رامک
بفتح اول و الف و فتح میم و کاف لغت یونانی است
ماهیت آن
از ادویۀ مرکبه و از تراکیب جالینوس است و آن قرصی است که در قدیم
از عصارۀ بلح می ساخته اند و درین زمان از مازو و دوشاب خرما ترتیب می دهند و بهترین
آن آنست که بکیرند یک جزو مازو و نیم جزو پوست انار سائیده سه روز در آب بخیسانند و
بجوشانند و برهم زنند تا مانند خمیر شود پس ربع جزو زاج و مانند آن صمغ محلول و یک
جزو و نیم دوشاب خرما و با عسل اضافه نموده طبخ دهند و اقراص سازند و اکر بوزن پوست
انار بلح بسیار نارس اضافه کنند بیعدیل است
طبیعت آن
در دوم سرد و خشک و بعضی کرم دانسته اند
افعال و خواص آن
ملطف و قابض و مجفف و مقوی معده و کبد و امعا و مسکن حرارت و مانع
مواد باعضا و جهت حبس اسهال صفراوی و دموی و نزف الدم و ذرب و سرفه و درد سینه و ضعف
جکر و تجفیف قروح شربا خصوصا با ماء الآس و ضماد آن بر شکم جهت تسکین کرب و طلای آن
مقوی جلد مسترخی و دافع ورم حار و ورم مقعده و بروز آن و نقرس و حابس عرق و دافع عفونت
و بخار فاسد و با حنا مسود شعر و قاتل شپش و سنون آن مقوی لثه و قاطع خون مقدار شربت
آن تا دو مثقال بدل آن سک مضر مثانه مصلح آن عسل است و در قرابادین نیز نسخ آن مذکور
شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
رامک . [ م َ ] (اِ) مرکبی است از زاج
سیاه و مازوو پوست انار و صمغ و دوشاب انگوری که خوردن آن دفع اسهال کند. (آنندراج
) (برهان ) (ناظم الاطباء). ابوریحان بیرونی در صیدنه آرد: او را رام دارو و رام انگیز
گویند یعنی دارویی که نشاط انگیزد... و پس از شرح طریق ساختن رامک گوید: او را از گرد
و دود نگاه دارند... صاحب المشاهیر گوید رامک فارسی است و ثعلب از ابن الاعرابی حکایت
کند که رامک بکسر میم نوعی است از انواع ادویه
که او را فارسیان رامک گویند بفتح میم . (از ترجمه صیدنه ابوریحان
بیرونی ). حکیم مومن گوید:از ادویه مرکبه است
و آن قرصی است که در قدیم از عصاره بلح میساختند
و در این زمان از مازو و دوشاب خرما ترتیب میدهند و بهترین او آن است که یک جزو مازوو
نیم جزو پوست انار را ساییده در آب دو سه روز بجوشانند و برهم زنند تا مثل خمیر شود
ربع جزو زاج و مثل آن صمغ محلول و یک جزو و نیم دوشاب خرما یا عسل اضافه نموده قرص
سازند و اگر بوزن پوست انار بلح بسیارنارس اضافه کنند بی عدیل است در دوم سرد و خشک
و قابض و مجفف و ملطف و مقوی معده و امعاء و مسکن حرارت ومانع ریختن مواد باعضا و جهت
اسهال کهنه و دموی و نزف الدم و ذرب و سرفه و درد سینه و ضعف جگر و قروح شرباً و ضماداً
نافع و طلای او مقوی جلد مسترخیه و دافعورم حار و نقرس و ورم حار مقعد و بروز آن و
حابس عرق و رافع عفونت و بخار فاسد و با حنا مسود موی و قاتل قمل و سنون او مقوی لثه
و قاطع خون او و قدر شربتش تا دو مثقال و بدلش سک و مضر مثانه و مصلحش عسل است . (از
تحفه حکیم مومن ). و رجوع به بحر الجواهر و
ادویه مفرده قانون ص 233 و ضریر انطاکی ص 170 و احکام الحسیة
ص 103 و مخزن الادویة و اختیارات بدیعی شود.
&&&&&&&
راوند
بفتح اول و الف و واو و سکون نون و دال مهمله و ریوند بیای مثناه
تحتانیه بجای الف و کسر را نیز آمده و بفارسی نیز بدین اسم مشهور است و بیخ جکری نیز
نامند
ماهیت آن
بیخ ریباس است که در دامن کوه های خطا و چین و تبت و ترکستان و
خراسان و بعضی از بلاد هند بهم می رسد و اکثر چوپانان و مردمی که بدان نواح می باشند
و آن را می شناسند بیخ آن را برمیاورند و می کویند که بعد حفر زمین اول بیخ باریک سیاه
رنکی ظاهر می کردد و از ان ریشها باطراف در زمین رفته چون دو سه ذرع دیکر بکاوند بر
سر آن ریشها کرهها بشکل شلغم بزرک و کوچک برمیاید آنها ریوند است برآورده هریک را بریده
بدو قطعه و یا سه قطعه و یا زیاده که سوراخ کرده برای سهولت باربرداری و آنکه بزودی
خوب خشک کردد و کرم نزند و فاسد نشود و بر کردن حیوانات می آویزند و لهذا اکثر قطعهای
آن سوراخ دار می باشد و بهترین همه خطائی و چینی و تبتی آنست که قطعهای آن بزرک شبیه
بسم اسپ و رنک آن سرخ مائل بتیرکی و زردی و تندبو و سنکین مستوی الاجزا و جوهر آن ما
بین صلابت و رخاوت باشد و چون بخایند بدشواری نرم کردد و لزج باشد و چون ممضوغ آن را
بر انکشت و یا بر عضو دیکر و یا بر پارچۀ بمالند زرد کرداند و چون بشکنند موضع کسر
آن زرد اندک مائل بتیرکی باشد و این مستعمل اطبا است و قوت آن تا یک سال باقی می ماند
پس ضعیف می کردد و مامیران حافظ قوت آنست که با آن نکاه دارند و آنچه برخلاف این اوصاف
باشد زبون و غیر مستعمل و کفته اند آنچه مشهور بزنجی آنست از جهت رنک آنست که سیاه
است نه از جهت آنست که منبت آن زنج است و این مشابه آنست در اکثر افعال و مخالف آنست
در هشاشت و خفت و رنک و بهترین این آنست که صلب سنکین و موضع قطع آن سیاه و مانند شاخ
باشد و در دیر کوبیده و خائیده شود و آنچه معروف بترکی و فارسی است نه از ان جهت است
که منبت آن آن بلاد است بلکه از ان جهت است که بدان بلاد می آورند و از ان بلاد بجای
دیکر نقل می نمایند و این در میان هر دو صنف است در صنفات مذکوره و اندرون و بیرون
آن هر دو بسیار زرد و بهترین این آنست که موضع قطع آن و ممضوغ آن نیز بسیار زرد و کرم
ناخورده باشد و یک صنف دیکر است که از عمان می آورند و راوند شامی نامند و آن عروق
خشن طولانی بغلظت انکشتی قویتر از ان نیز و صلب اغبر کمد اللون و موضع کسر آن املس
و ظاهر آن زرد آمیخته بزرقت می باشد و این مشهور براوند دواب است برای آنکه بباطره
آن را در امراض کبد دواب مستعمل دارند عصارۀ صنف اول که بطبیخ ترتیب دهند تا غلیظ کردد
بهتر است از آنکه بکوبند و بسایند و بسیار طبخ دهند تا منجمد کردد و تازۀ آن تا یک
سال نیکو است و کهنۀ دو سالۀ آن ردی و مضر
طبیعت آن
مرکب القوی و در اول دوم کرم و خشک و مبرد بالعرض بسبب شدت تحلیل
و با رطوبت فضلیه و لهذا بزودی آن را کرم می خورد
افعال و خواص آن
مجفف و قابض و جالی و منضج و مقطع و بادزهر سموم بارده خصوص عقرب
و مسهل اخلاط غلیظه و رقیقه و خام بعصر و مدر بول و حیض و مقوی قوت جاذبۀ کبد و مفتح
سدۀ آن و طحال و امعا و محلل ریاح و نفخ کرده و مثانه و رحم و مسکن اوجاع آنها و جهت
خفقان بارد و رفع برودت معده و کبد و سرفۀ مزمن و ربو و سل و قرحۀ رئه و امعا و انواع
استسقا و یرقان سدی و رفع اسهال سدی و ماساریقا و ذوسنطاریا و تنقیۀ امعا و احشا و
تحلیل نفخ و ریاح آن و اورام باردۀ احشا و تخمه و مغص و بواسیر و نواصیر و تپ ربع و
چون از ان حبی سازند که نرم سوده با لعاب بهدانه سرشته حب سازند و زیر زبان نکاهدارند
و آب آن را فرو برند جهت سرفۀ کهنۀ بارد رطب و ضیق النفس بارد رطب نیز و قلاع دهان
بارد و امثال اینها نافع و باهلیلۀ کابلی و غاریقون و صبر که حبوب ساخته فرو برند جهت
تنقیۀ دماغ و انواع صداع بارد و صفراوی و شقیقه و فالج و دوار و کزاز و توحش و جنون
و نزلات بارده و دوی و طنین و رمد حادث از نزلات و باراسن جهت امراض صدریه مانند سرفه
و ضیق النفس و بهر و غیرها و با شراب ریحانی و یا شربت سیب جهت فواق و فسخ عضل و عصب
و رض و سستی آن حادث از صدمه و سقطه و بدستور با انیسون و با آب کرم جهت فواق و آروغ
