رصاص
بفتح را و صاد و الف و صاد مهمله شامل قلعی و اسرب است و از مطلق
آن مراد رصاص ابیض است که قلعی باشد و بفارسی ارزیر و بهندی رانکا بخفای نون و کاف
عجمی و از مقید برصاص اسود اسرب که بفارسی سرب و بهندی هیسه نامند مراد است و بعربی
رصاص را صرفان نیز نامند
ماهیت آن
معروف است و تکون آن از زیبق و کبریت ردئ الجوهر قلیل و پست ترین
همه فلزات است و قصیر النضج تر
طبیعت آن
در سوم سرد و مجفف با جوهر رطب جامد از برودت
افعال و خواص آن
آشامیدن آن کشنده و اکتحال آن جهت قطع حمرت چشم و سیلان و غلظت
اجفان و طلای سائیدۀ آن با آب کشنیز تازه و آب برک کاسنی تر و آب بارتنک و آب غوره
و حی العالم و عنب الثعلب و امثال اینها هریک بتنهائی و یا جمع دو و یا سه و یا همه
با روغن کل سرخ جهت حبس نزله و سرطان متقرح و ورم مقعده و جرب و بواسیر و جراحت پستان
و رحم و قضیب و باد سرخ و اورام حاره و منع ریختن مواد باعضا و با شراب جهت درد عصب
و اورام مرکبه نافع و بستن صفحۀ آن بر خنازیر و تعقد عصب و التوای آن و بر کمر جهت
تسکین شهوت جماع و چون بروغن چرب کنند و بکذارند تا زنک بردارد و آن روغن زنک کرفته
را بر هر آهنی که بمالند هرکز زنک نکیرد و پوشیدن انکشتری آن بالخاصیت موجب لاغری بدن
است و بر درخت ثمردار چون آن را طوق نمایند باعث حفظ ثمر آنست از ریختن و میل آن را
چون در کوش کسی که در ان زیبق ریخته باشد کنند برآورد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
رصاص . [ رَ ] (ع اِ) ارزیز، یعنی قلعی
، که به هندی رانگ گویند. (غیاث اللغات ). ارزیز، و عامه آن را به کسر تلفظ کنند و
آن دو است : سیاه که سرب و ابار باشد و سپید که قلعی و قصدیر بود. (از ناظم الاطباء)
(منتهی الارب ) (آنندراج ). قلعی . ارزیز. کفشیر. رصاص ابیض ، که مراد از رصاص مطلق
هم قلعی است ، و رصاص اسود سرب است . (یادداشت مولف ). سرب . اسرب . ارزیز. رصاص بر
دو قسم است ، سیاه که همان سرب و ابار باشد، سپید که قلعی و قصدیر بود. (فرهنگ فارسی
معین ). معرب ازد چاچ . (صیدنه ابوریحان
). ارزیز. (نصاب الصبیان ) (دهار) (قانون الادب تفلیسی ) (مهذب الاسماء). علابی . قلعی
. (قانون الادب تفلیسی ). معدنی است ، واحد آن رصاصة است ، و آن از لحاظ تداخل اجزایش
بدین اسم نامیده شده است . (از اقرب الموارد). سلمه از فراء روایت کند که رصاص به فتح
«ر» در استعمال عرب بیشتر است که به کسر«ر» و ثعلب از ابن الاعرابی روایت کند که عرب
رصاص راصرفان نیز گوید... اوری از قتبی روایت کند ارزیز رادر لغت عرب علابی گویند به
تشدید «ب »، و گوید در این روایت متیقن نیستم و او را به رومی کیتیرین و به سریانی
آنکا و به پارسی ارزیز و به هندی تردل و اترو گویند و در اصل اطرون بوده است به «ط»،
و در لغت هندی «ط» نیاید و ما تتبع کردیم و از ثقات ایشان شنیدیم که ارزیز را به هندی
رانک گویند و چون لغت هندی مختلف است بود که یزون و ابزون نیز آمده باشد. رصاص سرد
است و در او رطوبتی است که بدان سبب اورام را تحلیل دهد و لطیف گرداند. (از صیدنه ابوریحان بیرونی ). حکیم مومن گوید: شامل قلعی و
سرب است و از مطلق او مراد قلعی است و رصاص ابیض نامند. (تحفه ) :
او به یک مشتم بریزد چون رصاص
شاه فرماید مرا زجر و قصاص .
مولوی .
و رجوع به تحفه حکیم مومن
و صیدنه ابوریحان بیرونی و اختیارات بدیعی
و ترجمه تذکره داود ضریر انطاکی ص 172، وقلعی و سرب و ارزیز شود.
