زاج
بفتح زا و الف و جیم معرب از زاک فارسی است
ماهیت آن
از معدنیات است و اقسام می باشد و غیر شب است و سفید و سرخ و زرد
و زرد آن منقلب بسبز می کردد و سفید آن را قلقدیس و شوغار و زرد را قلقطار و سبز را
قلقند و قلقنت سوری نامند و بشیرازی زاج سیاه
زاج ابیض
بفارسی زاج سفید و بیونانی خلل القیس و بهندی پهتکری نامند
ماهیت آن
چیزی سفید و اندک مائل بزردی و خفیف الوزن و بهترین آن مصری براق
شبیه بزرنیخ بدخشی است که چون در دست بمالند زود ریزه کردد و پاک باشد از آلایش و کوفته
نباشد و آنچه را که خواهند رنک کنند و خوب رنکین صاف یکسان شود اولا در آب محلول آن
تر نموده خشک کرده پس رنک می نمایند و معدن آن اکثر جاها است از آن جمله پنجاب از صوبۀ
لاهور در قصبۀ بهره مشهور بخوش آب و نمک سار ما بین نهر جهناو و رای که معدن نمک است
شرقی آن معدن زاج است و در حین برآوردن مانند نمک اندک نرم می باشد و برسیدن هوا بدان
صلب می کردد
طبیعت آن
در اول سوم کرم و خشک و مائل باعتدال و الطف همه اقسام است
افعال و خواص آن
بسیار قابض و جالی و در جمیع افعال قریب بزاج زرد است و آشامیدن
ثلث درم تا نیم درم آنکه با دو وزن آن نبات سفید نرم سوده کف کنند و بالای آن شیر کاو
تازه دوشیده بقدر نیم آثار هندی که همان مقدار آب داخل کرده باشند نهار بیاشامند و
اکر آن مقدار شیر و آب را بیک دفعه نتوانند اشامید بدفعات بیاشامند و وقت شام نیز همین
مقدار زاج و نبات با شیر و آب بیاشامند و از ترشی و بادی و کوشت پرهیز نمایند و تا
هفت یوم بدستور بعمل آورند جهت رفع قرحۀ کرده و مثانه و احلیل و تحلیل ریاح آنها و
تفتیت حصاه نافع و اکر برای تفتیت حصاه تا پانزده یا بیست یوم بعمل آورند بهتر است
و چون دو جزو آن را با یک جزو اقلیمیا با سرکه سائیده در ظرف سفالی کرده چهل روز تابستان
در آفتاب در زیر سرکین اسپ دفن کنند بغایت تند و جالی می کردد و ازالۀ بیاض غلیظ و
ناخنه می نماید و در ازالۀ کوشت زائد زخمها بیعدیل و اکتحال زاج محرق جهت تنقیۀ چرک
کوشهای چشم و با عسل جهت سطبری پلک آن و نفوخ آن در بینی جهت رعاف و بدستور طلای آن
بر یافوخ با آب کندنا و با قیروطی جهت اکلۀ دهان و بعضی با خمر سائیده بدستور مذکور
می سازند و آن نیکوترین دوائی است برای جرب طلاء و طلای زاج با آب کشنیز جهت حمره و
سلعه و جرب و حکه و خشک ریشه بستن زخمها و ذرور آن جهت قروح خبیثه و نزف الدم همه اعضا
و ورم بن دندان و عضلات حلق و فرزجه و حمول آن با آب کندنا جهت نزف الدم رحم و فتیلۀ
آن با عسل جهت قرحۀ کوش و رفع چرک آن و جهت بواسیر و نواصیر مفید و قطور قلیل محلول
آن در آب باران جهت تنقیۀ بصر و رفع غشاوه رقیق و بیاض و امثال اینها نافع است
زاج احمر
قسمی از زاج سفید مائل بسرخی است و جوف آن سیاه و با تجاویف و ثقبها
و با زهومت و غلیظتر از سائر اقسام و در جمیع افعال مانند آنها است و از ان آنچه صیقلی
و بنفش است ضعیف تر و شیخ الرئیس در قانون نوشته که اطبای قبل ما و اطبا در زمان ما
تجربه نموده اند که آشامیدن یک درم زاج سرخ بلخی موی سفید را می ریزاند و بجای آن موی
سیاه می رویاند و لیکن شخص قوی المزاج مرطوب متحمل آن خواهد شد زیرا که بسیار قوی است
زاج اخضر
یعنی زاج سبز بهندی آن را هیراکسیس نامند
طبیعت آن
کرم و خشک تر از سائر اقسام و سوختۀ آن لطیفتر و احراق آن برای
تلطیف آنست
افعال و خواص آن
محرق و اکال آشامیدن یک درم سوختۀ آن جهت رفع سمیت فطر و با عسل
جهت اخراج کرم معده و حب القرع و با آب مقئ قوی است و چون صاحب بنیۀ قوی مرطوب از ان
بنوشد موی سفید آن ریخته بجای آن موی سیاه بروید و مجرب دانسته اند و لیکن چون بسیار
خشک و بغایت مضر رئه است ترطیب بسیار باید نمود و قطور آن در بینی با آب جهت قطع رعاف
و تنقیۀ دماغ از رطوبات و در کوش جهت درد کوش بارد آن و چون آن را سوخته و با سورنجان
ممزوج کرده در زیر زبان کذارند جهت ضفدع و اکلۀ دهان و قلاع آن و در بینی جهت اکلۀ
و قروح آن و بدستور طلای آن بتنهائی جهت اکله دهان و بینی و ضفدع زیر زبان و بواسیر
الانف و نزف الدم جراحات مضر جراحات عصبانی و زیاده از یک درم آن کشنده است
زاج اصفر
یعنی زاج زرد که بهندی کسیس نامند
ماهیت آن
بهترین اقسام زاجات و افضل آن ذهبی و درخشندۀ آنست
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک سوختۀ آن لطیفتر بخلاف سائر املاح که از احراق
قویتر می شوند و مغسول آن را حدت کمتر
افعال و خواص آن
آشامیدن آن جهت قتل و اخراج اقسام کرم معده و تحلیل ورم و صلابت
طحال مؤثر و غرغرۀ اقسام زاج با سرکه جهت زلوی در حلق مانده مجرب و چون دو جزو آن را
با یک جز و اقلیمیا با سرکه سائیده در ظرف سفال کرده چهل روز در تابستان در آفتاب و
در زمستان در زیر سرکین اسپ دفن کنند بغایت تند و جالی می کردد و ازالۀ بیاض غلیظ و
ناخنه می نماید و در ازالۀ کوشت زائد زخمها بیعدیل و در رنک کردن موی موثر مقدار شربت
آنکه بی خطر باشد تا یک دانک و زیاده بر ان خطرناک مصلح آن قئ کردن بشیر تازه دوشیده
و روغن تازه و کره و شکر و ترطیب بدن بدل آن زنکار است و فولاد جوهردار را بعد از تصقیل
و تصفیه بدان جوهر می دهند
زاج الاساکفه
بفارسی زاج کفشکران و بهندی کسیس نامند و کویند زاج سیاه است و
بیونانی مالیطرنا و ملیطرنا کویند
ماهیت آن
قسمی از زاج ابیض است کثیر الارضیه و چون آب بآن برسد سیاه می شود
طبیعت آن
مانند سائر اقسام و قابض تر از سائر
افعال و خواص آن
قابض و جالی و جهت درد دندان و حرکت آن و سیاه کردن موی و با آب
جهت جوششهای رطبه و حقنۀ آن با خمر جهت عرق النسا و لطوخ آن با آب جهت بثور لبنیه نافع
و داخل ادویۀ مسودۀ موی کرده می شود
زاج المقطر
و قاطر نیز نامند
ماهیت آن
از جنس زاج اخضر است که ماهیت لطیف آن در زمین معدن منعقد می کردد
و بهترین اقسام است امتحان آن آنست که چون بر فولاد بمالند برنک مس کردد
زاج الجامد
از جنس زاج اخضر است که در ظاهر معدن رطوبت زاجیه منجمد شده باشد
زاج المطبوخ
نیز از جنس زاج اخضر است که با خاک مخلوط می باشد آن را با آب می
جوشانند تا منجمد کردد و بهیأت
مهره نرد بریده استعمال می نمایند و از خوردن اقسام زاجات سرفه
مودی بسل و قروح اعضای باطنی و امعا و سحج عارض می کردد علاج آن آشامیدن شیر تازه دوشیده
و کرۀ تازه با شکر و شربت زوفا و مانند آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
زاج. (alum) نام های
محلی:
زمه( مشهدی) ، زی(
ترکی)، زمج(افغانی)، شیب( ارمنی)(قلقطار، قلقد یس، نحاس)
طب سنتی در ایران
در دهه اخیر همراه با نام گیاهان دارویی شناخته شده در صورتی که طب سنتی ایران شامل
ادویه طب سنتی است و تنها گیاهان نیست و ادویه
طب سنتی شامل( معدنی، حیوانی، گیاهی ) است.
