۱۳۹۵ تیر ۲۷, یکشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (چهارم) 5

اسطراغالس . [ اَ طَ ل ُ ] (معرب ، اِ) مخلب العقاب الابیض . خریری*
* . خریری . [ خ َ ] (اِ) چنگال عقاب سفید. اسطراغالس** . (یادداشت بخط مؤلف ).
** آستراگالوس,astragalus
///////////
اسطراغالیس
بکسر همزه و سکون سین و فتح طا و رای مهمله و الف و فتح غین معجمه و الف و کسر لام و سکون یای مثناه تحتانیه و سین مهمله لغت یونانی است و بعربی معروف است بمخلب العقاب الابیض
ماهیت آن
بیخ ثمنشی* است کوچک اندک مفروش بر روی زمین برک و شاخهای آن شبیه ببرک و شاخ نخود و کل آن ریزه و بنفش و بیخ آن مستدیر شبیه بترب شامی منشعب بشعبهای سیاه صلب مانند شاخ حیوانات مشبک بعضی در بعضی و طعم بیخ آن با قبوضت منبت آن تلهای برف نشین و مواضع سایه ابن بیطار نوشته که در ماوس از اندلس کثیر الوجود است و مستعمل بیخ آن
افعال و خواص و
منافع آن
بیخ آن قابض و مجفف قروح و حابس بطن و مدر بول چون با شراب بجوشانند و بیاشامند و چون نرم بکوبند و بپیزند و بر قروح کهنه بپاشند باصلاح آورد و قطع نزف الدم نماید و لیکن بسبب صلابت بدشواری کوبیده می شود
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* ثمنش . [ ث ُ م ِ ن ُ ] (معرب ،اِ) گیاه ضعیف . || هرچه از نباتات ما بین درخت و گیاه باشد. این لفظ مأخوذ از یونانی است .
///////////
أسطراغالس:
معناه الجریری بالیونانیة و هو النبات المعروف بمخلب العقرب الأبیض عند شجاری الأندلس. دیسقوریدوس فی الرابعة: هو تمنس صغیر علی وجه الأرض و له ورق و أغصان تشبه ورق و أغصان الحمص و زهر صغار لونها فرفیری، و أصل مستدیر صالح العظم شبیه فی شکله بالفجلة الشامیة یتشعب منه شعب سود صلبة شدیدة الصلابة فی صلابة القرون مشتبکة بعضها ببعض قابضة المذاق و ینبت فی أماکن ظلیلة یسقط فیها الثلج، و هو کثیر فی المواضع التی یقال لها فاناؤس، و فی الأماکن التی یقال لها أرفادنا. جالینوس فی السادسة: هذا ینبت فیما بین الشجر و الحشیش صغیر و له أصول قابضة فهو لذلک من الأدویة التی تجفف تجفیفاً لیس بالیسیر و لذلک یدمل القروح العتیقة و یحبس البطن المستطلق بسبب مواد تتحلب إلیه متی طبخ الإنسان الأصول بشراب و شرب هذا الشرب. و هذا النبات کثیر فی موضع أرفاردیا و یقال أرفاریاوس. دیسقوریدوس: و أصل هذا النبات إذا شرب بشراب قطع إسهال البطن و یدر البول، و إذا جفف ودق و سحق و ذر علی القروح العتیقة کان صالحاً لها و قد یقطع نزف الدم و قد یعسر دقه لصلابته.
الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة
////////////
رییس بخش تحقیقات منابع طبیعی مرکز تحقیقات کشاورزی اصفهان گفت: نخستین بار در بخش تحقیقاتی کشور، دوگونه آستراگالوس در دو منطقه استان به صورت دیم کاشته شده است.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اصفهان حسین زینلی اظهار کرد: در ایران نزدیک به 900گونه متنوع آستراگالوس شناسایی شده که هنوز برای بسیاری از مردم خواص این گیاه ناشناخته است.
وی با اشاره به اینکه مطالعات تحقیقاتی بر روی این گیاه در خارج از کشور نیز سابقه چندانی ندارد، افزودآستراگالوس که با نام های اسطراغالیس و گون نیز در برخی منابع ذکر می شود، گیاهی است خودرو و در دامنه کوه های ایران به وفور یافت می شود.
وی گفت: در حدود پنج سال است که طرح مطالعاتی بر روی این گیاه در مرکز تحقیقات کشاورزی اصفهان با بودجه ارسالی از سوی موسسه تحقیقاتی جنگل و مرتع کشور تعریف شده و تاکنون این مطالعات به مرحله بذرگیری و استقرار گیاه در اراضی به صورت دیم و آبی رسیده است.
زینلی تاکید کرد: دو گونه گون در نظر گرفته شده در این تحقیق شامل ˈکاراگاناˈ و ˈپدولوبوسˈ می باشد که بومی ایران، مقاوم در برابر خشکی و کم آبی هستند.
وی اضافه کرد: این گیاه برای خوراک دام بسیار مفید است زیرا از نظر غذایی ارزش بالایی دارن و نیز جز گونه های خوش خوراک برای دام محسوب می شود.
به گفته رییس بخش تحقیقات منابع طبیعی مرکز تحقیقات کشاورزی اصفهان، پرورش دو گونه مذکور گون جلوی تخریب مراتع بر اثر چرای بی رویه دام را نیز می گیرد و به صورت دیم نیز رشد می کند.
عضو هیات علمی مرکز تحقیقات کشاورزی اصفهان گفت: گون کاراگانا برای کاشت در فضای سبز برخی از مناطق و پارک ها نیز بسیاری کاربردی است زیرا دارای گل های بسیار زیبا و ماندگاری بالاست.
وی افزود: این گیاه همچنین چند ساله است و نیاز به کاشت هرساله ندارد و می تواند به صورت گیاه زینتی استفاده شود.
زینلی تاکید کرد: اکنون در سمیرم و فریدونشهر دو گونه کاراگانا و پدولوبوس به صورت دیم کشت شده و نیز در مزرعه ای در ایستگاه تحقیقاتی شهید فزوه در 20 کیلومتری غرب اصفهان به صورت پایلوت به صورت آبی کشته شده است.
وی ابراز امیدواری کرد: در سال زراعی آینده بتوان کاشت این دو گونه را به مراتع آسیب دیده استان و فضاهای سبز گسترش داد و بر روی خواص صنعتی و دارویی آن ها نیز مطالعه انجام شود/س
//////////////
آستراگالوس (Astragalus) که با نام های اسطراغالیس و گون نیز در برخی منابع ذکر می شود، گیاهی است خود رو و در دامنه کوه های ایران بوفور یافت می شود. دارای گل های زیباست و میوه آن شبیه میوه نخود می باشد. چنانچه این گیاه را پودر کرده و بر روی زخم های کهنه بپاشاند هم خاصیت ضدعفونی دارد و هم به سلول ها قدرت ترمیم می دهد تا بهبودی زخم تسهیل گردد.
,آستراگالوس,astragalus,اسطراغالیس,طب سنتی و گیاهان دارویی-داروی گیاهی
آستراگالوس,astragalus,اسطراغالیس
 از ساقه این گیاه پس از ایجاد شکاف شرابه ای خارج می شود که کتیرای گون نام دارد و این کتیرا مصرف صنعتی و درمانی فراوانی دارد از این کتیرا می توان خمیر دندان طبی تهیه نمود یا جهت نرم و لطیف کردن پوست بدن، به بدن ضماد نمود و در مرحم ها داخل کرد.
ضمنا موها را تقویت نموده و با
 داروهای خوراکی نیز جهت بهبود زخم های دستگاه گوارش مصرف می شود.

,آستراگالوس,astragalus,اسطراغالیس,طب سنتی و گیاهان دارویی-داروی گیاهی
,آستراگالوس,astragalus,اسطراغالیس,طب سنتی و گیاهان دارویی-داروی گیاهی
/////////////
گَوَن (Astragalus spp) از تیره نخود است. گون‌ها گیاهانی یک‌ساله یا دائمی‌اند. در ایران بیش از دویست گونه گون می‌روید.
گون گیاهی است چندساله که ارتفاع ان تا ۷۵ سانتیمتر می‌رسد.از خانواده Leguminoseae که تولید مثل ان از طریق بذر صورت می‌گیرد. ساقه‌های رشدیافته آن به رنگ بنفش تیره‌است. برگهای ان مرکب از برگچه‌هایی است که به صورت متقابل به تعداد ۱۱ تا ۳۰جفت در محور هر برگ قرار گرفته‌اند. گلهای ان معمولاً به رنگ ارغوانی، گاهی ابی یا سفید بوده، نزدیک به انتهای شاخه‌های گل دهنده قرار دارند.
این گیاه در برابر خشکی مقاوم ودر خاکهای شور به خوبی رشد می‌کند و دارای بوی تند سلنیوم است. بسیاری از گونها سمی هستند و باعث مسمومیت گاوها، گوسفندان و اسبها می‌شوند. در طول فصل رویش گون، ماده سمی گلوکوزید تولید می‌شود که باعث ایجاد اختلالات تنفسی و فلج حیوانات می‌شود. از گونه‌های دیگر این جنس می‌توان A.alpinus ,A.cicer ,A.pendulilorus ,A.arenarius ,A.norvegicus را نام برد.
گون از علفهای هرز مناطق کویری، زمینهای بایر، مزارع چغندر قند، نیشکر،است.
کتیرا محصول اصلی گیاه گون است. کتیرا عبارت است از ترشحات صمغی خشک شده حاصل از گیاه آستراگالوس گومی فرا که آن را تحت عنوان گوم تراگاکانت یا گون می‌شناسند. گیاه مولد کتیرا نبات کوچکی است به ارتفاع یک متر بومی آسیای صغیر، ایران، سوریه و یونان. در اثر خراش دادن ساقه گیاه جدار سلولهای اشعه مرکزی و سلولهای پارانشیمی با جذب آب به تدریج بدل به صمغ می‌شود، فشار تولید شده سبب رانده شدن صمغ به طرف شکاف می‌گردد. صمغ در مجاورت هوا در اثر تبخیر آب به تدریج سخت می‌گردد. شکل محصول خشک شده بستگی به نوع شکافی که بر روی ساقه ایجاد شده‌است دارد.
