و اعضای آن قریب بحمار است در حرف الحاء خواهد آمد.
دستور آشامیدن شیر الاغ
جهت سل و دق و ترطیب بدن و رفع هزال حادث از حرارت و امثال اینها آنست که الاغ تازه زائیدۀ جوان را بجو خیسانیده و علفها و کیاهای باردۀ رطبۀ موافقه تعلیف نمایند و بدستور شیر شتر در حضور خود طلبیده بدوشند و کرماکرم روز اول و دوم و بیست پنج و مثقال تا سی مثقال با قرص کهربا و طباشیر و لؤلؤ و غیر اینها از ادویۀ مناسبه بیاشامند جهت غسل و تقویت قلب روزی سه مثقال تا شش مثقال و زیاده هم اکر احتیاج بسیار باشد و ثقل ننماید و موافقت کند بیفزایند و چون دریافتند که ثقل می نماید زیاده ننمایند و یا کم کنند و اکر اصلا موافقت نکند ترک نمایند.
مخزن الادویه، عقیلی خراسانی
&&&&&&
اتباطون
شرابی است که از آب انکور و عسل و ادویۀ حاره ترتیب دهند بسیار کرم و ملطف و جالی و موافق مزاج پیران و مرطویین است.
مخزن الادویه، عقیلی خراسانی
//////////////
اترج . [ اُ رُج ج ] (معرب ، اِ) ج ِ اُتْرُجَّه (معرب از فارسی ترنج ). مَتک . (زمخشری ). زرین درخت . (ریاض الأدویه ). باتو. اُترُنجه . تُرنج . (زمخشری ). و فی شرح الفصیح للمرزوقی : الأترج فارسی معرب . (المزهر). تفاح مائی . (برهان ). بعض لغت نامه نویسان اترج را بالنگ گفته اند و ظاهراً این درست نباشد. من میوه ٔ آنرا به عراق عرب دیدم شکل آن مایل بشلجمی و ظاهر پوست آن بملاست نزدیک یعنی نکنده های آن تقریباً نامرئی و در غایت خوشبوئی و چون یکی از بهترین عطرها و عطر آن نه از نوع عطر سایر مرکبات است .
/////////////
اترج
بضم همزه و سکون تای مثناه فوقانیه و ضم راء مهمله و جیم بعربی متکه بضم میم و سکون تاء مثناه فوقانیه و فتح کاف و ها و جمع آن متک و ریحان الماء نیز و بیونانی مارسیسقا و بسریانی اطروغا و بلغت مصر ریحان النعنع و بهندی بجوژه و بفارسی نوع صغیر آن را ترنج و نوع کبیر آن را با لنک و بفرنکی لیمونیه ماله صغیر آن را و کبیر آن را مبدکه ماله نامند و کویند ترنج معرب لغت اهواز است
ص: 190
ماهیت آن
بدانکه ان دو صنف است یکی صغیر و پوست آن مستوی املس و دو طرف آن باریک و این را بفارسی ترنج نامند و صنف دوم کبیر و پوست آن غیر مستوی و دو طرف آن چندان باریک نیست بلکه طرف متصل شاخ درخت اندک پهن تر و طرف دوم آن اندک باریکتر و این را بفارسی بالنک نامند و رنک پوست هر دو صنف آن زرد و طلائی است و رائحه آن طیب خصوص صغیر آن و طعم آن تلخ و بعد شیرین کردن به دستوری که در قرابادین ذکر یافت تلخی آن زائل می کردد و لحم آن سفید و ضخیم و اندک شیرین و مغز آنکه در میان پرده های غلیظ طولانی که در میان غلافهای بسیار نازک است پر آب از صنف شیرین آن شیرین و از ترش آن ترش و تخم آن اندک طولانی فی الجمله صنوبری شکل در غلاف سفید و مغز آن سفید و طعم آن اندک تلخ و درخت آن فی الجمله شبیه بدرخت لیمو و ببلندی یک قامت تا یک و نیم قامت و شاخهای آن پهن و درهم و برک آن اندک طولانی و عریض با تشریف رنک آن سبز و خوشبوتر و بزرک تر از برک لیمو و نارنج و کل آن سفید و برکهای آن طولانی باریک اندک ضخیم و در وسط آن تارهای باریک زردرنک و بسیار خوش بو غلیظتر از بهار نارنج و جمیع اجزای درخت آن در طب مستعمل است و چون اطلاق لفظ اترج نمایند مراد ثمر آنست و منبت آن بیشتر بلاد کرم سیر خصوصا که با رطوبت باشد و در سرد سیر بسیار سرد نمی شود و چون شاخهای زیرین یا متصل زمین را خم نمایند و قدری زمین را حفر نموده در ان
ص: 191
١٠١قدری از ان شاخها را بکذارند که باقی شاخها و سر شاخها بیرون باشد یعنی بخوابانند و بالای آن مقدار یک شبر و یا زیاده خاک ریزند و آب می داده باشند تا پنج شش ماه که خوب ریشه بندد و مستحکم شود پس محل اتصال آن را از درخت بریده هر جا که خواهند غرس نمایند بزودی ثمر دهد خصوصا که آن شاخ مثمر باشد و قلم آن نیز می کیرند چون قلم نمایند و هر جا که خواهند بنشانند و تخم آن را که بکارند دیر بثمر می آید و ثمر آن مدتها در درخت می ماند تا بثمر موسم دیکر و در بنکاله دو موسم کل و ثمر می دهد یکی اواسط زمستان و دیکر در ایام کرما که اول ایام بارش است که برسات نامند و آن هنکام بودن آفتاب است در اواخر ثور تا اوایل جوزا باختلاف سنین
طبیعت
پوست زرد آن کرم در اول و خشک در دوم و بعضی کرم در دوم کفته اند و شحم آن یعنی لحم آنکه در زیر پوست زرد آنست آنچه مغز آن شیرین است سرد و تر در دوم و لیکن برودت آن زیاده است از رطوبت آن و آنچه ترش است سرد و خشک در سوم و کویند در اول سرد و تر و کویند در تری و خشکی معتدل است و حماض آن یعنی مغز ترش آن در آخر دوم سرد و خشک و بعضی در سوم کفته اند و شیرین آن سرد و تر و تخم آن در اول سوم کرم و در دوم خشک و برک و شکوفۀ آن در آخر دوم کرم و خشک است
ص: 192
افعال و خواص و منافع آن