گوشه ای از این اقیانوس
بی کران، معدنی ها می باشند که زاج ها با متجاوز از 25 نوع یکی از این مواهب هستند.
زاج نیز همچون برخی
گیاهان از ادویه ضد عفونت می باشد به دلیل آنکه دارای مواد قابضه می باشد. جسمی معدنی
بلوری و در اثر تاثیر مواد معدنی به رنگ های متفاوت دیده می شود.
انواع:
متجاوز 25 نوع موجود
می باشد.
به علت کثرت انواع
مشهورترین آنها را بیان می شود. زاج سفید(شوغار)، احمر، اخضر، اصفر، اسود، سرخ و سیاه(رنگ
رزان و کفشگران)، زاج الاساکفه،مقطر، جامد، مبطوخ، بلوری،قبرسی، لاری، رومی، روش، شرقی،
انگلیسی، شیری، پاریسی(قلقند، قلقنت سوری، شیرازی)
انتشار:
از انواع زاج چنین
بر می آید که در اکثر نقاط جهان موجود می باشد اما در کشور ما از مشهورترین مکان ها
زاکان، قزوین، طارم و زاگون تهران می باشد و اگر در جاده هراز در منطقه آب اسک توقفی
نموده باشید.آب جاری این منطقه آب زاج می باشد که رسوبات آن در رودی کوچک به وضوح نماینان
و حوضچه ای کوچک آب زاج نیز هنوز در این مکان جهت کسانی که دچار مشکل پوستی هستند قابل
استفاده می باشد.
اجزاء:
زاج سفید خفیف الوزن(
سبک وزن ) بهترین آن مصری براق مانند زرنیخ بد خشی است که در دست زود ریز می شود و
غالباً جسمی بلوری با مزه کس و ظاهری مانند نمک سنگ و نمک ترکی دارد.
مواد متشکله زاج:
زاج ها دارای مواد
فلزی گوناگون می باشند سفید آن دارای حامض کبریتیک (اسید سولفوریک) ، اکسید اول آهن
و آب سولفات پتاسیم، آلومین می باشد.
زاج سبز:
دارای سولفات آهن،
زاج کبود یا کات کبود دارای سولفات مس.
طبیعت:
انواع زاج سبز دارای
مزاج در سوم گرم و خشک مایل لطافت و زاج سفید از همه نوع آن لطیفتر است.
زاج زرد:
در سوم گرم و خشک
بر عکس املاح که در سوختن غلیظ می شود، زاج سبز در سوختن غلیظ می شود، زاج سبز در سوختن
لطیف می شود.
افعال و کاربردهای
زاج در طب سنتی ایران: قابض (جمع کننده اندام)، جالی (پاک کننده) است.
اندام سر: رفع عرق
ریزی پیشانی و صورت
موی سر: به گفته شیخ
الرئیس خوردن یک درم (3گرم)(زاج احمر)موی سفید را می ریزاند و بجای آن موی سیاه می
رویاند در افراد مرطوب قوی المزاج مؤثر است.
به علت تجفیف زیاد(
زاج اصفر) برای مو مانند زاج احمر مصرف شود و بایستی آب زیاد مصرف شود.
کرم معده: جهت اخراج
حب القرع( زاج اخضر)
دهان: قیروطی آن جهت
اکله دهان، پاشیدن پودر آن در دهان جهت رفع عفونت
زاج( اصفر) را نرم
ساِئیده با سوزنجان زیر زبان نگه دارند جهت صفدع، اکله دهان، قلاع دهان نافع است
حلق: غرغره جهت عضلات
حلق
بینی: نفوخ آن جهت
رعاف
گوش: تنقیه چرک گوش(
رفع عفونت)- فتیله با عسل جهت قروح گوش( رفع عفونت)
دندان: ورم بن دندان،
درد دندان( زاج الاساکفه)
چشم: با عسل جهت سطری
پلک چشم
شستن با زاج و آب
باران رفع غشاوه رقیق چشم و بیاض می نماید
پوست: ازاله گوشت
زائد، رفع بیاض پوست، ناخنه، جرب، جمره، سلعه، حکه خشک، قروح خبیثه( رفع عفونت)
رفع بریدگی جلدی بوسیله
مالیدن زاج و یا زرور آن.
مالیدن زاج بر جوش
غرور(کاهش جوش)
مثانه: دفع قروح مثانه(عفونت)
کلیه: تفتیت حصاه(
بایستی داروسازی شود)
ضربدیدگی: کماد زاج
و ضماد زاج و نمک جهت دررفتگی عضلات و کوفتگی
بواسیر:جهت بواسیر
و نواصیر مقعد
رحم: حمول آن بهبود
عفونت و ترشحات
ته زن آن بواسطه قبضوت
زاج جمع کننده رحم حمول زاج با آب گندنا جهت نزف الدم رحم (عفونت)
عرق النسا: حقنه زاج(
الاساکنه)جهت عرق النسا.
داروسازی:
در داروسازی به صورت،
غسول، غرغره، مضمضه، کحل، حمول، سفوف، سنون، گرد، لوسیون، پوسیون، حب، نفوخ، ذرور مصرف
دارد.
مضرات زاج:
از خوردن اقسام زاج
سرفه دموی و سل و قروح اعضا با طنی امعا و سجح حاصل می شود.زیاده از 3 گرم زاج ( زرد)
کشنده است.
مصلح زاج:
آشامیدن شیر تازه
دوشیده شده ، کره تازه، شربت زوفا
مانع الجمع( تداخل
و عدم سازش) :
قلیائیات، کربوتاتها،
املاح فلزی، با زاج مصرف نشود.
پادزهر: بی کربنات
دو سود( جوش شیرین)
روش شناخت:
زاج سفید، کاغذ تورنسل
را قرمز می کند و روش شناخت زاج مقطر با مالیدن به فولادی رنگ فولاد مسی می شود.
حیوانات:
از دود دادن زاج موش
و مگس گریزان هستند، مالیدن محلول 50% زاج کبود به زخم پای دام باعث بهبود زخم می شود.
دباغی:
آش کردن پوست
رنگرزی:
جهت رنگرز ی ابتدا
پارچه را در زاج شسته سپس خشک کرده، رنگ می کنند و بطور کلی جهت دندانه دار کردن رنگ
بکار می آید.
مرکب سازی:
در صنعت مرکب سازی
بکار می آید. اشعار زیادی در این رابطه وجود دارد از جمله قطعه مشهور
هم سنگ دوده زاج است
هم وزن هر دو مازو
هم سنگ هر سه صمغ
است آنگاه زور بازو
میر علی هروی- کتاب
مدادالخطوط
شعر منسوب به صدرالشریعه
فرهنگ افواهی( فولکلور)
و ادبیات:
زن تازه زا تا هفت
روز را زاج می نامند که ادویه ای برای زن زائو وجود دارد که به آن زاجی ( اهل مشهد)
می گویند.
دلیری که ترسد ز پیکان
و شیر
زن زاج خوانش نخوانش
دلیر
ابوالمؤید بلخی
تجربیات:
اعتقادات: زاج در
نزد ایرانیان جایگاه ویژه ای داشته همواره با اسفند سوزانیده می شود.هم جهت رفع حشرات
وهم بعنوان چشم زخم بکار می رود.
اگر طفلی شیرخواره
گریه بیش از حد بنماید و مشکلی نداشته باشد با قرار دادن زاج سفید زیر سر طفل وانداختن
آن صبح در آتش طفل آرام می گیرد.
در چلوکبابی ها جهت
سفید کردن برنج در هنگام خیس کردن به آن زاج سفید اضافه می شود.
جوشانده زاج سفید
در ظروف آلومنیوم باعث سفیدی ظرف می شود.
در گذشته درحوض خانه
ها واستخرها برای جلوگیری از لیز شدن و فاسد شدن سریع آب کات کبود یا زاج کبود یا سولفات
مس به آب به مقدار 5 درصد اضافه می شد.
جهت سالم ماندن وسبز
ماندن خیارشور به آن مقدار کمی کات کبود زده می شود.
