۱۳۹۵ دی ۱۱, شنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (چهل و یکم) 5

زعفران الحدید
ماهیت آن
زنک آهن است که آهن را براده نموده بر روی صفحه پهن کرده تر کنند و در جای نمناک کذارند تا زرد شود بعد از ان کوبیده اجزای زرد شدۀ آن را بکیرند و باز بدستور بکذارند و تکرار عمل نمایند تا همه زعفران کردد و بهترین اقسام آن خصوصا در صناعت آنست که براده حدید را با ربع آن نوشادر سائیده در زمین دفن کنند تا ده روز مجموع زعفران شود
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
قابض و از جملۀ سموم است ضماد آن جهت نقرس و بواسیر و داخس و خشونت پلک چشم و ناخنه و داء الثعلب و با سرکه جهت باد سرخ و جوششهای حار مجرب و فرزجۀ آن جهت قطع حیض و ذرور آن جهت قطع خون بن دندان و تقویت آن نافع و یک قیراط آن مانع آبستنی است و از خوردن آن حالتی قریب بتوبال آهن و برادۀ آن خورده بهم می رسد و مداوای این مداوی آنست و در توبال در حرف التا مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
زعفران الحدید. [ زَ ف َ نُل ْ ح َ ] (ع اِمرکب ) زنگ آهن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زنگار آهن . زنجار آهن . زنگ آهن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زعفران ، مفردات ابن البیطار، اختیارات بدیعی ، تحفه  حکیم مومن و الجماهر بیرونی ص 251 و 325 و ترجمه  ضریر انطاکی ص 184 شود.
/////////////
ُعفران الحدید

صدید الحدید است و زنجار الحدید نیز گویند و بشیرازی زنگ‌آهن خوانند و آن از آهن گیرند صفت آن بستانند سونش
آهن و آن را بر روی صحیقه کنند و نم کنند باب و بنهند تا خشک شود و بکوبند و آنچه مانده باشد دیگربار نم کنند و بنهند تا خشک شود و بکوبند تا آن زمان که همه زعفران شود و انواع ساختن آن بسیار است این یک نوع آسان‌تر بود که گفته شد و طبیعت وی قابض بود و سرد و چون کهن شود خشک بود در دوم چون زن بخود برگیرد قطع خون رفتن بکند و چون زن بیاشامد منع آبستنی بکند و چون با سرکه بیامیزند و بر جمره و بثرها بیندازند سودمند بود همچنین سودمند بود جهت داخس که بر ناخن آید که آن را به شیرازی خوی درد گویند نافع بود بر داء الثعلب و موی براند
______________________________
لاتین‌CROCUS MARTIS فرانسه‌SAFRAN DE MARS انگلیسی‌BURNT GREEN VITRIOL
اختیارات بدیعی، ص: 207
///////////
زعفران الحدید یا زنگ آهن و ظرفیتی تری اکسید آهن قسمت اول

یکی از ترکیبات آهن دار که در طب قدیم استفاده می شده زعفران الحدید یا زنگ آهن سه ظرفیتی Fe2O3 بوده است

هرچند گفتیم که اصل معالجه کمخونی با غذاهای آن دار بهتر است باشد نه با قرص آهن و نه ترکیبات آهن دار اما بر خلاف ادعای مدعی در طب



د زعفران‏ الحدید زنک آهن است زاج [1]



فرهنگ نفیسى ؛ ج‏3 ؛ ص1784

زنگاهن‏

(zang -han) ا. پ. اکسید آهن و زعفران‏ الحدید.[2]



فرهنگ نفیسى، ج‏3، ص: 1760

زعافیر. و زعفران‏ الحدید: زنگ آهن.[3]



فرهنگ فارسى برهان قاطع ؛ ص465

زنکاهن-

با ها بر وزن پس دادن چیزیست که آن را به عربى زعفران‏ الحدید مى‏گویند و ساختن آن چنان است که بیاورند براده آهن و با آب نم کنند و بر روى صفحه آهنى تنک سازند و بگذارند تا خشک شود بعد از آن بکوبند و ببیزند آنچه بماند باز نم کنند و خشک سازند و همچنین تا همه به رنگ زعفران گردد طبیعت تازه آن سرد باشد و چون کهنه گردد گرم و خشک شود و در قابضات به کار برند.[4]



کتب طبى انتزاعى (عربى) ؛ ج‏16 ؛ ص247

و منها المغناطیس و هو الحجر الذی یجذب الحدید، و من عقاقیر هم المولدة التی لیست بأصلیة، الزّنجار و هو یتخذ من النحاس تجعل صفائحه فی ثفل الخلّ فیصیر أخضر فینحت عنه و یعاد فیه حتى یصیر کله زنجارا، الزنجفر یتخذ من الزئبق و الکبریت یجمعان فی قواریر و یوقد علیها فیصیر زنجفرا و للنار قدر تخرجه التجربة مرة بعد أخرى و الوزن أن تأخذ واحدا من زئبق و واحدا من کبریت، الاسرنج أسربّ یحرق و یشبّ علیه النار حتى یحمر: المرداسنج هو أن یلقى أسرب فی حفرة و یطعم آجرّا مدقوقا و رمادا و یشدد النفخ علیه حتى یجمد فیصیر مرداسنجا، القلیمیا خبث کل جسد یخلص، الاسفیداج یتخذ من صفائح الرصاص بالخل نحو ما یعمل بالزنجار، و کذلک زعفران‏ الحدید من الحدید، و التوتیا دخان النحاس و دخان الکحل.[5]



الأحجار الکریمة ؛ ص301

و من البوارق یحصل على البواطق، زجاج أخضر. و یسمون هذا أصلا لأنه یقبل الألوان. و هذا بذاته ینسبک فی نافخ نفسه‏[6] أو فی أتّون الزجّاجین و وزنه بالقیاس إلى القطب الأکهب تسعة و تسعون و ثلث.

