۱۳۹۵ دی ۱۰, جمعه

مسئله زقوم، تهور/تهر، سیهنده، سنجد، غبیرا، زیزفون یا؟

زقوم
بفتح زای و ضم قاف مشدده و سکون واو و میم بهندی تهور* و سیهنده و سیج نیز نامند
ماهیت آن
از جمله اشجار است و دو نوع می باشد حجازی و شامی حجازی آن بقدر قامتی و برک آن از برک انار عریضتر و با تشریف و کل آن از اطراف شاخها بهیئت یاسمین و زرد پستئی رنک و ضخیم و ثمر آن سیاه رنک و شبیه بهلیله و در جوف آن دانۀ مانند کنجد و درخت نوع شامی بزرکتر و خاردار و کل آن زرد و ثمر آن از هلیله بزرکتر و رسیدۀ آن شیرین طعم با تفاهت و عفوصت و مغثی و این نوع را
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل ریاح و جالی و رافع آثار مقدار شربت آن تا پنج درم و روغن تخم آن باندک تخدیر جهت تحلیل ریاح مفاصل و مواد بلغمیه و اخلاط غلیظه و مسهل آنها و رافع سدد و فالج و نقرس و سپرز و امثال اینها شربا و ضمادا مصدع محرور و سیاه کنندۀ موی مصلح آن شیر تازۀ دوشیده مقدار شربت آن چهار قیراط بدل آن نفط است و نوع اول با برک و بار و تازۀ آن جهت التیام جراحات تازه نافع و قوی القبض و تجفیف و رادع و آنچه در بنکاله و هند دیده و شنیده شده چهار نوع می باشد یکی شاخهای آن سه پهلو و این را بهندی تدهارا نامند و کره دار می باشد و بر سر کوهها برکهای بسیار کوچک و شیر این را کرفته با آرد نخود بریان سرشته حبوب می سازند و برای رفع آتشک می کویند قوی الاثر است و اسهال قوی می نماید و دوم چهار پهلو و این خاردار و بیبرک می باشد و سوم ساق آن خاردار و شاخها و تنۀ بالای آن بیخار و برکهای آن اندک باریک و بلند بقدر نیم شبر و این را سیج نامند و آب برک این را کرفته کرم نموده در کوش جهت درد آن می چکانند و با اندک نمک کرم کرده برای سرفۀ اطفال می خورانند و نیز جهت ضیق النفس و استسقا و جذام و صلابت سپرز و ضعف هاضمه و یرقان و نفخ شکم و ریاح محتبسه در امعا یعنی قولنج ریحی و تفتیت سنک کرده و مثانه و تحلیل اورام چون پوست ریشۀ بیخ پالک جوهی که کیاه هندی است در آب برک آن باین طریق که برک آن را از آتش کرم نمایند که نرم شود و در دستها فشار دهند که آب خوب برمی آید سائیده حب یا قرص بسته خشک کرده نکاهدارند وقت حاجت در آب برک آن سائیده بر قوبا طلا نمایند روزی دو سه دفعه در چند روز زائل شود اکرچه کهنه باشد مجرب است و مکرر بامتحان رسیده و از ان مربا می سازند و جهت امراض مذکورۀ قبل نیز نافع و چون ساق و شاخ آن را ورقها ریزه کرده با شلتوک که بهندی شالی و دهان نامند درخمی فرش از زقوم ورق کرده و لحاف از شلتوک کنند طبقه طبقه تا پر کردد و بران آن مقدار آب بریزند که از بالای آن یک وجب پر کردد پس سر آن را پوشیده در سرکین اسپ یک هفته یا ده روز دفن کنند پس برآورده شلتوک ها را نیم خشک نموده کمسک سازند و روزی ناشتا مقدار یک کف آن را که سه مثقال باشد بخورند جهت استسقا و سرفه و ضیق النفس بارد رطب مفید و نوع چهارم ساق و شاخهای آن کم خار و از ان تارها بقدر یک شبر و زیاده و بقدر انکشت باریکی آویخته می باشد و لبن این چار قسم همه سفید و بندرت سرخ و زرد نیز می باشد سفید آن جهت امراض و سرخ و زرد آن در اثبات عقرب و سیماب مؤثر کفته اند و دیکر اقسام هم دارد چنانچه راقم در باغها انکلیشیه دیده از آن جمله سه پهلو است که بر درختهای بزرک می پیچد و ریشهای آنکه بمنزلۀ بیخ توان کفت بر تنۀ درختها ریشها دوانده می چسپد و بالای درخت بلکه منتهای شاخهای درخت شاخها کشیده متفرق می کردد و از بیخ اصلی که قرب زمین است کنده تر می شود و قسم دیکر سه و چهار پهلو است که شاخهای کنده برآورده ایستاده و بران خارهای بسیار طولانی می باشد برخلاف سه دهاره و چو دهاره هندی که خارهایش کوچک می باشد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
سنجد. [ س ِ ج ِ ] (اِ) ۞ درختی است از تیره  سنجدها که نزدیک به تیره  زیتونیان میباشد. درختی است کوتاه و پرخار و برگهایش شبیه برگ بید و گلهایش خوشه  سفید یا زرد و بسیار خوشبو است . میوه اش فندقه و دارای میان بر خوراکی و آردی نسبتاً شیرین است . درخت سنجد در ایران خودرو است و چون میوه اش مطبوع است و در اکثر باغها آنرا کشت میدهند میوه های با پوست قرمز یا زرد نسبتاً درشت و ماکول از آن حاصل میکنند. درون میوه  سنجد هسته  درازی شبیه هسته خرما موجود است ؛ بل ، ضرع الکلبه زقوم ، بستانک ، غبیده ، بادام نقد، چوب دانه ، سرین چک . (فرهنگ فارسی معین ). میوه ای است شبیه به عناب . (فرهنگ رشیدی ). غبیراء. (السامی ) (بحر الجواهر) (تحفه  حکیم مومن ) :
چو شب کرد بر آفتاب انجمن
کدوی می و سنجد آورد زن .
فردوسی .


فضل طبر خون نیافت سنجد هرگز
گرچه بدیدن چون سنجد است طبرخون .
ناصرخسرو.


آبی و امرود و آنچه بتازی زعرور گویند و خرمای قسب و سنجد که غبیرا گویند... طبع را خشک کند. (ذخیره  خوارزمشاهی ).
یک کنجدش نگنجد در سینه گنج ثوران
یک سنجدش نسنجد در دیده ملک بربر.
خاقانی .


میوه بر میوه سیب و سنجد و نار
چو طبر خون دلی طبرزدوار.
نظامی .


اگر مزرعه  دنیا را با قطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجد. (المضاف الی بدایع الازمان ).
- سنجد تلخ ؛ درختی است از تیره  سماقیان که دارای گلهای بنفش و معطر میباشد و میوه  آن دارای پوست سمی است . منشاءاین درخت را نواحی شرقی هندوستان و ایران ذکر کرده اند. ولی امروز اکثر نقاط آسیا و جنوب اروپا و شمال آفریقا فراوان میروید. میوه اش شفت و آبدار است . پوست ریشه و برگ و میوه  درخت مذکور را در تداوی بعنوان رفع کرم مصرف مینمایند، بعلاوه دارای خاصیت مسهلی نیز میباشد. (فرهنگ فارسی معین ). این درخت ندرتاً در جنگلهای طالش ، ولی در فلاتهای جنوبی البرز فراوان است و در کرج و گچسر آن را کام نامند. کهام . کاآم . زیتون تلخ . درخت زیتون تلخ . شال پستانه . شال زیتون . شال سنجد. آزاد درخت . آزارخت . (گل گلاب ). آزاده رخت . زن زلخت . ورجوع به زن زلخت شود. (فرهنگ فارسی معین ). قیقب . شوک القصارین .
- سنجد آردک .
- سنجد تلخه ؛ کثات .
- سنجد جیلان ؛ سنجدگیلان . عناب . سنجد گرگانی .
- سنجد خراسانی ؛ عناب .
- سنجد رازی . (شعوری ج 2 ص 100).
- سنجد صحرایی ؛ کام . (فرهنگ فارسی معین ).
- سنجد کرجی ؛ بلغت اصفهانی بار درخت نیم است .
- سنجد کلاغی ؛ غبیرا.
- سنجد گرجی ؛ کنار. سدر. (فرهنگ فارسی معین ).
- سنجد گرگان ؛ عناب . (از فرهنگ فارسی معین ) :
سنجد گرگان بدو نیمه شده
نقطه بسرمه بر یک یک زده .
رودکی .
- سنجد گرگانی ؛ جیلان . غبیرا. چیلان . (صحاح الفرس ). پستانک . پستنک .
- سنجد هندی ؛ ثمر مولوسری است . (فهرست مخزن الادویه ).
/////////////////
غبیرا. [ غ ُ ب َ] (ع اِ) مخفف غبیراء در تداول فارسی زبانان . نام میوه ای که آن را سنجد گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).سنجد. (السامی فی الاسامی ). سنجد کلاغی . (مقدمةالادب زمخشری ). سنجد آردک . (دهار نقل از نسخه  خطی ). سنجد گرگانی . جیلان . پستانک . پُستَنک . ثمر درختی است بزرگ به قدر عناب . (الفاظ الادویة). ثمر معروف ، این میوه  معروف در کلام عرب دخیل است و مفرد و جمع آن یکسان است . (المعرب جوالیقی ). سه گونه از آن در ایران هست به نام : 1- دیو آلبالو. 2- تیس . 3- بارانک . رجوع به همین کلمات شود. ضریر انطاکی گوید: در این اسم اختلاف بسیار کرده اند، اهل فلاحت آن را «قراصیا» و گروهی به «سبستان » و گروهی دیگر بر انجره اطلاق می کنند، گروه دیگری میگویند که آن زعرور اسود است و عده ای دیگر معتقدند که نوعی از بجم (گز نازک ) است که برگهای خشن داردو «قافله » نامیده می شود اما مراد صحیح از این اسم (غبیرا) زیزفون است و آن درختی است که در مشرق و اعمال انطاکیه بسیار روید و به درخت عناب شباهت دارد. برگهایش خشن و چوبش غیرمجعد است و برگش شبیه به صعتر بستانی ، اما مستطیل است و گل آن مایل به رنگ زرد باشدو از اقسام آن «ذهبی » است که میوه  آن با غبیرای معمولی فرق دارد جز در نبق (آرد) آن . درخت غبیرا غضاضت دارد و چوبش کم نیروست اگرچه بزرگ باشد. بویش تند و خوش و در بهار گل و در تابستان میوه میدهد. (از تذکره  داود ضریر انطاکی ). به فارسی سنجد و به ترکی ایکده نامند، و بهترین آن بزرگ مقدار شیرین است . در اول سرد و در دوم خشک و قابض و قلیل الغذاء و موافق امزجه  اطفال ، و مقوی معده ، و مقوی ماسکه ، و مانع انصباب صفرا به معده و صعود بخارات به دماغ است و جهت قی و اسهال صفراوی و سجح و سیلان رطوبات ، و سرفه  حاره و صداع نافع، و مضر قوه  هاضمه ، و مصلحش شکر، و قدر شربتش تا پنجاه عدد است و شکوفه  او سفید مایل به زردی و بسیار خوشبو و محرک باء خصوصاً در زنان ، و در دوم گرم و خشک ، و مفتح سده و محلل ریاح و مقوی دل و رافعلرز تبهای بارده و جهت امراض جگر مثل استسقاء و یرقان و امراض سینه مانند ربو و قرحه  ریه و امراض دماغ مثل فالج و کزاز نافع و مهرّای او در روغن زیتون جهت مفاصل و استرخاء و دراز کردن موی مجرب ، و قدر شربتش یک مثقال است . معده را دباغت کند و شکم ببندد و چون بدان تنقل کنند مستی دیر آورد و بول ببندد. صداع اطفال را نافع بود چون با شیر به ایشان دهند تعدیل درطبیعت ایشان پیدا کند. میثمی گوید: نور شجره  غُبَیرا قوت عظیم دارد و در شهوت زنان برانگیختن . و عرق گل سنجد محلل ریاح معده و در جمیع افعال مانند جرم آن و از او ضعیفتر است . رجوع شود به تحفه  حکیم مومن و اختیارات بدیعی . سنجد... و هرچه فربه تر بهتر، چوبش در آب صابر است ، درهای حمام و آنچه در نم باشد اغلب از آن سازند. شاخش در خانه بیاویزند مگس بر او جمع شوند... برگش زردی لحیه ببرد. (نزهة القلوب نقل از نسخه  خطی ) : آبی و امرود و آنچه که به تازی زعرور و خرما قسب و سنجد که غبیرا گویند... طبع را خشک کند. (ذخیره  خوارزمشاهی ). || شراب گاورس . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آب ارزن که مست کند. (منتهی الارب ). سُکُرْکَة، و آن شراب ذرت است . (اقرب الموارد). نبیذ اهل حبشه که از ارزن کنند. (دهار). ضرب من الشراب تتخذه الحبش من الذرة، و هی تُسکر، و یقال لها «السُکُرْکَة»، و فی الحدیث : «ایاکم و الغبیراء فانها خمر العالم ». (المعرب جوالیقی ). ظاهراً مشروبی است : خمر آن بود که از انگور گیرند. و سکر از خرما و نقیع از انگبین ، و مرز از گاورس ، و غبیرا از گندم . (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 3 ص 280). || نوعی از گیاه ریگستانی یا بار آن ، و غَبراء درخت وی یا به عکس . (منتهی الارب ) :
گوئی که خرمگس پرد از خوان عنکبوت
بر پرّ سبزرنگ غبیرا برافکند.
خاقانی .

|| (اِمصغر) مصغر غبراء: جاء علی غَبراء الظهر، و غُبیراءالظهر؛ یعنی الارض . (اقرب الموارد). یقال ترکه علی غُبَیراء الظهر، اذا رجع خائباً. (منتهی الارب ).
//////////////////
زیزفون . [ زَ زَ / زی زُ ] (معرب ، اِ) معرب یونانی «زیزوفوس » ۞ . (از دزی ج 1 ص 619) (از فرهنگ فارسی معین ). در دمشق به نوعی غبیرا اطلاق شود که میوه نمیدهد. (از دزی ایضاً). نوعی از درخت سنجد است که در دمشق بر نمیدهد و گویند غبیرا است . (از اختیارات بدیعی ). به لاتینی «تیلیا» ۞ از تیره  «تیلیاسه » ۞ و از درختان نواحی معتدل است . چوبش سفید و ترد و سبک است و مطبوخ گل آن عرق آور است . (از لاروس ). گیاهی ۞ است از تیره  پنیرکیان که بصورت درخت زیبایی است که در جنوب شرقی فرانسه و پیرنه می روید.پوست تنه  آن در انواع جوان به رنگ خاکستری شفاف ولی در درختان مسن دارای شکافهای فراوان میگردد. برگهایش منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگهای انتهای ساقه نوک تیزند. گلها برنگ سفید و هر یک مرکب از 5 کاسبرگ زودافت و 5 گلبرگ وتعداد بسیاری پرچم و یک تخمدان پنج خانه ای است . توضیح اینکه همین کلمه است که به صورت زیرفون تحریف شده .(از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیرفون و لکلرک ج 2 ص 232 و گیاه شناسی گل گلاب و درختان جنگلی ایران شود.
//////////////
*  زقوم: Elaeagnus angustifolia
به هندی تهور [/تهر] و سیهنده نامند؛ از جمله اشجار است دو نوع می‌باشد حجازی و شامی.
زقوم نوع حجازی آن و طبیعت آن گرم و خشک است.
خواص حل کننده نفخ و پاک کننده و دافع آثار زخم و اندازه خوردن آن تا 5 درم(5/17گرم) می باشد روغن تخم آن دارای اندکی اثر مخدر برای بادشکنی مفاصل و مواد اضافی بلغمی و مسهل آنها می باشد. رافع گرفتگی های مجاری و فلج و نقرس و طحال به صورت نوشیدن یا ضماد آن مصرف می شود. برای گرم مزاجان مضر است و تولید سردرد نموده و مصلح آن شیر تازه دوشیده است. با برگ و شاخ تازه آن برای التیام جراحات تازه نافع و دارای نیروی جمع کنندگی و خشک کنندگی و رادع بسیار قوی است
افعال و خواص دیگر آن:محلل ریاح[1] و جالی[2] و رافع آثار مقدار شربت تا پنج درم و روغن تخم آن با اندک تخدیر جهت تحلیل ریاح مفاصل و مواد بلغمیه و اخلاط غلیظه و مسهل آنها و رافع سدد و فالج و نقرس و سپرز و امثال اینها شرباً و ضماداً.
[1] بادها
[2] پاک کننده
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
///////////
تهر
بضم تاء فوقانی و سکون هاء و راء مهمله اسم درخت زقوم است و بعضی سیهند را زقوم گویند لیکن در چهره زقوم نوشتهاند که
ثمر او مثل هلیله است و حال آنکه تهر و سیهند را ثمر نمیباشد و شیر او مفرح است و در طلا قوت باه در بعضی تراکیب
مستعملست و پارچه را در شیر او تر مینمایند و براي تقویت باه استعمال میکنند بتفصیل در علاج الامراض و عجاله نافعه مرقوم
است
تألیف شریفی
/////////////
سِنجـِد (غبیرا) گیاهی درختی است از خانواده سنجدیان (Elaeagnaceae) که در آب و هوای معتدل می‌روید. برگ‌های باریک و مخملی شکل و میوه‌هایی قهوه‌ای رنگ و خوراکی دارد که از هسته آن در تهیه برخی داروها استفاده می‌شود. سنجد را در مناطق گوناگون ایران به نام‌های دیگری می‌نامند؛ در کردستان آن را «سرین چک»، در آذربایجان «ایده- ایکده» در اطراف تهران «پستانک» و در اصفهان «غبیده بادام» گفته می‌شود. در کتب سنتی با نام‌های «چوب‌دانه، نُقد، بُل» نام برده شده‌است. این درخت را می‌توان به فراوانی در شهرستان‌های جنوب خراسان و قهستان و منطقه اقلید دید.[۱]

سنجد به سرمای سخت زمستان مقاوم است، لیکن گرمای شدید تابستان را نمی‌پسندد. شکل برگ سنجد شبیه برگ درخت بید و زیتون، دراز، کرک‌دار، براق و متناوب می‌باشد. پشت برگ‌ها نقره‌ای‌فام و دارای دمبرگ کوتاه است. میوه سنجد سته خوراکی است با مزه تقریباً ترش، شیرین و کمی گس به شکل بیضوی، گوشت‌دار، شبیه زیتون به رنگ زرد نارنجی مایل به قرمز. سنجد از نظر غذایی کم‌کالری و طبیعت آن سرد و خشک و یبوست‌آور است.

خواص و کاربرد[ویرایش]
برگ درخت سنجد و میوه‌های خشک آن قابض (یبوست آور ) است. از گل‌های آن جهت معطر ساختن بعضی لیکورها استفاده می‌شود. جوشانده برگ درخت سنجد خاصیت جمع‌کنندگی و ضد اسهال دارد و داروی خوبی برای اسهال کودکان است. سنجد بادشکن و مقوی قلب است و سردرد را تسکین می‌دهد. امروزه از درخت سنجد و میوه آن در صنایع غذایی، بهداشتی، دارویی، عطرسازی و صنایع چوب استفاده می‌شود. میوه سنجد خوش‌مزه است. سنجد برای کسانی که نرمی استخوان و پوکی استخوان دارند مفید است. پودر سنجد را می‌توان از عطاری‌ها تهیه و آن را با شیر مخلوط کرده و نوشید. پودر سنجد در صورتی که قبل از غذا استفاده شود برای کم کردن اشتهای کاذب و در صورتی که بعد غذا میل شود تقویت کننده و ماهیچه ساز است.[۲]

جستارهای وابسته[ویرایش]
عناب
منابع[ویرایش]
پرش به بالا "گیاه سنجد وخواص دارویی آن". پایگاه جمعیت کویر سبز کاشان.
پرش به بالا «از خواص سنجد چه میدانید». مجله پزشکی دکتر سلام.
درباره خواص سنجد چه می‌دانید؟ : وب سایت سیمرغ، بازدید: اوت ۲۰۱۱.
آکا الکتریک، بازدید: اوت ۲۰۱۱.
///////////
به عربی الخلاف ضيق الأوراق:
الخلاف ضيق الأوراق أو الزيزفون السوري أو الزيتون الروسي أو الزيتونية (باللاتينية: Elaeagnus angustifolia) نوع من الشجيرات أو الأشجار من جنس الخلاف من الفصيلة الخلافية. يعرف في بلاد الشام بالزيزفون، وهذا خطأ شائع لأنه يختلف جذرياً عن الزيزفون.
الوصف النباتي[عدل]
يكون ارتفاع الشجرة من 5-8 أمتار. أوراقها موبّرة رمحية متطاولة طولها من 2 إلى 6 سم سطحها العلوي فضي والسفلي رمادي، وهذا اللون من أهم ما يميز الشجرة. النورات صغيرة متجمعة في إبط الأوراق لها رائحة زكية جداً يفوح عبيرها في نيسان على مسافةٍ بعيدةٍ جداً. الثمرة فضية تشبه ثمرة الزيتون.
//////////////
به آذری دریارپاق ایده:
Daryarpaq iydə (lat. Elaeagnus angustifolia) – İydəçiçəklilər fəsiləsinin iydə cinsinə mənsubdur. 45 növ ağac və meyvə kolundan yabanı halda 2 növü yayılmışdır. Iydə yabanı halda Şimali Qafqazın şərq rayonlarında, Azərbaycanın Kür və Araz çaylarının kənarlarında geniş sahələr tutur. Bu bitkinin yararlı mədəni sortları Azərbaycanın aran hissələrində olduqca çoxdur. Iydə 3-7 m hündürlükdə olur. Yabanı iydənin hündür və kol halında bitən formaları vardır. Yabanı ağacları balaca tikanlıdır. Yarpaqları uzunsov-oval, yaşıl-gümüşü rəngdədir.

May-iyunda çiçəkləyir. Çiçəkləri ətirli olub, 1-3 ədəd yarpaq qoltuğunda açılır. Dördləçəklidirlər. Ləçəyin xarici hissəsi parlaq gümüşü, iç hissəsi sarıdır. 4 erkəkciyi və bir dişiciyi vardır. Iydənin meyvələri sentyabr-oktyabrda yetişir. Çəyirdəyinin üzərini meyvənin unlu ətliyi bürüyür. Çəyirdəyi uzunsov-oval şəklindədir, ətliyi şirin və azacıq turşumtuldur. Yabanı iydələrin meyvələri dadsız və gər olur. Meyvəsinin qabığı boz sarı, tünd darçını, qırmızı rəngdə olur. Unlu ətliyə yapışmır, yeyiləndə kənar edilir.
/////////////
به مازرونی سینجه:
سینجه (فارسی جه: سنجد) اتا گیاه از خانواده سینجه‌مونائون هسه و هوای معتدل دله دراینه. باریک و مخملی ولگ دارنه و ونه رنگ سبز تا قهوه‌ای متغیر هسِّه. ونه خشک هکرد ره هم مازندرون دله (بابل خصوصاً) پستونه گننه. سینجه ره میوه خوراکی دوننه و کم کالری هسه و طبیعت سرد و خشک دارنه و یبوست ایار هسه.
//////////
به ترکی استانبولی کوش ایگدسی:
Kuş iğdesi (Elaeagnus angustifolia), iğdegiller (Elaeagnaceae) familyasından kışın yaprağını döken çoğunlukla çalı, bazen 7-8 m'ye kadar boylanabilen bir iğde türü.
//////////
Elaeagnus angustifolia
From Wikipedia, the free encyclopedia
Elaeagnus angustifolia
Russian Olive.jpg
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
E. angustifolia
Elaeagnus angustifolia
L.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/db/Elaeagnus_angustifolia_MHNT.BOT.2007.43.27.jpg/220px-Elaeagnus_angustifolia_MHNT.BOT.2007.43.27.jpg
Fruit in the Muséum de Toulouse
Elaeagnus angustifolia, commonly called Russian olive,[1] silver berry,[2]oleaster,[2] Persian olive,[2] or wild olive,[2] or commonly referred to as senjid or sinjid in Afghanistan and senjed in Iran, is a species of Elaeagnus, native to western and central Asia, Afghanistan, from southern Russia and Kazakhstan to Turkey and Iran. It is now also widely established in North America as an introduced species.