زرین کیاه
بفتح زای و کسر راء مشدده و سکون یای مثناه تحتانیه و نون و فتح
کاف فارسی و یا و الف و ها از جملۀ ادویۀ مجهوله الماهیت است امین الدوله کفته آن را
در خراسان کل عاشقان نامند و کیاه آن از یک ذرع زیاده و برک آن عریض و مزغب و کل آن
زرد و شاخهای آن بزرک و دراز و چون نزد آن غنا و سرود نمایند کل آن می لرزد و صاحب
اختیارات بدیعی کفته که درختی است که در ولایت کازرون بسیار می باشد خاصه در نشادر
و ورق آن مانند ورق زیتون بود و کل آن مانند قرص آینۀ زرین در وقت انکور بشکفد و ورق
آن سبز بود و بعضی درخت اترج را دانسته اند و بعضی آزاد درخت را کفته
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
آشامیدن عصارۀ آن با میپختج جهت عرق النساء و اخراج خون منجمد در
مثانه و احتباس بول و عسر آن و احتباس حیض نافع مضر مثانه مصلح آن حب الآس و بلوط بدل
آن بوزن آن قنطوریون دقیق و کویند دو وزن آن خیارزه و بوزن آن حب الاترج و کویند بدل
آن نیم وزن آن زعفران است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
زرین گیاه . [ زَرْ ری ] (اِ مرکب ) نام
گیاهی که بکار اکسیر می آید... (آنندراج ) :
فیض بردم مهر دشمن در دلم تا کرده راه
مزرعم از اختلاط برق شد زرین گیاه ۞ .
محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
//////////////
خواص درمانی
اسانس گیاه Dracocephalum Kotschyi (اسامی محلی زرین گیاه، آغ باش، ...)
اعتقاد بر
این است که گیاهان داروئی از منابع مهم مواد شیمیایی با اثرات درمانی موثر هستند.
امروزه میل به سمت استفاده از داروهای گیاهی در جهت درمان بیماریهای مختلف بر کسی
پوشیده نیست و در حال تبدیل به یک فرهنگ عمومی در کشور ما می باشد. شناسایی و
استفاده موثر از پتانسیلهای موجود می تواند در کاهش عوارض استفاده از داروهای
شیمیایی، کاهش هزینه های درمان موثر واقع گردد.
زرین گیاه که
در ایران و در نقاط مختلف به اسامی محلی مختلفی همچون آغ باش، گل باغچق،
بادرنجبویه و ... نامیده میشود از گونه های با استفاده خواص داروئی است که در
مناطق سردسیر با ارتفاع 2300 الی 3000 متر از سطح دریا و در مناطق سنگی رشد می
کند. این گونه گیاهی با ارزش دارویی بالا را در منابع مختلف از در معرض انقراض
بودن این گوه گیاهی نام برده اند. زرین گیاه در مناطق مختلف استان خراسان شمالی و
در ارتفاعات یافت می شود ولی متاسفانه همچون دیگر گونه های بارزش گیاهان داروئی
دیگر، اهمیت چندانی به این گونه با ارزش داده نمی شود. و حتی اغلب مردم نیز آشنایی
با این گونه گیاهی و اثرات داروئی آن ندارند.
در این مبحث
ابتدا به نتایج تحقیق آزمایشگاهی اثرات درمانی اسانس زرین گیاه بر روی موش
آزمایشگاهی که نتایج آن در ژورنال Journal of Pharmacy
& Pharmaceutical Sciences (ISI
Journal with Impact Factor of 2.042) در سال 2004 به چاپ رسیده است اشاره میشود و
سپس به خواص درمانی آن برگرفته از منابع مختلف اشاره می گردد.
زرین گیاه که
بصورت وحشی در نقاط وسیعی از ایران رشد می کند، از خانواده Labiatae بوده و در جنوب شرق آسیا بصورت فراوانی یافت می شود. اثرات ضد-هیپرلیپیدمی و سیستم ایمنی برای این گونه
گزارش شده است.
اجزاء اصلی
این گیاه شامل لیمونین، Verbenone, alpha-terpineol, ، الکل پریلیل و کاریوفیلین می باشد. براساس تحقیق
مذکور صورت گرفته، اثرات درمانی اسانس زرین گیاه قابل مقایسه با هیوسین و
ایندومتاسین می باشد.
اثرات درمانی
این گیاه شامل کاهش تب ، درد مفاصل و روماتیسم ،
تقویت حافظه، درمان بیماری ام اس، سریع کردن جریان خون، درمان سرگیجه، وزوزگوش
وسردرد اشاره شده است.
در لینکهای
زیر تصاویر و فیلمی ازاین گونه گیاهی را می توان مشاهده نمود.
لیمونن که
یکی از اجزای اصلی اسانس زرین گیاه می باشد، به عنوان یک مهار کننده
آنزیم مبدل آنژیوتانسین، ضد تومور، ضد ویروس، باکتری کش، عامل پیشگیری کننده از
سرطان، ضد کاندیدیا، خلط آور، مهار کننده رشد قارچها، ضد اسپاسم و مسکن موثر می
باشد. ژرانیول نیز یکی از ترکیباتی است که در اسانس زرین گیاه وجود دارد و سبب ممانعت از رشد و سنتز پلی آمین ها در سلول های
سرطانی انسان شده است .
خواص ضد
سرطانی زرین گیاه:
وجود ترکیب
فلاونی به نام زانتومیکرول Xanthomicrol در
برگهای زرین گیاه گزارش شده است که این ترکیب مسئول اصلی خاصیت ضد سرطانی در این گیاه می باشد.لازم به ذکر است که این
ترکیب در عصاره زرین گیاه نسبت
به داروی ضد سرطان Doxorubincin اثر قوی تری
را بر علیه سلول های سرطانی از خود نشان داده است و هم
چنین عوارض جانبی بسیار کمتری را از خود را بر روی موش آزمایشگاهی نشان داده است.
منابع
Golshani
S, Karamkhani F, Mosef-Esfahani HR and Abdollahi M. 2004. Antinociceptive
effects of the essential Dracocephalum Kotschi in the mouse writing test.
Journal of Pharmacy &
Pharmaceutical Sciences. 7(1):76-79.
Pharmaceutical Sciences. 7(1):76-79.
اسعدی ع.م و
خشنود یزدی م. 1389. بررسي نيازهاي اکولوژيکي زرين گياه در رويشگاه هاي خراسان
شمالي. همایش ملی گیاهان داروئی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری.
////////////
زرین گیاه از خانواده Labiatae بوده و در جنوب شرق
آسیا فراوان یافت می شود. اثرات ضدهیپرلیپیدمی و سیستم ایمنی برای این گونه گزارش شده
است. این گیاه دارویی بی نظیر در منطقه سمیرم و بلندی های کرکس رشد و نمو دارد و در
هیچ جای کشورمان مشاهده نشده است. در مکان های سردسیر با ارتفاع دو هزار و 300 تا سه
هزار متر از سطح دریا و در مناطق سنگلاخی رشد می کند. وجود ترکیبی به نام ˈزانتومیکرولˈ در برگ های زرین گیاه مسوول اصلی خاصیت
ضد سرطانی این گیاه دارویی است. زرین گیاه که در ایران و در نقاط مختلف به اسامی محلی
مختلفی همچون آغ باش، گل باغچق، بادرنجبویه و … نامیده می شود از گونه های با استفاده
خواص داروئی است که در معرض انقراض قرار دارد. اجزاء اصلی این گیاه شامل لیمونین، Verbenone,
alpha-terpineol,،
الکل پریلیل و کاریوفیلین است . براساس تحقیق مذکور صورت گرفته، اثرات درمانی اسانس
زرین گیاه قابل مقایسه با هیوسین و ایندومتاسین می باشد. اثرات درمانی این گیاه شامل
کاهش تب، درد مفاصل و روماتیسم، تقویت حافظه، درمان بیماری ام اس، سریع کردن جریان
خون، درمان سرگیجه، وزوزگوش وسردرد اشاره شده است. لیمونن که یکی از اجزای اصلی اسانس
زرین گیاه می باشد، به عنوان یک مهار کننده آنزیم مبدل آنژیوتانسین، ضد تومور، ضد ویروس،
باکتری کش، عامل پیشگیری کننده از سرطان، ضد کاندیدیا، خلط آور، مهار کننده رشد قارچها، ضد اسپاسم و مسکن موثر است. ژرانیول
نیز یکی از ترکیباتی است که در اسانس زرین گیاه وجود دارد و سبب ممانعت از رشد و سنتز
پلی آمین ها در سلول های سرطانی انسان شده است. وجود
ترکیب فلاونی به نام زانتومیکرول Xanthomicrol در برگهای زرین گیاه گزارش شده است که این ترکیب مسئول
اصلی خاصیت ضد سرطانی در این گیاه است ،این ترکیب در عصاره زرین گیاه نسبت به داروی
ضد سرطان Doxorubincin
اثر قوی تری را بر علیه سلول های سرطانی از خود نشان داده است و هم چنین
عوارض جانبی بسیار کمتری را از خود را بر روی موش آزمایشگاهی نشان داده است. زرین گیاه
نیز مانند سایر گونه های Dracocephalum دارای اسانس، فلاونوئید، دی ترپن، تانن و اسیدهای فنولی
می باشد. که هرکدام از ترکیبات ذکر شده سبب بروز برخی از خواص درمانی در این گیاهان
می گردد. لیمونن که یکی از اجزای اصلی اسانس زرین گیاه می باشد، به عنوان یک مهار کننده
آنزیم مبدل آنژیوتانسین، ضد تومور، ضد ویروس، باکتری کش، عامل پیشگیری کننده از سرطان،
ضد کاندیدیا، خلط آور، مهار کننده رشد قارچها، ضد اسپاسم و مسکن موثر می باشد. ژرانیول
نیز یکی از ترکیباتی است که در اسانس زرین گیاه وجود دارد و سبب ممانعت از رشد و سنتز
پلی آمین ها در سلول های سرطانی انسان شده است. در مطالعاتی که بر روی موش انجام شده
است اثر ضد دردی اسانس زرین گیاه مربوط به جزء لیمونن این اسانس می باشد که با دارا
بودن لیمونن به عنوان یکی از اجزای اصلی اسانس، این گیاه را در زمره داروهای مسکن و
ضد درد قرار می دهد شوند. این گیاه ارزشمند و معطر دارویی در سالهای اخیر در معرض انقراض
قرار گرفته بود. زرین گیاه از نظر خواص دارویی بی نظیر و فوق العاده است و همین خاصیت
ها باعث شده سودجویان و برخی افراد محلی بویژه عشایر برای مصرف دام به تخریب و نابودی
این نوع گیاهان بکر سرعت بدهند. امروزه تعدادی از شرکت های تعاونی کشاورزی و زیست محیطی
محلی سمیرم تولید و کاشت زرین گیاه در سطح زیر کشت مشخص را بر عهده گرفته است. محلی
ها از این گیاه با نام زرویی یاد می کنند. در دو سال گذشته و با همکاری منابع طبیعی،
سازمان محیط زیست و دفتر فنی پروژه بین المللی سیمای حفاظتی و تنوع زیستی زاگرس مرکزی
اقداماتی برای رشد این گیاه و جلوگیری از انقراض آن در بخش هایی از سمیرم از جمله روستای
خینه و شهر ونک انجام شده است. شهرستان سمیرم با قرار گرفتن در جوار دنا و زاگرس مرکزی
و دارا بودن455 هزار هکتار عرصه ملی و 330 هزار هکتار مراتع و جنگل های طبیعی از نوع
خوب و متوسط در 160 کیلومتری جنوب اصفهان واقع است.
//////////////
&&&&&&&
زعرور
بضم زای و سکون عین و ضم راء مهمله و سکون واو و راء مهمله بفارسی
کیل و باصفهانی کویج و بترکی یمیشان و در تنکابن کرجیل نامند و از جنس کنوس طبری است
و در حرف الکاف مع النون ان شاء اللّه تعالی خواهد آمد
ماهیت آن
دو نوع است بستانی و آن را مثلث العجم و بشیرازی کیل سرخ نامند
بهترین آن بکمال رسیدۀ بزرک بالیدۀ چاشنی دار آنست
طبیعت آن
در آخر دوم سرد و در اول خشک و بعضی تر دانسته اند
افعال و خواص آن
با غذائیت و مسمن و قابض و مسکن حدت صفرا و خون و قئ و مقوی معده
و کبد حار و اشتهای طعام و جهت رفع اسهال و تقطیر البول و آشامیدن آب آن با شکر جهت
درد سر حار مجرب و ضماد آن جهت تحلیل اورام صلبه و حمره بحای مهمله مفید مضر کرده و
مورث قولنج و مرخی معده مصلح آن انیسون و عود و کلشکری مقدار شربت از آب آن تا بیست
و پنج درم و از جرم آن دوازده مثقال بدل آن سیب ترش است و زعرور جبلی کوچکتر از بستانی
است و دو نوع باشد سرخ رنک و زرد و بهترین این نیز بسیار رسیدۀ آنست
طبیعت سرخ آن
قریب ببستانی است و زرد آن سرد و خشک و قابض تر از سنجد و در افعال
و خواص آن نیز قریب ببستانی اند و خون و قئ بازدارند و کویند پشت را قوی کرداند و داء
الفیل را نافع و مضرت و مصلح و مقدار شربت این بدستور بستانی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
زعرور. [ زَ / زُ ] (ع اِ) به لغت اهل
مغرب میوه ای است صحرایی شبیه به سیب ، لیکن از سیب بسیار کوچکتر است و آن را در خراسان
علف شیران و علف خرس گویند و به عربی تفاح البری و درخت آن راشجرة - الدب خوانند.
(برهان ). میوه ای است که به فارسی آن را الج گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام
میوه ای است و بعضی گویند نوعی از کنار است . (از رشیدی )(غیاث اللغات ). بار درختی
کوهی که به فارسی زالزالک گویند. (ناظم الاطباء). گوجه وحشی . زالزالک . (فرهنگ فارسی معین ). درختی است
معروف ... ج ، زعایر. (از اقرب الموارد) فارسی معرب است . (از المعرب جوالیقی ص
173). اندر خراسان آلچه گویند. (ذخیره خوارزمشاهی
، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دلانه : کوژ. ردف . نمتک . گیل سرخ . آلج . ازدف . آلولج
. آژدف . مثلث العجم . نلک . آلوچه کوهی .