و منهم من یبدل الاسرنج بالمرداسنج لأنه من الأسرب المحرق أیضا إلّا أنه أخبث.

و من قواعدهم فی الألوان، إن الصفرة من الاسرنج أو المرداسنج.

و ربما ذکروا فیها زعفران‏ الحدید و هو صدأه.[7]



الأغذیة و الأدویة عند مؤلفی الغرب الإسلامی ؛ ص424

[و أخذنا عن شیخنا][8] ابن هذیل‏[9]- رحمه اللّه- أنّ زعفران‏ الحدید غایة فیها تقلع من الأصل و یکتحل الجفن، و زعفران‏ الحدید هو صدأه إذا ترک یصدأ ثم یغسل و یسحق و یکتحل به.[10]



دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى ؛ ج‏3 ؛ ص328

زعفران الحدید:

زنگ آهن است که آن را سوهان کرده بر روى صفحه پهن نموده تر مى‏کنند و بر جاى نمناک بگذارند تا زرد شود بعد از آن کوبیده اجزاى زرد شده آن را، بلکه زومار به دستور گذارند و تکرار عمل نمایند تا آن همه زعفران گردد.

شیاف آن جهت قطع حیض و نفاس و جهت قطع خون بن دندان و تقویت آن نافع و خوردن یک قیراط آن مانع آبستنى است و در صناعت جزو عظیم است.[11]

دکتر فاضل موسوى مى‏گوید: بر حسب معمول آهن استعمالش و تحزیرش طرق مختلف دارد که در زمان ساق آن را یا خود گرد را اصلاح کرده و بعد کشته درست کرده استعمال مى‏کردند، یا آن را سرخ کرده در آب سرد گذاشته آن آب را استعمال مى‏کردند یا چرک آن را که وقت آب کردن آهن از آهن جدا مى‏شود استعمال مى‏کردند یا با عملیات مختلف از سرکه یا آهن را با خرقه گذاشته از آن ماده مى‏گرفتند، تمام این قسمها طرق مختلفى دارد و آهن به هر صورت خواص ثابت دارد که براى قوت و کم اشتهایى‏

دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج‏3، ص: 329

خوراک، مقوّى دل و معده معروف است و به‏طور خارجى حابس خون بواسیر، قبض کننده خون دهان است، بواسیر و طحال را مفید است و در خضاب مو درست کردن آن را استعمال مى‏کنند و زعفران الحدید هم داراى همین خواص مى‏باشد.

روایت از جابر بن حیان:

زعفران‏ الحدید که آن را زنجار الحدید و صداء الحدید نیز مى‏گویند و به یونانى فارونورا مى‏نمامند و آن زنگ آهن است به این طریق مى‏گیرند که اوراق آهن را در حفره جاى نمناکى ایستاده کنند به نحوى که بعضى بر بعضى دیگر تکیه کند و اندکى فاصله داشته باشد. پارچه آغشته به سرکه تند بپوشند و در هر سه روز پارچه را خیس نمایند و در این مدت زردى که بر اوراق آهن نشیند آن را جدا کرده باشند که آن زعفران‏ الحدید است و بعضى براده آهن بر صفحه پهن کرده تر مى‏نمایند و در جاى نمناک مى‏گذارند تا زرد شود بعد کوبیده اجزاى زرد شده را مى‏گیرند و به دستور تکرار عمل مى‏کنند تا همه زعفران گردد و مى‏گویند: بهترین اقسام آن، بخصوص در طب آن است که براده آهن را با ربع وزن آن نوشادر ساییده در زمین دفن کنند تا ده روز همه زعفران بگردد و آن بارد قابض است و کهنه آن گرم و خشک در دوم، طلاى آن داخس و داء الثعلب و خشونت پلک و ناخنه و بواسیر و بثور مقعد و نقرس را نافع و با سرکه دانه‏هاى چرکى را مفید و پاشیدن آن قاطع خون لثه و محکم کننده آن حالتى قریب به حال ریزه‏هاى آهن و براده آهن خورده به هم مى‏رسد و علاج آن، آن است که در گذشته ذکر شد.[12][13]



دقائق العلاج / نام‏داروهاج‏2 / 22 / فهرست نامهاى داروئى ..... ص : 2

زعفران‏ الحدید: زنگ آهن، اکسید آهن، ر ک داروهاى مرکب‏



دقائق العلاج ؛ ج‏2 ؛ ص484

زعفران‏ الحدید (زنگ آهن):

