آبار. (اِ) اُسْرُب . سرب . || سرب سوخته
. آنُک محرق . رصاص اسود. (قاموس ). سرب سیاه . و طریقه ٔ ساختن آن آن است که سرب را
در تابه ای آهنین نهند و کاسه ای که بن آن سوراخ است بر روی تابه واژگون کنند و بدمند
تا آنگاه که سرب سوخته گردد و آن در علاج ریشها و بواسیر و سرطان بکار است . و نیز
توتیا و اثمد را آبار نام داده اند، چه ماده ٔ عامله ٔ آن سرب سوخته است .
//////////
آبار. آنکه محرق است بپارسی سرب سوخته را گویند صفت آن
بستانند تابه آهنین و سرب ریزه کرده را بر روی آهن نهند و قدری گوگرد در وی اندازند
و کاسه کواری سوراخدار بر سر او پوشانند و در اندرون کوره آهنگری گذاشته دم را بدمند
تا او سوخته گردد برداشته استعمال کنند و طبیعت او سرد بود در دوم و منفعت وی آنست
که چون مقتول کنند نشفه ریشهای چشم بکند و دانههای او را سودمند بود جهت ریشهای مفاصل
ریشهای ذکر و خصیه چون در آن موضع ذرور کنند نافع بود و همچنان بواسیر و سرطان و ریشهای
بد را و بدل آن اثمد است اما باید که سرب را در تابه آهن کنند و کاسه را ته سوراخ کنند
و بر سر آن تابه آهن نهند با مقداری گوگرد و چندان آتش کنند که تابه سرخ شود و گوگرد
روشن شود و چند کرت کنند تا سرب نغز سوخته شود و او را از زکال و خاکستر جدا سازند
و چند مرتبه بشویند بعد از آن بکار دارند اما باید او را چنان بسوزانند که بگونه زرنیخ
شود
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: آبار به مدّ
الف رصاص اسود محرق است به یونانی امولیقون گویند و بهندی بنک و همچنین اسرنج و مرداسنج
نیز از سوخته رصاص اسود حاصل میشود
شیخ الرئیس در مفردات قانون فرماید: الابار
و الانک هما الرصاص الاسود.
اختیارات بدیعی
////////////
اابار"
بمد الف و فتح بای موحده و الف و رای مهمله
ماهیت
آن رصاص اسود محرق است بیونانی امولیقون
نامند و کویند امولیقون اسم رومی آبار است و بهندی بنک بفتح بای موحده و سکون نون و
کاف فارسی نامند و همچنین اسرنج و مرداسنج نیز از سوختۀ رصاص اسود حاصل می شود شیخ
الرئیس در مفردات قانون فرموده الآبار و الانک هما الرصاص الاسود و بالجمله
ص: 1
طبیعت
آن سرد و خشک در دوم است افعال و خواص و
منافع آن مجفف و جالی و محلل و اکتحال مغسول آن جهت حرقت چشم و جوشش آن و ذرور آن جهت
جراحت خصیه و اعصاب و بواسیر و زخمهای کهنه و سرطانی و نزف اندم و سیلان رطوبات و طلای
آن با روغن کل سرخ جهت خروج مقعده و با سرکه جهت تحلیل ورمها و استسقا نافع بدل آن
اسرنج است مضار آن خوردن آن کشنده اصلاح آن قئ کردن بروغن و اشیای دهنیه و امراق دسمه
بود و دستور احراق و غسل و شیافات آن در قرابادین تالیف این فقیر مسمی بمجمع الجوامع
ذکر یافت و دستور احراق و غسل آن در مقدمۀ این کتاب نیز.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&&&&&&&&
ابیل . [ اَ ] (اِ) نام نباتی است ، بیخش
چون شلغم و خوش طعم ، برگش مانند اسپست ، شاخهای او بسیار و تخمش شبیه به تخم زردک
. در کنار دریاروید و مؤلف اختیارات گفته است برگ آن آنچه در زمین خشک رسته باشد قاتل
است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
////////////
اابیل"
مترجم کتاب ابو ریحان کوید این اسم مسموع نیست و بر حرف
دویم آن وثوقی نی و آن بیخی است که بحندقوقا ماند و بنبات رطبه مشابهت دارد و در
بهار روید و آن را شاخهای بسیار بود و تخم آن بتخم کزر ماند و حکیم میر محمد مؤمن
در تحفه نوشته نباتی است بیخش شبیه بشلغم و خوش طعم و برکش مانند اسپست و شاخهای
آن بسیار و تخمش مثل تخم زردک و در کنار رودها روید
طبیعت آن"
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص آن"
مدر بول و جهت سپرز آزموده مقدار شربت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&&&&&&&
آجر.[ ج ُ ] (معرب ، اِ) معرب آگور، از
فارسی یا بگفته ٔ منتهی الارب یونانی . خشت پخته . آجور. آگور.
خشت . [ خ ِ ] (اِ) آجر خام و ناپخته .
(از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). پاره ای گل که آن را در قالبی ریزند و چون شکل
قالب بخود گرفت قالب را از آن خارج کنند وسپس آن پاره گل ، شکل قالب گرفته ، را در
آفتاب گذارند تا خشک شود و بعد آن را در ساختمانها بکار برند. می گویند خشت بهتر از
آجر عایق گرما و صدا است . این پاره گل را گاه به جای «خشت « »خشت خام » نیز می گویند
و چون خشت خام را بپزند آجر میشود. لَبِن
///////////
ااجر
بمد همزه و ضم جیم و رای مهملۀ مشدده بعربی لبن بکسر لام
و سکون بای موحده و نون و بر وزن کتف و ابل نیز آمده و از لغات مثلثه است و بفارسی
خشت و بهندی انیته نامند
ماهیت
آن بدانکه آن دو قسم می باشد یکی قسم سفید است که در کورۀ
آهک پزی می پزند و این قسم بهتر و مستعمل در اعمال طب است و قسم دوم آجر سرخ است و
آن را در کورۀ آجرپزی باین طریق می پزند که خشت خام خشک کرده را ته بته چیده ما
بین هر دو ته آن شاخهای چوب درخت ناک یا چوب درخت دیکر یا سرکین کاو و یا غیر آن
کذاشته آتش می دهند تا تمام چوب و سرکین که ما بین آجرها است سوخته شود و همه خشتها
پخته کردد پس می کذارند تا سرد شود برداشته بخرچ می آورند و بهترین آن تمام پخته
یکسان آن است و در بعضی کورها قدری نوشادر خصوص در آنها که از فضلات طبخ داده
باشند و یا خاک آنها حر یعنی خالص نباشد بلکه آغشته باشد با فضلات بعمل می آید و
نیز قطعهای خزفی جوش خورده سیاه و بنفش از همه کورها برمی آید در بعضی بیشتر و در
بعضی کمتر بهمان جهت که از شدت حرارت آتش کداخته لطیف آن تحلیل یافته کثیف آن می
ماند
ص: 19
"طبیعت"
آن کرم در دوم و خشک در چهارم
"افعال و خواص و منافع آن"
"امراض الراس"
چون آجر سفید آب ندیده را در آتش سرخ نمایند که مانند
اخکر شود و در آب و یا شراب اندازند آن مقدار که بجوش آید و چادری بر سر کرفته سر
را ببخار آن بدارند تا عرق شود جهت تحلیل مواد باردۀ دماغیه و نزلات مزمنه و درد
سر کهنه بیعدیل و مجرب است و ضماد آن با نمک و سرکه جهت حزاز نافع الاورام و البثور
و الریاح و الاستسقاء و البواسیر و غیرها چون خشت پختۀ آب ندیدۀ درست یا قطعۀ از
ان را خصوص که سفید باشد بآتش کرم کرده قدری آب یا شراب بران پاشیده در نمدی و یا
پارچۀ پنبه داری پیچیده بر عضوی که وجع بارد حادث از سردی و یا ریح محتبس و یا ورم
بارد و یا بر موضع بواسیر که وجع شدید داشته باشد تکمید نمایند موجب تعریق آن عضو
و دفع مواد بارده و تحلیل و تسکین وجع آنست و ضماد آن با آب غوره جهت شری و منع
ظهور آن و با سرکین کاو جهت تحلیل اورام و بثور بلغمی و استسقای لحمی و زقی و سوء
القنیه و ذرور آن برای قطع خون جراحات و جلوس بر روی آجر کرم کرده زحیر رطوبی و
بارد ریحی و وجع بواسیری را مجرب و مسکن آن است خصوص که روغن کل سرخ بر ان ریخته
باشند و چون دو آجر آب ندیده را برهم بسایند و کرد آن را بر عضوی که وجع و ورم
بارد داشته باشد عسل بمالند و آن را بران بپاشند و در آفتاب نشینند وجع و ورم آن
را زائل سازد و اطبای هند را زعم آنست که چون آجر را ریزه کرده در دوغ کاو اندازند
و یک شب بکذارند و صبح صافی نموده آن دوغ را بنوشند قرحۀ مزمنه را نافع آنست و اما
دهن آجر که آن را دهن المبارک و دهن المنفذ نیز نامند بنهایت کرم است
ص: 10
افعال و خواص آن"
سریع النفوذ و محلل و معرق و ملطف و سعوط آن جهت صرع و
لقوه و نسیان و آشامید آن برای صرع و فالج و لقوه نافع و قطور آن در بینی جهت صرع
و در کوش جهت ثقل سامعه و نشوق آن برای فالج و امراض باردۀ دماغی و مالیدن آن بر
مؤخر دماغ برای نسیان و با شراب زوفی جهت ضیق النفس و دفع فضلات ریه و اکتحال آن
جهت تحلیل آب نازل در چشم بی نظیر و مالیدن آن بودند ان کشندۀ کرم و مسکن الم آن
است و آشامیدن آن جهت کشتن کرم معده و امعا و تفتیت سنک مثانه مجرب و جهت ادرار
بول و سائر امراض باردۀ مثانه و مغص بارد و ریاح و ففخ ظاهری و باطنی و تحلیل خون
منجمد و جهت عرق النسا و مفاصل مفید و حمول آن جهت کشودن دم بواسیر و اسقاط دانۀ
آن و رفع کرمهای مقعده و فرزجۀ آن جهت کشودن دم حیض و اخراج جنین زنده و مرده و
مشیمه سریع الاثر و طلا و آشامیدن آن جهت سموم
بارده و کزیدن عقرب و ضماد آن با اشق جهت ورم سپرز بنهایت
مفید مقدار شربت آن از یک مثقال تا دو مثقال مضر معده مصلح آن سرکه و مضر کرده
مصلح آن کثیرا است و باقی افعال و خواص و صنعت دهن آن در قرابادین مجمع الجوامع
ذکر یافت.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&&&&
آچین . (اِ) درختی عظیم با برگی کم عرض
و طویل و گلی پنج برگ و سفید و خوشبوی ، و این درخت در اول گل آرد و سپس برگ کند و
پوست بیخ آن مسهلی قوی است .
