دلفین
بضم دال و فتح لام و کسر فا و سکون یاء
مثناه تحتانیه و نون اسم یونانی و بعضی کفته اند بلغت رومی اسم نوعی از سمک است و
خنزیر البحر و بفارسی خوک ماهی و ماهی بینی دراز و بدیلمی کجۀ ماهی و بهندی سوس
نامند
ماهیت ان
حیوانی است دریائی و سیاه رنک سر آن شبیه
بسر خوک و دندان دار و بیفلس و بخلاف حیوانات دیکر حرکت از جای خود نکند و تنها
سیاحت بکند مکر با جماعت یکی پی دیکری
طبیعت ان
سرد و تر قریب باعتدال
افعال و خواص ان
کوشت آن مولد خلط غلیظ و مقوی اعضا و
بسیار چرب و پر پیه و دیرهضم و پیه آن کرم خوردن و مالیدن آن جهت درد مفاصل مفید و
چون در جوف حنظل مغز بیرون آورده کذاشته بر آتش بکذارند تا چند جوش بخورد جهت ثقل
سامعۀ تازه و کهنۀ مزمن مفید و تعلیق دندان آن بر اطفال جهت رفع فزع ایشان موثر
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
دلفین . [ دُ ] (معرب ، اِ( ۞ قسمی از پستانداران قاطوسی* که گاه بالای آن به سه ذرع میرسد. (یادداشت
مرحوم دهخدا(. جانوری است دریایی که غریق را به پشت خود یاری دهد تا غرق نشود. (از
منتهی الارب (. دابه ای است بحری ، که گویند غریق را نجات دهد و آن معرب است و مرادف
آن دُخَس . ج ، دَلافین . (از اقرب الموارد(. جانوری است دریایی همچون خیک ، مر مردم
را دوست دارد و به کشتیها انس گیرد و غرقه شدگان را برهاند اگر مرده باشد یا زنده
. (از التفهیم (. ماهی بزرگ سیاه رنگ ، و سر وی مانند خوک بود و دندان دارد. (از اختیارات
بدیعی (. اسم یونانی نوعی از سمک است که سر او شبیه به سر خوک و بی فلس است . (از تحفه
ٔ حکیم مؤمن (. نوعی
جانور ماهی شکل پستان دار از طایفه ٔ ستاسه ۞ گوشت خوار
و دندان دار و دارای دوازده قسم ، و به عربی تُخَس گویند، و نوعاً طول آن از سه متر
تا یک متر و نیم می باشد و همیشه بطور گله زندگانی می کند و در منطقه های حاره فراوان
می باشد و رنگ قسمت فوقانی بدن وی خرمایی یا خاکستری پررنگ و قسمت تحتاتی سفید است
و گاهی دیده می شود که رنگ همه ٔ بدن خاکستری تیره است مانند دلفینهای اقیانوس هند. این حیوان را جهت گرفتن
روغن بمقدار زیاد صید می کنند. (از ناظم الاطباء(. هر یک از جانوران پستاندار از اقسام
بال دندان دار و از تیره ٔ دلفینها ۞ ، که در
بیشتر اقیانوسها وگاه در رودخانه ها گله وار زندگی کنند. تیره ٔ دلفینهامشتمل بر بال کُشنده ، بال سفید، فوسن ، و دلفینهای واقعی است
. طول متوسط دلفینهای واقعی از 1/5 تا 4/5 متر است و پوزه ٔ درازشان آنها را از فوسنها مشخص می کند. دلفین معمولی (بطول 2 تا 2/5
متر( مخصوصاً در دریای مدیترانه فراوان است ، و صورتش در حجاریهای باستانی دیده می
شود. دلفینهای رودخانه ای در آسیا و آمریکای جنوبی موجود است . (از دایرةالمعارف فارسی
(. تُخَس . دخَس . خنذیرالبحر. خوک ماهی . (الفاظ الادویة( (اختیارات بدیعی (. ماهی
یونس . ماهی بینی دراز. کچه ماهی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن (.
|| نام ماهی کوچکی دارای باله های خاردار که در آبهای گرم زندگی می کند. (از دایرة
المعارف فارسی (. || (اِخ ( در اصطلاح فلکی ، صورت یازدهمین از صور نوزده گانه ٔ شمالی فلکی قدما و آنرا صلیب نیز گویند. (از مفاتیح العلوم (. نام صورتی
از صور فلکیه از ناحیه ٔ شمالی
و آنرا بصورت دلفین حیوانی بحری یا خیکی پرباد توهم کرده اند و کواکب آن ده است .
(از جهان دانش (. نام صورتی از صور شمالی فلک که متشکل از 18 کوکب است پنج از قدر سیم
، و روشن تر از همه ذنب الدلفین است ، و ستارگان عقدةالصلیب یا عقود نیز در این صورت
است . (یادداشت مرحوم دهخدا(. صورت فلکی شمالی ، نام عربی قدیمتر و رایجتر آن صلیب
بوده است ، و خارجی ترین ستاره ٔ آنرا عمودالصّلیب و منجمین ذنب الدلفین می گفتند. (از دائرةالمعارف فارسی
(.
* قاطوس . (معرب ، اِ( از کلمه ٔ یونانی کِتِه ۞ ، کِتُس ۞ . حوت
. (نشوءاللغة(. ماهی بزرگ و آن را غاطوس و عاطوس و قیطس و فاغوس نیز آورده اند. این
کلمه را دمیری فاطوس با فاء ضبط می کند.