همراه با سرکه براى بادسرخ و دانه‏ها (بثورات) گرم نافع است.[14]
/////////////
اکسید آهن "زعفران الحدید"[۱]، ترکیبی شیمیایی است که از آهن و اکسیژن تشکیل شده‌است. روی‌هم‌رفته حدود ۱۶ نوع اکسید آهن و اکسی‌هیدروکسید وجود دارد.[۲] این اکسید در بسیاری از فرایندهای طبیعیِ بیولوژیکی و ژئولوژیکی نقش مهمی را ایفا می‌کند و توسط انسان به صورت گسترده‌ای به عنوان سنگ آهن، رنگدانه، کاتالیزور در ترمیت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

محتویات  [نمایش]
اکسیدها[ویرایش]
اکسید آهن(II)، (FeO)
اکسید آهن(II،III)، مگنتیت (Fe۳O۴)
اکسید آهن(III) (Fe۲O۳)
اکسید آهن(III)، هماتیت (α-Fe۲O۳)
اکسید آهن(III)، (β-Fe۲O۳)
اکسید آهن(III)، (γ-Fe۲O۳)
اکسید آهن(III)، (ε-Fe۲O۳)
هیدروکسیدها[ویرایش]
هیدروکسید آهن(II) (Fe(OH)۲)
آهن(III) اکسید-هیدروکسید (Fe(OH)۳)
پیشینه اکسیدآهن در ایران[ویرایش]
«در هزاره چهارم پیش از میلاد مردم دشت‌نشین فلات ایران در کار زندگی پیشرفت بیشتری کردند و این پیشرفت در توسعه محل سکونت و توجه به تزیین منازل آن‌ها به خوبی دیده می‌شود، در قریه سیلک نموداری از آن وجود دارد، ساکنین این محل اتاق‌های خود را با اکسیدآهن و مواد دیگر نقاشی می‌کردند و ظروف سفالین ظریف می‌ساختند»[۳]

همچنین از دیرباز با علم به سمیت اکسید آهن از آن با نام زعفران الحدید در دارو درمان استفاده می شده و در کتب بسیار، از جمله در منابعی چون: مفردات ابن البیطار، اختیارات بدیعی ، تحفه  حکیم مؤمن و الجماهر بیرونی ص 251 و 325 و ترجمه  ضریر انطاکی ص 184 نام بده شده است.[۴]

روش تولید اکسید آهن از طریق رسوب دهی سولفات آهن

در این روش سولفات آهن با pH کمتر از 3 در آب حل می شود و به محلول حاصل سدیم هیدروکسید اضافه کرده و هوادهی انجام می شود. با افزایش تدریجی pH تا 7، هیدروکسید آهن زرد رنگ تشکیل می شود. محلول حاصل فیلتر شده و کیک فیلتر که شامل هیدروکسید آهن است از محلول جدا می شود و جهت خشک و آسیاب شدن به گرمخانه منتقل می شود. هیدروکسید آهن بلافاصله در مواجهه با هوای محیط به حالت پایدار اکسید آهن زرد تبدیل می شود. محصول حاصل شده در صورت افزایش دما به تدریج به رنگ های نارنجی، قرمز، قهوه ای و سیاه تبدیل می شود.http://elikacompany.com/?post_type=product&p=243

پانویس[ویرایش]
پرش به بالا دهخدا. «زعفران الحدید». لغتنامه دهخدا (پارسی ویکی).
پرش به بالا Cornell, RM; Schwertmann, U (2003). The iron oxides: structure, properties, reactions, occurrences and uses. Wiley VCH. ISBN 3-527-30274-3 (help).
پرش به بالا تاریخ سرزمین ایران، ص 26.
پرش به بالا دهخدا. «زعفران الحدید». لغتنامه دهخدا (پارسی ویکی).
//////////
به بهاسای اندونزی و مالایائی بسی اُکسیدا:
Besi oksida adalah senyawa kimia yang terdiri dari besi dan oksigen. Sejauh ini, telah ditemukan 16 senyawa besi oksida dan oksihidroksida.[1]

Besi oksida dan oksida-hidroksida banyak ditemukan di alam dan berperan penting dalam proses geologi dan biologi. Senyawa ini juga banyak digunakan manusia sebagai bijih besi, pigmen, katalis, termit, dan Hemoglobin. Karat sendiri merupakan senyawa kimia dengan rumus besi(III) oksida.
///////////
به عبری بالزِل، مِسیلات بالزِل؟
תחמוצת ברזל היא תרכובת כימית המורכבת מברזל וחמצן. בסך הכל מוכרות 16 תחמוצות ברזל והידרוקסידים.