شجرةالدب . تفاح البری . علف خرس . ازگیل . ذوالثلاثة حبات ۞ . ذوالثلاثة نویات . اقسیاقنش ۞ . جبریول . آنج .علف شیران ۞ . اونیا. طریقوقون . مسبیلس . طریققن
. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا). درخت زعرور در کوه می باشد و چون بچه آن بباغ بنشانند و به آلویدان پیوند کنند، نیکو
آید. و زعرور هم سرخ بود و هم سیاه . (از فلاحت نامه ، یادداشت ایضاً).درختی است خارناک
و میوه دار چون آلبالوئی خرد بامزه خوش ترش
و در میان ، چند هسته دارد و برگهای سفید دارد. (از لاروس ، یادداشت ایضاً) : آبی و
امرود و آلچه که به تازی زعرور گویند طبع را خشک کند. (ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). و در زعرور، قوتی
است که مجاری بول را پاک کند و سنگ را بریزاند. (ذخیره خوارزمشاهی ، ایضاً). و بیشه عظیم (کام فیروز) همه درختان بلوط و زعرور و بید.
(فارسنامه ابن البلخی ص 211). و همچنین درخت
سنجد و زعرور، چه درخت مثمر و میوه دار درخت امرود و زردآلو است . (تاریخ قم ص
110). رجوع به ترجمه صیدنه ، تحفه حکیم مومن ، ضریر انطاکی ، دزی ج 1 ص 592، لکلرک
ج 2 ص 211، الفاظ الادویه ، اختیارات بدیعی ، زعرور بستانی و زعرور جبلی شود.
////////////
زُعرور جبلی
تفاع بری خوانند و اکج نیز خوانند و ارونیا
و ذو ثلاث حبات هم گویند و درخت وی را نلک خوانند و زعرور به شیرازی کیل گویند و جالینوس
آن را هلیلون خوانده است و بهترین آن سرخ بود و آن بستانی بود و گفته شود اما نوع زرد
طبیعت آن سرد و خشک و قابضتر از سنجد بود و معده را نیکو بود و شکم ببندد و بول ببندد
و مسکن صفرا و خون بود و قی بازدارد و قوت معده و جگر گرم بدهد و صاحب تقویم گوید غذای
بدن بدهد و مقوی و مسمن بود و قوت پشت بدهد و داء الثعلب را نافع بود و لیکن مرخی معده
و مصدع بود و مصلح وی گلشکر بود و صاحب منهاج گوید در مداوا سه درم مستعمل بود و مصدع
بود و قولنج آورد و گرده را بد بود و مصلح وی انیسون بود و اولی آن بود که بغایت رسیده
بود
صاحب مخزن الادویه مینویسد: زعرور بضم
عین و ضم را بفارسی کیل و باصفهانی کویج و بترکی یمیشان و در تنکابن کرجیل نامند و
از جنس کنوس طبری است
لاتینCRATAEGUS OXYACANTHA فرانسهNOBLE EPINE -EPINE
DE MAI انگلیسیMAY -TREE
یاMAY -BUSH
زُعرور بستانی
مثلث العجم بود و بشیرازی کیل سرخ گویند
بهترین آن رسیده بود و طبیعت سرد و خشک بود و گویند تر بود و مولد بلغم بود و معده
و گرده را بد بود و مصلح وی رازیانه بود
اختیارات بدیعی
////////////
زالزالک، خَفجه، کیالک، زعرور[۱] و یا
کویج (نام علمی: Crataegus aronia
نام انگلیسی:Crataegus hawthorn) یکی از گیاهان است.
زالزالک در ایران از جمله در استان آذربایجان
شرقی به ویژه شهر مراغه ،استان گیلان ،استان مرکزی ، کهگیلویه و بویراحمد، استان فارس
و استان اصفهان به خصوص شهرستان نجف آباد میروید. این گیاه در استان کردستان و استان
همدان و استان کرمانشاه و شمال استان آذربایجان غربی هم به وفور یافت میشود.
این گیاه را در زبان ترکی «یمیشان» گویند.
در زبان کردی به آن بلچ (Belch) و گویژ نیز میگویند؛ در همدان به گیویج و در نجف آباد به کوج معروف
است. همچنین در زبان لری به این میوه سیسه(sisa) گفته می شود.
به این گیاه در مازندران به ولیک یا ولیگ
معروف است.
این گیاه دارای دونوع سفید و قرمز (شغالی)
میباشد.
خواص دارویی[ویرایش]
زالزالک که یک گیاه ضد نارسائی قلبی و
کاهش دهنده فشارخون است، دارای خاصیت ضد اضطراب نیز می باشد. در یک مطالعه دوسوکور
راندم همراه با گروه کنترل و دارونما اثربخشی عصاره گیاهی زالزالک در درمان اختلالات
ناشی از اضطراب برروی 264 نفر مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد که این دارو در
درمان اضطراب کاملاً مؤثر است.[۲]
منابع[ویرایش]
به نوشتهی لغتنامه ی معین ص. ۱۴۳۱ نام
دیگر این درخت «خَفجه» است
پرش به بالا ↑ دهخدا. «زعرور». لغتنامه دهخدا.
پرش به بالا ↑ Hanus M, t al..
Double-blind, randomized, placebo-controlled study to evaluate the efficacy and
safety of a fixed combination continuing two plant extracts (Crataegus
oxycantha and Eschscholzia california) in anxiety disorders.. Curr Med Res Opin، 2004.
مرکز گردشگری علمی فرهنگی دانشجویان ایران
لغت نامه دهخدا
نشان خرد این یک مقاله خرد زیستشناسی است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک
کنید.
ردهها: زالزالک گیاگان ایران گیاهان دارویی
میوهه اناحیه منیولین
////////////
به عربی زعرور:
الزعرور (من السريانية: ܥܙܪܪܬܐ عَزْرَارْتَاءْ)[1] جنس نباتي يتبع الفصيلة الوردية من صف ثنائيات
الفلقة.
يقدر عدد الأنواع التابعة لهذا الجنس بحوالي
200 نوع، ويختلف العدد حسب التصانيف العلمية المختلفة.
محتويات [أظهر]
من أنواعه الواطنة في الوطن العربي[عدل]
الزعرور أحادي المدقة (باللاتينية: Crataegus monogyna) في بلاد الشام والقوقاز
وتركيا والبلقان
الزعرور الأوروبي (باللاتينية: Crataegus
rhipidophylla)
في بلاد الشام ومعظم مناطق أوروبا
الزعرور الجرماني (باللاتينية: Crataegus germanica) في بلاد الشام والقوقاز
وتركيا
الزعرور الشائع (باللاتينية: Crataegus azarolus) في بلاد الشام ومصر
والمغرب العربي والقوقاز وتركيا
الزعرور الطويل (باللاتينية: Crataegus longipes) في بلاد الشام وتركيا
الزعرور المشرقي (باللاتينية: Crataegus
orientalis)
في بلاد الشام والقوقاز وتركيا والبلقان
الزعرور المهدب (باللاتينية: Crataegus laciniata) في المغرب العربي
وإسبانيا وصقلية
الوصف النباتي[عدل]
أنواع الزعرور شجرية معمرة، توجد في البرية
والأحراش وفي المرتفعات الجبلية وتزرع أيضًا. شجرة الزعرور ذات أوراق خضراء تشبه ورق
السدر صغيرة الحجم وأزهارها بيضاء عذقية تتحول إلى ثمرات عنبية بيضوية محمرة اللون
أو سوداء أو صفراء حسب نوعها.
المنافع الطبية[عدل]
تمتاز ثماره بحلاوة مذاقها ولها تأثير
على اللسان، وللاستخدامات الطبية والعلاجية فإن لزهوره فوائد كثماره.
الزعرور يعتبر صديقا للقلب (مقو جدا للقلب)
موسع للأوعية الدموية وخاصة الشرايين التاجية، مرخ، منظف للسموم من الجسم. تستخدم ثمار
الزعرور الطازجة كغذاء مثل ثمار النبق لشجرة السدر. وتفيد الثمار الطازجة في علاج اضطرابات
القلب العصبية بسبب أرتفاع ضغط الدم أو تلك المصاحبة لسن اليأس. لذا فهو يفيد في حالات
تصلب الشرايين والذبحة الصدرية ويساعد على إبقاء الدم في معدلاته الطبيعية.
طبيعة الاستعمال[عدل]
داخلي وخارجي
طريقة الاستعمال[عدل]
1- مغلي.
2- منقوع.
3- مستحلب.
4- مستحضر.
5- لبخات.
6- كمادات.
الاجزاء المستعملة[عدل]
الاجزاء الهوائية (الأزهار والأوراق, اللحاء
والثمار)
المواد الفعالة[عدل]
فلافونيات، ثلاثيات التربينوييد، غليكوزيدات،
كومارينات، حمض التنيك
ملاحظة[عدل]
مستحلب : الأستحلاب هو نقع المادة بالماء
المغلي للحصول على المادة الفعالة مثل عملية تحضير الشاي.أي يغلى الماء ثم توضع أزهار
الزعرور لدقائق.
المراجع[عدل]
^ (بالإنجليزية) تعريف acerola على ويكاموس بالإنكليزية.
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
زعرور
معرفات الأصنوفة
موسوعة الحياة: 29927 GBIF: 3013395
Tropicos: 40015988 ITIS:
24539 ncbi: 23159 Fossilworks: 157341 IPNO: 33740-1
GRIN: ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomygenus.aspx?id=3040
FOC: 108272 PLANTS: CRATA AFPD: 189745
تصنيفات: نباتات طبيةفاكهةورديةأجناس الفصيلة
الورديةأجناس نباتية
/////////////
به آذری یمیشان:
Yemişan
(lat. Crataegus)[1] - gülçiçəyikimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
Ağac
və ya iri kol bitkisi olub, növbə ilə düzülmüş yumurtaşəkilli yarpaqları
vardır. Yarpaqlarının kənarı mişarvarıdır. Ağ rəngli ətirli çiçəkləri, uzunsov
kürəvari giləmeyvəyəoxşar lətli və şirəli meyvəsi olur. Meyvəsi yetişən vaxt
qırmızı, qara, şabalıdı və s. rəngə boyanır. Meyvəsinin yetişən vaxt qırmızı,
qara, şabalıdı və s. rəngə boyanır. Meyvəsinin içərisində açıq-sarı rəngli
toxumları yerlışir. Bitki may - iyun aylarında çiçək açır, sentyabr - oktyabr
aylarında meyvələri yetişir.
Respublikamızın
dağ - meşə rayonlarında yemişan bitkisinin 9 növü yayılmışdır. Bu bitkiyə Lənkəran,
Astara, Şəki, Zaqatala, Quba, Qusar, Şuşa, İsmayıllı rayonlarının və Naxçıvan
MR-ın meşəliklərində daha çox rast gəlinir.
//////////
به عبری اُوزرال؟
עוזרר (שם מדעי: Crataegus;
בעברית נקרא לעתים עוזרד) הוא סוג במשפחת הורדיים שכולל כ-260 מיני עצים ושיחים. הסוג נפוץ באזורים ממוזגים בחצי הצפוני של כדור הארץ. שמו העברי של הצמח נזכר כבר במשנה[1] בצורת "עֻזרד",
והוא נקרא בסורית עזררא ובערבית זערור.
///////////
به کردی کوهیج:
Guhîj
darek bi stirî ye ku bejna wê 5 - 15 metreyan jî bilind dibe.[1] Tê bawerkirin
ku li cîhanê kêm zêde 200 cureyên wê hene.[1] Lê li Kurdistanê 7-10 cureyên wê
çêdibin. Fêkiyên wê weke bi qasî nokekê (hinek jî qasê alûcan) mezin in. Rengên
wan ji hev cuda ne, zerê vekirî, sor, sorê tarî û reşê vekirî. Di nava fêkiyên
wan de sîsik hene. Tama fêkiyên wan miz e (tirşîn). Fêkiyên wan di payîzê de
çêdibin, heta berf bikeve jî pêve dimînin. Kulîlkên darên wan spî û pembe ne û di
meha avrêl û gulanê de vedibin.[2]
/////////////
به ازبکی دولانا:
Doʻlana
(Crataegus L.) — raʼnodoshlar oilasiga mansub daraxt yoki buta. Bal. 6—10 m,
tanasining yoʻgʻonligi 40—50 sm, sershox. 890 turi bor, shundan 10 turi
Oʻzbekistonda oʻsadi, Xitoy, Ispaniya, Italiya, Jazoir, Amerika va b.
mamlakatlarda ham tarqalgan. Barg cheti yirik tishli yoki patsimon boʻlingan,
poyaga ketma-ket oʻrnashgan. Guli mayda, toʻpgulga yigʻilgan. Mevasi 1—5
danakli. D.ning manzarali oʻsimlik sifatida oʻstiriladigan, shuningdek,
boʻrikoʻz D., sariq D., qizil D. degan turlari bor. D. yovvoyi holda
Oʻzbekistonning togʻli tumanlarida, dengiz sathidan 1000—1500 m balandlikda,
koʻpincha, yakka holda usadi, baʼzan kichik D. zorlar ham uchraydi. Baʼzi
turlarining mevasi yirik, koʻp isteʼmol qilinadi. Sariq D. guli nektar
(gulshira)ga boy. D. may—iyunda gullaydi, sent. oxirlarida pishadi, 25—30
yoshli daraxti 70—80 kg hosil beradi. Mevasi tarkibida 11,5—15,9% qand, 8%
yogʻ, 0,67—0,88% olma kislota bor. Xalq tabobatida ishtaha ochuvchi, ichni
qotiruvchi dori sifatida qoʻllaniladi. D. bargi, poʻstlogʻi va ildizi
qaynatmasi bilan matolarni sariq va qoʻngʻir rangga boʻyash mumkin. D. olma,
nok, behi uchun yaxshi payvandtag boʻladi. Urugʻi, ildizi, ildiz bachkisi va
ildiz poyasidan, parhish yoʻli bilan ham koʻpaytiriladi.
Danagining
qobigʻi juda qattiq, ekilgandan keyin 2- yoki 3- yili unib chiqadi. Uni sulfat
kislotaga 12 soat solinib, nam qumda baxrrgacha saqlansa, 1-yiliyoq unadi. D.
sovuqqa, qurgʻoqchilikka chidamli. D.dan yashil devor va ihota daraxtzorlari
qosil qilishda, eroziyaga qarshi togʻ yon bagʻirlarini mustaqkamlashda
foydalaniladi.