در سلمانیها زاج جهت
رفع بریدگی پوست بکار برده می شده چون اثر ترمیمی سریعی بر زخم دارد و با مالیدن آن
به صورتهای خون آلود سریعا خون بند می آمد. ( رفع عفونت و قابض خون)
جهت رفع بدبوئی عرق
بدن، مالیدن زاج یا محلول، عرق ریزی را کم می کند.
جهت بستن مسامات پوست
صورت و منافذ پوست می توان از زاج بصورت محلول و یا پودر زاج استفاده نمود. ( قابض)
مطلب مرتبط یافت نشد.
Unani
medicine: An East Indian medical system, derived from Persian medicine,
practiced primarily in the Muslim community; also called "hikmat".
Harrison's
Principles of Internal Medicine, Seventeenth Edition, 2008; Chapter 10,
Complementary and Alternative Medicine, Table 10-1: Some Complementary and
Alternative Medical Practices.
منبع: tandorostan.org
&&&&&&&
زباد
بفتح زای و با و الف و دال مهمله بهندی مید بکسر میم و سکون یاء
مثناه تحتانیه و دال مهمله نامند
ماهیت آن
نوعی از عطریات است سیاه رنک مائل بسرخی و سیال از بلاد حبشه و
اقاصی هند از حیوانی کیرند مشهور بزباد و آن حیوان را بفارسی کربۀ زباد نامند و جثۀ
آن قریب بجثۀ سک و کربۀ بزرک صحرائی و با خطوط سیاه و سر آن کوچک و چون آن را حرکت
بسیار دهند از ما بین دوران آن عضوی شبیه به پستان مائیتی بترشح برمیآید در غایت خوشبوئی
و بیشتر خوراک آن حیوان سنبل تازه و علفهای خوش بو است و در بلاد سردسیر نمی ماند و
بهترین زباد سیاه مائل بسرخی براق خوشبوئی و بدترین آن سفید آنست و آن را مغشوش باطفار
الطیب و مصطکی و خوش بوئیهای دیکر می کنند و امتحان خالص آن آنست که بدست بمالند اکر
بچسپد و بعد شستن دست بوی آن در دست بماند خالص است دیکر آنکه در ان حیوانات کوچک سرخرنک
مانند مکس کوچک می باشد و آنچه تحقیق شده آنست که آن حیوان شبیه بکربه و درازتر از
ان و نیرپوز آن یعنی دهن آن باریک تر و درازتر از کربه است و در بلاد حبشه و جزائر
زیربادات بهم می رسد و اکثر مردم آن حیوان را در قفس نکاه می دارند و بآن بازی می کنند
و بعضی رام می شوند و رنک آن سفید مائل بزردی است و در زیر بیخ دم آن برآمدکی شبیه
بنافه و بقدر جوز کوچکی است و در ان پنج شش سوراخ می باشد و از هفت روز تا پانزده روز
یکبار از ان نافه زباد بعمل می آورند و از یک و نیم مثقال تا دو مثقال زیاده بعمل نمی
آید و بعضی که رام اند دم آن را بلند کرده زباد از ان می کیرند و بعضی که وحشی اند
دم آن را از قفس بیرون آورده از ان زباد می کیرند بدین طریق که صدفی را بآهستکی بران
نافه می مالند و آن نافه را بملایمت می فشارند از ان زباد برمیآید و آنچه از نر آن
بعمل می آید بهتر است از مادۀ آن زیرا که منفذ بول ماده بالای آن نافه است و قدری از
بول آن بآن زباد ممزوج می کردد و لهذا کسانی که از ان آکاه اند آن را ناشسته بکار نمی
برند و طریق غسل آن آنست که در ظرفی کرده اولا سه دفعه به آب سرد می شویند و بعد از
ان سه بار دیکر به آب کرم و سه بار دیکر به آب سرد که نه بار باشد و باید که بهر بار
آب بسیاری بران ریزند و بدست خوب برهمزنند پس زباد را به کف دست از روی آب بکیرند و
بکنار صدفی پاک نمایند تا تمام آن برداشته شود و باز بدستور در ظرفی کرده آب بسیار
بران ریزند و برهمزنند و از روی آب برکیرند آن هنکام زباد نرم و صافی در آب کرم نرم
و رقیق و در آب سرد منجمد می کردد پس سه بار در آب لیمو بشویند تا بوی بدان زائل کردد
پس سه بار دیکر به آب سرد و از کرپاسی بکذرانند و سه بار با کلاب بشویند پس در اندرون
کاسۀ چینی مالیده شبها بر روی کلهای خشبوی مانند ورد احمر و یا ورد ابیض یا ورد اصفر
و یا بهار نارنج و یا کل یاسمین و امثال اینها معکوس بکذارند و روزها پارچۀ پاکیزۀ
صفیقی بر سر آن بسته در آفتاب کذارند تا هر مقدار که خواهد پس اندکی از ان را با قدری
عطر کلاب و اکر حاضر نباشد با کلاب ممزوج نموده بکار برند و این بهترین طریق غسل و
استعمال آنست
طبیعت آن
در سوم کرم و در یبوست معتدل
افعال و خواص آن
منشف و بغایت مفرح و مقوی دل و حواس و آشامیدن یک قیراط آن با ادویۀ
مناسبه و با شراب تفریح آورد و جهت رفع غشی و خفقان و توحش و جنون و درد فم معده و
مقعده نافع و نیم درم آن با قدری زعفران و مرق کوشت مرغ فربه جهت تسهیل ولادت مجرب
دانسته اند و بوئیدن آن جهت زکام و درد سربارد و شقیقه و همچنین تمریخ بدان و طلای
آن با روغن بادام تلخ جهت حفظ صحت سامعه و تقویت آن و بتنهائی جهت نضج دمل و تسکین
وجع آن و التیام قرحه و بر قضیب آلودن مانع حمل زنان و مداومت بوئیدن آن باعث صداع
محرور و بدخلقی و ضیق النفس مصلح آن صندل و کافور و اغذیۀ بارده بدل آن غالیه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
زباد. [ زَ ] (ع اِ)
(*civette) نام حیوانی است وحشی بزرگتر از گربه که از آن چیزی خوش بو مثل مشک گرفته
بطور دوااستعمال کنند و بعضی زباد را نام آن چیز خوشبو نوشته اند و نام آن حیوان را
گربه زباد. و در ملیت این لفظ اختلاف است
. بعضی عربی دانستند و بعضی فارسی . در کتب طب ، عربی ضبط شده و چون بیشتر زباد را
از حبشه می برند ممکن است معرب از حبشی باشد. (فرهنگ ناظم ). زباد جانورکی است گوشتخوار
از نژاد گربه که از تن او مایع معطری مشکبوی تراوش کند و از زیر دم او بیرون آید. این
کلمه از تازی بفرانسه رفته و سیوت که در فرانسه بهمین جانور و همان ترشح بدن او گفته
میشود ماخوذاز زبان تازی است . (سعید نفیسی در باره چند لغت فارسی و یادنامه پورداود ج 1 ص 226 از حاشیه برهان قاطع بقلم دکتر معین ). فقهاء و اهل لغت که
زباد را حیوانی دانسته اند که زباد از او دوشیده میشود اشتباه کرده اند، زیرا آن حیوان
گربه ای است دشتی و درازتر و بزرگتر از گربه
اهلی . و رنگ موی بدنش مایل بسیاهی است و آن را از بلاد هند و حبشه می آورند.
