زفت بحری
بفتح باء موحده و سکون حا و کسر راء مهملتین و یا
ماهیت آن
چیزی است شبیه بقطران سیاه
و سیال از زمین مانند نفط حاصل می شود سیال آن قیر است که بر کشتیها
و حمامات و غیرها برای استحکام و عدم نفوذ آب در انها می مالند و داخل مراهم می کنند
و بهترین اصناف آن نرم آنست
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل و مقوی مفاصل و جهت فالج و عرق النسا و نقرس و ریاح بارده
و اوجاع زانو و مقدار یک درم آن تا دو درم مسهل و ضماد آن با تکرار عمل جهت جذام و
التیام اعضای شکسته نافع مقدار شربت آن تا دو درم بدل آن قطران و کویند جاوشیر و سقز
است بالسویه مضر رئه مصلح آن کثیرا است و بیان قیر در حرف القاف مع الالف در قار ان
شاء اللّه تعالی مذکور خواهد شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
زفت الرطب
ماهیت آن
رطوبتی است که از درخت صنوبر بی برکه قسم نر آنست سیلان می نماید
و آنچه از درخت باردهندۀ آنکه غیر چلغوزه است و مسمی بتنوب سیلان می نماید منجمد آن
را راتیانج نامند و آنچه از درخت شربین که از اصناف سرو است و ثمر آن مانند ثمر سرو
و از ان کوچکتر حاصل می شود آن را قطران نامند
طبیعت آن
در سوم کرم و در اول خشک
افعال و خواص آن
منضج اخلاط غلیظه و ملین صلابات و آشامیدن آن جهت ورم عضل حلقوم
و مری و ورم عضل باطنی دو طرف حلق و ربو و تنقیۀ چرک سینه و حلق و رفع سمیت ادویۀ قتاله
و با شکر جهت نفث الدم و سدۀ سینه و سرفۀ مزمن و ضماد آن جهت جذب خون بظاهر جلد و فربه
کردن اعضا و با نمک جهت کزیدن جانوران سمی و با موم جهت برص ناخن و قوبا و تحلیل جراحت
صلبه و صلابات رحم و شقاق مقعده و جراحت فم مثانه و با عسل جهت پاک کردن زخمهای چرکناک
و جمره بجیم و خشک ریشه و باعث التصاق آنها و بدستور با مراهم معفنه و ضماد آن بر میان
سر بعد از تراشیدن یافوخ جهت اخراج زلوی در حلق مانده مجرب دانسته اند و با شکر جهت
اقسام حزاز و جهت جرب حیوانات و تمدد اعصاب و عرق النسا و داء الثعلب و با آرد جو جهت
خنازیر و با ادویۀ مناسبه جهت رویانیدن کوشت زخمها و غرغرۀ آن جهت ورم عضلات حلقوم
و مری و قطور آن با روغن بادام جهت رفع رطوبات کوش و حقنۀ آن جهت ورم حاره و صلب امعا
و رحم و کزیدن عقرب مؤثر مضر سر و رئه مصلح آن کثیرا و بنفشه مقدار شربت آن تا سه درم
بدل آن بوزن آن قیر است و کویند ربع آن قطران و روغن زفت که رطوبت بخار آنست که در
حین جوشانیدن پشمی را بر روی آن کذارند و آنچه در پشم جمع شود افشرده اخراج نمایند
و یا بقرع و انبیق مقطر نمایند ضماد آن با آرد جو جهت خنازیر و رویانیدن مو در داء
الثعلب و جرب انسان و حیوان و تمدد اعصاب و برص ناخن و عرق النسا و سوزش آن و امثال
اینها انفع از زفت است و قاطع نزف الدم مسهل و تریاق سموم و جالی است و دودۀ زفت جهت
نیکو کردن مژکان و منع ریختن آن و قرحۀ چشم و رفع سوزش آن و دمعه و تقویت باصره بغایت
مؤثر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
&&&&&&&
زفت یابس
ماهیت آن
زفت رطب است که بخودی خود خشک شود و یا بطبخ خشک کنند و آن را ابو
سفاس نامند
طبیعت آن
در سوم کرم و در دوم خشک
افعال و خواص آن
یبس و تجفیف این زیاده از رطب آن و در انضاج ضعیف تر از ان و جهت
التیام قروح فاسده و ضربه و سقط و قوبا و تحلیل و انضاج ورمهای صلبه و تفتیح سدد و
آشامیدن آن با زردۀ تخم مرغ نیمبرشت جهت قطع خون حیض و بواسیر و سستی کمر و تقویت رحم
نافع و در سائر افعال ضعیف تر از رطب مقدار شربت آن تا دو مثقال است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
زقال
بضم زای و فتح قاف و الف و لام اسم فارسی قرانیا است بنون قبل از
یاء مثناه تحتانیه
ماهیت آن
دیسقوریدوس کفته ثمر درختی است عظیم بقدر زیتونی و طولانی و در
خامی سبز و بعد رسیدن یاقوتی رنک و بعد از خشکی سیاه می کردد و طعم آن ترش با اندک
عفوصت و قبضی و آن را مانند زیتون مملح نیز می نمایند و در ملک هند و بنکاله ثمری فی
الجمله شبیه بدین بهم می رسد و آن را جامون* نامند و در حرف الجیم ذکر یافت و کفته
اند آن را کرونده نامند و در حرف الکاف ان شاء اللّه تعالی خواهد آمد
طبیعت آن
سرد مائل باعتدال و خشک و با قوت قابضه
افعال و خواص آن
جهت اسهال و قرحۀ امعا و تقویت آن و تسکین عطش و التهاب معده و
کبد و غلیان خون و صفرا و منع صعود ابخره بدماغ نافع مضر سینه مصلح آن شکر است و ثمر
خشک نارس آنکه سبز باشد جهت اورام و قروح مزمنه بغایت مؤثر خاکستر برک آن جهت رفع اثار
مفید و بغدادی صاحب ما لا یسع نوعی از انبر باریس دانسته چنانچه در انبر باریس ذکر
کرده و طبیعت آن را در آخر دوم سرد کفته و غیر قابض و با رطوبت غرویۀ بلغمیه و مرخی
و قاطع عطش در ساعت و مسکن لهیب سریعا و نافع برای آنچه نافع است انبرباریس کفته
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
*
قره قاط (قره قات)
ناصر رضایی پور
پزشک و دستیار دکترای تخصصی طب سنتی ايران
دانشگاه علوم پزشکی شاهد
پزشک و دستیار دکترای تخصصی طب سنتی ايران
دانشگاه علوم پزشکی شاهد
============================
نام لاتین:Vaccinium myrtillus
نام های تجاری :
Bilberry, Bilberry Extract, Bilberry Herb, Time Release Bilberry
power, Standardized Bilberry Extract, Super Bilberry Plus, Bilberry Power,
Bilberry Leaf
ماهیت :
• بخش دارویی: بخشهای دارویی شامل برگهای
خشک شده، میوه رسیده خشک شده و میوه رسیده تازه میباشد.
•گل و میوه: گلها جانبی و منفرد هستند
با طول 7-4 میلی متر، پایه کوتاه، و با رنگ سبز همراه با صورتی کمرنگ.
کاسه گل به تخمدان جوش خورده، دیرپا و
دارای 5 لوب است. جام گل کروی-کوزه ای شکل و دارای 5 نوک میباشد. تعداد 10-8 پرچم
وجود دارد که نزدیک به هم و کوتاهتر از معمول هستند. این پرچمها میلههای صافی
دارند که به سمت قاعده گسترده شدهاند به همراه دو بساک شیپوری شکل به رنگ زرد
قهوهای و یک ضمیمه مهمیزی عمودی. میوه نیز یک توت گرد، آبی تیره با دانههای
بسیار و مغز بنفش رنگ میباشد.