/////////////
به کردی سورانی گۆیژ، گێوژ، بلچ:
گۆیژ، گێوژ یان بلچ بەری دارگۆیژە. دارگۆیژ دارێکی خۆڕسکە لە تیرەی گوڵ سوورەکان و بە پاییزاندا بەرەکەی پێ دەگا. لە کوردستاندا دوو جۆری گۆیژە سوورە (بلچە سوور) و گۆیژە زەردە (بلچە زەرد) بوونیان ھەیە. دارگۆیژ دارێکی دڕکنە و گوڵەکانی چەرموون و لق و پۆشی دڕکنە. بەرێک دەگرێ تۆزێک لە نۆک گەورەتر و پاییز درەنگان پێ دەگا و بە ڕەنگی زەرد و سوور و ڕەشیش ھەیە. لە نێو بەرەکەشیدا چەند دانە ناوکی ڕەق ھەیە. لە وەرزی پاییزاندا بلچ یەکێک لە بەرخۆشەکانە کە خەڵکی حەزی لێ دەکەن و منداڵن دەڕۆن دیھێنەوە.
//////////////
به تاتاری:
Дүләнә — розасыманнар гаиләлегенә кергән ак чәчкәле, сары яки кызыл җимешле,
эре энәле куак үсемлек; шикәрлелеге 15–17 кг/га.
///////////
به زازاکی سِز:
Sêz (Latinki : Crataegus, Tırki : Alıç) jew
meywey gemo. Daran dı beno. Eno nebat çorşmey (dormey) Keşkelun u Tışrino Verên dı meyway cı bena biyayi. Namey dara cı rê zi Sêzêr va nê.
////////////
Crataegus (/krəˈtiːɡəs/),[3] (from the Greek κράτος kratos strength
and άκης akis sharp, referring to the thorns of some species[4]) commonly called hawthorn, thornapple,[5] May-tree,[6] whitethorn,[6] or hawberry, is a
large genus of shrubs and trees in
the family Rosaceae, native to temperate regions of the Northern Hemisphere
in Europe, Asia and North America. The name "hawthorn" was originally
applied to the species native to northern Europe, especially the common hawthornC. monogyna, and the unmodified name is often so
used in Britain and Ireland. The name is now also applied to the entire genus
and to the related Asian genus Rhaphiolepis. The name haw, originally
an Old English term for hedge, applies to the
fruit.[7]
&&&&&&&
زعفران
بفتح زای و سکون عین و فتح فا و را و الف و نون و آن را بسریانی
کرکم و جاوی بتشدید یا و بفارسی لرکیماس و بهندی کیسر نامند
ماهیت آن
تارهای کلی است شبیه بعصفر و بسیار خوش بو و زرد تیره رنک مائل
بسرخی و بی خار و اول کل آن از زمین می روید و بعد اتمام آن ساق و برک آن و طول ساق
آن یک و نیم شبر و برک آن شبیه ببرک یاسمین و بیخ آن شبیه بزراوند مدحرج و مانند پیاز
نرکس و در کل آن تارها و در هر کلی سه چهار تا زعفران می باشد و آن تارهای بزرک رنکین
خوش بو است و آنچه باریک کمرنک کم بو است زعفران نیست و منبت آن اماکن بسیار است و
از مازندران در دیه مسمی بباده کوه که عوام باکو نامند و اسطهبانات و کیلان و شام و
مصر و مغرب و کشمیر و غیرها و بهترین همه کشمیری پس اسطهباناتی پس مازندرانی و باکوئی
پس از جاهای دیکر و بالجمله بهترین آنها بسیار زرد مائل بسرخی خوشبوی تازۀ آنست از
هر جا که باشد
طبیعت آن
در دوم کرم و در اول خشک و بعضی در سوم کرم و در دوم خشک کفته اند
و قول اول اصح است
افعال و خواص آن
مفرح قوی و مقوی حواس و مغری و منضج و محلل و مصلح عفونت خلط بلغمی
و مانع و حافظ آن از تغییر و فساد و مدر بول و با قوت قابضه و محرک باه و مقوی جوهر
روح حیوانی و جکر و احشا و آلات تنفس و مورث نشاط و ضحک و منقی کرده و مثانه و بشره
و رسانندۀ قوت ادویه بقلب و سائر اعضا و مفتح سده دماغ و جکر و سپرز و آشامیدن یک
مثقال آن جهت عسر ولادت مجرب و هر روز ده قیراط آن جهت ازالۀ سپرز و با میپختج جهت
رفع خمار و با عسل جهت ریزانیدن حصاه و با ادویۀ مناسبه جهت درد رحم و مقعده و استشمام
آن جهت برسام و شوصه نافع و منوم و اکتحال آن جهت جلای بصر و دمعه و غشاوه و زرقت عارض
از امراض و سلاق و جرب و قرحۀ چشم و نطول آن جهت صداع شدید و بیخوابی و ضماد آن جهت
منع سیلان رطوبات و نوازل بچشم و تسکین جمره و ورم حار کوش و درد سربارد و رفع بیخوابی
و طلای آن با فرفیون جهت نقرس و مفاصل و ذرور آن جهت نزف الدم و حمول آن جهت درد رحم
و مقعده مضر کرده و مضعف اشتها و مغثی و بجهت اضرار بحموضت حاصله از انصباب سودا بمعده
و مقوی معده است بجهت آنکه در ان حرارت و قوت دابغه و قابضه است و مصدع و با شراب مسکر
و مداومت آن مکدر حواس و مضر اعصاب مصلح آن انیسون و سکنجبین مقدار شربت آن تا دو درم
و کفته اند سه درم آن کشنده است بتفریح مفرط و اصلی ندارد زیرا که این مقدار آن را
این اثر نیست مصلح و دافع ضرر آن اشیای قابضۀ روح است و بالخاصیت کذاشتن یک تار آن
در احلیل باعث ادرار بول بند شده و کفته اند چون دو درم آن را با آب سرشته مانند کردکان
مدور ساخته در ان سوراخ کرده بر شکم حامله تعلیق نمایند جهت عسر ولادت و اخراج مشیمۀ
زنان و مادیان بالخاصیت مجرب بدل آن بوزن آن قسط و مثل آن دانۀ اترج و ربع آن سنبل
و سدس آن سلیخه است و دهن آنکه پنجاه مثقال آن را در سه رطل و نیم روغن کنجد و یا روغن
زیتون پنج روز بیندازند و هر روز برهمزنند پس صاف کرده نکاهدارند افعال و خواص آن ملین
عصب و صلابت رحم و منوم و محلل و تدهین بینی و سعوط آن جهت ذات الجنب و طلای آن جهت
تنقیۀ قروح رحم و قروح خبیثه سائر اعضا و حمول آن با موم و مغز استخوان جهت قرحۀ رحم
نافع و برک کیاه آن جهت التیام جراحت تازه و منع ریختن مواد باعضا مفید و ثفل روغن
آن را بیونانی قرقومعما نامند و قرقومعما نیز در حرف القاف خواهد آمد و جوارش زعفران
و دواء الکرکم و دهن آن و قرص و مرهم آن در قرابادین مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
زعفران . [ زَ ف َ ] (ع اِ) ۞ گیاهی است پایا و بصلی از تیره زنبقها، دارای ساقه زیرزمینی که از دو پیاز خارج می شوند. پیازهای آن
سخت و مدور و گوشتدار و پوشیده از غشاهای نازک و قهوه ای رنگ است . از وسط پیازکه در
واقع قاعده ساقه زیر زمینی است ، ساقه زیرزمینی قائمی خارج می گردد و از ساقه زیرزمینی تعدادی برگهای باریک و دراز با رنگ سبز
بیرون می آید. از وسطبرگهای مذکور ساقه مولد
گل ظاهر می شود که در انتهابه یک یا دو و گاهی سه غنچه مولد گل منتهی می گردد.گلهای آن منظم و شامل لوله
ای دراز، منتهی به سه گلبرگ و سه کاسبرگ به رنگ گلبرگ می باشد. گلبرگها بنفش یا گلی
یا ارغوانی است . قسمت مورد استفاده این گیاه
ناحیه انتهایی خامه و کلاله آن است که بنام زعفران خرید و فروش می شود. بوی
زعفران قوی و معطر، و طعمش تلخ و کمی تند است . جساد. جادی . صفران . (فرهنگ فارسی
معین ). به هندی کیسراست مفرح و مقوی حواس ، مصلح عفونت خلط بلغمی ، مدر بول ، محرک
باء، مقوی جوهر روح حیوانی ، جگر، احشا، آلات تنفس ، مورث نشاط و ضحک و مادامی که در
خانه ای باشد چلپاسه در آن خانه درنیاید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و طلا از تشبیهات
اوست . گویند زعفران در خانه ای که باشد سام ابرص که نوعی از چلپاسه است در آن خانه
نرود. گرم است در دویم و خشک است در اول . (برهان ). عربی صحیح است . (از المعرب جوالیقی
ص 173). گیاه زعفران ، گیاهی است پیازدار و دارای گلهای بنفش روشن و در مناطق معتدل
کاشته شود. پایین ساقه آن برجستگی می یابد
این برجستگی همان پیاز زعفران می باشد و کلاله
سرشاخه آن نارنجی رنگ مایل به سرخی
و معطر است و همین رشته هاست که بنام زعفران بمصرف می رسد.(حاشیه برهان چ معین ). ماخوذ از تازی ، گیاه بصلی از طایفه زنبق و دارای گلهای زرد، معطر و گل نخ های میانه گل آن گیاه را نیز گویند. (ناظم الاطباء). جادی
. ایقهان جاد. کُرکُم ۞ . جادی . جاذی . ایدع . مردغوش
. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رستنیی است رنگی در قاینات و کرمان بعمل می آید.
زعفران قاینات درجه اول و زعفران کرمان در
درجه دوم واقع است . این گیاه مصرف طبی و غیرطبی
دارد.
طرز کاشتن زعفران - در خرداد ماه پیاز
زعفران را از زمین بیرون می آورند و تا شهریور ماه در محلی که آفتاب نداشته باشد، نگاه
می دارند. دراول شهریور پیازها را در زمینی که 25 سانتیمتر عمق شیار داشته باشد، به
فاصله های ده سانتیمتر می نشانند (از اول شهریور تا نیمه آبان موقع زعفران است ). در آذر ماه به زمین کود
می دهند و شروع به آبیاری می نمایند و تا اول فروردین سال دوم سه مرتبه آبیاری کفایت
می کند. از اول فروردین سال دوم تا اول مهر ماه برای زمین مزروع آب و کودی لازم نیست
و فقط باید در مهر سال دوم مقداری کود و بعد آب بدان دهند، پس از آبیاری زمین را مجدداً
بقسمی شیار دهند که زیانی به پیازهای کاشته شده وارد نگردد. در بیستم مهر ماه سال دوم
مقدار قلیلی گل میدهد و آبیاری در این سال تا اول فروردین هر دوازده روز یک مرتبه و
در سالهای بعد طرز شیار و کود و آبیاری تا ده سال مانند سال دوم است . در بعضی از زمین
ها تا 15 سال هم عمل می کنند. برداشت محصول زعفران از سال چهارم تا سال دهم است و از
آن به بعد محصول آن روی به نقصان می نهد. در سال پانزدهم پیازرا از زمین خارج کرده
و به ترتیب نخست در زمین دیگرانتقال می دهند. برداشت محصول - چیدن گل زعفران بایدقبل
از طلوع آفتاب تمام شود و در هر سال قریب بیست روز، از پانزدهم مهر تا پنجم آبان همه
روزه چیدن گل زعفران در سحرگاهان شروع و پیش از برآمدن خورشید ختم می شود
//////////////
زعفران
جاوی خوانند و جساد و ریهقان و کرکم و
شعور الصنالیه و خلوق نیز گویند و بهترین آن تازه بود که بغایت سرخرنگ باشد و پر بوی
از ولایت فارس از کوه گیلویه خیزد و آن نوع بهترین انواع زعفران است بعد از آن خراسانی
که معروف بود به بیلکندی بعد از آن رود آوری و زعفران فرنگی که مشهور به مصری بود و
بیشتر قلب بود و طبیعت زعفران گرم است در دوم و خشک است در اول و فولس گوید گرم است
در دوم و خشک است در اول و در وی قبضی بود و محلل و منضج بود و مصلح عفونت و بلغم بود
و مقوی احشا و لون را نیکو گرداند و چشم را جلا دهد و تاریکی زایل کند و آب رفتن بازدارد
چون با شیر زنان در چشم کشند و چون با ادویه خلط کنند که مناسب بود و بیاشامند جهت
درد اندرون نافع بود و ضمادات از وی چون مستعمل کنند درد رحم و مقعد را نیکو بود و
وی مقوی دل بود و مفرج و منوم و باه برانگیزد و بول براند و سده جگر بگشاید و چون با
زرده تخممرغ زنی که دشوار زاید بیاشامد مقدار دو درم در ساعت بار بنهد و صاحب منهاج
گوید یک درم تمام بود و چون با شراب بیاشامند مستی زیادت کند و تفریح بخشد تا بحدی
که گاه باشد که از غایت فرح بدیوانگی کشد و وی دابغ معده بود بسبب عفوضت که دارد و
مقوی معده و سپرز بود و مقوی آلات نفس بود و قوت پشت بدهد و درد ورکین و رکبتین را
نافع بود و مقوی دماغ بود و مثانه و گرده را پاک کند و سپرز را نافع بود و چون بپزند
و آب آن را بر سر ریزند بیخوابی را نافع بود که بسبب بلغمی بود و ورمهای گرم که در
بن گوش باشد و چهره چون بدان طلا کنند نافع بود و اگر با ادویه خلط کنند نفوذ آن ادویهها
در جمیع بدن بکند و درد سر که از سردی بود و شقیقه را سودمند بود و اصل وی چون با شراب
بیاشامند بول براند و شربتی از وی از نیم درم بود تا یک درم و اسحق گوید مضر است به
شش و مصلح وی انیسون بود و منصوری گوید مصدع و مغثی بود و مصلح وی عصاره زرشک بود و
صاحب منهاج گوید مظلم حواس بود و مصدع و منوم و چون سه مثقال از وی به آب بیاشامند
کشنده بود بتفریح و مسیح گوید هضم طعام بکند و رازی گوید اشتهای طعام ببرد و مغثی بود
در خواص ابن زهر آورده است که در هر خانه که زعفران بود سام ابرص در آنجا نرود و رازی
گوید بدل آن بوزن آن قسط و بوزن آن دانه اترج و دانکی و نیم آن سنبل و ششیک آن قشور
سلیخه بود و صاحب منهاج گوید بدل آن بوزن آن ثفل روغن زعفران بود و ابن مولف گوید مهمترین
زعفران مایی بود و آنچنان است که چون تر بود شعر او را در آب فروبرند سه نوبت آنگاه
بسایند و خشک کنند و شعر او ستبر بود و لون آن بغایت سرخ بود و هیچ سفید در او نبود
و مغشوش نیست و پس از آن زعفران زرد و آن زعفران پاکیزه شسته بود و پس از آن رازی و
زعفران رازی را سفیدی و زردی بسیار بود و شعر او باریک بود و زعفران شامی بدتر از آن
رازی و بهتر از مغربی و به از یمانی و فروتر زعفرانها خراسانی بود و زعفران را به شیره
انگور بعضی نم کنند تا نرم شود و سرخی او بغایت گردد او را زعفران عصیری خوانند و بعضی
به عسل نم کنند و آن را زعفران بعسل خوانند غرض آنست که وزن آن بیشتر شود و در سفرها
بزیان نرود و بعضی بروغن چرب کنند
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: زعفران را
بسریانی کرکم و جاوی بتشدید یا و بفارسی لوکیماس و بهندی کیسر نامند
لاتینCROCUS SATIVUS فرانسهSAFRAN انگلیسیSAFFRON
اختیارات بدیعی، ص: 206
//////////////
16. زعفـــــران را از كلالههای نارنجی
پـــــــــررنگ و بخشی از خامه
گــــــــلِ Crocus sativus
(تیره زنبقیان) گیرند. كلالههای خشك شده
به درازائی پیرامون سه سانتیمتر، قرمز تیره و خوشبویند، و وزن دور و بر بیستهزار كلاله چهارسد وپنجاه گرم می رسد، یا
به دیگر سخن هر یك گندم* زعــــــفران از كلاله و
خامه نُه گل بدست میآید. زعفران گیاهی است كوچك با پیازی گوشتی
و برگهای علفی و گلی زیبا به رنگ ارغوانی كه در پاییز میشكفد. همیشه در جای ماده رنگی، چاشنی، عطر، و دارو بس گرانبها بوده و در
تاریخ تجارت هماره نقشی مهم داشته است.
