رهشی
بفتح را و سکون ها و کسر شین معجمه و یا بفارسی ارده نامند
ماهیت آن
کنجد مقشر بریان نرم سائیده
است که مائع باشد و روغن از ان جدا نکرده باشند
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
مبهی و مسمن و غلیظ و دیرهضم و مفسد اشتها و بطئ الخروج از معده
مصلح آن عسل و سرکه و ملین صلابات ظاهری و باطنی و مفتح جشای احشا و منضج دمامیل و
خراجات و مسکن وجع و حدت و خشکی عضو بآتش و یا ببارود سوخته ضمادا و طلاء و آنچه از
مغز پسته و زردآلو و شفتالو و غیر آن ترتیب دهند در آثار مانند اصل آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
رهشی . [ رَ ] (اِ) ارده که با عسل و شیره
و دوشاب مخلوط کرده ، خورند. (آنندراج ) (از یادداشت مولف ) (ناظم الاطباء). به فارسی
ارده نامند وآن کنجد بوداده مقشر است که از
ساییدن بسیار مایع گردد و روغن از آن جدا نکنند. مصلحش عسل و سرکه است .(از تحفه حکیم مومن ). رجوع به رهشه و رهشی شود.
- رهشه . [ رَ ش َ / ش ِ ] (اِ)
ارده که کنجد آسیاکرده نرم ساییده باشد. (از
ناظم الاطباء). ارده را گویند و آن کنجد سیاه آسیاکرده است که با عسل و شیره و دوشاب
خورند. (از آنندراج ) (انجمن آرا) (از برهان ). رجوع به تذکره داود ضریر انطاکی ص 175 و نیز رِهِش و رَهِش و رَهشی
شود.
////////////////
ارده
اشاره
در کتب طب سنتی با نام رهشی آمده است و
آن عبارت است از کنجد پوست گرفته بریان که نرم ساییده شده باشد و به صورت مایع درآید
و روغن آن را نگرفته باشند. از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی گرم و تر است. و از
نظر خواص معتقدند که برای تقویت نیروی جنسی و تقویت بدن مفید است. اگر بهطور غلیظ
خورده شود دیرهضم و ثقیل است و اشتها را از بین میبرد برای رفع این عوارض آن را باید
با عسل و سرکه مخلوط کرد و خورد.
ارده نرمکننده سفتیها و ورمهای سفت داخلی
و خارجی است و دملها را نیز نرم میکند و مسکن درد آن است همچنین ضماد و مالیدن آن
نیز همین خواص
معارف گیاهی، ج1، ص: 376
را دارد.
در مناطق خاور دور از نظر خواص دانه کنجد
متفق القولاند که مغذی و نرم کننده است [روا*]. برای نرم کردن سینه مفید است و ملین
و مسهل است. [ابرت .
مدر قاعدهآور است [فوکود]. دانههای سیاه
کنجد از نظر خواص ترجیح داده میشود. این دانهها به عنوان پادزهر مورد توجه است و
به علاوه برای معالجه شاخه کنجد
الف) مقطع گل ب) میوه
بیحسی، کرختی، فلج، یبوست و کاهش فشارخون
بالا تجویز میشود [هاو].
همچنین برای رفع بیماریهای رحم توصیه
میشود [ابرت . روغن دانههای کنجد جانشین برتری برای روغن زیتون است و به عنوان ظرف
برای تهیه پمادها، ماده مفیدی است و معروف است که ضد روماتیسم است [گوره*]. برای رفع
میگرن و سرگیجه مفید است و برای این کار باید سر را با آن مالش داد [پتلو* و مینات*].
برگهای کنجد لعابزا میباشد و نرمکننده
و محلل است [فوکود]. دمکرده آن برای رشد موی سر نافع است [واناستینیس- کروزمان*].
دمکرده گیاه کامل مدر است [مینات*].
تاریخ شناخت و مصرف کنجد
کنجد یکی از قدیمیترین دانههای روغنی
است که توسط بشر شناخته شده و
معارف گیاهی، ج1، ص: 377
برای خوراک و به عنوان دارو مصرف داشته
است. کاشت کنجد در بین النهرین در دره دجله و فرات به 1600 سال قبل از میلاد برمیگردد.
نام مصری کنجدSesemt در لیست 20 متر طول گیاهان داروییEbers Papyrus مصر در 1550 سال
قبل از میلاد ثبت میباشد.
حفاریهای اخیر باستانشناسی در ترکیه
نشان میدهد که بین سالهای 900 تا 700 قبل از میلاد در امپراتوریUrartu که در حال حاضرArmenia میباشد بذر کنجد
کاشته میشده و کنجد تولید میشده و از آن روغن کنجد استخراج و برای مصرف مردم عرضه
میشده است.
در داستان علی بابا و چهل دزد در کتاب
هزار و یک شب آمده است در موقعی که دزدان برای باز کردن قفل عجیبی احتیاج به یک رمز
خاص برای باز شدن قفل داشتند نام «کنجد بازکننده» انتخاب شده و با ذکر این رمز درب
باز شده است و این نشان میدهد این رمز با نام کنجد در داستان انتخاب شده است، زیرا
فکر میکردند که تمام خوانندگان داستان با نام کنجد آشنایی دارند و به علاوه چون کنجد
به محض رسیدن از غلاف میوه که بهطور ناگهانی باز میشود به بیرون پرتاب میشود لذا
این نام را برای باز شدن ناگهانی درب انتخاب کردند.
کنجد که در قرن هفده و هجده بهطور وسیعی
در افریقا کاشته و به عنوان غذا و همچنین مسهل مصرف میشده است با ورود سیاهان افریقا
به امریکا این گیاه به امریکا وارد شده و کاشته شده است بهطوری که هنوز هم این گیاه
در ایالات جنوبی امریکا بیشتر مرسوم است.
در حال حاضر تولید کنجد در تمام دنیا در
حدود 2 میلیون تن در سال میباشد که قسمت عمده آن برای روغن کنجد مصرف میشود. چین
بزرگترین تولیدکننده آن است پس از آن به ترتیب هندوستان، حبشه، نیکاراگوئه، سودان،
مکزیکو، گواتمالا و سرانجام امریکای شمالی میباشد.
در ایران نیز مقدار محدودی کاشته میشود
که دانه آن بیش از 90 درصد برای گرفتن روغن و تهیه ارده برای ساختن حلواارده و مقدار
محدودی نیز به شکل دانه مصرف میشود.
در اروپا و امریکای شمالی روغن کنجد بمقدار
زیادی برای تولیدMargarine
و سایر روغنهای خوراکی با کیفیت بالا مصرف میشود. اشخاصی که معتقد به
مصرف روغن با کلسترول خیلی کم هستند و رژیم کاهش کلسترول دارند روغن کنجد مصرف میکنند
و همین امر موجب شده است که تقاضای زیادی در دنیا
معارف گیاهی، ج1، ص: 378
برای مصرف روغن کنجد باشد، زیرا روغن کنجد
یکی از منابع غنی چربیهای اشباعنشده 539] که از این نظر مورد توجه در رژیم غذایی
است، میباشد.