و قرافی گوید زباد هر چند نام چیزی است حاصل از گربه وحشی اما مجازاً و بعلاقه مجاورت میتوان این نام را بر آن گربه نیز اطلاق
کرد. و در لسان العرب آمده : زباد مانند گربه ای است کوچک که از نواحی هند می آورند
و او را همچون گربه اهلی نگاه میدارند. بر
نوک پستانش چیزی مانند دانه های بینی جوانان نورس بهم میرسد که با فشردن دکمه پستان مایعی شبیه زبد (کفک ) بدست می آید و از آن
، در ساختن عطر استفاده میکنند. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغة بنقل از زمخشری
گوید: زباد گربه ای است . و چون خواهند زیلع را یعنی کسانی را که گربه زباد را میدوشند بخشم آرند گویند: یا زیلع یا زیلع
الزبادة ماتت . (تاج العروس ). در مصطلحات نوشته که گربه زباد از گربه
شهری اندکی کلان باشد و پوز آن قدری دراز بود و در زیر دم نافه دارد مقدار جوز
خرد و تراوش مستی ۞ و سفید باشد زردی آمیز. (غیاث اللغات ). یا حیوانی
از جنس سنور که این بوی خوش از آن میگیرند. (ناظم الاطباء). ضریر انطاکی آرد:
حیوانی (که زباد عرق
او است ) مانند گربه دشتی است برنگ سیاه و
سفید. این حیوان بیشتر در مناطق حاره بخصوص در مقدشم ۞ از اعمال حبشه و نیز در اطراف چین زندگی می کند و در چراگاههای پاکیزه میچرد
و بیشتر علوفه اش سنبل تازه است . بهترین انواع ، زباد شمطری ۞ است از اعمال هند، و در شهرهائی که عرض آن زیاد است
مانند روم دیده نمیشود. زباد این حیوان در مناطق معتدل بوی فراوان ندارد و خالی از
تندی نیست . زباد شمطری (سوماترایی ) بهترین زبادها است . طریقه گرفتن زباد از گربه زباد آن است که گربه را در قفس آهنی میکنند. سپس
او را ببازی و جست وخیز وامیدارند. تا زباد از وی روان گردد. (از تذکره انطاکی ). ابن بیطار آرد: گربه ای است معروف بزرگتر
از گربه اهلی و آنرا از صحرا شکار کنند و گوشت
به او خوارنند و چون عرق بر بدنش نشیند عرق میان رانهایش را بگیرند... (از مفردات ابن
بیطار). مولف اختیارات بدیعی آرد: جانوری است شکل گربه اما سر وی کوچک بود و آنرا گربه زباد خوانند. (اختیارات بدیعی ). حمداﷲ مستوفی آرد:
سنور الزباد مانند گربه خنج اهلی است اندکی
درازتر. در اطراف سینه او عرقی حاصل شود...
و از همه اندام گربه زباد بوی خوش آید. (نزهة القلوب چ لندن ج 1 ص
26). دمیری آرد: گربه زباد مانند گربه خانگی است جز آنکه دارای دمی درازتر و پیکری بزرگ
تر و مویی است بسیاهی مایل و گاه نیز این گربه را ازهند و سند می آرند و چرک چسبنده
و سیاه و خوشبویی ...از او میگیرند. و رویانی و ماوردی گویند: گربه ای است دریائی و
صواب آن است که گربه زباد از حیوانات صحرائی
است و بنابر این در شرع اسلام از حیوانات حرام گوشت است ، مانند گربه خانگی . (از حیوة الحیوان دمیری ذیل سنورالزباد).
در میزان الادویه آمده : جانوری است بشکل گربه و از وی کوچک بود و آنرا گربه زباد نیز خوانند. و هندش زباب دمیده وشاخ نامند.
(میزان الادویه تالیف حکیم عین الملک شیرازی مولف الفاظ الادویة: زباد بدون ضبط). بستانی
آرد: نام گربه زباد بفرنگی زباد است . این
حیوان که دارای پیکری بین گربه و سگ است از گوشت خواران است و دارای سری دراز، منخرینی
گشاد و کیسه ای است زیر دبر که بوسیله دری
بخارج متصل میشود و از داخل دو کیسه غددی بدان وصل میشود که زباداز خویش مترشح میسازند
و آن کیسه را از ترشح خود پرمیکنند. ماده زباد
را در هر هشت روز یکبار بایستی بنرمی از آن کیسه استخراج کرد. محل پرورش گربه زباد مناطق حاره مانند آفریقا و مخصوصاً حبشه و
هند شرقی و اطراف چین و عربستان است . و جانورشناسان زبادها راخاندانی مستقل از گوشت
خواران میدانند که دارای این نشانیها میباشند:
1- شماره دندانهای آن (غالباً) به 40 میرسد: 11 قواطع و
14 انیاب و 11 طواحن . 2- زبان آنها خشن و دارای زائده هایی شوکی ۞ . 3- ناخن هایی دارند که هنگام راه رفتن راست میایستد.
4- عموماً دارای کیسه ای در اطراف مقعد میباشند که ماده خوشبوی از آن ترشح میکند. زبادها به انواع مختلف
تقسیم میشوند که مهم ترین آنها نوعی است که نام آن به لاتینی ویوراسیوت است ۞ و گربه زباد
حقیقی است ، تعداد و نیروی انگشتان این نوع از زباد و دندانهای آسیای آن مانند دیگر
انواع و گاه نیز در پاره کردن گوشت ناتوان تر است . این نوع از زباد از گیاههای خوش
بوی تغذیه میکند و نیز خود بر دو نوع است و هر نوع منشعب بچند شعبه میباشد. نوع اول
گربه زباد معمولی است که گویند نزد عرب نفوسی
و نزد اهل حبشه قنقان و نزد اهل گینه قسطور نام دارد و در نزد فرنگیان زباد مطلق همان
است . درازای پیکر این نوع به استثناء دم بدو قدم میرسد. تدبب خرطومش کمتر از تدبب
خرطوم روباه است و دارای گوشهایی گرد، مویی دراز، خشن و سنجابی و سیاه و سفید، دمی
تیره و کوتاه تر از پیکر خویش است ، رنگ سرش سفید است مگر اطراف چشم و روی و پاهایش
که اسمر است . بر پشت این نوع زباد رگی است که در همه طول پشتش امتداد دارد و در افریقا در نواحی مداری
(نزدیک بخط مدار) مانند مصر یافت میشود. در این نوع علاوه بر کیسه محتوی زباد، در نزدیکی
سوراخ مخرج دو سوراخ وجود دارد که رطوبتی سیاه و بد بوی از آن ترشح میکند. از زمینهای
پست و مرطوب گریزان است و پیوسته در دشتهای مرتفع و یا کوههای بلند بسر میبرد. در سرعت
مانند سگ ودر سبکی همچون گربه میدود، چشمانش قوی است و در شب بخوبی می بیند، شجاع و
متهور است . برای شکار پرندگان و دیگر جانوران پستاندار کوچک ، شبها بلانه های ایشان
حمله میبرد و بروز در پی ایشان میدود، و از یک فاصله نسبةً زیادی با یک جهش اسیرشان
میسازد. بیشتر از راه شکار حیوانات صحرائی تغذیه میکند و گاه نیز بناچاربه آبادانیها
نزدیک میشود و شغال وار بدنبال ماکیانی تنها و دورافتاده میگردد. در صورت فشار گرسنگی
در منازل نیز داخل میشود و هر حیوانی بدست آورد میکشد و اگر بهیچوجه حیوان بدست نیاورد
بخوردن میوه ها و ریشه های نازک درختان قناعت میکند. زباد را با کوشش بسیارمیتوان تا
حدودی اهلی ساخت ولی نه تا آنجا که خود در پی صاحبش روان گردد و یا از نزدیکی به انسان
اجتناب نکند. زباد ماده ، معمولاً در هر بار دو یا سه بچه می آورد و مدت حمل را نمیداند
و با روش تربیت فرزند (برخلاف دیگر حیوانات ) آشنا نیست .
نوع دوم : گربه زباد عربی است که عرب آنرا گربه زبادو یا گربه
مشکین مینامد. این نوع از نوع اول خردتراست و درازای بدنش باستثنای دم از
15 قیراط تجاوز نمیکند و دمش از نوع نخست درازتر است و روی آن حلقه هایی سیاه دیده
میشود. پوست این نوع برنگ تیره و مایل بزردی است . و دارای خالهایی سیاه و نزدیک بهم
است بطوریکه خطهای سیاهی تشکیل میدهد. شکمش سنجابی است و عصائب دارد که تا سینه و پشت
و صورتش را فرا گرفته است . این نوع از زباد در هند شرقی و بخصوص جزائر فیلیپین ملبار
و سیام و جاوه و سوماترا و سیلان زندگی می کند. چون در روز بخوبی نمیبیند، روزها را
در باغها میخوابد و شبها در طلب صید بتکاپوی برمیخیزد. گربه مشکین پرندگان کوچک و سفید را برای شکار ترجیح میدهد
و بهنگام ناچاری از میوه ها و ریشه های درخت سدجوع میکندو در باقی خواص با نوع نخست
مشترک است . (از دائرة المعارف بستانی ) :
دهد خاک راه تو بوی
ز باد
اگربشنود بوی خلقت
ز باد.
منیری (درشرفنامه
ذیل ز باد).
رجوع به نخبة الدهر دمشقی ص 159 شود.
