۱۳۹۵ فروردین ۱۴, شنبه

غَرَب، پده، کبوده، سپیدار، اوجا، عشام، وزک، وشک، صنوبر، اری قلمه/ایری قلمه، حور اسود، حور رومی، اشن ، به عبری دیزنه

غرب . [ غ َ رَ ] (ع اِ) درخت پده . (منتهی الارب ) (برهان قاطع) . نام درختی است که هرگز بار و میوه ندهد. (برهان قاطع ذیل پده ). درخت پده که کبودرنگ باشد و بر لب رودخانه ها روید، و در صحاح به معنی درخت سپیدار نوشته . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). پُده ، و گویند سپیددار است . (مقدمةالادب ). کُوَن . (برهان قاطع).سفیددار. اسفیدار. ایطاماس . سفیددار را بعض عرب عشام خوانند. چوبش به عمارت به کار دارند، به سرکه آغشته خضاب را مفید است . (نزهة القلوب ). به یونانی اطار و به شیرازی وزک و به اصفهانی وشک و در تنکابن و دیلم اوجا گویند و او را خارها بود و قطران از او حاصل شود. (الفاظ الادویة). بید مجنون . (درختان جنگلی حبیب اﷲ ثابتی ). درخت قواق . (فرهنگ شعوری ). ابهل . و قطران را از آن گیرند. (تهذیب از تاج العروس ) (ترجمه ٔ صیدنه ) و درختی که آن را به تازی غرب گویند، و به پارسی پده گویند ثمره ٔ آن یک درمسنگ نافع است . این درخت را بعضی از اهل خراسان پده گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حکیم مؤمن در تحفه آرد: غرب درختی است عظیم و در اصفهان وسک (وزک : اختیارات بدیعی ) و در تنکابن و دیلم اوجا نامند و گویا این اسم از آطا، یونانی (درخت آطا یا طا، اختیارات بدیعی ) باشد در دوم سرد و خشک و قابض و مجفف بی لدغ و شرب برگ او با فلفل رافع قولنج ایلاوس و مغص ، و با آب مانع حمل ، و گویند به تجربه رسیده است . و ضماد برگ تازه ٔ آن جهت جراحات تازه ، و آب فشرده ٔ آن جهت رفع سیلان چرک اعضاء باطنی و سده ٔ جگر، و غرغره ٔ آن جهت اخراج زلوئی که در حلق مانده باشد، و ذرور خشک آن جهت آکله و جراحات مزمنه مفید، و بیخ مسحوق آن که با عصاره ٔ برگ آن در روغن گل و پوست انار طبخ دهند به جهت درد گوش بغایت مؤثر و نطول طبیخ آن جهت نقرس و رفع نخاله ٔ موی سر، و شکوفه و پوست درخت آن جهت نفث الدم ، و ضماد پوست سوخته ٔ آن با سرکه جهت ثآلیل ، و ذرور شکوفه ٔ او جهت خشک کردن جراحات و صمغ و رطوبت سایله ٔ آن جهت جلای بصر و بیاض و رفع وشم و آثار، بیعدیل ، و چوب محرق مغسول آن قائم مقام توتیا، و مضر گرده ، و مصلحش صمغ عربی و بدلش نصف وزن آن اقاقیا است . - انتهی . و داود ضریر انطاکی گوید: غرب درختی است بلند مانند صنوبر، پوست آن سفید و برگ آن به برگ قطلب ماند و از آن قطران ضعیف میگیرند و آن در حقیقت نوعی از صفصاف است ولی مزیت آن بر صفصاف این است که با فلفل رافع مغص است ... (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 251). در اختیارات بدیعی آمده : غرب درختی است که آن را آطا (در نسخه ٔ دیگر: طا) خوانند و به شیرازی وزک خوانند و آن درخت بزرگ بود و صمغ وی نیکوترین پوده بود و تا زخم بر ساق وی نرسد که شکافته گردد آن صمغ بیرون نیاید و آن هیچ ثمری که شاید بخورند ندهد. (اختیارات بدیعی نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ لغت