در هندوستان معمول است که از روغن کنجد
به عنوان مقوی و ملین و مسهل در سطح وسیعی استفاده میشود.
در فرانسه از روغن کنجد در ساختن عطرها،
صابونهای و لوازم آرایش استفاده میشود.
معارف گیاهی، ج1، ص: 379
&&&&&&
رئه
بکسر را و فتح یاء مثناه تحتانیه و ها بفارسی شش و بهندی پهیپره
و بترکی ابکمه نامند
ماهیت آن
معروف است و بهترین آن رئۀ بره و بزغالۀ شش ماهه تا یکساله است
خصوص که کوهی باشد
طبیعت آن
کرم و تر و بقراط سرد و تر و روفس خشک دانسته
افعال و خواص آن
جهت مرضی و ناقهین که خواهش کوشت داشته باشند قلیل آنکه اطراف آن
را که نرم باشد بریده بریان نموده باشند نافع و کویند مداومت خوردن آن مورث سل و بطئ
الهضم و قلیل الغذا و مولد خلط بلغمی است مصلح آن کرویا و سرکه که در ان بخیسانند پس
بریان کنند مضر معده مصلح آن حب الآس و شکر است و ضماد کرماکرم آن جهت تحلیل ورم چشمی
که بر سفیدی آن نقطۀ سرخی بهم رسیده باشد و رئۀ بز و خنزیر و کربه و خرس و جمل جهت
سحج و ورمی که در پا از کفش و موزه و امثال آن بهم رسیده باشد مفید و بدستور ضماد محرق
رئۀ آنها کرماکرم چون بی نمک آن را بر آتش بریان کنند و خونابی که از ان آید بر ثآلیل
و قوبای یابس طلا نمایند زائل سازد خصوصا که رئۀ بز یکساله باشد و محرق آن جهت رفع
سحج مؤثر و رئۀ حمار الوحش را چون خشک کنند و بکوبند و بیاشامند جهت ضیق النفس نافع
است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
رئة. [ رِ ءَ ] (ع اِ) شش ، و هاء بدل
از یاء است . ج ، رآت ، رئون . (آنندراج ). و رجوع به ریه شود.
- ریه . [ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ)
ریة. رئة. شش . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) (دهار). عضوی است غیرحساس
. (از قانون ابن سینا چ تهران ص 72). شش . سحر.ریتین ، تثنیه ٔ آن است . جگر سفید. سل . (یادداشت
مؤلف ). به پارسی شش گویند. (از
اختیارات بدیعی ) (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) :
تا هلیله نشکند با ادویه
کی شود خود صحت افزا در ریه .
مولوی .
- شش . [ ش ُ ] (اِ) ریه و سل و
یکی از احشای ۞ محتوی در سینه ٔ انسان و دیگر حیوانات که آلت
عمده ای است مر عمل تنفس را و قدمای از اطبا آن را بادزن و مروحه ٔ دل می دانستند. (ناظم الاطباء).
نام عضوی است درون سینه که به هندی پهیپرا گویند. (غیاث اللغات ). چیزی است سفید و
به سرخی مایل ، مانند گوشت و به جگر متصل است و بادزن و مروحه ٔ دل باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا).
شج . ریه . (مهذب الاسماء). جگر سفید. ریه . سل . (یادداشت مؤلف ). ریة. رئة. سحر.(منتهی الارب
). عضو اصلی تنفس در انسان و دیگر حیوانات است که بوسیله ٔ ریه تنفس می کنند و آن عبارت
از دوتوده ٔ اسفنجی قابل ارتجاع است که در
قفس سینه جای دارند. رنگ آنها در اشخاص مسن خاکستری و در جوانان و اطفال گلی رنگ است
. هر شش به شکل هرمی است که رأسش در بالا و قاعده اش روی دیافراگم قرار گرفته . وزنش در
مردها 1200 و در زنها 900 گرم است . شش راست بزرگتر ازشش چپ است و در سطح خارجی اش
دو شیار دیده می شود که به سه قطعه تقسیم می گردد ولی شش چپ دارای یک شیار و شامل دو
قطعه است . شش چپ از داخل ناحیه ٔ مقعری دارد که قلب در آن جای می گیرد. شش ها از عقب به
ستون مهره ها و از جلو و پهلوها به دنده ها و از پایین به دیافراگم محدود می شوند.
(فرهنگ فارسی معین ) : قمردلالت کند بر... دو پستان و شش و معده . (التفهیم ).
&&&&&&
ریباس
بکسر را و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح باء موحده و الف و سین
مهمله بفارسی ریواس و ریواج و جکری نیز نامند
ماهیت آن
نباتی است بقدر یک ذرع و شبیه بسلق و از وسط آن یک و یا دو ساق
روئیده اندک پهن قریب بدو انکشت و بحجم یک انکشت و بر بالای آن پوستی سبز رنک و مزغب
و طرف متصل به بیخ آن مائل بسفیدی و اندک بنفشی و طرف بالای آن سبز و مانند پوست بیخ
کاهو بطول از ان جدا می کردد و مغز آن سفید رنک نازک آبدار ترش با اندک عفوصتی و سر
ساق آن متشعب و در بین شعبها پردهای سبز خشن و بالجمله ساق آن شبیه بساعد انسان باریکی
و سر آن شبیه به پنجۀ مرغابی و کل آن سرخ رنک و طعم آن اندک ترش با شیرینی کمی و منبت
آن مواضع برف نشین و کوهستان بسیار سرد و بهترین آن فارسی سفید لطیف شاداب میخوش آنست
که ساق آن سطبر و بلند باشد و بیخ آن راوند است چنانچه ذکر یافت و ریباس معمری منسوب
است بمعمر نیشاپوری و آن اول کسی است که ریباس را یافته مترجم صیدنه ابو ریحان کوید
که بیخ ریباس تا به آب نرسد برک برنمیآورد و در بعضی مواضع سی سال باید تا برک برآورد
درین مدت بیخ آن بتدریج در زمین بزرک می شود تا بمقدار بیخ درخت خرما رسد در بزرکی
و آن را راوند کویند و چون نبات آن بزرک شود هر برکی از ان مشابه بدست او می باشد وارد
شیر را راوند دست بدان سبب کویند که دستهای او بلند بود و هر شاخی از نبات آن را تخم
نباشد بلکه از میان نبات آن هر سال قضیبی برآید و بر سر آن تخم آن باشد و بر حوالی
آن قضیب ساقهای ریباس برآید بشکل دست آدمی
طبیعت آن
در دوم سرد و خشک
افعال و خواص آن
ملطف و با قوت قابضه و مفرح و مقوی معده و احشا و جکر حار و تحریک
اشتها و قاطع قئ صفراوی و تشنکی و غثیان و مسکن حدت صفرا و خون و صافی کنندۀ آن هر
دو و جهت رفع مستی و خمار و خفقان و وسواس و بواسیر و طاعون و وبا و جدری و حصبه و
اسهال حار صفراوی و یرقان و تپهای حار و صفراوی و مداومت آن مانع بروز دمل و اکتحال
عصارۀ آن جهت تقویت باصره و رفع بیاض و ضماد آن با آرد جو جهت باد سرخ و نمله نافع
مضر سینه و باه و مجفف اعصاب و مورث قولنج در مبرودین مصلح آن شربت عود و انیسون و
عسل مقدار شربت از آب آن تا سی درم بدل آن حماض اترج و آب غوره و رب زیباس قویتر از
آب آنست و شربت آن وحشت و جنون و رفع بخارات و احتراقات را نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
ریباس . (ع اِ) ریواس که بیخ آن را ریوند
گویند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از اختیارات بدیعی ). ریواس
و ریوند. (ناظم الاطباء). رستنی باشد خودروی و مردم آن را خورند. طعم آن میخوش و بغایت
نازک می شود و آن را ریواس هم می گویند. (از برهان ) (از انجمن آرا). رستنی است لطیف
و سبزرنگ و با آبی ترش بشکل ساعد آدمی و برگش چون پنجه ٔ بط و از آن شربت سازند و آن را
ریواس و ریواج نیز گویند. (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از فرهنگ جهانگیری ). گیاهی
است که جدری و حصبه و وبا را نفع باشد و معده را قوت دهد و اکتحال عصاره ٔ آن جهت قوه ٔ باصره مفید است . (از منتهی الارب
). رجوع به ریواس و ریوند و تحفه ٔ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و مخزن الادویه و گیاه شناسی گل گلاب
ص 274 شود.
