ریحان
بفتح را و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح حا و الف و نون بفارسی
شاهسفرم و بهندی نازبو و نکدبابری نیز نامند
ماهیت آن
اسم جنس است و او را انواع است و در شاهسفرم مذکور خواهد شد ان
شاء اللّه تعالی
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
ریحان . [ رَ ] (ع اِ) شاهسپرم که سپرغم
نیز گویند. (ناظم الاطباء). ریحان الملک هم گویند و در فارسی شاه سفرغم خوانند. (از
اختیارات بدیعی ). سپرغم . (شرفنامه ٔ منیری ) (دهار) (از مجمل اللغة) (مهذب الاسماء) (ترجمان
القرآن جرجانی ). شاه سپرغم که آن را به هندی نازبو گویند و بوی آن دافع وبا و مانع
دردسر محرورین است . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). ریحان نعنع.
حماحم . حبق نبطی اسفرم . شاه اسفرغم . اسپرم . سپرغم . اسپرغم . سپرم . حبق صعتری
. حبق ریحانی . (یادداشت مؤلف ). گیاهی است ۞ علفی از تیره ٔ نعناعیان که یکساله و معطر است
و دارای ساقه ٔ منشعب از قاعده می باشد.ارتفاعش
25 تا 30 سانتی متر است . برگهایش متقابل ، سبز شفاف بیضوی و کمی دندانه دار و گلهایش
معطر و به رنگهای سفید و گلی و گاهی بنفش و مجتمع بطور فراهم در کنار برگهای انتهایی
ساقه قرار دارند. صعتر هندی . حبق ریحانی . نازبویه . (فرهنگ فارسی معین )&&&&&&
ریحان السلیمان
آن را جمسفرم و جماهو سلیمان نیز نامند
ماهیت آن
کیاهی است از جنس عشقه شبیه بشبت تر و تازه و برک آن شبیه ببرک
خطمی و کل آن سفید و کوچک و دانۀ آن سیاه مانند فلفل و کیاه آن بر اشجار می پیچد و
در کوهستان فارس بهم می رسد و در اصفهان و دار المرز بر درختها می روید و در تنکابن
دیسمونو نامند
طبیعت آن
کرم و خشک و ابو ریحان تا چهارم کفته
افعال و خواص آن
ملطف و مجفف و مسهل بیغائلۀ سودا و منقی خون از احتراقات و مسکن
نفخ و محلل ریاح و رطوبت لزجۀ معده و ضماد طبیخ آن جهت بواسیر و امراض سوداوی و درد
رحم و طلای آن با عسل جهت ورم بلغمی و با سرکه جهت حمره و اورام حاره و حمول آن با
روغن کل جهت درد رحم و آشامیدن و طلا کردن شکوفۀ آن جهت لقوه و فالج و کزیدن عقرب نافع
مقدار شربت از برک آن تا سه مثقال و از آب آن تا ده درم و اکثار آن مصدع مصلح آن روغن
نیلوفر و کافور بدل آن مرزنجوش و کویند بدل آن نیم وزن آن شیح و نیم وزن آن عنب الثعلب
است و کویند بسبب آنکه در چهارم کرم و خشک است سرما بدان ضرر نمی رساند و مدتها می
ماند و اکر مدتها آب نیابد محتاج به آب نیست بلکه اشجار مجاور خود را از ریشۀ خود سیراب
می کرداند و حکیم میر محمد مؤمن در تحفه نوشته که در کتب ادویۀ مفرده نوشته اند که
کیاهی است در اصفهان مشهور بکل عقرب است و جهت عقرب و رتیلا و زنبور کزیده شربا و ضمادا
مجرب و برک آن از لبلاب کوچکتر و کل آن مانند خوشۀ بنفش و اندرون آن زرد رنک و کوچک
است اما همیشه سبز نیست و آن سطاریون است و مذکور می شود و کویند قسم جبلی آن را برک
آن مانند شبت و کل آن سرخ با سفیدی می باشد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
شاهسفرم . [ هَِ ف َ رَ ] (اِ مرکب ) شاه
اسپرم . شاهسپرغم . شاه اسپرغم . شاه اسفرهم . شاه اسپرهم . شاه پرم .شاهسپرم . شاه
سپرهم . او را بتازی ضیمران گویند و نام مطلق او ریحان است و بطریق مجاز بر سایر ریاحین
اطلاق کنند و بعربی او را حماحم نیز گویند و چنین گویند که حماحم شکوفه ٔ او بود و بعضی گویند حماحم شاهسبرم
سرخ بود. (از ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی ). نیز رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 212 و اختیارات
بدیعی شود. نوعی از گیاهان خوشبوی باشد. ساق آن باریک چون دو قطرشاخ نعناع و برگ آن
بزرگ دو برابر برگ نعناع و بزرگتر ترنجیده و بالای آن تا یک ذرع باشد و عطر آن را گرفته
در شربتها کنند و اینکه «لکلرک » آن را به بازیلیک ترجمه کرده است درست نیست . (یادداشت
مؤلف ). از اسفرمهاست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). به معنی شاه اسپرم
است . (فرهنگ جهانگیری ). و رجوع به شاه اسپرم ، شاه پرم ، شاه سپرم . شاه سپرهم ،
شاه اسپرهم ، شاه اسپرغم و شاهسپرغم شود.
