دلب
بضم دال و سکون لام و باء موحده بفارسی
چنار نامند و بفرنکی باطاتس
ماهیت ان
درختی است معروف و بسیار عظیم و برک آن
پهن و متشعب و مشرف و چوب آن سبک و جوهردار منبت آن بلاد سردسیر و ثمر آن مدور و
خار دار خشبی سبکوزن غیر ماکول
طبیعت ان
سرد و تر با قوت قابضه و ثمر و پوست آن
بسیار سرد و خشک و با حرارت قلیله
افعال و خواص آن
جالی و نقوع کل آنکه از ثمر آن کرفته
باشند و ضماد برک تازۀ پختۀ آن جهت ورم چشم و منع ریختن مواد رطبه و آب رفتن از چشم
و رفع ورم بلغمی و ورم زانو و هر عضو که باشد و ورمهای کرم را نیز و بدستور ضماد
برک تازۀ غیر مطبوخ جهت درد زانو و اورام حاره و مضمضه بطبیخ پوست تازۀ آن در سرکه
جهت درد دندان و ذرور برک خشک آن جهت تجفیف قروح و جروح و سوختکی آتش و ضماد پوست
سوختۀ آن بغایت جالی و مجفف و جهت برص و رفع رطوبت متعفن زخمها و با آب جهت تقشر
جلد و آشامیدن مطبوخ ثمر تازۀ آن با شراب جهت رفع سمیت کزیدکی جانوران سمی و ضماد
برک و ثمر آن با پیه جهت سوختکی آتش و بخور برک و ثمر آن در خانه جهت کریزانیدن
خنفسا و بدستور پاشیدن آب طبیخ آن و غباری که بر برک آن می نشیند بغایت مضر قصبۀ
رئه و صوت و سمع و بصر است چون بدانها برسد و مصلح آن شیر تازه دوشیده
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
دلب . [ دُ ] (ع اِ( درختی است بزرگ با
برگهای عریض و پهن ، این درخت بدون شکوفه و میوه است . (از اقرب الموارد(. چنار. (دهار(.
درخت چنار را گویند و به عربی برگ آنرا ورق الدلب خوانند. (از برهان (. درخت چنار.
(الفاظ الادویة(. به پارسی صنار گویند و به شیرازی چنار خوانند. (از اختیارات بدیعی
(. لیث گوید درخت عیشام را عرب دلب گوید و درست آن است و درخت چنار است . (از تذکره داود ضریر انطاکی (. رجوع به چنار شود. || جنسی
اند ازسودان و سیاهان ، یکی آن دلبة. (از اقرب الموارد(.
- چنار. [ چ َ / چ ِ ] (اِ( درختی باشد
مشهور. (برهان (. درختی معروف که شعرا برگ بکف دست پنجه گشاده تشبیه کرده اند. (انجمن
آرا( (آنندراج (. درختی که بار ندارد و برگ او را به پنجه تشبیه کنند. (شرفنامه منیری (. درختی باشد بسیار کلان ، که برگش بشکل
پنجه انسان باشد و بشبها از او اخگر بارد و
عمرش بهزار سال رسد و بار ندارد. (از غیاث (. درختی بسیار کلان و بی بار و طویل العمر
که برگهای پهن دارد. (ناظم الاطباء(. صِنار. دُلْب . نُلْک . نِلْک . نُلْکة. نِلْکة.
(منتهی الارب (. عیثام . نوعی درخت بی بار ولی گشن و پر شاخ و برگ و تنومند و بسیار
عمر که در بعضی مناطق معتدل و سردسیر ایران کاشتن آن از قدیم معمول بوده و هم اکنون
در بسیاری از شهرها و ییلاقات ایران اقسام کهنسال و چند صد ساله این درخت موجود و معروفند
: ۞
- صنار. [ ص ِ ] (معرب ، اِ( معرب چنار
است و آن درختی باشد معروف . (برهان (. چنار. (منتهی الارب ( (مهذب الاسماء(. دُلب
. در اقرب الموارد این لغت را به تشدید نون ضبط کرده است . رجوع به چنار شود. || سر
دوک . (منتهی الارب (.
/////////////
دُلب
بپارسی
چنار گویند پوست وی و جوز وی بغایت خشک بود و در درجه اول سرد بود و چوب وی سردتر بود
و ورق وی چون تر بود با شراب بپزند و بر چشم ضماد کنند آب رفتن بازدارد و ورمهای بلغمی
و ورمهای گرم که در زانو بود سود دهد و اگر خرد بکوبند و بر ریشهای تر افشانند خشک
گرداند و سوختگی آتش را سود دارد و پوست وی چون با سرکه بپزند و بدان غرغره و مضمضه
کنند درد دندان را نافع بود و سوختگی آتش را و پوست وی برص را نافع بود و طبیخ برگ
وی درد چشم را سود دهد و خاکستر وی ریشها و چرکهای پلید را زایل کند و ثمر وی چون تر
بود با شراب بیاشامند گزندگی جانوران را سود دهد و چون با پیه بر سوختگی آتش نهند نافع
بود و غباری که بر ورق و ثمر وی نشسته بود بغایت مضر بود بحواس و شش و اواز و باید
که از پی آن شیر تازه بخورند و صاحب تقویم گوید مصلح آن عود بود یا قرفه و دارچینی
و جوز وی یا پیه بر گزندگی جانوران ضماد کردن نافع بود و پوست وی چون بسوزانند جلای
تمام بدهد تا بحدی که برص را شفا دهد و چون ورق و ثمر وی در خانه بخور کنند خنفسا بگریزند
صاحب
مخزن الادویه مینویسد: دلب به ضم دال بفارسی چنار و بفرنگی بلطانس نامند
لاتینPLATANUS ORIENTALIS فرانسهPLATANE انگلیسیPLATAN
اختیارات بدیعی
//////////////
چنار خاوری أدر متون طب سنتی دلب، دلب
شرقی، صِنار( (نام علمی: Platanus orientalis( نام یک گونه از سرده چنار است.
///////////
به عربی دُلب شرقی:
الدلب المشرقي (باللاتينية: Platanus orientalis( نوع من شجري معمر،
يتبع جنس الدلب من الفصيلة الدلبية (بالإنجليزية: Platanaceae(.
الموئل والانتشار[عدل]
يمتد الموئل الأساسي للدلب المشرقي من
البلقان إلى إيران، مروراً ببعض المناطق الشمالية في الوطن العربي من شمال فلسطين ولبنان
إلى جبال اللاذقية في سورية وانتهاء بشمال العراق. يوسع بعض الباحثين نطاق هذا الموئل
الطبيعي ليشمل ايبيريا (إسبانيا و البرتغال( في الغرب و الهيمالايا في الشرق، و نظراً
لأن هذه الشجرة معروفة في تلك المناطق منذ القدم، فإنه يصعب التحقق ما إذا كان هذا
النوع أصيلاً أم دخيلاً. تتواجد الشجرة في البيئات النهرية، إلى جانب أشجار الحور والصفصاف.