نامه مکرر). رجوع به کتاب مذکور شود. || گندم . (دزی ). || دانه ٔ جزایر قناری . قسمی از گرامینه ها؛ یعنی گیاهانی که فقط یک فلقه دارند و ساقه ٔ آنها شوم (کلش ) است (مانند گندم و جو و غیره ) که شامل ده قسم اروپائی و آمریکائی است . قسمی از ارزن . المستعینی در ذیل «دوسر» گوید: آن گیاهی است که برگ آن به برگ سنبل گندم ماند جز اینکه از آن نرمتر است و آن معروف به غرب است . (ابن بیطار ذیل دوسر). || مرهم الغرب ، مرهمی است که از عصاره ٔ برگ درخت غرب میگیرند . (دزی ج 2 ص 204). رجوع به مفردات ابن بیطار و رجوع به غرب شود. || می . || سیم یا جام از سیم . فضه . نقره . || زر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیرونی در الجماهرگوید: از جمله ٔ نامهای نقره ، غرب را نیز گفته اند زیرا در معدن پوشیده باشد، ولی این تغیب اختصاص به نقره ندارد تا وجه تسمیه ٔ آن باشد و آن درباره ٔ تمام جواهر مخزون صدق می کند و غرب را به طلا نیز اطلاق کرده اند اعشی گوید :
اذاانکب ازهر بین السقاة
تراموا به غرباً او نضاراً
و نضار در بیت فوق زر است و اگر غرب نیز به زر اطلاق شود مستحسن نیست بنابراین غرب به معنی سیم است و در شعر فوق چنین است : سیم و زر، و باید دانست که غرب و نضار را به دو نوع از چوب که ظرفهای شراب از آنها ساخته شود تعبیر کرده اند. ابونواس گوید:
فاستوثق الشرب للندامی و اَجَ
راها علینا اللجین و الغرب
در اینجا نیز خوب نیست که بگوید سیم وسیم ، و قول صحیح در هر دو بیت آن است که غرب به قدح شراب خشبی اطلاق شود، و نضار یا لجین نیز ذهب است ، وچون ظرفهای چوبی عموماً بزرگتر است تا ظرفهای زرین ،از این رو گوئی مقصود از آنها قدح کبیر و صغیر است .(از الجماهر چ 1 حیدرآباد ص 246). رجوع به کتاب مذکور شود. || کاسه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قدح . (اقرب الموارد). || بیمارئی است مر گوسفند را. نوعی بیماری گوسفند مانند سعف در شتر، که سبب ریزش موی بینی و چشمان وی می گردد. || آب که از دلو در حوض و چاه چکد و متغیر شود بوی آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || به قول فریتاگ موضعی که در آن مخزن آبی زیرزمینی وجود دارد و این بدون شک مستخرج از کامل ابن اثیر (130، 19) است . (دزی ج 2 ص 204). || بوی گل و لای . || کبودی چشم اسب . || دانه ٔ انگور. (لسان العجم شعوری ). ولی در فارسی به این معنی غژب آمده است . || (مص ) سخت سیاه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سیاه شدن روی ازسموم . (اقرب الموارد). || غرب زده گردیدن گوسفند. (منتهی الارب ) (آنندراج ): غربت الشاة؛ اصابهاداء الغرب . (اقرب الموارد). || اصابه سهم غرب (مضافةً و نعتاً)؛ یعنی رسید تیری که اندازه اش معلوم نیست . (منتهی الارب ).
//////////////
پده . [ پ َ دَ ] (اِ) درختی است بی بر. غرب . بید صحرائی . بده . درختی است سخت (؟) و هیچ بار نیاورد. (صحاح الفرس ). درختی است که هیزم را شاید. درختی است که هیزم را شاید نه سخت نه نرم . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی).
/////////////////
شالک