ملطف و قابض و صاف کنندۀ روح طبیعی و خون از صفرا و مسکن قئ صفراوی و مقطع مرۀ صفرا و مسکن حدت آن و مانع ریختن صفرا بمعده و امعا و جهت خفقان حار و تقویت جکر و معده و جهت تسکین حرارت احشا و تشنکی و اسهال صفراوی و کبدی و کزیدن عقرب پرنده و مار شاخدار و رفع یرقان و کلف و قوبا و قلع رنک سیاهی و مرکب از جامه و اخراج زلو در حلق مانده مفید و تریاق سموم است و در حدیث وارد است که داخل نمی شود شیطان در خانۀ که در ان اترج باشد اما پوست زرد آن جهت تقویت قلب و دماغ و کبد سرد و معده و احشا و دفع غثیان و خوش بوئی دهان و تلطیف و تحلیل ریاح و اعانت بر هضم نافع خصوص مربای آن با عسل ما دام که اکثار در خوردن آن نشود و الا هضم نمی کردد خصوص غیر مربای آن و نیز از مفرحات تریاقیه است و حرارت آن معین بر خاصیت آنست و طبیخ خشک آن مسکن قئ صفراوی و مضغ آن خوش بو کنندۀ نکهت و شرب خشک کوبیدۀ آن با عسل دافع مضرت همه زهرها است و آشامیدن عصارۀ آنکه با شحم کرفته باشند جهت کزیدن افعی و طلای محرق خاکستر آن جهت برص مفید و چون خشک غیر محرق آن را در صندوق و جامه کذارند مانع کرم زدن آن است و چون پوست یک عدد اترج را در شراب اندازند در ساعت آن را ترش کند و سرکه سازد مضر جکر و دماغ محرور المزاج و مصدع مصلح آن عسل و بنفشه و با شحم و حماض آن خوردن مقدار شربت از خشک آن تا پنج درهم و از مربای آن تا پنج مثقال است و روغن آنکه پوست زرد خالص شش عدد آن را در روغن زنبق و روغن خیری از هریک یکرطل و اکر نباشد در دو رطل روغن کنجد اندازند و در آفتاب کذارند و هر سه شبانه روز یک مرتبه تجدید کنند تا سه مرتبه یا بیشتر بس استعمال نمایند
ص: 193
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص و منافع
آن
محلل و ملطف و با قوت تریاقیه سعوط آن جهت درد سربارد و علل سوداوی و درد شقیقه و تدهین بآن جهت استرخای فلج و لقوه و رعشه و اختلاج و درد مفاصل و عرق النسا و امراض باردۀ عصبانی و درد کرده و مثانه و خوش بوئی عرق و رویانیدن موی و رفع لرز تپ ربع و تحلیل اورام و بر اسفل قدم جهت رفع برودت هوا در اسفار و بوئیدن آن در ایام وبا و فساد هوا مصلح آن است و مضمضه بآن جهت درد دندان نافع و روغن شکوفۀ آن نیز همین اثر دارد و لیکن روغن برک آن قویتر است و اما شحم آنکه مشهور بپوست بالنک است و اابست نامند دیر هضم و غلیظ است بسبب برودت و صلابتی که دارد و دیر از
معده می کذرد و خارج می کردد و حاصل می کردد از ان غذای بسیار از برای بدن اکر هضم شود و مانع صفود بخار است بدماغ جهت آنکه مطفی حرارت معده است و اصحاب مرۀ صفرا را نافع مضر است بحرارت غریزی و معدۀ بارد ضعیف و محدث نفخ و قولنج و مصلح آن مربا نمودن آنست با عسل و یا شکر و اما حماض آن یعنی آب مغز ترش آن پس نیست در ان غذائیتی و لیکن مقوی قلب حار المزاج و مانع ریختن صفرا بامعا و ملطف و مقطع و جالی و مطفی حرارت کبد و مقوی معدۀ حار و مبهی و مشهی طعام و مسکن حدت صفرا و خون و زائل کنندۀ غم و مسکن عطش و حرارت جکر و احشا و قاطع قئ و اسهال صفراوی و کبدی و جهت خفقان حار و تسکین خمار و صداع خماری مفید و چون نان را در آب اترج یا شراب آن بخیسانند و بخورند جهت تسکین صداع و دوار حادث از خلای معده نافع و از خواص شراب آن آن است که منع می نماید صعود ابخره را بسوی سر و قمع آن می کند بسبب قوت قبضی که دارد و نافع است از برای دوار و سدر حادث از ابخرۀ صفرا و خون و قطور آب آن در چشم زائل کنندۀ بقایای یرقان آن است و همچنین اکتحال بآن و غرغرۀ مطبوخ آن در سرکه جهت اخراج زلو در حلق مانده و طلای آن مزیل یرقان و کلف و قوبا و رنک سیاهی و مرکب از جامه و ضماد آن جهت کزیدن عقرب پرنده و مار شاخدار نافع و رب آن قئ صفراوی را بنشاند و دابغ معده و اشتهای طعام آورد مضر سینه و عصب مصلح آن شراب خشخاش و شراب تین و بدل آب آن آب نارنج و آب لیمو است و چون جواهر و مروارید را در آب آن مکرر بخیسانند مضمحل سازد و خوردن غذائیه در ان آب اترج باشد نافع است از برای مالیخولیای حادث از سودای محترق از صفرا و خون حادث از ابخرۀ سوداویۀ محترقه از دم و صفرا و مالیخولیای مراقیه را و لیکن بسبب شدت حموضت مضر است باصحاب سودا زیرا که ترشی صرف بسیار مهیج سودا است پس باید که اصلاح کرده شود بشکر و قند یعنی اکر مفرد استعمال نمایند قند داخل کرده آن مقدار که ذائقۀ آن را نکو کرداند و افشره ساخته بنوشند و اما تخم آن محلل و مجفف و با قوت مسهله و مقاوم جمیع سموم است خوردن و ضماد نمودن و دو مثقال از مقشر آن کفته اند قائم مقام تریاق فاروق است در جمیع سموم حیوانی و قویتر از تریاق کبیر دانسته اند و تریاق جمیع سموم ملدوغه و مشروبه است و با آب کرم یا با شراب جهت کزیدن عقرب مجرب و بدستور آشامیدن آن و ضماد کردن بان یک درم مقشر آن بغایت مدر حیض و کشندۀ جنین و مخرج آن است و طلای آن جهت تحلیل ورم بلغمی و سنون آن جهت تقویت لثه مفید و در سائر افعال مانند قشر آن است و روغن آن جهت بواسیر طلاء و شربا بغایت موثر و با شراب مقاوم سم عقرب شربا و طلاء و مفتح سدۀ کوش و سریع النفوذ در اعضا و محلل قوی و ملطف و چون کسی بآن تدهین کند کویند عقرب نزدیکی باو نمی کند و ضماد مطبوخ مجموع اترج در سرکه یا شراب جهت وجع مفاصل و نقرس و اورام و دبیلات نافع و برک آن هاضم طعام و مسخن معده و مقوی احشا و مفتح سدد و جهت ضیق النفس بلغمی مفید و شکوفۀ آن در افعال مانند برک آن است و از ان لطیفتر و بوئیدن ترنج مقوی دل و مفرح و جهت دفع خدر و هوای وبائی آزموده و همچنین فرش کردن برک آن و مغز شیرین آن را چندان منفعتی نیست و صاحب دستور الاطبا نوشته که ترش آن قویتر از شیرین آن است و قاطع بلغم بود و علت سینه و حلق و سرفه را نافع و در هیچ فصل خوردن آن را منع نیست و لیکن در هر فصلی با چیزی مناسب در زمستان با عسل و در تابستان با قند و در برسات یعنی موسم بارش با زنجبیل و نمک سنک و بعضی خواص از قبیل آنچه ذکر یافت برای آن نوشته و تریاقات و جوارشات و حلوا و ادهان و رب و سکنجبین و سفوف و اشربه و عرق و مربا و مخلل آن در قرابادین ذکر یافت.