ومع ذلك، فهي قادرة تماماً على البقاء والنجاح في التربة الجافة.
الوصف النباتي[عدل]
الدلب المشرقي شجرة نفضية يصل ارتفاعها
إلى 15 مترا. تحمل أوراقها بالتناوب على الجذع. الأوراق مفصصة بشكل غائر. النبات أحادي
المسكن. الثمار كروية محاطة بأهداب.
مصادر[عدل]
^ مذكور في : القائمة الحمراء للأنواع
المهددة بالانقراض 2016.2 — معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض: http://www.iucnredlist.org/details/33951/0 — تاريخ الاطلاع: 18 سبتمبر
2016 — عنوان : The IUCN Red List
of Threatened Species 2016.2
— تاريخ النشر: 4 سبتمبر 2016
//////////
به آذری شِرق چناری:
///////////
به عبری دَلِو:
דולב מזרחי (שם מדעי: Platanus orientalis( הוא מין של דולב, עץ גדול ממדים המצוי לרוב לצד מקווי מים. הוא נציג יחיד של משפחתו בישראל.
///////////////
به پنجابی چنار:
چنار اک وڈے اچے تے چوکھا چر جینوالے رکھ دا ناں اے جیہڑا یورپ تے ایشیاء دا واسی اے۔ ایہ پتچڑی بوٹے نیں۔ ایہدی پتی راچیورگے اے تے ٹبر چنار۔
///////////////
به اردو چنار:
چنار جنوب مشرقی یورپ سے لیکر بھارت تک پایا جانے والا ایک درخت ہے۔ ترکی سے بھارت تک تمام ممالک میں اسے چنار ہی کہا جاتا ہے۔
//////////
به ترکی استانبولی دوقو چناری:
Doğu
çınarı (Platanus orientalis(, çınargiller (Platanaceae( familyasından 25–30 m
boy, 5–6 m çap yapabilen bir çınar türü.
Serbest
büyüdüğü zaman kısa gövde, kalın dal ve geniş tepe yapar. Gövde ve dallar açık
gri veya yeşilimsi gri renklidir. Yaşlı gövdelerin kabukları diğer türlerinkilere
nazaran daha küçük levhalar halinde kalkar ve yavaş dökülür.
Açık
yeşil yapraklar 5-7 lopludur. Lobları çok derin, orta damara kadar ulaşan
oyuntuları vardır. Bunların uzunlukları enlerinden daha fazla olduğu gibi,
uçları da sivridir. Kenarları gelişi güzel kaba dişli veya düzdür. Tam gelişmiş
yaprağın alt yüzü hemen hemen tüysüzdür. Genişliği 10–20 cm'ye ulaşan yaprağın
3–8 cm uzunluğunda dip tarafı huni gibi genişleyerek tomurcuğu içerisinde
saklayan bir sapı vardır. 2-2,5 cm çapındaki birleşik meyveden 2-6 tanesi uzun
bir sap üzerinde yer alır.
Avrupa'nın
güneydoğusundan Hindistan'a kadar İran ve Türkiye'yi de kapsayan bölgede
yayılış yapar.
///////////
Platanus orientalis
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Oriental plane
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked(:
|
|
(unranked(:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
P. orientalis
|
Platanus orientalis, or oriental plane,[1] is a large, deciduous tree of the Platanaceae family, growing to 30 m (98 ft( or
more,[2] and known for its longevity and
spreading crown.
Contents
[show]
The species name meaning 'eastern'
contrasts it with the western (American( plane, (Platanus
occidentalis( and also its original known
distribution eastward from the Balkans, where it was recognized in ancient
Greek history and literature. Following Greek usage it is called platane or
related names in continental Europe. It was equally well known in Asia and from
Anatolia (modern Turkey( to India is called chinar, chenar or
related names, following the Iranian, except in the Kashmir Valley region. The
native Kashmiri word for the tree is boonyi.
&&&&&&&
دلبوث
بفتح دال و سکون لام و ضم باء موحده و
سکون واو و ثاء مثلثه اسم عربی بیخ سوسن سرخ صحرائی است معروف بسیف الغراب جهت آنکه
برک آن شبیه بسیف است
ماهیت ان
بیخی است شبیه بدو پیاز که ملاصق بهم
باشند و لیکن بی پرده یعنی مانند پیاز پرده ندارد و دانۀ بالائی بزرکتر از زیرین و
بعد از خشکی بسیار صلب می کردد و خشک آن را در بغداد در بازار می فروشند و آن را
حب النافوخ می نامند جهت آنکه زنان بر رخسار خود برای سرخی و نیکوئی و انتفاخ می
مالند و کل آن شبیه بسوسن کبود است که ایرسا نامند و سرخ مائل ببنفشی و آن را صفرا
غانیون و بعضی کسیقیون و بعضی ماخاریون نامند و برک این بسیار کوچکتر و باریکتر از
ان و ساق آن قریب بذرعی و برک آن از برک سوسن درازتر و ثمر آن مستدیر منبت آن
اراضی معموره و مزارع
طبیعت ان
در آخر دوم کرم و خشک و با رطوبت فضلیه
افعال و خواص ان
جالی و جاذب از عمق بدن و مسمن و مبهی و
چون در شیر تازه دوشیده بجوشانند نیکو و لذیذ می کردد و دفع ضرر آن می شود و
آشامیدن آن جهت تهیج باه موثر و بدستور آشامیدن آن با شراب و کویند بیخ بزرک
فوقانی آن محرک باه و کوچک زیرین آن قاطع باه زنان و آشامیدن بالای آن جهت قیلۀ
اطفال نافع و چون سه عدد بیخ آن را در نبیذ بخیسانند هر روز از نیم رطل تا یکرطل
از ان نبیذ بنوشند جهت خشک کردن دانۀ بواسیر و رفع ریاح آن مجرب دانسته اند و
بدستور آشامیدن یک درم از بیخ آن با ماء العسل تا چند بوم همین اثر دارد و ضماد آن
با شیلم و یا ماء العسل جهت تحلیل غرب نافع و با کندر و شراب جهت جذب خار و پیکان
و طلای آن جهت سرخی رخسار و رفع آثار و فرزجۀ آن جهت کشودن حیض موثر مضر حلق مصلح آن
در شیر پختن آن مقدار شربت آن تا دو درهم
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
دلبوث . [دَ ل َ ] (ع اِ( گیاهی است .