- قلعی . [ ق َ ] (معرب ، ا) رصاص
قلعی فلزی است که مس گران مس سرخ را با آن سپید کنند و آن معرب کلهی است . (از المعرب
جوالیقی ). نسبت است به قلع و آن نام معدنی است که از وی ارزیز خالص خیزد. (آنندراج
) :
دست بر این قلعه قلعی برآر
پای در این ابلق ختلی درآر.
نظامی .
ننمایم و بنمایم چون قلعی آیینه
بنمایم و ننمایم آیم بسراب اندر.
نعمت خان عالی (از آنندراج ).
////////////
رصاص
بپارسی ارزیر خوانند و بشیرازی قلع و بهترین وی آنکه صافی بود و
طبیعت وی سرد و تر بود و گویند خشک بود و محرق آن اسفیداج بود و لطافت در وی زیاده
بود و تلیین و تحلیل و صفت حرق آن در آبار که آن اسرب سوخته بود گفته شد و اسرب رصاص
اسود بود و سردی وی زیادت از قلمی بود و قلمی را قسیطر و قصیدر نیز خوانند و اگر صحیفه
تنک بسازند از اسرب و برعانه بندند یا کمرگاه منع احتلام بکند و اگر آن صحیفه بر بثور
که بر عصب پیدا شود نهند زایل گرداند و هر ماده که پیدا گردد در ابتدا مثل خنازیر چون
بر وی بندند بگدازاند و ورمهای مقعد که با ریش بود و بواسیر و ورمهای قضیب و زهار و
پستان و ریشها مثل سرطانات با عصاره که در غایت سردی بود و روغن زیت یا روغن گل یا
روغن به یا روغن مورد چون بوی اضافه کنند و آن صحیفه بدان روغن حل کنند و بمالند نافع
بود و براده آن چون بیاشامند همان علت حادث شود که از خوردن مردار سنگ از بستن بول
و غایط و ثقل معده و امعا و نفح در آنها و ضیق النفس تا بحدی که بخناق کشد و ایلاوس
پیدا کند و لون وی رصاصی بود و مداوات وی به قی کند و طبیخ تخم کرفس و شبت و انجیر
و بوره و ماء العسل و غذای اسفید باج و نشانه خلاص وی آن بود که ادرار بول و اطلاق
طبع حاصل شود و شیخ الرئیس گوید چون حک کنند رصاص با شراب یا زیت ورمهای گرم را نافع
بود و ابن زهر در خواص آورده که اگر پاره رصاص در دیگ اندازند هرچند که آتش در زیر
آن بر افروزند گوشت که در آن دیگ بود قطعا پخته نگردد و هرکس انگشتری رصاص در انگشت
کند بدن وی لاغر گردد و اگر رصاص در روغن بمالند تا زنگ برآورد بعد از آن آن روغن بر
آهن طلا کنند هرگز زنگ نگیرد و صاحب فلاحه گوید رصاص از فلزات معروف بود و معادن او
در سه موضع بود نخست در طرف مشرق از جانب چین به کشتیها آورند دیگر در حدود بلغار و
آن نوعی تنک کرده باشند و آن را قلعی نواله گویند و نوع دیگر از فرنگستان آورند و آن
نوع اندک مایه سیاهفام بود و بر صورت مارها کرده به مهر پادشاه آنجا بعضی در یکدیگر
پیوسته و آن را نردبان پایه گویند و بهترین آن انواع بلغاری است که آن از همه صافیتر
باشد و روشنتر
لاتینPLUMBUM
فرانسهPLOMB
انگلیسیLEAD
اختیارات بدیعی، ص: 189
//////////////
قلع (در متون طب سنتی رصاص، به فارسی
«اَرزیز»[۲]) عنصری است شیمیایی با علامت اختصاری Sn و با شماره ۵۰ در جدول اتمی. این فلز نقرهای رنگ خاصیت
چکش خواری خوبی دارد و به سادگی اکسید نمیشود و در برابر خوردگی مقاوم است. قلع در
بسیاری از آلیاژها مورد استفاده قرار میگیرد.
مقاومت خوب این فلز نسبت به زنگزدگی و
فرسایش باعث شده تا از آن به عنوان روکشی برای فلزات دیگر برای جلوگیری از زنگزدگی
استفاده شود، از جمله قلعاندود کردن ظروف مسی و به خاطر جلوگیری از زنگ زدن مس و ورود
اکسید سمی مس در غذا از قدیمالایام رواج داشتهاست. برنز(مفرغ) نخستین آلیاژ قلع است
که حدود ۵ هزار سال پیش از ترکیب مس و قلع ساخته شد و آغازگر دورانی به نام عصر برنز
در تاریخ بشر شد. مسوار یکی از آلیاژهای قلع است که از عصر برنز تا قرن بیستم برای
ساخت ظروف و صفحات تخت و مسطح از آن استفاده میشد. قلع بیش از ۸۵ درصد حجم مسوار را
تشکیل داده و بقیه از مس، سرب یا سرمه تشکیل میشود. یکی از آلیاژهای دیگر قلع که به
عنوان لحیم استفاده میشود از ترکیب بیش از ۶۰ درصد قلع و بقیه سرب تشکیل میشود. همچنین
بخش عمدهای از مصرف قلع نیز برای روکش کردن فولاد به منظور جلوگیری از زنگ زدن است.