این گیاه از دیر باز درباختر آسیا كشت میشده، و تاریخ كشت آن چنان
درازآهنگ است كه از وجود گونه خودروی آن چیزی نمی دانیم. زعفران همیشه كالایی گرانبها بوده كه کاربرد آن
بیشترنزد شاهان و فرادستان اجتماع می مانده و
از همین رو بسی نادرستی که در کار آن شده و بسا چیزهای دیگر که در پوست آن
عرضه میشده است. 1 در هند آن را با گُلِ رنگ (Carthamus tinctorius) در آمیزند كه
همان رنگ نارنجی تیره را میدهد، و در بسیاری از اسناد خاوری این دو با یكدیگر
درآشفته شدهاند. آنچه بیشتر رخ داده،
درآشفتگی میان زعفران (Crocus) است با
زردچوبه (Curcuma)
(از تیره زنجبیل)، گیاهی با ساقههای زیر زمینی چند ساله كه گندهای آن را
خشگانده زردچوبه تجاری گیرند و بیشتر در
آمادن كاری و نیز رنگ زرد بکار
است. گویا از نخستین سالــــــــهای ســـــــــــــــده هــفتم ترسائی گلــهای ورس،
,Memecylon
tinctorium نیز به جای زعفران بکار رفته است . پس ، پژوهش تاریخی زعفران كاری
است دشوار و پیچیده.
خاور شناسان
سردرگمی خاور زمینی ها را فزوده اند، بیشتر به این علت كه با بکار گیری نام علمی Curcuma آنان را گمراه
كردهایم؛ این نام علمی بر گرفته از واژهای است خاوری که در اصل دلالت برCrocus،یعنی زعفران
دارد، هرچند اعراب نیز آن را با Curcuma،
یا همان زردچوبه ما درآشفتهاند. بــــاید
تأكید كرد واژه سنسكریت Kun kuma [ در پهلوی
کُرکُم] درست بر Crocus sativus
[زعفران] دلالت دارد و هیچگاه به معنای Curcuma یا زردچوبه ی ما
(كه در سنسكریت haridrā نامند )
نبوده،1
و آن جنس گیاه كه ما Curcuma
مینامیم، هیچ ربطی به Crocus
یا زعفران ندارد.
درباره
آشنا شدن مردم چین با زعفران باید
دو دوره دراز آهنگ را از یكدیگر جدا كرد ـ دوره نخست، از سده سوم تا پایان
دوره فرمانروائی دودمان تانگ كه طی آن
مردم چین اطلاعاتی درباره این گیاه و فراورده آن یافته گاه آن را به رسم پیشكش دریافت میكردند؛ دوره دوم، دوره
مغول (1260 تا 1367) كه طی آن مسلمانان محصول زعفران را عملاً وارد چین
كردند و کار گیری آن رایج شد. نخست از
دوره دوم سخن می رانیم.
نظرات مردم چین درباره
زعفران در برابر دیگر فرآورده های بیگانه از همه مبهم تر است. بیشتر از آنرو كه آنان هیچگاه گیاه Crocus sativus را برای كشت
به سرزمین خود نیاوردند،2 و هرچند نخستین جهانگردان بودایی كه به
هند رفتند این گیاه را در كشمیر دیدند، اطلاعاتشان درباره آن همواره ناقص باقیماند. آنان نخست
زعـــــفران را با گُلِ رنگ (Carthamus tinctorius) جابجا گرفتند، زیـــــرا محصول هر دو گیاه را در زبان گفتگو " گل
قرمز" ( hun
hwa) نامیده بودند. لی شیـچن3
شرح می دهد " گل قرمز بیگانه ( fan) یا تبتی
[زعفران] از تبت (سیـفان/Si-fan)،
سرزمینهای مسلمانان و از عربستان (تیینـ فان/T‛ien-fan ) مــــــــــــیآید. ایــــــــن
مـــــــــاده همان hun-lan [Carthamus/گُلِ رنگ ] آن
سرزمین های است. در دوره
یــــــــــوان (1260 تا 1367) زعفران را در کار خورشها میكردند. بر پایه Po wu či نوشته چان هوا (Čan Hwa) ، چان كیین تـــــــخم
[Carthamus]
hun-lan را در سرزمینهای باختری (سی یو/Si yü) بدست آورد كه
همان جنس گیاه ما [زعفران] است، هرچند پر پیداست که گونه گونی شرایط آب و هوائی را تفاوتهائی
میانشان هست." پس اگر همچون اف. پی.
اسمیت1
بگوییم "داستان چان كیین در مورد زعفران و گُلِ رنگ نیز تکرار شده" لغزیده ایم و استوارت2 هم سکندری می رود آنجا
که مینویسد: "بر پایه Pen ts‛ao ، چان كی
ین، Crocus را همزمان با
گُلِ رنگ و دیگر داروها و گیاهان باختری، از عربستان به چـــین آورد." چان كی ین در عربـــــستان! در Po
wu či تنها از گُلِ رنگ (Carthamus) سخن رفته نه
از زعفران (Crocus)-
دو گیاه یکسره متفاوت كه حتی از دو تیره
جدایند و هیچ نوشته چینی نیست كه ورود زعفران را به چان كیین بسته
باشد. در واقع، چینیها چیزی ندارند كه
درباره ورود یا كشت زعفران بگویند. 3خطای
لی شیـ چن در واقع زاده یكی گرفتن دو گیاه است كه " گل قرمز"
نامیده میشوند. گُلِ رنگ در كتاب Ts‛i min yao šu چنین نامیده
شده است؛ همچنان كه بعدتر هم لی چون (Li
Čun) از دوره
تانگ و نیز در Sun ši نیز چنین نام
گرفته و در آن گفته شده كه بخش هینـ یوان (Hin-yüan) واقع در شنـ سی (Šen-si) گل قرمز yen-či
را به عنوان خراج به دربار میفرستاده است. 1
این كه لی شیـ چن در نوشته بالا زعفران را در نگر داشته از روی دو نام
بیگانه كه در نامگذاری این محصول كار گرفته نمایان میشود، یــــعنی: ki-fu-lan و
sa-fa-tsi. نویسه
آغازین آوانگاشت نخست غلط چاپی (*tsap,
dzap) tsa است؛ نویسه آخر صورت دوم
را باید به شكل lan
درست كرد. 2 tsa-fu-lan و
sa-fa-lan (safuran ژاپنی، faran سیامی) همچنان
كه از مدتها پیش روشن شده، آوانگاشتهای واژههای عربی zäferān (زعفران) یا zäfarān (زعفران) اند
كه saffron انگلیسی نیز
از همان آمده است. 3 صورت این آوانگاشتها خود گواه این است
كه دیرپائی آنها به پیش از دوره مغول نمیرسد،
یعنی روزگاری كه همخوانهای پایانی دیگر افتاد.
اگر از دوره تانگ بودند باید آوایش *dzap-fu-lam و *sat-fap-lan می داشتند. این نتیجهگیری با گواهی لی شیـ چن كه گوید در دوران یوآن
زعفران را به خوراک میزدند– كه رسمی است هندی-ایرانی– همخوانی دارد . در واقع
گویا زعفران تا آن وقت وارد چین نشده بوده و بکار نمیرفته است؛ دستکم توان گفت كه هیچ سند کهن تر نمایانگر آشنایی مردم چین با زعفران باشد دردست نداریم.
زعفران در تبت كشت نمیشود. برخلاف آنچه پرو و
اوریه4
با قید احتیاط و بر پایه نام چینی " گل
قرمز تبتی" پیش نهاده اند، گیاهی به نام Crocus tibetanus نیست. مراد از
این نام تنها این است كه زعفران از تبت به
چین و بیشتر به پكن صادر میشود؛ هرچند از تبت هیچ گونه زعفران نخیزد و خود آن را
تنها از كشمیر وارد میكند. استوارت1 گوید : "برخی
نویسندگان بیگانه نام دیگر زعفران را ts‛an
hun hwa (گل قرمز تسان؛ یعنی مركز تبت) آورده اند، هرچند هیچ نویسنده
چینی چنین چیزی نگفته است."
در واقع این نام در Pen
ts‛ao kan mu ši i 2 و Či wu min ši t‛u k‛ao
از سال 18483 آمده و گفته
شده آن را از تبت (سیـتسان/Si-tsan)
میآورند و همان Fan hun hwa
است كه در Pen ts‛ao kan mu
آمده است. در پكن هنوز هم در گفتگو زعفران
را ts‛an hwa میگویند؛ آن
را صرفا" hun hwa
("گل قرمز") نیز مینامند. 4 از تبتیهای پكن شنیدم كه آن را gur-kum، ša-ka-ma و dri-bzan ("با عطر
خوب") نیز مینامند. چینیها زعفران را ارزشمندترین داروی ارسالی از تبت میدانند
كه ts‛an hian ("بخور
تبتی") در مرتبه بعد از آن قرار
دارد.
لی شیـچن5 براین باور است كه دو گونه yü-kin هست ـ yü-kin خوشبو كه تنها گلش را کار گیرند؛ و yü-kin ای كه
ریشه آن را بکار برند. اولی زعفران (Crocus sativus)
است؛ دومی گونه ایی Curcuma
[زردچوبه]. با این همه چنانکه خواهیم دید، دست كم سه گونه yü-kin هست .
چندین گونه از جنس Curcuma در چین و
هندوچین یافت میشود. (yü-kin)
C. leucorrhiza، C. longa (kian hwan یا ) ("زرد زنجبیلی") ، C. pallida، C. petiolata ، C. zedoaria. تعیین اینكه
كدام گونه در چین باستان شناخته بوده دشوار است، هرچند گویا در دوران باستان دست كم یك گونه بکار می
رفته است. باز نمودی از C. longa [زردچوبه] و C. leucorrhiza از پیش از
دوره تانگ در دست نیست و این احتمال هست
كه یا از باختر وارد چین شده باشند یا در صورتی كه بتوان با مدارك استوار گیاهشناسی
اثبات كرد این گونهها بومی چین هستند،1 چارهای نیست جز اینكه
گمان كنیم انواع بستانی ممتازتر در دوره
تانگ وارد چین شده است. سو كون (Su
Kun) از سده هفتم درباره (C. leucorrhiza) yü-kin مینویسد این گیاه در شو (Šu) (سهـ چوان)
و سیـ ژون (Si-žun)
میروید و مردم هو آن را ma-šu، *mo-džut (dzut)، نامند،2
در حالی كه در مورد kian-hwan (C. longa) گوید مردم ژون (Žun) آن را šu، *džut (dzut,dzur) گویند؛ او
برشباهت زیاد این دوگونه نیز تأكید میكند.
چن تسان- كی (Č‛en
Ts‛an-k‛i) نیز، كه در نیمه
نخست سده هشتم مینوشت،
درباره kian-hwan گوید آن گونه كه از سرزمین بربرهای باختر (سی فان/Si Fan) میآید و
مانند yü-kin و
šu yao است. 3 سوسون (Su Sun) از دوره سونگ گوید
اكنون yü-kin
در تمامی سر زمین های كوانـ تون (Kwan-tun) و
كوانـ سی (Kwan-si)
یافت میشود، هرچند فراوانی آن در این جا به پای سه ـ چوان كه ازپیش در آنجا کشت می شده نمیرسد.
كو تسونـ شی (K‛ou
Tsun-ši) 4 گوید yü-kin خوشبو نیست و در دوره وی بکار رنگ آمیزی پوشاک زنان
می کرده اند. لی شیـ چن یادآور میشود
كه yü-kin محصول سرزمین
های خاور یونان گرای (Ta
Ts‛in) بوده است: این نكته در كتاب Wei lio از سده سوم
آمده است،5 و در Lian
šu،6 yü-kin
در میان كالاهایی برشمرده شده كه از تا تسین (Ta Ts‛in) به سرزمین های باختری هند
آورده میشود. 7
آنچه درباره
نامهای بیگانه šu و
ma-šu آوردیم برای
چون و چرای بسیاردر بومی بودن Curcuma
بس است و نگارنده به سهم خود بر این است که دست كم دوگونه از این جنس نخستین بار
از راه آسیای مركزی وارد سهـ چوان شده
است. به هر روی این باوربی گمان امكان وجود گونههای دیگری از
این جنس یا حتی انــــــواعی دیگر از گونههای وارداتی در چین مدتها پیش از این
تاریخ را نفی نمیكند؛ در واقع بسا كه چنین بوده است، زیرا در كتاب باستانی Čou li، آئین فرمانروائی دودمان چو، و در كتاب Li ki ، از گیاهی
خوشبو به نام yü سخن رفته كه با شراب آئین قربانی میآمیختند. مفسران، جز چند استثناء، بر
این نكته اتفاق نظر دارند كه این yü
باستانی گونه ایی yü-kin
یعنی گونه ایی Curcuma
بوده است. 1
Curcuma longa در سرتاسر هند
فراوان كشت میشود و بسا كه از ادوار كهن نیز چنین بوده است. نام این گیاه (كه در
سنسكریت haridrā
گویند) در نسخه خطی بوئر نیز آمده است. ساگ
زیرزمینی (ریزوم) این گیاه را از هند به تبت فرستند و در آنجا yun-ba یا skyer-pa گویند كه نام
دوم در اصل به زرشك داده میشد كه از چوب و ریشه
آن، چون Curcuma، رنگی زرد
گیرند .