תחמוצות ברזל נפוצות בטבע, ומשמשת בתפקיד חשוב בתהליכים גאולוגים וביולוגים רבים, ונמצאות בשימוש נרחב בבני האדם. לדוגמה בעפרת ברזל, פיגמנט, זרז, תרמיט והמוגלובין. חלודה נוצרת מתחמוצת ברזל (III). תחמוצות ברזל משמשות כפיגמנט זול, עמיד כציפוי ובבטון צבעוני. הצבעים הזמינים הם לרוב בטווח של צהוב, כתום, אדום, חום ושחור. כאשר משתמשים בתחמוצות ברזל כצבע מאכל, הן מיוצגות באמצעות E172.
///////////
به ترکی دمیر اُکسیت:
Demir oksit genellikle dağlık bölgelerde, kayaların arasından çıkan bir bileşiktir. Bu bileşiğe çıplak elle dokunulamaz çünkü bileşikteki oksit gazı havayla temas edince yanıcı bir madde açığa çıkar. Bu bileşik, Türkiye'de Doğu Anadolu'nun doğusunda Van ili sınırlarında bolca bulunmaktadır.
///////////
Iron oxides are chemical compounds composed of iron and oxygen. All together, there are sixteen known iron oxides and oxyhydroxides.[1]
Iron oxides and oxide-hydroxides are widespread in nature, play an important role in many geological and biological processes, and are widely used by humans, e.g., as iron orespigmentscatalysts, in thermite (see the diagram) and hemoglobin. Common rust is a form of iron(III) oxide. Iron oxides are widely used as inexpensive, durable pigments in paints, coatings and colored concretes. Colors commonly available are in the "earthy" end of the yellow/orange/red/brown/black range. When used as a food coloring, it has E number E172.
https://en.wikipedia.org/wiki/Iron_oxide
&&&&&&&
زفت رومی
بکسر زا و سکون فا و تاء مثناه فوقانیه و ضم را و سکون واو و کسر میم و یا
ماهیت آن
سه نوع است زفت یابس و زفت بحری و زفت جبلی و از مطلق آن اکثر مراد زفت بحری است و کویند اسم قیقهر است و غلط است و بهترین آن صافی براق املس آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
زفت . [ زِ ] (اِ) نوعی از قیر باشد و آن چیزی است سیاه و چسبنده که از درخت صنوبر حاصل شود و بر سر کچلان چسبانند و در عربی نیز به کسر اول همین معنی دارد. وآن سه نوع است یکی زفت رومی و آن براق و صاف و املس می باشد و از روم می آورند و بعضی گویند همین زفت است نهایتش به رومی شهرت دارد. و دیگری زفت تر و آن آبکی و روان می باشد و آن را در مرهم ها بکار برند و آن از قبیل قیر است و از انواع صنوبر گیرند. نوع سیم ، زفت خشک است و آن را بیشتر از تنوّب و ارز گیرند که بوته  کبر و صنوبر نر باشد. صنوبر نر بجهت آن گویند که باری ندارد و مطلق آن گرم و خشک است . (برهان ). بعضی آن را از یونانی «اسفالتوس » (قیر) ماخوذ دانسته اند. (حاشیه  برهان چ معین ).صمغ حاصل از گیاهان مختلف که بر روی پارچه می مالند و بمنظور تداوی جلدی بر موضع مورد نظر می چسبانند. (فرهنگ فارسی معین ). سقزی سیاه و چسبنده که بر سر کچلان اندازند و بر خنور و کشتی مالند تا آب از آنها نزهد. (ناظم الاطباء). هیدروکربورهای جامد معدنی که به نام قیرهای معدنی استخراج می شوند . و در تداوی جهت مالیدن روی پوست در موضع ضرب دیده بنام مومیائی مصرف می کردند. (فرهنگ فارسی معین ).قیر یا قطران و یا نوعی از قیر. (ناظم الاطباء). صمغی سیاه چسبنده که از درخت صنوبر حاصل شود، اما صاحب تحفه به کسر راء آورده و بمعنی قیر گفته . و بعضی گویند قیر نیست اما به قیرشبیه است ... (انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ). رجوع به ترجمه  ضریر انطاکی و ترجمه  صیدنه شود.
- زفت ابیض ؛ زفت که از درخت صنوبر گیرند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زفت السفن ؛ بعضی گویند او زفتی باشد که از دیواره های کشتی تراشند، مانند راتینج مخلوط به موم است . بعضی گفته اند که زفت السفن همان ابوقیما باشد و بعضی صمغالتنوب را زفت السفن نام داده اند. زوبضا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زفت بحری ؛ شبیه به قطران سیاه و سیال و از زمین مثل نفت حاصل شود و صنف سیال قیر است و کشتی را به آن استحکام می دهند و داخل مراهم می کنند و بهترین او، صاف و نرم است ... (از تحفه  حکیم مومن ).