////////////
ریحان سلیمان
جسفرم و جماهو سلیمان نیز گویند و نبات
وی در کوهستان فارس و اصفهان بود مانند شبتتر و ورق وی مانند خطمی بود و فقاع وی کوچک
بود مانند لبلاب بر درخت پیچیده شود و وی مجفف و لطیف بود با سرکه بر جمره طلا کنند
سود دهد و بر ورمهای بلغمی و نقرس و بواسیر طلا کردن نافع بود و لقوه را مفید بود و
بر گزندگی عقرب طلا کردن نافع بود و چون زن با روغن گل بخود برگیرد درد رحم را بغایت
نافع بود و ابن ماسویه گوید طبیعت وی گرم بود و بواسیر ظاهر و باطن را سود دارد و ابن
مولف گوید ابو ریحان آورده که طبیعت وی گرم و خشک بود تا چهارم از آنست که سرما بر
وی غلبه نکند و عمر وی دراز بود و اگر بروزگارها آب نیابد بشکیبد و هر درخت که در پهلوی
وی بکارند از وی آب بستاند و بسیار از وی صداع آورد و مصلح وی روغن نیلوفر و کافور
بود و بدل آن مرزنگوش است و گویند بدل آن نیم وزن آن شیح است و نیم وزن آن عنب الثعلب
است
اختیارات بدیعی
///////////////
ريحان سليمان Grand basilic نوع من أنوع الريحان
وهو نبات عطري وهو عريض الاوراق مربع. الساق حريف غير شديد الحرافة وله أسماء عديدة
منها :
باذروج.
السليمانى .
الحوك .
المصادر
[* http://thisisfaifa.com/faifa/index.php?option=com_content&task=view&id=90&Itemid=11 هذه فيفاء]
///////////
ریحان, تخم شربتی ( نام علمی : Ocimum basilicum) نام گیاهی یکساله
از آن که است تیره نعناعیان را در فارسی "شاهسپرم" و "شاهسپرغم"
[1] و نازبو [2] نیز گفتهاند. برگهای معطرش را خام میخورند, و لعاب دانههای سیاهش برای
نرم کردن دست به کار میرود. در دو نوع سبز و بنفش وجود دارد.این سبزی بیشتر به عنوان
سبزی خوردن استفاده می شود.دانه آن برای معده درد نیز مفید فایده است
/////////////
به عربی ریحان، ملکی:
الملكي أو أو الريحان الريحان الحبق هو
نبات عطري يتبع الفصيلة الشفوية . يدخل في تحضير الحساء والسلطات وتحسين نكهة الشاي.
وأما زيته فيدخل في صناعة العطور والمشروبات.
///////////
به آذری عادی ریحان، نِچیب ریحان:
Adi reyhan, dirrik ReyhanI və are nəcib reyhan ( lat. Ocimum basilicum)
- dalamazkimilər fəsiləsinin reyhan cinsinə aid bitki Novu
///////////
به دیوی مالدیوی:
ގަނދަކޯޅި އަކީ ކުޅިތުޅާގަހާ ވައްތަރުގޮތަކަށް
ހުންނަ ގަހެކެވެ. މިގަހުގެމާ ހުންނާނީ އެއްތަނޑެއްގައި ކުދިކުދި ފިޔަތަކެއް ފޮޅިފައެވެ.