اشاره

در اطراف تهران «اشنک»، «شالک»، «اشن» و «عشنک» و در همدان «دله‌راجی»، «دله‌راجی»، «بدل‌چنار» و «گرده‌راجی» و در کاشان و یزد «صنوبر» و در آذربایجان «ایری قلمه» و «اری قلمه» و در تویسرکان «سفید چوب» و در تبریز «لشه‌قلمه» نامیده می‌شود، در کتب طب سنتی با لغت عربی آن «حور اسود» و «حور رومی» آورده شده است. به فرانسوی‌Peuplier noir وPeuplier france وPeuplier suisse وLeard وLiardier و به انگلیسی‌Black poplar وWillow poplar وWater poplar گفته می‌شود.
گیاهی است از خانواده بید Salicaceae نام علمی آن‌Populus nigra L . می‌باشد.

مشخصات

شالک درختی است بلند که ارتفاع آن تا 30 متر می‌رسد. شاخه‌های آن باز. تنه آن کم‌وبیش موجی است و فاقد جهت‌های ریشه جوش است. پوست تنه در جوانی سبز خاکستری است ولی بعدا تیره رنگ و سیاه می‌شود. جوانه‌های آن زرد رنگ معطّر و چسبناک است. برگها سبز برّاق پهن یا لوزی شکل نوک‌تیز و قاعده آن زاویه‌دار است. شاتونهای گلها زودرس و هر شاتون دارای 50- 30 گل پایک‌دار است. میوه آن کپسول و با دو شکاف شکفته می‌شود. تکثیر این شالک از طریق قلمه‌های آن است.
این درخت در نقاط استپی و در بعضی مناطق از جمله در ارسباران و حیران و دامنه‌های جنوبی البرز در سروستان در بختیاری و سایر مناطق کنار نهرها کاشته
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 259
گل و میوه شالک
A
- شاتون نرB - شاتون ماده‌a - گل نرb گل ماده‌c - دانه‌d - میوه می‌شود.

ترکیبات شیمیایی

از نظر ترکیبات شیمیایی جوانه‌های شالک دارای گلوکوزیدهای سالیسین 357] و
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 260
پوپولین 358] و کریزین 359] به علاوه دارای اسانس روغنی فرّار است.]G .I .M .P[