(منتهی الارب (. گیاهی است که عامه آنرا ذنب الفرس نامند. (از اقرب الموارد(. نوعی
از سوسن بری . (الفاظ الادویه (. سیف الغراب . (قاموس (. نوعی از سوسن صحرائی است به
یونانی ، و به عربی سیف الغراب خوانند چه برگ آن به شمشیر می ماند. (برهان (.نوعی از
سوسن بریست و آن معروفست به سیف الغراب و بدان سبب این نام بدان نهاده اند که ورق آن
مانند سیف است و بشکل ورق ایرسا بود، اما ورق ایرسا باریکتر و کوچکتر بود. و ساق وی
مقدار یک گز بود و گل وی سرخ رنگ بود و وی را سقراق میشون خوانند و بعضی ماخوریون خوانند
و کسیفیون نیز گویند. و اصل وی مانند دو پیاز کوچک بود و زیر یکدیگر، آن که در شیب
بود لاغر بود و بالائی فربه بود. و در بغداد بسیار بود و در بغداد بیخ آنرا تافوخ خوانند
و زنان بغداد جهت فربهی مستعمل کنند. (از اختیارات بدیعی (. اسم عربی بیخ سوسن صحرائی
است . مثل دو پیاز که ملاصق هم باشند، و بعد از خشکی بسیار صلب می شود و گلش شبیه به
سوسن کبود و سرخ مایل به بنفشی و برگش بسیار کوچکتر از آن و ساقش قریب به ذرعی و ثمرش
مستدیر، و منبت آن اراضی معموره و مزارع است . (از تحفه حکیم مومن (. گیاهی است دارای شاخه های باریک شبیه
به برگ سوسن . گلایول . (فرهنگ فارسی معین (. اکسیفیون . سوسن احمر. دورحولة. سنخار.
قاسغافیون . ماخاریون . دورخولی . کسیقون . رجوع به گلایول شود.
///////////
دلبوث
نوعی از سوسن بری بود و آن معروف است به
سیف الغراب و بدین سبب این اسم بر وی نهادهاند که ورق آن مانند سیف بود بشکل ورق ایرسا
بود اما ورق ایرسا باریکتر و کوچکتر بود و ساق وی مقدار یک گز باشد و گل وی سرخرنگ
بود و وی را سقراغانیون گویند و بعضی ماخاریون خوانند و کسیقیون نیز گویند و اصل او
مانند دو پیاز کوچک بود زیر یکدیگر آنکه در شیب بود لاغر بود و بالایی فربه بود و در
وی قوت جاذبه بود و ملطف و محلل بود و در بغداد آن بیخ را نافوخ خوانند و زنان بغداد
جهت فربهی مستعمل کنند و جهت جلای رو چون بدان بشویند بغایت لون را نیکو گرداند و در
بغداد بسیار بود و بیخ بالایی وی چون بخود برگیرند حیض براند و چون با شراب بیاشامند
شهوت جماع برانگیزد و چون بیخ شیب وی زنان بیاشامند قطع شهوت ایشان بکند و زهراوی گوید
چون بیخ وی در شراب خویسانند و صاحب بواسیر هر روز مقدار یک رطل از آن شراب بیاشامد
بواسیر خشک گرداند و اگر خشک کنند بیخ وی و هر روز مقدار یک درم با ماء العسل بیاشامند
همین عمل کند
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: دلبوث به
فتح دال اسم عربی بیخ سوسن سرخ صحرایی است معروف به سیف العراب
صاحب تحفه مینویسد این بیخ مثل دو پیاز
است که ملاصق بهم باشند بیپردههائی که در پیاز است
اختیارات بدیعی ؛ ص167
///////////
گلایول کامیونیس (در متون طب سنتی دلبوث(
(نام علمی: Gladiolus communis( نام یک گونه از سرده گلایول است.
ویکی
/////////
به عربی دلبوث شائع:
الدلبوث الشائع (باللاتينية: Gladiolus communis( نوع نباتي يتبع جنس
الدلبوث من الفصيلة السوسنية.[1]
محتويات [أظهر]
الموئل والانتشار[عدل]
موطنها بلاد الشام وتركيا وجنوب أوروبا
والقوقاز.[2]
الوصف النباتي[عدل]
مرادفات للاسم العلمي[عدل]
Gladiolus arvaticus Jord.
Gladiolus byzantinus Mill.
Gladiolus byzantinus var.
lutarius Maire
Gladiolus byzantinus var.
numidicus (Jord.( Maire & Weiller
Gladiolus collinus Salisb.
Gladiolus communis subsp.
byzantinus (Mill.( Douin
Gladiolus communis var.
byzantinus (Mill.( O.Bolòs & Vigo
Gladiolus communis var.
byzantinus (Mill.( A.P. Ham.
Gladiolus communis var.
carneus Ker Gawl.
Gladiolus communis var.
grandiflorus Gouan
Gladiolus communis var.
montserratii O.Bolòs & Vigo
Gladiolus communis subsp.
notarisii (Parl.( K.Richt.
Gladiolus cyclocarpus Jord.
Gladiolus gussonei Lojac.
Gladiolus hanru Jord.
Gladiolus illyricus var.
reuteri (Boiss.( Nyman
Gladiolus illyricus subsp.
reuteri (Boiss.( K.Richt.
Gladiolus lannesii Jord.
Gladiolus littoralis Jord.
Gladiolus notarisii Parl.
Gladiolus numidicus Jord.
Gladiolus porrigens Jord.
Gladiolus reuteri Boiss.
Gladiolus rigescens Jord.
Gladiolus ruricola Jord.
Gladiolus tinei Lojac.
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات. الدلبوث الشائع
(بالإنكليزية(. تاريخ الولوج 7 حزيران 2014.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية
للنباتات. خريطة انتشار الدلبوث الشائع (بالإنكليزية(. تاريخ الولوج 7 حزيران
2014.
وصلات خارجية[عدل]
مشاريع شقيقة شاهد في كومنز صور وملفات
عن: دلبوث شائع مشاريع شقيقة توجد في ويكي أنواع معلومات أكثر حول: Gladiolus communis
معرفات الأصنوفة
موسوعة الحياة: 487525 GBIF: 2750096
PlantList: kew-328322 Tropicos:
16602058 ITIS: 502780 ncbi: 58992
IPNO: 437375-1 GRIN:
ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomydetail.aspx?id=416307 FNA:
220005610 PLANTS: GLCO2 AFPD: 160622
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
Ferns02.jpg هذه بذرة مقالة عن
نبات بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
تصنيفات: نباتات وصفت في 1753سوسنيةأزهارنباتات
الشامحياة نباتية في الوطن العربينباتات بلغاريانباتات اليوناننباتات صربيانباتات مقدونيانباتات
ألبانيانباتات الجبل الأسودنباتات البوسنة والهرسكنباتات كرواتيانباتات سلوفينيانباتات
إيطاليانباتات فرنسانباتات إسبانيانباتات روسيانباتات القرمنباتات أرمينيانباتات أذربيجاننباتات
جورجيانباتات وصفها لينيوس
////////////
به آذری عادی قلادیولُس:
////////////
Gladiolus communis
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Gladiolus communis
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked(:
|
|
(unranked(:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
G. communis
|
Gladiolus communis, the eastern gladiolus,[2] is a species of flowering plantin the family Iridaceae, native to temperate northern Africa, western Asia and
southern Europe, and widely naturalised in frost-free locations elsewhere –
such as coastal parts of the southwestern British Isles.[3]
It is a vigorous cormous perennial growing to 1 m (3 ft
3 in( tall with linear leaves and bright pink flowers in spring. Two subspecies are identified:
·
G. communis subsp. communis
1.