ترش و تمدد تهیکاه و فتق و مغص و با بابونه و غافث و سنبل هندی و یا با ماء الاصول
و یا با ماء آلکشوث بحسب شدت و ضعف قوت مرض جهت استسقا و با سکنجبین خصوص بزوری و یا
اصولی نیز بحسب اقتضای حال جهت تفتیح سدد و صلابت طحال و تفتیت حصاه و تحلیل ریاح و
رفع حبس البول و مقدار یک مثقال تا دو درم آن با شیرۀ تخم خربزه و شیرۀ خارخسک جهت
رفع حبس البول که بدوای دیکر کشوده نکردد مجرب و با ادویۀ مضعفۀ قوت مسهله و منعشه
و قوت قابضۀ آن مانند کل سرخ و کلنار و طراثیث و صمغ عربی بریان جهت ذوسنطاریا معوی
و کبدی و رفع جشا و فساد اطعمه و تخمه و بدستور با سنبل هندی و با جاوشیر و مطبوخ زبیب
و بسفایج جهت قولنج ثفلی و بلغمی و با آب پرسیاوشان و قنطوریون جهت عرق النسا و تپهای
بلغمی و ضعف مفاصل و اوجاع ان و با زرشک و صندل جهت ورم باطنی و تقویت ان و در دهن
داشتن قطعۀ ان و اب آن را فرو بردن جهت نفث الدم و سده و ورم سینه و ربو و بهر و سعوط
آن جهت امراض دماغیه و نزلیه نافع و ضماد آن با سرکه جهت رفع کلف و قوبا و آثار ضربه
و با لعابات جهت ورم حار مزمن و بدستور با آرد جو و تخم خبازی و یا خطمی و با قوابض
جهت استحکام استخوان بدر رفته و طلای آن جهت ضربه و سقطه و تحلیل اورام بارده و تسکین
اوجاع غیر حاره و سموم بارده خصوصا عقرب و بر بین الکتفین جهت رفع خوف قلبی و ذرور
آن جهت تجفیف قروح رطبه مفید مضر سفل مصلح آن صمغ عربی و کویند مضر امزجه اطفال و ضعفا
است مقدار شربت آن یک مثقال تا دو درهم بدل آن در امراض معده و جکر یک وزن و نیم آن
کل سرخ و خمس آن سنبل است و مرکبات راوند از حبوب و رب و سفوف و سکنجبین و شراب مسمی
بشراب دیناری و قرص و معجون آن در قرابادین ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////////
ریوند. [ ری وَ ] (اِ) راوند و آن اقسامی
دارد: ریوند چینی و ریوند فارسی و ریوند سوریانی وریوند زنگی . (ناظم الاطباء) (از
یادداشت مولف ). دارویی است معروف که اسهال آورد. (برهان ) (غیاث اللغات ). گیاهی از
تیره ترشکها (هفت بندها) که در حدود 20 گونه
از آن شناخته شده و همه متعلق به نواحی معتدله ، خصوصاً آسیای مرکزی و غربی هستند.
گیاهی است پایا و دارای ساقه خزنده زیرزمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع
شوند از ساقه خزنده آن که به نام ریشه ریوند موسوم است و همچنین برگهای آن استفاده طبی کنند. گونه خوراکی این گیاه به نام «ریواس »موسوم است . راوند.
(فرهنگ فارسی معین )
//////////////
راوند
بپارسی ریوند گویند و مولف گوید بیخ ریباس
است و صاحب منهاج گوید دو نوع است چینی و خراسانی و خراسانی معروف بود به راوند الدواب
بان جهت که چهارپایان مستعمل کنند و چینی جهت آدمی و ابن مولف گوید ریوند سه نوع است
چینی و هندی و خراسانی و هندی گرانوزنتر بود و سرخرنگ بود سرخی تیره و بهترین ریوند
چینی بود که چون سحق کنند برنگ زعفران بود و چون بشکند اندرون وی بطریقه کوهان گاو
بود و آن را ریوند لحمی خوانند و باید که سمهای بزرگ بود مانند سم اسب و باید که قطعا
سوراخ در وی نبود و طبیعت آن گرم است و گویند معتدل است و شیخ الرئیس گوید گرم است
در سیم و خشک است در اول و گویند گرم است و خشک در دوم و چون سحق کنند با سرکه و بر
کلف روی مالند زایل کند و چون بیاشامند بادها را نافع بود و ضعف معده و درد گرده و
مثانه و رحم و درد جگر و مغص و ورم سپرز و عرق النسا و نفث الدم که از سینه بود و ربو
و فتق و فواق و خفقان و قرحه امعا و اسهال و تبهای دایر و سموم و گزندگی جانوران نافع
است و شربتی از وی نیم درم بود تا دو درم و گویند از دانکی تا یک درم و اگر با سرکه
بر قوبا طلا کنند زایل کند و چون به آب ضماد کنند بر ورمهای گرم مزمن بگدازاند و جالینوس
گوید درد جگر و سپرز را نافع بود و سده جگر و امعا بگشاید و خاصیت وی در جگر و وجع
آن اگرچه مزمن شده باشد و ورم و صلابت آن و قوت جگر زیاده از همه چیز بود و اربیاسوس
گوید نافع بود باسهالی که از ضعف معده بود و شیخ الرئیس گوید چون روغن وی بمالند جهت
تشنج که در عضله حادث شود و درد آن و امتداد آن نافع بود و مجهول گوید چون طلا کنند
میان هر دو شانه خوف از دل ببرد و سفیان آندلسی گوید مقوی اعضای باطن بود و سده بگشاید
و رطوبتهای فاسد خشک گرداند و طبیعت پاک کند از بلغم لزج و خلط خام و استسقا را سود
دهد و سنگ گرده و مثانه بریزاند و درد مثانه را بغایت نافع بود و بول براند و اسهال
که از سدّه ماساریقا و جگر از رطوبت بسیار بود سود دارد و چون با صبر بود فعل وی اقوی
بود و همچنین با هلیله کابلی جهت تنقیه دماغ و تنقبه تام بکند و دهن را نیکو گرداند
و صداع بلغمی زایل کند و اگر پاره لوغازیاء کهن با وی اضافه کنند فعل وی قویتر و سودمندتر
بود جهت قولنج بلغمی و ریحی اطلاق طبیعت و تحلیل ریاح کند و تب ربع و تب صفراوی را
نافع بود و فولس گوید بدن را پاک گرداند از همه حرارتها و ورمهای گرم و درد جگر و سپرز
را نافع بود و یوحنا گوید ورم معده و درد شش و جگر را نافع بود و بواسیر و ناسور که
در مقعد بود چون سحق کرده و بر آن پاشند خاصه با انزروت سود بخشد و گویند مضر بود بسفل
و مصلح وی صمغ عربی بود و بدل آن نیم وزن آن زراوند و مدحرج بوزن آن ورق گل سرخ و سنبل
بود و رازی گوید بدل آن در ضعف جگر و معده یک وزن و نیم آن ورق گل سرخ و پنجیک وزن
آن سنبل بود.
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: راوند و ریوند
هر دو آمده و آن را بیخ جگری نیز نامند و ماهیت ان بیخ ریباس است
لاتینRHEUM OFFICINALIS فرانسهRHUBARBE انگلیسیRHUBARB
اختیارات بدیعی، ص: 184
////////////////
ریوند
اشاره
در کتب طب سنتی با نامهای «ریوند». «ریوند
چینی» یا «ریوندتاتار» نامبرده میشود. ساقه زیرزمینی گیاهی است از تیره هفتبندPolygonaceae جنسRheum به فارسی گونه اهلی
آن را «ریواس» و وحشی آن را «راوند» و در اصطلاح محلی بلوچستان به گونهای از آنکه
در آن خطه میروید «راواش» و «فیلگوش» گویند. به عربی «ریباس» و «ریباج» و به هندی
آن را «ریوند چینی»- «هندی ریوند چینی» مینامند. گیاه را به فرانسویRhubarbe و به انگلیسیRhubarb و به لاتینReubarbarum یاRhabarbarum (به معنای ریشه بربر)Racine barbar نامیده میشود. اسامی
فوق به انگلیسی و فرانسوی درعینحال به گیاه و به ساقه زیرزمینی یا بیخ گیاه گفته میشود.
دارای گونههای مختلفی است که نام علمی
آنها عبارتند از:
1.Rheum Palmatum L . که به فرانسویRhubarbe Palmee گفته میشود و ساقه
زیرزمینی و بیخ آن همان ریوند چینی معروف است که بیش از سایر اعضای گیاه مستعمل در
طب سنتی است. اینگونه در چین در مناطقKokonor وSzechwan میروید. به هندی
نیز ریوند چینی نامیده میشود.
2.Rheum officinale Baillon که به فرانسویRhubarbe officinale گویند. ساقه زیرزمینی
اینگونه نیز در طب سنتی مستعمل است و به عنوان مسهل مصرف میشود. ولی از نظر خواص
و مصرف در درجه بعد از گونه قبلی قرار دارد. اینگونه نیز در چین در منطقه
معارف گیاهی، ج1، ص: 93
Szechwan
میروید و ساقه زیرزمینی آن را نیز ریوند
چینی گویند.