މީގެ ދެވައްތަރެއް ހުރެއެވެ. އެއީރަތް ގަނދަކޯޅިއާއި، ހުވަނދު ގަނދަކޯޅިއެވެ. މިއީ
ވަރަށް ގަދަ ޒަވިވަހެއް ހުންނަ އެއްޗެކެވެ. މީގެ ފަތާއި އޮށް ބޭހަށް ބޭނުންކުރެއެވެ.
އަދި ބައެއް ފަހަރު މީގެ ފަތް ކެއުމަށް ވެސް ބޭނުން ކުރެއެވެ.
ގަނދަކޯޅި ގަސް އާންމުކޮށް ހެދެނީ 60-30 ސެންޓި
މީޓަރާއި ދެމެދުގެ އުސްމިނަށެވެ. ފަތުގެ ދިގުމިނުގައި 5-3 ސެންޓި މީޓަރުގެ ދިގުމިން
ހުރެއެވެ. އަދި 3-1 ސެންޓި މީޓަރާއި ދެމެދުގެ ފުޅާމިން ހުރެއެވެ.
//////////
به هندی فیجی تولسی:
Tulsi (Scientific naam: Ocimum basilicum , English: basil,
common basil, mint, sweet basil, Kaiviti: tomole, Hindi:) ek rakam ke herb hai
jiske Hundu log puja me kaam me laae hai. Ii garam des me hoe hai. Tulsi ke
dharmik aur medicinal properties ke khaatir boya jaawe hai. Ii herb south asia
mein achchhaa jaana jaawe hai aur Ayurveda mein commonly use hoe hai.
///////////
به بهاسای اندونزی سلاسیح:
Selasih, tlasih, basil, atau basilikum (Ocimum) adalah segolongan terna yang
dimanfaatkan daun, bunga, dan bijinya sebagai rempah-rempah serta penyegar (tonikum).
Berbagai bagian tumbuhan ini berbau dan berasa khas, kadang-kadang langu, harum, atau manis,
tergantung kultivarnya. Beberapa di antaranya bahkan dapat membuat mabuk.
Beberapa jenis selasih, misalnya kemangi, berasal dari Asia Tenggara, namun
sebagian besar dianggap berasal dari anak benua India.
//////////
به عبری ریحان:
רֵיחָן או בַּזִילִיקוּם
(שם מדעי: Ocimum basilicum) הוא צמח תבלין ממשפחת השפתניים (Labiatae).
////////
به کردی ریحان:
Rihan, toprihan, merzekew,
rihana maran(ocimum basilicum) riwekek ji famîleya gezika derewîn e.
Biharbehnek e û di pêjgeha kurd de herwiha tê bikaranîn. Yeksalane ye, ji
hewaya nermayiyê hez dike. Merzekewa gihîştî 20-60 cm bilind dibe. Rengê wê
kesk e.
Bêhna wê mêşan direvîne.
Him bi xavî, him jî wekî biharatê tê xwarin. Ji ber ku zû tehma xwe winda dike,
baştir e mirov berî bi bidawîbûna kelandinê (yan pijandin, biraştinê) tevlî
xwarinan bike. Li malan di kulbikan da diçînin. Ku meriv destî xwe rûyê dixe
bihînê xweş belav dibe.
///////////
به پنجابی نیازبو:
نیازبو پھلوالے بوٹیاں دے تلسی ٹبر دا اک بوٹا اے۔ ایہ خوشبو والا بوٹا اے۔ نیازبو دکھنی ایشیاء، چین، چڑھدا دکھنی ایشیاء تے نیوگنی دا واسی اے۔[1] ہندستان وچ ہزاراں وریاں توں ایہنوں اگایا جاریا اے۔[2] ایہ دکھنی ایشیاء دا واسی تے خوشبو والا بوٹا اے۔ پرانے یونانی حکیم جیویں تھیوفراسٹس تے ڈائیوسکوریڈس ایس بوٹی نوں جاندے سن۔
///////////
به پشتو ریحان:
ریحان (په لاتين: Ocimum basilicum) د نعناعگانو څخه یو درملي بوټي دي چې د مسالې په توگه کارېږي او په آسيا او اروپا شنه کېږي.