///////////
دلفین
ماهی بزرگی است سیاهرنگ و سر وی مانند سرخوک
بود و دندان ندارد و آن را خنزیر البحر گویند و در حرون خوک ماهی گویند گوشت وی فربه
بود و چون پیه وی بگدازند در خنطلی که شحم وی بیرون کرده باشند و در آن بجوشانند و
در گوش چکانند کری کهن شده و از آن نو همه زایل کند گوشت وی سرد و غلیظ بود و دیرهضم
شود و تمیمی گوید گوشت وی مانند گوشت سگ آبی بود در غلظت و دیرهضم شود و تولید سودا
و کیموس بد کند و دندان وی چون بر کودک آویزند نترسد و چون پیه وی بخورند درد مفاصل
را سود دهد
در مخزن الادویه مینویسد: بضم دال و فتح لام
و کسر فا و سکون یا و نون اسم یونانی و بعضی گفتهاند به لغت رومی اسم نوعی سمک است
و خنزیر البحر و بفارسی خوکماهی و ماهی بینیدراز و بدیلمی کحه ماهی و بهندی سوس نامند
لاتین: DOLPHIN
اختیارات بدیعی
///////////
دُلفینها پستاندارانی دریازی از راسته آببازسانان
هستند که رابطه نزدیکی با نهنگها و گرازماهیها دارند. اجداد این جانوران جفتسمانی
بودند که نزدیک به ۵۰ میلیون سال پیش برای پیدا کردن غذا از خشکی به دریا وارد شدند.
به صورت تقریبی ۴۰ گونه دلفین وجود دارد که در ۱۷ سرده گوناگون ردهبندی شدهاند.
بدن دلفینها در طی میلیونها سال به تدریج
برای زندگی در آب تطابق یافته است. دلفینها و دیگر آببازسانان برای حرکت در آب باله
دارند و دمشان همچون ایجادکننده پیشرانش کار میکند. بدنشان نیز به گونهای است که
برای شنای هر چه سریعتر در آب و ماندگاری برای مدت زمان بیشتر در آن با یک بار نفسگیری
مناسب است. نیاز به پدید آوردن سامانههای عصبی پیشرفته برای پژواکیابی در آب باعث
شده است که دلفینها مغزهای بزرگ و به نسبت پیچیدهتری به دست آورند. چنین چیزی تواناییهای
ادراکی بالایی به آنها بخشیده که باعث شده است در میان بعضی از آنها، گونهای فرهنگ
نمودار باشد.
آنها همانند بسیاری دیگر پستانداران فرزندانشان
را زنده به دنیا میآورند و به آنها شیر میدهند. زیستن گروهی در بسیاری از انواع
دلفینها به آنها کمک میکند تا خطرات زندگی در طبیعت را برای خود و فرزندانشان کمینه
سازند. آنها از تواناییهایی چون تولید سونار و شنوایی بسیار قوی برای یافتن طعمههایشان
بهره میگیرند. غذای این جانوران را ماهی و سرپایان تشکیل میدهند. نهنگ قاتل اما تنها
دلفینی است که پستانداران دریایی بزرگ را نیز شکار میکند.
اعضای دو گروه عمده دلفینهای اقیانوسی و دلفینهای
رودخانهای در همه آبهای آزاد جهان و همچنین در بعضی رودخانههای در امتداد آب شیرین
یافت میشوند. به دلیل تواناییهای هوشی بالا، ظاهر دوستانه، و جنب و جوش همیشگیشان،
دلفینها از گذشته در طول تاریخ توجه انسانها را به خود جلب کردهاند. آنها نه تنها
در فرهنگ و هنر آدمیان حضور پیدا کردهاند، که انسانها از دلفینها برای کاربردهای
گوناگونی چون یافتن ماهی، مینیابی، و حتی خوردن گوشتشان بهره گرفتهاند.
واژهشناسی[ویرایش]
نام دلفین از واژه یونانی دلفیس (δελφίς( آمده که مرتبط با واژه دلفوس (δελφύς( به معنای «رَحِم» در این زبان است.[۱] از این رو میتوان نام این
جاندار را به «ماهیای که دارای رَحِم است» تعبیر کرد.[۲] نام این جانور در هرمزگان
«کراره» است. دلفین را به زبان محلی در بوشهر «پیسو» مینامند.[۳]...
اگرچه همه ۳۳ عضو تیره دلفینسانان به همراه
دلفینهای رودخانهای گونهای «دلفین» شناخته میشوند، از دلفینهای بزرگجثهای که
طولی بیشتر از ۸ متر داشته باشند اغلب با عنوان «نهنگ» یاد میشود. برای نمونه، نهنگ
قاتل و نهنگ خلبان هر دو گونههایی از دلفین هستند.[۴]
//////////
به عربی دلفین، دخس، درفیل:
الدُّلْفِين [1][2] أو الدُّخَس [3] أو الدرفيل[4]
هي حيوانات ثديية مائية. الدلافين لها صلة قريبة بالحيتان وخنازير البحر. ويوجد تقريباً
أربعين نوعاً من الدلافين، والتي تتوزع على 17 جنساً. وتتراوح أحجامها بين 1.2 متراً
وأربعون كيلوغراماً - كدلفين ماوي - إلى 9.5 أمتار وعشرة أطنان - كالأوركا -. وهي تعيش
في جميع بحار العالم، وخاصة في البحار الأقل عُمقاً عند الأرصفة القارية. وهي من آكلات
اللحوم التي تتغذى على الأسماك والحبار.
كما تمتلك الدلافين فتحات في أعلى رؤوسها تسمح
لها بالتنفس خارج البحر والمياه وتوجد في جميع أنواعها.
محتويات
[أظهر]
أصل التسمية[عدل]
ورد في المعاجم العربية القديمة ( كالقاموس
المحيط ، ولسان العرب ( تعريف الدُّلْفِين أو الدُّخَس بأنه : دابة في البحر تنجي الغريق
، تمكنه من ظهرها ، ليستعين على السباحة .