این بیطار kurkum را جنس Curcuma و نه Crocus میداند و این
از تعریفی كه به دست میدهد پیداست؛ او گوید
kurkum
گونه نیکوی ریشههای رنگی است. این ریشهها
را از هند میآورند و در فارسی آن را hard
[هرد] مینامند و بر گرفته از واژه
سنسكریت (Curcuma
longa) haridrā
است. هرچند ابن حسن مینویسد مردم بصره hard را کُرکُم، kurkum، نامیدهاند
كه نام زعفران است و آن را با زعفران همگون كردهاند؛ هرچند در پی آن زعفران را با ریشه وَرس، wars ، كه گونه ایی
است از Memecylon
(نک صفحات پیش رو ) درآشفته میكند. 2
turmeric [زردچوبه در
انگلیسى] را در فارسی zird-čūbe
(زردچوبه) یا darzard
(دارزرد) ("چوب زرد") مینامند. به گفته گارسیا دا اورتا، هند زردچوبه بسیار به ایران و عربستان می فرستاد و باور
همگان بر این بود كه این گیاه در ایران، عربستان یا تركیه نمیروید، بلكه یکسره
از هند میآید. 3
در اسناد باستانی بارها نام
yü-kin با یا بی hian ("خوشبو
")1،
به دوگیاه متفاوت از سرزمینهای هند و ایران داده شده است: Memecylon tinctorium و
Crocus sativus
كه شاید دومی باری دیگربا Curcuma
درآشفته است. 2 شگفت اینكه در هیچ یك از گیاهنامهها به این
واقعیت توجه نشده كه باز نمود كهن نام درختی زیر همین نام آمده است. جز پالادیوس نویسندگان اروپایی هم به آن توجه
نكردهاند. او در فرهنگ ستودنی چینیـ روسی خویش 3 در توضیح yü-kin آورده است:
"نـــــام درختی در كی- پین [ki-pin] با گلهای زرد
كه چیده در آستانه پژمردگی فشرده شیرهشان را با دیگرمواد خوشبو در آمیزند؛ این درخت در سرزمینهای تا تسین نیز
یافت میشود و گلهای آن مانند گل زعفران است ودر کار خوشرنگ كردن شراب کنند.
"
در فرهنگ بودایی Yi ts‛ie kin yin i1 از سال 649 ترسائی در بازنمائی درخت
yü-kin آمده است: "نام درختی كه در سرزمین كیـ پین (كشمیر) میروید. گلهایش زرد است. درخت را با بکار گیری گلش تكثیر میكنند. صبر میكنند تا گلها پلاس خورند؛ سپس شیره گلها را گرفته با مواد دیگر درآمیزند. مادهای كه به دست میآید چون عطر بکار رود. دانههای گلها نیز خوشبویند و به همین کار روند. "
yü-kin آمده است: "نام درختی كه در سرزمین كیـ پین (كشمیر) میروید. گلهایش زرد است. درخت را با بکار گیری گلش تكثیر میكنند. صبر میكنند تا گلها پلاس خورند؛ سپس شیره گلها را گرفته با مواد دیگر درآمیزند. مادهای كه به دست میآید چون عطر بکار رود. دانههای گلها نیز خوشبویند و به همین کار روند. "
مایلم این درخت را همان Memecylon tinctorium ،
M. edule یا M. captellatum (Melastomaceae) [تیره
ملاستوماسه] بدانم كه درخت كوچك یا بوته
بزرگی است كه در خاور و جنوب هند، سیلان، تناسریم و جزایر اندامان بسیار
یافت میشود. در جنوب هند برگها را که رنگ
"زرد لاكی بسیار زیبا" می دهد در کار رنگرزی کنند. از گلهای آن رنگ زرد بیثباتی گیرند . 1
روشن است که هوان یین (Hüan-Yin) با این گمان كه زعفران (yü-kin) تنها از كشمیرخیزد
(نک صفحات پیش رو )، زیستگاه این درخت را
فقط كشمیر دانسته است.
ابومنصور همین درخت را با
نام وَرس (wars)
آورده و در باز نمود آن گوید گیاهی است
مانند زعفران به رنگ زرد و خوشبو كه زنان
عرب در رنگرزی پارچه کار گیرند. 2 مردمان باستان با این رنگ آشنا
نبودند. ابوحنیفه جستاری گسترده درباره
آن دارد. 3 ابن حسن ریشه
وَرس را میشناخت و آن را بنادرست زعفران پنداشت. 4 ابنبیطار
بازنمودی دراز درباره آن آورده است. 5
او گوید كه دوگونه آن با هم متفاوتاندـ آن كه از حبشه میآید،
سیاه رنگ است با كیفیتی پست؛ دیگری كه از هند میآورند به رنگ سرخ روشن است و رنگ
زرد خالص به دست میدهد. گونه ایی كه bārida نامند رنگ قرمز به دست میدهد. این گونه در یمن كشت
میشود. او به این همانی آن با Curcuma و
Crocus نیز اشاره
كرده است. اسحاق ابن عمران گفته است: "میگویند وَرس همان ریشههای Curcuma است كه از چین
و یمن میآید. " و ابن مسیحی بصری گوید : "مادهای است به رنگ قرمز روشن
مانند زعفران كوبیده. " از همین جا میتوان فهمید كه چرا چینیها برای آن هم
نام yü-kin
را به كار گرفتهاند. لكلر هم ورس اعراب را همان Memecylon tinctorium
دانسته و میافزاید:
"L'ouars n'est pas le
produit exclusif de l'Arabie. On le rencontre abondament dans l'Inde, notamment
aux environs de Pondichéry qui en envoyé en Europe aux dernières expositions. Il s'appelle kana dans le pays."
1در گیاهنامه ژاپنی Yamato honzō درباره yü-kin آمده كه مادهای
است رنگی كه از سیام میآورند؛ گویا اینجا نیز مراد Memecylon
باشد.
اینكه مردم چین محصول Memecylon را نیز yü-kin نامیدهاند
ظاهراً نمایانگر آن است كه این رنگینه ارزان جایگزین زعفران گرانبها میشده است.
نویسندگان چینی كه در گیاهشناسی
و داروشناسی مینوشتهاند به yü-kin همچون نام یك درخت توجه نكردهاند، هرچند
بروشنی دریافته اند كه این نام اصولاً نام زعفران است كه از Crocus sativus به دست میآید. این را از بازنمودها و نامهای این گیاه و نیز
گواهان دیگر به روشنی میتوان دریافت.
در باز نمود مركز هند در
سالنامههای دودمان لیانگ2 بروشنی آمده كه yü-kin تنها از كشمیر
(كیـ پین) خیزد، گل آن یکسره زرد و بسیار زیبا و مانند گل fu-yun (Hibiscus mutabilis)
[خطمی گل سرخ] است. كشمیر را ازدیرباز
همواره سرزمینی میدانستند كه به كشت زعفران بلند آوازه است؛ فرآورده ای كه از
آنجا به هند، تبت، مغولستان و چین صادر میشده (و هنوز هم میشود). هوان تسان (Hüan Tsan)، زائر نامی،
در سده هفتم زعفران را در كشمیر، اُدّیانه (Uddiyāna)،
و جغتای (Jāguda)
(زابلستان) مشاهده كرده است. 3 ییتسین، جهانگرد بودایی (671 تا
695)، آن را به شمال هند نسبت میدهد. 4
کهن ترین باز نمود این گیاه را در كتاب Nan čou i wu či ، نوشته وان چن (Wan Čen) در سده سوم ترسائی میتوان
یافت،1
كه در آن آمده است: "زیستگاه yü-kin
سرزمین كیـ پین (كشمیر) است و در آنجا آن را پیش ازهر چیز برای پیشكش كردن به
بودا كشت میكنند. گل آن پس از چند روز
پژمرده میشود و از آن پس آن را به دلیل رنگ زرد یكدستش به كار میبرند. گلها به fu-yun (Hibiscus)
[خطمی] و غنچه نیلوفر آبی (Nelumbium speciosum)
[نیلوفر هندی] میمانند و شراب را خوشبو میكنند." این ویژگی کمابیش درست است و به یقین در مورد Crocus صدق میكند كه
براستی مانند گیاهی سوسنی است و از همین رو به خانواده Irideae
[زنبقیان] و راسته Liliiflorae تعلق
دارد. نكته مربوط به زندگی كوتاه گلها نیز درست است. 2
در سال 647 ترسائی
سرزمین كیاـ پی (Kia-p‛i) در هند، yü-kin hian را به دربار
چین پیشكش كرد و در همین روزگار آن را چنین بازنمائی كردهاند: "برگهای آن
مانند برگهای mai-men-tun (Ophiopogon
spicatus) است. در ماه نهم سال گل میكند. به ظاهر (Hibiscus mutabilis) fu-yun [خطمی گل
سرخی] را ماند. رنگش آبی ارغوانیا فام ست.
بویش از فاصله چند ده قدمی شناخته
می شود. گل میآورد هرچند میوه ندارد. برای تكثیر باید ریشه را کار گرفت.
"3
آخرین جمله می نماید تكثیرش
با پیاز است. سند بسیار کهن تری راجع به پیشكش كردن زعفران
هست . در سال 519 ترسائی ، جایاوارمان، شاه فوـ نان (Fu-nan) (كامبوج) زعفران را با عنبر و مواد خوشبوی دیگر به دربار چین پیشكش كرد. 1
براین پایه باید گفت زعفران را در سده ششم
از هند به كامبوج میبردند. در واقع از
سالنامههای تانگ چنین برمیآید كه هند در دادوستد با كامبوج و خاور مقدم الماس،
چوب صندل و زعفران به این سرزمینها صادر میكرد. 2 افزون بر این، در
سالنامههای تانگ زعفران محصول هند، كشمیر، اُدّیانه، جغتای و بَلتستان دانسته
شده است. 3 در سال 719 ترسائی ، شاه نان (Nan) (بخارا) پانزده کیلو زعفران به فغفور چین پیشكش كرد. 4
لیشی- چن در توضیحش
درباره yü-kin hian نام سنسكریت č‛a-kü-mo،
*dža-gu-ma، را افزوده؛ او این نام را از Suvarnaprabhāsa-sūtra گرفته است. 5 این نام در فرهنگ چینیـ سنسكریت Fan yi min yi tsi، yü-kin برگردان شده است. 6 من نیز در جستاری ای نام را بر پایه صورت بومی واسطهای *jāguma با jāguda سنسكریت یكی دانستهام كه پایانه -ma در آن با پایانه نام تبتی ša-ka-ma برابر است. 7
*dža-gu-ma، را افزوده؛ او این نام را از Suvarnaprabhāsa-sūtra گرفته است. 5 این نام در فرهنگ چینیـ سنسكریت Fan yi min yi tsi، yü-kin برگردان شده است. 6 من نیز در جستاری ای نام را بر پایه صورت بومی واسطهای *jāguma با jāguda سنسكریت یكی دانستهام كه پایانه -ma در آن با پایانه نام تبتی ša-ka-ma برابر است. 7
چن تسانـكی موضعی شگفت گزیده
گوید : "yü-kin
خوشبو در سرزمین تا تسین (Ta
Ts‛in) میروید. در ماه دوم یا
سوم سال گل میآورد و ظاهری چون hun-lan
(گُلِ رنگ ، Carthamus
tinctorius) دارد. 8 گلها را در ماه چهارم یا پنجم سال میچینند
و مادهای خوشبو از آن سازند. " پر پیداست که این شرح را نمیتوان به زعفران مربوط دانست كه
در شهریور یا مهر ماه گل میكند. چن تسانـكی این اغتشاش را به وجود آورده و لیشیـ چن را
هم گمراه كرده و او بنادرست hun-lan
hwa را از همبرابرهای yü-kin
hian برمیشمار د.
ساكنان كوـ لین (Quilon) (Ku-lin) بعد از هر استحمام به بدن خویش yü-kin
میمالیدند با این هدف كه بدنشان مانند "بدن طلایی" بودا بشود. 1
بیشك آنها به بدن خود "زردچوبه" نمیمالیدند2 كه تنها در رنگرزی کار گیرند، بلكه زعفران میمالیدند.
مادران آنامی برای تقویت پوست نوزادان به بدنشان زعفران مالند. 3
در كتاب آئین اكبری نوشته ابوالفضل علامی (1551 تا 1602) به سال 1597
اطلاعاتی مفصل راجع به كشت زعفران در كشمیر ارائه شده،4 كه گزیدهای از
آن را می آوریم : "در دهكده پامپور (Pāmpūr)، یكی از
توابع وی هی (Vīhī)
(در كشمیر)، کشتزارهای زعفران به وسعت ده
یا دوازده بقه (bigha)
هست ، چشم اندازی كه مشگلپسندترین بینندگان را افسون میكند. در آغاز بهار كه فصل كشت است زمین را شخم زده
خاك را نرم میكنند و هرکرت را با بیل برای كاشت آماده کرده پیازهای زعفران را در
خاك مینشانند. پس ازماهی جوانه میزنند و
در آغاز مهر به بیشترین رشد خود میرسند و
درازای ساقهها یك وجبی شود. ساقه سفید رنگ است و آنگاه که یك انگشت قد كشید، غنچهها یكی پس از دیگری باز
میشوند تا اینكه به هشت برسند. هر گل شش گلبرگ بنفش دارد. بیشتر از شش میله پرچم سه تا زرد و سه تا شنجرفیاند. از همین سه میله شنجرفی است كه زعفران به دست
میآید. [هر گل سه خامه و سه پرچم دارد كه زعفران از سه پرچم به دست میآید.]