مخزن الادویه، عقیلی خراسانی
///////////
اترج‌.  بفارسی ترنج می‌خوانند و پوست زرد آن گرم و خشک است در درجه دویم و گوشت او گرم و تر است در درجه سیم و تخم آن گرم است در وی اندک رطوبتی هست و ترشی آن سرد و خشک است در درجه دویم و صفت وی آنست که کلف زایل کند چون طلا کنند و خفقان که از حرارت بود خوردن آن سود دهد و صفرا بشکند و اشتهای طعام بازدید کند و مالیخولیائی را که از صفرای سوخته بود سودمند بود و قوت دل دهد و دفع خمار کند در وی تریاقیت است و نافع بود جهت گزندگی مار و جراره و گزندگان موذی و جهت تریاق نافع بود و اما سینه و عصب را زیان دارد شراب خشخاش بود و بدل آن لیمو بود و بوئیدن آن دفع عفونت مواد وبا کند اما دماغ گرم را زیان دارد و مصلح وی بنفشه بود و قشر آن از ادویه قلبی است و مفرح و تریاقیت در وی هست و بوی دهان خوش کند چون در دهان نگاهدارند و چون بر برص طلا کنند نافع بود و اگر در طعام کنند قوت هضم بدهد و عصاره وی سودمند بود جهت گزندگی افعی و اگر همچنان ضماد کنند همین عمل کند و اگر در خمر اندازند زود ترش کند اما گوشت وی بطی الهضم بود و معده را بد بود و قولنج آورد و چون بعسل مربا کنند سالم بود اما دانه وی سودمند بود جهت گزندگی عقرب چون دو مثقال مقشر کنند و به آب نیمگرم بیاشامند و بشراب اگر بیخته و بکوبند و بر آن موضع طلا کنند نافع بود و ورمها را تحلیل برد و اگر در میان جامه‌ها کنند جامه را نگاهدارد از خوردن جانوران و دیسقوریدوس گوید دانه وی با دو جزو فلفل سفید سحق کنند و زن که بیاشامد بچه بیندازد و بخور کردن وی بواسیر را نافع بود و قوت ورق آن مجفف و محلل بود طعام را هضم کند و مسخن معده بود و سده بلغمی بگشاید و مسکن نفخ بود و مقوی احشا و معده بود و منفعت آن
اختیارات بدیعی، ص: 19
نزدیک است بقشر اما ورق و فقاح آن لطیف‌تر از قشر بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: اترج بضم همزه و ضم را بعربی متکه بضم میم و سکون تا و جمع آن متک و ریحان الما نیز و بیونانی مارسیقا و بسریانی اطروغا و بلغت مصری ریحان النعنع و به هندی بجوژه و بفارسی نوع صغیر آن را ترنج و نوع کبیر آن را بالنگ و بفرنگی لیمونیه ماله صغیر آن را و کبیر آن را مبدکه ماله نامند
لاتین‌CITRUS LIMONIA
اختیارات بدیعی
///////////
[چینیان] ... نوع ترش 2531 yu (Citrus grandis / بادرنگ یا اترج) را  hu kan  2532   نامیده اند1 كه گویا پیشنامی كنائی باشد و یك معنای آن ’’شیرین مثل قوم هو‘‘ است. این درخت بومی خود چین است.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)

////////////
بالَنگ (بالنگو، بالنجوCitrus medica cedrata میوه‌ای خوراکی از تیرهٔ مرکبات (Rutaceae) است. از آن در مرباسازی استفاده می‌شود.
خواص[ویرایش]
رفع خونریزی لثه، تقویت کبد، خنک کننده و آرام بخش، رفع یبوست معده. همراه با گلاب برای اسهال خونی و نیز اسهال‌های روده‌ای سودمند است.
بالنگ در کتب طب سنتی با نام«اترج کبیر» آمده‌است. میوه آنرا به فارسی بالنگ گویند و از نظر گیاه شناسی زیرگونه ای از بادرنگ است. این درختچه دارای میوه‌هایی است که گاهی به وزن یک کیلو گرم نیز می‌رسد. نوع دیگری از بالنگ را به فارسی «بادرنگ» می‌نامند و در کتب طب سنتی با نامهای بادرنج، باذرنج و اترج صغیر آمده‌است.