خواص- کاربرد

در هند از پوست آن نوعی لیکور گرفته می‌شود که تصفیه کننده خون است.
جوانه‌های له شده آن را در پمادی برای معالجه بواسیر به کار می‌برند. برای تهیه پماد در حدود 100 گرم جوانه شالک را در 300 گرم آب 3- 2 ساعت می‌جوشانند پس از آن 150 گرم روغن خوراکی و 50 گرم موم خالص به آن اضافه کرده و با آتش ملایم حرارت می‌دهند تا ممزوج شود، وقتی کلیه آب آن تبخیر شد آن را گرم گرم از پارچه نازک عبور می‌دهند که صاف شود.
دم کرده جوانه‌های شالک به نسبت 15 گرم جوانه در نیم لیتر آب جوش و یا خیس کرده پوست شالک به نسبت 50 گرم در یک لیتر به مدت 12 ساعت خیس خورده و صاف شده باشد، مدّر و مقوی هاضمه و ضدعفونی‌کننده است و رقیق آن در استعمال داخلی برای ناراحتی‌های کلیه و مثانه و روماتیسم و نقرس و سیاتیک مفید است. چون جوانه‌های شالک دارای تانن می‌باشد و مقوی است لذا جوشانده آن به عنوان تونیک برای تقویت مسلولین نیز مفید است. برای تهیه نوشابه تونیک جوانه‌های شالک در حدود 100 گرم جوانه شالک را گرفته نیم‌کوب کرده و 30- 20 گرم پوست نارنج را خلال می‌نمایند و مجموع را در هزار گرم سرکه قرمز ریخته و مدت یک هفته می‌گذارند که خوب خیس خورده و سپس آن را با فشار از پارچه‌ای صاف می‌کنند. یک فنجان آن قبل از هر غذا (ظهر و شب) بسیار مفید است.
زغال چوب شالک ضدعفونی‌کننده است و به عنوان زغال دارویی برای جذب گاز معده و رفع سوء هضم ناشی از نفخ مصرف می‌شود و معده را ضد عفونی می‌کند.
گرد زغال چوب شالک را برای ضد عفونی کردن روی زخمهایی که شدیدا عفونی می‌شوند می‌پاشند.
ارقام دیگری از جنس‌Populus در ایران می‌رویند که از نظر خواص درمانی شبیه شالک هستند که معروف‌ترین آنها عبارت‌اند از:
1. تبریزی، در تهران به آن «تبریزی»، در مناطق مرکزی ایران «صنوبر»، در
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 261
خراسان «سفیدار»، در قزوین و کرمانشاه «چنار»، در همدان «راجی»، در آذربایجان «شیرین قلمه- قلمه» و در مراغه «آق‌گواخ» گویند. به فرانسوی‌Peuplier pyramidale وPeuplier d'Italie وPeuplier de Lombardie و به انگلیسی‌Lombardy poplar وItalian poplar وCypress Poplar می‌نامند. نام علمی آن‌Populus nigra subsp nigra و مترادفهای آن‌P .italica Moench . وP .nigra L .var pyramidalis (Borkh .) Spach . وP .dilatata Ait . می‌باشد.
این درخت دارای ساقه‌ای راست و قائم است و بلندی آن تا 30 متر می‌رسد.
شاخه‌های آن معمولا موازی تنه اصلی، برگهای آن کمی کوچکتر ازP .nigra است.
چوب آن سبک و در کبریت‌سازی و تیرهای تلفن و ساختمان به کار می‌رود.
2. صنوبر صوفی، نام علمی آن.Populus nigra L .cv .sufi این رقم در مراغه در کنار رودخانه صوفی کاشته می‌شود پوست تنه آن شیری مایل به زرد است.
3. صنوبر راجه، نام علمی آن.Populus nigra L .cv .r jeh این رقم نیز در مراغه کاشته می‌شود. شاخه‌های آن مانند تبریزی موازی تنه اصلی و به‌طور قایم می‌روید و به‌طور طبیعی هرس می‌شود. نامش در مراغه راجه است.
4. پده، نام علمی آن‌Populus euphratica oliv . و مترادف آن‌P .ariana Dode . می‌باشد. به فرانسوی‌Peuplier d ' Euphrate و به انگلیسی‌Euphrate poplar وSind poplar گفته می‌شود. نامهای محلی آن در ایران در جنوب «پده»، در دره مرجان کردستان «پرک»، در ایلام «پلک»، در لرستان «پیک»، در سپیددشت «پید»، در جهرم «پله‌بید، پده‌بید»، در دامغان «پی‌جوب، پی‌آب»، در بختیاری «گرده‌بید»، در اصفهان «سمرقند، بید سمرقندی»، در کاشان «پی‌او» و در آذربایجان «بیرآغاجی» می‌باشد. نام عربی آن در عراق «غرّب» است.
پده درختی است به بلندی 15- 14 متر که دارای ریشه جوش فراوان است.
شاخه‌های جوان آن صاف و کمی خزی است که بتدریج صاف و مومی می‌گردد.
رنگ برگهای پده‌کبود و شکل آنها متنوع است.
پده در آذربایجان در تبریز، مرند و در سردشت، در کردستان، در درّه مرجان و گاورود، در ایلام، در لرستان در بیشه، دورود، سپیددشت و تنگه ملاوی. در بختیاری و خوزستان در حاشیه رودخانه دز، کارون، اندیمشک و شوش می‌روید. در کرمان در چشمه نخیله و آب گنجی و از سیرجان تا بندر عباس و بم در فارس از بوشهر تا غار شاپور و شیراز و سروستان و در بلوچستان و مکران و در خراسان در بجنورد و
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 262
مراوه‌تپه و در اطراف کاشان، در یزد و عقدا و در اصفهان در کوه صفه و کنار زاینده‌رود و در دره‌های شرقی و غربی منجیل دیده می‌شود. از نظر خواص دارویی از رزین درخت پده برای ناراحتی‌های دندان و حلق استفاده می‌شود و به علاوه قی‌آور است [روا]. دم کرده پوست آن ضد کرم معده است.
5. ارقام دیگری از این جنس در ایران می‌روید نظیر کبوده و ... که به علت اهمیت خاصی که در طب سنتی دارند و از نظر خواص درمانی تا حدودی متفاوت می‌باشند لذا تحت عناوین خاصی جداگانه ذکر خواهند شد.
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 263