- ریواس . [ری ] (اِ) نام رستنی
. ریباس . (ناظم الاطباء). ریواج .ریباج . ریویج . ریباس . ریوا. ریونج . ریواص . ریویز.
(یادداشت مؤلف ). به معنی ریواج است که رستنی
مشهور باشد. (برهان ) (از آنندراج ). گیاهی از تیره ٔ ترشکها (هفت بندها) که گونه ٔ خوراکی ریوند چینی است . ساقه
های هوایی و دم برگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفاده
ٔ خوراکی قرار می گیرد. ریباس
. اشغرغ . اشطیاله . (فرهنگ فارسی معین )
////////////
ریوند
اشاره
در کتب طب سنتی با نامهای «ریوند». «ریوند
چینی» یا «ریوندتاتار» نامبرده میشود. ساقه زیرزمینی گیاهی است از تیره هفتبندPolygonaceae جنسRheum به فارسی گونه اهلی
آن را «ریواس» و وحشی آن را «راوند» و در اصطلاح محلی بلوچستان به گونهای از آنکه
در آن خطه میروید «راواش» و «فیلگوش» گویند. به عربی «ریباس» و «ریباج» و به هندی
آن را «ریوند چینی»- «هندی ریوند چینی» مینامند. گیاه را به فرانسویRhubarbe و به انگلیسیRhubarb و به لاتینReubarbarum یاRhabarbarum (به معنای ریشه بربر)Racine barbar نامیده میشود. اسامی
فوق به انگلیسی و فرانسوی درعینحال به گیاه و به ساقه زیرزمینی یا بیخ گیاه گفته میشود.
دارای گونههای مختلفی است که نام علمی
آنها عبارتند از:
1.Rheum Palmatum L . که به فرانسویRhubarbe Palmee گفته میشود و ساقه
زیرزمینی و بیخ آن همان ریوند چینی معروف است که بیش از سایر اعضای گیاه مستعمل در
طب سنتی است. اینگونه در چین در مناطقKokonor وSzechwan میروید. به هندی
نیز ریوند چینی نامیده میشود.
2.Rheum officinale Baillon که به فرانسویRhubarbe officinale گویند. ساقه زیرزمینی
اینگونه نیز در طب سنتی مستعمل است و به عنوان مسهل مصرف میشود. ولی از نظر خواص
و مصرف در درجه بعد از گونه قبلی قرار دارد. اینگونه نیز در چین در منطقه
معارف گیاهی، ج1، ص: 93
Szechwan
میروید و ساقه زیرزمینی آن را نیز ریوند
چینی گویند.
3.Rheum emodi Wall . که در هندوستان میروید
از نظر دارویی در دامپزشکی مصرف دارد و به ریوند هندی معروف است. وRheum rhaponticum L . که به فرانسویRhubarbe anglais گفته میشود نیز
مصرف دامپزشکی دارد.
4. گونههای زینتی و غیر دارویی که دمبرگهای
ضخیم و دراز و قرمزرنگ آنها به مصرف غذایی و تهیه شربت و خورش میرسد به فارسی بهطور
کلی ریواس گفته میشود. نام علمی اینگونههاRheum undulatum L . و به فرانسویRhubarbe ondulee گفته میشود وRheum compactum L . که به فرانسویRhubarbe serree گفته میشود.
این دو گونه در ایران نمیرویند و سومی
گونهRheum
Ribes L
. است که در کوهستانهای ایران از جمله در دره توچال، شهرستانک، کرج، حصاربند، کوههای
اراک، اشترانکوه، گنجنامه، کردستان، تفرش، خراسان، آذربایجان بین خوی و تبریز، افشار،
دشت ارژن فارس، راجرد قم و بلوچستان بهطور خودرو میروید. سه گونه اخیر در ایران کاشته
میشوند و به عنوان سبزی به نام ریواس برای استفاده از برگهای گوشتی آن در بازار عرضه
میشود.
مشخصات
ریواس یا راوند گیاهی است چند ساله دارای
ساقهای بلند تا یک متر و بیشتر، ساقه زیرزمینی متورم و ضخیمی دارد. برگهای آن بزرگ،
پهن، پنجهای، کناره آنها دندانهدار است و به صورت مجتمع در قسمت قاعده گیاه قرار
دارند، دمبرگها دراز و گوشتی و قرمز ارغوانی هستند. ساقههای مولد گل از درون انبوه
برگها خارج شده و به 3- 2 متر ممکن است برسند در قسمت فوقانی محور این ساقهها گلهای
خوشهای به رنگ سبز مایل به زرد و مایل به قرمز ظاهر میشود.
تکثیر ریواس و ریوند از طریق کشت بذر ولی
معمولا با کشت سوش گیاه در خزانه و انتقال به مزرعه انجام میگیرد و چون قوه نامیه
بذر کمتر از سه سال است، اگر تکثیر با بذر انجام میشود باید دقت شود، بذر تازه باشد.
ریوند گیاه کوهستانهای سرد است ولی در دوره رویش احتیاج به آفتاب دارد، بنابراین باید
در نقاط آفتابگیر کاشته شود. دوران رویش بسته به شرایط اقلیمی 5- 4 ماه است یعنی از
اواسط بهار تا اوایل زمستان ولی برای رشد کافی ساقههای زیرزمینی به سرمای زمستان احتیاج
دارند. معمولا در خاک مرغوب و زراعت خوب از هر گیاه 8- 6 کیلوگرم ساقه زیرزمینی ضخیم
برای مصارف دارویی میتوان تهیه کرد. گیاه در دوران رویش
معارف گیاهی، ج1، ص: 94
احتیاج به آب فراوان دارد.
مشخصات انواع ریوند در بازار
1. ریوند چینی به شکل قطعاتی است مدور
به رنگ زرد چرک و خیلی سخت.