بالنگ درختچه‌ای است به شکل غیر منظم، برگ آن با کمی اختلاف شبیه سایر مرکبات ولی میوه آن به کلی متفاوت و نوع کبیر آن در ابعاد یک خربزه کوچک است. شکل آن دراز از یک طرف متصل به شاخه کمی پهن و از طرف دیگر به نوک بارکی ختم می‌شود. پوست آن به رنگ زرد طلایی خیلی ضخیم، موج دار و دارای برآمدگی‌هایی مانند تاول درشت است. قسمت عمده میوه را با پوست زرد و گوشت سفید داخل پوست را گرفته و تقریباً جای برای گوشت ترش غیر خوراکی وسط آن باقی نگذارده‌است. گل آن سفید می‌باشد. بالنگ دارای پوست زرد رنگ طلایی، با بوی معطر، به خصوص نوع کوچک آن که پوستش صاف است، معطرتر است. قسمت گوشتی سفید متصل به پوست خارجی آن ضخیم و کمی شیرین و قسمت گوشت وسط آن که در میان پرده‌های ضخیم طولانی واقع شده‌است، دارای الیاف و غلاف‌های پر از مایعی است که در بعضی انواع شیرین و در برخی ترش می‌باشد. تخم‌های آن که در قسمت گوشتی آن واقع است کمی دراز و در غلاف سفیدی واقع و مغز، سفید و کمی تلخ است. از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی پوست زرد آن کمی گرم و خشک است و شحم آن یا به عبارت دیگر قسمت گوشت سفید داخلی متصل به پوست زرد آن در ارقامی که این قسمت شیرین است از نظر طبیعت سرد و تر و خشک و برگ و شکوفه آن گرم وخشک است. از نظر خواص معتقدند که پوست زرد آن برا ی تقویت قلب و دماغ و کبد، سرد و معده احشای داخل شکم مفید است و برای تحلیل بادها و نفخ و کمک به هضم غذا مؤثر می‌باشد. بخصوص مربای آن با عسل؛ البته با خوردن مربای آن اسراف نباید شود زیرا هضم آن مشکل می‌شود. دم کرده پوست زرد خشک شده آن مسکن قی صفراوی و جویدن آن خوشبو کننده دهان است. اگر پوست و گوشت سفید خشک شده آن را درلابه لای لباسها بگذارند مانع بید زدن می‌شوند.
////////////
أترج، تـُرُنج، كباد، تفاح ماهي أو متك (الاسم العلمي: Citrus medica) نوع نباتي من مجموعة الحمضيات ينتمي للفصيلة السذابية.
محتويات  [أظهر]
الموطن[عدل]
يعتقد أن موطن الأترج الأصلي جنوب شرق آسيا، ثم انتقلت زراعته إلى منطقة البحر الأبيض المتوسط. وهو ينمو بكثرة في المناطق الحارة قرب المياه وهو أقل الحمضيات تحملاً للبرودة.
أسماء الأترجّ[عدل]
للأترج أسماء عديدة فيسمى في اللغة الفصحى أترج وأُتْرجة وأُتْرنجة ومُتْكْ، ويعرف في بلاد الشام باسم كُبّاد (بالضم) أو كَبّاد (بالفتح) وترُنج، وكذا في الإمارات ولكن الغالبية تسميها (شِخاخ) أو(إِشْخاخ)، وفي مصر والعراق (أُترج) كما يسمى تفاح العجم وتفاح ماهي و(ليمون اليهود) لأنهم كانوا يحملونه في أعيادهم، وفي اليونانية (ناليتيوس) أي ترياق السموم.
الأترج في الطب[عدل]
في الطب القديم[عدل]
ورد ذكر الأترج في سفر اللاويين من التوراة: "تأخذون لأنفسكم ثمر الأترج بهجة". وقيل أن بعض الملوك الأكاسرة سجنوا بعض الأطباء، وأمروا ألا يقدم لهم من الأكل إلا الخبز وأدام واحد، فاختاروا الأترج وسئلوا عن ذلك فقالوا "لانه في العاجل ريحان ومنظره مفرح، وقشره طيب الرائحة ولحمه فاكهة وحماضه إدام وحبه ترياق وفيه دهن". يقول العالم إسحاق بن سليمان المعروف ((باالفلسطينية)) في كتابه الأغذية والأدوية : "أما الأترج فمركب من قوى أربع : أحدها في قشره، والثانية في لحمه، والثالثة في لبه والرابعة في حبه الذي هو بذره. فأما قشره فمن منافعه أنه إذا جعل في الثياب منع السوس، ورائحته تُصلح فساد الهواء والوباء، يُطِّيب النكهة إذا أمسكه في الفم ويُحلل الرياح."
وقال ديسقوريدس: أنه إذا شُرب بشراب كانت له قوة تضاد قوة الأدوية القتّآلة. وأما لحم الأترج الذي بلا قشرة فبارد رطب، وبرده أقوى من رطوبته، وفي جسمه كثافة وغلظ وهو لبرده صـار فيه قوة مبردة لحرارة المعدة، ولغلظه وكثافتـه صـار بطيء الانهضام والانحدار. أما ماء الأترج فرقيق سائل ليس فيه شيء من الغذاء لأن رطوبته ليس فيها من الجسمانية شيء أصلاً. ويقول ابن سينا في الأترج: "لحمه (لبه) ملطف لحرارة المعدة نافع لأصحاب المرة الصفراء".
وقال الأطباء العرب فيه الكثير حيث قسموه إلى أربعة أصناف: قشر ولب وحمض وبذر ولكل منها منافع وخواص وقالوا إن من منافع قشره أنه إذا جفف وسحق ثم جعل بين الملابس أو الفراش منع السوس ورائحته تطيب رائحة الهواء والوباء، ويطيب النكهة إذا امسكها في الفم، ويحلل الرياح، وإذا أضيف إلى الطعام أعان على الهضم. وعصارة القشرة الطازجة تنفع من نهش الأفاعي شرباً، كما ينفع القشر ضماداً على الجروح وإذا احرق قشره بعد جفافه فإن رماده طلاء جيد للبهاق. أما لبه فملطف للمعدة، وحماضه قابض وكاسر للصفراء، ومسكن للخفقان الحار، يفيد اليرقان شرباً، يقطع القيء، ومشه للأكل، يحبس البطن ينفع الإسهال والصفراوي، ينفع طلاءه من الكلف، مقوٍ معدي ويسكن العطش. أما بذره فينفع من السموم القاتلة إذا شرب منه وزن مثقالين مقشراً بماء فاتر، ملين للطبيعة مطيب للنكهة.
وقالت طائفة من الحكماء "جمع الأترج أنواعا من المحاسن والإحسان فقشره مشموم، وشحمه فاكهة وحماضه ادام وبذره دهان.