أصل كلمة «الدُّلْفِين» قادمة من كلمة δελφίς (دِلفِس( اليونانية، المرتبطة مع كلمة δελφύς (دِلفوس( التي تعني الرحم. لذلك يكون معنى الترجمة الحرفية لكلمة الدُّلْفِين
اليونانية: ”سمكة ذات رحم“. وقد استعارت اللغة اللاتينية فأصبح يسمى الدُّلْفِين باللاتينية
delphinus (هي رومنة لكلمة δελφῖνος
(دُلفينوس( في اليونانية المتأخرة(، والتي تغيرت إلى dolfinus
في اللاتينية الوسطى وdaulphin
في الفرنسية القديمة، حيث أعادت إحلال حرفي ph
محل حرف f.
تاريخياً؛ استعملت كلمة mereswine التي تعني خنزير البحر.
تشير كلمة الدُّلْفِين لعدة معاني:
أي نوع من أنواع عائلة الدلافين المحيطية
(Delphinidae(.
أي نوع من أنواع عائلة الدلافين النهرية (Platanistoidea(.
أي نوع من أنواع طبقة الحيتان المسننة (Odontoceti(
وغالباً ما تكون مرادفة للدُّلْفِين الشائع
المعروف باسم Bottlenose dolphin.
///////////
به بهاسای اندونزی لومبا-لومبا:
Lumba-lumba
adalah mamalia laut yang sangat cerdas, selain itu sistem alamiah yang
melengkapi tubuhnya sangat kompleks. Sehingga banyak teknologi yang
terinspirasi dari lumba-lumba. Salah satu contoh adalah kulit lumba-lumba yang
mampu memperkecil gesekan dengan air, sehingga lumba-lumba dapat berenang
dengan sedikit hambatan air. Hal ini yang digunakan para perenang untuk
merancang baju renang yang mirip kulit lumba-lumba.
/////////
به عبری دُلفین:
הדולפינים הם קבוצה פרפילטית (לא טקסונומית( של יונקים ימיים השייכים לסדרת הלווייתנאים (Cetacea(, ולתת-סדרה לווייתני שיניים. הדולפינים מחולקים לשתי על-משפחות: דולפינים (על-משפחה( ובה משפחת דולפינים יחידה (אך ישנם גם פוקניים וחדשיניים שאינם נחשבים דולפיניים( ודולפיני נהרות ובה 4 משפחות.
///////////
به سواحلی پُمبو:
Pomboo
ni wanayama wa bahari wa familia mbalimbali katika oda ya Cetacea au nyangumi.
Wanahesabiwa kati ya nyangumi wenye meno (Odondoceti(. Spishi nyingi zinaishi
baharini lakini kuna pia spishi chache wanaokaa kwenye maji matamu ya mito.
Kuna pia spishi za pomboo wa mtoni ambao ni familia tofauti hata wakifanana
sana na pomboo za kawaida.
////////////
به کردی یونس، فین ماسی، دِلفین:
Yûnis, fînmasî an delfîn (delphinidae(, famîleyek avilkeyan ku di deryayê de dijî û zayok e,
ango dizê û guhandar e. Tu di wêne de pêvajoya zayîna wê dibînî. Yûnis pir
şareza ne. Bi fîkandinê dikarin bi hev re ”bipeyivin” û alîkariya hev bikin.
Yûnis her wiha pir ji lîstikê hez dikin û bi hêsanî kedî dibin.
/////////////
به پنجابی دُلفن:
ڈولفن اک
سمندری جانوراں دا ٹبر اے۔ اے ممالیا اے۔ اے وہیل ٹبر دا قریبی رشتیدار اے۔ ایدیاں 40 دے قریب قسماں 17 جینساں چ ہوندیا نیں۔ ایناں دی لمبائی
4 فٹ توں لے کے 30 فٹ تک ہوسکدا اے تے وزن 40 کلوگرام توں لے کے 10 ٹن تک ہوسکدا اے۔ اے تھوڑے گہرے پانی چ تے دریاواں چ وی پائی جاندی اے۔
///////////
به ترکی استانبولی یونس:
Yunus, balinalar (Cetacea( takımının dişli balinalar
(Odontoceti( alt takımı içindeki yunusgiller (Delphinidae(familyasında sınıflanan türlerin büyük çoğunluğu ile nehir yunusları (Platanistoidea( üst
familyasında sınıflananların tümü için kullanılan ortak addır.
Başta kıta sahanlıklarının görece
sığ denizleri olmak üzere, tüm Dünya denizlerinde ve bazı nehirlerde bulunan yunuslar etobur canlılardır ve genellikle balık ve mürekkep balığı ile beslenirler. Omurgalı hayvanların içine girer.
Yunusgiller (Delphinidae( familyası, balinalar (Cetacea( takımı içindeki en
kalabalık familyadır üyeleri yaklaşık 10 milyon yıl önce, Miyosen devrinde ortaya çıkmıştır.
Yunusların hayvanlar âleminin en zeki canlılarından olduğu kabul
edilir ve arkadaş canlısı genel görünümleri ile oyuncu tavırları, onları
insanların gözünde popüler bir yere koyar.
///////////
Dolphin
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Dolphins
|
|
Information
|
|
Classification of
Cetacea |
|
Families thought
of as dolphins |
|
Dolphins are a widely distributed and diverse group of aquatic mammals. They
are an informal grouping within the order Cetacea, excluding whales and porpoises, so to zoologists the grouping is paraphyletic. The dolphins comprise the extant families Delphinidae(the oceanic dolphins(, Platanistidae (the Indian river dolphins(, Iniidae (the new world river dolphins(, and Pontoporiidae (the brackish dolphins(. There are 40 extant species of dolphins. Dolphins, alongside
other cetaceans, belong to the clade Cetartiodactyla with even-toed ungulates, and their
closest living relatives are the hippopotamuses, having diverged about 40 million years ago.