طعم آن تلخ و زیر دندان به شدت صدا میکند
(صدای خرد شدن بلورهای اکسالات آهک است). رنگ گرد آن پس از کوبیدن ریوند، نارنجی و
معمولا در یک طرف هر قطعه ریوند سوراخی است که محل آویزان کردن آن در موقع خشک کردن
بوده است.
2. ریوند مسکو که در حقیقت آن هم ریوند
چینی و نوع مرغوب آن است ولی چون از تاتارستان به سیبری و از آنجا به بازار ایران میآید،
آن را ریوند مسکو نامند و به شکل قطعات نامنظم به رنگ زرد تیره است اگر شکسته شود مقطع
آن مانند مرمر سفید و زرد، بوی آن تهوعآور و طعم آن تلخ و قابض و بزاق را مانند زعفران
رنگین میکند. این نوع را ریوند تاتارRheum tataricum نیز میگویند که همانRheum Palmatum چین است که شرح آن
در ابتدای این قسمت آمده است. در موقع خرید ریوند باید دقت شود که حتی الامکان ریوند
سالم و کرم نخورده باشد، زیرا اغلب در اثر کهنگی زیاد کرم میگذارد و آن را سوراخ میکند
و فروشندگان از گرد ریوند و آب، خمیری درست کرده و سوراخها را با خمیر پر میکنند.
از نظر ترکیبات شیمیایی در ریوند چینی
بهطور کلی یک ماده تلخ به نام راپونتیسین 178]، یک ماده رنگی به نام رئین 179]، آهک
و پتاس و اکسالیک اسید و مالیک اسید[180]، سولفوریک اسید[181] کریزوفانیک اسید و سرانجام
صمغ، نشاسته، تانن و اسانس یافت میشود. اسید اکسالیک در ریوند به شکل بلورهای اکسالات
آهک درآمده و بلورهای آن زیر دندان صدا میکند.
در گزارش تجزیه دیگری چنین آمده است: در
ریوند چینی مواد زیر یافت میشود: کریزوفانول 182]، آلوئه امودین 183]، امودین مونواتیل
اتر[184]، گلوکوگالین 185]،
معارف گیاهی، ج1، ص: 95
کاتچین 186] [چونگ یائوچی . ورئین، امودین،
راپونتیسین، تترارین 187]، تریتیسپورین 188] [چونک کوئوتونونگ یائوچی و همچنین ماده
راباربرون 189] که احتمالا این ماده همان آلوئه امودین است.
خواص- کاربرد
در چین مرسوم است که ریوند را از ریشه
گیاه چند ساله (7- 6 ساله) گرفته در اوایل پاییز از زمین خارج میکنند. [هوپر] میگوید
از گیاهان 7- 6 ساله ولی [ویلسن معتقد است از گیاه ده ساله گرفته شود. این دارو تلخ
و خنککننده است و برای معالجه ناراحتیهای معده، یبوست، دنداندرد، سردرد، استسقا،
یرقان و خونریزیهای داخلی تجویز میشود. توصیه این است که زنان باردار و مادرانی که
نوزاد دارند و شیر میدهند نباید بخورند [چونگ یائوچی .
داروی ملین، خونساز، تونیک و مقوی معده
و قابض است و بویژه برای معالجه ناراحتیهای ناشی از هجوم الدم در ناحیه لگن زنان،
مانند احساس درد در موقع همبستری و ترشح ادرار با درد و قطع تبهای بچهها و تب مالاریا
مفید است [استوارت .
گرد ریوند مخلوط با سرکه برای پراکنده
کردن و کاهش درد که در اثر ضربه و یا افتادن، در عضوی ایجاد شده مفید است و اگر با
برنج تخمیرشده خورده شود، برای ناراحتیهای تنفسی که در اثر حرارت و رطوبت پیدا شده
نافع است. توصیه این است که اشخاص مبتلا به بواسیر از خوردن ریوند اجتناب کنند [پتلو].
از نظر حکمای طب سنتی ایرانی ریوند یا
بیخ گیاه از نظر طبیعت کمی گرم و خشک است و درعینحال رطوبت دارد به همین دلیل زود
کرم میگذارد. از گرد زردرنگ ریوند که تلخ است به عنوان اشتهاآور و مسهل استفاده میشود
(بنا بر مقدار مصرف). اگر گرد ریوند را حرارت دهند، خاصیت مسهلی آن تقریبا از دست میرود
ولی سایر خواص آن مانند تقویت معده باقی میماند. به این دلیل است که گرد آن را در
مواردی که نظر خاصیت مسهلی آن است به صورت گرد مخلوط با سایر گردها میخورند (نسخهای
از آن در انتهای این فصل ذکر شده است). گرد ریوند اگر به مقدار
معارف گیاهی، ج1، ص: 96
ارقام ریواس
معارف گیاهی، ج1، ص: 97
4- 4/ 0 گرم خورده شود درعینحال که مسهل
است، ایجاد قولنج نکرده و معده و امعا را خسته نمیکند در صورتی که سایر مسهلها معمولا
اشتها را کم کرده و ایجاد ضعف مینمایند ولی ریوند معده را تقویت کرده به هیجان بدن
میافزاید.
ریوند معمولا در سؤهضمهایی که بدون تب
باشد و با تلخی دهان و احساس درد خفیفی در قسمت فوقانی معده و با یبوست طبع توأم باشد
و همچنین در سؤهضمهایی که سبب آن عدم حرکت و نشستن در یک محل باشد و سوءهاضمه پیران
و سوءهضمهایی که در زنان عصبانی و اشخاص مبتلا به مالیخولیا وجود دارد، بسیار مؤثر
است. ریوند را در موارد اسهالهای صفراوی نیز تجویز مینمایند و همچنین در اسهال خونی
وبایی بخصوص در ابتدای شروع بیماری که هنوز مدفوع چندان خون آلوده نشده مؤثر و مفید
است. بهطور کلی ریوند به عنوان مسهل اخلاط غلیظه و رقیقه و مدر مصرف میشود. گرفتگیهای
کبد و طحال و رودهها را باز میکند و بادها و نفخها را تحلیل میبرد و دردهای کلیه
و مثانه و رحم را تسکین میدهد و برای رفع برودت معده و کبد و سرفه مزمن و تنگینفس
و سل و زخم ریه و زخم روده و انواع استسقا و یرقان و رفع اسهال خونی و اسهال معمولی
و پاک کردن رودهها مفید است. اگر از گرد ریوند با لعاب به دانه، حب درست شود و زیر
زبان نگهدارند و آب آن را فروبرند برای سرفه کهنه سرد و مرطوب و تنگینفس سرد و مرطوب
نافع است و اگر با گرد ریوند و هلیله کابلی و غاریقون و صبر زرد حب سازند و بخورند
برای ریواس
معارف گیاهی، ج1، ص: 98
پاک کردن دماغ و انواع سردردهای سرد و
صفراوی و فلج و سرگیجه و وحشت و مالیخولیا و جنون مفید است. گرد ریوند اگر 50- 30 سانتیگرم
با هر غذا بخورند مانند داروهای مقوی اثر میکند و اگر 2- 13/ 0 گرم حتی تا 4 گرم بخورند
مانند مسهل اثر میکند.