جستارهای وابسته[ویرایش]
گون کتیرا
منابع[ویرایش]
گون سایت کویرها و بیبانهای ایران
///////////
به عربی:
القَتَاد*** (أو الأَسْطَرَاغَالُوس في الترجمات الحرفية) (باللاتينية: Astragalus) جنس نبات يضم حوالي 3000 نوع من النباتات [1][2] معظمها أعشاب وجنبات[3]، ينتمي إلى الفصيلة البقولية، ويكثر في المناطق المعتدلة من نصف الكرة الأرضية الشمالي.
محتويات  [أظهر]
أسماء أخرى[عدل]
قفعاء من الممكن أن يطلق اسم القفعاء أيضا مكان القتاد حيث أن قاموس لسان العرب لابن منظور قد ذكر أن الاسم اشتق من صفة ثمر هذه النباتات "...والقَفْعاءُ حَشِيشةٌ ضعيفة خَوّارةٌ وهي من أَحرار البُقُولِ، وقيل: هي شجرة تنبت فيها حَلَقٌ كحَلَقِ الخَواتِيمِ إِلا أَنها لا تلتقي، تكون كذلك ما دامت رَطْبة، فإِذا يَبِسَت سقط ذلك عنها..." وذكر أيضا "...قال الليث: القَفْعاءُ حشيشةٌ خَوّارةٌ من نبات الربيع خَشْناء الورَقِ، لها نَور أَحمر مثل شَرَرِ النار، وورَقُها تَراها مُسْتَعْلِياتٍ من فوق وثمرها مُقَفَّعٌ من تحت..."[4]
أصابع العروس
بيقية اللبن أو بيقية الحليب أو جلبان الحليب أو كرسنة الحليب وهي الترجمة الحرفية من الإنكليزية (بالإنجليزية: Milkvetch).
من أنواع القتاد الواطنة في الوطن العربي[عدل]
يضم أكثر من مئة نوع، منها:
القتاد الإبراهيمي (باللاتينية: Astragalus ibrahimianus) في المغرب العربي
قتاد إصبعي الثمار (باللاتينية: Astragalus dactylocarpus) في المشرق العربي وتركيا
القتاد الأشعث (باللاتينية: Astragalus hispidulus) في مصر
القتاد الأشيب (باللاتينية: Astragalus incanus) في المغرب العربي وجنوب غرب أوروبا
القتاد الأصغر (باللاتينية: Astragalus tragacantha) في المغرب العربي وجنوب غرب أوروبا
قتاد الأطلس المتوسط (باللاتينية: Astragalus mesatlanticus) في المغرب العربي
القتاد الغرناطي (باللاتينية: Astragalus granatensis) أو (باللاتينية: Astracantha granatensis) في إسبانيا والمغرب العربي
القَتَاد الأمانوسي (باللاتينية: Astragalus amanus) في بلاد الشام
قتاد البحر الميت (باللاتينية: Astragalus sieberi) في بلاد الشام وسيناء
القَتَاد البروغييري (باللاتينية: Astragalus bruguieri) في بلاد الشام وتركيا
القَتَاد البعوضي (باللاتينية: Astragalus pelecinus) في معظم مناطق حوض المتوسط
قتاد بيتلحمي (باللاتينية: Astragalus bethlehemiticus) في بلاد الشام
القتاد بيضوي الرأس (باللاتينية: Astragalus oocephalus) في بلاد الشام وتركيا
القتاد البيوتي (باللاتينية: Astragalus boeticus) في بلاد الشام ومصر والمغرب العربي وحوض المتوسط
القَتَاد الثعلبي (باللاتينية: Astragalus alopecuroides) في المغرب العربي وإسبانيا وفرنسا
القَتَاد ثلاثي الأشعة (باللاتينية: Astragalus triradiatus) في بلاد الشام
القتاد الجزائري (باللاتينية: Astragalus algerianus) في المغرب العربي
القَتَاد الجملي (باللاتينية: Astragalus camelorum) في سيناء
القَتَاد حاد اللسان (باللاتينية: Astragalus oxyglottis) في بلاد الشام وبعض مناطق حوض البحر الأسود
القَتَاد الحاصباني (باللاتينية: Astragalus hasbeyanus) في بلاد الشام
القتاد الحريري (خناصير العروس) (باللاتينية: Astragalus bombycinus)
القتاد الحلبي (باللاتينية: Astragalus aleppicus)
القتاد الحلقي أو الحُربُث (أصابع العروس) (باللاتينية: Astragalus annularis)
القتاد الحواري (باللاتينية: Astragalus hauarensis) في مصر والمغرب العربي
القتاد الخردلي (باللاتينية: Astragalus siliquosus) في بلاد الشام وتركيا
القتاد الخطافي أو العجفة (باللاتينية: Astragalus hamosus) في بلاد الشام ومصر والمغرب العربي وحوض المتوسط وشرق أوروبا
القتاد الدرهمي (باللاتينية: Astragalus nummularius) في بلاد الشام وكريت
القَتَاد الزحلاوي (باللاتينية: Astragalus zachlensis) في بلاد الشام
القَتَاد السمسمي (باللاتينية: Astragalus sesameus) في بلاد الشام والمغرب العربي ومعظم مناطق حوض المتوسط
القتاد شصي الثمار (باللاتينية: Astragalus ancistrocarpus)
القتاد الشمبري (حالب) (باللاتينية: Astragalus schimperi)
القتاد الشوكي (الجداد) (باللاتينية: Astragalus spinosus) في بلاد الشام ومصر
القتاد الصنوبري (باللاتينية: Astragalus pinetorum)
القتاد طويل الأسنان (باللاتينية: Astragalus longidentatus)
القتاد العطري (باللاتينية: Astragalus odoratus) في بلاد الشام وتركيا والقوقاز والبلقان
القتاد العقربي (باللاتينية: Astragalus scorpioides) في بلاد الشام والمغرب العربي وإسبانيا
القتاد الغربي (باللاتينية: Astragalus algarbiensis) في المغرب العربي وإسبانيا والبرتغال
القتاد الغريفي (باللاتينية: Astragalus gryphus) في المغرب العربي
القتاد الفصلي (باللاتينية: Astragalus trimestris) في بلاد الشام ومصر
القَتَاد الفليني (باللاتينية: Astragalus suberosus) في بلاد الشام
القَتَاد فوقي اللسان (باللاتينية: Astragalus epiglottis) في بلاد الشام والمغرب العربي ومعظم مناطق حوض المتوسط
القتاد القاهري (باللاتينية: Astragalus kahiricus) في مصر
القَتَاد القلموني (باللاتينية: Astragalus antilibani) في بلاد الشام
القتاد القنفذي (باللاتينية: Astragalus echinops) في بلاد الشام وتركيا والقوقاز
القتاد الكراليكي (باللاتينية: Astragalus kralikii) في مصر والمغرب العربي
القتاد الكوفي أو كريشة الحمار (باللاتينية: Astragalus kofensis) في العراق
قتاد اللجاة (باللاتينية: Astragalus trachoniticus) في بلاد الشام
القتاد اللين (باللاتينية: Astragalus callichrous) في بلاد الشام
القتاد الماعزي (باللاتينية: Astragalus caprinus) في بلاد الشام ومصر والمغرب العربي وتركيا وجزر المتوسط
القتاد المتناثر (باللاتينية: Astragalus sparsus) في بلاد الشام وسيناء
القتاد المثلث (باللاتينية: Astragalus trigonus) في بلاد الشام ومصر والمغرب العربي
القتاد المجعّد (خزام القط) (باللاتينية: Astragalus corrugatus) في المغرب العربي و بلاد الشام والعراق ومصر وتركيا وقبرص وروسيا
القتاد المراكشي (باللاتينية: Astragalus maroccanus) في المغرب العربي
القتاد المريوطي (باللاتينية: Astragalus mareoticus) في مصر والمغرب العربي
القتاد المستوحد (باللاتينية: Astragalus eremophilus) في بلاد الشام ومصر والمغرب العربي
القَتَاد المسلح (باللاتينية: Astragalus armatus) في المغرب العربي
القتاد المضغوط أو الرخامة (باللاتينية: Astragalus tribuloides) في بلاد الشام
القتاد المعقوف (باللاتينية: Astragalus aduncus) في بلاد الشام وتركيا
القَتَاد المعياري (باللاتينية: Astragalus vexillaris) في بلاد الشام وتركيا
القتاد المغربي (باللاتينية: Astragalus maurus) في المغرب العربي
القَتَاد ملون القمة (باللاتينية: Astragalus chlorostegius) في بلاد الشام
القتاد المنخفض (باللاتينية: Astragalus depressus) في المغرب العربي وأوروبا
القَتَاد منزوع الحواف (باللاتينية: Astragalus emarginatus) في بلاد الشام وتركيا
القَتَاد الموري (باللاتينية: Astragalus maurorum) في المغرب العربي
القَتَاد الموصلي (باللاتينية: Astragalus mossulensis) في بلاد الشام والعراق
قتاد مير (باللاتينية: Astragalus maireanus) في المغرب العربي
من أنواع القتاد خارج الوطن العربي[عدل]
القتاد البحري (باللاتينية: Astragalus maritimus) في سردينيا
القتاد الحليبي (باللاتينية: Astragalus lacteus) في البلقان
القتاد الليونتيني (باللاتينية: Astragalus leontinus) في البلقان وإيطاليا وسويسرا وفرنسا وإسبانيا
القتاد الهسباني (باللاتينية: Astragalus graecus) في إسبانيا
القتاد اليوناني (باللاتينية: Astragalus graecus)
قتاد حبشي أو نبات السيف (باللاتينية: Astragalus abyssinicus)
قتاد نجمي أو قفعاء الحليب (باللاتينية: Astragalus asterias)
عظام الفأر (باللاتينية: Astragalus gerensis)
العنزروت (باللاتينية: Astragalus sarcocolla)

قتاد من نوع Astragalus glycyphyllos
الاستعمالات الشعبية[عدل]
يستخدم القتاد من نوع Astragalus propinquus ويسمى Astragalus membranaceus كنبات طبي في الطب الصيني الشعبي [5]
الأبحاث[عدل]
قامت شركات تقانة حيوية Geron Corporation و TA Therapeutics في هونغ كونغ باستحصال محفز لأنزيم التيلوميراز telomerase ويتم دراسة مادة cycloastragenol وتسمى أيضاً TAT2 كدواء يكافح فيروس مرض الإيدز والأخماج المترافقة الأمراض المزمنة أو الشيخوخة.[6] ولكن معاهد الصحة الأمريكية تقول: إن الأدلة على فائدة نبات القتاد لأي حالة صحية محدودة وهنالك نقص في وجود تجارب سريرية عالية الجودة ولكن يوجد دليل أولي على أن القتاد يعزز جهاز المناعة والقلب والكبد إما منفرداً وإما بالتشارك مع أعشاب أخرى كمعالجة داعمة لمرض السرطان..[7]
التأثيرات الجانبية[عدل]
قد يتداخل القتاد مع الأدوية المثبطة للمناعة كالسيكلوفوسفاميد.[7] وقد يؤثر على مستوى السكر بالدم وعلى ضغط الدم.[7] وبعض أنواع القتاد سامة. فبعض أنواعه التي تنمو في الولايات المتحدة تحوي سم عصبي neurotoxin هو swainsonine .[7]
المراجع[عدل]
^ David G. Frodin (2004). "History and concepts of big plant genera". Taxon 53 (3): 753–776. doi:10.2307/4135449.