- زفت بری ؛ زفت جبلی و آن از درخت قضم قریش ترابد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تحفه  حکیم مومن و زفت جبلی شود.
- زفت جبلی ؛ زفت یابس است . (تحفه  حکیم مومن ).
- زفت رطب ؛ صمغ خمیری شکل حاصل از گیاهان مختلف . (فرهنگ فارسی معین ). رطوبت سائله از درخت صنوبر بی بار که قسم نر است و رطوبت باردار آن که غیر درخت چلغوزه است و مسمی به تنوب است ، حاصل می شود و منجمد او راتیانج است و آنچه از درخت شربین که از اصناف سرو است و ثمرش مانند سرو از آن کوچکتر است بهم رسد، قطران نامند... (از تحفه  حکیم مومن ). رجوع به تحفه  حکیم مومن شود.
- || قیرهای معدنی که به حالت خمیری استخراج می شوند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اختیارات بدیعی و الفاظ الادویه شود.
- زفت رومی ؛ مومیایی . (فرهنگ فارسی معین ). زفت رومی شامل زفت یابس و زفت بحری است و از مطلق او اکثر زفت بحری مراد است . (تحفه  حکیم مومن ). رجوع به اختیارات بدیعی ، الفاظ الادویه و زفت بحری شود.
- زفت یابس ؛ مومیایی . (فرهنگ فارسی معین ). زفت یابس ، زفت رطب ... است که بخودی خود خشک شود یا به طبخ خشک کنند... و تجفیف او زیاده از رطب ... (از تحفه  حکیم مومن ). رجوع به اختیارات بدیعی ، الفاظ الادویه و تحفه  حکیم مومن شود.
//////////////
زِفت رومی‌
سه نوع بود بری و بحری و جبلی بهترین آن بود که براق و صافی بود پاک المس و طبیعت آن گرم و خشک بود نقرس و مفاصل و فالج و بادهای سرد و درد رانها و زانوها را نافع بود و جذام را طلا کردن بغایت نافع بود خاصه چون ادمان بر آن کنند و مقدار یک درم تا دو درم طلا کردن مستعمل بود و اسحق گوید مضر بود به شش مصلح آن کثیرا بود و بدل آنجا و شیر و علک البطم و گویند بدل آن قطران است
لاتین‌ASPHALTUM فرانسه‌ASPHALTE -BITUMEN MINERALE انگلیسی‌JESS ,S PITCH -ASPHALTUM -BITUMEN
زِفت یابس‌
زفت تر بود که خشک می‌شود به طبیعت خود و آن را ابوسفاس خوانند و بیشتر از ینبوت و آزر گیرند و ینبوت خرتوب بود و آزر صنوبر است و آزر نر که برنمیدهد و طبیعت آن گرم است در اول و گویند در دوم و خشک است در دوم و جالینوس گوید گرم است در سیوم و وی خشک‌تر از زفت رطب بود قوبا را نافع بود و ریشهای فاسد را از رطوبات پاک کند و ریشهای سر و گوشت در ریشها برویاند و مفتح و محلل و ملین جراحات بود و بر موضع ضرب طلا کردن نافع بود و منضج ورمهای صلب بود
زِفت رطب‌
زفت تر است و آن روانه بود و در مرهمها کنند نافع بود و آن از قبیل قیر بود و از ینبوت و از غیر آن از انواع صنوبر گیرند و زفت نزدیک بقطران بود و روغن وی را فسالون خوانند و آن‌چنان گیرند که زفت در پختن در تحت و بر بالای وی صوفی پاک بیاویزند و بخاری که بدان متصاعد شود چون بسیار گردد صوف را بفشایند و در ظرفی کنند و یا در قرع و انبیق نهند تا بچکد و آن را روغن زفت خوانند و چون با آرد جو بر داء الثعلب ضماد کنند موی برویاند و اگر بر خنازیر نهند نافع بود و منضج اخلاط غلیظ بود و برص ناخن ببرد و ملین ورمهای صلب بود و قوبا را زایل کند و چون با شکر بخورند سینه را پاک گرداند و اگر بر ریش چهارپایان و جرب ایشان بیندازند سود دهد و اگر چند نوبت بر هر عضو که خواهند طلا کنند فربه گرداند بر شقاق پای طلا کردن سودمند بود و منع نفث دم بکند و مسهل بود و شریف گوید چون بزفت تر حقنه کنند گزندگی مار و عقرب را نافع بود و چون میان سر کسی که علق فروبرده باشد بتراشند و با روغن قطران چرب کنند علق بیرون آید از حلق و صاحب منهاج گوید چون بگیرند از روغن وی تا ده درم و با عسل بیاشامند تریاک زهرها بود و بر گزندگی افعی طلا کردن سود دهد و دود وی مژه را برویاند و ریش را زایل کند و در قوت مانند دخان کندر بود