3.Rheum emodi Wall . که در هندوستان میروید
از نظر دارویی در دامپزشکی مصرف دارد و به ریوند هندی معروف است. وRheum rhaponticum L . که به فرانسویRhubarbe anglais گفته میشود نیز
مصرف دامپزشکی دارد.
4. گونههای زینتی و غیر دارویی که دمبرگهای
ضخیم و دراز و قرمزرنگ آنها به مصرف غذایی و تهیه شربت و خورش میرسد به فارسی بهطور
کلی ریواس گفته میشود. نام علمی اینگونههاRheum undulatum L . و به فرانسویRhubarbe ondulee گفته میشود وRheum compactum L . که به فرانسویRhubarbe serree گفته میشود.
این دو گونه در ایران نمیرویند و سومی
گونهRheum
Ribes L
. است که در کوهستانهای ایران از جمله در دره توچال، شهرستانک، کرج، حصاربند، کوههای
اراک، اشترانکوه، گنجنامه، کردستان، تفرش، خراسان، آذربایجان بین خوی و تبریز، افشار،
دشت ارژن فارس، راجرد قم و بلوچستان بهطور خودرو میروید. سه گونه اخیر در ایران کاشته
میشوند و به عنوان سبزی به نام ریواس برای استفاده از برگهای گوشتی آن در بازار عرضه
میشود.
مشخصات
ریواس یا راوند گیاهی است چند ساله دارای
ساقهای بلند تا یک متر و بیشتر، ساقه زیرزمینی متورم و ضخیمی دارد. برگهای آن بزرگ،
پهن، پنجهای، کناره آنها دندانهدار است و به صورت مجتمع در قسمت قاعده گیاه قرار
دارند، دمبرگها دراز و گوشتی و قرمز ارغوانی هستند. ساقههای مولد گل از درون انبوه
برگها خارج شده و به 3- 2 متر ممکن است برسند در قسمت فوقانی محور این ساقهها گلهای
خوشهای به رنگ سبز مایل به زرد و مایل به قرمز ظاهر میشود.
تکثیر ریواس و ریوند از طریق کشت بذر ولی
معمولا با کشت سوش گیاه در خزانه و انتقال به مزرعه انجام میگیرد و چون قوه نامیه
بذر کمتر از سه سال است، اگر تکثیر با بذر انجام میشود باید دقت شود، بذر تازه باشد.
ریوند گیاه کوهستانهای سرد است ولی در دوره رویش احتیاج به آفتاب دارد، بنابراین باید
در نقاط آفتابگیر کاشته شود. دوران رویش بسته به شرایط اقلیمی 5- 4 ماه است یعنی از
اواسط بهار تا اوایل زمستان ولی برای رشد کافی ساقههای زیرزمینی به سرمای زمستان احتیاج
دارند. معمولا در خاک مرغوب و زراعت خوب از هر گیاه 8- 6 کیلوگرم ساقه زیرزمینی ضخیم
برای مصارف دارویی میتوان تهیه کرد. گیاه در دوران رویش
معارف گیاهی، ج1، ص: 94
احتیاج به آب فراوان دارد.
مشخصات انواع ریوند در بازار
1. ریوند چینی به شکل قطعاتی است مدور
به رنگ زرد چرک و خیلی سخت.
طعم آن تلخ و زیر دندان به شدت صدا میکند
(صدای خرد شدن بلورهای اکسالات آهک است). رنگ گرد آن پس از کوبیدن ریوند، نارنجی و
معمولا در یک طرف هر قطعه ریوند سوراخی است که محل آویزان کردن آن در موقع خشک کردن
بوده است.
2. ریوند مسکو که در حقیقت آن هم ریوند
چینی و نوع مرغوب آن است ولی چون از تاتارستان به سیبری و از آنجا به بازار ایران میآید،
آن را ریوند مسکو نامند و به شکل قطعات نامنظم به رنگ زرد تیره است اگر شکسته شود مقطع
آن مانند مرمر سفید و زرد، بوی آن تهوعآور و طعم آن تلخ و قابض و بزاق را مانند زعفران
رنگین میکند. این نوع را ریوند تاتارRheum tataricum نیز میگویند که همانRheum Palmatum چین است که شرح آن
در ابتدای این قسمت آمده است. در موقع خرید ریوند باید دقت شود که حتی الامکان ریوند
سالم و کرم نخورده باشد، زیرا اغلب در اثر کهنگی زیاد کرم میگذارد و آن را سوراخ میکند
و فروشندگان از گرد ریوند و آب، خمیری درست کرده و سوراخها را با خمیر پر میکنند.
از نظر ترکیبات شیمیایی در ریوند چینی
بهطور کلی یک ماده تلخ به نام راپونتیسین 178]، یک ماده رنگی به نام رئین 179]، آهک
و پتاس و اکسالیک اسید و مالیک اسید[180]، سولفوریک اسید[181] کریزوفانیک اسید و سرانجام
صمغ، نشاسته، تانن و اسانس یافت میشود. اسید اکسالیک در ریوند به شکل بلورهای اکسالات
آهک درآمده و بلورهای آن زیر دندان صدا میکند.
در گزارش تجزیه دیگری چنین آمده است: در
ریوند چینی مواد زیر یافت میشود: کریزوفانول 182]، آلوئه امودین 183]، امودین مونواتیل
اتر[184]، گلوکوگالین 185]،
معارف گیاهی، ج1، ص: 95
کاتچین 186] [چونگ یائوچی . ورئین، امودین،
راپونتیسین، تترارین 187]، تریتیسپورین 188] [چونک کوئوتونونگ یائوچی و همچنین ماده
راباربرون 189] که احتمالا این ماده همان آلوئه امودین است.
خواص- کاربرد
در چین مرسوم است که ریوند را از ریشه
گیاه چند ساله (7- 6 ساله) گرفته در اوایل پاییز از زمین خارج میکنند. [هوپر] میگوید
از گیاهان 7- 6 ساله ولی [ویلسن معتقد است از گیاه ده ساله گرفته شود. این دارو تلخ
و خنککننده است و برای معالجه ناراحتیهای معده، یبوست، دنداندرد، سردرد، استسقا،
یرقان و خونریزیهای داخلی تجویز میشود. توصیه این است که زنان باردار و مادرانی که
نوزاد دارند و شیر میدهند نباید بخورند [چونگ یائوچی .
داروی ملین، خونساز، تونیک و مقوی معده
و قابض است و بویژه برای معالجه ناراحتیهای ناشی از هجوم الدم در ناحیه لگن زنان،
مانند احساس درد در موقع همبستری و ترشح ادرار با درد و قطع تبهای بچهها و تب مالاریا
مفید است [استوارت .
گرد ریوند مخلوط با سرکه برای پراکنده
کردن و کاهش درد که در اثر ضربه و یا افتادن، در عضوی ایجاد شده مفید است و اگر با
برنج تخمیرشده خورده شود، برای ناراحتیهای تنفسی که در اثر حرارت و رطوبت پیدا شده
نافع است. توصیه این است که اشخاص مبتلا به بواسیر از خوردن ریوند اجتناب کنند [پتلو].
از نظر حکمای طب سنتی ایرانی ریوند یا
بیخ گیاه از نظر طبیعت کمی گرم و خشک است و درعینحال رطوبت دارد به همین دلیل زود
کرم میگذارد. از گرد زردرنگ ریوند که تلخ است به عنوان اشتهاآور و مسهل استفاده میشود
(بنا بر مقدار مصرف). اگر گرد ریوند را حرارت دهند، خاصیت مسهلی آن تقریبا از دست میرود
ولی سایر خواص آن مانند تقویت معده باقی میماند. به این دلیل است که گرد آن را در
مواردی که نظر خاصیت مسهلی آن است به صورت گرد مخلوط با سایر گردها میخورند (نسخهای
از آن در انتهای این فصل ذکر شده است). گرد ریوند اگر به مقدار
معارف گیاهی، ج1، ص: 96
ارقام ریواس
معارف گیاهی، ج1، ص: 97
4- 4/ 0 گرم خورده شود درعینحال که مسهل
است، ایجاد قولنج نکرده و معده و امعا را خسته نمیکند در صورتی که سایر مسهلها معمولا
اشتها را کم کرده و ایجاد ضعف مینمایند ولی ریوند معده را تقویت کرده به هیجان بدن
میافزاید.