^ Astragalus (Locoweed) flowers
^ (إنجليزية) القتاد على موقع plantsystematics.org.
^ لسان العرب لإبن منظور
^ Astragalus | University of Maryland Medical Center
^ "Herbal chemical helps combat HIV". يونايتد برس إنترناشيونال. January 1, 2009. اطلع عليه بتاريخ January 28, 2011.
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت ث Astragalus, NCCAM
وصلات خارجية[عدل]
مشاريع شقيقة توجد في ويكي أنواع معلومات أكثر حول: قتاد
Astragalus
Large list of species
Very large list of species (with synonyms).
Astragalus at a Glance This صفحة حقائق من معاهد الصحة الأمريكية عن نبات القتاد من حيث أسمائه الشائعة والاستعمالات والتأثيرات الجانبية المحتملة ومصادر لمعلومات إضافية.
Chinese Milkvetch, Astragalus membranaceus, Kansas State University
مقال موسع عن القتاد من المركز الطبي في جامعة مريلاند
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: قتاد
معرفات الأصنوفة        
موسوعة الحياة: 13451 GBIF: 2933951 Tropicos: 40021672 ITIS: 25392 ncbi: 20400 IPNO: 21741-1 GRIN: ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomygenus.aspx?id=1094 FOC: 102978 PLANTS: ASTRA AFPD: 188389
تصنيفات: قتادأجناس نباتيةبقوليةمتممات غذائيةمكملات غذائيةنباتات طبيةنباتات مستخدمة في الطب الصيني التقليدي
*** قتاد. [ ق َ ] (ع اِ) درختی است سخت خارناک .ج ، اقتاد. اَقتُد. قتود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- امثال :
من دونه خرطالقتاد . (منتهی الارب ). درخت سختی است که خار آن مانند سوزن و این نوع را اعظم خوانند و در مثل است : من دونه خرطالقتاد؛ یعنی خرط قتاد از آن آسان تر است یا بعبارت دیگر بدان دسترسی پیدا نشود مگر با مشقت و رنج فراوان مانند خرط قتاد. و اما قتاد اصغر گونه ای است که میوه ٔ آن مانند عشر نفاخ است . (اقرب الموارد). اسم خاری است که به فارسی گون نامند و نوارس قسمی از اوست که به فارسی قیج گویندو کتیرا صمغ گون است . در دوم گرم و خشک و آب او جهت سرفه و ضیق النفس و طلای او با عسل جهت رفع اثار جلد مفید است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
////////////
به کردی گونی:
Gonî, Gûnî an jî Gwînî cinsekî fireh ê ji Famîleya baqilan e ku nêzîkê 3,000 cureyan e. Di zimanê botanîkê de mîna Astragalus tê nasîn.
/////////////
به آذری گِوِن:
Gəvən (lat. Astragalus)[1] – paxlakimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
////////////
به ترکی گِوِن:
Geven (Astragalus), baklagiller (Fabaceae) familyasından yetiştiği bölgelere göre farklılaşan 2000 kadar türü bulunan otsu ve küçük çalıların ortak adı. Tıpta özellikle ana vatanı Çin olan Çin Geveni kullanılmaktadır. Gevenden gövde veya kökünün üzerinden bıçakla özel olarak yapılan çizgilerden akan zamka kitre denir ve kitre başka ilaç yapımında kulanılır. Astragalus microcephalus ve Astragalus gummifer Türk kitresi ve Anadolu kitresi olarak bilinir.
Tıpta daha çok kullanılan ve hakkındaki araştırmaların en fazla olduğu Astragalus kökü veya Astragalus membranaceous denilen türünün doğal yerleşim alanları Çin'in kuzey ve doğu bölgeleriyle Moğolistan ve Kore'dir.
////////////
Astragalus
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the plant genus. For the ankle bone, see talus bone.
Astragalus
Borrego Milkvetch up close.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Subfamily:
Tribe:
Subtribe:
Astragalinae
Genus:
Astragalus
L.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/0e/Astragalus_hamosus_MHNT.BOT.2007.40.117.jpg/220px-Astragalus_hamosus_MHNT.BOT.2007.40.117.jpg
Astragalus hamosus - MHNT
Astragalus is a large genus of about 3,000 species of herbs and small shrubs, belonging to the legume family Fabaceae and the subfamily Faboideae. It is the largest genus of plants in terms of described species.[1] The genus is native to temperate regions of the Northern Hemisphere. Common names includemilkvetch (most species), locoweed (in North America, some species)[2] andgoat's-thorn (A. gummiferA. tragacanthus). Some pale-flowered vetches are similar in appearance, but vetches are more vine-like.
Contents
  [hide
·         1Ecology
·         2Traditional uses
·         3Research
·         4Supplement use
·         5Side effects and toxicology
·         6Ornamental use
·         7Selected species
·         8See also
·         9Notes
·         10References
·         11External links
Ecology[edit]
Astragalus species are used as food plants by the larvae of some Lepidopteraspecies including many case-bearing moths of the genus ColeophoraC. cartilaginellaC. colutellaC. euryaula, and C. onobrychiella feed exclusively onAstragalusC. astragalella and C. gallipennella feed exclusively on the speciesAstragalus glycyphyllos, and C. hippodromica is limited to Astragalus gombo.
Traditional uses[edit]
The natural gum tragacanth is made from several species of Astragalusoccurring in the Middle East, including A. adscendensA. gummiferA. brachycalyx,[3][4] and A. tragacanthus. Also Astragalus propinquus (syn. A. membranaceus) has a history of use as a herbal medicine used in systems oftraditional Chinese medicine[5] and Persian medicine.[6] In traditional Chinese medicine A. membranaceus has been used to reinforce qi and strengthen the superficial resistance, and promote the discharge of pus and the growth of new tissue.[7]
Research[edit]
Biotechnology firms are working on deriving a telomerase activator fromAstragalus. The chemical constituent cycloastragenol (also called TAT2) is being studied to help combat HIV, as well as infections associated with chronic diseases or aging.[8] However, the National Institutes of Health states: "The evidence for using astragalus for any health condition is limited. High-quality clinical trials (studies in people) are generally lacking. There is some preliminary evidence to suggest that astragalus, either alone or in combination with other herbs, may have potential benefits for the immune system, heart, and liver, and as an adjunctive therapy for cancer".[9]
Research at the UCLA AIDS Institute focused on the function of cycloastragenol in the aging process of immune cells, and its effects on the cells' response to viral infections. It appears to increase the production of telomerase, an enzyme that mediates the replacement of short bits of DNA known as telomeres, which play a key role in cell replication, including in cancer processes.[10]
Supplement use[edit]
Extracts of Astragalus propinquus ( syn. A. membranaceus) are marketed as life-prolonging extracts for human use. A proprietary extract of the dried root of A. membranaceus, called TA-65, "was associated with a significant age-reversal effect in the immune system, in that it led to declines in the percentage of senescent cytotoxic T cells and natural killer cells after six to twelve months of use".[11] There are mixed data regarding Astragalus, its effects on telomerase, and cancer. For example, although 80% of cancer cells utilize telomerase for their proliferation—a factor that might theoretically be exacerbated by Astragalus—the shortening of telomeres (resulting from such factors as stress and aging and possible contributors to malignancy), might also be mitigated by Astragalus. Thus, short telomeres result in chromosome instability, and the potential for telomere lengthening as a protection against cancer is possible.[12]Additionally, scientists recently reported that cancer cells may proliferate precisely because of the lack of differentiation occurring via damaged or shortened telomere length. They propose that "forced" elongation of telomeres promotes the differentiation of cancer cells, probably reducing malignancy, which is strongly associated with a loss of cell differentiation.
Side effects and toxicology[edit]
Astragalus may interact with medications that suppress the immune system, such as cyclophosphamide.[9] It may also affect blood sugar levels and blood pressure.[9] Some Astragalus species can be toxic. For example, several species native to North America contain the alkaloid swainsonine, which may cause "locoism" in livestock.[9] The toxicity ofAstragalus taxa varies.[13]
Ornamental use[edit]
Several species, including A. alpinus (bluish-purple flowers), A. hypoglottis (purple flowers), and A. lotoides, are grown as ornamental plants in gardens.