///////////
به اردو تلسی نازبو:
تلسی نازبو (علمی نام: Ocimum basilicum) ریمانیے ميں سے ايک طبی پودا ہے جو مصالحے کے طور پر استعمال ہوتاہے۔ اس کا اصل وطن جنوبی ایشیا ہے، مگر اس کی کاشت چین، انڈونیشیا، ، میانمار، بھارت، مالدیپ، ملائیشیا، موریشس،
سیچیلیس، مڈغاسکر، تائیوان، فلپائن، تھائی لینڈ، ویت نام، امریکا اور يورپ میں کی جاتی ہے۔
////////////
به ترکی استانبولی فِسلِغِن:
Fesleğen (Ocimum basilicum), ballıbabagiller (Lamiaceae) familyasından
tek yıllık ve genellikle ılıman bölgelerde yetişen bir bitki türü.
Yemeklerde
kullanılmak üzere tarımı yapılan fesleğenin kökeni Asya'nın dönenceler arasında
kalan bölgelerine dayansa da, günümüzde yeryüzünün öteki ılıman bölgelerine de
yayılmıştır.
///////////
Basil
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Basil (disambiguation).
|
This
article contains Chinese text. Without proper rendering support, you
may see question marks, boxes, or other symbols instead
of Chinese characters.
|
Basil
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
O. basilicum
|
Basil UK /ˈbæzəl/;[1] US /ˈbeɪzəl/[2] (Ocimum basilicum),
also called great basil or Saint-Joseph's-wort, is
a culinary herb of the family Lamiaceae (mints).
It is also called the "king of herbs" and the "royal herb".
The name "basil" comes from Greek βασιλικόν φυτόν (basilikón
phutón), "royal/kingly plant".[3]
Basil
is possibly native to India,[4] and has been
cultivated there for more than 5,000 years.[5] It was thoroughly
familiar to the Greek authors Theophrastus[6] and Dioscorides. It is a tender plant, best known as a culinary
herb prominently featured in Italian cuisine,
and also plays a major role in Southeast Asian cuisines
of Indonesia, Thailand, Malaysia, Vietnam, Cambodia, Laos,
and Taiwan. Depending on the species and cultivar,
the leaves may taste somewhat like anise, with a strong,
pungent, often sweet smell.
There
are many varieties of Ocimum basilicum,
as well as several related species or species hybrids also called basil. The
type used in Italian food is typically called sweet basil (or Genovese
basil), as opposed to Thai basil (O.
basilicum var. thyrsiflora), lemon basil (O.
× citriodorum), and holy basil (Ocimum
tenuiflorum), which are used in Asia. While most common varieties of basil
are treated as annuals, some are perennial in
warm, tropical climates, including holy basil and a cultivar known as "African blue basil".