ریوند معمولا در سؤهضمهایی که بدون تب
باشد و با تلخی دهان و احساس درد خفیفی در قسمت فوقانی معده و با یبوست طبع توأم باشد
و همچنین در سؤهضمهایی که سبب آن عدم حرکت و نشستن در یک محل باشد و سوءهاضمه پیران
و سوءهضمهایی که در زنان عصبانی و اشخاص مبتلا به مالیخولیا وجود دارد، بسیار مؤثر
است. ریوند را در موارد اسهالهای صفراوی نیز تجویز مینمایند و همچنین در اسهال خونی
وبایی بخصوص در ابتدای شروع بیماری که هنوز مدفوع چندان خون آلوده نشده مؤثر و مفید
است. بهطور کلی ریوند به عنوان مسهل اخلاط غلیظه و رقیقه و مدر مصرف میشود. گرفتگیهای
کبد و طحال و رودهها را باز میکند و بادها و نفخها را تحلیل میبرد و دردهای کلیه
و مثانه و رحم را تسکین میدهد و برای رفع برودت معده و کبد و سرفه مزمن و تنگینفس
و سل و زخم ریه و زخم روده و انواع استسقا و یرقان و رفع اسهال خونی و اسهال معمولی
و پاک کردن رودهها مفید است. اگر از گرد ریوند با لعاب به دانه، حب درست شود و زیر
زبان نگهدارند و آب آن را فروبرند برای سرفه کهنه سرد و مرطوب و تنگینفس سرد و مرطوب
نافع است و اگر با گرد ریوند و هلیله کابلی و غاریقون و صبر زرد حب سازند و بخورند
برای ریواس
معارف گیاهی، ج1، ص: 98
پاک کردن دماغ و انواع سردردهای سرد و
صفراوی و فلج و سرگیجه و وحشت و مالیخولیا و جنون مفید است. گرد ریوند اگر 50- 30 سانتیگرم
با هر غذا بخورند مانند داروهای مقوی اثر میکند و اگر 2- 13/ 0 گرم حتی تا 4 گرم بخورند
مانند مسهل اثر میکند.
بعضی از اطبا تنها جویدن آن را در دهان
و فروبردن آب آن را خیلی مؤثر میدانند.
ریوند با آب آهکدار و مواد قیآور و دمکردههای
قابض و اسیدهای غلیظ و سوبلیمه و سولفات آهن و روی ناسازگار است و از استفاده آنها
باهم باید پرهیز کرد.
تهیه گرد ریوند طبق کدکس: ریوند چینی را
به مقدار مورد نظر گرفته نیمکوب کرده و در گرمخانه با حرارت 40 درجه سانتیگراد میخشکانند
و نرم میکوبند و از الک مویین ابریشمی نمره 120 میگذارنند و نخاله چوبی که باقی میماند
را دور میریزند که تقریبا 90 درصد باقی میماند از این گرد به عنوان مقوی 5- 1 دسیگرم
و به عنوان مسهل از 4- 4/ 0 گرم میتوان مصرف کرد.
تهیه گرد مرکب ریوند: گرد ریوند 25 واحد،
منیزی مکلس 75 واحد و زنجبیل 12 واحد. آنها را نرم کوبیده و مخلوط نمایند و از 10-
2 گرم از این گرد میل کنند، مسهل خوبی است.
حب صابونی ریوند: گرد ریوند 25 دسیگرم،
صابونی طبی 6 دسیگرم، با مقدار کافی شربت ساده مخلوط کنند و ده حب بسازند و از 5-
1 حب برای مسهل و تقویت معده بخورند (روش تهیه صابون طبی در شرح گیاه صبر آمده است).
شربت ریوند: ریوند 100 واحد، آب 500 واحد
و قند 1000 واحد. ریوند را نیمکوب کرده و مدت 12 ساعت در آب میخیسانند و با فشار
از پارچهای گذرانیده با کاغذ صاف میکنند و صافشده را با قند حل کنند و هربار
32- 16 گرم از این شربت بنوشند.
شربت مرکب ریوند: ریشه خشک کاسنی 200 گرم،
برگ خشک کاسنی 300 گرم، برگ شاهتره 100 گرم، برگ سرخس نر 100 گرم، میوه کاکنج 50 گرم،
دارچینی 20 گرم، صندل سفید 20 گرم، قند 3000 گرم و آب مقطر به اندازه کافی.
ریوند و دارچین و صندل را نرم بکوبند و
1000 گرم آب با حرارت 80 درجه سانتی گراد روی آنها ریخته مدت 6 ساعت بگذارند دم بکشد
و با فشار از پارچه گذرانیده با کاغذ صاف کنند و در مقابل هر ده واحد از این مایع صاف
شده 18 واحد قند در حالت سردی حل کنند و از طرف دیگر سایر مواد را نرم کوبیده و در
5000 گرم آب
معارف گیاهی، ج1، ص: 99
جوش مخلوط کنند و بگذارند 12 ساعت دم بکشد
و با فشار از پارچه گذرانیده یا با کاغذ صافی صاف نموده و آن را با باقیمانده قند،
شربت سازند و هنگام قوام، شربت اول را داخل نمایند. این شربت را که شربت مرکب ریوند
و کاسنی نیز مینامند برای مسهل اطفال خیلی مفید است و در هربار یک قاشق چایخوری
3- 2 بار در روز مصرف میشود. برای بزرگسالان 40- 10 گرم آن مصرف میشود.
قرص ریوند: 32 گرم گرد نرم ریوند را با
345 گرم قند نرم کوبیده با مقدار کافی از یک لعاب بهدانه قرصهای 6 دسیگرم بسازند.
مقدار خوراک از 6- 5 عدد قرص است.
تهیه جوشانده برای دیسانتری وبایی: ریوند
نیمکوب 4 گرم، تارتر 30 گرم جو 60 گرم، آب 2500 گرم را مخلوط کرده بجوشانند تا
2000 گرم باقی بماند و صاف کنند و برای رفع اسهال خونی وبایی فنجان فنجان میل کنند.
عصاره ریوند طبق کدکس: ریوند چینی نیمکوب
1 واحد و آب مقطر 8 واحد، ریوند را در 5 واحد آب به مدت 12 ساعت بخیسانند و با فشار
از پارچه بگذارنند و تفاله را در باقیمانده آب بخیسانند و آن را با فشار صاف کنند
و دو قسمت صاف شده را مخلوط کرده بگذراند تهنشین شود و صاف روی آن را برداشته در حمام
ماریه(Bain
marie)
به غلظت عصاره نرم قوام آورند. مقدار مصرف این عصاره برای تقویت معده 50 سانتیگرم
تا یک دسیگرم و برای مسهل از 2 دسیگرم تا یک گرم است.
ریواس معمولی
گیاه ریواس(Rheum Ribes L .) دارای دمبرگ ضخیم
به پهنی چند سانتیمتر و به قطر 2- 1 سانتیمتر است و پوست آن سبزرنگ و قسمت تحتانی
متصل به ریشه گیاه سفید و کمی بنفش است. مغز آن سفید با طعم گس و ترش و آبدار میباشد.
قسمت خوردنی ریواس در حقیقت دمبرگ ضخیمشده گیاه است. طبق نظر حکمای طب سنتی ریواس
سرد و خشک است و خواص آن قابض، مقوی معده و کبد اشخاص گرممزاج است. محرک اشتها و قاطع
صفرا و تشنگی و دلبههمخوردگی و مسکن حدت صفرا و خون و صافکننده صفرا و خون است
برای رفع مستی و خمار و وسواس و برای بواسیر نافع است. برای حصبه و اسهال گرم صفراوی
و یرقان و تبهای گرم صفراوی مفید است. عصاره آن برای تقویت دید چشم و ضماد آن با آرد
جو برای بادسرخ مفید است.
در اشخاص سردمزاج برای سینه و برای قوه
باه مضر است و ایجاد قولنج
معارف گیاهی، ج1، ص: 100
مینماید، برای رفع آن باید از شربت عود
و انیسون و عسل استفاده شود.
در هر یکصد گرم ریواس خام مواد زیر موجود
است:
آب 94 گرم، پروتئین 6/ 0 گرم، چربی 1/
0، هیدرات کربن (بیشتر قند) 3 گرم، کلسیم 96 میلیگرم، فسفر 18 میلیگرم، آهن 8/ 0
میلیگرم، سدیم 2 میلیگرم، پتاسیم 251 میلیگرم، ویتامینA 100Iu ، تیامین 03/ 0 میلیگرم،
رایبوفلاوین 07/ 0 میلیگرم، تیاسین 3/ 0 میلیگرم، ویتامینC 9 میلیگرم.
در هریک صد گرم ریواس پخته که به آن شکر
اضافه شده باشد:
آب 62 گرم، پروتئین 5/ 0 گرم، چربی 1/
0 گرم، هیدراتهای کربن (بیشتر قند) 35 گرم، کلسیم 78 میلیگرم، فسفر 15 میلیگرم، آهن
6/ 0 میلیگرم، پتاسیم 203 میلیگرم، ویتامینA 80Iu ، تیامین 02/ 0 میلیگرم، رایبوفلاوین 05/ 0 میلیگرم،
نیاسین 3/ 0 میلیگرم و ویتامینC 6 میلیگرم.
معارف گیاهی، ج1، ص: 101
///////////////
9. ابومنصور از دو گونه ریوند (rhubarb) یاد
می کند: یکی چینی، ریوند چینی ، (rīwand-i sīnī) و دیگری برخاستــــــه از خراسان، و میافزاید اولی را بیشتر کار
گیرند. 5 از اینرو توان گفت بسا که گونهای از ریوند (احتمالاً Rheum ribes) بومی ایران
بوده است. یاقوت گوید بهترین گونه از خاک
نیشابور خیزد. 6 به گفته بواسیه،7 Rheum ribes در نزدیکی وان
و آغریداغ، آرارات (Agerowdagh) در
ارمنستان، کوه جودی (Pir Omar Gudrun) در کردستان[ شرق دجله،
نزدیک کرکوک و سلیمانیه] ، کوه دنا در خاور ایران، نزدیک تختجمشید، در استان آذربایجان در شمال ایران و در کوههای بلوچستان میروید.