کبوده

اشاره

در مناطق مختلف ایران ارقام آن با نامهای محلی متفاوتی شناخته می‌شود از جمله در تهران، یزد و اصفهان «کبوده»، در همدان «شال»، در ییلاقات شمال ایران «سفیدار»، «اسفیدار» و «اسپیدار»، در آمل «تورزی»، در زنجان «آلاچنار»، در آذربایجان «کلم‌بر» و «کله‌میر» و «کلکلی»، یک رقم از آن در مراغه «قره‌قواخ» و رقم دیگری از آن در شاپور و مراغه و خوی «گوی قواخ»، «تبریزی قلمه»، «سیاه قلمه» و «گوی قلمه»، در شیراز «عرعر»، در نهاوند «تخم پشام» و در تویسرکان «سفید چوگووه» نام‌اند. در کتب طب سنتی با نامهای عربی آن «غرّب» و «حور ازرق» آمده است. به فرانسوی‌Peuplier blanc وBlanc de Hollande وBouillard و به انگلیسی‌White poplar وWhite asp وAbele tree گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده بیدSalicaceae نام علمی آن‌Populus alba L . و مترادف آن‌P .nivea Willd . می‌باشد. گونه‌P .Canescens را به فرانسوی‌Peuplier grisard یاgrisaille می‌نامند که فارسی آن کبوده است و گونه‌ای از آن به نام سفید پلت با نام علمی‌P .caspica در جنگلهای شمال ایران می‌روید.

مشخصات

کبوده درختی است که در مناطق استپی نیم‌خشک ایران کشت می‌شود. بلندی آن متوسط و تا 25- 20 متر می‌رسد. درخت پایه نر کبوده اغلب در اطراف تهران و
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 264
پایه‌های ماده آن در آذربایجان دیده می‌شود. پوست تنه آن صاف به رنگ روشن تا سفید است و در درختان کهن تیره می‌باشد. شاخه‌های یکساله آن نمدی و خاکستری است. جوانه‌های سفیدار خشک و کرکدار است. برگهای انتهایی شاخه‌های بلند دارای بریدگی عمیق است که اغلب سه بریدگی دارد و هر قسمت از برگ نوک‌تیز و به نوبه خود دارای دندانه است. این برگها دارای دمبرگ کوتاه می‌باشند. ولی برگهای شاخه‌های کوتاه تخم مرغی بدون بریدگی و دندانه‌دار و دارای دمبرگی دراز است.
شاتونهای گلهای کبوده دراز به طول 10- 8 سانتی‌متر می‌باشد. تکثیر این درخت از طریق قلمه و پاجوش انجام می‌گیرد. در تهران، سرتاسر مناطق شمال ایران، آذربایجان، اصفهان، کرمان و سایر مناطق ایران اغلب کاشته می‌شود.

ترکیبات شیمیایی

از نظر ترکیبات شیمیایی در برگهای کبوده گلوکوزیدهای پوپولین و سالیسین و در جوانه‌های آن یک ماده تلخ وجود دارد. در پوست درخت علاوه بر گلوکوزیدهای فوق یک ماده زرد رنگ نیز یافت می‌شود.]G .I .M .P[