بعضی از اطبا تنها جویدن آن را در دهان
و فروبردن آب آن را خیلی مؤثر میدانند.
ریوند با آب آهکدار و مواد قیآور و دمکردههای
قابض و اسیدهای غلیظ و سوبلیمه و سولفات آهن و روی ناسازگار است و از استفاده آنها
باهم باید پرهیز کرد.
تهیه گرد ریوند طبق کدکس: ریوند چینی را
به مقدار مورد نظر گرفته نیمکوب کرده و در گرمخانه با حرارت 40 درجه سانتیگراد میخشکانند
و نرم میکوبند و از الک مویین ابریشمی نمره 120 میگذارنند و نخاله چوبی که باقی میماند
را دور میریزند که تقریبا 90 درصد باقی میماند از این گرد به عنوان مقوی 5- 1 دسیگرم
و به عنوان مسهل از 4- 4/ 0 گرم میتوان مصرف کرد.
تهیه گرد مرکب ریوند: گرد ریوند 25 واحد،
منیزی مکلس 75 واحد و زنجبیل 12 واحد. آنها را نرم کوبیده و مخلوط نمایند و از 10-
2 گرم از این گرد میل کنند، مسهل خوبی است.
حب صابونی ریوند: گرد ریوند 25 دسیگرم،
صابونی طبی 6 دسیگرم، با مقدار کافی شربت ساده مخلوط کنند و ده حب بسازند و از 5-
1 حب برای مسهل و تقویت معده بخورند (روش تهیه صابون طبی در شرح گیاه صبر آمده است).
شربت ریوند: ریوند 100 واحد، آب 500 واحد
و قند 1000 واحد. ریوند را نیمکوب کرده و مدت 12 ساعت در آب میخیسانند و با فشار
از پارچهای گذرانیده با کاغذ صاف میکنند و صافشده را با قند حل کنند و هربار
32- 16 گرم از این شربت بنوشند.
شربت مرکب ریوند: ریشه خشک کاسنی 200 گرم،
برگ خشک کاسنی 300 گرم، برگ شاهتره 100 گرم، برگ سرخس نر 100 گرم، میوه کاکنج 50 گرم،
دارچینی 20 گرم، صندل سفید 20 گرم، قند 3000 گرم و آب مقطر به اندازه کافی.
ریوند و دارچین و صندل را نرم بکوبند و
1000 گرم آب با حرارت 80 درجه سانتی گراد روی آنها ریخته مدت 6 ساعت بگذارند دم بکشد
و با فشار از پارچه گذرانیده با کاغذ صاف کنند و در مقابل هر ده واحد از این مایع صاف
شده 18 واحد قند در حالت سردی حل کنند و از طرف دیگر سایر مواد را نرم کوبیده و در
5000 گرم آب
معارف گیاهی، ج1، ص: 99
جوش مخلوط کنند و بگذارند 12 ساعت دم بکشد
و با فشار از پارچه گذرانیده یا با کاغذ صافی صاف نموده و آن را با باقیمانده قند،
شربت سازند و هنگام قوام، شربت اول را داخل نمایند. این شربت را که شربت مرکب ریوند
و کاسنی نیز مینامند برای مسهل اطفال خیلی مفید است و در هربار یک قاشق چایخوری
3- 2 بار در روز مصرف میشود. برای بزرگسالان 40- 10 گرم آن مصرف میشود.
قرص ریوند: 32 گرم گرد نرم ریوند را با
345 گرم قند نرم کوبیده با مقدار کافی از یک لعاب بهدانه قرصهای 6 دسیگرم بسازند.
مقدار خوراک از 6- 5 عدد قرص است.
تهیه جوشانده برای دیسانتری وبایی: ریوند
نیمکوب 4 گرم، تارتر 30 گرم جو 60 گرم، آب 2500 گرم را مخلوط کرده بجوشانند تا
2000 گرم باقی بماند و صاف کنند و برای رفع اسهال خونی وبایی فنجان فنجان میل کنند.
عصاره ریوند طبق کدکس: ریوند چینی نیمکوب
1 واحد و آب مقطر 8 واحد، ریوند را در 5 واحد آب به مدت 12 ساعت بخیسانند و با فشار
از پارچه بگذارنند و تفاله را در باقیمانده آب بخیسانند و آن را با فشار صاف کنند
و دو قسمت صاف شده را مخلوط کرده بگذراند تهنشین شود و صاف روی آن را برداشته در حمام
ماریه(Bain
marie)
به غلظت عصاره نرم قوام آورند. مقدار مصرف این عصاره برای تقویت معده 50 سانتیگرم
تا یک دسیگرم و برای مسهل از 2 دسیگرم تا یک گرم است.
ریواس معمولی
گیاه ریواس(Rheum Ribes L .) دارای دمبرگ ضخیم
به پهنی چند سانتیمتر و به قطر 2- 1 سانتیمتر است و پوست آن سبزرنگ و قسمت تحتانی
متصل به ریشه گیاه سفید و کمی بنفش است. مغز آن سفید با طعم گس و ترش و آبدار میباشد.
قسمت خوردنی ریواس در حقیقت دمبرگ ضخیمشده گیاه است. طبق نظر حکمای طب سنتی ریواس
سرد و خشک است و خواص آن قابض، مقوی معده و کبد اشخاص گرممزاج است. محرک اشتها و قاطع
صفرا و تشنگی و دلبههمخوردگی و مسکن حدت صفرا و خون و صافکننده صفرا و خون است
برای رفع مستی و خمار و وسواس و برای بواسیر نافع است. برای حصبه و اسهال گرم صفراوی
و یرقان و تبهای گرم صفراوی مفید است. عصاره آن برای تقویت دید چشم و ضماد آن با آرد
جو برای بادسرخ مفید است.
در اشخاص سردمزاج برای سینه و برای قوه
باه مضر است و ایجاد قولنج
معارف گیاهی، ج1، ص: 100
مینماید، برای رفع آن باید از شربت عود
و انیسون و عسل استفاده شود.
در هر یکصد گرم ریواس خام مواد زیر موجود
است:
آب 94 گرم، پروتئین 6/ 0 گرم، چربی 1/
0، هیدرات کربن (بیشتر قند) 3 گرم، کلسیم 96 میلیگرم، فسفر 18 میلیگرم، آهن 8/ 0
میلیگرم، سدیم 2 میلیگرم، پتاسیم 251 میلیگرم، ویتامینA 100Iu ، تیامین 03/ 0 میلیگرم،
رایبوفلاوین 07/ 0 میلیگرم، تیاسین 3/ 0 میلیگرم، ویتامینC 9 میلیگرم.
در هریک صد گرم ریواس پخته که به آن شکر
اضافه شده باشد:
آب 62 گرم، پروتئین 5/ 0 گرم، چربی 1/
0 گرم، هیدراتهای کربن (بیشتر قند) 35 گرم، کلسیم 78 میلیگرم، فسفر 15 میلیگرم، آهن
6/ 0 میلیگرم، پتاسیم 203 میلیگرم، ویتامینA 80Iu ، تیامین 02/ 0 میلیگرم، رایبوفلاوین 05/ 0 میلیگرم،
نیاسین 3/ 0 میلیگرم و ویتامینC 6 میلیگرم.