سمیت پائین قلع باعث میشود تا ظروف فلزی با روکش قلع برای نگهداری مواد غذایی استفاده
فراوانی داشته باشند.
قلع فلزی است چکش خوار، قابل انعطاف، شدیداً"
بلورین وسفید نقرهای که ساختار بلوری آن هنگام خم شدن قطعهای از قلع صدای خاصی ایجاد
میکند( علت آن شکست بلورها است).این فلز دربرابر فرسایش ناشی از آب تقطیر شده دریا
و آب لوله کشی مقاومت میکند اما بوسیله اسیدهای قوی و موادقلیایی و نمکهای اسیدی مورد
حمله قرار میگیرد. هنگامیکه اکسیژن بصورت محلول است قلع بعنوان کاتالیزور عمل کرده
و واکنشهای شیمیایی را تسریع میکند. درصورتیکه آنرا درحضور آزمایشهای مربوط به هوا
حرارت دهند Sn۲
حاصل میشود. Sn۲
اسید ضعیفی بوده و با اکسیدهای بازی تولید نمکهای قلع میکند.قلع را میتوان به مقدار
زیادی جلا داد و بعنوان پوشش سایر مواد جهت ممانعت از فرسودگی یا واکنشهای شیمیایی
دیگرمورد استفاده قرار میگیرد.این فلز مستقیماً" با کلر و اکسیژن ترکیب میشود
و و جایگزین هیدروژن اسیدهای رقیق میگردد.قلع در دماهای معمولی انعطاف پذیر است اما
در صورتیکه گرم شود شکننده میشود.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Magnetic susceptibility of
the elements and inorganic compounds, in Handbook of Chemistry and Physics 81st
edition, CRC press.
پرش به بالا ↑ فرهنگ دهخدا «اَرزیز»، نیز به پهلوی ساسانی (فارسی میانه)
همین واژه «arzīz»:
نک. A
Concise Pahlavi Dictionary, D.N. Mackenzie (یا به ترجمه ی فارسی اش: فرهنگ کوچک زبان پهلوی،
د.ن. مکنزی، ترجمه ی مهشید میرفخرایی).
////////////
به عربی قدصیر:
القصدير (باللاتينية: Stannum) عنصر كيميائي له الرمز
Sn والعدد الذري 50
في الجدول الدوري.
أحد الفلزات الأولي في حياة الأنسان ويستخلص
من معدن رئيسي يسمي الكاسيترايت ويمتاز هذا الأخير بمقاومته العالية للتغيرات الجوية
خلال العصور الجيولوحية. حتى أنه عثر عليه في أقدم أنواع الحصي ما زال علي حالته الأصلية
وقد حصل الإنسان علي القصدير قبل تمكنه من صهر الحديد بمدة طويلة إذ أنه من اليسير
اختزال اكسيد القصدير (الكاسيترايت) إلى الفلز (القصدير) بواسطة التسخين مع الفحم الخشبي
في افران بدائية من الحجر والطفل. وسبك القصدير مع النحاس يعطي البرونز الذي هو أصلب
من القصدير ومن النحاس. وربما كان للصدفة دورها في اكتشاف البرونز القديم (88% نحاس
و 12% قصدير).ووفقا للمواصفات الأمريكية 88 نحاس و2 زنك و 10 قصدير . ويعتبر القصدير
ساماً، ويتجمع بنسبة عالية في الشريان الأبهر.
محتويات [أظهر]
لمحة[عدل]
القصديرفلز أبيض اللون بدأ الإنسان يستخدمه
منذ العصور القديمة ويستخلص القصدير من معدن يسمى "الكاسيترايت" حيث أن معدن
الكاسيترايت يمتاز بمقاومته العالية للتغيرات الجوية خلال العصور ,فقد تم العثور عليه
في أقدم أنواع الحصى، وقد تمكن الإنسان من العثور على القصدير وذلك قبل تمكنه من صهر
الحديد بمدة طويلة إذ أنه من السهل الحصول على القصدير وذلك من خلال اختزال أكسيد القصدير
"الكاسيترايت" إلى معدن القصدير وذلك بواسطة التسخين في أفران بدائية، وعند
القيام بسبك القصدير مع النحاس يتم الحصول على معدن البرونز وهذا المعدن "البرونز"
أصلب من القصدير والنحاس. وكان أول استخدام معروف للقصدير عام 3500ق.م في مدينة أورالعراقية،
وإضافة إلى ذلك فإن القصدير معدن يتميز بقابليته للطرق والتشكيل ويمكن تشكيله إلى أشكال
معقدة وتتيح هذه الخاصية استخدام القصدير في صناعة مجموعة كبيرة من المنتجات.