Dolphins range in size from the
1.7-metre-long (5.6 ft( long and 50 kg (110 lb( Maui's dolphin to the 9.5 m (31 ft( and 10 t (11 short tons( killer whale. Several species exhibit sexual dimorphism, in that the males are larger than females. They have streamlined bodies
and two limbs that are modified into flippers. Though not quite as flexible
as seals, some dolphins can travel at 55.5 kilometres per hour (34.5 mph(.
Dolphins use their conical shaped teeth to capture fast moving prey. They have
well-developed hearing—their hearing, which is adapted for both air and water,
is so well developed that some can survive even if they are blind. Some species
are well adapted for diving to great depths. They have a layer of fat, or blubber, under the skin to keep warm in the cold water.
Although dolphins are widespread, most
species prefer the warmer waters of the tropic zones, but some, like the right whale dolphin, prefer colder
climates. Dolphins feed largely on fish and squid, but a few, like the killer
whale, feed on large mammals, like seals. Male dolphins typically mate with
multiple females every year, but females only mate every two to three years.
Calves are typically born in the spring and summer months and females bear all
the responsibility for raising them. Mothers of some species fast and nurse
their young for a relatively long period of time. Dolphins produce a variety of
vocalizations, usually in the form of clicks and whistles.
Dolphins are sometimes hunted in places
like Japan, in an activity known as dolphin drive hunting. Besides drive
hunting, they also face threats from bycatch, habitat loss, and marine pollution. Dolphins have been depicted in
various cultures worldwide. Dolphins occasionally feature in literature and
film, as in the film series Free Willy. Dolphins are sometimes kept in captivity and trained to perform tricks,
but breeding success has been poor and the animals often die within a few
months of capture. The most common dolphins kept are killer whales and bottlenose dolphins.
/////////////
&&&&&&&
دلق
بتحریک دال و لام و قاف بفارسی دله و
باصفهانی موسوره نامند
ماهیت ان
حیوانی است کوچکتر از سک و بزرکتر از سمور
و شبیه بدان و در روس و بلغار بهم می رسد و از پوست آن فرو می سازند و دلق می
نامند و کرمی آن کمتر و ثقل آن بیشتر از سمور است و لیکن بدبو است و لهذا ملوک آن
را نمی پوشند
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
خوردن کوشت آن زیاده کنندۀ باه و کویند
تعلیق چشم راست آن در خرقۀ کتان بر صاحب تب ربع رافع آن و چشم چپ آن بران باعث عود
آن و جلوس بر پوستین آن جهت بواسیر نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
دلق . [ دَ ل َ ] (معرب ، اِ( معرب دله ٔ فارسی که قاقم است و آن دابه* ای است کوچک که به سمور ماند. (از منتهی
الارب ( (از اقرب الموارد(. گربه ٔ صحرایی که از پوست آن پوستین سازند. (از غیاث (. حیوانی است شبیه به سمور
و در اصفهان موسوره و به فارسی دله نامند. (از مخزن الادویة(. || قسمی پوستین از پوست
دله . (یادداشت مرحوم دهخدا(.
* دابة. [ داب ْ ب َ ] (ع اِ( جمنده . (السامی (. گام زننده از حیوان و ستور
برنشست و هو الاکثر، و استعمالش بر مذکر نیز آمده . (منتهی الارب (. جنبنده ، مذکر
و مؤنث را گویند. ج ، داوب . (مهذب الاسماء(. جنبنده
و آن شامل هر حیوان شود از ممیز و جز آن ، ذکر و اُنثی . هر حیوان که بر زمین راه رود
و غالب اطلاق آن بر چهارپایه شود که به آن سوار شوند یا بار کشند. (غیاث (. حیوانی
که بر روی زمین بلغزد و یا با چهار دست و پای برود. گام زننده از حیوان . استر و اسب
و عموم جنبندگان حتی مرغان .صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: دابة، بفتح دال و تشدید
باء در اصل اسم است برای هر جنبنده در روی زمین از حیوان یعنی در روی زمین حرکت کننده
سپس آن را اختصاص دادند تا بدان حیوانات که با چهار دست و پا بر زمین راه میروند چنانچه
در جامعالرموز گفتند. آنگاه این لفظ را مخصوص داشتند بدان حیوانات که سواری دهند وبار
بردارند. مانند اسب و شتر و استر. بالاخره این نام را بر اسب اطلاق کردند چنانچه میگویند:
جامه های خود را پوشیدند و چارپایان خود را سوار شدند. || مطیه . بارگی . ستور برنشست
. ستور. (زمخشری ( : حامد انگور بستد و بر آن دابه بر نشست . (مجمل التواریخ و القصص
(. دابه ٔ او (کیخسرو(
برمید اصحاب خود را گفت دابه ٔ من برمید. بر این کوه بروید و تفحص کنید و بجویید. اصحاب متفرق شدند و
دابه طلب میکردند. (تاریخ قم ص 81(. دابة حیوص ؛ ستور رمنده . مرّغ دابته ؛ بغلطانید
ستورش را در خاک . (منتهی الارب (. || دابةسوء؛ خروسک و مانند آن . (منتهی الارب (.