"ریواس" نام فراگیر ایرانی دارد: در پارسی میانه rēwās ، در پارسی امـــــروزی
rēwās ، ریوند، rēwand و rīwand
(که واژه ارمنی erevant از
آن میآید)، در کردی rīwās ، rībās ؛ در بلوچی ravaš ؛ در افغانی rawaš .[1] این
واژه پارسی به همین صورت وارد زبانهای عربی و ترکی و به صورت reven' وارد زبان روسی
و به صورت
reved به زبان صربی در آمده است. گمان میرود که واژه یونانی (از *rewon) و
از واژه ایرانی مشتق شدهاند و به احتمال زیاد
ایران فراهم کننده ریوندی بوده که مردمان باستان میشناختند. دو نام یونانی نخست در نوشته دیوسکوریدس2
آمده. وی میگوید این گیاه در سرزمین
های فراسوی بُسفُر میروید و ازیراست که
آن را rha ponticum یا
rha barbarum نامیدند (rhubarb انگلیسی، ruibarbo اسپانیایی، rabarbaro ایتالیایی و rhubarbe فرانسوی) ـ که موردی است جالب، مشابه
نامگذاری گیاهانِ هو نزد چینیان. آمیانوس مارسلینوس،3 در سده چهارم،
گفته است این گیاه نام خود را از رودخانه را (Rah) (‛pã،
در فنلاندی Rau، Rawa) گرفته است چون
در کرانه آن میروید. سخن از ولگاست، اما
این گیاه در آنجا نمیروید. نظر آمیانوس
آشکارا نادرست و تنها زاده هماوایی نام
گیاه و رودخانه است. پلینی4
ریشهای بنام rhacoma را
بازنموده که چون کوبیده شود برنگ شرابی زعفرانی فام درمیآید و آن را از سرزمینهای آن
سوی پونتوس میآوردند. روشن است که این
دارو از گونهای Rheum به دست میآید که از دید من
همان گونه ایرانی است. 5 چرا باید چون برخی از نویسندگان به این گمانه
زنی روی آریم که ریواسِ مردمان باستان از چین میآمده؛ زیرا برخلاف آنچه از این
پیش گمان می رفت چینیها ریوند را از روزگاران بسیار دور نمیشناختهاند. دلیل این امر پیش از هر چیز نـــام مرکب ta hawan (" زردِ بزرگ") یا hwan lian (" زردِ خوب") است که تنها نشانههای باز نمودیاند، در حالی که برای کلیه
گیاهان کهن چین که براستی باستانی اند بنواژه ای تکهجایی هست . اینکه ادعا میشود
ریوند در Pen kin یا
گیــــــــاهنامه منتسب به فغفور افســــــــــانهای شن ـ نون (Šen-nun)شمرده شده است چیزی را اثبات نمیکند؛ آن کتاب
یکسره ساختگی است و متنی که اکنون از آن در دسترس است بازسازی گفته هائی است که
در گیاهنامهها آمده، آکنده از افـــزوده
ها و ناهمزمانیهای تاریخی. [2] روشن
است چینیها در دوره هان ریواس را میشناختند، زیرا نام ta hwan روی یکی از لوح
های چوبی آن دوره که سِر استاین در ترکستان یافت و شاوان آنها را برگردانده آمده
است. 2
همچنان که از این پیش گفته شد، ابومنصور نخستین نویسنده ایرانی است که از ریوند چینی سخن میگوید.
چند تازی نویس هم از وی پیروی کردهاند. پس
برداشت منطقی این است که تازه در
سده دهم ریوند جزو کالاهای صادراتی چین به
باختر آسیا قرار گرفت. ادریسی در سال 1154 ریوند را برخاسته از چین شمرده گوید در
کوههای بوتینک (Buthink) (احتمالاً شمال خاور
تبت) میروید. 3 ابن سعید، که در سده سیزدهم مینوشت، از فراوانی ریوند در چین گوید. 4 ابن بیطار به
تفصیل از rawend که آن را ریوند ایرانی و چینی میداند5
و نیز ریباس، rībās سخن
رانده "که در سوریه و سرزمینهای شمالی فراوان یافت میشود" و لوکلر آن را همان Rheum ribes
دانسته است. 6
مارکو گوید ریوند در تمام کوههای استان سوکچور (Sukchur) (سو ـ چو در کان ـ سو) فراوان روید و بازرگانان برای خرید بدان جا رفته به سراسر گیتی می برند. 7 در جایی دیگر، ریوند
فرآورده کوههای پیرامون شهر سوـ چو در کیان ـ سو نیز دانسته شده،8
که یول میگوید به نظرِ پادارترین مراجع یکسره نادرست است. درست است که ریوند هیچگاه
در این استان یا هر جای دیگر در مرکز چین دیده
نشده است و در تاریخچههای چینی که منطقه رشد این گیاه را به شن ـ سی، کان
ـ سو، سه ـ چوان
و تبت محدود کردهاند، هیچ اشارهای به آن نشده است. با این همه دور نیست که در روزگار مارکو پولو
تکاپوی پراکندهای برای کشت ریوند پیرامون
سو ـ چو شده باشد. راهب اودوریک در سـخن از استان کانسان (Kansan) (کان ـ سو)
گوید در آنجا چنان فراوان است که میتوان یک بارِ الاغ آن را به بهای کمتر از شش
غرش* (groat) خرید. [3]
از نوشته های چینی چیز زیادی درباره صادرات ـ داد و ستد این کالا
بر نمی آید. تنها چائو ژو ـ کواست که از ریوند درشمار کالاهای
وارداتی سن ـ فو ـ تسی (San-fu-ts‛i) (پالمبانگ) و مالابار
نام میبرد. 2 جستجو در کتابهای چینی بهر یافتن چیزی درباره این موضوع
که همسنگ اهمیتی باشد که در باختر بدان داده شده نیز تا کنون راه به جایی نبرده
است.
گارسیا دا اورتا (1562) یه این باور رسیده بود که "تمامی ریوندی که از هرمز به هند میآید
نخست از راه
سرزمین ازبک (Uzbeg)،
که بخشی از تاتارستان است، از چین به هرمز می رود. گویند آن
را از راه زمینی از چین میآورند، اما
برخی گویند از همان استان در شهری بنام
چمرکندر (Čamarcander)
(سمرقند) خیزد . 3 اما پست است و با وزنی
ناچیز. در ایران برای روان کردن شکم به
اسب دهند و همین کاربرد را در بیجاپور* (Balagate) دیده
ام. از دید من همانی است که در اروپا ravam truquino مینامیم،
نه از آنرو که فرآورده ترکیه است بلکه چون از آنجا میآید. " وی تأکید میکند
هیچ گونه ریواسی جز آنچه از چین میآید نیست و ریواسی که به ایران یا سرزمین ازبک
میآید، از آنجا به ونیز و اسپانیا میرود؛ بخشی از راه اسکندریه و بیشتر آن از راه حلب و طرابلس سوریه به ونیز میرود و تمامی این
مسیرها جز آن بخش که از دریا می گذرد زمینی است؛4 اندکی از آن را گرد
شده میبرند، زیرا در سفر دریایی یک ماهه و بیش از یک سال سفر زمینی ساییده میشود.
5 آن طور که از کتاب ابن بیطار برمیآید، دست کم از سده سیزدهم آنچه
تازیان "ریوند ترکان یا ایرانیان"
میدانستند، در واقع از چین میآمد. به همین شکل، بعدتر بود که در اروپا "ریوند
روسی، ترکی و چینی" را از هم متمایز کردند و این نامها تنها نمایانگر مسیرهای گوناگونی بود که این ماده
دارویی را از راه آن از چین به اروپا می
بردند. [4] کریستوبال آکوستا (Christoval Acosta) نیزاز
تباه شدن ریوند در سفر دریایی و زمینی به ایران، عربستان و اسکندریه یاد کرده است.
2
جان جرارد3 ریوند را کشیده درباره آن
نوشته است: "آن را از سرزمین صین (که مردم آن را چین مینامند) و شمال خاوری
هند جای دارد، و از آن بخش از هند که آن سوی رود گنگ واقع شده است میآورند و
(برخلاف تصورنادرست برخی) آن را به هیچ روی از ایالات Ex Scenitarum در جنوب شبه
جزیره عربستان و بسیار دور از چین واقع شده است نمیآورند"، تا آخر.
"بهترین گونه ریواس همانی است که تر و تازه از چین میآورند،" ، تا آخر.
وات4 نامی پارسی ــ rēvande-hindi ]ریوند هندی[ ــ را برای Rheum
emodi ارائه کرده است. شگفتا که در هندوستانی آن را Hindi-rēvand čīni ("ریوندِ
چینیِ هند") و در بنگالی Bangala-revan
čīnī ("ریوندِ چینیِ بنگال") مینامند و این نشان میدهد بیش
از هر چیز فرآورده چینی در اندیشه مردم
بوده و اینکه ریوند هیمالیا تنها جایگزینی
ثانوی بوده است. *
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان(ساینو-ایرانیکا)
//////////////
روبارب
روبارب، Rheum rhabarbarum
طبقهبندی علمی
فرمانرو: گیاهان
راسته: میخکسانان
تیره: هفتبندیان
سرده: ریواس
گونه: R. rhabarbarum
نام علمی
Rheum rhabarbarum
روبارب (در منابع فارسی و متون طب سنتی
ریواس، راوند و ریوند چینی) (نام علمی: Rheum rhabarbarum) نام یک گونه از سرده ریواس است.