///////////////
ااچین
بفتح همزه و کسر جیم فارسی و سکون یای مثنات تحتانیه و
نون
ماهیت آن
درختی است عظیم برک آن اندک عریض طولانی و از برک انبه و
جامون بزرکتر و ضخیم تر و کل آن سفید و خوش بو و برکهای آن سفید و پنج عدد و طرف
پائین اندرون برکها زرد و طرف بیرون ساقه و برک آن سرخ رنک و درخت آن تمام خزان می
کند و در اول بهار اول کل می کند پس برک برمی آورد
ص: 11
"طبیعت"
آن کرم و خشک
افعال و خواص آن
آشامیدن پوست بیخ آن مسهل قوی و جهت آتشک و قروح خبیثه
نافع و اکر اسهال زیاده نماید و کرمی کند مصلح آن آشامیدن دوغ است و ضماد آن محلل
و منضج اورام صلبه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&&&&
آردتوله←آردهاله
آردهاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) (از:
آرد، دقیق + اهاله ٔ عربی ، روغن و چربو) کاچی . حریره ٔ آردی . (زمخشری ). اوماج
. (صراح ). سخینه . (صراح ) (زمخشری ). بلماق . بولماج . آرددوله . آردتوله . آرداله
. (مهذب الاسماء). اَردوله .
////////////
ااردتوله"
بمد الف و سکون را و دال مهملتین و ضم تای مثنات فوقانیه
و سکون واو و فتح لام و ها
ماهیت آن"
صاحب برهان قاطع کفته آشی است مانند کاچی که از آرد می
پزند و بیشتر مردم درویش و فرومایه می خورند و بعربی آن را محنات نامند بدانکه
محنات غیر این است چنانچه ان شاء اللّه تعالی در حرف الصاد خواهد آمد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&&&
آرغیس . (اِ) آرغیش . اَرغیس . پوست بیخ
زرشک و او را در داروهای چشم بکار برند. (برهان ). عودالریح . این کلمه محتمل است مصحف
بارباریس یا امبرباریس باشد.
/////////////////
ارغیس. بزبان اهل مصر و شام عود ریح خوانند
و آن قشر بیخ انبر باری است و بپارسی پوست بیخ زرشک خوانند و طبع او گرم است بدرجه
اول و خشک است بدرجه دوم منفعت وی آن است که چون او را بجوشانند و بدان مضمضه کنند
قلاع را زایل کند در هر دهن که باشد و هر نوع قلاع که باشد و بغایت مجرب است و اگر
بجوشانند و در چشم چکانند رطوبت که باشد خشک گرداند و سودمند بود جهت دردی که مزمن
شده باشد و اگر پیش از درد چشم استعمال کنند صحت چشم را نگاه دارد و اگر بطیخ آن احتقان
کنند ریش روده را نافع بود و اگر با شراب یا سرکه بجوشانند و بیاشامند نافع بود جهت
درد جگر و ورم آن را نرم کند و صاحب جامع گوید که اطبای مصر در داروهای چشم بدل، مامیران
کمّی ارغیس بکار میدارند
صاحب مخزن الادویه مینویسد: ارغیس به
مدّ الف و کسر غین بزبان اهل دمشق و مصر عود الریح و بپارسی پوست بیخ زرشک است- زرشک
بانگلیسیBARBERRY
اختیارات بدیعی، ص: 16
////////////////
اارغیس"
بمد الف و سکون راء مهمله و کسر غین معجمه و سکون یای
مثنات تحتانیه و سین مهمله در آخر بزبان اهل دمشق و مصر عود الریح و بفارسی پوست
بیخ زرد شده نامند
ص: 19
ماهیت آن"
پوست بیخ انبرباریس است که بفارسی زرشک نامند
طبیعت آن"
کرم در اول و خشک در دوم
افعال و خواص آن"
با قوت بارده و قابضه و مانع تعفن اخلاط و مفتح و با قوت
رادعه و قلاع و استرخای لثه و ضعف باصره را نافع و مجفف قروح است
"امراض العین"
قطور خیسانیدۀ آن و بدستور جوشانیدۀ آن در کلاب جهت تجفیف
رطوبات سائله از چشم و رفع بقایای رمد مزمن بغایت مفید و اکر پیش از حدوث رمد در
چشم کشند حفظ صحت آن نماید و اهل مصر بدل مامیران در امراض عین مستعمل دارند و
اکتحال آن مقوی باصره و عصارۀ مطبوخ معقود آن در افعال مانند حضض هندی است الفم
مضمضه به آب طبیخ ان جهت قلاع خبیثۀ بن دندان و در دندان و تقویت لثه مفید
"اعضاء الغذاء و الامعاء"
آشامیدن طبیخ آن با شراب جهت امراض مذکوره و جرم آن با
شراب جهت درد جکر بی تب و به آب سرد با تب و حقنه بطبیخ آن منقی چرک و قرحۀ امعا و
طبیخ آن جهت رفع کرم جکر کوسفند مجرب مقدار شربت از جرم آن دو مثقال و از طبیخ آن
تا سی درم بدل آن مامیران چینی و حضض هندی است در امراض عین و بعضی حضض مکی کفته
اند مضر صاحب سرفه مصلح آن عسل است و عصارۀ مطبوخ منعقد آن در افعال مانند حضض مکی
است و شیخ الرئیس نوشته که بعضی کفته اند که چون بیخ آن را سه مرتبه بر شکم زن
حامله بزنند و یا لطوخ بر ان نمایند اسقاط جنین کند و جهت سیلان دم از اسفل نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&&&
اسیوس . [ اَس ْ] (اِ) بیونانی نمک چینی
را گویند که شوره باشد و باروت را از آن سازند و درهندوستان بدان آب سرد کنند. و بعضی
گویند سنگی باشدبغایت سست و بزردی مایل و چون نزدیک زبان آورند زبان را بگزد و اگر
آنرا با آرد باقلا بر نقرس ضماد کنندنافع باشد. (برهان قاطع). حکیم مؤمن آرد: آسیوس
به الف ممدوده بلغت یونانی اسم نمک چینی است و آن نمکی است که بر روی سنگ سفید سبک
و نوعی بر روی سنگ مایل بزردی از نم دریا بهم میرسد و آنرا آسیوس و نمک را زهره ٔ اسیوس
نامند و شبیه است به نوشادر و قوی تر از سنگ او است و بهترین سنگ ، سریعالتفتیت است
که رگهای زرد قلیل غایر داشته باشد. در سیم گرم و خشک و بالذع و معفن و جهت قروح کهنه
ٔ یابسه ٔ عسرالاندمال و بردن گوشت زیادة و با عسل منقی زخمها و با موم روغن مانع انتشار
قروح خبیثة و با آرد باقلی جهت نقرس و طلاء اوبا سرکه جهت سپرز و گرده ، با صمغالبطم
و زفت جهت تحلیل خنازیر و مغسول هر دو بدستور تغسیل اقلیمیا، ملطف و جالی بصر و جهت
بردن بیاض و رفع آثار نافع و بالخاصیة زهره ٔ اسیوس قاطع خون لهاة است و خوردن او با
عسل جهت قرحه ٔ شش نافع و مورث سحج و مصلحش صمغ عربی و قدر شربتش از یک دانگ تا نیم
درهم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در نسخه ٔ خطی اختیارات بدیعی آمده : اسیوش ،گویند
نمک صینی است و آن سنگی است سبک که زود ریزان شود و از نمک دریا بروی می بندد و آنرا
زهرة اسیوس خوانند و جالینوس گوید سنگی است سست و مانند سنگهای دیگر صلب نیست و سفیدرنگ
بود و نوعی بزردی زند و چون نزدیک زبان برند، زبان را بگزد. منفعت وی آن است که چون
به آرد باقلی بر نقرس ضماد کنند، نافع بود و جهت ورم سپرز با کلس و سرکه طلا کنند بغایت
مفید بود و جهت ریش شش با عسل لعق کنند، سودمند بود و قوه ٔ زهر وی از حجر زیادت بود
و نیکوترین چیزی بود از وی . چشم را قوت دهد و جلاء بخشد و سفیدی که در چشم بود بکلی
زایل کند، چون در چشم کشند. حجر آسیوس . نمک چینی . (انجمن آرا). ثلج الصین . بارود
در شرح ثلج چینی (که بارود باشد)، در کتب مفردات می آید و آن زهره ٔ اسیوس است .