- دله . [ دَ ل َ /ل ِ ] ۞ (اِ( جانوری است که آنرا قاقم گویند و گربه ٔ صحرایی را هم گفته اند و معرب آن دلق است . (از برهان (. ابن مِقرض ،
و آن جانورکیست قاتل و کشنده ٔ کبوتر و نوعی موش بحساب می آید که در فارسی آنرا دله خوانند. (از تاج
العروس ذیل مقرض (.روباه سفید که از پوست آن پوستین کنند و آن پوستین را نیز گویند
و معرب آن دلق است و برخی گویند آن گربه ٔ صحرایی است . (از آنندراج ( (از انجمن آرا(. گربه صحرایی و برخی گویند
روباه سفید. (از غیاث (. گربه ٔ دشتی . (شرفنامه ٔ منیری (. پستانداری است از راسته ٔ گوشتخواران جزو تیره ٔ سموریان به قامت گربه ، دارای پاهای کوتاه و دم دراز و پوست نرم و به
رنگ زرد یا قهوه ای . زیر گردن و شکمش مایل به سفیدی است . پوست دله را آستر جامه و
دستکش سازند : خواسته ٔ ایشان
[ مردم ناحیت براذاس ] پوست دله است . (حدود العالم (
- قاقم . [ ق ُ ] (ع اِ( ۞ حیوان کوچکی است نظیر سمور. در مقدمة الادب زمخشری قاقم را به فارسی آس
ضبط کرده .(فرهنگ شاهنامه ص 209(. حیوانی است از موش بزرگتر وسفید و دمش کوتاه و سر
دم آن سیاه . پوستش بغایت سفید و ملایم باشد و از آن پوستین میسازند. (آنندراج (.
////////
دلق
صاحب منهاج گوید فراء وی مانند سمور بود و
در همه حالتی و بالس گوید گرمی وی کمتر از سمور بود و سخونت وی معتدل بود از بهر آنکه
طبیعت حیوانی وی گرم و تر است و ابن مؤلف گوید اگر چشم راست وی در خرقه کتان بر صاحب
تب ربع بندند نافع بود و اگر چشم چپ بندند تب بازآید و اگر صاحب بواسیر بر پوست وی
نشیند سود دهد
صاحب مخزن الادویه مینویسد: دلق بتحریک دال
بفارسی دله و باصفهانی موسوره نامند
صاحب تحفه مینویسد: حیوانی است شبیه به سمور
و در اصفهان مؤثره و بفارسی دله نامند
اختیارات بدیعی
///////////
راسو ( در متون طب سنتی با نام عربی آن دلق
که خود معرب دله فارسی است( سردهای از پستانداران گوشتخوار و کوچکاندام که بدنی کشیده
و باریک و دست و پاهایی کوچک دارد. گردن این جانور کشیده و دمش نسبتاً بلند و پر مو
است. گونههای مختلف راسو از ۱۲ تا ۴۵ سانتیمتر درازا دارند. خز برخی گونههای راسو
در زمستان کاملاً سفید میشود. تمام انواع راسوها توانایی خوبی برای بالا رفتن از درخت
و کندن زمین دارند.
راسو در خانوادهٔ راسوئیان قرار دارد.
گونهها[ویرایش]
راسوی کوهی
قاقم
قاقم دورنگ اروپایی و نوع اهلی آن راسوی اهلی
قاقم دورنگ دشتی
راسوی آمازون
راسوی کلمبیا
راسوی دمدراز
راسوی ژاپنی
راسوی دمزرد
تیرهراسوی اروپایی
راسوی کوهی اندونزی
موشخرمای پاسیاه
راسوی کوچک کوچکترین گونه این سرده و تنها
راسوی بومی ایران
راسوی مالایی
راسوی سیبری
راسوی سیاهخط
راسوی مصری
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
«ویکیپدیای انگلیسی». بازبینیشده در ۹ ژانویه
۲۰۱۱.
کتاب به من بگو چرا و چگونه . نوشته آرکدی
لئوکوم، ترجمه سعید درودی، چاپ چهارم ، ۱۳۸۵، انتشارات بهزاد .
دانشنامه کودکان و نوجوانان آکسفورد . جلد
اول، چاپ اول ، ۱۳۸۰، نشر نی .
/////////////
به عربی ابن عرس، دلق، رغوب
ابن عرس أو الدلق أو الرغوب (الاسم العلمي:Mustela( هو جنس من الحيوانات يتبع الفصيلة العرسيات من رتبة اللواحم.[1][2]
موجود في جميع القارات باستثناء قارة أستراليا وويتراوح طول ابن عرس من 15 - 35 سم،
وعادة ما يكون ذو فراء بني فاتح، وبطن أبيض، وطرف ذيل أسود. و يشتهر بسلوك يستخدمه
لإرباك الفرائس و تضليلها يسمى رقصة ابن عرس الحربية
ومن الستة عشر نوعاً في جنس Mustela، فقط عشرة يحملون كلمة "ابن عرس" في اسمهم. ولابن عرس في
معظم الأحوال، فرو على ظهره وجوانبه ذو لون بني مائل للحمرة، أو البني المائل للصفرة،
في حين أن له فروًا على أجزائه السفلية، لونه أبيض أو مائل للصفرة أو السمرة. وأما
في الشتاء فإن فرو ابن عرس ـ الذي يعيش في الأجواء الآسيوية ـ يتحول إلى اللون الأبيض
فيما عدا ذيله الذي يكون منقّطًا بالأسود. ويوفر اللون الأبيض تمويها في الجليد. أما
الذيل المنقط بالأسود، فقد يلفت نظر المهاجمين المفترسين مثل الطيور الجارحة، ويجعل
المهاجم يُخطئ ابن عرس. ولابن عرس حاسّة شم قوية وحاسة بصر حادة، وله قوة تثير العجب
بالنسبة لحجمه حيث يفترس الفئران والسناجب. وهو يعض الفريسة عادةً في رقبتها أو في
أسفل الجمجمة. ويأكل ابن عرس كذلك ديدان الأرض والحشرات والضفادع والسحالي والأرانب
والذُّباب والحيّات والطيور. وجسم ابن عرس النحيل يمكنّه من أن ينفذ بسهولة إلى جحور
الفئران وشقوق الصخور وأعشاش السناجب. وكثيرًا ما يقوم ابن عرس باجتياح المزارع ويقتل
من الدجاج أكثر مما يحتاج إليه في طعامه. ونتيجة لذلك يناصب كثير من المزارعين ابن
عرس العداء رغم أنه يقضي على حشرات المزرعة.