معارف گیاهی، ج1، ص: 101
//////////////
راوند
بپارسی ریوند
گویند و مولف گوید بیخ ریباس است و صاحب منهاج گوید دو نوع است چینی و خراسانی و
خراسانی معروف بود به راوند الدواب بان جهت که چهارپایان مستعمل کنند و چینی جهت
آدمی و ابن مولف گوید ریوند سه نوع است چینی و هندی و خراسانی و هندی گرانوزنتر
بود و سرخرنگ بود سرخی تیره و بهترین ریوند چینی بود که چون سحق کنند برنگ زعفران
بود و چون بشکند اندرون وی بطریقه کوهان گاو بود و آن را ریوند لحمی خوانند و باید
که سمهای بزرگ بود مانند سم اسب و باید که قطعا سوراخ در وی نبود و طبیعت آن گرم
است و گویند معتدل است و شیخ الرئیس گوید گرم است در سیم و خشک است در اول و گویند
گرم است و خشک در دوم و چون سحق کنند با سرکه و بر کلف روی مالند زایل کند و چون
بیاشامند بادها را نافع بود و ضعف معده و درد گرده و مثانه و رحم و درد جگر و مغص
و ورم سپرز و عرق النسا و نفث الدم که از سینه بود و ربو و فتق و فواق و خفقان و
قرحه امعا و اسهال و تبهای دایر و سموم و گزندگی جانوران نافع است و شربتی از وی
نیم درم بود تا دو درم و گویند از دانکی تا یک درم و اگر با سرکه بر قوبا طلا کنند
زایل کند و چون به آب ضماد کنند بر ورمهای گرم مزمن بگدازاند و جالینوس گوید درد
جگر و سپرز را نافع بود و سده جگر و امعا بگشاید و خاصیت وی در جگر و وجع آن اگرچه
مزمن شده باشد و ورم و صلابت آن و قوت جگر زیاده از همه چیز بود و اربیاسوس گوید
نافع بود باسهالی که از ضعف معده بود و شیخ الرئیس گوید چون روغن وی بمالند جهت
تشنج که در عضله حادث شود و درد آن و امتداد آن نافع بود و مجهول گوید چون طلا
کنند میان هر دو شانه خوف از دل ببرد و سفیان آندلسی گوید مقوی اعضای باطن بود و
سده بگشاید و رطوبتهای فاسد خشک گرداند و طبیعت پاک کند از بلغم لزج و خلط خام و
استسقا را سود دهد و سنگ گرده و مثانه بریزاند و درد مثانه را بغایت نافع بود و
بول براند و اسهال که از سدّه ماساریقا و جگر از رطوبت بسیار بود سود دارد و چون
با صبر بود فعل وی اقوی بود و همچنین با هلیله کابلی جهت تنقیه دماغ و تنقبه تام
بکند و دهن را نیکو گرداند و صداع بلغمی زایل کند و اگر پاره لوغازیاء کهن با وی
اضافه کنند فعل وی قویتر و سودمندتر بود جهت قولنج بلغمی و ریحی اطلاق طبیعت و
تحلیل ریاح کند و تب ربع و تب صفراوی را نافع بود و فولس گوید بدن را پاک گرداند
از همه حرارتها و ورمهای گرم و درد جگر و سپرز را نافع بود و یوحنا گوید ورم معده
و درد شش و جگر را نافع بود و بواسیر و ناسور که در مقعد بود چون سحق کرده و بر آن
پاشند خاصه با انزروت سود بخشد و گویند مضر بود بسفل و مصلح وی صمغ عربی بود و بدل
آن نیم وزن آن زراوند و مدحرج بوزن آن ورق گل سرخ و سنبل بود و رازی گوید بدل آن
در ضعف جگر و معده یک وزن و نیم آن ورق گل سرخ و پنجیک وزن آن سنبل بود.
______________________________
صاحب مخزن
الادویه مینویسد: راوند و ریوند هر دو آمده و آن را بیخ جگری نیز نامند و ماهیت
ان بیخ ریباس است
لاتینRHEUM
OFFICINALIS فرانسهRHUBARBE انگلیسیRHUBARB
اختیارات بدیعی، ص:
184
///////////
9. ابومنصور از دو گونه ریوند (rhubarb) یاد
می کند: یکی چینی، ریوند چینی ، (rīwand-i sīnī) و دیگری برخاستــــــه از خراسان، و میافزاید اولی را بیشتر کار
گیرند. 5 از اینرو توان گفت بسا که گونهای از ریوند (احتمالاً Rheum ribes) بومی ایران
بوده است. یاقوت گوید بهترین گونه از خاک
نیشابور خیزد. 6 به گفته بواسیه،7 Rheum ribes در نزدیکی وان
و آغریداغ، آرارات (Agerowdagh) در
ارمنستان، کوه جودی (Pir Omar Gudrun) در کردستان[ شرق دجله،
نزدیک کرکوک و سلیمانیه] ، کوه دنا در خاور ایران، نزدیک تختجمشید، در استان آذربایجان در شمال ایران و در کوههای بلوچستان میروید.
"ریواس" نام فراگیر ایرانی دارد: در پارسی میانه rēwās ، در پارسی امـــــروزی
rēwās ، ریوند، rēwand و rīwand
(که واژه ارمنی erevant از
آن میآید)، در کردی rīwās ، rībās ؛ در بلوچی ravaš ؛ در افغانی rawaš .[1] این
واژه پارسی به همین صورت وارد زبانهای عربی و ترکی و به صورت reven' وارد زبان روسی
و به صورت
reved به زبان صربی در آمده است. گمان میرود که واژه یونانی (از *rewon) و
از واژه ایرانی مشتق شدهاند و به احتمال زیاد
ایران فراهم کننده ریوندی بوده که مردمان باستان میشناختند. دو نام یونانی نخست در نوشته دیوسکوریدس2
آمده. وی میگوید این گیاه در سرزمین
های فراسوی بُسفُر میروید و ازیراست که
آن را rha ponticum یا
rha barbarum نامیدند (rhubarb انگلیسی، ruibarbo اسپانیایی، rabarbaro ایتالیایی و rhubarbe فرانسوی) ـ که موردی است جالب، مشابه
نامگذاری گیاهانِ هو نزد چینیان. آمیانوس مارسلینوس،3 در سده چهارم،
گفته است این گیاه نام خود را از رودخانه را (Rah) (‛pã،
در فنلاندی Rau، Rawa) گرفته است چون
در کرانه آن میروید. سخن از ولگاست، اما
این گیاه در آنجا نمیروید. نظر آمیانوس
آشکارا نادرست و تنها زاده هماوایی نام
گیاه و رودخانه است. پلینی4
ریشهای بنام rhacoma را
بازنموده که چون کوبیده شود برنگ شرابی زعفرانی فام درمیآید و آن را از سرزمینهای آن
سوی پونتوس میآوردند. روشن است که این
دارو از گونهای Rheum به دست میآید که از دید من
همان گونه ایرانی است. 5 چرا باید چون برخی از نویسندگان به این گمانه
زنی روی آریم که ریواسِ مردمان باستان از چین میآمده؛ زیرا برخلاف آنچه از این
پیش گمان می رفت چینیها ریوند را از روزگاران بسیار دور نمیشناختهاند. دلیل این امر پیش از هر چیز نـــام مرکب ta hawan (" زردِ بزرگ") یا hwan lian (" زردِ خوب") است که تنها نشانههای باز نمودیاند، در حالی که برای کلیه
گیاهان کهن چین که براستی باستانی اند بنواژه ای تکهجایی هست . اینکه ادعا میشود
ریوند در Pen kin یا
گیــــــــاهنامه منتسب به فغفور افســــــــــانهای شن ـ نون (Šen-nun)شمرده شده است چیزی را اثبات نمیکند؛ آن کتاب
یکسره ساختگی است و متنی که اکنون از آن در دسترس است بازسازی گفته هائی است که
در گیاهنامهها آمده، آکنده از افـــزوده
ها و ناهمزمانیهای تاریخی. [2] روشن
است چینیها در دوره هان ریواس را میشناختند، زیرا نام ta hwan روی یکی از لوح
های چوبی آن دوره که سِر استاین در ترکستان یافت و شاوان آنها را برگردانده آمده است.