Jump up^ "Gladiolus communis". GRIN Taxonomy for Plants. USDA Agricultural Research Service.
Retrieved 27 July 2013.
2.
Jump up^ "BSBI List
2007". Botanical Society of Britain and
Ireland. Archived from the original (xls( on
2015-02-25. Retrieved 2014-10-17.
4.
Jump up^ "Gladiolus communis subsp. byzantinus AGM". RHS Plant Finder. Royal Horticultural Society. Retrieved 27
July 2013.
5.
Jump up^ RHS A-Z encyclopedia of garden
plants. United Kingdom: Dorling Kindersley. 2008. p. 1136. ISBN 1405332964.
&&&&&&&
دلدل
قنفذ بری* است و ان شاء اللّه تعالی خواهد
آمد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* قنفذ. [ ق ُ ف ُ / ف َ ] (ع اِ( ۞ . موش . (اقرب الموارد( (منتهی
الارب ( (آنندراج (. || جای خوی پس دو گوش شتر. (منتهی الارب (. ذفری البعیر وفی المحکم
: مسیل العرق من خلف اذنی البعیر. (اقرب الموارد(. || ریگ توده فراهم آمده
بلند. || درختی که در وسط ریگ رسته باشد. (منتهی الارب ( (اقرب الموارد( (آنندراج
(. || جایی که در وی گیاه درهم و انبوه روید. (منتهی الارب ( (اقرب الموارد(. || جوجه
تیغی . خارپشت . (منتهی الارب ( (اقرب الموارد( (آنندراج (. بعضی گفته اند خارپشت ماده
را قنفذه گویند و نر را شیهم یا دلدل . (ناظم الاطباء(. ج ، قنافذ. (اقرب الموارد(
(منتهی الارب (.
- قنفذالدراج ؛ رجوع به این کلمه شود.
- قنفذ بحری ؛ یک قسم ماهی است دارای صدف
که پوست آن در داروهای جرب به کار رود و گوشت آن در بیماری خنازیر سودمند افتد و خاکستر
پوست آن در مداوای قروح چرکین نافع است و گوشت زاید را از میان میبرد. (قانون بوعلی
، ادویه مفرده (.
- قنفذ جبلی ؛ دلدل . خارپشت . (قانون
ابوعلی ، ادویه مفرده (.
- قنفذ لیل ؛ مرد سخن چین . (منتهی الارب
(. نمام . (اقرب الموارد( (ناظم الاطباء(.
//////////
قنفذ
بپارسی خارپشت گویند و آن بری و جبلی و
بحری نوعی از بری بود و جبلی بزرگ بود و آن را دلدل خوانند طبیعت آن گرم و خشک بود
بغایت و محلل بود و بعضی گویند گوشت وی تر بود و مجذوم را بغایت نافع بود خاصه گوشت
بری خشک کرده و جهت کودکان که در جامه خواب کمیز کنند و گزندگی جانوران مفید بود و
مقدار مأخوذ از وی پانجده درم نمکسود و خشک بود با سکنجبین جهت استسقا و فالج و داء
الفیل و درد گرده نافع بود و ادمان خوردن عسر البول احداث کند از بهر آنکه مضر بود
بمثانه و اصلاح آن به عسل کنند و گویند شحم کرفس و سکر و شیخ الرئیس گوید گوشت بری
وی خنازیر را بغایت نافع بود و مرضهای عصبانی را مجموع سود دهد و سل و تبهای مزمن و
گزندگی جانوران را نافع بود و غافقی گوید ادمان اکل وی کردن مفسد معده و جگر بود و
پیه وی منع انصبات مواد از احشا بکند خاکستر وی داء الثعلب را نافع بود چون با زفت
تر بمالند دیسقوریدوس گوید نوعی که بحری بود معده را نیکو بود و طعم وی خوش بود و ملین
شکم و مدر بول بود سوخته وی با ادویه که موافق جرب بود بیامیزند جرب را زایل کند و
اگر بسوزانند و با ادویه بیامیزند که مناسب ریش سر بود و سر را بدان بشویند جذب ماده
بکند و ریش پاک کند و گوشت زیادت بخورد و جگر بری چون خشک کنند در خرقه بآفتاب گرم
موافق استسقای لحمی بود و هر زحمتی که گوشت وی بدو مناسب بود و زهره وی چون بموم بسرشند
و بخورند بچه مرده از شکم بیرون آورد و چون زهره وی در چشم کشند سفیدی چشم زایل کند
و بقراط گوید که گوشت وی با سرکه عنصل نهند مجذوم را نافع بود و تشنج امتلائی و درد
کلیه و مفاصل را سود دهد
صاحب مخزن الادویه مینویسد: قنفذ بضم
قاف و سکون نون و ضم فا و فتح فا نیز آمده و به ذال و دال هر دو آمده لغت عربی است
و نیز بعربی خیز و بیونانی قوقماروس و بسریانی قفد و برومی شیراخندون و بفارسی خارپشت
و جبرو و جش و سیخول و به شیرازی چوله و در تنکابن و ارموک و به مازندرانی و ارمچی
و بترکی کرنی و بهندی ساهی و سارسل و سیهی نیز نامند و ماده آن را بعربی قنفذه و جمع
آن قنافذ گویند
قنفذ جبلی به لاتینHISTRYX CRISTATA فرانسهPORC -EPIC انگلیسیPORCUPINE
////////////
جوجهتیغی یا خارپشت ( در متون طب سنتی
دُلدل و قنفذ( به جانوران پستانداری گفته میشود که در خانواده خارپشتها (نام علمی:
Erinaceidae( قرار میگیرند. گاه
تَشی نیز به دلیل خارهایی که بر پشت آن قرار دارد جوجه تیغی و خارپشت نامیده میشود
اما تشی جانوری کاملاً متفاوت از راسته جوندگان است، در حالی که جوجهتیغیها کوچکتر
و همهچیزخوار و از راسته پستانداران حشرهخوار هستند.