منابع
پانویس
درج بند
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Rhubarb»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۵)
//////////
به عربی راوند الحدائق:
راوند الحدائق (الاسم العلمي:Rheum rhabarbarum) هو نوع من النباتات
يتبع جنس الراوند من الفصيلة البطباطية[1] .
انظر أيضاً[عدل]
الراوند
قائمة أنواع الراوند
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List راوند الحدائق تاريخ
الولوج 16 شباط 2014
/////////////
به آذری راوِند:
Rheum
rhabarbarum (lat. Rheum rhabarbarum) - qırxbuğumkimilər fəsiləsinin rəvənd
cinsinə aid bitki növü.
///////////
به اردو ریوند چینی:
ایک ایشیائی
پودا ۔ لمبی ٹہنی کی شکل میں اگتا ہے ۔ ٹہنی کے سرے پر چوڑے چوڑے پتے ہوتے ہیں ۔ ٹہنیاں خوراک کے طور پر کھائی جاتی ہیں اور جڑیں دواؤں خصوصاً جلاب میں استعمال ہوتی ہیں۔
///////////
به تر کی استانبولی راوِنت:
Ravent (Rheum rhabarbarum), kuzukulağıgiller (Polygonaceae)
familyasından, Rheum cinsinden, yaprak sapı etli,
yaprak ayası süslü çok yıllık otsu bitki. Türkçede Rheum ribes için
kullanılan «ışgın» adı bazen ravent için de kullanılmaktadır. Ravendin (Rheum
rhabarbarum) yaprak sapı pişirilerek yenirken, ışgının (Rheum ribes)
çiçek sapı çiğ olarak yenmektedir.
Yaprakları toksik olmasına karşın, yaprak sapı (petiole)
beslenme ve tıpta kullanımı nedeniyle dünyanın pek çok yerinde
yetiştirilmektedir. Özellikle Batı Avrupa mutfaklarında
ve Geleneksel Çin tıbbında kullanım alanı
bulmaktadır. Ravent Türkiye'de yetiştirilmemekte ve sınırlı çevrelerce
tanınmaktadır.
///////////////
Rhubarb
From Wikipedia, the
free encyclopedia
For other uses,
see Rhubarb
(disambiguation).
Rhubarb
|
||||
Kingdom:
|
||||
(unranked):
|
||||
(unranked):
|
||||
(unranked):
|
||||
Order:
|
||||
Family:
|
||||
Genus:
|
||||
Species:
|
R. rhabarbarum
|
|||
Rheum rhabarbarum
L. |
||||
Rhubarb, raw
|
||||
Nutritional value per 100 g
(3.5 oz)
|
||||
88 kJ (21 kcal)
|
||||
4.54 g
|
||||
1.1 g
|
||||
1.8 g
|
||||
0.3 g
|
||||
0.8 g
|
||||
(2%)
0.02 mg
|
||||
(3%)
0.03 mg
|
||||
(2%)
0.3 mg
|
||||
(2%)
0.085 mg
|
||||
(2%)
0.024 mg
|
||||
(2%)
7 μg
|
||||
(1%)
6.1 mg
|
||||
(10%)
8 mg
|
||||
(2%)
0.27 mg
|
||||
(28%)
29.3 μg
|
||||
(9%)
86 mg
|
||||
(2%)
0.22 mg
|
||||
(3%)
12 mg
|
||||
(9%)
0.196 mg
|
||||
(2%)
14 mg
|
||||
(6%)
288 mg
|
||||
(0%)
4 mg
|
||||
(1%)
0.1 mg
|
||||
|
||||
·
Units
·
μg = micrograms • mg = milligrams
·
IU = International units
|
||||
Percentages are
roughly approximated using US recommendations for
adults.
Source: USDA Nutrient Database |
||||
Rhubarb (Rheum rhabarbarum) is a species of plant in the family Polygonaceae. It is a herbaceous perennial growing from short, thick rhizomes. It produces large poisonous leaves that
are somewhat triangular, with long fleshy edible stalks and small flowers grouped in large compound leafy
greenish-white to rose-red inflorescences.
In culinary use, fresh raw leaf stalks (petioles) are crisp (similar to celery) with a strong, tart taste. Although
rhubarb is not a true fruit, in the kitchen it is
usually prepared as if it were.[1] Most commonly, the stalks are
cooked with sugar and used in pies, crumbles and other desserts. A number of
varieties have been domesticated for human consumption, most of which are
recognised as Rheum x hybridum by the Royal
Horticultural Society.
Rhubarb contains anthraquinones including rhein, and emodin and their glycosides (e.g.
glucorhein), which impart cathartic and laxative properties. It is hence useful
as a cathartic in case of constipation.[2]
Contents
[show]
Rhubarb
displayed for sale at a market in Leeds, England
Rhubarb is grown widely, and with
greenhouse production it is available throughout much of the year. Rhubarb
grown in hothouses (heated greenhouses) is called "hothouse
rhubarb", and is typically made available at consumer markets in early
spring, before outdoor cultivated rhubarb is available. Hothouse rhubarb is
usually brighter red, more tender and sweeter-tasting than outdoors rhubarb.[3] In temperate climates, rhubarb is one of the
first food plants harvested, usually in mid-
to late spring (April/May in the Northern Hemisphere,
October/November in the Southern Hemisphere),
and the season for field-grown plants lasts until September. In the
northwestern US states of Oregon and Washington, there are typically two
harvests, from late April to May and from late June into July.[citation needed] Rhubarb
is ready to consume as soon as harvested, and freshly cut stalks are firm and
glossy.
In the United Kingdom, the first rhubarb of the year
is harvested by candlelight in forcing sheds where all other light is excluded
– a practice that produces a sweeter, more tender stalk.[4] These sheds are dotted around
the noted "Rhubarb Triangle"
of Wakefield, Leeds,
and Morley.[5]
The advocate of organic gardening Lawrence
D Hills lists his favorite rhubarb varieties for flavor as Hawke's Champagne,
Victoria, Timperley Early, and Early Albert, also recommending Gaskin's
Perpetual for having the lowest level of oxalic acid, allowing it to be
harvested over a much longer period of the growing season without developing
excessive sourness.[6]
Because rhubarb is a seasonal plant,
obtaining fresh rhubarb out of season is difficult in colder climates, such as
in the UK, Ireland, Russia, etc. Rhubarb thrives in areas of
direct sunlight and can successfully be planted in containers if they are large
enough to accommodate a season's growth.
Rhubarb damaged by severe cold should not
be eaten, as it may be high in oxalic acid, which migrates from the leaves
and can cause illness.[7]
A bundle of
rhubarb
The color of rhubarb stalks can vary from
the commonly associated crimson red, through speckled light pink, to
simply light green. Rhubarb stalks are poetically described as "crimson
stalks". The color results from the presence of anthocyanins, and varies according to both
rhubarb variety and production technique. The color is not related to its
suitability for cooking:[8] The green-stalked rhubarb is
more robust and has a higher yield, but the red-coloured stalks are much more
popular with consumers.[citation needed]
Rhubarb root has been used for medical
purposes by the Chinese for thousands of years,[2] and appears in The Divine Farmer's
Herb-Root Classic which is thought to have been compiled
about 2,700 years ago.[9] Though Dioscurides' description of ρηον or ρά indicates
that a medicinal root brought to Greece from beyond the Bosphorus may have been rhubarb, commerce
in the drug did not become securely established until Islamic times.
During Islamic times, it was imported along the Silk Road, reaching Europe in the 14th century
through the ports of Aleppo and Smyrna, where it became known as "Turkish
rhubarb".[10] Later, it started arriving
also via other via the new maritime routes or overland through Russia. The
"Russian rhubarb" was the most valued, probably because of the
rhubarb-specific quality control system maintained by the Russian Empire.[11]
The cost of transportation across Asia made
rhubarb expensive in medieval Europe. It was several times the price of other
valuable herbs and spices such as cinnamon, opium,
and saffron. The merchant explorer Marco Polo therefore searched for the
place where the plant was grown and harvested, discovering that it was
cultivated in the mountains of Tangut province.[9] The value of rhubarb can be
seen in Ruy Gonzáles de
Clavijo's report of his embassy in 1403–05 to Timur in Samarkand: "The best of all merchandise
coming to Samarkand was from China: especially silks, satins, musk, rubies,
diamonds, pearls, and rhubarb..."[12]
The high price as well as the increasing
demand from apothecaries stimulated efforts to cultivate the plant on European
soil. These were unsuccessful in producing rhubarb root with the necessary
medicinal qualities, but the variety then grown in Russia became the ancestor
of the common modern rhubarb. The availability of this "Siberian
rhubarb", together with the increasing abundance and decreasing price of
sugar in the 18th century, galvanised its culinary adoption.[11]
The term "rhubarb" is a
combination of the Ancient Greek rha and barbarum; rha refers
both to the plant and to the River Volga.[13] For centuries, the plant has
grown wild along the banks of the River Volga, for which the ancient
Scythian hydronym was Rhā.[10]
Though it is often asserted that rhubarb
first came to the United States in
the 1820s,[14] John Bartram was growing medicinal and
culinary rhubarbs in Philadelphia from the 1730s, planting seeds sent him
by Peter Collinson.[15] From the first, the familiar
garden rhubarb was not the only Rheum in American
gardens: Thomas Jefferson planted R. undulatum at Monticello in 1809
and 1811, observing that it was "Esculent rhubarb, the leaves excellent as
Spinach."[16]
Dried
strawberry-flavoured rhubarb
Rhubarb is grown primarily for its fleshy
stalks, technically known as petioles. The use of rhubarb stalks as food is
a relatively recent innovation. This usage was first recorded in
17th-century England after
affordable sugar became available to common people,
and reached a peak between the 20th century's two world wars.