والطيور الجارحة والإنسان من ألدّ أعداء ابن
عرس. ويقوم ابن عرس، كما يفعل الظربان الأمريكي، بإفراز سائل كريه الرائحة، وذلك عندما
يتعرض لتهديد أو هجوم.
ويعيش ابن عرس في مختلف البيئات، وهو يبني
جحره بين أكوام الصخور وتحت جذوع الأشجار، وفي الجحور التي تهجرها القوارض. ولا يمضي
ابن عرس فصل الشتاء في السبات الشتوي داخل الجحور تحت الجليد، مثلما تفعل بعض القوارض.
ولكي يقاوم البرد، فإنه ينّمي فروًا شتويًا كثيفًا وأحيانًا يصيد الطعام في جحره ويبني
عشًا باستخدام فرو وريش فريسته. ويصبح ابن عرس في أوج نشاطه ليلاً أو نهارًا في الأماكن
التي في أقصى الشمال. وتلد الأنثى في الغالب ما بين أربعة أو ثمانية من صغار ابن عرس
في المرة الواحدة. وفي السنوات التي تكون الفرائس فيها موفورة يكون لابن عرس مجموعتان
من الصغار.
تعتبر مناطق النصف الشماليّ من الكرة الأرضية
مناطقه الأصلية إلا أنه أدخل إلى نيوزيلندا في أواخر القرن التاسع عشر الميلادي من
أجل مكافحة الأرانب الأوروبية التي كانت تقضي على مراعي الغنم المزروعة حديثًا. ولسوء
الحظ لم يفلح هذا الجهد الخاص بالمكافحة البيولوجية؛ لأن الحيوانات الآكلة للحوم التي
تم إدخالها، وجدت فريسة أسهل في طيور الأعشاش الأرضية بنيوزيلندا.
ويقترن اسم "ابن عرس" بسلوكه الماكر.
محتويات
[أظهر]
أنواع ابن عرس[عدل]
ابن عرس مصري
ابن عرس أمازوني
ابن عرس جبلي
ابن عرس قصير الذيل
ابن عرس السهوب
ابن عرس كولومبي
ابن عرس طويل الذيل
ابن مقرض
ابن عرس ياباني
ابن عرس أصفر البطن
منك أوروبي
ابن عرس إندونيسي
ابن عرس أسود الأقدام
ابن عرس صغير
ابن عرس ماليزي
ابن عرس أوروبي
ابن عرس سيبيري
ابن عرس مخطط الظهر
انظر أيضًا[عدل]
عرسة مصرية
غرير العسل.
وصلات خارجية[عدل]
ابن عرس في فلسطين ومنطقة شرق البحر الأبيض
المتوسط
مراجع[عدل]
^ موقع تاكسونوميكون (بالإنكليزية( Taxonomicon
ابن عرس تاريخ الولوج 19 تشرين أول 2015
^ أنواع الثدييات في العالم (بالإنكليزية(
Mammal
Species of the World ابن عرس تاريخ
الولوج 19 تشرين أول 2015
//////////
به آذری گِلینچیک:
///////////
به بهاسای اندونزی چِرپلای:
Cerpelai adalah Mamalia yang membentuk Genus Mustela dari Familia Mustelidae. Genus ini beranggotakan cerpelai, singgung
dan ermine. Hewan ini berukuran kecil, merupakan predator aktif, bertubuh
panjang dan ramping dengan kaki-kaki pendek. Familia Mustelidae yang juga
beranggotakan Berang-berang juga sering
disebut sebagai keluarga cerpelai.
/////////////
به عبری اَمور:
סמור (שם מדעי: Mustela( הוא סוג יונק במשפחת הסמוריים. בסוג זה נכללים כ-15 מינים, ובהם ההרמין, חמוס השלגים, חמוס סיבירי וסמור הבר האירופי ממנו בוית החמוס. אורכם של הסמורים נע בין 12 ל-45 סנטימטר, ולרובם יש פרווה אדומה או חומה ובטן לבנה. מינים מסוימים משירים בחורף ופרוותם נעשית לבנה. אורך זנבם נע בין 22 ל-33 סנטימטר.
///////////
به کردی سورانی بەوەرز، مشکەخۆرە
بەوەرز یان مشکەخۆرە (ناوی زانستی: mustela nivalis( گیانەورێکی بچوکی شیردەر و گۆشتخۆرە لاشەیەکی درێژکۆلە و دەستو پێ بچوکە، چڕنوکی ھەیە و توانای ھەڵبەزین و دابەزینی بۆ سەردرخت و شوێنە بەرزەکان ھەیە، ملی درێژکۆلە و دەمی بەرز و پڕ مووە (سمێڵ(، جۆرەکانی بەوەرز ١٢- ٤٥ سم
درێژن. گوێی کورت و خڕ و کەوانەیە، ڕەنگی مووی پشتی
قاوەیی سورباوە، ژێر مل و سکی سپیە، ھەندێکیان خۆڵە مێشیە، کلکی توکنە و لە کلکی سمۆرە بجوکتر و کورتترە و کۆتاییەکەی ڕەشە، فەروی ھەندیکیان بە زستانان بە تەواوی سپی دەبێت بە تایبەت ئەو جۆرانەی کە لە شوێنە کوێستان و بەفراویەکان دەژین، (ڕەنگەکان بەپێ شوێن و ژینگە گۆڕانکاری بەسەر دێت( واتە ئەوەی سەروە سیفەتی بەوەرزی کوردستانە بۆیە ڕەنگەکان لە وڵاتانی تر جیاوازن.