Selected species[edit]
·         Astragalus acutirostris — sharpkeel milkvetch
·         Astragalus agnicidus — Humboldt County milkvetch
·         Astragalus agrestis — field milkvetch, purple milkvetch, cock's-head
·         Astragalus albens — Cushenbury milkvetch
·         Astragalus alpinus — alpine milkvetch, mountain locoweed
·         Astragalus amphioxys — crescent milkvetch
·         Astragalus ampullarioides — Shivwits milkvetch
·         Astragalus andersonii — Anderson's milkvetch
·         Astragalus anisus
·         Astragalus annularis
·         Astragalus anserinus — Goose Creek milkvetch
·         Astragalus anxius — troubled milkvetch
·         Astragalus applegatei — Applegate's milkvetch
·         Astragalus arrectus — Palouse milkvetch
·         Astragalus asymmetricus — San Joaquin milkvetch
·         Astragalus atropilosulus
·         Astragalus austiniae — Austin's milkvetch
·         Astragalus australis — Indian milkvetch
·         Astragalus barrii — Barr's milkvetch
·         Astragalus bernardinus — San Bernardino milkvetch
·         Astragalus bibullatus — limestone-glade milkvetch
·         Astragalus bicristatus — crested milkvetch, two-crested milkvetch
·         Astragalus bidentatus
·         Astragalus bisulcatus — two-groove milkvetch
·         Astragalus bolanderi — Bolander's milkvetch
·         Astragalus brachycalyx
·         Astragalus brauntonii — Braunton's milkvetch
·         Astragalus breweri — Brewer's milkvetch
·         Astragalus californicus — California milkvetch
·         Astragalus canadensis — Canadian milkvetch
·         Astragalus casei — Case's milkvetch
·         Astragalus centralpinus
·         Astragalus cicer — wild lentil, chickpea milkvetch
·         Astragalus cimae — Cima milkvetch
·         Astragalus clarianus — Clara Hunt's milkvetch, Napa milkvetch
·         Astragalus clevelandii — Cleveland's milkvetch
·         Astragalus coccineus — scarlet milkvetch, scarlet locoweed
·         Astragalus congdonii — Congdon's milkvetch
·         Astragalus cremnophylax — Sentry milkvetch
·         Astragalus crotalariae — Salton milkvetch
·         Astragalus curtipes — Morro milkvetch
·         Astragalus deanei — Deane's milkvetch, Dean's milkvetch
·         Astragalus desereticus — Deseret milkvetch
·         Astragalus didymocarpus — two-seeded milkvetch, dwarf white milkvetch, white dwarf locoweed
·         Astragalus douglasii — Douglas's milkvetch
·         Astragalus ehrenbergii
·         Astragalus ertterae — Walker Pass milkvetch
·         Astragalus falcatus
·         Astragalus filipes — basalt milkvetch
·         Astragalus funereus — Funeral Mountain milkvetch
·         Astragalus gambelianus — Gambel's dwarf milkvetch, dwarf locoweed
·         Astragalus gibbsii — Gibbs' milkvetch
·         Astragalus gilmanii — Gilman's milkvetch
·         Astragalus glycyphyllos — wild liquorice, licorice milkvetch
·         Astragalus holmgreniorum — Holmgren locoweed
·         Astragalus humillimus — Mancos milkvetch
·         Astragalus hypoxylus — Huachuca Mountain milkvetch
·         Astragalus inversus — Susanville milkvetch
·         Astragalus inyoensis — Inyo milkvetch
·         Astragalus iodanthus — Humboldt River milkvetch
·         Astragalus iselyi — Isely's milkvetch
·         Astragalus jaegerianus — Lane Mountain milkvetch
·         Astragalus johannis-howellii — Long Valley milkvetch
·         Astragalus kentrophyta — spiny milkvetch
·         Astragalus layneae — widow's milkvetch
·         Astragalus lemmonii — Lemmon's milkvetch
·         Astragalus lentiformis — lens pod milkvetch
·         Astragalus lentiginosus — freckled milkvetch, mottled locoweed, speckled locoweed, spotted locoweed
·         Astragalus leptaleus
·         Astragalus leucolobus — Bear Valley woollypod, Bear Valley milkvetch
·         Astragalus linifolius — Grand Junction milkvetch
·         Astragalus loanus — Glenwood milkvetch
·         Astragalus lotoides
·         Astragalus malacus — shaggy milkvetch
·         Astragalus membranaceus — huang qi (黄芪/黃芪 huáng qi; běi qí 北芪)
·         Astragalus microcymbus — Skiff milkvetch
·         Astragalus miguelensis — San Miguel milkvetch
·         Astragalus missouriensis — Missouri milkvetch
·         Astragalus mohavensis — Mojave milkvetch
·         Astragalus molybdenus
·         Astragalus monoensis — Mono milkvetch
·         Astragalus monspessulanus
·         Astragalus montii
·         Astragalus mulfordiae — Mulford's milkvetch
·         Astragalus nevinii — San Clemente Island milkvetch
·         Astragalus newberryi — Newberry's milkvetch
·         Astragalus nitidiflorus — Tallante's milkvetch
·         Astragalus nutans — Providence Mountains milkvetch
·         Astragalus nuttallianus — small-flowered milkvetch
·         Astragalus nuttallii — Nuttall's milkvetch
·         Astragalus obscurus — arcane milkvetch
·         Astragalus onobrychis
·         Astragalus oocarpus — Descanso milkvetch, San Diego milkvetch
·         Astragalus oophorus — egg milkvetch
·         Astragalus osterhoutii — Osterhout milkvetch
·         Astragalus oxyphysus — Mt. Diablo milkvetch, Diablo locoweed
·         Astragalus pachypus — thickpod milkvetch
·         Astragalus panamintensis — panamint milkvetch
·         Astragalus pauperculus — depauperate milkvetch
·         Astragalus phoenix — Ash Meadows milkvetch
·         Astragalus platytropis — broadkeel milkvetch
·         Astragalus pomonensis — Pomona milkvetch, Pomona locoweed
·         Astragalus proimanthus — precocious milkvetch
·         Astragalus propinquus — huang qi (黄芪/黃芪 huáng qi; běi qí 北芪)
·         Astragalus proximus
·         Astragalus pseudiodanthus — Tonopah milkvetch
·         Astragalus pulsiferae — Ames' milkvetch
·         Astragalus purshii — Pursh's milkvetch, Woollypod milkvetch, woollypod locoweed
·         Astragalus pycnostachyus — Marsh milkvetch
·         Astragalus rattanii — Rattan's milkvetch
·         Astragalus ripleyi
·         Astragalus robbinsii — Robbins' milkvetch
·         Astragalus sabulonum — gravel milkvetch
·         Astragalus scaphoides — bitterroot milkvetch
·         Astragalus schmolliae — Schmoll milkvetch
·         Astragalus shevockii — Shevock's milkvetch, Little Kern milkvetch
·         Astragalus sinuatus — Whited's milkvetch
·         Astragalus subvestitus — Kern County milkvetch
·         Astragalus tener — alkali milkvetch
·         Astragalus tennesseensis — Tennessee milk vetch
·         Astragalus tidestromii — Tidestrøm's milkvetch
·         Astragalus tragacantha
·         Astragalus traskiae — Trask's milkvetch
·         Astragalus tricarinatus — triple-ribbed milkvetch
·         Astragalus trichopodus — Santa Barbara milkvetch, coast locoweed, Southern California locoweed
·         Astragalus tuyehensis from Iran
·         Astragalus tyghensis
·         Astragalus umbraticus — Bald Mountain milkvetch
·         Astragalus webberi — Webber's milkvetch
·         Astragalus wetherillii
·         Astragalus whitneyi — balloon-pod milkvetch
·         Astragalus zionis — Zion milkvetch
See also[edit]
Notes[edit]
1.     Jump up to:a b c d e This may actually be a valid genus.
References[edit]
1.     Jump up^ Frodin, D. G. (2004). "History and concepts of big plant genera"Taxon 53 (3): 753–776. doi:10.2307/4135449.
2.     Jump up^ "Astragalus (Locoweed) flowers". Rootcellar.us. Retrieved 2013-07-05.
3.     Jump up^ Astragalus membranaceus - Moench. Plants for a Future
4.     Jump up^ "Astragalus brachycalyx Fisch."Germplasm Resources Information Network (GRIN). Retrieved 24 December 2010.
5.     Jump up^ "Astragalus | University of Maryland Medical Center". Umm.edu. 2013-05-07. Retrieved 2013-07-05.
6.     Jump up^ Zargary, A. Medicinal plants. 5th Edition.Tehran: Tehran University Publications 1990; pp. 312-314
7.     Jump up^ Wang L, Waltenberger B, Pferschy-Wenzig EM, Blunder M, Liu X, Malainer C, Blazevic T, Schwaiger S, Rollinger JM, Heiss EH, Schuster D, Kopp B, Bauer R, Stuppner H, Dirsch VM, Atanasov AG. Natural product agonists of peroxisome proliferator-activated receptor gamma (PPARγ): a review. Biochem Pharmacol. 2014 Jul 29. pii: S0006-2952(14)00424-9. doi: 10.1016/j.bcp.2014.07.018. PubMed PMID 25083916.
8.     Jump up^ "Herbal chemical helps combat HIV". United Press International. January 1, 2009. Retrieved January 28, 2011.
9.     Jump up to:a b c d AstragalusNCCAM
10.  Jump up^ Fauce, S. R.; et al. (2008). "Telomerase-Based Pharmacologic Enhancement of Antiviral Function of Human CD8+ T Lymphocytes". Journal of Immunology 181 (10): 7400–7406. doi:10.4049/jimmunol.181.10.7400PMC 2682219.PMID 18981163. Retrieved 2012-08-18.