Commonly, it is stewed with sugar or used
in pies and desserts, but it can also be put into savory dishes or pickled.
Rhubarb can be dehydrated and infused with fruit juice. In most cases, it is
infused with strawberry juice to mimic the popular strawberry rhubarb
pie.
Rhubarb root produces a rich brown dye
similar to walnut husks. It is used in northern regions where walnut trees do
not survive.
This section needs
additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources.
Unsourced material may be challenged and removed. (May 2014) (Learn
how and when to remove this template message)
|
A homemade
rhubarb pie
For cooking, the stalks are often cut into
small pieces and stewed (boiled in water) with added sugar, until soft. Little
water is added, as rhubarb stalks already contain a great deal of water.
Rhubarb should be processed and stored in containers which are unaffected by
residual acid content, such as glass or stainless steel. Spices such as cinnamon, nutmeg, and ginger are sometimes added. Stewed
rhubarb or rhubarb sauce, like applesauce, is usually eaten cold. Pectin, or sugar with pectin, can be added to
the mixture to make jams.
A similar preparation, thickened with cornstarch or flour, is used as filling
for rhubarb pie, tarts,
and crumbles, leading to the nickname "pie
plant", by which it is referred to in many 19th-century cookbooks,[17] as well as by American author Laura Ingalls Wilder in
her short novel The First Four
Years. The term "pie plant" is still used regionally
in the U.S.[citation needed]
In recent times rhubarb has often been
paired with strawberries to
make strawberry-rhubarb pie, though some rhubarb purists jokingly consider this
"a rather unhappy marriage".[17]
In former days, a common and affordable
sweet for children in parts of the United Kingdom and Sweden was a tender stick of rhubarb,
dipped in sugar. It is still eaten this way in
western Finland, Norway, Iceland and sometimes Sweden, and some other parts of the world.
In Chile, Chilean rhubarb, which is only very distantly
related, is sold on the street with salt or dried chili pepper, not sugar.
Rhubarb can be used to make a fruit wine or sima. It is also used to make compote.[18] Being a bit sour, it is very
refreshing and can be drunk cold, especially during the summer.
In traditional
Chinese medicine, rhubarb roots have been used as a laxative for several millennia.[19] Rhubarb also appears in
medieval Arabic and European prescriptions.[20][21] It was one of the first
Chinese medicines to be imported to the West from China.[22]
A pigment found in rhubarb called parietin, has been identified from an FDA
database of 2,000 known suppressors of 6PGD,
to have killed half the human leukemia cells over two days in the laboratory.
The pigment also slowed the growth of other human cancer cells in mouse models.
A more-potent derivative of the parietin called S3 may even cut the growth of
lung cancer cells implanted in mice by two-thirds, over the course of 11 days.[23][24][25]
The roots and stems are rich in anthraquinones,
such as emodin and rhein.[2] These substances are cathartic and laxative, explaining the
sporadic use of rhubarb as a dieting aid. The anthraquinone compounds
have been separated from powdered rhubarb root for medicinal purposes.[19]
The rhizomes contain stilbenoid compounds
(including rhaponticin), which
seem to lower blood glucose levels in diabetic mice.[26]
Rhubarb also contains the flavanol
glucosides (+)-catechin-5-O-glucoside and
(−)-catechin-7-O-glucoside.[27]
Rhubarb contains carbon-based quinone molecules which are capable of
carrying an electrical charge. In 2014 a Harvard-based team of scientists
published results[28] describing the use of the
quinone AQDS, almost identical to a form found in
rhubarb, in flow-batteries.[29]
Young rhubarb
flowers
Rhubarb leaves contain poisonous substances, including oxalic acid, which is a nephrotoxic and corrosive acid that is present in many
plants. Humans have been poisoned after ingesting the leaves, a particular
problem during World War I when
the leaves were mistakenly recommended as a food source in Britain.[30][31][32] The toxic rhubarb leaves have
been used in flavoring extracts, after the oxalic acid is removed by treatment
with precipitated chalk.
The LD50 (median
lethal dose) for pure oxalic acid in rats is about 375 mg/kg body weight,[33] or about 25 grams for
a 65-kilogram (143 lb) human. Other sources give a much higher oral LDLo (lowest
published lethal dose) of 600 mg/kg.[34] While the oxalic acid content
of rhubarb leaves can vary, a typical value is about 0.5%,[35] so a rather unlikely 5 kg
(for a 70 kg human) of the extremely sour leaves would have to be consumed
to reach the LD50 of
oxalic acid. Cooking the leaves with soda can make them more poisonous by
producing soluble oxalates.[36] However, the leaves are
believed to also contain an additional, unidentified toxin,[37] which might be an anthraquinone glycoside (also known as senna glycosides).[38]
In the petioles (stalks), the proportion of
oxalic acid is much lower, only about 2–2.5% of the total acidity, which
consists mostly of malic acid.[39]
The rhubarb curculio, Lixus concavus, is a weevil. Rhubarb is a host, damage being
visible mainly on the leaves and stalks, with gummosis, and oval or circular feeding and/or
egg-laying sites.[40]
Hungry wildlife may dig up and eat rhubarb
roots in the spring, as stored starches are turned to sugars for new foliage
growth.
1. Jump up^ Hood,
Karen Jean Matsko. 2011. Rhubarb Delights Cookbook: a Collection of Rhubarb
Recipes. Spokane Valley, WA: Whispering Pine Press
International, Inc. pp. 20, 22. ISBN 9781930948006.
2. ^ Jump up to:a b c praful akolkar. "Pharmacognosy of Rhubarb". PharmaXChange.info.
3. Jump up^ Rombauer,
Irma S. Joy of Cooking Indianapolis/New York:1975
Bobbs-Merrill Co., Inc. Page 142
4. Jump up^ McGee,
Harold. On Food and Cooking: The Science and Lore of the Kitchen. New York, NY:
Scribner, 2004. p 367
7. Jump up^ "Growing
Rhubarb in the Home Garden". Ohio State University Extension
Fact Sheet. Retrieved June 4, 2013.
9. ^ Jump up to:a b John Uri Lloyd
(1921). Origin and History of All the Pharmacopeial Vegetable
Drugs, Chemicals and Origin and History of All the Pharmacopeial Vegetable
Drugs, Chemicals and Preparations with Bibliography. 1. ISBN 978-1-4086-8990-5.
10.
^ Jump up to:a b Warmington, E. H.
(1928). The Commerce Between the Roman Empire and India.
Cambridge: Cambridge University Press. p. 207ff. ISBN 978-1-00-136124-6.
11.
^ Jump up to:a b Monahan, Erika (2013).
"Locating rhubarb". In Findlen, Paula. Early modern things:
objects and their histories, 1500-1800. Abingdon: Routledge.
pp. 227–251. ISBN 978-0-415-52051-5.
12.
Jump up^ Quoted in
Frances Wood, The Silk Road: two thousand years in the heart of Asia,
2002:13f.
13.
Jump up^ McGee,
Harold. On Food and Cooking: The Science and Lore of the Kitchen. New York, NY:
Scribner, 2004. p. 366
14.
Jump up^ For
example in Alice Waters, Chez Panisse Fruit. New York, NY: Harper
Collins, 2002. p 278
17.
^ Jump up to:a b Bill Neal,
"Biscuits, Spoonbread and Sweet Potato Pie", p. 308 (Chapel Hill,
N.C.: University of North Carolina Press, 2003; originally published in a
different edition in 1990).
18.
Jump up^ Rhubarb
Compote Recipe http://www.epicurious.com/recipes/food/views/rhubarb-compote-234450
19.
^ Jump up to:a b Barceloux, Donald G (7
March 2012). Medical Toxicology of Natural Substances: Foods, Fungi,
Medicinal Herbs, Plants, and Venomous Animals. John Wiley &
Sons. p. 235. ISBN 978-1-118-38276-9.
Retrieved 5 August 2013.
23.
Jump up^ "Cancer Growth Could be Slowed by Little-known
Pigment in Rhubarb". Laboratory Equipment.
Retrieved 2015-10-24.
24.
Jump up^ "Orange lichens are source for potential anticancer
drug". news.emory.edu. 2015-10-21.
Retrieved 2015-10-24.
25.
Jump up^ Basile,
Adriana; Rigano, Daniela; Loppi, Stefano; Di Santi, Annalisa; Nebbioso, Angela;
Sorbo, Sergio; Conte, Barbara; Paoli, Luca; De Ruberto, Francesca
(2015-04-09). "Antiproliferative, Antibacterial and Antifungal
Activity of the Lichen Xanthoria parietina and Its Secondary Metabolite
Parietin". International Journal of Molecular
Sciences. 16 (4): 7861–7875. doi:10.3390/ijms16047861. ISSN 1422-0067. PMC 4425054. PMID 25860944.
26.