در مجموع ۱۷ گونه جوجه تیغی در نقاط مختلف
آسیا، اروپا، آفریقا شناسایی شده که در پنج سرده زیستی جای میگیرند. این حیوان بومی
بر جدید یعنی استرالیا و آمریکا نیست. نزدیکترین خویشاوندان این جانور حشرهخوارها
یعنی اعضای خانواده Soricidae
هستند که ظاهری بسان موش کور دارند اما مثل جوجه تیغیها به راسته حشرهخوارها
تعلق دارند. جوجه تیغیها از پستانداران اولیه به شمار میروند و مثل اغلب آنها به
زندگی شبزی و رژیم غذایی حشرهخواری خو گرفتهاند.
این جانور بهوسیله خارهای که برپشتش قرار
دارد از خود دفاع میکند. این خارها در واقع موهایی توخالی هستند که کراتین موجود در
آنها باعث تیزی و سفتی شدهاست و بر خلاف باور عمومی سمی نیست. جوجهتیغیها اغلب
در هنگام احساس خطر خود را به صورت گلوله درمیآورند به طوریکه تمام تیغهای آنها
رو به سمت بیرون قرار میگیرد. تمام گونههای جوجه تیغی از این مکانیسم دفاعی بهرهمند
هستند اما موفقیت آنها بستگی به میزان تیغهایشان دارد. به همین دلیل گونههایی از
جوجهتیغی که برای وزن کمتر از تیغهای کمتری برخوردارند بیشتر تمایل دارند تا از دشمن
فرار کرده و گاهی به او حمله کنند و از تیغهایشان به عنوان آخرین حربه استفاده کنند.
ویکی
///////////
به عربی قتفذ:
القنفذ حيوان صغير من الثدييات ينشط صيفاً
فهو ينام شتاءً ويستيقظ في الربيع ويعتاش على أكل الحشرات يأكل الديدان والزواحف والفئران
الصغيرة وبيض الطيور التي تعشش في البراري كما يأكل النباتات والثمار. يسمى الشوك الذي
يعتري جلد القنفذ بالحسك.
يلد ويرضع صغاره وله رأس بدون رقبة ظاهرة
وأذنين صغيرتين وفم مستطيل وذو أرجل قصيرة يغطي كل جسمه أشواك حادة وعند شعوره بأي
خطر يكور جسمه على شكل كرة شوكية تقيه شر أعدائه.
يستطيع معاركة الأفاعي والثعابين والحيات
وذلك بتكوره ومحاولة التقاط ذنبها بفمه المختبئ وكل حركة للحية تزيدها ألما وضررا.
ينشط ليلاً في الأيام المقمرة باحثاً عن ما يقتات عليه.
///////////
به آذری کِرپِلر:
//////////
به کردی جوجی:
Jûjî,
jojî, şîjo, jûjî an jî jîjo (Erinaceidae(, famîleyekî guhandaran ji koma dirûvê
jûjiyan e.
//////////
به ازبکی تیپراتیلانلر:
Tipratikanlar, kirpilar (Erinaceidae( — hasharotxoʻr sut
emizuvchilar turkumi oilasi. Oyoqlari koʻpchiligida 5 barmokli; lyuqori,
baʼzan pastki kurak tishlari yirik, yirtqich tishlariga oʻxshash. Teri osti
muskullari yaxshi rivojlangan; ular qisqarishi tufayli T. gavdasi sharsimon
shaklga kiradi. 12—15 turi maʼlum. Yevropa, Osiyo va Afrikada tarqalgan. Oʻzbekistonda 2 turi: qulokdor T., kora ignali T. uchraydi.
Qulokdor T. (tanasi 15—19 sm, kulogʻi uzun, korni mayin oq jun bilan qoplangan(
Oʻzbekistonning hamma hududlarida tarqalgan. Qora ignali T. (tanasi 22—27 sm,
dumi 23–37 mm, tikanlari 4 sm cha, peshonasi tikansiz( Oʻzbekiston jan.da
— Jizzax, Qashqadaryo, Buxoro, Surxondaryo viloyatlarida uchraydi. Qishki uyquga yotadi.
Asosan, hasharotlar, shuningdek, mayda umurtqali
hayvonlar (ilonlar(, kamdankam oʻsimlik mahsulotlari bilan oziklanadi.
//////////
به ترکی استانبولی کِرپِلیگر:
Kirpigiller (Erinaceidae(, böcekçiller (Insectivora( takımına bağlı
familya. Tehlike sırasında çoğu, tostoparlak olur ve dikenlerini dışta
bırakarak kendini korur. Kış
uykusuna yattıkları
bilinmektedir.
/////////
به عبری
קיפודיים (שם מדעי: Erinaceidae( היא משפחה מסדרת אוכלי החרקים במחלקת היונקים, ובעבר נחשבה לסדרה עצמאית.
//////////
Erinaceidae
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Infraclass:
|
|
Superorder:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamilies & Genera
|
|
Erinaceidae is a family in the order Eulipotyphla. Until recently, it was assigned to the order Erinaceomorpha, which has
been subsumed with the paraphyleticSoricomorpha into Eulipotyphla. Eulipotyphla has been shown to be monophyletic;[2] Soricomorpha is paraphyletic because Soricidae shared a more recent common ancestor with Erinaceidae than with other
soricomorphs.[3]
Erinaceidae contains the well-known hedgehogs (subfamily Erinaceinae( of Eurasia and Africa and the gymnures or moonrats (subfamily Galericinae( of South-east Asia. This family was once considered part of the
order Insectivora, but that polyphyletic order is now considered defunct.
&&&&&&&
دلع
بضم دال و فتح لام و عین مهمله نوع کبیر
قُنفُذ است که قُنفُذ جبلی و بفارسی خارپشت و بترکی کرئی و در مازندران شال تشی و
در دیلم شاکره و بهندی سینوه [پنجابی سیه] نامند
ماهیت ان
حیوانی است قریب بجثۀ سک کوچک و در پشت آن
بجای مو خارهای ابلق از سیاهی و سفیدی بقدر شبری و زیاده و از قلم باریکتر و دو
طرف آن باریک با تندی و چون بخشم آید خود را جمع کند و حرکت دهد خارها مانند تیر
از کمان جسته از ان جدا کردد با اندک آوازی
افعال و خواص آن
ذرور سوختۀ آن جهت جراحات بغایت مفید و در
سائر افعال مانند قنفذ است و ان شاء اللّه تعالی در حرف القاف خواهد آمد
///////////
دلع. [ دُ ل َ ] (ع اِ( نوعی خارپشت بزرگ
. (منتهی الارب (.