مناطق الوجود[عدل]
يشكل القصدير 0.001% من القشرة الأرضية،
ونتيجة لذلك فإن كمية القصدير المستخرجة من المناجم صغيرة جدا إذا ما قورنت بالفلزات
الأخرى، وخام القصدير مركب من القصدير والأكسجين ويحتوي بعض خام القصدير على الكبريت
وكميات قليلة من فلزات أخرى مثل النحاس والحديد والرصاص.
وهناك عدة دول تعتبر هي المنتج الأساسي
للقصدير وهذه الدول تأتي من حيث الإنتاج بالترتيب التالي:
الصين، إندونيسيا، البرازيل وبوليفيا والبيرو
,البرتغال ,ماليزيا ,أستراليا, روسيا، فيتنام.
الأستخدامات[عدل]
لحام بالقصدير هو ربط معادن ببعضها عن
طريق سبيكة مصنوعة من عدة عناصر أهمها القصدير بغرض التوصيل الكهربي
مشابك الورق ودبابيس الأمان والدبابيس
المستقيمة، ودبابيس الدباسة جميعها مصنوعة من النحاس المطلي بالقصدير، كما تحتوي الأواني
وأوعية الطعام على طبقات خارجية من القصدير.
ويتحد القصدير مع عناصر أخرى لتكوين عدد
كبير من المركبات المفيدة. فكثير من كريمات معجون الأسنان تحتوي على فلوريد القصدير،
وهو مركب من القصدير والفلور يساعد على منع تسوس الأسنان, وتستخدم أيضا مركبات معينة
تحتوي على القصدير والكربون والمبيدات الحشرية.
ويقوم الصناع بالتحسين من خصائص القصدير
بإضافة كميات قليلة من فلزات متعددة. فالحديد الزهر الذي يحتوي على 0,1% فقط من القصدير
أكثر متانة وأسهل تشكيلاً من الحديد الزهر العادي. وكذلك تحتوي كثير من المنتجات الأخرى
التي تشمل حشوات الأسنان وسبائك الطباعة على كميات من القصدير تحسن من خصائصها.
خام القصدير
مرض القصدير[عدل]
مرض القصدير أو طاعون القصدير مصطلح يشار
به إلى تحول القصدير إلى مسحوق غبار عند انخفاض درجة حرارته إلى ما دون 13.2 مئوية.
وعلى مدى التاريخ، تحولت كميات من القصدير إلى مسحوق و أصبحت بذلك غير مفيدة، كما حصل
مع أزرار ملابس جيش نابليون لدى اجتياحها لروسيا في فصل الشتاء. كما تعزى وفاة المستكشفين
الأوائل للقطب الجنوبي لحواف علب الكيروسين التي تحولت إلى مسحوق في البرد وبالتالي
لم يجد المستكشفون وقودا للتدفئة وماتوا بردا في عواصف ثلجية.
المصادر[عدل]
[1]
القصدير معدن العصور القديمة
المراجع[عدل]
^ Magnetic susceptibility of the elements and inorganic compounds, in
Handbook of Chemistry and Physics 81st edition, CRC press.
//////////////
به آذری قالای:
Qalay (Sn), (lat. Stannum) – D.İ.
Mendeleyevin elementlərin dövri sistemində 50-ci element
/////////////
به عبری
//////////
به سواحلی استانی:
Stani ni elementi. Namba
atomia yake ni
50 kwenye mfumo
radidia na uzani
atomia ni
118.710. Jina ni neno la kilatini stannum kwa metali hii.
Ni metali laini sana yenye rangi ya kifedha-kijivu.
Huyeyuka mapema kwenye kiwango cha halijoto cha 505 °C. Hupatikana hasa
kama oksidi katika mitapo.
///////////
به کردی پیل:
//////////
به ازبکی قالای:
Qalay — Mendeleyev davriy sistemasining IV guruhiga mansub kimyoviy element. Tartib
raqami 50, atom massasi 118,710. Tabiiy Qalay 10 ta izotopdan iborat: P25p (0,96%),
p45p (0,66%), p55p (0,35%), P(,8p (14,30%), "78p (7,61%), ||85p (24,03%),
""5p (8,58%), |j5p (32,85%), sh5p (4,72%), |245p (5,94%). Oxirgi
izotop kuchsiz radioaktiv (Rnurlanuvchi, T,/2>1016—1017 yil).