/////
بارورد.
حجر اسبوس است و در اسیوس گفته شد
صاحب مخزن الادویه مینویسد: بفارسی و
بهندی باروت نامند و باصطلاح اهل مغرب زهرة الاسبوس است و در اسیوس گفته شد و باصطلاح
اهل عراق اسم شوره است.
//////////
ااسیوس"
بمد اول و کسر سین مهمله و ضم یای مثناه تحتانیه و سکون
واو و سین مهمله بلغت یونانی نمک چینی را نامند
ص: 18
"ماهیت
آن نمکی است که بر کنار دریای شور بر روی سنکی سفید سبک و
نوعی بر روی سنک مائل بزردی از مادۀ ارضی و رطوبت دریا و تابش آفتاب تکون می یابد
شبیه بقلی و نوشادر و سنکریزهای بزرک و کوچک و آن سنک را آسیوس و آن نمک را ملح
آسیوس و زهره الآسیوس می نامند و این قویتر از سنک آن است و بهترین آن سفید سبک
خالص زودشکن شبیه بنوشادر است که در ان رکهای زرد غیر غائر باشد و چون بر زبان
کذارند زبان را بکزد و چون نم و رطوبت بدان رسد نرم و کداخته کردد
"طبیعت
زهرۀ آن در سوم کرم و خشک و سنک آن در دوم
افعال و خواص
آن لذاع و معفن آشامیدن یک دانک تا دو دانک آن با عسل
بطریق لعوق جهت قرحۀ رئه و ضیق النفس بلغمی کهنه و سنون آن قاطع خون و طلای آن با
سرکه جهت ورم سپرز و کرده و با صمغ البطم و زفت جهت تحلیل خنازیر و با عسل منقی
زخمها و با موم و روغن مانع انتشار قروح خبیثه که میان آن بلند و اطراف آن پست و
دهن آن مدور باشد و جهت قروح کهنۀ یابسۀ عسره الاندمال و بردن کوشت زیاده و با آرد
باقلا جهت نقرس و مداومت ذرور آن در حمام برآید ان عظیمۀ فربه باعث صغر و لاغری
است بدل زهرۀ آن حجر آن مقدار شربت آن از یک دانک تا نیم درم المضار مورث سحج مصلح
آن صمغ عربی مغسول آن هر دو که بدستور اقلیمیا شسته باشند ملطف و جالی و در اکثر
افعال مذکوره بهتر است.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
اطریلال . [ اِ ] (اِ) آطریلال . (فرهنگ نظام ). و در ذیل آطریلال آرد:
دوایی است که تخمش نافع برص است . لفظ مذکور مفرس از زبان بربری است و در عربی حشیشةالبرص
نامیده میشود. (فرهنگ نظام ). رجل الغراب . قازی آغی . آطریلال . (ناظم الاطباء). و
در ذیل آطریلال آرد: مأخوذ از یونانی ، گیاهی معمول در طب که قازی آغی (قازیاغی )
گویند یعنی پنجه ٔ غاز، چه نورسته ٔ این گیاه شبیه به پنجه ٔ غاز است و یکی از اجزای
سبزی صحرایی می باشد و چون از نورسته ٔ قازیاغی و گندنا، پلو سازند غذای بسیار نیکو
و گوارایی حاصل میشود و نیز آش ماست قازیاغی از آش های بسیار لذیذ است . (ناظم الاطباء).بلغت
رومی نام دوایی است که آن را بعربی حرزالشیاطین و حشیشةالبرص خوانند و تخم آن مستعمل
است . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). بلغت بربری نام گیاه زردشکوفه ای است که بعربی
غراب نامندش . (منتهی الارب ). کلمه ٔ بربریست به معنی رجل الغراب و آن مثل شبت باشد
در ساق وجمة جز آنکه گلش سفید است . و دانه های آن به مقدونس ماند. (از تاج العروس
).
//////////////
ص: 19
"ااطریلال"
بمد الف و سکون طای مهمله و کسر رای مهمله و سکون یای
مثناه تحتانیه و فتح لام و الف و لام لغت بربری است بمعنی رجل الطیر و رجل الغراب
بجهت مشابهت شاخ آن بچنکال غراب و کیاه آن را بعربی حشیشه الارض و حرز الشیاطین
نیز نامند و بترکی غاز اباغی و بهندی کاک چنکی یعنی پای زاغ و مسی نیز کویند و
بعضی کویند که مسی غیر آن است و در کوهستان و لرستان پای زاغان نامند
ماهیت آن
تخم کیاهی است شبیه بشبت و کل آن سفید و برک آن متفرق و
ساق آن مربع و در آخر بهار می رسد و آنچه سبز تیره شبیه برازیانه است قسم از دو قو
است مؤلف کوید این نوع در طرف اهواز می روید و تخم خلال دان کویند و مستعمل و
بهترین آن مصری است که بسیار ریزه و تیره رنک مائل بکبودی و طولانی و بغایت تلخ و
تند و زبان را بکزد و سنکین و تازه باشد
طبیعت آن
کرم و خشک است در سوم
افعال
و خواص آن محلل ریاح و جالی و مدر فضلات و مفتح سدد و
منقی کرده و مثانه و چون با زجاج بسوزانند و با عسل بیاشامند تفتیت حصاه نماید و
یکدرهم آن با عسل جهت دفع
ریاح ایلاوس بغایت مجرب دانسته اند و ضماد آن مجفف قروح و
زائل کنندۀ آثار جلد و نفوخ آن در بینی و بدستور شرب آن مسقط جنین و کویند چون در
فصل تابستان یکدرهم آن را با عاقرقرحا و تربد و زنجبیل از هریک دانکی با عسل سرشته
بعد از تنقیه بمسهلات لائقه بیاشامند و در آفتاب نشسته موضع برص را مکشوف دارند تا
آفتاب برو بتابد تا عرق کند و اکر عطش غالب شود آب بنوشند در روز اول نهایت تا روز
سوم موضع برص آبله کند و بعد دفع زرداب از ان بالکلیه برطرف کردد و مجرب دانسته
اند و ابن بیطار و صاحب اختیارات بدیعی نوشته اند که بکرات امتحان کرده شده و این
سری عجیب است اما بشرط آنکه اول تنقیه کرده باشند و نیز کفته اند که هرکاه از مفرد
آن هر روز سه درهم با عسل تا پانزده روز متواتر بنوشند و یا از مرکب آن بدستور
مزبور و یا با عاقرقرحا در مدت مذکر و استعمال نمایند یقینا رفع برص نماید خصوص از
مواضع لحمیه که قبول علاج زودتر می کند از غیر آن و بعضی کفته اند بتنهائی و بعضی
کویند چون یک جزو و نیم از آطریلال و از پوست مار و برک سداب از هریک یک جزو کوفته
و پیخته پنجر و زهر روز سه درهم آن را با شراب انکوری بیاشامند و در آفتاب نشینند
باذن اللّه تعالی شفا یابند از ان مقدار شربت آن از یکدرهم تا سه درهم با عسل یا
شراب بدل آن در اطلیۀ برص کندش مضر جکر حار مصلح آن سکنجبین و مضر کرده و مصلح آن
کثیرا است مالیقی نوشته که بدو ظهور منفعت این دوا و شهرت آن از مغرب اوسط از
قبیلۀ بربر معروف به بنی و جهان از اعمال بجایه بود و مردم قصد و توجه بسوی آن می
نمودند از برای مداوای آن مرض و ضنت می ورزیدند و مخفی می داشتند از مردم و تعلیم
می کردیدند خلف از سلف خود تا آنکه حق سبحانه تعالی ظاهر نمود آن را بر بعضی از
مردم و شده شده شهرت یافت و استعمال نمودند آن را بانحای شتی چنانچه بعضی از ان
ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
اطریلال. نباتی است که تخم وی مستعمل
است و مانند تخم کرفس بود در بزرگی و لون و بشکل زیره بوده و بغایت تلخ بود و آنچه
سبز بود و قدری از آن بزرگتر بود اطریلال مصری بود و بفارسی تخم خلال خلیل خوانند و
آنچه کبودرنگ بود مصری بود وی را رجل الغراب و حرز الشیطاطین خوانند و گفته شود طبیعت
آطریلال گرم و خشک بود در آخر درجه دوم و در مداوای بهق و برص بغایت سودمند بود و بعضی
تنها مستعمل کنند و بعضی یک درم از آن را با دانگی عاقرقرحا بسایند و بعسل سرشته فرو
برند و یک ساعت یا دو ساعت در آفتاب نشینند چنانکه عرق کنند و گاه باشد که جایجای
آن آبله بزند و آب زردی از او روانه شود یا روز دیگر با مرخدا آبله بزند و باز آن موضع
رنگ بدن بگیرد خاصه این زحمت اگر در موضع گوشتمند باشد سودمند بود و زود و آسانتر
زایل گردد و این مجرب است و بکرات این امتحان شده است اما بشرط آنکه اول تنقیه کرده
باشند بعد از آن این دارو را استعمال کنند و باید که در تابستان بود که آفتاب در کمال
گرمی باشد- بعضی گفتهاند که یک جزو از او و از ورق سراب یک جزو مجموع را گرفته و پخته
پنج روز هر روز سه درم با شراب انگوری بیاشامند که از برص شفا یابند خاصه که هر روز
در آفتاب بنشینند چنانچه عرق کنند و اگر او را بسایند و به عسل کف گرفته سرشته هر روز
دو مثقال به آب گرم بیاشامند تا هجده روز متوالی البته برص بکلی زایل شود و اگر از
این گرفته و در بینی زن دمند بچه بیندازد.