//////////
تشی هندی (در متون طب سنتی دُلَع( (نام علمی:
Hystrix
indica(، که در ایران اغلب با عنوان
تشی شناخته میشود، گونهای تشی از تیره تشیهای بر قدیم است. ایران، جنوب آسیا و خاورمیانه
از جمله مناطق زندگی این پستاندار به شمار میروند.
تشی دارای لایهای از خار بر پشت خود است که
در هنگام احساس خطر، آنها را در بدن جانور مهاجم فرو میبرد. با داشتن طول سر و تنهای
بیشتر از ۷۰ سانتیمتر، این جانور بزرگترین جونده ایران به شمار میرود.[۲] در ایران،
تشی با نامهای چوله[۳] و سیخور[۴] نیز خوانده میشود.
محتویات
[نهفتن]
۱ نامشناسی
۲ توصیف
ظاهری
۳ زیستگاهها
۴ منابع
نامشناسی[ویرایش]
به جز نام «تشی»، در فرهنگهای فارسی این نامها
نیز برای این جانور بهکار رفتهاست: چوله، اتشی، بیهن، پـَهمَزَک[۵]، جکاشه، چَکاسه،
خارانداز، رُکاسه، رکاشه، ریکاسه، ریگاشه، زُکاسه، زکاشه، سُکاسته، سکاسه، سکاشه، سکاشته،
کاسُج، کاسجوک، کوله، بوزوم قوره (خراسانی(.[۶] همچنین «گربه تیغی» نیز گفته میشود
و نامهای محلی چوله، سیخور، کرپی، کول تیغتیغه نیز دارد که گاه به غلط آنرا جوجه تیغی
یا خارپشت مینامند.[۷] در شعری آمده است: «گرچه دارد ز اعتراض جهول/سینه پر تیر طعنه
چون چوله/لیک نزدیک من چنان باشد/که سگ از دور میکند دوله»
واژههای کاس و کاش که در زبانهای ایرانی
به معنای خوک است در ترکیب بخشی از نامهای بالا دیده میشود. نام این جانور در انگلیسی
یعنی Porcupine و تلفظهای
مشابه در دیگر زبانهای اروپایی نیز به معنی «خوک تیغی» است.[۸]
توصیف ظاهری[ویرایش]
طول سر و تنه این پستاندار ۷۰ تا ۹۰ سانتیمتر
است، طول هر یک از خارها ۱۸ تا ۳۵ سانتیمتر، و وزن آن به ۱۱ تا ۲۵ کیلوگرم میرسد.
دم تشی هندی نیز ۸ تا ۱۰ سانتیمتر طول دارد.
خارهای بلند روی بدن تشی او را از سایر پستانداران
متمایز میکند. خارهای ناحیه گردن و شانه نازک و بلند است، موقعی که آنها را سیخ میکند
به شکل بادبزن در میآیند و جانور بزرگتر به نظر میرسد. خارهای قسمت پشت کوتاهتر
و کمی کلفتتر با نوارهای سیاه و زرد، و خارهای ناحیه دم کوتاه و سفیدند. بر خلاف تصور،
تشی نمیتواند خارهای خود را پرت کند؛ بلکه در موقع احساس خطر برای بزرگ جلوه دادن
خود خارها را سیخ میکند و خود را از پشت و یا بغل به جانور مهاجم میکوبد.[۹]
زیستگاهها[ویرایش]
تشی جانوری بسیار محتاط است و تنها پس از تاریکی
کامل از سوراخ خود بیرون میآید. سوراخ تشی دارای ورودیهای بسیار است و در ژرفای زمین
قرار دارد. این جانور در بیشتر زیستگاهها اعم از جنگلی، کوهستانی، استپی و بیابانی
زندگی میکند. پیرامون باغها و زمینهای کشاورزی نیز از جمله مناطق سکونت آن هستند.[۱۰]
تشی در سال یک بار زادآوری میکند. دوره آبستنی
آن حدود ۱۱۲ روز است و ۱ تا ۴ بچه در هر بار زایمان میزاید. بچهها در هنگام تولد
دارای مو و چشمهای باز هستند. آنها تا دو ماهگی به مادر خود وابستهاند و در یک سالگی
به بلوغ میرسند. طول عمر تشیهای هندی حدود ۱۵ سال است.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Amori, G. , Hutterer, R. , Kryštufek, B. , Yigit,
N. , Mitsain, G. & Palomo, L.J. Hystrix indica. IUCN Red List of Threatened
Species. Version 2013.2, 2008. Retrieved 17 December 2013.
پرش به بالا ↑ ضیایی، راهنمای صحرایی پستانداران ایران، ۱۸۳.
پرش به بالا ↑ دهخدا
پرش به بالا ↑ [۱]
پرش به بالا ↑ پهمزک در گویش لاری به معنای بزمجه است. په در زبانهای ایرانی به معنی
بز است و پهمزک و بزمجه هر دو یعنی مکنده بز. نگا: چند واژه: صادق کیا، در: گاهنامه
هنرهای زیبای کشور، شماره ۲، ۱۳۴۱ خورشیدی. ص۱۵۳.
پرش به بالا ↑ چند واژه: صادق کیا، در: گاهنامه هنرهای زیبای کشور، شماره ۲، ۱۳۴۱ خورشیدی.
ص۱۵۳.
پرش به بالا ↑ عکس/شکار دلخراش یک حیوان بوشهرنیوز
پرش به بالا ↑ چند واژه: صادق کیا، در: گاهنامه هنرهای زیبای کشور، شماره ۲، ۱۳۴۱ خورشیدی.
ص۱۵۵.
پرش به بالا ↑ «تشی». وبگاه کویرها و بیابانهای ایران. بازبینیشده در ۲۷ آذر
۱۳۹۲.
پرش به بالا ↑ عبدلی، اصغر، بهرام کیابی، حسین مصطفوی، بابک موسوی، فراهم احمدزاده،
پونه رسولی، حسین دلشب و دیگران. اطلس حیات وحش (مهرهداران( استان بوشهر. انتشارات
معارف، ۱۳۸۸. ۱۹۶. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۶۷۶-۲۴-۸.
ضیایی، هوشنگ. راهنمای صحرایی پستانداران ایران.
چاپ اول. تهران: سازمان حفاظت محیط زیست، ۱۳۷۵. ۳۰۰. شابک 978-964-04-1996-0.