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: زفت رطب رطوبتی است که از درخت صنوبر نر برگیرند و آنچه از درخت باردهنده آن غیر چلغوزه است و مسمی به تنوب سیلان می‌نماید منجمد آن را را تیانج نامند و آنچه از درخت شربین که از اصناف سرو است و ثمر آن مانند ثمر سرو و از آن کوچکتر است حاصل می‌شود آن را قطران نامند
لاتین‌PIX NIGRA فرانسه‌POIX NAVALE -POIX NOIRE انگلیسی‌COMMON PITCH
اختیارات بدیعی، ص: 208
///////////////
زفت رومی‌
: بهترینش برّاق صافی املس بود. طبیعتش گرم و خشک است در دویم؛ و عرق النّسا و نقرس و مفاصل را نفع دهد و خدر و فالج و رعشه و درد زانوان را سودمند آید؛ و عضوی را که به آن طلا کنند، قوی و فربه گرداند؛ و شربت از او یک درم تا دو درم است؛ و مضرّ است به شش، و
ریاض الادویه، ص: 105
مصلحش کتیره است، و بدلش جاوشیر و علک البطم.
زفت یابس‌
: به پارسی زفت خشک گویند، و آن زفت تر است که خشک می‌شود. طبعش گرم و خشک است در دویم. قوبا را نفع دهد و ریش‌های فاسد را سودمند آید و گوشت نو برویاند و اورام صلب را نرم گرداند. و سینه را پاک سازد.
زفت رطب‌
: به پارسی زفت تر و هندوی زال گویند، و آن نوعی از قیر است که در مرهم‌ها دخل دهند و به کار می‌برند.
////////////
moomnai
نام های دیگر : مومیایی، شیره کوه، قیر طبیعی، زفت رومی ، قیر معدنی،عرق الجبال ، زفت البحر ،کفر الیهود ، فقر الیهود و آسفالت معدنی و مومیا
سالهاست که بشر با بررسی طبیعت اطراف خود و همچنین روش های درمانی که در گذشته های دور نیز در طبیعت وجود داشته و حال نیز سعی در کشف این حقایق دارد این بار قصد معرفی ماده ای که در طبیعت مورد استفاده درمانی بسیاری از ساکنین طبیعت قرار داشته را داریم .این ماده که مورد توجه بسیاری از اطبای سنتی ایران زمین مانند ابن سینا نیز بوده ماده ای است به رنگ قهوه ای متمایل به سیاه که در شکافها و شکستگی هایی که در مجاورت ذخایر نفتی زیر زمینی در ارتفاعات کوه ها به صورت خود جوش یافت می شود. در طبیعت حیواناتی که دچار جراحاتی شده و یا می شوند با ماساژ قسمت مجروح به مومنایی جوشیده از دل کوه و همچنین با خوردن آن به درمان هر چه سریعتر خود می پردازند این ماده معجزه گر بیشتر در ارتفاعات کوه های استان کرمان ، فارس و بندرعباس بیشتر دیده شده است .
خواص درمانی و روش مصرف
شکستگی و جوش خوردن استخوان : برای درمان شکستگی و جوش خوردن هر چه سریعتر استخوانها به اندازه یک گندم  از مومنایی را هر صبح ناشتا با یک لیوان شیر میل کنید
درمان زخم  معده : نیم ساعت قبل از نهار و شام مقدار یک گندم مومنایی را با مقداری آب میل کنید
دردهای مفاصل :‌ استفاده از روغن مومنایی به شکلی که ماساژ داده تا اثر چربی باقی نماند بسیار موثر است
درمان کوفتگی و پاره شدن زرد پی : برای درمان درمان کوفتگی و پاره شدن زرد پی به اندازه یک گندم از مومنایی را هر  صبح ناشتا با یک لیوان شیر میل کنید
همچنین مصرف این ماده معجزه گر برای افرادی که دچار بیماری های قلبی و عروقی ، مشکلات تنفسی ، ناتوانی های جسمی ،‌ناتوانی های جنسی(سستی و انزال ،‌نعوظ)رنج می برند بسیار توصیه می شود
طرز تهیه روغن مومنایی
در ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که این طرز تهیه همان طرز تهیه روغن زفت معروف است که در عطاری ها موجود بوده ولی کیفیت این روغن را ندارد.
مقدار ۵ گرم مومنایی را در نیم فنجان آب گرم مخلوط کرده و بعد از حل شدن در آب یه نیم فنجان روغن حیوانی(روغن گاو یا روغن گوسفند)اضافه کرده و روی حرارت قرار دهید با خشک شدن آب روغن و مومنایی با هم مخلوط می شوند که این روغن همان روغن مومنایی است
نکته ی مهم : مصرف مومنایی به کسانی که دجار غلظت خون هستند توصیه نمی شود این افراد باید با احتیاط مصرف کنند.
//////////////
مومیا نوعی ماده معدنی است که در طب سنتی مورد استفاده قرار می گرفته است و از این ماده برای درمان بسیاری از بیماری شایع نظیر درد مفاصل، شکستگی‌ها، بیماری نقرس و غیره بهره می‌گرفتند. تاریخ استفاده از ماده به هزاران سال قبل باز می‌گردد و ظاهراً مصریان باستان ازاولین مللی بودند که از این ماده برای درمان وهمچنین برای مومیایی کردن مردگان خود بهره بردند.

