۱۳۹۵ تیر ۱۴, دوشنبه

یتوع

- یتوع . [ ی َ تو / ی َت ْ تو ] (ع اِ) هر گیاه و یاتره ای که هنگام بریدن از آن شیری سپید پالاید. ج ، یتوعات . (ناظم الاطباء). هر گیاه و تره که وقت بریدن از آن شیر برآید و شیر آن مدر است و محرق و مقطع و موی را بریزاند و اگر برگ یا تخم آن را در آب ایستاده اندازند ماهی مست شده بر آب آید و جمیع یتوعات در غایت گرمی و خشکی است و اکثر آن در مرتبه ٔ چهارم لهذا استعمال آن فقط در خارج اندام جائز داشته اند و خوردن آن بی مصلح جایز نیست و چون بر غیر وجه مستعمل شود بکشد. (از آنندراج ). و مشهور از آن هفت است : شبرم ، لاغیه ، عرطنیثا، ماهودانه ، مازریون ، فلجلشت و عشر. ج ، یتوعات . (از اقرب الموارد).هر درخت که شیردار باشد مثل زقوم و انجیر و عشر. (از غیاث اللغات ). یتوع را اجناس بسیار است و او را چنین گفتند که هفت گونه است همه گرم و خشک ، مسهل و قی آور و محرق و او مازریون است و عُشر و دیودار و لاغیه و شبرم و شیر انجیر و تریاق نبطی و دگر ماهودانه . (الابنیه عن حقایق الادویه ). چون طبیبان یتوع مطلق گویندمراد لاغیه است و او سالمترین یتوعات بود، با اینکه او نیز خالی از خطر نباشد چه شیر و تخم و برگ جمله ٔ یتوعات زهر و کشنده است . (از بحر الجواهر). یتوعات هفت نوع است : مازریون ، عشر، سرزیوان ، صفریج ، یوماملون (و آن شبرم است ) جلندا، سرمادریج و شیرهاعات . (نزهةالقلوب ). یتوعات هفت است : عشر، شبرم ، لاغیه ، عرطنیثا، ماهودانه ، مازریون ، بنطافیلون . (یادداشت مؤلف ).
//////////////
یتوع
بفتح یا و ضم تا و سکون واو و عین مهمله
ماهیت آن
اسم جنس نبات شیردار است که شیر آن حار و حاد مسهل محرق باشد و مشهور از انها هفت نبات است عشر و شبرم و لاغیه و ارطنیثا و ماهودانه و مازریون و بنطافلن که ذو خمسه الاوراق نامند و جمیع آنها سمی قتال اند و نیز یافته اند بعضی یتوعات حادۀ خارجیه ازین هفت نبات مشهور را مانند اذان الفار و نوعی از لبلاب و فرفخ بری یعنی بقله الحمقاء بری و قوسنجی و از مطلق آن مراد لبن لاغیه است که تریاق فرادی و قوسنجی نامند و کفته اند بهترین آنها یتوع درخت ذکر نبات مذکور است که شاخهای آن طولانی و بزرک تر از یک ذرع و مائل بسرخی شبیه بشاخهای زیتون و مملو از لبنی سفید حاد باشد و برک آن شبیه ببرک زیتون و از ان طولانی تر و نازک تر و باطراف شاخهای آن پنج شاخه باریک شبیه بشاخهای اذخر و باطراف آنها قبها و سرها که ثمر آنست و مائل بتقعیر شبیه بصنفی از اذخر و بیخ آن غلیظ خشن و منبت آن اماکن خشنه و کوهستان و آشامیدن لبن آن مقدار دو دانک مسهل بلغم و اما نوع مادۀ آنکه آن را جوزی نامند شبیه بنبات اذان الفار و از ان بزرکتر و قویتر و سفیدتر و برک آن شبیه ببرک مورد و از ان بزرکتر و بدبو و اطراف آن تند و خاردار و شاخهای آن بقدر یک شبر از بیخ آن روئیده و ثمر آن در بعضی سالهای بیشتر و بعضی کمتر و در بزرکی بقدر جوز کوچکی و اندک کزندۀ زبان مانند پوست کردکان