2
همچنان که از این پیش گفته شد، ابومنصور نخستین نویسنده ایرانی است که از ریوند چینی سخن میگوید.
چند تازی نویس هم از وی پیروی کردهاند. پس
برداشت منطقی این است که تازه در
سده دهم ریوند جزو کالاهای صادراتی چین به
باختر آسیا قرار گرفت. ادریسی در سال 1154 ریوند را برخاسته از چین شمرده گوید در
کوههای بوتینک (Buthink) (احتمالاً شمال خاور
تبت) میروید. 3 ابن سعید، که در سده سیزدهم مینوشت، از فراوانی ریوند در چین گوید. 4 ابن بیطار به
تفصیل از rawend که آن را ریوند ایرانی و چینی میداند5
و نیز ریباس، rībās سخن
رانده "که در سوریه و سرزمینهای شمالی فراوان یافت میشود" و لوکلر آن را همان Rheum ribes
دانسته است. 6
مارکو گوید ریوند در تمام کوههای استان سوکچور (Sukchur) (سو ـ چو
در کان ـ سو) فراوان روید و بازرگانان
برای خرید بدان جا رفته به سراسر گیتی
می برند. 7 در جایی دیگر، ریوند فرآورده کوههای پیرامون شهر سوـ چو در کیان ـ سو نیز دانسته شده،8
که یول میگوید به نظرِ پادارترین مراجع یکسره نادرست است. درست است که ریوند هیچگاه
در این استان یا هر جای دیگر در مرکز چین دیده
نشده است و در تاریخچههای چینی که منطقه رشد این گیاه را به شن ـ سی، کان
ـ سو، سه ـ چوان
و تبت محدود کردهاند، هیچ اشارهای به آن نشده است. با این همه دور نیست که در روزگار مارکو پولو
تکاپوی پراکندهای برای کشت ریوند پیرامون
سو ـ چو شده باشد. راهب اودوریک در سـخن از استان کانسان (Kansan) (کان ـ سو) گوید در آنجا
چنان فراوان است که میتوان یک بارِ الاغ آن را به بهای کمتر از شش غرش* (groat) خرید.
[3]
از نوشته های چینی چیز زیادی درباره صادرات ـ داد و ستد این کالا
بر نمی آید. تنها چائو ژو ـ کواست که از ریوند درشمار کالاهای
وارداتی سن ـ فو ـ تسی (San-fu-ts‛i) (پالمبانگ) و مالابار
نام میبرد. 2 جستجو در کتابهای چینی بهر یافتن چیزی درباره این موضوع
که همسنگ اهمیتی باشد که در باختر بدان داده شده نیز تا کنون راه به جایی نبرده
است.
گارسیا دا اورتا (1562) یه این باور رسیده بود که "تمامی ریوندی که از هرمز به هند میآید
نخست از راه
سرزمین ازبک (Uzbeg)،
که بخشی از تاتارستان است، از چین به هرمز می رود. گویند آن
را از راه زمینی از چین میآورند، اما
برخی گویند از همان استان در شهری بنام
چمرکندر (Čamarcander)
(سمرقند) خیزد . 3 اما پست است و با وزنی ناچیز.
در ایران برای روان کردن شکم به اسب دهند
و همین کاربرد را در بیجاپور* (Balagate) دیده ام. از دید من همانی است که در اروپا ravam truquino مینامیم،
نه از آنرو که فرآورده ترکیه است بلکه چون از آنجا میآید. " وی تأکید میکند
هیچ گونه ریواسی جز آنچه از چین میآید نیست و ریواسی که به ایران یا سرزمین ازبک
میآید، از آنجا به ونیز و اسپانیا میرود؛ بخشی از راه اسکندریه و بیشتر آن از راه حلب و طرابلس سوریه به ونیز میرود و تمامی این
مسیرها جز آن بخش که از دریا می گذرد زمینی است؛4 اندکی از آن را گرد
شده میبرند، زیرا در سفر دریایی یک ماهه و بیش از یک سال سفر زمینی ساییده میشود.
5 آن طور که از کتاب ابن بیطار برمیآید، دست کم از سده سیزدهم آنچه
تازیان "ریوند ترکان یا
ایرانیان" میدانستند، در واقع از چین میآمد. به همین شکل، بعدتر بود که در
اروپا "ریوند روسی، ترکی و چینی" را از هم متمایز کردند و این نامها
تنها نمایانگر مسیرهای گوناگونی بود که
این ماده دارویی را از راه آن از چین به
اروپا می بردند. [4] کریستوبال آکوستا (Christoval Acosta) نیزاز
تباه شدن ریوند در سفر دریایی و زمینی به ایران، عربستان و اسکندریه یاد کرده است.
2
جان جرارد3 ریوند را کشیده درباره آن
نوشته است: "آن را از سرزمین صین (که مردم آن را چین مینامند) و شمال خاوری
هند جای دارد، و از آن بخش از هند که آن سوی رود گنگ واقع شده است میآورند و
(برخلاف تصورنادرست برخی) آن را به هیچ روی از ایالات Ex Scenitarum در جنوب شبه
جزیره عربستان و بسیار دور از چین واقع شده است نمیآورند"، تا آخر.
"بهترین گونه ریواس همانی است که تر و تازه از چین میآورند،" ، تا آخر.