12.  Jump up^ Hiyama, K.; et al. (2009). "Role of telomeres and telomerase in cancer". In K. Hiyama. Telomeres and Telomerase in Cancer. Cancer Drug Discovery and Development IIHumana Press. pp. 171–180. doi:10.1007/978-1-60327-879-9_7.ISBN 978-1-60327-879-9.
13.  Jump up^ Rios, J. L.; P. G. Waterman (1998). "A review of the pharmacology and toxicology of Astragalus". Phytotherapy Research 11(6): 411–418. doi:10.1002/(SICI)1099-1573(199709)11:6<411::aid-ptr132>3.0.CO;2-6.
&&&&&&&&
اسطوخودوس . [ اُ ] (معرب ، اِ) (از لاتینی استوخاس ) اُسطوخُدوس . اُسطوخودُس . نبات له سفاد حمر دقیقة کسفاد حبةالشعیر و هو اطول منه ورقاًو فیه قضبان غبر کما فی الافتیمون بلانور و هو حریف مع مرارة یسیرة. (مقاله ٔ ثانیه از کتاب ثانی قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 159 س 4). نباتی است و بر سر اوشاخهای بزرگ است همچنانکه بر سر دانه ٔ جو باشد و برگ او از برگ جو درازتر باشد و اندر وی شاخها اغبر بود یعنی خاک رنگ همچنانکه در افتیمون و رنگ او بسرخی میل دارد و ابن ماسویه گوید او را تخمی است و او را چون بدست بمالند بوی کافور دهد، طعم او تلخ و تیز است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اسطوخودوس ، معنی آن موقف الارواح است و آن جزیره ای که از آنجا خیزد نام آن جزیره استخادس است و آنرا شاه سفرهم رومی گویند و طبیعت آن گرم است در درجه ٔ اول و خشکست در دوم و بهترین آن بودکه تازه بود و لون آن بسبزی مایل بود و در طعم وی تلخی و حراقت بود و منفعت وی آنست که دماغ را از اخلاطپاک کند و صرع را نافع بود و سدّه بگشاید و مرضهای عصبانی را سودمند بود و مره ٔ سودا و بلغم لزج براند و مجلل و مفتح بود و طبیخ وی مسهل خلط سودائی بود خاصه از سر و مفرح و مقوی دل بود و مقوی جمیع اعضاء باطن و همه بدنست و در تقویت دل و تزکیه ٔ فکر بغایتست و شربتی از وی مقدار سه درم بود و معده و احشا را ازاخلاط بد پاک کند و مغص را نافع آید و جهت زهری که خورده باشند و گزندگی جانوران سودمند بود و اگر طبیخ وی بر مفاصل ضماد کنند درد ساکن گرداند و اگر دو جزءاز اسطوخودوس و یک جزو پوست بیخ کبر کوفته و بیخته با عسل بسرشند و استعمال کنند جهت سردی معده و خلطهای بد نافع بود و بدل آن فراسیون است بوزن آن و گویندبدل آن بوزن آن مرو و گویند بدل آن افتیمون است . و وی مضر است بشش و غثیان و کرب آورد و صاحب منهاج گوید مصلح وی حماما است و گویند بارزد، و صاحب تقویم گوید مصلح وی صمغ و یا کتیرا بود. (اختیارات بدیعی ).
اسطوخودوس بیونانی حافظالارواح است و آن گیاهی است برگش شبیه برگ صعتر و از آن درازتر و باریکتر و گلش مایل بسفیدی و ساقش واحد و باریک و بی شاخ و در قد کمتر از شبری و قبه ٔ او متراکم از اجزاء شبیه بجو و بی تخم و مایل بسرخی و تندطعم و با اندک تلخی . در اول دوم گرم و خشک و گویند مرکب القوی است و اجزاء بارده ٔ او کمتر. و این قول اقرب است .محلل و ملطف و مفتح سدد و جالی و با قوه ٔ قابضه و مقوی بدن و دل و احشاء و در تقویت ارواح (؟) دماغی بی عدیل و مانع عفونت اخلاط و منضج و منفی مره ٔ سوداء دماغی و طبیخ او در امراض سینه و سعال و نزله قوی تر اززوفا و مفرح و مسهل بلغم و سودا و مقوی آلات بول و با قوه ٔ تریاقیه و سعوط یک درهم او با عسل منقی قوای دماغی و آشامیدن یک درهم با ماءالعسل جهت جنبیدن مغزسر که از ضربه و سقطه حادث شده باشد و به تنهائی جهت رعشه ٔ دماغی و دو جزو او با یک جزو بیخ کبر که با عسل سرشته باشند جهت برودت معده و بواسیر بغایت مفیدو ضماد پخته ٔ او جهت درد مفاصل و نقرس و نقوع و مطبوخ او جهت استسقا و ورم بارد جگر و تنقیه ٔ گرده و طحال و امراض مقعد نافع و با سکنجبین و نمک هندی مسهل قوی و جهت صداع مفید و با عاقرقرحا و سکبینج جهت صرع و با شراب جهت نفخ و درد اعصاب و اضلاع و سموم مشروبه نافع و مضر صفراوی مزاج و معطش و مغثی محرورین و مصلحش سکنجبین . گویند مضر شش است و مصلحش کتیرا و صمغ و قدر شربتش از دو درهم تا پنج درهم و بدلش در آلات تنفس فراسیون و در تنقیه ٔ سوداء افتیمون و مداومت مربای گل او با شکر و عسل هر روز یک مثقال از گل او خورده شود جهت رفع سودا و تفریح مجرب دانسته اند و مؤلف تذکره گوید که چون او را با ثلث او گشنیز خشک و ربعاو مرزنجوش و تسع او هر یک از مصطکی و هلیله ٔ کابلی و کندر معجون کنند یا بجوشانند و هر شب در وقت خواب مداومت نمایند جهت رفع نزلات و رمد و ترهل و ربو و گرانی سامعه و ضعف باصره مجرب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع بتذکره ٔ ضریر انطاکی ج 1 ص 44 شود. بلغت یونانی و بعضی گویند رومی شاه اسپرم رومی است و مسهل فایده مند است و معنی آن بعربی موقف الارواح و ممسک الارواح بود، تقویت دل و تزکیه ٔ فکر دهد و بعربی ضَرْم گویند بفتح ضاد نقطه دار. (برهان ). ممسک الارواح . موقف الارواح . موافق الارواح . ضَرم . ضُرم . غَرَف . (منتهی الارب ). منتجوسه . شاه اسپرم رومی . شاه اسپرغم رومی . خُزامی . ناردین . سنبل رومی . سنبله . سنبل . کشه .
//////////////
اسطوخودوس
بضم همزه و سکون سین و ضم طا هر دو بی نقطه و سکون واو و ضم خای معجمه و سکون واو و ضم دال و سکون واو و سین مهملتین لغت یونانی است بمعنی حافظ الارواح و بعربی آنس الارواح بمد همزه و کسر نون و ممسک الارواح اهل مکۀ معظمه کیاه آن را ضرم بضم ضاد معجمه و سکون رای مهمله و میم و کل آن را زهر الضرم و بسریانی سحاوس که نام جزیره ایست که در انجا می روید و اهل تنکابن تروم و بهندی دهارو و در بنکاله تنتنه نامند در اطراف عظیم آباد و بنکاله هم می شود و لیکن اندکی کم قوت
ص: 233
ماهیت آن
کیاهی است ربیعی بقدر ذرعی منبت آن جاهای نمناک برک آن شبیه ببرک صعتر و از ان درازتر و باریک و کل آن سروی شکل انبوه شبیه بخوشۀ جو بسیار کوچکتر از ان و بنفش و مائل بسفیدی و بآن زردی و سرخی و مزغب و نرم و نقیل الرائحه و اندک تلخ و حریف و تخم آن بسیار ریزه و اندک مفرطح و زرد تیره مائل بسیاهی فی الجمله شبیه بارزن خرد و بوی آن بعد اندک مالیدن بدست شبیه ببوی کافور چنانچه ابن ماسویه کفته که اسطوخودوس را تخمی است که چون بدست بمالند و ببویند بوی کافور از ان آید و طعم آن تلخ و تیز و آنچه بعضی نوشته که تخمی ندارد نیز درست است زیر که آنچه در زمین حجاز و روم و مغرب و زمینهای باقوت می روید با تخم و قوی الرائحه و با تلخی و نرم و مزغب
١٢٣می باشد و آنچه در زمینهای ضعیف مانند بعضی مواضع بلاد هند و عظیم آباد و جهانکیر نکر از بنکاله می روید خشن بعضی سیاه تیره و بعضی سفید مائل باندک بنفشی و بی زغب و بعضی بی تخم و با تخم ریزه سفید مائل بزردی است و نوعی از اسطوخودوس می شود که دانه های خوشۀ آن پاشان باریک اندک بلند و بی زغب و اغبر و در بو شبیه بانچه ذکر یافت بلکه تندتر و لیکن خوشۀ آن دیده نشده که چه نحو می باشد
طبیعت آن
کرم و خشک در درجۀ اول و در دوم نیز کفته اند و این اصح است خصوصا حجازی تازه قوی الرائحه و تند طعم آن و شیخ الرئیس و ابن تلمیذ کرم در اول و خشک در دوم کفته اند و مرکب از جوهر ارضی بارد و ناری لطیف و شیخ داؤد کرم در آخر دوم و خشک در اول سوم و بعضی سرد در اول و بعضی مرکب القوی و اجزای باردۀ آن کمتر از حاره و تخم آن بقول ابن تلمیذ کرم در اول و خشک در دوم نیز و مرکب از جوهر ارضی بارد و ناری حار لطیف
ص: 23
افعال و خواص و منافع آن
محلل و ملطف و جالی و مفتح سدها بقوت جزو حار لطیف خود و با قوت قابضه بجز و ارضی بارد و مقوی بدن و دل و دماغ و احشا و جمیع قوای ظاهری و باطنی و قوت مذکره و مفکره و مصفی روح و مفرح و جهت امراض سینه و سعال و نزلات و سائر امراض عفنه و علل عصبانی بسبب افعال مذکوره و بقوت مسهله و دافعۀ خود اخلاط فاسدۀ بلغمیه رطبه و سوداویه و اختصاص آن بدماغ و تقویت آن دماغ را نافع و همچنین جهت امراض کبدی و طحالی و مجاری بول