///////////////
زقال . [ زَ ] (اِ) زغال اخته . ۞ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درختچه
در جنگلهای ارسباران بحال وحشی موجود است . آن را در ارسباران زقال و در تهران زقال
اخته می خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 260). اسم فارسی قرانیا است و آن ثمر درخت
است بقدر زیتون و یاقوتی رنگ بعد از خشکی سیاه می باشد... (تحفه حکیم مومن ). رجوع به زغال اخته و تحفه حکیم مومن شود.
//////////////
زغالاخته یا زغال (نام علمی: Cornus mas) درختچه بلند یا درخت
کوچک برگریز (خزانکننده) از خانواده گیاهان گلدار دولپهای و تیره زغالاختهایان
است که درخت آن در ایران به بلندی ۸ متر و قطر ۱۵ تا ۱۹ سانتیمتر میرسد. این گیاه
بومی غرب آسیا تا جنوب اروپا (ایران، آذربایجان، ارمنستان، آسیای جنوب غربی و اروپای
جنوبی) است. میوه آن نیز زغالاخته یا زغال نامیده میشود.[۱][۲]
پوست تنه این درخت قهوهای است و برگهایش
تخممرغی شکل با انتهایی نوکدار و پشتبرگ کمرنگ است. هر برگ سه تا پنج رگبرگ دارد.
گلهای زغالاخته کوچک، زردرنگ و زودرس هستند و در پایان زمستان بر درخت پدیدار میشوند.
میوه آن شفت آویزان و بهشکل بیضی کشیده و به رنگ سرخ تیره و به درازای تقریباً ۱۲
میلیمتر میباشد. در ایران این درخت بیشتر در ارسباران(کلیبر) و هیر (قزوین) میروید.[۱]
میوه زغالاخته ترش مزه است. از میوه رسیده
این گیاه کمپوت و مربا تولید کرده و یا به صورت خشکبار مانند آلبالوی خشک مصرف میشود.[۳]
//////////////
القرانيا الأوروبية (باللاتينية: Cornus mas) نوع نباتي شجري من
جنس القرانيا ينتمي إلى الفصيلة القرانية.
البيئة والانتشار[عدل]
ينتشر في بلاد الشام والأقاليم السورية
الشمالية وتركيا والقوقاز ومعظم مناطق أوروبا[1].
مرادفات للاسم العلمي[عدل]
(باللاتينية: Macrocarpium mas (L.) Nakai)
(باللاتينية: Cornus erythrocarpa St.-Lag.)
(باللاتينية: Cornus erythrocarpa St.-Lag.)
(باللاتينية: Cornus flava Steud.)
(باللاتينية: Cornus homerica Bubani)
(باللاتينية: Cornus mascula L.)
(باللاتينية: Cornus nudiflora Dumort.)
(باللاتينية: Cornus praecox Stokes)
(باللاتينية: Cornus vernalis Salisb.)
(باللاتينية: Eukrania mascula (L.) Merr.)
(باللاتينية: Cornus mas var.
oblongifolia Jovan.)
(باللاتينية: Cornus mas f. conica Jovan.)
(باللاتينية: Cornus mas f. macrocarpa
Dippel)
(باللاتينية: Cornus mas f. microcarpa
Sanadze)
(باللاتينية: Cornus mas f. oxycarpa
Jovan.)
(باللاتينية: Cornus mas f. pyriformis
Sanadze)
المصادر[عدل]
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية
للنباتات. خريطة انتشار القرانيا الأوروبية (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 21 آذار
2012.
/////////////
به آذری عادی زغال/زقال
Zoğal cinsinin 4 növü məlumdur ki, bunlardan yalnız biri – adi
zoğal yayılmışdır. Adi zoğal yabanı halda Qafqazda, Zaqafqaziya
respublikalarında, Krımda, Orta Asiyada, Moldaviyada bitir. Azərbaycanda, Böyük
və Kiçik Qafqaz sıra dağlarının ətəklərində, orta dağ döşlərində, açıq və güney
yerlərdə balaca meşəliklər təşkil edir. Başqa meşə ağacları arasında da tək-tək
bitir.
////////////
به ترکی استانبولی قِزِلچیک:
Kızılcık
ya da ergen, (Cornus mas), kızılcıkgiller (Cornaceae) familyasından bir ağaç
türü.
En
fazla 5–8 m boy yapar. Yapraklar koyu yeşil, her iki yüzü tüylü, damarlar
paralel, damarlar boyunca tüylüdür. Şubat-Mart ayında açan sarı renkli küçük
Çiçekleri vardır, meyveleri kırmızı renkli, eliptik şekillidir. Kızılcık ağacı
kuru, balçıklı topraklarda yetişir, çoğalması tohumlar yardımıyla gerçekleşir.
Kızılcık
meyvelerinin tadı ekşi olup, taze ya da kurutulmuş olarak tüketildiği gibi,
tarhana, hoşaf, reçel ve marmelat yapımında da kullanılmaktadır.
///////////
Cornus mas
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Cornelian cherry
|
|
Branch with fruit
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Subgenus:
|
Cornus
|
Species:
|
C. mas
|
Distribution map
|
|
Cornus mas (Cornelian cherry, European cornel or Cornelian
cherry dogwood) is a species of flowering
plant in the dogwood family Cornaceae, native to southern Europe (from France to Ukraine) and south western Asia including Armenia, Azerbaijan, Georgia, Iran, Turkey, Israel, Lebanon and Syria.