______________________________
صاحب تحفه (محمد مؤمن الحسینی معاصر شاه
سلیمان صفوی) آطریلال را لغتی بربری بمعنای رجل الطیر دانسته است صاحب مخزن الادویه
(حکیم محمد حسین بن محمد هادی عقیلی علوی در کتاب خود تألیف 1185 هق چاپ 1260 در هندوستان)
درباره اطریلال مینویسد: اطریلال لغتی بربری بمعنی رجل الطیر و رجل الغراب است آن
را بعربی حشیشه الارض یا حرز الشیاطین و به هندی کاک چنکی یعنی پای زاغ و مسی نیز و
بترکی غازاباغی گویند و در کوهستان و لرستان پای زاغان نامند.
بانگلیسیCROW -FOOT و بفرانسهAUGL
اختیارات بدیعی
////////////
غازیاغی
اشاره
در ایران معمولا با اصطلاح ترکی آن «غازیاغی»
و در غرب ایران با نام «پاغازه» شناخته میشود. به عربی و در کتب طب سنتی «رجل الوز»
و «بارتنگ آبی» نامبرده میشود. به فرانسویPlantain d'eau وAlisme و به انگلیسیWater plantain نامیده میشود. گیاهی
است از خانوادهAlismaceae
نام علمی آن
Alisma plantago- aquatica
L. var orientale Samuels
و مترادف آنA .majus S .F . وA .Plantago auct . میباشد.
مشخصات
گیاهی است علفی چندساله به بلندی 100-
10 سانتیمتر که قسمت زیرزمین آن متورم است و از آن ریشکها بیرون میآید. برگهای آن
دراز رگبرگهای موازی بیضی شکل نوکتیز که همه با دمبرگ از ریشه خارج میشوند، شبیه
برگ بارهنگ. گلهای آن سفید یا صورتی کوچک است. این گیاه بیشتر در کنار آببندها و نهرها
و مردابها میروید.
این گیاه در ایران انتشار دارد و در مناطق
جنوب غرب: اشترانکوه، کوه رزوند، در سیلاخور، و در شوش کنار رودخانه شور، در آذربایجان
شرقی: بین مراغه و مرحمتآباد در مناطقی که آبهای راکد وجود دارد و در آذربایجان غربی
در آبهای گودالهای جونگواری دیده میشود.
معارف گیاهی، ج1، ص: 168
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی گیاه دارای اسانس
خیلی فرار و انواع پروتئین و نشاسته و رزین است [چیو]. در اسانس آن مواد فورفورالدئید[247]
و آسپاراژین 248] و مقدار کمی از یک آلکالوئید و مقدار زیادی قند وجود دارد. در ماده
رزین آن یک فیتوسترول و یک فیتوسترولین 249] و یک مخلوطی از اسیدهای چرب شامل پالمیتیک
اسید و استآریک اسید و اولئیک اسید و لینولئیک اسید و یک جسم جامد بیرنگ غیر مشخص
وجود دارد [چیو].
خواص- کاربرد
قسمت متورم زیرزمینی گیاه مدر است [روا].
خنککننده است و برای استسقا و سوزاک مفید میباشد [چونگ یائوچی . برای بیماریهای
قند و بیماریهای کلیه مفید است [ایشیدویا و کاریون- کیمورا]. سایر خواص که به گیاه
نسبت داده میشود تونیک، مقوی معده، قابض، محلل و زیادکننده ترشح شیر است [استوارت-
هوپر].
استوارت تحقیق کرده و نشان میدهد که اثر
میوهها و تخم آن شبیه آثار قسمت زیرزمینی آن است ولی خوردن میوه آن انسان را عقیم
میکند. در هندوچین از گرد قسمت متورم زیرزمینی گیاه به عنوان مدر استفاده میکنند.
این گیاه در کتاب طب سنتی چینPen tsao آمده است و خواص
زیادی در ردیف آنچه که فوقا ذکر شد برای قسمت متورم زیرزمینی آن در آن کتاب نوشته شده
است.
به علاوه در چین این گیاه را برای تسهیل
زایمان و کاهش درد و تسریع تولد بچه به زائو در حال وضع حمل میدادهاند. از برگهای
آن نیز برای جذام استفاده میشده است. درPentsao همچنین آمده است که خوردن میوه آن موجب عقیم شدن انسان
میشود و اضافه شده است که خوردن ریشه آن چشم و گوش را تیز و حساس میکند وزن انسان
کم میشود رنگ رخسار درخشان و عمر دراز و انسان اصولا سبک میشود.
در اسناد دیگری آمده است که لهشده برگهای
غازیاغی با سرکه و نمک برای زخمهای بد و سوختگی و جراحتها مفید است.
شلیمر معتقد است که نام فارسی گیاهی که
به فرانسویCoronope
وCorn de cerf
و
معارف گیاهی، ج1، ص: 169
به انگلیسیWild Scurvy grass نامیده میشود و
نام علمی آنCochlearia Coronopi Herba
میباشد، غازیاغی و موجه و اطریلال است که در کتب طب سنتی آن را حشیشة
البرص نام میبرند و این همان گیاهی است که در بهار مخلوط با سبزیهای دیگر به نام
سبزی صحرائی در تهران عرضه میشود و مصرف درازمدت آن برای برص 250] مفید است.
معارف گیاهی، ج1، ص: 170
معارف گیاهی
///////////////
غازیاغی
غازیاغی Water plantain نام فارسی:
نام عربی: «رجل الوَزْ» و «بارتنگ آبی» نام انگلیسی: Water
plantain
نام محلی: نام فرانسوی: Plantain
d̕eau و Alisme
نام علمی: Alisma
plantago-aquatica L. var orientale Samuels
نام در کتب طب سنّتی: «رجل الوَزْ» و «بارتنگ آبی» مترادف: خانواده:
Alismaceae
جنس:
مشخصات و ویژگی ها
گیاهی است علفی چندساله به بلندی 100 ـ 10 سانتیمتر که قسمت زیرزمینی
آن متورم است و از آن ریشکها بیرون میآید. برگهای آن دراز رگبرگهای موازی بیضی
شکل نوکتیز که همه با دمبرگ از ریشه خارج میشوند، شبیه برگ بارهنگ. گلهای آن سفید
یا صورتی کوچک است. این گیاه بیشتر در کنار آببندها و نهرها و مردابها میروید. شلیمر
معتقد است که نام فارسی گیاهی که به فرانسوی Coronope و Corn
de cerf و به انگلیسی Wild Scurvy grass نامیده میشود
و نام علمی آن Cochlearia Coronopi Herba میباشد،
«غازیاغی» و «موجه» و «اطریلال» است که در کتب طب سنتی آن را «حشیشه البرص» نام میبرند
و این همان گیاهی است که در بهار مخلوط با سبزیهای دیگر به نام سبزی صحرایی در تهران
عرضه میشود و مصرف درازمدت آن برای برص مفید است.
/////////
پنجه کلاغی، غازیاقی
Crithmum maritimum
نام دیگر آن غازیاغی و آن را رجلالزاغ گویند پای کلاغ هم گویند؛ گویند
نبات اطریلال است و اکثراً تصریح نمودهاند که غیر آن است و در نواحی بیتالمقدس بسیار
و آن گیاهی است به قدر شبری و نیم و نبات آن منبسط بر روی زمین و برگ آن بسیار سبز
و مایل به سیاهی و هر برگی مشقوق به دو شق و بر آن سه برگ باریک، وسطی بلندتر از هر
دو طرف شبیه به چنگال غراب و شعبهای آن متفرق و طعم آن با تندی و اندک قبض و شیرینی
مانند طعم زردک و بیخ آن فرو رفته در زمین مستدیرالشکل و گرهدار همه مدوّر و ظاهر
آن مایل به زردی و سائیدۀ آن بسیار سفید.
طبیعت آن در آخر اول گرم و در دوم خشک است.
خواص عمومی آن باز کننده گرفتگی های مجاری و مسکن نفخ و حل کننده و دافع
قولنج های معده و معالج درد کمر و مفاصل است و در مورد اسهال های مزمن کاملاً نافع
و مصرف آن در آش و غذاها در رفع دردهای پهلو و مفاصل تکیه گاهی و سایر دردهای بدنی
است
افعال و خواص دیگر آن: مفتح سده ظهر[1] و مسکن بادها و محلل و جهت رفع
قولنج و مغص[2] و درد کمر و پشت و مفاصل و اسهال مزمن بغایت نافع و آشامیدن شوربا مطبوخ
آن با رأس المغره یعنی بچه بز که بزغاله نامند جهت درد صلب و پهلو و ورک و امراض سایر
اعضا و اعیا و اسهال مزمن بی عدیل نافع است.
/////////
پاغازه یا غازیاغی (نام علمی: Falcaria
vulgaris) نام یک گونه از تیره چتریان است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Falcaria
vulgaris»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی
در ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۵).
/////////
Falcaria vulgaris
From Wikipedia, the free encyclopedia
Falcaria vulgaris
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
F. vulgaris
|
Falcaria vulgaris
Bernh. |
Falcaria vulgaris, the sickleweed[1] or longleaf,[2] is the sole species in the genus Falcaria.
