۱۳۹۵ دی ۷, سه‌شنبه

زبیب الجبل، مویزک، کشمش کولی/کابلی، زبیب برّی، حب الرأس

زبیب الجبل
بفتح جیم و باء موحده و لام و زبیب بری نیز نامند و بیونانی فیسمونه اسطافیوس اغریا و بفارسی مویزک که مویزج معرب آنست و بشیرازی نیز مویزک نامند
ماهیت آن
نبات آن شبیه بتاک و از ان ضعیف تر و شاخهای آن راست و سیاه و کل آن مائل بسفیدی و ثمر آن در غلافی مانند غلاف نخود و در ان دو سه دانه اندک پهن غیر مستدیر و با خشونت بعضی سفید و بعضی سیاه مائل بسرخی و مغز آن سفید و طعم آن تند و تیز چون بخایند
طبیعت آن
در آخر سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
بسیار جالی و مفرح و مفتح و مسقط جنین و خائیدن و غرغره کردن بطبیخ آن جاذب رطوبات دماغی و تنقیۀ بلغم بسیار از دماغ و با مصطکی و کندر جهت رفع لکنت زبان و درد دندان که هر دو حادث از بلغم باشد و جذب رطوبت لثه و با عسل جهت قلاع و با قطران جهت کرم دندان و چون یک عدد دانۀ آن را در پنبۀ پاکیزه پیچیده اندک تر کرده کوفته که دانۀ آن کوبیده و شکسته کردد کرم کرده بر دندان موجع کذارند در ساعت تسکین وجع آن نماید و آشامیدن بقدر پانزده عدد آن با ماء العسل مقئ قوی اخلاط غلیظه و باید که بعد شرب آن بدفعات ماء العسل بنوشند و حرکت کنند زیرا که اکر حرکت نکنند و بنشینند و یا خواب کنند خوف خناق است و با مصطکی و کندر جهت تصفیۀ صوت و با ادویۀ مناسبه جهت رفع سپرز و کشتن کرم معده و ضماد آن با عسل و یا سرکه و یا غیر آن جهت داء الثعلب و تقشر جلد و با روغن زیتون و زرنیخ سرخ و زراوند طویل جهت جرب غیر متقوح و حکه و رفع آثار و منع تولد قمل و کشتن آن خواه در سر و خواه در بدن باشد و مطبوخ آن در روغن زیتون جهت کشودن دمل و نطول آن با طبیخ سداب جهت درد کمر و ساق و مضمضه بطبیخ آن با سرکه جهت وجع دندان و تجفیف رطوبت و استرخای لثه و چون نرم سائیده با قطران سرشته در سوراخ دندان کرم خورده پر نمایند کرم آن را بکشد و وجع آن را تسکین دهد مضر سپرز مصلح آن کثیرا مقدار شربت آن تا یک درم و زیاده از یک مثقال آن کشنده است بخناق و جراحت مثانه و احشا معالجۀ آن مرکب از علاج ذراریح و جبلاهنک بدل آن دو وزن آن عاقر قرحا است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
زبیب الجبل . [ زَ بُل ْ ج َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) مویزک ۞ است ، منقی بلغم و رافع لکنت زبان . (منتهی الارب ). مویزک . (ناظم الاطباء). مویزک است ، منقی بلغم و رافع لکنت زبان . (آنندراج ). بیرونی آرد: مویزه نبات کوهی است و او را دانه ای باشد به لون سیاه . و پوست او درهم آمده بود و بنخود سیاه مشابهت دارد. خاصیت او: ارحانی گوید: مویزه در سه درجه گرم و خشک و سوزنده است مر عضوی را که مجاوراو شود و شپش و رشک را بکشد. و هر علتی که از پوست اندامها خیزد منفعت کند، چون او را بکوبند و با سرکه و روغن گل بیامیزند و بر آن طلا کنند، سود دارد و اگر اندکی از او خورده شود قی آرد و شربت دادن از او مخاطره است ، به آن سبب که مثانه را ریش کند و اگر بخایند و غرغره کنند از سر بلغم فروآرد و بزداید و مثانه را پاکیزه گرداند، و داءالحیة و داءالثعلب را سود دارد. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی ). صاحب مخزن الادویه آرد: زبیب بری نیز نامند و به یونانی قیسمونه اسطافیوس اغربا و بفارسی مویزک که مویزج معرب آن است و بشیرازی نیز مویزک نامند. ماهیت آن : نبات آن شبیه به تاک واز آن ضعیفتر، و شاخهای آن راست است و سیاه و گل آن مایل بسفیدی و ثمر آن در غلافی مانند غلاف نخود و در آن دو سه دانه ٔ اندک پهن غیرمستدیر و با خشونت ، بعضی سفید و بعضی سیاه مایل بسرخی است و مغز آن سفید است و طعم آن تند و تیز است چون بخایند. طبیعت آن : در آخر سوم گرم و خشک . افعال و خواص آن : بسیار جالی و مفرح و مفتح و مسقط جنین و خاییدن و غرغره کردن آن جاذب رطوبت دماغی و جهت تنقیه ٔ بلغم بسیار از دماغ و بامصطکی و کندر جهت رفع لکنت زبان و درد دندان که هر دو حادث از بلغم باشند. و با ادویه ٔ مناسبه جهت وجع سپرز و کشتن کرم معده و ضماد آن با عسل و یا سرکه و یا غیره آن جهت داءالثعلب و تقشر جلد و با روغن زیتون و زرنیخ سرخ و زراوند طویل جهت جرب غیرمنقرح و حکه و رفع آثار و منع تولد قمل و کشتن آن خواه در سر و خواه در بدن باشد و مطبوخ آن در روغن زیتون جهت گشودن دمل و نطول آن با طبیخ سداب جهت درد کمر و ساق و مضمضه ٔ طبیخ ۞ آن با سرکه و تجفیف رطوبت لثه و با عسل جهت قلاع و با قطران جهت کرم دندان و چون یک دانه ٔ آنرا در پنبه ٔ پاکیزه پیچیده اندک تر کرده کوفته که دانه ٔ آن کوبیده و شکسته گردد گرم کرده بر دندان موجع گذارند، درساعت تسکین وجع آن نماید و آشامیدن بقدر پانزده عدد آن با ماءالعسل مقیی ٔ قوی اخلاط غلیظه . و باید که بعد شرب آن بدفعات ماءالعسل بنوشند و حرکت کنند زیرا که اگر حرکت نکنندو بنشینند و یا خواب کنند خوف خناق است و با مصطکی و کندر جهت وجع دندان و تخفیف رطوبت و استرخای لثه وچون نرم سایند و با قطران سرشته در سوراخ دندان کرم خورده پر نمایند کرم آنرا بکشد و وجع آنرا تسکین دهد. مضر سپرز است و مصلح آن کتیرا. مقدار شربت آن تا یک درم و زیاده از یک مثقال آن به خناق و جراحت مثانه و احشاء. معالجه ٔ آن مرکب از علاج ذراریح و جبلاهنگ . بدل آن دو وزن آن عاقرقرحا است . (از مخزن الادویه ).
- مویزک . [ م َ زَ ] (اِ) اسم فارسی مویزج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). یک قسم دانه ٔ سیاه . (ناظم الاطباء). مویز کوهی .دانه ای است دارویی و آن کشنده ٔ شپش است . مویزج . (ازیادداشت مؤلف ). حبی باشد سیاه و بهترین آن مصری بود و آن را مویزج حجری گویند و به عربی زبیب الجبل خوانند یعنی مویز کوهی . (برهان ) (آنندراج ) :
آن بز نگر که در پی طفلی همی دود
بهر مویزکی که جز آنش عزیز نیست .
خاقانی .