وقال ابن البيطار
«قوة الأترج تلطف وتقطع وتبرد وتطفئ حرارة الكبد وتقوي المعدة وتزيد في شهوة الطعام وتقمع حدة المرة الصفراء وتزيل الغم العارض منها، وحب الأترج ينفع من لدغ العقارب»
في الطب الحديث[عدل]
يستخدم الأترج في الطب الحديث كفاتح للشهية ومهضم ومنبه للجهاز الهضمي ومطهر ومضاد للفيروسات وقاتل للبكتريا ومخفض للحمى، ويستخدم كمضاد للبرد والأنفلونزا والحمى ولعدوى الصدر والحنجرة بالميكروبات. وهو يقوي جهاز المناعة، كما يساعد في موازنة ضغط الدم.
الأترج طعاماً[عدل]
لا تصنع من الأترج مأكولات ولكن يمكن إعداد مربى الأترج من قشرة الثمرة، وهو من المربيات الفاخرة وتشتهر حلب بتحضيره.
وأكثر الناس يأكلون الأترج مخلوطاً بعسل النحل ليكتسب بذلك عذوبة وطيب طعم ويسرع انحداره وانهضامه.

ثمار ثلاثة أصناف من الأترج (الأول إلى اليمين هو الذي يصنع منه المربى)
أهميته في الإسلام[عدل]
ورد ذكره في الطب النبوي، حيث يروي أنس عن أبي موسى الأشعري أن رسول الإسلام قال: " مثل المؤمن الذي يقرأ القرآن كمثل الأترجة، طعمها طيب، وريحها طيب "[2][3] ما ذكر عنه في السنة النبوية :
عَنْ أَبِي مُوسَى الْأَشْعَرِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: (مَثَلُ الْمُؤْمِنِ الَّذِي يَقْرَأُ الْقُرْآنَ كَمَثَلِ الأُتْرُجَّةِ؛ رِيحُهَا طَيِّبٌ وَطَعْمُهَا طَيِّبٌ, وَمَثَلُ الْمُؤْمِنِ الَّذِي لَا يَقْرَأُ الْقُرْآنَ؛ كَمَثَلِ التَّمْرَةِ لَا رِيحَ لَهَا وَطَعْمُهَا حُلْوٌ, وَمَثَلُ الْمُنَافِقِ الَّذِي يَقْرَأُ الْقُرْآنَ مَثَلُ الرَّيْحَانَةِ؛ رِيحُهَا طَيِّبٌ وَطَعْمُهَا مُرٌّ, وَمَثَلُ الْمُنَافِقِ الَّذِي لَا يَقْرَأُ الْقُرْآنَ كَمَثَلِ الْحَنْظَلَةِ لَيْسَ لَهَا رِيحٌ وَطَعْمُهَا مُرٌّ)  .صحيح البخاري، برقم: (5427)، واللفظ له، وصحيح مسلم، برقم: (797).
قال الإمام ابن حجر العسقلاني: قيل الحكمة من تخصيص الأترجة بالتمثيل دون غيرها من الفاكهة التي تجمع طيب الطعم والريح كالتفاحة لأنه يتداوى بقشرها وهو مفرح بالخاصيَّة، ويستخرج من حبِّها الدهن وله منافع.
وقيل : إن الجن لا تقرب البيت الذي فيه الأترج فناسب أن يمثل به القرآن الذي لا تقترب منه الشياطين.
قال: وغلاف حبه أبيض فيناسب قلب المؤمن، وفيه أيضاً من المزايا، كبرُ حجمه وحسن منظره وتَفْريح لونه ولين ملمسه وفي أكله مع الالتذاذ ؛ طيب النكهة، ودباغ معدة، وجودة هضم، وله منافع أخرى.
وقال العلامة المباركفوري : وجه التشبيه بالأترجة لأنها أفضل ما يوجد من الثمار في سائر البلدان وأجدى لأسباب كثيرة جامعة للصفات المطلوبة منها والخواص الموجودة فيها فمن ذلك كبر جرمها، وحسن منظرها، وطيب مطعمها، ولين ملمسها، تأخذ بالأبصار صبغةً ولوناً، فاقع لونها، تسر الناظرين، تتوق إليها النفس قبل التناول، تفيد آكلها بعد الالتذاذ، وتشترك الحواس الأربع فيها البصر والذوق والشم واللمس.
وقال العلامة العظيم أبادي : الأترجة جامعة لطيب الطعم والرائحة وحسن اللون ومنافع كثيرة، والمقصود بضرب المثل بها بيان لشأن المؤمن وارتفاع عمله.
وقال ابن القيم : وحقيق بشيء هذه منافعه أن يُشبَّه به خلاصة الوجود وهو المؤمن الذي يقرأ القرآن، وكان بعض السلف يحب النظر إليه لمـا في منظره من التفريح.
وقيل في قوله (طعمُها طيِّبٌ وريحُها طيبٌ) خصَّ صفة الإيمان بالطعم وصفة التلاوة بالرائحة؛ لأنّ الطّعم أثبت وأدوم من الرائحة..
الوصف النباتي[عدل]
شجرة من الحمضيات يصل ارتفاعها إلى خمسة أمتار، ناعمة الأغصان والأوراق، أزهارها بيضاء وثمرتها تشبه الليمونة إلا أنها أكبر بكثير ذات لون أصفر (يميل إلى البرتقالي عند النضج). للثمرة رائحة مميزة زكية ماؤها حامض.
تركيب النبات[عدل]
تحتوي قشور ثمرة الاترج على زيت طيار والمكون الرئيسي ليمونين والذي يشكل نسبة 90٪ من محتويات الزيت وتحتوي القشور على فلافونيدات وكومارينز وتربينات ثلاثية وفيتامين C وكاروتين ومواد بكتينية.
فوائد النبات[عدل]
في الأترج منافع كثيرة، مركب من أربعة أشياء: قشر، ولحم، وحمض، وبذر، ولكل واحد منها مزاج يخصه. وقال ابن البيطار:
«قوة الأترج تلطف وتقطع وتبرد وتطفئ حرارة الكبد وتقوي المعدة وتزيد في شهوة الطعام وتقمع حدة المرة الصفراء وتزيل الغم العارض منها، ويسكن العطش ويقطع الإسهال وحماضه نافع من الخفقان وحب الاترج ينفع من لدغ العقارب.»
منافع قشره[عدل]
أنه إذا جعل في الثياب منع السوس، ورائحته تصلح فساد الهواء والوباء، ويطيب النكهة إذا أمسكه في الفم، ويحلل الرياح ،وإذا جعل في الطعام كالأبازير، أعان على الهضم
قال صاحب القانون:
«وعصارة قشره تنفع من نهش الأفاعي شرباً، وقشره ضماداً، وحراقة قشره طلاء جيد للبرص.»