It is a biennial herb
of the spherical shape. Blossoms in June–July. Grows in Europe, Siberia, Middle
East, Northern Africa, North and South Americas. Contains alkaloids, carotene, vitamin C, proteins.
1. Jump up^ "Falcaria
vulgaris". Natural
Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA.
Retrieved 19 January 2016.
2. Jump up^ "BSBI
List 2007". Botanical Society of Britain and Ireland. Archived
from the original (xls) on 2015-02-25.
Retrieved 2014-10-17.
&&&&&&&
آلسن . [ ل ُ س ُ ] (از یونانی ، اِ) (از یونانی آلوسُن به معنی مبرّی
الکلب ، از آنرو که بگمان قدما او زهر سگ دیوانه را علاج میکرده است ) نباتیست ساقش
بدرازی زرعی و شبیه ببرگ فراسیون و از آن درشت تر و خارناک و مابین سرخی و سیاهی و
تخم آن بپهنی مایل است و رنگش سبز و تیره و در غلاف دوطبقه ، و از ترمس کوچکتر و در
طعم و تندی و تلخی نانخواه و گلش سرخ مایل به تیرگی و از زیر برگها روید. و مؤلف جامعالادویه
از محمدبن احمد نقل کند که این گیاه در شام بسیار است و آن را حشیشةالسلحفاة نامند.
و چون این گیاه را قدما در بیماری هاری بکار می بردند آن را شجرةالکلب نیز گفته اند.
//////////////
"االسن"
بمد الف و ضم لام و فتح سین و
نون لغت یونانی است بمعنی مبری الکلب بجهت رفع آن زهر سک دیوانه را و در شام معروف
بحشیشه النجاه و حشیشه السلحفات نیز است
ماهیت آن
نباتی است ساق آن بقدر ذرعی شبیه
بساق رازیانه و برک آن شبیه ببرک فراسیون و از ان درشت تر و خارناک و رنک آن ما بین
سرخی و سیاهی و تخم آن مائل بپهتی و سبز تیره و در غلاف ذو طبقه و از ترمس کوچک تر
و در طعم بحدت و تندی و تلخی نانخواه و کل آن سرخ مائل بتیرکی از زیر برکها می روید
و کفته اند کیاه آن شبیه بشبت است در ساق و برک و بو و منابت آن زمینهای پست با سنک
ریزه و بیخ آن طولانی مانند شلغم دراز و زردک و در طعم آن اندک حلاوتی است
طبیعت آن
در اول سوم کرم و در آخر اول خشک
افعال و خواص آن
محلل و جالی و مقطع درد سر و زکام
و ضیق النفس و ریاح معده و کرده و وجع مفاصل و ورکین را نافع و مجفف باعتدال و جمود
و برودت مفرط و فادزهر سکدیوانه کزیده و رافع کلف است
امراض الراس
و الصدر سعوط طبیخ آن زکام و شرب
آن جمود و برودت مفرط و ضیق النفس و بلغم مجتمع در قصبۀ رئه را نافع و ضماد آن با عسل
جهت جوششهای سرکه از ان زرداب تراوش نماید و کلف را نیز مفید الباه خوردن آن بغایت
مقوی باه است مالیقی کفته چون بیاشامند مطبوخ آن را نافض بدون تب را ساکن کرداند سم
الکلب تخم آن را چون بکوبند و در اطعمۀ شخصی که سکدیوانه کزیده باشد داخل نمایند فادزهر
آن است و زائل کرداند سمیت آن را جالینوس کفته که چون آن را در وسط تابستان خشک کرده
کوبیده نکهدارند و بوقت حاجت مقدار یک ملعقه با چهار و نیم اوقیه عسل بدفعات یک روز
در میان سکدیوانه کزیده را بنوشانند بغایت مفید است و آشامیدن دو درهم از اب بیخ آن
سکدیوانه کزیده را مفید و همچنین شیر حلیب خیارزۀ آن بسیار مفید است هرچند که از آب
بترسد و بکریزد و مشرف بر هلاک باشد و باید که آب بیخ طولانی تازۀ آن باشد و اکر تازه
بدست نیاید
ص: 171
یکدرهم تا دو درهم بحسب قوت و
علت از بیخ خشک سائیده آن و اکر با شیر بخورانند بهتر است مقدار شربت آن تا دو درهم
بدل آن نصف وزن آن حب الغار و دو وزن آن نانخواه است مضر جکر حار مصلح آن کثیرا است
و کویند چون کیاه آن را بجمیع اجزا در پارچۀ بسته بر اعضای دردناک مواشی بندند رفع
الم آن کند و شیخ داؤد انطاکی این را مخصوص بدرد هر انسان دانسته و کویند تعلیق آن
بر در خانه موجب حفظ صحت اهل آن خانه و نکاهداشتن آن مورث تعشق زنان است.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
السوسن
swasan
الإسم العلمي:
Irisgermanica
الاسماء المرادفه : جذر الشيطان ،حشيشة
النجاة ، حشيشة السلحفاة ، مبرىء الكلب، السوسن الازرق ، السوسن الشائك ،
وصف النبات : نبات عشبي معمر ارتفاعه يصل
احيانا الى المتر، يشبه بالذات افراد الفصيلة الخيمية مثل الشومر، واليانسون، والكراويه
، اوراقه تميل الى الحمره ، يوجد فيه شبه بنبات الخله ، ازهاره بنفسجيه .
الجزء المستخدم : الجذور الناضجه
طريقة الاستخدام : غليا ، نقيع ، مسحوقا
بعد التجفيف ، لبخه ، صبغه مع الكحول
المواد الفعالة : زيوت عطرية ، مواد راتينجيه
، فلافونيدات ، مواد قابضه(عفصيه) مادة الاريدين ، حمض السلساليك ،.
الاستخدامات الطبية : يعمل على
تنقية الكلى ، يستعمل كمقىء في حالة التسمم ، يعتبر من المدرات البول
//////////////////
السوسن (باللاتينية: Iris) جنس نباتي ينتمي إلى
الفصيلة السوسنية يزرع لأزهاره الجميلة. تنتشر معظم أنواعه في العالم القديم. يوجد
منه أكثر من أربعين نوعا واطنا في بلاد الشام.[2]
محتويات [أظهر]
الوصف النباتي[عدل]
النبات بصلي مزهر، أعضاؤه التخزينية قد
تكون بصلة حقيقية أو جذمور، والسوسن المنتشر في سورية هو النوع الجذموري (باللاتينية:
Iris
germanica)
وهو نوع معمر شتوي، أزهاره بشكل قوس قزح بنفسجية أو بيضاء اللون ذات رائحة خفيفة تبقى
متفتحة لفترة متوسطة على النبات الأم، ويمكن أن تشكل زهرة جيدة القطف التجاري حيث تدوم
فترة طويلة بعد القطف عند استخدامها في تنسيق الباقات الزهرية.
يزهر السوسن الجذموري في الربيع وأوائل
الصيف، أوراقه خضراء عريضة منبسطة قائمة، يزرع السوسن في الحدائق في أماكن نصف ظليلة
أو مشمسة ونادراً ما يزرع في أصص.
نبات سوسن فقوعة
تقلع أبصال السوسن من الأرض خلال طور السكون
وبعد جفاف المجموع الخضري للنبات تنظف الأبصال وتجفف وتخزن في صناديق خشبية تحتوي رمل
جاف حتى يحين موعد الزراعة.
كيفية الزراعة[عدل]
إذا أردت زهرة تستطيع أن تنمو في الظروف
الصعبة، فالسوسن هو دوائك المفضل. يحب السوسن النمو في جو مشمس كليا, ولكنه يستطيع
أن يتحمل الظل الخفيف. لذلك يجب أن نحرص أن نزرعه في مكان مفتوح من حديقتنا, لا أشياء
فيه تعيق وصول أشعة الشمس. عند زرع الأبصال أو القصاصات, نحفر حفرة في التراب بعمق
15 سنتمتر ثم نضع في أسفل الحفرة ملعقة صغيرة من السماد الاصطناعي ثم نغرس البصلة أو
القصاصة. بعد ذلك نعيد الكرة في حفرة أخرى. يجب أن تبعد الحفر عن بعضها بمسافة تتراوح
بين 15 إلى 35 سنتمتر.
أما التربة فيجب أن تكون جيدة الصرف. لذلك
سنحتاج إلى إضافة السماد العضوي قبل زراعة السوسن بأسبوعين لكي نؤمن تربة مثالية للزرع.
حالما زرعنا الشتلات أو البذور لن نحتاج إلى ريها كثيرا إلا في الفترة الأولى من الزرع.
أما عندما تكبر وتنضج فتروى فقط في الفصول الأكثر جفافا من السنة. خلال مراحل النمو
يجب دعم الشتلات بأسمدة عضوية أو كيماوية. ولكن لا ينصح بإضافة الأسمدة التي تحوي على
نسبة عالية من النيتروجين (زبل الطيور مثلا).
كون السوسن من النباتات “الصلبة العود”
فإنها قليلا ما تتعرض للأمراض. إن أكثر مشكلة متعارف عليها يمكن أن تصيب السوسن هي
تعفّن الجذور، وذلك ينتج عادة عن خلل في بنية التربة. لذلك يجب أن لا نتوانى عن إضافة
السماد العضوي بشكل أساسي قبل الزرع ثم إضافته خلال مراحل نمو الشتلات.