محمد بن زکریای رازی حکیم و پزشک نامدار ایرانی معتقد است که این دارو برای اولین بار در روزگار پادشاهی فریدون پیشدادی در شهر دارابجرد یا داراب کنونی شناخته شده و مورد استفاده قرار گرفته است. رازی همچنین رساله کوتاهی به نام خواص مومیایی نگاشته است که این رساله به فارسی ترجمه شده است.

منابع[ویرایش]
دو رساله در فواید سکنجبین و خواص مومیایی، تالیف محمد بن زکریای رازی، دکتر احسان مقدس، انتشارات نیلوبرگ، چاپ اول، مرداد ۱۳۹۱، تهران
//////////
به اردو سلاجیت:
سلاجیت بلتستان میں پایا جانے والا سیال مادہ ہے جسے پہاڑوں سے نکالا جاتا ہے قدیم بلتی معالجوں امچیوں نے اس سیال مادہ کے کئی طبی فوائد بیان کئے ہیں ۔جن میں ہڈیوں کی کمزوری ، جسمانی کمزوری ۔اور نا مردانگی وغیرہ۔سلاجیت شمالی پاکستان بالخصوص نگر، چترال اور کالاش جسے ازمنہ قدیم میں کافرستان بھی کہا جاتا تھا کی پہاڑوں سے نکلنے والا ایک مادہ ہے۔ اسکا رنگ سیاہی مائل چاکلیٹ کی طرح ہوتا ہے۔ سلاجیت کو کھوار چترالی زبان میں زومو آشرو یعنی پہاڑ کا آنسو کہا جاتا ہے کھوار زبان میں آشرو آنسو کو کہا جاتا ہے لفظ آشرو پنجابی زبان کے لفظ آتھرو سے بنا ہے اور تھوڑی سی ترمیم کے ساتھ چترالی زبان کھوار میں بھی مستعمل ہے۔ سلاجیت ٹوٹی ہوئی ہڈیوں کو جوڑنے اور جسم کو گرمائش دینے کیلیۓ استعمال ہوتا ہے۔ عموما یہ مردانہ کمزوری دور کرنے کے لیے دوا کے طور پر استعمال ہوتا ہے-:
حوالہ جات
کھوار اردو لغت، رحمت عزیز چترالی، کھوار اکیڈمی، زومو آشرو (سلاجیت) سے اقتباس
///////////////
Shilajit
From Wikipedia, the free encyclopedia
Shilajit (Sanskritशिलाजतुśilājatu)[1] is a thick, sticky tar-like substance with a colour ranging from white to dark brown (the latter is more common), is found predominately in Himalaya and Tibet mountainsCaucasus mountainsAltai Mountains, and mountains of Gilgit Baltistan Pakistan.[2][3]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/e0/Shilajit-1_%281%29.jpg/220px-Shilajit-1_%281%29.jpg
Shilajit is a blackish-brown exudation, of variable consistency, obtained from steep rocks of different formations found in the Altai Mountains
It is used in Ayurveda, the traditional Indian system of medicine. It has been reported to contain at least 85 minerals in ionic form, as well as triterpenes and humic acids.[4][5]
Contents
  [show] 
Terminology[edit source]
Shilajit comes from the Sanskrit compound word shilajatu meaning "rock-conqueror", which is the regular Ayurveda term. It is also spelled shilajeet (Hindiशिलाजीत) and salajeet (Urduسلاجیت).
Shilajit is known universally by various other names,[6] such as mineral pitch or mineral wax in English, black asphaltum, Asphaltum punjabianum in Latin, also locally as shargai, dorobi, barahshin, baragshun (MongolianБарагшун), mumlai (Farsi مملایی), brag zhun (Tibetan: བྲག་ཞུན་), chao-tong, wu ling zhi (Chinese五灵脂, which generally refers to the excrement of flying squirrels), baad-a-ghee (Wakhi for "devil's feces"), and arkhar-tash (Kyrgyz: архар-таш).[6] The most widely used name in the former Soviet Union is mumiyo (Russianмумиё, variably transliterated as mumijo, mumio, momia, and moomiyo), which is ultimately from Persian mūmiyā (مومیا).
Origin[edit source]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/6e/Euphorbia_royleana.jpg/150px-Euphorbia_royleana.jpg
Euphorbia royleana, the probable botanical source of the Shilajit gum.
Several researchers have noted that Shilajit is unlike mineral tar seeps and is most likely of vegetable origin. The cactus like plant Euphorbia royleana has been observed growing near collection sites and is suggested as a likely origin as its gum has a similar composition. [7]
History[edit source]
Shilajit is found predominately in Himalaya and Tibet mountains, "mumio" is found in the Altai and Caucasus mountains. The color range varies from a yellowish brown to pitch-black, depending on composition. For use in Ayurvedic medicine the black variant is considered the most potent. Shilajit has been described as 'mineral oil', 'stone oil' or 'rock sweat', as it seeps from cracks in mountains due mostly to the warmth of the sun. There are many local legends and stories about its origin, use and properties, often wildly exaggerated. It should not be confused with ozokerite, also a humic substance, similar in appearance, but apparently without medicinal qualities. In fact, neither of the substances, ozokerite nor shilajit, possesses any scientifically proven medicinal qualities.
Once cleaned of impurities and extracted, shilajit is a homogeneous brown-black paste-like substance, with a glossy surface, a peculiar smell and bitter taste. Dry shilajit density ranges from 1.1 to 1.8 g/cm3. It has a plastic-like behavior, at a temperature lower than 20 °C/68 °F it will solidify and will soften when warmed. It easily dissolves in water without leaving any residue, and it will soften when worked between the fingers.
It is still unclear whether shilajit has a geological or biological origin as it has numerous traces of vitamins and amino acids. A shilajit-like substance from Antarctica was found to contain glycerol derivatives and was also believed to have medicinal properties.[8]
Based on currently available studies, the bioactivity of shilajit lacks substantial evidence. The immuno-modulatory activity does not stand the test of critical assessment and is considered as unproven.[9]