آنگاه که دفتر زندگی گلها بسته می شود، برگها بر ساقه پدید آیند. هر بوته زعفران شش سال پی درپی گل میآورد. در سال نخست
محصول اندك است: در سال دوم هر ده بوته سیگل میدهد. در سال سوم به
بیشترین رشد خود میرسد و پیازها را از خاك درمیآورند. اگر پیازها در همان خاك
بمانند کم کم از میان میروند، هرچند اگر
آنها را درآورند و در جایی دیگر بكارند، ثمر خواهند داد. "
كشتزارهای زعفران سخت بر
جهانگیرشاه تأثیر گذارد و در روزنامه خویش چنین نوشت:1
"فصل گلِ زعفران بود،
از این رو شاهنشاه از شهر عازم پامپور شدند كه تنها سرزمین زعفرانخیز كشمیر است. هر باغچه، هر مزرعه تا
آنجا كه چشم كار میكرد پوشیده از گل بود. ساقه به سمت زمین خم میشود. گلش گلبرگ بنفش رنگ دارد با سه پرچم در درون،
كه زعفران از آنها به دست میآید؛ و این خالصترین زعفران است. اگر رویدادی پیش نیاید، هر سال چهار سد ماند*
یا سه هزار و دویست ماند خراسانی زعفران ازاین سرزمین خیزد.
نیمی ازبرداشت آن دولت و نیم دیگر آن كشتكاران است. هر سیر زعفران ده روپیه
به فروش میرسد، هرچند گاه نرخ اندكی
بالا و پائین شود. رسم بر این است كه گلها
را کشیده به کشتکاران میدهند؛ به خانه برده زعفران را كه همسنگ یك چهارم گلهاست
جدا کرده به ماموران دولت تحویل میدهند و بجای دستمزد نقدی هموزنش نمك میگیرند."
مردم چین باستان زعفران را افزون بر كشمیر به ایران
ساسانی نیز نسبت دادهاند. در Čou šu,2 yü-kin از جمله
فرآورده های پوـ ســـه (Po-se)
(ایران) برشمرده شده است. در كتاب Sui
šu نیز چنین است. 3 در واقع، در ایران زعفران خودروست و
كشت آن باید از دیر باز آغاز شده
باشد. آیسخولوس از پایافزارِ زردِ
زعفرانی داریوش شاه یاد كرده است. 4 زعفران در نوشته های پهلوی نیز آمده
است. (ص 193 كتاب پیش رو). اصطخری و ادریسی در آثار خود در سده دهم بر وجود زعفران
در دربند، اصفهان و فرارود گواهی دادهاند.
5
یاقوت زعفران را محصول اصلی روستای روذآور* در استان جبال، سرزمین ماد
باستان، میداند كه فراوان به سرزمینهای دیگر صادر میشد. 1 ابومنصور آن را
زیر نام عربی زعفران (zafarān)
آورده است. 2 مصرف كنندگان ارمنی زعفران خراسان را بهترین میدانند،
هرچند عرضه آن چنان كم است كه ایرانیان خود ناچارند با بردن
زعفران از قفقاز به این تقاضا پاسخ دهند. 3 به گفته شلیمر،4 بخشی از زعفران ایران
از باكو در روسیه میآید و بخشی دیگر در خود كشور در منطقه قائن كشت میشود، هرچند پاسخگویی به تقاضا را
بس نیست. شلیمر گوید در دو سرزمین
رودزبر (همان روذآور بالا) كه ناحیهای است كوهستانی نزدیك همدان، و كوه
دربند كه نویسندگان پیش از او به كشت زعفران در آنجا اشاره كردهاند، نشانی از زعفران نیافته است.
چه بسا زعفران را بهر كشت از ایران به كشمیر برده باشند. آثار این رویداد را میتوان در نام سنسكریت vāhlīka یافت كه همبرابری
است برای زعفران، به معنای "برخاسته از پهلوا". 5 بوداییان
افسانهای دارند كه گوید ماذیانتیكه (Madhyāntika)،
نخستین مبلغ سخنان بودا در كشمیر، زعفران را در آنجا كاشته است. 5
اگر هم هیچ رگهای از حقیقت در این افسانه نباشد، دست كم گواهی است بر اینكه این
گیاه از خارج به كشمیر وارد شده است. نقش ایرانیان در پراكندن زعفران در سرزمینهای
گوناگون را از نام تبتی "زعفران" میتوان به روشنی دید: kur-kum، gur-kum، gur-gum ، كه میتوان
آن را به سادگی در kurkum یا karkam فارسی یافت و
نه در kunkuma
سنسكریت. 5 تبتیها این واژه را به مغولستان بردند و هنوز میتوان
این واژه را در میان مردمان كلموك در كناره
ولگا شنید. گروهی ریشه این واژه
فارسی (kulkem
پهلوی) را سامی میدانند، karkuma
آسوری، karkōm
عبری، kurkum
عربی؛ هرچند به باور عدهای دیگر
ریشه سامی آن چون و چرا پذیرد. 2 نمی توان سرگذشت زعفران در باختر و اروپا را كه
بسیار درباره آن نوشته اند در اینجا آورد. 3
از بررسیهای بالا چنین برمیآید كه واژه yü-kin که چند معنی دارد ترزبان (ترجمانِ) نوشته های چینی را به درد سر می اندازد. میتوان از دستور كلی سخن راند كه هر گاه yü-kin بر گیاه یا
فرآورده ای چینی دلالت داشته باشد،گونهای از Curcuma [زردچوبه] در
نظر است، هرچند هرگاه در اشاره به هند، هندوچین و ایران به كار رود، چه بسا
مراد Crocus [زعفران] باشد. نام yü-kin
hian ("yü-kin
خوشبو ") با اشاره به كشورهای بیگانه ، گویا کمابیش همیشه دلالت بر زعفران دارد كه عملاً به عنوان
مادهای خوشبو به كار میرفت؛ در حالی كه،
چنانکه خواهیم گفت، همین نام وقتی با اشاره به چین بیاید، به معنای Ccurcuma [زردچوبه]
است. اكنون میتوان این پرسش را طرح كرد كه واژه
yü-kin
از كجا آمده است؟ و معنای اولیه آن چه
بوده است؟ هیرت،4 در سال 1886، yü-kin را همان karkam
("زعفران") فارسی دانست و این باور را در سال 1911 نیز واگوئی 5
و این بار به آوایش باستانی *hat-kam استناد كرد. این گفته از نظر آواشناسی چندان قانعكننده نیست،
زیرا بسیار دور است كه مردم چین برای باز ساختن k در واژه
ای بیگانه حرف h رادر آغازش کار گیرند؛ هرچند نویسه yü
در آوانگاشتها معمولا برابر است با *ut، ud. به هر روی ، این نظریه
در كل جا برای اعتراضهایی سنگین تر دارد.
خود چینیها yü-kin
را نمایانگر واژهای بیگانه نمیدانند؛ در هیچ جا هم نگفتهاند yü-kin فارسی،
سنسكریت یا چیزی از این دست است؛ برعكس، آن را از عناصر زبان خود میدانند. افزون بر این، اگر yü-kin در اصل به
معنای زعفران بوده، چگونه است كه این واژه كه ادعا میشود فارسی است برای نامیدن
جنس Curcuma به
كار رفته كه برخی گونههای آن حتی بومی چین هستند و در هر صورت از مدتها پیش با
آب و هوای آنجا سازگار شدهاند؟ قضیه ساده نیست و نیازبه پژوهشهای دقیق
دارد. بگذارید ببینیم چینیها درباره واژه yü-kin چه میگویند. پلیو1 پیشتر بروشنی، هرچند
کوتاه، موقعیت كلی را با جلب توجه به این واقعیت ترسیم كرده كه در نخستین
سالهای سده دوم ترسائی واژه yü-kin در فرهنگ Šwo-wen به عنوان نام
گیاهی خوشبو آمده است كه مردمان یو (Yü)، یوـ لین (Yü-lin) امروزی در
استان كوانـ سی (Kwan-si)، بهعنوان
خراج پیشكش میكردهاند؛ و از همین جا نتیجه میگیرد كه مفهوم این واژه باید
"طلای یو" باشد كه اشارتی است به رنگ زرد این محصول. در Šwi
kin ču2 چنین آمده است: "سرزمین كویـ لین (Kwei-lin) از دودمان تسین (Ts‛in) در سال ششم دوره یوانـ
تین (Yüan-tin)
(111پ م ) از دوران فرمانروائی فغفور وو از دودمان هان به سرزمین یوـ لین (Yü-lin) تغییر نام یافت. وان مان (Wan Man) آن را به سرزمین یوـ پین
(Yü-p‛in) تغییر داد. یین شائو (Yin Šao) [سده دوم ترسائی ] در کتاب خــــویش Ti li fun su ki گوید :
"در كتاب Čou li
از yü žen از ("مقاما ت متصدی گیاه yü ") سخن
رفته است كه تصدی كوزههای ساغرریزی را دارند و هر وقت ساغرریزی برای آئین قربانی
یا پذیرایی ضرورت یابد، آنان گیاه yü
را با شراب خوشبو č‛an در آمیخته در
ظرف های مقدس ریخته در جایش میگذارند". 1 yü گیاهی است
خوشبو . گل چندین گیاه را جوشانده و آن را با شرابی درمیآمیزند كه از تخمیر ارزن
سیاه به دست آمده و پیشكش ارواح میگردد.
به باور برخی این گیاه همان است كه امروزه yü-kin hian (Curcuma/
زردچوبه) نام دارد؛ هرچند دیگران با این
نظر مخالفاند و میگویند مردم یو آن را پیشكش خراج میكردند و از این راه نام
گیاه را با نام طایفه و سرزمین یو مرتبط
میسازند. " در Šwo wen
توضیح دوم بهتر دانسته شده است. 2 هر دو توضیح منطقی است، هرچند تنها یكی از آن دو میتواند درست باشد. 3 به باور خود من: yü نامی چینی
باستانی است برای گیاهی خوشبو بومی آن سرزمین؛ بدرستی نمی توان گفت این گیاه Curcuma [زردچوبه]
بوده یا جنسی دیگر. 4 معنای واژه به واژه yü-kin "طلای
گیاه yü" است كه
در آن "طلا" اشاره به ساقه
زیرزمینی زرد رنگ آن دارد،5 و yü به چیستی گیاه
در كل و بر این پایه دلالت عینی آن میشود:
"ساقه زیرزمینی yü" یا
"ریشه yü". به هر روی باور ندارم كه نام yü-kin از سرزمین
یا طایفه یو گرفته شده باشد؛ چنین گمانی محال است، زیرا نام- گیاه yü
پیش ازنام سرزمین بوده است. گواه روشن این
مدعا را میتوان درنوشته Šwi
kin ču یافت، زیرا تازه در سال 111پ م
بود كه نام یوـ لین (Yü-lin)
("باغچه گیاه yü" )
پدیدار و از آن پـــس جانشــــین كویـ لیــــــــــن (Kwei-lin) ("باغچه Cinnamomum cassia[دارچین
خطایی]") شد. پس ، گیاه است كه نام خود را به منطقه داده نه منطقه به گیاه.
در این مورد هم همچون بسیاری موارد دیگر، مردم چین علت و معلول را با هم جا به جا
می کنند. اینكه چرا نام این سرزمین به یوـ لین تغییر یافت نیز امروزه روشن شده است.
شاید در دوره هان این سرزمین به
فراوانی گیاهان yü-kin خود بلند
آوازه بوده است هرچند در دوره تسین عنبر در آنجا بیشتر به چشم میآمده تا yü-kin. به هر روی روشن است كه yü-kin ازنامهای راستین و ریشه دار چینی است نه واژهای
بیگانه . مراد از آن گونه ایی Curcuma
[زردچوبه ] بومی است؛ هر چند، چنانکه گفتیم، شاید در دوره فرمانروائی دودمان تانگ گونههای دیگری از این
جنس از خارج وارد چین شده باشد. پس اهل
زبان از لحاظ روانی با واژه yü-kin همان كاری را
كــردهاند كه با واژه yen-či : همچنانکه
نام yen-či
"گُلِ رنگ " را به هر گرد آرایشی یا سرخاب دادند، yü-kin ، "زرد
چوبه" را نیز به هر رنگینه كه همان طیف رنگ زرد را به دست میداد گفتند. چنین شد كه بر زعفران كشمیر و ایران نیز همین
نام نهادند.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////////
زَعفَران یا زفران گیاهی است (نام علمی:
Crocus
sativus)از
تیرهی زنبقیان، سرده زعفران که خواص دارویی و رنگ غذایی دارد.
ویکی
//////////
به عربی زعفران:
الزعفران وهي صبغ أصفر زاهي اللون يضيف
نكهة طيبة للطعام، يُنتَج عن طريق تجفيف مياسم الزهرة وجزء من الأقلام لنبات زعفران
الخريف البنفسجي، الذي يعرف علميا باسم الزعفران السوسني (الاسم العلمي: Crocus sativus).
ما يقرب من 4,000 زهرة يمكن أن تنتج نحو
28 جم من الزعفران التجاري. حيث تنزع المياسم من الزهور المتفتحة، وتجفف في الظل ثم
على شبكة رفيعة أو دقيقة على نار هادئة. وهذه المادة لونها أحمر برتقالي وذات رائحة
نفاذة وطعم مميز، وتحفظ في أوان محكمة لكي لا تفقد قيمتها كمادة ثمينة.
للزعفران رائحة طيبة ولكن مذاقه مر. يستخدم
في الطهي ليكسب الطعام نكهة طيبة، كما يُستخدم في تلوين الحلوى، ويستخدمه الناس في
أوروبا والهند لتتبيل أنواع من الطعام.