استخدامات السوسن[عدل]
كانت جذامير السوسن تستعمل في العطر والطب،
وخصوصاً في الأزمنة القديمة. يستعمل اليوم زيت السوسن كدواء مسكّن. تعطى الجذامير الجذرية
المُجَفَّفةَ إلى الأطفال الرُضَّع للمُسَاعَدَة في التَسْنين. يَستعملُ جِنُّ ماجلان
جذر وزهرة سوسنِ للنكهةِ واللونِ. تَحتوي جذامير السوسن تربينات (بالإنجليزية: terpenes)، وأحماض عضوية (miristic حامضي، undecilene حامض، tridecilic حامض)، وغلوكوسيدات
(بالإنجليزية: glycosides)، وإيريدين (بالإنجليزية: iridin)، وتَحتوي الأوراقَ حمض الأسكوربيك.
تستخدم جذامير السوسن وهي ساق أرضية ممتدة
تحت الأرض استخداماً طبياً لمعالجة السعال وللربو حيث تخلط مع العرقسوس أو اليانسون
بشكل مغلي كما ويستعمل الريزوم لتعطير مساحيق التجميل كما وأنه يدخل في صناعة معاجين
الأسنان.
تقطف شماريخ النبات بعد النمو الكامل للحامل
الزهري وبعد تلون وحدات الغلاف الزهري وقبل التفتح، تغمس الشماريخ بعد قطفها حتى قواعد
الحوامل في ماء عميق لعدة ساعات ثم تحزم وتنقل إلى مكان التسويق حيث تبقى ضمن المزهريات
لمدة عشرة أيام إذا اعتني بها.
من أنواع السوسن الواطنة في بلاد الشام[عدل]
السوسن الإدومي (باللاتينية: Iris edomensis)
السوسن الأرجواني الداكن (باللاتينية:
Iris
atropurpurea)
السوسن الأرزي (باللاتينية: Iris cedreti)
السوسن الأزرق البنفسجي (باللاتينية: Iris masiae)
السوسن الأسدي (باللاتينية: Iris assadiana)
السوسن الأسود (باللاتينية: Iris nigricans)
سوسن اوشيه (باللاتينية: Iris aucheri) أو السوسن الدخاني
(باللاتينية: Iris fumosa) أو السوسن السنجاري (باللاتينية: Iris sindjarensis)
السوسن البارنومي (باللاتينية: Iris barnumiae)
السوسن البازلتي (باللاتينية: Iris basaltica)
سوسن البتراء (باللاتينية: Iris petrana)
السوسن البحري (باللاتينية: Iris mariae)
سوسن بصرى (باللاتينية: Iris bostrensis)
السوسن البني الداكن (باللاتينية: Iris atrofusca) أو السوسن الأردني
(باللاتينية: Iris jordana)
السوسن البوستي (باللاتينية: Iris postii)
السوسن الجرماني (باللاتينية: Iris germanica) وينتشر أيضاً في مناطق
كثيرة من العالم
السوسن الجيري (باللاتينية: Iris calcarea)
السوسن الحرموني (باللاتينية: Iris hermona)
السوسن الحوراني (باللاتينية: Iris auranitica)
السوسن الدمشقي (باللاتينية: Iris damascena)
السوسن السفنسوني (باللاتينية: Iris swensoniana)
السوسن السوري (باللاتينية: Iris lortetii) ويتبعه صنف السوسن
النابلسي (باللاتينية: Iris lortetii var. samariae)
السوسن السوسي أو السوسن الكسرواني أو
السوسن المنقط (باللاتينية: Iris susiana)
السوسن الشاحب (باللاتينية: Iris pallida) وهو دخيل في الشام
السوسن الشمالي الكاذب (باللاتينية: Iris pseudacorus)
السوسن الظفري (باللاتينية: Iris unguicularis)
سوسن عبدات (باللاتينية: Iris regis-uzziae)
سوسن غيتس (باللاتينية: Iris gatesii)
السوسن الفارتاني (باللاتينية: Iris vartanii)
السوسن الفارسي (باللاتينية: Iris persica)
سوسن فقوعة (باللاتينية: Iris haynei)
السوسن الفلسطيني (باللاتينية: Iris palaestina)
السوسن القلموني (باللاتينية: Iris antilibanotica)
السوسن القوقازي (باللاتينية: Iris caucasica)
السوسن الكسرواني (باللاتينية: Iris susiana)
السوسن المبيض (باللاتينية: Iris albicans) وهو دخيل في الشام
السوسن المتفاخر (باللاتينية: Iris histrio)
سوسن المستنقعات (باللاتينية: Iris grant-duffii)
سوسن الناصرة (باللاتينية: Iris bismarckiana)
السوسن النصيري (باللاتينية: Iris nusairiensis)
السوسن الهيلندي (باللاتينية: Iris heylandiana)
السوسن الوستي (باللاتينية: Iris westii)
السوسن اليبرودي (باللاتينية: Iris yebrudii)
من أنواعه المنتشرة في المغرب العربي[عدل]
أنواع في مناطق أخرى[عدل]
السوسن الدموي (باللاتينية: Iris sanguinea) في اليابان وكوريا
السوسن ذهبي العروق (باللاتينية: Iris chrysographes)
الصور[عدل]
سوسن عريض الأوراق
السوسن الشمالي الكاذب
سوسن Germanica Sable
السوسن - لوحة فان غوخ
سوسن versicolor
Cétoines dans un iris
سوسن Hybr.
سوسن Hybr.
سوسن Hybr.
سوسن Hybr.
سوسن Hybr.
سوسن Hybr.
المصادر[عدل]
^ تعديل القيمة في ويكي بيانات"معرف
Iris في موسوعة الحياة".
eol.org. اطلع عليه بتاريخ
3 يوليو 2016.
^ موقع اكتشف سورية. أكثر من
33 نوع زهرة سوسن منتشرة في سورية. تاريخ الولوج 1 أيار 2012
///////////
Iris (plant)
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the
Iris plant. For other uses, see Iris (disambiguation).
Other plants named
"iris" are found elsewhere in the Iridaceae.
Iris
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Belamcanda
Hermodactylus Iridodictyum Juno Junopsis Pardanthopsis ×Pardancanda Xiphion |
Iris is a genus of
260–300[1][2] species of flowering plants with showy flowers. It takes its name from the Greek word for a rainbow, which is also the name for the Greek
goddess of the rainbow, Iris. Some authors state that the name refers
to the wide variety of flower colors found among the many species.[3] As well as being
the scientific name, irisis also very widely used as a common name
for all Iris species, as well as some belonging to other
closely related genera. A common name for some species is 'flags', while the
plants of the subgenus Scorpiris are widely known as 'junos', particularly in horticulture. It is a popular garden flower.
The
often-segregated, monotypic genera Belamcanda (blackberry lily, I.
domestica), Hermodactylus (snake's
head iris, I. tuberosa), and Pardanthopsis (vesper
iris, I. dichotoma) are currently included in Iris.
Three
Iris varieties are used in the Iris flower data set outlined
by Ronald Fisher in
his 1936 paper The use of multiple measurements in taxonomic problems as
an example of linear
discriminant analysis.[4]
Contents
·
5Gallery
·
6Uses
Rhizomes of ornamental irises
Illustration of an iris
flower with highlighted parts of the flower
Irises
are perennial plants,
growing from creeping rhizomes (rhizomatous
irises) or, in drier climates, from bulbs (bulbous
irises). They have long, erect flowering stems which may be simple or branched,
solid or hollow, and flattened or have a circular cross-section. The
rhizomatous species usually have 3–10 basal sword-shaped leaves growing in
dense clumps. The bulbous species have cylindrical, basal leaves.
The inflorescences are in the shape of a fan
and contain one or more symmetrical six-lobed flowers. These grow on a pedicel or peduncle. The three sepals,
which are usually spreading or droop downwards, are referred to as
"falls". They expand from their narrow base (the "claw" or
"haft"[5] ), into a broader
expanded portion ("limb" or "blade"[6]) and can be adorned with
veining, lines or dots. In the centre of the blade, some of the rhizomatous
irises have a "beard" (a tuft of short upright extensions growing in
its midline),.[7] which are the
plants filaments.[8]
The
three, sometimes reduced, petals stand upright,
partly behind the sepal bases. They are called "standards". Some
smaller iris species have all six lobes pointing straight outwards, but
generally limb and standards differ markedly in appearance. They are united at
their base into a floral tube that lies above the ovary (known as an epigynous or inferior ovary).
The styles divide towards the apex into
petaloid branches; this is significant inpollination.
Iris reichenbachii fruit
The
iris flower is of interest as an example of the relation between flowering
plants and pollinating insects. The shape of the flower and the position of the
pollen-receiving and stigmatic surfaces on the outer petals form a landing-stage
for a flying insect, which in probing for nectar, will first come into contact
with the perianth, then with the stigmatic stamens in one whorled surface which is
borne on an ovary formed of three carpels. The shelf-like transverse projection
on the inner whorled underside of the stamens is beneath the overarching style
arm below the stigma, so that the insect comes in contact with its
pollen-covered surface only after passing the stigma; in backing out of the flower it will
come in contact only with the non-receptive lower face of the stigma. Thus, an
insect bearing pollen from one flower will, in entering a second, deposit the
pollen on the stigma; in backing out of a flower, the pollen which it bears
will not be rubbed off on the stigma of the same flower.[9]
The
iris fruit is a capsule which
opens up in three parts to reveal the numerous seeds within. In some species,
the seeds bear an aril.