&&&&&&
ریحان الکافور
آن را ریحان یهودی و شجر الکافور نامند و کویند بفارسی سوسن نامند
ماهیت آن
کیاهی است کل و شاخ آن شبیه بشبت و برک آن شبیه ببرک انار و از
ان ریزه تر و کل آن کبود مائل بسفیدی و از جمیع اجزای آن بوی کافور آید خواه تر باشد
و خواه خشک
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
آشامیدن آب آن جهت تفتیح سده و یرقان و قطع سیلان خون اعضا و بوئیدن
آن بسیار محلل رطوبات چسپنده باغشیۀ دماغ و ادمان آن محلل اخلاط غلیظۀ دماغیه و تحلیل
اورام و ذرور آن جهت قروح و جراحات نافع مضر محرورین مصلح آن سکنجبین مقدار شربت آن
یکدرهم و از آب آن تا هفت درهم است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
سوسن . [ سو س َ ] (اِ) گلی است معروف
و آن چهار قسم می باشد: یکی سفید و آنرا سوسن آزاد میگویند، ده زبان دارد و دیگری کبود
و آنرا سوسن ازرق می خوانند و دیگری زرد و آنرا سوسن ختایی می نامند و چهارم الوان
میشود و آن زرد، سفید و کبود میباشد و آنرا سوسن آسمانی گویند، وبیخ آنرا ایرسا خوانند
و این چهار قسم هم صحرایی و بوستانی میشود. و نام درخت چلغوزه هم هست و آنرا به عربی
صنوبرالکبار و ثمر آنرا که چلغوزه باشد حب الصنوبر الکبار گویند. (برهان ) (آنندراج
). ریحان الکافور. کافور یهودی . (ابن بیطار). قسمی از ریاحین یعنی سپرغمها است و آن
بری و بستانی هر دو باشد. (از بحر الجواهر). سوسن آسمانگون . گیاهی است ۞ از تیره ٔ سوسنی ها که جزو گیاهان تک لپه
ای جام و کاسه ٔ رنگین است . گلی است فصلی و دارای
گلهای زیبا و درشت برنگهای مختلف . اصل این گیاه از اروپا و ژاپن و آمریکای شمالی و
هیمالیاست . جهت ازدیاد این گیاه معمولاً در پائیز پیازهای فرعی را از پیاز اصلی جدامیکنند
و در بهار مجدداً میکارند. پیلغوش . فیلگوش . پیلگوش . زنبق رشتی . (فرهنگ فارسی معین
)
////////////
ریحان کافور، سوسن آزاد
Lilium auratum
آن را ریحان یهودی و شجرالکافور نامند
و گویند به فارسی سوسن نامند؛ گیاهی است گل و شاخ شبیه به شبت و برگ آن شبیه به برگ
انار و از آن ریزهتر و گل آن کبود مایل به سفیدی و از جمیع اجزای آن بوی کافور آید
خواه تر باشد و خواه خشک.
طبیعت آن در دوم گرم و خشک است.
خواص عمومی آن: آشامیدن آن گرفتگی های
مجاری را رفع و هم چنین یرقان و سیلان خون در اعضاء را نیز قطع می نماید. بوئیدن آن
حل کننده رطوبت های چسبناک بینی و نوشیدن شربت آن حل کننده اخلاط غلیظ دماغی و حل کننده
اورام است. گرده های آن برای زخم ها و جراحات نافع و برای گرم مزاج ها مضر مصلح آن
سکنجبین است و مقدار شربت آن یک درم (5/3 گرم) و محلول آن تا هفت درم (5/24گرم) تجویز
شده است.
افعال و خواص دیگر آن:آشامیدن آب آن جهت
تفتیح سده[1] و یرقان و قطع سیلان خون اعضا و بوییدن آن بسیار محلل رطوبات چسبیده به
غشاء دماغ و ادمان[2] آن محلل اخلاط غلیظه دماغیه و تحلیل اورام و ذرور[3] آن جهت قروح[4]
و جراحات نافع است.
[1]باز شدگی و گشوده گردیدن مانع و سد.
[2]پیوسته کار کردن
[3]داروی خشک سوده یا کوفته پراکندنی و
پاشیدنی در چشم و قروح و جراحات
[4]قرحه هایی باشد با خشک ریشه ها و چرکریزها
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین
عقیلی علوی خراسانی شیرازی
زخم یرقان سوسن آزاد قطع سیلان خون
///////////
سوسن کوهی (در متون طب سنتی ریحان الکافور)
(نام علمی: Lilium auratum) نام یک گونه از سرده گل سوسن است.
//////////////
به عربی زنبق زهبی:
الزنبق الذهبي نوع نباتي ينتمي إلى جنس
الزنبق من الفصيلة الزنبقية.
البيئة والانتشار[عدل]
موطنه شرق آسيا حيث ينتشر في اليابان.[1]
المراجع[عدل]
^ المرفق العالمي لمعلومات التنوع الحيوي.
الزنبق الذهبي (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 21 حزيران 2011.
///////////
Lilium auratum (山百合 yamayuri;
literally "mountain lily") is one of the true lilies. It is native to Japan and is
sometimes called the golden
rayed lily of Japan or the goldband
lily.