///////////
زَبّاد یا گربه زباد[۱]
پستانداری گوشتخوار از خانواده زبادان (Viverridae) است.[۲]
گربههای زباد ماده
روغنی معطر و مشکمانندی از غدههای مقعدی خود ترشح میکنند که زباد یا غالیه نام دارد.این
ترشحات برای تعیین کردن قلمرو است.[۳] در جنوب چین خوردن گربه زباد بسیار معمول است.[۲]
پراکندگی اعضای این
خانواده آفریقا و ماداگاسکار، اسپانیا و فرانسه، خاور نزدیک، شبه جزیره عربستان، هند
و آسیای جنوب شرقی تا بورنئو و فیلیپین را در بر می گیرد. نام انگلیسی آن یعنی civet از واژه شرقی
«زباد» گرفته شدهاست.[۱] برخی نام زباد را فارسی، برخی عربی و برخی حبشی دانستهاند.[۴]
جستارهای وابسته[ویرایش]
کوپی لواک
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ زباد
↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ رادیو فردا
پرش به بالا ↑ روزنامه شرق
پرش به بالا ↑ لغتنامه دهخدا
پیوند به بیرون[ویرایش]
نوشتاری درباره کشتار
زبادها
زباد در لغتنامه دهخدا
///////////
به بهاسای جاوی موسانگ:
Musang adalah
nama umum bagi sekelompok mamalia pemangsa (bangsa karnivora) dari suku
Viverridae. Hewan ini kebanyakan merupakan hewan malam (nokturnal) dan pemanjat
yang baik.
Yang paling dikenal dari berbagai jenisnya
adalah musang luwak (Paradoxurus hermaphroditus). Musang ini biasa hidup di
dekat pemukiman, termasuk perkotaan, dan sering pula didapati memangsa ayam
peliharaan di malam hari.
&&&&&&&
به اویغوری: سېسىق قوزان
//////////
Civet
From Wikipedia, the
free encyclopedia
For other uses,
see Civet (disambiguation).
This article is
about the animal civet. For the perfume, see Civet
(perfumery). For the music band, see Civet (band).
For the economic term, see CIVETS.
Civets
|
|
African civet (Civettictis
civetta)
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
Viverridae
in part |
Genera
|
|
A civet /ˈsɪvᵻt/ is
a small, lithe-bodied, mostly nocturnal mammal
native to tropical Asia and Africa, especially the tropical forests. The term
civet applies to over a dozen different mammal species. Most of the species
diversity is found in southeast Asia. The best-known civet species is the African civet, Civettictis
civetta,[1] which
historically has been the main species from which was obtained a musky scent used in
perfumery. The word civet may also refer to the distinctive
musky scent produced by the animals.
A minority of writers use the name civet to
cover Civettictis, Viverra and Viverricula civets.[2] But in more
common usage in English the name also covers Chrotogale, Cynogale, Diplogale, Hemigalus, Arctogalidia, Macrogalidia, Paguma, and
//////////
همچنین:
زباد نخلی آسیایی (نام علمی: Paradoxurus
hermaphroditus) نام یک گونه از سرده ناسازنماها است.
///////////
به عربی زباد النخيل الآسيوي:
زباد النخيل الآسيوي[عدل]
اضغط هنا للاطلاع
على كيفية قراءة التصنيف
زباد النخيل الآسيوي
زباد النخيل الآسيوي
حالة حفظ
أنواع غير مهددة أو
خطر انقراض ضعيف جدا[1]
التصنيف العلمي تعديل قيمة خاصية اﻷصنوفة اﻷعلى (P171) في ويكي
بيانات
مملكة حيوان
عويلم ثنائيات التناظر
مملكة فرعية ثانويات الفم
شعبة حبليات
شعيبة فقاريات
شعبة فرعية فكيات
عمارة فقاريات رباعية الأطراف
طائفة ثدييات
طويئفة وحشيات
طويئفة وحشيات حقيقية
رتبة عليا لوراسيات
الرتبة الكبرى أوابد
رتبة لواحم
رتيبة شبيهة القططيات
فصيلة عليا Viverroidea
فصيلة زباديات
فُصيلة Paradoxurinae
جنس Paradoxurus
الاسم العلمي
Paradoxurus
hermaphroditus
بيتر سيمون بالاس
، 1777 تعديل قيمة خاصية الاسم العلمي للأصنوفة
(P225) في ويكي بيانات
Asian Palm
Civet area.png
معرض صور زباد النخيل الآسيوي - ويكيميديا
كومنز تعديل قيمة خاصية معرض صور كومنز (P935) في ويكي
بيانات
تعديل طالع توثيق
القالب
الزباد الفليبيني
الزبّاد (بالإنجليزية:
Asian Palm Civet) هو حيوان يعيش في بعض دول آسيا، وخصوصا في إندونيسيا، والفليبين،
وماليزيا، وجنوب الصين.
محتويات [أظهر]
التسمية[عدل]
يعرف بالعربية بالزبّاد (بتشديد الباء)، اسمه العلمي
Paradoxurus hermaphroditus. وتختلف تسمياته في اللغات المختلفة فيسمى بالإنجليزية Asian Palm
Civet، ويعرف في ماليزيا باسم Musang، أما في
سيريلانكا فيعرف باسم Uguduwa.
/////////
به بهاسای اندونزی موسانگ لوواک:
Musang luwak adalah
hewan menyusu (mamalia) yang termasuk suku musang dan garangan (Viverridae).
Nama ilmiahnya adalah Paradoxurus hermaphroditus dan di Malaysia dikenal
sebagai musang pulut. Hewan ini juga dipanggil dengan berbagai sebutan lain
seperti musang (nama umum, Betawi), careuh bulan (Sunda), luak atau luwak
(Jawa), serta common palm civet, common musang, house musang atau toddy cat
dalam bahasa Inggris.
//////////
به عبری
גחן דקלים אסייתי
קריאת טבלת מיוןגחן דקלים אסייתי
ParadoxurusHermaphroditusPhilippinensis01.jpg
מצב שימור
conservation status: least concern
ללא חשש (LC)[1]
מיון מדעיעריכה
ממלכה: בעלי חיים
מערכה: מיתרניים
מחלקה: יונקים
סדרה: טורפים
תת־סדרה: דמויי חתול
משפחה: גחניים
תת־משפחה: Paradoxurinae
סוג: גחן דקלים
מין: גחן דקלים אסייתי
שם מדעי
Wikispecies-logo.svg
Paradoxurus hermaphroditus
פלס, 1777
תחום תפוצה
תפוצת גחן הדקלים האסייתי
ירוק - תפוצה טבעית, אדום - הופץ בידי האדם
גחן דקלים אסייתי (שם מדעי: Paradoxurus
hermaphroditus) הוא מין במשפחת הגחניים הנפוץ בדרום מזרח אסיה, הודו, סרי לנקה ובדרום סין.
גחן הדקלים האסייתי חי ביערות, פארקים ובגנים בהם יש עצי פרי בשלים, עצי תאנה ושפע של צמחייה.
משקלו הממוצע של גחן הדקלים האסייתי 3.2 ק"ג, אורך גופו 53 ס"מ ואורך זנבו 48 ס"מ. גופו מכוסה שיער מדובלל בצבע אפרפר בדרך כלל, וצבעו שחור ברגליו, אוזניו וחרטומו. על זנבו אין פסי טבעת, בניגוד לגחניים אחרים. טופריו חדים, ומאפשרים לו לטפס על עצים בקלות.
به باسای جاوی:
Luwak iku kéwan nyusoni (mamalia) sing klebu suku musang lan garangan
(Viverridae). Jeneng èlmiahé ya iku Paradoxurus hermaphroditus lan ing Malaysia
ditepungi minangka musang pulut. Kéwan iki uga diarani mawa manéka sebutan liya
kayata musang (jeneng umum, Betawi), careuh (Sundha), musang luwak (Indonesia)
sarta common palm civet, common musang, house musang utawa toddy cat jroning
basa Inggris.
גחן הדקלים האסייתי פעיל בלילה, בדרך כלל בין 6 בערב ל-4 לפנות בוקר. הוא מסמן את שטחו בריח באמצעות בלוטות אנאליות, שתן וגללים.
הוא אוכל כול, וניזון בעיקר מפירות כגון ספודילה, מנגו, רמבוטן וקפה. בנוסף הוא ניזון מיונקים קטנים וחרקים. הוא מסייע בהנבטה של צמחי Pinanga kuhlii ו-P. zavana
palm. הגחן משמש בייצור הקפה מסוג קופי לואק, שמיוצר באינדונזיה מפולי קפה שמופרשים בגלליו. נמכר במחירים גבוהים באיים באלי, סומטרה, ג'אווה ובאי טימור. לעתים מחיר ק"ג אחד עומד על כ-1,000 דולר ארצות הברית. באוסטרליה מחיר כוס קפה כזה מגיע ל-50 דולר אוסטרליים.