Iris is the largest genus of
the family Iridaceae with up to 300 species – many
of them natural hybrids.[10] Modern
classifications, starting with Dykes (1913), have subdivided them. Dykes
referred to the major subgroupings as sections. Subsequent authors such as Lawrence
(1953) and Rodionenko (1987) have generally called them subgenera, while essentially retaining Dykes'
groupings, using six subgenera further divided into twelve sections. Of these,
sectionLimneris (subgenus Limneris) was further divided
into sixteen series. Like
some older sources, Rodionenko moved some of the bulbous subgenera (Xiphium, Scorpiris and Hermodactyloides)
into separate genera (Xiphion, Juno and Iridodictyum respectively),
but this has not been accepted by later writers such as Mathew (1989), although
the latter kept Hermodactylus as a distinct genus, to include Hermodactylus
tuberosus, now returned toHermodactyloides as Iris tuberosa.[10]
Rodionenko
also reduced the number of sections in subgenus Iris, from six to two,
depending on the presence (Hexapogon) or absence (Iris) of arils on
theseeds, referred to as arilate or nonarilate.
Taylor (1976) provides arguments for not including all arilate species in Hexapogon.[10]
In
general, modern classifications usually recognise six subgenera, of which five
are restricted to the Old World; the sixth
(subgenus Limniris) has aHolarctic distribution. The two largest
subgenera are further divided into sections.
A member of subgenus Scorpiris:Iris persica, a bulbous iris
A member of subgenus Xiphium: Iris latifolia
Further information: List of Iris species
Nearly
all species are found in temperate Northern hemisphere zones,
from Europe to Asia and
across North America. Although diverse in ecology, Iris is
predominantly found in dry, semi-desert, or colder rocky mountainous areas,[10] other habitats
include grassy slopes, meadowlands, bogs and riverbanks.
A member of subgenus Limniris: Iris tectorum in China
Iris
is extensively grown as ornamental plant in home and botanical gardens. Presby
Memorial Iris Gardens in New Jersey, for example, is a living
iris museum with over 10,000 plants, while in Europe the most famous iris garden
is arguably the Giardino dell'Iris in
Florence (Italy) which every year hosts a well attended iris breeders'
competition. Irises, especially the multitude of bearded types, feature
regularly in shows such as the Chelsea Flower Show.
For
garden cultivation, iris classification differs from taxonomic classification.
Garden iris are classed as either bulbiris
or rhizome iris (called rhizomatous) with a
number of further subdivisions. Due to a wide variety of geographic origins,
and thus great genetic diversity, cultivation needs of iris vary greatly.
Iris
grow well in most any garden soil types providing they are well-drained. The
earliest to bloom are species like I. junonia and I. reichenbachii,
which flower as early as February and March in the Northern Hemisphere,
followed by the dwarf forms of I. pumila, and then by most of the tall
bearded varieties, such as the German Iris and its varietyflorentina, Sweet Iris,
Hungarian Iris, Lemon-yellow Iris (I. flavescens), Iris sambucina, I. amoena,
and their natural and horticultural hybrids such as those described under names
like I. neglecta or I. squalens and best
united underI. ×
lurida.
'Amethyst Flame'. Note
prominent "beard".
Tall Bearded Iris
'Barocco'
Bearded
iris are classified as Dwarf, Tall, or Aril. In Europe, the most commonly found
garden iris is a hybrid iris (falsely called German Iris, I. germanica which
is sterile) and its numerous cultivars. Various wild forms (including Iris aphylla)[11] and naturally
occurring hybrids of
the Sweet iris (I. pallida) and the Hungarian iris (I. variegata) form the basis of almost all
modern hybrid bearded irises. Median forms of bearded iris (intermediate
bearded, or IB; miniature tall bearded, or MTB; etc.) are derived from crosses
between tall and dwarf species like Iris pumila.
The
bearded irises are easy to cultivate and propagate and have become very popular
in gardens. A small selection is usually held by garden centres at appropriate
times during the season, but there are thousands of cultivarsavailable from specialist suppliers
(more than 30 000 cultivars only for the tall bearded irises !). They are
best planted as bare root plants in late summer, in a sunny open position with
the rhizome visible on the surface of the soil and facing the sun. They should
be divided in summer every two or three years, when the clumps become
congested.
A
truly red bearded iris, like a truly blue rose, remains an unattained goal despite
frequent hybridizing and selection. There are species and selections, most
notably based on the beardless rhizomatous Copper iris (I. fulva), which have a relatively pure
red color. However, getting this color into a modern bearded iris breed has
proven very difficult, and thus, the vast majority of irises are in the purple
and blue range of the color spectrum, with yellow, pink, orange and white
breeds also available.
The
following is a selection of bearded irises that have gained the Royal
Horticultural Society's Award of Garden Merit:-
This
section contains the cushion irises or royal irises, a group of plants noted
for their large, strongly marked flowers. Between 30 and 60 species are
classified in this section, depending on the authority. Compared with other
irises the cushion varieties are scantily furnished with narrow sickle-shaped
leaves and the flowers are usually borne singly on the stalks; they are often
very dark and in some almost blackish. The cushion irises are somewhat
fastidious growers, and to be successful with them they must be planted rather
shallow in very gritty well-drained soil. They should not be disturbed in the
autumn, and after the leaves have withered the roots should be protected from
heavy rains until growth starts again naturally.
This
section, closely allied to the cushion irises, includes several garden hybrids
with species in section Oncocyclus, known as Regelio-cyclus irises.
They are best planted in September or October in warm sunny positions, the
rhizomes being lifted the following July after the leaves have withered.
There
are six major subgroupings of the Beardless iris, depending on origin. They are
divided into Pacific Coast, Siberica, Spuria, Louisiana, Japanese, and other.
Beardless
rhizomatous iris types commonly found in the European garden are the Siberian iris (I. sibirica) and
its hybrids, and the Japanese Iris (I. ensata) and its hybrids. "Japanese Iris" is also a catch-all term
for the Japanese iris proper (hanashōbu), the Blood iris (I. sanguinea, ayame) and the Rabbit-ear iris(I. laevigata, kakitsubata). I. unguicularis is a
late-winter-flowering species from Algeria, with sky-blue flowers blotched with
yellow, produced from Winter to Spring. Yet another beardless rhizomatous iris
popular in gardening is I. ruthenica, which has much the same
requirements and characteristics as the tall bearded irises. In North America,
Louisiana iris and its hybrids are often cultivated.
One
specific species, Iris cristata from
North America.
Often
called 'junos', this type
of iris is one of the more popular bulb irises in cultivation. They are
generally earliest to bloom.
This
group includes irises generally of European descent, and are also classified as
Dutch, English, or Spanish iris.
·
Iris latifolia, the English Iris.
Despite the common names both the Spanish and English iris are of Spanish
origin, and have very showy flowers, so they are popular with gardeners and
florists. They are among the hardier bulbous irises, and can be grown in
northern Europe. They require to be planted in thoroughly drained beds in very
light open soil, moderately enriched, and should have a rather sheltered
position. Both these present a long series of beautiful varieties of the most
diverse colours, flowering in May, June and July, the smaller Spanish iris
being the earlier of the two.
Reticulate
irises with their characteristic bulbs, including the yellow I. danfordiae, and the various blue-purple I. histrioides and I. reticulata, flower as early as February
and March. These reticulate-bulbed irises are miniatures and popular spring
bulbs, being one of the first to bloom in the garden. Many of the smaller
species of bulbous iris, being liable to perish from excess of moisture, should
have a well-drained bed of good but porous soil made up for them, in some sunny
spot, and in winter should be protected by a covering of half-decayed leaves or
fresh coco-fiber.
The bearded iris cultivar
'Mary Todd'
Chestnut cultivars like
'Samurai Warrior' are the closest breeders have been able to get to a
"red" bearded iris
Iris atropurpurea, one of the
dark-floweredOncocyclus bearded irises
Iris unguicularis flower
'Katharine Hodginkin', a
bulbous iris cultivar, a hybrid between I. winogradowii and I. histrioides
'Major'.
Iris pseudacorus inCheshire in England
Iris Sharpshooter in
theReal Jardín
Botánico de Madrid, Spain
"Iris ensata 'Blue
Beauty'"
Iris 'Queen of Angels'
Iris 'Blatant'
Iris germanica, old form.
A cultivar that needs much less care and more robust
Bombay Sapphire gin contains
flavoring derived from particular bearded iris species Iris germanica andIris
pallida
Rhizomes of the German Iris (I. germanica) and Sweet Iris (I. pallida) are traded
as orris root and are used inperfume and medicine, though more common
in ancient times than today. Today Iris essential oil (absolute)
fromflowers are sometimes used in aromatherapy as sedative medicines. The dried rhizomes
are also given whole to babies to help in teething. Gin brands
such as Bombay Sapphire and Magellan
Gin use orris root and sometimes iris flowers for flavor and
color.
For
orris root production, iris rhizomes are harvested, dried, and aged for up to 5
years. In this time, the fats and oils inside the roots undergo degradation and oxidation, which produces many fragrant
compounds that are valuable in perfumery. The scent is said to be similar to violets. The aged rhizomes are steam-distilled which produces a thick
oily compound, known in the perfume industry as "iris butter" or orris oil.
Iris
rhizomes also contain notable amounts of terpenes, and organic acids such as ascorbic acid, myristic acid,tridecylenic
acid and undecylenic acid. Iris rhizomes can be toxic. Larger blue flag (I. versicolor) and other species often
grown in gardens and widely hybridized contain elevated amounts of the toxic glycoside iridin. These rhizomes can cause nausea,
vomiting, diarrhea, and/or skin irritation, but poisonings are not normally
fatal. Irises should only be used medicinally under professional guidance.