////////////
به ترکی آذری
Gelincik,
Mustelidae familyasından Mustela cinsinden bazı küçük yapılı etçil türlerinin
ortak adı.
////////////
A weasel /ˈwiːzəl/ is a mammal of the genus Mustela of
the family Mustelidae. The genus Mustela includes the least weasels, polecats, stoats, ferrets, and minks. Members of this
genus are small, active predators, with long and slender bodies and short legs.
The family Mustelidae (which also includes badgers, otters, and wolverines( is often referred
to as the "weasel family". In the UK, the term "weasel"
usually refers to the smallest species Mustela nivalis.[1]
Weasels vary in length from 173 to 217 mm (6.8 to
8.5 in(,[2] females being
smaller than the males, and usually have red or brown upper coats and white
bellies; some populations of some species moult to a wholly
white coat in winter. They have long, slender bodies, which enable them to
follow their prey into burrows. Their tails may be from 34 to 52 mm (1.3
to 2.0 in( long.[2]
Weasels feed on small mammals, and have from time to time been
considered vermin, since some species took poultry from farms,
or rabbits from
commercial warrens. They do on the other hand eat large numbers of rodents.
They can be found all across the world except for Antarctica, Australia, and neighbouring
islands.
&&&&&&&
دلیک
بفتح دال و کسر لام و سکون یاء مثناه
تحتانیه و کاف باصفهانی بنکل و در تنکابن کلیک و بترکی آیت بروتی و در شام صرم
الدیک نامند
ماهیت ان
اسم عربی ثمر کل سرخ صحرائی است مانند ثمر
کل سرخ بستانی بقدر زیتونی و چون پخته شود زرد مائل بسرخی و اندک سرخ و اندک شیرین
با عفوصت کردد و جوف آن مزغب و محتوی بر دانهای سفید طولانی و کل آن پرخارتر از
بستانی و بی بو و مشتمل بر چهار برک و کویند چون کل آن ریخته کردد ثمر آن حاصل می
شود و ابن مولف کوید که بزعم شیخ الرئیس آن تخم کل است
طبیعت ان
در دوم سرد و خشک
افعال و خواص آن
قابض و رادع آشامیدن آن جهت تقویت دل و
جکر و معده و رفع اسهال صفراوی و دموی نافع و مضمضه و غرغره بطبیخ آن و سنون آن
جهت خناق و تقویت لثه مفید بدل آن ثمر کل سرخ بستانی مقدار شربت آن تا ده درم و
جرم آن مورث سعال مصلح آن کلقند است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
دلیک . [ دَ ] (ع اِ( ۞ روئیدگی است . (منتهی الارب (. نباتی است . (از اقرب الموارد(. گیاهی
است صحرایی از تیره ٔگل سرخیان
که گل آن بی بو و دارای چهار برگ است . گل سرخ صحرایی . (فرهنگ فارسی معین (. || میوه
ٔ گیاه مزبور که شبیه زیتون است و پس از رسیدن زرد یا سرخ گردد و دانه های
سفید درازی دارد که در طب قدیم مستعمل بود. (فرهنگ فارسی معین (. بار گل سرخ که سپس
گل آید و شیرین می باشد و به خرمای تر می ماند و اهل شام آنرا صُرم الدیک گویند، یا
ورد کوهی است که به غوره ٔخرما ماند در کلانی و سرخی و به خرمای تر در شیرینی و در یمن یکدیگر را
هدیه می دهند. (منتهی الارب (. میوه ٔ ورد و گل سرخ است که قرمز شود بطوری که مانند خرمای تازه گردد، وپس از
رسیدن شیرین می شود و چون رطب آنرا می خورند. (از اقرب الموارد(. میوه و ثمر گلی است
و آن مانند تخم گل سه رنگ می باشد و بعضی گویند تخم گل است که به عربی بذرالورد خوانند.
(برهان (. ثمر گل ، چون بریزد آن ثمر حاصل شود. (الفاظ الادویة(. ثمر گل سرخ صحرایی
است مثل بار گل سرخ بستانی و با اندک شیرینی و عفوصت و زرد مایل به سرخی و بقدر زیتونی
، و درتنکابن کلیک نامند و به ترکی آیت برونی و به اصفهان بن گل گویند و گل نبات او
پرخارتر از گل بستانی ، و گلش بی بو و مشتمل بر چهار ورق و محتوی بر دانه های طولانی
سفید است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ( (مخزن الادویة).