منافع لحمه[عدل]
فملطف لحرارة المعدة، نافع لأصحاب المرة الصفراء، قامع للبخارات الحارة.
قال ابن ماسويه:
«خاصية حبه النفع من السموم القاتلة إذا شرب منه وزن مثقال مقشراً بماء فاتر وطلاء مطبوخ، وإن دق ووضع على موضع اللسعة، نفع، وهو ملين للطبيعة، مطيب للنكهة، وأكثر هذا الفعل موجود في قشره»
مراجع[عدل]
^ تعديل القيمة في ويكي بيانات"معرف Citrus medica في موسوعة الحياة". eol.org. اطلع عليه بتاريخ 6 يوليو 2016.
^ البخاري (5111، 7121)
^ مسلم (797).
{{كومنز|Citrus_fruits#Citrons|تحرير أترج
/////////////
به عبری اِترُگ:
אתרוג (שם מדעיCitrus medica) הוא מין של עץ ירוק-עד מסוג פרי הדר ושמו של פרי העץ. מקור האתרוג הוא דרום-מזרח אסיה, ומקור שמו הוא ככל הנראה במילה הפרסית תֻרֻנְג'.
האתרוג הוא אחד מחמשת מיני ההדרים המקוריים בטבע (לצד הפומלו, הקי ליים, המנדרינה וה-Citrus halimii). כל שאר מיני ההדרים, התפתחו או פותחו על ידי הכלאה טבעית או מלאכותית, של מינים שונים מהסוג.
///////////
به ترکی آقاچ کاوونو:
Ağaç kavunu (Citrus medica), sedef otugiller (Rutaceae) familyasından meyvesi yenen bir bitki türü. Kalın ve sert kabuğu ile bilinir. Genelde bir süre saklandıktan sonra ya da hamur işlerinin içine katılarak tüketilir. Bazı kültürlerde meyve çayı yapımında kullanılır. Ağaç kavunlarının en çok yetiştiği yerler Akdeniz çevresi, Hindistan'ın bazı bölgeleri ve Güney ile Orta Amerika'dır.

Ağaç kavunu yavaş büyüyen bir ağaçtır. 3 yaşına geldiğinde meyve vermeye başlar. Meyvesinin boyu eninden büyük genelde 12-15 cm arasındadır. Kabuğu kalın, sert ve kokuludur. Dış kabuğu üzerinde pürüz ve çıkıntılar bulunur.
///////////
Citron
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Citron (disambiguation).
Not to be confused with Citroën.
Citron
Citrus medica
Chinesische Zedrat Zitrone.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
C. medica
Citrus medica
L.
The citron is a large fragrant citrus fruit with a thick rind, botanically classified as Citrus medica by both theSwingle and Tanaka botanical name systems. It is one of the four original citrus fruits (the others beingpomelomandarin and papeda), from which most other citrus types developed through natural hybrid speciation or artificial hybridization.[1]
Contents
  [show
Etymology[edit]
The fruit's English name "citron" derives ultimately from Latin, citrus, which is also the origin of the genus name.
Other languages[edit]
A source of confusion is that citron or similar words in FrenchLithuanianHungarianFinnishLatvian, theWest Slavic languages, and all Germanic languages but English are false friends, as they refer to the lemon. Indeed, into the 16th century, the English name citron included the lemon and perhaps the lime as well.[2]
In Persian languages, it is called Turunj, as against "Naraj" (bitter orange); both names borrowed by Arabicand introduced into Spain and Portugal after their occupation by the Muslims in AD 711, whence it became the source of the name, 'orange.' In Syria it is called Kabbad;[3] in Japanese it is called Bushukan (maybe referring only to the fingered varieties).[4]
Uses[edit]
Culinary[edit]
Main article: Succade
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b5/Halv_sukat.JPG/220px-Halv_sukat.JPG
A citron halved and depulped, cooked in sugar
While the lemon or orange are peeled to consume their pulpy and juicy segments, the citron's pulp is dry, containing a small quantity of insipid juice, if any. The main content of a citron fruit is the thick white rind, which adheres to the segments and cannot be separated from them easily. The citron gets halved and depulped, then its rind is cooked in sugar, diced, and used as a confection.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b2/Citron_cake.jpg/220px-Citron_cake.jpg
citron torte
Today the citron is used for the fragrance or zest of its flavedo, but the most important part is still the inner rind (known as pith or albedo), which is a fairly important article in international trade and is widely employed in the food industry as succade,[5] as it is known when it is candied in sugar.
The dozens of varieties of citron are collectively known as Lebu in Bangladesh, where it is the primary citrus fruit.
In Iran, the citron's thick white rind is used to make jam; in Pakistan the fruit is used to make jam but is also pickled; in South Indian cuisine, the citron is widely used in pickles and preserves. In the United States, citron is an important ingredient in holiday fruit cakes. In Korea, citron is used to make an herbal tea called yujacha, which supposedly helps to suppress coughing, relieve hangovers, and is effective in curing indigestion.[6]
Medicinal[edit]
From ancient through medieval times, the citron was used mainly for medical purposes: to combatseasicknesspulmonary troubles, intestinal ailments, scurvy and other disorders. The essential oil of theflavedo (the outermost, pigmented layer of rind) was also regarded as an antibiotic. Citron juice with winewas considered an effective antidote to poison, as Theophrastus reported. In the Ayurvedic system of medicine, the juice is still used for treating conditions like nausea, vomiting, and excessive thirst.
The juice of the citron has a high Vitamin C content and used medicinally as an anthelmintic, appetizer, tonic, in cough, rheumatism, vomiting, flatulence, haemorrhoids, skin diseases and weak eyesight.[7]
There is an increasing market for the citron for the soluble fiber (pectin) found in its thick albedo.[8]
Religious[edit]
In Judaism[edit]
Main article: Etrog
The citron is also used by Jews (the word for it in Hebrew is etrog) for a religious ritual during the Feast of Tabernacles; therefore, is considered to be a Jewish symbol which is found on various Hebrew antiques and archaeological findings.[9] Citrons used for ritual purposes cannot be grown by grafting branches.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/5/51/Buddhahand2.jpg/220px-Buddhahand2.jpg
In Buddhism[edit]
Main article: Buddha's hand
A variety of citron native to China has sections that separate into finger-like parts and is used as an offeringin Buddhist temples.