رجوع به مویزج شود.
- مویزک عسلی ؛ اسم فارسی دبق است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). مویزج عسلی . و رجوع به دبق و نیز ترکیب مویزج عسلی در ذیل مویزج شود.
- مویزک کوهی ؛ مویزج است به فارسی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به مویزج شود.
|| قسمی مار خردجثّه که زهری قتال دارد. (یادداشت مؤلف ).
- مویزج . [ م َ زَ ] (معرب ، اِ) انشاثا. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). زبیب الجبل . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). دارویی است . (نزهةالقلوب ). نبات او کوهی بود و دانه ٔ آن سیاه بود و پوست او درهم آمده به نخود سیاه مشابه بود. (صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). زبیب جبلی خوانند و به فارسی مویزک گویند و نیکوترین آن مصری بود بسیار رسیده و معروف بود به مویزج مصری . (اختیارات بدیعی ).
- مویزج حجری ؛ کشمش کولی . مویزک . زبیب الجبل . رجوع به کشمش کولی در ذیل مدخل کشمش و مترادفات دیگر در جای خود شود.
- مویزج عسلی (فارسی ) ؛ دبق . و آن بار درختی باشد که در درون ماده ای چسبنده دارد که بدان مرغان را شکرند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دبق شود.
///////////////
زبيب الجبل
توابل وأعشاب
سميرة عثماني نشر في المساء يوم 28 - 02 - 2013
تستحق بعض التوابل والأعشاب أن تنتقل من المطبخ إلى رفوف صيدلية المنزل، لما لها من فوائد طبية وصحية، بعد أن أثبتت الأبحاث أن فيها مكونات طبيعية تدمر الميكروبات والفطريات وتقاوم التسمم كما تفيد في