محتويات [أظهر]
الاستعمالات الطبية[عدل]
الجزء الفعال في الزعفران هو عبارة عن
ميسم الزهرة (أعضاء التلقيح) التي تنزع من الزهور المتفتحة بدقة متناهية، وبأيدي أشخاص
ذو خبرة وفن في التقاطها وتجميعها. وتجفف في الظل ثم على شبكة رفيعة أو دقيقة على نار
هادئة. تحتوي المياسم على زيت دهني طيار ذي رائحة عطرية ومواد ملونة. وهذه المادة لونها
أحمر برتقالي، وذات رائحة نفاذة، وطعم مميز. وتحفظ في أوان محكمة لكي لا تفقد قيمتها
كمادة ثمينة.[1] لكن اليوم مع انتشار الأدوية لم يَعد له قيمة طبية كبيرة، وهذا عدا
عن أن الكثيرين يشككون أصلا بما إن كان له فائدة طبية. ولذلك فقد أصبح استخدامه كدواء
مُقتصراً على الأوساط الشعبية. يستخدم الزعفران باعتباره دواء عشبي طارد للريح (تشنجات
وانتفاخ البطن)،استخدم الاربيون في العصور الوسطى الزعفران لعلاج التهابات الجهاز التنفسي
والاضطرابات مثل السعال ونزلات البرد والحمى القرمزية والجدري والسرطان ونقص الأكسجين
والربو وكان للزعفران اهداف أخرى تشمل اضطرابات الدم والارق والشلل وامراض القلب واضطرابات
المعدة والنقرس والنزيف الرحمي المزمن واضطرابات العين. والمصريون القدامى استعملوه
كمنشط جنسي. منع الميثانول من تحديد الزعفران بمعدلات مرتفعة هذا يحدث عن طريق تبرع
بروتون قوي ppph
من قبل اثنين من الزعفران النشيطة وهكذا بتركيزات من 500 جزء من المليون
و 1000 واظهرت الدراسات الكروسينية تحييد 50٪ و 65٪من Radicals على التوالي عرض
SAFMAL اقل معدل من الكروسيين
ولكن هذه الخصائص تعطي مقتطفات الزعفران يستعمل كمعامل مضاد للاكسدة في مجال المنتوجات
الدوائية ومستحضرات التجميل وكمكمل غذائي. رغم هذا كله فان الزعفران مادة قاتلة فقد
اظهرت دراسات عديدة اجريت على حيوانات المختبر ان 50D من الزعفران أو الجرعة المميتة أو جرعة 50٪تموت هذه الحيوانات من جرعة زائدة وهي
20.7 غ/كغ. كما ان الزعفران يعتبر كذلك مضاد للاكتئاب
///////////
به دیوهی (مالدیوی):
ކުކުން(އިނގިރޭސި ބަހުން: Saffron)އަކީ ކުޑަވަރެއްގެ ގަހެއްގައި އަޅާ މީރުވަސް ދުވާ މަލެއްގެ ކަރުގަނޑެވެ. އެހެންގޮތަކަށް ބުނާނަމަ މިއީ ކުކުން ގަސް(ސައިންޓިފިކް ނަން: Crocus sativus)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: saffron crocus)ގައި އަޅާ މަލުގެ ކަރުގަނޑުއެވެ. ކުކުން ހިއްކީމާ ހުންނާނީ ރަތް ރީނދޫ ކުލައެއްގައެވެ. މިއީ ކާއެއްޗިއްސަށް ލާށާއި، ބޭހަށް ބޭނުންކުރާ އެއްޗެކެވެ. ފިނިފެން އަދި ކުކުން އަޅައިގެން ފަންޑިތަވެރިން ތަށިލިޔަން ދަވާދު ވެސް ތައްޔާރުކޮށް އުޅެއެވެ. ކުކުންގައި ހުންނަނީ ހިތި ރަހައެކެވެ. އަދި ކުކުންގައި ތަފާތު ކެމިކަލްތައް އެކުލެވިގެން ވެއެވެ. އޭގެތެރޭގައި ޕައިކްރޯކްރޯސިން، ކްރޯސިން، ސަފްރަނަލް، އަދި ކެރޮޓިނައިޑް ފަދަ މާއްދާތައް ހިމެނެއެވެ.
////////////////
به بهاسای اندونزی:
Kuma-kuma
atau safron (saffron) adalah nama untuk rempah-rempah dari bunga Crocus sativus
("bunga pacar"), sekaligus nama umum untuk tanaman Crocus sativus
dari marga crocus famili Iridaceae.
Bunga
kuma-kuma memiliki tiga kepala putik (stigma) yang terletak distal terhadap
daun buah. Bagian tangkai putik, yang menghubungkan stigma dengan bagian bunga
paling dalam, sering dikeringkan dan disebut safron yang dipakai sebagai bumbu
masakan dan bahan pewarna.
/////////
به عبری زعفران:
זעפרן (ספרן[1] או ספרון[2]) הוא תבלין המופק מהצלקת של פרח הכרכום התרבותי (Crocus sativus Linnaeus),
מין בסוג כרכום השייך למשפחת האירוסיים.
מוצאו הידוע של הזעפרן הוא צפון הודו (קשמיר), ומשם נדד והגיע גם לארצות ערב ולאירופה.
תבלין הזעפרן נמכר בצורת אבקה או בצורתו המקורית, שהיא חוטים כתומים-חומים. מקור השם מהמילה אספר (أَصْفَر), כלומר צהוב בערבית, ומכאן נגזר שם התבלין (זעפרן - زَعْفَرَان).
הזעפרן נחשב ליקר שבתבלינים, כאשר מחיר גרם אחד באיכות גבוהה של זעפרן עשוי להגיע לכ-65 דולר. מחירו הגבוה של תבלין זה נובע מהקושי הרב בהפקתו, מאחר שכל פרח ממנו מופק התבלין פורח פעם אחת בשנה בלבד, בכל פרח ישנן שלוש צלקות והן נקטפות אך ורק באופן ידני. להפקת חצי ק"ג של התבלין היקר נדרשים כ-35,000 עד
100,000 פרחים. הפריחה מתרחשת בחודשים אוקטובר ונובמבר וגשם עלול להזיק לפרחים.
///////////////
به پنجابی کیسر:
کیسر اک بوٹا، اسدے پھل تے پھل دے اک حصے دا ناں اے - کیسر دیی جڑ پیاز جیءی ہوندیی اے اس دا پھل سوھناہوندا اے اس پھل دا کیسری رنگ والا حصے داشمار دنیا دے سب توں قیمتی مصالیاں وج ہوندی اےاے کھانیاں نوں خوبصورت تے ذائقے دار بناندا اے تے اے رنگنے وچ وی استعمال ہوندا اے۔
///////////
به پشتو گنگو:
گنگو (په عربي: زعفران، په انگرېزي: Saffron) يو ډول مساله ده چې د درملو او خوړو په توگه کارېږي. په عربي يې هم زعفران بولي. گنگو نن سبا په افغانستان
کې هم تولیدیږې چې د افغانستان په لویدیزو ولایاتو کې لکه هرات کې کرل کیږي او صادرات لري او د کوکنارو نعم البدل
هم کیدای شي.
///////////
به اردو زعفران:
زعفران (انگریزی:
Saffron) کا
دوسرا نام کیسر ہے۔ کیسر کشمیر سے آیا ہے جہاں اسکی کاشت عام اور کاروباری پیمانے پر ہوتی ہے اور اسکی وجہ سے وادی کشمیر اسکے رنگوں میں کھو جاتی ہے۔ کیسر پودے کے علاوہ انسانی نام کے طور پر بھی استعمال ہوتا ہے۔ کیسر ہمارے گیتوں اور محاوروں میں رچا ہوا ہے۔ پنجابی گیت: چنی کیسری تے گوٹے دیاں تاریاں اسکی عام مثال ہے۔
زعفران کا پودا پیاز سے ملتا جلتا 45 سنٹی میٹر لمبا ہوتا ہے۔ تجارتی زعفران پھولوں کے خشک حصوں پر مشتمل ہوتا ہے۔ یہ دنیا کی قیمتی تین بوٹیوں میں سے ایک ہے۔ زعفران کا استعمال انگریزی ادویات کی
بجائے دیسی ادویات میں زیادہ ہوتا ہے۔ زعفران میں ایک لازمی نباتاتی تیل ہوتا ہے جو تارپین، الکوحل اور ایسٹرز پر مشتمل ہوتا ہے۔ اس کے دیگر اجزاء میں کیروسین اور پکروکروسین شامل ہیں۔
///////////
به ترکی استانبولی سفران:
Safran (Crocus sativus), süsengiller (Iridaceae) familyasından, sonbaharda çiçek açan,
20–30 cm boyunda, çiğdem (Crocus) cinsinden soğanlı bir kültür bitkisi ve bu bitkiden elde edilen baharat. Bitkinin yaprakları şeritimsi, mor çiçekleri üç tepeciklidir. Çiçeği
ve tepecikleri bitkiye bağlayan yaprak sapı da
dâhil olmak üzere erkek organları kurutularak özellikle gıda boyası ve tat verici olarak kullanılan
safran bitkisi daha çok İspanya, Fransa, İtalya ve İran'da yetiştirilir. Türkiye’de ise safran Safranbolu’da üretilmektedir. Ağırlığına göre
dünyanın en pahalı baharatı, (bir gramı 5 ile 6 € arası),[1][2] olan safranın anavatanı Güneybatı Asya’dır.[2][3]Yetiştiriciliğine ilk olarak Yunanistan civarında başlanmıştır.[4] Yarım kilogram safran 80.000
çiçekten çıkarılabilir. Kendi ağırlığının 100.000 katı suyu sarı renge boyar.
//////////
Saffron
From Wikipedia, the
free encyclopedia
|
It has been suggested
that Saffron (use) be merged into this article. (Discuss) Proposed since January 2016.
|
Delicate saffron
threads, plucked from flowers and dried
Saffron (pronounced /ˈsæfrən/ or /ˈsæfrɒn/)[1] is a spice derived from the flower of Crocus sativus, commonly known as the "saffron crocus". Saffron crocus grows to
20–30 cm (8–12 in) and bears up to four flowers, each with three
vivid crimson stigmas, which are the distal end of a carpel.[2] The styles and stigmas, called threads, are collected and dried to be used
mainly as a seasoning and colouring agent in food. Saffron, long among the world's most
costly spices by weight,[3][4][5] is native to Southwest Asia[4][6] and was probably first cultivated in or near Greece.[7]As a genetically monomorphic clone,[8] it was slowly propagated throughout much of Eurasia and was later brought to parts of North Africa, North
America, and Oceania.
Saffron's taste and iodoform or hay-like fragrance result from the chemicals picrocrocin and safranal.[9][10] It also contains a carotenoid pigment, crocin, which imparts a rich golden-yellow hue to dishes and textiles. Its recorded history is
attested in a 7th-century BC Assyrian botanical treatise compiled under Ashurbanipal,[11]and it has been traded and used for over four millennia. Iran now accounts for approximately 90% of the world production of
saffron.[12]
* واحد وزن برابر با 045/0 گرم.
1. پلینی نیز میدانست كه در هیچ چیز به اندازه زعفران نادرستی نمیشود (adulteratur nihil
aeque-xxi, 17, § 31).
ویدهمان (E. Wiedemann, Sitzber phys-med. Sez. Erl., 1914, pp.
162, 197) با بکار گیری
منابع عربی به مسئله نادرستی در زعفران پرداخته است. به گفته وات (Watt, Commercial
Products of India, p. 430) زعفران
گرانتر از آن است كه چندان مصرفی در هند داشته باشد،اما در آئین ازدواج شاهزادگان
و در نمایش جایگاه طبقاتی توانگران بکار آید.
1. بـــــــــا تــــوجه به تــــــــعریف نـــــادرستی كه ایتل (Eitel, Handbook of
Chinese Buddhism, p. 80) از kunkuma به دست داده، آوردن این
نام در اینجا بیجا نخواهد بود. واژههای سنسكریت kāvera (’’زعفران‘‘) و kāverī (’’زردچوبه‘‘) نمایانگر در
آشفتن این دو نام نیست، زیرا هر دو از نام
محل فروش این مواد یعنی كاورا (Kavera) برگرفته شدهاند
كه همان خاوریس (Chaveris) بطـــــــــــــــلمیوس و كابر (Caber) كوسماس است (نک: MacCrindle, Christian
Topography of Cosmas, p. 367).
2. شگفت
است كه موسی خورنی مورخ، ارمنی، كه در میانه های سده پنجم مینوشت، مشك، زعفران و پنبه را از محصولات چین دانسته است
(Yule, Cathay, Vol. I, p. 93). در آن روزگار در چین پنبه تولید نمیشد؛
كشت زعفران هم در چین در آن دوره به هیچ روی پذیرفتنی نیست.
3. برتشنایدر (Chinese Recorder, 1871, p. 222) مدعی است
زعفران در پكن كشت نمیشود، اما چنین می نماید که در دیگر سرزمین های چین در سطح وسیع می کارند. من در این مورد هیچ نمیدانم و هیچگاه در مورد
كشت زعفران در چین نه چیزی دیده و نه شنیدهام و تا آنجا كه میدانم، هیچ متن
چینی مؤید این معنا نیست.Crocus sativus در کتاب بـــــــــــــــزرگ فـــــــــــــوربز
و هـمــــــزلی:
F.
B. Forbes and W. B. Hemsley, (An Enumeration of All the Plants Known From
China Proper,
که مندرجات جلدهای 23، 26 و 36 پژوهشنامه Journal of the Linnean Society را تشکیل می
دهد كه جامعترین منبع علمی گیاهشناسی چین
به شمار میرود) نیامده است. انگلر
(
Hehn, Kulturpflanzen, p.270)گوید Crocus
sativus در چـــــــــین كشت میشود. وات (Watt,
Dictionary, Vol, II, p. 593) از زعفران چـــــــین كه به هند صادر میشد سخن گوید . نكته بسیار گیرا این كه ماركو پولو زعفران را در چین نیافت،
اما گزارش میكند كه در ایالت فوـ كیین (Fu-kien) ’’گونه ای مـــــــــــــــــیوه مانند زعفران [دارند] كه درست چــــــــــــون
زعــــــــــــــــــــــــــــــــــفران کاربرد
دارد.‘‘ (Yule, Marco Polo, Vol. II, p. 225).
ممكن است، همچنان كه یول به پیروی ازفلوكیگر (Flückiger)
گفته ، این گیاه Gardenia florida
باشد كه در چین میوه آن رابکار رنگرزی برده رنگ زرد زیبایی از آن گیرند. از
سوی دیــــــــــــــــگر، در Pen ts‛ao kan mu ši i (Ch. 4, p. 14b) در
بازنمائی گونه ای ’’زعفران
بـــــــــــــــومی" ( t‛u hun hwa در مقابل ’’گل
قرمز تبتی‘‘یا زعفران راستین ) به پیروی
از فرهنگ جغرافیایی دنبالهدار فوـكی ین آمده است: ’’در مورد زعفران بومی، باید گفت بلندای بزرگترین نمونهها به هفت تا هشت پا می رسد.
برگـــــــها مانند برگهای p‛i-p‛a (Eriobotrya
japonica) است اما كوچكتر و بی كرك. در پاییز گلی سفید آرد چون دانه
ذرت (su-mi ، Zea mays). در فوـچو (Fu-čou) و نانـنــــــــنـ
چو (Nan-nen-čou) [یان-کیان (Yan-kian) امروزی واقع در كوانـتون (Kwan-tun)] در دامنه های بیابانی میروید. گونهای كه در فوـچو میروید
خزندهای است زیبا، چون fu-yun (Hibiscus mutabilis/
خطمی گلسرخی) كه رویش سبز و زیرش سفید است و ریشهاش چـــــــــــون
ریشه (Pachyrhizus
thunbergianus) ko. این گیاه در قرابادین [ از فارما کوپه یونانی. م.] بکار رود و
برای این منظور آن را خوب کوبیده و شبی را در آبی كه در آن برنج شستهاند میخیسانند؛
سپس شبی دیگر در آب خالص خیسانده میکوبند: اینک دارو آماده تجویز است.‘‘ این گونه شناسایی نشده است، اما
بسا که همان شبه زعفرانی باشد كه ماركو پولو به وجود آن در فوـكیین اشاره كرده
است.