امراض الراس و غیره
آشامیدن یکدرهم آن بتنهائی جهت رعشۀ دماغی و دوار و سد و حادث از ضربه و سقطه و تزعزع دماغ حادث از ضربه و سقطه و تذکیۀ ذهن خصوص با ماء العسل و همچنین آشامیدن شراب تازۀ آن بتنهائی و یا با شراب لیموی تازه بجهت آنکه با وجود آنکه مقطع و مطفی است حابس ابخره و مقوی معده است و مداومت آشامیدن طبیخ آن با ماء العسل و همچنین اسهال بآن نافع است جهت صرع و مالیخولیا و جنون و نسیان و جمود و شخوص و وسواس سوداوی و استرخا و تشنج رطب امتلائی و رعشه و خدر و اختلاج و زوال غم و اندوه نافع بجهت آنکه استفراغ سودا و تنقیه می نماید فضول دماغی و رطوبات مرخیه را و مانع عفونات و انصباب نوازل است باعصاب و مقوی و مسخن آنها است و تقویت می بخشد دماغ را و تلطیف می نماید روح دماغی را و همچنین سائیدۀ جرم آن با ماء العسل و بدستور کلنکبین یعنی مربای کل آن با شکر یا عسل چون هر شب آن مقدار بیاشامند که مقدار یک مثقال کل اسطوخودوس در ان پاشند و مداومت بر ان نمایند امراض مذکوره خصوص وسواس سوداوی و غم را بالکل زائل سازد و آشامیدن آن با عاقر قرحا و سکبینج جهت صرع و همچنین با شحم حنظل ممزوج نموده استفراغ بدان نمودن در سالی چند مرتبه و بعد از تنقیۀ متعهد معده بودن صرع بلغمی و سوداوی را نافع و یک درم اسطوخودوس سوده با یک درم ایارج فیقرا بنهایت رعشه و اختلاج را نافع است مداومت آن تا سی و پنج روز و بدستور آشامیدن طبیخ آن با ماء العسل و سعوط آن بتنهائی با ماء العسل جهت صرع سوداوی و بلغمی نافع بجهت تنقیه و تقویت آن دماغ را و بخور آن برای استرخا و ضماد آن بر سر جهت نسیان و جمود و بخوص و چون بیندازند در شش قواریس آب انکور یکمن اسطوخودوس را درخمی و سر آن را محکم بسته شش ماه بکذارند که تا برسد پس بیاشامد مصروع از ان با عاقر قرحا و سکبینج نفع می بخشد آن را نفعی بین و کاهی بعوض آب انکور سرکه می کنند و درین هنکام چون یک ماه در سرکه محلل نمایند استعمال می توان نمود و اکر ازین سرکه سکنجبین شکری و یا عسلی سازند و از ان سکنجبین یک اوقیه یا دو اوقیه با عاقر قرحا و سکبینج استعمال نمایند بهتر است و بالجمله اسطوخودوس جاروب دماغ است یعنی منقی آنست از کل فضول ردیۀ بلغمیه باله و مفتح سدد و مقوی همه قوی و محلل کل ابخره و ریاح فاسده و ملطف ارواح آن و کویند که چون آن را با ثلث
ص: 23
١٢آن کشنیز خشک و ربع آن از مرزنجوش و سدس آن از هریک از مصطکی و هلیلۀ کابلی و کندر معجون سازند و یا بجوشانند و نزد خواب بیاشامند و مداومت بر ان نمایند جهت دفع نزلات و رمد و ترهل و ربو و کرانی سامعه و ضعف باصره مجرب و آشامیدن طبیخ آن جهت امراض سینه و سعال و نزله از زوفی قویتر و مفرح و مسهل بلغم و سودا و مقوی آلات بول و با قوت تریاقیه است المعده و الکبد و الطحال و غیرها آشامیدن دو جزو از اسطوخودوس و یک جزو بیخ کبر با عسل سرشته جهت برودت معده و بواسیر بنهایت مفید و نقوع و مطبوخ آن جهت ورم بارد جکر و استسقا و تنقیۀ طحال و کرده و امراض مقعده و با شراب جهت نفج و درد اعصاب و درد اضلاع و سموم مشروبه نافع و با سکنجبین و نمک هندی مسهل قوی است و ضماد آن و همچنین تکمید بطبیج آن جهت تسکین اوجاع مفاصل نافع و چون با صعتر و تخم کرفس بجوشانند و با دوای مسهل بیاشامند نافع مغص آنست مضر صفراوی مزاج و معطش و مغثی و مکرب محرورین مصلح آن سکنجبین کویند مضر است بشش مصلح آن کثیرا و ضمع عربی است مقدار شربت آن از دو درم تا پنج درم بدل آن در آلات تنفس فراسیون و در تنقیۀ سودا افتیمون شیخ یوسف بغدادی کفته خاصۀ اسطوخودوس اسهال سودا از دماغ است و شربتی از ان یک درم تا پنج درم و مصلح ضرر آن برئه کثیرا است و چون با سکنجبین خورده شود احتیاج بمصلح دیکر ندارد و بعضی اطبا کفته اند مصلح شراب آن شراب لیمو است و مفتح سده های دماغی و مسهل سودا و بلغم از دماغ است و بعضی کفته اند مسهل صفرا نیز است و حبوب اسطوخودوس و دهن و سکنجبین و اشربه و عرق و مطبوخ و معجون آن در قرابادین ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
ا. اسطوخودوس
اشاره
در ایران «اسطوخودوس» مشهور است. در کتب طب سنتی با نامهای
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 216
«اسطوخودوس» و «شاهسبرم رومی» و «آنس الارواح» و «ممسک الارواح» آمده است. در بازار مکّه به نام «ضرم» گفته می‌شود. به فرانسوی‌Lavande stoechas وStoechas Arabique و به انگلیسی‌Topped lavender وFrench lavender نامند.
گیاهی است از خانواده‌Labiatea نام علمی آن‌Lavandula stoechas L . می‌باشد.
مشخصات
اسطوخودوس گیاهی است چندساله بشکل بوته کوچک به بلندی نیم متر خیلی پرشاخه. ساقه‌های آن 4 گوشه، برگهای آن دراز، متقابل و پوشیده از کرک سفید پنبه‌ای. گلهای آنکه در بهار ظاهر می‌شود به رنگ بنفش تیره به صورت سنبله.
این‌گونه در پرتغال، جزایر قناری و مناطق حاشیه مدیترانه، الجزایر، عربستان تا استانبول و آسیای صغیر انتشار دارد. وجود آن در ایران به‌طور خودرو تا به حال گزارش نشده است. تکثیر لاواندها از طریق کاشت قطعه‌ای از سوش گیاه وحشی در زمین زراعتی یا با کاشت دانه آن انجام می‌گیرد. دانه را قبلا در آذرماه در خزانه می‌کارند و در بهار گیاه چند برگه را به مزرعه منتقل می‌کنند. در ایران در بعضی نقاط کاشته می‌شود. از طریق قلمه شاخه‌های جوان نیمه‌چوبی گیاه و یا با خوابانیدن نیز تکثیر می‌شود.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی گیاه اسطوخودوس دارای اسانس است که شامل ستون و سینئول و یک الکل، لینالول می‌باشد. از برگها و قسمت سبز گیاه در حدود 315/ 0 درصد از این اسانس روغنی فرّار به دست می‌آید.
خواص- کاربرد
اسطوخودوس دارای گل و برگهای معطّر است، طعم آن تلخ و تخم آن بسیار ریز و کمی پهن به رنگ زرد تیره مایل به سیاه. از برگ، گل و تخم آن پس از مالش بویی شبیه کافور متصاعد می‌شود. از نظر طبیعت طبق نظر غالب حکمای طب سنتی گرم و خشک است و از نظر خواص معتقدند که محلل و بازکننده گرفتگی‌ها می‌باشد. دم‌کرده 5 گرم از برگ و سرشاخه گلدار آن مقوی بدن و قوای دماغی و تفکر و همچنین مقوی احشا و آلات داخل شکم و مفرّح
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 217
است و برای بیماری‌های سینه، سرفه، ورم‌های نزله‌ای و زکام نافع است و خاصیت مسهلی دارد. اخلاط فاسدشده و بلغمی و سوداوی را رفع می‌کند و برای بیماری‌های کبدی و طحال و مجاری ادرار نافع و مفید است. اگر مقداری از برگ و سرشاخه‌های گلدار خشک آن را ساییده و با آب عسل به‌طور ساده و یا به صورت مربّا با شکر و عسل تهیه و مقداری از آن را که حدود 5 گرم اسطوخودوس در آن باشد، هر شب تا مدتی بخورند برای رعشه و سرگیجه و تقویت ذهن، حافظه، رفع فراموشی، صرع، وسواسهای سوداوی، مالیخولیا، سستی، تشنج، خواب‌رفتگی اعضا، پریدن ناگهانی بعضی از اعضا و رفع غم و اندوه مفید است. اگر اسطوخودوس با عاقرقرحا و سکبینج خورده شود برای صرع مفید است و همچنین اگر آن را با گوشت حنظل مخلوط نموده و بخورند که استفراغ آورد و سالی چند مرتبه این کار تکرار شود که تنقیه خوبی از معده شود برای صرع‌های بلغمی و سوداوی مفید است. روی‌هم‌رفته حکمای طب سنتی اسطوخودوس را جاروی دماغ می‌دانند که دماغ را از تمام فضولات بلغمی تمیز می‌کند و گرفتگی‌ها را باز می‌نماید و مقوی همه قوا می‌باشد. توصیه دیگر این است که اسطوخودوس 1 واحد، گشنیز 3/ 1 واحد، مرزنجوش 4/ 1 واحد، مصطکی 6/ 1 واحد، هلیله کابلی 6/ 1 واحد و کندر 6/ 1 واحد. اینها را مخلوط کنند و بجوشانند و قبل از خواب بیاشامند (مقدار خوراک در هربار آن‌قدر باشد که در حدود 5 گرم اسطوخودوس خورده شود) و مدتی این کار را ادامه دهند برای رفع نزله و سنگینی شنوایی و ضعف قوه دید چشم و تنگی نفس بسیار مفید است.