////////////
دلیک
ثمر گل بود چون گل بریزد آن ثمر حاصل شود مانند
تخم گل سرخرنگ و چون پخته شود در طعم وی شیرینی بود و در شام آن را عرق الدیک خوانند
و ابن مولف گوید که شیخ الرئیس برانست که تخم گل آنست
صاحب تحفه درباره دلیک مینویسد: ثمر گل صحرایی
است مثل بار گل سرخ بستانی و با اندک شیرینی و ععوصت و زرد مایل بسرخی و زیتون و در
تنکابن کلیک نامند و بترکی اتببرونی و باصفهانی بن گل نامند نبات او پرخارتر از گل
بستانی و گل وی بیبوست
اختیارات بدیعی
/////////
رز گالیکا (در متون طب سنتی دلیک( یا رز فرانسوی
(نام علمی: Rosa gallica(
علامت اختصاری G، یکی از گونهها و همچنین
نام یکی از گروههای رزهای باغی قدیمی است. ویژگی آن بزرگ بودن قطر گل آن است. بیشتر
به رنگ قرمز تا صورتی پررنگ است و عطر خوبی دارد. این رز از غرب آسیا به اروپا برده
شده و در حوالی پاریس برای به مصرف رسیدن در صنعت عطرسازی کشت میشد، به همین علت رز
فرانسوی نیز نامیده میشود. تنها در فصل بهار گلدهی دارد. بلندی آن به ۱٫۳ متر میرسد.[1]
رز گالیکا قدیمترین رزی است که از دوران باستان
در اروپا جهت عطرسازی کشت میشود. در حدود ۱۲ سده پیش از میلاد این گل در ایران باستان
جهت استفاده در مراسم مذهبی کشت میشدهاست. از ۴–۳ سده پیش از میلاد در آسیای صغیر و یونان کشت میشدهاست و از آنجا به
روم صادر شدهاست. در سده ۱۳ میلادی در منطقه پروانس آلپ-کوت دازور بطور وسیع به هدف
عطرسازی کشت میشدهاست. امروزه این منطقه بعد از گذشت ۶۰۰ سال به یکی از مراکز مهم
تهیه عطر تبدیل شدهاست. در سدهٔ ۱۸ میلادی رز فرانسوی بطور گستردهای در هلند کشت میشد و باغهای رز
زیادی در این کشور ساخته شد.[2]
//////////
به عربی وَرد فرَنسی:
ورد فرنسي (الاسم العلمي:Rosa
gallica( هو نوع من النباتات يتبع
جنس الورد من الفصيلة الوردية[1] .
انظر أيضاً[عدل]
الورد
قائمة أنواع الورد
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية( The
Plant List ورد فرنسي تاريخ
الولوج 30 كانون الثاني 2014
////////
به آذری: فرانسه قزیلگولو:
//////////
به پنجابی جلیقی [گالیسی] گلاب:
/////////
Rosa gallica
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Rosa gallica
|
|
Wild Rosa gallica in
Romania
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked(:
|
|
(unranked(:
|
|
(unranked(:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
R. gallica
|
Rosa gallica, the Gallic rose, French rose, or rose of
Provins, is a species of flowering plant in the rose family, native to southern and central Europe eastwards
to Turkey and the Caucasus.
Contents
[show]
This
section needs expansionwith: can someone add a nice description of the
rather soft prickles and glandular hairs of this species?. You can help
by adding to it.(July 2011(
|
Rosa gallica is a deciduous shrub forming large patches of shrubbery,
the stems with prickles and glandular bristles. The leaves are pinnate, with three to seven bluish-green
leaflets. The flowers are clustered one to four together, single with five petals,
fragrant, deep pink. The hips are globose to ovoid, 10–13 mm
diameter, orange to brownish.
Cultivars of the species R. gallica and
hybrids close in appearance are considered as a cultivar group, the Gallica Group roses. Their
exact ancestry is usually unknown and other species may be involved. The
Gallica Group roses share the vegetative characters of the species, forming low
suckering shrubs. The flowers can be single, but most commonly are double or
semidouble. The colours range from white (rare( to pink and deep purple. All
Gallica Group roses are once flowering. They are easily cultivated.
Plants with semidouble deep pink flowers
have been treated as either a variety, under the name R. gallica var. officinalis,[1] or as a cultivar, R. gallica 'Officinalis'.[2] It is also called the apothecary's rose,
the crimson damask rose, or the red rose of Lancaster.[3] It is the county flower of Lancashire. A cultivar R. gallica var. officinalis 'Versicolor',
with striped pink blooms, is also known as Rosa mundi.[4]
The names Rosa gallica f. trigintipetala or Rosa 'Trigintipetala'
are considered to be synonyms of Rosa × damascena.[5]
Rosa gallica 'Tuscany superb'
R. gallica var. officinalis 'Versicolor' (Rosa mundi(
The species is easily cultivated on well
drained soil in full sun to semishade; it can survive temperatures down to −25
°C. It is one of the earliest cultivated species of roses, cultivated by the
Greek and Romans and commonly used in mediaeval gardens. In the 19th century it
was the most important species of rose to be cultivated, and most modern
European rose cultivars have at least a small contribution from R.
gallica in their ancestry.
The following cultivars and hybrids have
gained the Royal
Horticultural Society's Award of Garden
Merit.
·
'Beau Narcisse' (Mielles <1824 span="">[6] 1824>
·
'Cardinal de Richelieu' (Parmentier <1847 span="" withdrawn="">[8] - this rose was used as a starting
point for genetic engineering to produce the first blue rose 1847>
·
'Charles de Milles' (<1790 span="">[9] 1790>
·
'Duc de Guiche' (<1810 span="">[11] 1810>
1.
Jump up^ RHS Horticultural Database: Rosa gallica var. officinalis, Royal
Horticultural Society, retrieved 2011-07-24
2.
Jump up^ Phillips & Rix (2004(, The
Ultimate Guide to Roses : a comprehensive selection, London:
Macmillan, ISBN 978-1-4050-4920-7
3.
Jump up^ RHS A-Z encyclopedia of garden
plants. United Kingdom: Dorling Kindersley. 2008. p. 1136. ISBN 1405332964.
·
Huxley, A., ed. (1992(. New RHS Dictionary of Gardening.
Macmillan.
'Alain
Blanchard' (Vibert 1839(
'Ornament de la
Nature' (Toutain 1826(
Plants described in 1753