Perfumery[edit]
For many centuries, citron's fragrant essential oil has been used in perfumery, the same oil that was used medicinally for its antibiotic properties. Its major constituent is limonene.[10]
Description and variation[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/2a/Zitronatszitrone.jpg/220px-Zitronatszitrone.jpg
A citron or citron-like hybrid of Italian origin (note the thick rind).
Fruit[edit]
The citron fruit is usually ovate or oblong, narrowing towards the stylar end. However, the citron's fruit shape is highly variable, due to the large quantity of albedo, which forms independently according to the fruits' position on the tree, twig orientation, and many other factors. The rind is leathery, furrowed, and adherent. The inner portion is thick, white and hard; the outer is uniformly thin and very fragrant. The pulp is usually acidic, but also can be sweet, and even pulpless varieties are found.
Most citron varieties contain a large number of monoembryonic seeds. They are white, with dark innercoats and red-purplish chalazal spots for the acidic varieties, and colorless for the sweet ones. Some citron varieties are also distinct, having persistent styles, that do not fall off after fecundation. Those are usually promoted for etrog use.
Some citrons have medium-sized oil bubbles at the outer surface, medially distant to each other. Some varieties are ribbed and faintly warted on the outer surface. There is also a fingered citron variety called Buddha's hand.
The color varies from green, when unripe, to a yellow-orange when overripe. The citron does not fall off the tree and can reach 8–10 pounds (4–5 kg) if not picked before fully mature.[11] However, they should be picked before the winter, as the branches might bend or break to the ground, and may cause numerous fungal diseases for the tree.
Plant[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/9e/Simanim.jpg/220px-Simanim.jpg
A pure citron, of any kind, has a large portion of albedo, which is important for the production of Succade.
Citrus medica is a slow-growing shrub or small tree that reaches a height of about 8 to 15 ft (2 to 5 m). It has irregular straggling branches and stiff twigs and long spines at the leaf axils. The evergreen leaves are green and lemon-scented with slightly serrate edges, ovate-lanceolate or ovate elliptic 2.5 to 7.0 inches long.Petioles are usually wingless or with minor wings. The clustered flowers of the acidic varieties are purplish tinted from outside, but the sweet ones are white-yellowish.
Citron varieties
3 etrog.JPG
Acidic-pulp varieties
·         Balady citron
·         Diamante citron
·         Greek citron
Non-acidic varieties
·         Corsican citron
·         Moroccan citron
Pulpless varieties
·         Fingered citron
·         Yemenite citron
Citron Hybrids
·         Florentine citron
·         Kabbad
·         Lumia
·         Ponderosa lemon
·         Rhobs el Arsa
Related articles
·         Citrus taxonomy
·         Etrog
·         Succade
·         Sukkot
·         v
·         t
·         e
The citron tree is very vigorous with almost no dormancy, blooming several times a year, and is therefore fragile and extremely sensitive to frost.[12]
Varieties and hybrids[edit]
The acidic varieties include the Florentine and Diamante citron from Italy, the Greek citron and the Balady citron from Israel.[13] The sweet varieties include the Corsican and Moroccan citrons. Between the pulpless are also some fingered varieties and the Yemenite citron.
There are also a number of citron hybrids; for example, ponderosa lemon, the lumia and rhobs el Arsa are known citron hybrids, some are claiming that even the Florentine citron is not pure citron, but a citron hybrid.
Origin and distribution[edit]
Despite the variation among the cultivars, authorities agree the citron is an old and original species. There is molecular evidence that all other cultivated citrus species arose by hybridization among four ancestral types, which are the citron, pomelomandarin and some papedas. The citron is believed to be the purest of them all, since it is usually fertilized by self-pollination, and is therefore generally considered to be a male parent of any citrus hybrid rather than a female one.[14][15][16][17][18][19]
Today, authorities agree that all citrus species are native to Southeast Asia where they are found wild and in an uncultivated form. The story of how they spread to the Mediterranean has been reported by Francesco Calabrese,[20] Henri Chapot,[21] Samuel Tolkowsky,[22] Elizabetta Nicolisi,[23] and others.[24][25][26][27]
The citron could also be native to India where it borders on Burma, in valleys at the foot of theHimalayas, and in the Indian Western Ghats.[28][29] It is thought that by the time of Theophrastus, the citron was mostly cultivated in the Persian Gulf on its way to the Mediterranean basin, where it was cultivated during the later centuries in different areas as described by Erich Isaac.[30] Many mention the role of Alexander the Great and his armies as they attacked Persia and what is today Pakistan, as being responsible for the spread of the citron westward, reaching the European countries such as Macedoniaand Italy.[31][32][33][34][35][36][37][38]
Antiquity[edit]
Leviticus mentions the "fruit of the tree hadar" as being required for ritual use during the Feast of Tabernacles (Lev. 23:40). According to Rabbinical tradition, the "fruit of the tree hadar" refers to the citron, which the Israelites brought to Israel from their exile in Egypt, where theEgyptologist and archaeologist Victor Loret claimed to have identified it depicted on the walls of the botanical garden at the Karnak Temple, which dates back to the time of Thutmosis III, approximately 3,000 years ago.[39]
The citron has been cultivated since ancient times, predating the cultivation of other citrus species.[40]
Theophrastus[edit]
The following description on citron was given by Theophrastus[41]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/1d/A_species_of_citrus_fruit_%28Citrus_sarcodactylis_Hort._Bog.%29%3B_Wellcome_V0042687.jpg/220px-A_species_of_citrus_fruit_%28Citrus_sarcodactylis_Hort._Bog.%29%3B_Wellcome_V0042687.jpg
Illustration of fingered citron with the leaves and thorns that are common to all varieties of citron.
In the east and south there are special plants... i.e. in Media and Persia there are many types of fruit, between them there is a fruit called Median or Persian Apple. The tree has a leaf similar to and almost identical with that of the andrachn (Arbutus andrachne L.), but has thorns like those of the apios (the wild pearPyrus amygdaliformis Vill.) or the firethornCotoneaster pyracanthaSpach.), except that they are white, smooth, sharp and strong.
The fruit is not eaten, but is very fragrant, as is also the leaf of the tree; and the fruit is put among clothes, it keeps them from being moth-eaten. It is also useful when one has drunk deadly poison, for when it is administered in wine; it upsets the stomach and brings up the poison. It is also useful to improve the breath, for if one boils the inner part of the fruit in a dish or squeezes it into the mouth in some other medium, it makes the breath more pleasant.