Jump up^ Chen J,
et al. "Rhaponticin from rhubarb rhizomes alleviates liver
steatosis and improves blood glucose and lipid profiles in KK/Ay diabetic
mice.". nih.gov.
27.
Jump up^ Flavanol
glucosides from rhubarb and Rhaphiolepis umbellata. Gen-Ichiro Nonaka, Emiko
Ezakia, Katsuya Hayashia and Itsuo Nishioka, Phytochemistry, Volume 22, Issue
7, 1983, Pages 1659–1661, doi:10.1016/0031-9422(83)80105-8
28.
Jump up^ "A
metal-free organic-inorganic aqueous flow battery". Nature. 505 (7482):
195–198. 9 January 2014. doi:10.1038/nature12909. PMID 24402280.
29.
Jump up^ Spross,
Jeff. "How A New Rhubarb-Based Battery Could Massively
Increase Renewable Energy Use". Thinkprogress. Retrieved 5
December 2014.
30.
Jump up^ Robb,
H. F. (1919). "Death from rhubarb leaves due to oxalic acid
poisoning". J. Am. Med. Assoc. 73: 627–628. doi:10.1001/jama.1919.02610340059028.
31.
Jump up^ Cooper, M.
R., Johnson, A. W. 1984. "Poisonous plants in Britain and their effects on
animals and man." Her Majesty's Stationery Office, London, England.
34.
Jump up^ Safety
Officer in Physical Chemistry (August 13, 2005). "Safety (MSDS) data for oxalic acid dihydrate".
Oxford University. Retrieved December 30, 2009.
35.
Jump up^ GW Pucher,
AJ Wakeman, HB Vickery. THE ORGANIC ACIDS OF RHUBARB (RHEUM HYBRIDUM). III. THE BEHAVIOR OF
THE ORGANIC ACIDS DURING CULTURE OF EXCISED LEAVES Journal
of Biological Chemistry, 1938
36.
Jump up^ Everist,
Selwyn L., Poisonous Plants of Australia. Angus and Robertson, Melbourne, 1974,
p. 583
38.
Jump up^ "Canadian Poisonous Plants Information System".
Cbif.gc.ca. 2009-09-01. Retrieved 2010-03-05.
39.
Jump up^ McGee,
Harold. On Food and Cooking: The Science and Lore of the Kitchen New
York, NY: Scribner, 2004. p. 367
·
Thompson, Fed S. Rhubarb or Pie Plant Culture, 1894. (1894)
·
Morse, J. E. The New Rhubarb Culture, 1901. (1901) (1903) (1909)
·
Bland, Reginald. Winter rhubarb, culture and marketing, 1915.
·
Foust, Clifford M. (1992). Rhubarb: the wondrous drug. Princeton
University Press. ISBN 978-0-691-08747-4.
Wikimedia
Commons has media related to Rheum
rhabarbarum.
|
Wikibooks Cookbook has a recipe/module on
|
1. واژه افغانی بویژه نام Rheum spiceforme است که در بسیاری از
نقاط افغانستان خودروست. وقتی هنوز ساقههای آن سبزند rawāš نامیده میشود؛ و چون با
چیدن تودهای از سنگ و کلوخ گرد ساقهها سفیدشان میکنند بدان čukri میگویند؛ تازه
اش را خام یا پخته می خورند (Watt, Dictionary, Vol. VI, p. 487). این گونه
در کان ـ سو در چین نیز میروید: .Forbes
and Hemsley, Journal Linnean Soc., Vol. XXVI, p. 355. پس روا
نیست برای این واژه ایرانی پی خاستگاهی خارجی
بگردیم (بسنجید با Schrader, Reallexikon, p. 685). واژه ایرانی
در اصل نام یک گونه بومی ایران بود و از سده دهم به بعد، وقتی ریشه گونههای Rheum officinale و Rheum palmatum از چین به ایران آمد، به این گونهها نیز همین
نام را دادند.
2. .iii,
2. تئوفراستوس با این جنس آشنا نبوده
است.
3.
Ammianus Marcellinus, XXII, viii, 28.
4. Xxvii, 105.
5.
فلوکیگر و هانبری (Flückiger and Hanbury,
Pharmacographia, p. 493) گویند: «اینکه این
ماده از کرانه های دریای سیاه [Euxine/Pontvs] خیزد
یا اینکه از سرزمینهای دوردست تر به این جا میآید مسئلهای است که نمیتوان
حل کرد. » این نویسندگان با گونه ایرانی آشنا نبودند و چون و چرای آنها نابجاست.
1.
اینکه به گفته وو پو (Wu P‛u)
از سده سوم، شن نون و لی کون (Lei
Kun) برای ta hwan خواص زهری قائل شدهاند چون و چرا پــــــذیرد،
و چنین چیزی درســــــــت نیست. در Pen kin (به گفته دیگران،
در Pie
lu) آمده که این ماده نا زهری است.
2. Chavannes, Documents chinois découverts dans les sables du
Turkestan oriental, p. 115, No. 527
3. .W. Heyd, Histoire du commerce du
levant, Vol. II, p. 665 نیز، نک : .Flückiger and Hanbury, Pharmacographia,
pp. 493-494
4. G. Ferrand, Textes relatifs à
l'Extrême-Orient, p. 350.
5. Leclerc, Traité des simples, Vol.
II,
pp. 155-164.
6.
همانجا، ص. 190. وقتی که در بالا مراد از نام ایرانیِ rīwand را همین گونه دانستم از این نوشته چیزی نمی
دانستم و تنها برپایه زیای بواسیه به این
نتیجه رسیده بودم.
7. Yule, Marco Polo, Vol. I, p. 217.
8. Ibid., Vol. II, p. 181.
|
* غرش از مسکوکات
برابر با چهل باره است . (المنجد) (دزی) .و
قرش به قاف نیز گویند و هر دو آنها معرب جروش آلمانی است . ج ، غروش . و غروش
خود به صورت جمع پول نقره ای است
و غروشه شود. لغت نامه دهخدا.
|
1.
Yule, Cathay, Vol. II, p. 247.
2. Hirth, Chau Ju-kua, pp. 61, 88.
3.
بسا که سخن از Rheum ribes باشد
که پیشتر یاد شد.
* پرتغالیان عادل خان، شاه بیجاپور را ایدال خان و کشورش را
بالاگیت می گفتند:
Pierre Du Jarric, Akbar and the Jesuits: An Account of the Jesuits Missions to the
Court of Akbar; p. 249, No. 6.
امروز بالا گیت را همبرابر احمدنگر در همسایگی
بیجاپور هم می گیرند که درست نمی نماید.
م.
4. لئونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــهارت راوولف (Beschreibung der Raiss inn die
Morgenländer, 1583, p. 461) گوید
ریوند فراوانی از راه دریا و خشکی از هند به حلب برده می شد.
5.
Cf. Markham, Colloquies, pp. 390-392.
G. Cahen, Le livre de comptes de
la caravane russe à Pékin, p. 108 (Paris, 1911).
2. Reobarbaro (medicina singular, y
digna de ser de todo el linage humano ve nerada) se halla solamente dentro de
la China, de donde lo traen a vender a Cāltaon (que es el puerto de mas
comercio de la China, donde estan los Portugueses) y de alli viene por mar a la
India: y deste que viene por mar no se haze mucho caso, por venire, por la
mayor parte corropido (por quanto el Reobarbaro secorrope co mucha facilidad
enla mar) y dela misma tierra detro de la China, lo lleuan a la Tartaria, y por
la prouincia de Vzbeque lo lleu a Ormuz, y a toda la Persia, Arabia, y
Alexadria: de dode se distribuye por toda la Europa (Tractado de las drogas,
y medicinas de las Indias Orientales, p. 287, Burgos, 1576).
نیز، بسنجید با
لینشوتن که همچون بسیاری از نکات دیگرش درباره محصولات هندی از گارسیا بهره گرفته
است،
. (Linschoten, Vol. II, p. 101, ed. Of Hakluyt
Society)
3.
John Gerarde, The Herball or Generall Historie of Plantes, p. 317
(London, 1597).
4. Dictionary, Vol. VI, p. 486.
5 . آخوندوف،
ابومنصور، ص 74.
** فندق هندی. [ ف َ دُ ق ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رته است که به هندی ریتهه
نامند. (مخزن الادویه ). گیاهی است از تیره ٔ بُقولات که در غالب نواحی آمریکا و
آفریقا و آسیا از جمله جنوب ایران میروید. شاخه هایش دارای خارهایی است به رنگ زرد
و در قاعده ٔ برگهایش نیز یک زوج خار کوچک دیده میشود. برگهایش مرکب و به بزرگی سی
سانتیمتر است . گلهایش زردرنگ و میوه اش نیام و دارای یک یا دو دانه است . قسمت
مورد استفاده ٔ این گیاه دانه های آن است که مورد استفاده ٔ طبی دارد. بعلاوه از
دانه های آن میتوانند مقادیری روغن گیاهی استخراج کنند. طعم دانه های این گیاه تلخ
است ولی در طب بعنوان ضد کرم و ضد تب نوبه و تقویت از آن استفاده میکنند. گیاه
مذکور در بلوچستان به مقدار زیاد میروید. قارچ . رته . ریتهه . اطیوط. اطموط
. ریته .
تخم ابلیس . (فرهنگ فارسی معین ). لغت
نامه دهخدا.