בסרי לנקה נחשבים הגחנים למטרד כיוון שהם ממליטים בעליות גג ומרעישים בלילה.
/////////////
به اویغوری: پالمىزارلىق ئىپار مۈشۈكى
///////////
Asian palm civet
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Asian palm civet in a tree
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Suborder:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
P. hermaphroditus
|
Paradoxurus hermaphroditus
(Pallas, 1777) |
|
Asian palm civet range: native in green,
introduced in red
|
The Asian palm civet (Paradoxurus
hermaphroditus), also called toddy cat, is a small member of
the family Viverridae native to South and Southeast Asia.
In 2008, the IUCN classified
the species as Least Concern as it is tolerant of a broad
range of habitats.
It is widely distributed with large populations that in 2008 were thought
unlikely to be declining.[2] In
2012, it was suggested that recent increases in capturing the animals for Kopi Luwak production
may constitute a significant threat to wild civet populations.[3]
&&&&&&&
زبد
بضم زای و سکون با و دال مهمله بفارسی روغن تازه بی نمک و مسکه
و روغن و بهندی مکهن نامند
ماهیت آن
عبارت از روغن کاو و بز و کوسفند و کاومیش است و بهترین آنها تازۀ
خوشبوی است که از سرشیر کیرند و روغن کاو لطیفترین همه و کاومیش خصوصا جنکلی از همه
غلیظتر و چرب تر
طبیعت آن
در اول کرم و در آخر آن تر و کهنۀ آن کرم تر و تری آن کمتر و زود
مستحیل بخلط غالب می کردد خصوصا با صفرا
افعال و خواص آن
ملین و منضج و مسمن و مفتح سدد جهت تصفیۀ صوت و خشونت قصبۀ رئه
و حلق و سرفۀ خشک و اورام ظاهری و باطنی و ادرار فرمودن فضلات و با عسل جهت ذات الجنب
و ذات الرئه و نضج مواد سینه و دفع آنها و مالیدن آن بر بدن نیز و خوردن آن با شکر
و خشخاش بغایت مورث فربهی بدن و با بادام تلخ جهت رفع فضلات رئه و با قوابض جهت اسهال
و سحج که از حدت اخلاط باشد و با شربت کل جهت قطع فعل دوای مسهل و با زردۀ تخم مرغ
نیم برشت جهت لذع اخلاط و پانزده مثقال آن با هفت مثقال شکر جهت عسر البول مجرب و طلای
آن بر بدن بالخاصیت تغذیۀ بدن می کند و تغذیۀ آن موقوف بورود بآلات غذا نیست و جهت
نضج ورمها و ورم بناکوش و اربیتین و دهن و ریشی که بر سر و بدن اطفال بهم می رسد و
جهت کزیدن افعی و هزارپا خصوص کرم کردۀ کرماکرم آن و تمریخ آن و بن دندان اطفال باعث
سرعت بیرون آمدن آن و نیز تمریخ آن جهت رفع خصف تازه و کهنه و با ادویۀ مفتحه جهت تفتیح
حجب دماغ و تلیین اعصاب و جراحت مثانه و قوبا و سعفۀ خشک و جرب خصوصا که اولا بدن را
به آب سرد بشویند و بمالند و بعد از مالیدن صاحب آن خود را بپوشاند تا عرق کند در همان
روز رفع علت می کردد و ضماد آن با سورنجان نرم کوبیده جهت قطع و استیصال دانۀ بواسیر
مجرب و درین امر هرچند کهنه باشد بهتر دانسته اند و مغسول آن بیک صد و یک آب و اقلا
چهل و یک آب در امور مذکوره سریع الاثر و جهت پاک نمودن زخم از چرک و التیام زخمها
و رویانیدن کوشت تازه و جهت بواسیر و حرق النار نیز مفید مضعف و مرخی فم معده و مسقط
اشتها و بسیار خوردن آن مسهل مصلح آن قوابض و نمک و شکر و فانیذ و عسل بدل آن شیر تازه
دوشیده که بجوشانند تا خمس آن سوخته کردد مقدار شربت آن تا سی درهم است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
زبد. [ زُ ] (ع اِ)
کفک شیر و سرشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ). || آنچه بوسیله جنبانیدن
و حرکت دادن (مشک و مانند آن ) از شیر گاوو گوسفند گرفته میشود، ج ، زُبَد. (المنجد).
آنچه باحرکت دادن از شیر استخراج میشود و این خاص گاو و گوسفند است . آنچه از شیر شتر
بدینگونه بدست می آید زبد نمیگویند بلکه نام آن حباب است . (مجمع البحرین ) (اقرب الموارد
بنقل از مصباح ). روغن ناگداخته . (تاج العروس ). مسکه . (مهذب الاسماء). در اختیارات
بدیعی آمده : بپارسی مسکه خوانند و بشیرازی نمشک . بهترین آن تازه بود که از شیر میش
گیرند و طبیعت آن گرم و تر است دراول و تری آن زیاده بود و منضج و محلل ، و اگر بدان
ادمان کنند بدن فربه کند و غذای وی بدهد و جراحات اعضا را سود دارد، و ورم بن گوش و
اربتین ۞ و دهن و اگر بر لثه کودکان
بمالند نافع بود جهت زود رستن دندان ، و همه ورمها
که در دهان بود نضج دهد و چون با عسل لعق کنند سودمند بود جهة خونی که از شش حاصل شود.
و ذات الجنب ورم شش را بغایة نافع بود. و بدان حقنه کردن ، ورمهای صلب حار که دررحم
بود و امعاء و انثیین سودمند بود. و چون با عسل لعق کنند سودمند بود بریش روده . و
اگر به ادویه بودکه نافع جراحتهایی بود که در اعصاب و حجب دماغ و فم مثانه بازدید آید
سودمند بود و در ریشها پاک کند و گوشت آن برویاند و دفع زهرها کند. و چون بر گزیدگی
افعی مالند نافع بود خاصه چون با شکر و مغز بادام بود. و ذات الجنب شش را نافع بود
و منع خون و ماده کند چون پانزده درم از وی با عسل خورند. و بسیار خوردن وی مسهل بود
و مقیی و مرخی معده . و مصلح وی چیزهای قابض بود. و گویند مصلح وی فانید قندی بود و
نافع بود جهت خشونت حلق و قوبا و سعفه خشک
و خشن چون بدان مالند سودمند بود. و حرقت مثانه را مفرد نافع بود با بیضه نیم
برشت و آنچه تازه بود با بعضی ادویه بدل زیت بود و در بعضی بدل شحم بود. دخان وی چون
بگیرند از چراغ مانند دود و روغن بزر بدان طریق و در ادویه چشم
۞ مستعمل کنند، مخفف بود و قبضی در وی بود و قطع سیلان
ماده چشم کند و ریش آن پاک گرداند و زود بحال صحت آرد.
(اختیارات بدیعی ). صاحب مخزن الادویه آرد: به فارسی روغن تازه بی
نمک و مسکه و روغن و به هندی مکهن نامند. ماهیت آن عبارت از روغن گاو و گوسفند و گاومیش
است و بهترین آن تازه خوشبوی است که از سرشیر
گیرند و روغن گاو لطیف ترین همه و گاومیش خصوصاً جنگلی از همه غلیظتر و چرب تر.
طبیعت آن : در اول گرم
و در آخر آن تر و کهنه آن گرمتر و تری آن کمتر و زود مستحیل بخلط غالب میگردد
و خصوصاً با صفرا...