&&&&&&&
زقوم
بفتح زای و ضم قاف مشدده و سکون واو و میم بهندی تهور* و سیهنده
و سیج نیز نامند
ماهیت آن
از جمله اشجار است و دو نوع می باشد حجازی و شامی حجازی آن بقدر
قامتی و برک آن از برک انار عریضتر و با تشریف و کل آن از اطراف شاخها بهیئت یاسمین
و زرد پستئی رنک و ضخیم و ثمر آن سیاه رنک و شبیه بهلیله و در جوف آن دانۀ مانند کنجد
و درخت نوع شامی بزرکتر و خاردار و کل آن زرد و ثمر آن از هلیله بزرکتر و رسیدۀ آن
شیرین طعم با تفاهت و عفوصت و مغثی و این نوع را
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل ریاح و جالی و رافع آثار مقدار شربت آن تا پنج درم و روغن
تخم آن باندک تخدیر جهت تحلیل ریاح مفاصل و مواد بلغمیه و اخلاط غلیظه و مسهل آنها
و رافع سدد و فالج و نقرس و سپرز و امثال اینها شربا و ضمادا مصدع محرور و سیاه کنندۀ
موی مصلح آن شیر تازۀ دوشیده مقدار شربت آن چهار قیراط بدل آن نفط است و نوع اول با
برک و بار و تازۀ آن جهت التیام جراحات تازه نافع و قوی القبض و تجفیف و رادع و آنچه
در بنکاله و هند دیده و شنیده شده چهار نوع می باشد یکی شاخهای آن سه پهلو و این را
بهندی تدهارا نامند و کره دار می باشد و بر سر کوهها برکهای بسیار کوچک و شیر این را
کرفته با آرد نخود بریان سرشته حبوب می سازند و برای رفع آتشک می کویند قوی الاثر است
و اسهال قوی می نماید و دوم چهار پهلو و این خاردار و بیبرک می باشد و سوم ساق آن خاردار
و شاخها و تنۀ بالای آن بیخار و برکهای آن اندک باریک و بلند بقدر نیم شبر و این را
سیج نامند و آب برک این را کرفته کرم نموده در کوش جهت درد آن می چکانند و با اندک
نمک کرم کرده برای سرفۀ اطفال می خورانند و نیز جهت ضیق النفس و استسقا و جذام و صلابت
سپرز و ضعف هاضمه و یرقان و نفخ شکم و ریاح محتبسه در امعا یعنی قولنج ریحی و تفتیت
سنک کرده و مثانه و تحلیل اورام چون پوست ریشۀ بیخ پالک جوهی که کیاه هندی است در آب
برک آن باین طریق که برک آن را از آتش کرم نمایند که نرم شود و در دستها فشار دهند
که آب خوب برمی آید سائیده حب یا قرص بسته خشک کرده نکاهدارند وقت حاجت در آب برک آن
سائیده بر قوبا طلا نمایند روزی دو سه دفعه در چند روز زائل شود اکرچه کهنه باشد مجرب
است و مکرر بامتحان رسیده و از ان مربا می سازند و جهت امراض مذکورۀ قبل نیز نافع و
چون ساق و شاخ آن را ورقها ریزه کرده با شلتوک که بهندی شالی و دهان نامند درخمی فرش
از زقوم ورق کرده و لحاف از شلتوک کنند طبقه طبقه تا پر کردد و بران آن مقدار آب بریزند
که از بالای آن یک وجب پر کردد پس سر آن را پوشیده در سرکین اسپ یک هفته یا ده روز
دفن کنند پس برآورده شلتوک ها را نیم خشک نموده کمسک سازند و روزی ناشتا مقدار یک کف
آن را که سه مثقال باشد بخورند جهت استسقا و سرفه و ضیق النفس بارد رطب مفید و نوع
چهارم ساق و شاخهای آن کم خار و از ان تارها بقدر یک شبر و زیاده و بقدر انکشت باریکی
آویخته می باشد و لبن این چار قسم همه سفید و بندرت سرخ و زرد نیز می باشد سفید آن
جهت امراض و سرخ و زرد آن در اثبات عقرب و سیماب مؤثر کفته اند و دیکر اقسام هم دارد
چنانچه راقم در باغها انکلیشیه دیده از آن جمله سه پهلو است که بر درختهای بزرک می
پیچد و ریشهای آنکه بمنزلۀ بیخ توان کفت بر تنۀ درختها ریشها دوانده می چسپد و بالای
درخت بلکه منتهای شاخهای درخت شاخها کشیده متفرق می کردد و از بیخ اصلی که قرب زمین
است کنده تر می شود و قسم دیکر سه و چهار پهلو است که شاخهای کنده برآورده ایستاده
و بران خارهای بسیار طولانی می باشد برخلاف سه دهاره و چو دهاره هندی که خارهایش کوچک
می باشد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
سنجد. [ س ِ ج ِ ] (اِ) ۞ درختی است از تیره سنجدها که نزدیک به تیره زیتونیان میباشد. درختی است کوتاه و پرخار و برگهایش
شبیه برگ بید و گلهایش خوشه سفید یا زرد و
بسیار خوشبو است . میوه اش فندقه و دارای میان بر خوراکی و آردی نسبتاً شیرین است
. درخت سنجد در ایران خودرو است و چون میوه اش مطبوع است و در اکثر باغها آنرا کشت
میدهند میوه های با پوست قرمز یا زرد نسبتاً درشت و ماکول از آن حاصل میکنند. درون
میوه سنجد هسته درازی شبیه هسته خرما موجود است ؛ بل ، ضرع الکلبه
زقوم ، بستانک ، غبیده ، بادام نقد، چوب دانه ، سرین چک . (فرهنگ فارسی معین ). میوه
ای است شبیه به عناب . (فرهنگ رشیدی ). غبیراء. (السامی ) (بحر الجواهر) (تحفه حکیم مومن ) :
چو شب کرد بر آفتاب انجمن
کدوی می و سنجد آورد زن .
فردوسی .
فضل طبر خون نیافت سنجد هرگز
گرچه بدیدن چون سنجد است طبرخون .
ناصرخسرو.
آبی و امرود و آنچه بتازی زعرور گویند
و خرمای قسب و سنجد که غبیرا گویند... طبع را خشک کند. (ذخیره خوارزمشاهی ).
یک کنجدش نگنجد در سینه گنج ثوران
یک سنجدش نسنجد در دیده ملک بربر.
خاقانی .
میوه بر میوه سیب و سنجد و نار
چو طبر خون دلی طبرزدوار.
نظامی .
اگر مزرعه دنیا را با قطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او
آن وزن سنجدی نسنجد. (المضاف الی بدایع الازمان ).
- سنجد تلخ ؛ درختی است از تیره سماقیان که دارای گلهای بنفش و معطر میباشد و میوه آن دارای پوست سمی است . منشاءاین درخت را نواحی
شرقی هندوستان و ایران ذکر کرده اند. ولی امروز اکثر نقاط آسیا و جنوب اروپا و شمال
آفریقا فراوان میروید. میوه اش شفت و آبدار است . پوست ریشه و برگ و میوه درخت مذکور را در تداوی بعنوان رفع کرم مصرف مینمایند،
بعلاوه دارای خاصیت مسهلی نیز میباشد. (فرهنگ فارسی معین ). این درخت ندرتاً در جنگلهای
طالش ، ولی در فلاتهای جنوبی البرز فراوان است و در کرج و گچسر آن را کام نامند. کهام
. کاآم . زیتون تلخ . درخت زیتون تلخ . شال پستانه . شال زیتون . شال سنجد. آزاد درخت
. آزارخت . (گل گلاب ). آزاده رخت . زن زلخت . ورجوع به زن زلخت شود. (فرهنگ فارسی
معین ). قیقب . شوک القصارین .
- سنجد آردک .
- سنجد تلخه ؛ کثات .
- سنجد جیلان ؛ سنجدگیلان . عناب . سنجد
گرگانی .
- سنجد خراسانی ؛ عناب .
- سنجد رازی . (شعوری ج 2 ص 100).
- سنجد صحرایی ؛ کام . (فرهنگ فارسی معین
).
- سنجد کرجی ؛ بلغت اصفهانی بار درخت نیم
است .
- سنجد کلاغی ؛ غبیرا.
- سنجد گرجی ؛ کنار. سدر. (فرهنگ فارسی
معین ).
- سنجد گرگان ؛ عناب . (از فرهنگ فارسی
معین ) :
سنجد گرگان بدو نیمه شده
نقطه بسرمه بر یک یک زده .
رودکی .
- سنجد گرگانی ؛ جیلان . غبیرا. چیلان
. (صحاح الفرس ). پستانک . پستنک .
- سنجد هندی ؛ ثمر مولوسری است . (فهرست مخزن الادویه ).
/////////////////
غبیرا. [ غ ُ ب َ] (ع اِ) مخفف غبیراء
در تداول فارسی زبانان . نام میوه ای که آن را سنجد گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات
).سنجد. (السامی فی الاسامی ). سنجد کلاغی . (مقدمةالادب زمخشری ). سنجد آردک . (دهار
نقل از نسخه خطی ). سنجد گرگانی . جیلان .