The seed is removed from the fruit and sown in the spring in carefully tilled beds, and it is watered every fourth or fifth day. As soon the plant is strong it is transplanted, also in the spring, to a soft, well watered site, where the soil is not very fine, for it prefers such places.
And it bears its fruit at all seasons, for when some have gathered, the flower of the others is on the tree and is ripening others. Of the flowers I have said[42] those that have a sort of distaff [meaning the pistil] projecting from the middle are fertile, while those that do not have this are sterile. It is also sown, like date palms, in pots punctured with holes.
This tree, as has been remarked, grows in Media and Persia.
Pliny the Elder[edit]
Citron was also described by Pliny the Elder, who called it nata Assyria malus. The following is from his book Natural History:
There is another tree also with the same name of "citrus," and bears a fruit that is held by some persons in particular dislike for its smell and remarkable bitterness; while, on the other hand, there are some who esteem it very highly. This tree is used as an ornament to houses; it requires, however, no further description.[43]
The citron tree, called the Assyrian, and by some the Median apple, is an antidote against poisons. The leaf is similar to that of thearbute, except that it has small prickles running across it. As to the fruit, it is never eaten, but it is remarkable for its extremely powerful smell, which is the case, also, with the leaves; indeed, the odour is so strong, that it will penetrate clothes, when they are once impregnated with it, and hence it is very useful in repelling the attacks of noxious insects.
The tree bears fruit at all seasons of the year; while some is falling off, other fruit is ripening, and other, again, just bursting into birth. Various nations have attempted to naturalize this tree among them, for the sake of its medical properties, by planting it in pots of clay, with holes drilled in them, for the purpose of introducing the air to the roots; and I would here remark, once for all, that it is as well to remember that the best plan is to pack all slips of trees that have to be carried to any distance, as close together as they can possibly be placed.
It has been found, however, that this tree will grow nowhere except in Media or Persia. It is this fruit, the pips of which, as we have already mentioned, the Parthian grandees employ in seasoning their ragouts, as being peculiarly conducive to the sweetening of the breath. We find no other tree very highly commended that is produced in Media.[44]
Citrons, either the pulp of them or the pips, are taken in wine as an antidote to poisons. A decoction of citrons, or the juice extracted from them, is used as a gargle to impart sweetness to the breath. The pips of this fruit are recommended for pregnant women to chew when affected with qualmishness. Citrons are good, also, for a weak stomach, but it is not easy to eat them except with vinegar.[45]
See also[edit]
·         Gallery of Etrog citrons
·         Gallery of Fingered citrons
Gallery[edit]
·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/65/Cedri_BMK.jpg/240px-Cedri_BMK.jpg

·          

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/e9/Citrons_leaves.jpg/216px-Citrons_leaves.jpg

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/20/Lipari-Citrons_%283%29.jpg/135px-Lipari-Citrons_%283%29.jpg

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/09/%E0%B4%AE%E0%B4%BE%E0%B4%A4%E0%B4%B3%E0%B4%A8%E0%B4%BE%E0%B4%B0%E0%B4%95%E0%B4%82.JPG/240px-%E0%B4%AE%E0%B4%BE%E0%B4%A4%E0%B4%B3%E0%B4%A8%E0%B4%BE%E0%B4%B0%E0%B4%95%E0%B4%82.JPG

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/12/Cidra_flor.JPG/135px-Cidra_flor.JPG

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/40/Citrus_3859.JPG/120px-Citrus_3859.JPG

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/83/C%C3%A9drat.jpg/142px-C%C3%A9drat.jpg
Notes[edit]
1.     Jump up^ Klein, J. (2014). "Citron Cultivation, Production and Uses in the Mediterranean Region". In Z. Yaniv; N. Dudai. Medicinal and Aromatic Plants of the Middle-East 2. Springer Netherlands. pp. 199–214.doi:10.1007/978-94-017-9276-9_10.
3.     Jump up^ "Citrus medica" (PDF). plantlives.com.
4.     Jump up^ "Buddha". ucr.edu.
·         The Citron in Crete
·         Vine Tree Orchards
7.     Jump up^ "Matulunga (Citrus medica)". frlht.org.
·         Pectin extraction...
·         Scholarly Document
·         Free Patents Online
·         Peak of Health
·         See also FiberStar and NYU Langone Medical Center
9.     Jump up^ See Etrog
10.  Jump up^ Inouye, S.; Takizawa, T.; Yamaguchi, H. (2001). "Antibacterial activity of essential oils and their major constituents against respiratory tract pathogens by gaseous contact". Journal of Antimicrobial Chemotherapy47 (5): 565–573. doi:10.1093/jac/47.5.565PMID 11328766.
11.  Jump up^ Un curieux Cedrat marocain, Chapot 1950.
12.  Jump up^ "Website Disabled". ucr.edu.
13.  Jump up^ Meena, Ajay Kumar; Kandale, Ajit; Rao,M.M.; Panda, P.; Reddy, Govind (2011). "A review on citron-pharmacognosy, phytochemistry and medicinal uses" (PDF). The Journal of Pharmacy 2 (1): 14–20.
20.  Jump up^ Calabrese, La favolosa storia degli agrumi. L'EPOS, 1998, Palerno Italy.English translation in Citrus: the genus citrus
21.  Jump up^ Capot, "The citrus plant", p.6-13. in: Citrus. Ciba-Geigy Agrochemicals Tech. Monogr.4. Ciba-Geigy Ltd., 1975, Basle, Switzerland.
22.  Jump up^ Tolkowsky, Hesperides. A history of the culture and use of citrus fruits, p.371. John Bale, Sons and Curnow, 1938, London, England.
24.  Jump up^ "Website Disabled". ucr.edu.
25.  Jump up^ "Citron". purdue.edu.
31.  Jump up^ "Citron". purdue.edu.
32.  Jump up^ "ethrog". ucr.edu.
34.  Jump up^ "Citrus". google.com.
37.  Jump up^ "Food in China". google.com.
41.  Jump up^ Historia plantarum 4.4.2-3 (exc. Athenaeus Deipnosophistae 3.83.d-f); cf. Vergil Georgics 2.126-135; Pliny Naturalis historia 12.15,16.
42.  Jump up^ Historia plantarum 1.13.4.
References[edit]
·         Evyatar Marienberg and David Carpenter, The Stealing of the ‘Apple of Eve’ from the 13th century Synagogue of Winchester, Henri III Fine Rolls Project, Fine of the Month: December 2011
&&&&&&&&