Qalay qadimdan maʼlum; uning mis bilan qotishmasi — bronza
(tunj)dan odamlar miloddan qariyb 4 ming yil ilgari foydalana boshlaganlar.
////////
به پنجابی: تَن
///////////
به کردی سورانی قه لای، ژریژه:
قەڵای یان ژریژە (بە ئینگلیزی: Tin) یەکێکە لە توخمە کیمیاییەکان، هێماکەی (Sn) و گەردیلەی ژمارە (٥٠)یە.
///////////
به تاتاری:
Аккургаш (лат. Stannum, Sn) — Менделеевның
периодик таблицасының 5 период, 14 төркем элементы. Тәртип номеры - 50.
///////////
به تاجیکی:
Қалъ
[вироиш]Мавод аз Википедиа — донишномаи озод
//////////
به ترکی استانبولس کالای:
Kalay, periyodik cetvelde atom numarası 50
olan elementtir. Simgesi Sn olup Latince stannum dan gelir. Gümüşümsü gri
renktedir. Havada kolaylıkla okside olmaz, korozyona karşı dirençlidir. Bu
özelliğinden ötürü diğer metallerin (korozyondan korumak amacıyla) kaplanmasında
kullanılır. Tarihçesi MÖ 3000 yıllarına dayanır. Antik Mısır'da ve
Mezopotamya'da bronz alaşımında kalay kullanılmıştır.
//////////
به اردو: قلع
///////////
به اویغوری: قەلەي
///////////
Tin
From Wikipedia, the free encyclopedia
Tin, 50Sn
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
left: white, beta, β; right: gray, alpha, α
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
General properties
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
tin, Sn
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Pronunciation
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
alpha, α
(gray); beta, β (white)
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Appearance
|
silvery-white (beta,
β) or gray (alpha, α)
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
50
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
per shell
|
2, 8, 18, 18, 4
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Physical properties
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2875 K
(2602 °C, 4716 °F)
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
white, β:
7.265 g/cm3
gray, α: 5.769 g/cm3 |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
when liquid,
at m.p.
|
6.99 g/cm3
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
white, β:
296.1 kJ/mol
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
white, β:
27.112 J/(mol·K)
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Atomic properties
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Pauling scale:
1.96
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1st: 708.6 kJ/mol
2nd: 1411.8 kJ/mol 3rd: 2943.0 kJ/mol |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
139±4 pm
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
217 pm
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Miscellanea
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
white (β) |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Crystal structure
|
gray (α) |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Speed of soundthin rod
|
2730 m/s
(at r.t.) (rolled)
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
22.0 µm/(m·K)
(at 25 °C)
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
66.8 W/(m·K)
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
115 nΩ·m
(at 0 °C)
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
50 GPa
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
18 GPa
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
58 GPa
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
0.36
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
50–440 MPa
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
7440-31-5
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
History
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
Tin is a chemical element with the symbol Sn (for Latin: stannum) and atomic number 50, is a post-transition
metal in group 14 of the periodic table. It is obtained chiefly from the mineral cassiterite, which contains tin dioxide, SnO2. Tin shows a chemical
similarity to both of its neighbors in group 14, germanium and lead, and has two main oxidation states, +2 and the slightly more stable +4. Tin
is the 49th most abundant element and has, with 10 stable isotopes, the largest
number of stable isotopes in the periodic
table, thanks to its magic
number of
protons. It has two main allotropes: at room temperature, the stable allotrope
is β-tin, a silvery-white, malleable metal, but at low temperatures it
transforms into the less dense grey α-tin, which has the diamond cubic structure. Metallic tin is not
easily oxidized in air.
The
first alloy used on a large scale was bronze, made of tin and copper, from as early as 3000 BC. After 600 BC,
pure metallic tin was produced. Pewter, which is an alloy of 85–90% tin with the
remainder commonly consisting of copper, antimony, and lead, was used for flatware from the Bronze Age until the 20th century. In modern
times, tin is used in many alloys, most notably tin/lead soft solders, which are typically 60% or more tin.
Another large application for tin is corrosion-resistant tin plating of steel. Inorganic tin compounds are rather
non-toxic. Because of its low toxicity, tin-plated metal was used for food
packaging as tin cans, which are now made
mostly of steel, even though the name is kept in English. However, overexposure
to tin may cause problems with metabolizing essential trace elements such as copper and zinc, and some organotin compounds can be
almost as toxic as cyanide.