و بیخ آن نیز شبیه به بیخ آن منبت این نیز زمینهای صلب کوهستانها و لبن و بیخ و برک و ثمر آن در قوت مانند صنف اول و از ان قویتر و بحری آنکه خشخاش نامند شاخهای آن بقدر چند شبر و مائل بسرخی و پنج و یا شش عدد و برکهای آن کوچک نازک اندک طولانی ببرک کتان و ثمر آن شبیه بکرسنه و سرهای آن مضاعف و مدور و کلهای آن سفید و بر اطراف قضبان سرها متصل بهم و مستدیر و در ان ثمری و شاخهای آن از یک بیخ روئیده و تمام نبات آن مملو از شیر و مستعمل این صنف است و در قوت مانند دو صنف اول و کفته اند یتوعی دیکر می باشد که آن را مشمس نامند یعنی دائر با شمس و ثمر و ورق آن شبیه به بقله الحمقا و از ان باریکتر و شدید الاستداره و شاخهای آن چهار و یا پنج از یک بیخ روئیده بقدر یک شبر و باریک سرخ رنک مملو از لبن سفید و چتر آن شبیه بجتر شبت و تخم آن شبیه بزیره و تمامی آن با حرکت شمس دور می نمایند و منبت آن بیشتر خرابها و بیرون اطراف شهر و تخم و لبن آن را جمع می نمایند مانند بزور و البان نباتات دیکر و قوت آن مانند قوت اصناف دیکر و از ان ضعیف تر و بعضی این را مانند سقمونیا دانسته اند در قوت و منبت آن را مزارع کفته اند و نیز کفته اند یتوعی دیکر می باشد که آن را سروی نامند ساق آن از یک شبر تا یک ذرع و سرخ رنک و برک آن از ساق آن می روید شبیه ببرک ارز تازه روئیده و این نیز مملو از لبن است و در قوت مانند اصناف مذکوره و نیز کفته اند یتوعی دیکر می باشد که در سنکستانها و میان احجار می روید و با شاخهای محیط بران از هر دو جانب و کثیر الورق شبیه ببرک مورد و باریک و سرخرنک و ثمر آن مانند ثمر عسف و این نیز با یتوعیت بسیار و در عمل مانند آنها است و نیز نوعی عریض الورق شبیه ببرک قلومس می باشد و بیخ و برک و لبن آن مسهل کیموس مائی و بکمان بعضی فیلوسا نوع یتوعی است که بیونانی آن را فوریاسایس نامند و نیز نوع دیکر می باشد ساق آن بقدر یک ذرع و زیاده بر ان و مربع و پر کره و برک آن کوچک ریزه و اطراف آن تند و کل آن سروی ریزه بنفش رنک و تخم آن پهن شبیه بعدس و بیخ آن سفید مملو از لبن و کاه یافته می شود در بعضی مواضع نبات این نوع بسیار بزرک و بیخ آن نیز بزرک و چون مقدار یک مثقال آن را بیاشامند با ماء العسل اسهال شکم نماید و همچنین ثمر آن و همچنین لبن آن را چون با آرد کرسنه بسرشند و باید که از برک آن
ص: 1729
زیاده از سه مثقال تناول نه نمایند و همچنین از آب آن و بعضی مردم یتوع نباتی که ساق آن مجوف بقدر یک ذرع بسطبری اصبعی و اطراف ساق آن منشعب و برکهای آن بعضی بر ساق آن و بعضی بر شعب آن رسته اما برکهائی که بر ساق آن است طولانی شبیه ببرک بادام و از ان عریض تر و بسیار نرم تر و برکهائی که بر شعب آن است کوچکتر شبیه ببرک زراوند و لبلاب و ثمر آن بر اطراف شعب آن مستدیر الشکل شبیه بحب کبر و در جوف آن سه تخم متفرق بعضی از بعضی و بزرکتر از حب کرسنه و چون آن را مقشر نمایند مغز آن شیرین باشد و بیخ آن باریک سفید و بی انتفاع در طب و نبات آن مملو از لبنی باشد مانند یتوع حکیم فاضل دیسقوریدوس نوشته که همه این اصناف را من مشاهده نموده ام اقوی و مختار لبن آنها پس تخم آنها پس کل آنها پس بیخ آنها پس ورق آنها است و عند الاطلاق مراد لبن لاغیه است و آنچه ازینها باسمی مخصوص مشهور بودند جابجا مذکور شد و درینجا ذکر خواص کلیۀ آن بیان می یابد