خواص- کاربرد

کبوده از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است. پوست آن تونیک و برای تصفیه خون به کار می‌رود و در استعمال خارجی برای رفع بیماری‌های پوست مفید است. به علاوه پوست آن قابض است و ضدعفونی‌کننده و در موارد سرماخوردگی و برای جلوگیری از خونریزی و قطع سیلانهای داخلی مفید است و کاربرد موضعی در مورد گواتر دارد. سرشاخه‌های جوان آن تصفیه کننده خون است و برای معالجه دل درد و رفع تورم طحال به کار می‌رود. جوشانده برگ آن برای دندانهای پوسیده و به‌طور کلی در موارد پوسیدگی استخوان سینوس مفید است [استوارت .
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 265

////////////
سپیدار سفید (نام علمیPopulus alba) نام یک گونه از سرده سپیدار است.
منابع[ویرایش]
·         مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Populus alba»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۴(.
///////////////
الحَوْر الأبيض (باللاتينية: Populus alba L) أحد أنواع الحور، ينتمي للفصيلة الصفصافية. يكثر في إسبانيا والمغرب وأوروبا الوسطى (شمالألمانيا وبولنداوآسيا الوسطى. وهو ينمو في الأماكن الرطبة، في المناطق الحارّة صيفًا والباردة أو المعتدلة شتاءً. شجرة الحور الأبيض نفضية متوسطة الحجم، وهي تنمو ليصل إلى ارتفاع 16-27 م (نادرا ما أكثر)، كما يصل قطر جذعه إلى 1 ملحاءه أملس أبيض مخضرّ إلى أبيض رمادي، يتميز ببقعمعيّنيّة الشكل داكنة على الأشجار اليافعة، وتصبح مسودّة منشقّة في قاعدة الأشجار المسنّة.
/////////////
به عبری دیزنه: לבנה
///////////////
به آذری آق چاکواک:
 Ağcaqovaq — (lat. Populus alba L.) - Söyüdkimilər fəsiləsinin qovaq cinsinə adi bitki növü
////////////////
به ترکی آک کاواک:
Ak kavak (Populus alba), söğütgiller (Salicaceae) familyasından yapraklarının altının beyaz olmasıyla tanınan bir kavak türü.
30-40 m'ye kadar boylanır. Beyaz parlak kabukları uzun seneler gövde üzerinde çatlamadan kalır. kabuk üzerinde büyük baklava dilimi gibi koyu renkli lentiseller bulunur. Tomurcuklar yapışkan değildir. Tomurcuklar gövdeye sarmal dizilmiştir. Sürgünlere göre yapraklar farklılık gösterir. Uzun sürgünler üzerindekiler parçalı düzensiz dişli ve alt yüzeyleri beyaz tüylerle kaplıdır. Kısa sürgünler üzerinde bulunan yapraklar ise daha küçük, dairesel olup kenarları düzensiz dilimli dişlidir.
////////////////
Populus alba, commonly called abele,[1][2] silver poplar,[1][2] silverleaf poplar,[1][2] or white poplar,[1][2] is a species of poplar, most closely related to the aspens (Populus sect. Populus). It is native from Morocco and theIberian Peninsula through central Europe (north to Germany and Poland) to central Asia. It grows in moist sites, often by watersides, in regions with hot summers and cold to mild winters.[3][4]
Contents
  [show
Description[edit]
It is a medium-sized deciduous tree, growing to heights of up to 16–27 m (rarely more), with a trunk up to 2 m diameter and a broad rounded crown. The bark is smooth and greenish-white to greyish-white with characteristic diamond-shaped dark marks on young trees, becoming blackish and fissured at the base of old trees. The young shoots are covered with whitish-grey down, including the small buds. The leaves are 4–15 cm long, five-lobed, with a thick covering of white scurfy down on both sides but thicker underneath; this layer wears off the upper side but not the lower, which stays white until autumn leaf fall. Larger, deeply lobed leaves are produced on fast-growing young trees, and smaller, less deeply lobed leaves on older, slow-growing trees. The flowers are catkins up to 8 cm long, produced in early spring; they are dioecious, with male and female catkins on separate trees; the male catkins are grey with conspicuous dark red stamens, the female catkins are greyish-green. The female catkins lengthen to 8–10 cm after pollination, with several green seed capsules, maturing in late spring to early summer. It also propagates by means of root suckers growing from the lateral roots, often as far as 20–30 m from the trunk, to form extensiveclonal colonies.[4][5]
Distinguishing features of the White Poplar
Foliage of the White Poplar
White Poplar leaves; underside left, upper side right
Trunk, showing the characteristic diamond-shaped marks
Hybridization[edit]
Alley of Grey Poplars
White Poplar hybridises with the closely related Common Aspen Populus tremula; the resulting hybrid, known as Grey Poplar (Populus × canescens), is intermediate between its parents, with a thin grey downy coating on the leaves, which are also much less deeply lobed than White Poplar leaves. It is a very vigorous tree with marked hybrid vigour, reaching 40 m tall and over 1.5 m trunk diameter (much larger than either of its parents). Most Grey Poplars in cultivation are male, but female trees occur naturally and some of these are also propagated.[4]
Cultivation and uses[edit]
Populus albaPyramidalis
It requires abundant light and ample moisture, and stands up well to flood water and slightly acidic soils. Its green-and-white leaves makes it an effective ornamental tree but the root suckers may cause problems in some situations. It is very attractive as an open-grown tree in water meadows, and, because of its extensive root system and tolerance of salt, is also planted to strengthen coastal sand dunes.[6]