Shilajit has been the subject of scientific research in Russia and India since the early 1950s. In the former USSR, medical preparations based on mumiyo/shilajit are still being sold,[10] further developed and investigated.
References[edit source]
1.     Jump up^ Rigpa Wiki
2.     Jump up^ A. Hill, Carol; Forti, Paolo (1997). Cave minerals of the world, Volume 2. National Speleological Society. pp. 217–23. ISBN 978-1-879961-07-4.
3.     Jump up^ David Winston & Steven Maimes. Adaptogens: Herbs for Strength, Stamina, and Stress Relief, Healing Arts Press, 2007. ISBN 978-1-59477-158-3
4.     Jump up^ Ahmed R. Al-Himaidi, Mohammed Umar (2013). "Safe Use of Salajeet During the Pregnancy of Female Mice". Journal of Biological Sciences. 3 (8): 681–684. doi:10.3923/jbs.2003.681.684.
5.     Jump up^ Shibnath Ghosal (January 2009). "Chemistry of shilajit, an immunomodulatory Ayurvedic rasayan". Pure and Applied Chemistry. 62 (7): 1285–1288. doi:10.1351/pac199062071285.
6.     Jump up to:a b Winston, David; Maimes, Steven (2007). "Shilajit". Adaptogens: Herbs for Strength, Stamina, and Stress Relief. Inner Traditions / Bear & Company. pp. 201–204. ISBN 978-1-59477-969-5. Retrieved November 29, 2010.
7.     Jump up^ Lal, VK; Panday, KK; Kapoor, ML (1988). "LITERARY SUPPORT TO THE VEGETABLE ORIGIN OF SHILAJIT" (PDF). Ancient Science of Life,. 7: 145–8. PMC 3336633Freely accessiblePMID 22557605.
8.     Jump up^ Anna Aiello, Ernesto Fattorusso, Marialuisa Menna, Rocco Vitalone, Heinz C. Schröder, Werner E. G. Müller (September 2010). "Mumijo Traditional Medicine: Fossil Deposits from Antarctica (Chemical Composition and Beneficial Bioactivity)". Evidence-Based Complementary and Alternative Medicine. 2011: 738131. doi:10.1093/ecam/nen072PMC 3139983Freely accessiblePMID 18996940.
9.     Jump up^ Wilson, Eugene; Rajamanickam, G. Victor; Dubey, G. Prasad; Klose, Petra; Musial, Frauke; Saha, F. Joyonto; Rampp, Thomas; Michalsen, Andreas; Dobos, Gustav J. (June 2011). "Review on shilajit used in traditional Indian medicine". Journal of Ethnopharmacology. 136 (1): 1–9. doi:10.1016/j.jep.2011.04.033PMID 21530631.
10.  Jump up^ Schepetkin, Igor; Khlebnikov, Andrei; Kwon, Byoung Se (2002). "Medical drugs from humus matter: Focus on mumie". Drug Development Research. 57 (3): 140–159. doi:10.1002/ddr.10058.
Further reading[edit source]
·         Bucci, Luke R (2000). "Selected herbals and human exercise performance". The American Journal of Clinical Nutrition. 72 (2 Suppl): 624S–36S. PMID 10919969.
·         Hill, Carol A.; Forti, Paolo (1997). Cave minerals of the world. 2 (2nd ed.). National Speleological Society. p. 223. ISBN 978-1-879961-07-4.
·         Schepetkin, Igor; Khlebnikov, Andrei; Kwon, Byoung Se (2002). "Medical drugs from humus matter: Focus on mumie". Drug Development Research. 57 (3): 140–159. doi:10.1002/ddr.10058.
·         Frolova, L. N.; Kiseleva, T. L. (1996). "Chemical composition of mumijo and methods for determining its authenticity and quality (a review)". Pharmaceutical Chemistry Journal. 30 (8): 543–547. doi:10.1007/BF02334644.
·         Kiseleva, T. L.; Frolova, L. N.; Baratova, L. A.; Yus'Kovich, A. K. (1996). "HPLC study of fatty-acid components of dry mumijo extract". Pharmaceutical Chemistry Journal. 30 (6): 421–423. doi:10.1007/BF02219332.
·         Frolova, L. N.; Kiseleva, T. L.; Kolkhir, V. K.; Baginskaya, A. I.; Trumpe, T. E. (1998). "Antitoxic properties of standard dry mumijo extract". Pharmaceutical Chemistry Journal. 32 (4): 197–199. doi:10.1007/BF02464208.
·         Kiseleva, T. L.; Frolova, L. N.; Baratova, L. A.; Baibakova, G. V.; Ksenofontov, A. L. (1998). "Study of the amino acid fraction of dry mumijo extract". Pharmaceutical Chemistry Journal. 32 (2): 103–108. doi:10.1007/BF02464176.
·         Kiseleva, T. L.; Frolova, L. N.; Baratova, L. A.; Ivanova, O. Yu.; Domnina, L. V.; Fetisova, E. K.; Pletyushkina, O. Yu. (1996). "Effect of mumijo on the morphology and directional migration of fibroblastoid and epithelial cellsin vitro". Pharmaceutical Chemistry Journal. 30 (5): 337–338. doi:10.1007/BF02333977.
·         Joshi, G. C., K. C. Tiwari, N. K. Pande and G. Pande. 1994. Bryophytes, the source of the origin of Shilajit – a new hypothesis. B.M.E.B.R. 15(1–4): 106–111.
·         Ghosal, S., B. Mukherjee and S. K. Bhattacharya. 1995. Ind. Journal of Indg. Med. 17(1): 1–11.
·         Ghosal, S.; Reddy, J. P.; Lal, V. K. (1976). "Shilajit I: Chemical constituents". Journal of Pharmaceutical Sciences. 65 (5): 772–3. doi:10.1002/jps.2600650545PMID 932958.
·         Faruqi, S.H. 1997, Nature and Origin of Salajit, Hamdard Medicus, Vol XL, April–June, pages 21–30
·         Zahler, P; Karin, A (1998). "Origin of the floristic components of Salajit". Hamdard Medicus. 41 (2): 6–8.
·         Shafiq, Muhammad Imtiaz; Nagra, Saeed Ahmad; Batool, Nayab (2006). "Biochemical and Trace Mineral Analysis of Silajit Samples From Pakistan". Nutritional Sciences. 9 (3): 190–4.

·         Ayurvedic medicaments