[نمایش] ن ب و
گونههای زنده خانواده تشیهای بر قدیم Hystricidae
ردهها: سیاهه قرمز IUCN
از گونههای با کمترین نگرانی پستانداران آسیای جنوب غربی
پستانداران آسیای جنوبی پستانداران اسرائیل پستانداران ایران پستانداران جمهوری آذربایجان
پستانداران خاورمیانه پستانداران هند تشیهای بر قدیم
ویکی
///////////
لشيهم المتوج الهندي أو الشيهم الهندي (الاسم
العلمي: Hystrix indica(
عضو من شياهم العالم القديم وهو قارض ضخم قابل للتكيف تماماً، وجد في جميع أنحاء جنوب
آسيا وفي الشرق الأوسط، فهو يتكيف بسهولة مع البيئات المختلفة: الجبال والمراعي الاستوائية
وشبه الاستوائية وأراضي الآجام والغابات. طول الشيهم المتوج الهندي 70 - 90 سنتيمتر،
وزنه 11 - 18 كيلوغرام. تغطي جسده الأشواك، تكون الأشواك جوفاء يهزها فتحدث قعقعة لترويع
الحيوانات المفترسة[2].
مراجع[عدل]
^ مذكور في : القائمة الحمراء للأنواع المهددة
بالانقراض 2016.2 — معرف القائمة
الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض: http://www.iucnredlist.org/details/10751/0
— تاريخ الاطلاع: 18 سبتمبر 2016 — عنوان : The IUCN Red List of Threatened Species
2016.2 — تاريخ النشر: 4 سبتمبر 2016
^ الشيهم المتوج الهندي
شاهد أيضاً[عدل]
قائمة ثدييات منطقة الجوف.
//////////
به آذری هیندِستان تیراندازی:
////////////
به عبری ماتسوئی، دوبان:
דָּרְבָּן מצוי (שם מדעי: Hystrix indica( הוא המכרסם הגדול ביותר ביבשת אסיה והיחיד מבין משפחתו (דרבניים( המצוי באופן טבעי בישראל. הוא נקרא כך בשל הדָּרְבָּנוֹת (קוצים ארוכים( המכסים את גופו. מין זה ידוע גם בשם 'דרבן הודי'.
////////////////
به پنجابی سیه:
سیہ مگر تے وڈے کنڈیاں والا اک جنور اے۔ اے دنداں نال کتر کے کھان والا اے۔ اے پاکستان، ہندستان
تے کئی ہور دیساں وچ ریندا
اے۔
//////////
به ترکی استانبولی هینت اوکلو کیرپیسی:
/////////////
Indian crested porcupine
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Indian crested porcupine
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Subgenus:
|
|
Species:
|
H. indica
|
The Indian crested porcupine (Hystrix
indica(, or Indian porcupine, is a large species of Hystricomorph rodent (order Rodentia( belonging to the Old World porcupine family, Hystricidae.[1] It is native to southern Asia and the Middle East.[1]
Contents
[show]
The Indian crested porcupine is a large
rodent, weighing 11–18 kg.[2] Their body (from the nose to the base
of the tail( measures between 70–90 cm, with the tail adding an additional
8–10 cm.[3] The lifespan of wild Indian crested
porcupines is unknown, but the oldest known captive individual was a female
that lived to be 27.1 years old.[2]
It is covered in multiple layers of
modified hair called quills, with longer, thinner quills covering a layer of
shorter, thicker ones.[2] The quills are brown or black with
alternating white and black bands.[4] They are made of keratin and are
relatively flexible.[4] Each quill is connected to a muscle
at its base, allowing the porcupine to raise its quills when it feels
threatened.[4] The longest quills are located on the
neck and shoulder, where the quills form a "skirt" around the animal.[4] These quills can grow up to
51 cm (20 in( long,[4] with most measuring between
15–30 cm.[5] Smaller (20 cm( and more rigid
quills are packed densely on the back and rump.[4] These smaller quills are used to stab
at potential threats.[4] The base of the tail contains shorter
quills that appear white in color, with longer, hollow quills that the
porcupine can rattle to produce a warning sound when threatened.[6] Contrary to popular belief, Indian
crested porcupines (like all porcupines( cannot shoot their quills.[4]
The Indian crested porcupine has a stocky
build with a low surface area to volume ratio, which aids in heat conservation.[7] It has broad hands and feet with long
claws used for burrowing.[2] Like all porcupines, the Indian
crested porcupine has a good sense of smell and sharp, chisel-like incisors.[4]
Indian crested
porcupine on a rocky hillside
Indian crested porcupines are found
throughout southwest and central Asia and in parts of the Middle East,[2] including Afghanistan, Armenia,
Azerbaijan, China, Georgia, India, Iran, Iraq, Israel, Jordan, Kazakhstan,
Nepal, Pakistan, Saudi Arabia, Sri Lanka, Turkey, Turkmenistan, and Yemen.[1] Due to their flexible environmental
tolerances, Indian crested porcupines occupy a broad range of habitats.[1] They prefer rocky hillsides,[2] but are also common in tropical and
temperate shrub-lands, grasslands, forests, plantations, and gardens.[1] Their range seems to be limited by
seasonal densities of forage and the availability of suitable substrates for
digging burrows.[8] More specifically, the northern range
of the Indian crested porcupine is limited by minimum summer night duration:
they do not occur above latitudes where minimum night duration is less than 7
hours, presumably because of the amount of foraging time required to meet their
dietary needs.[9]
A captive Hystrix
indica eating plant material
Indian crested porcupines have a very broad
and mostly herbivorous diet.[2]They consume a variety of natural and
agricultural plant material, including roots, bulbs, fruits, grains, and
tubers, along with insects and small vertebrates.[2][3][10][11][12] Because they are cecal
digesters, they are able to exploit low quality forage.[13] They have also been known to
chew on bones to acquire minerals, such as calcium, that aid in quill growth.[3][5] Their capability to form substantial
fat reserves is a useful adaptation for living in seasonally fluctuating
habitats.[7]
These porcupines can act as substantial
habitat modifiers when excavating for tubers.[14][15] They are also considered
serious agricultural pests in many parts of their range due to their taste for
agricultural crops.[9][16] For these reasons, they are
often regarded as a nuisance.[1]
Like other Old World porcupines, the Indian
crested porcupine is nocturnal.[2] Both adults and weaned juveniles
spend an average of 7 hours foraging every night.[9][17][18] They tend to avoid moonlight in
the winter months, which could be a strategy to evade predation.[17] However, during summer months
they do not avoid moonlight (likely because there are less dark hours during
which to forage( but instead tend to stay closer to their dens.[17] During the day, they remain in
their dens,[18][19] but throughout the winter they
will occasionally emerge from their dens during daylight hours to bask in the
sun.[7]
The Indian crested porcupine is
semi-fossorial.[2] They live in natural caves or in
excavated burrows.[18][19] Because they do not climb or
jump well, they spend most of their life on or under the ground.[4] However, they are good swimmers.[4]
Predators of the Indian crested porcupine
include large cats,[20][21] caracals, wolves, striped
hyenas, and humans.[17]When excited or scared, a porcupine
will stand its quills up to appear larger.[4] It can also rattle the hollow quills
at the base of its tail, stomp its feet, growl, grunt, or charge backward into
the threat.[4]
Indian crested porcupines mate in February
and March.[22] Gestation lasts an average of
240 days.[5] A female gives birth to one brood of
2-4 offspring per year.[3] Young are born with open eyes and are
covered in short, soft quills that harden within a few hours after birth.[2] Young are fully weaned 13–19 weeks
after birth, but remain in the den with parents and siblings until sexual
maturity at around 2 years of age.[22] The Indian crested porcupine is
usually monogamous, and both parents live in the den with their offspring
throughout the year.[2]
Due to its adaptability to a wide range of
habitats and food types, the Indian crested porcupine is listed by the IUCN as Least Concern as of 2008.[1][2] Populations are stable and not
severely fragmented, and while population status varies across its range, in
many places it is common enough to be considered a pest.[1] However, as a result of urbanization,
infrastructure development, and pesticide use, suitable porcupine habitat is
currently declining.[2]
The Indian crested porcupine is protected
under the India Schedule IV of the Indian Wildlife Protection Act of 1972,
amended up to 2002.[2] Nonetheless, because they are
destructive to gardens and agricultural crops, porcupines are widely hunted.[5][23] There exists a large trade of
these porcupines for consumption and medicinal use.[2] Despite being considered a pest,
Indian crested porcupines play an important role in spreading seeds and pollen.[2]
Hystrix indica in a trap
1.