The majority of White Poplars in cultivation in northern Europe are female trees.[5]
White poplar was first introduced to North America in 1748 and has a long history in cultivation. It is now found in forty-three states throughout the contiguous U.S.[7] It has come to be considered weedy or invasive; it has been banned in Connecticut and is the most common introduced tree species on Cape Breton Island.[8][9][10][11]
In US intensive forest management it is being replaced by various Populus sect. Aigeiros hybrids. The wood is soft, and used to for cellulose and to make cheap boxes.[citation needed]
A conical cultivar from TurkestanPopulus alba 'Pyramidalis' (Bolle's Poplar; syn. Populus bolleana) is sometimes planted in parks.[4]
Sculpture[edit]
The wood is soft but close-grained and easy to carve, shrinking very little during seasoning. It has been used for sculpture from Europe to China and the US.[12] The Penitent Magdalene by Donatello is one 15th-century example.
History[edit]
An old English name "Abele", now rarely used, is derived from the Latin albellus, white, by way of Old French aubel and Low German name abeel.[6]
According to ancient Roman mythology the White Poplar was consecrated to Hercules because he destroyed Cacus in a cavern adjoining the Aventine Hill, which was covered with these trees; and in the moment of his triumph he bound his brows with a branch of White Poplar as a token of his victory. Persons offering sacrifices to Hercules were always crowned with branches of this tree; and all who had gloriously conquered their enemies in battle wore garlands of it, in imitation of Hercules. Homer in the "Iliad" compares the fall of Simoisius when killed by Ajax to that of a poplar.
So falls a poplar that on watery ground
Raised high its head with stately branches crowned.
Ovid mentions that Paris had carved the name of Ænone on a poplar, as Shakespeare has Orlando carve the name of Rosalind upon the trees of the forest of Arden.
Virgil gives directions for the culture of this tree and Horace speaks of the White Poplar as delighting to grow on the banks of rivers.[8]
Weed Potential[edit]
The white poplar is an invasive species in many parts of Australia. In Western Australia it has formed dense stands in disturbed wetlands from Perth toAlbany and it is considered a threat to riparian vegetation in Victoria. It has spread along the Murrumbidgee River and in wet areas in rural parts of theACT.[13] Despite that, it is still sold in nurseries around Australia.[14] White poplar is also an environmental weed in South Africa.[13]
See also[edit]
  • Leuce (Leuka), was an Oceanid, and the lover of Hades (Pluto) until her death, after which Hades turned her into the white poplar tree, which became sacred for him from that moment on, and grew in the Elysian Fields. In Ancient Greco-Roman mythology, it is a symbol of a peaceful afterlife and a memory of those we love who have died. In the language of flowers its meaning is "time".
External links[edit]
Wikimedia Commons has media related to Populus alba.
References[edit]
  1. Jump up to:a b c d "USDA GRIN taxonomy".
  2. Jump up to:a b c d Webb, C. J.; Sykes, W. R.; Garnock-Jones, P. J. 1988: Flora of New Zealand. Vol. IV. Naturalised Pteridophytes, Gymnosperms, Dicotyledons. 4. Christchurch, New Zealand, Botany Division, D.S.I.R.
  3. Jump up^ Flora Europaea: Populus alba
  4. Jump up to:a b c d Rushforth, K. (1999). Trees of Britain and Europe. Collins ISBN 0-00-220013-9.
  5. Jump up to:a b Flora of NW Europe: Populus alba
  6. Jump up to:a b Vedel, H., & Lange, J. (1960). Trees and Bushes in Wood and Hedgerow. Metheun & Co. Ltd., London.
  7. Jump up^ "PCA Alien Plant Working Group - White Poplar (Populus alba)". Nps.gov. 2009-07-07. Retrieved 2011-07-16.
  8. Jump up to:a b Keeler, H. L. (1900). Our Native Trees and How to Identify Them pp. 428–432. Charles Scriber's Sons, New York
  9. Jump up^ "PLANTS Profile for Populus alba (white poplar) | USDA PLANTS". Plants.usda.gov. 1999-10-19. Retrieved 2011-07-16.
  10. Jump up^ "white poplar, Populus alba (Salicales: Salicaceae)". Invasive.org. 2010-05-04. Retrieved 2011-07-16.
  11. Jump up^ US invasive state location map
  12. Jump up^ Ršsch, Petra, Chinese Wood Sculptures of the 11th to 13th centuries: Images of Water-moon Guanyin in Northern Chinese Temples and Western Collections, pp. 179-180, 2007, Columbia University Press, ISBN 383825662X, 9783838256627; [1]
  13. Jump up to:a b "White Poplar". Weedy Connection. Retrieved 2015-10-18.
  14. Jump up^ "Poplar Tree Listing". Small Tree Farm. Retrieved 2015-10-18.
Populus alba
White Poplar
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Section:
Species:
P. alba
Populus alba
L.