2. بسنجید با: Watters, Essays on the
Chinese Language, p. 348. به هر روی
این آوانگاشت برخلاف گفته واترز ثابت نمی کند كه ’’این محصول نخستین بار یکراست
از ایران وارد چین شد یا دستكم بیواسطه از راه بازرگانان ایرانی به چین رسید. زعفران
واژهای است كه از به فارسی در آمده و دور نیست كه بازرگانان عرب آن را به چین هم برده باشند.
3. نخستین
بار اعراب زعفران را به اسپانیا بردند و azafran اسپانیولی، açafrão یا azafrão پرتغالی، safrão هند و پرتغالی، zafferano ایتالیایی، safran فرانسوی، safrán رومانیایی همه از واژه
عربی زعفران بر خاسته اند. همین ریشه عربی (اَصفَر ’’زرد‘‘) خاستگاه واژههای
رومیایی همبرابر با safflow، (Carthamus tinctorius)
safflower [گل رنگ]
ماست: مثل azafranillo و alazor اسپانیولی؛ açafroa پرتغالی؛ asforo ایتالیایی؛ safran فرانسوی؛ zavhran ارمنی كهن، zafran ارمنی امروزی؛ safran روسی؛ sakparan اویغوری.
4. نباید فراموش کرد این نام چیزی بیش ازآنچه امروز در کفتگو بکار می رود
نیست ، اما در نوشته های باستانی hun hwa نه به معنی ’’زعفران‘‘
كه به معنی ’’گل رنگ‘‘ (Carthamus tinctorius) است؛ نک ص 334 كتاب پیش رو .
1. به گفته
لوریرو (Loureiro, Flora Cochin-Chinensis,
p. 9) ، Curcoma longa در
هندوچین به صورت خودرو هست .
2. نه برتشنایدر ، نه استوارت و نه هیچ یك از نویسندگان پیش از آنها
از این نام بیگانه یاد نكردهاند.
3. این نام (نمیدانم به غلط یا درست) به Kaempferia Pundurata داده شده است (Stuart, Chinese Materia
Medica, p. 227). نام دیگر این گیاه p‛un-no
šu (نه mou)، *bun-naاست. اما تا مین (Ta Min) گوید آن Curcuma كه در هاییـ نان (Hai-nan) روید
p‛un-no-šy
است، در حالی كه گونه ای كه در كیانـ
نان (kian-nan) میروید (Curcuma longa) Kian-hwan است. Kaempferia به همان راستهای تعلق دارد كه Curcuma ،
یعنی راسته Scitamineae . به گفته ما
چی (Ma Či) از دوره سونگ،
این گیاه درسیـ ژون و تمامی بخشهای كوانـ نان میروید؛ سمی است و مردم باختر نخست
روی گوسفند می آزمایند: اگر گوسفندان از خوردن آن سرباز زدند، دور میاندازند. p‛un-no چینی، *bun-na، مانند است به آوانگاشت واژه تبتی bon-na، هرچند در زبان تبتی اقونیطون را نیز bon-na میگویند.
7. روشن نیست مقصود Curcuma است یا Crocus؛ هر دو محصول در باختر آسیا
شناخته شده بود. چن تسانكی عقیده دارد كه yü-kin در سرزمین تا تسین گل
رنگ بوده است (نک صفحات آتی ).
1. اصولاً"
نام yü-kin
hian
درست " دلالت بر زعفران دارد. این همان نامی است كه برتشنایدر نتوانست شناسایی كند (Bot.
Sin., pt. II, No. 408)؛ و استوارت (Chinese
Materia Medica. p. 140) مجبور شد
بپذیرد : ’’این گیاه هنوز شناسایی نشده اما
احتمالاً Curcuma نیست.‘‘ این سخن درست است. چند بازنمائی كه از yü-kin hian در دست داریم و بعدتر ارائه شده، راه رابر یكی دانستن این گیاه با
Curcuma میبندد. گیاهشناسان امروزی ژاپن yü-kin
hian (ukkonkō ژاپنی (را برای نامیدن Tuli, pa gesneriana، كه گلی است ژاپنی،به
كار میبرند (Matsumura, No. 3193).
2. برتشنایدر نیز آن را با گیاه سومی یكی دانسته (Chinese Recorder,
1871, p. 222) و تصور كرده
است احتمالاً مراد از آن (Sumbulus moschatus) sumbul بوده است. این نام علمی نادرست است، اما
گویا منظور او ریشه به اصطلاح مشكی Euryangium یا Ferula sumbul بوده كه بویی مشکگونه و
طعمی تند دارد. تنها مبنای این شناسایی را میتوان در این نكته یافت كه یكی از
مترادفهایی كه در گیاهنامهها برای yü-kin hian داده شده، ts‛ao še hian (’’مشک نباتی‘‘) است؛ روشن
است که خود این نام بازنمائی نشده است. روشن است كه زعفران هیچگاه بوی مشگ نمیدهد؛
و بی گمان مراد از ts‛ao še hian زعفران نبوده
و آن را بنادرست در اینجا آوردهاند. همچنین در Tien hai yü hen či (Ch. 3, p. 1b؛ نک ص 238 كتاب پیش رو) yü-kin hian با ts‛ao še hian یكی دانسته و اضافه شده
كه آن ریشه مانند زنجیل است و اگر به شراب
اضافه شود رنگ آن را زرد میکند. در اینجا بی گمان مقصود گونه ای Curcuma است.
1. p. 8
و ch. 24 (بسنجید با
خاستگاه ظروف چینی [این بخش برگردان نشده
چون در متن اصلی نبوده است] و ص 258 کتاب پیش رو.
’’ورس طَلّی است برگیاه افتد اندر بادیه،
رنگش زرد باشد عطری، زنان عرب جامه بدو رنگ كنند...‘‘ ابنبیهعنالحقایق
الادویه. ابومنصور موفق هروی،دانشگاه تهران،ص 134،ص 338. ظاهراً
برگردان آخوندف دقیق نیست.
1. wars عربی را (Watt, Dictionary,
Vol. III, p. 400) Flemingia congesta و (ibid, Vol. V, p.
114) Mallotus philippinensis نیز دانستهاند.
كل قضیه بسیار مغشوش است و این اغتشاش را بیش از همه فلوكیگر و هانبوری دامن زدهاند:
F lückiger and itanburg, Pharmacographia,
p. 573;
نیز بسنجید با G. Jacob, Beduinenleben, p. 15 وArab Geographen ، اما جای گفتگوی آن
اینجا نیست. بازنمائی درخت yü-kin در متن چینی با هیچیك از این گیاهان نمیخواند.
این كتاب را یائو سهـ لیین (Yao Se-lien) در نیمه نخست سده هفتم
میلادی با بکار گیری اسناد از دودمان لیانگ، كه از سال 502 تا 556 فرمانروائی میكرد، گرد آورده است.
3.
S. Julien, Mémoires sur les contrées
occidentales, Vol. I, pp. 40, 131; Vol. II,
p. 187 (Story of the Saffron-Stūpa, ibid., Vol. I, p. 474; or S. Beal, Buddhist
Records, Vol. II, p. 125); W. W. Rockhill, Life of the Buddha, p. 169; S. Lévi, Journal
asiatique, 1915; I, pp. 83-85.
“Floret
vergiliarum occasu paucis diebus folioque florem expellit. Viret bruma et
colligitur; siccatur umbra, melius etiam hiberna.”
این متن در Pen ts‛ao kan mu (Ch. 14, p. 22) به
نقل از از سالنامههای تانگ آمده است. لی شیـ چن گوید این سخن با باز نمودی که در Nan čou i wu či آمده همخوانی دارد جز در مورد رنگ گل كه احتمالاً علت گمان وجود چندین
گونه از این گیاه بوده است؛ در این مورد یکسره حق با اوست. در واقع هم گلهای این
گیاه رنگهای بسیار متنوع دارند. ارغوانی، زرد، سفید و رنگهای دیگر. وودویل (W. Woodville, Medical Botany, Vol. IV, p. 703) Crocus را چنین بازنمائی میكند:. ’’ریشه آن پیاز دار و پایاست؛ گلها پس
از برگها و در فاصلهای بسیار كم از زمین روی ساقهای باریك و گوشتی ظاهر میشوند؛
برگها بالاتر از گلها میروند،. باریك و سادهاند و از قاعده ساقه در میآیند،
رنگ آنها سبزپررنگ است با خطی سفید در وسط و پایه همه برگها با پایه گلها در یك
غلاف پوستهای جای دارند. گلها بزرگ و به رنگ آبی مایل به ارغوانی یا بنفش یاسیاند:
جام گل از شش گلبرگ تشكیل شده كه تقریباً بیضوی و هماندازهاند و لبههایشان به
سمت داخل برگشته است. گلها سه میله پرچم دارند كه كوتاهاند و مخروطی و بساك آنها
دراز و قائم و زردرنگ است. گیاهک مدور است و خامه باریكی از آن خارج میشود كه به
سه كلاله دراز پیچیده از پهنا به رنگ زرد پررنگ ختم میشود. تخمدان مدور،سه لُبی،
سهخانهای و سهتیغهای است و چندین دانه گرد در آن جای گرفته است. در شهریور و
مهر گل میكند.‘‘
3. Kiu T‛an šu,
Ch. 221 b, p. 6; 198, pp. 8b, 9; T‛an šu, Ch. 221A, p. 10b; cf.
Chavannes (Documents sur les Tou-Kiue occidentaux, pp. 128, 150, 160,
166);
شاوان این گیاه را بنادرست Curcuma longa [زردچوبه] دانسته است.
5. نوشته ای كه لیشیـچن در آن این نام را
می آورد به روشنی نشان میدهد كه او فرق Crocus [زعفران] و Curcuma
[زردچوبه] را به خوبی تشخیص میداده است؛ زیرا در ادامه گوید : ’’č‛a-kü-mo ماده خوشبوئی است كه از گل yü-kin (Crocus) به دست میآید، اما هر چند نامش با ریشه (Curcuma)
yü-kin كه در حال حاضر به كار میرود یكی است، این دو گیاه با هم فرق
دارند.‘‘
نیز
بسنجید با مشاهدات ماركوپولو (Yule's edition, Vol. II, p. 286) مبنی بر اینكه به صورت میمونهای كاهآكند در
جاوه زعفران میمالیدند تا ظاهری مانند
مردم پیدا كنند.
maund
*: واحد وزن در هند
و نقاط دیگری در آسیا که بسته به محل بسیار متفاوت است. در هند بین 11 تا 37.4
کیلوگرم است که دومی نانه دولتی است. م.
* «در نیمه راه بین همدان و نهاوند رستاق
روزآور است كه رستاق بزرگی بود و در آنجا زعفران زراعت میگردید. شهر بزرگ این
ولایت كرج روزآور بود» (لسترنج به نقل از حمدالله مستوفی، جغرافیای تاریخی
سرزمینهای خلاقت شرقی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373، ص 213).
نیز، نک:
G.
Ferrand, Textes relatifs à l'Extrême-Orient, Vol. II, pp. 618, 622.
شاردن (Chardin, Voyages en Perse, Vol. II, p. 14) حتی گوید كه زعفران ایران بهترین زعفران جهان است.
فزون بر Kurkum، در فارسی kākbān و kāfiša نیز هست به معنی ’’زعفران دلِ گل‘‘. واژه ارمنی باستان K'rk'um را وام گرفته از Kurkemā سریانی میدانند (Hübschmann,
Armen. Gram., p. 320).
3. درباره زعفران در میان اعراب، نک : Leclerc, Traité des simples, Vol. II, pp. 208-210 .
به طور كلی، بسنجید با: J. Bechkmann, Beyträge
zur Geshichte der Erfindungen, 1784, Vol. II, pp. 79-91
(که به انگلیسی نیز برگردان شده است)؛
Flückiger and Hanbury, Pharmacographia,
pp. 663-669; A. de Candolle, Géographie botanique, p. 857, and Origin of Cultivated Plants, p. 166;
Hehn, Kulturpflanzen (8th ed.), pp. 264-270; Watt, Dictionary,
Vol. II, p. 592; W. Heyd, Histoire du Commerce
du levant, Vol. II, p. 668, etc.
2. این كتاب تفسیری است بر Šwi kin، كه كتابی است رسمی درباره آبهای جاری، و
گویند سان كین (San K‛in) در دوره
زمامداری دودمان هان متأخر آن را نوشت ، اما در واقع در سده سوم شرح و بسط یافت.
این تفسیر كار لیتائوـیوان (Li Tao-yüan) است كه در
دوره هو وی (Hou Wei) میزیست و در
سال 527 م درگذشت (زندگینامه او در منابع زیر آمده است: .(Wei šu, Ch. 89;
Pei si, Ch. 27 درباره
تصحیحات و چاپهای گوناگون این کتاب، رك:
Pelliot,
Bull. de l'Ecole française, Vol. VI, p. 364, note 4.
2. در چاپ قدیمیتر این کتاب صورت yü-kin ذكر نشده و yü كهن به تنهایی آمده است.
تنها در Fan yi min yi tsi (Ch. 8, p. 10b) است كه (به گمانم، به
خطا) كاربرد yü-kin به کتاب Šwo wen نسبت داده شده است.
3. لی شیـچن (Li Ši-čen) گوید كه سرزمین
یوـ لین در دوره هان متشكل بوده است از سرزمین مردم چو (čou) امروزی در استان سون (Sün) ، لیو (Liu) ، یون (Yun) و پین (Pin) از استان كوانـ سی (Kwan-si) و كوایـچو (Kwei-čou) و برپایه Ta min i t‛un či، yü-kin hian كه در اینجا از آن سخن
رفته است (یعنی Crocus/ زعفران)،
تنها در سرزمین لو چن (Lo-č'en) در لیوـچو فو (Liu-čou fu) (كوانـ سی) به عمل میآمده، حال آنكه در واقع
باید از آن Curcuma [زردچوبه] را
برداشت كرد.
4. این عقیده هم هست كه yü باستانی گیاهی بوده
مانند lan، از تیره ثعلبیان (نک: P‛i ya نوشته لو تیین Lu Tien و T‛un či از چن تسیائو (Čen Tsiao).
“Le curcuma est une
racine bulbeuse et charnue, d'un beau jaune d'or.”