پستانک . پُستَنک . ثمر درختی است بزرگ به قدر عناب . (الفاظ الادویة). ثمر معروف ،
این میوه معروف در کلام عرب دخیل است و مفرد
و جمع آن یکسان است . (المعرب جوالیقی ). سه گونه از آن در ایران هست به نام : 1- دیو
آلبالو. 2- تیس . 3- بارانک . رجوع به همین کلمات شود. ضریر انطاکی گوید: در این اسم
اختلاف بسیار کرده اند، اهل فلاحت آن را «قراصیا» و گروهی به «سبستان » و گروهی دیگر
بر انجره اطلاق می کنند، گروه دیگری میگویند که آن زعرور اسود است و عده ای دیگر معتقدند
که نوعی از بجم (گز نازک ) است که برگهای خشن داردو «قافله » نامیده می شود اما مراد
صحیح از این اسم (غبیرا) زیزفون است و آن درختی است که در مشرق و اعمال انطاکیه بسیار
روید و به درخت عناب شباهت دارد. برگهایش خشن و چوبش غیرمجعد است و برگش شبیه به صعتر
بستانی ، اما مستطیل است و گل آن مایل به رنگ زرد باشدو از اقسام آن «ذهبی » است که
میوه آن با غبیرای معمولی فرق دارد جز در نبق
(آرد) آن . درخت غبیرا غضاضت دارد و چوبش کم نیروست اگرچه بزرگ باشد. بویش تند و خوش
و در بهار گل و در تابستان میوه میدهد. (از تذکره
داود ضریر انطاکی ). به فارسی سنجد و به ترکی ایکده نامند، و بهترین آن بزرگ
مقدار شیرین است . در اول سرد و در دوم خشک و قابض و قلیل الغذاء و موافق امزجه اطفال ، و مقوی معده ، و مقوی ماسکه ، و مانع انصباب
صفرا به معده و صعود بخارات به دماغ است و جهت قی و اسهال صفراوی و سجح و سیلان رطوبات
، و سرفه حاره و صداع نافع، و مضر قوه هاضمه ، و مصلحش شکر، و قدر شربتش تا پنجاه عدد
است و شکوفه او سفید مایل به زردی و بسیار
خوشبو و محرک باء خصوصاً در زنان ، و در دوم گرم و خشک ، و مفتح سده و محلل ریاح و
مقوی دل و رافعلرز تبهای بارده و جهت امراض جگر مثل استسقاء و یرقان و امراض سینه مانند
ربو و قرحه ریه و امراض دماغ مثل فالج و کزاز
نافع و مهرّای او در روغن زیتون جهت مفاصل و استرخاء و دراز کردن موی مجرب ، و قدر
شربتش یک مثقال است . معده را دباغت کند و شکم ببندد و چون بدان تنقل کنند مستی دیر
آورد و بول ببندد. صداع اطفال را نافع بود چون با شیر به ایشان دهند تعدیل درطبیعت
ایشان پیدا کند. میثمی گوید: نور شجره غُبَیرا
قوت عظیم دارد و در شهوت زنان برانگیختن . و عرق گل سنجد محلل ریاح معده و در جمیع
افعال مانند جرم آن و از او ضعیفتر است . رجوع شود به تحفه حکیم مومن و اختیارات بدیعی . سنجد... و هرچه فربه
تر بهتر، چوبش در آب صابر است ، درهای حمام و آنچه در نم باشد اغلب از آن سازند. شاخش
در خانه بیاویزند مگس بر او جمع شوند... برگش زردی لحیه ببرد. (نزهة القلوب نقل از
نسخه خطی ) : آبی و امرود و آنچه که به تازی
زعرور و خرما قسب و سنجد که غبیرا گویند... طبع را خشک کند. (ذخیره خوارزمشاهی ). || شراب گاورس . (آنندراج ) (غیاث
اللغات ). آب ارزن که مست کند. (منتهی الارب ). سُکُرْکَة، و آن شراب ذرت است . (اقرب
الموارد). نبیذ اهل حبشه که از ارزن کنند. (دهار). ضرب من الشراب تتخذه الحبش من الذرة،
و هی تُسکر، و یقال لها «السُکُرْکَة»، و فی الحدیث : «ایاکم و الغبیراء فانها خمر
العالم ». (المعرب جوالیقی ). ظاهراً مشروبی است : خمر آن بود که از انگور گیرند. و
سکر از خرما و نقیع از انگبین ، و مرز از گاورس ، و غبیرا از گندم . (تفسیر ابوالفتوح
رازی چ 1 ج 3 ص 280). || نوعی از گیاه ریگستانی یا بار آن ، و غَبراء درخت وی یا به
عکس . (منتهی الارب ) :
گوئی که خرمگس پرد از خوان عنکبوت
بر پرّ سبزرنگ غبیرا برافکند.
خاقانی .
|| (اِمصغر) مصغر غبراء: جاء علی غَبراء الظهر، و غُبیراءالظهر؛
یعنی الارض . (اقرب الموارد). یقال ترکه علی غُبَیراء الظهر، اذا رجع خائباً. (منتهی
الارب ).
//////////////////
زیزفون . [ زَ زَ / زی زُ ] (معرب ، اِ) معرب یونانی «زیزوفوس
» ۞ . (از دزی ج 1 ص 619) (از فرهنگ
فارسی معین ). در دمشق به نوعی غبیرا اطلاق شود که میوه نمیدهد. (از دزی ایضاً). نوعی
از درخت سنجد است که در دمشق بر نمیدهد و گویند غبیرا است . (از اختیارات بدیعی ).
به لاتینی «تیلیا» ۞ از تیره «تیلیاسه » ۞ و از درختان نواحی معتدل است . چوبش سفید
و ترد و سبک است و مطبوخ گل آن عرق آور است . (از لاروس ). گیاهی ۞ است از تیره پنیرکیان که بصورت درخت زیبایی است که در جنوب شرقی
فرانسه و پیرنه می روید.پوست تنه آن در انواع
جوان به رنگ خاکستری شفاف ولی در درختان مسن دارای شکافهای فراوان میگردد. برگهایش
منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگهای انتهای ساقه
نوک تیزند. گلها برنگ سفید و هر یک مرکب از 5 کاسبرگ زودافت و 5 گلبرگ وتعداد بسیاری
پرچم و یک تخمدان پنج خانه ای است . توضیح اینکه همین کلمه است که به صورت زیرفون تحریف
شده .(از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیرفون و لکلرک ج 2 ص 232 و گیاه شناسی گل گلاب
و درختان جنگلی ایران شود.
//////////////
* زقوم: Elaeagnus
angustifolia
به هندی تهور [/تهر] و سیهنده نامند؛ از
جمله اشجار است دو نوع میباشد حجازی و شامی.
زقوم نوع حجازی آن و طبیعت آن گرم و خشک
است.
خواص حل کننده نفخ و پاک کننده و دافع
آثار زخم و اندازه خوردن آن تا 5 درم(5/17گرم) می باشد روغن تخم آن دارای اندکی اثر
مخدر برای بادشکنی مفاصل و مواد اضافی بلغمی و مسهل آنها می باشد. رافع گرفتگی های
مجاری و فلج و نقرس و طحال به صورت نوشیدن یا ضماد آن مصرف می شود. برای گرم مزاجان
مضر است و تولید سردرد نموده و مصلح آن شیر تازه دوشیده است. با برگ و شاخ تازه آن
برای التیام جراحات تازه نافع و دارای نیروی جمع کنندگی و خشک کنندگی و رادع بسیار
قوی است
افعال و خواص دیگر آن:محلل ریاح[1] و جالی[2]
و رافع آثار مقدار شربت تا پنج درم و روغن تخم آن با اندک تخدیر جهت تحلیل ریاح مفاصل
و مواد بلغمیه و اخلاط غلیظه و مسهل آنها و رافع سدد و فالج و نقرس و سپرز و امثال
اینها شرباً و ضماداً.