 غرب‌.  درختی است که آن را اطا خوانند و بشیرازی وزک و آن درختی است بزرگ صمغ آن نیکوترین بوره بود تا زخمی بر ساق وی نرسد که شکافته گردد صمغ از وی بیرون نیاید و وی هیچ ثمری که شاید خوردن ندهد و طبیعت وی سرد و خشک بود و زهر وی و ورق و قشر وی و عصاره وی قابض بود و مجفف غیر لذع و خاکستر قشر وی چون بسرشند و بر ثالیل که بر دست و پا بود ضماد کنند قلع کند و پوست و بیخ وی در خضابات موی مستعمل کنند و طبیخ وی چون نقرس بدان بشویند و نطول کنند نافع بود و خراز نیز همچنین و صمغ و گل وی تاریکی چشم را سود دهد و پوست وی نفث الدم را نافع بود و دیسقوریدوس گوید عصاره وی علق از حلق بیرون آورد و عصاره و ورق و پوست تر وی چون سحق کنند و با روغن گل در پوست انار بپزند درد گوش را نافع بود و ثمر وی نفث دم را نافع بود و ورق و گل وی در ادویه مرهمهای مجفف استعمال کنند و خاکستر بیخ وی در قلع کردن ثالیل مدور و ثالیل منکوسه که در جلد بود بقوت‌تر از خاکستر پوست ساق وی باشد و ابن ماهویه گوید ورق غرب چون بیاشامند عقم آورد و قزف دم را نافع بود و گویند عصیر ورق وی نیکوترین معالجه ماده بود که از گوش روانه بود و سده جگر را سود دهد
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: غرب با فتح غین بیونانی اطاء و بشیرازی وزک و باصفهانی وشک و در تنکابن و دیلم اوجا نامند.
اختیارات بدیعی، ص: 316