^ Jump up to:a b c d e f g h i Amori, G.; Hutterer, R.;
Kryštufek, B.; Yigit, N.; Mitsain, G. & Muñoz, L. J. P. (2008(. "Hystrix indica". IUCN Red List of Threatened Species. Version 2008. International Union for Conservation of Nature. Retrieved 19 November 2015.
2.
^ Jump up to:a b c d e f g h i j k l m n o p q "Indian
Crested Porcupine (Hystrix indica( - Information on Indian Crested Porcupine -
Encyclopedia of Life". Encyclopedia
of Life. Retrieved 2015-11-19.
3.
^ Jump up to:a b c d Prater, Stanley Henry (1965(. The
Book of Indian Animals. Bombay: Diocesan Press.
4.
^ Jump up to:a b c d e f g h i j k l m "Indian Crested Porcupine". San Diego Zoo. Retrieved 2015-11-19.
5.
^ Jump up to:a b c d Gurung, K.K.; Singh, R.
(1996(. Field Guide to the Mammals of the Indian Subcontinent. San Diego:
Academic Press.
7.
^ Jump up to:a b c Alkon, Philip U.; Degen, A.
Allan; Cohen, Anat; Pollak, Haya (1986-05-01(. "Seasonal Energy
Requirements and Water Intakes of Indian Crested Porcupines (Hystrix indica( in
Captivity". Journal of Mammalogy. 67 (2(:
333–342. doi:10.2307/1380887. JSTOR 1380887.
8.
Jump up^ Gorbunov, A.V. (1985(.
"Features of the ecology of porcupines in the deserts of eastern
Prikaspia". Soviet Journal of Ecology. 16: 248–253.
9.
^ Jump up to:a b c Alkon, Philip U.; Saltz,
David (1988-05-01(. "Foraging Time and the Northern Range Limits of Indian
Crested Porcupines (Hystrix indica Kerr(". Journal of Biogeography. 15 (3(:
403–408. doi:10.2307/2845271. JSTOR 2845271.
10.
Jump up^ Arslan, Atilla (2008(. "On
the Indian crested porcupine, Hystrix indica (Kerr, 1792( in
Turkey". Pakistan Journal of Biological Sciences. 11:
315–317.
11.
Jump up^ Gutterman, Yitzchak; Herr, Nir
(1981-01-01(. "Influences of porcupine (Hystrix indica( activity on the slopes on
the northern Negev mountains — Germination and vegetation renewal in different
geomorphological types and slope directions". Oecologia. 51 (3(: 332–334. doi:10.1007/BF00540902. ISSN 0029-8549.
12.
Jump up^ Kadhim, Abdul-Hassain H.
(1997-01-01(. "Distribution and reproduction of the Indian Crested Porcupine Hystrix
indica (Hystricidae: Rodentia( in Iraq". Zoology in the Middle East. 15 (1(: 9–12. doi:10.1080/09397140.1997.10637731. ISSN 0939-7140.
13.
Jump up^ Hanley, Thomas A. (1982-03-01(.
"The Nutritional Basis for Food Selection by Ungulates". Journal
of Range Management. 35(2(: 146–151. doi:10.2307/3898379. JSTOR 3898379.
14.
Jump up^ Olsvig-Whittaker, L.; Shachak, M.;
Yair, A. (1983-11-01(. "Vegetation patterns related to environmental factors in a Negev
Desert watershed". Vegetatio. 54 (3(:
153–165. doi:10.1007/BF00047104. ISSN 0042-3106.
15.
Jump up^ Yair, A.; Shachak, M. (1982-09-01(. "A case study of energy, water and soil flow chains in an arid
ecosystem". Oecologia. 54 (3(:
389–397. doi:10.1007/BF00380008. ISSN 0029-8549.
16.
Jump up^ Hafeez, Shahid; S., Khan, G.;
Ashfaq, Muhammad; H., Khan, Z. "Food habits of the Indian crested porcupine (Hystrix indica( in
Faisalabad, Pakistan.". www.cabdirect.org.
Retrieved 2015-11-20.
17.
^ Jump up to:a b c d Alkon, Philip U.; Mitrani,
David Saltz (1988-02-25(. "Influence of Season and Moonlight on Temporal-Activity Patterns of
Indian Crested Porcupines (Hystrix indica(". Journal of Mammalogy. 69 (1(: 71–80. doi:10.2307/1381749. ISSN 0022-2372.
18.
^ Jump up to:a b c Alkon, P. U.; Saltz, D.
(1985-12-01(. "Potatoes and the Nutritional Ecology of Crested Porcupines
in a Desert Biome". Journal of Applied Ecology. 22 (3(:
727–737. doi:10.2307/2403225. JSTOR 2403225.
21.
Jump up^ Owens, Mark; Owens, Delia
(1984-01-01(. Cry of the Kalahari. Houghton
Mifflin Harcourt. ISBN 0395647800.
22.
^ Jump up to:a b van Aarde, R.J. (1985(.
"Reproduction in captive female Cape porcupines (Hystrix africaeaustralis(". Journal
of Reproduction and Fertility. 75: 577–582.
23.
Jump up^ Qumsiyeh, Mazin B. (1996-01-01(. Mammals of the Holy Land. Texas Tech
University Press. ISBN 9780896723641.