Further information: Organisms_used_in_water_purification
Further information: Treatment_pond
Flowering Yellow Iris (Iris pseudacorus) at
a treatment pond
In
water purification, Yellow Iris (I.
pseudacorus) is often used. The roots are usually planted in a substrate
(e.g. lava-stone) in a reedbed-setup. The roots
then improve water quality by consuming nutrient pollutants, such as fromagricultural runoff. This highly aggressive grower is now
considered a noxious weed and banned in some States of the USA where it is
found clogging natural waterways.
An
iris – species unspecified – is one of the state flowers of Tennessee. Tradition holds that the particular
iris symbolizing Tennessee is a purple cultivar, to go alongside the wild-growing Purple Passion Flower (Passiflora
incarnata), which is the state's other floral emblem. Greeneville,
Tennessee is home to the annual Iris Festival celebrating the
iris, local customs, and culture.[23]
Irises, 1889, by Vincent van Gogh
The
American artist Joseph Mason —
a great friend of John James Audubon —
painted a precise image of what was then known as the Louisiana Flag or Copper
Iris (Iris fulva), to which Audubon subsequently
added two Northern Paraula birds (parula americana) for inclusion as
Plate 15 in his Birds of America.
The
artist Philip
Hermogenes Calderon painted an iris in his 1856 work Broken
Vows; he followed the principles of the Pre-Raphaelite
Brotherhood. An ancient belief is that the iris serves as a warning
to be heeded, as it was named for the messenger of Olympus. It also conveys
images of lost love and silent grief, for young girls were led into the
afterlife by Iris. Broken Vows was accompanied with poetry by Henry Wadsworth
Longfellow when it was first exhibited.[26]
French
King Clovis I (466 – 511), when he converted
to Christianity, changed his symbol on his banner from three toads to irises
(the Virgin's flower).[27]
The fleur-de-lis, a stylized iris, first occurs in
its modern use as the emblem of the House of Capet. The fleur-de-lis has been
associated with France afterLouis VII adopted
it as a symbol in the 12th century. The yellow fleur-de-lis reflects the Yellow Iris (I. pseudacorus),
common in Western Europe.
Contemporary uses can be seen in the Quebec flag and the logo of the New Orleans Saints professional
football team and on the flag of Saint Louis, Missouri.
The
red fleur-de-lis in the coat-of-arms of Florence (Italy)
descends from the white iris, which is native to Florence and which grew even
in its city walls. This white iris, displayed against a red background, became
the symbol of Florence until the Medici family, to signal a change in
political power, reversed the colors, making the white one red and setting in
motion a centuries-long breeding program to hybridize a red iris.
Furthermore,
the fleur-de-lis is the almost-universal symbol of Scouting and one of the symbols adopted
by the sorority Kappa Kappa Gamma.
A
stylized Yellow Iris is the symbol of Brussels, since historically, the important Saint Gaugericus
Island was carpeted in them.[28] The iris symbol is
now the sole feature on the flag of
the Brussels-Capital Region.
The
provincial flower of Québec (Canada) is the Harlequin Blueflag (I.
versicolor), called iris versicolore in French.
Philip
Hermogenes Calderon's Broken Vowswith the iris at lower
left
Coat-of-arms of theHouse of Capet
Coat-of-arms of Florence
3.
Jump up^ Manning, John; Goldblatt, Peter
(2008). The Iris Family: Natural History & Classification. Portland,
Oregon: Timber Press. pp. 200–204.ISBN 0-88192-897-6.
4.
Jump up^ R. A. Fisher (1936). "The use of multiple measurements in taxonomic
problems" (PDF).Annals of Eugenics 7 (2):
179–188.doi:10.1111/j.1469-1809.1936.tb02137.x.
7.
Jump up^ Lorraine HarrisonLatin for Gardeners: Over 3,000 Plant Names Explained and
Explored, p. 141, at Google Books
10.
^ Jump up to:a b c d Rina
Kamenetsky; Hiroshi Okubo, eds. (2012). "Iridaceae". Ornamental Geophytes: From Basic Science to Sustainable
Production. CRC Press. p. 24. ISBN 1-4398-4924-2.
11.
Jump up^ Austin, Claire (2005). Irises;
A Garden Encyclopedia. Timber Press. p. 124.ISBN 0881927309.
12.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Alizes'". Royal Horticultural Society.
Retrieved 20 May 2013.
13.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Bumblebee Deelite'". Royal Horticultural
Society. Retrieved 20 May 2013.
14.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Early Light'". Royal Horticultural
Society. Retrieved 20 May2013.
15.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Jane Phillips'". Royal Horticultural
Society. Retrieved 20 May2013.
16.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Langport Wren'". Royal Horticultural
Society. Retrieved 20 May2013.
17.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Maui Moonlight'". Royal Horticultural
Society. Retrieved 20 May2013.
18.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Orinoco Flow'". Royal Horticultural
Society. Retrieved 20 May2013.
19.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Raspberry Blush'". Royal Horticultural
Society. Retrieved 20 May2013.
20.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Sarah Taylor'". Royal Horticultural
Society. Retrieved 20 May2013.
21.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Thornbird'". Royal Horticultural Society.
Retrieved 20 May 2013.
22.
Jump up^ "RHS Plant Selector - Iris 'Titan's Glory'". Royal Horticultural
Society. Retrieved 20 May2013.
·
Chancery of the Prime
Minister, Kingdom of Belgium [2007]: Brussels Town Hall. Retrieved November 11,
2007.
·
Rina Kamenetsky; Hiroshi
Okubo, eds. (2012). "Iridaceae". Ornamental Geophytes: From Basic Science to Sustainable
Production. CRC Press. p. 24.ISBN 1-4398-4924-2.
·
Mancoff, Debra N. (2003): Flora
Symbolica: Flowers in Pre-Raphaelite Art. Prestel Publishing, New York,
USA. ISBN 3-7913-2851-4.
·
Pioch, Nicolas (2002): Gogh, Vincent van: Irises. Bersion of
2002-AUG-19. Retrieved December 10, 2008.
·
Species Group of the
British Iris Society (1996): A Guide to Species Irises: Their Identification
and Cultivation; Cambridge University Press, Cambridge, UK. ISBN 0-521-44074-2.
·
West, Ruth [2008]: George Gessert. Retrieved December 10, 2008.
·
Taylor, J.J. 1976. A
reclassification of Iris species bearing arillate seeds. Proceedings of the
Biological Society, Washington. 89: 411-420.
&&&&&&&&
آملیلس . [ م ِ لی ل ِ ] (اِ) آمِلیلِس
. بلغت بربری و مغربی نباتیست میان شجر و گیاه و در بلاد مغرب باشد. طول آن چندِ قامت
آدمی و زیادت . برگش چون مورْد و نرم ، ثمرش باندازه ٔ بار سرو. ابتدا سبز و چون برسد
سیاه و نرم شود. چوب آن سخت و صلب و اندرون آن سپید و زرد مایل بسرخی و ریشه های باریک
آن در طب مستعمل و از قابضات است .
////////////
آمليلس:
اسم بربريِ , صُفيراء ، عود القِيسَة , زفرين [
بسوريا ] ، عود الخير .
المعجم: الأعشاب
آمليلس:
اسم بربريِ
المعجم: الأعشاب
////////////
صٌفیرا. [ ص ُ ف َ ](اِ) به وزن حمیرا،
درختی است که صباغان بچوب آن رنگ میکنند و اهل مصر آن را عودالقتیه نامند. برگ آن شبیه
ببرگ خرنوب شامی است و از آن متین تر و با نقطه های سرخ و سیاه ... (فهرست مخزن الادویه
). ابن بیطار بر این جمله افزاید: مردم مغرب اوسط این نام را بدرختی که در بربر املیلس
گویند نهند. (مفردات ابن بیطار).
///////
صُفیراء
شرح الماهیة: من جنس الشّجر العظام، و هو
خشب یجلب إلینا یستعمل فی صبغ الثّیاب و الصّوف، معلوم عند الصبّاغین، معروف مشهور
یسمی بالصفیرا.
الطبیعة: بارد رطب فی الأولی.
المنافع و الخواص: نافع من حرق النار و
من الأورام البلغمیة، و إذا سحق بخلّ و تضمّد به نفع من وجع الأسنان، و رماد قشره یجفّف
البلّة من العین و یجلوها و یبرئ من تقشّر الجلد.
بدله: ورق التین و الدلب.
* صفیراء (شوکة الصباغین):Rhamnus tinctoria
[السدریات-]Rhamnaceae
E. Dyer's buckthorn.
/////////
عود الخير أو شرابة الراعي القطيم أشجار أو شجيرات
مستديمة الخضرة أو سليبة واسعة الانتشار ، تتبع جنس ايلكس ( ilex ) ثمارها شبه لبية مختلفة الألوان والأزهار وحيدة
الجنس المذكرة على نبات والمؤنثة على أخر ، والنوع الأنجليزي ايلكس اكويفوليم ( I .
aquifolium ) ذو
أوراق لامعة مشوكة مستديمة الخضرة ، وثمار لبية أوبكا ( I . opca ) فقد يسمو إلى حوالي 15 مترا في جنوب الولايات
المتحدة الأمريكية .
Blue morpho
butterfly.jpg هذه بذرة مقالة عن علم الأحياء بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
تصنيف: