۱۳۹۵ آذر ۱۹, جمعه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (سی و پنجم) 3

دوقو
بضم دال و سکون واو و ضم قاف و سکون واو لغت یونانی است و آن را دوقو اغریا و دوقو بری نیز نامند
ماهیت آن
تخم جزر بری است و بیخ آن را مستسقاقل* و کیاه آن را خرس کیاه نامند جهت آنکه خرس آن را بسیار دوست می دارد و کویند بشیرازی آن را بدران نامند و آن شبیه بنانخواه است و از ان ریزه تر و با اندک تندی و کیاه آن زیاده بر شبری و برک آن مانند برک رازیانه و از ان ریزه تر و چتر آن مانند چتر کشنیز و کل آن زرد و تند طعم و زغب دار و خوش بو و بیخ آن بسطبری انکشتی و باریک تر از ان و قریب بشبری و در طعم مانند جزر و در قزوین کزر نامند و بهترین آن تازۀ زرد رنک آنست
طبیعت آن
در سوم کرم و در دوم خشک و بعضی در دوم کرم و خشک دانسته اند
افعال و خواص آن
در جمیع افعال قویتر از جزر بستانی است سوای تحریک باه در جزر خواص نبات آن مذکور شد و مراد از مطلق آن تخم آنست آشامیدن آن جهت سرفۀ کهنه و فضول سینه و تقویت معده و هاضمه و باه و ازدیاد منی و تحلیل نفخ ریاح و مواد غلیظۀ بلغمیه و تفتیح غدد و ادرار بول و تفتیت حصاه کرده و متانه و ادرار نمودن حیض و تنقیۀ رحم و اعانت بر حمل و عسر ولادت و استرخای مفاصل و وجع آن و مغص و سحج اطفال و استسقای طبلی و کزیدن عقرب و سائر هوام مجرب دانسته اند و آشامیدن یک درم تا دو درم آن با دو وزن آن ترمس جهت قتل حب القرع و ریزانیدن آن و ضماد آن جهت تحلیل ورم بلغمی مفید و نطول طبیخ آن بر موضع عقرب کزیده نافع مضر باه محرورین مصلح آن کثیرا و مضر مثانه مصلح آن مصطکی بدل آن دو وزن آن تخم زردک و کویند بوزن آن تخم کرفس است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* شقاقل . [ ش َ ق ُ ] (اِ) ۞ گزر صحرایی و هشفیفل . (ناظم الاطباء). اشقاقل . شقیقل . هشقیقل . ششقاقل . گزر بری . ریشه  گزر بری . (فرهنگ فارسی معین ). زردک صحراییست و بهترین آن سطبر و سنگین و به زردی مایل باشد، اگر زن به خود گیرد بچه بیندازد و آنرا جزر اقلیطی خوانند. (برهان ) (آنندراج ). حشفیفل . صاحب مالایسع گوید: کلمه  شقاقل نبطی باشد. اشقاقل . زردک ریگی . ششقاقل . درختی هندی است و در داروها بکار برند. (یادداشت مولف ). گزر دشتی . بیخش را بهمن خوانند. (نزهةالقلوب ) (از صیدنه  ابوریحان بیرونی ). اشقاقل ، آن تخم گزر بری است . (بحر الجواهر). اشقاقل است .(ذخیره  خوارزمشاهی ). بیخی است پرگره و باقروحه و اندک شیرینی و به سطبری انگشتی و دراز و ساق گیاه او پرگره و در هر گرهی برگی رسته و ثمرش بقدر نخود سیاه و مملو از رطوبت و گلش بزرگتر از بنفشه و منبتش در زیر اشجار متراکم و مکان نمناک . و مستعمل ، بیخ او. قوتش تا چهار سال باقی است . (از تحفه  حکیم مومن ).
- مربای شقاقل ؛ شقاقل که در شکر پزند و چون به غلظت رسید بکار برند و از خوشمزه ترین مرباهاست .
|| (اصطلاح گیاه شناسی )شش شاخ است که گونه ای از گیاهان خاردار از تیره  چتریان است و قرصعنه و قرسعنه و شوکه  ابراهیم و قرصنه و شغذاب و ارینجیون و ارنجیون و ایرنج و کمافیطوس* نیز نامند. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به شش شاخ و مترادفات دیگر شود. || جنسی از ماهی ریزه .(ناظم الاطباء). جنسی از ماهی ریزه که بجهت قوت باه خورند. (برهان ) (آنندراج ) :
چند شقاقل خوری که سستی و قوت
بازنگردد به تو به زور شقاقل .
ناصرخسرو.
* ماش دارو. (اِ مرکب ) حشیشی است که گل بنفش رنگ دارد و به آخر تخم گردد و آن را به یونانی خامانیطس گویند یعنی صنوبر الارض ، و به لفظ دیگر عرصف خوانند و کمافیطوس همان است .خوردن آن با عسل عرق النسارا نافع است . (برهان ) (ازآنندراج ). گیاهی دوایی است که صنوبر الارض گویند. (ناظم الاطباء). گیاهی ۞ است علفی و یکساله از تیره  لبدیسان (نعناعیان ) که ارتفاعش بین 20 تا 50 سانتیمتر است و در مناطق بحرالرومی وایران به حالت وحشی می روید. برای این گیاه اثرمدر در کتب دارویی ذکر شده است . صنوبر الارض . زرعا. عرصف . کرفشا. جوده . کمفطوس . کمافیطوس . کماشیتوس . یرسروسی . ککرونده . صنوبر کاذب . خمافیطوس . یرچامی . قمفطش . قمفطیس . عرسف . خمابیطوس . خامانیطس . تخم کرفس رومی . جانت قبطه . خامافیطس . کمابیطوس . (از فرهنگ فارسی معین ).
- اشقاقل . [ اِ ق ُ ] (اِ) زردک صحرائی است و آنرا شقاقل بحذف اول نیز گویند. بهترین آن زرد و سطبر و سنگین باشد. قوت باه دهد. اگر زن آبستن بخود برگیرد، بچه بیندازد. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). تخم گزر بیابانی . (بحر الجواهر). جزر بری . (تحفه ). شقاقل . نهسک .نهشل . گندگیاه . خرس گیاه . شش قاقل . خزاب . زردک ریگی . شقیقل . گزر صحرائی . بهندی پهازکی کاجر. (الفاظ الادویه ). و صاحب اختیارات بدیعی آرد: اشقاقل و شغاقل و شقاقل و ششاقل و شقیقل و هشفیقل نیز گویند و آن جزر اقلیطی است و بپارسی گزر بری گویند و بهترین وی ستبر بود و لون آن بزردی زند و به وزن هنگبین بود و طبیعت او جالینوس گوید گرم است در سیوم و گویند گرم است و خشک و گویند گرم است در دویم و خشک است در سیم و منفعت وی آن است که باه را زیاده کند و قضیب را قوت دهدو ادرار بول بکند و شیر زیاده کند و اگر زن بخود برگیرد، بچه بیندازد و ورق آن اگر بکوبند و بعسل بیامیزند و بر ریش خورنده نهند، پاک گرداند. اما شقاقل شربتی از وی سه درم بود و مضر بود شبش و مصلح وی عسل است و بدل جلقوزه با بوزیدان . و رجوع به شقاقل شود.

////////////
دوقو. [ دَ ] (معرب ، اِ) دوقوس . تخم گزربری . (ناظم الاطباء). تخم زردک دشتی ، و معرب ذوقوست . تخم زردک صحرایی یا کوهی . دوقوا. طامل . بزرالجزر. تخم حویج . (یادداشت مولف ). تخم جزر دشتی یاکوهی و لغتی است یونانی . (از منتهی الارب ). تخم زردک صحرایی است و بیخ آن شقاقل است و گیاه آن را خرس گیاه خوانند چه خرس آن را بسیار دوست می دارد. این لغت یونانی است . (از آنندراج ) (از برهان ). گویند دوقو تخم کرفس بری است و خلاف است و به یونانی دوقوس خوانند وبهترین دوقو تازه  زردرنگ بود. دوقو بول براند و حیض نیز، و مفتح سده بود و فضلهای بلغمی از سینه پاک کند و سرفه که به سبب آن بود زایل گرداند و گزندگی عقرب را نافع بود و شهوت باه برانگیزاند. (از اختیارات بدیعی ) (از تحفه  حکیم مومن ). رجوع به صیدنه  ابوریحان بیرونی و تذکره  داود ضریر انطاکی ص 163 شود.
/////////////
دوقو
تخم جزربری است و بیخ آن شقاقل* است و گیاه وی را خرس گیاه خوانند و خرس بغایت ویرا دوست دارد و گویند دوقو تخم کرفس بری است و خلاف است و بیونانی دوقس خوانند و دوقس نوعی از آن است و به شیرازی بدران گویند و صفت آن در قاف در قوقاس گفته شود و بهترین دوقو تازه زردرنگ بود و طبیعت وی گرم است در سیوم و خشک است در اول و گویند گرم و خشک است در دویم و عیسی گوید گرم است در سیوم و خشک بود در دویم مغص را ساکن کند و بول براند و حیض براند و سجح اطفال را نافع بود و مقدار شربتی از وی یک درم بود و مفتح سده بود و فضلهای غلیظ بلغمی از سینه پاک کند و گزندگی عقرب را نافع بود بغایت چون بپزند و آب آن بیاشامند یا بر موضع گزندگی ریزند روفس گوید قوت معده بدهد و هضم طعام بکند و منی زیاده کند و جالینوس گوید شهوت باه را برانگیزد و نعوظ آورد و اربیاسوس گوید استرخای مفاصل را نافع بود و سنگ مثانه بریزاند و فولس گوید کرمها و حب القرع را بکشد چون با شیح ارمنی یا ترمس بیاشامند دو وزن آن و دیسقوریدوس گوید که مهیج شهوت جماع بود و مدر طمث و صاحب تقویم گوید مضعف مثانه بود و مصلح آن تخم مورد بود با بلوط و صاحب منهاج گوید مضر بود بمثانه و شهوت جماع ببرد و مصلح آن مصطلی بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: دوقو به ضم دال و سکون واو و ضم قاف و سکون واو لغت یونانی است و آن را دوقو اغریا و دوقوبری نیز نامند و ماهیت آن تخم جزر بری است و بیخ آن را مستسقاقل و گیاه آن را خرس گیاه نامند و به شیرازی آن را بدران نامند و آن شبیه به نانخواه است از آن ریزتر و با اندک تندی ...
لاتین‌DAVCI CAROTAE SEMINA فرانسه‌SEMENCES DE CAROTTE انگلیسی‌CARROT SEEDS
اختیارات بدیعی
*جزر بری . [ ج َ زَ رِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )گویند شقاقل* است . (از تحفه  حکیم مومن ). جزر اقلیطی . زردک بیابانی . گزر بیابانی . زردک صحرایی . حویج وحشی . اسطافولینوس آغریوس . گزر دشتی . ذُبَح . (یادداشت مولف ). و رجوع به فهرست مخزن الادویه و جَزَر شود.
*شَقاقُل معمولی یا زَردَک ریگی یا زردک ریش‌بزی با نام علمی Malabaila secacul Boiss. یا Pastinaca sativa L. یکی از سبزیجات ریشه‌ای از خانواده هویج است(هویج وحشی). شکل آن همانند هویج است ولی پوست آن کمرنگتر و مزه آن قوی‌تر است. در لهجه شیرازی به آن‌ نرگسی گفته و در آشپزی شیرازی از آن‌ استفاده میشود. «نرگسی»نوعی از هویج است که فقط درفصل زمستان قابل برداشت می‌باشد ،دارای اثرات ضد میکروبی قوی است و قند و آهن بیشتری نسبت به هویج دارد. شقاقل (نرگسی) در بیشتر آسیا و اروپا می‌روید و از قدیم خورده می‌شده است. پیش از ورود سیب زمینی از قاره آمریکا به بر قدیم، در اروپا و آسیا شقاقل بسیار خورده می‌شد.

مغز و ریشه آن یکنواخت و ریشه آن سنگین و دیرهضم است ولی وقتی که با شکر و عسل به صورت مربا تبدیل شود گوارش آن ساده است.

شقاقل (شقاقل ایرانی) و شقاقل معمولی[ویرایش]
مهر سلیمان یا خاتم سلیمان که به نام شقاقل (شقاقل ایرانی) معروف شده است و در حدود ۳۰ گونه مختلف دارد را نباید با شقاقل معمولی که شبیه هویج و نام علمیش Pastinaca sativa L. است ، اشتباه کرد.

نام علمی شقاقل ایرانی یا همان مهر سلیمان Polygonatum orientale Desf می باشد.[۱]

منابع[ویرایش]
Wikipedia contributors، "Parsnip،" Wikipedia، The Free Encyclopedia، http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Parsnip&oldid=183624668 (accessed January ۱۷، ۲۰۰۸).
ویکی
//////////////
الجزر الأبيض . بدأت زراعة الجزر الأبيض في أوروبا ,ويتميز بلون أبيض.
محتويات
  [أظهر] 
الأنواع والاستخدامات[عدل]
غالبا مايعد الجزر الأبيض طبقا من الاطباق الجانبية على المائدة ,وهو لذيذ الطعم عند اضافته مع غيره من الاطعمة الأخرى ,خاصة الجزر والبصل ويمكن تقديمه مع صلصة معدة من المرق الصافي وجذور الكوزو والزنجبيل المبشور، يمكن اعداد الجزر الأبيض بطرق مختلفة مثل سلقه أو طهوه بالبخار أو طهوه بطريقة التقلية السريعة أو تخليله أو اعداده بطريقة التمبورا (قليه بعد غمسه في العجين),وعادة يتم هرسه عند طهيه مع الاطعمة الشمولية ليحضر منه عجينة للفطائر.
فوائده[عدل]
يحتوي الجزر الأبيض على كميات متوازنة من العناصر الغذائية والطاقة التي تساهم في بناء الجسم وبوجه خاص لكل من البنكرياس والطحال والمعدة.
السعرات الحرارية[عدل]
السعرات الحرارية لكل 100 غ من الجزر الأبيض =75 سعرة حرارية.
المصدر[عدل]
·         طعام المايكروبيوتك الموسع لمريم نور وكمال مزوق(بتصرف).


في كومنز صور وملفات عن: جزر أبيض
·         تغذية
·         خضار جذرية
·         نباتات طبية
·         نباتات مجتاحة
/////////////
به آذری
Əkin cırhavucu (lat. Pastinaca sativa)[1] — cırhavuc cinsinə aid bitki növü.[2]
/////////////
به عبری
גזר לבן (שם מדעי: Pastinaca sativa; וכן פארסניפ ובמזרח אירופה בשם פַּסטרנק) הוא ירק שורש הקרוב בוטנית לגזר, שמקורו כנראה ברומא העתיקה.
///////////
به عبری گِزِر، لاوان، رِعیم لاوان
גזר לבן (שם מדעיPastinaca sativa; וכן פארסניפ ובמזרח אירופה בשם פַּסטרנק) הוא ירק שורש הקרוב בוטנית לגזר, שמקורו כנראה ברומא העתיקה.
//////////////
به ترکی استانبولی یابانی هُوِچ:
Yabani havuç (Pastinaca sativa), maydanozgiller (Apiaceae) familyasından havuç ile akraba olan, koni biçimindeki etli kökü için sebze olarak yetiştirilen bir kültür bitkisidir.
Yabani havuç, havucu andırır ancak daha açık renkli ve daha kuvvetli bir tada sahiptir. Havuç gibi onların da anavatanı Avrasya'dır ve burada çok eski zamanlardan beri tüketilmektedir. Zohary ve Hopf yabani havucun kültür bitkisi olarak yetiştirildiğine dair arkeolojik kanıtların hala çok sınırlı olduğunu ve Yunan ve Roma yazılı kaynaklarının ilk kullanıma dair en önemli kaynaklar olduğunu söylerler. Ancak klasik yazılarda yabani havuç ile havucun (Roma zamanında beyaz ve mor idi) her ikisinin de aynı isimle (pastinaca) anılması yüzünden birbirinden ayırt etmenin güçlüğü hakkında uyarırlar. Yine de her iki bitkinin de Roma döneminde kültür bitkisi olarak yetiştirildiği bilinmektedir.
//////////
به اردو شقاقل
//////////
Parsnip
From Wikipedia, the free encyclopedia
Not to be confused with Cow parsnip or Water parsnip.
Parsnip
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
P. sativa
Pastinaca sativa
L.[1]
Pastinaca sativa fruits and seeds
Flowering parsnip, second year.
The parsnip (Pastinaca sativa) is a root vegetable closely related to the carrot and parsley. It is a biennial plant usually grown as an annual. Its long, tuberous root has cream-colored skin and flesh; and left in the ground to mature, it becomes sweeter in flavor after winter frosts. In its first growing season, the plant has a rosette of pinnate, mid-green leaves. If unharvested, it produces its flowering stem, topped by an umbel of small yellow flowers, in its second growing season. By this time, the stem is woody and the tuber is inedible. The seeds are pale brown, flat, and winged.
The parsnip is native to Eurasia. It has been used as a vegetable since antiquity and was cultivated by the Romans, although some confusion exists in the literature of the time between parsnips and carrots. It was used as a sweetener before the arrival in Europe of cane sugar. It was introduced into the United States in the 19th century.
The parsnip is usually cooked, but can also be eaten raw. It is high in vitamins and minerals, especially potassium. It also contains antioxidants and both soluble and insoluble dietary fiber. It can be cultivated in deep, stone-free soils. It is attacked by the carrot fly and other insect pests, viruses, and fungal diseases, of which cankeris the most serious. Handling the stems and foliage can cause a skin rash if the skin is exposed to sunlight after handling.
///////////
International Research Journal of Biological Sciences ___________________________________ ISSN 2278-3202
Vol. 2(9), 76-79, September (2013) Int. Res. J. Biological Sci.
International Science Congress Association 76
Review Paper
Unani Description of Duqu (Peucedanum grande C.B Clarke) and its
Scientific Report
Mehar Adiba1, Najeeb Jahan1 and Tabarak Hussain3
1Dept of Ilmul Advia, NIUM, Bangalore, INDIA
2Dept of Ilmul Advia, HMSUMC, Tumkur, INDIA
Available online at: www.isca.in
Received 5th June 2013, revised 19th July 2013, accepted 2nd August 2013
Abstract
Plants have played a vital role in the prevention and treatment of diseases since prehistoric times. WHO estimates that 65%-
80% of the world’s population use traditional medicines, as their primary form of health care and most of the diseases have
been treated by administration of plant or plant products. Duqu (Peucedanum grande C.B Clarke) is most useful herbal
medicinal plant remove these words its fruits possess medicinal property. During the last few years the phytochemistry of the
Duqu is been achieved regarding the biological activity and its medicinal applications. It is now considered as a natural
product for development of medicines against various diseases and also for the development of industrial products. This
review, gives a keen view on its biological activities, pharmacological actions, medicinal application, safety evaluation and
its isolated compounds.
Keywords: Peucedanum grande, Duqu, Unani medicine.
Introduction
Peucedanum grande C.B. Clarke is commonly known as Duqu
and is native to Europe, Asia, North East Africa, South West
America, Iran and India. It belongs to the family Apiaceae
earlier known as Umbellifereae1. Ibn Sina has mentioned in his
book Al Qanoon Fil Tib (Canon of Medicine) that Duqu are the
seeds of wild carrot2. Ibne Rushd has mentioned in his book
Kitabul Kulliyath that Duqu is wild carrot and its roots are used
medicinally3.
Taxonomical Classification1: Kingdom: Plantae, Sub kingdom:
Tracheobionta, Super division: Spermatophyta, Division:
Magnoliophyta, Subclass: Rosidae, Order: Apiales, Family:
Apiaceae, Genus: Peucedanum, Species: grande C.B Clarke.
Vernacular Names: Duqu (fruit of Peucedanum grande C.B.
Clarke) is known by different names worldwide including
Indian sub continent as follows: Persian: Tukhme Gazar
Dashti4, Hindi: Duku5, Arabic: Bazar Jazarul Buri4, Urdu:
Duqu2, 3, 6, 7, Tamil: Carrot Kalung8, English: Wild Carrot1,
Queen Anne’s lace, Bird’s Nest8, Sanskrit: Baspika, Ela9,
Bombay: Baphali5, Gujarat: Baphali10
Habitat and Distribution1: It is commonly found in Europe,
Asia, North East Africa, South West America and Iran. In India
it is found on the Western Ghats and the hills of Deccan plateau.
Botanical Description: Duqu (Peucedanum grande C.B.
Clarke) is a succulent herb, belongs to the family Apiaceae
earlier known as Umbellifereae. It is about a meter in height;
roots are large perennial; stem is fistular, emitting strong scent
on crushing; leaves are pinnate or bipinnate, mostly radical
(figure 1), flowers are yellow compound umbels (figure 2),
fruits (mericarps) are obovate or broadly elliptical, 10-13 mm
long, narrow winged, reddish yellow having powerful lemonlike
odour and are used in medicine (figures 3, 4). The fruits
yield a small quantity of light yellow essential oil having a
strong odour of carrot oil1.
Description of Duqu as Reported in Unani
Literature
Duqu was known to Unani physicians since very long time and
Sheik, in his book Al Qanoon Fil Tib describes it as seeds of
wild carrot2. Allama Najmul Ghani, in his book Khazainul
Advia describes that Duqu is an herb of about one meter tall,
leaves are like fennel leaves, flowers are yellow colored and
arranged umbel shape resembling coriander, taste is sour with
some specific odour. Roots are finger like and tastes like
carrot11. Hakim Abdul Hakim in his book Bustanul Mufradat
describes that leaves of Duqu resemble carrot leaves, flowers
are yellow colored and umbel shaped12. In Moghzanul
Mufradath, Hakim Kabiruddin has mentioned that Duqu are the
seeds of wild carrot, resembling ajwain odour and taste is sour.
Duqu plant is about 1-2metre tall in height; roots are like fingers
and taste is like carrot13. Hakim Naseer Ahmed Tariq in his
book Tajul Mufradat describes duqu as a plant of half meter tall
in height like fennel plant, roots are like fingers and taste is like
carrot, flowers are yellow colored and umbel shaped4. In Unani
Adviyae Mufarrada Hakeem Syed Saifuddin Ali describes it is a
1-1.5 meter tall herb, roots are long, flowers are umbel shaped,
International Research Journal of Biological Sciences ________________________________________________ ISSN 2278-3202
Vol. 2(9), 76-79, September (2013) Int. Res. J. Biological Sci.
International Science Congress Association 77
yellow colored. Fruits are 10-12mm long reddish yellow
colored. Because of their small size fruits are called as seeds,
which are used medicinally6.
Part Used Medicinally
Ibne Rushd in his book Kitabul kulliyath has mentioned that
roots of Duqu are used medicinally3 and Hakeem Syed
Saifuddin Ali in his book Unani adviae mufarrada, says that
fruits are used medicinally and have been reported to possess
important biological properties1, 6.
Temperament: Hot and Dry6,14, Hot 3°and Dry 2° 4,12,13, Hot 3°
and Dry 1° 2.
Pharmacological actions2,4,6,7,11-17: Daaf-e-Sammyat (Antidote),
Kasir Riyah (Carminative), Mulattif (Demulcent), Muarriq
(Diaphoretic), Muhallil Warm (Anti-Inflammatory), Muharrik
(Stimulant), Munaffis Balgham (Expectorant), Mufatteh Sudud
(Deobstruent), Mufatit Hissat (Lithotriptic), Munzij
(Maturative), Mudir Baul (Diuretic), Mudir Haiz
(Emmenogogue), Mugalliz Mani (Spermatogogue), Muallid
Mani (Semen Procreator), Muqawi Meda (Gastric Tonic),
Muqawi Bah (Aphrodisiac), Qatil Deedan Ama (Anthelminthic),
etc.
Therapeutic Uses
The fruit of Duqu (Peucedanum grande C.B. Clarke) which are
used medicinally are confounded as seeds due to their small
size6. In Unani System of Medicine, the fruit of Duqu is used as
a medicine in various forms like decoction, powder, syrup etc
for different ailments. These fruits possess different
pharmacological activities and hence used by Unani Physicians
as deobstruent, stimulant, gastric tonic, carminative, diuretic,
antihelminthic, aphrodisiac etc2,4,6,11,12,13,14,18.
Gastro-intestinal tract
Duqu possess carminative and diuretic properties, hence used in
the treatment of nafakh shikam (flatulence) and sudda kabidi
(hepatic thrombosis). It is also used in the treatment of intestinal
worm infestation2,4,11-14.
Urogenital System
The powder of Duqu is said to be a potent medicine as diuretic
and emmenagogue6,14. It also expels the stones of kidneys and
bladder. The powder of Duqu with honey is used in the
treatment of sexual debility2,4,13,14.
Respiratory System
Duqu possess munaffis balgham (expectorant) property. Hence
it is used as an expectorant in the form of powder with
honey12,14.
Poisoning: It is documented that Duqu possess antidote
property. Hence the decoction of Duqu is taken orally and paste
of honey with Duqu is applied over the site of bite of poisonous
animals11, 12.
Adverse Effect: The drug Duqu has been mentioned to be used
with caution in patients with hot temperament4,11,13.
Correctives: Gonde babool (Acacia arabica) 13, Tabasheer
(Bambusa arundinacea), Mastagi (Pistacia lentiscus), Baloot
(Quercus alnifolia)11.
Substitutes: Tukhme karafs (Apium graveolens Linn) 4, 13,
Ajwain Desi (Carum copticum), Anesoon (Pimpinella anisum)11.
Dose: 1-2 grams seeds12, 3-5 grams fruits/ seeds4, 13, 14.
Unani Compound Formulations: It is used as a main
ingredient in the compound formulation of Majoone buqratiya 19
and in many poly herbal formulations which are being used for
the treatment of urinary calculi, hepatic obstruction17. 20, 21, 22, as
an aphrodisiac17.
Description of Duqu (Peucedanum grande C.B Clarke) as
given in Modern Literature: The modern description of Duqu
can be studied under the following categories:
Geographical Distribution: Duqu is a succulent herb, about a
meter or more in height occurring gregariously on the Western
Ghats and the hills of Deccan plateau, belongs to Apiaceae,
Umbellifereae family. Its ten species are found in India23.
Macroscopic Features: Roots are large, woody, perennial;
stem is fistular, erect and grooved emitting strong scent on
crushing; leaves are pinnate or bipinnate, mostly radical;
flowers yellow compound umbels; fruits (mericarps) obovate or
broadly elliptical, 10-13 mm long, narrow winged, reddish
yellow having powerful lemon-like odour, irritant and bitter in
taste. The glabrous dorsal surface shows three prominent ridges
and two lateral wings. The fruits yield a small quantity of light
yellow essential oil having a strong odour of carrot oil1,7, and 23.
Microscopic Features: The microscopic characters of Duqu
generally resemble the structure of an umbelliferous fruit having
a tubular epicarp followed by a fibrous mesocarp in the ridge
region and a endocarp which shows a parquety arrangement in
surface view. The number of vittae in the mesocarp is variable,
usually 7-8 on dorsal and 4-6 on ventral surface. The endosperm
contains aleurone grains and oil1. Each mericarp has four vittae
on dorsal surface and two vittae on commissural surface. The
outer epidermis has prominent cuticle and the mesocarp
contains lignified reticulate parenchyma below each ridges. The
endosperm is much flattened cells. The cells of the embryo are
smaller in size as compared to endospermic cells. Prominent
raphe is present in the embryo. The testa consists of
parenchymatous cells containing fixed oils and aleurone grains.
International Research Journal of Biological Sciences ________________________________________________ ISSN 2278-3202
Vol. 2(9), 76-79, September (2013) Int. Res. J. Biological Sci.
International Science Congress Association 78
The microscopic characters generally resemble the structure of
an umbelliferous fruits having tubular epicarp followed by
fibrous mesocarp in the ridge region and endocarp which shows
a parquety arrangement in surface view7.
Powder study of Duqu: The epicarp of Duqu is composed of a
layer of fairly well defined, colourless cells with uniform well
marked cuticular striations; in surface view the cells are variable
in shape with thin walls. The brown fragments of the vittae are
not very numerous, composed of thin walled cells, polygonal in
surface view sclereids of the mesocarp, these occurs in groups
composed of fairly thick walled cells surface to rectangular in
outline with numerous small and conspicuous pits, they are
fragment found associated with epicarp. The occasional groups
of reticulate parenchyma of the mesocarp composed of
elongated cells with fairly thick, lignified walls. The fragments
of fibro-vascular tissues composed of small groups of fibers and
vessels showing spiral and annular thickening7.
Figure-1
Leaves
Figure-2
Umbel Shaped Flowers
Figure-3
Fresh Fruits
Figure-4
Dry Fruit
Scientific Studies
Phytochemical Studies: i. Duqu reported to possess different
types of chemical constituents such as Carbohydrates, Phenolic
compounds, flavonoids, proteins and amino- acids, lipids / Fats
and heavy metals such as Arsenic, Mercury, Lead, Cadmium
etc, which were found within the permissible limits as
prescribed by the WHO. ii. The hexane extract of the roots of
duqu yielded two coumarins viz., osthol and imperatorin, while
the acetone extract yielded another coumarin, byakangelicin.
The extraction of seeds of Duqu with petroleum ether led to the
isolation of a rare coumarin, columbianadin and two
furocoumarins viz., imperatorin and byakangelicin. The seeds
appeared to be the rich source of byakangelicin. Two more
compounds were isolated, the spectral data of one of them being
comparable to that of 5, 8-dimethoxy psoralene, while the other
was not characterised. iii. The acetone extract of the seeds also
reported to yield imperatorin and osthol1,7. iv. Development of
quality standards and phytochemical analysis of Peucedanum
grande C.B. Clarke7. v. Phytochemical investigations of the
methanolic extract of the fruits of Peucedanum Grande C. B.
Clarke (Apiaceae) led to the identification of three coumarins
and a naphthyl labdanoate diarabinoside characterized as 5-
hydroxy-6-isopranyl coumarin, 5,6-furanocoumarin,7-methoxy-
5,6-furanocoumarin and labdany l-3_-ol-18-(3’’’-methoxy-2’’’-
naphthyl-oate)-3_-L-arabinofuranosyl-(2’1’’)-_-Larabinofuranosid
24.
Pharmacological Reports: i. Methanolic extract of
Peucedanum grande is reported to possess nephroprotective
activity against mercuric chloride induced acute renal failure
and oxidative stress in Wistar rats16. ii. Methanolic extract of
Peucedanum grande is reported to possess nephroprotective
activity against cadmium chloride induced renal toxicity in
Wistar rats15. iii. The methanolic extract of Peucedanum grande
and labdanyl-3_-ol-18-(3’’’-methoxy-2’’’- naphthyl-oate)-3_-Larabinofuranosyl-(
2’1’’)-_-L-arabinofuranoside reported to
possess nephroprotective activity against gentamicin induced
nephrotoxicity in Wistar rats24.
Conclusion
The information regarding the herbal Drug Peucedanum grande
C.B Clarke is in accordance with the literature available in both
International Research Journal of Biological Sciences ________________________________________________ ISSN 2278-3202
Vol. 2(9), 76-79, September (2013) Int. Res. J. Biological Sci.
International Science Congress Association 79
Unani and modern books and also the publications reports
available online. Since past decade the natural compounds and
the herbal medicine has received more attention towards their
scientific development with respect to safety and efficacy. This
is a classical approach to explore novel medicines for various
diseases affecting human beings worldwide. Peucedanum
grande C.B Clarke is such an herbal drug which is being used
by Unani, Ayurveda and the traditional practitioners. Some of
the therapeutic properties of it are been already explored by the
researchers and many are yet to be explored.
References
1. Anonymous. Medicinal Plants of India, New Delhi Indian
Council of Medical research, (2), 398,399 (1987)
2. Sina., Al Qanoon Fil Tibb., New Delhi, Idare Kitabusshifa,
Darya Ganj, (2), 124, 230, 257, 320 (YNM)
3. Rushd., Kitabul Kulliyath., CCRUM, New Delhi, 97, 98,
99, 273 (YNM)
4. Tariq HNA. Tajul Mufradath. New Delhi Idarae
Kitabusshifa Darya Ganj, 362 (2010)
5. Chopra RN, Nayar SL, Chopra JC. Glossary of Indian
Medicinal plants. New Delhi National Institute of Science
communication and Information Resources, Dr. K.S.
Krishnan Marg, 189, (2002)
6. Ali HSS. Unani Adviae Mufarrada. Delhi Lahoti Print Aids,
10 ed (2004)
7. Aslam M, Dayal R, Javed K, Fahamiya N, Mujeeb M,
Husain A. Development of quality standards and
phytochemical analysis of Peucedanum grande C.B Clarke,
American Journal of PharmTech Research, 536-540 (2012)
8. http://www.flowersofindia.net/catalog/slides/Wild%20Carr
ot.html (2013)
9. http://envis.frlht.org/plant_details.php?disp_id=1623&parn
ame=0 (2013)
10. Khare CP. Indian medicinal plants. An illustrated
Dictionery, New Delhi Springer, 470 (2007)
11. Ghani N. Khazainul Advia, New Delhi, Idarae Kitabusshifa
Darya Ganj, 698 (2010)
12. Hakim H.A., Bustanul Mufradath. Idarae Kitabusshifa
Darya Ganj, New Delhi, 123 (YNM)
13. Kabiruddin HM. Moghzanul mufradath. New Delhi Idarae
Kitabusshifa Darya Ganj, 223 (2010)
14. Kabiruddin HM., Ilmul Adviae Nafeesi, New Delhi Ejaaz
Publishing House Darya Ganj, (2007)
15. Aslam M, Ahmad ST, Dayal R, Javid K, Umar S, Asiaf A
et al. Nephroprotective action of Peucedanum grande
against cadmium chloride induced renal toxicity in Wistar
rats, EXCLI Journal, 11, 444-452 (2012)
16. Aslam M., Ahmad S.T., Asiaf A., Javid K., Dayal R. and
Singh S., Peucedanum grande attenuates acute renal failure
and oxidative stress induced by Mercuric chloride in
rodents, American Journal of PharmTech., 2(3), 772- 782
(2012)
17. Kabiruddin H.M., Bayaze khasul ilajul amraaz, New Delhi
Ejaz publication house, Darya ganj New Delhi, 573, 574
(2006)
18. Anonymous, Ramooze Azam, 2, (YNM)
19. Anonymous. National Formulary of Unani Medicine. 1st ed,
Part 3: Dept of ISMH, New Delhi; 134. (2002)
20. Razi ZA. Kitabul mansoori. Urdu translation. India,
CCRUM, 377 (925)
21. Jurjani AH. Zakhire khwarzam shahi. Urdu translation by
Khan HHH. Idare kitabussifa, New Delhi. 6, 549 (2010)
22. Kabeeruddin H.M., Bayaz-e-Kabeer, Lahore, Siddiqi
Publications, 1, 291 (YNM)
23. Anonymous, The wealth of India, A dictionary of Indian
Raw Materials and Industrial Products, Council of scientific
and industrial research, New Delhi (7), 830
24. Jagtap A, Sancheti JS, Phadke AS. Antiplatelet and
antithrombotic activity of ethanolic extract of Emblica
ribes. Int J. Research in Phytochemistry and
Pharmacology, 2 (3), 150-156 (2012)
////////////
Peucedanum grande c.b. Clarke
Primary Characteristics
Primary Characteristics
Peucedanum grande C.B. Clarkebelongs to Apiaceae, Umbelliferae, family.
The Arabic Names for this herb are Jariatah, Jarif, Tukhm Gazar Dashti.
The English Name for this herb is Wild Carrot.
The Urdu Names for this herb are Buphali, Doqu, Duku, Jangli Gaajar, Raaghbel.
Pharmacological Actions
The pharmacological Actions of Peucedanum grande C.B. Clarke are Anthelmintic, Anti-flatulent, Anti-inflammatory, Aphrodisiac, Aromatic, Carminative, Deobstruent, Diaphoretic, Diuretic, Emmenagogue, Expectorant, Flavouring Agent, Lithontriptic, Resolvent, Stimulant, Stomachic, Tonic, Vermicidal, Vermifuge.

Fruit:
  Aphrodisiac
  Stomachic


Indications
The Indications of Peucedanum grande C.B. Clarke are Phlegmatic CoughAmenorrhoeaIntestinal AffectionsRetention of urineGastric Affections.

The Indications of Seeds of Peucedanum grande C.B. Clarke are 
Kidney StonesGastric DisordersPleurisyLiver AffectionsBladder StonesStomach AffectionsIntestinal DisordersCoughAscites.

The Indications of Fruit of Peucedanum grande C.B. Clarke are 
Stomach DebilityFlatulence.

No Contra Indication information is available for Peucedanum grande C.B. Clarke.
Temperaments
The Temperament of Peucedanum grande C.B. Clarke is 3rd order, warm and dry.
Available Brands
Brand
Manufacturer/Mnf. Representative
QARSHI INDUSTRIES (PVT) LTD
QARSHI INDUSTRIES (PVT) LTD
QARSHI INDUSTRIES (PVT) LTD
Hamdard laboratories Waqf Pakistan
Compound Preparations
No Compound Preparation information is available for Peucedanum grande C.B. Clarke.
Dosage
Part
Dose
Instruction
Whole Herb
3.000g - 5.000g
Herb's Description
Peucedanum grande C.B. Clarke. A succulent herb, about a metre or more in height. Roots large, perennial, stem fistular, emitting a strong scent on crushing, leaves pinnate or bipinnate, mostly radical; flowers yellow in compound umbels, fruits (mericarps) obovate or broadly elliptical, 10-13 mm long, narrowly winged, reddish yellow
Taste Odor & Occurrence
Occurence: It occurs in Europe, India, Iran, North East Africa.
Odor: The odor of Peucedanum grande C.B. Clarke is Aromatic
Taste: Pungent,Sharp
Substitutes
No information regarding Peucedanum grande C.B. Clarke's substitute is currently available.
Active Constituents
Peucedanum grande C.B. Clarke's Active constituents:
Antidotes
No information regarding Peucedanum grande C.B. Clarke's antidot is currently available.
Warning & Precautions
Excessive use regarded as harmful for warm temperament individuals.
Toxicity
Currently no Toxicity information is available for Peucedanum grande C.B. Clarke. (work in progress)
//////////////
File:Peucedanum grande C. B. Clarke (4789354381).jpg
From Wikimedia Commons, the free media repository
Original file (4,000 × 3,000 pixels, file size: 5.74 MB, MIME type: image/jpeg); ZoomViewer: flash/no flash
Apiaceae (carrot, umbellifer family) » Peucedanum grande C. B. Clarke pew-SED-an-um -- from the Greek peukedanon, meaning hog's fennel or parsnips GRAN-dee or GRAN-day -- large, spectacular commonly known as: wild carrot • Gujarati: બાફલી baaphali • Hindi: डुकू duku • Marathi: बाफळी baphali • Persian: دوقو duqu Distribution: Europe, n-e Africa, Iran, India ReferencesFlowers of India • Drug Information System • ENVIS - FRLHT
Summary[edit]
Description
Apiaceae (carrot, umbellifer family) » Peucedanum grande C. B. Clarke
pew-SED-an-um -- from the Greek peukedanon, meaning hog's fennel or parsnips GRAN-dee or GRAN-day -- large, spectacular
commonly known as: wild carrot • Gujarati: બાફલી baaphali • Hindi: डुकू duku • Marathi: बाफळी baphali • Persian: دوقو duqu
Distribution: Europe, n-e Africa, Iran, India
Date
11 July 2010, 10:40
Source
Author
Dinesh Valke from Thane, India
Licensing[edit]

 
This file is licensed under the Creative Commons Attribution-Share Alike 2.0 Generic license.
You are free:
·         to share – to copy, distribute and transmit the work
·         to remix – to adapt the work
Under the following conditions:
·         attribution – You must attribute the work in the manner specified by the author or licensor (but not in any way that suggests that they endorse you or your use of the work).
·         share alike – If you alter, transform, or build upon this work, you may distribute the resulting work only under the same or similar license to this one.

This image was originally posted to Flickr by dinesh_valke at https://flickr.com/photos/91314344@N00/4789354381. It was reviewed on 25 September 2016 by the FlickreviewR robot and was confirmed to be licensed under the terms of the cc-by-sa-2.0.
File history
Click on a date/time to view the file as it appeared at that time.
Date/Time
Thumbnail
Dimensions
User
Comment
current
4,000 × 3,000 (5.74 MB)
Transferred from Flickr via Flickr2Commons
·         You cannot overwrite this file.
File usage on Commons
The following page links to this file:
Metadata
This file contains additional information such as Exif metadata which may have been added by the digital camera, scanner, or software program used to create or digitize it. If the file has been modified from its original state, some details such as the timestamp may not fully reflect those of the original file. The timestamp is only as accurate as the clock in the camera, and it may be completely wrong.
Camera manufacturer
Camera model
Exposure time
1/100 sec (0.01)
f/5.6
ISO speed rating
100
Date and time of data generation
10:40, 11 July 2010
Lens focal length
45 mm
Show extended details
·         Heracleum grande
Hidden categories: 
·         CC-BY-SA-2.0


&&&&&&&
دهن
بضم دال و سکون ها و نون بفارسی روغن نامند خواه از حبوب نباتات کیرند و یا از کلها و یا شکوفها و یا برکها و غیرها بعمل آورند به طریقی که در مقدمۀ این کتاب و در قرابادین کبیر در حرف دال ذکر یافت و دهن هر چیزی در جای خود مذکور می کردد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
دهن . [ دُ ] (ع اِ) روغن . ج ، دِهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 49). روغن خواه از نباتات و خواه از حیوانات و حبوبات باشد. (غیاث ). این کلمه از عربی به یونانی رفته نه برعکس . (از نشوءاللغة صص 78 - 75). به عرف اطبا چربی است که از اشیاء و به طرق مخصوصه حاصل شود و روغن حبوب و آنچه از گلها و شکوفه ها و غیر آن گیرند. (از تحفه  حکیم مومن ) :
برخاک او ز مشک شب و دهن آفتاب
دست زمانه غالیه سای اندر آمده .
خاقانی .

- دهن عسلی (یا دهن العسلی ) ؛ اومالی است . (تحفه  حکیم مومن ) (اختیارات بدیعی ). عسل داود. دهن شجرة تدمریه . (یادداشت مولف ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
- دهن مصری ؛ روغن بلسان را گویند. (آنندراج ) (از غیاث ):
بلی ناقد مشک یا دهن مصری
بجز سیر یا گندنایی نیابی .
خاقانی .
|| به اصطلاح اکسیریان زیبق است . (تحفه  حکیم مومن ). جیوه . رجوع به زیبق و جیوه شود.
//////////////
&&&&&&&
دهن البلسان
بتحریک باء موحده و لام و سین مهمله و الف و نون بفارسی روغن بلسان نامند و آن را لبن البلسان و صمغ البلسان نیز کویند و فی الحقیقه لبن است نه دهن
ماهیت آن
سه نوع است خالص و مصنوع و مرکب اما خالص آن چیزی است سیال اندک غلیظ چسپنده خوشبوی قوی الرائحه تند طعم خالی از حموضت که زبان را بکزد و صاف سرخ عقیقی باشد و چون در شیر اندازند شیر را منجمد سازد و چون در آب اندازند ته نشین نکردد و چون در آب حل کنند آب را برنک شیر کرداند و چون به پشمی آلوده بشویند در پشم از ان اثری نماند و قوت این تا چهار سال باقی می ماند و بهترین همه این قسم است و هرچه بدین اوصاف نباشد ردی و مغشوش است و طریق اخذ دهن آنست که در اول طلوع شعری یمانیه تنۀ درخت آن را تیغ زده آنچه از ان تراوش نماید بکیرند و مصنوع آنکه معمول این زمان است آنست که می کیرند چوب بشام و بسباسه و میعۀ سائله و روغن تخم ترب اجزاء متساوی و می جوشانند مجموع را با ده وزن آن زیت تا بربع رسد پس صاف می نمایند و این در نفع بعد از اصلی است و نیز شاخ و برک و چوب و حب بلسان را در آب جوش می دهند و با روغن زیتون بدستور مقرر مرتب می نمایند و این بعد از آنست و مغشوش آن آنست که آن را بعضی با اکثر ادهان مانند دهن حبه الخضراء و حنا و مصطکی و سوسن و امثال اینها معشوش می نمایند و بعضی بعسل و موم و روغن مورد و حنا و راتینج غش می کنند و این زبون تر از همه است
طبیعت خالص آن
در اول سوم کرم و خشک و با قوت تریاقیت
افعال و خواص آن
مقوی دماغ و اعصاب و قوت باصره و رحم و جهت امراض باردۀ دماغیه و عصبانیه مانند فالج و لقوه و کزاز و صرع و صداع و دوار و رعشه و استرخا و قروح سر و اوجاع مفاصل و حلق و اسنان و عرق النسا و نقرس و همه اوجاع باردۀ رطبه و ظلمت بصر و بیاض و سبل و غشاوه و حدت بصر و نزول آب و ثقل سامعه و کری کوش حادث از برودت و رطوبت و ضیق النفس و ربو و سعال و انتصاب نفس و قروح رئه و ضعف معده و کبد و طحال و کرده و مثانه و تفتیت حصاه و عسر البول و سلس البول و استرخای قضیب و امراض مقعده و تلیین صلابت و تحلیل مواد بارده و رفع لرز تپها و وضح و امراض مقعده و رحم و اوجاع آن و اخراج جنین و مشیمه و ادرار حیض و نشف رطوبات آن و اعانت بر حمل و پاک کردن جراحات از چرک بهر نوع که استعمال نمایند شربا و طلاء و تمریخا و اکتحالا و قطورا و سنونا و حمولا و فرزجه و مفردا و مرکبا نافع و مانند تریاقات است در مرکبات و مقاوم سموم بارده مانند عقرب و سائر هوام و خانق النمر و امثال اینها است و آشامیدن نیم مثقال آن با شیر تازۀ دوشیده جهت رفع سمیت و اذیت خانق النمر و فطر و نهش هوام سمی و یک دانک و نیم آن با سه مثقال طبیخ زوفا جهت سعال و اوجاع سینه و چون در روغن زنبق حل کرده فتیله بدان آلوده در بینی کذارند جهت سکته و جمود و حمول آن جهت اخراج جنین و مشیمه و بدستور حمول آن با موم و روغن ممزوج کرده و ضماد آن با ایرسا جهت اخراج خار و استخوان مقدار شربت آن تا نیم مثقال بدل آن یک وزن و نیم تا دو وزن آن روغن زیتون کهنه با روغن زیت تازه یا روغن رازقی یا روغن ترب که در ان حب و عود بلسان جوشانیده باشند و کویند روغن کاری که در ان مرمکی جوشانیده باشند و کویند روغن نارجیل است و کفته اند که چون صمغ درخت کاج را در روغنهای مناسبه حل کنند در اکثر اثار مانند دهن بلسان است و بهترین ابدال آن می تواند بود
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
دهن البلسان‌
روغن بلسان از درخت بلسان گیرند بعد از طلوع شعری نشتری از آهن ساخته‌اند زیر هر برگی شق کنند چنانکه بدان جایگاه که روغن است برسد و ترشح بنیاد کند و روان گردد و گویند به پنبه حاصل کنند و گویند شیشها ساخته‌اند که هریک پنج مثقال از آن بگیرد و در زیر هر برگی که شق کنند بیاویزند بهترین وی آن باشد که تازه باشد و بوی وی قوی بود و امتحان وی چنان کنند که چون بر صوف چکانند و بشویند هیچ اثر بر صوف نماند و اگر اثر بماند مغشوش باشد و اگر بر شیر چکانند شیر ببندد و اگر در آب چکانند و حل کنند مانند شیر سفید شود و اگر بر ابریشم چکانند و ابریشم را بسوزند و خاکستر آن بسرشند و در آب اندازند در بن آب نشیند و آن را شیر بلسان خوانند و صمغ بلسان گویند و بحقیقت آن روغن نیست بلکه صمغی است و آن موضع که بلسان خیزد در قدیم باغ فرعون بوده است و آن را عین الشمس خوانند و بلسان از معجز عیسی علیه السلام است و تخم آن را نیز روغن هست و آن را حب بلسان گویند و گفته شد و صفت عود گفته شود حب آن بقوت‌تر از عود آن بود و امتحان آن بسوزن جوال‌دوز کنند و مؤلف گوید که این دو امتحان معتبر نیست که بروغن مغشوش کندنا و سوزن افروخته می‌شود و غش آن بروغن صنوبر بیشتر کنند و روغن مصطلی و روغن حنا و صمغ گداخته و به راتینج جهت آنکه چون کندنا بدان چرب کنند و به آتش اندازند برافروزد و ابن مؤلف گوید دیدم که غش آن به میعه سایله کرده بودند و کسی فرق نمی‌کرد و طبیعت وی گرم و خشک بود در سیم و گویند در دوم لطافت وی از حب عود زیاده بود و در چشم کشیدن جهت نزول آب نافع بود و روشنایی چشم بیفزاید و سردی رحم را سود دارد و چون زن بخود برگیرد با موم و روغن گل مشیمه و بچه بیندازد و چون بیاشامند بول براند و عسر البول را نافع بود و دفع سموم بکند مثل خانق النمر و افیون و کسی که قطر خورده باشد و گزندگی جانوران دو دانک از وی با آبی که نانخواه در آن جوشیده باشد بیاشامند بغایت نافع بود و سنگ گرده بریزاند و مرضهای بلغمی را نافع بود و مولف گوید بجهت رعشه مزمن بغایت سودمند بود و بدل آن بوزن آن دهن داوی با نیم وزن آن روغن نارگیل و دانکی و نیم آن زیت کهن و گویند بدل آن روغن رازقی است و نیم وزن آن آب کافور و ابن ماسویه گوید بدل آن یک وزن و نیم آن روغن زیت بود و ابو ریحان در صیدنه گوید بدل آن دو وزن آن زیت خالص بود و حب بلسان چون بکوبند و در روغن رازقی بجوشانند بدل آن بود و گویند بدل آن روغن گاو است که در او مر پخته باشد
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: دهن را بفارسی روغن نامند که از حبوب نباتات گیرند یا از گلها و شکوفه‌ها و برگها بنابراین دهن البلسان یعنی روغن بلسان که آن را لبن البلسان و صمغ بلسان نیز گویند و در حقیقت لبن است نه دهن
اختیارات بدیعی، ص: 176
/////////////
&&&&&&&
دهن الکرجن*
بفتح کاف عجمی و سکون راء مهمله و فتح جیم و نون اسم هندی است
ماهیت آن
روغنی است که از تنۀ درخت بسیار عظیم بلندی که منبت آن اسلام آباد که شهر سبز نیز باصطلاح قدیم و بهندی چتکام و چات کام نیز می نامند بسیار است بعمل می آورند بزدن تیشه بر تنۀ درخت آن و نصب کردن ظرفی بدان موضع و بانحای دیکر نیز و رنک آن روغن در تازکی اندک سرخ رنک رقیق صاف می باشد و چون کهنه کردد سرخ بسیار تیره مائل بسیاهی غلیظ چسپنده و چون بسیار کهنه کردد غلیظ و چسپندکی آن زیاده می کردد و برای رفع کرم خوردن بچوب عمارت و تختۀ دروازه و غیر آن در بنکاله اکثر می مالند و نصاری در رنک آمیزی کشتی و جهازات و عمارات داخل رنکها می نمایند و چوب آن درخت بسیار رخو و ریشه دار و در تازکی چرب که مانند فتیلۀ دهن آلوده مشتعل می کردد و بکار عمارات بجز سوختن نمی آید
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل اورام است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* کرجن: شربین**
دارونامه طوبا
**شربین . [ ش َ ] (اِ) نام درخت قطران است و آن نوعی از صنوبر باشد. (برهان ) (از آنندراج ). قادریس .درختی عظیم که قطران از آن گیرند. (یادداشت مولف ).درختی است چون سرو اما از آن سرخ تر و خوشبوی تر و برگ آن پهن تر و میوه  آن خردتر باشد و از آن نیکوترین قطران آید و قسم کوچک آن را عرعر بری خوانند. (از اقرب الموارد). درختی که از آن قطران میگیرند. (ناظم الاطباء). از اصناف سرو است ، برگش از آن عریض تر و ثمرش شبیه به بار سرو و از آن کوچکتر و بهترین قطران از او حاصل شود و بعضی او را از اقسام صنوبر دانسته اند و به سرو شبیه و از آن کوچکتر است و در اصفهان معروف به درخت نوش است و قسمی از او کوچکتر و خارناک و ثمرش به قدر گردکان و عرعر بری* گویند. (از مخزن الادویة). || درخت کاج . (از ناظم الاطباء). || درخت زرشک . (ناظم الاطباء). رجوع به ارز** شود.
* عرعر بری . [ ع َ ع َ رِ ب َرْ ری ی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسم کوچک شربین است . (تحفه  حکیم مومن ).
** ارز. [ اَ / اُ ] (ع اِ) ۞ صنوبر. (قاموس ) (برهان ) (موید الفضلاء). ارز، درخت صنوبر بی بار است و زفت رطب از آن حاصل میشود. (تحفه  حکیم مومن ). || یا صنوبر نر. (منتهی الارب ). صنوبر نر که ثمر ندهد. شربین . فوقا ۞ . || صنوبر صغار. رجوع به صنوبر صغیر شود. || یا درخت عرعر ۞ . (منتهی الارب ) (برهان ). || درخت سرو. (برهان ) (موید الفضلاء). || درخت انار. (برهان ) (موید الفضلاء).
- قطران . [ ق َ ] (ع اِ) شیره  درخت ابهل و شیره  ارز و مانند آن . (منتهی الارب ). قَطْران و قِطْران و قَطِران ، روغنی سیال است که از درخت ابهل و ارز و جز آن گیرند.(اقرب الموارد). طلائی که بر اشتر گَرگین مالند. (ترجمان علامه ترتیب عادل ). دو نوع از قطران یافت میشود:1- قطران ذغال سنگ یا قطران معدنی ۞ که از تقطیر ذغال سنگ به دست می آید. 2- قطران گیاهی و یا قطران چوب که از تقطیر خشک چوب گیاهی از تیره  درخت کاج و صنوبر استخراج میکنند. در جزو ترکیب تمام قطرانها اجسامی که در جزو عناصر ضدعفونی معطر یافت شده کم وبیش یافت میگردد و مهمترین آنها به قرار زیر است : قنل ، کره زل ، کره اوزت نفتالین ، اکزیلل ، اسید استیک ، تولوئل ، دی اکسی بنزن و غیره . قطران گیاهی یا قطران کاج یا قطران نروژ را از تنه  چندین نوع کاج استخراج میکنند، مایعی است غلیظ به رنگ قهوه ای غلیظ تیره با بوئی مشخص و نامطبوع با فعل وانفعالی اسیدی تقریباً غیرمحلول در آب و در الکل و اتر و کلرفرم و اسید استیک و اجسام چربی به خوبی حل میشود. قطران ذغال سنگ یا قطران معدنی مایعی است سیاه غلیظ قلیائی وشفاف با بوئی مشخص و نامطبوع تقریباً غیرمحلول در آب کمی محلول در الکل و در نفت و بنزین حل میگردد. درترکیب آنها کاربورها و فنل ها و بازهای مختلف و سایرترکیبات قطران گیاهی یافت میشود. خاصیت ضدعفونی و خاصیت سمی آن از قطران گیاهی قوی تر میباشد. قطران ذغال سنگ را نباید در داخل به کار برد، در خارج میتوان برای درمان زخم هائی که دیر التیام می پذیرد و در امراض انگلی و در بعضی اختلالات جلدی و اکزما به کار برد. اگر قطران را مکرر بر روی پوست بدن موش بمالند یک نوع سرطان مصنوعی ظاهر می شود. در انسان نیز بر اثر مالیدن مکرر قطران در روی پوست بعضی انواع نئوپلاسم تولیدمیگردد. اخیراً بعضی کاربورهای مولد سرطان را از قطران استخراج کرده اند و مصنوعاً نیز توانسته اند این کاربورهای مولد سرطان را در آزمایشگاه تهیه نمایند. رجوع به درمان شناسی عطایی ج 1 ص 247 و 248 و 249 شود.
- ابهل .[ اَ هََ / اُ هَُ / اَ هَُ / اِ هَِ ] (ع اِ) وهل .صفینه ۞ . و آن نوعی از عرعر و سرو کوهی و کوکلان و ورس و ارس و اورس است ۞ و ثمر آنرا تخم وهل و جوزالابهل خوانند. و آن درختی است بزرگ ۞ که برگش به گز (طرفا) و بارش به نبق ماند و جوهری او را بغلط عرعر شمرده است . (قاموس ). ۞ و آن بر دو صنف است قسمی برگش چون برگ سرو با خار بسیار و کوتاه ۞ و قسمی به برگ مانند طرفا و طعمش چون طعم سرو ۞ . (شیخ الرئیس ابوعلی سینا). و ربنجنی گوید: ابهل چیزیست که زنان خورند تا بچه بیفکنند. و در تاج العروس به نقل از تهذیب گوید: ابهل غرب است که قطران از آن گیرند - انتهی . و دمشقی گوید: قسمی درخت است با بوئی تیز و آن به لُبنان بسیار باشد. و دانه  آنرا حب العرعر گویند ۞ . (منتهی الارب ). و صاحب غیاث اللغات گوید: ابهل تخم سرو کوهی است که بهندی هاوبیر نامند :
بکوهستان نمتک و نلک و ابهل
به اندر باغ ناکس از به و گل .
لطیفی .

و داود ضریر انطاکی گوید: ابهل ، بیوطس یونانی است و آن قسمی از عرعار و یا خود عرعار میباشد. بعضی اقسام آن مانندطرفا صغیرالورق و برخی اقسام آن مانند سرو کبیرالورق است و حجم آن به نبق نزدیک و رنگ آن سرخ است و چون بکمال رسد رنگ آن سیاه گردد و ورق ورق و خرد گردد مانند نشاره و خاک اره  سیاه در داخل آن هسته ها و استخوان مختلف الحجم است و آن شیرین و گس و تند است بهترین آن محکم ترین آن است که تازه و سیاه باشد و غش ّ آن با سرو کنند و سپس خواص طبی آنرا شرح میدهد. رجوع به تذکره  اولی الالباب داود ضریر انطاکی چ مصر جزء اول ص 36 شود.
- عرعر. [ ع َ ع َ ] (ع اِ) درخت سرو کوهی است . گویند میان آن درخت و نخل خرما عداوت است و یک جا نرویند. (برهان قاطع). درخت سرو پیوسته سبز، فارسی است . (منتهی الارب ). درختی است از قسم سرو، و این در اصل فارسی است . (آنندراج ). درختی است که قسمی از سرو باشد و آن سرو کوهی است . و به هندی آنرا چیر گویند که روغن چوب آن معروف است . (غیاث اللغات ). درخت سرو و آن فارسی است . یک دانه  آن عرعرة است و گویند آن «ساسم » است . و برخی گویند درختی است که از آن قطران بعمل آید. (از اقرب الموارد). درختی است شبیه به صنوبر و در دشت روید و در عربه و وادی موسی یافت میشود. و بسا میشود که بز آنرا نمی چرد.(قاموس کتاب مقدس ). سرو. (دهار) (مهذب الاسماء). ناژ. سرو جبلی . (زمخشری ). آنرا سرو کوهی و قزاونه و اورس گویند. میوه اش مانند زعرور است بلکه سیاه تر بود. وبوی خوش دارد و آنرا ابهل خوانند. (نزهة القلوب ) نوعی پیرو که بنام سروکوهی نیز معروف است . و معمولاً دردهات ایران و نقاط جنگلی شمال در تداول عامه آنچه را که بنام عرعر مینامند اقسام مختلف سروکوهی و پیرو میباشد. که از تیره  کوپرساسه ۞ هستند. (از فرهنگ فارسی معین ). به تازی درخت سرو را گویند و به هندی هوه گویند. ارجانی گوید دانه  او گرم و خشک است در سه درجه . و بول از مثانه و خون حیض از رحم براند. و معده را پاکیزه کند. و علتی را که آنرا اختناق الرحم گویند منفعت کند. (از تذکره  ضریرانطاکی ). سرو کوهی است و او از سرو کوتاه تر و کوچکتر، و ثمرش بقدر فندقی و با اندک شیرینی ، غیر ابهل است . گویند نگاه داشتن هشت عدد ثمر او در سر باعث قبول و عظمت در نظرها است . (از تحفه  حکیم مومن ). در قدیم ، سرو کوهی یعنی پیرو باشد، و آنرا در لاتین ژونی پروس ۞ و در فرانسوی ژنوریه ۞ گویند. و عرعر که در شعرشاعران آمده است این درخت است نه بمعنی درخت عرعر امروزی . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : و اندروی [ شهر بوشنگ ] درخت عرعر است . (حدود العالم ).
///////////
سرو کوهی
اشاره
در کتب طب سنتی انواع آن را با نامهای «عرعر» و «شجرة الابهل» و در کتب فارسی قدیم انواع آن با نام فارسی «کوکلان»، «ناژون»، «سرو کوهی»، «ورس»، «آورس»، «سندروس»، «ارس» و تعدادی نامهای دیگر آمده است. به فرانسوی به‌طور کلی جنس آن راGenevrier و به انگلیسی‌Juniper وgeneva گویند. درختان یا درختچه‌هایی هستند از ردّه سوزنی‌برگان‌Coniferae تیره‌Cupressaceae جنس‌Juniperus و دارای انواع و گونه‌های متعددی است. تعدادی از آنها که از نظر خواص دارویی مورد توجه هستند به ترتیب به شرح آنها مبادرت می‌شود.
پیرو
از انواع سرو کوهی است. در ایران با نامهای محلی مختلفی شناخته می‌شود از جمله در گرگان «پیرو»، در درفک و شیرکوه گیلان «اربس- اربز»، در دیلمان «ابرسک»، در نور و کجور «ریس»، در رودسر «ارس» در سوادکوه «لمبیر»، در ارسباران «چتنه»، در قطور آذربایجان «چچم» و در آذربایجان «آردوش، سلوآغاجی» می‌نامند. در کتب طب سنتی با نامهای «عرعر» و «سرو جبلی» و «شیزی» آمده است. به هندی نیز «عرعر» و در مناطقی از هند «ابهل» نامند. به فرانسوی‌Cenevrier و میوه آن راGenievre وBaie de genievre و به انگلیسی درختچه راGommon juniper وJuniper bush گویند. گیاهی است
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 184
از سوزنی‌برگان تیره‌Cupressaceae نام علمی آن‌Juniperus communis L . می‌باشد که بومی اروپاست و دو تحت‌گونه آن که در ایران می‌رویند به نامهای‌Juniperus communis sub communis Riedl . (به نام پیرو) و دیگری‌Juniperus communis sub nana Syme (به نام لمبیر) می‌باشند.
میوه این درخت را که از داروها می‌باشد، «جوز السرو» گویند.
توضیح: عرعر معمولا در ایران به درختی از پهن‌برگان به نام‌Ailanthus altissim گفته می‌شود که خواص و شرح آن در سایر مجلدات این کتاب آمده است.
مشخصات
پیرو درختچه‌ای است کوچک یک پایه یا دو پایه بلندی آن در بعضی نقاط تا 12 متر می‌رسد ولی اغلب به صورت درختچه کوتاه و گسترده روی زمین است که با پنجه زدن و خوابیدن ساقه مرتبا تکثیر می‌شود و بتدریج قطعه زمین را مفروش می‌کند.
به همین دلیل یکی از نامهای انگلیسی آن سرو زمینی(Ground juniper) است.
پوست ساقه آن ابتدا تیره‌رنگ و بعدا خاکستری و قهوه‌ای می‌شود. برگهای آن سوزنی، راست، نوک‌تیز مانند سوزن، روی برگ شیاردار و در طول آن خطی کبودرنگ دیده می‌شود. ابعاد برگ 18- 4* 1 میلی‌متر است. میوه آن تقریبا گرد و کروی، کبودرنگ به قطر 9- 6 میلی‌متر و معمولا دارای 3 عدد دانه سه‌وجهی است که در سال دوم می‌رسد. این درختچه بومی اروپاست و گونه اصلی و تحت گونه‌های آن در ایران از گرگان تا ارسباران و در ارتفاعات گدوک و هزار جریب و کندوان و پل زنگوله و در گیلان در ایسپیلی ییلاق و در آذربایجان در قره‌داغ و کوه میشوداغ و کلیبر دیده می‌شود. در هند نیز در مناطق غربی هیمالیا انتشار دارد. قسمت مورد استفاده دارویی سروهای کوهی میوه آن است که در سال دوم وقتی رنگ آن بنفش تیره می‌شود در ماههای مهر و آبان چیده شده و در هوای آزاد گسترده و خشک می‌کنند.
سطح خارجی میوه از یک قشر نازک مومی به رنگ غباری سفید پوشیده شده است.
میوه‌ها معطّر، طعم آنها تلخ و کمی شیرین، شبیه طعم تربانتین است. به علاوه از چوب و سرشاخه‌ها و برگ آن نیز در جوشانده‌ها استفاده می‌شود.
در مقطع میوه از خارج به داخل اولا قشر خارجی میوه دیده می‌شود ثانیا گوشت داخلی میوه به رنگ سبز مایل به زرد و بالاخره مغز میوه که 3 عدد دانه با غشاء سخت
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 185
در آن وجود دارد.
ترکیبات شیمیایی
در میوه‌های سرو کوهی پیرو اکسالیک اسید و به مقدار جزئی چند اسید دیگر و کمی قند و در حدود 20/ 1- 8/ 0 درصد اسانس یافت می‌شود. علاوه بر اسانس در میوه آن در حدود 8 درصد رزین و 36/ 0 درصد یک ماده تلخ جونیپرین 260] مشخص شده است.]G .I .M .P[ .
بررسی‌های دیگری نشان می‌دهد که در میوه‌های آن در حدود 83/ 0 درصد اسانس مشخص شده است که شامل دی- آلفا- پینن 261] و به علاوه از میوه آن ماده مدّری به نام ترپینئول 4[262] جدا شده است. روغنی که از پوست درختچه گرفته می‌شود دارای جونیپرول 263] و جونیپرن 264] است. در پوست درخت ترکیبات شیمیایی لونگی فلن 265]، جونیپرول، بتا- سیتوسترول 266]، استیگماسترول 267] و دیترپن فنول 268] و توتارول 269] مشخص شده است S .G .I .M .P[ . از اسانس میوه آن پس از اکسیده شدن رسوبی به دست می‌آورند به نام کافور میوه سرو کوهی و از عطر اسانس میوه آن برای معطّر کردن برخی آشامیدنی‌ها استفاده می‌شود.
خواص- کاربرد
دم‌کرده میوه سرو کوهی از مدّرهای خیلی قوی است و در مواردی که اشخاص دچار التهاب کلیه هستند باید از خوردن آن پرهیز نمایند و اگر بخورند و کمی هم اسراف کنند احتمال دارد خون در ادرار آنها دیده شود.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 186
در هند از میوه و اسانس آن به عنوان مدّر، بادشکن و محرّک استفاده می‌شود. در موارد استسقا و سوزاک، ترشحات زیاد رحم، التهاب مجاری ادرار و تصفیه خون و برخی بیماری‌های جلدی تجویز می‌شود. از دم‌کرده میوه آن در موارد قطع عادت ماهیانه که ناشی از ضعف باشد و نیز دردهای یک‌طرفه و درد معده نیز مصرف می‌شود.
پیرو یا عرعر از نظر طبیعت طبق رأی حکمای طب سنتی ایران خیلی گرم و خشک است. خواص آن گرم‌کننده و بازکننده انسداد مجاری و قابض و مقاوم سموم و بسیار مدّر و قاعده‌آور است. خوردن 5 گرم از میوه آن برای باز کردن گرفتگی مجاری، سرفه، درد سینه، طحال، ضعف معده، رفع دل‌پیچه و درد رحم خصوصا اگر با سرکه انجیر خورده شود مفید است. نشستن در دم‌کرده آن برای رفع اختناق رحم مفید است. ضماد آن برای قطع عرق و تقویت بدن مفید است. خوردن میوه آن خشونت سینه ایجاد می‌کند و برای رفع آن باید کتیرا خورد. مقدار خوراک آن تا 5 گرم است که معمولا به صورت دم‌کرده خورده می‌شود.
خوردن دم‌کرده 20- 8 گرم میوه عرعر در 1000 گرم آب موجب ازدیاد ترشح ادرار و دفع سنگ کلیه می‌شود. و برای اینکه تأثیر آن زیاد شود معمول است که در 2 لیتر آب در حدود 50 گرم جو سفید پوست کنده و در حدود 30 گرم نیز میوه عرعر ریخته و جوشانیده و با مخلوط کردن با عسل یا قند به صورت جوشانده مطبوعی درمی‌آورند.
تهیه عصاره میوه عرعر یا عصاره ژانیور: میوه عرعر که تازه خشک شده باشد 1 واحد، آب مقطر با حرارت 30 درجه 6 واحد. ابتدا میوه‌ها را در هاون مرمر نیم‌کوب کرده و در نصف مقدار آب 24 ساعت بخیسانند و با کمی فشار از پارچه بگذرانند، و نصف باقیمانده آب را روی تفاله ریخته و بعد از 12 ساعت آن را نیز صاف کنند و هریک از دو صاف‌شده را مجددا جداگانه از پارچه ابریشمی بگذرانند و سپس صاف‌شده اول را در حمام ماریه تبخیر نمایند تا به غلظت شربت درآید و بعد صاف‌شده دوم را روی آن بریزند و تبخیر کنند تا به غلظت عصاره نرم درآید. مقدار خوراک از این عصاره 5- 2 گرم است. محرّک معده است و سایر خواص را نیز دارا می‌باشد.
محلول خلطآور عرعر: دم‌کرده زوفا 150 گرم، عصاره میوه عرعر 10 گرم و سکنجبین عنصل 10 گرم. اینها را مخلوط کرده با قاشق کوچک بتدریج بیاشامند.
دم‌کرده میوه عرعر: 20 گرم میوه عرعر را در 1000 گرم آب جوش دم کرده
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 187
صاف کنند و با شربت تلو آن را شیرین کنند و فنجان فنجان میل کنند.
دود دادن با میوه سرو عرعر: میوه عرعر 250 گرم گرفته منقلی را از زغال پر کرده و میوه‌ها را روی آن ریخته و در بستر مریض دود دهند. این دود برای رفع روماتیسم و دردهای نقاط مختلف بدن مفید است.
سایر بررسی‌ها و تحقیقات که در مورد خواص سرو کوهی در مراکز تحقیقاتی جهان به عمل آمده است و مروری بر تاریخ تحول درمانی این گیاه
طی قرون وسطی در اروپا معتقد بودند که دود سرو کوهی برای درمان جذام مؤثر است. پس از آن در جنگ بین المللی دوم پرستارهای فرانسوی از دود میوه سرو کوهی در بیمارستانها برای ضد عفونی کردن بیمارستان استفاده می‌کردند. در قرن هفدهم کارشناسان گیاه‌درمانی جوز السرو را به عنوان مدّر تجویز می‌کردند، بنابراین در مورد استسقا بخصوص جمع شدن آب در ریه در بیماری‌های قلبی توصیه می‌شد.
کارشناس گیاه‌درمانی معروف انگلیسی به نام نیکولا کولپپر[270] جوز السرو را علاوه بر موارد فوق برای درمان سرفه، کوتاهی تنفس، سل و برای تحریک و ازدیاد عادت ماهیانه و تسریع زایمان مصرف می‌کرد. سرخ‌پوستان امریکایی قبل از اینکه با مهاجران اروپایی تماس پیدا کنند خودشان به خواص درمانی این گیاه واقف بودند و از میوه سرو برای کمک به تسریع زایمان نوزاد استفاده می‌کردند. زمانی که کاشفان اسپانیایی اولین بار در سال 1540 به نقطه‌ای در امریکا که حالا نیومکزیکو نامیده می‌شود وارد شدند مشاهده کردند زنهای مامای سرخ‌پوست که‌Zuni نامیده می‌شدند از میوه سرو برای بهبود زائو پس از زایمان مصرف می‌نمایند و به علاوه برای ضد عفونی زخمها و درمان ارتروز نیز به کار می‌بردند. در قرن نوزدهم پزشکان در امریکا به خاصیت سرو برای تسریع تولد نوزاد توجهی نداشتند ولی آن را در ابعاد گسترده‌ای برای درمان استسقا و جمع شدن آب در موارد بیماری‌های قلبی مصرف می‌کردند. و به علاوه به صورت مصرف خارجی برای درمان اکزما و سودا[271] و در مصرف داخلی برای درمان سوزاک و عفونتهای مثانه و کلیه و سایر بیماری‌های
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 188
مجاری ادرار و تناسلی توصیه می‌کردند.
کارشناسان گیاه‌درمانی معاصر امریکا جوز السرو یا میوه سرو را در مصرف خارجی به عنوان مایع ضد عفونی و در مصرف داخلی برای رفع عفونتهای مثانه، کنترل آرتروز، رفع گرفتگی‌های روده‌ای 272] و نقرس توصیه می‌نمایند. برخی از آنها برای رفع بوی بد ادرار در موارد عدم تخلیه کامل ادرار تجویز می‌کنند زیرا این گیاه ضمن مدّر بودن بوی مطبوع بنفشه دارد. عده‌ای نیز معتقدند که جوز السرو انواع قارچهای پوستی را از بین می‌برد.
موارد شفابخشی سرو کوهی
در اسانس سرو کوهی یک ماده شیمیایی مدّر به نام ترپینئول 4 وجود دارد که قدرت تصفیه‌کنندگی مایعات در کلیه را افزایش می‌دهد و این کشف، خاصیت سنتی مدّر بودن سرو کوهی را تأیید می‌کند.
میوه سرو برای فشار خون
پزشکان اغلب برای کاهش فشار خون داروهای مدّر تجویز می‌کنند. فشار خون یکی از شرایط سخت و جدّی است و مستلزم مراقبتهای پزشکی دقیق می‌باشد. اگر تصمیم گرفته شود از خاصیت مدّر بودن میوه سرو برای کاهش فشار خون استفاده شود حتما باید زیر نظر پزشک باشد زیرا مواد مدّر بدن را از ماده مهم و لازم پتاسیم تخلیه می‌کنند و باید به موازات داروهای مدّر نظیر سرو کوهی از خوراکی‌های غنی از پتاسیم نیز استفاده شود.
میوه سرو برای کنترل ناراحتی ناشی از جمع شدن مایع در ریه در موارد بیماری‌های قلبی
البته دکترCulpeper انگلیسی در قرن نوزدهم در اظهار این نظر که سرو کوهی معالج قطعی این بیماری است کمی اغراق کرده است ولی به‌هرحال چون میوه سرو کوهی مدّر است می‌تواند یکی از عوامل کمک به درمان این بیماری باشد.
بیماری‌های قلبی پیچیده است و تنها با خوردن داروهای مدّر درمان نمی‌شود و سایر
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 189
جوانب امر را نیز باید با دقت زیر نظر پزشک مورد توجه قرار داد.
میوه سرو دارویی برای رفع ناراحتی‌های زنانه
پژوهشهایی که در مورد جانوران آزمایشگاهی به عمل آمده، نشان می‌دهند که میوه سرو کوهی انقباض رحم را تحریک می‌کند و زنان باردار باید از خوردن آن اجتناب کنند. البته بجز در موارد استثنایی که پزشک برای تسریع و تحریک زایمان مصرف آن را لازم می‌داند. در مورد سایر زنان نیز ممکن است برای تحریک و شروع عادت ماهیانه نیز از آن استفاده کرد و به علاوه چون مواد مدّر در رفع ناراحتی‌های قبل از عادت ماهیانه که به علت تراکم مایع به شکل نفخ شدید ایجاد می‌شود مؤثر هستند، زنانی که از ناراحتی نفخ شدید قبل از عادت ماهیانه رنج می‌برند ممکن است در روزهای قبل از عادت ماهیانه از میوه سرو استفاده کنند.
میوه سرو برای کنترل ارتروز
سرو کوهی ممکن است در مواردی اثر ضد التهاب داشته باشد و برای درمان ارتروز مؤثر باشد. کاربرد میوه سرو کوهی برای درمان ارتروز از روشهای کهن هندی است که هنوز هم رواج دارد. در آلمان مرسوم است، پزشکان فرآورده‌های سرو کوهی را برای درمان آرتروز و نقرس تجویز می‌کنند. در مورد مفید بودن یا نبودن سرو کوهی برای درمان سوزاک و همچنین برای رفع عفونتهای مثانه و کلیه که سابقا مرسوم بوده تاکنون هیچ آزمایش و پژوهش علمی انجام نشده و ضمنا ضد قارچ بودن میوه سرو نیز تا حال از طریق پژوهشهای علمی جدید تأیید نشده است.
مقدار و نحوه مصرف
به عنوان مدّر و برای درمان التهابهای ناشی از آرتروز و یا برای رفع انسداد عادت ماهیانه می‌توان از دم‌کرده میوه سرو کوهی استفاده نمود. برای تهیه دم‌کرده یک قاشق مربّاخوری میوه خردشده سرو کوهی در یک پیمانه (220 گرم) آب جوش ریخته و 20 دقیقه خیس کنید و 2 پیمانه در روز بخورید. توجه شود که مصرف این دم‌کرده بیش از 6 هفته طول نکشد. این گیاه به کودکان زیر دو سال نباید داده شود و در مورد کودکان بزرگتر و اشخاص بزرگتر از 65 سال دم‌کرده با مقدار کمتر سرو کوهی آغاز و بتدریج تا حد مجاز افزایش داده شود.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 190
نکات احتیاطآمیز از نظر مصرف میوه سرو کوهی
مصرف مقدار زاید بر حد مجاز یعنی مصرف دم‌کرده غلیظتر از حد مجاز کلیه‌ها را تحریک می‌کند و ممکن است به کلیه‌ها آسیب برساند. اشخاصی که دارای سابقه عفونت و ناراحتی کلیه هستند نباید سرو کوهی مصرف کنند. و حتی مقدار مجاز سرو کوهی نیز اگر در مدت دراز بیش از 6 هفته خورده شود مضّر است. نظر کارشناس آلمانی دکترRudolph Fritz Weiss این است «هیچ‌وقت سرو کوهی را بیش از 6 هفته متوالی مصرف نکنید». عوارض زیاد خوردن میوه سرو کوهی علاوه بر آسیب به کلیه، عبارت است از اسهال، دردهای روده‌ای، درد کلیه، پیدا شدن پروتئین در ادرار، قرمز شدن رنگ ادرار، تند شدن ضربان قلب و افزایش فشار خون. به‌هرحال اگر در جریان خوردن سرو کوهی کوچکترین ناراحتی از انواع فوق احساس کردید فورا خوردن را متوقف کنید. طبق پژوهشی که در مرکز آلرژی‌های کلینیکی انجام شده است در حدود ثلث اشخاصی که مبتلا به تب ینجه هستند در تماس با میوه سرو کوهی احساس آلرژی می‌کنند. بنابراین اگر مبتلا به تب ینجه هستید از خوردن سرو کوهی اجتناب کنید.
سازمان نظارت بر خوراک و دارو در امریکا سرو کوهی را در ردیف گیاهان به طور کلی بی‌خطر طبقه‌بندی کرده است. باستثنای زنان باردار، مادران شیرده، اشخاصی که سابقه ناراحتی کلیه دارند و اشخاصی که داروهای مدّر دیگری مصرف می‌نمایند برای سایر اشخاص مصرف آن را در حد مجاز و زیر نظر پزشک بلامانع اعلام کرده است.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 191
سرو کاد
اشاره
از انواع سروهای کوهی است. به فارسی «سرو کاد» و در گرگان با نام محلی «پیرو» نامیده می‌شود. در کتب طب سنتی این درختچه را نیز نوعی عرعر ذکر می‌کنند. به فرانسوی‌Genevrier cade وCadier وGenevrier oxycedre و به انگلیسی‌Cade -oil -plant وPrickly cedar گفته می‌شود. گیاهی است از رده کاج تیره‌Cupressaceae نام علمی آن:Juniperus oxycedrus L . و مترادفهای آن‌J .marschalliana Stev . وJ .rhodocarpa Stev . وJ .rufescens Link . می‌باشند.
مشخصات
درختچه‌ای است به بلندی 6 متر و قطر حدود 30 سانتی‌متر، دو پایه، پوست انشعابات آن خاکستری روشن است. شاخه‌های آن راست یا کمی خمیده و شاخه‌های جوان آن کوتاه و سه‌ضلعی سبزرنگ است. برگهایش سوزنی و هر سه برگ از یک گره خارج می‌شود. انتهای برگها تیز مانند سوزن. رگبرگ وسطی آن در پشت برگ برجسته و ابعاد برگ 20- 15* 5/ 1 میلی‌متر است. میوه آن کروی و رنگ آن قرمز و از نظر ابعاد 3- 2 برابر بزرگتر از میوه پیرو است. این درختچه در اروپای جنوبی، ترکیه، قفقاز، عراق و ایران انتشار دارد. در ایران در زیارت گرگان دیده شده است.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 192
سرو کاد
ترکیبات شیمیایی
از تنه و شاخه‌های درخت قطران و روغن کاد گرفته می‌شود. در میوه درختچه سرو کاد در حدود 6 درصد رزین، کمی قند ساکاروز و گلوکوز و اسانس وجود دارد.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 193
خواص- کاربرد
سرو کاد از نظر طبیعت شبیه سرو کوهی (عرعر) است یعنی خیلی گرم و خشک می‌باشد و خوردن میوه یعنی دم‌کرده میوه آن دارای خواص مشابه خواص سرو عرعر می‌باشد و امّا روغن کاد برای تسکین درد دندان استعمال می‌شود و معمول است که یک قطره از آن را در دندان کرم‌خورده که درد می‌کند می‌ریزند ساکت می‌شود.
خوردن 20 قطره روغن کاد را سابقا برای کشتن کرم کدو به کار می‌بردند.
در استعمال خارجی در دفع جرب و ناراحتی پوست استعمال می‌شود و هرگاه یکی دو بار به بدن بمالند و قدری مالش دهند ناراحتی رفع می‌شود. روغن کاد در رفع اکزما اعم از ساده یا مرکب و زردزخم 273] و همچنین در بیماری‌های پوستی خشک ریشه احتمالا تأثیر مفیدی دارد ولی در سایر بیماری‌های جلدی کم‌اثر است.
اگر مخلوطی از 2 گرم روغن کاد و 4 گرم روغن بادام و 30 گرم گلیسرین را در موارد شقاق پستان بمالند مفید است. اگر شقاق خیلی عمیق باشد، مقدار روغن کاد را می‌توان بیشتر کرد و قلم‌مو را به محل آلوده نموده و به موضع مالید به‌طوری که کاملا آن را بپوشاند و پس از هربار که بیمار به طفل شیر می‌دهد باز این عمل تجدید شود. البته هر بار قبل از شیر دادن باید پستان کاملا تمیز و بدون آلودگی شود.
روغن کاد در بیماری جلدی برای التیام گال گوسفندان در دامپزشکی نیز کاربرد دارد.
در مورد اکزما 15 گرم روغن کاد را با 60 گرم روغن بادام شیرین مخلوط و در موضع اکزما می‌مالند. مصرف فرآورده‌های سرو کاد باید با نظر پزشک انجام گیرد.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 194
سرو کوهی (ابهل)
اشاره
در شمال ایران با نامهای محلی «سرو کوهی» و «مای مرز» در رامیان- «ریس» در نور- «لمبیر» در سوادکوه شناخته می‌شود. در کتب طب سنتی با اسامی «ابهل» و «صافینا» نامبرده شده است. به فرانسوی‌ Sabine وGenevrier sabine وSabinier و Savinier و به انگلیسی‌ Savin و Savine گفته می‌شود. گیاهی است از  رده‌Coniferae تیره‌ Cupressaceae نام علمی آن‌ Juniperus sabina L . و  مترادف آن‌Sabina officinalis Garcke وJuniperus lycia Pall . می‌باشد. ثمر درختچه را نیز «ابهل» یا «تخم وهل» می‌نامند.
مشخصات
ابهل درختچه‌ای است کوچک کوتاه که معمولا روی دامنه‌های کوهستان به شکل پشته می‌خزد. برگهای آن معطّر به رنگ سبز غباری و برگهای اولیه سوزنی تیز و برگهای ساقه‌ها فلسی است که اطراف ساقه‌ها را در آغوش گرفته است. میوه آن کوچک، کمی بزرگتر از نخود، کروی به رنگ آبی تیره غبارآلود با 6- 4 فلس می‌باشد.
این درختچه در کوهستانهای اروپای مرکزی و جنوبی و غرب آسیا تا شمال سیبریه انتشار دارد. در ایران در ارتفاعات و در مرز فوقانی جنگلهای شمال ایران دیده می‌شود و در جنگلهای نور و کجور تا ارتفاع 3300 متر بالا می‌رود. معمولا از
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 195
سرشاخه‌های این گیاه که پوشیده از برگهای فلسی‌شکل کوچک و به شکل استوانه باریک و نازک است، به عنوان دارو استفاده می‌شود و اغلب با گل و گاهی با میوه نیز همراه است.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در برگها و سرشاخه‌های گیاه در حدود 3- 2 درصد اسانس به نام اسانس سابین 274] وجود دارد. به علاوه دارای تانن، رزین و کمی قند می‌باشد. در اسانس برگهای گیاه قسمت عمده یعنی در حدود نصف آن الکلی به نام سابینول 275] می‌باشد. به علاوه دارای ژرانیول 276]، سیترونلّول 277]، سابینن 278] و ... می‌باشد. ماده سابینن در شکل راست آن در اسانس ابهل و همچنین در اسانس پونه کوهی وجود دارد.
خواص- کاربرد
برگ و ساقه‌های برگ‌دار باریک این گیاه دارای بویی تند شبیه بوی تربانتین و طعم آن تند و بسیار تلخ است که مربوط به اسانس عامل آن می‌باشد. ابهل مانند سداب به‌طور کلی بسیار قاعده‌آور است و اثر ابهل خیلی بیشتر می‌باشد تا حدی که گاهی موجب التهاب خارش‌آور شدیدی در رحم شده و ممکن است موجب خونریزی شدید رحم شود و برای سقط جنین به کار می‌رود که خیلی مؤثر است. از نظر سقط جنین معمولا گرد آن را در حد خوراک روزانه 5/ 1- 1 گرم در 24 ساعت تجویز می‌کنند. در مورد استعمال داخلی و خوردن آن باید خیلی بااحتیاط عمل کرد و زیر نظر پزشک باشد. در استعمال خارجی نیز برای بیماری‌های جلدی نظیر زگیلها مفید است.
ابهل از نظر طبیعت طبق رأی حکمای طب سنتی گرم و خشک است خواص آن:
ضماد برگ آن به سر برای سرسام مفید است و خوردن میوه آن برای فلج و سستی
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 196
نافع می‌باشد. ریختن قطره روغن میوه آن در گوش برای رفع سنگینی شنوایی بسیار نافع است. و برای تهیه روغن آن میوه را کوبیده در روغن کنجد ریخته در ظرف آهنی می‌جوشانند تا سیاه شود. اگر مخلوط میوه آن را با عسل و آب غرغره کنند برای رفع درد بن دندان و تعفن دهان مفید است. اگر 40 گرم از میوه آن را با 20 گرم روغن گاو و 20 گرم عسل مخلوط و بخورند برای نفس‌تنگی مفید است. خوردن دم‌کرده میوه آن برای تحلیل نفخ معده، استسقا، قاعده آوردن و سقط جنین مؤثر است. شیاف آن که با عسل تهیه شود نیز همین خواص را دارد. خوردن 12 گرم آن کرمهای معده را می‌کشد. اگر 40 گرم پاک‌کرده میوه آن را با روغن گاو به قدری که روی آن را بپوشاند بپزند تا روغن جذب شود بعد آن را ساییده با 40 گرم قند مخلوط و هر روز صبح 8 گرم آن را اشخاص سردمزاج با آب گرم بخورند برای دردهای اعضای پایین بدن و بواسیر و دفع کرمهای روده نافع است. پاشیدن گرد آن روی زخمهای بد و خورنده و التیام زخمهای متعفن مفید است. مالیدن آن با سرکه به سر برای جلوگیری از ریختن موی سر نافع است. مقدار خوراک آن طبق نظر حکمای طب سنتی تا 12 گرم است. مضّر معده و حلق است و از این نظر باید با عسل خورد. مضر کبد گرم است. و از این نظر باید با خولنجان خورد.
گرد ابهل: برگ ابهل به مقدار مورد نظر گرفته و در گرمخانه 25 درجه سانتی‌گراد بخشکانند و نرم کوبیده از الک ابریشمی 120 بیرون کنند. این گرد میخچه را از بین می‌برد و مدّر و قاعده‌آور است
گرد مخلوط برای ازدیاد ترشح عادت ماهیانه: گرد ابهل 5 گرم، گرد زنجبیل 5 گرم و قند وانیل‌دار 40 گرم. اینها را مخلوط کرده در 16 بسته مساوی ببندند و روزی 2- 1 بسته به‌طور گرد بخورند.
توجه: تکرار می‌شود که مصرف داخلی برگ و میوه آن باید زیر نظر پزشک و با احتیاط صورت گیرد.
گونه‌های دیگری از این جنس نیز در ایران می‌رویند که خیلی شبیه ابهل و در خواص دارویی نیز شبیه هستند که به ذکر نام و مشخصات و محل رویش چند گونه معروف می‌پردازیم.
اردوج
اشاره
نام محلی آن در ایران در ارسباران و زنجان و ترک‌زبانهای رودبار
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 197
«اردوج و آردوج»، در قطور «چچم»، در ارتفاعات رودبار «ارس»، کردهای آذربایجان «اروس» و در آذربایجان مانند سایر گونه‌ها «سلب آغاجی» نامند.
به فرانسوی‌Genevrier en arbre وGenevrier d ?orient و به انگلیسی‌Greek juniper گفته می‌شود. گیاهی است از تیره‌Cupressaceae نام علمی آن‌Juniperus excelsa M .Bieb . و مترادفهای آن‌Juniperus sabina Pall .(nonL .) وJ .sabina var taurica Pall . وJ .isophyllos Antoine وJ .foetida var excelsa Spach می‌باشند.
مشخصات
اردوج درختی است یک‌پایه به ارتفاع حدود 10 متر با تاج مخروطی کبود و پوست خاکستری‌رنگ تیره و پوسته‌پوسته. انشعابات جوان درخت باریک، کوتاه، چهاروجهی و قهوه‌ای سرخ‌رنگ است. برگهای اولیه آن تخم‌مرغی با انتهای باز و ناوی‌شکل و در چهار ردیف روی شاخه‌ها تکیه نموده است. رنگ آنها سبز تیره و بر پشت آنها غدّه کشیده‌ای وجود دارد. میوه آن منفرد سیاه‌رنگ و به قطر 1 سانتی‌متر می‌باشد و معمولا دارای چهار فلس است که در آن 8- 4 دانه تخم‌مرغی یافت می‌شود.
این درخت در ارتفاعات نیم‌خشک و آهکی آسیای صغیر، یونان، قفقاز و استپهای شمال ایران، ارسباران و آذربایجان در ارتفاعات البرز تا 2700 متر انتشار دارد و با گونه ارس معمولا مخلوط است و عده‌ای از گیاه‌شناسان این دو گونه را با یک نام می‌شناسند در صورتی که کمی متفاوت هستند.
از نظر ترکیبات شیمیایی سرشاخه‌های آن دارای اسانس است و از دود سرشاخه‌های آن برای رفع هذیان تب استفاده می‌شود.
ارس
اشاره
در ایران با نامهای محلی مختلفی شناخته می‌شود و از جمله در درّه کرج «اورس- هورس»، در خراسان «ارس»، در منجیل «اربس»، در خلخال «اردوج»، در آمل و درّه هراز «ورس»، در قوشخانه «ارچه»، در بختیاری «ابول» و در کتب طب سنتی با نامهای «ارچا»- «قره‌ارشا»- و نوعی ابهل نام می‌برند. به فرانسوی‌Genevrier en arbre و به انگلیسی‌Persian juniper گفته می‌شود. درختی است از
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 198
تیره‌Cupressaceae نام علمی آن‌Juniperus polycarpos C .Kech و از مترادفهای آن‌J .macropoda Boiss . وSabina polycarpos Ant . می‌باشند. در مدارک گیاه‌شناسی هند نام‌J .macropoda را نام اصلی گیاه ذکر می‌کنند.
مشخصات
ارس درختی است دوپایه بلندی آن متوسط تا 7 متر، مخروطی، سبزرنگ، پوست تنه آن خاکستری متمایل به سرخ. برگهای آن فلسی تخم‌مرغی یا مثلثی که در 4 ردیف روی شاخه خوابیده، پشت آنها غدّه تخم‌مرغی‌شکل دیده می‌شود. میوه آن کروی نیلی مایل به سیاه پوشیده از غبار سفید است. میوه‌های نارس آن غبار بنفش دارد. مانند اردوج 4 فلس دارد و در داخل آن 5- 4 دانه قرار گرفته است.
این درخت در قفقاز، آذربایجان شوروی، گرجستان، آسیای صغیر تا ایران انتشار دارد. در ایران در مشهد، نیشابور، بجنورد، کتل یک چنار، شاهوارکوه، خوش‌ییلاق و در مینودشت، رامیان، کتول تا زیارت و در دامنه‌های جنوبی البرز و درّه‌های هراز و در کرج و هرزویل و الموت تا ارسباران و در ارتفاعات زاگروس در سیلاخور کردستان، اشتران‌کوه، بختیاری، راه‌بر کرمان، در فارس در خانه‌زنیان، دشت ارژن، اصطهبانات، دنا، سی‌سخت و در بندر عباس انتشار دارد.
از نظر ترکیبات شیمیایی دارای اسانس است و خواص آن شبیه سرو کوهی عرعر است.
معارف گیاهی، ج‌5، ص: 199
///////////
اُرس یا وَرس یا سرو کوهی که به نام های هُورَس، اَورَس، اُرسا، اَریس،اَرچا و اردوج نیز خوانده می‌شود، گونه‌ای سرو بسیار با ارزش و دیرزیست که در مناطق کوهستانی و بیشتر در ارتفاعات بیش از 2500 متر می‌روید.این گونه که بومی ایران نیز هست در دامنه جنوبی رشته کوههای البرز، از آذربایجان تا خراسان و به ویژه در شرق کشور و در ارتفاعات به صورت گسترده یافت می‌شود. اُرس بسيار پایدار و سازگار با هر نوع آب و هوا است و برگ هايش مانند دیگر گونه های سرو به شکل سوزنی می باشد. این درخت دارای عمر طولانی بیش از دو هزار سال است و در برابر بیماری ها و انگل های طبیعی بسیار مقاوم است، چنانکه آسیب انگلها تنها موجب دیسه مندی این گیاه و تنوع رخ و ریخت تنه و شاخه های آن شده اند که این خود به زیبایی و جوراجوری اشکال اُرس در گذر میلیون ها سال فرگشت انجامیده است. پراکندگی این گیاه در سطح کشور ایران دو میلیون هکتار است که بیشتر در البرز تمرکز دارد. اُرس در ایران از جمله درختان حفاظت شده به شمار می‌آید که قطع آن ممنوع است. از دیرباز در فرهنگ ایران اُرس و سرو نماد جاودانگی و نامیرایی بوده است. اُرس در سه گونه درختی، درختچه ای، و خزنده یافت می‌شود که گونه اخیر آن را می‌توان در دامنه های شمالی البرز که میزان بارندگی بیشتری دارد همچون ارتفاعات سماموس و ارفه کوه یافت. منطقه شهرستانک یکی از زیستبوم های گونه درختی اُرس است که شمار فراوانی از آن را اگرچه تُنُک در خود جای داده است که از آن میان برخی بسیار کهنسال اند. گمان می‌رود در روزگاری نه چندان دور سرتاسر البرز پوشیده از گونه های جوراجور اُرس بویژه گونه درختی بوده است که در گذر زمان به خاطر بیش بهره برداری از انبوهی آن کاسته شده چنانکه اکنون تنها نشانه هایی از آن پوشش گسترده یافت می‌شود که در برخی نقاط مانند هزارمسجد یا شهرستانک و منطقه ماز -دلیچایی می‌توان بازمانده هایی از آن انبوهی گذشته را جُست. در فراسوی البرز در ارتفاعات جیرفت کرمان منطقه سربیژن نیز این گیاه به صورت انبوه یافت می‌شود. بهره برداری از این گیاه در گذشته و اکنون رواج داشته و دارد و موارد بهره برداری شامل: به کار بردن چوب بسیار سخت و استوار و مقاوم در برابر موریانه در خانه سازی؛ بهره بردن در مصارف عطرسازی و همچنین عطاری بوده است که مورد اخیر هنوز ادامه دارد. گفتنی ست در گذشته از شاخه اُرس در لابلای پارچه های پشمی برای گریزاندن حشرات موذی چون بیداستفاده می‌شده است. درخت اُرس به خاطر رشد اندکی که دارد-کمتر از یک میلیمتر در سال- می‌تواند اگرچه با قطری به ظاهر کم عمری دراز داشته باشد ازینرو در گستره البرز و دیگر نقاط ایران وجود اُرس هایی کهنسال تا دست کم 1000 سال معمول است هرچند برخی از این درختان اُرس، مانند درخت اُرس روستای ابرسیج و اُرس شهر دیباجقدمتی چند هزار ساله پیدا کرده و به واسطه در معرض دید بودن شناس می‌شوند.اُرس در رشته کوه زاگرس و رشته کوه های مرکزی ایران نیز یافت می‌شود. این درخت در ترکی آردئچ، آتوش و آردئش و در کردی (کرمانجی) مَرخ خوانده می‌شود و اعراب میوه آنرا ابهل نامند.


جنگل های اُرس در منطقه حفاظت شده پرور مهدیشهر
طبقه بندی[ویرایش]
ارس (Juniperus) سرده بزرگی مشتمل بر ۶۰ گونه‌است که به طور گسترده در نیمکره شمالی ، از مناطق سرد و قطبی مانند گرینلند ، شمال سیبری و آلاسکا تا کوههای بلند مناطق گرمسیری انتشار یافته‌است . گونه‌های این سرده همیشه سبز ، به صورت درختانی بلند ، کوچک و یا درختچه‌ای و خزنده بوده ، دیر زیستی و عمر برخی درختان آن بسیار زیاد و حتی تا بیش از ۲۰۰۰ سال می‌رسد. به جز گونه J. deppeana معمولا پوست به فلس‌های طولی از تنه جدا می‌شود. شاخه‌های پیرامونی گسترده و نا منظم هستند ، برگها فلسی و آرایش انها متقابل متلاقی و یا در چرخه‌های ۳ تایی ، در درختان جوان همیشه سوزنی یا نیشتری شکل ، ولی در درختان مسن به صورت یکی از دو نوع نامبرده و یا هر دو با هم دیده می‌شوند. معمولا دو پایه ، به ندرت تک پایه ، گلهای نر شاتونی ، به شکل تخم مرغی یا واژ تخم مرغی و بر روی شاخه‌ها ی کوتاه انتهایی و یا محوری هستند . گل آذین یا مخروط ماده به شکل کروی و از ۳ تا ۶ فلس تشکیل شده‌است در زیر بعضی و یا همه انها ۱ یا ۲ تخمک وجود دارد. مخروط کروی شکل ، شفت مانن ، غیر شکوفا و در سال اول و یا دوم از رشد خود رسیده ، فلسها ۳ تا ۶ عدد ، کم و بیش گوشتی به صورت بسته و چسبیده به هم ، معمولا موقع رسیدن به رنگ آبی تیره و یا از غبار سفید رنگی پوشیده شده و خیلی صمغ دار هستند . در داخل هر مخروط ۱ تا ۱۰ دانه گرد ، تخم مرغی و یا گوشه دار با پوشش سخت و بدون بال قرار دارد. لپه ۲ یا ۴ تا ۶ عدد می‌باشد.

گونه‌های این جنس قادرند سرمای شدید و خشکی هوا را به خوبی تحمل نمایند

برخی از انواع آن:

اردوج foetidissima Juniperus

ارس Juniperus polycarpos = Juniperus excelsa

ارس چینی Juniperus chinensis

ارس چینی هرمی Juniperus chinensis L. Pyramidalis(Male)

پیرو communis Juniperus

پیرو خزنده commmunis L.ssp hemisphaerica Juniperus

ارس ژاپنی conferata Juniperus

ارس خزنده horizontalis Moench Juniperus

ارس هیبریدی Xmedia Van Melle Juniperus

چتنه oblonga Bieb Juniperus

ریسoxycedrus L.ssp oxycedrus Juniperus

مای مرز Sabina Juniperus

ارس نپال squamata D.DON ‘Meyeri‘ Juniperus

ارس ویرجینیاvirginiana Juniperus

نشان خرد        این یک مقاله خرد زیست‌شناسی است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.
          در ویکی‌انبار پرونده‌هایی درباره ارس (سرده) موجود است.
رده‌ها: ارس‌ها سرویان گیاگان لتونی
///////////
به عربی عرعر:
العرعر (باللاتينية: Juniperus) جنس نباتي يتبع الفصيلة السروية ويضم حوالي خمسين نوعاً من النباتات المعمرةودائمة الخضرة.
محتويات
  [أظهر] 
أنواع العرعر[عدل]
المحتويات الكيميائية للعرعر[عدل]
يحتوي العرعر على زيت طيار وانيولين ومواد سكرية وراتنجية وصمغية وشمعية طعمها مر وقد قام الدكتور جابر سالم القحطاني وزملاؤه بقسم العقاقير بجامعة الملك سعود بدراسة الزيت الطيار لنبات العرعر فوجدوا انه يحتوي على مركبات كثيرة تصل إلى 80مركباً وكان أهمها باينين، بايونيك أسد، كامفين، سدرال، سيدرين، وسيسكوتربين كما وجدوا قلويدات وجلوكوزيدات قلبية واحماض عضوية بالاضافة إلى املاح من اهمها الكالسيوم، ومن أهم المركبات المفصولة والتي اعطت تأثيراً مضاداً للبكتريا وخاصة البكتريا الخاصة بالسل الرئوي فصل مركبان قورنت بالمضادات التي تعطى لعلاج السل ووجد ان هذين المركبين اقوى من تلك المستحضرات.
استعمالات العرعر[عدل]
خشب العرعر يستخدم في النجارة. تنمو في المناطق الباردة ويوجد منها ذكر وانثى وهي تشكل اغلب الغطاء الخضري ابتداءً من الطائف وحتى نهاية سلسلة جبال الحجاز جنوباًَ، ويقال ان اشجار العرعر تعمر مئات السنين، وهي من الأشجار الجذابة الظليلة وذات رائحة منعشة لما تحويه من كمية وفيرة من الزيوت الطيارة، كما ان للعرعر رائحة جميلة عند حرقه، يعتبر نبات العرعر من النباتات عارية البذور، ولقد ثبت ان اشجار العرعر هي اقدم اشجار العرعر التي تعيش في المملكة إذ ليس من المستغرب ان يكتشف ان بعض هذه الاشجار تبلغ من العمر آلاف السنين.
يوجد عدة انواع من العرعر اهمها: J.phoenicea وJuniperus Procera والنوع الاول هو الأكثر والمعروف لدى عامة الناس وله ثمار عنبية ذات لون أزرق إلى بنفسجي بينما النوع الثاني له لون بني واصغر عادة في الحجم من النوع الاول، وثمار العرعر لها طعم حلو تتلوه مرارة مع قبض يسير. تفرز اغصان وجذوع اشجار العرعر مادة راتنجية على هيئة دموع صغيرة تشبه في شكلها المصطكي إلا ان لونها أغمق.

يستعمل العرعر على نطاق واسع فيستخدم في المناطق التي ينمو فيها لتحضير القطران الأسود وتحضير زيت القطران والذي يسمى "صفوة" ويستعمل القطران وزيته الصافي لاغراض كثيرة فيستخدم في الجنوب لطلاء الأبواب والنوافذ وازيار الماء الفخارية وكذلك دهان الجزء الأسفل من جدران الحمامات القديمة وكذلك كمطهر وقاتل للبكتيريا، كما تدهن به بعض سقوف المنازل الخشبية كمضاد للارضة نوع من النمل الأبيض الآكل للخشب ، اما زيت القطران والمعروف بالصفوة فيستخدم على نطاق واسع لقتل القردان والبراغيث في الاغنام وكذلك الجرب وقتل القمل والصيبان الذي يتكون في شعر الرأس ومن أفضل الأدوية في هذا المجال، تستخدم اوراق العرعر الطازجة شعبياً على هيئة منقوع لعلاج السل الرئوي في المناطق الذي ينمو فيه هذا النبات، كما تستخدم لبعض حالات الربو، بالاضافة إلى ان منقوع اوراق العرعر الجافة تخفف من اليرقان، كما تستعمل ثمار العرعر كربوب للاوعية الجلدية بعد دباغتها وخاصة تلك التي تحفظ السمن والعسل، والطريقة ان تؤخذ الثمار عند تمام نضجها ثم تطبخ مع كمية قليلة من الماء حتى تنصهر وتصبح مثل العسل السميك ثم يبرد ويوضع داخل الوعاء الجلدي الذي يوجد على هيئة قرب صغيرة ويترك هذا السائل في الوعاء لمدة طويلة ثم يخرج منه وبعد ذلك يمكن ان تعبأ بالسمن أو العسل فيمكث السمن أو العسل سنين طويلة لا يحصل له أي تلف أو أي تأثير ولا تتغير رائحته أو طعمه.
لقد ورد ذكر العرعر في وصفات فرعونية في بردية "هيرست" و"ايبرز" كوصفات علاجية لتسكين الآلام وامراض القلب والصرع ولعلاج التهابات المسالك البولية ولادرار البول ولتسكين المغص الكلوي وضد حالات الحمى ولادرار الطمث ولازالة آلام المفاصل والروماتيزم. موضعياً لعلاج الحروق، وصنع الفراعنة من ثمار العرعر شراباً ضد الدودة الشريطية ولعلاج النزلات المعوية ولعلاج السعال والربو، ومما هو جدير بالذكر ان العرعر جاء في عشرين وصفة معظمها لادرار البول ولمنع الشيب في الرأس، وقال ابن سينا عن العرعر: "العرعر مسخن وملطف جيد لشدخ العضل واوجاع الصدر والسعال، ينقي ويفتح السدد فيها، وهو للمعدة شراباً، جيد لضيق الرحم واوجاعه"، وقال ابن البيطار: "العرعر مسخن ملطف لرفع ضرر لسع الهوام وطرد الهوام والذباب تدخيناً" وقال داود الانطاكي: "العرعر حار في الاول وعوده بارد وثمره حار في الثانية وكله يابس في الثالثة يلحم الجراح ويحبس الدم ملطفاً، ويخفف القروح حيث كانت ويحلل الاورام ويجلو الابخار وخصوصاً البرص طلاءً وشرباً. الغرغرة بطبخه يسكن اوجاع الاسنان وقروح اللثة ويشد رخاوتها، وثمره طرياً يشد ويلحم الفتق أكلا وضماداً وان عجن بالعسل ولعق ابرأ السعال المزمن. ثمره بالماء والخل وطبخه بالدهن لدهان الشعر يسوده ويمنع سقوطه، وكذا يجبر الكسر ورض المفصل وضعف العصب.
الاستخدامات الطبية[عدل]
أوراقه وحباته لها استخدامات طبية كثيرة في طب الأعشاب، لأنها مطهرة ومدرة للبول ومنبهة وطاردة للريح, ومنقوع حب العرعر يساعد في حالات الانتفاخ وعسر الهضم ويستخدم مغلي الفروع للمعالجة الروماتزم المفصلي والعضلي. وتدخل حبات العرعر في صناعة الكثير من الأدوية، لعلاج الديدان الشريطية وعلاج البطن والشرج والربو يستخدم مغلي خشب العرعر لعلاج الأمراض الجلدية المزمنة.
  • اما الطب الحديث فيقول عن العرعر:
جيد لاوجاع الصدر والغازات المعوية والسعال وضيق الرحم، يستعمل مغلي ثمار العرعر بنسبة 25حبة لكل كوب ماء والجرعة المناسبة ثلاث اكواب يومياً.
يستعمل مشروب اوراق العرعر بنسبة 25جم + 180ملي ماء مغلي + 5جم نترات البوتاسيوم + 15جم عسل نقي والجرعة من 2إلى 3أكواب يومياً وذلك لعلاج عسر البول وحصوات المجاري البولية والاستسقاء.
يستعمل مغلي العرعر 20جم لكل كوب ماء والجرعة من 3 4اكواب يوميا وذلك لعلاج الامراض الجلدية المزمنة والبثور والدمامل. يستعمل حب العرعر في المستحضرات الطبية أكثر مما يستعمل في المأكولات، ولكن هذا لا يمنع من أن نفيد من خواصه التي تجعل بعض الطيور تقبل عليه بنهم شديد إلى درجة تصبح معها لحومها ذات رائحة عطرية واضحة ومنفرة لدى الآكلين. ويُصنع في بعض بلاد أوروبا مسحوقا من حب العرعر والشعير يشرب بدل القهوة.
ويُصنع رُب العرعر من حبيبات العرعر الناضجة تماما بعد غمرها في الماء وغليها لمدة ساعة، ثم تسحق وتصفى بالمصفاة ويضاف إليها السكر، ثم تُعاد إلى النار حتى يصبح لدينا سائلا لزجا يوضع في أوعية ويحفظ كما يحفظ المربى.
ويستعمل حب العرعر في علاج رائحة الفم الكريهة وثقل المعدة، وذلك بأن يتناول المصاب من ست إلى عشر حبات، وأما زيت الهارلم الذي يستعمله المصابون بالمغص الكلوي فانه يُستخلص من تربنتين العرعر. ويفيد حب العرعر في علاج الشهقة حيث يؤخذ مسحوقا ومذابا في الماء بمعدل خمس وعشرين حبة في اللتر الواحد، ويمكن تحليته بالسكر.
وصلات خارجية[عدل]
المراجع[عدل]


في كومنز صور وملفات عن: عرعر
////////////
به آذری عردیک:
Ardıc (lat. Juniperus)[1] - sərvkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
//////////
به عبری عرعر:
העַרְעַר (שם מדעי: Juniperus) הוא סוג של עץ הנמנה עם משפחת הברושיים. הערער נפוץ בעיקר בחצי הכדור הצפוני ומסוגל לשרוד באזורים צחיחים או על הרים גבוהים. עליו לרוב מחטניים אך קיימים מינים בעלי עלים דמויי קשקשים גלדניים. רובם של מיני הערערים הם דו-ביתיים, כלומר זקוקים לשני עצים כדי שתתרחש הפריה, היות שכל צמח הוא או זכר או נקבה, אך לעתים נדירות ישנם גם ערערים חד-ביתיים. קצב צמיחת הערערים איטי מאוד.
////////////
به کردی مِرگس:
Merx an melx dareke bê fêkî ye. Ev dar tim kesk e, pelçên wê zivistanê naweşîne. Nêzîkî 70 cureyên merxan hene. Di navberê 20 û 40 m dirêj dibe.
///////////
به ازبکی آرچا:
Archa (Juniperus) — sarvdoshlar oilasiga mansub doim yashil daraxt va butalar turkumi. 70 ga yaqin turi bor. A. bir jinslibir yoki ikki uyli, shamol yordamida changlanuvchi, ignabargli o‘simlik. A.ning erkaklik qubbasi sarg‘ish, 3 — 6 changdonli qipiqsimon changchilardan tashkil topgan. Urg‘ochi qubbalari yashil bo‘lib, qarama-qarshi yoki ol-dinma-keyin o‘rnashgan urug‘chibarg va urug‘kurtaklardan iborat. Qubbalari yumaloq (diametri 5 – 20 mm), ichi-da 1 — 10 dona urug‘ bor. A. mart—may oylarida gullaydi. Mevasi qo‘ng‘ir, ik-kinchi yili (sent. — noyabrda) pishib, qish yoki bahorda to‘kiladi. A. urug‘ini yaxshi undirish uchun uni yezda stratifikatsiya qilib, kuzda sepiladi. 2 — 3 yoshli ko‘chati ekiladi. A.ning ko‘pchiligi o‘rta min-taqalarda o‘sadi. Baʼzi turlari tropik hududlardagi tog‘larda ham uchraydi. J. semiglobosa (sovur A.), J. turkestanica (o‘rik A.), J. sabina (qora A.) va J. seravschanica (Zarafshon A.) kabi turlari O‘rta Osiyo, xususan O‘zbekiston tog‘larida tarqalgan bo‘lib, maxsus archazorlarni tashkil qiladi. A.ning xo‘jalikdagi ahamiyati katta. Yog‘ochi meʼmorlikda, o‘ymakorlikda va qalam yasashda ishlatiladi. Baʼzi turlaridan xushmanzara o‘simlik sifatida foydala-niladi. Qubbalaridan turli moddalar (efir moyi, qatron, qand, mum va organik kislotalar) olinadi. Qubbasining damlamasi tabobatda siydik haydovchi, balg‘am ko‘chiruvchi va ovqat hazm qilishni yaxshilovchi dori sifatida ishlatiladi. O‘rta Osiyodagi turlaridan olinadigan efir moyining sedrol fraksiyasi esa jarohatni, suyakning teshilib oqishini davolashda qo‘llaniladi.
//////////
به پنجابی صنوبر:
صنوبر ننگے بی بوٹیاں دے سرو ٹبر دا اک ٹوکرا اے۔ ایہدے وچ 50 توں 67 تک ونڈاں نیں۔ ایہ اتلے زمینی تھاں تے آرکٹک توں لے کے ٹراپیکی افریقہ تے وشکارلے امریکہ تک پھیلے ہوۓ نیں۔
////////
به ترکی استانبولی آردیچ:
Ardıç, servigiller (Cupressaceae) familyasından Juniperus cinsine ait iğne yapraklı ağaç ve çalı formundaki taksonların ortak adı.

Üremesi için bir başka türe bağlı olabilmektedir. Ardıç tohumları yere dökülür ancak bu tohumlar bir ardıç kuşu tarafından yenmedikçe çimlenme gerçekleşmez. Ardıç kuşunun sindirim sisteminde ardıç ağacının tohumlarının kabukları açılır. Ardıç kuşu dışkısı ile birlikte toprağa karışan tohumlar kolayca çimlenir.[1][2]

Şaman Türkmen'lerde ve Bektaşi - Alevilerde kutsal olarak kabul edilen bir ağaçtır. Dallarına bez baglanarak dilek tutulur veya dalları tekkelerde tütsü olarak kullanılır.

Türkiye'deki en eski ardıç ağacının Konya, Taşkent Alata (Balcılar)'da bulunduğu iddia edilmektedir. Bu iddiaya göre bin veya 2300 yaşında olan bu ağaca yöresel olarak ağıl ağaç denilmektedir.[3]

Ardıç tohumları pek çok hastalığın tedavisinde "bitkisel ilaç" olarak yaygın bir biçimde kullanılmaktadır. Ardıç tohumları yemeklere koku ve tat vermek maksadıyla da kullanılırlar - özellikle yağlı et yemeklerinde yemeği "hafifletmek"te de çok yararlıdır.
///////////
به زازاکی مرگسه:
Merxe (be İngılızki: juniper) nameyê yew daro.
///////////
Juniper
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Juniper (disambiguation).
Juniperus
Kingdom:
Division:
Class:
Order:
Family:
Genus:
Juniperus
L.
Species
See text
Junipers are coniferous plants in the genus Juniperus /dʒuːˈnɪpərəs/[1] of the cypress family Cupressaceae. Depending on taxonomic viewpoint, between 50 and 67 species of juniper are widely distributed throughout the Northern Hemisphere, from the Arctic, south to tropical Africa, from ZiaratPakistan east to eastern Tibetin the Old World, and in the mountains of Central America. The highest-known Juniper forest occurs at an altitude of 16,000 feet (4,900 m) in south-eastern Tibetand the northern Himalayas, creating one of the highest tree-lines on earth.[2]
همچنین:
سدر
از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد
سدر
سدر لبنانی
فرمانرو:
Division:
رده:
راسته:
تیره:
سرده:
سدر
Trew
برای دیگر کاربردها، سدر (ابهام‌زدایی) را ببینید.
با کنار اشتباه نشود.
سِدر سرده درختی است از تیره مخروطیان که شباهت زیادی با کاج دارد، ولی از کاج بسیار تنومندتر و بلندتر می‌شود، و تا بیش از سه هزار سال عمر می‌کند. شاخه‌های درخت سدر کشیده و دور یگدیگر است. سدر بومی کوه‌های هیمالیای غربی و منطقه مدیترانه می‌باشد. شاخه‌های این درخت کشیده است و برگش مانند کاج سوزنی می‌باشد. چوب این درخت سفید و ضخیم می‌باشد و در برخی گونه‌ها چوب کمی سرخ‌تر می‌باشد. میوه این درخت شبیه کاج است.
پرچم لبنان با نشان درخت سدر لبنانی در وسط آن
محتویات
  [نهفتن] 
خواص سدر[ویرایش]
  • قابض است.
  • ملین است.
  • مسکن است.
  • ضد التهاب، ضد انگل، ضد بیماری های مقاربتی، ضد سوزش مجاری ادراری و صفرا بر است.
گونه‌ها[ویرایش]
منابع[ویرایش]
////////////
به عربی ارز:
 الأرز (باللاتينية: (Cedrus جنس من الأشجار دائمة الخضرة من الفصيلة الصنوبرية، سريعة النمو، يتراوح طولها ما بين 30 و45 متراً. ينمو الأرز في جبال الهيمالايا الغربية والجبال حول البحر المتوسط على ارتفاع 1500 إلى 3200 متر في الهملايا وارتفاع 1000 إلى 2200 متر حول المتوسط.
أشجار الأرز بمنطقة المغرب
محتويات
  [أظهر] 
التصنيف[عدل]
يقسم جنس الأرز إلى أربعة أنواع[1][2][3][4][5]، هم:
ويقسم هذا الأخير إلى نوع فرعي، أو ضرب:
وفي التشجير تعتبر الضروب السابقة أنواعاً مستقلة.
الانتشار[عدل]
أرز الهيمالايا في جبال الهيمالايا والأرز اللبناني نسبة إلى جبال لبنان ويتواجد في لبنان وسوريا وتركيا والجزائروشمال ووسط الأردن، ويوجد أكبر غابات الأرز في المغرب.
الارز الأطلسي[عدل]
شجرة الأرز الأطلسي هي شجرة تتواجد في جبال الأطلس في الجزائر والمغرب. منذ آلاف السنين يعتبر نوعا مستقلا من أشجار الأرز وهي شجرة متوسطة الحجم 30-35 م (نادرا ماتصل إلى 40) ،مع قطر الجذع يصل إلى 1.5-2 م وهي مشابهة جدا من الأرز اللبناني. في حين أن طول الورقة ما بين 10-25 ملم وتأتي خضراء اللون. يأتي في شكل غابات على سفوح الجبال من 1370 إلى 2200 م، وغالبا في غابات نقية ووحدها، أو مختلطة مع التنوب النوميدي، العرعر والبلوط والقيقب ويمكن لهذه الغابات أن توفر مناطق العيش للمكاك البربري، والوشق التي كانت توزع قبل من الناحية التاريخية أوسع بكثير في شمال المغرب والجزائر.تنتشر في الجزائر في سلسلة جبال الأطلس التلي من الشرق إلى الغرب خاصة على جبال البابور وجبال جرجرة والونشريس وجبال زكار وكما تنتشر على قمم جبال الأطلس الصحراوي خاصة على جبال الاوراس وتمثل المساحة الاجمالية لغابات الارز الجزائري مامجموعه 90 الف هكتار اي حوالي 5'8 بالمئة من مساحة لبنان بينما يغطي الارز اللبناني مساحة 25'0 بالمئة من مساحة لبنان وأقدم شجرة ارز بالجزائر عمرها 900 سنة وهي بجبال بابور وتوجد لها صور رائعة خاصة صورة لمجموعة مستكشفين فرنسيين سنة 1926 م
الية الدفاع عن النفس[عدل]
من الملاحظ أنه حينما تتعرض شجرة الأرز للهجوم فإنها تنتج براعم ثانوية كآلية من آليات الدفاع عن نفسها، ولكن هذه البراعم معرضة بدورها للمهاجمة.
طالع أيضا[عدل]
وصلات خارجية[عدل]
مراجع[عدل]
1.      ^ موقع زيبكودزو (بالإنكليزية) Zipcodezoo جنس الأرز تاريخ الولوج 01 أغسطس 2013
2.      ^ نظام المعلومات التصنيفية المتكامل (بالإنكليزية) ITIS جنس الأرز تاريخ الولوج 01 أغسطس 2013
3.      ^ المركز الوطني للمعلومات التقنية الحيوية (بالإنكليزية) NCBI جنس الأرز تاريخ الولوج 01 أغسطس 2013
4.      ^ موقع تاكسونوميكون (بالإنكليزية) Taxonomicon جنس الأرز تاريخ الولوج 01 أغسطس 2013
5.      ^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List جنس الأرز تاريخ الولوج 01 أغسطس 2013


أنواع شجر الأرز
//////////
به آذری سِدر:
Sidr (lat. Cedrus)[1] – şamkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
//////////
به عبری اِرِز، خَیم اِرِز:
ארז (שם מדעיCedrus) הוא סוג עץ מחטני ממשפחת האורניים.
//////////////
به ازبکی کِدر:
Kedr (Cedrus) — qaragʻaydoshlar oilasiga mansub doim yashil daraxtlar turkumi. Boʻyi 30—50 m gacha, tanasining diametri 40—50 sm gacha (baʼzan 1,5 m gacha) boradi, 4 turi — Livan K.i (Kichik Osiyo togʻlarida), kalta ignabargli K. (Kipr orolida), Atlas K.i (Shimoliy Afrikada) va Himolay K.i (Markaziy Osiyoda) bor. Yogʻochi qizgʻish yoki sargʻish, xushboʻy. Suv inshootlari qurishda va mebelchilikda ishlatiladi. Kavkaz, Qrim va Oʻrta Osiyoning jan. qismida Livan, Atlas va Himolay K.lari oʻstiriladi. Atlas K.ining ignabargi qisqa — 2,5 sm cha, qubbasi silindrsimon, tuxumsimon (5—7 sm). Himolay K.ining ignabargi ingichka (uz. 2,5—5 sm), qubbasi tuxumsimon (7—10 sm). Livan K.ining ignabargi 15—35 mm, qubbasi bochkasimon (8—10 sm). K. yongʻogʻidan yogʻ, yogʻoch qismining shirasidan skipidar olinadi. Ignabarglaridan lavshaga qarshi konsentrat tayyorlanadi. [1]
/////////
به پنجابی دیوادارو:
دیوادارو چیڑ ٹبر دے اک ٹوکرے دا ناں اے جیدے وچ دیار ورگے رکھ آندے نیں۔ دیودارو سنسکرت بولی دا شبد اے جیہدا مطلب اے 'دیوتاواں دا دکھ'۔ ایہ لیندے ہمالیہ تے رومی سمندر دے دوالے دے تھاں تے اگدے نیں۔ ہمالیہ وچ ایہ 1,500–3,200 میٹر تے رومی سمندر دے دوالے 1,000–2,200 میٹر دی اچائی تے اگدے نیں۔
به ترکی استانبولی سِدر:
Sedir, çamgiller (Pinaceae) familyasından Cedrus cinsini oluşturan iğne yapraklı ağaç türlerine verilen ad.
/////////
Cedrus (common name cedar) is a genus of coniferous trees in the plant family Pinaceae. They are native to the mountains of the western Himalayas and the Mediterranean region, occurring at altitudes of 1,500–3,200 m in the Himalayas and 1,000–2,200 m in the Mediterranean.[1]
https://en.wikipedia.org/wiki/Cedrus