[1] بادها
[2] پاک کننده
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
///////////
تهر
بضم تاء فوقانی و سکون هاء و راء مهمله
اسم درخت زقوم است و بعضی سیهند را زقوم گویند لیکن در چهره زقوم نوشته اند که
ثمر او مثل هلیله است و حال آنکه تهر و
سیهند را ثمر نمیباشد و شیر او مفرح است و در طلا قوت باه در بعضی تراکیب
مستعملست و پارچه را در شیر او تر مینمایند
و براي تقویت باه استعمال میکنند بتفصیل در علاج الامراض و عجاله نافعه مرقوم
است
تألیف شریفی
/////////////
سِنجـِد (غبیرا) گیاهی درختی است از خانواده
سنجدیان (Elaeagnaceae) که در آب و هوای معتدل میروید. برگهای باریک و مخملی شکل و میوههایی
قهوهای رنگ و خوراکی دارد که از هسته آن در تهیه برخی داروها استفاده میشود. سنجد
را در مناطق گوناگون ایران به نامهای دیگری مینامند؛ در کردستان آن را «سرین چک»،
در آذربایجان «ایده- ایکده» در اطراف تهران «پستانک» و در اصفهان «غبیده بادام» گفته
میشود. در کتب سنتی با نامهای «چوبدانه، نُقد، بُل» نام برده شدهاست. این درخت
را میتوان به فراوانی در شهرستانهای جنوب خراسان و قهستان و منطقه اقلید دید.[۱]
سنجد به سرمای سخت زمستان مقاوم است، لیکن
گرمای شدید تابستان را نمیپسندد. شکل برگ سنجد شبیه برگ درخت بید و زیتون، دراز، کرکدار،
براق و متناوب میباشد. پشت برگها نقرهایفام و دارای دمبرگ کوتاه است. میوه سنجد
سته خوراکی است با مزه تقریباً ترش، شیرین و کمی گس به شکل بیضوی، گوشتدار، شبیه زیتون
به رنگ زرد نارنجی مایل به قرمز. سنجد از نظر غذایی کمکالری و طبیعت آن سرد و خشک
و یبوستآور است.
خواص و کاربرد[ویرایش]
برگ درخت سنجد و میوههای خشک آن قابض
(یبوست آور ) است. از گلهای آن جهت معطر ساختن بعضی لیکورها استفاده میشود. جوشانده
برگ درخت سنجد خاصیت جمعکنندگی و ضد اسهال دارد و داروی خوبی برای اسهال کودکان است.
سنجد بادشکن و مقوی قلب است و سردرد را تسکین میدهد. امروزه از درخت سنجد و میوه آن
در صنایع غذایی، بهداشتی، دارویی، عطرسازی و صنایع چوب استفاده میشود. میوه سنجد خوشمزه
است. سنجد برای کسانی که نرمی استخوان و پوکی استخوان دارند مفید است. پودر سنجد را
میتوان از عطاریها تهیه و آن را با شیر مخلوط کرده و نوشید. پودر سنجد در صورتی که
قبل از غذا استفاده شود برای کم کردن اشتهای کاذب و در صورتی که بعد غذا میل شود تقویت
کننده و ماهیچه ساز است.[۲]
جستارهای وابسته[ویرایش]
عناب
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ "گیاه سنجد وخواص دارویی آن".
پایگاه جمعیت کویر سبز کاشان.
پرش به بالا ↑ «از خواص سنجد چه میدانید». مجله پزشکی
دکتر سلام.
درباره خواص سنجد چه میدانید؟ : وب سایت
سیمرغ، بازدید: اوت ۲۰۱۱.
آکا الکتریک، بازدید: اوت ۲۰۱۱.
///////////
به عربی الخلاف ضيق الأوراق:
الخلاف ضيق الأوراق أو الزيزفون السوري
أو الزيتون الروسي أو الزيتونية (باللاتينية: Elaeagnus angustifolia) نوع من الشجيرات أو
الأشجار من جنس الخلاف من الفصيلة الخلافية. يعرف في بلاد الشام بالزيزفون، وهذا خطأ
شائع لأنه يختلف جذرياً عن الزيزفون.
الوصف النباتي[عدل]
يكون ارتفاع الشجرة من 5-8 أمتار. أوراقها موبّرة رمحية متطاولة
طولها من 2 إلى 6 سم سطحها العلوي فضي والسفلي رمادي، وهذا اللون من أهم ما يميز الشجرة.
النورات صغيرة متجمعة في إبط الأوراق لها رائحة زكية جداً يفوح عبيرها في نيسان على
مسافةٍ بعيدةٍ جداً. الثمرة فضية تشبه ثمرة الزيتون.
//////////////
به آذری دریارپاق ایده:
Daryarpaq
iydə (lat. Elaeagnus angustifolia) – İydəçiçəklilər fəsiləsinin iydə cinsinə mənsubdur.
45 növ ağac və meyvə kolundan yabanı halda 2 növü yayılmışdır. Iydə yabanı
halda Şimali Qafqazın şərq rayonlarında, Azərbaycanın Kür və Araz çaylarının kənarlarında
geniş sahələr tutur. Bu bitkinin yararlı mədəni sortları Azərbaycanın aran hissələrində
olduqca çoxdur. Iydə 3-7 m hündürlükdə olur. Yabanı iydənin hündür və kol
halında bitən formaları vardır. Yabanı ağacları balaca tikanlıdır. Yarpaqları
uzunsov-oval, yaşıl-gümüşü rəngdədir.
May-iyunda çiçəkləyir. Çiçəkləri ətirli
olub, 1-3 ədəd yarpaq qoltuğunda açılır. Dördləçəklidirlər. Ləçəyin xarici hissəsi
parlaq gümüşü, iç hissəsi sarıdır. 4 erkəkciyi və bir dişiciyi vardır. Iydənin
meyvələri sentyabr-oktyabrda yetişir. Çəyirdəyinin üzərini meyvənin unlu ətliyi
bürüyür. Çəyirdəyi uzunsov-oval şəklindədir, ətliyi şirin və azacıq
turşumtuldur. Yabanı iydələrin meyvələri dadsız və gər olur. Meyvəsinin qabığı
boz sarı, tünd darçını, qırmızı rəngdə olur. Unlu ətliyə yapışmır, yeyiləndə kənar
edilir.
/////////////
به مازرونی سینجه:
سینجه (فارسی جه: سنجد) اتا گیاه از خانواده سینجهمونائون هسه
و هوای معتدل دله دراینه. باریک و مخملی ولگ دارنه و ونه رنگ سبز تا قهوهای متغیر
هسِّه. ونه خشک هکرد ره هم مازندرون دله (بابل خصوصاً) پستونه گننه. سینجه ره میوه
خوراکی دوننه و کم کالری هسه و طبیعت سرد و خشک دارنه و یبوست ایار هسه.
//////////
به ترکی استانبولی کوش ایگدسی:
Kuş iğdesi (Elaeagnus angustifolia), iğdegiller (Elaeagnaceae) familyasından kışın
yaprağını döken çoğunlukla çalı, bazen 7-8 m'ye kadar boylanabilen bir iğde türü.
//////////
Elaeagnus angustifolia
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Elaeagnus angustifolia
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
E. angustifolia
|
Elaeagnus angustifolia, commonly called Russian olive,[1] silver berry,[2]oleaster,[2] Persian olive,[2] or wild olive,[2] or commonly referred to as senjid or sinjid in
Afghanistan and senjed in Iran, is a species of Elaeagnus, native to western and central Asia,
Afghanistan, from southern Russia and Kazakhstan to Turkey and Iran. It is now also widely established
in North America as an introduced species.