طبیعت مطلق آن را در غایت کرمی و خشکی تا چهارم دانسته اند و متوسط آنها را در سیوم و ضعیفۀ آنها را در دوم و با قوت سمیه
افعال و خواص آن
مقرح جلد و قتال و چون در برکه افتد ماهیان تمام بر بالای آب آیند العین اکتحال لبن آن قاطع ظفره الفم قطور آن بر دندان کرم خورده مفتت حصاه و مسقط آن و با قطران سرشته اقوی جهت آنکه محافظ دندانهای صحیح است و همچنین با موم سرشته و چون دندانهای صحیح را بموم کرفته پس بر دندانهای متاکل لبن آن را بچکانند تا آنکه آن را مفتت و قلع نماید بهتر است و چون بیخ آن را در سرکه بجوشانند و بدان مضمضه نمایند وجع دندان را تسکین دهد اعضاء الغذاء و النفض آشامیدن آن مسهل بلغم مائیت و قالع بواسیر و چون دو قطره و یا سه قطرۀ آن را بر انجیر بچکانند و خشک نمایند و تناول کنند اسهال نیکو کافی نماید و همچنین با سویق و نان خالص و بهتر آن است که با عسل و یا قیروطی استعمال نمایند تا آنکه باعث تقرح دهان و حلق نکردد و کاه اخذ می نمایند اغصان یتوعی تر آن را و بر روی خزفی اندک بریان نموده سحق می نمایند با قدری سویق و آب بران ریخته می آشامند اسهال می نماید و شاخهای خشک آن درین امر بسیار ضعیف است و صنفی که آن را کرفیون نامند چون شاخهای آن را کرفته در سایه خشک کرده پوست آن را کرفته بقدر نه کرمه و یک شبان روز در شراب کهنه خیسانیده پس صاف نموده نیم کرم کرده بیاشامند اسهال بیغائله می نماید مقدار شربت از لبن آن تا سه قطره و بدون مصلح استعمال آن جائز نیست و مصلحات آن نشاسته و آرد جو و روغن بادام و روغن بنفشه و کل سرخ سائیده و رب السوس و کثیرا است و دوغ سرد کرده مصلح افراط عمل آنست المضار با قوت سمیه و جراحت کنندۀ جلد و مسهل قوی در همه امزجه و از غایت شدت مورث اسهال الدم و قرحۀ امعا و زحیر و مغص و غثیان و انقلاب معده و غشی است و لهذا استعمال آن را از داخل تجویز ننموده اند و عند الضروره از سه قطره که مقدار شربت آن است با مصلحات مذکوره باید که بیفزایند و بدل آن در استفراغ مائیت از امعا و بلت از اعضا وزن آن سقمونیا و بوزن آن سکبینج الجروح و القروح ضماد بیخ آن با سرکه محلل صلابت اطراف بواسیر و قاطع قوبا و مصلح قروح متعفنۀ متاکله و با قیروطی جهت جرب سوداوی و نار فارسی و اکله و غانغرایا الزینه طلای آن قالع ثآلیل و توثه و خیلان و لحوم زائده در اطراف ناخنها و لبن آن زائل کنندۀ مو است خصوص که در آفتاب بمالند و موئی که بعد از ان روید ضعیف باشد و چون مکرر نمایند دیکر نروید و استعمال آن با زیت کاسر و رافع غایلۀ آنست
ص: 1730

مخزن الأدویه عقیلی خراسانی