&&&&&&
ریش
بکسر را و سکون یا و شین معجمه بفارسی پر نامند
ماهیت آن
معروف است و عبارت از پر طیور است
افعال و خواص آن
ذرور سوختۀ اقسام آن جهت التیام زخمها نافع و موی بسیار نرم باز
که کژک نامند در قطع خون جراحتها قائم مقام موی نرم خرکوش است و چون از بیخ بر طیور
آنچه بزرک و سفید و مجوف باشد جدا کرده بسوزانند و بشویند و خشک کنند و در بینی دمند
رعافی را که بهیچ چیز بند نکردد فائده بخشد و مجرب است و در جمیع نزف الدم بیعدیل است
خصوصا پر طاؤس
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
ریش . (ع اِ) پر مرغ . ج ، اَریاش ، ریاش
. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). پر مرغ و زینت آن . در مرغ به
منزله ٔ موی در دیگر جانوران است . یکی
آن ریشة. ج ، ریاش ، اریاش . (از اقرب الموارد). پر مرغ . (ترجمان القرآن جرجانی چ
دبیرسیاقی ص 54) (برهان ) (غیاث اللغات ). پر طیور. (مخزن الادویة) :
بدان مرغ ماند که بر شخص او
پر و ریش بسیار و او لاغر است .
سعدی .
رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی شود. || ارزانی
. خیر. (ناظم الاطباء). ارزانی . (آنندراج ). خصب . (اقرب الموارد). || حالت نیکو.
(ناظم الاطباء). || جامه و لباس پاکیزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
جامه ٔ فاخر. (از اقرب الموارد). ||
مال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تفسیر ابوالفتوح رازی ). || جمال
. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). || معاش ، گویند: اعطاه ماءة بریشها؛ داد او را صد شتر
با لباس و ساز و سامان آن . او لأن الملوک کانوا اذا حبوا حباء جعلوا فی اَسنمة الابل ریش
النعامة لیعرف انه حباء الملک . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
معاش . (آنندراج ).
- ذات الریش ؛ گیاهی مانند قیصوم . (از
منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
////////////
پر (در متون طب سنتی با نام عربیش ریش)
یکی از انواع روییدنیهای پوست بیرونی (اگزودرم) است که بر پوست بدن پرندگان و بالهای
آنان میروید. پر ساقه میانی توخالی دارد که کرکهای ظریفی بر آن میرویند.
منابع[ویرایش]
در
ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ پر موجود است.
فرهنگ فشرده سخن، دکتر حسن انوری، تهران،
سخن، ۱۳۸۲
//////////
به عربی ریش:
الريش هو الغطاء الخارجي لأجسام الطيور.
يعزل الريش الطيور عن المياه وعن درجات الحرارة المنخفضة، كما يمكن استخدام اللون للتمويه
ضد المفترسين وأحياناً كوسيلة للاتصال البصري. بالرغم من أن الريش فرادى خفيف جداً،
وزن ريش الطيور أكبر بمرتين أو ثلاث مرات من هيكلها العظمي.
تطور الريش من حراشف أسلاف الطيور الزاحفة
على ما يبدو. ريش مكون من الكيراتين (مثل الشعر) وهو بروتين ليفي. خصص الريش للعزل،
والطيران، وتشكيل مخططات الجسم، والعرض، واستقبال الحسي. في أسفل الريش توجد أشواك
غشائية طليقة، وظيفتها العزل، وتوجد في Pterylae و Apteria، في الطيور البالغة. كما تشكل معطفاً أولياً
للطيور الصغيرة أيضاً. الفيلوبلوم (Filoplume) هو ريش شبيه بالشعر يحتوي على بضع أشواك ناعمة قرب الأطراف.
يفقد الطيور الريش هي عملية الرمي أو الطرح
(Moulting)، ويستطيعون استبدالها
بريش جديد. معظم الطيور يقومون بهذه العملية سنوياً. استخدم البشر ريش الطيور منذ القدم،
فقد كانوا يستعملونه للكتابة والرسم. أما الآن فيستخدمونه للقبعات، والوسادات، والمفارش،
والمعاطف، وغيرها.