&&&&&&&
زلابیه
بفتح زای و لام و الف و کسر باء موحده و فتح یاء مثناه تحتانیه
و ها بفارسی حلوای زلیبی نامند
ماهیت آن
از جملۀ حلوای معروفه است تازۀ آن لذیذ
طبیعت آن کرم
افعال و خواص آن
مولد خلط صالح و سریع الهضم و بغایت مسمن بدن نحیف و مقوی کرده
و جهت رطوبت رئه و سرفه نافع و مسدد مصلح آن سکنجبین و انار
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
زلابیة. [ زَ بی ی َ ] (ع اِ) نوعی از حلوا. (منتهی الارب ) (آنندراج
). حلوای معروف . (از اقرب الموارد). زلوبیا. که نوعی از حلوا باشد. (ناظم الاطباء).
زلیبیا. زلوبیا. زلوبیه . قسمی شیرینی که از شکر و جغرات کنند حلزونی شکل . (یادداشت
بخط مرحوم دهخدا). از لغات مولده است . رجوع به المعرب جوالیقی ص 175 و زولبیا شود.
/////////////
زولبیا. (اِ) زلوبیا. زلابیه . شیرینیی است که از آمیختن ماست کیسه
انداخته (آب گرفته ) با نشاسته و ریختن این آمیخته در روغن کنجد داغ بوسیله قیفی مخصوص و پختن در روغن مذکور و سپس انداختن
آن در شیره شکر درست کنند. (فرهنگ فارسی معین
). رجوع به زلوبیا شود.
/////////////
«زولبیا » در اصل « زلیبی یا زلبی» تغییر
یافته واژه «صلیبی» می باشد چون به شکل صلیبی که دور آن یک دایره می کشیده اند ساخته
می شده.این شیرینی در مناطق جنوب ایران هنوز هم با نام «زلیبی» شناخته می شود.زولبیا'
(در فارسی و عربی) و یا جلبی (در فارسی دری و هندی)[۱] نوعی شیرینی است که معمولاً
همراه با بامیه و گوشفیل به فروش میرسد. از مواد اولیه این نوع شیرینی میتوان به
ماست و نشاسته و خمیرمایه اشاره کرد که بعد از ترش شدن و به اصطلاح ور آمدن آن را به
آرد اضافه میکنند. معمولاً در ماه رمضان مصرف بامیه و زولبیا نسبت به دیگر ماههای
سال بیشتر میشود. تولید و مصرف این شیرینی در گستره وسیعی از جهان شامل شرق آسیا،
خاورمیانه و شمال آفریقا رواج دارد.
تاریخچه[ویرایش]
تاریخ زولبیا را تا سال ۱۴۵۰ میلادی در
هندوستان پیگیری کردهاند. [۲]
تاریخ ناصری به زولبیا اشاره شده که به
عنوان هدیه نزد ناصرالدین شاه نیز آورده شده است. نمیتوان زمان مشخصی برای پیدایش
زولبیا بامیه اعلام کرد و تنها منبع آن ، تجارب و گفته های استادان قدیمی این حرفه
است. حتی برخی از استادان قدیمی، زولبیا و بامیه را مربوط به زمان شاه عباس می دانند.
با توجه به اینکه در برخی از شهرها مواد شیرینی همچون کشمش و خرما موجود نبود و برای
بردن این مواد به شهرهای دیگر نیز مشکلات نظیر خراب شده این مواد غذایی وجود داشت تولید
زولبیا و بامیه در شهرهایی که از مواد شیرینی وجود نداشت گسترش پیدا کرد.[۳]
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ ماه رمضان و بازار شیرینی در هرات، بیبیسی
فارسی
پرش به بالا ↑ timesofindia
پرش به بالا ↑ خبرگزاری جمهوری اسلامی
در
ویکیانبار پروندههایی درباره زولبیا موجود است.
ردهها: آشپزی اسرائیل آشپزی اهل یمن آشپزی ایرانی آشپزی عربی آشپزی
نپا لدسرهای اسرائیل دسرهای ایرانی دسرهای بنگلادش دسرهای نپالی دسرهای هند دوناتها
شیرینی شیرینیهای ایرانی
///////////
به عربی زلابیه:
الزلابيا أَو الشباكية وهي تشبه إلى حد
ما الشباكية المغربية، وهي نوع من أنواع الحلويات الشعبية مشهورة في عدة دول عربية
خاصة في المغرب العربي المغرب و تونس والجزائر وخاصة ليبيا وكذلك في العراق، يكثر الإقبال
عليها في شهر رمضان، توزع كصدقات وكثيرا ما تشاهد صواني الزلابيا في الجوامع والمساجد
لتوزع كنذر أو صدقة.
محتويات [أظهر]
أصل تسمية الزلابيا[عدل]
تختلف الروايات حسب أصل تسمية الزلابية
فمنهم من يقول أنها من تسمية زرياب الذي إبتكرها عندما سافر إلى الأندلس ومنهم من يقول
أن أحد التجار أمر طباخه بطهي الحلوى فلم يكن في المطبخ إلا الزيت والسكر والدقيق فوضعها
في المقلاة وعندما رأى الزلابية غريبة الشكل قال زلة بيَ! أي أخطأت في إعدادها طالبا
عفو سيده. و تبقى هذه هي الروايات الأكثر شيوعاً. مكونات الزلابيه هي :
كوب ونصف طحين
كوب نشاء
معلقة شاي بيكنباودر
معلقة اكل خميرة
ماء لجعل العجينه لينه
شيره
///////////
به هندی فیجی جَلِبی:
जलेबी (भोजपुरी:जीलेबी, उर्दू:جلیبی, हिन्दी:जलेबी, नेपाल:जुलेबी, ਜਲੇਬੀ, জিলাপী) ek rakam ke mithai hai jon
ki Indian Continent me kaafi famous hai. Iske India, Pakistan, Nepal aur
Bangladesh ke log khuub like kare hai. Ii Maida se banawal jaawe hai. Maida ka
Syrup banae ke Syrup ke ek kapra me chhorr ke kapra me niche ke taraf ek chota
ched karaa jae hai. Iske bad Maida ke garam garam tel me round round ghumae ke
fry karaa jaae hai. Iske baad fried jalebi ke chini ke syrup me kuchh second ke
khati duba diya jay hai. Iske baad jalebi khae ke khatir ready hai.
//////////
به عبری
זאלאביה או זלביה הוא מאכל מתוק הנעשה מבלילת קמח חיטה, מטוגן בשמן עמוק ולרוב נספג בסירופ סוכר. נהוג לעצב את הזלביה בצורת בייגלה או בצורות מעגליות אחרות.
המאכל נפוץ מאוד בתת-היבשת ההודית במדינות כמו הודו, פקיסטן, סרי לנקה, נפאל, בנגלדש וכן במדינות רבות במזרח התיכון כגון איראן, עיראק, ירדן, סוריה, לבנון, תוניסיה, אלג'יריה, מצרים וגם בישראל.
המאכל נפוץ מאוד במהלך חודש הרמדאן אצל מוסלמים, בחגיגות הדיוואלי אצל הינדים ובקהילות הנוצרים בחג ההתגלות ובחג הפסחא. בקרב יהודי תימן ומדינות נוספות במזרח התיכון, הזלביה היא מאכל מסורתי לחנוכה ושבועות.
//////////
Jalebi
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Jalebi
|
|
Alternative names
|
Jilbi, Jilipi, Jilapi (Bengali), Zelapi, Jilapir Pak, Jilebi
(India), Jilawii, Zilafi (Sylheti), Zoolbia (Middle East), Jeri (Nepal),
Z'labia (Tunisia) Mushabakh (Ethiopia)
|
Course
|
Dessert
|
Region or state
|
South Asia, Middle East, North Africa, East Africa
|
Serving temperature
|
Hot/Cold
|
Main ingredients
|
|
Variations
|
|
Jalebi, also known as Zulbia, is a sweet dessert popular especially
in India. It is made by deep-frying maida flour (Plain flour or All-purpose flour) batter in pretzel or circular shapes, which are then
soaked in sugar syrup. They are particularly popular in South Asia during Diwali.