وات4 نامی پارسی ــ rēvande-hindi ]ریوند هندی[ ــ را برای Rheum
emodi ارائه کرده است. شگفتا که در هندوستانی آن را Hindi-rēvand čīni ("ریوندِ
چینیِ هند") و در بنگالی Bangala-revan
čīnī ("ریوندِ چینیِ بنگال") مینامند و این نشان میدهد بیش
از هر چیز فرآورده چینی در اندیشه مردم
بوده و اینکه ریوند هیمالیا تنها جایگزینی
ثانوی بوده است. *
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
&&&&&&
رئه البحر
بکسر را و فتح یا و ضم تا و الف و لام و فتح باء موحده و سکون حا
و را هر دو مهمله
ماهیت آن
چیزی است شبیه بشیشه وقتی که تازه تر باشد در کنار دریاها یافت
می شود
افعال و خواص آن
ضماد آن جهت نقرس و شقاقی که از سرما بهم رسیده باشد نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
ریةالبحر. [ ی َ تُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب
) ۞ چیزی است شبیه به شیشه و در کنار
دریاها یافت میشود و ضماد اوجهت نقرس و شقاقی که از سرما به هم رسیده باشد نافعاست
. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
1. واژه افغانی بویژه نام Rheum spiceforme است که در بسیاری از
نقاط افغانستان خودروست. وقتی هنوز ساقههای آن سبزند rawāš نامیده میشود؛ و چون با
چیدن تودهای از سنگ و کلوخ گرد ساقهها سفیدشان میکنند بدان čukri میگویند؛ تازه
اش را خام یا پخته می خورند (Watt, Dictionary, Vol. VI, p. 487). این گونه
در کان ـ سو در چین نیز میروید: .Forbes
and Hemsley, Journal Linnean Soc., Vol. XXVI, p. 355. پس روا
نیست برای این واژه ایرانی پی خاستگاهی خارجی
بگردیم (بسنجید با Schrader, Reallexikon, p. 685). واژه ایرانی
در اصل نام یک گونه بومی ایران بود و از سده دهم به بعد، وقتی ریشه گونههای Rheum officinale و Rheum palmatum از چین به ایران آمد، به این گونهها نیز همین
نام را دادند.
2. .iii,
2. تئوفراستوس با این جنس آشنا نبوده
است.
3.
Ammianus Marcellinus, XXII, viii, 28.
4. Xxvii, 105.
5.
فلوکیگر و هانبری (Flückiger and Hanbury,
Pharmacographia, p. 493) گویند: «اینکه این
ماده از کرانه های دریای سیاه [Euxine/Pontvs] خیزد
یا اینکه از سرزمینهای دوردست تر به این جا میآید مسئلهای است که نمیتوان
حل کرد. » این نویسندگان با گونه ایرانی آشنا نبودند و چون و چرای آنها نابجاست.
1.
اینکه به گفته وو پو (Wu P‛u)
از سده سوم، شن نون و لی کون (Lei
Kun) برای ta hwan خواص زهری قائل شدهاند چون و چرا پــــــذیرد،
و چنین چیزی درســــــــت نیست. در Pen kin (به گفته دیگران،
در Pie
lu) آمده که این ماده نا زهری است.
2. Chavannes, Documents chinois découverts dans les sables du
Turkestan oriental, p. 115, No. 527
3. .W. Heyd, Histoire du commerce du levant,
Vol. II, p. 665 نیز، نک : .Flückiger
and Hanbury, Pharmacographia,
pp. 493-494
4. G. Ferrand, Textes relatifs à
l'Extrême-Orient, p. 350.
5. Leclerc, Traité des simples, Vol.
II,
pp. 155-164.
6.
همانجا، ص. 190. وقتی که در بالا مراد از نام ایرانیِ rīwand را همین گونه دانستم از این نوشته چیزی نمی
دانستم و تنها برپایه زیای بواسیه به این
نتیجه رسیده بودم.
7. Yule, Marco Polo, Vol. I, p. 217.
8. Ibid., Vol. II, p. 181.
|
* غرش از مسکوکات
برابر با چهل باره است . (المنجد) (دزی) .و
قرش به قاف نیز گویند و هر دو آنها معرب جروش آلمانی است . ج ، غروش . و غروش
خود به صورت جمع پول نقره ای است
و غروشه شود. لغت نامه دهخدا.
|
1.
Yule, Cathay, Vol. II, p. 247.
2. Hirth, Chau Ju-kua, pp. 61, 88.
3.
بسا که سخن از Rheum ribes باشد
که پیشتر یاد شد.
* پرتغالیان عادل خان، شاه بیجاپور را ایدال خان و کشورش را
بالاگیت می گفتند:
Pierre Du Jarric, Akbar and the Jesuits: An Account of the Jesuits Missions to the
Court of Akbar; p. 249, No. 6.
امروز بالا گیت را همبرابر احمدنگر در همسایگی
بیجاپور هم می گیرند که درست نمی نماید.
م.
4. لئونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــهارت راوولف (Beschreibung der Raiss inn die
Morgenländer, 1583, p. 461) گوید
ریوند فراوانی از راه دریا و خشکی از هند به حلب برده می شد.
5.
Cf. Markham, Colloquies, pp. 390-392.
G. Cahen, Le livre de comptes de
la caravane russe à Pékin, p. 108 (Paris, 1911).
2. Reobarbaro (medicina singular, y
digna de ser de todo el linage humano ve nerada) se halla solamente dentro de
la China, de donde lo traen a vender a Cāltaon (que es el puerto de mas
comercio de la China, donde estan los Portugueses) y de alli viene por mar a la
India: y deste que viene por mar no se haze mucho caso, por venire, por la
mayor parte corropido (por quanto el Reobarbaro secorrope co mucha facilidad
enla mar) y dela misma tierra detro de la China, lo lleuan a la Tartaria, y por
la prouincia de Vzbeque lo lleu a Ormuz, y a toda la Persia, Arabia, y
Alexadria: de dode se distribuye por toda la Europa (Tractado de las drogas,
y medicinas de las Indias Orientales, p. 287, Burgos, 1576).
نیز، بسنجید با
لینشوتن که همچون بسیاری از نکات دیگرش درباره محصولات هندی از گارسیا بهره گرفته
است،
. (Linschoten, Vol. II, p. 101, ed. Of Hakluyt
Society)
3.
John Gerarde, The Herball or Generall Historie of Plantes, p. 317 (London,
1597).
4. Dictionary, Vol. VI, p. 486.
5 . آخوندوف،
ابومنصور، ص 74.
** فندق هندی. [ ف َ دُ ق ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رته است که به هندی ریتهه
نامند. (مخزن الادویه ). گیاهی است از تیره ٔ بُقولات که در غالب نواحی آمریکا و
آفریقا و آسیا از جمله جنوب ایران میروید. شاخه هایش دارای خارهایی است به رنگ زرد
و در قاعده ٔ برگهایش نیز یک زوج خار کوچک دیده میشود. برگهایش مرکب و به بزرگی سی
سانتیمتر است . گلهایش زردرنگ و میوه اش نیام و دارای یک یا دو دانه است . قسمت
مورد استفاده ٔ این گیاه دانه های آن است که مورد استفاده ٔ طبی دارد. بعلاوه از
دانه های آن میتوانند مقادیری روغن گیاهی استخراج کنند. طعم دانه های این گیاه تلخ
است ولی در طب بعنوان ضد کرم و ضد تب نوبه و تقویت از آن استفاده میکنند. گیاه
مذکور در بلوچستان به مقدار زیاد میروید. قارچ . رته . ریتهه . اطیوط. اطموط
. ریته .
تخم ابلیس . (فرهنگ فارسی معین ). لغت
نامه دهخدا.