////////////
به بهاسای اندونزی بولو:
Bulu adalah suatu struktur epidermis yang membentuk penutup luar, pada
burung misalnya. Bulu adalah satu ciri utama yang membedakan Kelas Aves dari
yang lain.
//////////
به عبری نوتشهَ، اِت «وتسهَ:
הנוצה היא חלק מהמערכת המאפשרת
לעופות לעוף, והיא שומרת גם על חום גופם של העופות. הנוצות התפתחו מן הקשקשים של הדינוזאורים.
כיום ידוע שמיני דינוזאורים רבים היו אף הם עטויים בנוצות.
הנוצות הן מבנים של העור שצמיחתן
דומה בתחילה לצמיחת קשקשי זוחלים. הן מתפתחות רק מתאי אפידרמיס, וכאשר נוצה מסיימת
את צמיחתה היא הופכת למבנה קרני "מת", כלומר חסר תאים חיים כלשהם.
//////////
به ازبکی پَت:
Pat — kush terisidagi shoxsimon mod-dali tuzilma. Kontur, ipsimon,
parsimon, par va qilsimon P. turlari boʻladi. Kontur P. qalam uchi, oʻzak, oʻq
va unga joylashgan yelpigʻichdan iborat. Kontur P. qush qanoti va dumida
boʻladi; ular tanasini qoplab turadi. Ipsimon P. uzun, nozik va yumshoq oʻqsan
hamda uning uchida joylashgan siyrak soqolchalardan tuzilgan. Odatda, ipsimon
P.lar kontur P. ostida joylashadi. Parsimon P. nozik oʻzak va oʻzaro ilashgan
mayin soqolchalardan tashkil topgan; par bilan birga tanani sovishdan sakdaydi.
Parlar qisqa va yumshoq oʻzakdan hamda bir-biri bilan ilashmagan soqolchalardan
iborat. Kilsimon P.da esa oʻzak rivojlangan, lekin soqolchalar boʻlmaydi.
Qilsimon va ipsimon P. tuygʻu vazifasini bajarishi taxmin qilinadi. P.ning yoyilib,
rangining yoʻqolishi tullashga sabab boʻladi.[1]
///////////
به اردو پر:
پر پرندوں کا جسمانی غلاف ہے۔ یہ پرندوں ہی کا خاص حصّہ ہے۔ پرندوں کے سر اور پیر کے سوا جسم کے تمام تر حصّے پر سے ڈھکا ہوا ہے [1]۔
///////////////
به ترکی استانبولی توی:
Tüy, kuşlarda bulunan, türler arasında ayırtedici bir özellik gösteren
ve bir örtü vazifesi gören epidermal büyüme lerden biridir. Bazı bitki ve
meyvelerle bazı dokumalar üzerinde görülen ince, kısa, yumuşak ve sık uzantılar
da tüy olarak adlandırılır. Tüyler, omurgalılarda bulunan en karmaşık örtü
dokusu sayılmaktadır. Bu özellik kuşlar sınıfını diğer canlı gruplarından
ayıran önemli bir özelliktir. Tüylerin ayrıca Theropoda (diğer bir deyişle
tüylü dinozor) alttakımına ait canlılarda da olduğu görülmüştür. Bununla
beraber, tüyler kuşların vücutlarının çoğu tarafını kaplamakta ve sadece
belirli bölgelerde bu örtü oluşmaktadır. Bu özellik kuşların uçmasına, ısı
kaybının azalmasına ve su geçirmezliğinin sağlanmasının yanında renkler
sayesinde iletişim ve korunmaya yardımcı olur.
//////////
Feather
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Feather (disambiguation).
Feather variations
Feathers are epidermal growths that form the
distinctive outer covering, or plumage,
on coelurosaurian dinosaurs.
They are considered the most complex integumentary structures
found in vertebrates,[1][2] and indeed a
premier example of a complex evolutionary novelty.[3] They are among the
characteristics that distinguish the extant birds from other
living groups.[4]
Although
feathers cover most parts of the body of birds, they arise only from certain
well-defined tracts on the skin. They aid in flight, thermal insulation, and
waterproofing. In addition, coloration helps in communication and protection.[5]Plumology (or plumage
science) is the name for the science that is associated with the study of
feathers.[6][7]