افعال و خواص آن : ملین
و منضج و مسخن و مفتح سدد. جهت تصفیه صوت
و خشونت قصبه ریه وحلق و سرفه خشک
و اورام ظاهری و باطنی و ادرار فرمودن فضلات و با عسل جهت ذات الجنب و ذات الریه و
نضج مواد سینه و دفع آنها، و مالیدن آن بر بدن و نیز خوردن آن با شکر و خشخاش بغایت
مورث فربهی بدن و با بادام تلخ جهت دفع فضلات ریه و با قوابض جهت اسهال و سجح ۞ و از حدت اخلاط باشد. و با شربت گل جهت قطع فعل دوای
مسهل و با زرده تخم مرغ نیم برشت جهت لذع اخلاط، و پانزده مثقال
آن با هفت مثقال شکر جهت عسرالبول مجرب . طلای آن بر بدن بالخاصیت تغذیه بدن
میکند و تغذیه آن موقوف به ورود به آلات غذا نیست . و جهت نضج ورمها
و ورم بناگوش و ارتبین ودهن و ریشی که بر سر و بدن اطفال بهم رسد و جهت گزیدن افعی
و هزار پا خصوص گرم کرده گرماگرم
آن . و تمریخ آن بر بن دندان اطفال باعث سرعت بیرون آمدن آن و نیز تمریخ آن جهت رفع
خفیف تازه و کهنه با ادویه مفتحه
جهت تفتیح حجب دماغ و تابین اعصاب و جراحت مثانه و قوبا و سعفه خشک
و جرب ، خصوصاً که اولاً بدن را با آب سرد بشویند و بمالند و بعد از مالیدن صاحب آن
خود را بپوشاند تا عرق کند در همان روز رفع علت میگردد. و ضماد آن با سورنجان نرم کوبیده
، جهت قطع و استیصال دانه بواسیر
مجرب . و در این امر هر چند کهنه باشد بهتر دانسته اند. و مغسول آن به یک صد و یک آب
و اقلاً چهل و یک آب در امور مذکوره سریعالاثر. و جهت پاک نمودن زخم از چرک ، التیام
زخمها، رویانیدن گوشت تازه ، و جهت بواسیر و حرق النار نیز مفید. مضعف و مرخی فم معده
و مسقط اشتها و بسیار خوردن آن مسهل . مصلح آن : قوابض و نمک و شکر و فانید و عسل
. بدل آن : شیر تازه دوشیده که بجوشانند تا خمس آن سوخته گردد و مقدارشربت آن تا سی
درهم است . (مخزن الادویه ). || زبد و زبده هر
چیز بهترین و پسندیده ترین آن چیز است و هم بدین معنی گویند:
«اختلط زبده بخاثره » و این سخن مثلی است برای کسی
که در کار خویش دچار تردید باشد. (المنجد). رجوع به زُبدَه شود.
///////////
زبد
بپارسی مسکه گویند و بشیرازی نمشک و بهترین آن تازه
بود که شیر میش گیرند و طبیعت آن گرم و تر است در اول و تری وی زیادت بود و منضج و
محلل بود و اگر بر بدن طلا کنند بدن را فربه کند و غذای وی بدهد و جراحات اعصاب را
سودمند بود و ورم بن گوش و انثیین و دهن و اگر بر لثه کودکان بمالند سودمند بود جهت
خونی که از شش آید و ذات الجنب و ورم شش نافع بود و بدان حقنه کردن ورمهای صلب و حار
که در رحم بود و امعا و انثیین را سود دهد و ریش روده را و اگر با ادویه بود که نافع
بود جراحتهای اعصاب و حجب دماغ و فم مثانه سود بخشد و ریشها پاک گرداند و گوشت برویاند
و دفع زهرها بکند و چون بر گزندگی افعی مالند نافع بود و سرفه خشک را سود دهد خاصه
چون با شکر و مغز بادام بود و ذات الجنب و شش را بغایت نافع بود و منع خون زیاده بکند
چون پانزده درم از وی با عسل بخورند و بسیار خوردن وی مسهل و مغثی و مرخی معده بود
و مصلح وی چیزهای قابض بود و گویند مصلح وی فانید قندی بود و نافع بود جهت خشونت حلق
و قوبا و سعفه خشک و خشن چون بدان مالند سود دهد و حرقه مثانه را نافع بود منفرد یا
با بیضه نیمبرشت و آنچه تازه بود در بعضی ادویه بدل زیت بود و بعضی بدل شحم حنظل و
دخان وی یعنی دوده وی چون بگیرند از چراغ مانند دوده روغن بذر بدان طریقه در ادویه
چشم مستعمل کنند مجفف بود و قبضی در وی بود و قطع سیلان ماده چشم بکند و ریش آن پاک
بکند و زود بحال صحت آورد
صاحب مخزن الادویه مینویسد: زبد بضم زا و سکون با
و دال بفارسی روغن تازه بینمک و مسکه و روغن و بهندی مکهن نامند و آن روغن گاو و بز
و گوسفند و گاومیش است
اختیارات بدیعی
////////////
کَره در متون طب
سنتی با نام عربیش زبده) در اصل روغنی است که از خامه شیر
یا دوغ میگیرند. کره روغن ناگداخته و چربیای است که از چرخکردن شیر در چرخهای کرهگیری
به دست میآید.
کره از منابع مهم انرژی و ویتامین A است و معمولاً
در وعده صبحانه مصرف میشود. و همچنین در زیستشناسی در گروه لیپیدها قرار میگیرد.
لیپید همان چربی است که آزاد شدن انرژی آن در بدن بیشتر از سایر مواد به طول میانجامد.
////////////
به عربی زبده:
زبدة
Question
book-new.svg المحتوى هنا ينقصه الاستشهاد بمصادر. يرجى إيراد مصادر
موثوق بها. أي معلومات غير موثقة يمكن التشكيك بها وإزالتها. (مارس 2016)
Crystal Clear
app kedit.svg هذه المقالة ربما تحتاج لإعادة كتابتها بالكامل أو إعادة
كتابة أجزاءٍ منها لتتناسب مع دليل الأسلوب في ويكيبيديا. فضلًا ساعد بإعادة كتابتها
بطريقة مُناسبة. (أكتوبر 2015)
Disambig gray RTL.svg إن كنت تبحث عن عناوين مشابهة،
فانظر زبدة (توضيح).
زبد وسكين لدهنه
زبدة
غير مملحة
Butter at the
Borough Market.jpg
القيمة الغذائية لكل
(100 غرام)
الطاقة الغذائية 2,999 كـجول (717 ك.سعرة)
الكربوهيدرات 0 g
البروتين
بروتين كلي 1 g
الدهون
دهون 81 g
دهون مشبعة 51 g
دهون أحادية غير مشبعة 21 g
دهون ثنائية غير مشبعة 3 g
الفيتامينات
فيتامين أ معادل. 684 ميكروغرام (76%)
فيتامين د 60 وحدة دولية (15%)
فيتامين إي 2.32 مليغرام (15%)
معادن وأملاح
معلومات أخرى
كولسترول 215 mg
Fat
percentage can vary.
See also
Types of butter.
النسب المئوية هي
نسب مقدرة بالتقريب
باستخدام التوصيات
الأمريكية لنظام الغذاء للفرد البالغ.
المصدر: قاعدة بيانات
وزارة الزراعة الأميركية للمواد الغذائية
تعديل طالع توثيق
القالب
... الزبدة هي المادة
الدهنية الموجودة في الحليب، ويتم الحصول عليها من خض اللبن المتخمر أو القشدة المتخمرة
أو غير المتخمرة بأوعية خاصة بعدة طرق نذكر منها. 1)الطريقة القديمة:وهي طريقة تقليدية
تعتمد على وضع اللبن الرائب أو القشدة في اوعية خشبية واو بلاستيكية أو من الستانليس
ستيل أو في اكياس مصنوعة من جلد الحيوانات بعد وضع اللبن في الاوعية يتم رج اللبن بقوة
حتى يتم فصل حبيبات الدهن عن الحليب المتبقي والذي يعرف باسم لبن الخض حيث ان كثافة
المادة الدهنية اقل من كثافة مكونات الحليب الأخرى فإنها تطفو على السطح ويتم ازالة
الزبدة باليد. 2)الطريق الحديثة:طريق الخضاضات وهي عبارة عن جهاز يدار اما باليد أو
بمحرك ويتكون من مضارب خشبية أو بلاستيكية تعمل هذه المضارب على ضرب ورج اللبن بقوة
حيث تقوم بفصل الحبيبات الدهنية عن مكونات الحليب الأخرى.
زبدة مغلفة.
بعد عملية الخض والحصول
على الزبدة تتم على الزبدة عدة عمليات منها. -العصر:تعمل عملية العصر على ازالة الماء
المتبقي بالزبدة وإعطاء الزبدة الليونة والشكل المتماسك. -التمليح:يتم تمليح الزبدة
لاكسابها الطعم المستساغ. تحتوي الزبدة علة 78% من المادة الدهنية وعلى نسبة من البروتينات
ونسبة قليلة من الأملاح المعدنية والماء.
لبن الخض:هو اللبن الناتج من عملية الخض وهو يحوي على
نسبة قليلة جدا من الدهن والبروتينات وعلى نسبة عالية من الأملاح المعدنية والماء.
يستخدم لبن الخض للتغذية حيث يسهل عملية الهضم ويستخدم أيضا لتغذية صغار الحيوانات.
/////////////
به آذری کِرِه یاغی:
Kərə yağı[1] — Təzə və
ya qıcqırdılmış ayran və ya süd qaymağının çalxalamaqla əldə olunan süd məhsulu.