توصیه دیگر این است که 2 واحد اسطوخودوس و یک واحد ریشه کبر را با عسل مخلوط نموده و بخورند و برای برودت معده و بواسیر نافع است و با سکنجبین و نمک هندی مسهل بسیار قوی می‌باشد. ضماد آن برای دردهای مفاصل مفید است و اگر اسطوخودوس را با آویشن و تخم کرفس بجوشانند و با دوای مسهل بخورند برای رفع دل‌پیچه مفید است.
اسطوخودوس برای اشخاص صفراوی‌مزاج مضرّ و عطش‌آور است و ایجاد آشفتگی می‌نماید از این نظر باید با سکنجبین خورده شود. برای ریه مضّر است از این نظر باید با کتیرا و صمغ عربی خورده شود. مقدار خوراک آن 5 گرم و حد اکثر 20 گرم است.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 218

2. لاواند حقیقی

به فرانسوی‌Lavande vrai وLavande officinale وLavande femelle و نام‌های محلی‌Spicanard یاSpiquenard و به انگلیسی‌True lavender گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Labiatae نام علمی آن‌Lavandula vera DC . و مترادفهای آن‌Lavandula officinalis Chaix وLavandula spica Loisel . می‌باشد.
این گیاه در اروپا در مناطق جنوبی آلپ می‌روید و وجود آن در ایران به‌طور خودرو تا حال گزارش نشده است.

3. لاواند کبیر
به فرانسوی‌Aspic وLavande aspic وLavande m le وGrande lavande وLavande blanche و به انگلیسی‌Spick نامیده می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Labiatae نام علمی آن‌Lavandula spica Car . و مترادف آن‌Lavandula fragrans Salisb . می‌باشد.
دو گونه فوق در کتب طب سنتی با نامهای «خزامی» و «اروانه شیرازی» نامبرده شده است. این دو از نظر مشخصات گیاهی شبیه یکدیگرند و اختلافات کمی دارند از جمله گونه‌L .vera مانند اسطوخودوس دارای بوته کوچک به بلندی تقریبا 60- 50 سانتی‌متر است درحالی‌که گونه‌L .spica دارای بوته بلند به ارتفاع حدود یک متر است. کاسه گل گونه‌L .spica پنبه‌ای است به‌طوری‌که گل آن سفید به نظر می‌رسد و آن را لاواند سفید هم می‌گویند. از نظر ترکیبات شیمیایی نیز کمی متفاوت‌اند. مثلا اسانس لاواند کبیر به اسانس اسپیک‌E .d'aspic یاL'huile d'aspic معروف است که در نقاشی مصارف مخصوص دارد. راندمان اسانس از شاخه‌های گلدار و گلها و برگ لاواند در حدود 7/ 0 درصد است.
لاواندهای فوق از نظر خواص دارویی مورد توجه هستند و خواص آنها شبیه یکدیگر است و مشابه اسطوخودوس می‌باشد. در اسانس آنها کافور و ایزومرهای مختلف آن وجود دارد.
از نظر طبیعت خزامی گرم و خشک است و گل آنها مانند سایر گونه‌ها از سایر اندام گیاه گرمتر است. از نظر خواص معتقدند که گرم‌کننده است و بازکننده گرفتگی‌ها
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 219
بوته لاواند شاخه‌ای از لاواند حقیقی‌A - گل
می‌باشد. سردرد را رفع می‌کند، نفخ و گاز را تحلیل می‌برد. مقوی معده و کبد و طحال و بازکننده انسداد آنها است و مدّر نیز می‌باشد.
شیاف خزامی در مهبل برای پاک کردن و خشک کردن رطوبتهای مزمن رحم و خوش‌بو کردن آن و ضماد آن با آرد جو برای التیام زخمها و تحلیل ورمها مفید است.
برای گرم‌مزاجان مضّر است از این نظر باید با مورد مصرف شود.
مقدار خوراک آن 5 و حد اکثر تا 10 گرم است که در 1000 گرم آب جوش دم کرده و خورده شود. لاواند حقیقی شبیه اسطوخودوس در استعمال خارجی با مالیدن جوشانده آن روی عضو برای کاهش درد و ناراحتی‌های روماتیسم و نقرس و کوبیدگی و خون‌مردگی و دررفتگی اعضا مفید می‌باشد و برای ضد عفونی زخمها نیز به کار می‌رود. در اروپا مرسوم است از گلهای گونه‌L .Stoechas برای تهیه بالشهای
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 220
بهداشتی و از گرد آن برای دود کردن استفاده می‌شود. اسانس اسطوخودوس برای ناراحتی‌های سینه و درد شکم و برای رفع سردردهای عصبی و صفراوی به کار می‌رود. از کمپرس تهیه شده از گلهای اسطوخودوس برای کاهش درد روماتیسم و دردهای عصبی استفاده می‌کنند.
در فرانسه مرسوم است برای عرق کردن و تسکین تب و به عنوان مدّر و در موارد گریپ، دم‌کرده 5 گل را مخلوط کرده و به شرح زیر عمل می‌کنند.
گل لاواند حقیقی 10 گرم، گل همیشه بهار 5 گرم، گل گاوزبان 5 گرم، گل رتم 295] 5 گرم و گل بنفشه وحشی 5 گرم. اینها را خوب مخلوط می‌کنند و یک قاشق مرباخوری از این مخلوط را در یک فنجان آب جوش به مدت 10 دقیقه دم می‌کنند.
از این دم‌کرده 4- 3 بار یعنی 4- 3 فنجان در روز می‌خورند، بسیار مفید است.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 221
//////////////
بسیاری از کشورها، میوه‌ها و محصولات وارداتی را به نام كشورهائی که از آن برخاسته اند یا مردمانی كه آن را برای نخستین بار وارد كرده‌اند نامیده‌اند.  یونانیها ’’سیب ایرانی‘‘ (dfμήλovΠερσlkóv، ’’هلو‘‘)، ’’سیب مادی‘‘ (μήλoυМησlkóυ، ’’بادرنگ‘‘)، ’’علف مادی‘‘ (δlkήπóaηМ، ’’اسپست‘‘) و ’’سیب ارمنی‘‘ (μήλoυAρμευlakóυ، ’’زردآلو‘‘) داشتند.  رابله (1553-1483)6 پیشتر در این باره به درستی چنین آورده است:’’دیگر [گیاهان] كه نام مناطقی را دارند كه از آن آمده اند عبارت‌اند از سیب مادی (pomme medices)، برای نامیدن بادرنگ (pommes de Medi) كه نخستین بار در سرزمین ماد یافت شد؛ سیب فنیقی (pomme puniques) برای نامیدن اناری كه از فنیقیه یعنی كارتاژ آورده شده است.  Ligusticum یعنی انجیران رومی،‌آورده شده از لیگوری یعنی ساحل ژن: روبارب، برگرفته از نام رودخانه بربرهای Rha، چنان كه آمیانوس تصدیق می‌كند: شیخ خراسانی (santonique)؛ شنبلیله (fenu grec)؛ تیره بلوط (castanes)؛ هلو (persique)، مای مرز (sabine)؛ اسطوخودوس (stoecha) از مجمع‌الجزایر آییر (Hieres) كه نام باستانی آن استوخادس (Stoechades) بود؛ اسپیكاكیتیکا (spica celtica) و جز آن.‘‘ همان طور كه پیشتر نشان داده‌ام، 1 تبتی‌ها بسیاری از نامهای گیاهان و محصولات را با افزودن Bal (نپال)، Mon (منطقه هیمالیا)، Rgya (چین)، و Li (ختن) می‌سازند. 
به همین ترتیب نامهای گیاهی بسیاری داریم كه صفت های ’’امریكایی، هندی، تركی، تركیه، گینه‘‘ و جز آن پیش آنها آمده است.