The sweets are served warm or cold. They have a somewhat
chewy texture with a crystallized sugary exterior coating. Citric acid or lime juice is sometimes
added to the syrup, as well as rose water. Jalebi is eaten with curd, rabri (North India) along with optional
other flavours such as kewra (scented water).
Contents
[show]
Names for the dish include Hindi: जलेबी; Sanskrit: सुधा-कुण्डलिका, Marathi: जिलबी Bengali: জিলাপি Jilapi or Jilaapi; Sylheti: জিলাফি Zilafi; Telugu: జిలేబి; Kannada: ಜಿಲೇಬಿ; Punjabi: ਜਲੇਬੀ; Gujarati: જલેબી; Urdu: جلیبی; Sindhi: جلیبی; Sinhala: පැණි වළලු; Azerbaijani: zülbiyə (South
Azerbaijani: زۆلبیه); Pashto: jalebī; Tamil: ஜிலேபி; Malayalam: ജിലേബി; Pashto: ځلوبۍ źəlobəi; Persian: زولبیا zulbia; Lurish: زلهیبی zuleybi; Arabic: zalābiyah or zalebi (Egyptian Arabic: مِشَبٍك Meshabek, Tunisian Arabic: Zlebia); Tagalog: Jalebie; Harari language: ሙሻበኽ Mushabakh.
Kerala Jalebi
Jalebi is believed to be derived from a
similar dish of India. According to Hobson-Jobson, the word jalebi is derived from
the Sanskrit word the name for a similar dish. In western communities in West Asia, it is
served on the Feast of the Theophany (Epiphany), often with dry sugar and
cinnamon or confectioners sugar.
. In 15th century India, jalebi was known
as Kundalika or Jalavallika.[1]:262Priyamkarnrpakatha, a work by the
Jain author Jinasura, composed around 1450 CE, mentions jalebi in the context
of a dinner held by a rich merchant.[1]:37[2]Gunyagunabodhini, another Sanskrit work dating before 1600 CE, lists the ingredients and recipe of the
dish; these are identical to the ones used to prepare the modern jalebi.[3]
Ernest A Hamwi, a Syrian immigrant to the
United States, is believed to have used the Persian version zalabia as
an early ice cream cone.[2]:404
Jilapi in Bangladesh, generally consumed as a sweetmeat, happens to be one of the popular starters in different parties.
Zlebia or zlabia (Maghrebi Arabic: زلابية)
is a type of pastry eaten in parts of Northwest Africa, such as Algeria, Tunisia and Libya.
Natural ingredients include flour, yeast,
yoghurt and sugar or honey. This is then mixed with water and commonly two
seeds of cardamom (oil for the crackling).
Zalābiya are fried dough foods, including types similar to
straight doughnuts. These are found in and around Iran and the Arab countries of Yemen, Egypt,[4] Syria, Lebanon, Iraq, Comoros and Algeria, as well as the rest of the Levant. They are made by a zalbāni.
Zalābiya are made from a batter composed of eggs, flour and milk, and then
cooked in oil.
Zalābiya mushabbaka are latticed fritters made in discs, balls and squares.
They are dipped in clarified honey perfumed with rose water, musk and camphor. A recipe from a caliph's kitchen suggests
milk, clarified butter, sugar and pepper to be added.[this quote needs
a citation]
Zalābiya funiyya is a "sponge cake" version cooked in a special round pot on
a trivet and cooked in a tannur.[5] They are often stick shaped. They are
eaten year-round, including in expatriate communities such as in France,
although they are especially popular during Ramadan celebrations.[6][unreliable source?]
·
Mallika Sherawat (as Kamini[7][user-generated source?]) played item song, "Jalebi bai"
in the Hindi movie Double Dhamaal.
1.
^ Jump up to:a b Anil Kishore Sinha
(2000). Anthropology Of Sweetmeats. Gyan
Publishing House. ISBN 978-81-212-0665-5.
2.
^ Jump up to:a b Alan Davidson (21 August
2014). The Oxford Companion to Food. Oxford University Press. pp. 424–425. ISBN 978-0-19-967733-7.
3.
Jump up^ Dileep Padgaonkar (15 March
2010). "Journey of the jalebi". The Times of India. Retrieved 2014-08-25.
4.
Jump up^ Maya Shatzmiller (1993). Labour in the medieval Islamic world. BRILL. p. 110. ISBN 978-90-04-09896-1.
5.
Jump up^ Translated by Nawal Nasrallah Annals of the caliphs' kitchens: Ibn Sayyār
al-Warrāq's tenth-century Baghdadi cookbook Volume 70 of Islamic history and
civilization Edition illustrated 2007 ISBN 978-90-04-15867-2. 867 pages
BRILL page 413-417
&&&&&&&&
زلایف الملوک
نوعی از ابرون است که حی العالم باشد و بفارسی زلف عروسان نامند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
زلایف الملوک . [ زَ ی ِ فُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از
ابرون* است که حی العالم باشد و به فارسی زلف عروسان نامند. (تحفه حکیم مومن ). رجوع به زلف عروسان و تاج خروس ۞ و بستان افروز
شود.
* آبرون . (اِ)
۞ نوعی از ریاحین
که پیوسته سبز بود و برگ آن نیفتد و پای دیوارها و جاهای سایه دار روید و آن را به
عربی حی العالم گویند و در طب بکار است و در آذربایجان بسیار باشد. (از برهان ). همیشه
جوان . همیشک جوان . بیش بهار. میش بهار. میشا. اذن القاضی . اذن القسیس . بعضی گویند
بستان افروز است و خوردن آن با شراب کرمهای دراز معده را برآورد. (از برهان ).
حی العالم . [ ح َی ْ یُل ْ ل َ ] (ع ، اِ مرکب ) نباتی است
که همیشه سبز و خرم باشدو در فارسی همیشک جوان خوانند. (آنندراج ) (غیاث ).
/////////////
طروقون . [ طُ ] (معرب ، اِ) به یونانی گلی است که آن را بستان
افروز و تاج خروس گویند. (برهان ) (آنندراج ). برطانیقی است . (اختیارات بدیعی ) (تحفه
ٔ حکیم مؤمن ). برطانیقس
است وبعضی بستان افروز دانسته اند. (فهرست مخزن الادویه ).
- برطانیقی .
[ ب ِ ] (معرب ، اِ) ۞ بستان افروز. (ترجمه ٔ صیدنه ). گلی
است که آن را بستان افروز خوانند و بعضی گویند تخم بستان افروز است . (برهان ) (آنندراج
) (بحر الجواهر). بعضی گفته اند نباتیست برگ آن مانند برگ حماض با درشتی و سیاهی بیشتر
از برگ حماض . و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی
شود.