&&&&&&&&
رصاص الاسود
بعربی آنک و بفارسی سرب و بهندی سیسه نامند
ماهیت آن
معروف و در فلزات در تکون و قدر از رصاص ابیض زبون تر و از سوختۀ
آن آبار و اسرنج حاصل می کردد و چون در زمین نمناک دفن نمایند منتفخ و برامده کردد
طبیعت آن
در دوم سرد و تر
افعال و خواص آن
قابض و رادع و طلای سائیدۀ آن با روغن کل و عصارات مذکوره در رصاص
ابیض در خواص مانند رصاص ابیض است و ضماد آن با روغن کل و آب بارتنک و آب کشنیز جهت
سرطان متقرح و تحلیل اورام حاره و قروح و اوجاع مفاصل نافع و چون آن را بر کف دست بمالند
که سیاهی آن بر کف دست بماند و آن را با آب و یا غیر آن از عصرات مناسبۀ مطلوبه بشویند
و بر رمد و جرب و سوزش چشم طلا کنند در حال ساکن کرداند و مجرب است و چون آن را بشویند
به حدی که سیاهی آن زائل کردد اکتحال آن جهت قروح خبیثۀ عین بهتر از آبار است و ذرور
آن جهت اندمال جراحات و التحام آنها و حبس خون و بر جرب و دمامیل نیز طلای آن نافع
و بستن مقدار هفت مثقال آن بر کمر جهت منع احتلام و بستن صفحۀ آن بر غدد و خنازیر و
التوای عصب جهت تحلیل اورام و ردع آنها موثر و کویند چون انسان جوان در کمال صحت و
اعتدال مزاج و شدت قوت جماع و انعاظ صفحۀ سربی بوزن نه درم و یا پانزده درم و یا هزده
درم بسازد و در روز و ساعت زحل بر کمر بندد تا چهل و پنج روز بسته باشد شهوه جماع او
بالکل زائل کردد به سبب برودت و شدت یبسی که دارد و پنج درم آن را چون در زیر بالین
کسی دفن نمایند و او نداند خوابهای پریشان بیند و هفت درم آن
را چون صفحه نموده در کوزۀ آب ندیده کذاشته وقتی که زحل در شرف
باشد در میان درختان دفن کنند منع جمیع مضار اشجار نماید و آشامیدن آن کشنده است هرکاه
سائیده باشد و فرو بردن کلولۀ آن بالخاصیت رافع درد معدۀ مزمن است و مجرب دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
رصاص اسود. [ رَ ص ِ اَس ْوَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسرب . سُرْب
. سُرُب . آنُک ۞ . (یادداشت مولف ). به فارسی سرب نامند و در تکوین از رصاص ابیض زبون
تر و از سوخته او آبار و سرنج حاصل میشود.
(از تحفه حکیم مومن ). و رجوع به سرب و مترادفات
دیگر کلمه شود.
//////////////
سرب (در متون طب سنتی رصاص) از عنصرهای
شیمیایی واسطه در جدول تناوبی با نماد شیمیایی Pb (به لاتین: Plumbum) است. سرب همچنین در
رده فلزها قرار دارد. این فلز تشعشعات هستهای را عبور نمیدهد. سرب در طبیعت به شکل
کانی به نام گالن (سیستم تبلور کوبیک یا مکعبی) یافت میگردد.
سرب عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی
با نشان Pb و عدد اتمی ۸۲ وجود
دارد. سرب عنصری سنگین، سمی و چکش خوار است که دارای رنگ خاکستری کدری میباشد. هنگامیکه
تازه تراشیده شده سفید مایل به آبی است اما در معرض هوا به رنگ خاکستری تیره تبدیل
میشود. از سرب در سازههای ساختمانی، خازنهای اسید سرب، ساچمه و گلوله استفاده شده
و نیز بخشی از آلیاژهای لحیم، پیوتر و آلیاژهای گدازپذیر میباشد. سرب سنگینترین عنصر
پایدار است.
سرب فلزی است براق، انعطاف پذیر، بسیار
نرم، شدیداً چکش خوار و به رنگ سفید مایل به آبی که از خاصیت هدایت الکتریکی پایینی
برخوردار میباشد. این فلز حقیقی به شدت در برابر پوسیدگی مقاومت میکند و به همین
علت از آن برای نگهداری مایعات فرسایشگر (مثل اسید سولفوریک) استفاده میشود. با افزودن
مقادیر خیلی کمی آنتیموان یا فلزات دیگر به سرب میتوان آنرا سخت نمود.
///////////
به عربی رصاص:
الرصاص (آنُك) عنصر كيميائي له الرمز Pb والعدد الذري 82
في الجدول الدوري. و يعد أحد الفلزات الثقيلة السامة.
يتواجد الرصاص بالطبيعة كمركب كبريتيد
الرصاص PbS، يعد الرصاص من أقدم
الفلزات المكتشفة والمستخدمة عبر التاريخ وذلك نظرا لكونه مطاوعا سهل السبك ودرجة انصهاره
المنخفضة.