چینی‌ها، جز نام  استانده هو، گیاهان ایرانی را با صفت Po-se (پارسه، پرشیا) نیز می‌ نمایند؛ بدین ترتیب در نامگذاری خرما Po-se tsao (’’عناب پارسی‘‘) را کار گیرند. باید در کاربا نام  Po-se  بسیار هشیار بود زیرا به دو كشور بر می گردد: یکی ایـــــران و دیگری سرزمینی در مالایا.  این دوگانگی دانشمندان چینی و یونانی را چنان سر در گم کرده که بناچار  فصلی جدا به این مشكل داده به بحث تمامی  منابع موجود كه به Po-se مالایا و محصولات آن مربوط می‌شود پرداختم.  نام قبیله‌ای دیگری كه در نام گیاهان ایرانی بسیاربچشم می خورد،‌ سی‌ـ‌ژون  (Si-žun)  90 ("ژون باختر ی") است.  این قبایل در عصر شی كین (Ši kin) و شو كین (Šu kin) شكل گرفتند و گویا از تبار هیون‌ـ‌نو (Hiun-nu) باشند.  در دوره پس از مسیحیت، سی‌ـ‌ژون به صورت اسمی فراگیر و بدون معنای قومی درآمد و به ابهام به مناطق آسیای مركزی بر می گردد.  این نام   در ترکیب با نام گیاهان


گویا هو معنی دهد.1 روشن است كه تمامی  این اشارات جغرافیایی و قبیله‌ای در نام گیاهان ارزش نسبی و نه مطلق دارند؛ یعنی اگر برای نمونه  چینیان گیاهی را ایرانی (Po-se) یا هو بنامند،‌ به این معنی است كه از نظر آنها گیاه مورد بحث از ایران وارد شده، یا به شکلی به ملل ایرانی ارتباط دارد، اما به این معنا نیست كه خود این گیاه یا كشت آن خاص ایرانیان یا منحصر به آنهاست.  ممكن است چنین باشد یا نباشد، اما روشن شدن این موضوع نیاز به جستاری ویژه برای هر مورد خاص دارد.  هر چند، چنان كه خواهیم دید، چینیان بیش از هر ملت دیگر آسیا (و به جرئت می‌گویم، اروپا) درباره تاریخچه گیاهان مهم اطلاع دارند، ‌تدوین تاریخچه دقیق و نقادانه كشت یك گیاه تنها با توجه به تمامی دانسته‌ها و مراجعه به همه  منابعی كه می‌توان از هرجا فراهم آورد شدنی است.  شواهد به دست آمده از منابع سامی، مصر، یونان و روم، اعراب، هند، كامبوج، آنام (تایلند)، مجمع‌الجزایر مالایا، ژاپن و غیره را باید به یكسان فراهم آورد.  تنها با چنین هماهنگی‌ای است كه می‌توان امید به كسب نتیجه‌ای معتبر داشت.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
////////////
اسطوخودوس‌: معنی آن موافق الارواح بود و آن جزیره که آنجا خیزد نام آن اسخاوس بود و آن را شاهسفرغم خوانند و طبیعت وی گرم است در درجه اول و خشک است در دویم و بهترین وی آن بود که تازه بود و لون آن بسبزی مایل بود و در طعم وی تلخی بود و حرافت و منفعت وی آن باشد که دماغ را از اخلاط پاک گرداند و صرع را نافع بود و سدّه بگشاید و بر عصبانی سودمند بود و مره سودا و بلغم لزج براند و محلل و مفتح بود و طبیخ وی مسهل سودا بود خاصه از سر و مفتح و مقوی دل بود و جمیع اعضای باطن و در تقویت دل و تزکیه فکر بغایت سودمند است و شربتی از وی بمقدار سه درم بود و معده و احشا را از اخلاط پاک گرداند و مغض را نافع بود هرکه زهر خورده باشد و گزندگی جانوران را سودمند بود و اگر طبیخ وی بر مفاصل ضماد کنند درد ساکن گرداند و اگر دو جزء اسطوخودوس و یک جزو پوست کبر کوفته و بیخته و با عسل بسرشند و استعمال کنند جهت سردی معده و خلطهای بد نافع بود و بدل آن فراسیون بود بوزن آن و گویند بدل آن بوزن آن سرو بود و گویند بدل آن افتیمون بود و وی مضر بود به شش و کرب آورد و صاحب منهاج گوید مصلح وی حماما بود و گویند مصلح وی صمغ عربی یا کثیرا بود
اختیارات بدیعی، ص: 29
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: اسطوخودوس بضم همزه و ضم طا و ضم خا و ضم دال لغت یونانیست بمعنی حافظ الارواح و بعربی آنس الارواح و ممسک الارواح گویند و اهالی مکه گیاه آن را ضرم بضم ضاد و گل آن را زهر الضرم و سریانی سخاوس بنام جزیره که از آنجا خیزد نامند و اهل تنکابن تروم و بهندی دهارو و در بنگاله تنتنه نامند.
به لاتین‌LAVANDULA STOECHAS بفرانسه‌LAVANDE STOECHADE
و به انگلیسی‌FRENCH LAVANDER
اختیارات بدیعی
///////////
اسطوخودوس فرانسوی (نام علمی: Lavandula stoechas) گیاهی است از سردهٔ لاواندولا.
////////////
به عربی ضرم:
الضرم المكور نوع نباتي يتبع جنس الضرم من الفصيلة الشفوية.
محتويات  [أظهر]
البيئة والانتشار[عدل]
موطنه بلاد الشام والمغرب العربي وبعض مناطق شمال حوض البحر الأبيض المتوسط.[1]
الوصف النباتي[عدل]
نبات عشبي معمر.
مرادفات للاسم العلمي[عدل]
(باللاتينية: Stoechas officinarum)
المصادر[عدل]
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة انتشار الضرم المكور (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 17 أيار 2013.
أيقونة بوابةبوابة
/////////////
به عبری اَسوفیول:
אזוביון דגול (שם מדעיLavandula stoechas) הוא בן-שיח רב-שנתי לא נפוץ ממשפחת השפתניים. הוא גדל על קרקעותחול-חמרה, במישור החוף ולמרגלות החרמון. הצמח עשוי להגיע עד לגובה של 70 ס"מ. ענפיו מעוצים בחלקם התחתון, ועליו צרים וארוכים. כל חלקי הצמח העיליים מכוסים שערות, חלקן שערות בלוטיות המכילות שמן ארומטי בעל ריח מיוחד. הפריחה היא בחודשים פברואר עד מאי והיא בצבע ארגמן - סגול.
לאזוביון הדגול פרחים קטנים ולא בולטים, המסודרים בתפרחות צפופות. בראש כל תפרחת ישנה ציצית של חפים סגולים. ציצית זו משמשת ככל הנראה כ"דגל" (מכאן שם המין) שמטרתו למשוך את המאביקים ממרחק, תפקיד שברוב מיני הצמחים ממלאים עלי הכותרת של הפרח.
////////////
به آذری یونان لاواندسی:
Yunan lavandası (lat. Lavandula stoechas)[1] - dalamazkimilər fəsiləsinin lavanda cinsinə aid bitki
/////////////
به ترکی:
Karabaş otu (Lavandula stoechas), ballıbabagiller (Lamiaceae) familyasından Akdeniz bölgesinde yetişen, 30-100 cm. büyüklüğe erişen çok yıllık bitki türü.
////////////
Lavandula stoechas
From Wikipedia, the free encyclopedia
Lavandula stoechas
Topped lavendar flowerhead.jpg
Lavandula stoechas flowers
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
L. stoechas
Lavandula stoechas
L.
Lavandula stoechas (French lavenderSpanish lavender, or topped lavender) is a species of flowering plant in the family Lamiaceae, occurringnaturally in Mediterranean countries.
Contents
  [show
Description[edit]
An evergreen shrub, it usually grows to 30–100 cm (12–39 in) tall and occasionally up to 2 m (7 ft) high in the subspecies luisieri. The leaves are 1–4 cm long, greyish and tomentose.
The flowers, which appear in late spring and early summer, are pink to purple, produced on spikes 2 cm long at the top of slender, leafless stems 10–30 cm (4–12 in) long; each flower is subtended by a bract 4–8 mm long. At the top of the spike are a number of much larger, sterile bracts (no flowers between them), 10–50 mm long and bright lavender purple (rarely white).[1]
Subspecies[edit]
The recognised subspecies are:
·         L. stoechas pedunculata, the common type specific plant, once taxonomically considered L. pedunculata. There is considerable variation in this subspecies, and it may be split into a number of distinct forms. It isnative to many coastal regions of the Mediterranean, with some populations on the Atlantic coasts of Morocco and Spain.[1]
·         L. stoechas luisieri, which has petals much less interconnected. It is found mainly in Portugal and adjacent regions of Spain.[1]
Cultivation[edit]
This species is more fragile than common lavender (Lavandula angustifolia), as it is less winter hardy; but harsher and more resinous in its oils. Like other lavenders, it is associated with hot, dry, sunny conditions in alkaline soils. However, it tolerates a range of situations, though it may be short-lived.[2]
Selected forms are grown as ornamental plants.[1] The cultivar 'Willow Vale'[3] has gained the Royal Horticultural Society's Award of Garden Merit.
Other uses[edit]
L. stoechas is used commercially in air fresheners and insecticides. Flower spikes have been used internally for headaches, irritability, feverish colds and nausea, and externally for wounds, rheumatic pain and as an insect repellent.[4]
Invasive species[edit]
Since its introduction into Australia, it has become an invasive species, widely distributed within the continent. It has been declared a noxious weed in Victoria since 1920. It also is regarded as a weed in parts of Spain.[5]
·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/db/Lavandula-stoechas-habitat2.JPG/120px-Lavandula-stoechas-habitat2.JPG
Wild L. stoechas

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/a7/Lavandula_stoechas_1.JPG/120px-Lavandula_stoechas_1.JPG
Wild in Ceuta, Spain

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/7e/Lavandula_pedunculata.JPG/120px-Lavandula_pedunculata.JPG
Subspecies pedunculata

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d1/Lavandula_stoechas_l.JPG/120px-Lavandula_stoechas_l.JPG
Subspecies luisieri

·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/cc/Lavanda_papillon.jpg/120px-Lavanda_papillon.jpg
Italy
References[edit]
1.     Jump up to:a b c d Upson and Andrews; The Genus Lavandula
2.     Jump up^ RHS A-Z encyclopedia of garden plants. United Kingdom: Dorling Kindersley. 2008. p. 1136. ISBN 1405332964.
3.     Jump up^ "RHS Plant Selector - Lavandula 'Willow Vale'". Retrieved 25 June 2013.
4.     Jump up^ Bown, Deni (2002). The Royal Horticultural Society Encyclopedia of Herbs and Their Uses (Revised ed.). DK. p. 257.ISBN 1-4053-0059-0.
5.     Jump up^ Csurches S., Edwards R.; National Weeds Program, Potential Environmental Weeds in Australia, Candidate Species for Preventative Control; Queensland Department of Natural Resources. January 1998 ISBN 0-642-21409-3
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Lavandula stoechas.
·         Lavandula
·         Flora of the Mediterranean
·         Flora of Spain
·         Flora of Lebanon
·         Garden plants of Europe
·         Drought-tolerant plants




6. Rabelais, Le Gargantua et 1e Pantagruel, Livre III, Chap. L.
1. T'oung Pao, 1916, pp. 409, 448, 456.
1. برای نمونه‌های از آن نک نمایه.