/////////////
به بهاسای اندونزی
Mentéga adalah makanan produk susu, dibuat dengan mengaduk krim yang
didapat dari susu. Biasanya digunakan sebagai olesan roti dan biskuit, sebagai
perantara lemak di beberapa resep roti dan masakan, dan kadang-kadang bahan
untuk menggoreng. Pengganti mentega ialah margarin, yang biasanya lebih murah,
dan memiliki sedikit lemak dan kolesterol.
Mentega adalah emulsi air-dalam-minyak, kebalikan dari krim. Mentega
tetap padat saat didinginkan, tetapi meleleh secara konsisten pada suhu kamar /
suhu ruangan.
Mentega hampir sama
dengan roombutter tetapi roombutter adalah mentega yang wanginya tajam dan
berwarna putih.
////////////
به عبری خِمعا:
חמאה היא מוצר חלב המופק בתהליך חיבוץ של שמנת או חלב. החמאה משמשת בין השאר למריחה, טיגון, אפייה ותיבול ונחשבת למצרך מזון בסיסי ברחבי העולם. החמאה עתירה בשומן רווי ונמנית בין המזונות התורמים לעלייה ברמות ה-LDL.
נגזרות של המונח "חמאה" נפוצות בשמם של מגוון ממרחים עתירי שומן מן הטבע, כגון: חמאת בוטנים, חמאת שקדים, חמאת שומשום, חמאת קקאו ועוד. גם שמה של החומצה הבוטירית המופיעה בחמאה שהחמיצה, נגזר מן השם היווני לחמאה.
סכין חמאה מיועד למריחה של החמאה על לחם.
///////////
به باسای جاوی
مِرتِگا:
Mertéga iku prodhuk panganan saka susu, digawé kanthi ngudheg krim sing
asal saka susu. Biasané dipigunakaké minangka olèsan roti lan biskuit, minangka
perantara lemak ing sawetara resèp roti lan masakan, lan kadhangkala minangka
bahan kanggo nggorèng. Pengganti mertéga ya iku margarin, sing biasané luwih
murah, lan nduwèni luwih sethithik lemak lan kolesterol.
///////////
به کردی نیویشک:
Nivîşk an jî nîvişk, cureyekî rûn e. Nivîşk, rûnekî ji şîrê ajalên wek
mî (mih, pez) û mange (çêlek) tê çêkirin e. Rûnê ku ji dewê keyandî hatiye
girtin nivîşk tê gotin. Nivîşk ji sedî 82 rûnê şîr e û wekî din jî av, şekirê
şîr, mîneral, kolesterîn, vîtamînên di avê de heliyayî, proteîn, asît pêk tê.
//////////
به ازبکی ساریوگ:
Sariyogʻ — asosan, sigir suti qaymogʻidan olinadigan oziq-ovqat
mahsuloti. Biologik xususiyati, taʼmi va sifati jihatidan boshqa yogʻlardan
ustun turadi, inson organizmida yengil (95% gacha) hazm boʻladi. Tarkibida sut yogʻi
kamida 72—82,5% (eritilgan S.da 98—99%) ni tashkil etadi, yogʻ kislotalari
majmui, fosfatidlar va yogʻda eriydigan vitaminlar, sutda boʻlgan oqsil,
uglevodlar, ayrim suvda eriydigan vitaminlar, mineral moddalar va suv bor.
18—23° da qotadi, 27—36° da eriydi. S. eritilmagan va eritilgan xillarga
boʻlinadi. Ilgari S. kuvda pishib olingan. Sanoatda eritilmagan S, asosan, 2
usulda: 30—45% li qaymoqni quvlab va seryogʻ qaymoqni qayta ishlab
tayyorlanadi. Kuvlab olinadigan S. qaymogʻi 85—90° da pasterlanadi (q.
Pasterizatsiya), soʻngra 4— 8° gacha tez sovitiladi. Natijada sut yogʻi
diametri 1–3 mm li donalarga ajraladi, ulardan yogʻsiz qismi ajratilgach,
tayyor S. presslanadi. S ye r yo gʻ (80% gacha) qaymoqdan S. ishlab chiqarishda
pasterlangan qaymoq bosim ostida moy ajratkichga uzatiladi, unda jadal
aralashtirib turiladi va 12— 14° gacha tez sovitiladi. Pasterlangan qaymoqqa
qand, kakao va vanilin kabi xushboʻy moddalar (shokoladli S), tabiiy meva
sharbati va shakar (mevali S), asal (asalli S.) qoʻshib, aralashmali S.
tayyorlanadi. Eritilgan S.ning tuzeiz, tuzli va boshqa xillari bor. Eritilmagan
S.ni eritib va qoʻshimcha aralashmalardan tozalab, eritilgan S. olinadi.
Eritilgan S. buzilmaydi. S. yuqori kaloriyali mahsulotdir. 100 g S.ning
kaloriyasi oʻrtacha 770 kkal yoki 3,06 Mj ga teng .[1]
///////////
به سندی: مکڻ کير مان ٺاهي ويندڙ شيء آهي۔ هن کي عام طور تي
ماني، ڊبل روٽي ۽ پراٺي تي لڳائي ڪري کاڌو ويندو آهي۔
/////////
به تاتاری آلتان
می:
Atlan may yä ki aq may yaña ayırtqan qaymaqtan yasıylar. peşkän qaymaq
yä ki söt östennän yasalğan may iñ äybät bulıp isäplänä. Anı bäyräm tabınına
quyalar.
Maynı quış eşle tar häm biek sawıtta – ğöbädä göbä tayağı belän yazalar.
Qayçağında maynı kismäk yä isä çülmäktä dä yazalar. Yazğan maynı, äyräneñnän
arındıru öçen, salqın suğa salalar, annarı qadaqlap (400 g), tügäräk yä ki
ozınça yomarlap yasıylar.
///////////
به تاجیکی:
Равғани зард - маҳсулоти асосӣ мебошад, ки аз шири гов истеҳсол карда
мешавад.
////////////
به اردو مکهن:
مکھن دودھ سے بنائی جانےوالی چیز ہے۔ اشیائے خوردونوش میں اس کا استعمال ہوتا ہے۔ اسے عام طور پرروٹی ، ڈبل روٹی اور پراٹھا میں مَلا کر کھایا جاتا ہے۔
به ترکی
استانبولی تِرِه یاغی:
Tereyağının ham maddesini süt yağı oluşturur.
Tereyağı bir çeşit hayvansal (inek veya koyun) yağdır. Yağın
bileşiminde %82 oranında süt yağı, su, süt şekeri, mineraller, kolesterin, suda çözülmüş vitaminler, protein, asitler, aromalar ve proteinler bir
araya gelmiştir. Tereyağının fiziksel özelliğini ise kısa bağlı doymuş
yağlarla, yağ asitleri oluşturur. Gıda ve kozmetik sanayisinde vazgeçilmez ve
yedeksiz bir ham maddedir.
/////////
Butter
From Wikipedia, the
free encyclopedia
For other uses,
see Butter (disambiguation).
Butter displayed
in a market
Butter is a dairy product containing up to 80% butterfat (in
commercial products) which is solid when chilled and at room temperature in
some regions and liquid when warmed. It is made by churning fresh
or fermented cream or milk, to separate the
butterfat from the buttermilk. It is generally used as a spread on
plain or toasted bread products and a condiment on
cooked vegetables, as well as in cooking,
such as baking, sauce making, and
pan frying.
Butter consists of butterfat, milk proteins and
water, and in some types, added salt. Butter may also be sold with added
flavourings, such as garlic butter.
Most frequently made from cows'
milk, butter can also be manufactured from the milk of other mammals,
including sheep, goats, buffalo,
and yaks. Salt such
as dairy salt, flavorings and preservatives are
sometimes added to butter. Rendering butter
produces clarified butter or ghee, which is almost
entirely butterfat.
Butter is a water-in-oil emulsion resulting
from an inversion of the cream; in a water-in-oil emulsion, the milk proteins
are the emulsifiers. Butter remains a solid when refrigerated,
but softens to a spreadable consistency at room temperature,
and melts to a thin liquid consistency at 32–35 °C (90–95 °F). The
density of butter is 911 g/L (0.950 lbs per US pint).[1] It
generally has a pale yellow color, but varies from deep yellow to nearly
white. Its unmodified color is dependent on the animals' feed and is commonly
manipulated with food colorings in the commercial
manufacturing process, most commonly annatto or carotene.
https://en.wikipedia.org/wiki/Butter