محتويات [أظهر]
التاريخ[عدل]
يعد الرصاص من أقدم الفلزات المستخدمة
في تاريخ البشرية. وكان هو أحد الفلزات بالإضافة إلى الزرنيخ والأنتيموان والتي جرى
تجريبها في العصر البرونزي الأول من أجل تحضير البرونز، إلى حين استعمال القصدير. وقد
ذكره الخوارزمي في كتابه الجماهر في معرفة الجواهر وخصص له قسما.
الاسم[عدل]
يسمى الرصاص في اللغة العربية أيضاً باسم
الصَرَفان.[1] وأما الآنك هو: الأُسْرُبُّ. وهو: الرصاص القلعيُّ، أو القزدير، أو الرصاص
الأبيض، وقيل: الأسود، وقيل هو: الخالص منه. [2]
///////////
به آذری قورغوشون:
Qurğuşun
(Pb) (lat. Plumbum) – D.İ. Mendeleyevin elementlərin dövri sistemində 82-ci
element.
////////////
به زبان هندی فیجی:
Raanga
(Lead), ek chemical element hae, jiske chemical symbol Pb, atomic number 82 aur
atomic mass 207.2 hae.
////////////
به بهاسای اندونزی تیمبال:
Timbal
adalah suatu unsur kimia dalam tabel periodik yang memiliki lambang Pb dan
nomor atom 82.
Lambangnya
diambil dari bahasa Latin Plumbum.[butuh rujukan] Timbal (Pb) adalah logam
berat yang terdapat secara alami di dalam kerak bumi.[butuh rujukan] Keberadaan
timbal bisa juga berasal dari hasil aktivitas manusia, yang mana jumlahnya 300
kali lebih banyak dibandingkan Pb alami yang terdapat pada kerak bumi.[butuh
rujukan] Pb terkonsentrasi dalam deposit bijih logam.[butuh rujukan] Unsur Pb
digunakan dalam bidang industri modern sebagai bahan pembuatan pipa air yang
tahan korosi, bahan pembuat cat, baterai, dan campuran bahan bakar bensin
tetraetil.[butuh rujukan]
//////////
به عبری اُفِرِت:
עוֹפֶרֶת (אנגלית: Lead, לטינית: Plumbum) היא יסוד כימי
מסדרת מתכות המעבר העמידות שסמלו הכימי Pb ומספרו האטומי 82. עופרת היא מתכת כבדה ורעילה. הייתה
ידועה לאדם עוד מימי קדם ובמהלך ההיסטוריה קנתה לעצמה שימושים רבים.
/////////////
به سواحلی رصاصی:
Risasi
(jina la kisayansi: plumbi) ni elementi. Namba atomia yake ni 82 kwenye mfumo
radidia na uzani atomia ni 118.710. Jina ni neno la kilatini stannum kwa metali
hii.
////////
به کردی سیرب، سیریک:
Sirb
ya sirîç (lat.: Plumbum) metalek û elementek e.
///////////
به آذری کو.رگ اوشین:
Qoʻrgʻoshin, R -Mendeleyev davriy
sistemasining IV guruhiga mansub
kimyoviy element. Tartib raqami 82, atom massasi 207,2. Tabiiy Qoʻrgʻoshin 5 ta
barqaror izotop: 2(,2R (juda oz miqdorda), 2MR (1,5%). 206R (23,6%), 2(|7R
(22,6%) va 208R(52,3%) lardan iborat.
/////////
به پنجابی: سیسه
////////////
به کردی سورانی قورقوشم:
قوڕقوشم یان سرپ (لە ئینگلیزیدا: Lead) یەکێکە لە توخمە کیمیاییەکان، ھێماکەی (Pb) و گەردیلەی ژمارە (٨٢)یە.
////////////
به تاتاری:
Кургаш
(лат. Plumbum, Pb) — Менделеевның периодик таблицасының 6 период, 14 төркем
элементы. Тәртип номеры - 82.
////////////
به تاجیکی:
Сурб
Мавод аз Википедиа — донишномаи озод
/////////////
به ترکی استانبولی قورشون:
Kurşun (Pb)
atom numarası 82 ve atom kütlesi 207,19 olan mavi-gümüş rengi karışımı bir
elementtir. 327,5 °C de erir ve 1740 °C de kaynar. Doğada, kütle
numaraları 208, 206, 207 ve 204 olmak üzere 4 izotopu vardır.