/////////
برطانیقی
بستانافروز است و گفته شود
صاحب مخزن الادویه میگوید برطانیقی لغت یونانیست و بهندی
سروالی نامند وی و حکیم مؤمن آن را غیر بستانافروز دانند
اختیارات بدیعی
////////////
حي العالم الجليل
[عدل]
Question
book-new.svg المحتوى هنا ينقصه الاستشهاد بمصادر. يرجى إيراد مصادر
موثوق بها. أي معلومات غير موثقة يمكن التشكيك بها وإزالتها. (مارس 2016)
اضغط هنا للاطلاع على كيفية قراءة التصنيف
حي العالم الجليل
حي العالم الجليل
حي العالم الجليل
التصنيف العلمي
المملكة: النباتات
الشعبة: النباتات المزهرة
الطائفة: ثنائيات الفلقة
الرتبة: Saxifragales
الفصيلة: المخلدية
الجنس: حي العالم Hylotelephium
النوع: الجليل
الاسم العلمي
Hylotelephium spectabile
Hideaki Ohba ، 1977 تعديل
قيمة خاصية الاسم العلمي للأصنوفة (P225) في ويكي بيانات
معرض صور حي العالم
الجليل - ويكيميديا كومنز تعديل قيمة خاصية معرض صور كومنز (P935)
في ويكي بيانات
تعديل طالع توثيق القالب
حي العالَم الجليل (بالإنجليزية: Hylotelephium
spectabile) نوع نباتي يتبع جنس حي العالم في الفصيلة المخلدية من طائفة ثنائيات
الفلقة. أصبح مؤخراً يصنف ضمن جنس آخر هو (باللاتينية: Hylotelephium)
ضمن نفس الفصيلة. يعد من نباتات الزينة التي تزرع في الحديقة.
الوصف النباتي[عدل]
النبات معمر تموت أجزاؤه الخضرية في الشتاء ويعاود النمو في
الربيع. نوراته زهرية اللون.
نبات حي العالم الجليل
نبات حي العالم الجليل قبل تفتح النورات
مراجع[عدل]
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: حي العالم الجليل
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
معرفات الأصنوفة
موسوعة الحياة: 2506551
GBIF: 2985863
PlantList: tro-8903382 Tropicos:
8903382 ITIS: 565231 ncbi: 116725
IPNO: 274221-1 GRIN:
ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomydetail.aspx?id=411715 FOC:
200009785 PLANTS: HYSP9
Ferns02.jpg هذه بذرة مقالة عن نبات بحاجة
للتوسيع. شارك في تحريرها.
تصنيفان: مخلديةنباتات زينة
///////////
Hylotelephium spectabile
From Wikipedia, the free encyclopedia
Hylotelephium spectabile
|
|
Inflorescence
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
H. spectabile
|
·
Sedum spectabile Boreau
·
Sedum telephium var. kirinense Kom.
|
Hylotelephium
spectabile (formerly called Sedum spectabile)
is a species of flowering plant in the stonecrop family Crassulaceae, native to China and Korea. Its common
names include showy stonecrop,[2] ice plant,[3] and butterfly
stonecrop.[4] Growing to
45 cm (18 in) tall and broad, it is an herbaceous perennial with alternate, simple, toothed
leaves on erect, unbranched succulent stems. The star-shaped pink
flowers are borne in flat cymes 15 cm (6 in) across, in fall
(autumn).[5]
This
plant is valued in cultivation as drought-tolerant groundcover.[citation needed]Numerous cultivars have been produced. The species[7] and the cultivar
'Brilliant'[8]have both gained
the Royal Horticultural
Society's Award of Garden Merit.
2.
Jump up^ "Hylotelephium spectabile". Natural
Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA.
Retrieved 15 May 2015.
5.
Jump up^ RHS A-Z encyclopedia of garden
plants. United Kingdom: Dorling Kindersley. 2008. p. 1136. ISBN 1405332964.
6.
Jump up^ Harrison, Lorraine
(2012). RHS Latin for gardeners. United Kingdom: Mitchell Beazley.
p. 224. ISBN 9781845337315.
Wikimedia Commons has media
related to Hylotelephium
spectabile.
|
Wikiversity has bloom time data
for Sedum spectabile on
the Bloom Clock
|
This Crassulaceae-related article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
|
///////////////
همیشگی (آبرون، همیشه جوان ، همیشک جوان[۱]) (نام علمی: Sempervivum)
نام یک سرده از تیره گلنازیان است.
نگارخانه[ویرایش]
Selection of Sempervivums.JPG
My Semp Table (5849671628).jpg
Sempervivum Pittoni (5849673066).jpg
Sempervivum tectorum in situ 2.jpg
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ دهخدا. «همیشک جوان».
لغتنامه دهخدا (پارسی ویکی).
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Sempervivum»،
ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در
۲۸ ژوئیه ۲۰۱۴).
//////////
به کردی پچین بوکه:
Pêçiyên
Bûkê (bi latînî: Sempervivum sp.) navê cinsê kulîlkên ku biharan piştî ku berf
dihele şîn dibe ye. Li cîhanê nêzîkê 40 cureyên wan hene. Bi gelemperî cih û
warên bilind de derdikeve. Kûlîlk heta payîzê jî hêşîn dimîne û bi gelemperî
havînan de kûlîlk vedide. Pelgên wê pir bi avin û têne xwarin. Ji ber ku pelgên
wê avê hundirê xwe de dikare bihewîne demên ku baran nabare an jî demên zehf
germ de jî pelgên wê naçilmisin. Bi xwe cihên bilind û bi kevir derdikevin.
////////////
Sempervivum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Sempervivum (Brit. /sɛmpəˈvaɪvəm/,[1] U.S.
sem-per-VEE-vum) is a genus of about 40 species of flowering plants in
the Crassulaceae family,
commonly known as houseleeks. Other common names include liveforever (the
source of the taxonomical designation Sempervivum, literally
"always/forever alive") and hen and chicks,
a name shared with plants of other genera as well. They are succulentperennials forming
mats composed of tufted leaves in rosettes. In favourable conditions they
spread rapidly via offsets, and several species are valued in
cultivation as groundcover for dry, sunny locations.[2]
///////////
علف نافی (سرده)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
علف نافی (سرده)
علف نافی، Cotyledon
طبقهبندی علمی
فرمانرو: گیاهان
راسته: خاراشکنسانان
تیره: گلنازیان
سرده: Cotyledon
علف نافی، "ودنه[۱]" (نام علمی: Cotyledon)
نام یک سرده از تیره گلنازیان است.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ «ودنه». ویکی پدیای
مصری.
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Cotyledon
(genus)»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی
در ۲ مه ۲۰۱۶).
//////////
Cotyledon (genus)
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article needs additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources.
Unsourced material may be challenged and removed. (March 2009) (Learn
how and when to remove this template message)
|
Cotyledon
|
|
Cotyledon orbiculata (grey variety)
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
See text.
|
Cotyledon is a genus of
succulent plants in the Crassulaceae family. Mostly from Southern Africa, they also occur throughout
the drier parts of Africa as far north as the Arabian peninsula.
Contents
[show]
Cotyledon flower (Cotyledon orbiculata)
Members
of the genus are shrublets, generally succulent, with fleshily woody, brittle
stems and persistent succulent leaves. The leaves are opposite. Leaf pairs
generally are oriented at 90 degrees to their preceding and following pairs, as
is common in the family Crassulaceae, but the leaf habit differs from say Tylecodon in which the leaves are
borne in spirals and are deciduous.
The
flowers are pendulous and tubular, borne at the tips of stout, rather
long peduncles,
mainly in short cymes. Calyx 5-partite, corolla 5-lobed. Petals united in a tube or urn that
generally is longer than broad, their triangular tips more or less pointed and
recurved, 10 stamens arising from corolla near base and projecting or nearly
projecting from the corolla. Gynoecium comprises 5 carpels, nearly or quite free, each carpel
tapering into a slender style with an
obliquely capitate stigma. Each carpel contains many small
(typically less than 1 milligramme when ripe) globular, brown seeds.
Until
the 1960s there were about 150 species described as being in the genus Cotyledon.[1] However, since then
it has been split into at least Adromischus, Dudleya, Rosularia, and Tylecodon, leaving probably less than two
dozen species in Cotyledon.[2] Of these, about
four are characteristically fynbos plants.[3]