علاج الأمراض.
الاسم العلمي: Viscum album l
الأسماء المرادفة: زبيب الجبل، كشمش كابلي [کذا!، کشمش کولی]، زبيب بري، ميويزج، حب الرأس.
طبيعة الاستعمال: داخلي وخارجي
طريقة الاستعمال: مغلي مطبوخ، منقوع، نيئ، لبخات
الأجزاء المستعملة: الثمار
وصف النبات: عشب حولي أوراقه بسيطة متبادلة، أزهاره عنقودية، الثمار جرابيه، طعنها حريف.
المواد الفعالة: مادة الدلفينين، ستافساجرين زيت عطري، راتنج، حمض، مادة التانين القابضة.
الاستخدام الطبي:
- مفتح لسدد الطحال
- مذيب للبلغم
- مخلوطا بالحناء، مسود للشعر، يمنع تولد القمل في الرأس.
- نافع للحكة والجرب
- مصف للصوت، لذا ينفع في البحة.
المحاذير:
- مقيئ شديد
- مسهل، لذا لا يؤخذ إلا باستشارة طبيب.
/////////////
داروش اروپایی ( در متون طب سنتی زبیب الجبل، مویزک، مویزج، کشمش کولی، زبیب بری، حب الرأس (از مخزن الادویه، اختیارات بدیعی، ذخیره خوارزمشاهی، لغت نامه دهخدا و http://www.maghress.com/almassae/175451#) (نام علمی: Viscum album) نام یک گونه از سرده دارواش است.
نگارخانه
////////////
به آذری آق اوکسه اوتو:
Ağ öksəotu (lat. Viscum album)[1] - öksəotu, bağamburq, həmişəcavan cinsinə aid bitki növü.[2]
///////////
به ترکی استانبولی اوکسه اوتو:
Ökse otu (Viscum album), Santalaceae familyasından Avrupa, batı ve güney Asya'ya özgü asalak bir bitki türü. Halk arasında gevele, güvelek, gövelek, purç, çekem olarak da bilinir.

Her mevsimde yapraklı olan ve ağaçlar üzerinde yaşayan yarı asalak bir bitkidir. Özellikle elma ağacının dalları üzerinde yaşar. Armut, söğüt, kavak, meşe gibi ağaçların üzerinde de asalak olarak yaşayabilmektedir. Sapları her zaman ikiye ayrılarak dallanır. Çiçekleri tek eşeyli, meyveleri yapışkan, sulu ve yumuşaktır. Bu meyveleri yiyen kuşların kondukları ağaçların üzerine dışkılarıyla tohumları bırakması ökse otunun yayılmasını sağlar. Bazı yörelerde meyvelerindeki yapışkan madde çubukların üzerine sürülerek kuşları yakalamak için ökse olarak kullanılmaktadır. Ökse otunun meyveleri eczacılıkta kullanılmaktadır.
/////////////
Viscum album
From Wikipedia, the free encyclopedia
Viscum album
MistletoeInSilverBirch.jpg
Viscum album growing on a Populus species
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
V. album
Viscum album
L.
Viscum album is a species of mistletoe in the family Santalaceae, commonly known as European mistletoecommon mistletoe or simply as mistletoe (Old Englishmistle).[1] It is native to Europe and western and southern Asia.
Viscum album is a hemiparasite on several species of trees, from which it draws water and nutrients. It has a significant role in European mythology, legends, and customs. In modern times, it is commonly featured in Christmas decoration and symbology. (V. album is found only rarely in North America, as an introduced species; its cultural roles are usually fulfilled by the similar native species Phoradendron leucarpum.)
https://en.wikipedia.org/wiki/Viscum_album