///////////
به اردو سیسه:
سیسہ ایک نرم دھاتی عنصر ہے جو کاغذ پر رگڑنے سے نشان چھوڑ جاتا ہے اس لیے کسی زمانے میں پنسل میں سکّے کے طور پر استعمال کیا جاتا تھا۔ اب پنسل میں استعمال ہونے والا سکہ گریفائیٹ کا بنا ہوتا ہے۔
سیسہ اتنا نرم ہوتا ہے کہ چاقو سے کاٹا جا سکتا ہے۔ اسکا زیادہ تر استعمال بیٹریوں میں ہوتا ہے۔
/////////////
به اویغوری: قوغوشون
/////////////
Lead
From Wikipedia, the free encyclopedia
Lead, 82Pb
|
|||||||||||||||
General properties
|
|||||||||||||||
lead, Pb
|
|||||||||||||||
Pronunciation
|
|||||||||||||||
Appearance
|
metallic gray
|
||||||||||||||
82
|
|||||||||||||||
per shell
|
2, 8, 18, 32, 18, 4
|
||||||||||||||
Physical properties
|
|||||||||||||||
2022 K
(1749 °C, 3180 °F)
|
|||||||||||||||
11.34 g/cm3
|
|||||||||||||||
when liquid,
at m.p.
|
10.66 g/cm3
|
||||||||||||||
179.5 kJ/mol
|
|||||||||||||||
26.650 J/(mol·K)
|
|||||||||||||||
|
|||||||||||||||
Atomic properties
|
|||||||||||||||
Pauling scale:
1.87
|
|||||||||||||||
1st: 715.6 kJ/mol
2nd: 1450.5 kJ/mol 3rd: 3081.5 kJ/mol |
|||||||||||||||
146±5 pm
|
|||||||||||||||
202 pm
|
|||||||||||||||
Miscellanea
|
|||||||||||||||
Speed of soundthin rod
|
1190 m/s
(at r.t.) (annealed)
|
||||||||||||||
28.9 µm/(m·K)
(at 25 °C)
|
|||||||||||||||
35.3 W/(m·K)
|
|||||||||||||||
208 nΩ·m
(at 20 °C)
|
|||||||||||||||
16 GPa
|
|||||||||||||||
5.6 GPa
|
|||||||||||||||
46 GPa
|
|||||||||||||||
0.44
|
|||||||||||||||
1.5
|
|||||||||||||||
38–50 MPa
|
|||||||||||||||
7439-92-1
|
|||||||||||||||
History
|
|||||||||||||||
|
Lead (/lɛd/) is a chemical element with atomic number 82 and symbol Pb (from Latin: plumbum). It is a soft, malleable, and heavy metal. Freshly cut
solid lead has a bluish-white color that soon tarnishes to a dull grayish color when exposed
to air; the liquid metal has shiny chrome-silver luster. Lead's density of
11.34 g/cm3 exceeds that of most common
materials. Lead has the second highest atomic number of all practically stable elements.
As such, lead is located at the end of some decay chains of heavier elements, which in part
accounts for the relative abundance of lead: it exceeds those of other
similarly-numbered elements.
Lead
is a post-transition
metal,
and is relatively inert unless powdered. Its weakened metallic character is
illustrated by its general amphoteric nature: it and its oxides react with
both acids and bases. It also displays a marked tendency toward covalent
bonding. Its compounds are most commonly found in the +2 oxidation state,
rather than +4, unlike the lighter group 14 elements. Exceptions are mostly
limited to organolead compounds, where the positive charge on lead is dispersed
and stabilized. Like the lighter group 14 elements, lead shows a tendency to
bond to itself, forming complicated chain, ring, or polyhedral structures.
Lead
is relatively easy to extract, and the metal was known to prehistoric people in
Western Asia. While its softness and dullness prevented it from high
demand, galena—a principle ore of
lead—often bore silver in it, which helped initiate production of lead. Lead
production peaked in ancient Rome, and lead became easily available to
common people. After the fall
of Rome,
levels of lead production fell, and those of Rome were not surpassed anywhere
until as late as the Industrial
Revolution.
The metal was established as poisonous as late as in the late nineteenth
century, which led to its eventual displacement from many uses, and it has been
or is being phased out from those which include immediate contact to people.
Lead
has several properties that make it advantageous to use, alongside its
commonness: high density, low melting point, ductility, and relative inertness
against oxygen attack. Lead minerals are easier to mine and lead is easier to
extract from its ores than many other metals, which makes the resulting metal
relatively inexpensive. For example, lead is used in building construction, lead–acid
batteries, bullets and shot, weights, as part of solders, pewters, fusible alloys, and as a radiation shield. Currently, lead is produced in quantities
of around ten thousand tonnes annually; secondary production from recycling is
gaining ground, accounting for around half of that figure. Lead's toxicity has
been a reason why lead was or is being phased out for some uses. If ingested or
inhaled, lead and its compounds are poisonous to animals and humans. Lead is
a neurotoxin which accumulates
in soft tissues and bones, damaging the nervous system and causing brain disorders. Excessive lead also causes
blood disorders in mammals.